نمونه ای از اسلایدهای این پاورپوینت را در زیر می بینید:
برای دانلود کل پاپورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:
دانلود پاورپوینت هزینه یابی کایزن - 55 اسلاید
نمونه ای از اسلایدهای این پاورپوینت را در زیر می بینید:
برای دانلود کل پاپورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:
معرفی کایزن
از 1986 که کتاب کایزن منتشر شد، واژة «کایزن» به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی مدیریت مطرح و پذیرفته شد.
فرهنگ جدید لغات آکسفورد، واژه کایزن را روشی مستمر در بهبود کار، اثربخشی فردی و نظایر آن در قالب فرهنگ کار بیان میکند. این واژه در دستور زبان انگلیسی جایگاه خاصی دارد.
در زبان ژاپنی، کایزن یعنی بهبود مستمر، البته بهبودی که همگان اعم از مدیران و کارکنان باید به آن توجه کنند و تقریباً کم هزینه باشد. فلسفة کایزن، براین اساس بنا شده که شیوة زندگی ما اعم از کاری، اجتماعی و خانوادگی، بر تلاش در جهت بهبود مستمر تمرکز یابد. این مفهوم برای بسی اری از ژاپنیها به قدری عادی و روشن است که حتی متوجه دارا بودن و انجام آن نیستند. کایزن سهم بزرگی در موفقیت رقابتی ژاپنیها داشته است.
گرچه بهبودهای تحت عنوان کایزن کوچک به نظر میرسند ولی فرایند کایزن در بلندمدت، نتایج چشمگیر و هیجانآوری خواهد داشت. مفهوم کایزن، پاسخ به این سؤال است که چرا شرکتها در ژاپن برای مدتی طولانی، ساکن و بدون حرکت نمیمانند. تفکر مدیران، در کشورهای غربی، برای ایجاد تغییرات عمده و نوآوری در فناوری، بر این اصل استوار است که در کوتاهترین زمان، به آخرین مفاهیم مدیریت و روشهای تولید دست یابند. تأثیر نوآوری در تغییرات فناوری، چشمگیر و جالب توجه است، در حالی که فعالیتهای کایزن، در کوتاهمدت اغلب هیجانی ندارند و بیسروصدا هستند. واقعیت این است که نوآوری حرکتی سریع برای تغییر فناوری است اما نتایج ناشی از آن اغلب با مشکلاتی همراه است. فرایند کایزن بر پایه تفکر عقل سلیم استوار است و با اجرای فعالیتهایی کم هزینه، باعث پیشرفتهای خارقالعادهای میشود. در کایزن دستیابی به موفقیت با خطرپذیری کمتری همراه است و مدیران را متحمل هزینههای گزافی نمیکند.
بیشتر فعالیتهای بینظیر مدیریتی در ژاپن مانند کنترل کیفیت جامع ، کنترل کیفیت در سطوح شرکت حلقههای کنترل کیفیت و روابط کار به روش ژاپنی در واژه کایزن خلاصه میشود. استفاده از کایزن به جای واژههایی مانند بهرهوری، کنترل کیفیت جامع، تولید بدون عیب ، تولید بهنگام و سیستم پیشنهادها ؛ تصویر واضحتری از عملکرد کارخانههای ژاپنی را نشان میدهد. کایزن مانند چتری همة این فعالیتها را پوشش میدهد. البته این فعالیتها، منحصر به مدیریت ژاپنی نیست و مدیران در هر کجای دنیا میتوانند به صورت اصول پایه آن را به کار گیرند. هر شرکتی در هر نقطه از جهان و از هر ملیتی، با برداشتن گامهای استوار و انجام فرایندهای صحیح باید کایزن را به کار برد و از آن بهره گیرد. نمودار (1-1) جز کایزن را نشان میدهد.
مفاهیم اصولی کایزن
مدیریت باید بعضی مفاهیم اصلی و سیستمها را برای تشخیص راهبرد کایزن و عمل به آن بیاموزد، پارهای از این مفاهیم عبارتند از:
• کایزن و مدیریت
• تأکید بر فرایند، به جای تأکید بر نتیجه هدف
• پیروی از چرخههای (برنامهریزی، اقدام، ممیزی و اجرا) و (استانداردسازی، اقدام، ممیزی و اجرا)
• اولویت بخشی به کیفیت در درجه نخست
• اظهارنظر براساس آمار و دادههای صحیح
• مشتری را فرایند بعدی قلمداد کردن.
کایزن و مدیریت
از دیدگاه کایزن مدیریت دو وظیفه مهم نگهداری وضع موجود و بهبودبخشی به فرایندها را برعهده دارد (شکل 1-1). نگهداری وضع موجود، شامل آن دسته از فعالیتهایی است که برای حفظ فناوری جاری، اقدامات مدیریتی، استانداردهای اجرایی و استقرار آنها، از طریق آموزش انجام میشود. مدیریت از طریق حفظ و نگهداری وضع موجود، شرایطی فراهم میکند که هرکس بتواند از رویههای استاندارد عملیات تبعیت کند. اما بهبود بخشی به فعالیتهایی اتلاق میشود که در جهت ارتقای استانداردهای جاری انجام میشوند. بنابراین تصور ژاپنیها از مدیریت، تلفیقی از دو مفهوم نگهداری و بهبودبخشی است.
همانطور که در شکل 2-1 نشان میدهد فرایند بهبود به دو صورت کایزن و نوآوری از یکدیگر متمایز میشود. کایزن، بیانگر بهبودهای کوچک است که در نتیجه تلاشهای هدایتگرانه ایجاد میشود، اما نوآوری، شامل بهبود چشمگیر و خارقالعاده در نتیجه سرمایهگذاریهای کلان است. به دلیل جذابیت نوآوری مدیران غربی صبر و تحمل ندارند و منافعی را که کایزن در طولانی مدت برای شرکت به وجود میآورد نادیده یا دست کم میگیرند. کایزن بر تلاشهای فردی، باورها، ارتباطات، آموزش، کار تیمی، به کارگیری قدرت تفکر نیروی کار، انضباط فردی، عقل سلیم و بهبودهای کمهزینه تأکید ویژهای دارد. از آنجا که کایزن روندی پایدار و دربرگیرنده تمامی کارکنان شاغل در سازمان میباشد، تمامی افراد مسئول در سلسله مراتب مدیریت همانگونه که در شکل 1-1 نشان داده شده با برخی از جنبههای کایزن ارتباط پیدا میکنند.
تأکید بر فرایند، به جای تأکید بر نتیجة هدف
کایزن، مروج اندیشه روند گراپی است، زیرا بهبود فرایندها منجر به بهبود نتایج خواهد شد. بروز نارسایی در دستیابی به نتایج برنامهریزی شده، نشانة وجود نارسایی در فرایند است. مدیریت باید فرایندنگر باشد و با تشخیص خطاهای فرایند آنها را اصلاح کند. کایزن، بر تلاشهای انسانی تأکید دارد و این امر کاملاً مغایر با تفکر غربیهاست که بر نتیجه هدف تأکید میکنند.
نگرش از طریق تأکید بر فرایند، باید در معرفی راهبردهای مختلف کایزن به کار گرفته شود تا این راهبردها با موفقیت همراه باشند. راهبردها عبارتند از: چرخة برنامهریزی، اقدام، ممیزی و اجرا (PDCA)؛ چرخة استانداردسازی، اقدام، ممیزی و اجرا (SDCA)؛ کیفیت برتر، کاهش هزینههای تولید، تحویل به موقع سفارشات، مدیریت کیفیت جامع؛ تولید بهنگام؛ و نگهداری و تعمیرات. راهبردهای کایزن در بسیاری از شرکتها به دلیل بیتوجهی به فرایند، موفق نبودهاند. مهمترین عامل در توفیق فرایند کایزن، تعهد و حضور مدیر ارشد در صحنه است.
تفاوت میان تفکر روندگرا و تفکر نتیجهگرا در فعالیتهای تجاری در نمودار 81- نشان داده شده است. با دقت در نقش مدیر متوجه خواهیم شد که نقش حمایتی و ایجاد انگیزه بر بهبود روندها تأکید دارد، در حالی که نقش کنترلی به نتیجه کار اهمیت میدهد. مفهوم کایزن بر نقش حمایتی و ایجاد انگیزه از سوی مدیریت در میان کارکنان برای بهبود روندها تأکید میکند. از یک سو مدیر به توسعه معیارهای روندگرا نیاز دارد. از سوی دیگر مدیریت کنترلی تنها به عملکرد یا معیارهای نتیجهگرا توجه دارد. برای رعایت اختصار معیار روندگرا را با حرف «ر» و معیار نتیجهگرا را با حرف «ن» نشان دادهایم.
معیار «ر» به علت توجه به تلاش کارکنان و اغلب نیاز به دگرگونی رفتاری به دیدگاه بلندمدت نیاز دارد در حالی که معیار «ن» بیشتر حالت مستقیم داشته و کوتاهمدت میباشد.
پیروی از چرخهها
اولین گام در فرایند کایزن، برقراری چرخه برنامهریزی، اقدام ممیزی و اجرا (PDCA) یا چرخه دمینگ است زیرا این چرخه وسیلهای مطمئن برای تداوم کایزن و تحقق خطمشیهای راهبردی و بهبود استانداردهاست. این چرخه از مهمترین فعالیتهایی است که بر فرایند تأکید میکند (شکل 3-1).
منظور از برنامهریزی، تعیین هدف، برای ایجاد بهبود میباشد. زیرا کایزن راه زندگی است و به صورت هدف برای ایجاد بهبود در هر زمینهای استفاده میشود. منظور از اقدام، انجام فعالیتهای منظم برای تحقق برنامة تدوین شده است. منظور از ممیزی، مقایسه وضعیت جدید با شرایط پیشبینی شده و حصول اطمینان از اثربخشی برنامههاست. منظور از اجرا، یعنی به کارگیری استاندارد جدید و خلق فرایندهای موثری است که از وقوع مجدد مشکل اولیه پیشگیری کند و راه را برای دستیابی به پیشرفتهای بیشتر هموار سازد. از آنجایی که کارکنان، موقعیتهای تازه را میپسندند و اغلب چرخه بهبود را تجربه نکردهاند، مدیریت باید برای استقرار چرخه برنامهریزی، اقدام، ممیزی و اجرا (PDCA) پیشقدم شود.
فرایندهای کاری در شروع کار معمولا بیثبات هستند بنابراین پیش از چرخه (PDCA) برنامهریزی، اقدام، ممیزی و اجرا باید تمام فرایندهای جاری براساس چرخه (SDCA) استانداردسازی، اقدام، ممیزی و اجرا استانداردسازی شوند (شکل 4-1).
هرگاه وضعیتی غیرعادی در فرایندهای جاری ایجاد شود این سؤالات مطرح شوند که: آیا رخ داد حاضر به دلیل فقدان استانداردهاست؟ آیا استانداردهای جاری به دقت رعایت نشدهاند؟ و آیا استانداردهای جاری کفایت لازم را ندارند؟ اگر استانداردهای تعیین شده و فرایندهای جاری ثبات پیدا کرده باشند میتوان به سراغ چرخه PDCA (برنامهریزی، اقدام، ممیزی و اجرا) رفت. با توجه به آنچه در بالا به آن اشاره شد چرخة SDCA ثبات فرایندهای جاری را تضمین میکند، در حالی که چرخة PDCA، بهبود فرایندها را پیگیری میکند. باید بیان کرد که هر دو مقولة مطرح شده، جزء وظایف و مسئولیتهای مدیر است.
اولویتبخشی به کیفیت
از میان اهداف تعریف شده بنیادی، مانند کیفیت مطلوب، قیمت مناسب و خدمات پس از فروش، باید کیفیت مطلوب را در اولویت قرار داد. هر قدر قیمت محصول مناسب و تبلیغات برای ارائة خدمات به مصرفکننده جذاب، اما کیفیت تولید یا خدمات ضعیف باشد، قدرت رقابت در بازار ضعیف خواهد بود. توجه به کیفیت در درجة اول نیاز و به تعهد و قبول مسئولیت مدیریت مربوط است. مدیران اغلب هنگامی که در تنگنای تصمیمگیری بین تولید محصول نامرغوب یا تحویل به موقع سفارشات و تأمین نیاز بازار قرار میگیرند، کیفیت را فدای ضرورت تحویل کالا یا کاهش هزینههای تولید میکنند، توجه به این نکته مهم است که این کار به مرور از عمر فعالیت سازمان میکاهد.
اظهارنظر براساس آمار و دادههای صحیح
کایزن، فرایندی برای حل مشکل است. برای اینکه مشکلی به خوبی درک و حل شود، ابتدا باید آن را به درستی تشخیص داد. برای این منظور باید اطلاعات جمعآوری شده را تجزیه و تحلیل کرد. بدون داشتن اطلاعات کامل و مطمئن، به جای دسترسی به راهکاری دقیق و علمی به حل مشکلی پرداخته میشود که زوایای آن به درستی شناخته شده نیست و تنها به ذهنیات و احساسات پاسخ داده شده است. با جمعآوری اطلاعات صحیح درباره واقعیات جاری، نقطة شروع بهبود شناخته میشود.
مشتری را فرایند بعدی قلمداد کردن
تمام کارها سلسلهای از فرایندهاست و هر مرحله از فرایند، تأمینکننده و مشتری خود را دارد. برای مثال هر کالا، ماده یا اطلاعاتی که در مرحله «الف» فرایند استفاده میشود در مرحله «ب» نیز کاربرد دارد و پس از تکمیل و بهبود به مرحله بعد مثلاً «ب» ارسال میشود. توجه به این نکته مهم است که فرایند بعدی خود یک مشتری است. مشتریهای بعدی دو نوعند: مشتریهای داخلی (در درون شرکت) و مشتریهای خارجی (بیرون از شرکت و در بازار). بیشتر کارکنانی که در یک سازمان به فعالیت مشغولند با مشتری داخلی سروکار دارند. بنابراین این واقعیت، موجب احساس مسئولیت و تعهد بیشتر آنان میشود، به نحوی که هیچگاه محصولی نامرغوب یا اطلاعاتی نادرست به سایر کارکنان در فرایند بعدی تحویل نمیدهند. وقتی کارکنان در یک سازمان به این قاعدة کلی پایبند باشند و آن را دقیقاً رعایت کنند، مشتری خارجی در بازار، محصول یا خدمات را با کیفیت مطلوب دریافت خواهد کرد. سیستم تضمین کیفیت واقعی یعنی پایبندی هر یک از افراد سازمان به قاعده فوق و تعهد به اجرای آن.
نمودار 3-1- برداشت ژاپنی از کارکردهای شغلی (نگهداری، نوآوری، کایزن)
نمودار 4-1- برداشت غربی از کارکردهای شغلی (نگهداری و نوآوری)
نمودار 5-1- کارکردهای شغلی براساس نوآوری
کنترل کیفیت جامع و کایزن:
با آن که توجه مدیریت اغلب به مسایلی همچون بهرهوری و کیفیت معطوف است ولی هدف ما پرداختن به آن سوی سکه، یعنی کایزن است. دامنه هرگونه بحث جدی در زمینه کیفیت در همان ابتدا به مسایلی مانند چگونگی تعریف کیفیت، چگونگی اندازهگیری آن و شیوه مرتبط ساختن آن با سوددهی کشیده میشود. به تعداد کسانی که به تعریف واژه کیفیت پرداختهاند برای آن تعریف وجود دارد و تاکنون توافقی در این مورد که کیفیت چیست یا چه باید باشد، بدست نیامده است. همین گفته در مورد بهرهوری نیز صدق میکند. افراد مختلف، از بهرهوری برداشتهای متفاوتی دارند. برداشتها در زمینه بهرهوری فرسنگها از یکدیگر فاصله دارند و اغلب، مدیریت و کارگران در قبال این مسأله با یکدیگر اختلاف نظر دارند.
صرفنظر از مفاهیم کیفیت و بهرهوری، همیشه سوی دیگر این سکه کایزن بوده است. بدین ترتیب وقتی پای واژه کایزن به میان میآید موضوع کاملاً ساده میشود. اول این که هیچ کس نمیتواند ارزش بهبود را منکر شود چون به خودی خود برای همگان مفید است. در هر زمان و مکانی که بهبودی در کاری حاصل شود، این بهبود سرانجام به بهبود کیفیت و بهره وی منجر خواهد شد. نقطه آغاز بهبود تشخیص نیاز است و تشخیص نیاز از شناخت مشکلات نشأت میگیرد. اگر مشکلی تشخیص داده نشود در آن صورت نیازی به بهبود نخواهد بود. رضایت خاطر، دشمنی شماره یک کایزن است. از اینرو کایزن بر آن مشکلات تأکید داشته و معیارهایی برای تشخیص مشکلات ارائه میدهد.
پس از تشخیص مشکل، باید بیدرنگ به برطرف ساختن آن اقدام کرد. بدینترتیب کایزن در عین حال روند مشکلزدایی نیز محسوب میشود. در واقع کایزن به استفاده از ابزار گوناگون مشکلزدایی نیاز دارد. و با حل هر یک از مشکلات، بهبود در سطح بالاتری قرار خواهد گرفت. برای تحکیم سطح ارتقاء یافته جدید، بهبود باید استاندارد شود. بدینترتیب، کایزن به استانداردسازی نیز نیازمند است. اصطلاحاتی چون کنترل کیفیت، کنترل کیفیت آماری، هستههای کنترل کیفیت و کنترل کیفیت جامع یا کنترل کیفیت در سطوح شرکت، در بیشتر مواقع در ارتباط با کایزن مطرح میگردند.
همانگونه که قبلاً مطرح شد برداشتهای بسیار زیادی از واژه کیفیت ارائه شده است و هیچگونه توافقی در قبال معنی واقعی این واژه وجود ندارد. واژه کیفیت در معنی عام خود به هر چیزی که بتوان آن را بهبود بخشید اطلاق میشود. در این معنی، کیفیت تنها به تولیدات و خدمات محدود نمیشود. بلکه نحوة کار مردم، نحوه کار ماشینآلات و نحوه برخورد با سیستمها و مقررات را نیز دربرمیگیرد. کیفیت در معنی عام خود تمامی جنبههای رفتار آدمی را دربرمیگیرد. به همین دلیل سخن گفتن از کایزن به مراتب از عنوان کردن واژههایی چون کیفیت و برهوری مفیدتر است.
واژه بهبود در تعبیر غربی آن، اغلب چیزی جز بهبود تجهیزات نیست و در نتیجه عامل انسانی را شامل نمیشود. در مقابل، کایزن واژهای فراگیر است و در تمامی جنبههای فعالیت بشری کاربرد دارد. علیرغم آنچه گفته شد، باید بیان کرد که اصطلاحاتی همچون کیفیت و کنترل کیفیت، در توسعة کایزن در ژاپن نقشی حیاتی ایفا کردهاند.
در حال حاضر کنترل کیفیت به صورت یک ابزار تمام عیار مدیریت درآمده و تمامی کارکنان شرکت را دربرمیگیرد. فعالیتهای مربوط به کنترل کیفیت که در سرتاسر شرکت دنبال میشود، اغلب کنترل کیفیت جامع یا کنترل کیفیت در سطوح شرکت نامیده میشود که به معنی فعالیتهای سرتاسری کایزن در شرکت میباشد که تمامی کارکنان از مدیریت گرفته تا کارگران را دربرمیگیرد. با گذشت زمان، کنترل کیفیت به کنترل کیفیت استاندارد و سپس به کنترل کیفیت جامع یا کنترل کیفیت در سطح شرکت تغییر یافته و کارایی مدیریت را در تمامی سطوح بهبود بخشیده است. از اینرو و اژههایی چون کنترل کیفیت یا کنترل کیفیت جامع تقریباً با واژه کایزن مترادف شده است.
کنترل کیفیت جامع در ژاپن جنبشی است که هدف آن بهبود کارایی مدیریت در تمامی سطوح است در راستای این هدف، مباحث زیر مورد توجه قرار گرفتهاند:
1- تضمین کیفیت
2- کاهش هزینهها
3- تحقق مقادیر تولید
4- تحقق جدول زمانی تحویل
5- ایمنی
6- ساخت تولیدات جدید
7- بهبود بهرهوری
8- مدیریت تدارکات
به تازگی کنترل کیفیت به زمینههایی چون بازاریابی، فروش و خدمات نیز تعمیم یافته است. علاوه بر این، کنترل کیفیت جامع مسایل مهم مدیریت همچون توسعه سازمانی، مدیریت کارکردی متقابل، سیاستگزاری و اعمال کیفیت را دربرمیگیرد. به بیان دیگر، مدیریت از کنترل کیفیت جامع به عنوان ابزاری جهت بالا بردن همه جانبه کارایی بهره جسته است. کسانی که از نزدیک تحولات از اینرو فعالیت هستههای کنترل کیفیت در ژاپن اغلب در زمینههایی چون هزینه، ایمنی و بهرهوری متمرکز گشته است و فعالیت آنها تنها به طور غیرمستقیم با بهبود کیفیت کالا ارتباط پیدا میکند. در بیشتر موارد، این فعالیتها صرفاً در جهت بهبود محیط کار صورت میگیرند. تلاشهای مدیریت در زمینه کنترل کیفیت نیز اغلب در زمینههایی چون آموزش، ایجاد سیستمها، سیاستگزاری، مدیریت کارکردی متقابل و اخیراً اعمال کنترل متمرکز بوده است.
بیشتر شرکتهای ژاپنی که از برنامههای کایزن استفاده میکنند دارای یک سیستم کنترل کیفیت و یک سیستم پیشنهادات هستند که هماهنگ با یکدیگر فعالیت میکنند. مجموعه هستههای کنترل کیفیت را میتوان به عنوان یک سیستم پیشنهاددهنده بهبود تلقی نمود.
یکی از ویژگیهای برجسته مدیریت ژاپنی، دریافت پیشنهادات بیشمار از کارگران است و مدیریت تلاش فراوانی در زمینه بررسی پیشنهادات دریافتی و اغلب گنجاندن آنها در استراتژی کلی کایزن، مبذول میدارد. بسیار اتفاق میافتد که مدیریت ارشد یکی از کارخانههای طراز اول ژاپن، تمامی روز خود را به شنیدن گزارش فعالیتهای هستههای کنترل کیفیت صرف کند و براساس معیارهای از پیش تعیین شده پاداش پرداخت نماید. مدیریت آماده است تا تلاشهای کارکنان در جهت بهبود را مورد تصدیق قرار دهد و در مواقع ضروری اشتیاق خود را در این زمینه نشان میدهد. در بیشتر مواقع، پیشنهادات فردی برای تقویت حسن رقابت در میان کارگران و گروههای کاری بر روی تابلوی اعلانات در محل کار نصب میشود.
یکی دیگر از محاسن مهم سیستم پیشنهادات این است که هر پیشنهادی پس از اجرا به بهبود استاندارد موجود منجر میشود. برای مثال، وقتی بنا به پیشنهاد کارگران یک دستگاه ویژه برای جلوگیری از اشتباه و بروز ضایعات بر روی یک ماشین نصب میشود، کارگران ناگزیر خواهند بود تا نحوه کار خود را تغییر داده و دقت بیشتری به عمل آورند. به هر حال از آنجا که استاندارد جدید به ابتکار خود کارگر موجودیت یافته است وی از استاندارد جدید احساس غرور کرده و آن را رعایت میکند. اما اگر از وی خواسته شود که استاندارد تحمیل شده از سوی مدیریت را رعایت کند ممکن است چندان اشتیاقی از خود نشان ندهد. بدین ترتیب، از طریق سیستم پیشنهادات، کارکنان میتوانند در محل کار خود در کایزن مشارکت نمایند و نقش مهمی در بهبود استانداردها ایفا کنند.
عملیات بیشتر از سایر قسمتها نیاز به بهبود دارد. پاسخ به این سؤال به معنای جستجو در فرایندهای کیفیت مطلوب، قیمت مناسب و تحویل به موقع سفارش مشتری است.
کیفیت، تنها به تولید محصول نهایی یا خدمات ارائه شده، منحصر نمیشود بلکه همه فرایندهای درون سازمان، در زمینه تولید و خدمات را دربرمیگیرد. منظور از هزینههای تولید، هزینههای طراحی، تولید، فروش و خدمات پس از فروش است و منظور از تحویل به موقع سارش، تحویل در زمان مشخص و به میزان مشخص است. وقتی سه عامل ذکر شده یعنی کیفیت مطلوب، قیمت مناسب و تحویل به موقع سفارش مشتری به درستی تحقق یابد، آنگاه رضایت مشتری حاصل شده است.
فعالیتهای مربوط به سه عامل یاد شده مانند پل ارتباطی بین خطوط عملیاتی و دوایر متلف پژوهش و توسعه، مهندسی، تولید، فروش و خدمات پس از فروش عمل میکنند. بنابراین هماهنگی برای عملیات و کارکردهای متقابل در درون یک سازمان، ضرورتی اجتنابناپذیر است و این هماهنگی باید تا سطح پیمانکاران و عمده فروشان گسترش یابد. مدیر ارشد سازمان، وظیفه بازنگری وضعیت جاری کیفیت مطلوب، قیمت مناسب و تحویل به موقع سفارش مشتری را با توجه به شرایط متغیر در بازار آزاد برعهده دارد. همچنین سیاستها و خطمشیهای بازنگری شدهای را برای بهبود هر چه بیشتر به سازمان معرفی کرده و اولویتها را تعیین میکند.
بهبود در شرق و غرب
کایزن در برابر نوآوری (1)
برای دستیابی به پیشرفت، دو نگرش متفاوت وجود دارد: پیشرفت تدریجی و پیشرفت مبتنی بر جهش بزرگ. در مجموع، شرکتهای ژاپنی پیشرفت تدریجی را ترجیح میدهند. در حالی که شرکتهای غربی به جهش بزرگ که اصطلاحاً نوآوری گفته میشود تکیه دارند:
کایزن نوآوری
ژاپن
غرب قوی
ضعیف ضعیف
قوی
قبلهگاه مدیریت غربی نوآوری است. نوآوری به دگرگونیهای عمده در زمینه پیشرفتهای تکنولوژیک یا ارائه تازهترین مفاهیم مدیریت یا شیوههای تولید، اطلاق میشود. نوآوری پدیدهای واقعاً چشمگیر و جنجالی است. در مقابل، کایزن غالباً بیسر و صدا و ظریف است و نتایج آن اغلب، فوراً به چشم نمیآید. کایزن پیشرفتی مداوم و بیوقفه است؛ حال آن که نوآوری اغلب پدیدهای آنی است.
مثلاً در غرب مدیریت میانی میتواند در بیشتر مواقع، حمایت مدیریت ارشد را برای پروژههایی چون طراحی به کمک کامپیوتر ، ساخت به کمک کامپیوتر و برنامهریزی برای تأمین مواد موردنیاز جلب کند؛ زیرا اینگونه پروژهها جنبه نوآوری داشته و انقلابی در سیستمهای موجود ایجاد میکنند. بدینترتیب، این پروژهها ماهیتاً سودآور هستند و مدیران به سختی میتوانند در برابر وسوسه سوددهی مقاومت کنند. با وجود این اگر مدیر کارخانهای بخواهد مثلاً تغییرات اندکی در روش کار کارگران با ماشینآلات، به طور مثال واگذاری مسئولیتهای چندگانه شغلی، یا تجدیدنظر در روند تولید بوجود آورد، جلب حمایت مدیریت جداً دشوار خواهد بود.
نمودار 1-2 به مقایسه ویژگیهای اصلی کایزن و نوآوری اختصاص دارد. یکی از ویژگیهای جالب ایزن، عدم نیاز قطعی آن به تکنولوژی پیچیده، یا خرین دستاوردهای تکنولوژیک است. برای تحقق کایزن، تنها تکنیکهای سادهای چون ابزار هفتگانه کنترل کیفیت (نمودار پارتو ، نمودار علت و معلول، هیستوگرام، نمودار کنترل، نمودار پراکندگی، نمودار و برگههای کنترل) کفایت میکند. برای تحقق کایزن، هوش متوسط کافی است. در مقابل، نوآوری اغلب به تکنولوژی بسیار پیشرفته و سرمایهگذاری عظیم نیاز دارد.
از جمله تفاوتهای عمده میان کایزن و نوآوری آن است که کایزن علیرغم عدم نیاز قطعی به سرمایهگذاری وسیع، به تلاشی گسترده و پیگیر نیاز دارد. بدینترتیب، تفاوت میان این دو مفهوم متضاد را میتوان به تفاوت بین نردبان و شیب تشبیه کرد. استراتژی نوآوری، ترقی نردبانی شکل به گونهای که در نمودار 2-2 ترسیم شده است، پدید میآورد. در مقابل، استراتژی کایزن با پیشرفت تدریجی همراه است. اما نوآوری به جای دنبال نمودن الگوی عامل نردبانی ترسیم شده در نمودار 2-2، چنانچه با استراتژی کایزن همراه نباشد، اغلب از الگوی مندرج در نمودار 3-2 پیروی میکند. این امر از آنجا ناشی میشود که یک سیستم مبتنی بر یک نوآوری جدید، اگر به طور مداوم نگهداری نشود و بهبود نیابد، بلافاصله پس از استقرار روبه زوال خواهد گذاشت.
کایزن نوآوری
1- تأثیر بلندمدت و بادوام ولی غیرمهیج کوتاه مدت ولی مهیج
2- سرعت گامهای کوچک گامهای بلند
3- طیف زمانی مداوم و طولانی متناوب و کوتاه
4- تغییر تدریجی و پیوسته ناگهانی و بانوسان
5- مشارکت فراگیر تعدادی نخبه
6- نگرش جمعگرایی، تلاش گروهی، برخورد سیستماتیک فردگرایی شدید، ایدهها و تلاشهای فردی
7- روش نگهداری و بهبود خارج ساختن از رده و دوبارهسازی
8- زمینه دانش فنی متعارف و تکنولوژی روز نوآوریهای تکنولوژیک، اختراعات جدید، نظریههای تازه
9- نیازهای عملی نیاز به سرمایهگذاری کم ولی تلاش زیاد برای حفظ آن نیاز به سرمایهگذاری زیاد ولی تلاش اندک برای حفظ آن
10- جهتگیری تلاشها مردم تکنولوژی
11- معیارهای ارزیابی فرایندوتلاشبرای کسبنتایجبهتر نتیجه در خدمت سودآوری
12- مزیت مناسب برای اقتصاد کم رشد مناسب برای اقتصاد دارای رشد سریع
نمودار 1-2 ویژگیهای کایزن و نوآوری
در واقع، هیچ پدیدهای نمیتواند برای همیشه ثابت بماند. تمامی سیستمها پس از استقرار رو به زوال میگذارند. براساس یکی از قوانین مشهور پارکینسون هر سازمانی پس از ایجاد ساختار خود رو به زوال میگذارد. به بیان دیگر حتی برای حفظ وضع موجود میباید تلاش مداومی در جهت بهبود صورت گیرد.
نوآوری پدیدهای است ناگهانی که نتایج آن به تدریج براثر رقابت فشرده و تنزل استانداردها از میان میرود. در حالی که کایزن تلاشی است مداوم با نتایجی فزاینده که با گذشت زمان ترقی میکند. اگر علت وجودی استانداردها تنها حفظ وضعیت موجود باشد در آن صورت تا زمانی که سطح کارایی مقبولیت دارد، تلاشی برای تغییر آنها صورت نخواهد گرفت. در حالی که کایزن تلاشی است مداوم نه تنها برای نگهداری بلکه برای ترقی دادن استانداردهای موجود. طراحان و استراتژیستهای کایزن معتقدند استانداردها ماهیتی تجربی داشته و شبیه پلههایی سنگی هستند و با تلاش در جهت بهبود مداوم، یک استاندارد به استانداردی تازه منتهی میشود. به همین دلیل است که هستههای کنترل کیفیت به محض برطرف نمودن یک مشکل، دست به کار برطرف ساختن مشکل تازهای میشوند. به همین دلیل است که کایزن برای چرخه PDCA اهمیت فراوانی قائل است.
یکی دیگر از ویژگیهای کایزن، نیاز آن به تلاش فردی تمامی افراد است. برای تداوم روحیه کایزن، حمایت مداوم و آگاهانه مدیریت اجتنابناپذیر است. اینگونه حمایت با استقبال و حمایت نمایشی مدیریت از کسانی که به موفقیتی چشمگیر و یا نوآوری مهمی دست یافتهاند، تفاوت دارد. کایزن به روند، بیش از نتیجه توجه نشان میدهد. اقتدار مدیریت ژاپنی به ابداع و اجرای موفقیتآمیز سیستمی بستگی دارد که ضمن ارزش نهادن به هدف، بر اهمیت وسیله نیز تأکید دارد.
بدین ترتیب، کایزن مستلزمصرف وقت و تلاش از سوی مدیریت است. تزریق سرمایه نمیتواند جای صرف وقت و تلاش را بگیرد. سرمایهگذاری بر روی کایزن یعنی سرمایهگذاری بر روی مردم. به بیان دیگر کایزن متکی به مردم است. در حالی که نوآوری به تکنولوژی و پول وابسته است.
نکته دیگر این که، کایزن برای اقتصادی که از رشد آهسته برخوردار است مناسب میباشد؛ در حالی که نوآوری بیشتر با اقتصاد توأم با رشد سریع تناسب دارد. کایزن با بهرهگیری از تلاشهای کوچک ولی گسترده و گام به گام، به پیش میرود در حالی که نوآوری علیرغم فشارهای ناشی از سرمایهگذاریهای سنگین و قوه جاذبه موجود، با امید به دست یافتن به قله افتخار به جهشهای بلند میاندیشد. در اقتصاد کم رشد که هزینههای سنگین انرژی و مواد اولیه، مازاید تولید و بازارهای راکد که از ویژگیهای آن میباشد، کایزن اغلب بیش از نوآوری مقرون به صرفه است.
کایزن از طریق کنترل کیفیت جامع
راههایی که میتوان از طریق آن کایزن را دنبال نمود تقریباً بیشمار است. ولی سادهترین راه برای تحقق کایزن مسیر کنترل کیفیت جامع است. مفهوم کنترل کیفیت جامع، اغلب در غرب به عنوان بخشی از فعالیتهای هسته کنترل کیفیت تلقی میشود و تصور بر این است که این وظیفه به عهده مهندسین کنترل کیفیت محول شده است. با توجه به مبهم بودن عبارت کنترل کیفیت جامع و نارسایی آن برای بیان روشن کنترل کیفیت جامع در پاژن، به منظور تشریح دقیقتر کنترل کیفیت ژاپنی برای ناظران خارجی، عبارت «کنترل کیفیت در سطوح شرکت» ابداع شده است. با وجود این، هنوز هم بیشتر شرکتهای ژاپنی در بیان فعالیتهای کنترل کیفیت خود به جای عبارت کنترل کیفیت در سطوح شرکت، عبارت کنترل کیفیت جامع را به کار میبرند.
کنترل کیفیت و کیفیت مردم
وقتی از کیفیت سخن به میان میآید، ابتدا کیفیت تولید در ذهن انسان تداعی میشود. هیچچیز گویاتر از حقیقت نیست. در کنترل کیفی جامع اولین و مهمترین مسأله، کیفیت مردم است. در کنترل کیفی جامع، القاء واژه کیفیت به مردم بسیار حائز اهمیت است. اگر شرکتی بتواند کارکنان دارای کیفیت پرورش دهد در حقیقت نصف راه تولید کیفی را طی کرده است.
نرمافزار، سختافزار و انسانافزار، در واقع ستونهای اصلی هرگونه فعالیت تولیدی را تشکیل میدهند. کنترل کیفی جامع با انسان آغاز میشود. تنها پس از استقرار دقیق انسانافزار میباید جنبههای نرمافزار و سختافزار مورد توجه قرار گیرند. ایجاد کیفیت در مردم در واقع به معنی کمک به آنان برای درک کایزن است. محیط کار، انباشته از مشکلات کارکردی و کارکردی متقابل است و باید به مردم برای تشخیص دادن مشکلات کمک کرد. پس از این مرحله باید کارکنان را برای استفاده از ابزارهای راهگشا آموزش داد تا بتوانند با مشکلاتی که خود به وجود آنها پی بردهاند، مقابل کنند. پس از حل مشکل، باید برای جلوگیری از تکرار آن، نتیجه را به صورت استاندارد درآورد. از طریق این زنجیره بیپایان بهبود، مردم ذهنیت کایزن پیدا میکنند و برای دست یافتن به کایزن در کارهای خود نظم و قاعده ایجاد میکنند. مدیریت میتواند از طریق ایجاد کیفیت در کارکنان، فرهنگ گروهی را تغییر دهد ولی این کار تنها از طریق آموزش و رهبری قاطع امکانپذیر خواهد بود.
کلودلوی استراوس مردمشناس فرانسوی در سمپوزیوم بینالمللی بهرهوری که در سال 1983 در ژاپن تشکیل شده بود، چنین بیان داشت:
توجه این سمپوزیوم بیش از آنکه به ارتقاء بهرهوری تولیدات معطوف باشد، باید بهرهوری سیستمها را در سرلوحه کار خود قرار دهد. میتوان گفت امروزه بهرهوری از فقدان کیفیت در تولیدات، در مقایسه با زیانهای ناشی از ادامه وابستگی به سیستمهای فنی به جای مانده از پیشینیان، کمتر رنج میبرد: در زمینه بهرهبرداری از منابع، ما همچنان به غارتگری مشغولیم.
برای ایجاد سیستمهای بهتر، جامعه باید توجه خود را کمتر به تولید فزاینده فراوردههای مادی معطوف کند و در مقابل به پرورش انسانهایی با کیفیت بهتر بیندیشد - به بیان دیگر انسانهایی پرورش دهد که بتوانند چنین سیستمهایی را خلق کنند.
براساس تعریف به عمل آمده در استانداردهای صنعتی ژاپن (1981-Z 8101)، کنترل کیفیت عبارت است از «مجموعهای از تدابیر برای تولید مقرون به صرفة کالاها و خدماتی که نیازهای مشتری را برآورده میسازد». این تعریف به شرح زیر ارائه گردیده است:
برای اجرای مؤثر کنترل کیفیت، همکاری تمامی کارکنان شرکت اعم از مدیریت ارشد، مدیران، سرپرستان و کارگران در تمامی سطوح فعالیت شرکت همچون مطالعه بازار و تحولات آن، برنامهریزی تولید، طراحی، تهیه مقدمات تولید، خرید، مدیریت رده پایین، ساخت، بازرسی، فروش و خدمات پس از فروش، کنترل مالی، مدیریت پرسنلی، کارآموزی و آموزش ضروری میباشد. اعمال کنترل کیفیت به گونهای که تشریح شد، کنترل کیفی در گسترة شرکت یا کنترل کیفی جامع خوانده میشود.
برای سهولت کار، بهتر است دو عبارت کنترل کیفی در گسترة شرکت و کنترل کیفی جامع را مترادف یکدیگر قرار دهیم. مهم نیست که کدام عبارت را مورد استناد قرار دهیم. واقعیت آن است که دامنة کنترل کیفی در گسترة شرکت یا کنترل کیفی جامع، از کنترل کیفیت به معنی عام آن فراتر میرود. در حقیقت کنترل کیفی در گسترة شرکت یا کنترل کیفی جامع، روشی سازمان یافته و آماری برای دستیابی به کایزن و ابزاری مشکلگشا در دست مدیریت است.
1- عرضه کالا و خدماتی که خواسته مشتری را برآورده ساخته و اعتماد وی را جلب کند.
2- افزایش سوددهی شرکت از طریق تدابیری چون بهبود ضوابط کار، کاهش ضایعات، کاهش هزینهها، کاستن از میزان بدهیها و انتصابات شایسته.
3- کمک به کارکنان برای بهرهگیری از تمامی توان خود برای پیشبرد اهداف شرکت با تأکید خاص بر زمینههایی چون سیاستگزاری و فعالیتهای داوطلبانه.
کنترل کیفی جامع به یک سیستم دقیق برای حل مشکلات شرکت و بهبود فعالیتهای آن تبدیل شده است. در اینجا به تشریح خطوط کلی کنترل کیفی جامع در پرتو کایزن میپردازیم.
کنترل کیفی جامع روشی آماری و سازمان یافته برای تحقق کایزن و حل مشکلات است. زیربنای روششناسی آن را، کاربرد مفاهیم کنترل کیفیت از جمله تجزیه و تحلیل و استفاده از دادههای آماری تشکیل میدهد. روششناسی کنترل کیفیت ایجاب میکند که شرایط و مسایل مورد مطالعه تا حد امکان به دادههای کمی تبدیل شود. تحلیلگران کنترل کیفی جامع عادت کردهاند تا با دادههای ملموس سروکار داشته باشند و از تکیه بر حدس و گمان خودداری کنند. در حل آماری مشکلات باید برای جمعآوری اطلاعات به سر منشاء مشکل رجوع شود. این روش به رشد نظریه روندگرا کمک کرده است.
تفکر روندگرا بدین معنی است که روند منتهی به نتیجه باید تحت کنترل قرار گیرد؛ نه خود نتیجه. ارزیابی نتیجه کار مردم به خودی خود کافی نسیت. بلکه مدیریت باید گامهایی را که برداشته شده مورد توجه قرار دهد و در جهت تعیین معیار مشترکی برای بهبود، تلاش کند. این شیوه، سبب تشویق کسب اطلاعات و ارتباط مداوم بین مدیریت و کارگران میگردد. تفکش روندگرا بین معیار متکی بر روند و معیار متکی بر نتیجه تفاوت قائل است. در کنترل کیفی جامع، افراد این جمله که «خوب آن است که پایان خوبی داشته باشد» اعتقادی ندارند. کنترل کیفی جامع طرز فکری است که بهبود روندها را توصیه میکند. اگر کارها خوب پیش میروند علت آن را باید در کارکرد درست عاملی دانست که در روندها نهفته است. باید این عامل را یافت و آن را تثبیت کرد.
چنین کوششهای مشترکی اغلب برای تمامی افراد تجربیات آموزشی ارزشمندی محسوب میشود. راههای متعددی برای بهبود روندها وجود دارد و از اینرو باید شیوههای حل مشکل را از لحاظ اولویت درجهبندی کرد. تمامی این ملاحظات در تفکر روندگرا مورد توجه قرار میگیرند. این روند، برداشت کاملاً تازهای را از علم مدیریت مطرح میسازد که براساس آن مدیریت مسئولیت دوگانه برعهده خواهد داشت. یک بخش از مسئولیت مدیر، اداره مسائیل مربوط به نگهداری است: کنترل نتیجه کار بخش دیگر اداره مسایل مربوط به بهبود است: کنترل روند که به نتیجه خاصی منتهی گردد. در این مرحله، مدیر با معیار روند سروکار دارد.
دیدگاههای غرب و ژاپن نسبت به کنترل کیفیت
ناگفته پیداست که بین چگونگی نگرش ژاپنی و غربی به مسأله کنترل کیفیت تفاوتهای اساسی وجود دارد:
1- مسئولیت مدیر کنترل کیفیت در غرب اغلب جنبه فنی دارد و در زمینة مسایلی چون امور کارکنان و مسایل سازمان، از حمایت اندک مدیریت ارشد برخوردار است. مدیر کنترل کیفیت بندرت از رده بالا لازم برای برقرار تماس نزدیک و مداوم با مدیریت ارشد برخوردار است، در حالی که چنین ارتباطی لازمة ارتقاء کنترل کیفیت به مثابه هدف اولیه شرکت در یک برنامه فراگیر میباشد.
2- در غرب، غالباً ناهمگونی نیروی کار و روابط غیردوستانه کارگران و مدیریت مانع از آن میشود تا مدیریت تغییراتی را در جهت بالا بردن بهرهوری و ارتقاء کنترل کیفیت ایجاد کند. جمعیت نسبتاً همگون ژاپن از زمینة آموزشی و دیدگاه اجتماعی هماهنگتری برخوردار است و همین امر روابط میان مدیریت و کارگران را سهولت میبخشد.
3- دانش حرفهای کنترل کیفیت و دیگر فنون مهندسی بین مهندسان غربی تعمیم مییابد، ولی اینگونه مهارتها به ندرت به دیگر کارکنان آموزش داده میشود. در ژاپن تلاشهای گستردهای در جهت انتقال دانش موردنیاز به تمامی کارکنان، از جمله کارگران غیرماهر صورت میگیرد تا هر کسی بتواند مشکلات کار خود را بهتر حل کند.
4- مدیران ارشد شرکتهای ژاپنی خود را درقبال کنترل کیفی جامع متعهد میدانند و به جای آنکه این مسئولیت را تنها به مدیر کنترل کیفیت محول کنند، کنترل کیفیت را در گسترة شرکت دنبال میکنند. کنترل کیفی جامع بدین معنی است که تلاشهای کنترل کیفیت باید تمامی افراد سازمان، سختافزار و نرمافزار را دربرگیرد.
5- یک ضربالمثل ژاپنی میگوید «کنترل کیفیت با کارآموزی آغاز و به کارآموزی ختم میشود». از همین روی، مدیریت ارشد، مدیریت مبانی و کارگران به طور منظم آموزش داده میشوند.
6- در ژاپن گروههای کوچکی از داوطلبان با بهرهگیری از ابزارهای ویژه آماری کنترل کیفی جامع، در فعالیتهای کنترل کیفی کارخانه شرکت میکنند. هسته کنترل کیفی یکی از اینگونه فعالیتهای گروهی کوچک به شمار میرود. فعالیتهای هسته کنترل بین 10 تا 30 درصد مجموع فعالیتهای مدیریت را در زمینة کنترل کیفیت تشکیل میدهد. هستههای کنترل یکی از مهمترین اجزاء کنترل کیفیت تلقی میشوند، ولی نباید در مورد نقش این هستهها اغراق کرد چون هیچ چیز نمیتواند جای یک برنامه مناسب و کاملاً همگون مدیریت در زمینه کنترل کیفی جامع را بگیرد.
7- در ژاپن چندین سازمان، فعالانه در جهت ترویج فعالیتهای کنترل کیفی جامع در سطح ملی تلاش میکنند. اتحادیه دانشمندان و مهندسین ژاپن، اتحادیه مدیریت ژاپن، اتحادیه استاندارد ژاپن، اتحادیه مرکزی کنترل کیفیت ژاپن و مرکز بهرهوری ژاپن از جمله این سازمان محسوب میشوند. مشابه این سازمانها اگر در غرب وجود هم داشته باشد تعداد آنها در مقایسه با ژاپن بسیار اندک است.
برای جنبش کنترل کیفی جامع ژاپن شش ویژگی زیر را میتوان ذکر کرد:
1- کنترل کیفی در گسترة شرکت با مشارکت تمامی کارکنان
2- تأکید بر آموزش و کارآموزی
3- فعالیتهای هسته کنترل کیفی
4- ممیزی کنترل کیفی جامع، براساس ممیزی جایزه دمینگ و میمزی ریاست شرکت
5- کاربرد روشهای آماری
6- اشاعه کنترل کیفی جامع در سطح کشور
مفهوم کنترل کیفی جامع را شاید بتوان با آشنایی با برخی از عبارات کلیدی که طی سالیان دراز از سوی تحلیلگران مسایل کنترل کیفی جامع، ابداع و بین آنان رواج یافته است بهتر درک نمود. در اینجا نگاهی به این عبارات میاندازیم:
استناد به دادهها
کنترل کیفی جامع بر کاربرد دادهها تأکید دارد. ایشی کارا استاد دانشگاه توکیو در کتاب خود تحت عنوان کنترل کیفیت ژاپنی، مینویسد: سخنان ما باید بر حقایق و دادهها متکی باشد. وی چنین ادامه میدهد: به دادهها به دیده تردید بنگرید! به ابزار اندازهگیری نیز با تردید نگاه کنید! حتی وقتی با تجزیه و تحلیلهای شیمیایی برخورد میکنید، به آنها هم شک کنید. وی در ادامه وجود دادههای نادرست، اشتباهآمیز و غیرقابل اندازهگیری را به خوانندگان خود گوشزد میکند.
حتی در صورت وجود دادههای دقیق، کاربرد نادرست آنها موجب بیاعتباری اینگونه دادهها خواهد شد. موفقیت و شکست شرکتها به میزان مهارت آنها در گردآوری و استفاده از دادهها بستگی دارد.
در بیشتر شرکتها، رسیدگی به شکایت مشتریان و راهاندازی دوباره محصول، به افراد تازه وارد محول شده و این امور چندان با اهمیت تلقی نمیشوند. در حالی که رسیدگی به شکایات مشتریان و راهاندازی دوباره محصول در واقع میباید به مهندسین جوان واگذار شود، چون انجام اینگونه امور فرصت بسیار ارزشمندی برای کسب اطلاعات از مشتری و ارتقاء کیفیت محصول فراهم میکند». مدیرانی که صرفاً به منافع آنی میاندیشند مشتری را تقریباً به فراموشی میسپارند. اینگونه مدیران هیچ ارزشی برای شکایات و درخواستهای مشتریان قائل نیستند. چنین مدیرانی فرصت طلایی گردآوری اطلاعات و ارائه آن به کسانی را که میتوانند از آنها بهرهبرداری نمایند، از دست میدهند. مبادله اطلاعات بین مسئولین اجرایی به اندازه گردآوری و پردازش اطلاعات اهمیت دارد. اگر اطلاعات به گونهای درست جمعآوری، پردازش، هدایت و مورد استفاده قرار گیرند، همیشه احتمال بهبود وجود خواهد داشت. سیستم گردآوری و ارزیابی اطلاعات، بخش مهمی از برنامه کنترل کیفی جامع و کایزن را تشکیل میدهد. برای بالا بردن کیفیت محصول، اطلاعات مربوط به نیازها و خواستهای مشتریان باید ابتدا توسط مسئولین فروش و بازاریابی و تا حدودی کارکنان بخش شکایات، جمعآوری شوند. اطلاعات جمعآوری شده سپس به بخشهای طراحی، مهندسی و تولید ارائه میگردد. ساخت یک محصول جدید به تعمیم کنترل کیفی جامع در بخشهای مختلف، از طریق یک شبکه کارآمد ارتباطی نیاز دارد.
تقدم کیفیت بر سود
این نکته بیش از هر عبارت دیگری ماهیت کنترل کیفی جامع و کایزن را روشن میکند؛ چون بیانگر اعتقاد به کیفیت، به خاطر خود کیفیت و کایزن به خاطر خود کایزن است. همانگونه که پیش از این گفته شد، کنترل کیفی جامع مسایلی چون تضمین کیفی، کاهش هزینه، کارایی، تحویل به موقع سفارشات و ایمنی را دربرمیگیرد. در این بحث، «کیفیت» به بهبود در تمامی این زمینهها اطلاق میشود. مدیران ژاپنی به این نتیجه رسیدهاند که بهبود به خاطر نفس بهبود مطمئنترین راه برای بالا بردن قدرت رقابت همه جانبه شرکتها میباشد. اگر کیفیت مورد توجه قرار گیرد سود به خودی خود فراهم خواهد شد.
اصلیترین عناصری که باید در شرکت مورد توجه قرار گیرند عبارتند از کیفیت (محصولات، خدمات و کار)، کمیت، زمان تحویل، ایمنی، هزینه و روحیه کارکنان.
مدیران در تمامی سطوح موظفند تا این عناصر را به دقت مورد رسیدگی قرار دهند. رونق شرکتها در گرو رضایت خاطر مشتریانی است که به خرید کالا و خدمات مبادرت میکنند. به بیان دیگر تنها عاملی که رضایت خاطر مشتریان را فراهم میسازد کیفیت محصولات و خدمات است. به بیان دیگر تنها چیزی که شرکت میتواند به مشتریان خود ارائه کند، کیفیت است. تمامی شاخصهای دیگر، به مدیریت داخلی مربوط میشود. این اولین معنی تقدم کیفیت است.
تولید کالاهای بسیار مرغوب با قیمت پایین و در حجم زیاد اولین قدم نیست، این هدف نهایی کنترل کیفی جامع است. به هر حال تولید کالای بسیار مرغوب را به عنوان اولین گام، و سپس پرد اختن به تولید سریعتر یا هزینه کمتر را به عنوان گام بعدی میتوان در نظر گرفت: در ابتدا باید تکنولوژی و سیستمهای موردنیاز را برای تولید کالاهایی که رضایت مشتریان را جلب میکند فراهم آورد و در این مرحله باید از عواملی چون هزینه، حجم تولید و بهرهوری صرفنظر نمود. تنها پس از دستیابی به تکنولوژی مناسب میتوان به سمت مرحله بعدی، یعنی تولید کالای مرطوب یا هزینه کم و تعداد انبوه، آن هم بدون قربانی کردن کیفیت، گام برداشت و این معنی ثانوی تقدم کیفیت است.
بررسی روندهای قبلی
کنترل کیفی جامع به دلیل تأکید بیش از اندازه بر دادهها و روندها به جای تأکید بر نتیجه، افراد را به توجه به روندهای قبلی خط تولید، جهت یافتن علل مشکلات، تشویق میکند. بهبود همیشه به آگاهی از نتایج حاصله از روند پیشین نیاز دارد. در کارخانه، به برطرفکنندگان مشکلات نه یکبار بلکه پنج بار «چرا» گفته میشود. اغلب، اولین پاسخ به مسأله علت اصلی محسوب نمیشود. مطرح ساختن چندین چرا چندین علت را در پیش رو قرار خواهد داد که یکی از آنها ریش
موضوع:
مقاله ای در مورد مدیریت کایزن
معنی اصلی واژه کایزن ساده و گویاست: کایزن یعنی بهبود مستمر، بهبود مستمری که تمامی افراد یعنی مدیران کارکنان و کارگران را در بر می گیرد: فلسفه کایزن براین اصل استوار است که شیوه زندگی انسان شامل زندگی شغلی، زندگی اجتماعی، و زندگی خانوادگی باید پیوسته و مداوم بهبود یابد . فرهنگ کایزن و تعامل آن در بین لایه ها و سازمانهای مختلف اجتماعی در ژاپن باعث شده است تا کارخانه به دانشگاه تبدیل شود و دانشگاه به کارخانه، کارگر از مدیر بیاموزد و مدیر از ایده های کارگر بهره مند گردد. پژوهشگر لباس کار بپوشد و به جای نشستن در برج عاج به صحنه تولید بیاید و فعالان صحنه های تولید به فکر و تدبیر در باب بهبود کار خویش بپردازند و به پژوهش روی آورند. پیام استراتژی کایزن در این جمله خلاصه می شود که حتی یک روز را نباید بدون ایجاد نوعی بهبود در یکی از بخشهای سازمان یا شرکت سپری نمود.
تعداد صفحه: 14