دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
پیشگفتار:
« فرش در فرهنگ ترکمن ریشه در تاروپود هستی و زندگی ترکمن دارد. فرش ترکمن، زادهی ذهن خلاق و اندیشهی جستجوگر و دستهای آفرینندهی مادر است. مادر، با زبان دل و با دستهای هنرمندش، فرش را زمینه و جلوهگر اندیشهاش کرد و با هر گره تمامی احساس و عاطفه و عشق مادرانهاش را به دخترش و به مردم ترکمن هدیه کرد. و در پایان برای زینت بخشیدن به قالی و اثبات حضور همیشگی خود در میان جلوههای گوناگون بافتهاش، اثری از انگشتان خسته و خونبارش را بعنوان نمادی بنام گلین بارقاق به یادگار گذاشت. مادر، زندگیاش را به قالی بخشید و ذرهذرهی جسم و روحش را بر تاروپود قالی گره میزد. او، در تلاطم همیشگی زندگیاش، برای زینتبخشیدن به آلاچیق، نواری بافت؛ اما چه نقشی را میبایست به آن مینهاد و چگونه میتوانست آنرا بیاراید؟
شاید اگر کاروانی را که خنچههای عروسی دختر دلبندش را در سراب حمل میکردند نقش این نوار میکرد- که چنین هم کرد- زیبا بود اما سراب را چگونه میتوانست بنمایاند. بیتاب و بیآرام و در شور همیشگی خود، تصویر همان کاروان را در آینهی خیالش نقش کرد، که صدای زنگهای آن چونان انفجار الهامی بر اندیشهاش طنین افکند. مادر، میراثش را به همهی عشق و مهر و احساس نهفته در آن، برای دخترانش به یادگار نهاد. که دختران امروز، مادران فردایند. اما دریغا! بافندگانی که سختی معیشت ناگزیرشان کرد تا برای بدست آوردن لقمهی نان ببافند و سریعتر ببفاند، بدون در نظرگرفتن کیفیت طرح و نقش و رنگ و بیآنکه بدانند نام آگاهانه با دست خود میراث گرانبهای مادر را در زیر خروارها خاکستر فراموش دفن میکند. چشمانشان را بستند تا چشمان غمزده و نگران مادر را نبینند. طرحها درهم سخت؛ اصالت گم شده؛ رنگها سست و بیدوام شد. کسی باید باشد تا آن همهی خوابی، آن همه شور و شیفتگی آن همه تکاپوی آگاهانه و از سرهوشیاری و آن همه رمزوراز خفته در هر نماد و آذین را حرمت نهند و پاس دارد. در این میان دل سوختهی عاشق که خود از میان همهی مردم و فرهنگ برخاسته، سعی دارد که فریاد دردآلود فرش ترکمن را به گوش هراهل دردی برساند، تا شاید از آن میان یکی کارگر افتد. درحال حاضر هنر قوی در حال از دست دادن خصلتهای خویش است و فرش از این مقوله جدا نیست. درنتیجه نه تنها ظرافت نقشها بلکه زیبایی رنگها هم آسیب خواهند دید.
هنگامی که فرشهای آسیای مرکزی، درمیان مردم شهرهای وین، برلن، پاریس، یا لندن - که در تجمل غوطهورند - رواج یافت و مدشد هجوم خریداران اروپایی به دورترین بازارها و روستاهای دستنخورده و حتی اردوگاها چادرنشینان آغاز شد. در نتیجه. بومیان این مناطق که فریفتهی پول خریداران شدهبودند، فرشهایی را که از قیمت واقعی آنها اطلاع نداشتند، به فروش رساندند و بدین نحو مناطق زندگی آنان، گزیدهترین، گرانبهاترین، و پرمایهترین فرآوردههای خود را از دست داده و به دنبال خارجشدن این آثار، امکان بافت و تهیهی نمونههای مشابه آنها از بین رفت. هماکنون بافندگان اینگونه فرشها، برا ثر اغوای سود بیشتر و آنیتر توجه به این وظیفه و حرفهی خانوادگی را از دست دادهاند و فرشهایی ارائه میکنند که باکار کم ظاهری چشم گیرد و دلپذیر دارد. امروز ایران، قفقاز و ترکستان شاهد فرشهایی هستیم که فاید کیفیت هنری هستند.»
لالایی قالیباف ترکمن
آبادان بر بلندی نشسته میخواند
و به افتخار ترکمن قالی میبافد
برکوهپایهها، ردپای گور خزان
و در خانهی کوچکترین برادر،
گلی قرمز بر قالی!
لالایی، لالایی
لالاکن، فرزند دلبندم
گل من، گلی که ماهی یک قالی میبافد،
و کنارهی قالیاش، جای ده سرانگشت اوست،
در میان گلها، به لاله میماند
به قرمزدانه میماند
لالایی، لالایی
لالاکن فرزند دلبندم
تاریخچه فرش
سابقه فرش را در جهان میتوان به آغاز تمدن در جوامع بشری مربوط دانست از آن زمان که انسان دانست روی زمین سرد و پراز خاک و حشره نمیتواند زندگی کند و شروع به استفاده از پوست و سپس پشمهای درهمشده جانوران اطراف محیطزیست خود کرد، انواع اولیه فرش بیتردید کیفیتی شبیه به نمد و یا تولیدات ابتدایی نساجی داشتهاست ولی بهرحال از آنجاکه از بافتههای اولیه فرش به دلیل کیفیت غیرقابل دوام آن نمونههایی دردست نیست هیچیک از حدسیات و تئوریها و استدلالات مورخان و محققان نتوانستهاست زمانی دقیق برای تهیه اولین نوع از این پدیده زیبای انسانی را تعیین نماید.
بیشک ایرانیان نیز نمیتوانند ادعای تولید اولین فرشهای دستباف را داشتهباشند ولی شواهد و مدراک تاریخی و بخصوص کشف قالی پازیریک سهم اعظم در خلق و تولید این هنر گرانبها را از آن ایرانیان میسازد.
