فایل به صورتpdfمی باشد
دیوان غزلیات حافظ
فایل به صورتpdfمی باشد
تحقیقاتی که در بارۀ حافظ بعمل آمده است از حدود شرح دیوان ، ایهامات ، تشبیهات ، تمثیل ، و استعارات و مختصری درباره مکتب و مَشرب و جهان بینی خاص او فراتر نمیرود . در مقایسه با مکتب و فلسفه و غزلیّات عارفانه او که به حد ایجاز رسیده است و او را برای همیشۀ تاریخ جاودانه ساخته است -اینهمه ، جز مقدّمه و الفبای حافظ شناسی چیز دیگری نمی تواند باشد بی گمان بحث و صحبت درباره حافظ بسیار سخت است بخصوص اگر قرار باشد پا را فراتر گذ ارد و هر آنچه را که از حافظ و مکتب حافظ مایه میگیرد مورد مداقّه قرار داد. درباره ماهیّت فلسفی، علمی، اخلاقی و اجتماعی حافظ –تصوّف خاصّ و عرفان عاشقانه و مشرب ملامتی و قلندری او – اصول مکتب رندی – اصطلاحات و رموز دیوان او – آنچه تا کنون موضوع بحث اندیشمندان بوده است بقدری ناکافی و به اختصار بوده است که این باور را بوجود میاورد که حافظ و مکتب او بخوبی و به اندازه کافی شناسانده نشده است و رسالت عظیمی را که ادبا و محققان کوشا بر عهده دارند آنطور که باید و شاید به انجام نرسانیده اند .
شناختن حافظ تنها با بر پایی یک نهضت علمی و ادبی میسر میگردد تشنگان وادی عشق و ادب ، علمداران این نهضت خواهند بود شراره های این نهضت عظیم را بزرگانی چون شهریار بر افروخته اند . شهریار باور داشت که حافظ ، شعر قدیم را به کمال رسانده است شهریار نیز از جمله مردان گرانقدری است که پیرو حافظ بوده و به سبک و سیاق او شعر سروده است . گوته درباره او میگوید : دیوان شرقی را در وصف حافظ سروده ام و اعتراف میکند که عشق را تنها از حافظ میتوان فرا گرفت . زبان عشق حافظ دلهای هر آنکه را با غزلیات او آشنایی دارد به وجد میآورد و شوری می آفریند که زیبایی آنرا نهایتی نیست .
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
سرّ عظمت ومحبوبیت حافظ درشوری است که ازاشعارش میبارد . در حرارتی است که از غزلیاتش می تراود. در اسراری است که در دیوانش مستور است . گوته ، قافله سالار ادبیات غرب می گوید : وقتی دوّاوین شعرای جهان را در کتابخانه ام می چینم همیشه دیوان حافظ را در بالای همه قرار میدهم چون میترسم حرارت اشعارش آثار دیگر و کتابهایم را بسوزاند . بعقیدۀ حافظ راز عشق دریافتنی است نه آموختنی .
شامل 15 صفحه فایل word
کلام نخست:
تحقیقاتی که در بارۀ حافظ بعمل آمده است از حدود شرح دیوان ، ایهامات ، تشبیهات ، تمثیل ، و استعارات و مختصری درباره مکتب و مَشرب و جهان بینی خاص او فراتر نمیرود . در مقایسه با مکتب و فلسفه و غزلیّات عارفانه او که به حد ایجاز رسیده است و او را برای همیشۀ تاریخ جاودانه ساخته است -اینهمه ، جز مقدّمه و الفبای حافظ شناسی چیز دیگری نمی تواند باشد بی گمان بحث و صحبت درباره حافظ بسیار سخت است بخصوص اگر قرار باشد پا را فراتر گذ ارد و هر آنچه را که از حافظ و مکتب حافظ مایه میگیرد مورد مداقّه قرار داد. درباره ماهیّت فلسفی، علمی، اخلاقی و اجتماعی حافظ –تصوّف خاصّ و عرفان عاشقانه و مشرب ملامتی و قلندری او – اصول مکتب رندی – اصطلاحات و رموز دیوان او – آنچه تا کنون موضوع بحث اندیشمندان بوده است بقدری ناکافی و به اختصار بوده است که این باور را بوجود میاورد که حافظ و مکتب او بخوبی و به اندازه کافی شناسانده نشده است و رسالت عظیمی را که ادبا و محققان کوشا بر عهده دارند آنطور که باید و شاید به انجام نرسانیده اند .
