دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
تعریف کلی:
ماهیچههای صاف شامل ماهیچههای خودکار دیواره رگها روده و معده میشوند . فیبرهای ماهیچه صاف بیشتر ۲ تا ۵ میکرومتر قطر داشته و تنها ۲۰ تا ۵۰۰ میکرومتر درازا دارد در حالی که فیبرهای ماهیچههای اسکلتی قطری تا ۲۰ برابر آنها داشته و درازایشان تا چندین هزار برابر میرسد. بسیاری از اصول انقباضی درباره ماهیچه صاف و ماهیچه اسکلتی یکسان است. اما نیروهای جاذبهای میان فیلامانهای میوزین و اکتین که در ماهیچه صاف کاملاً متفاوت است.
این ماهیچهها شکل دوکی دارند و غیر ارادی عمل میکنند. سلولهای بافت ماهیچههای صاف بدون انشعاب هستند و یک هسته دارند. این نوع ماهیچه به طور آهسته منقبض میشود ولی انقباض خود را مدت بیش تری نگاه میدارد. ماهیچههای صاف در انسان فقط در بخشهای داخلی بدن دیده میشوند
دو واژۀ “حرکت” و “زندگی” در بسیاری از موارد مترادف تلقی میشوند. هیچ سلولِ بیحرکتی در دنیا پیدا نمیشود. حرکت، منحصر به پروازِ شاهین با سرعت نزدیک به 400 کیلومتر بر ساعت [1] یا مهاجرت 80 هزار کیلومتری پرستوی قطبی [2]نیست. مهاجرتهای بسیار کند و کم مسافتِ سلولهای ابتداییِ جنینی نیز حرکت است و از لوازمِ ادامۀ حیات. همچنین است حرکتهای منظمِ میکروسکوپی اندامکهای داخل سلولی است که تقسیم سلولی و تکثیر موجودات زنده را امکان پذیر میکند.
هر جا حیات هست، حرکت هست؛ با کمی مسامحه نیز میتوان گفت که هر جا حرکتِ حیاتی هست، اکتین و میوزین یا موتورهای ملکولی دیگر نیز هست. همان میوزین و اکتینی که موجب حرکت آمیبی در آغازیان و تغییر شکل غشاء در قارچهاست، عامل حرکتِ بازو و انگشتانِ ما انسانهاست.
در واقع اکتین و میوزین فقط عامل حرکت عضلات نیستند بلکه این دو ملکول در سلولهای غیر عضلانی نیز وجود دارند و در همین سلولها کارکردهای متنوع و از جمله ایجاد حرکت دارند.
بهترین راه فهمیدنِ بافت شناسی و فیزیولوژیِ عضله، این است که اول با میوزین یا موتورهای پروتئینی و عملکردِ این ملکولها در سادهترین موجودات آشنا شویم .
ماهیچه:
میوزین و اکتین
میوزین در همۀ یوکاریوتها جز جلبکهای قهوهای و برخی از آغازیان وجود دارد میوزین یک پروتئین سنگین است که از سه ناحیه که معمولاً به سر، بازو (یا گردن) و دم نامگذاری میشوند؛ تشکیل شده است. اساسِ حرکتِ عضله، تحرک ناحیۀ بازو و قدرتِ چسبندگیِ ناحیۀ سر به اکتین یا پروتئینهای دیگر است.
مراحلِ حرکتِ میوزین روی رشتۀ اکتین به این ترتیب است:
1- در حضور کلسیم، قسمتی از تروپونین که به رشتۀ اکتین تابیده شده است، نمایان میشود. این قسمت نمایان شده محل مورد علاقۀ سرِ میوزین است.
2- سرِ میوزین به اکتین میچسبد.
3- در حضور منیزیم، آ.ت.پ. که به سرِ میوزین چسبیده، انرژی خود را رها میکند و از آن جدا میشود؛ این انرژی صرف خم شدنِ بازوی میوزین میشود.
4- با وجود آ.ت.پ. کافی در محیط، یک آ.ت.پ به سر میچسبد و موجب جدا شدنِ سر از اکتین میگردد.
5- بازو به حالت باز قرار میگیرد.
وجودِ کلسیمِ کافی در دسترسِ تروپونین، موجب میشود که چرخۀ فوق تکرار شود.
اکتین و میوزین در عضلات صاف:
اکتین در عضلۀ صاف از نوعِ اکتینِ رشتهای (f-actin) است. مونومرهای اکتین به هم میپیوندد و به صورت رشتههای دو تای در هم تنیدۀ بسیار درازی در میآید که از این سو به آن سوی سلول کشیده شدهاند. در واقع قسمت اعظمِ سیتوپلاسم را این رشتههای اکتینی پر کرده است.
شکل: یک رشتۀ اکتین متشکل از هزاران پروتئین اکتین است که به صورت یک رشتۀ دو تاییِ در هم تابیده، شکل گرفتهاند.
میوزین نیز در سلولهای عضلۀ صاف به صورت رشتههایی طولانی در امتداد رشتههای اکتینی قرار گرفتهاند. در بالا ذکر شد که میوزین از سه ناحیۀ سر، بازو و دم تشکیل شده است. در عضلۀ صاف در هر رشتۀ میوزینی، هزاران میوزین از ناحیۀ دم به هم میچسبند و به صورت یک رشتۀ ضخیمتر در میآیند که از کنارههای این رشته، سرها و بازوها بیرون زدهاند. به این ترتیب از هزاران میوزین، یک رشته به وجود میآید که سرتاسرِ آن را سرها و بازوهای آمادۀ چسبیدن به اکتین پوشانده است.
شکل: میوزینهایی که در اتقباض عضلات نقش ایفا میکنند، در واقع از دو میوزین که دمِ آنها در هم تابیده شدهاست تشکیل شده.
توضیح اضافی:
در میکروسکوپ الکترونی، قطر رشتههای میوزینی به وضوح از قطر رشتههای آکتینی ضخیمتر دیده میشود، به همین دلیل به رشتههای میوزینی، رشتۀ ضخیم (thick filament) و به رشتههای ساخته شده از آکتین رشتۀ نازک (thin filament) میگویند. میوفیلامان یا رشتۀ عضلانی نامی است که به هر دو این رشتهها داده شده است.
تا اینجا دانستیم که رشتههای نازک به عنوانِ ریل، و رشتههای میوزین که قدرتِ چسبیدن به اکتین و کشیدنِ آنها را دارد، در مجاورت هم همل سلولِ عضلانی صاف را پر کرده است. بنا براین تنها چیزی که لازم است تا نیروی خاصل از کششِ میوزینها به کلِّ سلول منتقل شود، این است که این رشتهها به محلهای محکم و ثابتی متصل شوند. این محلها نیز در سلول عضلانیِ صاف تعبیه شدهاند. در همسایگیِ غشاء و همچنین در میانۀ سلول، ساختارهایی ساخته شده از میوزین، اکتین و دیگر پروتئینها وجود دارند که به منزلۀ نقطۀ اتکاء برای رشتههای، ضخیم و نازک عمل میکنند. این ساختارهای محکم را “جسمِ سخت” (dense body) نامیدهاند. نیرویی که در اثر حرکتِ بازوها و چسبیدنِ “سر”های متعددِ میوزین به اکتین، به وجود میآید، به واسطۀ ثبات همین اجسامِ سخت، متمرکز میشود و به غشاء سلول عضلۀ صاف منتقل میشود و نهایتاً منجر به “انقباض” سلول میشود. انقباض همزمانِ صدها سلولِ عضلۀ صاف که در مجاورت هم هستند و به هم سخت چسبیدهاند نیز به نوبۀ خود منجر به انقباض یا کوتاه شدنِ رشتۀ عضلانی صاف میشود.
چگونگیِ اتصال رشتههای نازک و ضخیم به جسمهای سخت و ترکیب دقیقِ آنها و نیز کیفیت چسبیدنِ آنها به غشاء و سازکارِ انتقال نیرو توسط آنها به طور دقیق، شناخته شده نیست و هنوز موضوع تحقیق دانشمندان است .
انواع بافت عضلانی:
یک سلول عضلۀ صاف؛ رشتههای آکتین و میوزین همۀ سلول را پر کردهاند و از این سو به آن سوی سلول کشیده شدهاند. همۀ این رشتهها به اجسام سخت در میان سلول و نیز در مجاورتِ غشاء سلول چسبیدهاند. اجسام سخت نیروی حاصل از تعاملِ میوزن و اکتین را متمرکز میکند و به غشاء سلول منتقل میکند و سلول منقبض میشود.
انواع بافت عضلانی
معمولاً عضلات را به سه نوع صاف، اسکلتی و قلبی تقسیم بندی میکنند. دربرخی منابع، عضلۀ اسکلتی را مخطط مینامند.
منشاءِ این نامگذاری، منظرهای است که زیر میکروسکوپ از این نوع عضله به چشم میآید. اما این منظره در عضلۀ قلبی
نیز دیده میشود در حالی که سازمان سلولی عضلۀ قلبی با عضلاتی که در بدن به استخوانها متصل هستند آنچنان متفاوت است
که از نامگذاری متمایز این دو گزیری نیست. بنا بر این بافت شناسان ترجیح دادهاند که از سه نوع عضله سخن بگویند. به این
ترتیب یا باید نام عضلۀ صاف را عوض کنیم، یا منطقاً بپذیریم که دو نوع عضله داریم، صاف و مخطط و عضلۀ اسکلتی و عضلۀ
قلبی را دو زیر شاخۀ عضلۀ مخطط بدانیم.
قیاس:
اکتین و میوزین در عضلات مخطط
آرایش رشتههای اکتین و میوزین در عضلۀ مخطط منظمتر است. همۀ رشتهها در یک راستا و در کنار هم و به طور موازی سر تا سرِ تار عضلانی را آکندهاند. و به جای اجسامِ سخت که تکیه گاههای رشتهها برای اِعمال و انتقال نیرو هستند؛ در عضلۀ مخطط، مناطقی، با فواصل مساوی و کاملاً منظم هستند که رشتههای ضخیم و رشتههای نازک به آنها اتکا کردهاند. در مقطع عرضی، دیده میشود که رشتههای ضخیم، به فواصل مساوی از هم و با نظم کامل هندسی در کنار هم قرار گرفتهاند. در فاصلۀ بین رشتههای ضخیم نیز رشتههای نازک قراردارند، به طوری که هر رشتۀ ضخیم، به وسیلۀ 6 رشتۀ نازک احاطه شده است. منظم بودن، همراستا بودن و دیگر نظامهایی که در تار عضلانی مخطط وجود دارد موجب میشود، انقباض در این عضله؛ ظریف و سریع و قابل کنترلتر باشد.
اصطلاحات بافت عضلانی:
اجزاء سلولیِ بافت عضلانی را به نامهایی مخصوص به همین بافت میخوانند.
سیتوپلاسمِ تار عضلانی که انباشته از تارهای عضلانی است و جای زیادی برای دیگر اندامکهای سلولی باقی نگذاشته است را سارکوپلاسم؛ شبکۀ آندوپلاسمی را شبکۀِ سارکوپلاسمی و غشاء سلولی را سارکولم میخوانند. همچنین ممکن هنوز در برخی کتابها به میتوکندریِ تار عضلانی، سارکوزوم بگویند.
آنچه موجب شدهاست تا بافت شناسان همچنان از این نامهای اختصاصی برای اندامکهای سلول عضلانی استفاده کنند این است که این اندامکها در این نوع سلول به شدت تخصصی شدهاند و شکل و عملشان واقعاً با شکل و عمل نظائرشان در دیگر سلولها متفاوت است.
سلول عضلانی از معدود سلولهایی است که غشاء آن تحریک پذیر است. سلول عضلانی در این خاصیت فقط با سلول عصبی مشترک است. تغییر بار الکتریکی در قسمتی از این غشاء به سرتاسرِ ان سرایت میکند و از آنجا به شبکۀ سارکوپلاسمیک میرسد و در شبکۀ سارکوپلاسمیک موجب تخلیۀ ناگهانی کلسیم به داخل سیتوپلاسمِ تار عضلانی میگردد. تخلیۀ کلسیم اولین گام برای شروع عملیاتِ مشترکِ میوزن و آکتین است.
هستههای یک تار عضلانی، در وسطِ آن قرار ندارند بلکه به جدارِ تارها رانده شدهاند و تقریباً چسبیده به سارکولم قرار گرفتهاند. در مقطع عرضی در هر تار عضلانی یکی دوتا هسته ممکن است دیده شود اما در مقطع طولی تعداد این هستهها بسیار زیادتر خواهند بود.
شامل 27 اسلاید POWERPOINT