در این فصل به توضیح مباحث نشانه شناسی، فلسفه اشراق، هنر و عالم خیال، نگارگری و نقاشی ایرانی و معانی رنگها پرداخته شده است و با کمک آنها سعی بر ایجاد رابطه بین این دو مقوله ی اشراق و نگارگری شده است. با بررسی عوالم خیال و عرفانی و گزر از آنها و مقایسه فضای نگرگری با فضای اشراقی و عرفانی که هنرمند نگارگر به کار می برده به وجوه مشترک میان آنها پرداخته ایم.
2-1 نشانه شناسی:
«اگر بخواهیم به زبان ساده معنای نشانه شناسی را روشن کنیم می توان آن را مطالعه منظم و سامانمند همه عوامل مؤثر در ظهور و تأویل نشانه ها نامید به دیگر سخن نشانه شناسی دانشی است که آثار و نشانه ها را چون بخشی از زندگی اجتماعی مورد پژوهش قرار می دهد». (ضیمران، 1382،7).
بررسی و تحلیل پیام های شمایلی به خوبی نشان می دهد که تاویل نقش مایه ها به واسطه فرآیند دلالت های ضمنی که از طریق پیوند معانی مدلول ها در سطوح مختلف به وجود آمده، صورت می گیرد.
نتایج این روند زمانی دارای اعتبار است که دلایل دقیق و متکی به شواهد عینی باشد. اطلاعات صوری و مدلول های صریح، دلایل اثباتی ای برای تألیف پییام های تصویری هستند. برای جمع بندی و نتیجه گیری می توان یافت های کلامی تصویر را در یک تابلو جمع آوری نمود. (پهلوان، 1390، 54)
در ابتدای قرن 20 فردینان دو سوسور و چارلز ساندرزپیرس مطالعات جدیدی را پیرامون نشانه ها انجام دادند. آنها اعلام کردند که مسأله معرفت موکول به شناخت عنصر زبان است و زبان هم چیزی جز منظومه ای سامانمند ازنشانه ها نیست ولی رویکرد این دو اندیشمند پیرامون نشانه شناسی متفاوت بود.
فردینان دوسوسور استاد زبان شناسی سوئیس (1839 – 1914) که در دانشگاه لوزان تدریس می کرد عقیده داشت که نشانه متشکل از دو عنصر مستقل دال و مدلول است.
دال تصویر آوایی واژه گفتاری و مدلول یا معنا عبارت از آن چیزی است که در ذهن مخاطب هنگام شنیدن دال خطور می کند و عامل مهمی بنام فرهنگ میان دال و مدلول وحدت ایجاد می کند. سوسور واژه نشانه را برای مطالعه واحد های زبانی به کار برد. (ضیمران، 1382،9).
(( به دیگر سخن، تشخیص یک دال مثلاً صندلی و یا میز برای چیزی خاص موکول است به دریافت و قبول اعضاء یک جامعه. بنابراین وقتی کسی می گوید: صندلی و مخاطب او مصنوعی ساخته شده از چوب را در نظر می گیرد، صرفاً معلول تجویز فرهنگی خاص است.
پس می توان گفت که نظام معانی و واژه های مربوط در چارچوب قواعد عام حاکم بر ترکیب و به کارگیری آنها زبان نام می گیرد.
از این منظر زبان عبارت از بنیاد و ساختی است که واژه ها و معنای آنها را وضع می کند. سوسور یان ساختار را که خارج از وجود فرد استقرار دارد زبان نامید)) (ضیمران، 1382،9).
از نظر سوسور نشانه کلیتی است که ناشی از پیوندی بین دال و مدلول که این رابطه را اصطلاحاً دلالت می نامیند و این رابطه در نمودار سوسوری نشان داده شده است. خط افقی در این نمودار دو عنصر درونی نشانه را جدا می کند. این دو پیکان نشان دهنده تعادل بین مدلول و دال است که دال بدون مدلول یا دالی که به هیچ مفهومی دلالت نکند امکان ندارد وجود داشته باشد و وجود خط افقی هم بیانگر این است که دال و مدلول را می توان برای مقاصد تحلیلی از هم متمایز کرد. از دید سوسور هام دال و هم مدلول جنبه روانشناختی دارند و هیچ یک جنبه مادی ندارند و به نظامی انتزاعی و اجتماعی تعلق دارند که سوسور آن را لانگ نامیده است. این هر دو از نوع صورت هستند و نه جوهره.(سجودی، نشانه شناسی کاربردی، 1382، 23)
نشانه شناسی اشراق در نگارگری قرن هشت و نه