
پاورپونتی زیبا و جذاب به همراه تصاویر با کیفیت در 52 اسلاید قابل ویرایش
پاورپوینت درس 12 مطالعات هفتم ( حفاظت از زیستگاههای ایران )

پاورپونتی زیبا و جذاب به همراه تصاویر با کیفیت در 52 اسلاید قابل ویرایش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
معنی " سیره "
ابتدا لغت " سیره " را معنی بکنم که تا این لغت را معنی نکنیم نمی توانیم سیره پیغمبر را تفسیر بکنیم . " سیره " در زبان عربی از ماده " سیر " است . " سیر " یعنی حرکت ، رفتن ، راه رفتن " سیره " یعنی نوع راه رفتن . سیره بر وزن فعلة است و فعله در زبان عربی دلالت می کند بر نوع . مثلا جلسه یعنی سبک و نوع نشستن ، و این نکته دقیقی است . سیر یعنی رفتن ، رفتار ، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار . آنچه مهم است شناختن سبک رفتار پیغمبر است . آنها که سیره نوشته اند رفتار پیغمبر را نوشته اند . این کتابهایی که ما به نام سیره داریم سیر است نه سیره . مثلا سیره حلبیه سیر است نه سیره ، اسمش سیره هست ولی واقعش سیر است . رفتار پیغمبر نوشته شده است نه سبک پیغمبر در رفتار ، نه اسلوب رفتار پیغمبر ، نه متد پیغمبر.
سبک شناسی
مسئله متد خیلی مهم است . مثلا در باب شعر ، رودکی را می گوئیم شاعر ، سنائی را هم می گوئیم شاعر ، مولوی را هم می گوئیم شاعر ، فردوسی را هم می گوئیم شاعر ، صائب را هم می گوئیم شاعر ، حافظ را هم می گوئیم شاعر . برای یک آدمی که وارد سبک شعر نباشد همه شعر است . می گوید شعر ، شعر است دیگر ، شعر که فرق نمی کند ولی یک آدم وارد می فهمد که شعر سبکهای مختلف دارد ، شعر به سبک هندی داریم ، شعر به سبک خراسان داریم ، شعر مثلا به سبک عرفان داریم، و سبکهای دیگر در شعر شناسی آنچه مهم است سبک شناسی است که ملک الشعرای بهار کتابی در سبک شناسی نوشته است . حتی در نثر هم سبک شناسی هست و اختصاص به شعر ندارد . سبک شناسی غیر از شعر شناسی و غیر از ...
خواجه نصیرالدین یک عالم است . ولی یک آدم وارد می داند که میان سبک و متد و روش این عالمها از زمین تا آسمان تفاوت است . یک عالم سبکش سبک استدلالی و قیاسی است یعنی در همه مسائل از منطق ارسطوئی پیروی می کند . اگر طب را در اختیار او قرار بدهی طب را می خواهد با منطق ارسطوئی به دست بیاورد ، اگر فقه را هم به او بدهی می خواهد با منطق ارسطوئی استدلال بکند ، اگر ادبیات و نحو و صرف را هم در اختیارش قرار بدهی منطق ارسطوئی را در آن به کار می برد ، سبکش اینگونه است .
یکی دیگر سبکش سبک تجربی است ، مثل بسیاری از علمای جدید . می گویند فرق سبک ابوریحان بیرونی و سبک بوعلی سینا این است که سبک بوعلی سینا منطقی ارسطوئی است ولی سبک ابوریحان بیرونی بیشتر حسی و تجربی بوده است، با اینکه اینها معاصر هم و هر دو هم نابغه هستند . یک نفر سبکش عقلی است دیگری سبکش نقلی است . بعضی اصلا سبک عقلی هیچ ندارند ، در همه مسائل اعتمادشان فقط به منقولات است ، غیر از منقولات دیگر به هیچ چیز اعتماد ندارند . مثلا مرحوم مجلسی اگر طب هم بخواهد بنویسد می خواهد طبی بنویسد براساس منقولات ، و چون تکیه اش روی منقولات است خیلی اهمیت هم نمی دهد به صحیح و [ سقیمش ] یا لااقل در کتابهایش همه را جمع می کند. اگر می خواهد در سعد و نحس ایام هم بنویسد باز به منقولات استناد می کند . یکی سبکش منقول است یکی سبکش معقول است ، یکی سبکش حسی است ، یکی سبکش استدلالی است ، یکی سبکش مثلا به قول امروزیها دیالکتیکی است یعنی اشیاء را در جریان و حرکت می بیند یکی سبکش استاتیک است یعنی اصلا حرکت را در نظام عالم دخالت نمی دهد . چندین سبک وجود دارد .
حال می آییم در رفتارها . رفتارها نیز سبکهای مختلف دارد . سیره شناسی یعنی سبک شناسی . اولا یک کلیتی دارد : سلاطین عالم به طور کلی یک سبک و یک سیره و یک روش مخصوص به خود دارند با اختلافاتی که میان آنها هست . فلاسفه یک سبک مخصوص به خود دارند ، ریاضتکشها یک سبک مخصوص به خود دارند . پیغمبران به طور کلی یک سبک مخصوص به خود دارند و هر یک را که جدا در نظر بگیریم یک سبک مخصوص به خود دارد . مثلا : پیغمبر اکرم یک سبک مخصوص به خود دارد . در اینجا یک نکته دیگر را باید عرض بکنم این که عرض کردم در هنر سبکها مختلف است ، در شعر سبکها مختلف است ، در تفکر سبکها مختلف است ، در عمل سبکها مختلف است این برای آدمهایی است که سبک داشته باشند.
