
یک مقاله آماده در مورد پدیده وحی که به صورت فایل ورد و pdf در اختیار شما عزیزان قرار دادیم.
دانلود تحقیق پدیده وحی
یک مقاله آماده در مورد پدیده وحی که به صورت فایل ورد و pdf در اختیار شما عزیزان قرار دادیم.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:19
فهرست مطالب
وحی
قلمرو وحی شناسی
گذرگاه نخست: منبع شناخت بودن وحی
تبیین موضوع بحث
راه پرسنگلاخ و موانع بسیار
چیستی وحی؟
1- تجربههای عرفانی
2- تجربههای وحیانی یا پیامرانه
وحی به معنای آگاهانیدن یا سخن پنهانی است، گاهی هم به معنی الهام، طلب، اخبار، فرمان، اشاره سریع و ... به کار رفته است. در اصطلاح مفسران قرآن و دانشمندان علوم قرآنی، وحی چنین تعریفهایی دارد:
دانش و هدایتی که خداوند به شیوهای سری و پنهانی و خلاف رسم معمول بشر در هر زمینهای که بخواهد به بندگان برگزیده اش ارزانی دارد.
و نیز:
کلامی که خداوند به یکی از پیامبرانش فرو میفرستد و به آن دلش را نیرو میبخشد، و آن پیامبر میتواند عین آن را بر زبان آورد یا بنویسد و به مردم ابلاغ کند.
وحی بر رسولان و پیامبران به دو گونه است:
1.القا در قلب، یعنی شیوه الهام یا رویای صادقه
2.سخن گفتن از آن سوی حجاب الهی با فرستادن جبرئیل.
واژه وحی در قرآن کریم به معناهای زیر به کار رفته است:
-- الهام فطری به انسان، همانند الهام به مادر حضرت موسی (سوره قصص، آیه 7)
-- الهام غریزی به حیوانات، همانند الهام به زنبور عسل (سوره نحل، آیه 68)
-- فرمان به جمادات، همانند فرمان دادن به زمین در آستانه روز قیامت (سوره زلزال، آیه 5)
-- وسوسه شیطانی (سوره انعام، آیه 112)
-- اشاره سریع، (سوره مریم، آیه 11)
-- خبردادن و آگاهیدن (سوره آل عمران، آیه 44)
-- رویا؛ همانند رویای حضرت ابراهیم علیه السلام درباره ذبح فرزندش.
گفتنی است که سه مورد آخر از جمله وحیها بر پیامبران است.
رابطه عقل و وحی
موضوع یاد شده تاریخى طولانى داشته و از دیرباز، همواره ذهن اندیشمندان دینی را به خود معطوف داشته و از دیدگاههاى متفاوتى بدان پاسخ داده شده است،همچون:
این دیدگاه به ترتولیان کارتاژی منسوب است. این سخن معروف اوست که “ایمان مىآورم، چون امرى بىمعناست.”
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه38
فهرست مطالب
سنخ شناسی ماهیت وحی
1-دیدگاه گزاره ای
مفهوم گزاره
تقسیم گیلبرت رایل
ارکان وحی گزاره ای
تفاوت تجارب وحیانی ونبوی ووحی گزاره ای
2- دیدگاه تجربه دینی
ارکان وحی تجربی
دو معنای شخصی بودن تجربه ومیانی
طرح دیدگاه تجربه دینی در الهیات لیبرال
وحی شیوه زندگی است
منابع
نگاهى به نظریات موجود در باب سرشت وحى
در باب سرشت وحى، سه برداشت و دیدگاه متفاوت در کار است; هر چند این سه دیدگاه به طور همزمان مطرح نبودهاند: یک برداشت در قرون وسطا مطرح بوده و امروز هم طرفدارانى دارد و آن دیدگاه گزارهاى است. متکلمان مسیحى قرون وسطا این دیدگاه را نسبتبه وحى داشتند بنابر این دیدگاه، وحى مجموعهاى از گزارهها است که به پیامبر القا شده است. برداشت دوم در الهیات لیبرال شکل گرفت. متکلمان لیبرال وحى را نوعى تجربه دانستهاند، لذا دیدگاه تجربه دینى از وحى نام گرفت. در قرن بیستم، برداشت دیگرى از وحى صورت گرفت که مىتوان آن را «دیدگاه افعال گفتارى» از وحى نامید. بر طبق این برداشت وحى به این معنا است که خدا افعالى گفتارى را انجام داده است.
