فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود نمونه سؤال درس منطق 1 رشته الهیات-ادیان و عرفان کارشناسی پیام نور

اختصاصی از فایل هلپ دانلود نمونه سؤال درس منطق 1 رشته الهیات-ادیان و عرفان کارشناسی پیام نور دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود نمونه سؤال درس منطق 1 رشته الهیات-ادیان و عرفان کارشناسی پیام نور


دانلود نمونه سؤال درس منطق 1 رشته الهیات-ادیان و عرفان کارشناسی پیام نور

با سلام

دانشجویان گرامی اگه به دنبال نمونه سؤال ارزان و با کیفیت دوره کارشناسی پیام نور  به همراه پاسخنامه براساس آخرین تغییرات می گردین دانلود بفرمایید.

نمونه سؤالات جمع آوری شده توسط کادری مجرب که همگی اساتید دانشگاه هستند جمع آوری و ارائه گردیده است. این نمونه سؤالات بدون مارک تبلیغاتی می باشند.

شما عزیزان می توانید نمونه سؤالات را به همراه پاسخنامه را دانلود نموده . حتماً برنامه وینرار را بر روی کامپیوترتان نصب بوده باشد یا نصب نمایید، زیرا نمونه سؤالات در یک فایل زیپ می باشند. دانلود و استخراج نمونه سؤالات به همراه پاسخنامه بسیار راحت می باشد.

در این فروشگاه نمونه سؤالات تمامی رشته های کارشناسی به همراه پاسخنامه موجود می باشد که شما می توانید از طریق فهرست سمت راست آن ها را بیابید. ضمناً در صورتی که بخواهید نمونه سؤالات سال های قبل و از چندین دوره استفاده نمایید با شماره تلفن: 09017568099 یا از طریق ایمیل: coffenet.tahrir.moalem@gmail.com  درخواست های خود را برای مدیر فروشگاه ارسال تا در اسرع وقت با شما تماس گرفته شود.

تمامی نمونه سؤالات به همراه پاسخنامه برای هر رشته فقط مبلغ: 650 تومان می باشد که با دانلود فایل مورد نظر می توانید تا سال ها از آن در کامپیوترتان استفاده یا دوستانتان نیز از این فایل استفاده نمایند در صورتی که فقط همان 650 تومان را پرداخت نموده اید. یعنی مزیت دانلود از این فروشگاه: 1- کم هزینه بودن2-جلوگیری از اصراف کاغذ3- با کیفیت بودن4-پرداخت امن این فروشگاه5-دانلود سریع و راحت6-موجود بودن تمامی رشته های کارشناسی پیام نور7- استفاده ی مادام العمر نمونه سؤالات8- پشتیبانی شبانه روزی فروشگاه9- بدون مارک تبلیغاتی


دانلود با لینک مستقیم


دانلود نمونه سؤال درس منطق 1 رشته الهیات-ادیان و عرفان کارشناسی پیام نور

مقاله عرفان

اختصاصی از فایل هلپ مقاله عرفان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله عرفان


مقاله عرفان

مقدمه

معمولا وقتی صحبت از عرفان به میان می آید ، و سوال این که عارف کیست؟ پرسیده می شود ، بحث از گروه هایی به میان می آید که هر چند یک انشعاب مذهبی در اسلام تلقی نمی شود و خود نیز مدعی چنین انشعابی نیستند ولی در همه ی فرق و مذاهب اسلامی حضور دارند ، در عین حال یک گروه وابسته و به هم پیوسته اجتماعی هستند.

این گروه ها با داشتن و اختراع کردن گونه ای جدید از رفتار ها ، آداب ، نحوه لباس پوشیدن و ... خود را به عنوان یک فرقه ( گروه ) مخصوص مذهبی و اجتماعی معرفی می کنند.

که باعث ایجاد مشکل و صدمه به دین و مذهب اسلام می شوند. از این رو ، این گروه ها را (مانند صوفیه) باید شناخت و از رشد این گروه ها جلوگیری به عمل آورد.

هدف گردآوری این پروژه شناسایی نحوه رفتار گروهی از فرقه های مذهبی به نام صوفی است که ، ما را در شناسایی هر چه بیشتر این گروه ها و فرقه ها یاری می دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عرفان چیست:

عرفان در لغت به معنای شناخت وشناسایی است.ودر اصطلاح ،روش وطریقه ویژگی های است که برای دستیابی وشناسایی حقایق هستی وپیوند و ارتباط انسان با حقیقت بر شهود ،اشراق، وصول واتحاد با حقیقت تکیه دارد ونیل به این مراتب را از طریق استدلال وبرهان وفکر ،بلکه از راه تهذیب نفس وقطع علایق از دنیا وامور دنیوی وتوجه تام به امور روحانی ومعنوی ودر راس همه مبدا وحقیقت هستی می داند.