اکثریت مردم اصلا سبک ندارند . خیلی افراد که شعر می گویند اصلا سبک ندارند ، سبک سرش نمی شود . خیلی از این هنرمندها ( شاید این کوبیستها اینطور باشند ) اساسا سبک سرشان نمی شود . خیلی از مردم در تفکرشان اصلا سبک و منطق ندارند ، یک دفعه به نقل استناد می کند یک دفعه به عقل استناد می کند ، یک دفعه حسی می شود ، یک دفعه عقلی می شود . اینها مادون منطقند . من به مادون منطق ها کار ندارم . در رفتار هم اکثریت قریب به اتفاق مردم سبک ندارند . به ما اگر بگویند سبکت را [ در رفتار ] بگو ، سیره خودت را بیان کن ، روشت را بیان کن ، تو در حل مشکلات زندگی [ چه روشی داری ؟ پاسخی نداریم ] . هر کسی برای خودش در زندگی هدف دارد ، هدفش هر چه می خواهد باشد ، یکی هدفش عالی است ، یکی هدفش پست است ، یکی هدفش خداست ، یکی هدفش دنیاست . بالاخره انسانها هدف دارند . بعضی افراد برای هدف خودشان اصلا سبک ندارند، روش انتخاب نکرده اند ، روش سرشان نمی شود ، ولی قلیلی از مردم اینجورند و الا اکثریت مردم دون منطقند ، دون سبکند ، دون روشند ، به اصطلاح هرج و مرج بر اعمالشان حکمفرماست وهمج رعاع هستند. سیره پیغمبر یعنی سبک پیغمبر ، متودی که پیغمبر در عمل و در روش برای مقاصد خودش به کار می برد . بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست ،مقاصد پیغمبر عجالتا برای ما محرز است . بحث ما در سبک پیغمبر است ، در روشی که پیغمبر به کار می برد برای هدف و مقصد خودش .
مثلا: پیغمبر تبلیغ می کرد . روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود ؟ سبک تبلیغی پیغمبر چه سبکی بود ؟ پیغمبر در همان حال که مبلغ بود و اسلام را تبلیغ می کرد ، یک رهبر سیاسی بود برای جامعه خودش از وقتی که آمد به مدینه ، جامعه تشکیل داد ، حکومت تشکیل داد ، خودش رهبر جامعه بود . سبک و متود رهبری و پیغمبر در همان حال قاضی بود و میان مردم قضاوت می کرد . سبک قضاوتش چه سبکی بود ؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگی خانوادگی داشت، زنان متعدد داشت ، فرزندان داشت . سبک پیغمبر در " زن داری " چگونه بود ؟ سبک پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران و به اصطلاح مریدها چگونه بود ؟ پیغمبر دشمنان سرسختی داشت . سبک و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود ؟ مدیریت پیغمبر در جامعه چه متودی بود ؟ و دهها سبک دیگر در قسمتهای مختلف دیگر که اینها باید روشن بشود
مفهوم مدیریت
پسندیده است پیش از تشریح مطالب، نخست تعریفی از واژۀ مدیریت و معانی پیچیدۀ وابسته به آن ارائه گردد. در این مورد، شاید نخستین پرسشی که در بسیاری از نشست های آموزشی در حیطۀ مدیریت مطرح می شود، مربوط به چگونگی طبقه بندی کردن این مفهوم است. عده ای مدیریت را به جهت نیازش برای به کار گیری فراوان روش های ریاضی، آماری و اقتصادی، با عنوان شاخه ای از دانش می شناسند و برخی نیز آن را به سبب کاربرد شاخه های انسانی از جمله روان شناسی، جامعه شناسی و رفتار شناسی که استفاده از آنها در مدیریت اجتناب ناپذیر است، آن را در یکی از زیر بخش های مربوط به هنر یا شاخه ای از دانش اجتماعی دسته بندی می نمایند. حال آنکه به واقع مدیریت حاصل تلفیقی از هر دوی این بخش ها و تجلیگاهی برای نمایانی یکسان برای هر دوی این زمینه ها (دانش و هنر) می باشد. به طور کلی، پیچیدگی نظام های اجتماعی و یا هر گونه تشکلی که قسمتی از آن به واسطۀ تجمع نیروی انسانی شکل می گیرد، اداره کردن آنان را از همین سبب بسیار دشوار کرده است، خصوصاً اینکه لزوم تلفیق ماهوی فنون و روش های متنوع دانش با جنبه های گوناگون هنری نیز یکی از عوامل فراهم آورندۀ پیچیدگی مزبور می باشد. اما به واقع مدیریتچیستووظایفیکمدیرشاملچهچیزهائیمیشود؟به تعبیری ساده و خصوصاً در مورد نهادهای غیر دولتی، می توان مدیریت را کارکردن با نیروی انسانی (به صورت عام) و در کنار آنها برای دستیابی به اهداف و آرمان های آن سازمان و تمامی مشارکت کنندگان اش، تعریف نمود. منظور از نیروی انسانی، تمامی افراد وابسته به مؤسسۀ مورد نظر می باشند که به نحوی در فعالیت های آن سازمان مؤثر، دخیل یا شریک هستند. در مورد سازمان های غیر دولتی تمامی مشارکت کنندگان یک نهاد اجتماعی از افراد درون سازمانی گرفته تا تمامی کاربران خدمات ارائه شده توسط آن، جزئی از نیروی انسانی مذکور می باشند. نکتۀ قابل تعمق در مورد این تعریف، تأکید آن بر وجود انسانی مشارکت کنندگان به عنوان اصلی ترین بنیان یک سازمان غیر دولتی و اهمیت اهداف آنان در کنار و هم پایۀ اهداف و آرمان های سازمانی مجموعۀ مورد نظر است.