بر طبق قدیمىترین دیدگاه که در مورد سرشت وحى وجود دارد وحى گونهاى انتقال اطلاعات است. خدا حقایقى را به پیامبر انتقال مىدهد و مجموعه این حقایق، اساس وحى را تشکیل مىدهند. این برداشت از وحى «دیدگاه گزارهاى» نام گرفته است.
انتقال اطلاعاتى مذکور در اثر گونهاى ارتباط میان پیامبر و خدا صورت مىگیرد. پیامبر، قدرت ویژهاى دارد که در پرتو آن، اطلاعاتى را که خدا به او عرضه مىدارد، مىفهمد و سپس آنها را در اختیار دیگران قرار مىدهد. خدا به واسطه وحى ارتباطى با بشر برقرار کرده و پیامى به او داده است. این پیام یا حقایق از سنخ گزارهها است; یعنى مجموعههایى از آموزهها که به صورت گزارههایى تقریر شدهاند.
واژه کلیدى این دیدگاه، «گزاره» (2) است. گزاره به چه معنایى است؟ و وحى خدا به چه معنایى گزارهاى است؟ در منطق گزاره به جملهاى مىگویند که صدق و کذب بردار است. مثلا جمله «باران مىبارد» ممکن است راستیا دروغ باشد، ولى در وحى گزارهاى، این معنا از گزاره مراد نیست. چرا که ممکن استحقایق وحیانى وقتى در قالب زبان خاصى در مىآید، جملات آن صدق و کذب بردار نباشند. گزارههاى منطقى ویژگى دیگرى نیز دارند: چند جمله از زبانهاى متفاوت ممکن استبر یک گزاره دلالت داشته باشند. مثلا جملاتى از زبانهاى گوناگون دنیا که مفید این معنا نیستند که «برف سفید است» بر یک گزاره دلالت دارند. آن گزاره در قالب هیچ یک از این زبانها نیست و لباس هیچ یک از آنها را بر تن ندارد. به عبارت دیگر، گزاره به اصطلاح منطقى، الزاما به صورت زبان طبیعى خاصى نیست و به تعبیر کلىتر، گزارهها از زبانهاى طبیعى استقلال دارند. زبانهاى طبیعى زبانهایى هستند که انسانها با آنها تکلم مىکنند. گزارهها مشروط به این نیستند که حتما به صورت زبان طبیعى خاصى باشند; هر چند وقتى گزارهها را براى دیگران نقل مىکنیم، معمولا در قالب زبان خاص است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:29
فهرست مطالب
این سوره پیرامون مسئلة وحی سخن میگوید که خود نوعی تکلم از ناحیة خدای سبحان با انبیاء و رسل او است. همچنان که میبینیم در آغاز میفرماید «کَذالِکَ یُوحی اِلَیْکَ وَ اِلیَالَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ اللهُ ...» و در آخر هم میفرماید «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ اَنْ یُکَلَّمَهُ اللهُ اِلاّ وَحْیاَ»ـ تا آخر سوره و نیز در بین سوره هم چند نوبت سخن از وحی میآورد؛ یکجا میفرماید: «وَ کَذالِکَ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیاً ...» جایی دیگر میفرماید: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً ...» و نیز میفرماید «اَللهُ الَّذی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِلْحَقَّ وَ الْمیزانَ ...» و همچنین چند نوبت در سوره سخن از رزق به میان آورده چون وحی خود رزقی است برای انبیاء.
بنابراین مسئلة وحی موضوعی است که در این سوره محور کلام قرار گرفته. و اما مطالب دیگر از قبیل آیات توحید و صفات مؤمنین و کفار، و سرانجامی که هر یک از این دو فریق دارند، و بازگشتشان به خدای سبحان در روز قیامت، از باب «الکلام یجّر الکلام= حرف، حرف میآورد» میباشد، و منظور اولی سوره نیست.
این سوره در مکه نازل شده ـ مگر چند آیة آن که استثناء شده است، و آیة «وَالَّذینَ استَجابَوا لِرَبِّهمْ» تا آخر سه آیه، و یکی هم آیة «قُلْ لا أسْألُکُمْ عَلَیْهِ أجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّهَ فی الْقُرْبی» تا آخر چهار آیه است
«حم عسق»
این پنج حرف از حروف مقطعه است که در اوائل چند سوره از سورههای قرآن آمده، و این از مختصات قرآن کریم است و در هیچ کتاب آسمانی دیگر دیده نمیشود.
مفسرین ـ قدماء و متأخرین ـ در تفسیر آنها اختلاف کردهاند، و صاحب مجمعالبیان، مرحوم طبرسی در تفسیر خود یازده قول از آنها در معنای آن نقل کرده.
1ـ این حروف از متشابهات قرآن است که خدای سبحان علم به آن را به خود اختصاص داده، و در ذیل آیة هفتم از سورة آل عمران فرموده «تأویل متشابهات را جز خدا کسی نمیداند».
2ـ هر یک از این حروف مقطعه نام سورهای است که در آغازش قرار دارد.
3ـ این حروف اسمائی هستند برای مجموع قرآن.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:11
فهرست مطالب
برای وحی، می توان به دو جنبه متمایز اشاره کرد که اهمیتی برابر دارند. جنبه نخست آن جنبه کلامی و مربوط به سخن و کلام بودن وحی است و دومین جنبه آن، جنبه زبانی وحی است که به زبان وحی نازل شده است.
این هردو جنبه وحی تأثیر فرهنگی شدید در تاریخ اندیشه اسلامی از خود به جا گذاشته است.
وحی در اسلام از بنیادی ترین، مهم ترین و محوری ترین جایگاه برخوردار است؛ مفهوم وحی در اسلام این است که خدا با انسان سخن می گوید و خود را به میانجیگری زبانی که قابل فهم انسان و بشر است، آشکار می سازد: «ان الله تجلی لخلقه فی کلامه (بحار، 89/107) خداوند بر خلقش در کلامش تجلی کرد». این مهم ترین و اصلی ترین واقعیت است. بدون صورت گرفتن این فعل اصلی و ابتدایی از جانب خدا هیچ دینی واقعی نمی توانسته است در زمین پیدا شود.
پس مایه شگفتی نیست که از همان آغاز به مسئله زبان توجه شود. قرآن و اسلام آن زمان ظهور کرد که خدا سخن گفت. وحی امری اسرارآمیز است و وجه مشترکی با رفتار زبان شناختی آدمی ندارد و تا آن جا که به کلام بودن آن ارتباط دارد، می بایستی همه خصوصیات اساسی کلام آدمی را داشته باشد. حقیقت آن است که قرآن به این دو بعد وحی اشاره دارد. پس هرچند که وحی نمودی است که ماورای هر مقایسه قرار دارد و تجزیه و تحلیل نمی پذیرد، باوجود این سیمایی از آن هست که می توانیم به صورت تحلیلی به آن نزدیک شویم و بکوشیم که ساخت اساسی مفهوم و تصور آن را ازطریق ملاحظه کردن آن هم چون یک حالت نهایی یا استثنایی رفتار زبان شناختی مشترک میان همه موجوداتی که سخن می گویند اکتشاف نماییم.
وحی قرآنی، مربوط به دستگاه علامتی است که درآن خدا خود به زبان عربی با انسان سخن می گوید. در حقیقت خدا خود زبان عربی را هم چون یک دستگاه علامتی مشترکی میان خود و انسان برگزیده است.
می دانیم برای ایجاد ارتباط کلامی میان دو شخص (خدا و انسان) به چیزی نیاز است که دستگاه علامتی مشترک نامیده می شود؛ و این چیزی جز زبان (لسان) نیست. به عبارت دیگر، برای آن که ارتباط زبان شناختی مؤثری وجود داشته باشد، شخص گوینده باید به زبانی سخن بگوید که برای شنونده مفهوم باشد. درحالات متعارف، گوینده و شنونده هردو به یک جامعه زبانی تعلق دارند، و اگر چنین نباشد لازم است که گوینده به زبان شنونده سخن گوید یا لااقل از یک زبان و دستگاه علامتی مشترک بهره گیرند که هردو آن را بدانند.
در وحی قرآنی خدا با فرستاده اش محمد(ص) به زبان عربی سخن می گوید و در حقیقت به زبان شنونده سخن می گوید. هرچند ازنظر وجود شناختی ناهمترازی میان گوینده و شنونده است که مسأله ای است که بحث جداگانه ای می طلبد ولی ما در این دو بعد زبان شناختی وحی بحث داریم بنابراین از آن صرف نظر می کنیم.