برای روشن شدن مکتب عرفان، بهتر است مروری داشته باشیم بر پاره ای از تعرف ها که از سوی اهل عرفان و یا عرفان پژوهان برای « عارف » بیان شده است . چه تعریف عارف از آن جهت که عارف است در واقع ملازم با شناسایی « عرفن» می باشد .

عبدالرزاق کاشانی می گوید : « عارف کسی است که خداوند شهود زات ، صفات ، اسماء و افعال خود مفتخرش کرده باشد ، پس معرفت حالی است که از شهود پدید می آید.»[1]

عبدالرحمن سامی گفته است: « بعضی می گویند: عارف کسی است که فنای در حق یافته و هنوز به مقام بقاء بالله نرسیده باشد، و از مقام تقلید به مقام اصلاق سیر ننموده ... و این به طریق حال و مکاشفه بر او ظاهر گشته باشد نه به طریق مجرد و علم و معرفت حال».[2]

و باز می گوید « قلب عارف برای خدا و کالبدش برای خلق خداست»[3]

از بایزید بسطامی می پرسیدند : علامت عارف چیست ؟ گفت : « از یاد او خسته نشود و از حق ملول نگردد و با غیر او انس نگیرد. کسی که به مقام عرفان خدا باریابد از هر چه که او را از حق باز دارد دوری می گزیند.»[4]

حافظ می گوید:

عارف از پرتو می راز نهانی دانست             گوهر هر کس از این لعل توانی دانست

شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس       که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست

عرضه کردم دو جهان بر دل و بر کار           بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست

 

ویژگی های مکتب عرفان:

الف ( در این مکتب تنها بر علم تکیه نمی شود بلکه عمل اصل و اساس کار است و علم خود نتیجه و محصول عمل است یعنی برای رسیدن به آگاهی عرفانی باید مراحلی را پشت سر گذاشت و به سیر و سلوک پرداخت.

ب) اعتقاد به حقیقت جهان خارج وحدت واقعی این حقیقت و این که حقیقت ظاهری دارد و مظاهری و نیز باطنی دارد که در آن حقیقت محض با وحدت کامل خود از هر گونه تفرقه و کثرتی منزه است.

ج) اعتقاد به اصالت ارتباط حضوری و شهودی میان انسان و حقیقت و در عین قبول علم های حصولی و ارتساحی.

د) بلور و اعتقاد به یک حقیقت واحد و عینی که هدف هر عارف ، وصول به آ« و اتحاد و فنای در آن است .

ه ) رابطه ی ممتاز انسان با حقیقت کلی جهان و امکان وصول و اتحاد و فنای وی در آن حقیقت و بقایش با آن .

و) اعتقاد به ریاضتو مجاهره.

ز ) تکیه بر مساله عشق به عنوان یک عنصر اصلی و اساسی در حیات عارف.[5]

تصوف چیست ؟

تصوف در لغت مشتق از صوف ( به معنای پشم گوسفند) است و صوفی را از آن روی صوفی گفته اند که لباس پشمینه خشن بر تن می کند . سهروردی می گوید تصوف یعنی پشمینه پوشیدن اشتقاق تصوف از صوف از هر اشتقاق دیگری مناسب تر است چنان چه می گویند تَقَتصُّ یعنی جامه برتن کردن پس صوفیان را به لباس ظاهرشان منسوب کرده اند که از هر نسبتی روشن تر است.[6]

بیشتر محققان این تعریف را ازصوفی و تصوف پسندیده اندو ظاهراً با قواعد دستوری هم سازگار تر از سایر اشتقاق هاست و علت انتساب این قوم به پشمینه پوشی این بوده که از پیش ، این لباس، پوشاک زاهدان و پرهیزگاران و نیکان به شمار می رفته است و صوفیان نیز این پوشاک را برای خود برگزیده اند... . عده ای دیگر می گویند تصوف و صوفی از صفا برآمده است زیرا صوفی کسی است که با صفا و پاک درون باشد و تصوف یعنی صافی شدن از آلایش ها و آلودگی های جهان مادی . البته از نظر دستوری این نظر درست نیست زیرا بر آمدن صوفی و تصوف از صفا با قواعد زبان تازی سازگار نیست گویا برخی صوفیان از پشمینه پوشی و نسبت بدان خشنود نبوده اند و انتساب خود را به صفا بیشتر می پسندیده اند. چنانکه ابولعلاء معری به این مطلب اشاره کرده می گویند : صوفیان خشنود نیستند که نسبتشان به پشمینه پوشی باشد بلکه ادعا می کنند که ایشان از اطاعت خدا پاک و صافی شده اند.