در این مقاله به بررسی مدیریت پیامبر در جنگ و خانواده می پردازیم.
«پژوهشى در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب »
زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسیارى از خط مشىها و سیاستهاى اصولى در حوزههاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سیاسى، دفاعى و... شناسایى خواهد شد. بررسى دقیق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى این بزرگان، مخصوصا با شیوههاى جدید و بابهره گیرى از آخرین دستاوردهاى علمى، از ضرورتهاى جوامع اسلامى است.
یکى از حساس ترین و سرنوشت سازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهت با اهمیت مىدانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمین بود. اما آنچه کمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشت ساز و مهم است.
مدیریت پیامبر اکرم(ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شدهاست، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم(ص) در جریان یکى از تدابیر آن حضرت یعنى «حفرخندق» مورد بحث و بررسى قرار گیرد. البته مقاله حاضر به مدیریتى که رسول الله(ص) در جریان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمىشود، بلکه موضوع اداره و بهرهگیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مىگیرد.
طرح مسئله
مسلمین پس از اطلاع از آغاز تهاجم قریش، حداکثر هشت روز فرصت داشتند تا نسبت به انجام هرگونه اقدام تدافعى تصمیمگیرى کنند.
تصمیم پیامبر(ص) به حفرخندق یکى از بهترین نمونههاى تصمیم گیرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج کیلومتر با عرض تقریبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سه متر، مستلزم حجم عظیمى از خاکبردارى است، در حالى که تمام نیرویى که در اختیار

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
پیامبر اکرم (ص) نماد اخلاق است
پیامبر اکرم(ص) در شرایطی به بعثت رسید که انواع فسادهای اخلاقی فراگیر شده بود، آن حضرت با بهره گیری از اخلاق ویژه خود، مکارم اخلاقی را به گونه ای اعجاب انگیز گسترش داد و امروز نیز برای جهانیان نماد اخلاق است .
حجت الاسلام سید ابوالحسن نواب رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به لزوم بعثت نبی اکرم (ص) اظهار داشت: در عصر جاهلیت مبعوث شدن حضرت محمد (ص) بسیار لازم و ضروری بود، چرا که در این دوران اعراب می بایست صفات زشت و ناپسند را در خود کشته و صفات مثبت و پسندیده را طراحی کنند و آن را به کار گیرند.
وی با اشاره به ویژگیهای سعه صدر، دلسوزی و رأفت حضرت محمد (ص) گفت: قرآن بارها به این ویژگیهای حضرت محمد(ص) اشاره کرده و بر اصرار نبی اکرم بر هدایت مردم شهادت داده است .
رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم یاد آور شد: پیامبر اکرم (ص) زمانی که تفاخر، غرور، تکبر، حیله، نیرنگ و انواع فسادهای اخلاقی و تکثر طلبی فزونی گرفته بود، زمانی که دختران را زنده به گور می کردند، به بعثت رسید و تحولاتی اساسی و بسیار چشمگیر ایجاد کرد.
حجت الاسلام سید ابوالحسن نواب با بیان اینکه پیامبر مبارزات خود را با صفات منفی شروع کرد، افزود: پیامبر چنان در این زمینه از اخلاق بهره گرفت که وقتی عرب از در می آمد، نمی دانست کدامیک از حاضران پیامبر است و کدامیک یار او . پیامبر با رفتار خود به گونه ای فوق العاده با تفاخر و غرور مبارزه و همه را به تعجب وا می داشت .
وی گفت: با مطالعه اخلاق جاهلیت می توان دریافت که پیامبر(ص) صفات بد را رفع و در مقابل صفات خوب را جایگزین و بنیانگذاری کرد، حضرت محمد(ص) مکارم اخلاقی را به گونه ای اعجاب انگیز گسترش داد.
رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم اظهارداشت: اخلاق پیامبر از آن جهت اعجاب انگیز بود که در شرایطی که اعراب در عصر جاهلیت در اوج فساد و زشتی زندگی می کردند حضرت محمد (ص) دست دخترش را می بوسد.
