مقاله کامل بعد از پرداخت وجه
لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات: 8
ذهن (mind)
ذهن در دو معنای اصلی به کار می رود:
الف) ذهن فرد، خود یا سوره ای که درک میکند به خاطر می سپارد، تصور میکند.احساس می کند، استدلال می کند، دریافت می کند اراده می کند و ..... که از نظر کارکرد به یک ارگانیسم فردی وابسته است.
ب) ذهن، به طور کلی ماده ای متا فیزیکی در نظر گرفتته می شود که همه اذهان فردی را در بر می گیرد و با ماده متفاوت است.
Dictionary of Philo $ phy – Edited by Dagobert D.Runes – Edition 1962 by Littlefield, Adams $ co.
*ص 10
سوژه (Sujet لاتین Subjicera)
الف) درشناخت شناسی، سوژه به عنوان یک دانای فردی یا یک "خود ناب" (pure ego) در نظر گرفته می شود؛ خودی ماورایی یا یک عمل آگاهانه.
ب) در روان شناسی به موضوع مورد تحقیق برای مشاهده کردن سوژه فردی گفته می شود.
Dictionary of Philosophy – Edited by Dagobert D.Runes – Edition 1962 by Littlefield , Adams $ co
ابژه (Objet)
هر چیزی که وجودی مستقل داشته باشد ابژه نام می گیرد و در فلسفه به طور عام، به هر تغییر، فعل یا نگرشی ذهنی دلالت دارد. ابژه الزاما نباید وجودی واقعی داشته باشد، به عنوان مثال شی درون جیب من و چیزی که قصد و نیت من است، هر دو ابژه به شمار می آیند. "می نونگ" (Meinong) ابژه را به عنوان تصویری از محتوای خودش در نظر می گیرد ولی تاکید می کند که ابژه با بودن خود، هستی پیدا می کند. "فرگ" (Frege) ابژه را چیزی می داند که بتنوان آن را نامید یا درباره اش صحبت کرد و آن را از مفاهیم جدا می کند. ابژه درمفهومی گسترده، اندیشه ای از یک چیز است هر چند که غالبا مد نظر باشد که در آن صورت ابژه ها به چیزهایی مشخصی محدود می شوند.
Dictionary of Philosophy – Edited by A.R.Lacey- Second Edition 1986 – by Routtedge.
سوژه – ابژه (Sujet - Objet)
اغلب فیلسوفان غرب بین سوژه و جهان (هستی) قائل به وجود "دو انگاری" (Dualism) بوده اند. هر چند در نگاه نخست این دوانگاری نوعی دام به نظر می آید؛ به این که به راحتی می توان وجود هر گونه ارتباط و خویشاوندی را بین این دو مقوله (سوژه – ابژه) غیر ممکن دانست. به عنوان مثال برای ایدئالیست ها باز گرداندن ابژه به ذهن سوژه نوعی انگیزه ای دائمی به شمار می رفته است ویا ماتریالیست ها به سوژه اهمیتی بیش از یک چیز محدود و کوچک در میان چیزهای دیگر می داند.
وجه مخالف این نظر، تک گرایی (monism) می باشد.
Oxford , Dictionary of Philosophy – Edited by Simon Blackburn – second Edition 2005 – Oxford University Press
* ص 10
روح (Spiritو لاتین: Spiritus)
هنگامی که چیزها با عناوینی از قبیل پاسخ های روحی، رفتارهای روحی، رقص روحانی و...... توصیف می شوند به طور قطع آنها با عنوان چیزهایی زنده و پویا در نظر گرفته می شوند. از دیدگاه فلسفی این تعبیرگاهی کوچک ولری استوار، به سوی این دیدگاه می باشد که روح، جوهر حرکتی هر موجودی است: اصل یا غیر ماده ای که حرکت از آن جربان پیدا می کند.
از این پس روح تبدیل به soul و mind یا Ego می شود: جوهری (اصلی) که سرچشمه تمام عناصر طبیعی است به جوهر حرکتی عالم یا روح جهان مبدل می شود.
Geist و روحی است که در عناصر و چیزها دیده می شود. در فلسفه هگ بالاترین مرتبه روح که از روح فردی یا سیاسی برتر است روح مطلق نامیده میشود که عینیت روح هستی را هدایت کرده است.
Oxford Dictionary of philosophy – Edited by simon Blackburn – Second Edition 2005 Oxford University Press
مقاله در مورد ذهن