دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:16
فهرست و توضیحات:
تحلیل روان شناختی
تحلیل جامعه شناختی
در مورد تفاوت های ارزشی نسل قدیم و نسل جدید می توان اظهار داشت که اصولا وجود تفاوت ارزشی در دو نسل قدیم و جدید به خاطر فرایند جامعه پذیری و تفاوت نسبی امری طبیعی به نظر می رسد، اما آنچه این «امر طبیعی» را به «معضل اجتماعی» بدل می کند، تبلور تفاوت ارزشی در یک بستر نامساعد و تحت عوامل مختلف است که می تواند از «تفاوت ارزشی بالقوه» به «تعارض ارزشی بالقوه» بدل گردد و به ناسازگاری بین نسلی دامن زند و همین امر منجر به بروز اختلافات دامنه داری چه در سطح خانواده (والد-فرزند) و چه در سطح جامعه (نوجوان-حاکم) میان این دو نسل می گردد.
در پایان این بخش باید این مهم را متذکر شویم که هدف این نوشتار تخطئه همه جانبه نسل قدیم نیست و قصد نداریم چنان تصویری از نوجوانان ارائه کنیم که از هرگونه خطا و سهل انگاری مبرا هستند بل هدف غایی آن ارائه تحلیلی روان شناختی و جامعه شناختی است تا با رویکردی علمی با یکی از مهمترین معضلات «ایران امروز» مواجه شویم و بتوانیم راهکارهایی برای «ایران فردا» فراهم آوریم.
در این بخش با استفاده از نظریة رشد روانی – اجتماعی «اریک هومبورگر اریکسون» و با ارائه تحلیلی روان شناختی از نوجوانان در پی آنیم، این نکته را متذکر می شویم که نوجوانان در این سنین با توجه به تغییراتی که در ساختار روانی و جسمانی اش به وقوع می پیوندد تفاوت های معناداری با دوران کودکی خود دارد که در طول بحث بیشتر به این مهم می پردازیم.
اریکسون، مفهوم نیروهای زیستی و فطری فروید را به عنوان اساس نظریه شخصیت خود به کار برد ولی بر خلاف فروید، نظریه مرحله ای خود را فراتر از نوجوانی و تا بزرگسالی که در آن افراد بالغ می شوند گسترش داد. به همین دلیل اریکسون، نظریه خود را در مقایسه با مراحل روانی – جنسی فروید، مراحل رشد روانی – اجتماعی نامیده است.
اریکسون برای رشد روانی – اجتماعی هشت مرحله را مد نظر قرار داد. تحولات رشدی از نظر اریکسون در طول یک پیوستار مطابق «اصل تکوین» رخ می دهند و این هشت مرحله صرفاً هشت نقطه از این پیوستار را نشان می دهد. اصل تکوین عبارت از این است که رشد شخصیت در مراحلی از پیش تعیین شده صورت می یگرد. رابطه این مراحل با هم شبیه رابطه طبقات مختلف گلبرگ های یک گل است: هر گلبرگ در زمانی معین و با نظمی معین باز می شود که طبیعت تعیین کرده است. مداخله بیرونی در این نظم طبیعی سبب می شود که تمامیت رشد گل به خطر افتد. در هر مرحله وظایف رشدی معینی باید انجام شوند که ماهیتی روانی – اجتماعی دارند. همچنین در این هشت نقطه، مجموع تغییراتع جسمی، شناختی، غریزی و جنسی، آتش بحران درونی را در فرد برمی افروزد که بسته به نحوه حل آن بحران، پسرفت یا پیشرفت فرد تعیین می شود. با عبور موفق از هر مرحله رشد، فضیلت یا قدرت روانی – اجتماعی معینی در ما شکل می گیرد که لازمه گذر موفقیت آمیز از مراحل بعدی رشد است. از طرف دیگر اگر مرحله ای به درستی طی نشود، دچار سوء انطباق با بدخیمی می شویم؛ هر دو عارضه شکلی که از عدم تعادل در قطب های وظایف رشدی هر مرحله اند.
مرحله پنجم رشد روانی – اجتماعی اریکسون تحت عنوان هویت در برابر سردرگمی هویت مورد توجه این بخش می باشد. فرض اولیه بر این استوار می باشد که چهار مرحله اولیه با موفقیت طی شده است.
با شروع بلوغ و تغییرات اجتماعی و فیزیولوژیکی بی شمار آن، نوجوانان با پرسش هویت اشتغال ذهنی پیدا می کند. اریکسون اولین کسی بود که هویت را به عنوان دستاورد مهم شخصیت نوجوانی و گامی مهم به وس تبدیل شدن به فردی ثمربخش و خشنود، تشخیص داد. تشکیل هویت عبارت است از مشخص کردن چه کسی هستید، برای چه چیزی ارزش قائلید، و چه مسیری را می خواهید در زندگی دنبال کنید. این جست و جو برای آنچه در مورد خود درست و واقعی است، نیروی پیش برنده در پی خیلی از تعهدات جدید است، از جمله احساس تعهد نسبت به جهت گیری جنسی، شغلی، روابط میان فردی و درآمیختگی با جامعه، عضویت در گروه قومی و آرمان های اخلاقی، سیاسی، مذهبی و فرهنگی.
به عقیده اریکسون، نوجوانان در جوامع پیچیده دچار بحران هویت می شوند: یک دوره موقتی سردرگمی و پریشانی که قبل از به توافق رسیدن در مورد ارزش ها و اهداف، آن را تجربه می کنند. نوجوانانی که به فرآیند تعمق و تامل می پردازند، سرانجام به هویتی پخته دست می یابند. آنها ویژگی هایی که خود را در کودکی توصیف می کردند بررسی نموده و با تعهدات جدید ترکیب می کنند. بعداً هنگامی که نقش های متفاوتی را در زندگی روزمره انجام می دهند. این ویژگی را به صورت یک دسته درونی محکم و یکپارچه شکل می دهند که احساس همسانی در آنها ایجاد می کنند. بعد از اینکه هویت شکل گرفت، در بزرگسالی اصلاح می شود و این زمانی است که افراد تعهدات خود را مجدداً ارزیابی می کنند.