ویژگیهای اخلاقی رسول خدا(ص)
گروه دین و اندیشه: رسول اکرم(ص) به عنوان خاتم پیامبران از ویژگیهای خاصی برخوردار هستند که آگاهی از آنها برای هر انسان مسلمانی ضروری بوده، شناخت بهتر پیامبر اسلام و ویژگیهای بارز مسلمانی را موجب شده، عشق به آموزه های اسلام را افزایش داده و چهره واقعی اسلام و مسلمان را تبیین خواهد کرد .
به گزارش خبرگزاری مهر، در میان ویژگیهای رسول خدا (ص) هیچ چیزی مهمتر از اخلاق آن حضرت نیست. این ویژگی همان چیزی است که خداوند، رسول خود را به دان ستوده و فرموده است: « انک لعلی خلق عظیم »، تو بهترین خلق و خو را داری. و خود رسول (ص) هم فرموده است که برای احیای مکارم اخلاقی مبعوث گشته است و تازه مسلمانان نیز وقتی وصف آن حضرت را برای دیگران می گفتند، مهمترین ویژگی دعوتش را همین می دانستند که: «و یأمر بمکارم الاخلاق».
حضرت بعدها هم در آموزههای خود روی اخلاق تکیه بسیاری داشت و می فرمود: خداوند کریم است، کرامت و ارزشهای اخلاقی (معالی الاخلاق) را دوست دارد و جای دیگر هم فرمود: سنگین ترین چیز در ترازوی مؤمن در روز قیامت «حسن خلق» است و فرمود: بهترین دوست من از میان شما، کسی است که بیشترین دوستی را با مردم دارد و به همین قیاس رابطه غیر دوستانه .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
استصناع
(سفارش ساخت کالا)
سید محمود هاشمى
استنصاع چیست؟
استصناع عبارت از توافق با صاحبان صنایع براى ساختن شیىء معین مانند تخت یا در براى شخص پیشنهاد دهنده است.
دراین توافقنامه،هم مواد کالا و هم عملیات ساخت آن برعهده سازنده است، و اگرمواد از شخص پیشنهاد دهنده باشد، دراین صورت توافق مزبور، نوعى اجاره است و اگر چیزى را که پیشنهاد دهنده خواهان آن است، بالفعل ساخته و آماده شده نزدسازنده موجود است، دراین صورت توافق مزبور نوعى خرید وفروش خواهد بود. این سخن بدان معنا است که استصناع به لحاظ ماده، مانند خرید و فروش و به لحاظ کارى که باید انجام گیرد، مانند اجاره است و از همین روصحت این عقد و کیفیت اجراى آن مورد بحث قرار گرفته است.
اکثر مذاهب چهارگانه اهل سنت برصحت استصناع اتفاق نظر دارند، اما با این حال، سخنان ایشان دراین باب بسیار متفاوت است. بیشتر ایشان، استصناع را ازباب بیع سکلکم به شمار آورده اند. حنفى ها راى درست تر را آن مى دانند که استصناع، نوعى بیع معدوم است که برخلاف قاعده و از باب اینکه عامه مردم آن را پذیرفته اندیا از باب استحسان،حکم به صحت آن شده است.
آنان که استصناع را از باب بیع سلم دانسته اند، همه شروط بیع سلم از جمله پرداخت تمام ثمن درمجلس عقد و لازم بودن عقد را در استصناع نیز شرط مى دانند، اما آنان که استصناع را از باب بیع معدوم شمرده اند، آن را مشروط به هیچ یک ازاین شروط ندانسته و عقد آن را نیز عقد غیر لازم مى دانند. براین راى، هرگاه سازنده، کالا را ساخت، سفارش دهنده، در گرفتن یا نگرفتن آن و فسخ عقد، خیاردارد زیرا او چیزى را خریده که آن را ندیده بود، بنابر این خیاررویت را خواهد داشت.((1))
آراء فقهاى شیعه در باب استصناع
ظاهر سخن شیخ طوسى در کتاب خلاف باب سلم ، بطلان عقد استصناع نزد فقهاى شیعه است، وى مى گوید:
استصناع چکمه و کفش و ظروف چوبى و رویى و مسى وآهنى، جایز نیست. راى شافعى همین است، اما ابوحنیفه آن را جایز مى شمارد چرا که مردم برآن اتفاق نظر دارند.
دلیل ما بربطلان استصناع آن است که به اجماع مذهب ما، برسازنده واجب نیست که شیىء ساخته شده را تسلیم مشترى کند و مى تواند که آن را تسلیم کند یابهاى آن را برگرداند. از طرفى، قبض آن برمشترى لازم نیست، و اگر این عقد صحیح مى بود، نباید چنین باشد.
دلیل دیگر بربطلان استصناع آن است که کالاى سفارش شده، مجهول بوده و نه عین آن معلوم است و نه صفت آن، و عقد برمجهول، ممنوع است.((2))
همو در باب سلم کتاب مبسوط مى گوید:استصناع چکمه و کفش و ظروف چوبى و رویى و آهنى و مسى جایز نیست، و اگر چنین سفارشى صورت گرفت، عقد آن صحیح نیست و سازنده اختیاردارد که آن را به سفارش دهنده بدهد یا ندهد،و اگر آن را داد، سفارش دهنده اختیار دارد، آن را بپذیرد یا رد کند.((3))
هیچ یک از فقهاى پس از شیخ طوسى متعرض این مساله با عنوان ((استصناع)) نشده اند،اگر چه از برخى از سخنان ایشان در مباحث سلف و شروط آن و موارد درستى و نادرستى آن، بطلان عقد سفارش ساخت برمى آید.