در اشعار همراز« ارابههای ایرانی که با فرشهای ارغوانی پوشیده شده» یاد میشود. گزنفون به هنگام ثبت جنگهای ایران اشاراتی دارد دال براینکه« ایرانیان زیر بسترهای خود از فرشهای نرمی استفاده میکردهاند» در کتاب آناباسیس از فرشی صحبت میشود که ارزش آن معادل 10 مینائوس(واحد پول یونان) برابر 38 پوند نقره بودهاست.
همواره درباره کیفیت واقعی آن اظهارات و اینکه موراد مورد بحث واقعاً فرش بوده و یا انواعی از نمد و یا گلیم منقوش و یا نوعی سوزندوزی و غیره اختلافنظر وجود داشته ولی در این زمان واقعیتهای تاریخی بیانگر نشانههای دیگریست.
در کتابی که در سال 1950 درباره کشفیات پروفسور رودنکو باستانشناس روس در شوروی انتشار یافت، صحبت از کشف فرشی است که از گور یخزده یکی از شاهان سکائی در آلتائی مغولستان خارجی نزدیک به نواحی جنوبی سیبری بدست آمده این فرش که بنام محل کشف آن پازیریک نامیده میشود وبمود یخهای جاودانی سیبری بنحو شگفتانگیزی تقریباً سالم ماندهاست. امروزه در موزه« ارمیتاژ لنینگراد» نگهداری میشود.
ابعاد این فرش 6 فوت و 7 اینچ× 6 فوت معادل با 190×210 سانتیمتر مربع میباشد تعداد گره در سانتیمترمربع 36 گره فارسی است رنگ فرش سرخ تیره، قهوهای، نارنجی، و نوعی سبز مایل به آبی است که امروزه به رنگ پازیک معروف است رنگهای مصرفی در فرش از انواع گیاهی یا حیوانی است. قدمت این فرش که از نوع پرزدار و گرهدار است به 5 قرن قبل از میلاد میرسد و آنچه که از نظر تاریخی ساخت این فرش را به ایرانیان نسبت میدهد طرح و نقشه آن است که سواران پارسی با پوشش و سلاحهای دوران پرشکوه امپراطوری ایرانیان« آشکارا نقشهای تختجمشید را به یاد میآورند».
این مسأله مسلم است که این فرش در مناطق ایرانینشین احتمالاً( خراسان) و یا حداقل در قلمرو حکومتهای ایرانی مادها و یا پارتها بافته شده و اعم از اینکه ایرانیان سازندگان اولین فرشهای بافتهشده در دنیا باشند و یا نباشند میتوانند ادعا نمایند که در 2500 سال پیش در ایران فرش بافته شده و گرهدار با نقشهای دقیق فنی تولید میشدهاست.
در فاصله تا قرن شانزدهم میلادی که سال بافت فرش معروف اردبیل میباشد نمونه و سندی در دست نیست جزاینکه قبل از کشف فرش پازیریک سابقه فرشبافی در ایران به زمان حمله مغولها و یا ترکان سلجوقی نسبت داده میشد ولی نوشتههای مورخان و جغرافیدانهای اسلامی وجود فرش را قبل از این زمانهای تاریخی در ایران مسلم میسازد.
بهرحال همانطور که گفته شد ما قصد تکرار مطالب تاریخی را درباره آنچه بر فرش گذشته وبیاعتنایی مغولها، هلاکوئیان و ترکهای سلجوقی وسایر مهاجرانی که بیشترین نیروی خود را صرف از بینبردن مظاهر فرهنگی و سنتی این سرزمین نمودند و تلخیهائی که بر فرش و بافندگان آن گذشت نداریم اما آنچه که در این مرحله قابل ذکر است نفوذ فرهنگ اسلامی بر مسأله فرشبافی ایران است که امیدواریم تصور نشود که این مطلب برحسب همآهنگی با مسائل روز طرح میشود ولی واقعیت نفوذ و فرهنگ اسلامی بر فرشهای شرقی بطور اعم و فرشهای ایران بطور اخص کاملاً محسوس است تا آنجا که ما شاهد تحول بسیاری از طرحهای اسطورهای قدیمی ایرانی که عمدتاً جنبه مذهبی و نیایشی داشتهاست به سمبلهایی اسلامی بودهایم و بهترین نمونه آن طرح ماهی مشهور به ماهی درهم است و این طرح درواقع شکل تغییریافته ماهی است که سمببل مهر و میترا از اساطیر ایران قدیم بوده و بعد از اسلام بصورت برگ خمیدهای تغییر شکل دادهاست.
از طرف دیگر بدلیل حرمت بافت تصاویر و اسامی مقدسین و آیات الهی و قرآنی بر فرشهایی که زیر پا گسترده هنر فرشبافی شاهده ظهور نوعی جدید از فرش گردید که صورتی تزئینی و پردهای و قابل احترام بخود گرفت و صدور و حضور اولین فرشهای ایرانی و کشورهای اسلامی بویژه ترکیه در بازارهای اروپایی نشاندهنده آن است که فرشها دارای طرحهایی با فرمهای مذهبی از نوع سجادهای، جانمازی، محرابی، و نمادهایی از مساجد و غیره بودهاست.
مختصری از تاریخچه فرش
قالیبافی از اوایل تمدن بشر آغاز گردیده است و ابتدا در میان چادرنشینان رواج یافت. در طی این مدت قالی جزو بهترین اموال شخصی بشمار میرفته و پادشاهان قالیهای زیبا را به سلاطین و یا زیردستان اهداء میکردند و همچنین بعنوان خراج در بازار پادشاهان غالب ارسال میداشتند.
قالی برای پوشش و تزئین جایگاههای سلطنتی و دیوارها و بجای رومیزی و نیز برای زینت کف اتاقها و سالنها و مکانهای مختلف مورد استفاده قرار میگرفته. قالیبافی مدتها قبل از تشکیل اولین سلسله فراعنه مصر در نواحی بینالنهرین و خاور نزدیک رایج بودهاست.