البته تعاریف و اشتقاقت دیگری هم برای تصوف وجود دارد که از بیان آن صرف نظر می کنیم.

 

 

نقش اصلی تصوف :

نقش اصلی تصوف این است که به انسان یادآوری می کند که او ف الوقایع چه کسی است و او را از رویاهای و اوهام زندگی روزمره بیدار می کند و نفس او را از رندان ها و حصارهای و همی نفس رهایی می بخشد. تصوف از طریق تمسّک به فطرت حقیقی انسان ، نیازهای حقیقی او را برآورده می کند ، و البته   آنچه   که انسان به عنوان نیاز تحت تأثیر انطباعات و صور خارجی همواره از عالم خارج دریافت می کند و به آن ها وابستگی می یابد

نقش اصلی تصوف:

نقش اصلی تصوف این است که به انسان یا آوری می کند که او فی الواقع چه کسی است

واو را از رویا ها واوهام زندگی روزمره بیدار میکند.ونفس اورا از زندان هاو حصارهای وهمی نفس رهایی می بخشد.تصوف از طریق تمسک به فطرت حقیقی انسان ،نیاز های حقیقی اورا برآورده می کند،والبته آنچه که انسان به عنوان نیاز تحت تأثیر انطباعات و صورخارجی همواره از عالم خارج دریافت می کند و به آن ها وابستگی می یابد، مورد نظر تصوف نیست. آدمی چون دقیقا خود را نمی شناسد دائماً در پی ارضای این نیازهای عرضی است. تصوف به انسان یادآوری می کند که در پی تحقق نیازهای فطری خود باشد و ریشه های تعلق به عالم خارج را قطع کند و در فطرت خدایی ریشه بدواند، فطرتی که در صمیم قلب او مقیم است. تصوف ، آدمی را از مرتبه ی مادون (اسفل السافلین) عدکت می دهد تا دیگر بار او را به مقام کمال ازلی (احسن تقویم) بازگرداند و انسان در آن مقام والا، آنچه را که در برون جست وجو می کرد ، در درون خود بیابد ، چرا که پس از اتحاد با خداوند از «عدم» برآمده است . چنانکه حافظ می فرماید:

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد       و آنچه خود داشت، زبیگانه تمنا می کرد

آدمی برای رسیدن به جام جمشید درونش ، باید نفس اماره ای را که حجاب آن جام است ، از بین ببرد. چنانکه بایزید بسطامی گفته است: « دنیا را سه طلاقه دادم و یگانه را ، یگانه شدم. پیش حضرت ایستادم، گفتم : بار خدایا !جز از تو کسی ندارم و چون تو را دارم ، همه را دارم . چون صدق من بدانست، نخست فضل که کرد ، آن بود که خاشاک نفس از پیش من برداشت».

تصوف اساساً در باره ی سه امر سخن می گوید: ذات خداوند، فطرت انسان و فضایل روحانی . فقط از طریق این سه امر ، معرفت به خداوند حاصل و انسان شایسته مقام احسن التقویم شده ، کاملاً آیینه ی تجلی اسماء و صفات خداوند می گردد . این سه ، ارکان همیشگی تصوف و همه ی طرق اصلی عرفانی هستند.

تعالیم تصوف آموزه هایی است که به ترسیم سیمای کلی عالم می پردازد تا سالک، برای رسیدن به حضور الهی و نیل به ابدیت واقعی ، سلوک خود را به انجام رساند:

« دل از جان پرسید که اقل این کار چیست ؟ آخر این کار چیست ؟ و ثمره ی این کار چیست؟ جان، جواب داد که اول این کار فناست و آخر این کار، رضا استو ثمره ی این کار بقاست».

طریقت عرفانی اسلام مسیری است که در طی آن ، آدمی نفس اماره را قربانی می کند تا در الوهیت تولد مجدد یافته، به وسال و اتحاد با خداوند نائل گردد.

مقامت صوفیان

یکی از قدیمی ترین و زیباترین گزارش ها در مورد مقامات تصوف، مقامات اربعین ابوسعید ابی الخیر ، عارف بزرگ قرن پنجم هجری است . به دلیل اهمیت این گزارش کهن و آسانی و زیبایی و وضوح آن متن کامل آن را ذیلا نقل می کنیم تا مستقیماً با تجربه و توصیف یکی از صوفیان بزرگ از این مقوله، از زبان خود آنان، آشنا شویم.

« بِسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین . شیخ   سالک ناسک سلطان الاولیاء و المحققین ابوسعید ابوالخیر. نورالله روحه- فرمود که صوفی را چهل مقام بباید تا قدم او در کوی تصوف درست آید.

