فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نظریه فطرت در قرآن

اختصاصی از فایل هلپ نظریه فطرت در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

نظریه فطرت در قرآن

یکى از مباحثى که در قرآن و سنت‏با اهمیت ویژه‏اى مطرح گردیده بحث فطرت است. فطرتمندى انسان، فطرى بودن دین، فطرت پسندى، حسن عدل و قبح ظلم، معلوم بودن فجور و تقوا به الهام فطرى، اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى در عالم ذر و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان، از جمله مسائلى است که آیات قرآن و روایات ائمه معصومین‏علیهم‏السلام بر آن دلالت صریح دارند.

اما مهم آن است که اگر چه در پاره‏اى آیات، انسان فطرتمند معرفى شده و بحث از الهام فطرى فجور و تقوا به انسان به میان آمده است ولى در بعضى آیات دیگر، خلقت طبیعى انسان به عنوان موجودى ظلوم، جهول، هلوع، کفار و طغیانگر مطرح شده است.

اگر در پاره‏اى از آیات، دین امرى فطرى معرفى گردیده و یا اقامه عدل هدف رسالت پیامبران بیان شده است (که به دنبال فطرى بودن دین، عدالتخواهى و اقامه قسط و عدل نیز فطرى خواهد بود) اما در پاره‏اى دیگر از آیات، سبب تشریع دین، بروز اختلاف اولیه بین انسانها و نیاز اضطرارى آنها به دین و قوانین لازم براى رفع اختلافات بیان گردیده است و از آن استنباط مى‏شود که دین مولودى اجتماعى است که انسانها به حکم اضطرار و به منظور رفع اختلاف به آن پناه برده‏اند و نه به حکم فطرت. و این البته با نظریه برخى از جامعه‏شناسان نزدیکى زیاد دارد.

 و نیز اگر در برخى آیات سخن از اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان به میان آمده است در برخى دیگر از آیات خالى بودن ذهن انسان در بدو تولد از هر گونه شناخت و معلومى مطرح شده است و این نیز با نظریه‏هاى برخى از روانشناسان قرابت دارد.

در این مقاله برآنیم تا ضمن بحث از معناى لغوى فطرت با توجه به وزن و صیغه آن در کلام عرب، کاربرد و مشتقات آن در قرآن، و تفاوت آن با طبیعت و غریزه، به تبیین بینش خاص قرآن در مورد فطرت و پیآمدهاى اجتماعى آن بپردازیم و مى‏کوشیم تا با بهره‏جویى و استمداد از نظریه بدیع علامه طباطبائى در تفسیر المیزان، که کمتر به آن توجه شده و یا متاسفانه مورد بى‏مهرى واقع گردیده است‏به زدودن پاره‏اى از ابهامات بپردازیم.

معنى لغوى فطرت

واژه «فطرة‏» بر وزن «فعلة‏» دلالت‏بر نوع دارد مانند جلسة یعنى نوع خاصى از نشستن، مثلا اگر بگوییم: جلست جلسة زید یعنى مثل زید و به نوع نشستن وى نشستم. بنابر این واژه «فطرة‏» از ماده «فطر» به معنى نوعى خاص از آفرینش است‏یعنى خلقت و آفرینشى بى‏سابقه که از آن به ابداع تعبیر مى‏شود.

راغب اصفهانى در مفردات در مورد معنى فطرت چنین مى‏گوید: «و خداوند خلق را فطر نموده است و این فطر یعنى ایجاد کردن شى‏ء به شکلى بدیع و تازه بر کیفیتى که فعلى از افعال از آن صادر گردد». (1)

ابن اثیر نیز در نهایه، در توضیح ماده «فطر» در حدیث نبوى، «کل مولود یولد على الفطرة‏» (2) مى‏گوید: «فطر به معنى ابتدا و اختراع است و فطرة حالت آن ابتداء و اختراع را بیان مى‏کند مانند جلسة و رکبة یعنى نوعى خاص از نشستن و سوار شدن و معنى حدیث این است که: هر فردى بر نوعى خاص از صفات جبلى و طبیعى متولد مى‏شود به طورى که آماده پذیرش دین الهى مى‏گردد و اگر او را با همان صفات واگذارند پیوسته بر آن صفات استمرار دارد و از آنها مفارقت نمى‏کند و همانا علت عدول انسانها از آن، آفتى از آفات بشرى یا تقلیدى است که از غیر در آنها اثر مى‏گذارد...» (3)

بیان این مقاله درباره فطرت با تعبیر راغب به «و ابداعه على هیئة مترتبة لفعل من الافعال‏» و نیز با تعبیر ابن اثیر به «انه یولد على نوع من الجبلة والطبع المتهیئ بقبول الدین‏» هماهنگ است.

استعمال واژه فطرت و مشتقاتش در قرآن‏در قرآن مجید واژه‏هاى «فطره‏» (4) ، «فطرکم‏»، (5) «فطرنا»، (6) «فطرنى‏»، (7) «فطرهن‏»، (8) «فطور»، (9) «فطر»، (10) «منفطربه‏» (11) . انفطرت، (12) و «فاطر» (13) به کار رفته است که همه جا به معنى ابداع و آفرینش بدون سابقه است.

طبیعت، غریزه، فطرت

«طبیعت‏» یعنى سرشتى که اشیاى مادى بر آن آفریده شده‏اند، بیشتر در مورد موجودات بیجان به کار مى‏رود و اگر در مورد جاندارها به کار رود به آن جنبه‏هایى از جانداران که با بیجانها مشترکند اطلاق مى‏شود.

«غریزه‏» بیشتر در مورد حیوانات به کار مى‏رود و اگر در مورد انسان به کار رود به جنبه‏هاى حیوانى موجود در انسان اطلاق مى‏شود و عبارت از نوعى حالت تسخیرى و غیر آگاهانه یا نیمه آگاهانه از ناحیه خلقت است که بر خود محورى و یا بقاى نوع استوار است و به عضوى مادى از بدن انسان مربوط مى‏شود مانند غریزه گرسنگى که با سیستم عصبى هیپوتالاموس و یا غریزه تشنگى که با سیستم عصبى هیپوتالاموس و غده هیپوفیز ارتباط دارد و این دو از نوع گرایشهاى فیزیولوژیک به شمار مى‏روند که براى ادامه حیات حیوان ضروراند. و نیز مانند غریزه جنسى که از نوع گرایشهاى لازم براى بقاى نسل است و ارضا نشدن آن حیات موجود زنده را به خطر نمى‏اندازد بلکه بقاى نوع را به خطر مى‏اندازد.

