اصفهان به لحاظ واقع شدن در مرکز جغرافیائى ایران و با داشتن آب و هوایی معتدل و خاکى حاصلخیز و آب کافى زاینده رود از دیرباز به عنوان مکانى براى سکونت، مورد توجه بوده است.احتمالاً از عصر ساسانیان که سپاهیان (اسپهان) در دشت حاصلخیز اطراف شهر گرد آمدند به این نام خوانده شده است. در سال 19 هجرى اصفهان بدون جنگ و خونریزى و با انعقاد یک صلحنامه به دست سپاهیان اسلام افتاد و جزئى از سرزمین وسیعى شد که اسلام بر آن حکومت مىکرد. در دوره سیصدساله پس از آن، این شهر اغلب دست به دست مىشد تا اینکه در قرن چهارم هجرى، در زمان آل زیار و آل بویه، به عنوان پایتخت مورد استفاده قرار گرفت. در قرن پنجم، در دوران سلجوقیان، پایتخت امپراطورى وسیعى شد که یک مرز آن رود سیحون و مرز دیگرش سواحل شرقى دریاى مدیترانه بود. غارت وحشیانه شهر به دست تیمورلنگ و قتل عام ساکنان آن در سال 789 هجرى، اصفهان رابه وضع اسفبارى دچار کرد.
در زمان اولین حکمرانان صفوى در قرن دهم هجرى اصفهان از مراکز مهم تجارت، فرهنگ و صنعت گردید و در اوایل قرن یازدهم (1006 ه) پایتخت شاه عباس از قزوین به اصفهان انتقال یافت و قریب یک قرن و نیم این شهر پایتخت سلسله صفویه بوده، از شهرت جهانى برخوردار شد. پس از هجوم سخت و وحشیانه محمود افغان به اصفهان و قتلعام مردم و سرنگونى شاه سلطان حسین صفوى، اصفهان دیگر مرکزیت خود را از دست داده، سیر صعودى رونق و آبادانى آن متوقف شد. با روى کارآمدن سلسله قاجاریه و حاکمیت ظل السلطان بر اصفهان، بسیارى از آثار بجا مانده از دوران صفویه بهدست این حاکم ظالم یا نابود شد و یا به فروش رفت، به طورى که امروز نام آنها را تنها در میان کتابها مىتوان یافت.
هم اکنون اصفهان از مراکز مهم صنعتى و تجارى ایران بوده، به دلیل وجود آثار تاریخى و باستانى بسیار و فضاهاى طبیعى فراوان مورد توجه هموطنان و جهانگردان قرار دارد.
چرا اصفهان را اصفهان می گویند؟
در علت نامگذارى اصفهان وجوه مختلفى گفته اند که برخى به اساطیر شباهت دارد و پارهاى از گفتهها هم سند و دلیلى ندارد، مانند قصه سوزانیدن نمرود ابراهیم خلیل را، که چون به اصفهانیان امر شد که در سوزانیدن خلیل الله شرکت کنند و از قبول آن خوددارى کردند در باره آنها گفته شد: «اسپاهآن» یعنى آنها سواران خدایند. یا اینکه اصفهان از بناهاى اصبهان بن فلوج بن سام بن نوح(علیهالسلام) است و یا در «روضات الجنات» آمده که اینجا دریا بوده است و سلیمان(علیهالسلام) به جن فرمان داد که براى او در محل معروفى بنام گاوخوانى نقبى زدند و زمین آن خشک شد و در دامنه جنوبى آن رود بزرگ زندهرود جارى بود تا اینکه سلیمان(علیهالسلام) با موکب وارد آنجا شد و از آب و هواى آنجا لذت برد و لذا به وزیرش «آصف» به آنجا اشاره کرد و چون به بسیارى از لغات صحبت مىکرد به فارسى گفت آصف هان که هان در فارسى اشاره به جاى نزدیک است و مقصود اینکه زمینى که مىطلبیدم همین است، از این جهت آصفهان گفته شده است.
آنچه منطقى بنظر مىرسد وجه تسمیهاى است که حمزه اصفهانى اختیار کرده و آن چنین است: لفظ اصبهان و اصفهان و اصفاهان از اسپاهان که به معنى سپاهها و لشگر است گرفته شده و اسپاه و اسپه نام لشگر است. از اینرو اصفهان را که مرکز سپاه بود. اسپاهان خواندهاند و چون مردم اصفهان از زمان کاوه آهنگر به سپاهىگرى شهرت داشتند و در دوره ساسانیان براى حمل درفش کاویانى فقط از وجود آن استفاده مىکردند و «اساوره»اى که در بین تازیان شهرت دارد همان سواران برجسته مردم اصفهان هستند و لذا نام اصفهان که معرب از کلمه اسپاهان است بر این شهر نهاده شده است.
لباس مردم اصفهان در قرن قبل از مشروطه
عمامه و عبا و لباس بلند که مخصوص روحانیون بود، در قرن قبل از دوران مشروطه عمومیت پیدا
شرایط اقلیمی شهر اصفهان