مقام اول : «نیت» است. صوفی را باید که نیت جنان بود که اگر دنیا و نعمتش، و عقبی و جنتش، و بلا و محنتش بدونشان دهد- دنیا و نعمتش به کافران ایثار کند و عقبی و جنتش به مومنان ایثار کند و خود بلا و محنت اختیار کند.

مقام دوم : « انابت » است. اگر در خلوت باشد ، خدا را ببیند ، تغیّر عالم سر ایشان را نجنباند و بلای حق، مرغ مهر ایشان را نپراند.

مقام سوم: « توبه» است. همه ی خلق توبه کنند از حرام و حرام نخورندتا در عذاب گرفتار نیایند. ایشان توبه کنند از حلال تا در حرام و شبهت نیفتند.

مقام چهارم : « ارادت » است. همه عالم راحت خواهند و با آن مال و نعمت و ایشان تا بیست ، نیست کنند.

مقام ششم:« مراقبت» است. مراقبت، نگاه داشتن بود نفس خود را در خلوت تا لاجرم پادشاه عالم، معصوم دارد ایشان را از معصیت.

مقام هفتم :« صبر» است. اگر بلای کونین برایشان گمارند، اندر آن آه نکنند و اگر محبت عالمیان بر ایشان فرود آید، جز در کوی صبر راه نکنند.

مقام هشتم: « ذکر» است. به دل او را دادند و به زبان او خوانند. هرگز که درمانند، راه جز به درگاه او ندانند.

مقام نهم:«رضا» است . اگر شان برهنه دارد، خشنود باشند و اگرشان گرسنه دارد خشنود باشند و هرگز در کوی اختیار منزل نکنند.

مقام دهم:« مخالفت نفس» است. هفتاد سال نفس های ایشان می نالد در آرزوی یکی نعمت و نیابد مگر رنج و محنت.

مقام یازدهم « موافقت» است. بلا و عافیت و عطا و متع به نزدیک ایشان یکی بود.

مقام دوازدهم:«تسلیم» است. اگر تیر قضا از کمنگاه بلا بر ایشان تاختن آرد ، خود را در منجنیق تسلیم نهندو پیش تیربلا باز شوند و جان و دل خود را سپرسازند و در برابر تیر قضا باز ایستند.

مقام سیزدهم:«توکل» است . نه از خلق چیزی خواهند و نه از روی حق. او را از بهر او پرستند و سوال و گفتار در میان نه . لاجرم پادشاه عالم ایشان را به آرزو رساند به وقت حاجت و شمار در میان نه.

مقام چهاردهم:«زهد» است.از همهی دنیا مرقعی دارند به صد پاره از کر باس و گلیم و نمد پاره. آن مرقَع به نزدیک ایشان فاضل تر است از سقلاطون و مقراضی هزار باره.

مقام پانزدهم:«عبادت» است. همه روز مشغول باشند به خواندن قرآن و تسبیح، و همه شب ایستاده باشند تن هایشان در خدمت کوشان ، دلهاشان از عشق و محبت احدیت جوشان، سرهاشان از پی مشاهده ی ملک خروشان..

مقام شانزدهم:«ورع» است. از هر طعامی نخورند و از هر لباسی نپوشندو با هر کسی ننشینند. جز صحبت حق تعالی نگزینند.

مقام هفدهم : «اخلاص» است. همه شب نماز کنند و همه روز روزه بگیرند. چون نفس ایشان در طاعت نیاید و طاعت بینند. پنجاه ساله طاعت به یکی شربت آب بفروشند و به سگی یا کسی بدهند. آنکه گویند: ای نفس دانستی که آنچه تو کردی، خدای را نشاید.

مقام هجدهم : « صدق» است . یک قدم به راستی ننهند و یک نفس به جز راستی نزنند. زبانشان از دل خبر دهد و دلشان از سر خبر دهد و اسرارشان از حضرت حق خبر دهد.

مقام نوزدهم:«خوف» است. چون در عدل او نگرند. از بیم بگدازند و به طاعت هیچ امید نه.

مقام بیستم :« رجا» است. چون در فضل او نگرند، از شوق می نازند و بیم فَزَح در میان نه.

مقام بیست و یکم:«فناء» است. نفس خویش را در بوته ای بگذارند و از هرچ ه مادون اوست، فنا شوند. زبانشان حدیث دنیا نگوید. جز نام او بر زبان ایشان نرود. تن هایشان جز به طاعت نجنبد . سرهاشان جز به حضرت او جولان نکند.