شناختن حافظ تنها با بر پایی یک نهضت علمی و ادبی میسر میگردد تشنگان وادی عشق و ادب ، علمداران این نهضت خواهند بود شراره های این نهضت عظیم را بزرگانی چون شهریار بر افروخته اند . شهریار باور داشت که حافظ ، شعر قدیم را به کمال رسانده است شهریار نیز از جمله مردان گرانقدری است که پیرو حافظ بوده و به سبک و سیاق او شعر سروده است . گوته درباره او میگوید : دیوان شرقی را در وصف حافظ سروده ام و اعتراف میکند که عشق را تنها از حافظ میتوان فرا گرفت . زبان عشق حافظ دلهای هر آنکه را با غزلیات او آشنایی دارد به وجد میآورد و شوری می آفریند که زیبایی آنرا نهایتی نیست .
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
سرّ عظمت ومحبوبیت حافظ درشوری است که ازاشعارش میبارد . در حرارتی است که از غزلیاتش می تراود. در اسراری است که در دیوانش مستور است . گوته ، قافله سالار ادبیات غرب می گوید : وقتی دوّاوین شعرای جهان را در کتابخانه ام می چینم همیشه دیوان حافظ را در بالای همه قرار میدهم چون میترسم حرارت اشعارش آثار دیگر و کتابهایم را بسوزاند . بعقیدۀ حافظ راز عشق دریافتنی است نه آموختنی .
حافظ عقل را وسیله ناقصی میداند که بر پایه طبیعت قرار گرفته است و قادر به درک ماوراء طبیعت و جهان علوی نیست . بعقید او تنها راهی که میتوان از حضیض خاک به اوج افلاک رسید و چون قطره ای در دریای ابدیت فانی شد و بی پرده بوصال جانان و درک جمال بی حجاب او نائل گشت عشق است و بس . حافظ عشق را التهاب و انجذاب و حرکت بسوی معبود مطلق و تأ ثر و شیفتگی در برابر سرچشمه حسن ازلی میداند 1.
در طول ادوار و سالیان گذشته ، حافظ شناسان و آشنایان خواجه همواره سعی در شرح و بسط غزلیات دلنشین وی داشته و هر یک با شناخت و بضاعت ادبی خویش، حافظ را شناسانده است.
چندان بیراه نخواهد بود در این مقال به نمونه ای از شرح غزل باشکوه« طربنامۀ عشق» حافظ بقلم یکی از اساتید ادبیات کشور بپردازیم:
در ازل پرتو حسنت ز تجّلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
در روز نخست فروغ حسن تو ای محبوب ازلی آهنگ ظهور و جلوه گری کرد ، از این نمایش جمال عشق پدید آمد و چون عشق زاده حسن است، جهان را در شور افکند و همه را در آتش خود سوخت .
جلوه ای کرد رخت ، دید مَلَک عشق نداشت عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
جمال تو نمایان شد ، ابلیس دید ، چون در فطرتش عشق نبود تا تو را عاشقانه بپرستد ، از شدّت رشک مانند آتش سوزان شد و راه بر دل آدم زد و به گمراه کردنش پرداخت ( تلمیحی دارد به آیه 16 سوره اعراف = شیطان : حال که مرا نومید ساخته ای ، من هم ایشان را از راه راست تو منحرف می کنم آنگاه از پیش و از پس و از چپ و از راست بر آنها می تازم و بیشترین شان را شکر گزار نخواهی یافت ) .
عقل میخواست کزان شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد
خرد مصلحت جو مایل بود که از آن درخش ایزدی چراغ خود را فروغی بخشد و سودی جوید ، برق رشک عشق تابان شد و شوری بپا کرد و جهان را دگرگون ساخت .
مدّعی خواست که آید به تماشا گه راز دست غیب آمد و و بر سینه نا محرم زد
عقل مصلحت اندیش به ادّعای رقابت با عشق خواست که در معرض اسرار غیب گام نهد ، دست نهان حق نمایان شد و برسینه خرد که راز دار غیب نمیتوانست باشد ، کوفت و اورا دور کرد .