«فطرت‏» در مورد انسان و خصلتهاى فرا حیوانى او به کار مى‏رود، در حد حالتى آگاهانه و حاوى نوعى قداست است. همچون غریزه و طبیعت‏سیرى تدریجى و ساختارى ثابت دارد اما مرحله‏اى تکاملى است که پس از فعلیت‏یافتن طبیعت و غریزه و نیز پس از شکوفایى حس و خیال یعنى همراه با پیدایش عقل تکون مى‏یابد و در پرتو آنها، گرایشهاى غریزى نیز مى‏توانند از نوعى قداست‏برخوردار شوند.

فطریات در انسان به ترتیب در سه ناحیه دانش، ارزش و گرایش شکوفا مى‏شوند و فعلیت مى‏یابند. در زمینه دانش، گزاره‏ها به شکل توصیفى و خبرى بیان مى‏شوند. در زمینه ارزش، گزاره‏هاى حاکى از آنها شکلى دستورى دارند. گرایشها نیز پاره‏اى حالات نفسانى‏اند که پس از شکوفایى ارزشها در انسان پدید مى‏آیند و موجب جهتگیرى وى به سوى هدفى والا و مقدس مى‏شوند. فعلیت ارزشها و گزاره‏هاى آنها منوط به فعلیت عقل نظرى و استمداد عقل عملى از آن است تا آنجا که اگر عقل نظرى در انسان شکوفا نشود و از مرتبه عقل بالقوه به مرتبه عقل بالفعل نرسد امکان فعلیت و جولان عقل عملى نخواهد بود. (14)

در این جا به این اجمال بسنده مى‏کنیم و به بررسى دو دسته آیات در این باره مى‏پردازیم: دسته اول آیاتى که معنایى سلبى از فطرت ارائه مى‏دهند و دسته دوم آیاتى که معنایى ایجابى دارند.

آیات دسته اول

آیه 78 سوره نحل به خالى بودن لوح نفس از کلیه معلومات در آغاز تولد و پیدایش تدریجى معلومات پس از آن از طریق حواس و فکر مى‏پردازد: «والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئا وجعل لکم السمع والابصار والافئدة لعلکم تشکرون‏» چنان که در تفسیر المیزان (15) ذیل آیه فوق آمده است‏سیاق آیه، و اشاره آن به مبادى علم حصولى یعنى حس و فکر و نیز پیدایش تدریجى معلومات در آنها، دلالت‏بر این معنى دارد که آنچه در این آیه از انسان در بدو تولد نفى شده است علم حصولى است. بنابراین، انسان در آغاز به هیچ چیزى که مبدا آن حس یا عقل باشد علم حصولى ندارد.

بدین ترتیب بنا به تصریح کلام وحى، هیچ گزاره‏اى اعم از گزاره‏هاى بدیهى و فطرى، یا غیر بدیهى و نیز اعم از این که متعلق شناخت آن عالم طبیعت، ماوراى طبیعت، انسان یا ذات احدیت و... باشد در آغاز تولد براى انسان به علم حصولى معلوم نخواهد بود.

و اگر چنین باشد که کودک در بدو تولد واجد هیچ تصور و تصدیقى نباشد در این صورت نه فقط دانش بلکه ارزشها و گرایشهاى انسانى نیز از طفل در آغاز پیدایش نفى مى‏شود زیرا ارزش، به عنوان ارزش فطرى و نه به عنوان غریزه و میل ناآگاهانه حیوانى، در انسان پس از علم وى به ارزشمندى آن حاصل مى‏شود و با نفى هر نوع علم و آگاهى، ارزشها نیز منتفى مى‏شوند. همین‏طور است گرایشهاى فطرى; زیرا هر گرایشى اعم از فطرى یا غیر فطرى پس از علم نفس به غایت آن و ارزشمندى آن غایت، براى انسان حاصل مى‏شود. بر این اساس نفس انسانى در آغاز پیدایش، هیچ تصور یا تصدیق فطرى و نیز هیچ ارزش یا گرایش فطرى را واجد نیست. تنها چیزى که انسان در آغاز و نیز به هنگام کهنسالى یعنى پس از ضعف قوا و از دست دادن معلوماتش واجد مى‏شود علم حضورى نفس به خودش است.

در سوره نحل آیه 70 آمده است: «والله خلقکم ثم یتوفاکم ومنکم من یرد الى ارذل العمر لکی لایعلم بعد علم شیئا ان الله علیم قدیر».


دانلود با لینک مستقیم


نظریه فطرت در قرآن

نظریه های روانشناسی عقب ماندگی ذهنی + پیشینه تجربی - 35 صفحه + Doc

اختصاصی از فایل هلپ نظریه های روانشناسی عقب ماندگی ذهنی + پیشینه تجربی - 35 صفحه + Doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

عقب ماندگی ذهنی بیماری نیست؛ بلکه حاصل یک فرایند بیمارگونه در مغز و با محدودیت در کارکرد هوشی و انطباقی است. علت عقب ماندگی ذهنی غالبا نا‌مشخص می‌ماند و پیامدها‌ی آن در مشکلات بیمار در کارکرد هوشی و مهارت‌های زندگی تظاهر می‌کند.

   در میانه دهه 1800 بسیاری از کودکان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی به مؤسسات شبانه‌روزی و بر اساس این باور که اگر این کودکان آموزش جدیدتری دریافت کنند، خواهند توانست به خانواده‌های خود باز گردند و در جامعه در سطحی بالاتر فعالیت نمایند، سپرده شدند. این مؤسسات شبانه‌روزی وی‍‍ژه کودکان مبتلا به عقب ماندگی در اواسط دهه 1900 به اوج خود رسید. آگاهی مردم از شرایط پرازدحام، غیر‌بهداشتی و در مواردی توام با سوء رفتار مؤسسات به طلوع نهضت مؤسسه‌زدایی منجر گردید. از اواخر دهه 1960، کودکان معدودی به مؤسسات شبانه روزی سپرده شده‌اند و مفهوم وارد کردن در محیط مدارس و بهنجارسازی در موقعیت‌های زندگی بین گروههای طرفدار و اکثر مردم بارزتر شده است.

   پس از تصویب قانون عمومی 142-94 (قانون آموزش برای همه) در 1975، سیستم مدارس عمومی موظف شده‌اند که خدمات آموزشی مناسب برای کودکان مبتلا به ناتوانی فراهم کنند. این قانون در سال 1990 تعدیل و گسترده شد. در حال حاضر پیش بینی آموزش عمومی برای همه کودکان از جمله کودکان مبتلا به ناتوانی از نظر قانون الزامی است و باید در محیطی با کمترین میزان محدودیت ارایه شود.