رموز ساختن رنگهای مختلف که در بافت قالیها بکار میرفته نزد قالیبافان آسیایی محفوظ میماند، و تنها از پدر به پسر انتقال مییافت. همزمان با پیشرفت تمدن جهانی صنعت قالیبافی از نظر کمی و کیفی ترقی نمود. تا آنجا که بصورت کنونی درآمد. برای پیبردن به سابقه دیرین قالیبافی در ایران و جنبههای مختلف هنری آن میتوان به نوشتهها و مدارکی که بیش از دوهزارسال قدمت دارد استفاده نمود. سالنامه چینی مربوط به سالهای 617-590 میلادی یعنی اندکی پیش از پایان کار ساسانیان قالی را جزء فرآوردههای ممتاز ایران شمردهاست.
فرش بهارستان که جزو بهترین فرشهای ایران است هنگام یورش اعراب به پایتخت ساسانیان قربانی توحش آنان گردید و قطعهقطعه شد.
این فرش تاروپود ابریشمی داشت که به زروسیم و انواع گوهرها آراسته شدهبود.
همچنین حمله مغول در ایران از بروز اکثر فعالیتها جلوگیری نمود و هنر قالیبافی را دچار وقفه ساخت ولی قالیبافی که یکی از هنرهای خاص ایرانی است همچنان به پیشرفت خود ادامه داد و این فاجعه تاریخی باعث ازمیان رفتن آن نگردید. تا اینکه به بالاترین درجات خود رسید
از آنجائیکه مواد بکاررفته در بافتهای قالیها مانند پشم و پنبهها در مقابل عوامل طبیعی چون حشرات، رطوبت و گردغبار مقاوم نیستند هیچگونه اثری از قالیهای پیش از قرن دهم هجری دردست نیست. پادشاهان صفوی نسبت به صنعت قالیبافی توجه و علامتی خاص ابراز مینمودند. چنانچه شاه اسماعیل هنگام کشورگشایی برجستهترین هنرمندان قالیباف را به تبریز آورد و پاداش شایسته دارد و آنان را به کارشان دلگرم ساخت.
در زمان شاهعباس کبیر علاوه بر جنبههای هنری و تجملی امکانات بازرگانی قالیهای ایران شناخته شد.
در آغاز سلطنت ناصرالدینشاه توسط بازرگانان تبریزی در اسلامبول بازاری برای عرضه قالیهای ایران گشایش یافت. خریداران این بازار بیشتر از مردم انگلیس، فرانسه، و امریکا بودند که رنگآمیز قالی ایران را برای زینتبخشیدن به سالنهای خود میپسندیدند.
بدین ترتیب روزبروز بازار فروش قالیهای ایران رونقی بیشتر یافت.
قالی ایران در بیشتر ممالک خارجی شهرت به سزایی کسب کرد.
امروزه بافت قالی و قالیچه جزوء بهترین صنایع دستی ایران محسوب میگردد که بعلت دارابودن پشم خوب، بافت ظریف، ثبوت رنگ و استفاده از رنگهای طبیعی و تنوع نقش شهرت جهانی دارد. یکی از ارقام مهم صادراتی کشور را تشکیل میدهد.
تعریف فرش
فرش واژهای است عربی که در لغت به معنای گستردن و گستردنی است. چنانچه فرش بدون دخالت ماشین یعنی با دست بافته میشود به آن« دستباف» گویند. فرش دستباف از نظر ساختار دوگونه است: اول، فرش گرهخورده و پرزدار که علاوه بر تاروپود از خامه و پرز برخوردار است مانند قالی و قالیچه و انواع آن؛ دوم فرش تخت باف که فقط دارای تاروپود تنیده و درهم است و نوعی بافته پوددار را تشکیل میدهد؛ مانند گلیم، سوماک، ورنی، پلاس، و انواع دیگر آن. آنچه در این کتاب از فرش سخن میرود، مقصود گروه اول، یعنی فرشهای گرهبافته پرزدار است.
در نوشتههای بازمانده از زبان پهلوی برای قالی نفیس واژه« بپ» یا « پوپ» و برای فرش( و نمد) واژه(نمت) و برای فرش، جامه و بستر واژه« ویسترگ» آمده که واژه اخیر نیز از« ویسترتن» به معنی گستردن اخذ شدهاست. در لغتنامة دهخدا نیز واژه( بوب) به معنای فرش، بساط، خانه و… است که به آن انبوت نیز میگویند.
ترکمنستان
موزة دولتی هنرهای زیبای ترکمنستان
Cosudarstvennig muzey izobrazitelniykn iskusstv Turkman skoy SSR
این موزه در سال 1983 در عشقآباد تأسیس شدهاست. در این موزه کاملترین مجموعه هنرهای ترکمنی مخصوصاً هنرهای دستی ترکمن گردآوری شدهاست. مجموعهای از آثار هنرهای دستی ایران( قالی، زری، مینیاتور، ظروف مختلف) نیز از زمرة آثار این موزه است.
بافندگی
در هیچکدام از صنایع دستی ایران تقسیم کار مثل بافندگی انجام نشدهاست به غیر از کسانی که خدماتی انجام میدهند مانند حلاج، ابریشمپیچ، و رسیندگی و رنگرز سه پیشهور مستقل دیگر هم وجود دارد قبل از اینکه بافنده بتواند ماسوره خود را بکار برده و ازنخ پارچه ببافد باید الیاف را به آنها بدهد.ا ینها عبارتند از شانهساز،( شانهبند) تنپیچ، وطراح یا گورتچین، این فقط در مورد بافندگان سازمانیافته صدق میکند. خانهبافها و چادرنشینانی که قالیبافی میکنند به استادی و مهارت خود متکی هستند.
دستگاه بافندگی
در ایران دستگاههای بافندگی متنوعی به چشم میخورد از دستگاه بافندگی افقی و زمینی که در بسیاری از کشورهای خارومیانه تاریخ آن به هزارة سوم پیش از میلاد میرسد تا دستگاههای مرکب چندوردی و بالاخره دستگاه تنبافی طراحانداز که پیشدرآمد دستگاه جاکار(jacquard) اروپائیان است در ایران هست.