اگر آنچه میان سفارش دهنده و سازنده، واقع شده، صرف و عده خرید کالایى درصورت ساخت آن باشد، بدون شک این وعده نه عقد است و نه امرى که وفاى به آن واجب باشد. اما آنچه درارتکاز عرفى و عقلایى وجود دارد، غیر ازاین است، و دست کم درپاره اى ازموارد استصناع، التزام و عقد و مسوولیت طرفینى میان سفارش دهنده و سازنده دیده مى شود، مبنى براین که سازنده، کالا را براى سفارش دهنده بسازد و سفارش دهنده نیز آن را تحویل بگیرد و خرید آن را تضمین کند.این حالت دراکثر موارد استصناع به وضوح دیده مى شود، خصوصا با توجه به گسترش امروزى این گونه معاملات و این که اگر سفارش دهنده ملتزم به گرفتن کالا نباشد،خطر و خسارت فراوانى متوجه سازنده خواهد بود. با در نظر گرفتن تولید انبوه کالاى ساخته شده یا ساخت آن برطبق ذوق و سلیقه خاص سفارش دهنده، اگروى ملتزم به گرفتن آن نباشد، سازنده قطعا زیان خواهد دید. پس دراین مساله باید بحث شود که آیا مى توان استصناع را ولو فى الجمله در قالب یکى از عقدهاى الزام آور گنجانید یا چنان که از ظاهر سخنان شیخ طوسى برمى آید چنین امرى ممکن نیست؟
توجیهاتى براى صحت استصناع
صحت استصناع درقالب یکى ازتوجیه هاى ذیل قابل تصور است:
1- استصناع، عقد مستقلى است که مانند دیگر عقود لازم، براى دو طرف عقد الزام آور است.
2- استصناع یکى از اقسام عقد بیع است.
3- استصناع یکى از اقسام عقد اجاره یا شبه اجاره مانند جعاله است.
4- استصناع، ترکیبى از چند عقد است.
5- استصناع عقد نیست، بلکه امر به ساختن است به نحو تضمینى.
توجیه نخست:
این تفسیر از استصناع را که برخى از نویسندگان جدید بدان گرایش دارند، به یکى دو صورت مى توان تقریر کرد:
الف: استصناع عقد مستقلى است و با آن، مفهوم خاصى متمایز از مفهوم بیع و اجاره انشاء مى شود. به موجب این عقد، سازنده مسوول ساخت کالا و تحویل آن به سفارش دهنده است و سفارش دهنده نیز درقبال آن، مسوول پرداخت بهاى مورد توافق به سازنده است.
این تقریر مورد اشکال است، چرا که استصناع جز درخواست ساخت، معنایى ندارد و این یک مفهوم تکوینى است، نه مفهوم انشایى اعتبارى مانند بیع و اجاره و دیگر عناوین معاملات. پس معناندارد که استصناع با همان معنا و مفهوم لغوى خود، منشامعاملى دراین عقد مستقل باشد، بلکه به ناچار باید این معناى استصناع به انشاء یک مفهوم دیگرى که اعتبارى است برگردد.
این مفهوم اعتبارى، یا تملیک عین شیىء ساخته شده است که دراین صورت بیع خواهد بود و یا تملیک عمل سازنده است که دراین صورت اجاره یا شبه اجاره خواهد بود.
بنابراین، عقد استصناع عقد مستقلى نیست و به یکى از احتمالات دیگر باز مى گردد.
ب: منشا معاملى میان دو طرف، عبارت است از اتفاق آن دو براین که سازنده آنچه را سفارش دهنده مى خواهد، بسازد و به او عرضه دارد تا او هم درموعدمقرر آن را به قیمتى که پیشتر برآن توافق کرده بودند یا بعدها برآن توافق مى کنند، ازسازنده بخرد. براین اساس، عقد بیع، بعداز این توافق یعنى بعد از آماده شدن مصنوع، بسته خواهد شد، اماعقدى که فعلا واقع شده، عقد استصناع است که عبارت است از توافق میان سازنده و سفارش دهنده برالتزام هریک از آن دودرقبال دیگرى به کارى که مطلوب دیگرى است و نفع او در آن است. سازنده ملتزم به تهیه صنعت خویش و عرضه آن در وقت مقرر به سفارش دهنده براى خرید آن است و سفارش دهنده نیز بعد از آماده و عرضه شدن صنعت، ملتزم به خرید آن به قیمتى است که پیشتر یاهنگام خرید برآن توافق کرده اند.
همین اندازه درصدق عنوان عقد براستصناع کفایت مى کند و نیازى به شرط بیع یا تملیک نیست زیرا عقد، چیزى جز التزام و تعهد درقبال التزام و تعهدى دیگرنیست و به سخنى دیگر، عقد یک التزام طرفینى متقابل به امرى متفق علیه است.
بنابراین، با تمسک به برخى از ادله صحت و نفوذ عقود، مثل ((اوفوابالعقود))((4)) مى توان گفت: وفاى به این عقد نیز لازم است. اثر لزوم این عقد نیز عبارت است از: وجوب ساخت برسازنده و وجوب خرید برسفارش دهنده، پس از اتمام ساخت.