   علاوه بر سیستم آموزشی، سیستم‌های زیادی برای حمایت از کودکان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی بوجود آمده‌اند در بین آنها انجمن کودکان استثنایی و انجمن ملی برای شهروندان عقب مانده مشهورترند. شاخص‌ترین سازمان حمایتی در این زمینه انجمن آمریکایی عقب ماندگی ذهنی است که در آموزش عموم مردم در مورد عقب ماندگی ذهنی و نیز حمایت از پژوهش و تصویب قوانین در ارتباط با عقب ماندگی ذهنی بسیار مؤثر بوده است (کاپلان سادوک،1993 به نقل از پورافکاری،1382ص339).

   افزایش علاقه به قرار دادن کودکان استثنایی در کنار کودکان عادی در طول سه دهه گذشته نمایانگر این احساس در جامعه است که همه افراد جدای از شرایط ویژه‏ای که دارند باید فرصتها و مجال‏هایی را جهت شکوفا ساختن هر چه بیشتر توانایی‏های خود در اختیار داشته باشند (کرک و کالاگر[1]، 1993 به نقل از کجباف، 1377).

   والدینی که باید با مشکلات یک کودک مبتلا به معلولیت شدید مقابله کنند، با دو بحران مواجه می‏باشند: اولین، بحران مرگ سمبولیک کودک است که برایشان اتفاق افتاده است. والدینی که در انتظار تولد کودکی می‏باشند، به صورت اجتناب‌ناپذیر درباره کودکی که هنوز متولد نشده است، فکر می‏کنند. آنها هدف‏هایی نظیر موفقیت‏ها، تحصیلات و امنیت مالی برای کودک خود در نظر می‏گیرند. اینگونه والدین پس از مرگ سمبولیک کودک، از بر باد رفتن آرزوها و رؤیاهایشان دچار رنج می‏شوند. بحران دوم که در واقع با بحران اول متفاوت است، مسأله مراقبت‏های روزانه از کودک استثنایی می‏باشد. این اندیشه که کودک فرایند طبیعی رشد را طی نخواهد کرد و نخواهد توانست به بزرگسالی مستقل تبدیل شود، بر دوش والدین سنگینی می‏کند بنابراین برخی از خانواده‏ها قادرند خود را با مشکل داشتن کودکی که دچار عقب ماندگی است تطبیق دهند در حالی که دیگران دچار آشفتگی می‏شوند (کرک و کالاگر، 1993 به نقل از کجباف، 1377).

مفهوم عقب ماندگی ذهنی از دیدگاه متحولی پیاژه

   حرکتی که در تشخیص عقب ماندگی ذهنی از حدود سال 1940 آغاز شده و همچنان ادامه دارد، براساس نظریة متحولی پیاژه و همکار برجستة او اینهلدر است که با تحقیقات و پژوهش‏های مستمر، پیشرفت‏های قابل ملاحظه‏ای داشته است. در این نظریه دو مفهوم اساس کار قرار گرفته: تثبیت و چسبندگی.

   وقتی که وضع عقلی یک کودک عقب مانده را به کمک آزمون‏های عملیاتی تعیین می‏کنیم نشان داده می‏شود که این کودک، بی‏ چون و چرا در مرحله‏ای از تحول، تثبیت شده است به دلیل اینکه تست‏های غیر عملیاتی زیربنای تحولی و مرحله‏ای ندارند، این واقعیت را نشان می‏دهند. بر پایه استفاده از الگوی تحولی در تشخیص عقب ماندگی ذهنی که نخستین بار توسط همکار برجستة پیاژه، اینهلدر تحقق پذیرفت تحول روانی در عقب مانده ذهنی عمیق در پایان دورة حسی ـ حرکتی، عقب ماندگان ذهنی شدید و نیمه شدید در دورة پیش عملیاتی و عقب ماندگان خفیف در دورة عملیات عینی متوقف می‏شود (رابینسون ورابینسون، 1975 به نقل از کجباف، 1377).

تعریف عقب ماندگی ذهنی

   مهمترین مشخصة عقب ماندگی ذهنی، کارکرد ذهنی عمدتاً پایین‏تر از متوسط است که با محدودیت‏های مهم در کارکرد انطباقی در حداقل دو مورد از مهارت‏های سازشی زیر همراه است:

مراقبت از خود، زندگی خانوادگی، مهارت‏های اجتماعی و میان فردی، بهره برداری از منابع اجتماعی، خودگردانی، مهارت‏های کارکردی تحصیلی، کار، اوقات فراغت، بهداشت و ایمنی.

 سن شروع اختلال باید پیش از هجده سالگی باشد.

   همچنین سبب شناسی عقب ماندگی ذهنی بسیار متفاوت است و می‏توان آن را به عنوان برآیند عمومی و نهایی فرایندهای آسیب شناختی تلقی کرد که کارکرد دستگاه اعصاب مرکزی را تحت تأثیر قرار می‏دهند.

   کارکرد ذهنی به کمک هوشبهر[2] تعیین می‏شود که به وسیله اجرای یک یا بیش از یک آزمون هوش فردی استاندارد شده سنجیده می‏شود (مثل مقیاس‏های تجدید نظر شده هوشی وکسلر برای کودکان، آزمون استنفورد ـ بینه و مجموعه آزمون کافمن برای کودکان).

   هوشبهر حدود 70 یا کمتر از آن را که به طور تقریب دو انحراف معیار پایین‏تر از میانگین است به عنوان کارکرد ذهنی‏ای محسوب می‏شود که به طور معنا داری پایین‏تر از متوسط است. باید توجه داشت که در سنجش هوشبهر حدود 5 نمره خطای اندازه گیری وجود دارد، هر چند این میزان ممکن است از یک آزمون به آزمون دیگر تفاوت داشته باشد (مثلاً 70 از هوشبهر وکسلر را به عنوان دامنه بین 65 تا 75 محسوب می‏کنند).

