لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:59
چکیده
موضوع این مقاله بررسی هویت سیستمی و استراتژیک دین و علت توجه به این موضوع فعال نشدن کارآمدی دین در زندگی امروز است. هدفی که این مقاله دنبال میکند، دستیابی به راهبرد فعال سازی کارآمدی دین است. نوع تحقیق در این نوشتار، بنیادی با رویکرد تعلیلی و روش تحقیق، کتابخانهای با ابزار تحلیل تطبیقی است؛ به این ترتیب که شاخصهها و خصلتهای گزارههای دین از طرفی و شاخصهها و خصلتهای گزارههای استراتژیک و خصوصیات سیستم از سوی دیگر بررسی و همپوشانی آنها تعلیل شده است. فرضیه این تحقیق، ضرورت نگرش کلان و سیستمی به دین و استفاده از گزارههای دین در عرصه تدوین استراتژیها است. مدل نهایی و نتیجهای که از این تحقیق به دست آمد، عبارت است از این که دین، شبکهای از استراتژیهای لازم برای برنامهریزی در جوانب به هم پیوسته زندگی را عرضه کرده است که اگر با دید استراتژیک به گزارههای دین توجه شود، ساختار لازم برای برنامهریزیهای اجرایی به دست میآید. راهکار اجرایی اولیه برای رسیدن به مدل بالا تدوین واحدهای درسی برای طلاب حوزه در مقوله «روش تحقیق خلاق»، «روش تحصیل خلاق» و «روش تدریس خلاق» برای ایجاد مهارت کلاننگری و پیدایش دید سیستمی به موضوعات و تحقق قابلیت تولید علم و نظریه است.حوزههای علمیه در صورتی موفق به تولید علم و نظریهپردازی بر اساس معادلات دین خواهند شد که طلاب حوزه بر اساس روش کاربردی و خلاق تحصیل و روش تحقیق کاربردی و خلاق را اجرا کنند و اساتید حوزه بر اساس روش کاربردی و خلاق تدریس کنند[1]؛ همچنین حرکت تلخیص و سادهسازی متون درسی متوقف شده و متون به حداقل سطح فهم کاربردیــ تحلیلی از سطوح فهم و ادراک ارتقا یابد وحرکت «فقه پویا»از تلاش برای انطباق دین با وضعیت موجود، به «فقه شبکهای استراتژیساز» برای تغییر وضعیت موجود به سوی انطباق با دین، تغییر جهت داده، هویت آیندهساز و نه چارهساز به خود بگیرد و الگوهای جایگزین[2] ارائه کند.
موضوع و هدف بحث
عالمان و دیندارانی که به نحوی با مسأله حکومت و حکومتداری روبهرو بودند و از آنها درباره مسائل اجتماعی نظرخواهی میشده است، ناخودآگاه به «نگرش کلان و سیستمی به دین» معطوف میشدهاند.[3] قرار گرفتن مسلمانان در برابر افکار، روابط و تولیدات دنیای مدرن و تسلط غرب بر فرهنگ مسلمانان، اندیشمندان اسلامی را به مسأله «قابلیت و فعلیت دین برای اداره امور و راهحل پیروزی دین در رقابت جهانی» معطوف ساخت.[4] اقدام دینداران در ایران برای تشکیل حکومت بر اساس اسلام و قرار گرفتن عملی در صحنه مدیریت جامعهای متصل به جامعه جهانی، سبب تولید بیشتر و صریحتر افکار و نظریات نسبتبه مساله «توانایی دین برای مدیریت جمعی» شد.[5]پرسشها و نیازهای فراوان در ابعاد مختلف امور اجتماعی، به ویژه مسائل مربوط به نهادها و سازمانها که مدیران آنها قصد ساختارسازی بر اساس اسلام را داشتند، سبب برگزاری کنگرهها و کنفرانسهای متعدد با موضوعاتی مانند: «اقتصاد اسلامی»، «بانکداری اسلامی»، «روانشناسی اسلامی»، «فرهنگ اسلامی»، دیدگاههای اسلام در پزشکی»، «مدیریت اسلامی»، «قضاوت اسلامی»، «زن در اسلام»، «معماری اسلامی»، «حکومت در اسلام» و… شد؛[6] کتابها و مقالاتی با عنوان: نظام مالیاتی، نظام حکومتی، نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام مالی، نظام تربیتی، نظام اخلاقی، نظام قضایی، نظام خانواده، نظام دفاعی، نظام بینالمللی، نظام عبادات، نظام مجازات، نظام مشارکت، نظام حقوقی، نظام اجتماعی، سیستم اقتصادی، سیستم قضایی، سیستم سیاسی، فقه زندگی، الحیاة (توصیفی نظامواره از تفکر دین نسبت به ابعاد مختلف زندگی) و… نوشته شد.[7] اندیشههای اجتماعی رهبران و متفکران دینی به صورت متمرکز مورد بحث و بررسی قرار گرفت.[8] مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی برای تولید فکر و نظریه دینی فعال شد. محققان عمده این مراکز و مولفان کتابها و مقالات بالا بر ضرورت نظامسازی بر اساس تفکر اسلام اتفاق نظر دارند؛ تاملات و نوآوریها یا کاستیها و ابهامها در روش نظامسازی است؛ نظامی که چهار شاخصه ذیل را دارا باشد:
- پاسخگویی نیازهای طبیعی و واقعی
- فرهنگساز و آیندهساز
- کارآیی برتر نسبتبه نظامهای مشابه
- قابل استناد[9] به اسلام و تفکر دینی
این بحث به بررسی هویت شبکهای و سیستمی دین و تبیین خصلت استراتژیک گزارههای آن میپردازد تا راهبرد تدوین سیستمهای موجود در دین را توصیف کند.
بررسیهای اولیه در منابع اسلام، وجود گزارههای مهم، حساس و تصمیمسازی را در زمینههای مختلف زندگی فردی و جمعی نشان میدهد و به نظر میرسد که دین اسلام برای موضوعات مختلف در زندگی انسانها برنامه و مدل ارائه کرده است و این مدلها به صورت شبکه واحد با یکدیگر در تعامل هستند و هر یک از گزارههای دین جایگاه خاصی در شبکه و سیستم طراحی شده دارند که فقط در صورت قرارگرفتن در موقعیت واقعی خود، اثر مورد نظر را تولید میکنند.برای دستیابی به موقعیت و خصوصیت هر یک از گزارههای دین در سیستمهای حیاتی زندگی و کشف سیستمهای پیشنهادی دین نیاز به دید سیستمی و عبور از ذهنیت جزئی و توصیهای بودن گزارههای دین و دستیابی به ذهنیت برنامهساز و استراتژیک بودن آنها است.این بحث، نگرشی از بیرون به دین به هدف دستیابی به شبکه کلانِ دین و ارائه تصویری سیستمی از دین و شفافسازی نقش آن در عرصه تصمیمسازی و تدوین استراتژی جوانب مختلف زندگی است.
مساله بحث و ضرورت توجه به آن
مشکل و مسألهای که انگیزه و سرچشمه این بحث میباشد، مطرح شدنِ «ناکارآمدی دین در محیط رقابت نظریات و ایدهها برای مدیریت زندگی جمعی» است که بهواسطه تاخیر اندیشمندان دینی در ارائه مدلها و الگوهای اجراییِ دین برای زندگی امروز و آینده به وجود آمده است.این مسأله از چهار مفهوم تشکیل شده است: مدیریت زندگی جمعی+ محیط رقابت+ کارآمدی و ناکارآمدی+ دین که هر یک باید به طور مستقل تبیین و تفسیر تا ضرورت تحقیق آشکار شود.
محور اول: «مدیریت زندگی جمعی»
شیوه مدیریت جامعه در استراتژی و برنامه زندگی فردی تاثیر معنیدار دارد و بهویژه در زمان معاصر به دلیل گستردگی جمعیت و گسترش نیازها و بازارهای فکری و مالی، راهبری افراد از راه نهادها و فرهنگ اجتماعی انجام میشود و فرد از طریق جمع مدیریت میگردد و مدیرانی که برای محورهای مختلف ارتباطی انسان و لایههای چندگانه این محورها، طرح و برنامه منسجم و شبکهای داشته باشند، میتوانند انبوه افراد را به سوی اهداف خود حرکت دهند.[10]
محور دوم: «محیط رقابت»
درکنفرانس ملی مدیریت در مالزی،[11] شعار ذیل به عنوان راهبرد آینده طرح شد:
«سبقتگیری بر الگوهای موفق در جهان یک استراتژی مهم و اصولی است». در عناوین مقالات نیز به عنوانی مانند «رقابت برای تصاحب آینده»[12]برمیخوریم که نشاندهنده حساسیت محیط رقابت است.محیط رقابت یعنی قرار داشتن در موقعیتی که نیازی احساس شود و منابع رفع نیاز و روشهای رفع آن متعدد باشد؛ به عبارت دیگر محیط رقابت یعنی قرار داشتن در موقعیتی که عرضه بیش از تقاضا است و تقاضا کننده امکان انتخاب دارد.گسترش منابع انسانی و تولیدات فکری و مادی به همراه گسترش شبکه توزیع، سبب روبهرو شدن مردم با کثرت و تنوع افکار و اجناس میشود و این رویارویی، فرد را در موقعیت انتخاب قرار میدهد که قاعده حاکم بر فرآیند آن، «بهترین کیفیت با کمترین زحمت»[13]است.وقتی در فضای نظریهپردازی و برنامهریزی، طرح و برنامههای مختلفی ارائه شود که هر یک اهدافی را برای حرکت کمالخواهی انسان ترسیم کرده و راه و روشهایی را برای رسیدن به آنها ارائه کردهاند، خودبهخود محیط انتخاب و در نتیجه محیط رقابت ایجاد میشود. جهانی شدن زندگی نیز رقابت را شدیدتر و گستردهتر میکند. اگر در گذشته رقیب یک طرح و برنامه، نظری در همان محیط بود، امروز رقیب، انبوه نظرات از کل دنیا با نمونههایی از موفقیت، طرفداران فراوان، تبلیغات نافذ و قرار گرفتن در موقعیت مقایسه است. در چنین فضایی انسانها به دنبال دسترسی به طرح و برنامهای هستند که با کمترین زحمت، بیشترین کیفیت را به زندگی آنها اعطا کند که در نتیجه چنین محیطی، فقط بهترین روش و نظر، قدرت بقا در رقابت را دارد.
نمونهای از تاثیر الگوها و رقابت بین آنها
در کتاب «هنر کشف آینده»[14]جریان صنعت ساعتسازی سوئیس اینگونه توصیف شده است:«در سال 1968 اگر از کسی پرسیده میشد که در سال 1990 کدام کشور صنعت ساعتسازی را تحت سلطه خود خواهد داشت؟ همواره انتظار شنیدن نام سوئیس را داشتیم؛ زیرا طی 60 سال گذشته صنعت ساعتسازی سوئیس برترین بود. هرکس میخواست یک ساعت خوب و دقیق بخرد، ساعت ساخت سوئیس تنها انتخاب بود. سوئیسیها همواره در حال بهبود صنعت ساعتسازی خود بودند و برای این منظور ابتدا عقربه دقیقهشمار و سپس عقربه ثانیهشمار را ابداع کردند. آنها همواره به منظور یافتن راههای بهتر برای تولید فنرهای ساعتهای مدرن در حال تحقیق بودند. تحقیقات آنان منجر به تولید ساعتهای ضد آب شد؛ سپس ساعتهایی را که به صورت خودکار کوک میشدند عرضه کردند. آنها همواره تلاش داشتند تا ساعتهایی بهتری را عرضه کنند. در سال 1968 این کشور موفق شد که بیش از 65 درصد فروش جهانی ساعت و بیش از 80 درصد سود آن را در اختیار بگیرد. تا سال 1980 که سهم بازار جهانی آنها به کمتر از 10 درصد تقلیل یافت؛ چرا چنین اتفاقی افتاد؟سوئیسیها با یک الگوی جدید در ساعت روبهرو شده بودند؛ یعنی دگرگون شدن اصول اولیه ساعتسازی. سیستم مکانیکی جای خود را به سیستم الکترونیکی داده بود و به همین دلیل تمامی آنچه که سوئیسیها در آن سرآمد بودند (تولید دنده و فنرهای برتر)، دیگر مورد استفاده نداشت. به همین دلیل ساعتسازی سوئیس فروپاشید و طی سالهای1979تا 1981 از 62 هزار ساعتساز، حدود 50 هزار نفر کار خود را از دست دادند و چنین عددی برای کشور کوچکی مانند سوئیس یک فاجعه بود.اما همین مساله برای کشور ژاپن بزرگترین موفقیت شد. ژاپن در سال 1968 کمتر از یک درصد بازار ساعت را در اختیار داشت (با وجود اینکه ساعتهای مکانیکی آنها تقریباً به خوبی ساعتهای سوئیسی بودند)، اما پس از بروز الگوی ساعتهای الکترونیکی، حدود 33 درصد بازار را در اختیار گرفت.
نکته جالب اینجا است که این خود سوئیسیها بودند که بنای اولیه ساعتهای الکترونیکی را در انستیتو تحقیقاتی «نوشاتل» در سوئیس نهادند؛ اما وقتی این ایده را در سال 1976 با تولیدکنندگان در میان گذاشتند، هیچکس آن را جدی نگرفت و تصور ساعتی که نه فنر و نه دنده بخواهد، برای آنها معنی نداشت. محققین سوئیسی این ابداع خود را در کنگره جهانی ساعت در همان سال نیز ارائه دادند؛ شرکت ژاپنی سیکو ایده آنها را جدی گرفت و… » (بقیه را خودتان میدانید!) این نمونهها منحصر در حوزه اقتصاد و صنعت نیست؛ در حوزه تحقیق، تغییر الگوها و رقابت استراتژیهای تحقیقی، سبب پیدایش تحقیقات مساله محور و توسعهای شد. در حوزه آموزش الگوی آموزش به روش حل مساله، بنیان آموزش به روش سخنرانی را متزلزل کرد. در حوزه تفکر و تحلیل، الگوی تفکر خلاق و تفکر انتقادی سبب کشف حقایق بیشتر شد.[15]
مقاله نگرش سیستمی به دین