این وجوب، وجوب تکلیفى است.
تقریب دوم نیز مورد اشکال است زیرا عقد : صرف التزام قطعى به انجام کارى براى دیگرى چه التزام مطلق وچه در مقابل التزامى دیگر نیست، و گرنه هرگونه تعهدقطعى به انجام کارى براى دیگرى را باید عقدى واجب الوفا دانست، چنان که مثلا اگر کسى ملتزم شد فلان روز از خانه خارج شود درقبال آن که دیگرى نیز درهمان روز یا روز دیگر از خانه خارج شود، یا مثلا کسى ملتزم شد که براى دیدن دوستش به مسافرت برود ویا التزام هایى از این قبیل را باید از عقدهاى لازم و واجب الوفا به شمار آورد، درحالى که از نظر فقهى بدون هیچ اشکالى این قبیل التزام ها نوعى وعده غیر الزام آور به حساب مى آیند.
ادعاى این که این قبیل التزام ها به حکم اجماع و سیره ازوجوب خارج گشته اند وگرنه اینها نیز مشمول عموماوفوا بالعقود مى بودند، ادعایى بى دلیل است وفرضا که چنین ادعایى جا داشته باشد، چرا در مورد استصناع نتوان بدان تمسک جست؟ آنچه فعلا به ذهن نگارنده خطور مى کند و شاید درآینده بحث بیشترى دراین باره داشته باشیم، آن است که عقد، صرف التزام قطعى به کارى نیست وگرنه هرگونه وعده قطعى به انجام کارى، عقد شمرده مى شد. فرق میان عقد ووعده یا شروط ابتدایى،این نیست که عقد قطعى است و وعده مردد و مشکوک مى باشد، همچنین فرق این دو درآن نیست که عقد مشتمل بردو التزام دو جانبه ووعده فقط مشتمل بر یک التزام یک طرفه است چرا که دربرخى از عقود مثل هبه نیز التزام، یک جانبه است. عقد عبارت است از التزام به رابطه اى اعتبارى که به واسطهء همین التزام میان دو طرف پدیدآمده است، مانند التزام به تملیک یا التزام به پرداخت حقى به دیگرى یا زوجیت یا ولایت یا هررابطهء قانونى دیگر.ازالتزام تکلیفى به انجام عملى، هرگز یک رابطهء وضعى پدید نمى آید، بلکه حتما دراین جا باید یک رابطهء وضعى متعلق بدان وجود داشته باشد و ا لتزام، عبارت است از انشاء همین رابطه وضعى به صورت مسبب شخصى که موضوع امضا و اعتبار قانونى عقلایى یا شرعى است.
براین اساس، التزام سازنده به ساختن کالا در قبال التزام سفارش دهنده به خرید آن بعد از ساخت، عقد نیست مگر این که این التزام به تملیک عین یا عمل یابه پرداخت حقى از سازنده به سفارش دهنده بازگردد که دراین صورت التزام مذکور به همان عقد بیع یا اجاره و امثال آن باز مى گردد و عقد مستقلى نخواهدبود.
چنان که خواهد آمد تمسک به ادله اى مثل ((المومنون عند شروطهم))((5)) نیز چیزى بیش ازصحت شرط و نفوذ آن را ضمن عقد ثابت نمى کند و براى اثبات صحت اصل عقد جدید، نمى توان بدان تمسک جست.
دراین جا به طرح دو اشکال و پاسخ آنها مى پردازیم:
اشکال اول: چه مانعى وجود دارد که بگوییم: دراین مقام، سفارش دهنده مالک حق ساخت و تهیه آن کالا توسط سازنده مى شود و درقبال آن، سازنده مالک حق خرید آن از سوى سفارش دهنده مى گردد؟ براین اساس،هریک ازاین دو، دیگرى را به پرداخت حق خود ملزم مى کند و دراین صورت، التزام مذکور،متعلق به یک رابطهء وضعى است یا پى آمد آن ایجاد یک رابطهء وضعى است و بنابراین، عقد خواهد بود.
پاسخ: پذیرش این سخن فرع برآن است که هریک از این دو عملى که دو طرف درقبال یکدیگر ما لک آن مى شوند، مالیت داشته باشد تا تملیک آن را بتوان تصور کرد، ودراین صورت، استصناع همان عقد اجاره خواهد بود، مانند آن که کسى را براى دوخت پیراهنى اجاره کنند و در قبال آن مثلا فرزندش را با سوادکنند. تملیک یااختصاص، فقط دراموال انشا مى شود و تطبیق آن برمورد استصناع چنان که در بررسى توجیه سوم یا چهارم شرح خواهیم داد، با اشکال مواجه است. به هرحال، این توجیه،به همان نظریه ترکیب استصناع ازدو عقد بیع و اجاره و این که استصناع عقد مستقلى خارج از این دو عقد نیست، باز مى گردد.
در ادامه این مقال بحث بیشترى درباره لزوم این گونه التزام ها خواهد آمد.