از لحاظ ساخت، دستگاهها به عمودی و افقی تقسیم میشوند. دستگاه بافندگی افقی برای قالی- گلیم و زیلو بکار برده میشود. همچنین دستگاههای دوتیری و نیز سنگین وجود دارد. بیشتر آنها با ورد است ولی بافندگی به شکل تخت و مسطح هم در میان بعضی از قبایل برای بافتن تنگ اسب و جاجیم متداول است.
ترکمننشین(Torkmannesin )
ترکمنها بخشی از عشایر« ترکزبان» ایران هستند که از نقاطی در مازندران گرفته تا بجنورد و قوچان در شمال اخراسان مستقر هستند. ترکمنها به دو طایفة« ترکمن یموت» (yamut/d) و« ترکمن تکه»(tekke ) بخش میشوند که شماری از افراد این دو طایفه در آن سوی دریای خزر به سر میبرند. قالیهای معروف ترکمن در 3 قبیله« آقابای» و« جعفربای» از طایفه ترکن یموت و تکه از طایفه ترکمن تکه بافته میشود.محل استقرار قبیله« آتابای» در گنبد کاووس و قبیله تکه در شمالغربی گنبد کاووس و جعفربای در گمیشان و آققلعه است.
بافت
« مارکوپولو» در قرن هفتم هجری قمری از فرشهای بسیار ظریف و زیبای ترکمن یاد میکند و میتوان نتیجه گرفت که صنعت فرشبافی ترکمنها در این قرن رونق فراوان داشتهاست: قالیچههای ترکمن یک پوده است و با دارهای افقی بافته میشود و درازا و پهنای آن بیش از 2 – 3 متر نیست و در نتیجه قالیچههای بافتهشده با اینگونه دارها کمی بیش از یکمترونیم درازا و یکمتر و چند سانتیمتر پهنا دارد. از قالیهای معروف ترکمن میتوان قالی یموت را نام برد که بیش از جنگ جهانی دوم با چند طرح ویژه و با متن به رنگ ارغوانی سیر بافته میشود ولی پس از جنگ، بافندگان بسوی طرحهای بازارای با زمینهای به رنگ قرمز روی آوردند.میزان محصول بافندگان« آتابای» در مجموع در سال نزدیک 2400 برای اندازهگیری فرش واحدی بنام ایاق(ayaq) بکار میبرند که مساوی با نزدیک 30 سانتیمتر است.
طرح
در قالی ترکمن، طرح مرکزی و نگارههایی جدا در چهارگوشة فرش بطور معمول نقش نمیشود. نقشها طرحها شکسته است و متن پوسیده از نگارههایی هندسی است. نگارههای اصلی ترکمنی بطور معمول هشتضلعی است که گاه مانند مربع و گاه مانند لوزی مینماید که هر یک از آنها، حاشیهای دارند که از لوزیهای کوچک تشکیل میشود.
به نظر میرسد که برخی از نقش و نگار قالیهای ترکمن یارگار« تمغا»( نشان) و اونقون( توتم)هایی باشد که ساده شدهاست.
« رشیدالدین فضلالله وزیر» (645-718 ه.ق) در کتاب جوامعالتواریخ خود از 24 طایفه« اوغوز» ( ترکمن) در زمان خود یاد میکند که هر طایفه یک« تمغا» ویژه خود داشتهاند و هر چهار طایفه یک« اونقون» میشناختنند که آن را محترم میداشتهاند.« اونقون» براساس نوشتة رشیدالدینفضلالله از واژة « انیق» ترکی به معنی« مبارک» میآید.
« اونقون»های طایفههای ترکمن آنگونه که از کتاب« جامعالتواریخ» برمیآید از جمله، عبارت است از انواع پرندههای شکاری مانند شاهین و باز. اینک از جمله نگارههای معنیدار در قالیچههای ترکمن عبارت است از: « قچ»(qac ) یعنی قوچ« آلج»(alej ) یعنی خط و خالدار و« قوش» (qus) که گونهای باز است. و اسم این نگارهها را بافندگان بطور معمول با پسوند« گل» بکار میبرند مانند: « آلجگل» برخی از نشانهها را مانند دانههای اسفند که نخ شدهاست به شکلی مانند مربع و مثلث جسبیده بهم درمیآورند که طلسمی است برای رفع چشمزخم و با تغییراتی نهتنها در قالیچههای ترکمن بلکه در قالیچههای« کرد» و « بلوچ» نیز دیده میشود و یا شکل صلیب شکسته مانند، که تنها در آثار سفالین پیش از تاریخ« در سیلک» و « سگزآباد» دیده شدهاست. از جمله طرحهای رایج در میان بافندگان ترکمن، نقشههای غزال گزیموت، چهارفصل و قاشقی است.
قالیچههای ترکمن تنها با چند رنگ ساده، رنگآمیزی میشود در برخی طرحها دو خط عمود برهم زمینة فرش را به چهار بخش تقسیم میکند که رنگ هر بخش با بخش روبرو قرینه و با بخش کناری در تضاد است. رنگهای لاکی، سفید، سبز و قرمز روشن از جمله رنگهایی است که در بافتههای ترکمن بکار برده میشود. برای رنگ زمینه از کرم، سفید، و همچنین قرمز روناسی بهره میگیرند که رنگ اخیر باعث شهرت قالیچههای سرخرنگ ترکمنی در جهان شدهاست. معرف قالیچههای سرخرنگ، زمانی قالیهای معروف یموت با زمینة ارغوانی سیر و بعد قالی طرح بخارایی با متن قرمز است.
قالی و قالیچة ترکمن
ترکمنهای ایران در حاشیة جنوبشرقی دریای خزر در شهرهای بندرشاه، پهلویدژ، را میان شاهپسند، گبندکاووس، گمیشان، مینودشت، گالیکش، گرگان، و ترکمن صحرا پراکندهاند.
کار قالیبافی در سه ایل آقابای و جعفربای که از تیره یموت هستند و ایل تکه که پس از انقلاب اکتبر از جمهوری ترکمنستان شوروی به ایران پناهنده شدهاند رواج دارد.
