یکی از منابع شناخت, سیره پیامبر اکرم (ص) است که دو امتیاز نسبت به ادیان دیگر دارد: ۱- سخنان پیامبر اکرم امروز در دست ماست. ۲- تاریخ پیامبر اسلام تاریخ بسیار روشن مستندی است.
نوشتهای که هم اکنون پیش روی شماست تلخیصی است اندک بر کتابی عظیم, کتاب سیره نبوی از استاد شهید مرتضی مطهری است.
در ابتدای کتاب در باره کلمه سیره و علل انتخاب این کلمه برای روش پیامبر و منطقی بودن تفکرات و رفتار پیامبر را توضیح میدهد اقسام حکمت و منطق را نام برده و استفاده از برهان در منطق نظری و تفاوت آن با شعر را بیان میدارد و اینکه اسلام چگونه مکتبی است تا مسئله نسبیت اخلاق و نظر عدهای را با نظر اسلام مورد مقایسه قرار میدهد اصولی که پیامبران استفاده نمیکردند و اصولی که مورد استقاده قرار دادند و روش پادشاهان گذشته را بیان میکند.
کیفیت استخدام وسیله یعنی چگونگی استخدام و بکار گرفتن وسیله و اینکه آیا از هر وسیلهای و لو غیرمقدس میتوان برای هدف مقدس استفاده کرد؟ واقعیت داشتن داستانهای قرآن و داستانهای غیرحقیقی نبودن آنها, نو استنباط کردن با بدعت متفاوت است و جائز میباشد, و داستان ابراهیم پسر رسولالله و کسوف بعد از وفاتش و شایعه و پاکی هدف و وسیله پیامبر و استفاده نکردنش از جهل مردم.
قسمت بعد داستان داود پیغمبر را مورد بررسی قرار میدهد و صحت و سقم تعابیر مختلف را بیان میکند.
دعوت بحق و استفاده نکردن از راه باطل و پوچ در این راه.
قسمت دیگر: چگونگی تبلیغ و رساندن پیام حق که کار آسانی نیست و راههای دعوت به خدا که بشارت و تنذیر از نکات اساسی آن است.
تفاوت تنفیر با تنذیر و داستان با ایمان شدن, یمنیان بطور مثال, که پیامبر از معاز تبشیر وتنذیر مردم را خواست نه تنفیر.
قسمت دیگر در مورد خشیت و خداترسی, تفاوت بین خشیت و خوف و استقامت, تفکر و تذکر, شوری و مشورت از مواردی است که درتبلیغ اسلام پیشبرد دعوت الهی پیامبراکرم بکار میبردند وعلل پیشرفت اسلام را نیز ذکر میکند.
و در پایان استاد مطهری ذکر این مطالب را بمناسبت اصل و تبلیغ میداند و رفق و ملایمت را از ارکان تبلیغ بحساب میآورد و مسئله رهبری و مدیریت را مسئله مستقلی میداند که احتیاج به بحث مفصلی است ولی با کمال تاسف دست جنایتکار منافقان این درخت پربار استاد شهیدمان را از دست ما گرفت: جزایشان با خدا باد.
- رهبریهای اجتماعی و سیاسی :
بعضی از فراد سبکشان دررهبری روز است. مثل سیاست آمریکایی ویزیدی بعضیها سیاستشان بر پایه نیرنگ و ریاست مثل سیاست معاویهای, یزید و معاویه هدفشان یکی بود ولی روششان با هم متفاوت بود.
برخی متدشان اخلاق است اخلاقی واقعی مثل سیره علی سیاست یعنی اداره امور و سائس یعنی مدیر و قرآن میگوید: « وساسهالعیاد» یعنی سیاستمداران بندگان خدا، ولی کم کم نیرنگ و ریا معنی داد و مردم از علی میخواستند که روش معاویه را در پیش بگیرد و کم کم این توهم پیش آمد که معاویه زرنگ است ولی علی زرنگ نیست وعلی خودش میگوید: قسم به خدا که معاویه ازمن زیرکتر نیست او فاجر است و مکر و غدر میکند و مکر و غدر کفر است.
یعنی سبکشان دوراندیشی, برخی قاطع, برخی انفرادی برخی نیز سبکشان اجتماعی و مشورتی است. پیامبر اسلام در مقام نبوت شوری تشکیل میدادند و نمیخواستند سبکشان انفرادی باشد و کمترین ضرر مشورت نکردن شخصیت ندادن به اصحاب و حالت ابزاری داشتن آنهاست در جنگ احد پیامبر (ص) با یارانش مشورت کردند که آیا داخل شهر بمانند بجنگند و با بیرون از شهر مبارزه کنند و سرانجام بنا به نظر اکثریت که جوانان بودند اسلحه بدست گرفته همراه با یارانش برای مبارزه به بیرون از شهر می روند . علی (ع) میگوید: پیامبر طبیبی است که همیشه با تبسمی در حرکت است و انسانها را معالجه میکند و آموزش میدهد» همه مردم فکر میکنند ولی اکثرشان منطقی و براساس معیارهای علم منطق فکر نمیکنند به همین دلیل اکثریت مردم رفتارشان منطق ندارد به جزء عده معدودی.
- حکمت بر دو قسم است :
حکت بر دو قسم است : نظری و عملی , نظری شامل : الهیّات , ریاضیات , حساب , هندسه و هیئت و موسیقی و طبیعیات و... عملی شامل: اخلاقیات, سیاست, و تدبیرمنزل است . منطق هم شامل:۱
- معیارهای نظری که همان منطقهای معمولی است
۲- معیارهای عملی –سیره و روش میباشد . هر انسانی در تمام شرایط و تمام عمر بایستی یک منطق داشته باشد که آن منطق برای او اصل و اصالت داشته باشد .پیامبر هم منطق در عمل داشتند که ما مسلمانان موظّفیم که سیره و منطق عملی ایشان را بشناسیم تا از آن در عمل استفاده کنیم . لکن در مکتب مارکسیم اصلاً بشر نمیتواند یک منطق ثابت داشته باشد او در زندگی تابع شرایط مکانی و زمانی است این مکتب میگوید که انسان در کاخ و کوخ دو منطق دارد زیرا که عقربهٔ فکر بشر با توجّه به منافع و مصالحش حرکت میکند هنگامیکه منافعش در جهت طبقهٔ محروم است عقربهاش به نفع طبقهٔ محروم است و هنگامیکه منافعش در جهت طبقهٔ مرفّه عقربهاش به نفع آنان حرکت میکند . علی الوردی نویسندهٔ عراقی شیعه میگوید«انصاف این است علی (ع) در زندگی خویش این اصل مارکس را نقض کرده است» زیرا که علی(ع) در دو وضع طبقاتی یکی کارگر و دیگری سرباز سادهٔ فقیر و سپس هنگام توسعهٔ اسلام و بدست آوردن غنائم این علی همان علی است .
اصل تأثیر را دربارهٔ بسیاری از افراد ردّ نمیکنیم مثل طلحه و زبیر که با بدست آوردن غنائم فاسد شدند ولی نه بصورت یک اصل کلّی . نه تنها علی بلکه زندگی سلمان و ابوذر و قبل از علی زندگی پیامبر اکرم این اصل را نقض کرده است .
شامل 32 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله سیره اخلاقی پیامبر