
فایل فلش رسمی گوشی ایرانی dimo s360
نسخه اندروید 4.4.2
توجه :این فایل مخصوص پردازنده های
فایل فلش دیمو s360 ، رام کاملا رسمی و تست شده
فایل فلش رسمی گوشی ایرانی dimo s360
نسخه اندروید 4.4.2
توجه :این فایل مخصوص پردازنده های
مقدمه
چون فعالیت های انسان از دوره های خاصی پیروی میکند، بیشتر سیستم های ارائه دهنده خدمات به افراد زیاد هم، دوره های مختلفی را تجربه می کنند. این موضوع شامل سیستم های حمل و نقل، سیستم های ارتباطی، و همچنین سیستم های نیروی برق (توان برقی) می باشد. در حالت سیستم نیروی برق، بار کلی بر روی سیستم معمولاً در حین روز و در هنگام اوایل شب بیشتر خواهد بود که بارهای صنعتی بیشتر هستند، چراغ ها روشن هستند، و غیره؛ و در حین اواخر شب و اوایل صبح کمتر خواهد بود چون بیشتر مردم خواب هستند. همچنین، استفاده از نیروی برق دارای یک دوره هفتگی است، و بار در روزهای معمول نسبت به روزهای آخرهفته کمتر خواهد بود. اما چرا این موضوع در عملیات سیستم نیروی برق یک مشکل محسوب می شود؟ چرا از واحدهای کافی برای تحت پوشش قرار دادن حداکثر بار سیستم استفاده نمی گردد و آنها بصورت فعال باقی گذاشته نمی شوند؟ توجه داشته باشید که برای استفاده از یک واحد تولیدی، باید آنرا روشن نگه داشت، یعنی اینکه واحد را به سرعت وا داشت، آنرا با سیستم همزمان کرد، و آنرا به آن متصل ساخت تا بتواند برق را به شبکه برساند. مشکل مربوط به واحدهای اجرایی کافی و روشن نگه داشتن آنها، بخاطر مسائل اقتصادی است. همانطور که در مثال 4A نشان خواهیم داد، راه اندازی واحدهای تولیدی زیاد، خیلی پرهزینه است. با خاموش کردن واحدهای تولیدی می توان صرفه جویی زیادی در مصرف پول کرد وقتی که آنها مورد نیاز نیستند.
4.1.1 گسیل اقتصادی در مقابل کارایی بخش
در این زمان، بهتر است بر تفاوت ضروری بین کارایی بخش و مشکل گسیل اقتصادی تأکید کنیم. در مشکل اقتصادی فرض میشود که واحد های وجود دارد که قبلاً به سیستم متصل شده اند. هدف مشکل اقتصادی اینست که راهکار عملیاتی بهینه ای برای این واحدهای پیدا کند. این مشکلی است که ما در این متن آنرا مورد بررسی قرار داده ایم.
مشکل کارایی بخش هم از طرف دیگر، پیچیده تر از مشکل قبلی است. ما می توانیم فرض کنیم که واحدهای داریم و اینکه پیش بینی میکنیم که آنها تقاضاها را برآورده میکنند. سوالی که در حیطه مشکل کارایی بخش پرسیده می شود تقریباً بصورت زیر می باشد.
با فرض اینکه تعدادی زیرمجموعه از مجموعه کامل واحدهای تولیدی وجود دارد که تقاضاهای مورد نیاز را برآورده می کنند، از کدام یک از این زیرمجموعه ها باید برای تأمین هزینه های علمیاتی استفاده کرد؟
این مشکل کارایی بخش را میتوان در دوره خاصی از زمان توسعه داد، مثلاً 24 ساعت یک روز یا 168 ساعت یک هفته. حل مشکل کارایی بخش خیلی سخت تر است. راهکارهای ممکن نیازمند حل کردن مشکل گسیل اقتصادی هم بعنوان یک مشکل فرعی هستند. بعبارت دیگر، برای هر یک از زیرمجموعه های تعداد کلی واحدهایی که باید تست شوند، برای هر سری موجود از آنها که به بار متصل هستند، زیرمجموعه خاصی باید به شیوه اقتصاد بهینه اجرا گردد. اینکار اجازه پیدا کردن حداقل هزینه های عملیاتی برای آن زیرمجموعه را به ما میدهد، اما مشخص نمی کند که در حقیقت کدام زیرمجموعه ها حداقل هزینه ها را در دوره زمانی مشخصی تعیین می کنند.
در فصل بعدی مشکل کارایی بخش را به تفصیل مورد بررسی قرار می دهیم. حل کردن این مشکل از لحاظ محاسباتی خیلی سخت تر است چون نیازمند متغیرهای اعداد صحیح است. یعنی اینکه، همه واحدهای تولیدی یا باید روشن باشند، و یا همه آنها باید خاموش باشند. (شما چطور می توانید یک کلید را نیمه روشن نگه دارید؟)
مثال 4A: فرض کنید سه واحد بیان شده در اینجا را داریم:
و هزینه های سوخت:
اگر ما قرار باشد که یک بار را تأمین کنیم، باید از کدام واحد یا کدام ترکیب واحدها برای تأمین این بار به بهترین شیوه اقتصادی استفاده کنیم؟ برای حل این مشکل، همه ترکیبات سه واحد را امتحان کنید. بعضی از ترکیبات عملی نخواهد بود اگر مجموع حداکثر مقدار MW برای واحدهای اجرایی کمتر از بار باشد یا اگر مجموع همه حداقل مقدار MW برای واحدهای اجرایی بیشتر از بار باشد. برای هر ترکیب عملی، واحدها با استفاده از تکنیک های فصل 3 آماده می گردند. نتایج در جدول 4.1 معرفی شده است.
توجه داشته باشید که کم هزینه ترین راه برای تأمین تولید، روشن بودن همزمان همه واحد ها، یا حتی هر ترکیبی که نیازمند روشن بودن دو واحد بطور همزمان باشد نیست. بلکه، کارایی بهینه فقط با روشن بودن واحد 1 خواهد بود که اقتصادی ترین واحد است. فقط با روشن نگه داشتن اقتصادی ترین واحد، بار را میتوان تأمین کرد و آنرا باید به آن واحد اجرایی نزدیک تر کنیم تا بهترین تأثیر و کارایی را داشته باشد. اگر یک واحد دیگر هم روشن گردد، هم واحد 1 و هم واحد دیگر، دارای بار بیشتر نسبت به بهترین کارایی خود خواهند بود بطوریکه هزینه خالص بیشتر از روشن بودن واحد 1 به تنهایی خواهد بود.
فرض کنید که بار از الگوی ساده "قله-دره" پیروی میکند، همانطور که در شکل 4.1 نشان داده شده است. اگر عملیات سیستم قرار باشد که بهینه سازی گردد، واحدها باید خاموش شوند وقتی که بار کم می شود، و وقتی که بار برمی گردد دوباره روشن شوند. ما میخواهیم بدانیم که کدام واحد ها باید خاموش شوند و چه موقع باید خاموش شوند. همانطور که بعداً هم خواهیم دید، این مشکل خیلی سخت خواهد بود وقتی که با واحدهای تولیدی واقعی سر و کار داشته باشیم. یک راه چاره برای حل این مشکل در مثال 4B نشان داده شده است، که یک طرح لیست اولویت ها ایجاد شده است.