مقدمه:
جوشکاری (به انگلیسی: Welding) یکی از روشهای تولید میباشد. هدف آن اتصال دائمی مواد مهندسی (فلز، سرامیک، پلیمر، کامپوزیت) بهیکدیگر است؛ بهگونهای که خواص اتصال برابر با خواص مادهٔ پایه باشد.
جوشکاری همچنین یکی از فرایندهای اتصال دائمی قطعات (فلزی یا غیرفلزی)، به روش ذوبی یا غیر ذوبی، با بکارگیری یا بدون بکارگیری فشار، با استفاده یا بدون استفاده از ماده پرکننده میباشد. فرایندهای جوشکاری به دو دسته اصلی تقسیم میشوند: فرایندهای جوشکاری ذوبی و فرایندهای جوشکاری غیر ذوبی
پیشینه
فرایندهای جوشکاری
فرایندهای جوشکاری با قوس الکتریکی
جریان الکتریکی از جاریشدن الکترونها در یک مسیر هادی بهوجود میآید. هرگاه در مسیر مذکور یک شکاف هوا (گاز) ایجاد شود، جریان الکترونی و در نتیجه جریان الکتریکی قطع خواهد شد. چنانچه شکاف هوا بهاندازهٔ کافی باریک بوده و اختلاف پتانسیل و شدت جریان بالا، گاز میان شکاف یونیزهشده و قوس الکتریکی برقرار میشود. از قوس الکتریکی بهعنوان منبع حرارتی در جوشکاری استفاده میشود. حرارت ایجاد شده در جوشکاری به دلیل حرکت الکترونها در ستون قوس و بمباران الکترونی قطعه کار میباشد. روشهای جوشکاری با قوس الکتریکی عبارتاند از:
فرایندهای جوشکاری مقاومتی
در جوشکاری مقاومتی برای ایجاد آمیزش از فشار و گرما استفاده میشود. گرما بهدلیل مقاومت الکتریکی قطعات کار و تماس آنها در فصل مشترک بهوجود میآید. پس از رسیدن قطعه بهدمای ذوب و خمیری فشار برای آمیخته دو قطعه بهکار میرود. در این روش فلز کاملاً ذوب نمیشود. گرمای لازم از طریق عبور جریان برق از قطعات بهدست میآید. روشهای جوشکاری مقاومتی عبارتاند از:
فرایندهای جوشکاری حالت جامد
دستهای از فرایندهای جوشکاری هستند که در آنها عمل جوشکاری بدون ذوبشدن لبهها انجام میشود. در واقع لبههای تحت فشار با حرارت یا بدون حرارت در همدیگر له میشوند. فرایندهای این گروه عبارتاند از:
در این روش بهجای استفاده از انرژی الکتریکی برای تولید گرمای مورد نیاز ذوب فلزات از انرژی مکانیکی استفاده میگردد. بهاین ترتیب که یکی از دو قطعه که با سرعت درحال دوران است بهقطعهٔ دوم که ثابت نگه داشتهشده تماس داده میشود. در اثر اصطکاک بین دو قطعه و تولید حرارت، محل تماس دو قطعه ذوبشده و لبههای تحت فشار با حرارت در همدیگر له میشوند.
فرایند جوشکاری با گاز
جوش گاز.
گروه فرایندهای جوشکاری است که در آن، اتصال با ذوبشدن توسط یک یا چند شعلهٔ مانند استلن ا پروپان، با اعمال فشار یا بدون آن، با کاربرد فلز پرکننده یا بدون آن انجام میشود.
فرایند جوشکاری با لیزر
در این روش از پرتوی لیزر برای جوشکاری استفاده میشود. در جوشکاری لیزری دانسیتهٔ انرژی فراهمشده، بسیار بیشتر از جوشکاری با دیگر فرایندها است.
از لیزرهای مختلفی مانند «زر گاز کربنیکی» یا لیزر یاقوت برای جوشکاری میتوان استفاده کرد. دقت میشود که انرژی پرتو، آنقدر زیاد نباشد که باعث تبخیر فلز شود.
فرایند جوشکاری با اشعه الکترونی
کاربرد جریانی از الکترونها است که با ولتاژ زیاد شتاب داده شدهاند و بهصورت باریکهای متمرکز بهعنوان منبع حرارتی جوشکاری بهکار میروند. بهدلیل دانسیتهٔ بالای انرژی در این پرتو، منطقه تفدیده بسیار باریک میباشد و جوشی با کیفیت مناسب بهدست میآید. این فرایند بهعنوان اولین فرایند جوشکاری بهکاررفته برای ساخت بدنهٔ جنگندهها استفاده شد.
کنترل کیفیت و بازرسی
طبق طبقهبندی استانداردهای مدیریت کیفیت (ایزو ۹۰۰۰)جوشکاری جزء فرایندهای ویژه طبقهبندی شدهاست که این نشاندهندهٔ این است که برای کنترل کیفیت و تضمین کیفیت این فرایند ویژه میباید پیشبینیهای خاصی انجام داد. به این منظور پیش از عملیات جوشکاری تمام پارامترها دخیل در فرایند شامل مواد اولیه (آلیاژها)، دستگاه و تنظیمات آن، مواد مصرفی و جوشکار بر طبق استاندارد (ایزو ۳۸۳۴) مورد ارزیابی و بررسی و تأیید قرار میگیرند
جوشکاری با برق
برای لوله کشی گاز، ساختن اسکلت فلزی و … از جوش برق استفاده میشود.
