فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله ساختمان

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله ساختمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

دورة کارآموزی را که زیرنظر شرکت ساختمان «ساربتون» که مجری ساخت یک ساختمان مسکونی واقع در عظیمیه کرج است می گذرانم.
درطی این مدت عکسهایی از مراحل پیشرفت و ساخت این ساختمان گرفتم که در فواصل گزارشها و مطالب جایگزین شده است. اما عملاً شرکت ساختمانی ساربتون که خود کارفرمایان و سهامداران این شرکت می باشند دورة کارآموزی من را برعهده گرفته اند.
توضیح اینکه جناب آقای مهندس واحدی و مهندس آذرتاش که خود مؤسس شرکت ساربتون می باشند درواقع کارفرمای اصلی شرکت بوده و همچنین پیمانکارانی نیز بعنوان پیمانکار اصلی پروژه می باشند.
پروژه ساختمانی مسکونیA تحت نظر شرکت ساختمانی ساربتون بوده که من طی مراحل پیشرفت کار را بررسی کرده و تا به اینجا رسانده ام.

وضعیت فیزیکی پروژه:
- وضعیت فیزیکی ساختمان: این ساختمان شامل 4 طبقه مسکونی به همراه یک طبقه پیلوت و یک طبقه زیرزمین( سونا، جکوزی، انباری ها) در آن پارکینگ تعبیه شده است که مراحل فونداسیون را گذرانده و سقف اول و دوم را تمام کرده در حال اجرای مراحل بعدی است.

 

موقعیت ساختمان در سایت:
- ساختمان در عظیمیه کرج، بوستان 5 بالای میدان مهران – انتهای خیابان – ساختمان جنوبی- پلاک 71 واقع شده است.

 

کروکی سایت: « ساختمان مسکونی A » *
1- انبار وسایل
2- کانکس( محل اقامت ناظر)
3- آشپزخانه کارکنان
4- اتاق کارکنان
5- حصار چوبی کارگاه
6- محوطة ساختمان
7- چاه آب( جهت آب های مصرفی مصالح ساختمانی)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیشرفت کار در روش کار پیمانکار:
کار ساختمان عظیمیه از مهر 1385 شروع شده و پیمانکار معتقد است تا شهریور 1386 کار را به پایان برساند.
- در شروع کار پیمانکار برنامة زمانبندی و مالی دقیقی تعیین کرده و تسلیم کارفرما نموده است. که پیشروی کار طبق این برنامه، کارفرما متعهد به پرداخت هزینه های ماهیانه می باشد. صورت وضعیت های تهیه شده توسط سرپرست کارگاه درابتدای هرماه در اختیار کارفرما قرار می گیرد وطی جلسه ای بررسی دقیقی توسط کارفرمایان و پیمانکار روی صورت وضعیت ها انجام می شود و پس از اطمینان از صحت آن مبلغ موردنظر توسط کافرمایان پرداخت می شود.
در این پروژه برای انجام هر یک از فعالیتها اعم از فونداسیون، بتن ریزی، تیغه چینی، لوله کشی، نازک کاری و ..... و همچنین برای هر یک از مصالح سرپرست کارگاه استعلام قیمتی از اشخاص مختلف می گیرد و پس از مشورت با شرکت یکی از آنها را انتخاب و با وی قراردادی تهیه کرده و مشغول بکار می شوند.
البته دراین انتخاب تنها هزینه مطرح نیست بلکه نوع جنس و نوع انجام کار هم حائز اهمیت می باشد. که در تمامی مراحل کار موارد ذکرشده بررسی و سپس انتخاب صورت می گیرد.

 

انواع قراردادهای پیمانکاری:
قرارداد قیمت مقطوع بهای کل پیمان مقطوع
امانی بهای خدمات پیمانکار محاسبه می شود.
انواع مناقصه:
عمومی درج آگهی با توجه به مشخصات و شرایط مشارکت
محدود ارسال دعوتنامه به شرکت ها
ترک مناقصه ترک تشریفات صلاح وصرف نباشد مستقیماً انتخاب می شوند.
قرارداد پیمانکاری شرکت به صورت قرارداد مقطوع می باشد که با شرکه بهای پیمان به صورت مقطوع بین پیمانکار و کارفرما منعقد شده است.
نوع مناقصه صورت گرفته : مناقصه محدود می باشد که با ارسال دعوتنامه به شرکت های شناخته شده واقع در شهر کرج صورت می گیرد.
ساختمان عظیمیه
کارفرما: شرکت ساختمانی ساربتون
پیمانکار: شرکت ساختمانی ساربتون
پیمانکار جزئی: تأسیسات شرکت ساختمانی آسمان – اجراء کار مهندس ملکی و مهندس شیدی
مشاورین:آقای مهندس میرزایی / مهندس نادری
طراح: شرکت ساختمانی ساربتون
- اصول طرح کارگاه و ساختمان: 1- انتخاب ماشین آلات 2- محل کارگاه 3- طرح کلی کارگاه
- موضوعات پیمان بین کارفرما و پیمان کار برای ساخت:
1- قرارداد 2- تعهدات و التزامات 3- موضوع پیمان 4-مدت پیمان 5- ضمانت نامه 6- پیش پرداخت 7- جریمه
جدول مصالح مصرفی در انبار:
درکارگاه ساختمانی نمودارهایی به انبار داده شده که از ورود و خروج مصالح مصرفی پای کار اطلاع پیدا می کنیم و انباردار موظف است در جدول موردنظر مقدار مصالح را که در هر روز وارد انبار می شود و یا خارج می شود و موجودی انبار را یادداشت نماید. مثلاً:

ردیف نوع ورودی خروجی موجودی مربوطه توضیحات
1) سیمان 8:30 12:30 50 کیسه پرتلند 30 کیسه خارج شده
2) سنگ 11 11:30 100 کیسه گرانیت 50 بسته خارج شده
3) گچ 10 12:30 200 کیسه ساختمانی 80 کیسه خارج شده
4) // // // // // //
5) // // // // // //
نحوه کارگزارش کارگاه در مورد مسئولیتها : ( هفته ای، ماهی )
در کارگاه ساختمانی چارتی به شکل زیردر هر هفته تهیه شده و در آن فعالیتهای انجام شده و تعداد پرسنل ومصالح مصرفی و ...... توضیح داده شده و به حضور پیمانکار محترم می رسد.

 

گزارش کار
لیست مصالح ماشین آلات
ورودی خروجی تعداد نوع
لیست نیروی انسانی فعالیتهای انجام شده

 

گزارش روزانه:
هر کارگاه همه روزه پس از اتمام فعالیتها گزارش روزانه مکتوبی توسط سرپرست کارگاه ارائه می شود این گزارش شامل ریزکارهای انجام شده در قسمتهای مختلف، لیست ماشین آلات و تجهیزات، لیست نیروی انسانی و لیست مصالح پیمان کار می باشد.

 

فصل دوم
عملیات ساختمانی
بازدید وشناسایی زمین
قبل از شروع هر عملیات باید زمین بازدید شده و وضعیت آن نسبت به خیابانها و جاده های اطراف مورد بررسی قرار گیرد و همچنین پستی و بلندی زمین با توجه به نقشه باید مورد بازدید قرار گیرد و عوارض پستی و بلندی زمین به وسیله مهندس نقشه بردار تعیین گردد و همچنین محل چاهها، فاضلاب، چاه آبی قدیمی و مسیر قناتهای قدیمی تعیین شده و محل آن نسبت به پی سازی مشخص شود و چاهها در صورت لزوم باملات شفته پر شود و محل احداث ساختمان نسبت به زمین تعیین شده و نسبت به ریشه کنی یا کندن ریشه های نباتی و برداشتن خاکهای نباتی اقدام شود و شکل زمین و زوایای آن کاملاً معلوم شده و با نقشه ساختمان مطابقت داده شود و نوع زمین مشخص و خاک آن آزمایش گردد.
طبقه بندی زمین از نظر خاک ومقاومت آن:
زمین های خاک ریزی شده( خاک دستی)
زمینهای ماسه ای
زمینهای دج
زمینهای رسی
زمینهای شنی
زمینهای سنگی
زمینهای مخلوط
زمینهای بی فایده

آزمایش خاک
2- برای آزمایش خاک در این ساختمان نمونه هایی از خاک ساختمان را در ظروفی مکعبی شکل به ابعاد سانتی متر ریخته سپس با یک نوار چسب مناسب درزهای آن را مسدود می کنند و در روی جعبه نیز مشخصات محل و عمق موردنظر را یادداشت می کنند. و این عمل را تا رسیدن به خاک خوب ادامه می دهند و جعبه ها را به محل آزمایش خاک برده تا تاب تحمل را اندازه گیری کنند. پس از بررسی ظرف معکب شکل مشخص شد که خاک محل از نوع« شن بوم» است که مخلوطی از شن و ماسه با لای کم و بیش دانه های قلوه سنگ که می توا آنها را بآسانی متراکم کرد. وطی بررسی و عملیاتی روی زمین مشخص شد که نوع زمین«دج» است که با کلنگ و پتک و کمپرسور می توان زمین را کند.

 

 

 

 

 


طبقه بندی زمین ها
زمینها را برحسب مورد می توان برحسب نوع( اندازه) مصالح متشکله، برحسب وضعیت طبیعی و یا برحسب میزان نشست و قابلیت تراکم طبقه بندی نمود.

 

الف) طبقه بندی زمینها برحسب نوع مصالح متشکله
مصالح تشکیل دهندة انواع زمینها، به غیر از زمینهای سنگی، عبارتند از شن،ماسه، سیلت، رس ومواد آلی یا ارگانیکی حاصله از گیاهان.
شن به دانه هائی اطلاق می شود که دارای قطری بزرگتر از 6 میلی متر و کوچکتر از 76 میلی متر باشد .
به قطعات سنگی بزرگتر از 76 میلیمتر قلوه سنگ ویا لاشه سنگ اطلاق می شود.
ماسه به مصالحی اطلاق می شود که از شن کوچکتر ولی بزرگتر از 7/0 میلی متر باشد دانه های سیلت از الک نمره 200 عبور کرده ولی از002/0 میلیمتر بزرگترند. رس از ذراتی به قطر کمتر از 02/0 میلی متر تشکیل شده است و بالاخره خاک های آلی به خاک هائی اطلاق می شود که قسمت اعظم آنها مواد ارگانیکی حاصله از بقایای گیاهان تشکیل شده باشد.
زمینها ممکن است متشکل از یک یا چند نوع از مصالح فوق باشند و لذا خصوصیات آنها به میزان زیادی بستگی به نوع مواد متشکله آنها دارد.
در طبقه بندی زمینها، که غالباً بعنوان طبقه بندی و یا رده بندی خاک ها عنوان می شود دو روش وجود دارد. روش رده بندی متحد و روش رده بندی AASHTO، در روش رده بندی متحد هر رده از خاکها را با دو حرف که اولین آن مشخص کننده نوع خاکی است که قسمت عمده مواد متشکله باقی مانده روی الک نمره 20 از نمونه ها راتشکیل میدهد و حرف دوم بستگی به درصد مواد عبورکرده از الک نمره 200 دارد.خاکهائی که بیش از 50% وزنشان از الک نمره 200 عبور کند بعنوان خاک های ریزدانه و خاک هائی که کمتر از 50% وزنشان ازالک نمره 200 عبور کند بعنوان خاک های درشت دانه نامیده می شود.
در روش AASHOT، خاکها برحسب ارزش نسبی آنها بعنوان مصالح زیرسازی از 1- A تا 7- A طبقه بندی شده اند.

 

ب)طبقه بندی زمینها برحسب وضعیت طبیعی
زمینها را برحسب وضعیت طبیعی به دو دسته زمینهای خاکریزی شده یا مصنوعی و زمینهای طبیعی تقسیم می کنند.

 

زمینهای خاکریزی شده یا زمینهای مصنوعی
این زمینها که لایه های روئین آنها تا عمق زیادی از خاک های حاصله از گودبرداری و خاک برداری زمینهای دیگر تشکیل شده است، و اصطلاحاً به آنها زمینهای خاک دستی گفته می شود، از نامناسب ترین انواع زمین برای ساختمان است. زمینهای خاک دستی، حتی اگر سالها از عمر آنها گذشته باشد، نمی توانند نظر زمینهای طبیعی مقاوم و قابل اعتماد باشد. چنانچه بخواهیم در این زمینها ساختمان و یا سازه ای بنا کنیم باید آنقدر آنها را حفر نمائیم تا به زمین طبیعی و مقاوم برسیم. چنانچه زمین طبیعی و مقاوم در عمق نسبتاً زیادی قرار داشته باشد باید به تمهیداتی نظیر شمع کوبی، که بعداً به آن اشاره خواهد شد متوسل گردید.

 

زمینهای طبیعی
این زمینها خود به چند دسته بشرح زیر تقسیم می شوند:

 

زمینهای ماسه ای نرم
این زمینها که از ماسه های نرم و به قطر نسبتاً زیاد تشکیل شده اند در صورتی که خشک بوده و در سطح افقی قرار گرفته باشند می توانند فشاری در حدود 5/1 کیلوگرم بر سانتیمتر مربع را تحمل نمایند. زمینهای ماسه ای در صورتی که مرطوب بوده و یا در شیب قرار داشته باشند به هیچوجه برای ایجاد سازه ای برروی آنها مناسب نیستند.

 


زمینهای شنی
در صورتی که قسمت اعظم مواد متشکله زمین از شن باشد به آن زمین شنی گفته می شود. اگر طبقات و شنهای متشکله زمین بهم فشرده و محکم شده باشند برای ساختمان مناسب بوده و قابلیت تحمل فشار نسبتاً بالایی را خواهد داشت. به این زمینها دجی نیز گفته می شود. میزان دج بودن زمین، که معمولاً برحسب درصد عنوان می شود، بستگی به میزان فشردگی دانه های شن به یکدیگر و سختی زمین دارد. قابلیت مقاومت زمینهای دجی گاهی تا 5/4 کیلوگرم بر سانتیمتر مربع بالغ می شود.

زمینهای رسی
همانطورکه از نام این زمینها برمی آید قسمت عمده مواد متشکله آنها از رس تشکیل یافته است. این زمینها در صورتیکه خشک بوده و قشرهای آن به هم فشرده باشند زمینهای مناسبی برای ساختمان محسوب می شوند و می توانند برحسب مورد فشاری تا 5/4 کیلوگرم بر سانتیمترمربع را تحمل نمایند در صورتی که زمینهای رسی مرطوب و آبدار باشد بهیچوجه برای ساختمان مناسب نیستند زیرا اگر زمین رسی شیب دار بوده و با لایه های رسی متشکله زمین در شیل قرار گرفته باشند بعلت لغزندگی تحت فشار زیاد حرکت کرده باعث خرابی ساختمان می شود در صورتی که لایه های زمینهای رسی مرطوب بصورت افقی قرار گرفته باشند فشارهای وارده از طرف پی به زمین به زیر دیوارها و قسمتهای دیگر سازه انتقال می یابد و باعث خرابی و یا شکاف برداشتن آنها می شود.

 

زمینهای سنگی
چنانچه زمین از سنگ یک پارچه و یا تخته سنگهای بزرگ تشکیل شده باشد زمین بسیار مناسبی برای ساختمان خواهد بود. زمینهای سنگی قادرند فشارهای زیادی را تحمل نمایند معمولاٌ تا مقاومت سنگ را در محاسبات منظور می کنند. باید توجه و دقت نمود که هر نوع زمین سنگی برای ایجاد ساختمان برروی آن مناسب نیست، زیرا بعضی از سنگها، گرچه ظاهراً محکم و مناسبند ولی موقعی که در مجاورت آب قرار می گیرند بعلت تغییراتی نظیر اضافه حجمی که پیدا می کنند برای ساختمان بسیار نامناسب و خطرناکند. زمینهای گچی را می توان به عنوان نمونه جز اینگونه زمینهای سنگی نام برد.
زمینهای مخلوط
این زمینها مخلوطی از شن و ماسه و رس هستند در صورتی که مصالح متشکله این زمینها خوب بهم فشرده شده باشند قابلیت تحمل فشار نسبتاً بالائی در حدود 5/2 تا 5/4 کیلوگرم بر سانتیمترمربع، دارند. در صورتیکه مصالح متشکله این زمینها خوب بهم فشرده نباشند زمین مناسبی برای ساختمان بحساب نمی آیند. به زمینهای مخلوط خوب بهم فشرده زمینهای دجی نیز اطلاق می شود.

 

زمینهای بی فایده
این زمینها که قسمت اعظم آنها ا ز موادآلی حاصله از گیاهان تشکیل شده است بهیچ وجه برای ساختمان مناسب نیستند. در صورتی که بخواهیم در این زمینها ساختمانی بسازیم باید آنقدر زمین را حفر کنیم تا به زمین خوب و مقاوم رسید، یا همانطوری که در مورد زمینهای خاکریزی گفته شد یا روشهای سطوح مقاومی را برای پی سازی در آنها بوجود آورد.

 

ج) طبقه بندی زمینها برحسب میزان نشست
زمینها را برحسب میزان نشست و قابلیت تراکم پذیری به سه دسته به شرح زیر تقسیم می کنند:

 

زمینهای غیرقابل تراکم
نشست این زمینها پس از ایجاد ساختمان و اعمال فشار از طرف آن ناچیز و غیرقابل توجه است این زمینها خود به سه گروه تقسیم می شوند:
1) زمینهای متشکله از سنگ سخت نظیر گرانیت، بازالت وشیست این زمینها علاوه بر اینکه غیرقابل تراکمند در مقابل آب نیز مقاوم بوده و نفوذپذیری آنها فوق العاده کم است.
2) زمینهای متشکله از سنگهای نرم، این زمینها نظیر زمین رسی سخت تقریباً غیرقابل تراکمند ولی کمی قابل نفوذ بوده و در مقابل آب شسته می شوند

 


زمینهای با قابلیت تراکم کم
تراکم این زمینها متناسب با فشار وارده بر آنهاست. این زمینها که قابلیت شسته شدن نسبتاً کمی دارند می توانند فشاری حدود دو کیلوگرم بر سانتیمتر مربع را تحمل نمایند زمینهای مارنی را می توان از جمله این نوع زمینها بحساب آورد.

 

زمینهائی با قابلیت تراکم زیاد
این زمینها نه تنها، در مقابل فشارهای وارده متراکم می شوند بلکه فشارهای وارده به راحتی به مناطق اطراف پی نیزمنتقل شده و باعث خرابی وخسارت به ساختمان می شود این زمینها که قابلیت شسته شدن آنها زیاد است بهیچوجه برای ساختمان مناسب نیستند زمینهای باتلاقی از جمله این زمینها به شمار می روند .

 

تخریب
در صورتی که قرار باشد ساختمان به جای یک ساختمان قدیمی ساخته شود باید به عملیات تخریبی دست زد. مصالح تخریبی به دو دسته تقسیم می شوند. یکسری مصالح تخریبی که بعد از تخریب هم قابل استفاده اند و باید با احتیاط برداشته شوند و یک سری مصالح تخریبی که بعد از تخریب مورد استفاده قرار نمی گیرند که باید از محل کارگاه به محل مناسبی حمل شوند.
تخریب محل برای آماده کردن ساختمان سازی شامل 3 مرحله بود: الف: تخریب ساختمان قبلی و تأسیسات موجود ب: ریشه کنی بوته ها و درختان که این مرحله تخریب حدوداً روز طول کشید و چون این ساختمان جنوبی بوده و دو ساختمان درسمت راست و چپ آن قرار داشته بنابراین در جریان تخریل بایستی حفظ و مراقبت از ابنیه مجاور کاملاً موردنظر می گرفتند و نیز تأسیسات زیرزمینی مانند لوله کشی آب و گاز و یا فاضلاب و کابل کشی برق و تلفن که از دید پنهان می باشد، مراقبت و جابجایی آنها توسط مأموران سازمان های مربوطه انجام و بررسی می شود.

 


خاکبرداری
خاکبرداری یعنی برداشت هرگونه مصالح و موا خاکی، مصالح قلوه سنگی، شن، ماسه و غیره بمنظور تسطیح، شیب بندی و آماده کردن محل پی ساختمانها، راههای ارتباطی محوطه، عملیات خاکی و رگلاژ سطوح بودن پوشش باید همزمان انجام شود و کارهای بعدی باید بعد از خاکبرداری آغاز شود.
زمین این ساختمان پس از تحویل دارای سنگلاخ و ناهمواریهای زیادی بود که مانع از انجام عملیات ساختمانی می شد بنابراین محوطة ساختمان سازی و کارگاه را تا عمق مناسب تا آنجایی که امکان بود پاک و هموار نمودند. مناسب ترین ماشین مخصوص خاکبرداری جرثقیل با قاقشک جمع شوند می باشد.
مناسب ترین زاویه خاکبرداری بوسیله جرثقیل با قاشک دراگ لین 15 درجه به جلو و عقب از محور قائم می باشد.

 

گودبرداری( پی کنی):
گودبرداری انجام عملیات خاکی است برای کندن محل پی ساختمان و دیوار حاصل که با دست و ماشین انجام می شود.
عملیات گودبرداری باید با دیوار قائم صورت گیرد مگر اینکه نوع خاک، گودبرداری را بصورت شیبدار، غیرقابل اجتناب کند. اگر بیش از حد گودبرداری انجام شود باید با مصالح مناسب مثل بتن پر شود.
طی بررسیهای لازم معلوم شد که گودبرداری این ساختمان برای ساختمان های مجاور ایجاد مشکلاتی می کرد که قبل از شروع عملیات از الوارها و چهارتراش های چوبی بعنوان حائل بندی ساختمان های مجاور استفاده کردند. چون زمین این ساختمان دارای ذرات و دانه های متشکله کاملاً بهم چسبیده و محکم شده است گودبرداری و پی کنی این زمین نسبتاً راحت است. عمق پی در این ساختمان حدوداً بین 80 تا 120 سانتیمتر است. بعلت جلوگیری از یخ زدن و یا عوامل دیگری نظیر آبرفتگی سطحی در زمینهای کاملاً مقاوم و محکم نیز وجود دارد.
پی خارجی را حداقل و پی داخلی را حداقل داخل زمین قرار دادند. از آنجایی که همیشه ابعاد گودبرداری و پی کنی را باید باندازه کافی بزرگتر از ابعاد واقعی تعیین شده روی نقشه در نظر گرفت تا امکان اجرای عملیات بعدی نظیر قالب بندی و یا دیوارچینی و عایق کاری براحتی وجود داشته باشد بنابراین در پی های این ساختمان محل پی را تا از هر طرف بزرگتر حفر کرده اند تا امکان قالب بندی و بازکردن قالبها پس از بتن ریزی میسر باشد.

 

گودبرداری و پی کنی در زمینهای آبدار
روشهای مختلفی برای گودبرداری و پی کنی در زمینهای آبدار وجود دارد. مورد استفاده این روشها بستگی به نوع زمین، میزان نفوذپذیری و میزان رطوبت و آبهای سطحی موجود در زمین دارد.
در مواقعی که نفوذآب زیاد نیست می توان بتدریج که گودبردای انجام می شود آبهای نفوذی و جمع شده را به وسیلة تلمبه خارج کرد. ولی در مواقعی که نفوذ آب زیاد است، و یا مواقعی که پی کنی و گودبرداری باید در داخل آب صورت گیرد، دیگر با وسائل و روشهای ساده ای که قبلاً شرح داده شدند نمی توان عملیات گودبرداری را انجام داد. در این مواقع ابتدا باید محل گودبرداری و پی کنی را برحسب مورد و به اندازة لزوم از نفوذ آب محفوظ داشت.
میزان اثر آب، در پایداری و مقاومت خاک بستگی به خصوصیات فیزیکی خاک و بخصوص اندازة ذرات متشکله آن، که از ذرات بسیار ریز رس تا دانه ها و یا قطعات بزرگ سنگ و قلوه ممکن است تغییر کند، دارد. اثر آب روی این ذرات، نظیر یک روان کننده، باعث می شود که دانه ها تحت اثر نیروهائی نظیر نیروی وارده از طرف پی، حرکت کرده و یا حتی در اثر حرکت آب های سطحی جابجا شوند. حفره هائی که در اثر گودبرداری و حفر زمین ایجاد می شوند باعث تشدید نفوذ آب می شوند. در مواقعی که احتمال نفوذ جریان آب وجود دارد ممکن است به طرقی نظیر ایجاد موانع مصنوعی و یا عملیات ژئوتکنیکی از آن جلوگیری کرد.

 

روشهای پائین بردن سطح آب
روشهای مختلفی، که بستگی به نوع زمین و مواد متشکله آن دارد. برای جلوگیری از نفوذ آب به محل پی کنی وگودبرداری از طریق پائین بردن سطح آب و کاهش فشار آبهای سطحی وجود دارد که به اهم آنها در زیر اشاره می شود.

 

1) پمپاژه ته نشینی
در این روش در کنار محل گودبرداری گودالهائی که سطح کف آنها پائین تر از کف محل گودبرداری است، حفر کرده و و نفوذکرده در آنها را بوسیلة پمپ خارج می کنند این روش برای انواع زمینها و بخصوص زمینهای ماسه ای و شنی برای موقعی که عمق گودبرداری کم باشد، مناسب است. روش پمپاژه ته نشینی باز معمولاً تا عمق 7/5 متر، بعلت محدودیت ارتفاع پمپها قابل استفاده است. روش دیگر پمپاژ ته نشینی با روش پمپاژ جهشی است که هدف اصلی آن، نظیر روش قبلی، کاهش فشار نفوذ آب و همچنین جلوگیری از حرکت خاک است.
در این روش لوله ای فلزی را داخل زمین کرده و سوراخ حفرشده را با شن نفوذپذیر می کند و سپس با استفاده از پمپ آنها را خارج می سازند.

 

2) سیستم ته چاهی
روش معمول برای پائین بردن سطح آب در خاک های غیرچسبنده تا عمقی در حدود 6متر روش ته چاهی است پائین بودن سطح آب از عمق بیش از شش متر نیاز به عملیات مرحله ای دارد.

 

3) روش پمپاژ عمیق
این روش به عنون راه حلی دیگر، غیر از روش ته چاهی چندمرحله ای در مواقعی که لازم است سطح آب را تا عمق 9 متر پائین برد می توان بکار گرفت. چاههائی به قطر 30 تا 60 سانتیمتر را از طریق واردکردن لوله هائی به عمق موردنظر و به تعداد لازم حفر کرده و با خارج کردن آنها به وسیلة پمپهای مخصوص سطح آب را پائین می برند. فضای بین لوله خارجی و جدار داخلی را پس از خارج کردن لوله خارجی از شن و یا ماسه پر می کنند.( شکل 1-26).

 

4) روش زه کشی افقی
روشهائی که قبلاً گفته شد سیستم های عمودی بودند. روش دیگر برای زه کشی، یا کاهش آب زمین روش کنترل افقی است. این روش از طریق قراردادن لوله های PVC به قطر 10 سانتیمتر که با یک فیلتر نایلونی افقی برای جلوگیری از ورود ذرات دانه های خاک مجهزند و استفاده از پمپ برای خارج کردن آبهای سطحی صورت می گیرد.
روشهای دیگر نظیر روشهای تزریق و یا یخ زدن زمین برای جلوگیری از نفوذ آبهای ط سطحی به محل پی کنی و یا گودبرداری نیز وجود دارند که از شرح آنها صرفنظر می شود.

 

ابعادپی و پی سازی
ابعادپی:
عرض و طول وعمق پی ها کاملاً بستگی به وزن ساختمان و قدرت تحمل خاک محل ساختمان دارد. در ساختمان های بزرگ قبل از شروع کار بوسیله ماشین آلات مکانیک خاک، قدرت مجاز تحملی زمین را تعیین نموده و سپس از روی آن مهندس محاسب ابعاد پی را تعیین می نماید. ولی در ساختمانهای کوچک که آزمایشات مکانیک خاک در دسترس نیست باید از مقاومت زمین در مقابل بار ساختمان مطمئن شویم.
پی این ساختمان از نوع پی بتنی است چون مقاومت این نوع پی در مقابل زلزله زیاد است و نیز بمنظور تقویت پی ساختمان از میلگردهای فولادی استفاده کردند. از آنجا که بتن تحمل نیروی فشاری بیشتری از نیروی کشش را دارد لذا میلگردهای فولادی را در محدودة واردشدن نیروی کششی یعنی سطح تحتانی قرار دارند و میلگرد حداقل 5/2 سانتیمتر در داخل بتن قرار داده و در مناطق مرطوب فاصله میلگردها را تا به افزایش می دهند.
کلیه سازه هائی نظیر سدها، ساختمانها و پلها که برروی زمین قرار می گیرند، دارای دو قسمت تحتانی یا پی. پی در حقیقت رابط بین سازه اصلی و زمین بوده و وظیفه اصلی آن انتقال وزن سازه اصلی و بارهای وارده بر آن به اضافة وزن خود به زمین است. پی را نمی توان مجزا از زمینی که سازه پی برروی آن قرار می گیرد بحساب آورد. بهمین علت است که خرابی پی ناشی از نشست و یا حرکت زمین را معمولاً به خرابی و یا عدم استقامت کافی پی بحساب می آورند.

 

 

 

پی های گسترده :
ساده ترین و معمول ترین انواع پی ها، پی های گسترده اند. نوع پی معمولاً شامل تاوه ای است از بتن مسلح به شکل مربع با مربع مستطیل که وظیفه انتقال و توزیع بارهای وارده از ساختمان به زمین را بعهده دارد.
سطح پی باید باندازه ای باشد که فشار وارده بر زمین بستر پی از مقاومت مجاز زمین تجاوز ننماید.
وضعیت مطلوب پی موقعی است که به شکل مربع ساخته شده و ستون درست در مرکز آن قرار داشته باشد، رعایت این وضعیت مطلوب، بعلت شرایط خاصی که ممکن است وجود داشته باشد پیوسته میسر نیست. بعنوان مثال گاهی اتفاق می افتد که سازه پیشنهادی باید با دیوارها و پی های ساختمانهای موجود مجاور همآهنگ طراحی و در نظر گرفته شود. در این مواقع غالباً بازهای وارده از طرف ستونها درست در مرکز پی اگر بصورت منفرد در نظر گرفته شود وارد نمی آید. در این مواقع پی های گسترده را بوسیلة شناژ بتنی بهم متصل می سازند. شناژ اتصالی بین نظیر تیری که بارهای وارده از طرف ستونها بر روی آن بعنوان بارهای منفرد تلقی می شود عمل می کند.

 

پی های منفرد
پی های منفرد به پی هائی گفته می شود که بصورت مجزا و مستقل بار وارده از یک ستون یا دیواره را تحمل کرده و به زمین منتقل سازد.

 

پی یکپارچه
پی های یکپارچه و یا رادیه جنرالها مرکب از تاوه ای است که از بتن مسلح در زیر کلی ستونها ساخته می شود. بعبارت دیگر پی های گسترده یکپارچه بصورت یکپارچه در زیر سازه اصلی قرار گرفته است. چون این نوع پی ها معمولاً برای ساختمانهای بزرگ بکار گرفته می شوند. ساختمان آنها معمولاً همراه با گودبرداریهای عمیق و بتن ریزیهایی با حجم زیاد می باشد.

 


پی های شناور
پی شناور نوعی پی ترکیبی گسترده است که وزن خاک حاصله از گودبرداری محل آن تقریباً برابر وزن سازه است که ایجاد می شود. لذا،از لحاظ تئوری، ایجاد سازه هیچگونه تغییری در میزان بار وارده روی زمین را باعث نمی شود. و بنابراین نشتی ایجاد نخواهد شد، در عمل در هر حال، در موقع گودبردار، بعلت تورم خاک، زمین قدری حرکت و نشست کرده و پس از استقرار سازه دو مرتبه فشرده می شود.
وضعیت مطلوب پی موقعی است که به شکل مربع بوده و ستون درست در مرکز آن قرار گیرد. رعایت وضع مطلوب در تمام شرایط مقدور نیست و کراراً اتفاق میافتد که بعلت وضعیت خاص نظر وجود سازه های موجود مجاور، باید به راه حلهای دیگری متوسل شد.

 

شمع بندی:
پس از اجرای عملیات خاکی و گودبرداری احتمال آن است که خاک گذار محل گودبرداری شده ریزش کند و باعث خرابی یا ترک خوردن ساختمان مجاور شود، برای جلوگیری از این کار بوسیله شمع بندی مانع از ریزش خاک می شویم.
پس از اجرای عملیات خاکی این ساختمان نیز به دلیل تشخیص مهندسین که شاید احتمال ریزش و یا ترک خوردن و خرابی ساختمانهای مجاور بوسیله 4 تا 6 شمع بندی چوبی که قطر چوبها و طول 2 تا 4 متر را در زمین کوبیده که این شمعها قادر بودند باری بین تا را تحمل کنند.

 

ترازکردن کفی پی:
برای تراز کردن کف پی ها معمولاً از ترازیاب آبی استفاده می کنند. در دیوارهای طویل برای صرفه جویی در وقت از سه(T ) می توان استفاده کرد که بیشتر در جاده سازی و زمینهای پهناور بکار می رود.

شفته ریزی:
کف پی ها باید کاملاً افقی باشد لذا اول کف پی را آب می پاشند و سپس شفته را داخل آن می ریزند( شفته عبارت است از خاک و شن و آهک به نسبت های مناسب).
پس از مرحلة ترازکردن پی ساختمان شفته را داخل آب ریخته کاملاً مخلوط می کنند وسپس روی کف پی می ریزند.

 

قالب بندی( پی ها):
در ساختمان های کوچک معمولاَ برای قالب بندی پی ها از آجر استفاده می کنند. ضخامت این آجرچینی می تواند 10 سانتیمتر هم باشد. بهتر است برای این آجرچینی ازملات گل استفاده شود زیرا در اینصورت بعد از سخت شدن بتن می توان آجرها را برداشته و مجدداً استفاده نمود ولی ممکن است در موقع بتن ریزی دیوارهای قالب تحمل وزن بتن را ننموده و متلاشی شود که در این صورت باید قبل از بتن ریزی پشت کلیه قالب ها با خاک و یا مصالح دیگر بسته شود بطوریکه بتواند بخوبی وزن بتن را تحمل نماید. برای جلوگیری از مکیده شدن آب بتن توسط آجر بهتر است که بعد از سخت شدن بتن ها، آجرها براحتی از قالب جداشده و در محلهای دیگر می توانند مورد استفاده قرار گیرند. در ساختمان های بزرگ قالب پی ها با تخته ها تهیه می نمایند. تخته ها باید طوری درزبندی شوند که شیره بتن از آنها خارج نشود.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   59 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ساختمان

دانلودمقاله بیو مکانیک

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله بیو مکانیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

بیو مکانیک

 



بیومکانیک1 واژهای مرکب از bio به معنی: (زیست و زندگانی) و mechanic به معنی: (افزارگر) یا کارکننده یا ابزار یا به عبارتی تعمیرکار است که به معنی: (توانمندی بدنی در جهت نشان دادن هستی چیزهاست.) یا به عبارتی «بیومکانیک» واژهای مرکب، تشکیل یافته از دو کلمة: (بیو) به معنی: طبیعت و (مکانیک) به معنی: عمل و کارکرد یک ماشین است. این واژه در جمع به معنی «طبیعت عمل» است. بیومکانیک نوعی «ریاضت و زیباییشناسی فیزیکی» است که سعی دارد تا به طبیعت عمل یا در واقع همان «ریشة چیزها» دست یابد. بیومکانیک یعنی عمل نهفته و خلاصهشده برگرفته از هستی «چیزها». هر پدیدهای در هستی، یک «چیز» محسوب میشود؛ پس میتوان به کمک تلاشی ریاضتگونه و بدنی «چیستی» یا «ماهیت» آن را متجلی کرد. تجلّی فیزیکی و قابل دیدن که بیشباهت به گونهای پانتومیم2 و آکروبات3 نیست؛ اما فرقی اساسی دارد. برای مثال، نشان دادن یک فقیر با لباس و ادا بر صحنه، کاری است که همه میکنند؛ اما عینیتِ «فقر» بر صحنه بدون لباس و وسایل و ابزار صحنهای و فقط بر اساس کشش عضلات و درهم تنیدگی اندامها و ترکیب با انداموارههای دیگر با فریاد و تنفس که آرزوی «جولیان و بک» در آمریکا... و «مایر هولد» در روسیه یا «ریچارد شخنر» و گروه بازیگران نیویورکیاش و یا «یرژی گروتفسکی» در لهستان بود؛ با همة تفاوتهای دیدگاهی، چیزی است که آرزو و انداموارههای زیباییشناسی تصویری و به دور از حرّافی را تشکیل میدهد؛ اما چه فرقی میان آکروبات و بیومکانیک وجود دارد؟
بیومکانیک اعمالی است؛ خلاصهشده و در نهایت دقت و کنترل که هدفش «انتقال معنی یک احساس» یا «بیان احساسی نهفته در صحنه» است. حال آنکه آکروبات، اعمالی است: خلاصهشده و در نهایت دقت و سرعت و کنترل که هدفش جلب «توجه» است و نه خلق معنی خاص. هیچ معنی برتری برای آکروبات جز اینکه «ببین من چه میکنم!» یا «تو که نمیتونی این کار رو بکنی!» وجود ندارد. حال آنکه هر حرکت در تئاتر، بیومکانیک و شیوة بازیگری آن دارای «معنی» است. یا «یک معنی نهفته» یا «چندین معنی همسان» یا «اَبَرمعنی» که هدف بیومکانیک رسیدن به همین «ابرمعنی» است. «معنی» در بیومکانیک آن است که هر حرکت یک «تفسیر» از «احساس» را انتقال میدهد. همچنان که در تئاتر «کاتاکالی»4 هندوستان «مودرا» یا حرکت انگشتها در هر ترکیب انگشت یا حرکت آن، یک «بیان خاص» محسوب میشود. «ابرمعنی» تفسیرهای گوناگون را نهایی میکند و حالتی را ایجاد میکند که در عین حال که بیانگر موضوع است چیزهای دیگری را نیز، بیان میکند که در «صورت حرکت» به ظاهر «نمایان» نیست اما کاملاً دریافت میشود. اکنون باید پرسید که فرق عمل پانتومیم با بیومکانیک چیست؟
پانتومیم «حالت» را «تشریح» میکند یعنی دقیقاً نشان میدهد که یک پروانه در حال پریدن است؛ اما عملِ بامعنی در بیومکانیک دارای یکسری عمل است که متأثر از یک کنش واحد، عمل میکنند یعنی در اوج سادگی و انعطاف «احساس» و «اندیشة» مورد نظر را «تداعی» میکنند نه آنکه تصویری از چیز مورد نظر را خلق کنند؛ بلکه اندیشه و احساس را به شکل فیزیکی، تجسّم میبخشد بیآنکه سعی در «عینیت» آن «چیز» داشته باشد برای مثال، مردی که با خبر مسرّتبخش روبهرو میشود در پانتومیم سعی میکند دستها و چهرهاش را باز کند و ادای خوشحالی را درآورد اما در نگاه کنشی همان مرد بر صندلی ولو میشود و دود سیگارش را به طرف سقف فوت میکند یا رفتاری مشابه یا غیر آنکه در ظاهر نشاندهنده صورت عینی خوشحالی نیست اما در جای خود این معنی مثالی را ادا میکند.5 به عبارتی دیگر همانگونه که در نشانهشناسی «دوسوسور» مطرح میشود اگر عمل «دست دادن» در پانتومیم یک نشانة ساده از دوستی است به این معنی که «دست دادن» یک «آیکون» (نشانه) یا عمل ساده فیزیکی است و «نشانه دوستی» بودن این عمل یک «ایندیکس» یا تمثیل است یعنی یک معنی درونی نهفته در عمل دست دادن وجود دارد اما اینکه این حرکت و درونمایة آن به معنی همزیستی و وفاداری است یک «سمبل» محسوب میشود که در خود عمل دست دیده نمیشود اما هست. بیومکانیک نیز به لحاظ رفتارِ زیباییشناسانه، خود را از حد یک «آیکون» (نشانه) بیرون میآورد و سعی در تمثیلی شدن دارد. یعنی باید اندیشید تا فهمید.
همانطور که سه گونه نشانه در برقراری ارتباط وجود دارد سه گونه عمل نیز در صحنه وجود دارد که اساس بیومکانیک بر عمل نوع سوم استوار است. یعنی کُنش یا (ACTONT).
بیومکانیک در اساس استوار بر ACTION یا (عمل) بنیان نهاده شده است. بیومکانیک مجموعه اعمال کنشی است. اما تقسیم اعمال صحنه به شرح زیر است:
1ـ (Action objective)
2ـ (Action Subjective)
3ـ (Action Actont)
Objective یا همان «عمل عینی» بلاواسطه بر صحنه است؛ مثل دست دادن و نشستن و برخاستن و یا هر عمل ریز و درشت دیگر که قابل رؤیت و دیدن باشد که حتی شامل یک پلک زدن یا دَم و بازدم نیز میشود.
Subjective یا همان «عمل ذهنی» که ریشه اعمال Objective یا عینی است. علتی است که باعث میشود بازیگر به جای آنکه لیوان را با دست چپ بگیرد، با دست دیگر بلند کند. یا سیگار را به گونهای خاص، روشن و دود کند یا با حالتی خاص بنشیند و... از اینرو همة صحنه مملو از واقعیات عینی6 است که متأثر و منشعب از حقایق ذهنی7 میباشد. بیومکانیک این چرایی را با تمام وجود استفاده و پیروی میکند و این نوع از عمل که مهمترین نوع عمل در شیوة بیومکانیک است به «Actont» یا «ابرعمل» یا همان «کنش» معروف است.
اکنون کنش چیست و نوع استفادة بیومکانیک از کنش چگونه است؟
کنش، معادل با «انگیزش»8 در مباحث روانشناسی و زیستشناسی است.
در روانشناسی و زیستشناسی برای مثال: «انگیزة» «تشنگی» باعث ایجاد فعالیت و تکاپوی فیزیکی فرد یا موجودِ تشنه برای رسیدن به «آب» میشود؛ اما «انگیزش» یا دلیلی که «انگیزه» را ایجاد میکند چیست؟ در چند جمله میتوان گفت: کمبود آب و املاح بدن «انگیزشِ» «انگیزة» تشنگی است و تشنگی، انگیزة تکاپوی موجودِ تشنه برای رسیدن به آب است. بنا بر همین مثال: هر عملی عینی، دارای ریشه یا انگیزشی، ذهنی است؛ اما این ذهنیت چگونه شکل پذیرفته و چه حال و هوایی دارد، چرا افراد دارای یک موقعیت بهخصوص یک عکسالعمل کُلی مشابه دارند؛ اما در زمانی دیگر همان افراد در روبهرویی با همان موقعیت، رفتاری دیگر، نشان میدهند؟ به راستی چرا؟ پاسخ در «کنش» نهفته است. کنش، عملی فراگیر است که مانند فضایی غالب، اعمال ذهنی و عینی را کنترل میکند. کنش یک فضاست. زمینهای است که «موجود» یا «چیز» و اعمال و ذهنیت او را وادار به گزینش فلان عمل و گفتار و رفتار و واکنش میکند، کنش سبب متشخص شدن اعمال و شخصیت میشود به این معنی که... اگر شخص قرار است نگاهی به موضوعی بیندازد تنها به یک حالت خاص این کار را میکند به همین دلیل است که بازیگری کنشگرای «جیمز دین» یا «مارلون براندو»، «آلک گینس»، «مایکل کین»، «رابرت دونیرو»، «سرلارنس اولویه» و... در هر نقش آنچنان متفاوت ـ و البته قاطع ـ و ویژه است که گویی هیچکس دیگر قادر به ایفای آن نقش بهخصوص، جز همان بازیگر بهخصوص نیست.
بیومکانیک گونهای بازیگری منحصربهفرد است که فقط بازیگران توانمند تئاتر میتوانند از عهده آن برآیند. شیوهای قدرتمند است که کارگردان و بازیگر را قادر میسازد تا هر آنچه را که در اندیشة زیباییشناسانه و رؤیاهای هنری خود، طرحریزی کردهاند عینیت صحنهای ببخشند. به لحاظ فلسفة کارکردی بیومکانیک تنها شیوهای برای خودنمایی و چالشهای فیزیکی بازیگران نیست، بلکه شیوهای ناگزیر و لازم است؛ البته انتخاب آن توسط کسانی صورت میپذیرد که چیزی بیش از الفبای تئاتر میدانند همچنان که «ریشارد شیسلاک» بازیگر بزرگ و همیشه جاویدان تئاتر لهستان از کارگردانش «یرژی گروتفسکی» میخواهد تا طراحان لباس و صحنه را از حواشی اندامش دور کند و عریان بر صحنه حاضر شود چرا که او بعد از «هجده سال» تربیت و استفاده از عضلات و اندامش قادر شده بود همة آنچه را که لازمة بیان دراماتیک و ادای تم نمایش بود باز بنمایاند بیآنکه کلامی گفته شود یا طراحی صحنة آنچنانی و لباس خاصی فضا را پردازش کند. به همین دلیل «ریشارد شیسلاک» و «یرژی گروتفسکی» به این نتیجه میرسند که از صحنهپردازیهای سکوی بلند و دارای ارتفاع، استفاده نکنند و تماشاچی را دقیقاً همسطح کف صحنه با اندام بازیگر و با فاصلة بسیار نزدیک قرار دهند یا آنکه جایگاه تماشاچی را چنان دستخوش تغییر کنند که به جای چهرة بازیگران تنها اندام ایشان در معرض دید باشد به همین دلیل همانند برخی سالنهای تشییع جسد دانشکدههای پزشکی تماشاچی را وادار کردند تا از بالا به اندامواره بازیگران نگاه کند. آنچه بیش از هر چیز درباره شناخت بیومکانیک اهمیت دارد شناخت الزام و فلسفة پیدایی بیومکانیک و چرایی آن است. بیتردید عدم شناخت ما از ریشة پدیده، باعث میشود که مانند کوهنوردی باشیم که با هلیکوپتر بر فراز رشته کوههای آلپ به پرواز درآمده و پا در هوا ادعای فتح و صعود داشته باشیم؛ اما اگر ما را بر قُلة «اورست» هم پیاده کنند بیتردید از سرما و کمبود اکسیژن خواهیم مُرد. پس مهمترین اصل در هر کاری شناخت فلسفه و تداوم آن است. اما فلسفة بیومکانیک چیست؟
بیومکانیک آنگاه مطرح میشود که «زبان» دیگر کارکرد زیباییشناسانه و عملی خود را از دست میدهد؛ یا آنچنان رساننده نیست همچنان که «مایر هولد»9 سرسختانه و بهحق بر آن بود که «ناتورالیسم»10؛ به شکلی محسوس خستهکننده شده و تماشاچی امروز بیشتر مایل به دیدن است تا شنیدن. «هارولد پینتر»11 به شکل کاملی بر لزوم دیدن تأکید میکند و بیان میدارد که: «دو گونة سکوت وجود دارد، سکوتی که در بیکلامی مطرح است و دیگر هنگامی است که بارانی از کلمات سرازیر میشود.»
بیومکانیک، گونهای زبان است که علاوه بر رسایی و تنوع، سرشار از زیباییشناسی توأم با حرکت و فراگیر است؛ یک اثر بیومکانیک عملاً جدای از نیاز به ترجمه، خود را ترجمه میکند و بیننده (تماشاچی) خود درمییابد که چه روی میدهد. «رویداد»12 زبان اصلی بیومکانیک است. همچنان که «گروتفسکی» ابتدا در مدرسة تئاتر «اُپول»13 به آموختن شیوة سنتی پرداخت اما به مانند «مایر هولد» خیلی زود از این شیوههای کلاسیک گریزان شد.
گروتفسکی به جای قرائت یک مکتوب به نام نمایشنامه اصل را بر خوانش دوبارة متن نهاد و روی به روانشناسی و فنولوژی آورد که علم شناخت و کارکرد زبان بود، او حتی مقولة انسانشناسی و حرکت را در سرلوحة کار خود قرار داد و تا آنجا پیش رفت که به گونهای بازیگری ناب میاندیشید یعنی «بازیگر آرکیتیپ»14 که به معنی نمونه و تیپ و الگویی از یک موجود کنشگرای با روحیهای بسیار طبیعی و به دور از هیاهوی امروزین بود، این موجود کهنالگویی میتوانست به هر شکل و حالتی درآید، گویی بازیگر مادة اولیة مجسمهسازی است که میتوان آن را به هر طریق شکل داد.
او همانند مایر هولد خواستار رهایی جسم از هیجانات روزمره و گونهای شادزیستی بازیگر بود. زبان بازیگران بیومکانیک زبانی بَدَوی، انسانی، طبیعی و بسیار وحشی است. اگر لحظهای طبیعی است، لحظهای بعد به آواز یا مرثیهای ختم میشود و در آنی دیگر آوا و صوتی است که گویی خلاصة چندین حالت روانی صحنه است، همچنان که گروه بازیگران «تئاتر زنده»15ی جولیان بک16 و جودیت مالینا17 همسرش رفتار میکردند. مثلاً با هم «وز وز»18 میکردند و صدایشان هر لحظه بالاتر میرفت، صدایی شبیه به مزرعهای پر از زنبورهای عسل در هنگامة ظهر که دارند عسل تهیه میکنند.
اما چند لحظة بعد متوجه میشویم که این وز وز زنبورهای زیبای عسل نیست بلکه صدای هجوم بمبافکنهای آلمانی و نزدیک شدن آنها به منطقه است. زبان در بیومکانیک دچار دگرگونیهای فراوانی میشود که قطعاً الزامی است همچنان که «ریشارد چیشلاک»19 عمل میکند و به جای فریاد کشیدن و ادای زجر درآوردن فقط به باز کردن دهان ـ به شکل بسیار غلوشده و برآوردن یک آوای حلقی ساده شبیه قورت دادن آب دهان آن هم با دهان باز ـ میپردازد و این تأثیری به مراتب دهشتناکتر از جیغ و داد بر صحنه دارد. جایی گفتیم که آکروبات، کاری میکند که به ما نشان دهد «ما نمیتوانیم تقلیدش کنیم.»
«ریشارد شیسلاک» هم، در ایفای نقشهایش چنان بکر و دستنیافتنی عمل میکرد که همان ادعای آکروبات را سر میداد اما در پاسخ به سؤال پرسشگران متعدد که، شما چگونه اینگونه بازی کردهاید؟ میگفت: «من یادم نمیآید که بازی کرده باشم.» بله! بازیگران بیومکانیک گویا عبادت میکنند، ایشان خود را رها میسازد، همة ارگانیسم ایشان بدون تنش عمل میکند به همین دلیل است که گروتفسکی به بازیگر بهعنوان زبان صحنه نگاه میکند و از او میخواهد که خودش را بیدلیل خسته نکند بلکه میخواهد هدفمند باشد و عشق بورزد و مناسکی را به اجرا بگذارد. به همین دلیل او بازیگرانش را به صحرا یا جایی دور بدون حضور مردم میبرد و از ایشان میخواست تا با دستهای خویش زمین را بِکنند و آب را بیرون بکشند، با خاک آجر و خشت بسازند و یک صحنة تئاتر را در میان بیابان «با هم» بسازند.
وقتی که آماده میشد به ایشان چیزی نمیگفت چرا که آنها دیگر میدانستند صحنه یعنی چه! چرا که خود آن را ساخته بودند درست در این لحظه که همه چیز آماده بود بیهیچ عذری از بازیگرانش میخواست تا از ساختهشان که مدتها برای ساختش عرق ریختهاند دل بکنند و باز گردند، گویی هیچ چیزی وجود نداشته است و این غربتها و ساختنها و گذشتنها از بازیگران گروتفسکی آدمهایی به واقع خلاق، سختکوش و «ایثارگر» ساخت تا بتوانند بخش مهمی از تاریخ تئاتر دنیا را رقم بزنند؛ و زبان در این ساختنها و عرق ریختنها به شکلی خودانگیخته به تنفس، شعر، بیقافیهگی و شاعرانگی منقطع شدن و سکوت میرسید.
همانند آجرهای همان صحنه که ساختهاند. اینگونه بود که گروتفسکی دریافته بود که هر قوم، نوع خاصی از منشأ اصوات را داراست .آفریقاییها از ته حلق صحبت میکردند، لبهای کلفت و سنگین، باعث آن بود، سوراخهای پهن بینی که عمل یک خنککننده هوا و هواکش طبیعی را در گرمای آفریقا بازی میکرد به میزان زیادی در تنفس آفریقاییها نقش بازی میکرد و گروتفسکی و بازیگرانش دریافتند که چه دنیای صوتی عجیبی در باد دادن پرههای بینی و عدم استفاده از لبها و حلق آوایی وجود دارد یک بازیگر بیومکانیک عملاً یک اورگانیسم صوتی قوی است.
بازیگران بیومکانیک همانند بازیگران تئاتر «اپرای پکن» از شکم و دیافراگم تنفس میکردند تا پایداری تنفسی، جهت فعالیتهای سخت بدنی را داشته باشند. اینجا بود که همآوا با «آنتوان آرتو»20 به شکلی آیینی و جادویی از حرکت و آواها و اصوات دست یافت. دیگر واژگان همان کارکرد را که پیشتر در تئاتر سنتی داشتند از کف داده بودند اکنون یک «صوت» همة صفحة نمایشنامه را، ادا میکرد! او به گونهای آزمایشگاه، دست یافته بود که موضوع و هدفش بازیگر است این بازیگر عملاً همان تماشاچی هم، محسوب میشد.
او نظارهگر خویش است و برای رسیدن به این منظور تمرینهای سخت و کاربردی «یوگا»؛ که بازیگران را متوجة حضور جسمانی و فضایی که اشغال میکنند، تجویز کرد چراکه یک «یوگیست» علاوه بر آنکه به خود اشراف دارد، دو پاره میشود و خود را نیز میبیند و این اشراف به خود و همچنین خود را دیدن و همانند تماشاچی، نظارهگر خود شدن غایت «گروتفسکی» به حساب میآید.
«یوگا» عملی است بسیار کمککننده و به قول «آنتوان آرتو»: «تئاتر برای من عمل است.» همچنان که آرتو از کلمه برای بار واقعی آنها، استفاده میکرد نه برای ارزش معنایی، و معتقد بود کلمه تنها یک انگیزه عمل میتواند باشد نه هدفِ زبان! به همین دلیل واقعگرایی در اجراهای بیومکانیک تا حدود زیادی جای خود را به «نمادگرایی» میدهد؛ البته این «نمادگرایی» نیز آنچنان دستخوش چالش میشود که خود به گونهای دیگر رفتار میکند.
بر همین اساس مایر هولد در سال 1913 کتاب «تئاتر» را نوشت و در سال 1920 «نظریه بیومکانیک» را پرداخت کرد. در روش و نظریة بیومکانیک «مایر هولد» بدن انسان یک موجود شبیه به «آدم ماشینی روحمدار» فرض میشود. این آدم ماشینی دارای روح، همانند یک ماشین تمامعیار است با این تفاوت که اندامها و عضلات نقش پیستونها و اهرمها را بازی میکند. بازیگر در این تعریف یک «مرتاض تمامعیار» است که این نظریه از نظریة روانشناسی «پاوولف»21 دانشمند و روانشناس روسی آبشخور میگرفت که معتقد بود:
«بازیگر (انسان) باید بتواند به محرکها پاسخ دهد.» که منظور از پاسخ به محرک یک پاسخ آنی و دقیق است که نشاندهندة منشأ تحریک باشد یعنی ریشة تحریک را بازنمون سازد؛ البته این بازنمون به شکل واقعگرایانه نیست بلکه ترکیبی از بازنمون و بازتابهای عضلانی، صوتی و آناتومیک است.
بازیگر علاوه بر ورزشکاری چیرهدست، آکروباتیستی قهار و «انسان ماشینی» با انرژی فوقالعاده و شعوری بسیار بالا و روحی آزاد است.
بیومکانیک انداموارة ژیمناستیک، تردستی آکروبات انعطاف یوگیستها و توانایی بازی کردن را، در هم میخواست و برای رسیدن به چنین ترکیب فوقالعادهای سه مرحله را پیشنهاد میکرد:
نخست آنکه همانند یک مراسم آیینی برای انجام حرکت باید «آماده» شویم.
سپس آن حرکت را انجام میدهیم، این حرکت بسیار پالوده و استیلیزه است و از میان هزاران حرکت ممکن انتخاب شده و مورد دقت قرار گرفته است. و در نهایت عکسالعمل آن حرکت انجامشده را نشان میدهیم عکسالعملی که باز هم از میان هزار عکسالعمل ممکن انتخاب شده و مورد دقت قرار گرفته است.
اما همة این فرایند در گونهای زیباییشناسی غیر واقعگرایانه، صورت کامل میپذیرد.
هدف این است که همه چیز منضبط شود و در آنِ واحد هماهنگی یابد چرا که قصد آن است که احساسات و عضلات و اندامواره بازیگر به هماهنگی و نظم و توازنی کامل دست یابد و منظور از توازن «قرینگی صرف» نیست بلکه توانایی در برقرار ساختن اندام با احساس در جهت تم (موضوعِ) عمل است.
به همین دلیل است که مایر هولد کار بازیگر را شبیه به کارگران ساختمان میدانست که آجرها را با نواخت حسابشده، شمرده شمرده و با ریتم دقیق برای ساخت دیواری بلند پرتاب میکنند و همزمان آوازهای خاص خودشان را میخوانند و این آوازها گاهی در فشار پرتاب یک آجر به حالت خاصی تغییر مییافت. این نظریة مایر هولد را با نظریة ساخت صحنه در بیابان گروتفسکی میتوان از بسیاری جهات مقایسه کرد.