ترکمنها دیرزمانی نیست که اسکان یافتهاند. تراکمه در آغاز خانه یا باصطلاح خودشان« اوبه» را با نمد و حصیر که به آن« پاپونچا» میگویند مفروش میکردند ولی پس از گذشت زمان بتدریج در کنار کشاورزی و دامداری حرفه و هنر فرشبافی را نیز فراگرفتند. امروز تراکمه ایران به پرورش اسب و بافتن قالی معروفیت بسزایی دارند.
دقت و ظرافت این دختران و زنان هست که گاه موجب خلق شاهکارهایی بینظیر در عالم قالیبافی میگردد. بهترین قالی ترکمن مربوط به ایل« تکه» میباشد.
مرکز اصلی این ایل در چهارده فرسنگی شمالغربی گنبد کاووس است. بهترین قالیچههای ترکمنی مربوط به کارهای همین ایل میشود ولی تعداد آنها محدود است و حداکثر در سال به 500 عدد نمیرسد.
ایل آتابای نزدیک گنبدکاووس در محلی بنام« جرگلان» سکونت دارند ظرافت قالیهای این ایل به پای قالیچههای ایل« تکه» نمیرسد ولی تولید آن از ایل« تکه» بیشتر است. تعداد قالیچههای بافت این ایل در سال نزدیک به 2000 تخته است.
افراد ایل جعفربای در شهرها گمیشان و پهلویدژ زندگی میکنند و تعداد قالیچههای این ایل در سال به 1000 تا 1500 عدد میرسد. قالیچههای ساخته شده دست افراد این بخوبی سایر قالیچههای ترکمن نیست.
قالیچههای ترکمن بطورکلی دارای گره ترکیباف و یک پوده میباشد و در روی دستگاههای افقی بافته میشود و تاروپود هر دو از پشمهایی است که در همان نواحی یافت میشود و در دسترس میباشد. در تمام نقاط ترکمننشین شمال از کارگاههای قالیبافی بشکلی که درسایر شهرهای ایران رایج است اثری دیده نمیشود. قالیبافان ترکمن دار قالی را برروی زمین بصورت افقی نصب میکنند. این دستگاهها قابل حملونقل میباشند.
ابزار قالیبافی در بین تراکمه عبارتند از: قیچی، شانه، کسگر، و کارد دار قالی در اصطلاح ترکمنی « قوراما» نامیده میشود.
طرح قالیهای ترکمن بیشتر شکسته و هندسی میباشد و نزدیک بکارهای بخارا و سمرقند است. طرحهای معروفی که تراکمه با آن قالی خود را زینت میدهند عبارتند از: ماریگل، تکهگل، افغانی که توسط ایل تکه و درناب گل، قفسهگل آقایق که افراد ایل آتابای از آن استفاده میکنند و آینهگل که مخصوص این جعفربای میباشد.
رنگهای مصرفی این قالیچهها در گذشته قرمزدانه و روناس بوده که با دندانه زاج بکار میرفت و شفافیت و رنگ مخصوص قرمز آن بهترین معرف کار قالیبافان ترکمن بود. امروز کموبیش رنگهای شیمیایی جای رنگهای طبیعی را در بین تراکمه گرفتهاست. امید میرود با فراوانی گیاهان رنگدار در کرانههای خزر و جنگلهای مازندران و گرگان بتوان روشهای رنگرزی گذشته را در بین تراکمه رواج داد.
قالیچههای ترکمن
ترکمنهای ایرانی در دشت گرگان، درشمال گنبدکاووس( قابوس) از ساحل دریای خزر تا مراوه تپه سکنی دارند. دیرزمانی نیست که ترکمنها اسکان شدهاند و با زراعت آشنایی یافتهاند. ولی هنوز در درههای مدوری زندگی میکنند که پوششی از نمد و حصیر دارد.
ترکمنان تکه در چهارده فرسنگی شمال باختری گنبدکاووس بسر میبرند و مرکزشان مراوهتپه است.
گلهای ترکمن
نشانی، هرقدر هم کوچک و ناچیز از آن سرچشمه در این گلها باشد در حالیکه حتی یک نمونه نمیتوان یافت که آن را بتوان به هنر چین یا حتی به هنر آسیای مرکزی پیوند داد.
ترکمنها گلهای اصلی قالی خود را نامهایی دادهاند که صورت مهمترین آنها و معنی نام آنها مسائل بسیاری را روشن میکند.
مهمترین گلها چنین است:
1- فیلپی گولFilpay gul : ( به معنی کفپای فیل قابل مقایسه با چپات استر د رسیستانی به معنی کف پای شتر)
2- چمچمهCemce : به معنی چمچه یا چمچه چمچه لغت فارسی است به معنی قاشق گود
3- کجبهKejebe : به معنی کجاوه و گرفته از تلفظ بسیار قدیم واژه یعنی کجابه
4- گولیگولgulli gul : به معنی نقش گل گلدار و آن نقش مایهیی است دارای گل ریز
5- دغاdoqa : بمعنی طلسم. در ترکی ریشه ندارد و همان دغاست
6- سکیزقاپیSekiz qapi : بمعنی هشت در. ترجمه نادرست هشتبر است.
7- سکیزکلهSekiz Kelle : به معنی هشتکله
8- چرخپلکCark Palak : به معنی چرخ فلک
9- آینا، آیناگل: ayna gol : به معنی نقش آینه
10- آتایاقی at ayaqi : پای اسب به تقلید ا زفیلپیگول
استان مازندران، عشایر ترکمن
مهمترین عشایر جنوب شرقی دریای مازندران ترکمنهای میباشند که در دو منطقه کوهستانی وجلگهای حوالی رودگرگان تا نوار مرزی ایران و جمهوریهای فدراتیو زندگی میکنند. عشایر ترکمن از دو ایل بزرگ یموت و گوگلان تشکیل شدهاست.