دیگران قرع قسمت همه بر عیش زدند دل غمدید ما بود که هم بر غم زد
جز دل محنت کشیده ما که غم عشق را برگزیدو درصف عاشقان بلا کش درآمد،دیگران بهره مطلوب خودرا درزندگی خوش وآسوده جستند .
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت دست در حلق آن زلف خم اندر خم زد
روح قدسی یا جان پاک می خواست که چاه ذقن تورا ببیند بکنایه یعنی خواستار وصال تو بود ، ناگزیر در چنبر گیسوی دراز شکن بر شکن تو دست آویخت ، مقصود آنکه جان از جهان برین به جهان فرودین یا عالم کثرت آمد ، چه جان را در قالب تن برای عشق ورزی با تو آفریده اند .
حافظ آنروز طرب نامۀ عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرّم زد
حافظ آن زمان نامۀ شادی فزای عشق تو را به نگارش آورد که بر سرو سامان دل شاد خود قلم محو کشید و به غم تو دل خوش کرد .
* * *
اما تحقیقات ، مطالعات و پژوهش های بعمل آمده توسط نگارنده مؤید این مطلب است که غزل فوق ورای این تفاصیل بوده و اسرار پیدا و پنهان بسیاری در آن نهفته است. در این مقاله به شرح و توضیح غزل « طربنامۀ عشق» پرداخته ام. امید است منظور و مقصود خواجه از این غزل بر همگان آشکار گردیده و این گفتار ، سرآغاز یک نهضت ادبی - علمی در شناخت بهتر « حافظ » باشد.
شرح غزل « طربنامۀ عشق » حافظ :
در ازل پرتو حسنت ز تجلّّی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
در لحظۀ آفرینش، ( چون این مصرع دلالت بر وقوع فعلی در زمانی معیّن دارد - دم زدن- حافظ اشاره به زمانی دارد که قبل از آن ، وجود و معنی ندارد - مراد از ازل ، آغاز غیر زمانی است ) عالم از فروغ و پرتو حسن ( کمال و جلال و جمال ) خداوند متجّلی و پدیدار گشت( ظهور یافت ) و عشق بی پایان الهی بر آن تابیدن گرفت. یعنی خدا بود و دیگر هیچ نبود ، خلقت هنوز قبای هستی بر عالم نیاراسته بود تا اینکه مادۀ نخستین ( حالت چگالی و تراکم بینهایت ماده ) به عشق لا یزال الهی آراسته گشت . دچار انفجار و آتش شد ( آتشگوی نخستین ) و عالم را تشکیل داد .
بزرگترین سؤال فیزیکدانان و کیهانشناسان معاصر این است که این روند چگونه و چرا آغاز شد؟ یعنی جهان کنونی ( آتشگوی آغازین ) از چه نشأت گرفت؟ طبق نظریۀ کوانتومی- جهان کنونی از خلاء نشأت گرفته است! از هیچ!.
ولی چگونه چنین چیزی ممکن است؟ مطابق نظریه های کوانتومی، خلاء همان هیچ نیست بلکه آکنده از ذرات بسیار ریز کوانتومی است! - اقیانوسی از ذرات ریز نامرئی – سؤال اساسی تر این است که:بر اقیانوس ذرات نامرئی کوانتومی، شعوری باید حاکم می بود و گرنه ساز و کار منظم نمی داشت و از حالت ناپایدار و نامرئی- به حالتی پایدار و مرئی- تلاشی نمی یافت. دانشمندان مباحث فوق هنوز پاسخ این سؤالات را نیافته اند ولی عرفان ، پاسخ و توضیحی روشن دارد : آیا «اقیانوسی از ذرات پنهان کوانتومی » توصیف علمی و فیزیکیِ « کنز مخفیأ لم اعرف » نیست؟ یعنی « گنج پنهانی ناشناخته»! بعبارت دیگر :« اقیانوس ذرات پنهان ناشناخته»، تعریف علمی « خداوند» است که همانا منشأ هستی است.
