لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
نگاهی بر زندگینامه «ابو مسلم خراسانی»چنانکه در تاریخ نهضت های ملی ایرانیان دیده ایم ملت ایران برای رهایی از قید اسارت تازیان از راههای مختلف استفاده کرد که یکی از آنها طریق جنگ و عصیان و دیگری ادبیات و دیگر دین بود. ابو مسلم از جمله کسانی است که در عین توجه به ملیت، درحالیکه قیام او برای تحکیم مبانی ملیت و استقلال ایران مفید و موثر بود از طریق مذهب استفاده بردو با تقویت یکی از مذاهب اسلامی یعنی تشیع بر ضد خلفای اموی که از مخالفین جدی شیعه بوده اند، قیام کرد و آنان را از میان برد تا سرانجام مخالفین جدی ایران و ایرانیان و طرفداران سیادت نژادی عرب یعنی بنی امیه را برانداخت و حکومت را بدست ایرانیان داد.نام و نسب او را در مآخذ مختلف به وجوه گوناگون آورده اند چنانکه بعضی او را ابو مسلم عبدالرحمان بن مسلم و برخی ابو مسلم عبدالرحمن بن عثمان بن سیار و بعضی دیگر ابو اسحاق ابراهیم بن عثمان بن بشار بن شیدوش پسر گودرز دانسته اند و در کتاب محاسن اصفهان( تالیف مفضل بن سعد ما فروخی اصفهانی) وی از نوادگان رهام پسر گودرز از پهلوانان بزرگ شاهنامه شمرده شده است.در مورد محل تولد ابومسلم نیز اختلاف است، چنانکه گروهی وی را از اهل «فریدن» اصفهان دانسته اند و دسته ای وی را از ناحیه «فاتق» اصفهان می دانند که بعدها به خراسان رفته است و عده ای وی را اهل روستای «سنجرد» یا« ماخوان» مرو دانسته اند. ضمناً باید دانست که درایرانی بودن ابو مسلم تردیدی نیست زیرا پدر او اصلاً ونداد هرمز ( بنداد هرمز) نام داشت و پس از آنکه قبول اسلام کرد به عثمان و یا مسلم موسوم گردید.ابو مسلم در کودکی نزد عیسی بن معقل در اصفهان زندگی می کرد، دراین زمان چند تن از مبلغین ابراهیم بن محمد، امام بنی عباس ، نزد عیسی رفتند و چون استعداد و هوش ابو مسلم را مشاهده کردند او را پیش ابراهیم امام در مکه بردند و ابو مسلم در نزد امام به خدمت پرداخت تا سر انجام در سال 128 هجری هنگامی که جوانی نوزده ساله بود از جانب ابراهیم امام مامور خراسان گشت تا در آنجا که در آن زمان از مراکز مهم تشیع بود به تبلیغ شیعه عباس بپردازد. از جمله سفارشهای ابراهیم به ابو مسلم آن بود که: « اگر بتوانی در خراسان هیچکس را که به عربی تکلم کند باقی مگذار.» و ازاین فرمان به خوبی معلوم می شود که بنی عباس پیشرفت خود را تنها در جانبداری از ایرانیان می دانسته اند و ابو مسلم نیز در عین تظاهر به تشیع خالی از تعصب ملی نبود.در این مدت دعوت شیعه بنی عباس مخفیانه انجام می شد اما در سال 129 هجری هنگامیکه ابو مسلم همراه با هفتاد تن از روسای شیعه عازم مکه بود در کومش ( نام قدیم ناحیه سمنا و دامغان) نامه ای از ابراهیم دریافت کرد که فرمان ان نامه چنین بود:« از هر کجا که نامه را یافتی بازگرد و به دعوت آشکار شیعه آل عباس بپرداز.»از این رو ابومسلم به یکی از روستاهای مرو به نام فنین بازگشت و روسای آل عباس را نیز به مرو رود و طالقان و خوارزم و تخارستان و اطراف بلخ فرستاد تا دعوت خود را آشکار سازند.دراین زمان ابو مسلم نامه ای به نصر بن سیار عامل بنی امیه در خراسان نوشت و او را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت کرد اما نصر هجده ماه پس از قیام ابو مسلم سپاهی به سرداری یکی از اطرافیان خود به نام «یزید» برای جنگ با ابو مسلم فرستاد و این سردار در جنگ با سپاه ابو مسلم اسیر شد و سپاهیان نصر گریختند.ابومسلم خلاف معمول نسبت به این اسیر نیکی کرد و در مداوای جراحات وی کوشید. هنگامی که یزید از نزد ابو مسلم می رفت، سردار خراسان گفت: بازگشت این مرد باعث خواهد شد که مردان پرهیزکار نزد ما آیند، زیرا دشمنان ما، ما را بت پرست و خون ریز و معترض به مال و جان مردم معرفی کرده اند و بیان مشاهدات این مرد ما را از این تهمتها بر کنار خواهد داشت. و به این ترتیب نخستین جنگ ابو مسلم با عمال بنی امیه علاوه بر فتح ظاهری منجر به پیروزی بزرگی از لحاظ معنوی برای وی گشت.موضوع مهمی که در آن هنگام در خراسان جلب نظر می کرد اختلافات شدید میان قبایل عرب بخصوص مخالفتهای سخت میان نصر بن سیار و سردسته فرقه یماینین معروف به «کرمانی» بود.ابو مسلم چون دشمنی و سرگرمی شدید این دو فرقه را دید به فکر افتاد که از طرفی بر شدت دشمنی این دو دسته نسبت به یکدیگر بیفزاید و از طرفی از یک دسته بر ضد دسته دیگر استفاده کند و چون یکی را از میان برد دیگری را نیز از پای در آورد. به همین منظور شروع به نوشتن نامه هایی به هر دو طرف کرد. مثلاً نامه ای به کرمانی نوشت و در ان از نصر بن سیار به نیکی
تحقیق و بررسی درمورد ابومسلم خراسانی