پیامد منفی مرحله پنحم اریکسون. سردرگمی هویت است. برخی از نوجوانان سطحی و بدون جهت به نظر می رسند که یا به علت آن است که تعارض های قبلی به صورت منفی حل شده اند یا به این علت که جامعه انتخاب های آنها را به مواردی محدود کرده است که با توانایی ها و تمایلات آنها هماهنگ نیستند. درنتیجه، آنها برای چالش های روانی بزرگسالی آمادگی ندارند. برای مثال، اگر آنها درک خود (هویت) قاطعی نداشته باشند که بتوانند به آن رجوع کنند، در مرحله اوایل بزرگسالی اریکسون، به سختی می توانند با دیگران صمیمی باشند.
در واقع اریکسون در مرحله پنجم نظریه روانی – اجتماعی خود معتقد است که هویت شخصی هر فرد از زمانی که پرسش های جدی و کنجکاوی های زیاد در باره خود مطرح می شوند، گسترش می یابد. در طی این بحران هویت، نوجوانان می کوشند که خود و مهارت ها و نقش هایی را که برای ادامه زندگی آنها مناسب اند، کشف کنند. ناتوانی در حل بحران هویت می تواند با فقدان هویت پایدار، بزهکاری، یا مشکل در حفظ روابط شخصی صمیمانه در زندگی بعدی رابطه داشته باشد.
پژوهشگران با استفاده از روش مصاحبه بالینی، نوجوانان را به چهار طبقه تقسیم می کنند که پیشرفت آنها را در تشکیل هویت پخته نشان می دهد:
1-کسب هویت: افرادی که هویت کسب کرده اند، قبلاً گزینه ها را بررسی نموده و به یک رشته ارزش ها و اهدافی پایبند هستند که خودشان آنها را برگزیده اند. آنها احساس سلامت روانی می کنند، در طول زمان از احساس یکسانی برخوردارند، و می دانند راه به کجا می برند.
2-وقفه: این افراد تعهدات قطعی برای خود ایجاد نکرده اند. آنها سرگرم فرآیند کاوش هستند به این صورت که اطلاعات جمع آوری می کنند و فعالیت های گوناگونی را امتحان می کنند به این امید که ارزش ها و اهدافی را برای هدایت زندگی خود بیابند.
3-ضبط هویت: افرادی که هویت ضبط شده دارند، خود را به ارزش ها و اهدافی متعهد ساخته اند بدون اینکه گزینه های دیگر را بررسی کرده باشند. در عوض آنها هویت حاضر و آماده ای را می پذیرند و ضبط می کنند که یک فرد مقتدر (والدین، معلمان، حاکمان و ...) آن را برای ایشان برگزیده است.
4-پراکندگی هویت: افرادی که هویت پراکنده دارند فاقد جهت روشنی هستند. آنها پایبند ارزش ها و اهداف نیستند و برای رسیدن به آنها تلاش هم نمی کنند. آنها ممکن است هیچ گاه گزینه ها را کاوش نکرده باشند. یا این کار را بسیار تهدید کننده و توانگاه بدانند.
کسب هویت و وقفه از لحاظ روانی راه های سالمی به سوی خود وضعی پخته هستند، درحالی که ضبط هویت و پراکندگی هویت ناسازگارانه هستند. نوجوانانی که هویت کسب کرده اند یا فعالانه آن را کاوش می کنند، احساس عزت نفس بیشتری دارند، به احتمال بیشتری به صورت انتزاعی و نقادانه فکر می کنند، بین خود آرمانی (آنچه امیدوارند که بشوند) و خود واقعی شباهت بیشتری وجود دارد و در استدلال اخلاقی پیشرفته تر هستند.
نوجوانانی که در ضبط یا پراکندگی هویت گیر کرده اند، مشکلات سازگاری دارند. افرادی که در ضبط هویت گرفتار شده اند، متحجر، متعصب و انعطاف ناپذیر هستند. برخی از آنها تعهدات خود را به صورت دفاعی به کار می برند و هرگونه اختلاف عقیده ای را تهدید قلمداد می کنند. اغلب آنها می ترسند افرادی که برای محبت و عزت نفس به آنها وابسته هستند، طردشان کنند. تعدادی از نوجوانان که هویت ضبطی دارند و از خانواده و جامعه خود منزوی شده اند ممکن است به فرقه ها یا سایر گروه های افراطی ملحق شوند و چشم و گوش بسته راه و رسمی را بپذیرند که با گذشته آنها تفاوت دارد.
نوجوانانی که به مدت طولانی هویت پراکنده دارند، در پرورش هویت بسیار ناپخته هستند. آنها معمولاً خود را به دست سرنوشت و شانس می سپرند، نگرش «برایم مهم نیست» دارند و هر کاری که «جماعت» انجام دهد، با آن هم داستان می شوند. در نتیجه آنها به احتمال زیاد مواد مخدر مصرف و سوء مصرف می کنند. دو عمق حالت بی تفاوتی و بی علاقگی آنها، احساس ناامیدی در مورد آینده وجود دارد. تعصبات قومی و مذهبی نزد نوجوانانی که هویت ضبطی و پراکنده دارند، شایع است.
نوجوانان دارای هویت ضبطی این تعصبات را از مظاهر قدرت، و نوجوانان دارای هویت پراکنده از همسالان، کسب می کنند.