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  23  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بیو مکانیک

دانلودمقاله سنگ زنی و ابزار تیزکنی سیلندر پیکان

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله سنگ زنی و ابزار تیزکنی سیلندر پیکان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


مته ها :
مته ها از نظر جنس به دو نوع تقسیم می شود . مته های الماسه و مته های معمولی برای تیز کردن مته های الماسه از سنگ الماسه وبرای تیز کردن مته های معمولی از سنگ معمولی استفاده می شود و زاویه بین دو فاز مته حدوداً 120 درجه است . مته ها از نظر نوک به دوع تقسیم می شود . مته های دوپر و مته های سه پر .
مته های دوپر برای سوراخکاری و مته های 3 پر برای پخ زدن به کار می رود .

 

فرزها :
فرزها انواع مختلفی دارد که هر یک تحت زاویة خاصی تیز می شود به طور مثال فرزهای دستگاه بیست و یک سیلندر تحت زاویه پخ 45 و براده شکن 6 درجه و 8 درجه تیز می شود .

 

کارترها :
کارترها مانند فرزها تیز نمی شود و باید تعویض شود که لبه های برندة آنها الماسه است که چهارگوش و سه گوش هستند و بعد از تعویض الماسه ها باید ساعت شود .

 

برقوها :
تیز کردن برقوها توسط دستگاه سنگ مخصوص انجام می شود که بعد از تیز کردن باید ساعت شود .

 

برچ ها :
برچ به دو نوع گرد و تخت تقسیم می شود و برچ ها بر خلاف فرزها و مته ها هر روز تیز نمی شوند و بعد از چند ماه کارکرد تیز می شود و تلرانس آنها پایین هستند برچ های گرد برای تیز کردن آنها باید بین دو مرغک قرار بگیرد و برج های تخت برای تیز کردن آنها باید بر روی مگنت بسته شود .

 

نتایج حاصله :
تیز کردن ابزارهای براده برداری یکی از کارهای اساس در صنعت به شمار می رود و صرفه جویی اقتصادی در صنعت است و دقت بالای را با به هنگام کار داشته باشیم چون ممکن است صدمات جبران ناپذیر وارد کند .
دستگاه براده برداری باید مطابق با صنعت روز باشد . تا زمان انجام کار کاهش یابد .

کلید واژه ها :
کوئیک کردن : برای عمل سنگ زدن انتهای مته
مگنت : میز مغناطیسی
مرغک : وسیله نگه داشتن قطعات گرد
برج : یک نوع ابزار براده برداری
برقو : ابزار پرداخت کردن سوراخ
کپه : قطعه ای که بر روی سیلندر قرار می گیرد .
تلرانس : دقت اندازه
کرباس : نوعی از پارچه که برای تمیز کردن به کار می رود .
HSS : فولاد آلیاژی

فهرست مطالب
1-بخش اول
تیز کردن مته ها
کوئیک کردن مته ها

 

2-بخش دوم
تیز کردن فرزها

 

3-بخش سوم
تعویض کردن کارترها

 

4-بخش چهارم
تیز کردن برقوها

 

5-بخش پنجم
تیز کردن برچ ها

مقدمه :
اصولاً ابزارهای براده برداری پس از مدتی کار کند می شود و باید تیز شوند ، ولی بعضی از ابزارهای براده برداری نمی شود آنها را تیز کرد و باید آنها را عوض کنند مثل مته هایی که برای سوراخ کاری استفاده می شود ، باید آنها هر روز تیز شوند .
ولی کارتر های سیلندر و سرسیلندر نمی شود آنها را تیز کرد ، و باید نوک آنها را عوض کنیم .
فرزهای خط سیلندر نیز باید هر روی تیز شود که هر فرز زاویه های مخصوص به خودش را دارد .
بعضی از ابزارهای براده برداری هستند که معمولاً هر چند ماه یکبار آنها را تیز می‌کنند. مانند برچ های گرد برای تراشیدن داخل کپه که تیز کردن آن چند روز طول می کشد و دقت آن در حد هزارم میلیمتر است .
تمام فرزها و برچ ها پس از تیز کردن باید ساعت شوند ،که دقت ساعت کردن آن بسیار بالا است و کارترها نیز پس از تعویض نوک آنها باید ساعت شوند .
در این پروژه ما به چگونگی تیز کردن مته و فرز و برچ و چگونگی تعویض کارترها می پردازیم .

 

مته ها :
مته ها برای سوراخ کاری داخل سیلندر و سرسیلندر به کار می رود و انواع مختلفی دارد که از نظر جنس به دو نوع الماس و hss (فولاد آلیاژی) تقسیم می شود .
از نظر نوک آنها به دو نوع دو پروسه پر تقسیم می شود . نوک دو پر زاویه ی بین آن در حد 120 درجه است و برای سوراخ کاری به کار می رود .
نوک سه پر برای پخ زدن به کار می رود که تیز کردن آن بسیار مشکل است و نوک آن صاف است .
برای تیز کردن مته های الماسه از سنگ الماسه و برای تیز کردن مته های hss از سنگ معمولی استفاده می شود . تیز کردن مته ها بوسیله یک سه نظام متحرک به کار می‌رود. این سه نظام باعث می شود زاویه های مته ها همگی یکسان و دقیق باشد و تیز کردن سریعتر انجام می شود .
و برای تیز کردن مته حتماً باید فاز مته بالاتر باشد تا براده برداری به وسیله فاز مته انجام شود .
مته ها را پس از چند بار تیز کردن ضایع می کنند ، چون اندازه‌ی آن کوتاه می شود و دیگر قابل استفاده نیست .
بعضی از مته ها چون سران پهن است باید چاک داده شود ، تا نوک آن کوچک شود و بر روی قطعه‌ی کار نلغزد . هنگام چاک دادن باید دقت شود که فاز مته آسیب نبیند . چون سطح تماس آن با قطعه کار زیاد است پشت آنها را خالی می کنند تا راحت تر عمل براده براده انجام شود .
مته های نوکه وارد می شود ته آنها گرد است و برای اینکه بوش در آنها جا رود باید ته آنها کونیک شود .
این کار به وسیله‌ی سنگ ثابت انجام می شود و به اندازه‌ی قطر مته باید طول آن را کم کنیم و به اندازه‌ی شعاع مته از عرض آن کم کنیم تا به راحتی در داخل بوش جا رود .
بعضی از مته های بزرگ از ابتدای آن چند سانتی متر بر می داریم که طبق جدول به اندازه‌ی E پایین می آوریم . که به وسیله سنگ هایمخصوص که لبه‌ی آنها شیب دار است این کار انجام می شود .
مته های الماسه نیز مانند مته های hss تیز می شود .
فقط در هنگام بار دادن باید احتیاط کنیم چون اگر بار زیاد داده شود ممکن است سنگ بشکند . سنگ هایی که برای تیز کردن مته های hss به کار می رود پس از مدتی سیاه می شود . برای از بین بردن سیاهی سنگ را درس می کنیم .
این کار به وسیله‌ی یک الماس انجام می شود که نوک آن را به سه نظام بسته و به سنگ نزدیک می کنیم و به اندازه‌ی چند صدم میلی متر از روی سنگ بار بر می داریم تا سفید شود .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   17 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله سنگ زنی و ابزار تیزکنی سیلندر پیکان

دانلودمقاله کاربرد علوم رفتاری و ارتباطات در رضایتمندی مشتری

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله کاربرد علوم رفتاری و ارتباطات در رضایتمندی مشتری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

مقدمه
دامنه موفقیت های آینده در مدیریت خدمات از حیطه پردازش علوم رفتاری حاصل خواهد شد. لذا تحقیقات بحث انگیزی که اخیراً در مورد احساس مشتری در مقابل تلاش های شرکت ها ، برای برقراری تماس با او صورت گرفته است روشنگر اهمیت کاربرد علوم رفتاری در این زمینه است.
امروزه روانشناسان علوم رفتاری دیدگاه های جدیدی برای بهبود خدمات مدیریت عرضه کرده اند. آنها تئوری صف را در مورد به خط ایستادن مشتریان در بانک ها به کار گرفته اند و سؤالات مشتریان را که خوب اداره می شوند ، خدا گونه مورد پرستش قرار- داده اند. آنها زمان پاسخ به مشتریان را تا یک دهم اعشاری اندازه گیری می کنند و مزید بر آن لحظات «همراه بودن با مشتری» ، «ارتقاء سطح خدمات مشتریان»‌و «شادمان کردن مشتریان»‌را در حد اجرای یک مراسم شادی(جشن تولد ، ازدواج) بالا برده اند.
پژوهش هایی که در زمینه مدیریت خدمات صورت گرفته ، نشان می دهد تقریباً هیچگونه نکته مبهمی که نیازمند تجزیه و تحلیل ، یا اصلاح یا جانشینی باشد باقی نمانده است. اما ، در مقابل در ارتباط با روبرویی با خدمات مطالعات زیادی صورت نگرفته است. به همین جهت مدیران اجرایی توجه زیادی به روانشناسی مواجهه با خدمات
(یعنی احساس مشتریان هنگام روبرویی با خدمات آنقدر ظریف و پیچیده است ،‌که شاید نتوان آنها را در قالب واژه ها بیان کرد) نداشته اند. اخیراً دانشمندان علوم رفتاری و ادراکی با مطالعه و بررسی تجارب انسان ها ، از ارتباطات اجتماعی برای آن دسته از مدیران اجرایی که به طراحی و مدیریت روبرویی با خدمات می پردازند ، به درس های مهمی دست یازیده اند. آنها در روبرویی با خدمات (از یک خرید ساده ماند پیتزا گرفته تا یک همکاری بلند مدت مشاوره) دریافته اند آنچه که اهمیت دارد ادراک مشتری است. به عبارت دیگر آنچه که خیلی مهم است این است که بفهمیم مشتریان از خدمات ما چه برداشتی می کنند. علوم رفتاری به مشتریان کمک می کند تا نحوه عکس العمل انسان ها نسبت به ترتیب زمان رخدادها و همچنین نحوه توجیه کردن آنها از یک رویداد ، پس از وقوع آن را بهتر درک کنند. دانشمندان علوم رفتاری در ارتباط با اثرات توالی رویدادها بر این باورند که وقتی انسان ها رویدادی را به روز می کنند تک تک آن را به یاد نمی آورند (مگر از اینکه تجربه ای دردناک و کوتاه باشد) بلکه چند لحظه مهم آن را به صورت کاملاً زنده به یاد آورده و بقیه را به فراموشی می سپارند (آنها صحنه هایی از آن رویداد را به خاطر می آورند نه همه فیلم را) . اساساً انسان ها زمانی یک ارزیابی و برداشت کلی از رویدادها را به خاطر می سپارند که متکی بر سه عامل «روند تسلسل دردسر یا خوشی» «نقاط اوج یا حضیض یک رویداد» و بالاخره سرانجام آن باشد. لذا تعجبی ندارد اکثر مردم ترجیح دهند که تسلسل وقایع یک رویداد حتماً به نحوی باشد که در طول زمان بهتر شود. مثلاً افراد که در شرط بند ترجیح می دهند اول ده دلار ببازند و سپس پنج دلار ببرند تا اینکه پنج دلار ببرند و بعد ده دلار ببازند. شواهد نشان می دهد که توجه انسان ها به آهنگ بهبودی در قالب یک توالی و ترتیب است (آنها به وضوح آن وقایعی را بیشتر می پسندند که سریع تر بهبود می یابند). مهمتر از همه اینکه همیشه عاقبت یک رویداد امر بسیار مهمی تلقی می شود ، چرا که تجدید خاطره یک فرد از یک رویداد معمولاً تحت تأثیر خاطر بد آن قرار می گیرد. لذا از آنجا که انسان ها شادمانی و حسن خلق در رفتار را در ذهن خود مرتباً تداعی می کنند و در نشست های خود برای دیگران بازگو می کنند ، بنابراین کارکنان موفق در امر خدمات کسانی هستند که مواجهات خود را با رعایت ادب و متانت ، همراه با یک لبخند ساده صادقانه در گوشه لب به پایان می رسانند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول

 

رفتار انسان ، شخصیت ، نگرش ، ادراک
رفتار و ادراک ، فرایندهای پیچیده ای هستند که بوسیله آن شخصیت ، انتظارات ، نگرش ها ، نیازها ، حالت های هیجانی ، ارزش های افراد … تعیین می شوند. اساساً تحلیل رفتار انسان در هر زمینه ای کاری بسیار دشوار و پیچیده است ،‌چرا که بین رفتار انسان ، شخصیت و ادراک فرد و عوامل متعددی که رفتار و ادراک را تبیین می کنند ، رابطه ای متقابل وجود دارد. به نحوی که شخصیت ، رفتار را تحت تأثیر قرار می دهد و همزمان با آن بر ادراک نیز اثر می گذارد و ادراک ، رفتار را تحت تأثیر قرار می دهد.

 

مفهوم رفتار:
جنبه های اصلی رفتار مانند شخصیت و نگرش ، فرایندهای ادراکی هستند. تحلیل این جنبه ها به صورت عناصر کاملاً مستقل امکان پذیر نیست ، زیرا پیچیدگی رفتار انسان اجازه نمی دهد تا بتوان همه عناصر اصلی لازم را برای توصیف و تبیین آن ، در چارچوب واحدی فراهم آورد. در واقع باید گفت نمی توان دیگران را به طور کامل درک کرد زیرا
غیر ممکن است بشود به همه احساسات و انگیزش های افراد بطور دقیق پی برد. هر فرد مثل ماه همیشه یک نیمه پنهان دارد که هرگز آن را برای دیگران آشکار نمی سازد
(البته ، این نکته را نباید فراموش کرد که در بازیابی ، رفتار مشتری تا حدود بسیار زیادی روشن و قابل پیش بینی است) . رفتار انسان تابعی از شخصیت و موقعیت اوست ، لذا برای درک بهتر رفتار انسان لازم است که شخص را در یک الگوی منسجم و کلی همانند شکل زیر مورد مطالعه قرار دهیم. نتیجه رفتار شخصیت موقعیت
همانگونه که مشاهده می شود رفتار تابعی از شخصیت و محیط است که تحت تأثیر عواملی همچون سوابق ، اسناد و پیامدها قرار دارد.

 

شخصیت :
شخصیت از واژه لاتین Persona گرفته شده که به معنای «نقاب یا ماسک صورت بازیگر» است. شخصیت انسان در دوران زندگی مانند ماسکی است که به چهره زده است و همیشه آن را با خود دارد. شخصیت می تواند به عنوان الگوهای متمایز رفتار ، شامل تفکرات و هیجانات تعریف شود که انطباق هر فرد را با موقعیت های زندگی او مشخص
می کند. شخصیت ، از ارزش های اجتماعی و روانی تشکیل می شود و رفتار را تحت تأثیر قرار می دهد. در یک موقعیت معین ، ویژگی های فردی که ذاتی شخصیت اوست موجب می شود او رفتاری متناسب با خود اتخاذ کند.
محققین دریافته اند که با دانستن خصوصیات یک فرد می توانند با ضریب اطمینان خوبی گرایش های رفتاری مانند خریدهای وسواسی ، مشارکت ورزشی ، شیوه های زندگی سالم و تمایل به چانه زنی را در شخص پیش بینی کنند. اگر چه متغیرهای شخصیتی
نمی توانند از قبل تعیین کنند که تا چه حد یک شخص در کلیه رشته های ورزشی شرکت خواهد کرد. همچنین دریافته اند مشتریان صرف نظر از اینکه دیگران خریدهای آنها را زیر نظر دارند یا نه بصورت متفاوت عمل می کنند. این متغیر موقعیتی ممکن است با خصوصیت های شخصیتی که افراد را بر حسب تمایلاتشان به همنوایی با فشارهای اجتماعی هنگام خرید از یکدیگر متمایز می کند تعامل داشته باشد و رفتار مشتری را تحت تأثیر قرار دهد. امروزه دو رویکرد متمایز به شخصیت وجود دارد که دارای کاربرد خاصی برای محققان مصرف کننده است. یکی رویکرد روانکاوانه و دیگری رویکرد خصیصه است که در اینجا بیشتر به رویکرد نظریه روانکاوی پرداخته شده است.

 

 

 


تئوری روانکاوی :
تئوری روانکاوی شخصیت زیگموند فروید تأثیرات بسزایی در فهم ما از سرشت انسان داشته است. بر اساس استدلال فروید شخصیت انسان ماحصل یک منازعه فعال بین
سائقه های فیزیولوژیک (مانند گرسنگی ، امیال جنسی و پرخاشگری) و فشارهای اجتماعی برای اطاعت از قوانین و مقررات و ارزش های اخلاقی است. از این گذشته ، او معتقد است که افراد تنها به قسمت کوچکی از نیروها ، که رفتار آنها را سبب می شود آگاهی دارند. از دید او انسانها دارای ذهن خودآگاه ، نیمه خودآگاه و ناخودآگاه هستند. در این نظریه قسمت اعظم آنچه که انسانها را به کنش تحریک می کند مربوط به ذهن ناخودآگاه است. همین امر باعث می گردد تا فهم ما از شخصیت متحول گردد.

 

نظریه روانکاوی و راهبرد تبلیغاتی :
افکار روانکاوانه در دهه پنجاه میلادی با استقبال محققینی که در زمینه انگیزه مطالعه می کردند، روبرو شده و تأثیر بسزایی در بازاریابی داشته است. شرکت های تبلیغاتی روانکاوانی را استخدام کردند تا در ایجاد موضوعات تبلیغاتی و بسته بندی کالا به آنها کمک کنند، تا ذهن ناخودآگاه مصرف کنندگان را جلب نمایند. تئوری روانکاوی بر استفاده از رؤیا ، خیال پردازی و نماد برای شناختن انگیزه های ناخودآگاه پشت سرکنش یک شخص تأکید دارد. تئوری روانکاوی که هنوز توسط برخی محققان بازاریابی مورد استفاده قرار
می¬گیرد، برای شناسایی نمادها و خیال پردازی های که بصورت ناخودآگاه افراد را به خرید دعوت می کند به کار می رود.

نظریه خصیصه :
در نظریه خصیصه، افراد طبق خصوصیت های غالبشان و یا خصیصه هایشان طبقه بندی می¬شوند. یک خصیصه خصوصیتی است که با آن شخص از شخص دیگری به صورت نسبتاً ثابت و پایدار متمایز می شود.
نظریه خصیصه افراد را بر حسب تمایلات قبلی آنان که از طریق یکسری صفات یا عبارت کوتاه اندازه گرفته شده است ، توصیف می کند. بنابراین ، شخصیت یک فرد در غالب ترکیبی از خصیصه ها به تصویر کشیده می شود.

 

شخصیت جذاب و طریقه ساختن آن :
همه می دانند یک شخصیت جذاب و مطبوع چقدر مورد علاقه و تحسین دیگران قرار می گیرد و تا چه حد می تواند در ایجاد روابط و موفقیت در زندگی و کسب و کار تأثیر مثبت بگذارد. از آنجا که خصایص مبین شخصیت است مدام تحت تأثیر موقعیت های مختلف در معرض تغییر و تبدیل هستند ، لذا شخصیت یک چیز اکتسابی است نه فطری و نه مادرزادی . در نتیجه در اختیار ماست که خود را آنطور که دلمان می خواهد بسازیم. لذا برای اینکه ما یک شخصیت جذاب داشته باشیم بایستی نکات ذیل را به کار ببندیم :
اولین گام: در تدارک شخصیت جذاب این است که دیگران را سرمشق خود قرار دهیم و به لباس پوشیدن و ظاهر تمیز و آراسته خود توجه کنیم و از راه رفتن و رفتارهای
بی قاعده پرهیز کنیم . چرا که در نخستین برخورد افراد با یکدیگر تنها چیزی که جلب- توجه می کند همانا ظاهر افراد است. آنهایی که به ظاهر خود توجه نمی کنند نه تنها به خود ظلم می کنند ، بلکه پاس احترام دیگران را نگاه نمی دارند . همه ما وظیفه داریم به خود احترام بگذاریم. اگر به ظاهر خود نپردازیم و در تمیزی خود نکوشیم و در سخن گفتن لاابالی باشیم ، آشکارا در ایفای آن کوتاهی کرده ایم . خلاصه کلام اینکه اگر نتوانیم بر وجود خود حکومت کنیم و آنرا به طور پسندیده درآوریم نباید انتظار داشته باشیم که در دیگران نفوذ کنیم و آنها را به تحسین خود وادار سازیم.
دومین گام: این است که پیوسته لبخند برلب داشته باشیم. نمی توان انکار کرد که یکی از پایه های اساسی یک شخصیت جذاب داشتن تبسم و قیافه شاد است. البته منظور این نیست که شخص لبخند ساختگی بر لب داشته باشد و به مدد آن بخواهد در دیگران نفوذ کند. لبخند ساختگی نه تنها موجب تقویت شخصیت نمی شود ، بلکه بر عکس از ملاحت آدمی می کاهد. لبخند صادقانه نشانه این است که شخص حاضر به همکاری و همدردی است.
سومین گام: که باید بدان توجه نمود ، این است که همیشه قدردان باشیم. کسی که همیشه در خودش فرو رفته و از همه کس گله مند است و تقصیر شکست های خود را به گردن دیگران می اندازد. دارای شخصیت نامطلوبی خواهد بود و دیگران را از خود منزجر و متنفر خواهد ساخت. باید توجه داشته باشیم. اگر همین احساس رضایت و توجه به قدردانی بصورت یک قسم ، حالت شادی در قیافه آدمی جلوه گر شود ، موجب می گردد که اطرافیان ما نیز از این شادی سهمی ببرند.
چهارمین گام: این است که با حرارت و جنب و جوش باشیم. کم نیستند کسانی که سر خوشبختی و توفیق خود را از طریق داشتن شور و جنب و جوش بدست آورده اند.
پنجمین گام: این است که شخص فهم داشته باشد. منظور از فهم این است که بداند هر چیزی بجای خویش نیکوست. روزی یکی از مدیران معروف در معرفی یکی از همکاران خود گفت : «این مرد کسی است که هر چیز را به موقع اش می گوید» فهمی که از آن حرف می زند در واقع به استعدادی اطلاق می شود که شخص به واسطه آن می تواند خود را بجای دیگران بگذارد و آنها را بفهمد و به غم ها و شادی ها و اوضاع و احوال آنها پی ببرد.
ششمین گام: این است که آماده کمک به دیگران باشیم. منظور این است که گاه در رفتار خود با دیگران ، گذشته از حرف به عمل هم احتیاج پیدا کنیم. قاطبه مردم احتیاج دارند وقتی که دچار مشکلی می شوند دیگران به کمکشان بشتابند. بنابراین وقتی که به مسئولیت خود در قبال مردم پی ببریم ، شخصیت ما رشد می کند و توسعه می یابد. اگر نظری به دور و بر خود بیفکنیم و در کار کسانی که شخصیتشان مورد ستایش ماست دقت کنیم ، متوجه می شویم که شخصیت های جذاب معمولاً کسانی هستند که بیش از آنکه به کارهای شخصی بپردازند به فکر برطرف کردن گرفتاری های دیگرانند.
هفتمین گام : این است که قابل اعتماد باشیم. مردم باید یقین کنند که رازشان را می توانند به ما بگویند. ما نیز این راز را به دیگری نمی¬گوییم. مردم باید اعتقاد پیدا کنند که می توانند به ما متکی باشند.

 

 

 

شناخت نگرش به مثابه کلیدی برای کنترل رفتار
در بطن استراتژی ارتباطات ، توجه اصلی معطوف به نگرش مردم است. ما می خواهیم نگرش یا ذهنیت یک فرد را درباره چیزی تغییر دهیم به امید آنکه در موقعیتی مناسب ، او بر طبق آرزوهای ما عمل کند ، از این رو تعجبی ندارد که یکی از چارچوب های عمده مأخذ ما در برنامه ریزی ارتباطات اقناعی ، روان شناسی باشد. برای درک بهتر موضوع نمودار زیر می تواند کمک بزرگی باشد. شکل زیر به این موضوع اشاره دارد که در برخورد با ارگانیزم ، واکنش معینی ایجاد می شود.
در نمودار مذکور نقاط م . آ. پ یک مدل ارتباطی است. این نمودار را می توان به صورت محرک به منبع ، پیام ، کانال ، و همچنین ارگانیزم به گیرنده و واکنش به تأثیرات نشان داد و با درک این رابطه ، ما می‌توانیم روانشناسی را در ارتباط دخالت دهیم. نمودار ذیل منعکس کننده زمینه توجه اصلی به این مطلب خواهد بود که چه چیزی وارد ارگانیزم می شود (محرک) و چه چیزی از آن خارج می شود (واکنش) . تصادفاً روانشناسی هم واژه «ارگانیزم» را بکار می برد که ارتباط هر سه جزء فرمول را نیز در بر می گیرد. به گونه ای که می توان گفت رابطه ای است که با انتقال محرک و بروز واکنش شکل می گیرد و فردی که در میان این روابط قرار دارد به عنوان ربط دهنده و یا «متغیر مداخله گر» عمل می کند. ما نقش او را با نشان دادن موقعیت «جعبه سیاه» در نمودار به نمایش می گذاریم.
ستاده جعبه سیاه داده
به عنوان مثال هنگامی که یک مهندس برق ابزار الکتریکی می سازد ، اغلب اوقات جعبه سیاهی در پیرامون آن کار می گذارد تا سیم کشی پیچیده درهم و برهم را پنهان کند. بنابراین او برای آزمون عملکرد جعبه سیاه یک ورودی برق را در یک سو وارد می کند و خروجی را در سمت دیگری ضبط می کند. مثلاً اگر این ابزار یک مبدل است او ممکن است به ترتیب 400 ، 300 ،‌200 ، 100 ولت بگذارد ، اگر خروجی ها به ترتیب 200¬، 150 و 50 ولت منظم شود او می داند که عمل جعبه سیاه ، تقسیم ولتاژ به نصف است. روانشناس نیز تقریباً همان کار را انجام می دهد. او بیش از یک مهندس از ابزار کار خود یعنی پیچیدگی رفتار انسانی بیم دارد. تمایل او این است که فرد را به عنوان جعبه سیاه مرموزی ببیند تا با مشاهده واکنش هایش به محرک های گوناگون ، بتواند رفتارهای او را بفهمد. به عنوان مثال ، اگر روان شناسی بخواهد میزان شدت شنوایی شخصی را اندازه گیری کند ، ممکن است سطوح مختلفی از صدا را ایجاد کند و از شخص بخواهد وقتی صدا را می شنود به آن اشاره کند. به همین نحو ما همگی تحت انواع آزمایش هایی قرار می گیریم که در همه آنها از ما خواسته می شود تا آنچه را که در درونمان می گذرد ، مانند توانایی برای راندن یک ماشین ، اطلاعات مان از اعلامیه حقوق بشر و یا درک مان را از محاسبه توصیف کنیم. این واکنش ها ، مهارت ها و توانایی های روانی ، واقعیت را
می¬سنجند. هنگامی که توجه روانشناس معطوف به ارزیابی ما از اشیاء انگاره ها و مردم
می¬شود ، او وارد قلمرو نگرش ها می گردد. اکنون توجه او معطوف به این است که آیا کسی یا چیزی را دوست داریم یا از آن متنفریم، آیا واکنش ما مساعد است یا نامساعد و به طور خلاصه تمایل ما برای رفتار در مقابل یک شیء مفروض ، به شیوه ای خاص چیست؟
عاشق می خواهد بداند دلدارش چقدر از دل و جان دوستش آگاهی دارد. افسر ارتش
می¬خواهد بداند نیروهای زیردستش چقدر به او وفادارند و مدیر شرکت می خواهد بداند کارمندانش نسبت به مدیران ناظر شرکت چقدر فرمانبردار و همکارند. مدیر فروش خواستار دانستن چیزهای مشابهی درباره تولیدات شرکت است. آیا مردم محصولات شرکت او را بیش از محصولات رقبای او دوست دارند؟ آیا حاضرند قیمت کمی بالاتر را پرداخت کنند؟ سیاستمدار اساساً خواستار آن است که بداند آیا شهروندان به او رأی خواهند داد؟ … از آنجا که فهرست وضعیت رفتار بشری و نگرش های مربوطه گسترده است ، لذا باید انتخاب صورت گیرد ، روابط حفظ شود و برای فتح ذهن افراد نیز به نحوی اصولی با برنامه ریزی عمل کرد.

 

نگرش:
نگرش عبارتست از برداشت ، احساس و اعتماد ثابتی که شخص نسبت به شخص دیگر ، یک گروه ، یک اندیشه ، یک موقعیت یا یک شیء دارد. عناصر تشکیل دهنده نگرش دارای سه جزء شناختی ، عاطفی و رفتاری است. عناصر شناختی از مفاهیم ادراک های شخصی درباره یک شیء یا یک طبقه از اشیاء تشکیل می شود.
عناصر عاطفی از احساسات فرد نسبت به یک شیء یا یک طبقه از اشیاء فراهم می آید و عناصر رفتاری جهت گیری عمل شخص در مقابل یک شیء یا یک موقعیت یا یک گروه از اشیاء را شامل می شود.
در مورد نگرش تعاریف زیادی شده است. در اینجا به دو نمونه از آن که می تواند سودمند باشد اشاره می گردد. یکی نظر گوردون الپورت است که نگرش را آمادگی ذهنی و عصبی می داند که از طریق تجربه ، سازمان می یابد و بر واکنش فرد در مقابل تمام اشیاء و وضعیت هایی که به آن ربط دارد اثر هدایت کننده یا پویایی می گذارد و دیگری تعریف دی کرچ و ا. س.کراچ فیلد است که نگرش را تداوم نظام های ارزشیابی مثبت و منفی احساسات هیجانی یا تمایلات مخالفت آمیز یا موافق با توجه به موضوعات اجتماعی
می¬دانند.

 

بررسی صفات عمده نگرش ها و ماهیت آنها
1- نگرش ، فرد را به موضوعات مربوط می سازد و با توجه به تماس فرد با محیط اطراف شکل می گیرد. بنابراین ما می توانیم نگرش را تحت شرایط معینی که مورد بررسی ما قرار می گیرند ، آنها را عوض کنیم.
2- نگرش ها موقعیت کم و بیش تحمل پذیری هستند. نگرش ها بر عکس کششی جنسی ، حالتی لحظه ای از ارگانیزم را ندارند و در عین حال مطلق تثبیت شده یا دائمی نیز نیستند. بلکه در دامنه این دو محدوده قرار دارند.
3- نگرش ها از حیث صفت ، جهت ، میزان و شدت متفاوتند. اینها معمولاً ابعادی هستند که در بررسی های افکار ، کوشش ها متوجه اندازه گیری آنهاست. جهت به ما
می¬گوید که آیا فرد در کنار یا در مقابل چیزی قرار دارد ، آیا تمایل او مساعد است ، آیا چیزی را دوست دارد یا ندارد. در تعریف الپورت با گفتن این مطلب که نگرش تأثیری هدایت کننده یا پویا بر واکنش های فرد به جا می گذارد به این صفت اشاره دارد.
4- نگرش ها سازمان یافته اند ، ولی از نظر مدیران ، انواع متفاوت سازمان یافتگی وجود دارد. معانی گوناگون بسیاری از الپورت ، مبنی بر اینکه نگرش از طریق تجربه سازمان می یابد ، برداشت شده است. به طور کلی در برخورد با سازمان نگرش ها ، آنها را به سه جزء شناختی ، تأثیرگذار و کرداری تجزیه می کنند. به بیانی دیگر این سه جزء با سه حالت وجودی که بشر می تواند با توجه به وضعیت خود اتخاذ کند یعنی دانستن ،‌احساس کردن و عمل کردن انطباق دارد.
جزء شناختی به این مسئله اشاره دارد که چگونه موضوع نگرش درک می شود و درباره موضوع چه اعتقادات ، اطلاعات و مشخصاتی وجود دارد.
جزء تأثیرگذار به احساسات یا هیجانات فرد در مورد موضوع نگرش اشاره دارد.
جزءکرداری بعد عملی یا رفتاری نگرش است به «تمایلات عمل موافق– مخالف» اشاره دارد. ضمناً نگرش به عنوان مکانیزمی ذخیره ساز و انتقال دهنده عمل می کند. در یک جهت زمانی ، زمان حاضر را به زمان گذشته پیوند می دهد و در جهت زمانی دیگر ، حال را به آینده مربوط می کند.
یک نگرش سازنده می تواند ذهنی مثبت آمیخته با زبانی شیرین و نافذ مشتری را محسور کرده و او را تسلیم و اداره کند.

کارکردهای نگرش مشتریان
نگرش ها در حافظه درازمدت ذخیره می شوند و چهار کارکرد مهم را برای مشتریان به عهده می گیرند.
کارکرد اول: کارکرد سودگرایانه است. این کارکرد گویای این است که مردم احساسات خود را به گونه ای ابراز می کنند که حداکثر تشویق و حداقل تنبیه را از جانب دیگران سبب شود. در این معنا ابزار یک نگرش ، مانند پاسخ شرطی به صورت کنش گرا است. مثلاً یک فروشنده ممکن است پی ببرد که اظهارات مثبت او در برابر یک مشتری (یعنی ابراز کردن نگرش های مطلوب) شانس فروش را بالا می برد.
کارکرد دوم: دفاع از خود است. نگرش ها در نقش دفاع از خود، مردم را از حقایق اولیه راجع به خودشان ، یا از واقعیت های خشن دنیای بیرون محافظت می کنند. همانند سیگاری ها، که نگرش مثبت درباره کشیدن سیگار را به منظور دفاع از خودشان در برابر این واقعیت که چه بلایی بر سر خود می آورند شکل می دهند. عملکرد نگرش دفاع از خود در برگیرنده تلاش «فرد» فقط برای حفظ خودش از تضاد درونی و خطرهای بیرونی است. این عملکرد شدیداً بر کاهش نگرانی ناشی از هوس های غیرقابل قبول درونی و یا نیروهای تهدید کننده بیرونی متمرکز است.
عملکرد نگرش دفاع از خود موجب می شود هر محرکی را از آگاهی هوشیارانه که «خود» را تهدید می کند، حذف کند. تعدادی از این محرک ها درونی هستند و به تمایلاتی که باید کنترل شوند، اشاره دارند. سه مکانیزم بازداری، واپس رانی، روانکار در فرایند کنترل نقش دارند. شیوه بازداری به معنی آن است که انگیزه ای خاص تا زمانی که واکنش آشکاری در رابطه با آن انجام شود پذیرفته و در لیست انتظار گذاشته می شود. اولویت های موجود در لیست انتظار ممکن است بیانگر تصمیمی آگاهانه برای به تعویق انداختن یک رضامندی، یا بیانگر مقیاس ارزش های یک فرد باشد.
اگر فرد نتواند بر ورود محرک ها کنترل داشته باشد «خود» (ego) خودش را از تهدید محرک های خارجی حفظ می کند که اساسی ترین شیوه آن انکار است. در این شیوه فرد همه جنبه های ترس آور درک از محیط خود را محو می کند و اگر نتواند بر ورود محرک کنترل داشته باشد آن را به شکل مهیج تغییر می دهد.
سومین شیوه کنترل محرک های درونی واپس رانی یا سرکوب است. این شیوه اساسی ترین پایه دفاع از خود است. زیرا انگیزه به قدری خوب تحت کنترل درمی آید که شخص وجود آن را فراموش می کند. اگرچه آگاهی هوشیارانه از میان می رود ولی انگیزه به حیات خود ادامه می دهد و خود را به اشکال دیگر می نمایاند. این اشکال عبارتند از: مکانیزم فرافکنی، استناد به انگیزه شخص دیگر و شکل گیری واکنش. در اینجا بیان و توصیف محکمی از انگیزه‌ای که مخالف انگیزه رد شده است این است که مکانیزم های دفاعی را اغلب می توان علت نگرش و یا رفتارهای خاص قلمداد کرد. کسی که انواع مفاسد را به جوانان نسبت می دهد و آنها را بزهکاران جوان می خواند، شاید از این طریق انگیزه های سرکوب شده خود را به دیگران نسبت می دهد.
کارکرد سوم: کارکرد معرفتی است. کارکرد معرفتی به عنوان دستورالعمل هایی در جهت ساده کردن عمل تصمیم سازی ایفای نقش می کند. برای مثال، ممکن است مشتریان نگرش هایی را نسبت به فروشندگانی که لباس جلف می پوشند یا نسبت به
مغازه هایی که موزیک های ملایم پخش می شود و یا درون آن ها مبلمان مجلل و با شکوه قرار دارد ایجاد کنند. کارکردهای معرفتی به توضیح اثرات وفاداری به مارک نیز کمک
می¬کند. مشتری با وفادار ماندن به مارک و همچنین حفظ نگرش مثبت نسبت به محصول با اجتناب از فرایند طولانی و مستمر تحقیق، درباره مارک های جایگزین، تصمیم¬گیری می کند.
کارکرد چهارم: کارکرد ارزش نمایی«نماد اندیشی محصول» است. مصرف کنندگان می توانند ارزش های اصلی خود انگاره شان را به دیگری نشان دهند. بطور مثال داشتن ماشین، لباس،‌ مبلمان بسیارگران قیمت، مهمانی های پرشکوه و غیرمتعارف و کسب القایی که اعتبار و ارزش های اجتماعی و طبقاتی را در پی دارد، در بعضی افراد می تواند از مصادیق کارکردهای نرگش ارزش نمایی باشد که صاحبان و برگزار کنندگان آنها
می¬خواهند از این طریق گزاره ای را برای خودشان بسازند. باید توجه داشت این نوع کارکرد می تواند در جلب رضایتمندی مشتریان بسیار مهم و سودمند باشد، چرا که مبتنی بر توجه به مشتری و ارضای خواست درونی مشتری است.

