لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:97
به نام خداوند جان و خرد
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده و رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزندة ماه و ناهید و مهر
زنام و نشان و گمان برترست
نگارندة برشده گوهرست
به بینندگان آفریننده را
نبینی،مرنجان دو بیننده را
نه اندیشه یابد بدو نیز راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیاید بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را ستاید که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی رابیایدت بست
خرد را و جان راهمی سنجد او
در اندیشة سخته کی گنجد او؟
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان؟
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یک سو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخن گاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
(شاهنامه، فردوسی)
فنا و بقا
اصحاب صدق چون قدم اندر صفا زنند
رو با خدا کنند و جهان را قفا زنند
خط وجود را قلم قهر در کشند
بر روی هر دو کون یکی پشت پا زنند
چون پا زنند دست گشایند از جهان
ترک فنا کنند و بقا را صلا زنند
دنیا و آخرت بیکی ذره نشمرند
ایشان نفس نفس که زنند از خدا زنند
هر گه که شان به بحر معانی فرو برند
بیمست آن زمان که زمین بر سما زنند
دنیا و آخرت دو سرایست و عاشقان
قفل نفور بر در هر دو سرا زنند
بکرست هر سخن که ز عطار بشنوی
دانند آنکسان که دم از ماجرا زنند
(دیوان، عطار)
قسم به ساقی کوثر
قسم با ساقی کوثر که از شراب گذشتم
ز بادة شفقی همچو آفتاب گذشتم
شراب خون روان و کباب خون فسرده است
هم از کباب بریدم هم از شراب گذشتم
حجاب چهرة مقصود بود شیشه و ساغر
نظر بلند شد از عالم حجاب گذشتم
ز هرچه داشت رگ تلخیی، امید بریدم
چه جای بادة گلگون که از گلاب گذشتم
به زور جذبة توفیق و پایمردی همت
چو برق و باد زر رطل گران رکاب گذشتم
عجب که پیر خرابات بگذرد ز گناهم
که من ز بادة گلرنگ در شباب گذشتم
امید هست که در حشر زرد روی نگردم
که من به موسم گل، صائب، از شراب گذشتم
جزوه درس: فارسی پیش دانشگاهی