فیزیکدانان دلیل آفرینش یا بهتر بگوییم، دلیل ظهور و آشکار گشتن این «گنج پنهانی» را نمیدانند ولی عرفا به استناد حدیث کَنز، علت فاعلی و غایی جهان هستی را عشق می دانند:« فََاََحبَبتُ اَن اُعرَفَ»] چون دوست داشتم شناخته شوم. [ بیان علت فاعلی است و « لِکَی اُعرَف » ، بیان علّت غاییِ خلقت جهان است. بله ، دلیل آفرینش این بود که خداوند دوست داشت شناخته شود. حال وقتی سؤال میشود: خداوند دوست داشته توسط چه و که شناخته شود؟ پاسخ این است که « فخلقت الخلق لکی أعرف» ، پس خلق کردم مخلوقات ( خلق ) را، تا مرا بشناسند. این را خدا شناسی نامیم.
مولانا نیز معتقد است: جهان از عشق، و برای عشق پدید آمده است.
گنج مخفی بُد ، ز پرّی چاک کرد خاک را تابان تر از افلاک کرد
گنج مخفی بَد ، ز پرّی جوش کرد خاک را سلطانِ اطلس پوش کرد
* * *
ظلمت بود ، جهل بود ، عدم بود ، سرد و تاریک
و در دایره امکان هنوز تکیه گاهی وجود نداشت .
خدا کلمه بود . کلمه ای که هنوز القا نشده بود ، خدا خالق بود .
خالقی که هنوز خلا قیتش مخفی بود ، خدا رحمان و رحیم بود.
ولی هنوز ابر رحمتش نباریده بود . خدا زیبا بود .
ولی هنوز زیباییش تجّلی نکرده بود . خدا قادر و توانا بود .
ولی قدرتش هنوز قدم به حوزه عمل نگذاشته بود .
در عدم چگونه کمال و جلال و جمال خود را بنمایاند ؟
در سکوت چگونه زاییده شود ؟ در جمود چگونه خلاقیت و قدرت تظاهر کند ؟
حافظ پژوهان معتقدند: این غزل مصداق حدیثِ نبویِ ] کنت کنزا مخفیا لم اعرف، فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف...[ بوده و یقیناً حافظ ،علت آفرینش را به انگیزه عشق می داند و آنرا « حرکت حبّی » یا « انگیزش عشقی » می خواند و اگر این عشق و محبت نبود عالم به عین وجود در نمی آمد.
ابوالعلاء عفیفی نیز در کتاب « تعلیقات» خود آورده است: « حبّ ظهور حق در صور وجود، و حبّ خداوند به اینکه در آینۀ ممکنات خود را بنمایاند؛ کارساز آفرینش شد. این حبّ علت خلق عالم است و اساس حقیقی ایست که هستی بر آن استوار است و همین حبّی که مبداء وجود و اصل کل موجود است،همان است که از نظر صوفیه( و عرفا )، تنها راه معرفت به خداوند و تحقق وحدت ذاتی با اوست».
مراد از تجلّی، تجلیّات ازلی است که جنبۀ ذاتی و حبّی دارد وهمان « فیض اقدس» است و مرتبۀ «عماء». ]عماء اصطلاحی است به معنی ساحت یا شأن یا مرتبه ای که در آن نه مکانی است، نه زمانی، نه جهتی، و نه هیچ چیز – جز صرف ذات خداوند ؛ و خداوند پیش از آفرینش خلق یا تجلیّات خود در آن بوده است [ * * *
{از مَنظر « عفیفی» : فیض اقدس ، عبارتست از تجلّی ذات احدیّت بر خود در صُور جمیع ممکناتی که وجود آنها به صورت بالقوّه در ذات یا علم الهی ثبوت دارد و این نخستین درجه از تعیّنات وجود مطلق است. این تعیِّنات معقول اند و در عالم اعیان حسی وجود ندارند. بلکه صرفاً قوابل ( پذیرندگان ) وجودند؛ و این حقایق معقوله یا صُور معقولۀ ممکنات همان است که ابن عربی به آنها « اعیان ثابته » می گوید و شبیه به صُور یا مُثُل افلاطونی است } نقل از حافظ نامه، اثر بهاء الدین خرمشاهی
خداوند خواست تا عشق بی پایان خود را منتشر سازد ؛ از پر تو حسن الهی عشق زاده شد و به همراهش ماده و زمان و دایره امکان ( فضا ) و آتشگوی آغازین زاییده گشت ( آتش به همه عالم زد ) .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 16 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
فرمت فایل: word
تعداد صفحه:256
دانشگاه علامه طباطبایی دانشکده زبان و ادبیات فارسی
پایان نامه جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد در رشته زبان و ادبیات فارسی
موضوع:
پژوهش مقایسهای خمریات ابونواس با منوچهری و حافظ
فهرست مطالب
فصل اول: زندگینامه سه شاعر ………………………………………………………………… ۱
-ابونواس………………………………………………………………………………. ۲
-منوچهری……………………………………………………………………………. ۶
-حافظ………………………………………………………………………………….. ۸
-پی نوشت فصل اول…………………………………………………………….. ۱۲
فصل دوم: باده و اساطیر مربوط به پیدایش آن ……………………………………….. ۱۳
-باده در لغت………………………………………………………………………… ۱۴
-اساطیر مربوط به پیدایش باده………………………………………………. ۱۵
-پی نوشت فصل دوم……………………………………………………………. ۲۶
فصل سوم: پیشینه ی خمریه سرایی در میان اعراب و ایرانیان……………………. ۲۷
-تعریف خمریات…………………………………………………………………… ۲۸
-خمر در شعر جاهلی……………………………………………………………. ۲۸
شاعران جاهلی که به شراب نوشیدن تفاخر می کردند ……………… ۲۸
شاعران جاهلی که تا حدودی شراب را وصف می کردند ………….. ۳۰
-خمریات در دوره اسلامی(زمان پیامبر و خلفای راشدین)…………. ۳۵
-خمریات در دوره اموی……………………………………………………….. ۳۶
-وصف باده در اوستا…………………………………………………………… ۳۷
-خمریات در ایران بعد از اسلام……………………………………………… ۳۹
-خمریات غیر عرفانی…………………………………………………………….. ۴۰
-خمریات عرفانی…………………………………………………………………… ۴۳
-مناسبت اصطلاحات خمری با حالت بیخودی، فناورسیدن به وحدت…. ۴۴
-مناسبت اصطلاحات خمری با پخته شدن عارف………………………. ۴۶
-مناسبت اصطلاحات خمری با فقر………………………………………….. ۴۶
-مناسبت اصطلاحات خمری با افشای راز……………………………….. ۴۷
-مناسبت اصطلاحات خمری با عقل ستیزی……………………………… ۴۸
-مناسبت اصطلاحات خمری با غم زدایی…………………………………. ۴۹
-مناسبت اصطلاحات خمری در مبارزه با ریا کاری………………….. ۴۹
-پی نوست فصل سوم…………………………………………………………… ۵۱
فصل چهارم: ریخت و شکل خمریات ابونراس، منوچهری و حافظ……………….. ۵۴
-شکل خمریات ابونراس………………………………………………………… ۵۵
-گرد کردن معانی خمری در یک قصیده واحد………………………….. ۵۵
-ارتباط معنایی یا وحدت فنی در محور عمودی قصاید……………… ۵۷
-عمیق کردن معانی خمری…………………………………………………….. ۵۷
-مبارزه با سنت های جاهلی اعراب…………………………………………. ۵۹
-داستان پردازی خمری…………………………………………………………. ۶۱
-غالب بودن صورت بر محتوا………………………………………………… ۶۲
-بکار بردن لغات فارسی………………………………………………………… ۶۴
-بیان عقاید شعوبی……………………………………………………………….. ۶۵
-خمریات منوچهری………………………………………………………………. ۶۶
-ارتباط معنایی یا وحدت فنی در محور عمودی شعر………………… ۶۷
-داستان پردازی…………………………………………………………………… ۶۸
-دوری و بیزاری منوچهری از سنت های جاهلی……………………… ۷۰
-غالب بودن صورت بر محتوا………………………………………………… ۷۰
-خمریات حافظ…………………………………………………………………….. ۷۱
-پی نوشت فصل چهارم………………………………………………………… ۷۲
فصل پنجم: مقایسه مضامین خمری ابونواس، منوچهری و حافظ………………… ۷۳
-وصف شراب………………………………………………………………………. ۷۴
-اسامی مشترک……………………………………………………………………. ۷۴
-اسامی غیر مشترک……………………………………………………………… ۷۸
-نام هایی که ابونواس برای شراب آورده است………………………… ۷۸
-نام هایی که منوچهری برای شراب آورده است……………………… ۹۳
-نام هایی که حافظ برای شراب آورده است……………………………. ۹۴
-وصف کیفیت و چگونه نوشیدن شراب…………………………………… ۹۹
-وصف قدمت شراب……………………………………………………………… ۹۹
-وصف رنگ شراب …………………………………………………………….. ۱۰۱
-بوی شراب………………………………………………………………………… ۱۰۳
-وصف مزه شراب………………………………………………………………. ۱۰۵
-روشنی شراب……………………………………………………………………. ۱۰۷
-تشبیه شراب به آفتاب…………………………………………………………. ۱۰۸
-تشبیه شراب به چراغ………………………………………………………….. ۱۰۹
-تشبیه شراب به آتش…………………………………………………………… ۱۰۹
-تشبیه شراب به شمشیر………………………………………………………. ۱۰۹
-تشبیه شراب به صبح………………………………………………………….. ۱۱۰
-شراب خام یا پخته……………………………………………………………… ۱۱۱
-حباب های شراب……………………………………………………………….. ۱۱۲
-وصف شراب صاف……………………………………………………………. ۱۱۳
-تشبیه شراب به اشک………………………………………………………….. ۱۱۴
-تشبیه شراب به جان…………………………………………………………… ۱۱۴
-شرایط و چگونگی نوشیدن شراب………………………………………… ۱۱۶
-شراب خواری در شب و صبح ……………………………………………. ۱۱۷
-نوشیدن شراب در فصل بهار………………………………………………. ۱۱۹
-شراب نوشیدن در جشن ها واعیاد……………………………………….. ۱۲۱
– واکنش حکومت ها به شراب نوشی……………………………………… ۱۲۴
-جرعه افشاندن بر خاک ………………………………………………………. ۱۲۸
-به یاد کسی شراب نوشیدن ………………………………………………… ۱۳۱
-بانگ نوشانوش………………………………………………………………….. ۱۳۲
-نوشیدن سه جام پیاپی………………………………………………………… ۱۳۴
-نوشیدن چهار جام بر اساس چهار طبع………………………………… ۱۳۴
-رطل گران گرفتن……………………………………………………………….. ۱۳۵
-وصف تاثیر بر نوشنده……………………………………………………….. ۱۳۷
-شراب باعث زدودن غم از نوشنده میشود…………………………….. ۱۳۷
-شراب قدرت تشخیص نیروی عقل نوشنده را زایل میکند………… ۱۳۸
-شراب به نوشنده شادی می بخشد……………………………………….. ۱۳۹
-شراب به جان قوت و نیرو می بخشد……………………………………. ۱۳۹
-شراب به نوشنده شجاعت میبخشد……………………………………… ۱۴۰
-شراب باعث آشکار شدن اسرار نوشنده میشود…………………….. ۱۴۰
-شراب باعث دوری از بخل میشود………………………………………… ۱۴۰
-شراب باعث بی خوابی میشود……………………………………………… ۱۴۱
-در صورت شراب خوردن زیاد انسان قادر به راه رفتن نیست و باید برای حرکت بر روی شکم بخزد………………………………………………………………………………………….. ۱۴۱
-شراب باعث ضعف و سردرد میشود……………………………………. ۱۴۲
-شراب باعث میشود نوشنده عرق کرده و چشم ها و گونه هایش به سرخی گرایند ۱۴۳
-شراب باعث عبوس شدن نوشنده میشود ……………………………… ۱۴۴
-وصف آلات شراب نوشی……………………………………………………. ۱۴۵
-نام آلات پرورش و نوشیدن شراب………………………………………. ۱۴۶
-نام های همسان…………………………………………………………………. ۱۴۶
-نام های غیر همسان…………………………………………………………… ۱۴۸
-توجه به اساطیر در مورد آفرینش جام ها ……………………………. ۱۵۲
-وصف ظروف با اشکال مختلف…………………………………………….. ۱۵۳