 

ادراک:
مفهوم ادراک، دارای ابعاد و معانی وسیعی است. به همین دلیل ارائه تعریفی جامع و کامل از آن چندان بی اشکال نیست. ادراک در روانشناسی امروز به معنای فرایند ذهنی یا روانی است که گزینش و سازماندهی اطلاعات حسی و نهایتاً معنی بخشی به آن را به گونه ای فعال به عهده دارد. به عبارت دیگر پدیده ادراک فرایند ذهنی است که در طول تجارب حسی معنی دار می شود. از این طریق، انسان روابط امور و معانی اشیاء را در می یابد. این عمل به اندازه ای سریع در ذهن آدمی صورت می گیرد، که هم زمان با احساس به نظر می¬رسد. در این عمل تجارب حسی، مفاهیم و تصورات ناشی از آن انگیزه فرد و موقعیتی که در آن صورت می گیرد دخالت می کنند. بنابراین زمانی می توانیم به مطالعه ادراک بپردازیم که متغیرهای حسی را ثابت نگه داریم و در مجموعه فرایندها پاسخ خاصی را متمایز کنیم.
هنگامی که از ادراک سخن می گوئیم باید توجه داشته باشیم انسان فقط تحت تأثیر یک فرایند قرار نمی گیرد، بلکه مجموعه ای از تحریکات مربوط به دریافت کننده های حسی، مکانی و زمانی در تعامل آنها در موقعیتی خاص، پدیده ای را در ذهن او شکل
می¬دهند. به عبارت دیگر وقتی که محرک های محیطی یا خارجی را دریافت می کنیم از رویدادهای اطراف خود یک تجربه منحصر به فرد شخصی فراهم می آوریم. لذا ادراک پیش از آنکه یک فرایند عینی باشد یک فرایند ذهنی است که به انتخاب و سازماندهی محرک های محیطی می پردازد.
در فرایند ادراک دو مرحله را می توان از هم بازشناخت. در نمودار زیر این دو مورد مشخص شده است. کسب اطلاعات از طریق
درک معنا (تغییر سازماندهی) فهم تمرکز مواجهه: مرحله اول
ادراک توجه سطح درگیری ذهنی: مرحله دوم
نمودار فوق نشان می دهد ادراک در واقع فرایند آگاهی یافتن از اشیاء کیفیت ها یا روابط از طریق اعضای حسی است که در طی مراحل مذکور شکل می گیرد. این فرایند به ما می گوید که چگونه شخصی ادراک های خود را یعنی چیزهایی را که از آنها آگاه است شکل می دهد. این ارتباط میان درون و بیرون، آسیب پذیرترین و حساس ترین حلقه در زنجیر ارتباط است، زیرا چونان دروازه ای عمل می کند و شیوه عمل آن «برو و نرو» است. روان شناسان گاهی اوقات از ادراک با واژه های «دروازه های ورود» یاد می کنند. فرایند ادراک شبیه عبور از مرز بین المللی است. همان طور که مقامات مهاجرت و گمرک تصمیم می گیرند که اشخاص یا کالاها را اجازه ورود بدهند یا خیر ،‌مکانیسم ادراک نیز همین عمل را انجام می دهد. در اینجا باید به دو دسته سوالات اساسی پاسخ داده شود.
1- آیا هر چیزی که در بیرون قرار دارد اجازه ورود خواهد یافت؟
2- برای چیزهایی که اجازه ورود می یابند چه اتفاقی رخ می دهد؟
لذا در اینجا لازم است بدانیم چه نوع از فرایند در طبیعی شدن یا همانندسازی صورت می گیرد. مطمئناً وقتی پیامگذار درباره موانع و سدهای ارتباطی سخن می گوید، سؤالات فوق در میان آنها قرار دارد. گاهی اوقات محرک های ادراکی بسیار ضعیف هستند که از آن تحت عنوان ادراک زیر آستانه ای (ادراک ناخودآگاه) نام می برند و شبیه عملیات قاچاق است. به این مفهوم که چیزی بدون اطلاع مقامات گمرکی و سایر مقامات به سرزمینی وارد می شود. اگر این مسئله را در مورد درک مردم به کار ببریم، معنای آن چنین است که چیزی به آنها منتقل شده، بدون اینکه از آن آگاهی داشته باشند. بعنوان نمونه ای مشخص، آگهی بسیار کوتاه ، «کوکاکولابنوش» می باشد که در پرده سینما به نمایش درآمد. این تصویر آنقدر کوتاه بود که مخاطب از آن آگاهی نمی یافت ، اما طبق گزارش هنگام میان پرده خرید این نوشابه به بیش از حد معمول فروش رفت.
با برنامه ریزی صحیح ذهن ناهوشیار و کنترل ذهن مشتری می توان به اسکیموها فریزر، عرب ها سنگ ریگ بیابان، ژاپنی ها اتومبیل فروخت و کارهای ناممکن را ممکن ساخت.

 

عوامل موثر بر ادراک
شیوه دیگر تجزیه و تحلیل فرایند ادراک این است که دریافت ادراکی را به مثابه مجموعه ای از عوامل بیرونی و درونی در نظر بگیریم. هدف ادراکی فرد این است که با حداقل تلاش، تصاویر ذهنی قابل اعتمادی از دنیای بیرون ایجاد کند.او با ساختن نقشه های شناختی و سایر اشکال تجربیات ذخیره شده، می تواند وابستگی خود را به محرک های سریع بیرونی کاهش دهد. همچنین می تواند در هر چه می بیند به ثبات و سازگاری برسد. تغییرات جزئی در رویدادها حسی یا تغییراتی در حالت چارچوب ذهنی یک فرد، ‌ادراکی را که شکل گرفته است تغییر نمی دهد. لذا برای درک مکانیزم سازگاری و کنش متقابل عوامل درونی و بیرونی، نمودار قطعه ادراکی زیر مفید خواهد بود. این نمودار عوامل درونی و بیرونی ایجاد کننده یک تصویر ذهنی را نشان می دهد.
مقطع ادراکی سمت چپ، ‌دریافتی را ارائه می دهد که بر مبنای اطلاعات جاری استوار است، به نحوی که فاقد چارچوب درونی رجوع است. از سوی دیگر، مقطع سمت راست به مقدار زیادی به فرد ادراک کننده بستگی دارد، به شکلی که دریافت ادراکی فاقد اعتبار و از یکی به دیگری بسیار متفاوت است. مقطعی از منطقه میانی، محرک خاصی را که در چارچوب تجربیات ذخیره شده مان فراهم آمده و به حس های ما ارائه می شود تقویت
می¬کند. و ما را قادر می سازد تا دنیای بیرون را دقیق تر و وفادارانه تر ارائه دهیم و یا پیام ارسالی موردنظر فرستنده را تکرار کنیم. به مفهومی کلی، ادراک، غنی و بارور می شود. این بارور شدن و غناء پایه قالبی گفتار و کردار است، یعنی اخذ تأثیرات نهایی بر مبنای اطلاعات محدود.
یک نمونه دیگر از تکنیکی که با تکیه بر رویکرد مقطعی از عوامل بیرونی و درونی پیشنهاد می شود این است که پیامگذار باید همیشه برای هر پیامی که آرزومند پذیرش آن است، متن یا چارچوب مرجع قابل فهمی آماده کند. اگر او بتواند بپذیرد که تجربه مربوط قبلاً در تجربیات گذشته شخصی ذخیره شده است، فقط باید در پیام های خود کلیدهایی را که این تجربه ذخیره شده را فعال خواهد ساخت و آن را به پیام حاضر پیوند خواهد زد¬، بکار گیرد. از سوی دیگر اگر پیامگذار نتواند این فرض را داشته باشد باید قبل از ارائه پیام خاص زمینه مادی مناسب آن را فراهم سازد.

 

عوامل بیرونی:
در این مورد دو سؤال مطرح است :
اولین سؤال این است که چگونه نگرش های مخاطب بر پذیرش پیام در حال دریافت تأثیر می گذارد؟ به خاطر محدودیت های ادراکی بشری ، معمولاً برای فرد لازم است تا فقط بخشی از کل اطلاعات وارده را انتخاب کند و بپذیرد این فرایند چیزی است که به آن، نام ادراک گزینشی داده شده است. با این همه این فرایند مکانیسمی منفعل نیست ، زیرا شخص سرکشی می کند تا چیزهایی را در محیط خود بیابد که برای او دارای اهمیت است. بنابراین درون یا به اصطلاح ، عوامل کار کردن به مرکز کنترل رفتار ادراکی شخص منتقل می شود.
سوال دوم این است که شخص با اطلاعات دریافتی چه می کند؟ وی اولویت های خویش را در اشکال مختلف نیازها ،‌ ارزش ها و عادات زبانی ، به آن اضافه می کند و آن را انتزاعی می سازد و هر چه را از بیرون رسیده است اصلاح می کند. در اینجا به نظر می رسد قیاس آن به دروازه ورودی که قبلاً صحبت آن شد مناسب است. بطور مثال مهاجرانی که از نظر شباهت یا یکی بودن الگوی فرهنگی، سازگاری دارند نسبت به غریبه ها و آنارشیست هایی که موقعیت موجود را تهدید می کنند، راحت تر پذیرفته می شوند. چرا که آنها خیلی سریع تر در جمعیت حل و جذب می شوند. شباهت این فرایند به فرایند ادراک قابل توجه است در اینجا مجموعه عوامل بیرونی و درونی را که می تواند در فرایند ادراک تأثیر بگذارد ذکر می کنیم.

عوامل بیرونی :
1- شدت : شدت با قدرت پخش یک محرک ادراکی ارتباط پیدا می کند هر اندازه یک محرک شدیدتر باشد به همان اندازه بیشتر جلب توجه خواهد کرد.
2- رنگ و آرایش : رنگ و آرایش محیط فیزیکی ، خلق و رفتار افراد را تحت تأثیر قرار می دهد. برخی رنگ ها جو را گرم و برخی دیگر تحریک کننده یا آرام بخش هستند هر رنگی ویژگی های مثبت و منفی دارد.
3- اندازه : اثر اندازه شی بر ادراک ، مثل اثر عمل شدت است.
4- تازگی : محرک تازه بیشتر از عادی جلب توجه می کند.
5- تکرار : اگر محرکی بیشتر از یک بار تکرار شود بیشتر جلب توجه می کند.
6- حرکت : حرکت بیشتر جلب توجه می کند تا بی حرکتی(مانند سخنرانی)
7- موقعیت اجتماعی: موقعیت اجتماعی و هر شناختی که از آن ها ناشی می شود، ادراک ما را تحت تأثیر قرار می دهد.
8- ابهام : محرک های پیچیده یا ناآشنا توجه را جلب می کند(مانند تابلو)

 

عوامل درونی :
این عوامل ویژگی های محرک ما را تحت تأثیر قرار می دهند ، اما اثر آنها به تجربه های ادراکی نیز بستگی دارد و علاوه بر پنج حس اصلی ، برخی ویژگی های خاص هر فرد نیز فرایند ادراک را تحت تأثیر قرار می دهد. این عوامل عبارتند از :
1- شناخت : تجربه و شناخت های انسان ، معنایی را که او به ادراک خود می دهد تحت تأثیر قرار می دهند.
2- انتظار : یعنی تمایل فرد برای عمل کردن بر اساس تفسیری که از موقعیت دارد.
3- انگیزش : همانند انتظار ادراک را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. اساساً انسان چیزی را ادراک می کند که می خواهد. بنابراین تا اندازه ای می توان گفت که نیازهای مورد احساس انسان ، ادراک های او را تحت تأثیر قرار می دهند.
4- احساسات : محرک هایی که هیجان مثبت ایجاد می کنند ، نسبت به آنها که هیچ هیجانی به وجود نمی آورند ، بهتر درک می شوند. در مقابل محرک هایی که هیجان منفی ایجاد می کنند بازداری ادراکی یا حساسیت ادراکی به وجود می آورند. این نوع محرک¬ها نسبت به محرک هاث خنثی ، که هیچ واکنش هیجانی به همراه نمی آورند به دشواری درک می شوند.

 

 

 

 

 

فصل دوم

 

شکل گیری تغییر باور ، نگرش و رفتار
مفاهیمی چون باور ، نگرش و رفتار به یکدیگر مرتبط هستند. در اینجا سعی شده که به طور اجمال چگونگی شکل گیری باورها و نگرش ها را توصیف کنیم.
باورهای مصرف کننده ، نتیجه یادگیری شناختی است. این باورها نمایانگر شناخت و استنباطی است که یک مصرف کننده در مورد پدیده ها ، ویژگی ها و منافع حاصل از آنها دارد.
پدیده در اینجا عبارت است از محصولات، مردم، شرکتها و چیزهایی که مردم نسبت به آنها نظر، عقیده و نگرش دارند. باورهای مصرف کننده نسبت به ویژگی های یک محصول ممکن است با واقعیت منطبق نباشد. بطور مثال اثر هاله ای ممکن است سبب سوء برداشت از ویژگی های محصول در بازار شود. اثر هاله ای زمانی اتفاق می افتد که مصرف کننده به خاطر خوب یا بد بودن یک خصوصیت محصول، فکر کند که خصوصیات دیگر آن محصول نیز همانطور خوب یا بد است. ویژگی های هر محصول بر حسب اهمیتشان در نزد مصرف کنندگان بسیار با هم متفاوتند. اهمیت ویژگی، به عنوان ارزیابی معنادار شخص، از یک ویژگی، قویاً در میزان دقت معطوف شده به مشخصه خاص محصول تأثیر می پذیرد. یعنی هر قدر توجه به یک ویژگی بیشتر باشد اهمیت آن بیشتر می گردد. در همین راستا عوامل متعددی یافت شده اند که بر اهمیت ویژگی اثرگذار هستند.
عامل نخست: خود انگاره مصرف کننده است. خودانگاری مصرف کننده یعنی«کلیت افکار و احساساتی که فرد نسبت به خودش به عنوان یک شیء بیان می کند». برای مثال اگر مصرف کننده خود انگاره ای دارد که شامل«زمخت بودن» است، ویژگی محکم بودن، در یک کامیون می تواند توجه او را جلب کند. عامل دیگر تبلیغ است که از طریق هدایت و توجه به تبلیغاتی که مرتبط با یک ویژگی است در صورتی که بسیار مشخص و واضح باشد ، ممکن است توجه را به آن ویژگی معطوف نماید و اهمیت مصور آن را افزایش دهد.

 

چگونگی شکل گیری باورها ، نگرش ها و رفتارها
باورها، نگرشها و رفتارها می توانند به دو شیوه مجزا شکل بگیرند. ابتدا از طریق شکل گیری مستقیم که در آن یک باور ، نگرش یا رفتار بدون آن که هیچ یک از دو حالت دیگر ابتدا روی دهند خلق می شود. پس از آن که یک باور ، نگرش یا رفتار مستقیماً شکل گرفت. حالت ها بر روی یکدیگر بنا می گردند و سلسله مراتب اثرات خلق می شوند. سلسله مراتب اثرات، منشایی را که در چارچوب آن باورها ، نگرش ها و رفتارها اتفاق می¬افتد معرفی می کند.

 

شکل گیری مستقیم باورها ، نگرش ها و رفتارها
فرایندهای ناهمخوان سبب شکل گیری مستقیم باورها، نگرش ها و رفتارها شده و این فرایندها مستقیماً در ارتباط با سه دیدگاه پژوهشی تصمیم گیری، تجربی و تأثیر رفتاری معرفی می کند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   160 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله کاربرد علوم رفتاری و ارتباطات در رضایتمندی مشتری

دانلودمقاله نظریه های کنترل مدیریت و مدل برتری EFGM

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله نظریه های کنترل مدیریت و مدل برتری EFGM دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

خلاصه
در این مقاله نظریه های کنترل مدیریت اصلی بررسی می شوند و شش نمونه غالب شناسایی می گردند. نمونه های کنترل شناسایی شده مقایسه می شوند و در رابطه با (EEM) مدل برتری EFM برای بررسی کردن اینکه آیا EEM می تواند بعنوان مدل کنترل مدیریت پذیرفته شود تحلیل می شوند . بر اساس تحلیل ، مزایا و نیز معایب EEM بعنوان مدل کنترل بحث می شوند.
مقدمه
از شروع قرن بیستم، جایی که نظریه پردازان مدیریت پیشین مثل تایلور، امرسون و چرچ ایده های اساسی کنترل را ارایه دادند، مفاهیم و چهارچوبهای نظریه کنترل مدیریت بطور مداوم تغییر کردند . چنانکه گروه تحقیق بری (Berr) (1998) به آن اشاره می نماید، مطالعه اولیه کنترل و مدیریت بنظر می رسد که ریشه در نمونه عملی گرایانه بجای مکانیکی در راستای نظریه های مدیریت و سازمان کلی دیگر داشت که در بعضی دوره غالب بودند. معهذا، مطالعه نوشتجات در خصوص موضوع نشان میدهد که طیّ چند دهه گذشته، نقطه نظرات جایگزین مختلف بر اساس مجموعه مفاهیم و فرضیات مختلف ارایه گشته اند.
TQM فلسفه مدیریت نسبتاً جدید می باشد که از روش بمراتب باریکتر و مکانیک گرایانه شناخته شده بعنوان کنترل کیفی آماری ارایه شده با شوارت نسبت به روش کلی نگر و انسانگرایانه به موجب اصطلاح TQM تکامل یافته است . طی پنج درصد گذشته فرضیات و نمونه های اساسی بطور مداوم موازی با تغییرات نمونه ها در داخل نظریه کنترل مدیریت و سازمان تغییر یافته اند.
علی رغم افزایش تأکید بر روی TQM طی دهه 80 و 90 و علی رغم حقیقتی که کیفیت برنامه اصلی برای مدیران عالی گردید، تلاش های نسبتاً محدودی در خصوص تحقیق (جستجو) ، انعکاس و تحلیل چهارچوب TQM دیده شده از دیدگاه نظری وسیعتر وجود داشته اند. در واقع، این همچنین یکی از نقدهای عمده بود که حرکت کیفی اغلب از نظریه پردازان مختلف طی قسمت وسطی و آخر دهه 90، مخصوصاً از نظریه پردازان سازمان دریافت کرد.
گرچه پی می بریم که اکثر نقدها از نظریه پردازان سازمان غیر معقول هستند، زیرا آن اغلب بر اساس آگاهی ناکافی درباره حرکت کیفی و فرآیند شوی TQM می باشد، باور داریم که دو عرصه می‌توانند و بایستی بطور متقابل با یادگیری از یکدیگر منتفع گردند. در این خصوص نقدهای معتبر ممکن است فرآیند یادگیری را تحریک نمایند و امیدواریم که این مقاله می تواند تحقیق جدید را که آگاهی از TQM و نظریه سازمان را یکپارچه می سازد شروع سازد.
با این ملاحظه در زمینه، هدف کلی مقاله مقایسه کردن تفکر معاصر در داخل نظریه های کنترل مدیریت ، محتواها و مفاهیم / اصول اساسی یکی از مدل های پاداش کیفی برجسته، مدل برتری EFQM می باشد. در این مقاله، فرض خواهیم کرد که مدلهای پاداش کیفی سرشناس مثل مدل بالدریگ و مدل برتری اروپایی آخرین مرحله در تکامل نظریه های مدیریت را منعکس می سازند.
اهداف این مقاله عبارتنداز:
1) بررسی کردن بعضی از نظریه های کنترل مدیریت اصلی، و بر اساس بررسی نوشتجات .
2) بررسی کردن اینکه آیا مدل برتر EFQM قابل مقایسه با تفکر جاری درداخل نظریه های کنترل مدیریت می باشد.
3) بررسی کردن احتمالیت و نیز قابلیت تطبیق مدل بعنوان مدل کنترل مدیریت.
2) تعریف و مفاهیم اصلی کنترل مدیریت.
بررسی در خصوص نوشتجات انتخابی درباره نظریه های کنترل مدیریت نشان می دهد که روش های مختلف بر اساس فرض های مختلف تا عرصه های تأکید ، سنجش اهمیت مختلف و غیره وجود دارند.
در جهت هدف، تطبیقی، دارای ساختار اجتماعی، اقتضایی، بوروکراتیک، بازار و ارزش، سیرنتیک ، خوداستایی و نمونه های سیاسی ، اصول مدیریت، سپرنتیک، اقتضایی ، نمایندگی، روانشناختی و دید موردی ، دید عقلانی – فنی و جمع گرا چند مثال نمونه های شناسایی شده مختلف در نظر یه های کنترل مدیریت می باشند.
فرقها در تعاریف پذیرفته شده با متخصصان مختلف هر دو انتخاب روش خاص نظریه پردازان و جنبه تکامل واژگانی که جنبه در نظر گرفته می شود منعکس می سازند. در اینجا چند تعریف را که نقطه نظرات مختلفی را که نظریه پردازان در عرصه دارند نشان میدهند انتخاب کرده ایم.

 


(78) Hofstade:
کنترل مدیریت فرآیند اجتماعی در سیستم اجتماعی می باشد یا ممکن است سیستم اجتماعی فنی باشد،
آنتونی (65):
کنترل مدیریت فرآیندی است که با آن مدیران تضمین می کنند که در برآورده سازی (تأمین) اهداف سازمان منابع بطور مؤثر و کارا بدست آورده می شوند و استفاده می گردند.
آنتونی و ویرون (80)
کنترل مدیریت فرایندی است که با آن مدیریت تضمین می کند که سازمان استراتژی های خود را بطور مؤثر و کارا انجام می دهند.
مرچنت (85): کنترل سازمانی بعنوان فرایند سیستماتیکی تعریف می شود کهاز طریق آن مدیران فعالیت های سازمان برای سازگار ساختن آنها با انتظارات مقرر در برنامه ها و کمک کردن به آنها برای دستیابی به تمام استانداردهای پیش تعیین شده تنظیم می نماید.

سیسمونی (91):
سیستمهای کنترل مدیریت بعنوان روال ها، گزارش ها و روشهایی که اطلاعات را برای بدست آوردن یا تغییر دادن الگوها در فعالیت سازمانی کبار می برند بطور وسیع تعریف می گردند.
آناری و پل درها:
کنترل مدیریت به تمام ترتیبات سازمان رسمی یا غیررسمی اشاره می کند که برای تأمین اهداف سازمانی طرح می شوند. آن شامل ساختار رسمی ، کنتر لهای عملیاتی، پاداش ها، بودجه ریزی، برنامه ریزی و سایر فعالیتهای مشابه می باشد.
آنتونی و Govindarajam (2001):
کنترل مدیریت فرآیندی است که با آن مدیران اعضای دیگر سازمانها را برای اجرا کردن استراتژی های سازمان تحت تأثیر قرار میدهند.
تعاریف ارایه شده نشان میدهند که مشابهت ها و فرقها در میان آنها وجود دارند. در اینجا فرض می کنیم که مشابهت ها ممکن است مربوط به مفاهیم اصلی کنترل مدیریت باشند، در حالیکه فرق ها ممکن است مربوط به نمونه های پذیرفته شده مختلف باشند.
اکثر تعاریف به نظر می رسند که شامل مفاهیم فرآیند سیستماتیک ، مدیران ، اهداف / مقاصد ، استراتژی ، کارآمدی و کارایی، نگهداری و تضمین می باشند. چنانکه چندین نظریه پرداز به آن اشاره کردند ، اکثر تعاریف کنترل بنظر می رسند که به چند مسأله کلیدی تأکید می ورزند با تأکید بر روی پیامدها، تأکید بر روی رفتار مشارکت کنندگان سازمانی در ارتباط با تأثیر این رفتار بر روی پیامدهای سازمانی . تأکید بر روی مشارکت کننده سازمانی مربوط به مفهوم کارایی می‌باشد و ارتباط با پی آمدها مرتبط با کارآمدی است. در راستای این چند مسائل کلیدی، اکثر نظریه پردازان بنظر می رسند که توافق می‌کنند که بعضی از عملکردهای اصلی فرآیندهای کنترل مدیریت شامل برنامه ریزی ، تعیین استانداردهای عملکرد، هماهنگ سازی، اطلاعات ارتباطی ، ارزیابی، تأثیرگذاری بر افراد و پردازش اطلاعات باشند.
اگر بر روی فرقها بین تعاریف تأکید ورزیم، چندین پدیده جدی را پیدا می کنیم، اولاً بجای اهداف / مقاصد سازمانی، مفهوم استراتژی ها بنظر می رسند که در تعاریف بعدی پذیرفته می شوند. ثانیاً نقش مدیران به نظر آنتونی در آخرین تعاریفش از 98 تأثیر مدیریت را بکار برد و در تعریف قبلی اش از 65 ، مدیران تضمین می کنند. ثالثاً ، در حالیکه سیسمونی (91) بر روی جنبه های تدوین شده فرآیند اجتماعی در نظر می گیرد. رابعاً در تعاریف پیشین نقش اهداف / مقاصد سازمانی پیش تعیین شده بطور صریحتر بیان می گردد، در حالیکه این جنبه تا اندازه‌ای بطور مبهم تر در تعاریف بعدی ارایه می شود. چنانکه در فوق ذکر شد، یک دلیل مکث برای این نظریات مختلف می تواند با نمونه های مختلف که نظریه پردازان دارند و ماهیت متغیر خود سازان توجیه گردند.
برای بدست آوردن نظر اجمالی ، مرچنت و سیسمونی شش روش مختلف را در داخل عرصه تحقیق کنترل مدیریت شناسایی کردند، این شش روش مختلف مدیریت بعنوان نتیجه تلاش مؤلفان شناسایی شده‌اند ، جایی که هدف فراهم کردن دید اجمالی نوشتجات تحقیقی بود. شش روش یا نمونه شناسایی شده از نوشتجات کنترل مدیریت متفاوت از روش های شناسایی شده از نظریه های سازمان در کل نیستند. آن ممکن است طبیعی باشد زمانی که ما کنترل مدیریت را بعنوان قسمتی از نظریه های سازمان در نظر می گیریم.
شش روش کنترل مدیریت با الهام از چندین نظریه سازمان و نگاه اجمالی نوشتجات مرچنت و سیسمونی و توام با بررسی نوشتجات ما توضیح داده شده اند، شش روش توضیح داده شده که رشد پخش ذیل بحث می گردند. بعنوان چهارچوب چند بعدی ذهنی برای تحلیل مدل برتری اروپایی حد ارزیابی اینکه آیا مدل می تواند بعنوان مدل کنترل مدیریت در نظر گرفته شود پذیرفته خواهند شد.

 

3- شش روش کنترل مدیریت جایگزین
دید کنترل بوروکراتیک و مکانیکی:
دید کنترل بوروکراتیک و مکانیکی مکانیزمهای عمدتاً رسمی را در سازمانهای برحسب اهداف، قواعد، روش ها، خط مشی ها، سلسله مراتب قدرت، سیستمهای پاداش، استاندارد سازی و سایر مکانیزمهای بوروکراتیک دیگر را برای استانداردسازی و تحت تأثیر قرار دادن رفتار، ارزیابی کردن عملکرد و نظارت انحراف های غیرمطلوب از استاندارد بکار می برد. در اینجا مفاهیم کنترل و مسایل مربوط بعنوان عملکرد مجزای مدیریت عمل می شوند و سبک غالب فهرست سازی‌های متعدد درباره اصول و روش های مدیریت توصیفی جهت دار می باشد. اکثریت نوشتجات قبلی در خصوص کنترل مدیریت، مثل نوشته های امرسون (1912) ، چرخ (1914) فایول (1916، 1949، دیمر (1915). می توانند در این روش طبقه بندی شوند.
بعلاوه، اکثر نوشتجات متعلق به نمونه های عملکرد وگرا، جایی که روش ها و فرایند کنترل مدیریت دررابطه با عملکردشان در پشتیبانی اهداف مدیریت بدون شک و سؤال در مورد اهداف سازمانی غیرمسأله وار شرح می شوند می توانند در این روش طبقه بندی شوند.
دید لیبرنتیک کنترل
از دید سیبرنتیک ، هر فرآیند کنترل، یعنی، فعالیت ها برای برنامه ریزی، بودجه ریزی، ارزیابی عملکرد، مقایسه، کشف فرقها، اصلاح، تخصیص منبع و سیستمهای پاداش از پردازش اطلاعات دیده می شوند و بعنوان فعالیت های بر اساس اطلاعات در نظر گرفته می شوند. ایده اصلی نظر سیبرنتیک توانایی خود تنظیمی سیستم بر اساس حلقه های پس خوراند، با اهداف از قبل تعیین شده ، پیامدهای مقایسه شده با اهداف بعنوان فرآیند دینامیک بسته به حلقه های پس خوراند صورت خواهند پذیرفت. مفاهیم حلقه های تغذیه به جلو در کنترل دید سیبرنتیک پیشرفته تر شامل می گردند. در این دید، مدلسازی و شناسایی روابط متقابل و الگوهای سببی در نظر گرفته می شوند که مهم می باشند.

دید کنترل عامل (نماینده)
در اینجا سازمان بعنوان تشکلی که روابط نمایندگی عناصر اصلی مقننه مدنظر گرفته می شود (تلقی می گردد) روابط نماینده بعنوان روابطی تعریف می شوند که یک طرف به طرف دیگر خدمتی را که برای جبران قرار است انجام شود تفویض می نماید. بنابراین دو رابطه دریافت سازمانی مدیریت عالی – سهامداران و زیردستان مدیریت عالی در نظر گرفته می شوند که روابط نمایندگی هستند. در اینجا سازمانها بعنوان یک رشته روابط قراردادی بین مدیران (مالکان یا مدیران) و عوامل (کارکنان) تلقی می گردند. در این دید نمایندگی ، دسترسی به عمومیت نفع بین مدیران و عواملشان و حداقل سازی هزینه های نمایندگی کلی در محیط های مختلف تأکید اصلی می باشند. هزینه های نمایندگی همراه با نظارت رفتار نماینده و اجرا کردن قرار داده باشند.
نوشتجات کنترل ... می توانند تحت این روش طبقه بندی شوند:
دید کنترل منبع انسانی
این دید با مقدار زیادی از نوشتجات مربوط به عرصه منبع انسانی پشتیبانی می شود و الهام گرفته می شود. چند فرض اساسی عبارتند از:
1) سازمانها برای خدمت کردن به نیازهای انسانی وجود دارند و بنابراین توجه به تأثیر متقابل بین افراد و کارشان معطوف می‌گردد.
2) سازمانها و افراد به یکدیگر نیاز دارند.
3) تناسب (تطبیق خوب) بین منافع افراد و سغازمان افراد کار را مفید، پیشرفت کنند . و رضایت بخش می یابند و سازمانها افراد را متعهد با خلاقیت ، تعداد و انگیزش می سازند.
زمانی که سازمانها بعنوان مجموعه های افراد تصمیم گیرنده در نظر گرفته می شوند، تغییر پذیری شناختی و محدودیتهای شناخت، افراد بر حسب روش انگیزشی افراد، رفتار بین شخص، یادگیری ، انتظارات ، سلامت روانشناختی فرآیندهای احساسی و غیره مهم تلقی می گردند.
در میان سایرین نوشته های آرگوین (1952)/(Argyris) بکروگرین (62) اسچیف ولوین (70)، راکنس (77) ، هبریت (83) می تواند تحت این روش طبقه بندی گردند.
دید اقتصادی کنترل
یک فرض اصلی دید اقتضایی کنترل این است که یک بهترین روش عمومی وجود ندارد که قابل اعمال به تمام سازمانها و شرایط می باشد و این فرض باز فرض می کند که هر روش سازماندهی بطور برابر مؤثر نمی باشد . کارآمدی و کارآیی سازمانی ما عوامل اقتضایی متعدد مثل اندازه، مقیاس ، سیکل حیاتی سازمانی، فن آوری، عدم قطعیت، وابستگی، منبعی، سبک رهبریت، فرهنگ سازمانی و ساختار سازمانی تحت تأثیر قرار می گیرند. بنابراین مدیریت باید در ارتباط با پیدا کردن تطبیق های خوب در رابطه با شرایط داخلی و نیز محیطی باشد. در اینجا سازمانها بعنوان سیستمهای باز تلقی می گردند که نیاز به تطبیق با شرایط محیطی و داخلی دارند. بعضی عوامل اقتضایی شناخته شده در میان عوامل محیط، انتخاب استراتژیک، فن آوری، ساختار سازمانی و انگیزش کارکنان می باشند.
دید کنترل فرهنگی
فرض این دید این است که تمام ایده ها درباره سازمانها و مسایل مربوط دارای ساختار بطور اجتماعی هستند. (از نظر اجتماعی ساختار پیدا می نمایند). این دید فرض می کند که فرهنگ های سازمانی، مشابه با فرهنگهای ملی وجود دارند که متشکل از مؤلفه های ملموس و اغلب نامعقول زیادی می باشند . فرهنگها سازمانی متشکل از ارزش ها، لزوم‌ها، سنتها، مدلهای ذهنی، برداشتها، مصنوع ها و باورها، انرژی اجتماعی فراهم می سازد که افراد را برای عمل کردن وامیدارد. بنابراین دید فرهنگی ایده ای را که اهداف بطور عقلانی تعیین شده قواعد، اسناد و فرآیندها نیروی محرک اصلی برای تمام فعالیت های سازمانی هستند.
نظریه پردازان حامی این نظر استدلال می کنند که تأثیر جنبه های فرهنگی بر روی حسابداری و عملکردهای کنترل مهم می باشد. بنابراین، آنها توجه به اینکه چگونه افراد و اقدامات اجتماعی اقدام به تعریف کردن، اصلاح کردن و شکل دادن سیستمهای کنترل می نمایند و چگونه عقلانیت و کارایی برای شروع ساختن منافع سیاسی اعضای فردی و تحکیم موقعیت سیاسی آنها استفاده می شوند توجه مبذول میدارند.
نوشتجات انصاری و بل (90،91) کنترل ارزش ارایه شده با Guchi (80) نمونه سیاسی ارائه شده با موفته (78) میلر و الری (87) برینبرگ و اسنورگرس (88) و گمبلینگ (87) ، گری (90) می توانند متعلق به این دید تلقی گردند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   32 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نظریه های کنترل مدیریت و مدل برتری EFGM