ترکمنها با دیگر قبایل ترک و مغول از چند هزارسال پیش در دشتهای آسیای مرکزی سکونت داشتهاند. از آنجا که اساس زندگی تراکمه مازندران و بردامداری و دامپروری متکی است. آنان مجبورند نیمی از سال را در گرمسیر و نیمی دیگر را در سردسیر بسربرند، افراد هر خانواده در محیطی مدور و نمدپوش بنام« اوی» اسکان مییابند. خانواده ایلی که دامهایشان جهت چرا در یک رمه جمع میشوند اویهایشان را در کنار یکدیگر بنا میکنند.
مجموعه چند اوی که در واقع یک واحد گله داراست « اوبه» نامیده میشود. اوبههایی که به فاصله یک تا چند کیلومتر از یکدیگر قرار دارند طایفه کوچکی را تشکیل میدهند که در برخی مواقع تعداد 100 خانوار را در برمیگیرد. سرپرستی اوبهها، تیرهها و طایفهها در گذشته با ریش سفیدانی بود که آنان را یاشول مینامیدند.
اشتغال زنان در سردسیر، پشم ریسی، قالیبافی، نمدبافی و سوزندوزی است، اسبسواری و چوگان سرگرمی مردان است.
ترکمنها هیچگاه بخدا سوگند نمیخورند و بندرت سوگند یاد میکنند. از بارزترین ویژگیهای ترکمنها استفاده از اسب و تفنگ، قالی و سکونت در آلاچیق است.
آنان بسیار میهمان نوازند و از میهمانان خود با یک قوری بزرگ چای و یک کاسه چایخوری پذیرایی میکنند. آنان بجای نشستن همواره لم میدهند و به مجرد ورود یک میهمان ابتدا پشتی و یا بالشتی جهت لم دادن وی مهیا میسازند. ترکمنها به زبان فارسی و لهجههای ترکی و مازندرانی هم آشنا هستند.
ترکمنها: تاریخ و نقش قالی آنان
ترکمنها قبیلههایی ترک هستند که هم اکنون در شمال ایران، شمال افغانستان و شرق دریای خزر در جمهوریهای تازه مستقل ترکمنستان و ازبکستان زندگی میکنند. این مردم اگر چه اصالت خود را حفظ کردهاند، سنتهای فراوانی را چه در جنگهای قبیلهای چه در جنگ با همسایگان و چه تحت تأثیر فرهنگهای مسلط همسایگان از دست دادهاند بطوری که پیگیری تاریخ آنان کار آسانی نیست.
این قوم بیش از هر کالایی به فرشهای خود علاقمند بوده و آنها را به شکلها و اندازههایی گوناگون میبافتهاند تا نیازهای متنوع زندگی کوچنشینی و نیمهکوچنشینی را برآورد، نمادهای آن نوع زندگی را یادآوری میکند و مایهی شادی زندگی کوچنشینی باشد. دگرگونیهای اخیر، ما را هم از درک و هم از خود بافتههای گوناگون عشایری از قاشقدان، آینه دان و نمکدان گرفته تا بهترین قالی که خانوادهیی بعنوان جهیز برای دخترش میبافت، از تنگ، دهنه، روزینی، جوال و خورجین گرفته تا انواع قطعاتی که برای بستن پوشاندن پرده یا در چادر به کار میرفت محروم کردهاست. انواعی از بافتهها نیز بعنوان بستر خواب، جامهدان و زینت بکار میرفته که گویای وضع اقتصادی و شأن اجتماعی بوده و در مواقع لزوم مشکلات مالی خانواده را حل میکرده است.
زنان عشایر از جمله ترکمنها در انواع بافتهها چنان کاردان و مسلط بودند که با سادهترین ابزارها مجموعة متنوع و شگفتانگیزی را ایجاد میکردند که گاه، بویژه هنگام عروسی، بر روی شتر و اسب به نمایش گذاشته میشد. در عین حال، همین فرشها هر اندازه با دقت و زیبا بافته شدهبود، زیر دست و پا و در زندگی گذرا و ناپایدار و در عین حال پرغرور و حادثه ترکمنها از بین میرفت. به همین دلیل، تنها نمونههایی باقیمانده است که یا پیشامد یا دست بیگانهیی که با اعجاب و تحسین بسوی آنها رفته، انواع قابل توجهی را از گزند روزگار نگهداشته است. کهنهترین این نمونهها از قرن دوازدهم هجری عقبتر نمیرود و به همین دلیل، تاریخ قالی ترکمن اساساً روشن نیست.
تحقیقات رونگار ما درباره تاریخ ترکان با فرضهای نادرست و گاه با تعصبات و علایق قومی و سیاسی همراه شده و کار مطالعه را تا حدی مشکلتر کردهاست. قطرهای نادرستی که درصد سال گذشته ابراز شده گاه با علاقه و تعصب هنوز تکرار میشود. برای مثال به یک مورد اشاره میکنیم: هنوز این نظر که ترکمانان آققویونلو و قرهقویونلو به حسب رنگ گوسفندانشان چنین نامیده میشدند؛ طرفدار دارد. حال چیزی که مثلاً مورد توجه قرار نمیگیرد این است که چه کوچ نشینان و چه کشاورزان در طول تاریخ به وجهی غیرمستقیم و ناخودآگاه و گاه حتی با آگاهی و عمده انتخاب اصلح کردهاند. پدیدآمدن بهترین نوع محصولات کشاورزی یا نژادهای گوسفند محصول همین انتخاب است. قرهگل از چه راهی پدید آمدهاست؟ گاو سیستانی همچنین. چرا عمدة گوسفندان کوچنشینان ایران سفید هستند؟ این از طریق انتخاب اصلح توسط گلهداران پدید آمدهاس؛ زیرا پشم سفید است که در آوردن آن به هر رنگی میسر است.
با توجه به این نکته مگر میتوان پذیرفت که همه یا بیشتر گوسفندان یک ایل سیاه باشد؟ رسیندگی و بافندگی بیش از هفتهزارسال سابقه دارد.