مقام بیست و دوم :« بقاء» است. اگر به راست نگرند، حق را بینند و اگر به چپ نگرند، حق را بینند. در همه حال او رابینند. باقی گردند به بقای او ، راضی گردند به قضای او شادی کنند به فضل و عطای او.

مقام بیست و سوم:«علم الیقین» است. و چون به دیده ی علم الیقین در نگرند، از علی ثری بینند و هیچ حجاب در میان نه.

مقام بیست و چهارم :« حق الیقین» است. چون دیده ی حق الیقین در نگرند، از همه مصنوعات و مخلوقات در گذرند و بی چون و چگونه ، در حق نگرند و حجاب در میان نه.

مقام بیست و پنجم:« معرفت» است . از همه کونین و عالمیان ، حق را شناسند و اندر شناختشان تهمت نه.

مقام بیست و ششم :«جهد» است. به دل و جان او را می پرستندو در طاعتشان، شبهت نه.

مقام بیست و هفتم:«ولایت» است . دنیا و آخرت در همتشان نگنجند و همه ی بهشت و نعمت در دیده ی ایشان به ذره ای نسنجد.

مقام بیست و هشتم:« محبت» است. از همهی کون دوستیشان با یکی بود. محبتشان یکی بود زیرا که ظاهر و باطنشان با یکی بود. تن هاشان از شوق می گذارد. دل هاشان در حضرت حق نازد. نه اندیشه ی فرزند دارند و نه از آن عیال و نه اندیشه ی دنیا دارند و نه از آن مال.

مقام بیست و نهم:«وجد»است. در دنیاشان نیابند، در گورستانشان نیابند، در قیامتشان نیابند. بر صراطشان نیابند در حضرت صمدیت باشند. آنجا که ایشان باشند . حق باشد و ایشان.

مقام سی ام :«قرب» است . اگر گویند بار خدایا همه ی اهل کفر و طغیان را و همه ی شرک و عصیان را در کار ما کن. پادشاه عالم گفتار ایشان رد نکند.

مقام سی و یکم :«تفکر» است. مونسشان نام او بود. آرامشان ، پیغام او بود.

مقام سی و دوم:«وصال» است. اگر چه شخصی ایشان در دنیا بود، دلشان بی مولی بود.

مقام سی و سوم:«کشف» است. میان حق و دل های ایشان حجای نبود. اگر فرود نگرند. تا گاو ماهی بینند و اگر برنگرند، عرش و کرسی و لوح و قلم تا حظیره القدس بینند و هیچ چیز ، ایشان را حجاب نشود.

مقام سی و چهرام:« خدمت» است. یک طرفه العین از بساط خدمت خالی نباشندو یکی لحظه، از دیدار دوست غایب نباشند.

مقام سی و پنجم » است. تجرید»است . در نیا غریب باشند در میان خلق. اگرشان بزنند، از ره نشوندو اگرشان بنوازند، فریخته نشوند.

مقام سی و هفتم :«انبساط»است. به حضرت گستاخ باشند. اگر پادشاه عالم به وقت مرگ ملک الموترا بدیشان فرستند، فرمانش نبرند. تا از دوست عالم نشنوند ، جان سپارند و از منکر و نکپر پاک ندارند، از قیامت نیندیشند، تا قدم در فردوس اعلی ننهند و ننگرند در صورت حور و قصور ، تا نبینند دیدار ملک غنور.

مقام سی و هشتم:«تحقیق» است. جمله باشند حیران با مایگی و فغان ، از خلق گریزان ، در حلقه ی درگاه او آویزان.

مقام سی ونهم:« نهایت» است به منزلگاه رسیده باشند. بادیه های محنت بریده باشند و به دیده ی دل ، حق را دیده باشند.

مقام چهلم :« تصوف» است. صوفی آن بود که از همه ی مراد ها صافی بود. باطنش از آفت صافی بود . گفتارش از سهو و لغو و غیبت صافی بود. سرش افروخته بود. چشمش از جهان دوخته بود. با حق آمیخته بود و این چهلم مقم ، هر مقامی از آن پیغامبری است از پیغامبران علهم السلام. اول آدم، و آخر محمد صلوات الله علیهما و علی سائر الانبیاء و المرسلین و الملائکه المقربین و رضی الله تعالی عن اصحاب رسوالله اجمعین. آمین».


