دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فرمت فایل:WORD(قابل ویرایش)تعداد 28صحفه
در قرن ها و دوران های پیشین تعدادی از جهانگردان اروپایی توانستند به داخل شهر مدینه منوره راه یافته و به دیدار آن نایل گردند. برخی از اینان مسلمانان واقعی و حقیقی بودند و تعدادی دیگر غیر مسلمان بوده ولی با تظاهر به اسلام راه خود را به سوی مدینه می گشودند. در میان این جهانگردان، نویسندگان و پژوهشگرانی برجسته یافت می شود که به تاریخ مدینه پرداخته و مشاهدات خود را از این شهر در کتاب ها و نوشته های خود، ثبت کرده اند که این تحقیقات برای آگاهی از وضعیت شهر مدینه و ساکنان آن، در دوران ها گذشته از ارزش والایی برخوردار است. غالب این جهانگردان، افزون بر مدینه، از مکه نیز دیدار داشته و در مراسم حج شرکت جسته اند و درباره وضعیت مکه و مناسک حج نیز نوشته ها و خاطراتی از خود بر جای نهاده اند که پیشتر بدان اشاره نمودیم.
1 ـ لودویکو فارتیما LudvicuoVartouamus
نخستین جهانگردی که در قرن های اخیر، به زیارت و دیدار از مدینه دست یافته، جهانگرد ایتالیایی گمنامی است به نام لودویکو فارتیما وی از اهالی شهر بولونی ایتالیا بود که در سال 1503 میلادی از شهر ونیز با کشتی عازم اسکندریه شد و سپس خود را به شام و شهر دمشق رسانید و در آنجا پس از برقراری دوستی با یکی از افسران ممالیک عزم سفر به سرزمین های مقدس در مکه و مدینه را نمود و آنگاه در حالی که لباس سربازان ممالیک را بر تن داشت، در روز هشتم فوریه به همراه دوست خود با کاروان حجاجِ شام، رهسپار شد.
بررسی سفرنامه فارتیما نشان می دهد که او مردی کینه توز و دشمن اسلام و مسلمانان بوده و در نوشته خود، علاوه بر بی ادبی به پیامبر و مسلمانان، مطالبی برخلاف واقعیت، که نشانگر بی فرهنگی و انحطاط اخلاقی اوست، آورده. او در سفرنامه خود ادعا می کند که در این سفر، با بسیاری از زنان مسلمان روابط نامشروع داشته است. و می گوید در این سفر کاروان آنان به کوهی در نزدیکی مدینه رسید که در اطراف آن قومی از یهود که تعداد آنها پنج هزار نفر بود، سکونت داشتند. آنان دارای پوستی سبزه متمایل به سیاهی و قدی کوتاه که از 5 یا 6 وجب تجاوز نمی کرد و صدایی نازک و زیر همچون صدای زنان بودند، این طایفه از گوشت بز زندگی خود را می گذراندند و هرگاه به مسلمانی دست می یافتند، او را زنده پوست کنده و می خوردند!
او هنگامی که به شهر مدینه، که آن را «مدینة النّبی» می نامد، رسید سه روز در آن اقامت نمود و ادعا می کند که در این مدت توانست به داخل حرم، که آن را «معبد» می نامد، وارد شود و در توصیف کوتاهی که از «مسجد» آورده، می گوید: سقفش گنبدی شکل است که از دو دروازه بزرگ وارد آن می شوند. سقف مسجد را حدود 400 ستون از آجر سفید! برپا نموده و حدود سه هزار آویز! روشنایی آن را تأمین می کند. در گوشه ای از مسجد، مقداری کتاب دینی، که در آنها احکام اسلام و زندگانی پیامبر و صحابه نوشته شده، قرار دارد.
او درباره مدفن مقدس پیامبر ـ ص ـ می گوید: در نزدیکی قبر پیامبر قبرهای ابوبکر و عثمان(!) و فاطمه قرار دارد، و در توصیف اینان می گوید: امام علی داماد و شوهر دختر پیامبر است، اما ابوبکر و عمر دو تن از فرماندهان ارتش اویند!
2 ـ ژوزف پیتس [Y oseph Pitts]
در سال 1678 میلادی جوانی انگلیسی از اهالی آکسفورد به نام ژوزف پیتس که شوق جهانگردی را در سر می پروراند و برای ارضای خواسته خود در سن 16 سالگی، به نیروی دریایی پیوست و در نخستین سفر دریایی خود در دریای مدیترانه به دست دزدان دریایی که جزایری بودند، اسیر گردید و مدت 15 سال را در بردگی نزد یکی از افسران سواره ارتش الجزایر گذرانید، این افسر برای کفاره گناهان خود فشار زیادی را به برده خود وارد آورد که او را به مسلمان شدن وادار نماید تا این که بر اثر فشارهای او، این برده شهادتین را بر زبان جاری نمود ولی در تمام سال های پس از این شهادت، که در کشورهای اسلامی گذرانید، همواره علاقه و وفاداری خود را به مسیحیت از دست نداده و عشق به آن را در دل خود زنده نگه داشت. پس از اسلام آوردن، افسر جزایری او را به همراه خود به سفر حج برد و پس از زیارت مدینه او را در مکه در راه خدا آزاد نمود. لیکن پس از آزادی ژوزف به عنوان خدمتکار نزد سرور پیشین خود به خدمت ادامه داد و به همراه او از سفر حج به الجزایر بازگشت و بعدها نیز توانست با همیاری کنسول انگلیس وسایل فرار خود را فراهم نماید، آنچه که نشانگر تعصب او به نصرانیت است این است که او پس از رسیدن به بندر لیغهورن در ایتالیا و به محض آن که پای خود را بر سرزمین مسیحیت قرار داد، چندین بار زمین را بوسه زد و از این که عاقبت از اسلام رهایی یافته و به مسیحیت بازگشته است سجده شکر نمود. ژوزف بعدها خاطرات سفر خود به مکه و مدینه را به تفصیل نوشت و توضیحات فراوانی درباره مکه و مدینه در خاطرات خود آورده است.