-مانند کردن ظروف شراب به پرندگان…………………………………… ۱۵۴
-جام های منقش………………………………………………………………….. ۱۵۴
-مانند کردن ظرف شراب به چراغ…………………………………………. ۱۵۵
-مانند کردن ظرف شراب به خوشه پروین……………………………… ۱۵۶
-مانند کردن ظرف شراب به نمازگزار……………………………………. ۱۵۶
-وصف خم شراب……………………………………………………………….. ۱۵۹
-وصف مجلس شراب…………………………………………………………… ۱۶۱
-وصف ساقی………………………………………………………………………. ۱۶۲
-نحوه آرایش ساقی……………………………………………………………… ۱۶۳
-لذت بردن از چشم ساقی…………………………………………………….. ۱۶۸
-لذت بردن از لب های ساقی…………………………………………………. ۱۶۸
-لذت بردن از گونه های ساقی………………………………………………. ۱۶۹
-لذت بردن از آب دهان ساقی……………………………………………….. ۱۷۰
-پیر می فروش……………………………………………………………………. ۱۷۱
-تشخیص……………………………………………………………………………. ۱۷۴
-لذت بردن همه حواس ………………………………………………………… ۱۷۴
-لذت گرایی…………………………………………………………………………. ۱۷۵
-امیدواری به بخشش خداوند………………………………………………… ۱۷۶
-گوش ندادن به نصیحت ناصحان………………………………………….. ۱۷۶
-دفن شدن در زیر تاک انگور و یا شسته شدن با باده……………… ۱۷۷
-استفاده از طنز برای رسوایی زاهدان……………………………………. ۱۷۸
-مبارزه با رذیلت های اخلاقی……………………………………………….. ۱۷۹
-تاثیر فلسفه و عفان بر خمریات ابونواس و حافظ……………………. ۱۸۱
-فرجامین سخن…………………………………………………………………… ۱۸۴
-همانندی ها از لحاظ توصیفات……………………………………………… ۱۸۶
-همانندی ها از لحاظ فکری…………………………………………………… ۱۸۸
-تفاوت ها از جهت توصیفات…………………………………………………. ۱۸۸
-تفاوت ها از جهت فکری………………………………………………………. ۱۸۸
-پی نوشت فصل پنجم …………………………………………………………. ۱۹۰
-کتابنامه ……………………………………………………………………………. ۱۹۲
-پیوست شماره ۱………………………………………………………………… ۱۹۸
-پیوست شماره ۲………………………………………………………………… ۲۴۶
کتابنامه و مراجع
این کتاب از زوایای مختلف شعر، شخصیت و افکار حافظ را شرح، بررسی و گاهی نقد می کند. کتابی است خواندنی به قلمی شگرف و وزین در شرح روزگار و احول حافظِ قرآنی جوان که در گذر از کوچه باغ های شیراز راه به کوچه ی رندان می برد و آنی می شود که از حوالی سالهای 720 هجری قمری (سال تولد ) و 792 هجری قمری (سال وفات ) تا به امروز شعر و زبان و غزل فارسی بی نام او در یاد و خاطر هیچکس نمی تواند صورت بندد.
ویژگی مثبت آثار دکتر زرین کوب، مستند بودن آن هاست و اینکه نویسنده سعی کرده بی طرفی را در ارزیابی های خود حفظ کند. البته سخن درباره ی حافظ برای هیچ نویسنده ای کار آسانی نیست. شاید به علت اندک بودن آثار بجا مانده از حافظ که پانصد و اندی شعر بیش نیست. کم سخن گفتن هم عصران حافظ درباره ی او و مهمتر لحن ابهام آمیز و ایهام دار اشعار حافظ.
از کوچه رندان شامل دوازده فصل مختلف هست که ما با خواندن هر یک از این فصول با جنبه های جالبی از زندگی حافظ و اندیشه اش آشنا میشویم.
فهرست مطالب کتاب:
1.شهر رندان
2.فیروزه بواسحقی
3.میان مسجد و میخانه
4.رند و محتسب
5.سرود زهره
6.سخن اهل دل
7.رویا و جام جم
8.دو رند
9.رند در بن بست
10.در دیر مغان
11.از میکده بیرون
12.عشق ، کدام عشق؟
بیش از 290 صفحه. پی دی اف. اسکن شده.