تفاوت عرفان و تصوف:

این دو واژه معمولا مترادف با یکدیگر به کار می روند . پیدایش واژه ی تصوف و صوفی ، چنان که گذشت ، مربوط به نیمه ی اول قرن دوم هجری است؛ و واژه ی عرفان به معنای مصطلح، آن از قرن سوم هجری به بعد رواج یافته است . اگر چه پیش از آن نیز در برخی از کلمات به کار رفته است. اما ارتکاز حاصل از ملاحضه ی موارد مختلف استعمال این دو واژه، بیان گر آن است که تفاوت های میان عرفان و تصوف وجود دارد ، و باید میان آن دو فرق نهاد . در تارخ فرهنگ اسلامی به کسانی بر می خوریم که اطلاق نام صوفی بر آنها رواست، اما به هیچ وجه نمی توان آنها را عارف دانست ، مانند: حسن بصری(م.110 ه . ق) ، مالک بن دانیال (م. 1350 ه.ق) و. ابراهیم ادمهم(م.161ه.ق) و از سوی دیگر کسانی می توان یافت که به معنای حقیقی کلمه عارف بوده اند ، اما صوفی نامیدن آنها، برحسب معنای ارتکازی این کلمه صحیح نیست، مانند ملاحسین قلی همدانی ، میرزا جواد ملکی تبریزی ، شاه آبادی ، علامه طباطبایی و حضرت اما خمینی (ره).استاد مطهری تفاوت میان این دو واژه را در آن دانسته است که در «عرفان» بعد فرهنگی این دو گروه خاص ، و «تصوف» بعد اجتماعی آنها را بیان می کند . ایشان در توضیح مطلب خود می گوید :« عرفا و متصوفه، هر چند یک انشعاب مذهبی در اسلم تلقی نمی شوند، و خود نیز مدعی چنین انشعابی نیستند و در همه ی فرق و مذاهب اسلامی حضور دارند، در عین حال یک گروه وابسته و به هم پیوسته ی اجتماعی هستند. یک سلسله افکار و اندیشه ها و حتی آداب مخصوص در معاشرت ها و لباس پوشیدن ها و احیاناً آرایش سر و صورت و سکونت در خانقاها و غیره، به آنها به عنوان یک فرقه ی مخصوص مذهبی و اجتماعی رنگ مخصوص داده می دهد. البته همواره مخصوصا در میان شیعه عرفایی بوده و هستند که هیچ امتیاز ظاهری بر دیگران ندارند، در عین حال عمیقا اهل سیرو سلوک عرفانی می باشندو در حقیقت عرفایی حقیقی این طبقه اند ، نه گروه هایی که صدها آداب از خود اختراع و بدعت ها ایجاد کرده اند».
اصطلاحات عرفانی

آفاق و انفس ، احدیت، اخلاص، اب ، اصحاب مجاهدت، اسم اعظم، امانت، ایمان ، انسان کامل، بقای الله، تجلی- تسبیح، تسلیم، تقوا، توبه، توحید، جان، جبروت، جذبه، جهاد اکبر، حجاب، حال، حجاب العز ه، حضور ،حقیقت محمدیه ، حمد ، خلوت ، خلافت ، دعا ، دل ،دنیا ،ذکر ، رب الا رباب ، رحمان ، رحیم ، وضا ، ریاضت ، زهد ، سلوک ، سفر، شرک ، شوق، طهارت ، ظهور ، عابد ، عارف، عبدالله، عشق،علم،فتح، فرشته،فطرت، فقر ، فکر ، فلسفه ، فنا، فیض مقدس ، قاب قوسین ، قرب ، قلب ، کشف ، کمال ، لاموت ، محاسبه ، مسافر ، مستهلک، معرفت ، مقام ، ملکوت ، نبوت ، نفس اماره ، نفس لوامه، نفس مطمئنه، وجود مطلق ، وحدت ، وسوسه ، وصل ، ولایت ، هجرت ، یقین و ...

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 14صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید .


 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله عرفان

مقاله توبه و جایگاه بلند آن در عرفان

اختصاصی از فایل هلپ مقاله توبه و جایگاه بلند آن در عرفان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله توبه و جایگاه بلند آن در عرفان


مقاله توبه و جایگاه بلند آن در عرفان

یکى‏از مباحث مهم درعرفان عملى و مقامات‏العارفین توبه است. توبه گرچه در نظر مفسران، علماى علم‏اخلاق، متکلمان و محدثان از جایگاهى بلند و ارزشى والا برخوردار است اما عارفان و صوفیان توجه‏اى خاص و عنایتى ویژه به آن مبذول داشته‏اند. سیرى اجمالى در آثار مشایخ بزرگ به وضوح نشانگر این معنى است. از آثار ارزشمند آنان چنین بدست مى‏آید که تقریبا همه اینها توبه را از مهمترین مقامهاى سالک راه حق مى‏دانسته‏اند. بعنوان نمونه در آثار مختلف پیر هرات از کشف الاسرار گرفته، منازل السائرین و صد میدان و... این مطلب با اهمیت‏خاصى طرح شده است. محیى‏الدین عربى، چهره برجسته عرفان اسلامى باب مفصلى را در دایرة‏المعارف بزرگ خود(الفتوحات المکیه) (۲) به این امر اختصاص داده است.