او می گوید: مدینه شهری است کوچک و حقیر ولی در عین حال از برج و باروی محکمی برخوردار است و در آن مسجد جامع بزرگی قرار دارد لیکن به عظمت (معبد) مکه نمی رسد. او معتقد است که باروی شهر میان سال های 1503 و 1680 میلادی ساخته شده است. در یکی از گوشه های مسجد جامع، ساختمانی به مساحت 15 قدم مربع را اشغال نموده که در آن پنجره های بزرگی قرار دارد که از مس زرد ساخته شده، و در داخل این بنا تعدادی آویز روشنایی و مقداری وسایل و هدایای ارزشمند می باشد. و در این مسجد، اثری از سه هزار آویز که برخی نوشته اند نیست. در میانه این ساختمان قبر «محمد» [ص] قرار دارد (که نویسنده با اسائه ادب به آن حضرت ایشان را دروغگو می نامد). او آنگاه به پرده های آویخته می پردازد و می گوید: در میان مردم این گفتار خرافی شهرت دارد که بدن پیامبر در تابوتی میانه زمین و آسمان قرار دارد و آنگاه به جایگاهی که برای حضرت مسیح بن مریم آماده شده اشاره می کند. او سپس به وضعیت اقتصادی شهر اشاره دارد و می گوید: شهر مدینه نیازمندی های خود را از کشور حبشه که در آن سوی دریای سرخ قرار دارد، تأمین می کند.
پس از این جهانگرد تعداد دیگری از اروپاییان به زیارت مدینه نائل گردیدند، و بویژه در قرن نوزدهم و در این باره می توان از حمله محمدعلی پاشا به حجاز که برای نجات این ایالت از حاکمیت وهابیان و سرکوب آنان انجام پذیرفت یاد کرد، این تهاجم سبب گردید تعدادی از جهانگردان اروپایی به همراه ارتش مصر به سرزمین های مقدس وارد گردند و از مکه و مدینه دیدار کنند. از میان این جهانگردان می توان از «بورخارت» و سربازی اسکاتلندی به نام «توماس کیث» نام برد. توماس یکی از خواجگان ممالیک مصر بود که به همراه ارتش محمدعلی پاشا و با نام مستعار ابراهیم آغا وارد حجاز گردید و این شانس نصیب او شد از افرادی باشد که در حمله طوسون پاشا فرزند محمدعلی پاشا بر علیه مدینه در سال 1812 میلادی شرکت نماید، و از اولین سربازانی باشد که به شهر مدینه پای گذارد و آنگاه خود را در عجیب ترین مقامی بیاید که هرگز تصور آن را نمی کرد و آن عهده دار شدن منصب حاکم نظامی شهر مدینه است که این مقام را در مدتی کوتاه در اختیار داشت!
مستر هوغارث در کتاب خود (The Peuetration Of Arabic)(ص186) نام اروپاییانی که توفیق دیدار سرزمین های مقدسه را یافته اند، این گونه آورده است:
اروپاییانی که موفق به این دیدار گردیده اند، فراوانند; از میان آنها می توان افراد زیر را یاد کرد: از ایتالیا فارتیما، و فیناتی. از آلمان فایلد، وستیزن، فون مالتزان. از انگلستان پیتس، بورتون و کیتس. از سویس بورخارت. از اسپانیا بادیا. از سوئد والین. از هلند هوروغرونیه. از فرانسه کوتر نلمونت.
علاوه بر این افراد، گروهی دیگر از سربازان و ماجراجویان نیز به آنجا رفته اند; برای نمونه جهانگردی به نام نیبور شنید که یک جراح فرانسوی و دو تن انگلیسی توانسته اند به این سرزمین وارد شوند، همچنین جهانگردی به نام دوطی شنیده است که تعدادى فرانسوی به سرزمین مقدس وارد شده اند، و همین جهانگرد به یک ایتالیایی که خود را فراری می نماید و به همراه کاروان حجاج ایرانیان سفر می کرد، در راه مکه دیده است. و ژوزف پیتس یک ایرلندی را در مدینه دیده است. همچنین مالتزان جهانگرد می گوید که کنسول فرانسه در تونس به نام آن لیون به سفر حج رفت و از مکه و مدینه دیدن نمود و همین سفر را یکی از ناخدایان انگلیسی نیز انجام داد. و علاوه بر این افراد گروهی از اهالی شرق اروپا همچون یونان نیز به سرزمین های مقدس رفته اند. گذشته از این با توجه به سست دینی و سهل انگاری خدیوی محمـدعلی پاشا و فرزندش تعـدادی از اروپاییان ـ از آن جمـله بورخارت ـ با اجازه او به سرزمین های مقدس آمد و شد نمودند، و از میان آنانی که موفق به زیارت شهر مدینه گردیدند می توان از فارتیما، فایلد، پیتس، ستیزن، بورخارت، والین، بورتون و کین یاد کرد که توانستند به درون شهر راه یافته و از آن دیدن کنند، همچنین جهانگردی به نام سادلیر شهر را از بیرون برج و باروی آن مشاهده نمود و از میان تمام این جهانگردان می توان از جان لویس بورخارت سویسی یاد کرد. او جهانگردی دانشمند با آگاهی های علمی فراوان بود که در سال 1814 میلادی از دو شهر مکه مکرمه و مدینه منوره دیدن نمود، و در همین سفر نظاره گر لشکرکشی محمدعلی پاشا برای سرکوبی وهابیان در حجاز بود و تمام مشاهدات خود را به تفصیل در سفرنامه خود آورده است. پس از او نیز جهانگرد دیگری به نام سر ریچارد بورتون در سال 1853 میلادی از مدینه دیدار نموده و سپس به سفر حج رفته و خاطرات خود را به تفصیل در سفرنامه خود تدوین نموده است. این دو جهانگرد به علّت آگاهی های خود تقریباً آنچه که در ذهن انسان درباره این دو شهر می گذرد، آورده اند و به شرح و بسط تمامی آنچه مربوط به این دو شهر و دیگر شهرهای حجاز است پرداخته اند.
3 ـ جان لویس بورخارت
آن گونه که بورخارت ادعا می کند، او هنگامی که در دوران محمدعلی پاشا به مصر آمد، اسلام آورد و خود را شیخ ابراهیم نامید و پس از آشنایی با محمدعلی پاشا روابط نزدیکی با او برقرار نمود و سپس به همراه او در لشکرکشی بر علیه وهابیان به حجاز سفر کرد و در این سفر بود که محمدعلی پاشا ـ به رغم این که در مسلمان بودن بورخارت مشکوک بود ـ مقدمات سفر او را به مکه و مدینه فراهم آورد، از این رو بورخارت با زیرکی توانست حقیقت خود را پنهان داشته و به این مسافرت بپردازد و تمامی مشاهدات و حوادث و تجربیات این سفر را در سفرنامه خود1 شرح دهد.