نظریههای دیگر چنین است. کوشش جمعی از محققان برای ایجاد پیوند بین نقشهای ترکمنی و تمغا( نشانة قومی) و دیگر نشانههای قدیم ترکمن به نتیجهایی نرسیدهاست.
روشن شدهاست که نشانههای قومی ترکان نهتنها به بافتههای آنان بلکه به دیگر نقشها و حتی فرهنگ کهن آنها ربطی ندارد. در این زمینه بحث ویژهیی خواهیم داشت. ترکان از آنجا که سرزمین اصلی خود را رها کرده و به سرزمینهای متمدن و سابقهداری مهاجرت کردهاند، بیش از اقوام دیگر تحت تأثیر خلقهای مجاور قرار گرفتهاند.
در بافندگی آنان اثر فنون شمال ایران و نیز نقشهای اصیل ایرانی بنامهای اصیل فارسی را ملاحظه خواهیم کرد.
بنیاد اقتصادی زندگی همه( اغلب)ترکمنها،مثل همهی عشایر، دامداری است. با وجود این، اوضاع جغرافیایی و سیاسی گاه امکانات بهتری مثل کشاورزی را فراهم میآورد.
در طول تاریخ، ترکمنها کمتر به دولتها متکی بودهاند؛ اگرچه گاه در تشکیل حکومتها یا در به قدرت رسیدن آنان تأثیر داشتهاند. راه دیگر درآمد آنان شرکت در کار حملونقل و فقط امنیت در طول راههای کاروانی و گاه بینالمللی بود که از غرب چین تا غرب آناتولی( ترکیه) ادامه داشت: گاه دولتها، یا معمولاً ثروتمندان و بازرگانان، چند صدتا چندهزار شتر، اسب و قاطر از کوچنشینان ترکمن کرایه میکردند. ترکمنها با تضمین نقاط ناامن راه، مورد توجه حکومتها قرار میگرفتند و گاه به همین دلیل منطقهی ناامنی به آنان سپرده میشد و آنان از پرداخت مالیات معاف میشدند.
ادبیات ترکمنها بطور عمده شفاهی است. در ادب عامیانهی ترکمن اشارههایی به زندگی قدیم. دورة ترکتازی، شکار با پرندگان شکاری، دزدیدن همسر از میان قبیله یا طایفه دیگر عشقهای سوزان صحرایی، تنهایی مادران به هنگام سفرهای دورودراز همسران و ستم چندگانه که متحمل میشدهاند، رسمهای آنان زگهواره تا گور، صبر و بردباری زندگی صحرانشینی جوانیهای پرنیرو و پیریهای زار، باروری گوسفندان، پشمچینی، شیردوشی، رشتن و بافتن دیده میشود. چیزی که کمتر در آن دیده میشود تاریخ است. چادرنشینان معمولاً تاریخنویسی ندارد یک استثناء عبارتند از نسبنامهی ابولغازی که در آغاز قرن یازدهم هجری نوشته شده و متأسفانه تنها مطالب خواجه رشیدالدین فضلالله را تکرار کردهاست.
در طول قرنه تغییرات شدیدی چه از نظر ساختار قومی و اجتماعی و چه از نظر حیطهی نفوذ جغرافیایی در میان ترکمنها صورت گرفته است که عمدهترین علت آن احتیاج به آب وعلفزار بودهاست این تغییرات باعث رقابت، جنگ و تحولات شدید میشد. بویژه قرن سیزدهم هجری شاهد تغییرات غیرقابل برگشت در زندگی آنها بودهاست. حرکتها. فتوحات، پذیرفتن انقیاد دیگران از جمله روسها، حوادث مهمی را پشتسرهم قرار میدهد که اتفاقاً کهنهترین و عمدهترین قالیهای ترکمن از آن دوره باقیمانده است.
در عین حال که بافت قالی در بین برخی از قبایل ترکمن تأئید نشدهاست، چندین قبیله که قدیمتر، بزرگتر و نیرومندتر از همه هستند قالی میبافتهاند. ذیلاً میکوشیم نگاهی به تاریخ ترکمنهای قالیباف بیافکنیم.
محمود کاشغری و خواجهرشیدالدین فضلالله به ترتیب در قرنهای پنجم و هفتم هجری گفتهاند که قبیلهی سالورا شرفیترین و برگزیدهترین قبیله بودهاست. این وضع در نتیجهی قرنها برتری اقتصادی بوجود آمدهبود. مشکووا متخصص شوروی( سابق) در نیمه اول این قرن میگوید:« سالورها امروزه پدر قالی ترکمن شمرده میشوند». این قبیله با همهی توانایی خود از قاجارها شکست خورده(1210 شمسی، 1831 میلادی). این شکست در سرزمین سرخس اتفاق افتاد و از آن پس این قبیله در همان محل، بدون اینکه بتواند متحرک دیگری داشتهباشد- ماندهاست.
ایل چدر( چادر) برحسب گواهی محمود کاشغری و رشیدالدین فضلالله در آسیای مرکزی میزیستهاست و از قرن یازدهم هجری زندگی آنها در حوالی خیوه( خوارزم قدیم) شناخته شدهاست. این چدر چه در آنجا و چه در امارات بخارا در محاصرهی ایلهای دیگر بود. متخصصان میاندیشند که ساخت ایلی آنها ضعیف و باعث تغییر در قالیبافی این ایل شدهاست.
ایل ارساری، براساس سخن ابولغاری، نسبی افسانهای دارد و بنظر میآید در قرن یازدهم هجری به شرق مهاجرت کرده و در حدود امارت بخارا ساکن شدهاست. ارساری از درگیریهای بزرگ ایل پرهیز کرد و به فرهنگ شهری روی آورد. ویژگیهای این فرهنگ در قالی ارساری منعکس شدهاست.