مثال 4B: فرض کنید که ما میخواهیم بدانیم که کدام واحدهای بعنوان تابعی از بار سیستم باید خاموش شوند. فرض میکنیم که واحدها و هزینه های سوخت مانند مثال 4A است، و بار هم از قله 1200 MW تا دره 500 MW متغیر است. برای بدست آوردن یک قانون برای خاموش کردن، از تکنیک غیرفعال بودن-نیرو استفاده کنید که در آن، همه ترکیبات واحدها برای هر مقدار بار در مراحل 50 MW از 1200 تا 500 امتحان خواهند شد (مانند مثال 4A). نتایج اعمال این تکنیک غیرفعال بودن-نیرو در جدول 4.2 نشان داده شده است. قانون خاموش کردن ما کاملاً ساده است.
وقتی که بار بیشتر از 1000 MW است، هر سه واحد را روشن کنید؛ بین 1000 و 600 MW، واحدهای 1 و 2 را روشن کنید؛ کمتر از 600 MW، فقط واحد 1 را روشن کنید.
شکل 4.2 طرح کارایی واحد برگرفته شده از این قانون خاموش کردن را نشان میدهد همانطور که در منحنی بار شکل 4.1 اعمال شد.
تاکنون، ما فقط از یک محدودیت ساده استفاده کرده ایم: واحدهای کافی روشن خواهند شد تا بار تأمین گردد. اگر این مانند تمام مسائلی بود که در مشکل کارایی واحد وجود داشت – یعنی، فقط برآورده کردن بار – ما می توانستیم در همین جا توقف کنیم و بگوییم که مشکل حل شده است. متأسفانه، محدودیت ها و پدیده های دیگری را باید مورد توجه قرار دهیم تا به یک راه حل بهینه برسیم. این محدودیت ها در بخش بعدی مورد بحث قرار خواهند گرفت، و پس از آن توضیحی از بعضی از روشهای راهکاری مورد استفاده در حال حاضر ارائه می گردد.
4.1.2 محدودیت ها در کارایی بخش
محدودیت های زیادی را می توان برای مشکل کارایی بخش قرار داد. لیست معرفی شده در اینجا اصلاً جامع و فراگیر نیست. هر سیستم نیروی واحد، انبار برق، هیئت قابلیت اطمینان، و غیره ممکن است قوانین مختلفی را برای برنامه ریزی واحدها تعیین کنند، که بستگی به جبران تولید، خصوصیات منحنی بار، و مسائلی از قبیل دارد.
4.1.3 گردش ذخیره
گردش ذخیره اصطلاح مورد استفاده برای توصیف مقدار کلی تولید موجود از همه واحدهای همزمان (یا، گردش) در سیستم، منهای بار حاضر و از کار افتادگی های ایجاد شده می باشد. گردش ذخیره باید انجام شود بطوریکه از کار افتادگی یک یا چند واحد سبب افت زیاد در تکرار سیستم نگردد (نگاه کنید به فصل 10). اگر یک واحد از کار بیفتد، باید ذخیره زیادی در واحدهای دیگر وجود داشته باشد تا از کار افتادگی را در دوره زمانی خاصی جبران کنند.
گردش ذخیره اختصاص داده شده باید از قوانین معینی پیروی کند، که معمولاً توسط هیئت های قابلیت اطمینان (در ایالات متحده) تعیین میگردد که (مشخص شود که چطور) ذخیره را به واحدهای مختلف باید اختصاص داد. قوانین معمول مشخص میکنند که ذخیره باید درصد مشخصی از اوج تقاضای پیش بینی شده باشد، یا اینکه ذخیره باید قابلیت جبران از کار افتادگی پر بارترین واحد را در دوره مشخصی از زمان داشته باشد. بعضی ها هم شرایط مورد نیاز ذخیره را بصورت احتمال نداشتن تولید کافی برای تأمین بار محاسبه میکنند.
ذخیره نه تنها باید برای جبران ازافتادگی واحد تولیدی کافی باشد، بلکه ذخیره ها باید در بین واحدهای دارای سرعت واکنش بالا و واحدهای دارای سرعت واکنش پایین توزیع گردند. اینکار به سیستم کنترل تولید اتوماتیک (نگاه کنید به فصل 10) اجازه می دهد تا تکرار و تبادل را بسرعت در صورت رخ دادن قطع شدن یک واحد تولیدی بازیابی کند.
علاوه بر گردش ذخیره، مشکل کارایی بخش باید همچنین طبقات مختلف ذخایر برنامه ریزی شده یا ذخایر خاموش را در نظر بگیرد. این مسائل شامل واحدهای دیزلی با سرعت شروع بالا یا واحدهای گاز-توربین و همچنین بیشتر واحدهای هیدرو و واحدهای هیدروی پمپاژ-ذخیره هستند که می توانند آنها را روشن نگه داشت، با هم همزمان کرد، و سریعاً آنها را به ظرفیت کامل خود رساند. همینطور، این واحدها را می توا در ارزیابی ذخیره کلی حساب کرد، تا زمانیکه زمان آنها برای رسیدن به ظرفیت کامل مد نظر قرار داده شود.
و سرانجام اینکه، ذخایر را باید در اطراف سیستم برق منتشر کرد تا از محدودیت های انتقال جلوگیری شود (اغلب با نام نخ شدگی ذخایر) و به قسمت های مختلف سیستم اجازه داد تا بعنوان بخش های جداگانه عمل کنند و از لحاظ الکتریکی به هم متصل باشند.
مثال 4C: یک سیستم تشکیل شده از دو ناحیه مجزا را فرض کنید: یک ناحیه غربی و یک ناحیه شرقی. 5 واحد، همانطور که در شکل 4.3 نشان داده شده است، روشن شده اند تا 3090 MW را تأمین کنند. این دو ناحیه توسط خطوط بسته انتقال از هم جدا شده اند که با هم می توانند حداکثر 550 MW را در هر یک از مسیرها انتقال دهند. این هم در شکل 4.3 نشان داده شده است. ما درباره اختصاص گردش ذخیره در این سیستم چه چیزی می توانیم بگوییم؟
داده های سیستم در شکل 4.3 در جدول 4.3 ارائه شده است. به استثنای واحد 4، از کار افتادگی هر واحد دیگری در این سیستم را می توان توسط گردش ذخیره در واحدهای باقیمانده جبران کرد. البته واحد 4 هم مشکلی را برای ما ایجاد میکند. اگر واحد 4 از کار بیفتد و واحد 5 هم با حداکثر توان خود به اندازه کار کند، ناحیه شرقی هنوز هم به برای جبران بار در آن ناحیه نیاز خواهد داشت. این باید در خطوط بسته از ناحیه غربی انتقال داده شود، که به آسانی می تواند را از ذخایر خود تأمین کند. البته، ظرفیت بسته فقط به اندازه انتقال را محدود می سازد. بنابراین، از کار افتادگی واحد 4 را نمی توان جبران کرد حتی اگر کل سیستم دارای ذخایر وسیع باشد. تنها راه حل برای این مشکل اینست که واحدهای بیشتری را اختصاص دهیم تا در ناحیه شرقی روشن باشند.
4.1.4 محدودیت های واحد گرمایی
واحدهای گرمایی معمولاً نیازمند خدمه ای هستند که بر روی آنها کار کند، خصوصاً وقتی که خاموش و روشن می شوند. یک واحد گرمایی می تواند فقط تغییرات دمایی تدریجی را تحمل کند، و این هم به معنای یک دوره زمانی چند ساعته برای روشن شدن واحد می باشد. در نتیجه این محدودیت ها در عملکرد یک دستگاه گرمایی، محدودیت های مختلفی بوجود می آیند، مانند:
- حداقل کار زمان: وقتی که واحد روشن است، نباید فوراً خاموش شود.
- حداقل مدت از کار افتادگی: وقتی که واحد خاموش است، حداقل مقدار زمانی برای آن وجود دارد قبل از اینکه دوباره روشن شود.
- محدودیت خدمه: اگر یک دستگاه متشکل از دو یا چند واحد باشد، هر دو واحد را نمی توان بصورت همزمان روشن کرد چون اعضای خدمه کافی وجود ندارد که در هنگام آغاز به کار دستگاه در کنار هر دو واحد باشند.
همچنین، چون دما و فشار واحد گرمایی باید به آرامی تغییر داده شود، مقدار معینی از انرژی را باید افزایش داد تا واحد همیشه روشن باشد. این انرژی منجر به هیچگونه تولید MW از واحد نمی شود و با نام هزینه های آغاز به کار، در مشکل کارایی واحد عنوان می گردد.
هزینه های آغاز به کار ممکن است از مقدار آغاز-سرد تا مقدار خیلی کوچک تری متغیر باشد اگر واحد خیلی وقت نباشد که خاموش شده است و هنوز هم به دمای اجرایی نزدیک است. اینها دو راهکار برای رفتار واحد گرمایی در حین دوره خاموش بودن آن هستند. راهکار اول باعث میشود که دیگ بخار واحد سرد شود و سپس در زمان برنامه ریزی شده برای روشن کردن واحد، دوباره به دمای بالای مورد نظر رسانده شود. راهکار دوم نیازمند اینست که انرژی کافی به دیگ بخار وارد شود تا همیشه آنرا در دمای آغاز به کار نگه دارد. هزینه های این دو راهکار را میتوان با هم مقایسه کرد، بطوریکه در صورت امکان بهترین انتخاب انتخاب گردد.
هزینه آ؛از به کار در هنگام سرد کردن دستگاه
که
= هزینه آغاز به کار
= هزینه سوخت
= هزینه های ثابت (از جمله مخارج جدید، هزینه های تعمیر و نگهداری) (در واحد دلار)
= ثابت زمان گرمایی برای واحد
= زمانی (ساعت) که واحد سرد می شود
هزینه آغاز به کار در راهکار ثابت نگه داشتن دما
که
= هزینه نگه داشتن واحد در دمای آغاز به کار
تا تعداد ساعات معینی، هزینه ثابت نگه داشتن دمای دستگاه کمتر از هزینه سرد کردن آن می باشد، همانطور که در شکل 4.4 هم نشان داده شده است.
و سرانجام، محدودیت های ظرفیتی واحدهای گرمایی ممکن است بعلت نگهداری یا خاموش شدن برنامه ریزی نشده (غیرمترقبه) تجهیزات مختلف در دستگاه پیوسته تغییر کنند؛ این مسئله را در کارایی واحد هم می توان مد نظر قرار داد.
4.1.5 محدودیت های دیگر
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 10 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مین دانگ گوین، مصطفی زور رحمان، یوک سان وانگ
چکیده
برای افزایش پایان سطحی حفره های ریز، micro-EDM و micro-ECM در یک فرآیند ماشینی ترکیبی بی نظیر با استفاده از آب یون زدوده دارای مقاومت کم بعنوان یک سیال دو-مشخصه با هم ترکیب شدند. لایه ماده تحت تأثیر قرار گرفته که توسط جرقه های الکتریکی تولید شده است از سطح ماشینی متعلق به اثر واکنش برقی-شیمیایی حل می شود. برای حفظ دقت اندازه حفره های ریز، پالس های ولتاژ کوتاه برای منطقه انحلال مواد اعمال می گردد و بنابراین ضخامت لایه مواد در تعیین ابعاد حفره های ریز اهمیت زیادی دارد. مطالعه حاضر مدلسازی فاصله دهانه شعاعی را حفاری micro-EDM و micro-ECM همزمان توسط پیش بینی ضخامت لایه مواد حل شده توسط واکنش برقی-شیمیایی معرفی می کند. این راهکار تحلیلی تئوری دو-لایه، معادله برتلر-والمر، و قانون فارادی در مورد الکترولیر را با هم ترکیب میکند که برای شبیه سازی فاصله دهانه شعاعی برای پارامترهای پالس های مختلف بکار می رود. سپس داده های شبیه سازی با نتایج آزمایشی تأیید می گردد. مشاهده می گردد که پارامترهای پالس اعمال شده مستیماً بر روی بعد نهایی حفره های ریز بدست آمده تأثیر می گذارد. کارایی پالس های ولتاژ کوتاه در تعیین منطقه انحلال مواد با خصوصیات بارگیری دو-لایه مطابقت دارد. وقتی که مدت زمان پالس خیلی کوتاه باشد، انحلال مواد قابل صرف نظر کردن می باشد و SEDCM هیچ تأثیری بر روی بهبود سطح داخلی حفره ریز نخواهد داشت.
کلمات کلیدی: micro-EDM، micro-ECM، آب یون زدوده، پالس های کوتاه، مدلسازی، دهانه شعاعی
1- مقدمه
بعلت مزیت قابل توجه که یک نیروی برشی قابل صرف نظر کردن می باشد، ماشینکاری تخلیه میکرو-الکتریکی (micro-EDM) یک فرآیند ترجیحی برای اشکال ریز ماشینی است . البته، micro-EDM هنوز هم معایبی دارد که از مکانیزم حذف مواد آن ناشی می گردد. چون این مواد از طریق ذوب شدن و تبخیر حذف می گردد، سطح ماشینی با لایه های آسیب دیده حرارتی تشکیل می گردد. بالاترین لایه، که با نام لایه سفید یا لایه نوریزی شناخته می شود، دارای فشار پس مانده بالایی است و ممکن است شامل ترک های ریز باشد. در زیر این لایه نوریزی، مناطق تأثیر یافته حرارتی دیگری وجود دارد که متحمل تغییر ساختار مواد شده اند. همچنین، بافت سطح ایجاد شده توسط هم پوشانی حفره های تخلیه متعددی توصیف می گردد که معمولاً با اختلالات بالایی همراه هستند.
بنابراین افزایش سطح ایجاد شده توسط micro-EDM خیلی مطلوب می باشد. برای افزایش یکپارچگی سطح اشکال ماشینی، ریزماشینکاری برقی-شیمیایی (micro-EDM) بعنوان فرآیند بعدی پس از micro-EDM ترکیب می گردد. چون مکانیزم حذف مواد بر اساس انحلال یونی است، سطح ایجاد شده توسط micro-ECM نسبتاً صاف و بدون فشار پس مانده و ترک های ریز خواهد بود. این راهکار همچنین در چندین تحقیق مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج این مطالعات اثبات می کند که می توان ECM را بعنوان روش مؤثری برای کاهش سختی سطوح ایجاد شده توسط EDM استفاده کرد. برای محصولات با اندازه کوچک و کاربردهای ریز-مقیاس، انحلال با رسانایی خیلی کم مانند آب یون زدوده بعنوان یک الکترولیت ضعیف در افزایش پایان سطحی اشکال ریز توسط micro-ECM بکار می رود. یکپارچگی سطح جانبی میکرو-پین ها و حفره های ریز توسط بعضی از مؤلفان گزارش شده است که افزایش می یابد. اگرچه این انحلال رسانایی کم برای میزان انحلال متوسط استفاده شده است، با اینحال انحلال مواد استری یک مسئله غامض برای ریزماشینکاری است. مشخص شده است که اشکال ماشینی در هنگام قرار گرفتن در معرض زمان انحلال طولانی یا استفاده از آب یون زدوده دارای مقاومت کم، بعلت حذف زیاد مواد توسط واکنش برقی-شیمیایی واپیچیده می شود. اخیراً، سطح EDM شده اشکال ریز توسط اجرای micro-ECM دقیقاً پس از micro-EDM بهبود داده شده است. اگرچه سیال های ماشینکاری در ابزار ماشینی مشابهی انجام می شوند، با اینحال باید از سیال دی الکتریکی به الکترولیت تغییر پیدا کنند و همچنین منبع برق متفاوتی برای micro-ECM مورد نیاز می باشد.
در این سناریو، micro-EDM و micro-ECM در فرآیند ماشینکاری بی نظیری ترکیب می گردد که با نام micro-EDM و micro-ECM همزمان (SEDCM) شناخته می شود، تا اشکال ریز را با یکپارچگی سطحی بهتری ایجاد کند. در این روش، آب یون زدوده با مقاومت ویژه کم بعنوان سیال دو-مشخصه بکار می رود. انحلال بیشتر مواد که بعنوان نقص micro-EDM با استفاده از آب یون زدوده تصور می شود، اکنون به شیوه ای مورد استفاده قرار می گیرد که در یک منطقه خاص کنترل و محدود می گردد. برای رسیدن به این هدف، از پالس های ولتاژ کوتاه برای تعیین موقعیت منطقه انحلال مواد استفاده شده است. با پارامترهای پالس مختلف، دهانه شعاعی گزارش شده است که تغییر می یابد و منجر به قطرهای مختلف حفره های ریز می گردد. بنابراین این مطالعه در صدد است که مدلسازی فاصله دهانه شعاعی را در حفاری micro-EDM و micro-ECM همزمان توسط پیش بینی و شبیه سازی ضخامت لایه مواد حذف شده توسط واکنش برقی-شیمیایی انجام دهد. راهکار تحلیلی استفاده شده در این مطالعه از تئوری دو-لایه، معادله بوتلر-والمر، و قانون فارادی الکترولیز ناشی می گردد.
2- تحلیل تئوری
2.1 مدل دهانه شعاعی
در حفاری micro-EDM متعارف، مواد توسط تخلیه الکتریکی از طریق ذوب کردن و تبخیر حذف می گردد. بنابراین، دهانه ماشینکاری ایجاد شده از فاصله بحرانی و عمق تخلیه الکتریکی تشکیل می گردد. البته، در حفاری SEDCM، لایه نازکی از مواد تأثیر یافته بر روی سطح ایجاد شده توسط جرقه ها هم حذف می گردد تا یکپارچگی سطحی حفره ریز را افزایش دهد، همانطور که در شکل 1 هم نشان داده شده است. در نتیجه، جدا از فاصله بحرانی و عمق تخلیه الکتریکی، دهانه شعاعی در این فرآیند ترکیبی هم متشکل از عمق انحلال خواهد بود که از واکنش برقی-شیمیایی ناشی می گردد. برای فاصله بحرانی و عمق تخلیه الکتریکی، بعلت ماهیت تصادفی تفکیک الکتریکی در سیال های دی الکتریک، هیچ درک کاملی از تخلیه الکتریکی وجود نداشته است. بنابراین، قدرت تفکیک دی الکتریک و دهانه جرقه پس از فرآیند EDM معمولاً توسط روشهای تجربی بدست می آید. بعلاوه، دهانه شعاعی نهایی در حفاری SEDCM توسط واکنش برقی-شیمیایی حل می گردد. بنابراین، این مدل بر روی خصوصیات انحلال مواد پس از تخلیه الکتریکی تمرکز خواهد کرد تا مدلسازی دهانه شعاعی حفره های ریز بدست آمده را انجام دهد. به همین دلیل، دهانه جانبی ایجاد شده پس از micro-EDM بعنوان فاصله اولیه انحلال مواد در نظر گرفته می شود. همچنین، سختی سطحی میانگین ایجاد شده توسط حفره های تخلیه الکتریکی هم پوشانی (حدود ) خیلی کوچک تر از فاصله جانبی پس از micro-EDM (حدود ) است. بنابراین، سختی سطحی ایجاد شده توسط micro-EDM را میتوان در هنگام مدلسازی فاصله دهانه نادیده گرفت.
شکل 1. توضیح دهانه شعاعی در حفاری SEDCM
بعلت رسانایی کم آب یون زدوده دارای مقاومت کم، میتوان آنرا بعنوان یک الکترولیت ضعیف در نظر گرفت و بنابراین دهانه جانبی بین الکترود و قطعه ساخته شده را میتوان بعنوان یک سلول برقی-شیمیایی مدلسازی کرد. وقتی که ولتاژی در امتداد دو الکترود غوطه ور شده در آب یون زدوده اعمال می گردد، یون ها در محلول بسوی سطح الکترود حرکت میکنند و لایه دوگانه ای در سطح مشترک الکترود و الکترولیت تشکیل می گردد. گزارش شده است که این سطح مشترک الکترود-محلول بعنوان یک خازن با دو صفحه موازی رفتار میکند. بنابراین می توان آنرا بعنوان یک خازن مدلسازی کرد، همانطور که در شکل 2 نشان داده شده است. در این مدل، مقاومت ویژه آب یون زدوده است. بترتیب ظرفیت لایه دوگانه در الکترود و سطوح قطعه ساخته شده است. همچنین، مقاومت القایی نشاندهنده چگالی جاری واکنش برقی-شیمیایی در سطوح الکترود و قطعه ساخته شده است. چون ضخامت لایه دوگانه تا حد زیادی کوچک تر از فاصله دهانه شعاعی است، مقاومت محلول را میتوان بصورت زیر بیان کرد:
که مقاومت ویژه آب یون زدوده و فاصله الکترود-قطعه ساخته شده است.
2.2 قطبش لایه دوگانه
قبل از توسعه مدل، فرضیات خاصی را میتوان برای این مطالعه بیان کرد:
- ظرفیت لایه دوگانه در حین فرآیند ماشینکاری ثابت است.
- مقاومت انتقال و ظرفیت لایه دوگانه در الکترود-محلول و قطعه سطح مشترک ساخته شده-محلول یکسان هستند .
- هیچ محلول موادی در حین زمان پالس-آف وجود ندارد.
- سختی سطحی سطح قطعه ساخته شده . الکترود در شبیه سازی فاصله دهانه شعاعی نادیده گرفته می شود.
با پیروی از مدل نشان داده شده در شمل 2، چگالی جریان جاری در سطح مشترک قطعه ساخته شده-الکترولیت شامل دو مسیر است: چگالی جریان باردهی (برای تغییر ظرفیت لایه دوگانه ) و چگالی جریان القایی (جاری در مقاومت انتقال ).
شکل 2. مدل دهانه جانبی الکترود-قطعه ساخته شده بر حسب عنصر مدار
چگالی جریان باردهی توسط معادله زیر بیان می گردد:
که t متغیر زمانی و قطبش لایه دوگانه است.
گزارش شده است که چگالی جریان القایی از لحاظ نمایی به افت پتانسیل بین لایه دوگانه بستگی دارد. بنابراین، چگالی جریان القایی – که از معادله بولتر-والمر ناشی می گردد – توسط معادله زیر بدست می آید:
که چگالی جریان تبادل در موقعیت تعادل، ضریب انتقال، z تعداد الکترون های تبادل شده در حین واکنش برقی-شیمیایی است و
که F ثابت فارادی، R ثابت گاز و T دمای مطلق است.
در معادله 3، گزینه قبلی با چگالی جریان اندی مطابقت دارد درحالیکه گزینه بعدی مربوط به چگالی جریان کاتدی است. این واکنش های اندی و کاتدی بر روی الکترود یکسانی رخ میدهند. در کاربردی که از انحلال اندی فلز استفاده می کند، پتانسیل مازاد نسبتاً بالا خواهد بود و بنابراین چگالی جریان کاتدی هم خیلی کوچک خواهد بود. بنابراین، می توان آنرا نادیده گرفت و چگالی جریان فارادی که از مقاومت انتقال عبور میکند را می توان به شکل زیر ساده نویسی کرد
بنابراین جاری شدن چگالی جریان از نود A به B توسط معادله زیر بدست می آید:
جاری شدن چگالی جریان از نود B به C بصورت زیر محاسبه می گردد:
که U دامنه پالس های ولتاژ اعمال شده است.
در اینجا می باشد، بنابراین می توان آنرا اینطور بیان کرد:
اکنون قطبش لایه دوگانه را میتوان بدست آورد. از آن هم چگالی جریان را میتوان با استفاده از معادله 5 تعیین کرد.
2.3 تعیین میزان انحلال
برای محاسبه میزان انحلال، چگالی جریان باید تعیین گردد. البته، در این فرآیند، پالس های ولتاژ کوتاه بجای ولتاژ پیوسته اعمال می گردد. بنابراین، چگالی جریان میانگین را باید از طریق شارژ الکتریکی کلی در هر منطقه واحد q محاسبه کرد. در حین یک پالس، شارژ الکتریکی کلی در هر منطقه واحد که از ماده عبور میکند را می توان توسط یکپارچه سازی چگالی جریان بر زمان پالس-آن تعیین کرد:
معادله 9 شارژ الکتریکی کلی را در هر منطقه واحد نشان میدهد که از پالس ولتاژ منفرد عبور میکند. بنابراین چگالی جریان میانگین در هر ثانیه را می توانیم با استفاده از شارژ الکتریکی کلی در هر منطقه واحد تا دوره پالس بدست آورد، همانطور که در معادله زیر بیان می گردد
که
سپس، میزان انحلال میانگین در هر ثانیه که از قانون فارادی در مورد الکترولیز ناشی می گردد، توسط معادله زیر بدست می آید
که M حجم مولی ماده قطعه ساخته شده است.
2.4 شبیه سازی فاصله دهانه شعاعی در زمان
از معادلات 5 و 8 می توان مشاهده کرد که چگالی جریان تابعی از دهانه شعاعی الکترود-قطعه ساخته شده است. وقتی که دهانه افزایش می یابد، چگالی جریان تا اندازه ای کوچک تر خواهد بود و بنابراین میزان انحلال تغییر می یابد. بنابراین، برای شبیه سازی تغییر دهانه شعاعی در زمان، از روش تکرار استفاده می شود که در شکل 3 نشان داده شده است تامیزان انحلال جدید پس از هر مرحله زمانی بروزرسانی شود.
3. نتایج شبیه سازی
کارهای شبیه سازی برای بررسی اثرات پارامترهای پالس های مختلف بر روی دهانه شعاعی ایجاد شده در حین فرآیند ماشینکاری انجام می شود. پارامترهای شبیه سازی استفاده شده در این مطالعه در جدول 1 نشان داده شده است.
دهانه اولیه برای دهانه جرقه تعیین می گردد زمانی که واکنش برقی-شیمیایی متوقف می گردد، که از لحاظ آزمایشی تقریباً می باشد. چگالی جریان تبادل، همان چگالی جریان در موقعیت تعادل است که جریان خالص در آن صفر می باشد. بعبارت دیگر، در تعادل بالانسی از واکنش انودی و کاتدی وجود دارد که در همان سطح الکترود رخ میدهد. بیان شده است که این چگالی جریان تبادل می تواند به اندازه زیاد باشد و یا از کمتر باشد.
شکل 3. الگوریتم تکراری برای شبیه سازی تغییر دهانه شعاعی
در این مطالعه، آب یون زدوده که بعنوان الکترولیت ضعیف در نظر گرفته می شود بکار می رود. بنابراین، چگالی جریان تبادل به اندازه انتخاب می گردد. بعلاوه، ظرفیت لایه دوگانه معمولاً از 10 تا متغیر است. البته گزارش شده است که برای الکترولیت رقیق، ظرفیت لایه دوگانه تا حد زیادی از برای به برای کاهش می یابد. برای آب یون زدوده با مقاومت کم، می توان آنرا بعنوان یک الکترولیت خیلی رقیق مشاهده کرد و ظرفیت لایه دوگانه در این شبیه سازی به اندازه انتخاب می گردد.
3.1 تأثیر نسبت کار
شکل 4a داده های شبیه سازی چگالی جریان برای نسبت های کار مختلف را در حین یک دوره پالس نشان میدهد. در این حالت، فرکانس خواهد بود بنابراین دوره پالس به اندازه محاسبه می گردد. این مسئله قابل توجه است که در حین اول، اگرچه ولتاژ اعمال شده است اما چگالی جریان تقریباً نزدیک به صفر باقی می ماند. پس این یک افزایش مهم برای رسیدن به اوج در می باشد. این مسئله به خصوصیت شارژ لایه دوگانه نسبت داده می شود. وقتی که ولتاژ اعمال می گردد، یون ها در محلول بسوی سطح قطعه ساخته شده حرکت میکنند تا لایه دوگانه را تشکیل دهند. جریان فارادی از لحاظ نمایی به قطبش این لایه دوگانه وابسته است، همانطور که در معادله 5 نشان داده شده است. برای لایه دوگانه زمان معینی طول می کشد تا بطور کامل شارژ شود بنابراین جریان فارادی در آغاز صرفاً نزدیک به صفر باقی می ماند و پس از تا حد زیادی افزایش پیدا میکند. وقتی که چگالی جریان به مقدار اوج خود می رسد و در ثابت باقی می ماند، مشخص می گردد که لایه دوگانه بطور کامل شارژ می گردد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 17 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
وانگ یو جینگ
چکیده: پیچیدگی های پروژه ساخت، کنترل و برنامه ریزی پروژه را مشکل می سازد و روش شناسی دینامیک سیستم (SD) هم راهکار مؤثری برای افزایش جنبه علمی کارایی و برنامه ریزی کنترل پروژه را فراهم می کند. پیچیدگی های پروژه ساخت از دیدگاه SD تحلیل می گردد پس از اینکه معنای ضمنی SD بدست می آید. اصول توسعه مدل SD پروژه ساخت از جنبه های محدوده مدل، ساختار مدل اصلی و معادلات متغیرها توصیف می گردد، و سپس حلقه های دوباره کاری و حلقه های کنترل موجود در پروژه ساخت شناسایی می گردند. در آخر، کاربردهای مدل SD پروژه در کنترل و برنامه ریزی پروژه مورد بحث قرار می گیرد.
کلمات کلیدی: دینامیک سیستم (SD)، پروژه ساخت، برنامه ریزی پروژه، کنترل پروژه
1- مقدمه
در حین فرآیند اجرای پروژه ساخت، انواع عوامل تأثیرگذار پروژه را پیچیده می سازند، که سبب بوجود آمدن چالش های بزرگی برای کنترل و برنامه ریزی پروژه می گردد. در حال حاضر، CPM روش اصلی برای کنترل و برنامه ریزی پروژه ساخت است، که بر اساس اینست که کدام دانشمندان تحقیقات گسترده ای در مورد برنامه ریزی پروژه محدودیت منابع و اهداف چندگانه برای بهینه سازی انجام داده اند که شامل روش برآورد زمان فعالیت نامشخص، پیشرفت پروژه ، و کارمزدها و غیره می باشد. البته، این روش دارای مشکلات زیادی است که مربوط به حل و ساخت مدل محاسباتی بعنوان عامل افزایش تدریجی محدودیت ها و فاکتورهای بررسی شده هستند. در سالهای اخیر، با افزایش علم سیستماتیک و توسعه تکنولوژی شبییه سازی کامپیوتری، روز به روز تحقیقات بیشتری در مورد استفاده از روش DES برای شبیه سازی فرآیند ساخت انجام می شود تا به کنترل و برنامه ریزی پروژه کمک کند. البته، پشتیبانی DES از مسئله سطح استراتژی از کنترل و برنامه ریزی پروژه هنوز هم به حد کافی نرسیده است، چون DES بر روی جزئیات عملیات هر یک از مراحل کار فرآیند ساخت تمرکز دارد و البته محدوده مدل هم نسبتاً محدود است. SD درباره درک و حل مشکلات پیچیده است، که دارای تئوری اصلی یکسانی هستند: تئوری کنترل، بطوریکه بتوانیم آنرا در عرصه مدیریت پروژه اعمال کنیم. این مقاله روش دینامیک سیستم برای کنترل و برنامه ریزی پروژه و پیچیدگی پروژه های ساخت برای ایجاد راه جدیدی از روشها و نظریه ها را معرفی میکند.
2- مفهوم دینامیک سیستم
دینامیک سیستم (SD) در سال 1956 توسط پروفسور فارستر از مرسسه تکنولوژی ماساچوست ابداع شد و در اواخر دهه 1950 به زمینه مستقلی تبدیل شد. SD ، که سیستم بازخورد اطلاعات را برای مطالعات می گیرد، علمی برای جستجوی جامع این مسئله است که چطور مشکلات سیستم پیچیده اجتماعی، اقتصادی، بوم شناختی و زیستی را حل کنیم، و همچنین یک انتظام افقی است که با زمینه های علوم طبیعی و علوم اجتماعی ارتباط دارد. دیدگاه اصلی SD اینست که الگوهای رفتار و خصوصیات سیستم عمدتاً به ساختار دینامیک داخلی آن و مکانیزم بازخورد بستگی دارد.
روش دینامیک سیستم یک روش شبیه سازی است، که با نام شبیه سازی دینامیک سیستم هم شناخته می شود. شبیه سازی سیستم بر مبنای کامپیوتر است که از آن بعنوان ابزاری برای حل کردن سیستم واقعی توسط ساختن یک مدل ساختاری و مطالعه تست مدل استفاده میکند. سیستم ها، مدل ها و کامپیوتر سه عنصر اصلی شبیه سازی سیستم است. سیستم همان هدف مطالعه است، درحالیکه مدل همان توصیف بخش یا طرف جانبی سیستم واقعی برای تحقیق بر روی مشکلات است. کامپیوتر مدل را از طریق آزمایش و خطا انجام میدهد تا هدف مطالعه سیستم واقعی را به انجام برساند. روابط بین این سه عنصر را می توان در شکل 1 نشان داد.
شکل 1. روابط بین عناصر روش شبیه سازی سیستم
3- پیچیدگی های پروژه های ساخت از دیدگاه دینامیک سیستم
A. روابط سببی در بین عناصر در سیستم جداسازی شده در فضا و زمان
سیستم پروژه ساخت از چندین عنصر تشکیل شده است، که دارای روابط پیچیده ای هستند و در زمان و فضا جداسازی می شوند. برای مثال، اگر محل نصب یک دستگاه تغییر کند می تواند منجر به تغییرات مهندسی شهری، HVAC و تغییرات طراحی بسیار دیگری گردد. این تغییرات ممکن است باعث تخصیص دوباره کارکنان ساخت شوند، که ممکن است روند ساخت را تسریع کند یا آنرا به تأخیر اندازد. پیشرفت کاری که به تأخیر افتاده است، میتواند منجر به تعویق بیشتر پیشرفت کار همراه آن گردد. این روابط سببی که دارای خصوصیات جداسازی فضایی وزمانی است پروژه ساخت را دارای یک رابطه شمارشگر-شهودی قوی می سازد، بنابراین ترسیم طرح کلی روابط بین این مؤلفه ها در ذهن کار مشکلی است، چون تحلیل این نوع مشکلات خارج از توان تحلیلی مدل ذهنی است. مدل دینامیک سیستم می تواند روابط چندگانه را بطور مؤثر توصیف کند و تأثیر سیستم کلی پروژه را با تغییرات بالا نشان دهد.
B. چند-حلقه ای
سیستم پروژه ساخت از چندین حلقه بازخورد منفی و مثبت تشکیل شده است. حلقه بازخورد منفی دارای خصوصیات درک یک هدف مشخص است، درحالیکه حلقه بازخورد مثبت رفتارهای سیستم را از هدف خارج می سازد. در حین فرآیند اجرای پروژه، پروژه ممکن است بخاطر برآورد کمتر حیطه کار یا منابع و یا مشکلات کیفیتی تأخیر داشته باشد. برای اینکه پیشرفت پروژه به حالت عادی خود برگردد، مدیران ممکن است به کارگران اجازه دهند که اضافه کاری داشته باشند و بنابراین حلقه بازخورد منفی ایجاد گردد. البته اضافه کاری بلند مدت کارگران را خسته می کند، که ممکن است کارایی تولید و کیفیت کار را پایین بیاورد و در نتیجه تأثیر منفی بر روی پیشرفت کار داشته باشد. حلقه های بازخورد مثبت و منفی بر روی پیشرفت پروژه تأثیر می گذارند. وقتی که تأثیر حلقه بازخورد مثبت از تأثیر حلقه بازخورد منفی قوی تر باشد، پروژه ممکن است که بصورت یک پدیده پسرو به نظر برسد. روابط بین حلقه های بازخورد چندگانه در سیستم پروژه های ساخت، یک ساختار سیستمی را ایجاد میکند.
C. غیرخطی
روابط غیرخطی پیچیده ای در بین ساعات کاری و پیشرفت پروژه وجود دارد، برای مثال وقتی که ساعات کاری در یک هفته از 40 ساعت به 44 ساعت افزایش می یابد، کار انجام شده در آن هفته 10 درصد افزایش می یابد و بنابراین برنامه ساخت جلو می افتد. اما این ساعات کاری بیشتر برای مدت طولانی میتواند اثرات منفی مانند خستگی، و کاهش کیفیت پروژه ایجاد کند و با افزایش زمان این اثر منفی هم افزایش می یابد. در این حالت کار انجام شده در یک هفته نه تنها اضافه کاری را افزایش نمی دهد بلکه انرا کاهش میدهد. میتوان مشاهده کرد که روابط غیرخطی بین زمان کار و پیشرفت پروژه، نتایج منفی بازخورد (مکانیزم کنترل) ایجاد شده توسط اضافه کاری و بازخورد مثبت (که سبب خستگی کارگران می شود و کارایی تولید آنها را کاهش میدهد و ...) می باشد که با هم مرتبط هستند. بازخورد های سببی دینامیک های سیستم میتوانند این روابط را دنبال کنند و اثرات آنها را ارزیابی کنند.
D. وجود همزمان داده های سخت و نرم
یک پروژه ساخت هم دارای ویژگی مهندسی و هم دارای ویژگی سازمانی است، بنابراین روابط بین عناصر مختلف را نمی توان بعنوان روابط فنی فرض کرد. داده های سخت مربوط به خصوصیات مواد مانند نقشه ها، بتن مسلح، تجهیزات لوله کشی و الکتریکی هستند ، در حالیکه داده های نرم مربوط به استدلال انسان، احساسات و غیره هستند. برای مثال کارایی کار کارگران را میتوان تحت فشار پیشرفت مناسب افزایش داد، درحالیکه فشار پیشرفتی زیاد ممکن است کارایی تولید را کاهش دهد. عوامل نرم پروژه های ساخت اغلب دلیل مهمی برای ارزیابی و پیچیدگی های پروژه های ساخت هستند. دینامیک سیستم میتواند دارای داده های نرم و سخت با هم باشد، بنابراین محدوده مدل پروژه ساخت بزرگتر است.
4- ساخت مدل دینامیک سیستم برای پروژه های ساخت
A. اصول مدل
- محدوده مدل
مدل SD پروژه ساخت، وضعیت پیشرفت را در اجرای پروژه های ساخت توصیف میکند، بنابراین عناصر و روابط آنها که مربوط به پیشرفت پروژه هستند، را باید مورد بررسی قرار داد تا محدوده مدل مشخص شود. در سطح بزرگ، پروژه ساخت مربوط به ایجاد روابط بین جریان مواد و جریان اطلاعات می باشد. جریان مواد همان فرآیند تغییر شکل و ماهیت ایجاد شده توسط روابط متقابل بین انسان ها، و منابع مالی و مادی است که نتیجه مستقیم آن همان هویت محصول تولید شده می باشد. جریان اطلاعات با جریان مواد همراه است و نقش مهمی برای ان ایفا میکند. عملکرد اصلی مدیریت پروژه اینست که تعداد بررسی ها، جهت گیری، سرعت و اهداف را برنامه ریزی و تنظیم کند، تا آنرا در مسیر مشخصی وارد سازد و در نهایت هم هدف اصلی پروژه ساخت را انجام دهد. شکل 2 فرآیند دینامیک پروژه های ساخت را با استفاده از حلقه کنترل تئوری کنترل توصیف میکند که شامل جریان مواد حکم فرایندهای طراحی و ساخت اجرایی، و فرآیند جریان اطلاعات مدیریت پروژه می باشد، که یک سیستم بازخورد حلقه بسته را تشکیل میدهد. مدل SD پروژه ساخت، همان جذب سیستم بازخورد است که توسط جریان مواد و جریان اطلاعات مربوط به پیشرفت پروژه در حین فرآیند اجرای پروژه تشکیل شده است، و شامل جریان اطلاعات در محدوده های مدل سیستم می باشد که مهمترین ویژگی است که مدل (SD) پروژه های ساخت را از طرح پروژه های دیگر متمایز می سازد.
شکل 2. حلقه کنترل فرآیند دینامیک پروژه ساخت
- ساختار مبنای مدل
ساختمان سیستم حاوی دومعنا است، که اولی واحدهای تشکیل دهنده سیستم و دومی نقش ها و روابط بین واحدهای مختلف است. درینامیک سیستم ساختار مبنای سیستم را با حلقه بازخورد اول توصیف میکند. حلقه بازخورد اول همان حالت، میزان (یا تصمیمات و یا اعمال) و حلقه اطلاعات سیستم جفت سازی شده است که با سه مؤلفه سیستم مطابقت دارد: واحد، ورزش ها و اطلاعات. تغییرات در حالت سیستم به نتیجه تصمیمات یا اعمال بستگی دارد، و تصمیم گیری هم به بازخورد اطلاعات وضعیت سیستم وابسته است. فرآیند دینامیک پروژه ساخت را در تطابق با اصول که در شکل 2 نشان داده شده است میتوان بعنوان بیشتر ساختار مبنای مدل دینامیک سیستم با استفاده از ابزار نمودار جریان دینامیک سیستم (نمودار جریان و سهام) جذب کرد که در شکل 3 نشان داده شده است.
شکل 3. ساختار مدل SD مبنای پروژه ساخت
با پیروی از فرضیه ها و تعاریف کار پروژه و وظایف مدل: پروژه را می توان از بالا به پایین به تعدادی از کارهای مختلف تجزیه کرد، که هر کار شامل تعدادی از وظایف کوچک متجانس ایت، و همه این وظایف واحدهای کاری هستند که بصورت یک واحد خلاصه سازی شده اند. ساختار مبنا بوضوح جهت گیری، سرعت و تجمع دو جریان را در پروژه ساخت بیان میکند. فلش های دارای شکل فرآیند تولید مواد را توصیف می کنند، و فلش های دارای شکل روابط بین وظایف انجام شده و میزان پیشرفت پروژه و فرآیند بازخورد اطلاعات را بیان میکنند. عناصر مختلف در جریان توسط چهار متغیر اصلی توصیف می شوند: متغیرهای سطح، متغیرهای میزان، متغیرهای کمکی و ثابت ها، که دارای معانی زیر هستند:
متغیر سطح (L): "وظیفه را کامل کن" یک متغیر سطح است که تأثیر جمعی پروژه های ساخت را توصیف میکند که با لوگوی جعبه مستطیل شکل نشان داده می شود. متغیرهای حالت هسته متغیرهایی هستند که سیستم پروژه های ساخت را توصیف میکنند و رفتار دینامیک پروژه های ساخت را نشان میدهند که عناصر جمعی مانند تغییرات تکمیل وظایف با گذشت زمان در پروژه های ساخت هستند.
متغیر میزان (R): "میزان پیشرفت" یک متغیر میزان است که تأثیر جمعی تغییر را در سرعت سیستم های مهندسی توصیف می کند و دارای لوگوی است. "میزان پیشرفت" مکانیزم های تصمیم گیری پیشرفت کنترل پروژه های ساخت را نشان میدهد، که به اجرای واقعی اهداف پروژه ساخت و اهداف تغییرات و دوره کنترل بستگی دارد.
متغیر کمکی (A): "انحراف" یک متغیر کمکی است که فرآیند تصمیم گیری میزان متغیر محاسبه شده مطابق متغیرهای حالت، و انتقال اطلاعات و فرآیند تبدیل بین متغیرهای حالت و متغیرهای میزان، و متغیرهای واسط را بیان میکند.
ثابت (C): "دوره کنترل" یک ثابت است و تقریباً دارای مقدار پیشرفت یکسانی از فرآیند کنترل پروژه است که با نام متغیر خارجی هم شناخته می شود.
- معادلات متغیر مدل
برای مثال متغیرهای زیر را در شکل 3 در نظر بگیرید، که شکل مبنای معادله متغیرهای زیر بصورت زیر بیان می گردند:
B. حلقه بازخورد اصلی سیستم پروژه های ساخت
- حلقه دوباره کاری
حلقه بازخورد روابط سببی در شکل 4 حلقه دوباره کاری پروژه را توصیف میکند. پیشرفت پروژه ساخت توسط در دسترس بودن منابع و کارایی تعیین می شود. وقتی که روند پروژه پیش می رود، کار باقیمانده بتدریج کاهش پیدا میکند، بنابراین شامل حلقه بازخورد منفی بین کار باقیمانده و سرعت کار خواهد بود. چون فرآیند اجرای واقعی پروژه های ساخت مشروط به عوامل خارجی و داخلی مختلف می باشند، همیشه درصد معینی از مشکلات کیفیتی وجود دارد که منجر به دوباره کاری می گردد، بنابراین وقتی که روند پروژه در همان زمان پیش می رود، کار باقیمانده افزایش پیدا میکند، که حلقه بازخورد مثبت سیستم را تشکیل میدهد. البته همیشه قادر نیست که فوراً مشکلات کیفیتی را پیدا کند، درحالیکه سرعت مشکلات کیفیتی یافت شده، توسط دوره بازرسی کیفیت مشخص می گردد. هرچه نقش حلقه بازخورد مثبت کوچک تر باشد مشکلات کیفیتی سریع تر پیدا می شوند، بعبارت دیگر، تأثیر منفی مشکلات کیفیتی بر روی پروژه کمتر خواهد بود.
شکل 4. حلقه دوباره کاری پروژه ساخت
- حلقه کنترل
شکل 5 با استفاده از حلقه بازخورد روابط سببی، حلقه کنترل را در سیستم پروژه های ساخت توصیف میکند. وقتی که پیشرفت واقعی پروژه و تغییرات مدت زمان هدف مطابق با شرایط مدت زمان باشند، تعدیل نیروی کار و تنظیم مدت زمان بر اساس منابع موجود دو عامل اصلی کنترل مدیران می باشند، که سیستم پروژه را وادار می سازد تا حلقه بازخورد منفی را تشکیل دهد، بطوریکه پروژه همیشه در مدار طرح باشد. وقتی که افزایش تعداد کارگران نقش مهمی در حلقه بازخورد منفی بازی کند، زمان ارتباط و همکاری بین کارگران بیشتر می شود، بنابراین در همان زمان یک حلقه بازخورد مثبت ایجاد می گردد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله7 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:72
فصل اول
فصل دوم
فصل سوم
منابع و مآخذ
پیشینه های پژوهش
روش اجرایی پژوهش:
فصل چهارم تجزیه و تحلیل آماری
فصل پنجم نتیجه گیری
کلیات پژوهش
مقدمه:
بدون شک سلامت افراد جامعه اهمیت بسزایی دارد. جوامع انسانی بدون حفظ سلامت و رعایت بهداشت نمی توانند بقا و استمرار خود را حفظ کنند. بیماری و ناتوانی، روابط انسانی را مختل و در نتیجه احساس امنیت و همبستگی را از انسان سلب می سازد. پس طبیعی است که علم طب با هدف دستیابی به اطلاعات جدید همواره در حفظ و بهبود سلامت جامعه تلاش میکند. حفظ سلامت جسمانی افراد یک جامعه معنی جلوگیری از شیوع یا ریشه کن ساختن بیماریهایی که باعث از کار افتادن یا نابودی انسان می شوند.
همانطور که بهداشت به عنوان وظیفه علم طب و در حیطه علوم پزشکی از اهمیت شایانی برخودار است و حفظ سلامت جسمانی افراد بدان وابسته است، بهداشت و سلامت روانی فرد فرد جامعه نیز مورد توجه خاص متخصصین و دست اندرکاران قرار گرفته است. آنچه امروزه به عنوان بهداشت روانی[1] در جوامع مختلف مطرح است، در حقیقت یک رشته تخصصی در محدوده روانپزشکی محسوب می شود. اما آنچه در بدو امر باید بدان اشاره کرد این مسئله مهم است که با توجه به تفاوتهای عمدهای که بین بیمارهایی روانی و بیماریهایی جسمانی وجود دارد، بهداشت روانی در عملی ساختن اهداف خود با مشکلات فراوانی روبروست.
علائم رفتاری، هیجانی و شناختی ممکن است در پاسخ به حوادث پراسترس ایجاد شود یک یا چند عامل استرسزا می تواند زمینه ساز بیماریها و اختلالات روانپزشکی باشد. تعداد و شدت عامل استرسزا همیشه پیش بینی کننده ی شدت علائم و اختلال روانپزشکی نیست. عامل استرسزا ممکن است منفرد، متعدد، یا مداوم باشد. بیماری جسمی یکی از عوامل استرسزا می باشد که در صورت مزمن شدن می تواند خطری برای بهداشت روانی فرد محسوب شود.