بورخارت پس از انجام مناسک در مکه به سوی مدینه رهسپار گردید و در بامداد روز 28 ژانویه سال 1915 میلادی وارد شهر مدینه شد. او فاصله دو شهر را در 13 روز طی نمود و از شانس بد او آن که در مدینه به مرض مالاریا گرفتار آمد و آن قدر نیروی او را فرسوده نمود که از زندگانی مأیوس گردید و تصور نمود در مدینه مرده و همانجا دفن خواهد گردید، لیکن برغم ناتوانی و مرض، او توانست مشاهدات بسیاری از وضعیت شهر مدینه داشته باشد و تمام آن را به تفصیل در چندین فصل از سفرنامه خود (از ص138 تا 292) آورده است.
بورخارت می گوید کاروان بار و بنه خود را در میدان بزرگی که در حومه شهر مدینه بود، بر زمین نهاد و او توسط خادمان حرم توانست منزلگاه مناسبی برای خود تهیه کند و آنگاه بر طبق معمول او را برای انجام مراسم زیارت به سوی حرم راهنمایی کردند و او در این جا بود که دریافت این مراسم بسیار کوتاهتر و راحت تر از مراسم حج می باشد، و در مدتی که او در مدینه بود طوسون پاشا پس از سرکوبی وهابیان و تار و مار آنها شهر را در اشغال خود داشت، و به سبب جنگ بدویان و شتردارانی که مسؤولیت حمل خوراک و آذوقه شهر را به عهده داشتند گریخته و از این رو کمبود خوراکی در شهر محسوس بود. بورخارت علاوه بر این از بدی هوا و طعم مشمئز کننده آبِ نوشیدنیِ شهر سخن می گوید.
بورخارت در بخش دیگری به توصیف موقعیت طبیعی شهر می پردازد (توصیفی مشابه آنچه که در دائرة المعارف اسلامی آمده و به نظر می رسد آنان در نوشته خود به گفته های بورخارت در سفرنامه اش اعتماد داشته اند) و می گوید: شهر دارای برج و باروی مستحکمی بود; بگونه ای که آن را در برابر هجوم مصون می دارد، از این رو شهر یکی از پایگاه های مستحکم حجاز به شمار می رود، این بارو نخستین بار در سال 360هـ . بنا گردید و پس از این تاریخ چندین بار ترمیم و بازسازی شد بویژه در سال 900هـ . لیکن برج وباروی شهر در وضعیت کنونی آن (آغاز قرن نوزدهم) توسط سلطان سلیمان قانونی در سال های پایانی قرن شانزدهم به وجود آمد، اما خندق گرداگرد بارو در سال 751 میلادی کنده شده است. شهر سه دروازه زیبا دارد: دروازه مصری در سمت جنوب، (این دروازه و دروازه باب الفتوح در قاهره زیباترین دروازه هایی است که بورخارت در مشرق زمین دیده است). دروازه شامی در سمت شمال و دروازه جمعه در سمت مشرق.
علاوه بر اینها دری نیز در سمت جنوب به نام «الباب الصغیر» می باشد که وهابیان هنگام اشغال مدینه در سال های پیشتر، آن را بسته اند. و در نزدیکی دروازه شامی و در بخشی که قلعه قرار دارد محرابی است که گفته می شود پیشتر بخشی از نمازخانه ای بوده که مسجدالسباق نام داشته و همواره صحابیان جنگجو مسابقات دو خود را از آنجا آغاز می کرده اند.
بورخارت درباره وضعیت ساختمان ها در مدینه می گوید که تمامی ساختمان از سنگ ساخته شده و معمولا خانه ها از دو طبقه با بام هایی باز و بدون پوشش است و چون معمولا سنگ های ساختمانی تیره رنگ بوده و مردم از رنگ استفاده نمی کنند. از این رو منظره عمومی شهر دلگیر و تیره است، لیکن در عین حال می توان مدینه را یکی از بهترین شهرهای شرقی بشمار آورد و شهر حلب از این دیدگاه پس از او قرار دارد. علاوه بر این خیابان اصلی شهر را که از دروازه مصری به سوی مسجد بزرگ شهر کشیده شده می توان عریضترین خیابان ها شمرد، در این خیابان بیشترین تعداد مغازه ها و فروشگاه ها را می توان یافت. خیابان دیگر شهر به نام «شارع البلاط» می باشد که از مسجد تا دروازه شامی کشیده شده و بورخارت برخی از خانه های این خیابان را مخروبه دیده است. و به اعتقاد او بطور کلّی مکه شهری است با معماری عربی ولی مدینه بیشتر به شهرهای سوریه شباهت دارد. بورخارت سپس به شمردن کوچه هایی که میان این دو خیابان قرار گرفته اند، پرداخته و نام آنها را این گونه آورده: الساحه، کومة الحشفه، البلاط، الزقاق الطویل (در این کوی، خانه قاضی و تعدادی از باغ های زیبا قرار دارد) زقاق الذره، سقیفة الشاخی، زقاق البکر، و در بخش شمالی خیابان البلاط به طرف شمال; یعنی در میان مسجد تا باب الجمعه، محله ها و کوچه های الحماثه، زقاق الحبس، زقاق انکینی، زقاق الصماهدی، حارة المیده، حارة الشرشوره، زقاق البدور، حارة الأغوات (که این کـوی خواجگان حرم مطهر است) قرار دارند و در بخش هایی که از باب الـجمـعه و به سمـت جنوب شهـر تا دروازه مـصری و بازار بزرگ محـله هـا و کوی های: دوران، الصالحیه، زقاق یا هو، حارة احمد حیدر، حارة بنی حسین (که در این کوچه خانواده ای با این نام سکونت دارند)، حارة البسوغ، حارة السقیفه، حارة الرصاص، زقاق الزرندی، زقاق الکبریت، زقاق الحجامین، حارة سیدی مالک (که منزل مالک بن أنس فقیه مشهور سنی در آن بوده است) و حارة الخماشین قرار دارند.
بورخارت می گوید: عرب ها ـ بطور عموم ـ توجهی به شکوه و زیبایی ساختمان ندارند و حتی بزرگان و سران آنان نیز در ساختمان های خود به حداقل و ضروری بسنده می کنند. از این رو در شهری همانند مدینه ساختمان های باشکوهی ـ جز چند ساختمان ـ نمی توان یافت، و از معدود بناهای چشم گیر در مدینه، یکی حرم پیامبر است که در آن آرامگاه پیامبر بزرگ اسلام است و دیگری مدرسه ای عمومی است به نام «المدرسة الحمیدیه» در خیابان البلاط، و سومی ساختمانی است در نزدیکی حرم مطهر که امام حرم در آن سکونت گزیده، و چهارمی انبار بزرگ حبوبات شهر است که در میان آن حیاط بزرگی قرار دارد و این ساختمان در بخش جنوبی شهر می باشد، و بالأخره حمامی است در نزدیکی انبار غلّه و این تنها حمام عمومی شهر است که در سال 973هـ . به وسیله محمد پاشا وزیر سلطان سلیمان ساخته شده است.
اما قرارگاه نظامی شهر عبارت است از قلعه ای با برج و باروی استوار و محکم و نفوذ ناپذیر، و در آن تعدادی اتاق باسقف های گنبدی شکل است که دیوارهای آن قدرت مقاومت در برابر گلوله و بمب را دارد.
این قرارگاه می تواند 600 تا 800 نظامی را در خود جای دهد و هرگاه آذوقه و ذخیره و اسلحه به مقدار کافی در آن انبار شود، هیچ نیروی از اعراب قادر به شکست دادن آن نخواهد بود; زیرا این قلعه از سنگ های سختی بنا شده که هرگز گلوله و توپ بدان آسیب نمی رساند. علاوه بر آن که می تواند در برابر توپ های اروپاییان نیز مقاومت کند. این قلعه دارای چاه عمیقی است که آب آن نوشیدنی است.
حومه شهر مدینه
آن گونه که بورخارت می گوید، حومه شهر منطقه وسیعی از دو بخش غربی و جنوبی شهر را فرا گرفته و وسعتی برابر مساحت خود شهر را دارد و حدّ فاصل میان شهر و حومه آن را فضای بازی فرا گرفته که در بخش جنوبی، کمی تنگ تر و در بخش غربی تا دروازه باب المصری وسیعتر است و به «المناخه» شهرت دارد. حومه شهر فاقد بارو است، لیکن تنها در دو بخش جنوب و غرب آن بارویی است که در قیاس با باروی اصلی شهر، استواری و استحکام کمتری دارد. مدینه افزون بر دروازهای اصلی، چهار دروازه چوبی کوچکتر دارد که می توان از آنها به بیرون شهر راه یافت، حومه غربی شهر که در برابر دروازه القاهره و میدان المناخه قرار دارد از خیابان های منظم و زیبایی تشکیل شده که در آن خانه هایی همانند خانه های داخل شهر می باشد و از میان این بخش از حومه شهر، خیابان وسیعی به نام «الضبریّه» می گذرد که در دو سوی آن ساختمان ها و خانه های زیبایی قرار دارد، و در نزدیکی همین خیابان، طوسون پاشا در منزلگاه خاصی سکونت دارد و در نزدیکی او نیز بازرگان ثروتمند شهر; یعنی عبد الشکور ساکن است.
مهمترین کوی های حومه شهر عبارتند از: حارة العنبریه، حارة الواجهه، حارة الساح، حارة أبی عینی، حارة مصر، حارة الطیار، حارة نفیسه، حارة الحمدیه، حارة الشهریه، حارة الخیبریه، حارة الجفر و بسیاری از مردمان ساکن در مدینه مالک ویلاهای تابستانی در کوی های حومه شهر می باشند که همه ساله یک ماهی را در آن به استراحت و جمع آوری محصول خرما می گذرانند.
در المناخه دو مسجد وجود دارد; یکی «مسجد محمد علی» که گفته می شود پیشینه آن به سال های آغاز اسلام باز می گردد، گو این که ساختمان کنونی آن در سال 876هـ . تجدید شده است و گفته می شود که پیامبر چندین بار در آن نماز گزارده است و دیگری «مسجد عمر» است که در نزدیکی آن مدرسه عمومی ساخته شده، و پیشتر، از آن برای انبار وسایل جنگی و استراحتگاه سربازان استفاده می شده است.
حرم پیامبر ـ ص ـ
بورخارت بخشی از سفرنامه خود را به توصیف حرم پیامبر ـ ص ـ اختصاص داده و می گوید: گوهر گرانبهایی که سبب اهمیت مدینه بوده و آن را در ردیف مکه از جهت فضیلت (بله نزد برخی همچون پیروان مالک بن أنس مدینه افضل از مکه است) قرار می دهد همانا مسجد جامع بزرگ شهر است که در داخل آن قبر پیامبر ـ ص ـ می باشد. این مسجد همانند مسجد مکه حرم نامیده می شود و در بخش شرقی شهر و نه میانه آن قرار گرفته است. مساحت و ابعاد حرم مدینه، کوچکتر از حرم مکه است چنانکه طول آن 165 پا و عرض آن 130 پا است لیکن از جهت معماری شبیه حرم مکه ساخته شده است، بدین گونه که فضای بازی در میان (صحن) است و اطراف آن را شبستان هایی که ستون های متعددی سقف آن را حمایل هستند، فراگرفته، و در میانه صحن مسجد بنای کوچکی نیز قرار دارد، لیکن ستون های مسجد مدینه نسبت به قرار گرفتن ستون های حرم مکه، که گرداگرد کعبه و با عمق بیشتری می باشد، نظم کمتری دارد، علاوه بر این که ستون های حرم مدینه دارای ضخامت و قطر یکسانی نیست; مثلا در بخش جنوب حرم که قبر مطهر پیامبر قرار دارد و مقدسترین مکان مسجد شمرده می شود، ابعاد ستون ها بزرگتر از ستون های دیگر بخش های مسجد است و قطر هر ستون یک و نیم پا می باشد. اما سقف مسجد که بر روی ستون ها قرار گرفته از تعدادی گنبد کوچک تشکیل گردیده، که پوشش داخلی آن با رنگ سفید ـ همانند سقف مسجد مکه ـ مزین شده است. اما دیوارهای داخلی مسجد نیز با رنگ سفید رنگ آمیزی شده است، لیکن دو قسمت جنوبی و بخشی از زاویه جنوب شرقی با قطعه های بزرگ سنگ مرمر تا سقف پوشانیده شده است، و اما سرتاسر دیوار جنوبی مسجد از چندین ردیف کتیبه تشکیل شده که بر روی آن آیات قرآن با حروفی بزرگ و مطلاّ نوشته شده است. سپس بورخارت به تفصیل درباره بخش های حرم و ضریح مطهر و قبوری که در اطراف ضریح مطهر است پرداخته و می گوید: پیشتر اشیای گران قیمتی در اطراف این قبرها وجود داشته که بخشی از آن از سقف داخلی مرقد مطهر آویزان بود و بخشی دیگر از این نفایس، در صندوق های مخصوصی قرار داشت که بر روی زمین چیده شده بودند; او از جمله این نفایس، از نسخه ای از قرآن کریم یاد می کند که به خط کوفی نوشته شده و از آنِ عثمان بوده است و می گوید: گفته می شود این قرآن همچنان در مدینه می باشد.