تاریخ قالیبافی ترکمن انعکاسی از تاریخ این قوم نیست. همچنان که در مورد تاریخ هیچذ قبیلهیی نمیتوان با اطمینان سخن گفت، بیان تاریخ قالی ترکمن نیز خالی از اشکال نیست و ما در این کتاب با آن آشنا خواهیم شد. الگوی کلی قالی ترکمن نشان از تحولات شدید ندارد زیرا بصورت نقشهای تکراری باقیمانده است. این نقشها در ایران بیش از ششصدسال سابق دارند و در بسیاری از مینیاتورهای قرن هفتم هجری به بعد منعکس شدهاند. از آنجا که کهنترین قالی بدست آمدهی جهان نیز دارای نقشهای تکراری است، باید پذیرفت که نقشهای ترکمنی در یک مرحلهی ابتدای باقی ماندهاند. چنانکه خواهیم دید کوشش در جهت اثبات خلاف این امر، چندان موفق نبوده.
مرد ترکمن و بافت قالی
در خلال این نوشتهها اشارههایی به این موضوع داشتیم که قالیبافی ترکمنی هنر و حرفهی زنانه است و مردان ترکمن قالی نمیبافند.
سنت قالیبافی است که این کار را در حیطهی فعالیت زنها میداند، به مردان ترکمن اجازهی دستزدن به چنین کاری را نمیدهند. بافتن قالی دون شأن یک مرد ترکمن است. برای نخستین بار سه مرد جوان ترکمن نخستین قالیچه(ray ) را بافتند که این دیوار توسط نیازجان از میان برداشته شد.
نیازجان و فرش ترکمن
بافندهی فرش ترکمن زن است، و مرد ترکمن در این حیطه گام نمینهد. زن ترکمن نیز در چارچوب محدود مکان تلاش دارد، شوهرسالازی، با قدرت حاکم است و زن ترکمن همراه است مادر است، پختوپز با اوست؛ به شوهر، بچهها، پدرشوهر، و مادرشوهر، هم باید برسد و در کنار این همه تلاش در گوشهیی از خانهاش، دار قالی برپا میکند و از این راه به اقتصاد خانه کمک میکند. او امکان گسترش کار و کسب معلومات را ندارد. شاید اگر مردان- که چون زنان محروم نیستند قالی میبافتند، وضع بگونهای دیگر بود.
همشهریان و همزبانان نیازجان، فرش را بطور سنتی بدون نقشه یا طراحی با چند نقشی که بخاطر سپرده بودند میبافتند. دختری با چند نقشی که از مادرش فرا میگرفت، عمری را میبافت و همانها را به دختر خود میآموخت و او هرگز از چارچوب محدود آن چند طرح بیرون نمیرفت- همچنان که مادرش نرفته بود. نتیجه چنین بافتی یکنواختی و تکرار بود.
نیازجان این نقشها را بنا به گفته خود« به جدول کشید» آنگاه علاقهاش او را بگونهای این جویندهی یابنده عناصر اصلی نقشهای ترکمنی را که در موزههای کشورهای بیگانه بود بدست آورد و روی نقشه برد.
احیای فرش ترکمن هدف او بود. او نمیتوانست ببیند که قالی ترکمن ایرانی، جایی در بازارهای جهانی ندارد، در حالیکه مشابهان آن گوی سبقت را ربودهاند.
یگانه عامل دوام و بقای ترکمن، فرش اوست، ترکمنها را در جهان بخاطر قالی ترکمن میشناسند و این قوم، در هر جا که پیشرفتی داشتهاست، از این طریق بودهاست. صنعت و تکنولوژی ترکمنها همواره پس از فرش آنان مطرح است. در ترکمنستان، کتابی چاپ نمیشود که سرآغاز آن، نقش مارگل را که نشانهی قوم ترکمن شدهاست نداشتهباشد. در آنجا همهی کاشیکاریهای دیوارهای موزهها، درگاهیها و حتی آشپزخانهها این نقش را دارد؛ حتی برج آنتن تلویزیون عشقآباد نقش مارگل را برخود دارد. آنها هر پیشرفتی را مدیون توجه به هنر قالی بافیاند.
( نیازجان و طرح و نقش در فرش ترکمن)
وقتی از طرح و نقشه سخن به میان میآورد چون نقشهای فرش ترکمن به ذهن
میگراید و چنان تصاویر انتزاعی فرشها را بیان میکند که شنونده درمییابد او به روشنی تمام همة نمادها و تصاویری را که نامشان را به زبان میآورد بگونهیی که در طبیعت هستند میبیند.
نیازجان در طرحی که چون عدد هشت فارسی است(8) سکونت در کنارة دریای خزر را میبیند و شاخ قوچ را که بیننده ربط انتزاعی آنرا با شاخ قوچ واقعی باید احساس کند تا ارتباطش با نیازجان برقرار شود، نشانة چادرنشینی میداند و خود قوچ را مظهر قدرت ترکمنها عقاب انتزاعی طرحها نیازجان را با داستانی تاریخی به یاد طغرلبیک رهبر فاتح ترکمنهای ایرانی میاندازد و این که عقاب را طغر میگویند مارگل شاخصترین نقش ترکمنی فرشها – و نه تنها فرش که هنر بافته و شیء دیگر – را کوشک داوانی به معنای جای پای شتر میشناسد.
(رنگ به زبان ترکمن)
ترکمنها به رنگ لاکی، نارنج، میگویند. ترکمنها به رنگ قهوهای قنگ ری میگویند- بعضی ترکمنها به رنگ زیتونی سیر ناسی میگویند و ناس مادهای است که زیر زبان میگذارند و در ردیف موادی چون توتون و تنباکو قرار دارد. ترکمنها به رنگ سرمهای گوگ میگویند و به رنگ سیر یاشیل گویند و رنگ مشکی را قره گویند.
( نیازجان و دار قالی)
دارهای قالی نیازجان سرپا و به عبارت بهتر عمودی است و ترکمنها معمولاً از دار افقی استفاده میکنند، دار افقی اگر عادت چشمها و دستها نباشد و ریشه در سنت قدیم نداشتهباشد دار ناراحتی است و نیازجان این سنت کهنه و بیهوده را کنار گذاشته، دار عمودی را برگزیدهاست.
گفتیم که دار قالی در کارگاه نیازجان عمودی است. طرحی از دار تهیه کرده و نام اجزای آن را نوشته
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله72 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید