مسئله حکومت در نهج البلاغه، مانند دهها مسئله مهم دیگر زندگى، در این کتاب عظیم به شیوهاى غیر از شیوه محققان و مؤلفان مطرح شده است. البته چنین نیست که امیر المؤمنین (ع) فصلى در باره حکومت باز کرده باشد و با ترتیب مقدماتى به نتیجهگیرى برسد. شیوه سخن او در این باب هم، مانند ابواب دیگر، شیوهاى حکیمانه است، یعنى عبور از مقدمات و قرار گرفتن بر روى نتیجه. نگاه امیر المؤمنین (ع) به مسئله حکومت، نگاه یک حکیم بزرگى است که با منبع وحى متصل و مرتبط است.
دیگر آنکه مسئله حکومت در نهج البلاغه، به صورت یک بحث تجریدى نیست. على (ع) با امر حکومت درگیر بوده و به عنوان یک حاکم، سخن گفته، به عنوان کسى که با مشکلات اداره کشور اسلامى، با همه مشکلاتش و با همه مصیبتها و دردسرهایش روبرو بوده، و به جوانب گوناگون این مسئله رسیدگى کرده است. توجه به این امر براى ما که در شرایطى مشابه شرایط على (ع) قرار داریم، بسى آموزنده است. بنده با یک سیر کوتاه در نهج البلاغه، مسائلى را به عنوان رءوس مطالب، یادداشت کردهام که در اینجا بیان مىکنم.
مسائل عمدهاى که باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرد به قرار زیر است: اول ببینیم که آیا «حکومت» از دیدگاه امام (ع) به همان معنائى است که در فرهنگ متداول جهان کهن و جهان امروز از آن فهمیده مىشود، یعنى حکومت مترادفاست با فرمانروایى، سلطه، تحکّم و احیانا برخوردارى حاکم یا حاکمان از امتیازاتى در زندگى یا نه، «حکومت» در فرهنگ نهج البلاغه، مفهوم دیگرى دارد در این باب از چند کلمه و اصطلاح مشخص در نهج البلاغه استفاده مىکنیم، که عنوان «امام»، «والى» و «ولّى امر» براى حاکم و عنوان «رعیّت» براى مردم از آن قبیل است.
مطلب بعدى، مسئله ضرورت حکومت است. این یک بحث است که آیا براى جامعه انسانى، وجود فرماندهى و حکومت، امرى ضرورى است یا نه استنتاج از این بحث به معناى التزام به لوازمى در زندگى جمعى است و صرفا منحصر به این نیست که ما قبول کنیم حکومت براى جامعه لازم است، بلکه نتیجه بحث ما در شیوه فرماندهى و در شیوه فرمانبرى و در اداره جامعه نیز مشخصات و خطوط ویژهاى ترسیم خواهد کرد.
مسئله سوم، منشأ حکومت است. آیا منشأ حکومت از نظر نهج البلاغه چیست آیا یک امر طبیعى، نژاد، دودمان، نسب، زور و اقتدار (اقتدار طبیعى و اقتدار مکتسب) است یا نه، منشأ حکومت و آنچه به حکومت یک انسان یا یک جمع، مشروعیت مىبخشد، یک امر الهى یا یک امر مردمى است مسئله چهارم این است که آیا حکومت کردن، یک حق است یا یک تکلیف حاکم حق حکومت دارد یا موظف است که حکومت کند و کدام انسانى است که مىتواند یا مىباید حکومت کند از نظر نهج البلاغه، حکومت هم حق است و هم وظیفه. براى آن کسى که از شرایط و معیارها و ملاکهاى حکومت برخوردار است، در شرایطى وظیفه است که حکومت را قبول کند، و نمىتواند این بار را از دوش خود بر زمین بگذارد.
مسئله پنجم این است که آیا حکومت کردن براى فرد یا جمع حاکم، یک هدف است یا یک وسیله و اگر وسیله است، براى چه هدفى است حاکم به وسیله حکومت، به چه مقصدى مىخواهد برسد و جامعه را برساند مسئله ششم، مسئله شورانگیز روابط حاکم و رعیّت است. این روابط، مبتنى بر چه مبنایى و چه اساسى است آیا حقى یکجانبه است که حاکم را بر گرده مردم سوار مىکند یا یک حق متقابل است از جمله اساسىترین و پرمعناترین و پرنتیجهترین مباحث حکومت در نهج البلاغه، این مسئله است.
مسئله هفتم، مسئله مردم در حکومت است. باید ببینیم که در فرهنگ نهج البلاغه، مردم در برابر حکومت چه کارهاند تعیین کنندهاند شروع کنندهاند اختیاردار تامّاند هیچ کارهاند چه هستند این از ظریفترین مسائلى است که در نهج البلاغه عنوان شده است و امروز فرهنگهایى که بر ذهنیّت مردم در بخشها و تقسیمبندىهاى مختلف سیاسى حاکم است، هیچکدام منطبق با فرهنگ نهج البلاغه نیست.
مسئله هشتم که از لحاظ اصولى یک مسئله درجه دو، اما از لحاظ عملى مسئله بسیار پر شور و پر اهمیّتى است، نحوه برخورد دستگاه ادارى است با مردم. اجزا و اعضاى حکومتى چگونه باید با مردم برخورد کنند آیا طلبکار از مردمند آیا بدهکار به مردمند اخلاق دستگاه حکومت با مردم چگونه است مسئله نهم که باز از آن مسائل بسیار جالب است، رفتار حاکم نسبت به خویشتن است. آیا براى رفتار حاکم در جامعه، محدودیتى وجود دارد آیا مىتوان به حسن رفتار او با مردم بسنده کرد یا نه، ماوراى نحوه ارتباط حاکم با مردم، چیز دیگرى وجود دارد که آن، نحوه ارتباط حاکم با خود است زندگى شخصى حاکم چگونه باید بگذرد و نهج البلاغه در این مورد چه نظرى دارد مسئله دهم، شرایط حاکم است. چگونه انسانى بر طبق فتواى نهج البلاغه مىتواند بر جامعه بشرى حکومت کند اینها عناوین مسائلى است که در نهج البلاغه آمده است و ما مىتوانیم آنها را مطرح کنیم و مورد بحث قرار دهیم. از اول شروع مىکنیم و به تناسب امکان و فرصت، بحث مىکنیم و هر مقدار که پیش نرفتیم به عهده برادران و خواهران جوان مىگذاریم که در نهج البلاغه بگردند و از این دنیاى معنا و معرفت بهره بگیرند و سر رشته تحقیق و تفکر را دنبال کنند و به ما و دیگران بیاموزند.
مسئله اول، مسئله مفهوم حکومت است. در تعبیرات رایج در زبان عربى، براى حاکم، این تعبیرات و عناوین وجود دارد: سلطان و ملک.
کلمه سلطان در بطن خود متضمن مفهوم سلطه در حاکم است. یعنى آن کسى که حاکم است، از بعد سلطهگرى مورد توجه است. دیگران نمىتوانند در شئون مردم و امور مردم دخالت کنند، اما او مىتواند.ملک، ملوکیّت، مالکیّت، متضمن مفهوم تملّک مردم یا تملک سرنوشت مردم است.
در نهج البلاغه از حاکم جامعه اسلامى هرگز به عنوان ملک یا سلطان سخنى گفته نشده است. تعبیراتى که در نهج البلاغه است، یکى امام به معناى پیشوا و رهبر است. مفهوم رهبر با مفهوم راهنما فرق دارد رهبر آن کسى است که اگر جمعیتى را و امتى را به دنبال خود مىکشاند، خود، پیش قراول و طلایهدار این حرکت است.
مفهوم حرکت و پیشروى و پیشگامى در این خطى که مردم حرکت مىکنند، در کلمه امام وجود دارد.
تعبیر دیگر، «والى» است. «والى» از کلمه ولایت یا ولایت گرفته مىشود، و با توجه به مشتقات این کلمه مىتوان به بعد مورد نظر در آن رسید. ولایت در اصل معناى لغت به معناى پیوند و به هم جوشیدگى دو چیز است. لغت مىگوید: ولایت یعنى اتصال دو شیئى به همدیگر، بطورى که هیچ چیزى میان آن دو فاصله نشود. به تعبیر فارسى: به هم جوشیدگى، به هم پیوستگى، ارتباط تامّ و تمام این معناى ولایت است. البته براى ولایت معانى مختلف دیگرى هم ذکر شده: ولایت به معناى محبت، ولایت به معناى سرپرستى، ولایت به معناى آزاد کردن برده، ولایت به معناى بردگى یا ارباب برده بودن.
به نظر مىرسد که نوع ارتباطهایى که در معناى ولایت ذکر مىشود. کلّا مصادیق همان پیوند و پیوستگى هستند. «والى» امت و «والى» رعیت آن کسى است که امور مردم را به عهده دارد و با آنها پیوسته است و همین معنى، بعد خاصى از مفهوم حکومت را از نظر نهج البلاغه و امیر المؤمنین روشن مىکند: «ولىّ امر» یعنى متصدى این کار. هیچ امتیازى در کلمه متصدى این کار نهفته نیست. جامعه اسلامى مانند یک کارخانه عظیم متشکل از بخشها، ماشینها، پیچها، مهرهها و قسمتهاى کوچک و بزرگ، پر تأثیر و کم تأثیر است. یکى از این قسمتها، آن قسمتى است که مدیر جامعه آن را تشکیل مىدهد. او هم مانند بقیه قسمتهاست. او هم مانند بقیه اجزاء و عناصر تشکیل دهنده این مجموعه است. «ولىّ امر» متصدى این کار است.
متصدى این کار هیچگونه امتیازى را طلب و توقع نمىکند و عملا هیچگونه امتیازى از لحاظ وضع زندگى و برخوردارىهاى مادى به او تعلق نمىگیرد. اگر بتواند وظیفهخودش را خوب انجام دهد، به اندازهاى که این وظیفه و انجام دادن آن براى او جلب حیثیت معنوى کند، به همان اندازه حیثیت کسب مىکند، و نه بیش از آن. این مفهوم حکومت در نهج البلاغه است.
بنا بر این تعبیر، حکومت در نهج البلاغه، هیچ نشانهاى و اشارهاى از سلطهگرى ندارد. هیچ بهانهى براى امتیاز طلبى ندارد. از آن طرف، مردم به تعبیر نهج البلاغه رعیتاند. رعیت یعنى جمعى که رعایت و مراقبت آنان، و حفاظت و حراست آنان بر دوش ولىّ امر است. البته مراقبت و حفاظت، یک وقت نسبت به یک موجود بیجان است، که این یک مفهوم دارد، و یک وقت مربوط به حیوانات است و این هم یک معنا دارد. اما حراست و حفاظت، گاهى مربوط به انسانها است، یعنى انسان با همه ابعاد شخصیتش، با آزادیخواهیش، با افزایش طلبى معنویش، با امکان تعالى و اوج روحیش. با آرمانها و اهداف والا و شریفش. اینها را به عنوان یک مجموعه در نظر بگیرید انسان با همه این مجموعه باید مورد رعایت قرار بگیرند.
این همان چیزى است که در فرهنگ اسلامى در طول زمانها مورد ملاحظه بوده است. «کمیت اسدى» مىگوید: «ساست لا کمن یرعى النّاس سواء و رعیة الانعام»
سیاستمدارانى که مراعات انسانها را مانند مراعات حیوانها در نظر نمىگیرند.
یعنى انسان با انسانیتش باید مراعات بشود. این مفهوم رعیت و تعبیر از مردم در نهج البلاغه است.
بطور خلاصه، وقتى در نهج البلاغه در جستجوى مفهوم حکومت هستیم، از طرفى مىبینیم آنکه در رأس حکومت است، والى است، ولىّ امر است، متصدى کارهاى مردم است، وظیفهدار و مکلف به تکلیف مهمى است، انسانى است که بیشترین بار و سنگینترین مسئولیت بر دوش اوست. اما در سوى دیگر، مردم قرار دارند که باید با همه ارزشهایشان با همه آرمانهایشان، با همه عناصر مشکّله شخصیتشان، مورد رعایت قرار بگیرند. این مفهوم حکومت است و این مفهوم، نه سلطهگرى است، نه زورمدارى است و نه افزون طلبى است.
امیر المؤمنین (ع) در بخشهاى مهمى از نهج البلاغه به حیطه حکومت اشاره مىکند. شاید دهها جمله در نهج البلاغه مىتوان نشان داد که مفهوم حکومت را از نظرعلى (ع) مشخص مىکند. از جمله در ابتداى «فرمان مالک اشتر» مىخوانیم: جبایة خراجها و جهاد عدّوها و استصلاح اهلها و عمارة بلادها.
شامل 79 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود تحقیق حکومت و سیاست از دیدگاه علی (ع) در نهج البلاغه