بورخارت سپس به محاصره شهر مدینه توسط وهابیان پرداخته و می گوید: بخش بزرگی از این نفایس در روزهای محاصره، توسط بزرگان شهر و به منظور تقسیم میان مردم (و در واقع این بزرگان همه این اموال را میان خود تقسیم کردند) به یغما رفت و آنچه از این نفایس ارزشمند باقی ماند نصیب امیر سعود وهابی شد. او پس از فتح شهر مدینه به داخل حجره مطهر رفت و هرآنچه از نفایس در آنجا باقی مانده بود، غارت نمود. او بخشی از نفایس غارت شده را به شریف مکه فروخت و باقی مانده آن را به همراه خود به درعیه برد. از جمله اشیای گران قیمتی که در این حمله به غارت رفت (و در واقع قیمتی ترین تحفه مسجد بود) عبارت بود از ستاره براقی که از قطعات الماس و لؤلؤ ساخته شده که تلألؤ این جواهرات چشم را خیره می کرد و بر روی قبر مطهر پیامبر ـ ص ـ آویزان بود و در میان مردم به «الکوکب الدرّی» شهرت داشت. علاوه بر این نفایس، در داخل حجره مطهر تعداد زیادی از ظروف و کاسه های طلایی، گردنبندها، دستبندها و سینه بندها بود که همگی به همراه نفایس دیگر از سوی ثروتمندان و امیران مسلمان، به ویژه امپراتوران عثمانی به آرامگاه مقدس حضرت هدیه شده بود و بی تردید این مجموعه کم نظیری بود که نمی شد برای آن قیمتی تخمین زد و گفته می شود ارزش نفایسی که شریف مکه (شریف غالب) از امیر سعود وهابی خریداری نمود برابر با یکصد هزار دلار بوده است. همچنین گفته می شود که بزرگان مدینه برابر با پنجاه هزار دلار کاسه و ظروف طلایی برداشتند!
اما درباره آنچه که امیرسعود با خود به یغما برد; گفته می شود ارزش جواهرات و لؤلؤ و مرجان هایی که او برداشته، برابر با قیمت نفایسی است که به شریف مکه فروخته است. و شاید بتوان گفت ارزش مجموع نفایس و جواهراتی که در این حوادث به یغما رفت برابر با سیصد هزار دلار بوده است! لیکن قراین و شواهد فراوانی است که نشان می دهد مجموع آنچه که مسلمانان در طی قرن ها و نسل ها به این مکان مقدس هدیه نموده اند، مبلغی به مراتب فراتر از آنی است که ما تخمین زده ایم و به احتمال قوی، بخش عظیمی از این هدایا از سوی حکام مدینه که تا اندازه زیادی از استقلال عمل برخوردار بوده و تولیت ضریح مقدس را نیز به عهده داشته اند دزدیده شده است، کاری که علمای مکه در سیصد سال قبل انجام داده و بنا به روایت مؤرخ; قطب الدین، آنان تعداد زیادی از چراغ های مطلاّ و شمعدان های طلایی کعبه و حرم را در میان لباس های خود قرار داده و به بیرون از حرم بردند. لیکن بخشی از ظروف طلایی ارزشمند حرم و مدینه، بعدها و پس از استیلای طوسون پاشا بر شهر مدینه و جستجوی او در خانه های شهر، جمع آوری و به قیمت ده هزار دلار از دارندگان آنها خریداری کرد و بار دیگر به ضریح مقدس بازگردانده شد.
بورخارت در ادامه توصیف حرم می گوید: بر روی حجره مطهر گنبد زیبایی قرار دارد که از تمام گنبدهای متعدد مسجد که سقف مسجد را تشکیل داده اند، بزرگتر بوده و سر بر آسمان ها می ساید و از فاصله بسیار دور قابل دیدن است، و هنگامی که دیدگان مسافرین برای نخستین بار بر این گنبد می افتد، به خواندن اوراد و اذکار و ادعیه مذهبی مشغول می شوند. قسمت خارجی گنبد با سُرب پوشیده شده و در بالاترین نقطه آن گویی طلایی و هلال طلایی بزرگی قرار دارد که تلألؤ طلای هردو، خیره کننده است و به دستور سلطان سلیمان قانونی و در استانبول ساخته شده است. اما ساختمان گنبد و حرم از آن سلطان قایتباى پادشاه مصر است که میان سال های 881 و 892هـ . ساخته شده است. و هنگامی که وهابیان بر مدینه مستولی شدند، تلألؤ طلای گنبد و دستور سرانشان به تخریب گنبدها و قبرها آنان را وسوسه نمود، از این رو برای سرقت طلا و انهدام گنبد تلاش نمودند، لیکن استحکام ساختمان گنبد و حرم و وجود پوشش سُربی بر روی گنبد مانع از انجام خواسته آنان شد، علاوه بر این دو تن از وهابیان که برای سرقت طلا خود را به نوک گنبد رسانده بودند بر اثر از دست دادن تعادل، به پایین سرنگون شدند که این سرنگونی را اعراب وهابی نشانه معجزه پیامبر دانسته و از تلاش برای انهدام گنبد دست برداشتند.
در درون حجره پیامبر و در نزدیکی پرده قبر «ستّنا فاطمه» قرار دارد که با پوششی از حریر سیاه طلا دوزی شده، پوشیده است، ولی در عین حال درباره محل دقیق دفن حضرت فاطمه اختلاف نظر وجود دارد که گروهی اینجا را مدفن دانسته و گروهی دیگر بقیع را، از این رو زائران، آن حضرت را در هر دو جا زیارت می کنند. در دیوار شرقی مسجد و در برابر قبر حضرت فاطمه پنجره کوچکی قرار دارد که به «مهبط جبرائیل» شهرت دارد و گفته می شود همواره جبرائیل در این مکان بر پیامبر وارد می شده است.
بورخارت می گوید: تزیینات و آنچه که گرداگرد قبر پیامبر و روضه دیده، هرگز متناسب با مقام و منزلت پیامبر ـ ص ـ و آن جایگاه مقدس نبوده است، از این رو معتقد است که در صورت مقایسه تزئینات هر کلیسایی از آن کاتولیک ها در اروپا زیباتر و با عظمت تر به نظر می آید، واین نمایانگر این حقیقت است که مسلمانان به اندازه کاتولیک ها ـ و حتی پروتستان ها ـ رغبت به فداکاری و بخشش اموال درباره جایگاه مقدس خود نمی باشند.
آنگاه بورخارت به مراسم و تشریفات زیارت از حرم شریف می پردازد و سپس می گوید: در شمال مسجد فضای بازی قرار دارد که «صحن» نامیده می شود و در میان آن، ساختمان کوچک گنبد داری قرار دارد، این ساختمان جایگاه نگهداری شمع ها و چراغ های حرم است.
و در نزدیکی این اتاق، نرده های چوبی قرار دارد که دو درخت نخل مقدس را حفاظت می کنند و گفته می شود این درخت ها را حضرت فاطمه ـ ع ـ کاشته است. و در نزدیکی درختان، چاهی است که به «بئرالنبی» شهرت دارد لیکن آب آن سنگین بوده و گوارا نمی باشد; از این رو چاه فاقد تقدس است. بورخارت می گوید: هنگامی که او در مدینه حضور داشت همسر محمد علی پاشا، خدیو مصر، به زیارت آمده بود و به دستور او مقدار فراوانی شمع را با زحمت فراوان از ینبع به مدینه آوردند و آنها را به حرم شریف اهدا نمودند.
حرم شریف چهار دروازه بزرگ دارد که عبارتند از: 1 ـ «باب السلام» و بنا به روایت سمهودی بیشتر به «باب مروان» شهرت داشته است. این دروازه در زاویه جنوب غربی مسجد قرار گرفته و دروازه اصلی مسجد شمرده شده و همواره زائران حرم را برای نخستین بار از این در به داخل راهنمایی می کنند. این دروازه گو این که کوچکتر از برخی از دروازه های حرم است لیکن زیباترین دروازه حرم بلکه زیباترین در در مشرق زمین به شمار می رود. این در از چهارچوبی قوسی شکل، که اطراف آن را با مرمرها و کاشی هایی با رنگ های متنوع تزیین داده اند، تشکیل شده است. به ویژه آیات قرآن که با حروفی درشت و طلایی بر روی چوب چهارچوب در کنده شده، تلألؤ و زیبایی ویژه ای به این در می دهد.
2 ـ «باب الرحمه» که پیشتر بدان «باب العتیق» گفته می شد. این درب در باروی غربی مسجد است و همواره جنازه مردگان را از این دروازه برای خواندن نماز بر آنان، به داخل مسجد می آورند.
3 ـ «باب الجبر» که به «باب الجبرائیل» نیز شهرت دارد.
4 ـ «باب النساء»، دو درب آخر، در باروی شرقی مسجد قرار دارند، و باب النساء نزدیکترین در به قبر «ستّنا فاطمه» است. و تمامی دروازه ها را سه ساعت پس از غروب آفتاب، می بندند و یک ساعت به فجر و اذان صبح باز می شود، اما مؤمنانی که قصد شب زنده داری در مسجد را دارند می توانند رخصت برای این کار را از خواجه، مسؤول و کشیک حرم که همواره در نزدیکی حجره پیامبر استراحت می کند، به دست آورند. اما در شب های ماه مبارک رمضان درب های حرم هرگز بسته نمی شود. اما نظافت مسجد و شستشوی حجره پیامبر و دیگر اجزای مسجد و روشنایی حرم و جز اینها، همگی به عهده پنجاه نفر از خواجگان حرم است که سازمانی شبیه به سازمان خواجگان مسجد الحرام در مکه دارند، این خواجگان از اهمیت فوق العاده ای در مدینه برخوردارند. زیباترین لباس ها را در بر می کنند; لباس هایی که از شال کشمیر و پارچه های گرانقیمت هند تهیه شده و هنگامی که از بازار شهر می گذرند مردم دست های آنان را می بوسند، از این روست که خواجگان از نفوذ قابل توجهی درباره مسائل داخلی مدینه برخوردارند، این خواجگان از حقوق سالیانه ویژه ای برخوردارند که همه ساله به وسیله کاروان حجاج شام از استانبول برای آنان فرستاده می شود، علاوه بر این، بخشی از هدایای زوّار به حرم، به آنان تعلق می گیرد، همچنین این خواجگان از زائران ثروتمند وافرادی که به داخل حجره پیامبر راه می یابند پول هایی به عنوان هدیه دریافت می دارند. رئیس این خواجگان به عنوان «شیخ الحرم» شهرت دارد و او رئیس حرم نیز می باشد و شخصیت اول شهر مدینه به شمار می رود; از این روست که اهیمت او بیش از موقعیت رئیس خواجگان حرم مکه است. شیخ الحرم خواجه ای از خواجگان است که او را از استانبول و باب العالی «= دربار عثمانی» می فرستند و معمولا این خواجگان همچون پاشاهای حجاز که به جدّه تبعید می شوند از تبعید شدگان می باشند.
بورخارت می گوید: شیخ الحرمی که او دیده است همان «قزلر آغاسی» در دوران سلطان سلیم بوده، و او را چندین بار دیده است که جلوتر از طوسون پاشا که پاشایی است با رتبه پاشای جده; با سه نشان حرکت می کرده است. همچنین بورخارت طوسون پاشا را در حال بوسیدن شیخ الحرم در داخل مسجد دیده است. این شیخ الحرم دفتری دارد که از دفتر و تشکیلات پاشای مدینه مفصل تر است، و با توجه به این موقعیت بود که حتی وهابیان پس از استیلا بر مدینه رعایت احترام او را نموده و امیر سعود به شیخ الحرم اجازه داد که به همراه گروهی از خواجگان و ما یملکشان به سوی ینبع عقب نشینی کنند، این خواجگان معمولا در میان مردم به «الأغوات» شهرت دارند، و رئیس آنها با عنوان «حضرت عالی» همانند پاشا و شریف مکه مورد خطاب قرار می گیرد. علاوه بر این خواجگان، گروهی از مردم مدینه که به «فراشان» شهرت دارند به خدمت در مسجد مشغولند، این فراشان همزمان به کارهایی از قبیل راهنمایی زواران و زیارت دادن آنان و یا خواندن نماز غایب بر مردگان می پردازند، تعداد این فراشان بسیار است.
بورخارت آنگاه به اهمیت کشاورزی در زندگانی مردم مدینه پرداخته و می گوید گرداگرد مدینه را نخلستان ها فراگرفته که در میان آنها خانه ها می باشند و مهمترین محصولات کشاورزی در مدینه گندم و جو و انواع سبزیجات و میوه ها می باشد. البته مهمترین محصول مدینه خرما است، اما جو غذای اصلی مردم شهر را تأمین می کند از این رو زمین های زیادی به کشت آن اختصاص یافته است، و محصول بسیار خوبی نیز از آن به دست می آید و معمولا درو آن در ماه مارس انجام می گیرد. اما میوه ها بیشتر در باغ هایی تولید می شود که در حومه قُبا می باشد، در این باغ ها انار، انگورهای عالی، گلابی، موز، هندوانه، و سبزیجاتی نظیر شلغم، تره، گشنیز، پیاز، هویج، لوبیا به عمل می آید. علاوه بر اینها در مدینه درخت زالزالک فروان دیده می شود. بورخارت به خرما و درخت آن می پردازد و شرح مفصلی درباره چگونگی کاشت و برداشت محصول آن می دهد و می گوید در مدینه مشهور است که یکصد گونه خرما به عمل می آید، فراوانترین و ارزانترین گونه آن به نام «جبلی» می باشد، و علاوه بر این نوع، از «الحلوه» و «الحلیه» که دارای خرمای کوچکی است، و «الصیحانی» و «البرنی» یاد می کند و می گوید: در مدینه خرمایی بود که نام آن را فراموش نمودم و از خصوصیات این نوع این بود که حتی پس از خشک شدن همچنان سبز رنگ باقی می ماند و نوع دیگری نیز بود که به رنگ زعفران بود و معمولا این دو گونه را به نخ کشیده و آن را می فروشند، به این گردنبند خرمایی «قلائد الشام» گفته می شود.
بورخارت در پایان بخش جغرافیای مدینه درباره منطقه حرام شهر سخن می گوید و می گوید این حریم در گرداگرد شهر، به مسافت 12 میل می باشد و در این مساحت، کوه «عیر» در بخش جنوبی و کوه «ثور» در بخش شمالی شهر قرار دارند، (کوه ثور کوه کوچکی است که در پس کوه اُحُد قرار دارد). حریم محدوده مقدسی است که باید همه مردم احترام آن را پاس داشته و از خونریزی و کشتار (بجز در موارد دفاع و تهاجم کافران) و صید پرندگان و بریدن درختان خودداری نمایند. ولی بورخارت می گوید در این روزگار که نیروهای مصری شهر را اشغال کرده اند، هرگز حرمت حریم نگه داشته نمی شود و فراوان دیده می شود که درختان بریده و پرندگان صید شده و در گوشه و کنار شهر درگیری های خونینی رخ می دهد، و با این که غیر مسلمانان حق وارد شدن به حریم را ندارند لیکن بورخارت برخی از مسیحیان یونانی را دیده است که برای انجام برخی کارها در اردوگاه ارتش طوسون پاشا به خدمت گرفته شده اند.
دیگر زیارتگاه مدینه
به گفته بورخارت: در همان روزی که زائر مدینه از زیارت حرم و ضریح مقدس پیامبر فارغ می شود، به زیارت قبرستان شهر، که در آن تعدادی از امامان و صحابه و شهدا و بزرگان مدفونند، می رود. این قبرستان در بیرون باروی شهر و در نزدیکی باب الجمعه است و به نام «مقبرة البقیع» مشهور است. این قبرستان فضایی است مربع شکل به مساحت چند صد قدم و گرداگرد آن دیواری است که از سوی جنوب به دیوار خانه های حومه شهر و از دیگر اطراف به دیوار باغ ها و نخلستان ها چسبیده است. این قبرستان با توجه به والایی و بزرگی و قداست مقام مدفونین در آن، بسیار حقیر به نظر می آید و شاید کثیف ترین قبرستان یک شهر به حجم شهر مدینه در مشرق زمین به نظر آید، هیچ یک از قبرها ساختمان مناسبی ندارد بلکه قبرها که عبارتند از تپه ای خاکی با قطعه سنگی بر روی آن به طور نامنظم در گوشه و کنار پراکنده اند. وضعیت کنونی قبرستان و تخریب ساختمان های آن را مردم به وهابیان نسبت می دهند و در این رابطه به باقیمانده گنبدها و ساختمان های مخروبه که بر روی قبر عباس و دیگر امامان و حضرت فاطمه و عموهای پیامبر ـ ص ـ قرار داشته و به وسیله آنها تخریب شده اشاره می کنند. بورخارت وضعیت کنونی بقیع را عبارت از تپه هایی پراکنده از خاک و حفره ها و انباشته های زباله و .... می داند آنگاه نام بزرگانی را که در بقیع دفن شده اند می آورد، لیکن هنگام بر شمردن نام امامان مدفون در بقیع، به اشتباه قبر امام حسن ـ ع ـ را به امام حسین ـ ع ـ سیدالشهدا نسبت داده و می گوید: در این قبر تنها جسم او قرار دارد ولی سر او بعدها به قاهره برده شد و در مسجد ویژه ای که برای حفظ آن ساخته شد قرار گرفت. بورخارت آنگاه به دیدار خود از کوه اُحُد و مسجدی که بر روی قبر حمزه و دیگر شهیدان اُحُد، مثل مصعب بن عمیر و جعفر بن شماس و عبدالله بن جحش ساخته شده می پردازد و می گوید گنبد این مسجد را وهابیان خراب کرده اند ولی به قبرها آسیبی نرسانده اند. بورخارت می گوید: در نزدیکی این مکان قبه ای بر روی جایگاهی که پیامبر در جن اُحُد آسیب دید ساخته شده است و در نزدیکی این گنبد قبرستانی است که بورخارت آرامگاه 12 تن از یاران پیامبر را که در جنگ اُحُد شهید شده و در آنجا مدفون شده اند، دیده است و می گوید وهابیان گنبد و ساختمان بر روی این قبور را خراب نموده و اثاثیه آنها را به غارت برده اند. و نسبت به آنها هتک حرمت نموده اند. بورخارت می گوید: از عادات مردم مدینه آن است که هر سال در ماه جولای، همگی به کوه اُحُد رفته و به مدت سه روز به تفریح و شادی می پردازند. وی سپس به توصیف دیدار خود از منطقه پرداخته و می گوید: آنچه که درباره این منطقه می توان گفت: آن است که سرتاسر این بخش را باغ های سرسبز که در آن انواع میوه ـ بجز سیب و گلابی ـ به عمل می آید پوشانده است و شهر مدینه انواع میوه مصرفی خود; نظیر لیمو، پرتقال، انار، موز، انگور، زردآلو و انجیر را از این باغ ها تأمین می کند. این درختان در میان درختان خرما و سدر رشد می کنند و در میانه این باغ ها مسجد باستانی قبا قرار گرفته است که در گرداگرد آن چهل خانه می باشد. بورخارت مسجد را کوچک و در وضعیتی مخروبه یافته است و می گوید: جایگاه مبرک الناقة (نشیمنگاه شتر) و جایگاهی که پیامبر در آن نماز گزارد و سپس رو به سوی مکه نمود و آزار قریشیان را یادآور شد را دیده، همچنین او جایی که در آن آیه قرآن مربوط به قُبا نازل شده را دیده است. و در فاصله کوتاهی از مسجد قبا، او مسجد علی و در نزدیکی آن نیز چاه عمیقی به نام «العین الزرقاء» را دیده است.
مردم مدینه
بورخارت درباره مردمی که در مدینه سکونت دارند، می گوید: بیشتر آنان، همچون مردم مکه، از مردمان غریبی هستند که قداست شهر آنها را جذب نموده و از سرتاسر جهان اسلام بدانجا هجرت کرده اند; از این رو در مدینه گروه هایی از هر کشور اسلامی می توان یافت، اما از نسل انصاری که به همراه پیامبر در سال 622 میلادی در مدینه سکونت داشتند، جز اقلیت کوچکی باقی نمانده است و تنها در مدینه نزدیک به دَه خانواده وجود دارند که می توانند اثبات کنند تبارشان به اوس و خزرج می رسد، و این خانواده ها غالباً فقیرند و از راه کشاورزی در باغ ها و کشتزارهای حومه مدینه امرار معاش می کنند، لیکن از سویی دیگر تعداد خانواده های منسوب به شرفای حسینی در مدینه کم نبوده لیکن بیشتر آنان اصالت مدنی نداشته بلکه پدران آنها بر اثر جنگ هایی که شرفا بر علیه مدینه می کرده اند، در این شهر متوطن شده اند، و بیشتر این شرفای حسینی از طبقه علما و دانشمندان می باشند، اما شرفای جنگجویی که هماورد شرفای مکه باشند بسیار نادر و کم می باشند. علاوه بر اینها در مدینه قبیله کوچکی از شرفای حسینی می باشند که از نسل امام حسین ـ ع ـ (برادرامام حسن ـ ع ـ ) می باشند، و گفته می شود این قبیله پیشتر از اهمیت و قدرت فراوانی برخوردار بوده و بخش اعظم عایدات مالی حرم مدینه را تصاحب می کرده اند; زیرا آنان در قرن سیزدهم متولّیان مورد احترام قبر مطهر پیامبر بوده اند، لیکن کم کم از تعداد افراد و نفوذ آنها کاسته شده; بگونه ای که امروزه تنها تعداد اندکی خانواده از آنها باقی مانده، لیکن همین چند خانوار از بزرگان و ثروتمندان شهر مدینه بشمار می آیند و در کوی مخصوصی سکونت داشته و عایدات هنگفتی دارند که بیشتر از سوی ایرانیانی که به مدینه می آیند به دست آنان می رسد، از گفته بورخارت در سفرنامه خود چنین بر می آید که این شرفا از شیعیان مدینه شمرده می شوند. و برغم این که آنان عبادات خود را در ظاهر بر طبق روش عبادت سنیان انجام می دهند لیکن مردم آنان را به عنوان شیعه یا «رافضه» می شناسند. و مشهور در مدینه این است که تعدادی خانوار از باقیماندگان انصار پیشین و تعداد زیادی خانوار از عرب های ساکن مدینه که به کار کشاورزی اشتغال دارند از شیعیان یا رافضه باشند که به «النواخله»2 شهرت دارند; زیرا در میان درختان نخل زندگی می کنند. اینان خانوارهای بزرگی بوده و به شجاعت شهرت دارند و بویژه هنگام اشغال مدینه توسط وهابیان، اینان مقاومت سرسختانه ای نمودند و بنابه روایت تاریخ و آگاهان، نواخله از نسل کشاورزانی می باشند که در باغ ها و کشتزارهای امام حسن ـ ع ـ به کار مشغول بوده اند، بورخارت می گوید: نواخله روابط خانوادگی نزدیکی با هم داشته و کمتر از خانواده های غریب و ناآشنا همسر اختیار می کنند و غالب این مردمان تا هنگامی که در نخلستان های خود هستند، تظاهر به تشیع می کنند لیکن هنگامی که به شهر می آیند ادعاء می کنند سنّی هستند، گروهی از نواخله در حومه مدینه سکونت گزیدند و کار قصابی را پیشه خود قرار دادند، و در صحرای مشرق مدینه و در فاصله سه روز راه از شهر، قبیله ای به نام «بنی علی» سکونت دارند که همگی معتقد به مذهب ایرانیان (شیعه) می باشند. بورخارت از این که در شهر مقدس اسلام مکه از سوی زیدیه و مدینه توسط شیعیان احاطه شده است اظهار تعجب می کند، و می گوید به نظر می رسد هیچ گونه تلاشی برای راندن آنان انجام نمی گیرد!
از دیگر خانواده های قدیمی در مدینه، می توان از آنانی که از نسل عباسیان می باشند نام برد، لیکن این مردمان که به «الخلیفه»; یعنی بازماندگان از نسل خلفا شهرت دارند امروزه مردمانی فقیر و کم اه