نجم‏الدین رازى در «مرصادالعباد» دو مبحث‏بسیار مهم در این مورد دارد. مولوى افزون بر طرح مسئله توبه در «مثنوى معنوى‏» به مناسبتهاى مختلفى، توبه نصوح را بطور جالب، جامع و مشروح بیان فرموده است. بلبل گلستان شعر و عرفان، حافظ شیرازى در حد قابل توجهى مسئله را مدنظر داشته و در سى و دو بیت از دیوان خود به بیان توبه پرداخته است، ابن فارض شبسترى، و نسفى هر کدام بنوبه خود بر اهمیت این موضوع اصرار ورزیده‏اند. ما بعنوان نمونه سخنى از خواجه عبدالله انصارى را در ارزش والاى توبه نقل مى‏کنیم: «...توبه نشان راه است، و سالار بار، و کلید گنج، و شفیع وصال، و میانجى بزرگ و شرط قبول و سر همه شادى.»

از نشانه‏هاى اهمیت توبه، تاریخ دیرینه آن است; زندگى آدم ابوالبشر در این ناسوت خاکى با آن آغاز مى‏شود، پیام آوران بزرگى همانند ابراهیم، اسماعیل، یونس، موسى و پیامبر بزرگ اسلام - صلى‏الله علیه وآله - هموار در حال توبه و در طلب توبه الهى بوده‏اند. امیرالمومنین على‏ابن ابى طالب - علیه‏السلام - که همه صوفیان و عارفان بوجودش افتخار مى‏کنند و وى را مرشد مرشدان و... مى‏دانند - و فرزندان معصومش - بویژه امام زین‏العابدین - علیه‏السلام - رهنمودهایشان و خصوصا نیایشهایشان مملو از توبه و استغفار است و سلوک معنوى بسیارى از ستاره‏هاى درخشان آسمان عشق و عرفان مانند رابعه عدویه، ابراهیم‏بن ادهم و فضیل عیاض و... با توبه آغاز مى‏گردد و بسیارى از عارفان بزرگ آن را نخستین گام سالک در راه سازندگى مى‏دانند.

 

 

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 52صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید


دانلود با لینک مستقیم


مقاله توبه و جایگاه بلند آن در عرفان

تحقیق در مورد عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز


تحقیق در مورد عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

 

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

  

 

تعداد صفحه47

 

 

 

فهرست مطالب

 

«فهرست مطالب»

مقدمه 3

امکان تکامل علوم انسانی، همانند علوم و فنون تجربی 4

رابطه عرفان و دین با تقابل دین و سیاست در غرب 7

بنیادی نبودن دعوای علم و دین در اسلام 9

تصویری از سابقه عرفان در غرب و مقایسه آن با اسلام 10

جهاد، عقلانی‌ترین ریاضت 11

اسلام، معنویت متکی بر اصول و مبانی عقلانی 12

پرسش و پاسخ 13

ناکارآمدی عرفان در پاسخ به نیازهای معنوی روز 13

اسلام، بهترین گزینه برای پاسخ به مسائل معنوی جامعه 14

چند وجه تمایز اسلام با مسیحیت 16

نگاهی گذرا بر برتری اسلام بر عرفان 19

انگیزه‌های روآوردن به عرفان 21

1ـ سرگرمی رازجویانه 21

2ـ انگیزة سیاسی 22

3ـ عوام فریبی 23

4ـ مصلحت نظام 23

گرایش مطلوب در بین گرایشهای عرفانی 25

واقعی بودن تفکیک بین دین و عرفان 27

ملامتی‌گری، روح واحد در گرایشهای مختلف عرفانی 28

انتساب نابجای عارف نسبت به فقیه 31

عرفان زیرمجموعه دین است نه منبع و مفسر دین 32

عرفان، از ادعا تا عمل 34

ضعیف السند بودن روایات عرفانی 35

اصل بودن اسلام در اصطلاح «عرفان اسلامی» 37


مقدمه

آقای ایزدپناه:  مباحثی که تاکنون در محور «عرفان، برهان و قرآن» مورد بررسی قرار گرفت،  مباحث پایه ای و نظری، برای سلسله مباحث عملی و عینی تر بوده است که از این جلسه شروع می­شود. به عقیدة من رابطه این بحث با «برهان، عرفان و قرآن» مشخص است. پرسش اساسی را به این صورت می­شود مطرح کرد که با رابطه عرفان با معنویت در جهان امروز چیست؟ یعنی عرفانی که در غرب مطرح است، و  عرفانی که در دین اسلام مطرح بوده، آیا این عرفان برای معنویت جهان امروز و نیازهای روحی و روانی و به خصوص معنوی کافی است یا نه؟ تقریبا دو نگرش عمده می توان به این سئوال پاسخ گفت، یک نگرش این است که ما با صرف فرهنگ اسلامی و فرهنگ قرآنی و سنت اهل بیت می توانیم معنویت جامعه امروز جهانی را تأمین کنیم. بنابراین عرفان به معنای متداول اگر نباشد هم مشکلی به وجود نمی­آید. شاید در مقطع تمدن اسلامی و همچنین تمدن غربی بتوان مطلع هایی را بعنوان شاهد مثال مطرح کرد، یعنی در یک دوره اصلا عرفان مطرح نبوده و در عین حال معنویت حاکم بود و نیازهای معنوی مردم تأمین می شد. پاسخ دیگر یا گرایش دیگر این اس که ما بدون عرفان هرگز نمی توانیم معنویت جامعه را و معنویت جوامع امروز را تضمین و تأمین کنیم. بحث امشب نظریه و تئوری دوم است که علی القاعده بدون عرفان به مفهوم متداول کلمه هم می توان معنویت داشت و نیازهای معنوی امروز را پاسخ گفت. تئوری دیگر و نظریه دیگر ـ که نظریه جناب آقای مهندسی است که در فردا شب خواهد بود. ـ این است که ما بدون عرفان، بدون فرهنگ و تمدن عرفانی به مفهوم متداول کلمه که در حوزه های علمیه و در دانشگاهها و حتی در جهان امروز در غرب مطرح است، نمی توانیم نیازهای معنوی نسل امروز و جامعه امروز را پاسخ دهیم. نظر دست اندرکاران این جلسات، یعنی اجلاس امشب و فردا شب، این بود که ابتدا نظریه پردازان محترم، یعنی جناب آقای دکتر یثربی و حجت الاسلام والمسلمین استاد مهندسی، دیدگاههای خودشان را مطرح کنند. تا بعد که سیر بحث مشخص می شود.

جناب استاد یثربی پایه گذار فلسفه عرفان به زبان فارسی در ایران می باشند و شاید همین بزرگوار بودند که در حدود بیست سال پیش، با کتاب فلسفه عرفان باب این بحث را در ایارن گشودند. و از جمله از آثار دیگر ایشان سلسله مباحثی در شرح موضوعی دیوان حافظ، آب طربناک و  

 

فهرست مطالب

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز

تحقیق در مورد مبانی فلسفه عرفان ایرانی

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد مبانی فلسفه عرفان ایرانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مبانی فلسفه عرفان ایرانی


تحقیق در مورد مبانی فلسفه عرفان ایرانی

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه64

 

فهرست مطالب

کشف و شهود

مراحل تربیت معنوی

هفت وادی (مرحله ) عرفان ایران

عرفان چیست؟‌

مبانی فلسفه عرفان ایرانی

مبانی فلسفه عرفانی ایرانی – اسلامی بر چهار بخش مهم به شرح زیر تقسیم بندی شده است:‌

وحدت وجود کشف و شهود دانش معنوی مراحل تربیت معنوی

وحدت وجود

بدین معنی است که حقیقت را واحد و احدیت را اصل و منشا تمام مراتب وجود میدانستند و معتقد بودند  که وجود حقیقی منحصر به حق است و دیگران پرتوی از نور و تراوش فیض اویند.

درالهیات معنی وحدت یگانگی حق است و خالق و مخلوق از هم جدا می باشند و فقط رابطه علت و معلولی دارند ولی صوفیان این عقیده را با  این بیان که هیچ چیز جز خدا حقیقت ندارد تعدیل کردند  و تعلیم دادند که خالق و مخلوق یکی هستند و حقیقت خالق است و مخلوق سایه و پرتوی از حق می باشند اوست که موجود حقیقی و مطلق و منبع وجود است (شرح پیشوایان و پیروان وحدت وجود در  این تالیف آمده است) آب نابسته بیرنگ و بی صورت است و چون بسته شد گاه صورت یخ گیرد و گاه کسوت برف و ژاله در پوشد ، نظر  کن که یخ و برف و ژاله همان آب بسیط بی رنگ است یا نه؟ و چون بگذارد همان آب خواهی نامید یا چیزی دیگر؟ پس هر که شناخته است و چشم حقیقت بین دارد جمیع مراتب و کیفیات را آب میداند و آنکه

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مبانی فلسفه عرفان ایرانی