   بنابراین در مورد افراد باهوشبهر بین 70 و 75 که دارای کاستی‏های چشمگیر در رفتار انطباقی هستند امکان تشخیص عقب ماندگی ذهنی برای او مطرح نمی‏شود. در انتخاب ابزار مورد نیاز برای سنجش و نیز در تفسیر نتایج باید عواملی را که ممکن است باعث محدودیت عملکرد در آزمون شوند، مورد توجه قرار دهیم (مانند زمینه اجتماعی، فرهنگی فرد، زبان بومی و معلولیت‏های حسی و حرکتی و ارتباطی). هرگاه در نمره‏های خرده آزمون یا آزمون‏های فرعی آزمونی، پراکندگی معنی دار وجود داشته باشد. نیمرخ توانایی‏ها و ضعف‏های او در مقایسه باهوشبهر کلی که با محاسبات ریاضی به دست آمده است، توانایی‏های یادگیری وی را با دقت بیشتری نشان خواهد داد.

   هنگامی که بین نمره‏های کلامی و عملی ناهمخوانی چشمگیری وجود داشته باشد، میانگین‌گیری برای به دست آوردن یک نمره کلی گمراه کننده است. در افراد عقب‌مانده ذهنی معمولاً اختلال‏هایی که در کارکرد انطباقی وجود دارد در مقایسه با پایین بودن نمره هوشبهر، نشانة مهمتری به شمار می‏رود.

   کارکرد انطباقی به این معنا است که افراد تا چه اندازه به معیارهای استقلال شخصی که مقتضای گروه سنی خاص، زمینه اجتماعی، فرهنگی و محیط اجتماعی خاص از آنان انتظار می‏رود دست یابند. کارکرد انطباقی تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار می‏گیرد و مانند تحصیلات، انگیزش، ویژگی‏های شخصیت، فرصت‏های اجتماعی و شغلی و اختلال‏های روانی و بیماری‏های جسمانی که ممکن است با عقب‌ماندگی ذهنی همراه باشند.

   در مقایسه با هوشبهر که معمولاً بیشر به عنوان یک ویژگی ثابت باقی می‏ماند احتمال بهبود مشکلات انطباقی به کمک اقدامات ترمیمی بیشتر است. گردآوری شواهد برای اختلال‏های کارکرد انطباقی از یک و یا بیش از یک منبع مستقل قابل اعتماد، می‏تواند مفید واقع شود (مانند ارزیابی معلم و سوابق آموزشی و طبی و سوابق مربوط به رشد) همچنین برای اندازه گیری کارکرد یا رفتار انطباقی چندین مقیاس طراحی شده است (مانند مقیاس‏های رفتار انطباقی). این مقیاس معمولاً یک نمره برش [3]به دست می‏دهد که ترکیبی از عملکردها در تعدادی از حیطه‏های [4]مهارت انطباقی است. باید توجه داشت که در بعضی از این آزمون‏ها برای حیطه‏های خاص نمره جداگانه‏ای وجود ندارد و ممکن است نمره‏های این حیطه‏های خاص از لحاظ پایایی دارای تفاوت چشمگیری باشند. در اینجا نیز مانند بخش کارکرد ذهنی باید به مناسب بودن آزمون مورد استفاده با زمینة اجتماعی، فرهنگی، تحصیلات، معلولیت‏ها، انگیزش و همکاری شخص توجه داشت (انجمن روانپزشکی آمریکا، 1994ترجمه نیکخو، 1373ص108-107).


[1] .Krik & Gallager

[2] .Intelligence Quotient

[3] .Cut off score

[4] .Domain


دانلود با لینک مستقیم


نظریه های روانشناسی عقب ماندگی ذهنی + پیشینه تجربی - 35 صفحه + Doc

نظریه های روانشناسی سبک مقابله ای حل مسئله + پیشینه تحقیق - 63 صفحه + Doc

اختصاصی از فایل هلپ نظریه های روانشناسی سبک مقابله ای حل مسئله + پیشینه تحقیق - 63 صفحه + Doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

افراد اغلب به این دلیل در مشکلی می مانند که سرسختانه تنها یک راه حل را برای مشکل خود به کار می برند, هنگامی که این راه حل عمل نمی کند آنها با تلاش بیشتر و با همان راه حل , کارشان را ادامه می دهند.رشد تحقیقات درباره نقش واسطه ای ارزیابی و سبک شناختی در سال های اخیر موجب گسترش و توسعه دانش و کاربرد این نقش در عرصه سلامت روان گردیده است. یکی از جنبه های ارزیابی شناختی که در ادبیات تحقیق مطرح شده است سبک حل مسأله است.

نزو ( 1987) سبک حل مسأله را بعنوان فرایندی شناختی رفتاری تعریف می کند که افراد بواسطه آن راهبردهای موثری برای مقابله و کنار آمدن با موقعیت های مشکل زا در زندگی روزمره را شناسایی و کشف می کنند.

هاگا ( 1995) شیوه حل مساله را وسیله ای مفید برای مقابله با مشکلات موقعیتی تعریف می کند که به صورت فرایندی شناختی یا رفتاری , انواع پاسخ های بالقوه مؤثر را به موقعیت های مشکل آفرین ارائه می کند واحتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از میان این راه حل های مختلف افزایش می دهد.

نزو( 1987) یک فرایند پنج مرحله ای را پیشنهاد می کند که اگر به نحو مؤثری به کار گرفته شود، فرد نسبت به استرسورهای بیرونی مقاومت بیشتری نشان می دهد و کمتر مستعد افسردگی خواهد شد .

الف ) موقعیت یابی مشکل [1] - تشخیص این که مشکل وجود دارد.

ب ) تعریف و فرمول بندی مسأله [2]  - ارزیابی حیطه مشکل و تعیین اهداف واقع گرانه.

ج ) ایجاد راه حل های گوناگون [3] .

د ) تصمیم گیری [4] - انتخاب راه حلّی برای اجرا.

و) اجرا و ارزیابی راه حل انتخاب شده [5] . نظارت و ارزیابی موفقیت های حاصله از انجام راه حل برگزیده شده و تقویت خود برای موفقیت ها.

بر طبق این نظر حل مسأله مقدمتاً یک فرایند مقابله ای آگاهانه ، منطقی ، پر تلاش و هدفمند است که می تواند توانایی فرد را برای مقابله سودمند با انواع وسیعی از مومفقیت های استرس زا افزایش دهد.  الگوی سبک حل مسأله با تأکید بر نظریه سبک اسنادی افسردگی ابداع شده که می توان آن را به طور گسترده ای در مورد فرایند استرس نیز به کار برد. در تحقیقاتی که در ادبیات روان شناسی بر روی عنوان حل مسأله , استرس و اختلالات عاطفی بین سال های 1991 1985 صورت گرفته است پیش از 86 مطالعه متفاوت شناسایی گردید که در تحقیقات اولیه توجه بر مهارت های حل مسأله [6] با استفاده از یک چارچوب مشخص رفتاری تأکید بیشتری داشته است. هر چند در مطالعات اخیر تاکید از نگاه رفتاری به سوی فرایند شناختی با عنوان سبک های حل مسأله تغییر کرده است . با این حال در ادبیات روان شناسی بین مفاهیم مهارت های حل مسأله و سبک های حل مسأله توافق کاملی وجود ندارد. نزو ( 1989) از شواهدی که از بررسی های خود به دست آورده بود اظهار می دارد که سبک های حل مسأله یک مفهوم واحد نیست .

در تأئید این یافته مطالعات هپنرو و پترسون ( 1982) و هپنر ، کامپا و برونینگ ( 1987) نیز طبیعت چند بعدی ساخت حل مساله را شناسایی و تأئید کرده است . همچنین از شواهدی که از تحقیقات به دست آمد، مشخص شد که سبک های حل مسأله و طیفی از سایر متغیرها از قبیل سبک اسنادی ، انگیزه پیشرفت ، منبع کنترل ، و واکنش های عاطفی در فرایند استرس مداخله دارند. مطالعات بیشتر نشان داد که بین این متغیرها تعامل وجود دارد. برای نمونه دیکسون , هپنر واندرسون ( 1991) رابطه بین سبک حل مسأله ، درماندگی و میزان استرس وارده را با میزان پیش بینی خودکشی دانشجویان دانشگاه در مطالعه خود به دست آوردند .

تعداد زیادی از مطالعات سودمندی مداخلات حل مسأله را در چندین حوزه تأیید می کنند. مثلاً دنهام [7] و آلمدیا[8] ( 1987) گزارش می کنند که ارتباطی عمیقی بین مداخلات مهارت های حل مسأله و سازگاری رفتاری در کودکان وجود دارد  . دوبو [9]  و همکارانش ( 1991) در بررسی بر روی کودکان دریافتند، که تغییرات مثبت در مهارت های حل مسأله اجتماعی [10] با تغییرات مثبت در شاخص های سازگاری در طی زمان ارتباط دارد. تیسدیل و لارنس [11]  ( 1986) در مرور ادبیات تحقیق نتیجه گرفتند که این رویکرد در مورد کودکان ناسازگار ، نوجوانانی  که اختلال هیجانی [12] دارند و بیماران روانپزشکی بزرگسال موفق بوده است و حاکی از این است که مهارتهای حل مساله به طور کلی پیش بینی کننده سازگاری موفقیت آمیز در زندگی هستند  .

بررسی های همه جانبه گرد آوری شده توسط کسیدی و لانگ ( 1996) برای دستیابی به توصیف کامل به جای مقایسه و هم چنین نقش یکپارچه کلیه متغیرها در یک ساخت ، طرح یک ساخت  ، طرح یک مقیاس چند عاملی را موجب شد. این مطالعه دو هدف رادر نظر گرفت . 1) جمع آوری ابعاد شناخته شده که عمدتاً در کارهای هپنروپترسون ( 1982) , هپنرات , ال ( 1987- 1985) , نزو (1989 و 1987) منعکس شده بود. 2 ) تدوین مقیاس برای ارزیابی متغیر فوق. نتیجه این کار تهیه پرسشنامه سبک حل مسأله گردید که در تحقیقات بعدی برای توضیح و روشن ساختن نقش سبک های شناختی در ارزیابی و پاسخ به استرس به کار رفته است.

لازاروس ( 1966) اهمیت مطالعه پاسخ به استرس و رشد یک چهارچوب تبادلی را در مطالعه نقش فرد در ارزیابی تهدید و مشکل همراه با استرسورها و مقابله فعال در مقابل آنها شناسایی کرد. بر طبق نظر لازاروس مقابله فرد، تلاش های شناختی و رفتاری جهت اداره تقاضاهای بیرونی یا درونی و تعارض های بین آنها است به نحوی که فرد میزان تقاضاها را بیشتر از منابع خود ارزیابی می کند. لذا تئوری مقابله، به فراتر از مفهوم خودکارآمدی وخودآگاهی [13] می رود و بر ارزیابی شناختی بعنوان جزو ذاتی فرایند مقابله تاکید می کند .

در ادبیات تحقیق یک تمایز مهم , تمایز بین مقابله مساله مدار[14] با انواع دیگر مقابله است . افرادیکه از مقابله مساله مدار استفاده می کنند سبک های  ویژه ای را رشد می دهند که عبارت از رفتارهایی است که برای کاهش یا حذف مشکل مورد بحث طرح ریزی شده اند. بنابراین مقابله مساله مدار وسیله سودمندی برای کاهش عواطف منفی مانند افسردگی , اضطراب و خشم است  . بر عکس افرادی که از مقابله هیجان مدار استفاده می کنند تحت تاثیر عواطفشان قرار می گیرند. این افراد در مجموعه ای از رفتارها درگیر می شوند که در ابتدا جهت کاهش یا حذف این واکنشهای هیجانی منفی طرح ریزی می شوند، به جای اینکه مستقیماٌ مشکلاتی که این هیجانات منفی را ایجاد کرده اند هدف قرار دهند. چنین تلاشهایی جهت کاهش حالتهای هیجانی غیر سودمند هستند و اغلب حتی منجر به عواطف منفی بیشتری می شوند .

ویندل [15] و ویندل ( 1994) نیز در بررسی سبک حل مسأله نوجوانان دریافتند که سبک مقابله هیجان مدار پیش بینی کننده خلق افسرده است . در نظر گرفتن چندین احتمال ممکن است به توضیح ارتباط قوی بین مقابله هیجان مدار و نشانه های افسردگی کمک کند : اول اینکه هم مقابله هیجان مدار و هم خلق افسرده با ویژگی هایی مانند نشخوارکردن [16] یا سرزنش خود [17] مشخص می شوند. هم چنین ممکن است ارتباطشان تا حدی انعکاس ارتباط دو جانبه آنها با نوروزگرایی کلی یا عاطفه منفی [18] باشد. احتمال دوم این است که نوجوانانی که از مقابله هیجان مدار استفاده می کنند ممکن است مستعد نشخوار در مورد استرسورها و عاطفه منفی همراه با این استرسورها باشند، که بدینوسیله وجود احساسات افسردگی را تشدید و طولانی می کند .

 

ساختار شناختی حل مسأله 

در سال های اخیر پیگیریهای منظم در مورد ساختار شناختی که درحل مسئله درگیر است از طرف روان شناسان شناختی به عمل آمده است. در مدل های ارائه شده تأکید زیادی بر دانش موجود در ساختار حافظه و نیز بسیاری از شبکه های معنایی مربوط شده است. از جمله این مدلهای می توان از مدل حافظه گرینو[19]  نام برد که پیوند مستقیم میان ساختار حافظه و حل مسئله را مطرح ساخت. بنابر دیدگاه وی حل مسئله ، اطلاعات ، تکنیک ها و ایده هائی را که می دانیم و از تجربه گذشته به خاطر می آوریم ، به بازی می گیرد. این تجارب قبلی« محتوی حافظه » را تشکیل می دهد ، با وجود این حل مسئله مبین شکل منجر به فردی از پذیرش حافظه است چرا که یک راه حل اغلب از طریق تشکیل شبکه های ربطی و نه از طریق ذهنی پیدا می شود . مدل گرینو چهار چوبی فراهم می آورد که خود واجد یک سری مراحل می باشند ، مراحلی که به عنوان پایه و اساس برای تحلیل تکلیف است . این مدل  تنها پاسخگوی مسائل خاصی است ودر مقابل مسائل عام فاقد کفایت است. حل مسئله دراین مدل ، متضمن دو مرحله اصلی است که ممکن است آنها همزمان رخ دهند یا در یک زمینه با هم همپوشی داشته باشند .

 


[1] Problem orientation

[2] Problem definition and formulation

[3] Generation of alternative soloutions

[4] decision making

[5] Soloution implementation and verification 

[6] Problem – solving skills

[7] Denham

[8] Almedia

[9] Dubow

[10] Social problem - solving

[11] Lawrence

[12] emotionally disturbed

[13] Self - awareness

[14] problem - focused

[15] Windle

[16] rumination

[17] self -blame

[18] negative affect

[19] GREENO)


دانلود با لینک مستقیم


نظریه های روانشناسی سبک مقابله ای حل مسئله + پیشینه تحقیق - 63 صفحه + Doc

دانلود مقاله کامل درباره نظریه ادبیات 10 ص

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله کامل درباره نظریه ادبیات 10 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

نظریه ادبیات

مقدمه

رنه ولک نویسندة این کتابدر1903 در وین به دنیا آمد . در 1918 به پراگ مهاجرت کرد و در 1926 از دانشگاه پراگ دکترا گرفت و در 1939 به آمریکا رفت . رنه ولک را از برجسته ترین جامعترین و پرکارترین نظریه پردازان و مورخان تاریخ و نقد ادبی قرن بیستم می دانند. از آثار ولک، گذشته از نظریة ادبیات ، اثر عظیم تاریخ نقد جدید (1750-1950) در هفت جلد است.

آوستن وارن نویسندة دیگر این کتاب در 1899 در ماساچوست آمریکا متولد شد. در 1926 از دانشگاه پرینستن دکترا گرفت و در دانشگاه های متعدد از جمله بوستون، آیدوا، و میشیگان به تدریس ادبیات انگلیسی پرداخت . وارن مقاله ها و کتاب های فراواندر نقد ادبی نوشته است، از جمله: الکساندر پوپ : منتقد و انسان گرا (1929)، هندی جیمز در دوران پیرت (1947)، و قدیسان نیواینگلند (1956).

ماهیت ادبیات:

نخستین مسئله ای که مطرح است ماهیت ادبیات است . یکی از راههای تعریف ادبیات اطلاق این واژه برتمام آثار چای است. بنابراین تعریف می توانیم «هر چیز» را مورد تحقیق قرار دهیم راه دیگر تعریف ادبیات این است که آنرا به «کتابهای بزرگ» منحصر کنیم. کتاب هایی که صرف نظر از موضوعشان به سبب «بیان یا شکل ادبی» در خور توجه اند. در این جامعیار داوری یا ارزش زیبای شناختی به تنهایی است ، یا ارزش زیبای شناختی توام با امتیاز کلی عقلانی است در میان اشعار غنایی، نمایش و قصه آثار بزرگ بر مبنیا زیبایی شناختی برگزیده می شوند. سایر آثار به سبب شهرت یا ارزش عقلانی همراه با ارزش زیبایی شناختی به معنای محدود انتخاب می گردند: خصلت های برگزیدة این آثار سبک، ساختمان و قدرت کلی ارائه مطلب است. این یک طریقة معمول برای متمایز کردن ادبیات و سخن گفتن از آن است. وقتی می گوییم «این یک اثر ادبی نیست» در موردارزش ادبی آن این گونه قضاوتی کرده ایم و هم ازاین گونه است قضاوت ما هنگامی که کتابی بر باب تاریخ، فلسفه، یا علم را اثری ادبی می نامیم. زبان مادة ادبیات است چنان که سنگ یا برنز مادة مجسمه سازی، رنگ مادة نقاشیو صوت مادة موسیقی. اما باید دانست که زبان مثل سنگ ماده ای خنثی نیست، لکه خود آفریدة بشر است و بنابراین سرشار از مادة فرهنگی گروهی است که به آن زبان صحبت می کنند. ادبیات اندیشه را هم شامل می شود، و زبان عاطفی هم به هیچ روی منحصر به ادبیات نیست. کافی است گفت و گوی عاشقانه و جدال های معمولی را به خاطر آوریم . اما زبان علمی ایده آل منحصراً دلالتی است، و هدفش ایجاد تناظر یک به یک بین نشانه و مصداق آن است. این نشانه کاملاً اختیاری است و بنابراین می توان نشانه های دیگری را جانشین آن کرد. این نشانه همچنین حاکی ماوراست، یعنی توجه را به خود معطوف نمی دارد و بدون هیچ ابهامی اشاره به مرجع خودمی کند. اما ماهیت ادبیات در جنبه های اشاری آن بهتر نمایان می شود. واضح است که مرکز هنر ادبیات در جنبه های اشاری آن بهتر نمایان می شود. واضح است که مرکز هنر ادبی را باید در انواع سنتی آن، یعنی آثار غنایی و حماسی و نمایشی، جست و جو کرد. در همة این انواع، اشاره به دنیای افسانه ای و تخیلی است. گذاره های داستان یا شعر یا نمایش یا نمایش به معنای تحت اللفظی آن صادق نیستند، آنها گزاره های منطقی نیستند . میان گذاره های از یک داستان تاریخی یا داستان تاریخی یا داستانی نوشتة بالزاک، که به ظاهر اطلاعاتی دربارة رویدادهای تاریخی می دهند، و اطلاعاتی که در یک کتاب تاریخ یا جامعه شناسی آمده است ، تفاوتی اساسی و مهم وجود دارد. ادبیات «تخیلی» نیازمند کاربرد تصاویر خیال نیست. زبان شعر آمیخته با تصویر است، به طوری که از ساده ترین نقش ها آغاز می کند و در منظومه های اسطوره ای عام و کلی بلیک به اوج می رسد. اما تصویرسازی ضروری بیان افسانه ای و بنابراین بخش اعظم ادبیات نیست چه بسا اشعاری که به کلی خالی از تصویرند، حتی نوعی شعر وجود دارد که «گفتار – مستقیم محض» است. بعلاوه این گونه تصاویر را نباید با تصویرهای علمی، دیداری و حسی اشتباه کرد.

کارکرد ادبیات:

کارکرد ادبیات در هر گفتار منسجمی باید به یکدیگر وابسته باشند. کاربرد شعر، تابع ماهیت آن است. آیا مفهوم ماهیت و کارکرد ادبیات در طول تاریخ تغییر کرده است؟ نباید اختلافی را که مشرب «هنر برای هنر» در پایان قرن نوزدهم یا اخیراً مشرب شعر ناب ایجاد کرده است بیش از حد بزرگ کنیم. این اعتقاد را که شعر وسیلة


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره نظریه ادبیات 10 ص

نظریه های روانشناسی عقب ماندگی ذهنی + پیشینه تجربی + Doc

اختصاصی از فایل هلپ نظریه های روانشناسی عقب ماندگی ذهنی + پیشینه تجربی + Doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

عقب ماندگی ذهنی بیماری نیست؛ بلکه حاصل یک فرایند بیمارگونه در مغز و با محدودیت در کارکرد هوشی و انطباقی است. علت عقب ماندگی ذهنی غالبا نا‌مشخص می‌ماند و پیامدها‌ی آن در مشکلات بیمار در کارکرد هوشی و مهارت‌های زندگی تظاهر می‌کند.

   در میانه دهه 1800 بسیاری از کودکان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی به مؤسسات شبانه‌روزی و بر اساس این باور که اگر این کودکان آموزش جدیدتری دریافت کنند، خواهند توانست به خانواده‌های خود باز گردند و در جامعه در سطحی بالاتر فعالیت نمایند، سپرده شدند. این مؤسسات شبانه‌روزی وی‍‍ژه کودکان مبتلا به عقب ماندگی در اواسط دهه 1900 به اوج خود رسید. آگاهی مردم از شرایط پرازدحام، غیر‌بهداشتی و در مواردی توام با سوء رفتار مؤسسات به طلوع نهضت مؤسسه‌زدایی منجر گردید. از اواخر دهه 1960، کودکان معدودی به مؤسسات شبانه روزی سپرده شده‌اند و مفهوم وارد کردن در محیط مدارس و بهنجارسازی در موقعیت‌های زندگی بین گروههای طرفدار و اکثر مردم بارزتر شده است.

   پس از تصویب قانون عمومی 142-94 (قانون آموزش برای همه) در 1975، سیستم مدارس عمومی موظف شده‌اند که خدمات آموزشی مناسب برای کودکان مبتلا به ناتوانی فراهم کنند. این قانون در سال 1990 تعدیل و گسترده شد. در حال حاضر پیش بینی آموزش عمومی برای همه کودکان از جمله کودکان مبتلا به ناتوانی از نظر قانون الزامی است و باید در محیطی با کمترین میزان محدودیت ارایه شود.

   علاوه بر سیستم آموزشی، سیستم‌های زیادی برای حمایت از کودکان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی بوجود آمده‌اند در بین آنها انجمن کودکان استثنایی و انجمن ملی برای شهروندان عقب مانده مشهورترند. شاخص‌ترین سازمان حمایتی در این زمینه انجمن آمریکایی عقب ماندگی ذهنی است که در آموزش عموم مردم در مورد عقب ماندگی ذهنی و نیز حمایت از پژوهش و تصویب قوانین در ارتباط با عقب ماندگی ذهنی بسیار مؤثر بوده است (کاپلان سادوک،1993 به نقل از پورافکاری،1382ص339).

   افزایش علاقه به قرار دادن کودکان استثنایی در کنار کودکان عادی در طول سه دهه گذشته نمایانگر این احساس در جامعه است که همه افراد جدای از شرایط ویژه‏ای که دارند باید فرصتها و مجال‏هایی را جهت شکوفا ساختن هر چه بیشتر توانایی‏های خود در اختیار داشته باشند (کرک و کالاگر[1]، 1993 به نقل از کجباف، 1377).

   والدینی که باید با مشکلات یک کودک مبتلا به معلولیت شدید مقابله کنند، با دو بحران مواجه می‏باشند: اولین، بحران مرگ سمبولیک کودک است که برایشان اتفاق افتاده است. والدینی که در انتظار تولد کودکی می‏باشند، به صورت اجتناب‌ناپذیر درباره کودکی که هنوز متولد نشده است، فکر می‏کنند. آنها هدف‏هایی نظیر موفقیت‏ها، تحصیلات و امنیت مالی برای کودک خود در نظر می‏گیرند. اینگونه والدین پس از مرگ سمبولیک کودک، از بر باد رفتن آرزوها و رؤیاهایشان دچار رنج می‏شوند. بحران دوم که در واقع با بحران اول متفاوت است، مسأله مراقبت‏های روزانه از کودک استثنایی می‏باشد. این اندیشه که کودک فرایند طبیعی رشد را طی نخواهد کرد و نخواهد توانست به بزرگسالی مستقل تبدیل شود، بر دوش والدین سنگینی می‏کند بنابراین برخی از خانواده‏ها قادرند خود را با مشکل داشتن کودکی که دچار عقب ماندگی است تطبیق دهند در حالی که دیگران دچار آشفتگی می‏شوند (کرک و کالاگر، 1993 به نقل از کجباف، 1377).

مفهوم عقب ماندگی ذهنی از دیدگاه متحولی پیاژه

   حرکتی که در تشخیص عقب ماندگی ذهنی از حدود سال 1940 آغاز شده و همچنان ادامه دارد، براساس نظریة متحولی پیاژه و همکار برجستة او اینهلدر است که با تحقیقات و پژوهش‏های مستمر، پیشرفت‏های قابل ملاحظه‏ای داشته است. در این نظریه دو مفهوم اساس کار قرار گرفته: تثبیت و چسبندگی.

   وقتی که وضع عقلی یک کودک عقب مانده را به کمک آزمون‏های عملیاتی تعیین می‏کنیم نشان داده می‏شود که این کودک، بی‏ چون و چرا در مرحله‏ای از تحول، تثبیت شده است به دلیل اینکه تست‏های غیر عملیاتی زیربنای تحولی و مرحله‏ای ندارند، این واقعیت را نشان می‏دهند. بر پایه استفاده از الگوی تحولی در تشخیص عقب ماندگی ذهنی که نخستین بار توسط همکار برجستة پیاژه، اینهلدر تحقق پذیرفت تحول روانی در عقب مانده ذهنی عمیق در پایان دورة حسی ـ حرکتی، عقب ماندگان ذهنی شدید و نیمه شدید در دورة پیش عملیاتی و عقب ماندگان خفیف در دورة عملیات عینی متوقف می‏شود (رابینسون ورابینسون، 1975 به نقل از کجباف، 1377).

تعریف عقب ماندگی ذهنی

   مهمترین مشخصة عقب ماندگی ذهنی، کارکرد ذهنی عمدتاً پایین‏تر از متوسط است که با محدودیت‏های مهم در کارکرد انطباقی در حداقل دو مورد از مهارت‏های سازشی زیر همراه است:

مراقبت از خود، زندگی خانوادگی، مهارت‏های اجتماعی و میان فردی، بهره برداری از منابع اجتماعی، خودگردانی، مهارت‏های کارکردی تحصیلی، کار، اوقات فراغت، بهداشت و ایمنی.

 سن شروع اختلال باید پیش از هجده سالگی باشد.

   همچنین سبب شناسی عقب ماندگی ذهنی بسیار متفاوت است و می‏توان آن را به عنوان برآیند عمومی و نهایی فرایندهای آسیب شناختی تلقی کرد که کارکرد دستگاه اعصاب مرکزی را تحت تأثیر قرار می‏دهند.

   کارکرد ذهنی به کمک هوشبهر[2] تعیین می‏شود که به وسیله اجرای یک یا بیش از یک آزمون هوش فردی استاندارد شده سنجیده می‏شود (مثل مقیاس‏های تجدید نظر شده هوشی وکسلر برای کودکان، آزمون استنفورد ـ بینه و مجموعه آزمون کافمن برای کودکان).

   هوشبهر حدود 70 یا کمتر از آن را که به طور تقریب دو انحراف معیار پایین‏تر از میانگین است به عنوان کارکرد ذهنی‏ای محسوب می‏شود که به طور معنا داری پایین‏تر از متوسط است. باید توجه داشت که در سنجش هوشبهر حدود 5 نمره خطای اندازه گیری وجود دارد، هر چند این میزان ممکن است از یک آزمون به آزمون دیگر تفاوت داشته باشد (مثلاً 70 از هوشبهر وکسلر را به عنوان دامنه بین 65 تا 75 محسوب می‏کنند).

   بنابراین در مورد افراد باهوشبهر بین 70 و 75 که دارای کاستی‏های چشمگیر در رفتار انطباقی هستند امکان تشخیص عقب ماندگی ذهنی برای او مطرح نمی‏شود. در انتخاب ابزار مورد نیاز برای سنجش و نیز در تفسیر نتایج باید عواملی را که ممکن است باعث محدودیت عملکرد در آزمون شوند، مورد توجه قرار دهیم (مانند زمینه اجتماعی، فرهنگی فرد، زبان بومی و معلولیت‏های حسی و حرکتی و ارتباطی). هرگاه در نمره‏های خرده آزمون یا آزمون‏های فرعی آزمونی، پراکندگی معنی دار وجود داشته باشد. نیمرخ توانایی‏ها و ضعف‏های او در مقایسه باهوشبهر کلی که با محاسبات ریاضی به دست آمده است، توانایی‏های یادگیری وی را با دقت بیشتری نشان خواهد داد.

   هنگامی که بین نمره‏های کلامی و عملی ناهمخوانی چشمگیری وجود داشته باشد، میانگین‌گیری برای به دست آوردن یک نمره کلی گمراه کننده است. در افراد عقب‌مانده ذهنی معمولاً اختلال‏هایی که در کارکرد انطباقی وجود دارد در مقایسه با پایین بودن نمره هوشبهر، نشانة مهمتری به شمار می‏رود.

   کارکرد انطباقی به این معنا است که افراد تا چه اندازه به معیارهای استقلال شخصی که مقتضای گروه سنی خاص، زمینه اجتماعی، فرهنگی و محیط اجتماعی خاص از آنان انتظار می‏رود دست یابند. کارکرد انطباقی تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار می‏گیرد و مانند تحصیلات، انگیزش، ویژگی‏های شخصیت، فرصت‏های اجتماعی و شغلی و اختلال‏های روانی و بیماری‏های جسمانی که ممکن است با عقب‌ماندگی ذهنی همراه باشند.

   در مقایسه با هوشبهر که معمولاً بیشر به عنوان یک ویژگی ثابت باقی می‏ماند احتمال بهبود مشکلات انطباقی به کمک اقدامات ترمیمی بیشتر است. گردآوری شواهد برای اختلال‏های کارکرد انطباقی از یک و یا بیش از یک منبع مستقل قابل اعتماد، می‏تواند مفید واقع شود (مانند ارزیابی معلم و سوابق آموزشی و طبی و سوابق مربوط به رشد) همچنین برای اندازه گیری کارکرد یا رفتار انطباقی چندین مقیاس طراحی شده است (مانند مقیاس‏های رفتار انطباقی). این مقیاس معمولاً یک نمره برش [3]به دست می‏دهد که ترکیبی از عملکردها در تعدادی از حیطه‏های [4]مهارت انطباقی است. باید توجه داشت که در بعضی از این آزمون‏ها برای حیطه‏های خاص نمره جداگانه‏ای وجود ندارد و ممکن است نمره‏های این حیطه‏های خاص از لحاظ پایایی دارای تفاوت چشمگیری باشند. در اینجا نیز مانند بخش کارکرد ذهنی باید به مناسب بودن آزمون مورد استفاده با زمینة اجتماعی، فرهنگی، تحصیلات، معلولیت‏ها، انگیزش و همکاری شخص توجه داشت (انجمن روانپزشکی آمریکا، 1994ترجمه نیکخو، 1373ص108-107).


[1] .Krik & Gallager

[2] .Intelligence Quotient

[3] .Cut off score

[4] .Domain


دانلود با لینک مستقیم


نظریه های روانشناسی عقب ماندگی ذهنی + پیشینه تجربی + Doc