جوشکاری با برق به ۲ طریق انجام میشود:
جوشکاری با برق متناوب
در این نوع جوشکاری از دستگاهی که در اصطلاح جوشکاران به ترانس مشهور است استفاده میشود. ترانس را مستقیماً به برق شهر که برق آن متناوب است وصل مینمایند این دستگاه که عبارت است از یک مبدل الکتریکی (ترانسفرماتور) پتانسیل برق را پایین آورده و شدت جریان آن را زیاد میکند قطب منفی برق را به فلزی که باید جوش شود وصل میکنند و قطب مثبت آن را به الکترود جوشکاری متصل میکنند. با نزدیک کردن الکترود به قطعهای که باید جوشکاری شود و تنظیم فاصله آن یک قوس الکتریکی بین الکترود و قطعه به وجود میآید که دارای حدود ۲۵۰ درجه سانتی گراد حرارت میباشد این حرارت موجب ذوب شدن ۳ قطعه فلزی که در مجاورت قوس الکتریکی میباشد می گردد (الکترود و ۲ قطعه فولادی که میباید با جوش به همدیگر متصل بشوند) پس از ذوب شدن و دوباره سخت شدن قطعات آنها به همدیگر متصل میگردند.
جوشکاری با برق مستقیم(DC)[
در این نوع جوشکاری جوشی مقاوم تر و توپرتر حاصل میشود و باید اسکلتهای فلزی ساختمانها با همین برق جوشکاری شود. برای تولید این نوع برق معمولاً به ۲ طریقه عمل مینمایند طریقه اول آست که برق متناوب شهری را با دستگاهی به نام رکتی فایر (rectifier) یا یکسو کننده به برق متوالی تبدیل میکنند این دستگاه را که جوشکاران به آن دینام میگویند به برق شهر وصل نموده و از آن استفاده میکنند.
راه دیگر برای ایجاد برق متوالی استفاده از دستگاههای تولید برق میباشد این دستگاهها که در اصطلاح جوشکاران به موتور سیار مشهور میباشد دارای موتوری است که به یک دینام تولید برق متوالی متصل است موتور که قوه محرکه دستگاه است با بنزین یا گازویل کار میکند در این جوش کاری قطب منفی به قطعه ایی که میباید جوشکاری شود وصل میگردد و قطب مثبت را به الکترود جوشکاری وصل میکنند و از نزدیک کردن این دو قطب به همدیگر قوس الکتریکی با ۳۵۰۰ درجه حرارت تولید میشود که این حرارت موجب ذوب شدن و در نتیجه اتصال قطعات به یکدیگر میگردد. برای ایجاد این قوس الکتریکی باید هوای موجود بین الکترود و قطعه ایی که میخواهیم جوش بدهیم هادی بشود تا امکان پریدن الکترونها از یک قطب به قطب دیگر و در نتیجه ایجاد قوس الکتریکی امکانپذیر بشود برای این کار جوشکار با کشیدن الکترود به روی قطعه فلزی هوای موجود بین دو قطب مثبت و منفی را یونیزه کرده و به فوریت فاصله را تنظیم مینماید تا قوس الکتریکی برقرار شود. با درجه حرارت زیادی که در این قوس ایجاد میشود اگر حوضچه ذوب کاملاً محافظت نشود فوراً به وسیلهٔ اکسیژن هوا اکسیده شده و محیط جوش فاسد میگردد و همچنین اگر فلز الکترود با دقت تعیین نشود جوشکاری و اتصال انجام نمیشود به همین لحاظ انتخاب الکترود از لحاظ جنس و قطر میله و غیره در جوشکاری از اهمیت مخصوصی برخوردار میباشد.
الکترود
الکترود جوشکاری از ۲ قسمت تشکیل شده است:
کارخانههای تهیه الکترود فلز جوشکاری را با قطرهای مختلف از ۲ میلیمتر تا ۶ میلیمتر و گاهی نیز بیشتر تهیه مینماید برای جوشکاری قطعاتی که ضخامت آنها ۱ یا ۲ میلیمتر میباشد از الکترودهای باریک استفاده مینمایند مانند جوشکاری در و پنجره که اغلب از پروفیلهایی ساخته شده از ورقی به ضخامت ۱٫۵ میلیمتر تهیه شدهاند و برای جوشکاری قطعات ضخیمتر مانند جوشکاری قطعات تیر آهن و صفحات کلفت و اصولاً برای جوشکاری ساختمانهای فلزی از الکترود به قطرهای بالا استفاده مینمایند.
آلیاژ فلزی که برای جوشکاری انتخاب میشود باید دارای ویژگیهای زیر باشد:
فلز جوشکاری (الکترود) را با موادی که در اصطلاح جوشکاران به آن گل روی الکترود میگویند می پوشانند. این گل سراسر طول الکترود را که حدود ۳۵ سانتیمتر است میپوشاند به جز ۱٫۵ سانتیمتر بالای آن را که محل اتصال الکترود به انبر جوشکاری میباشد. جنس گل روی الکترود باید دارای ویژگیهای زیر باشد: