فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله مهندسی ساختار ترانزیستور اثر میدانی ماسفتی مبتنی بر نانونوار گرافین

اختصاصی از فایل هلپ مقاله مهندسی ساختار ترانزیستور اثر میدانی ماسفتی مبتنی بر نانونوار گرافین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مهندسی ساختار ترانزیستور اثر میدانی ماسفتی مبتنی
بر نانونوار گرافین

 

در این مقاله با تغییراتی در آلایش ناحیه کانال و مهندسی ساختار گیت، ساختار جدیدی به منظور کاهش جریان ساختار ماسفتی ارائه شده Ambipolar خاموشی و اصلاح رفتاراست. در ساختار جدید ناحیه ذاتی کانال که گیت کام ا لا بر روی آن و یک اتصال دوگیتی

دانلود با لینک مستقیم


مقاله مهندسی ساختار ترانزیستور اثر میدانی ماسفتی مبتنی بر نانونوار گرافین

دانلود مقاله فلسفۀ اخلاق (Ethics)

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله فلسفۀ اخلاق (Ethics) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


اخلاق، واژه‌ای عربی است که از خُلق مشتق شده است و معنای آن را سرشت و سجیه دانسته‌اند، چه این رفتار و سجیه، پسندیده و نکو باشد و چه ناپسند و رذیلانه.
در زبان انگلیسی هم از اخلاق، با دو واژه Ethics و Morality تعبیر می‌شود و گاه فرق‌هایی نیز بین این دو واژه و کاربردهایی آن‌ها در متون و محاورات عرفی و اصطلاحی در نظر گرفته می‌شود.
واژۀ Ethics به معنای اخلاق و از واژۀ یونانی Ethiko به معنای شخص گرفته شده و با واژۀ Ethos به معنای خلق و منش مرتبط و هم معنا است و گاه به معنای عرف و عادت (Custom) یا (Usag) کاربرد و کارکرد ترجمه و استعمال می‌شود. واژۀ Morality نیز از واژۀ لاتین Moralize گرفته شد و با افعالی که بدون لحاظ ویژگی‌ها و شخصیت فردی درست یا نادرست‌اند مرتبط است.
فلسفه اخلاق در اصطلاح فیلسوفان، به مجموعۀ مطالعات و پژوهش‌های فلسفی مربوط به حوزه اخلاق و علم اخلاق اطلاق می‌شود،

تاریخچه:
بحث از بایدها و نبایدها و فلسفه اخلاق، ریشه در تفکر یونانیان قبل از میلاد مسیح دارد و کتاب مشهور و متنفذّ ارسطو با نام «اخلاق نیکو مأخوس»، یکی از اولین و ماندگارترین آثار در زمینۀ اخلاق به شمار می‌رود، در فلسفه اسلامی نیز بسیاری همچون؛ ابن مسکویه، خواجه نصیرالدین طوسی،‌ با تأثیرپذیری از فلسفه اخلاق ارسطویی آثار و کتبی تألیف کرده‌اند، که گرچه رویکرد اصلی آن‌ها اخلاقی است امّا محتوای فرا اخلاقی و مباحث فلسفه اخلاق هم در آن‌ها هست. فلسفه اخلاق در قالب یک شاخۀ فلسفی، از اوایل قرن نوزدهم میلادی و با سبک و سیاق خاص آن مطرح شد و جی‌ای‌مور[1] را پایه‌گذار فلسفه اخلاق جدید غرب بشمار می‌آورند، امروزه فلسفه اخلاق بعنوان یکی از شاخه‌های پرنفوذ و پرطرفدار، بحساب می‌آید و در دهه‌های اخیر، به این رشته مطالعاتی، توجه ویژه‌ای شده است.
فلسفه اخلاق، از فلسفه¬های مضاف بشمار می‌آید و مباحث فنی و دشوار و در عین حال جذاب و بنیادینی را شامل می‌شود و بطور خلاصه می‌توان گفت که فلسفه اخلاق به بحث از خوب و بد، و باید و نبایدهایی می‌پردازد، مجموعه مسائل و مباحثی که در فلسفه اخلاق مطرح می‌شود را می‌توان به چند شاخه تقسیم کرد:

1) فرا اخلاق:
فرا اخلاق یا اخلاق تحلیلی، مجموعه‌ای از مباحث فلسفی با رویکردی تحلیلی در حوزه اخلاق را در برمی‌گیرد، که بیشتر نقش مفهومی و زبان شناسانه و معرفت شناختی دارند. یکی از مباحث مهم و عمده در فرا اخلاق بحث و بررسی معنای مفردات جملات اخلاقی و تحلیل و معنا شناسی الفاظ و مفاهیم ارزشی همچون خوب، بد،‌ مطلوب، نامطلوب و یا الفاظ و مفاهیم ارزشی همچون خوب، بد، مطلوب، نامطلوب و یا الفاظ و مفاهیم الزلمی همچون باید، نباید، وظیفه، مسئولیت اخلاقی و … است، برای مثال: فیلسوف اخلاق به تحلیل موضوع و محمول جملۀ «عدالت خوب است» و یا جملۀ «باید به عدالت رفتار کرد» پرداخته و به تحلیل و بررسی دقیق معناشناسانه واژ‌ه‌هایی کلیدی این جمله‌ها یعنی «عدالت»، «خوب» و «باید» می‌پردازد.
مباحث معرفت شناختی بخش مهمی از مباحث فرا اخلاق را به خود اختصاص می‌دهند؛ بعبارتی، فیلسوف اخلاق در این بخش، در مقام پاسخگویی به پرسشهایی انسانی از این دست برمی‌آید که: آیا گزاره‌های اخلاقی معنای اخباری و توصیفی دارند و یا صرفاً معنایی انشایی دارند. آیا گزاره‌های اخلاقی صدق و کذب بردارند و آیا از واقعیتی بیرونی حکایت می‌کنند و یا صرفاً ساختۀ ذهن و ذهنیت آدمیان هستند (ذهنی و یا عینی بودن گزاره‌های اخلاقی)؟

2) اخلاق هنجاری:
موضوع اخلاق هنجاری، افعال اختیاری انسان است و اهم مسایل آن عبارت است از تعیین و تعریف حسن و قبح، هنجارها و ناهنجاری¬ها، بایدها و نبایدها، به عبارتی در اخلاق هنجاری بحث از مصادیق فعل خوب و بد، مطلوب و نامطلوب به میان می‌آید و فیلسوف اخلاق درصدد است تا معیاری بدست دهد و تعیین کند که کدام یک از اعمال و رفتار اختیاری آدمی صواب، خطا، الزامی و بایسته‌اند و بر حسب معیار و دیدگاهی که می‌پذیرد یک نظریه اخلاقی را سامان می‌دهد و به دفاع از آن می‌پردازد.

3) اخلاق کاربردی
اخلاق کاربردی که بنحوی جزئی از اخلاق هنجاری به حساب می‌آید. مجموعه‌ای از مسایل و مباحثی را که بیشتر جنبۀ مصداقی دارند، دربر می‌‌گیرد و بیشتر به مباحث و معضلات اخلاقی در صحنه عمل و کاربرد می‌پردازد، پرداختن به مسایل و مشکلاتی که در حرفه‌ها و از حمله پزشکی و پرستاری و ... و در اثر رشد تکنیک و تکنولوژی، بروز کرده است همانند؛ بحث از جواز یا ممنوعیت شبیه سازی انسانی، تغییر در ژن انسانی و جواز یا ممنوعیت سقط جنین، همجنس گرایی و بسیاری از مباحث مهم و تأمل برانگیز همچون؛ اخلاق زیست‌ شناسی و ممنوعیت اخلاقی آلودگی محیط زیست، از جمله مباحث مهمی است که در اخلاق کاربردی بدان پرداخته می‌شود.

 

 

 

آسیب شناسی اخلاقی جامعه زمینه های بروز آسیب های اجتماعی

 


هوای نفس
از مهم ترین عللی که قرآن برای فروپاشی و بحران اخلاقی جوامع مطرح می کند، تاثیرپذیری شخص از هواهای نفسانی است. نفس که روح دمیده در کالبد انسانی است هر چند که در آغاز در حد اعتدال و استواست ولی به سبب حضور و قرب به امور مادی از آن ها متاثر شده و به جای آن که از قدرت و توانمندی های خدادادی خویش در مسیر کمال و تقرب الی الله استفاده کند، برای به دست آوردن مادیات و امور دنیوی هزینه می کند و این گونه است که تمامی حدود و مرزها را می شکافد و در دام فسق و فجور می افتد. فسق که به معنای بر آمدن پوسته خرماست به معنای آن است که رفتارهای شخص همانند پوستی آویزان، بی ثبات است و نمایی زشت به چهره شخص می بخشد. از این رو مومنانی که برخی از محرمات را انجام می دهند و هرازگاهی خود را بدان آلوده می کنند فاسق می نامند. اگر این رفتار ادامه پیدا کند، شخص به گونه ای رفتار می کند که دیگر غیرقابل پذیرش از سوی جامعه مومنان می باشد. این همان فجور و شکافتن حدود و مرزهای شرعی و اخلاقی است که گام در مسیر هبوط و سقوط و قرار گرفتن در زمره کافران می باشد.
بنابر این نفس می بایست همواره کنترل و مدیریت شود تا دچار فسق و فجور نشود و در دام کفر گرفتار نیاید. خداوند در آیات بسیار، از نفسی که در دام مادیات و خواهش های مادی افتاده بر حذر داشته است؛ زیرا آدمی را به بدی ها و زشتی ها می خواند و از نیکی ها و خوبی ها دور می سازد.
در حقیقت نفس اماره که فرماندهی انسان را به دست گرفته جز به بدی و زشتی دعوت نمی کند. از آیه 53 سوره یوسف بر می آید که در مراحل و مراتب عالی تر، نفس زشت کردار نه تنها آدمی را به سوی فسق و فجور دعوت می کند بلکه به آن فرمان می دهد و مدیریت کامل وی را در اختیار می گیرد. از این رو از آن به نفس اماره یعنی بسیار فرمان دهنده یاد می کند.
پیروی از هواها و خواهش های نفسانی افزون بر آن که زمینه ساز فسق و فجور است می تواند رفتارهای اجتماعی شخص نسبت به دیگری را نیز تغییر دهد. لذا خداوند در آیه 87 سوره بقره هواپرستی را منشا روحیه استکباری بر می شمارد و در آیه 26 سوره ص، هوای نفس را آفت داوری می داند.
به سخن دیگر، هواپرستی انسان موجب می شود تا شخص از رفتارهای عادلانه نسبت به دیگری عدول کند (نساء آیه 135) چنان که موجب می شود تا در روابط عمومی خویش، حقوق دیگران را نادیده گیرد و به سبب تقدم بخشیدن به خویشان، حقوق برادران دینی خود را تباه سازد.
خداوند در آیات 27 و 30 سوره مائده و نیز آیات 17 و 18 سوره یوسف تبیین می کند که چگونه هواپرستی می تواند عامل نادیده گرفته شدن روابط درست شود و زمینه تجاوز به حقوق دیگران را فراهم آورد.
از آیات قرآنی برمی آید که هواپرستی نه تنها زمینه ساز بسیاری از رفتارهای زشت و نابهنجار اجتماعی پیش گفته است بلکه موجب می شود تا انسان در مسیر تعالی خویش نتواند گام بردارد از رشد و معنویت دور افتد. (اعراف آیه 176) و در نهایت نه تنها حق و حقیقت را نپذیرد و با دروغ پردازی آن را بپوشاند (یوسف آیات 16 تا 18) بلکه موجب می شود تا آیات الهی را استهزا نموده و به تمسخر گیرد (محمد آیه 16) و گرفتار غفلت از یاد خدا و ذکر او گردد.(کهف آیه 28)
این گونه است که پیروی از هواهای نفسانی گام به گام آدمی را از حق و حقیقت دور می سازد و اندک اندک وی را در ورطه هبوط و سقوط و هلاکت پیش می برد و در دوزخ خشم و قهر الهی ساکن می سازد.
شیطان
در این میان شیطان نیز به کمک هواها و خواهش های نفسانی آدمی می آید و با وسوسه کردن وی موجبات دور شدن وی را فراهم می آورد و اجازه نمی دهد تا نفس لوامه و وجدان بیدار به مدد انسان بشتابد.
قرآن گزارش می کند که شیطان، پدید آورنده آرزوهای دورغین و بلند بالایی است که اجازه نمی دهد تا بشر خود را چنان که هست بشناسد و عمل در حد توان و ظرفیت خود کند. (نساء آیه 120 و اسراء آیه 64) بدین ترتیب نخستین فرد از نوع انسانی را از همان آغاز، گرفتار می کند و با وسوسه های خویش اجازه نمی دهد تا حضرت آدم(ع) در بهشت به کمال کافی و لازم برای پذیرش مسئولیت خلافت الهی در زمین برسد و زمینه هبوط وی را فراهم می آورد. (طه آیات 120 و 121)
در این آیات خداوند تبیین می کند که چگونه شیطان با بهره گیری از تمایلات درونی انسان، زمینه لغزش و گناه و خروج آدمی را فراهم آورده است.
اغواگری شیطان عامل رویکرد انسان به فحشاء و بدی ها(بقره آیه 168 و 169 و 268 و نیز مائده آیه 91 و نور آیه 21) و هم چنین عامل اصلی ستم افراد به خویش (بقره آیه 35 و 36 و اعراف آیات 22 و 23) و برانگیزاننده سوءتفاهم میان افراد و بر هم زننده روابط خویشاوندی و ارتباط سالم و سازنده میان مردم (یوسف آیه 100) می باشد.

تمایلات جنسی
هر چند که تمایلات درونی آدمی به مادیات و امور جذاب دنیوی یکی از مهم ترین علل و عوامل درونی گرایش به فساد اخلاقی در فرد و جامعه می باشد ولی می توان گفت که در این میان تمایلات جنسی از همه شهوات دیگر درونی، قوی تر و آسیب رسان تر است. از این رو خداوند شهوت جنسی را از عوامل آسیب زننده به پاک دامنی انسان (یوسف آیه 33) و گسترش و رواج فحشاء و منکرات بسیاری می شمارد.
رفتار تحریک آمیز زنان، در این رابطه بسیار موثر است. لذا خداوند در آیات 31 و 32 سوره نور رفتارهای تحریک آمیز زنان را آفت حیا و عفت عمومی معرفی می کند و از زنان می خواهد باتوجه به تاثیرپذیری شدید مردان از حرکات و رفتارهای آنها نه تنها حجاب خویش را حفظ کنند بلکه هرگونه عوامل تحریک زا از جمله مواضع زینت خویش و زینت های خود را آشکار نسازند.
اگر در زنان این مطلب تبیین شده که همه بدن ایشان عورت است و می بایست پوشیده بماند، از آن جهت است که مردان با نگاه به زن و حرکات و کلمات ایشان تحریک می شوند و زمینه برای آزار و اذیت آنها فراهم می آید و رشد و تکامل و سلامت از جامعه رخت برمی بندد.


هوسرانان
اگر تمایلات جنسی و رفتارهای تحریک آمیز زنان می تواند آسیب جدی به سلامت اخلاقی جامعه وارد سازد، بی گمان نقش هوسرانان را نمی بایست در این حوزه نادیده گرفت، زیرا هوس بازان برای دست یابی به مقاصد و منافع ضداخلاقی خویش نیازمند آن هستند که جامعه را ناسالم کنند تا بتوانند از آب
گل آلود ماهی تباهی و فساد خویش را شکار کنند. این گونه است که یکی از مهم ترین علل و عواملی که زمینه ساز تباهی اخلاقی جامعه می شود، هوسرانان و هوس بازان معرفی می شوند.
خداوند در آیه 27 سوره نساء به تحلیل این مطلب می پردازد و تبیین می کند که چگونه کوشش مستمر هوس بازان برای ایجاد انحراف در روابط جنسی عامل مهمی در بحران اخلاقی جامعه می شود.


رواج محرمات
فاسقان و هوس بازان که در بستر و فضای آلوده تنفس می کنند می کوشند تا با رواج فحشا و ترویج اباحی گری، زمینه بهره برداری بیش تر خویش را فراهم آورند. این دوستان شیطان می دانند که تنها در چنین فضایی می توانند زیست کرده و به استثمار جنسی زنان و مردان مشغول شوند. این گونه است که در مسیر شیطان گام برمی دارند و به ترویج اباحی گری می پردازند.
در تحقیقات دانشمندان غربی این مسئله اثبات شده که مدافعان واقعی حقوقی زنان، گروه های مذهبی و متدینان می باشند و گروه های دیگر که به ظاهر مدافع حقوق زنان هستند کسانی اند که در عمل به سوی ترویج استثمار جنسی زنان تحت عنوان نهضت های فمینستی گام برمی دارند.
کسانی که بر طبل برابری جنسیتی می کوبند و طرفدار سقط جنین و هم جنس گرایی و مانند آن می باشند، بزرگ ترین شبکه های اباحی گری و فحشا را مدیریت می کنند.
خداوند در قرآن با توجه به واقعیت پیش گفته، رواج محرمات از سوی شیطان در میان مردم را مورد توجه قرار می دهد و می فرماید که شیطان با این کار می کوشد تا جامعه انسانی را به تباهی سوق دهد و به هدف سوگند خورده خویش برسد که همان ایجاد کینه و عداوت در میان انسانها و نابودی جوامع بشری است. (مائده آیه 91)


خلوت با نامحرم
از این جاست که شیطان و عوامل وی می کوشند تا اموری را مباح سازند که از جمله آن ها خلوت با نامحرمان است؛ زیرا خلوت با نامحرمان، زمینه ساز تحریک جنسی و بی عفتی جامعه و در نهایت فساد اخلاقی و فروپاشی جامعه است. (یوسف آیات 23 تا 25)


صدای تحریک آمیز
شیطان و یارانش نه تنها می کوشند تا ارتباط میان دو جنس مخالف را گسترش دهند و مردان و زنان نامحرم را در یک جا گرد آورند و زمینه های خلوت و فساد را فراهم آورند بلکه به سبب تاثیر پذیری مردان از صداهای زنان، می کوشند زنان به سوی خوانندگی و دیگر رفتارهای تحریک آمیز بکشانند.
این گونه است که زنان به جای تقواپیشگی و حفظ کرامت انسانی خویش، به ابزارهای بهره برداری و استثمار جنسی گروهی از مردان بیمار دل تبدیل می شوند.
خداوند با توجه به واقعیت انسان و علل وسوسه انگیز در وجود وی، از زنان می خواهد تا از صدای همراه با ناز و کرشمه پرهیز کنند تا موجبات تحریک جنسی بیمار دلان فراهم نیاید که به دنبال آن اذیت و آزار زنان به آنان صورت تحقق به خود گرفت.


چشم چرانی
از جمله علل و عواملی که جامعه را به سمت و سوی فساد و تباهی سوق می دهد، شیوه نادرست تعامل میان زن و مرد است. از این رو بخش عمده ای از آموزه های اخلاقی و حقوقی قرآن به مناسبات زن و مرد اختصاص یافته است.
یکی از این مسایل در حوزه روابط میان زن و مرد دوری از نامحرم و نگاه نکردن به آنان است. از این رو، چشم بستن از نامحرمان به عنوان یک وظیفه حقوقی و اخلاقی در آیات مطرح شده است. غض البصر از نامحرم عبارت آشنایی در میان مسلمانان و مومنان است که در ادبیات فارسی از آن به چشم فروهشتن یاد می شود.
هر چند که مردان بیش از زنان تحت تاثیر نگاه، قرارمی گیرند، ولی این گونه نیست که زنان از دیدن لذت نبرند. از این رو خداوند در قرآن از مردان و زنان خواسته از چشم چرانی پرهیز کنند. فروهشتن چشم از نگاه به مردان و زنان نامحرم می تواند انسان را از بسیاری از آفت ها پاک کند و طهارت نفس و پاکی آن را تضمین نماید. (نور آیات 30 و 31)
در روایات اسلامی وارد شده که فاطمه زهرا (س) حتی خود را از کور می پوشانید و خود نیز از پس پرده با وی سخن می گفت تا بدین وسیله حکم عدم نگاه به نامحرم را مراعات کند.
از بسیاری ازبزرگان نقل شده که به سبب حفظ چشم و فروهشتن آن از نامحرمان، به مقامات عالی عرفانی و انسانی رسیده اند. از علامه شهید مرتضی مطهری حکایت شده که فرمود: پدرم در اواخر عمر خویش به مادرم می گفت: آخر نفهمیدم که تو زیبایی و یا زشت؛ زیرا پدرم غیر از مادرم، زنی دیگر را هرگز ندیده بود تا درباره زشتی و یا زیبایی وی نسبت به زنان دیگر قضاوت کند. (پاره ای از خورشید/ 71)
درباره سید هاشم حداد شاگرد بنام سیدعلی قاضی عارف مشهور شرق نقل شده که فرمود: من در تمام مدتی که درخدمت آقا (سید علی قاضی) به سلوک مشغول بودم، نامحرم نمی دیدم و چشمم به نامحرم نمی افتاد.
روزی مادرم به من گفت که عیال تو، از خواهرش زیباتر است.
اما من تا آن روز خواهرزنم را ندیده بودم و این برای مادرم مایه تعجب بود که چگونه در طول دو سالی که ما با هم زندگی می کنیم و بر یک سفره غذا می خوریم، چشمم به وی نیفتاده است. (عارف شرق، کریم فیضی، ص 99)


عادت به گناه
عادت به گناه و آلودگی ها از دیگر علل و عواملی است که خداوند در آیات 78 و 79 سوره هود به عنوان علت تداوم وافزایش نابهنجاری یاد می کند. در حقیقت کسی که به گناهی عادت کند نمی تواند از آن رهایی یابد و این خود عاملی می شود تا بطور عادت که طبیعت ثانوی وی شده آن را تکرار کند و خود و جامعه را آلوده نماید.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فلسفۀ اخلاق (Ethics)

دانلود مقاله تکامل گیرنده نور در مهره داران اولیه

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله تکامل گیرنده نور در مهره داران اولیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده
چالش نمونه برداری از منظره عهد قدیم توسط مهره داران اولیه برای بقای آنها مهم بود و طرح شبکه ای برای استفاده توسط نسل های بعدی مهره داران ایجاد میکرد. چشم های تصویر گیرنده تحت فشار انتخاب چشمگیر و توانایی برای شناسایی طعمه و شناسایی شکارچیان احتمالی بود و تصور می شد که یکی از عاملان اصلی گونه زایی در دوره کامبرین اولیه باشد. بر اساس ثبت فسیل ها، ما میانیم که مارماهی های دهان گرد، ماهی های مکنده، هولوسفالان ها، الاسموبرنچ ها و ماهی های ریه دار مراحل مهمی را در تکامل مهره داران ایجاد میکند، و در صدها میلیون سال تقریباً بدون تغییر باقی مانده اند. اکنون مابا استفاده از معرف های موجود این فسیل های زنده، قادر هستیم که تکامل گیرنده نور مهره داران را با هم تطبیق دهیم. با اینکه گیرندگی نور در مارماهی های دهان گرد به نظر می رسد که بر اساس شناسایی نور و کنترل ریتم های شبانه روزی باشد و نه بر اساس تشکیل تصویر، با اینحال گیرنده های نور ماهی های مکنده به پنج طبقه جداگانه تقسیم بندی می شوند و مرحله مهمی را در انشعاب میله ها و مخروط ها نشان میدهند. حداقل چهار نوع مخروط شبکیه ای محیط بصری را در ماهی های مکنده نمونه برداری میکنند، که یک استراتژی نمونه برداری حفظ شده توسط مارماهی ها، نوعی ماهی های استخوانی مدرن، خزندگان و پرندگان است. تریکرومسی در ماهی های غضروفی حفظ شده است، که پیش بینی می گردد که بینایی تاریک چشمی صحیح در اجداد مشترک همه ناتوستوم های زنده تکامل یافت. توانایی تشخیص نور و متعادل سازی بین قدرت تفکیک و حساسیت در مهره داران اولیه عامل مهمی برای تکامل چشم بوذ، که بسیاری از ویژگی های بصری تکامل یافته حفظ شدند وقتی که مهره داران به خشکی آمدند.
کلمات کلیدی: گیرندگی نور، مخروط ها، میله ها، ژن های آپسین، رنگدانه های بصری، حساسیت طیفی

 

1- مقدمه
(a) مهره داران اولیه
ماهی های مکنده و مارماهی های گرد دهان دو باقیمانده از مرحله آگناتان (بدون فک) در تکامل مهره داران هستند. مارماهی های باستانی بر اساس گونه های فسیل، یافت شده در رسوب های فسیل ماهی های مکنده تصور می شود که به تاریخ قبل از کامبریان بازگردد. مارماهی ها تغییر کمی کرده اند و بصورت تک تبار شناخته می شوند و شامل 60 گونه در پنج جنس هستند: پارامیکسین، اپراترتوس، میکسین، نوتومیکسین، نئومیکسین، و نمامیکسین. این ماهیه های غضروفی در آب های سرد و عمیق در همه قاره ها یافت می شوند و اغلب از ماهی مرده یا ماهی های رو به مرگ و بی مهرگان تغذیه می کنند. مارماهی ها دارای یک جفت چشم جانبی در زیر قسمت مات روبافت مخروطی هستند. اگرچه چشم مارماهی ها تصور می گردد که منحط شده باشد، اما بخاطر عدم وجود عدسی و ماهیچه های درون چشمی و بیرون چشمی، مطالعات اخیر نشان میدهند که آنها ممکن است نشاندهنده یک ارتباط غیرموجود در تکامل چشم هستند که بین چشم های غیر تصویری نیامداران و چشم های تصویری ماهی های مکنده است.
مطالعات اخیر نشان داده است که ماهی های مکنده قبلاً در دوره کامبریان اول تکامل پیدا کرده اند. با اینکه همه 34 گونه های ماهی های مکندهنیمکره شمالی در یک خانواده واحد قرار داده می شوند، و چهار گونه ماهی های مکنده نیمکره جنوبی به جئوتریدی یا مورتاسیدی جدا می گردند. پیشنهاد شده است که هر دو خانواده اول بصورت مستقل از اجسام شبیه به معرف های معاصر ایچیومزان ناشی شده اند. جئوتریدی توسط Geotria australis نشان داده می شود، که یک گونه از ماهی های آب شیرین است و در رودخانه های نیوزیلند، جنوب استرالیا، جزیره تاسمانی، شیلی، و آرژانتین یافته می شود، درحالیکه مورداسیدی شامل دو گونه ماهی های آب شیرین است که محدود به رودخانه های شرق استرالیا و شیلی است. چشمان ماهی های مکنده لاروا یا ammocoete ها شبیه مارماهی های گرد دهان است. بررسی های اخیر توسط لام و همکارانش (2007) و لامب (2009) نشان میدهد که ماهی های مکنده چشم های خود را از اجدادی به ارث بردند که اجداد مشترک آنها با مارماهی گرد دهان است، و اینکه چشم لاروای شیه به مارماهی در لاروای ماهی های مکنده وجود دارد اما در بالغی به چشم های شبیه مهره داران تبدیل می شود. چشم های ماهی های مکنده که دچار دگردیسی کامل شده اند مسملا برجسته و متمایز هستند.
طبقه ماهیان غضروفی یک گروه با اجداد مشترک با بیش از 1100 گونه موجود در سکونتگاه های مختلف است، از رودخانه های آب های شیرین گرفته تا محیط دریایی که شامل دریای عمیق نیز می باشد. ماهیان غضروفی موجود قابل تقسیم به دو تاکسون، هولوسفالی و الاسموبرانچی هستند. اقوام نزدیک گونه های موجود امروزه در ثبت فسیل ها پیدا می شوند، که به تاریخ 150 Myr بر می گردد. چشم های holocephalan ها elasmobranch ها بزرگ، تصویری، و از نوع دوربینی است که تقریباً دارای عدسی های کروی شکل و ماهیچه های برون چشمی و درون چشمی و شبکیه متصل به عناصر گیرنده نور است.
ماهی های Sarcopterygian چهارپاهای اول را افزایش دادند و امروزه توسط ماهیان ریه دار، و سلکانت ها، لاتی مریا chalumnae و لاتی مریا menadoensis معرفی می گردند. روابط بین همه زیررده های فسیلی اولیه علیرغم ظهور تحلیل تکامل نژادی توالی اسیدهای آمینه و نوکلئوتید برای ژن های مختلف، بصورت بحث انگیز باقی می ماند. بعضی از تحلیل های ملکولی تکامل نژادی Sarcopterygian نشان میدهد که ماهی های ریه دار در مقایسه با سلکانت ها، ارتباط بیشتری با چهارپاها دارند، درحالیکه بقیه آنها تقسیم سه بخشی بین هر سه گروه را نشان میدهند. شکل های فسیلی ماهی های ریه دار استرالیایی سراتودوس به تاریخ دوره کرتاسه اول 135 Ma بر می گردد. بنابراین سیستم بصری N. forsteri می تواند به بهترین شکل سیستم بصری قبل از پدیداری مهره داران خشکی را در دوره دونین نشان دهد.
این گروه های مهره داران اولیه دوره های مهمی را در تکامل مهره داران نشان میدهند و مطالعه بر روی سیستمهای بصری آنها در گونه های موجود روزنه ای به گذشته را ممکن ساخته است. مارماهی های گرد دهان و ماهی های مکنده معرف های زنده نسب agnathan هستند که gnathostome ها را افزایش دادند، و بنابراین مطالعه بر روی چشم های آنها ما را قادر می سازد تا در مورد نوع محیط نوری دریافت شده توسط اجداد مهره دار ما فکر کنیم و اینکه چشم های آنها چطور برای بینایی تطبیق یافتند، و بدینوسیله اساسی برای ظهور مهره داران فک دار ایجاد شد. holocephalan غضروفی و elasmobranch ها نشاندهنده نسب مبنایی مهره داران فک دار و شکارچیان اپکس هستند. کوچ محیط های نوری تاریک تر ممکن است یکی از دلایل اصلی برای موفقیت این گروه بزرگ باشد، اگرچه اعضای بیشتری از ماهیان غضروفی باید بررسی گردد و مطالعات زیادی تنوه انطباق های بصری به محیط نوری را بدون محدودیت تکامل نژادی نشان میدهند. از طرف دیگر، مارماهی های موجود نشاندهنده دوره دورتری از تکامل هستند، وقتی که مهره داران نزدیک بود که به خشکی برسند و در نتیجه در معرض شدت نور بالاتر و دامنه وسیع تری از طول موج های موجود نور قرار بگیرند. برای همه این گروه های مهم، بینایی رنگ می تواند عامل مهمی در موفقیت تکاملی آنها در نمونه برداری منظره بصری باستانی باشد.
(b) منظره بصری باستانی
اگرچه شرایط محیطی که بسیاری از مهره داران باستانی در آن شرایط وجود داشتند بصورت فرضی هستند، با اینحال محرک های بصری انتخاب تصادفی انطباق چشمی آنها را بر اساس چشم های مهره داران موجود و منقرض شده تحریک کرده اند. مدارک دیرین شنایب از دوره های سیلورین و دونین نشان میدهد که چشم های جانبی مهره داران باستانی قابیت تشکیل تصویر را داشتند و در مدار ماهیچه های بیرون چشمی می چرخیدند. این Ostracoderm ها دریایی بودند و احتمالاً از استخراج خوراک در زیرلایه یا روی آن تغذیه می کردند. با توجه به محیط نوری این اجداد مهره داران اولیه، دو تئوری پیشنهاد شده است که گیرنده های نور مختلف چطور تکامل پیدا کردند: (1) ماهی هایی که دارای رنگدانه های بصری بودند، بهتر می توانستند اهدافی را تشخیص دهند که از لحاظ طیفی دارای کنتراست متفاوتی بودند و (2) تکامل در حداقل دو طبقه طیفی از گیرنده های نور، نویز قابل ملاحظه همراه با اهتزاز تولید شده توسط نوری که از موج های سطحی در آب های سطحی عبور میکند را حذف میکند، و در نتیجه شناسایی شکارچیان اولیه را ممکن می ساخته است.
در هر دو این تئوری ها فرض می شود که بینایی در مهره داران اجدادی بر اساس مخروط بود. علیرغم عدم وجود هر گونه مدرک رفتاری از بینایی رنگ در مهره داران اولیه یا اجدادی، این احتمال وجود دارد که بینایی رنگ حداقل به تاریخ 540 Myr قبل از این بر می گردد که مهره داران باستانی دارای چهار آپسین مخروطی مهره بودند. بر اساس تحلیل ژنتیک ملکولی از ژن های رنگدانه های بصری بصری مهره داران، پیش بینی شد که آپسین های حساس به طول موج بلند/حساس به طول موج متوسط (LWS/MWS) ابتدا تکامل پیدا کرد و سپس آپسین های Rh1 تکامل پیدا کردند، که بدین معناست که بینایی روزگاهی قبل از دید تاریک چشمی وجود داشت. اگرچه انتخاب فشارهای منشأ بینایی رنگ هنوز ناشناخته هستند، اما مهره داران اولیه د محیط آب های سطحی زندگی می کردند، که دارای نور خوبی بود، و طیف نور وسیعی در تکامل رنگدانه های بصری بکار گرفته می شد و در محیط های پیچیده زیاد و حیوانات زیادی از آن استفاده می شود که بعضی از آنها ذاتا رنگی بودند.
در این بررسی، ما تکامل گیرنده های نور را معرفی میکنیم. این بررسی شامل استراتژی های اولیه برای فیلتر سازی طیفی و تنظیم پتانسیل برای تشخیص رنگ می باشد. توان دید روزگاهی و تاریک چشمی نیز در محتوای محیط نور باستانی مورد بحث قرار می گیرد، که تقاضاهای بینایی برای هر گروه برای تغذیه، فرار از دست شکارچیان و تولید مثل برای مطالعات عملکردی در مورد گیرنده های نور ضروری است.
2- تکامل گیرنده های نور اولیه
(a) میله ها یا مخروط ها؟
از لحاظ تاریخی، بیان شده است که شبکیه چشم مهره دارات شامل دو سیستم بصری مستقل است. شولتز (1866، 1867) بر اساس یافتن میله های برجسته در حیوانات شبانه یا شامگاهی و مخروط های حیوانات روزانه پیشنهاد کرد که دو گیرنده نور مجزا از لحاظ شکلی واسط بینایی روزگاهی و تاریک چشمی بودند. شولتز (1967) همچنین نقش مخروط ها در شناسایی رنگ را با مقایسه حضور یا غیاب میله ها یا مخروط ها در تعدادی از گونه های مختلف شناسایی کرد و نتیجه گیری کرد که مخروط ها از میله ها تکامل پیدا کرده اند. این یافته ها سپس از سوی چندین مؤلف رد شد که گیرنده های شبیه به مخروط را در چشم جانوران راسته دهان (یعنی ماهی های مکنده) شناسایی کردند، اما تعیین خصوصیات و تمایز میله ها و مخروط ها در مهره داران اولیه مشخص نیست و موضوع بحث زیادی برمدت بیش از 150 سال بوده است.
شبکیه تعدادی از ماهی های مکنده در نیمکره شمالی از لحاظ شکلی بررسی شده است و تصور می شود که شامل دو نوع گیرنده نور بلند و کوتاه باشد؛ بصورت فرضی بترتیب گیرنده نور میله ای و مخروطی. سپس اوهمان دو گیرنده را بعنوان میله طبقه بندی کرد، و علیرغم اینکه هر دو گیرنده تقریباً دارای مبناهای گیرنده نیمکره ای با تعدادی روبان ای سیناپسی بودند، حضور شمول غشایی در روبافت رنگدانه شبکیه ای و غشای پلاسمای اطراف حجم دیسک های بخش خارجی، ویژگی های آشکار مربوط به مخروط نیز وجود داشت. اینها شامل بخش های خارجی و تاشدگی گهگاه غشای پلاسما بود. بر اساس تداوم دیسک های بخش خارجی با ماتریس برون سلولی و الگویی از پروتئین در سراسر بخش خارجی، هر دو نوع گیرنده نور در ماهی های مکنده دریایی بصورت مخروطی تصور می گردد.
شکل بخش خارجی برای توصیف گیرنده های نور استفاده شده است، اما این باعث نتایج نامعلومی بعلت شباهت هر یک از انواع گیرنده در بخش های مختلف شبکیه شده است، که اغلب محصول تغییر در اندازه گیرنده و بسته بندی است. این ابهام مخصوصاً برای تطبیق مجدد در ماهی های مکنده نیمکره جنوبی مشکل می باشد، که پنج نوع شکل گیرنده های نور بر اساس این معیار از هم متمایز شده اند که به اندازه تراکم فراساختاری رنگدانه طول جذب کننده طول موج موتاه در myoid حساس هستند، که ویژگی است که به آسانی قابل مشاهده است. بر اساس تداوم دیسک های بخش خارجی در ماتریس برون سلولی در هر پنج نوع شکل گیرنده های نور در G. australis، همه آنها بصورت مخروطی تصور می گردند. گیرنده های کوتاه و بلند ماهی های مکنده قطب شمال نیز برای تعیین وضعیت شکل مخروطی یا میله ای مشکل می باشد؛ مؤلفان آنها را بصورت مخروط و میله و یا یک میله و یک مخروط بررسی کرده اند. ویژگی های شکلی دیگر ممکن است ویژگی های بهتری برای متمایز سازی میله ها و مخروط ها باشد، اگرچه این معیارهای سنتی ممکن است بدون در نظر گرفتن ویژگی های عملکردی، طیفی و ملکولی قطعی نباشند.
اگرچه تحلیل های طیفی نیز ممکن است مبهم باشند چون حساسیت طیفی میله ها با دامنه مخروط های MWS می پوشانی دارد، توالی های اسیدهای آمینه پروتئین های آپسین ممکن است دارای ابهامات مشابهی باشند. ما فرض میکنیم که ژن های گیرنده نور ممکن است در حقیق نشانه های مهمی برای شناسایی و/یا عملکرد گیرنده های نور اولیه داشته باشند. به نظر می رسد که آپسین های Rh1 و RhB که توسط کالین و همکارانش (2003) شناسایی شده است بترتیب دارای ویژگی های مشترکی با آپسین های Rh1 و Rh2 باشند. البته توالی اسید آمینه در آپسین RhA در ماهی های مکنده واسط بین آپسین های میله ای و مخروطی Glu122 و نوع مخروطی Pro189 باشد.
فرآیند گرفتن فوتون و انتقال آن به سیگنال بیوشیمی یک فرآیند باستانی است که نیازمند دامنه متنوعی از واکنش های شیمیایی است که شباهت زیادی را در بخش های مؤلفه ای در مهره داران و بی مهرگان نشان میدهد. در مهره داران، بسیاری از این فرآیند های مؤلفه ای توسط ایزوفرم های میله ای یا مخروطی مختلفی رمزگذاری می گردند. این پروتئین ها واسط واکنش ها در مراحل مختلف آبشار بیوشیمی هستند. پس از گرفتن فوتون و ایزومری شدن رنگساز از 11-cis به همه شکل های انتقالی، تغییر صورت بندی برآیند در پروتئین آپسین از طریق آبشار phototransduction به سیگنال بیوشیمی قابل شناسایی توسط نورون های شبکیه ای دیگر تبدیل می گردد. نتایج ابتدایی برای ماهی مکنده G. australis نشان میدهد که بطور کلی فقط ایزوفرم های واحد ژن های phototransduction حضور دارند و توالی های کدگذاری از لحاظ گونه ای بیشتر شبیه به مخروط هستند تا شبیه میله. بنابراین ممکن است در زمان تاریخچه تکاملی وقتی که مهره داراتن فک دار و بدون فک به دو نسب مختلف تقسیم شدند، چشم های ماهی های مکنده دارای سیستم بصری مطابق با نور بر اساس گیرنده های مخروطی شکل بود. البته حداقل یک نوع گیرنده متحمل نوعی تغییر ماهیت به دورگه گیرنده شد که در نتیجه به میله درستی با سن ماهی های غضروفی تبدیل شد.
(b) حساسیت طیفی
طول موج حداکثر جذب (λmax) رنگدانه بصری در یک گیرنده می تواند سودمند باشد اما معیار قطعی برای تمایز بین حساسیت طیفی میله ها و مخروط ها نباشد، اگرچه در گونه های بسیاری این مقدار ممکن است مشابه باشد.

 


شکل 1 نمایش طرح حساسیت های طیفی رنگدانه های بصری انواع مختلف گیرنده های نور یافت شده در مهره داران اولیه.

 

هیچ تحلیل microspectrophotometric از جذب طیفی انواع گیرنده نور منفرد در مارماهی ها وجود نداشته است. البته آزمایشات رفتاری نشان داده اند که واکنش های شنایی نسبت به محرک نور حداکثر بین 500 تا 520 نانومتر بود، که در بیشتر از 600 نانومتر هیچ واکنشی مشاهده نمی شد یا واکنش کمی مشاهده میشد.
خصوصیات طیفی انواع گیرنده نور در ماهی های مکنده توجه بیشتری را به خود جلب کرده است. مطالعات Microspectrophotometric در مورد انواع گیرنده های نور طولانی و کوتاه در دو گونه نیمکره شمالی مقادیر حساسیت های طیفی حداکثری را نشان میدهد که بترتیب بین 525 تا 600 نانومتر و 517 تا 55 نانومتر است. بنابراین به نظر می رسد که گیرنده های نور کوتاه و بلند در ماهی های مکنده قطب شمال بترتیب دارای رنگدانه بصری MWS و LWS در بخش خارجی خود می باشد.
در ماهی های مکنده نیمکره جنوبی، تحلیل طیف سمجی نوری آپسین های بازترکیب در سلول های پستانداران، پنج رنگدانه بسری را با مقادیر λmax در 359, 439, 497, 492 و 560 نانومتر نشان داد. مطالعات microspectrophotometric بر روی سه نوع گیرنده نور نشان داد که این گیرنده های نور از رنگساز بر مبنای A2 بر اساس خوبی تناسب طیف های جذب میانگین برای الگوهای رنگدانه محاسباتی استفاده میکند.
λmax رنگدانه بصری در بخش خارجی نوع گیرنده نور منفرد یافت شده در شبکیه مرحله مهاجر به سوی پایین M. mordax به اندازه 514 نانومتر است. نوع گیرنده در M. mordaxبر اساس λmax آن ممکن است با گیرنده هی کوتاه L. fluviatilis و P. marinus همگن باشد. گیرنده های نور مهاجران رو به پایین و رو به بالای ماهی های مکنده اقیانوس آرام، دارای رنگدانه بصری بر مبنای ویتامین A1 هستند.
ماهی خاویار transmontanus وقتی که همراه با یافته های مکمل کامل گیرنده های نور دارای رنگدانه های بصری بر مبنای ویتامین A2 در سگ ماهی سفید بررسی گردد، به نظر می رسد که مهاجرت بین آب های شیرین و آب های شور برای تحریک یک سیستم رنگدانه بصری A1/A2 کافی نیست. در این مرحله، احتمالاً نمی توان بطور کامل پیش بینی کرد که آیا ویتامین A1 یا A2 رنگساز باستانی در مهره داران است. البته جالب است که بیان کنیم که فقط ویتامین A1 را می توان از کبد Myxine glutinosa جدا کرد.
با استفاده از microspectrophotometry، مشخص شده است که سه گونه از ray دارای سه نوع مخروط در دامنه های طیفی حساس نسبت به طول موج، MWS، و طیف های بلند هستند. این یافته ها نشان میدهند که پتانسیل تشخیص رنگ در این طبقه از مهره داران وجود دارد که زمانی تصور می شد دارای کوررنگی باشند، و از گزارشات اولیه سه اوج حساسیت طیفی ثبت شده از لحاظ الکتروفیزیکی در 476، 502 و 540 نانومتر پشتیبانی میکند.
شبکیه چشم ماهی ریه دار استرالیایی دولایه است و شامل هر دو گیرنده نور میله ای و مخروطی است. Microspectrophotometry مشخص می سازد که ماهی های ریه دار نوجوان دارای چهار نوع گیرنده نور مخروطی منفرد با رنگدانه های بصری حساس به ماوراء بنفش، SWS، MWS و LWS هستند و بنابراین دارای پتانسیل موجود برای بینایی رنگ چهاررنگی هستند. مخروط های UVS تنها نوع گیرنده نور هستند که در شبکیه چشم مایه ریه دار بالغ یافت نمی شود. شبکیه ماهی های نوجوان و بالغ نیز شامل نوع واحدی از گیرنده نور MWS هستند. بر اساس پهنای باند طیفی و تناسب با جذب طیف ها به الگوهای رنگدانه بصری، همه رنگدانه های بصری در ماهی های ریه دار تصور می گردد که از رنگساز بر مبنای A2 استفاده کنند، که در ماهی های دیگر در آب های شیرین معمول است.
(c) آپسین ها و تنظیم طیفی
آزمایش ملکولی رنگدانه های بصری گیرنده نور یک روش مهم و قطعی برای توصیف میله ها و مخروط ها و ارزیابی پتانسیل دید رنگی است. همانطور که قبلاً نیز توصیف شد، رنگسازی که محدود به آپسین های بصری مهره داران است از الدهید ناشی شده است که رنگسازی است که محدود به آپسین های بصری مهره داران است. رنگدانه های پورفیروفسین از لحاظ طیفی دارای انتقال طول موج بلندترس نسبت به ارغوان بینایی مطابق با آن هستند و این تأثیر طول موج های بلندتر را افزایش میدهد. با قرار گرفتن در غشای دیسک ها در بخش های خارجی، این پروتئین های تراغشایی یک زنجیره پلی پپتید متشکل از حدود 350 اسید آمینه ایجاد میکند، که هفت تراغشای alpha-helices مرتبط با حلقه های درون سلولی و برون سلولی را تشکیل می دهد. تغییرات در حساسیت طیفی گیرنده نور عمدتاً توسط تغییرات در توالی اسید آمینه پروتئین آپسین میانجی می گردند، که هر کدام از آنها توسط ژن آپسین مجزا و نسبت های مختلف دو رنگساز رمزگذاری می گردد. ژن های شبکیه ای مهره داران در پنج گروه مجزا تکاملی طبقه بندی می گردند: آپسین های LWS یافت شده در مخروط ها، آپسین های SWS 1 یافت شده در مخروط ها، SWS 2 یافت شده در مخروط ها، آپسین های MWS یافت شده در مخروط ها، و آپسین های MWS که عمدتاً در میله ها یافت می شوند. اگرچه رنگدانه های Rh1 بر مبنای آپسین معمولاً در میله ها وجود دارند، آپسین RhA وابسته به آن دارای خصوصیات شبیه به مخروط هستند. کپی ژن اساسی برای تمایز عملکردی گروه های مختلف از آپسین ها را فراهم می سازد.

 


شکل 5طرح تکامل نژادی گروه های مهره داران اصلی که تکامل پوشنه، رنگدانه میودال با جذب طول موج کوتاه، الیسوزوم ها، قطره های روغنی بدون رنگ، و قطره های روغنی رنگی را نشان میدهد.

 

در حال حاضر، هیچ رنگدانه بصری شبکیه ای وجود ندارد که در مارماهی ها توصیف شده باشد. البته هیساتومی و همکارانش (1991) اولین کسانی بودند که تولید مثل غیرجنسی و توالی ژن آپسین با طول کامل را از ماهی مکنده رودخانه ای Lampetra japonica انجام دادند. توالی اسیدهای آمینه شبیه به توالی آپسین Rh1 از مهره داران دیگر بود، که 78 تا 82 درصد شباهت را نشان میدهد. رنگدانه ماهی مکنده در محیط مصنوعی، حداکثر جذب 500 نانومتر را نشان داد و نسبت به پادتن رنگدانه میله ضد-گاوی (Rh1) واکنش نشان داد، که قبلاً مشخص شده بود که نوع گیرنده نور کوتاه در L. japonica را شناسایی میکند. جالب اینکه این رنگدانه ماهی مکنده بتدریج در حضور هیدروکسیلامین (حتی در تاریکی) سفید می شد که معمولاً یک خصوصیت رنگدانه های مخروطی است. بنابراین این رنگدانه دارای خصوصیات بیوشیمی بین رنگدانه های میله و مخروط است. همچنین، یک ژن آپسین در ماهی مکنده دریایی (P. marinus) دارای توالی اسید آمینه ای است که 92 درصد شناسایی را نسبت به ژن آپسین Rh1 ماهی مکنده رودخانه ای (L. japonica) نشان میدهد.
محدوده کامل جدول رنگ های ژن های آپسین رنگدانه بصری موجود برای مهره داران اجدادی به نظر می رسد که در ماهی مکنده نیمکره جنوبی ظاهر گردد، که هر پنج ژن آپسین در شبکیه ظاهر می گردد و در حین طول دوره زندگی ماهی مکنده تنظیم می گردد. بر اساس پیوستن مجاورتی، روشهای استنباط بیزی و حداکثر احتمال برای بازسازی درخت های تکامل نژادی مورد استفاده قرار گرفته بودند، و ژن های آپسین بصورت اورتولوگ های نسب ژن آپسین LWS، SWS1 و SWS2 شناسایی شدند. همچنین، دو طبقه Rh از ژن های آپسین شناسایی شدند، که به نظر می رسد که بترتیب رابطه نزدیکی با ژن های ناتوستوم Rh1 و Rh2 داشته باشند. این یافته نشان میدهد که (1) جدیدترین اجداد مشترک مهره داران فک دار و بدون فک دارای ژن آپسین Rh اجدادی است که اجداد مشترک همه ژن های آپسین Rh و همچنین ژن های آپسین LWS، SWS1 و SWS2 می باشد که کپی های ژن های جداگانه ژن های آپسین RhA و RhB را در مهره داران بدون فک و ژن های Rh1 و Rh2 در مهره داران فک دار افزایش میدهند، یا (2) آپسین RhA یافت شده در دو گونه ماهی های مکنده بررسی شده به نظر می رسد که اجداد طبقه Rh1 از آپسین و آپسین RhB در G. australis باشد، که نشان میدهد که ژن های RhA و RhB ماهی مکنده دارای اورتولوگوس اجدادی مشترکی بترتیب با طبقه ژن های مهره داران فک دار Rh1 و Rh2 هستند.

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   19 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تکامل گیرنده نور در مهره داران اولیه

دانلود پایان نامه رشته کامپیوتر با موضوع تاثیر کامپیوتر بر جامعه

اختصاصی از فایل هلپ دانلود پایان نامه رشته کامپیوتر با موضوع تاثیر کامپیوتر بر جامعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

در این پست می توانید متن کامل این پایان نامه را  با فرمت ورد word دانلود نمائید:

 

 تاثیر کامپیوتر بر جامعه

 جامعه شناسی کامپیوتر

 کامپیوتر و اینترنت امروزه به بخش غیر قابل انکار و مهمی از زندگی اکثر مردم جهان مبدل شده است. بررسی جامعه شناختی و تاثیر متقابل جامعه بر کامپیوتر و جامعه شبکه ای و بالعکس اثرات فراوان کامپیوتر و برنامه های کامپیوتری و اینترنت و… بر شکل جامعه، ساختار و سازمان آن، هنجارها و ارزشهای جامعه و حتی انحرافات اجتماعی و… مسئله قابل ملاحظه ای است. از دیگر سو از بعد روان شناختی، تاثیرات فراوان کامپیوتر بر روح و روان افراد و مشکلات یا تبعاتی از این قبیل نیز کم اهمیت نمی باشد. از دید اقتصادی، بازار گسترده کامپیوتر و ثروت فراوانی که از این طریق به شکل خرد و کلان عاید عده ای می شود و مواردی از این قبیل که ثروتمندترین فرد جهان صاحب شرکت مایکروسافت است و نیز این موضوع که امروزه کشورهایی که در جامعه اطلاعاتی نقش بیشتری ایفا کنند ثروت بیشتری خواهند داشت و بالعکس مسئله مهمی به نظر می رسد. از بعد سیاسی، تاثیر متقابل سیاست و شبکه های کامپیوتری و اینترنتی غیر قابل اغماض به نظر می رسد. از دریچه فرهنگ نیز انکار تاثیر متقابل اینترنت و کامپیوتر با فرهنگ هر جامعه ای اشتباهی بزرگ است. به هر روی تفاوت بارز امروز و دیروز و تفاوت قرن 21 با قرن 20 همین تاثیر فراوان کامپیوتر در زندگی انسان است. گرچه طیف این تاثیرگذاری بسیار وسیع می باشد و کشورهای صنعتی و عقب مانده و طبقات غنی و فقیر تفاوت و تمایزهای فاحشی در این زمینه با یکدیگر دارند، اما به نظر می رسد در طی سالهای آینده به تدریج این تمایزات حداقل در شکل ظاهری اش کاهش یابد و قرن آینده قرن کامپیوتر و جامعه آینده بشری، جامعه اطلاعاتی و شبکه ای باشد.

ایران ما هم هر روز وابستگی بیشتری در زمینه کامپیوتر و اینترنت احساس می کند. هر روز بر تعداد کاربران اینترنت افزوده می شود و هر لحظه دلبستگی و علاقه و وابستگی و نیاز ما با این ساخته بشری بیشتر می گردد. تمام این داستانها را گفتم از حرص این که چند روزی است کامپیوترم ویروس گرفته و به همین علت کمتر می توانم در سایت ها جستجو کنم و حتی کمتر می توانم وبلاگم را آپدیت کرده یا حتی عکس و گرافیکی در آن به کار برم!!!

لذا فارغ از موارد تئوریکی که در بالا در مورد نیاز و وابستگی امروز بشر به کامپیوتر و اینترنت گفتم،، خود به طور محسوس نیز این مسئله را در چند روز اخیر درک کرده ام!

 کامپیوتر و سرعت

 در یک کشور فقیر، استفاده از ریزکامپیوتری که توسط ماهواره به یک سیستم اطلاعاتی که نیمی از جهان را در بر دارد

مرتبط است، عملی احمقانه می‌باشد. این عمل، نوعی افراط و زیاده‌روی تکنولوژی است. اگر گروه‌های محلی را مجبور کنیم که کامپیوترهایی کاملاً پیشرفته را خریداری کنند، این نوعی ستم و بی‌رحمی در حق آنها است.

جری ماندر

یکی از مشهورات زمانه، مطلوبیت سرعت است و کامپیوترها از این جهت که بر سرعت کارها می‌افزایند، ستوده می‌شوند، امّا آیا واقعاً سرعت تا چه حدّ برای جامعه و عموم مردم مفید است؟ آیا برای شرکت‌ها و مؤسسّات بزرگی که در پی بلعیدن جهان هستند، چقدر سودمند است؟

تحقیقات بیانگر آن است که شتاب گرفتن زندگی، آثار روحی و روانی نامطلوبی بر جامعه به جای می‌گذارد و تنها مؤسسّات عظیم از این شتاب سود سرشاری می‌برند.

در سال‌های اخیر، در برابر این عقیده که «بزرگ‌تر لزوماً بهتر است»، ایستادگی شده است. افرادی مانند «لیپولدکوهر» و «ای.اف. شوماخر» و هم چنین جنبش‌هایی مانند «گرینز» و «بیوریجنالیسم» درباره این موضوع که اندازه‌ها و معیارهای محض اقتصاد و تکنولوژی کشورهای مدرن، مشکلات ساختاری غیرقابل حلی را به وجود می‌آورند و منجر به بیگانگی میان مردم، دشمنی میان کشورها و تخریب طبیعت می‌شوند، اظهار نظر کرده‌اند. آنچه به نحو جدی  مطرح است اینکه اگر کوچک‌تر زیباتر است، (همان گونه که اکثریت موافقند)، کندتر و آهسته‌تر چه طور؟ تنها اندکی از مردم معتقدند، سرعت یکی از ابعاد مهم اندازه‌گیری است.

بزرگ‌ترین مؤسسّات و سازمان‌های جهان امروز ـ ارتش، شرکت‌ها، دولت‌ها، بانک‌ها ـ تنها زمانی می‌توانند بزرگ و از نظر جهانی وسیع باشند که قادر باشند به سرعت از داده‌های عظیم و پیچیده‌ای که در بین شعبات گوناگون آنها در جریان است، آگاهی داشته باشند، کامپیوترها، همراه با ارتباطات دوربرد ماهواره‌ای، موفق شده‌اند محدودیت‌های قدیمی در ارتباط با اندازه را از بین ببرند. امروز یک مؤسسه می‌تواند خود را فراتر از مرزها گسترش داده، تمامی جهان را احاطه کند. مرزهای بین‌المللی از بین رفته‌اند.

در حالی‌که کامپیوترها به دایره اطلاعات، سرعت بخشیده و از نظر جغرافیایی مؤسسّات بزرگ را گسترش داده‌اند، انسان‌ها برای اینکه بتوانند خود را با این گستردگی و سرعت تطبیق دهند، مجبور شده‌اند که سریع‌تر حرکت کنند و در حالی که مؤسسّات، حجم فعالیت‌های اقتصادی را سرعت بخشیده‌اند (نقشه‌برداری ماهواره‌ای از منابع، دسترسی و وارد شدن به محل‌های بکر و دست نخورده، حرکت سریع سرمایه‌ها، توسعه سرمایه‌های زیر بنایی) چهره کره زمین بسیار سریع‌تر از هر زمان دیگری دچار تغییر و تحول شده است. فعالیت‌های شرکت‌ها سرعت می‌گیرد، تأثیرات بر روی کره زمین شتاب بیشتری به خود می‌گیرد و فعالیت‌های انسان‌ها نیز همین‌طور. آیا این روندی مثبت است؟

در اجتماع ما، سرعت چنان ستوده شده است که گویی به خودی خود، نوعی حسن و مزیت است و امروزه سرعت اطلاعات، با میزان بی‌سابقه‌ای از اطلاعات، ما را در خود غرق کرده است؛ در حالی که بیشتر این اطلاعات در مرحله عمل بی‌فایده هستند. نتیجه واقعی این تحول، افزایش تنش‌های روانی و اضطراب در انسان‌ها است، به خصوص زمانی که ما سعی می‌کنیم خود را با جریان در حال رشد اطلاعات هماهنگ کنیم. سیستم‌های عصبی، سرعت را بیش از قوه ادراکی، تجربه می‌کنند و تحت تأثیر آن قرار دارند. این وضعیت مانند این است که انگار همگی ما در یک بازی ویدئویی که مورد توافق همه اجتماع است، گرفتار شده‌ایم؛ جایی که اطلاعات بر روی صفحه نمایش، سریع‌تر و سریع‌تر ظاهر شده و ما به طور جدّی در حال تلاش برای تطبیق سرعت خود با سرعت این اطلاعات هستیم.

در حقیقت بازی‌های ویدئویی بهترین مثال برای این وضعیت هستند. اغلب با این ادّعا که «این بازی‌ها هماهنگی بین چشم و دست را سرعت می‌بخشند»، از آنها دفاع شده است. در نشست‌هایی که بین رؤسای تولیدکننده بازی‌های ویدئویی تجاری صورت می‌گیرد، این ادّعا را در برابر گروه‌هایی از خانواده‌ها که به دنبال ممنوعیّت این بازی‌ها هستند، به صورت مؤثر و کاری طرح می‌کنند. امّا این سؤال مطرح است که چرا افزایش سرعت هماهنگی بین دست و چشم پسندیده است؟

تنها فایده واقعی این هماهنگی می‌تواند، این باشد که مهارت‌های بسکتبال یک فرد را افزایش خواهد داد و یا فرد را برای یک بازی ویدئویی سریع‌تر آماده خواهد کرد. رونالد ریگان از بازی‌های ویدئویی به عنوان یک تربیت‌کننده خوب نسل جدید خلبانان هواپیماهای بمب‌افکن ستایش کرد. مانند خلبانانی که عراق را بمباران کردند و تجهیزات آنها مشابه بازی‌های ویدئویی بود.

در طی هزاران سال، بشر هماهنگی دست و چشم خود را با عوامل طبیعی و محیطی تطبیق داده بود که می‌توان از آن با «سرعت طبیعی» یاد کرد. همه چیزهایی که انسان‌ها با آن سر و کار داشتند، با سرعتی متناسب با توانایی‌های ما در حال حرکت بودند، این نوع تطبیق لازم بود تا نوع بشر بتواند به حیات خود ادامه دهد؛ زیرا بشر باید به وسیله دستان خود کارها را انجام می‌داد.

همراه با انقلاب صنعتی، بسیاری از چیزها سرعتی مکانیکی یافتند. از آنجا که محیط طبیعی راه را هموار کرده بود و زندگی انسان نیز به محیط‌های دست‌ساز بشر انتقال پیدا کرد، آهنگ و ریتم طبیعی واکنش‌ها و عکس‌العمل‌های ما، جای خود را به ریتم و آهنگ صنعتی داد. ما یاد گرفتیم تا با سرعت‌های مکانیکی تعامل متقابل داشته باشیم، همان گونه که کارگران خط مونتاژ و بیشتر رانندگان اتومبیل با این تطابق آشنا هستند. امروزه ماشین‌ها با سرعت‌های الکترونیکی حرکت می‌کنند و چرخه فعالیت‌ها نیز در حال سریع‌تر شدن است و ما نیز در این چرخه زندگی می‌کنیم.

بازی‌های ویدئویی کامپیوتری، آموزش‌دهنده‌های خوبی برای جهان سریع‌تر هستند. وقتی ما با این بازی‌ها مشغول هستیم، هدف ما این است که محو و غرق در آنها شویم. سمبل‌ها و نشانه‌های الکترونیکی روی صفحه نمایش، وارد مغز ما می‌شوند، از سیستم عصبی ما عبور می‌کنند، و عکس‌العمل در موقعیت‌های جنگ یا پرواز را که در نهاد ما وجود دارد و در اینجا خود را از راه دستان ما بروز می‌دهد، تحریک می‌کند. تفکر بسیار کم و ناچیزی در بازی‌های کامپیوتری نیاز است. شیئی که ما با آن بازی می‌کنیم، قرار است به سرعت و بدون تأمل از خود عکس‌العمل نشان دهد.

یک بازیکن حرفه‌ای بازی‌های ویدئویی، برنامه کامپیوتری را وا می‌دارد که سریع‌تر برود و همراه با افزایش سرعت این چرخه، بازیکن و ماشین در یک چرخه روان و در حال حرکت به یکدیگر مرتبط می‌شوند؛ چرخ‌هایی که جنبه و ابعاد هر دو را در بر دارد، با گذشت زمان و تمرین، توانایی‌های انسان به برنامه کامپیوتری شباهت پیدا می‌کند؛ تحول، با این تعامل متقابل سریع‌تر می‌شود، امّا این فرایند تحول به صورت قابل ملاحظه‌ای جدید و بی‌سابقه است. تغییر و تکامل که ابتدا به صورت تعاملی بین انسان‌ها و طبیعت صورت می‌گرفت، اکنون بین انسان و محصولات ساخت خود انسان، اتفاق می‌افتد. ما روابط خود را به طور متقابل با محیطی که خود ایجاد کرده‌ایم بسط و گسترش می‌دهیم؛ با ماشین‌هایی که خود ساخته‌ایم و با خودمان. این وضعیت، نوعی «زاد و ولد درونی» است که می‌گوید، ما و طبیعت با یکدیگر رابطه‌ای نداریم.

بازی‌های ویدئویی و کامپیوترها، فرایندی را سرعت می‌بخشند که قبلاً توسط نسلی از بینندگان تلویزیون تحریک شده بود. بیشتر مردم، تماشای تلویزیون را عملی منفعل و یک طرفه می‌دانند ـ که همین طور هم هست ـ در حالی که بازی‌های ویدئویی و کامپیوترها تعاملی متقابل دارند.

تلویزیون، ما را کودن و پُرتنش بار می‌آورد. تماشای تلویزیون تنها وضعیت ذهنی مناسبی برای بازی‌های کامپیوتری و تعلق به کامپیوتر به وجود می‌آورد. زمانی که تکنولوژی‌ها با هم تلفیق شوند، نسلی از مردم را به وجود می‌آورند که بسیار پرشتاب‌تر از آن هستند که خود را با ریتم‌ها و حرکت‌هایی آهسته، طبیعی و ابتدایی تطبیق  دهند. بازی‌های ویدئویی، تلویزیون، کامپیوترها، واکمن‌ها، بچه‌هایی که رادیوهای بزرگ را در خیابان حمل می‌کنند و خیابان و خط مونتاژ و بزرگ‌راه و آزادراه، همه و همه، جزیی از فرآیند سرعت هستند که زندگی و حیات ما را سریع‌تر و سریع‌تر می‌چرخانند؛ کاری می‌کنند که زندگی پر جاذبه‌تر به نظر برسد. در حالی‌که تنها بی‌ثبات و پر شتاب‌تر شده است.

این پیش فرض که سرعت ذاتاً چیز خوبی است، به بخش‌های دیگر نفع می‌بخشد. بخش‌هایی که بیشترین منفعت را می‌برند، مؤسسّات عظیمی هستند که قادرند سرعت معاملات و داد و ستدها را افزایش داده، مستقیماً به سوی قدرت و پول حرکت کنند. برای بیشتر باقیمانده جهان، تأکید بر سرعت و شتاب مضر است. مطمئناً سرعت برای کارگران، مضرّ و صدمه‌زننده است؛ برای ارتباطات مردمی مضرّ است. سرعت، اضطراب و نگرانی ایجاد می‌کند و پیامدهای مخربی در بقای فرهنگ‌های مخلتف غیر غربی دارد.

مردم بومی تمایل دارند در واحدهای اقتصادی کوچک با کار جمعی، که تمامی تصمیمات در آنها با توافق همه صورت می‌گیرد، به فعالیت مشغول شوند. این تمایل به خودی خود، میزان زیادی صمیمیت میان مردم ایجاد می‌کند. از آنجایی که زمان به عنوان یکی از نعمت‌های متعدد خداوند است که مردم بومی و ساده، بیشتر از ما از آن لذت می‌برند، ارتباطات در میان آنها نیز معمولاً با یک آهستگی سنجیده تعریف شده است. مردم هول و شتابان نیستند. آنها به فکر انجام دادن بیشتر در زمان کمتر نیستند، زیرا زمان کافی برای به انجام رساندن آنچه که نیاز به انجام دادن است، وجود دارد. آنها از مشغولیت‌های شخصی خود لذت می‌برند، در حالی که شتاب و عجله بیش از حدّ، اجازه چنین لذتی را به آنان نمی‌دهد. وقتی قرار است کارها انجام شوند، با همکاری و هم‌دلی گروه انجام می‌شود.

امروزه فشار فرهنگ‌های مهاجم غربی، باعث شده است که زندگی جوامع غربی در جهت‌ها، زمان‌ها و زمان‌بندی‌های کاملاً متفاوتی شکل بگیرد. این مسئله حیات فرهنگ‌های غیر غربی را از طریق تغییر آداب و رسوم و روش‌های سنتی آنها، تهدید می‌کند.زمانی مقاله‌ای را در «گفتمان توسعه» به نام پرستش خدای دروغین، نوشته «کن دارو» و «مایکل ساکسنین» مطالعه می‌کردم. این دو نویسنده، بیشتر عمر خود را صرف انتقال تکنولوژی‌های کوچک و محدود به روستاهایی در فقیرترین کشورهای جهان کرده‌اند. مقاله، گزارشی است در مورد «جنون کامپیوتر». همان جنونی که میان آژانس‌های عمران بین‌المللی و گردانندگان آنها که از اتصالات کامپیوتری طرفداری می‌کنند، وجود دارد. به عقیده دارو ساکسنین، فرضیه این است که کامپیوترها ارائه کننده ارتباطاتی بی‌سابقه، سریع و ارزان، در جهت آبادانی و عمران روستا هستند که می‌توانند «نیازهای اطلاعاتی» آنها را برای صنعتی شدن برآورده کنند. این دو نویسنده، نتیجه‌گیری می‌کنند که این فرضیه‌ای «مزخرف و خطرناک» است، زیرا:

در یک کشور فقیر، استفاده از ریزکامپیوتری که توسط ماهواره به یک سیستم اطلاعاتی که نیمی از جهان را در بر دارد مرتبط است، عملی احمقانه می‌باشد. این عمل، نوعی افراط و زیاده‌روی تکنولوژی است. بیشتر کشورهای فقیر، به تکنولوژی‌هایی بسیار ساده‌تر مانند ماشین‌های تایپ، کتاب‌های مرجع، ابزارهای دستی، دوچرخه و ضبط صوت نیازمندند. یافتن تعمیرکاران ماهر کامپیوتر تقریباً غیرممکن است؛ اگر گروه‌های محلی را مجبور کنیم که کامپیوترهایی کاملاً پیشرفته را خریداری کنند، این نوعی ستم و بی‌رحمی در حق آنها است.
 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه رشته کامپیوتر با موضوع تاثیر کامپیوتر بر جامعه

تحقیق در مورد جاده سازی

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد جاده سازی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد جاده سازی


تحقیق در مورد جاده سازی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه116

 

فهرست مطالب ندارد

 

جاده در ایران باستان

ز گفته های هرودت و نوشته های دیوانی گنجینه‌ی تخت جمشید بر می

آید که همه‌ی کشورها با شاهراه ها با پایتخت های شاهنشاهی در پیوند

بوده اند در نوشته های تخت جمشید ، گذشته از راه مهم میان شوش و

تخت جمشید، راه های بلخ ، کرمان ، هند ، آراخوزیا و گندار، هرات ،

ساگارتیا ، ماد ، بابل، مصر و سارد‌یاد شده است پایتخت های شاهنشاهی

(پاسارگاد، پارسه شهر، شوش، بابل، همدان) با جاده های بزرگی که‌یک

چهار پهلویی را پدید می آورد به هم پیوند می خورده است که از میان

آنها راه شوش به پارس شهر شناخته شده ترین است از شوش به همدان،

شاهراه از لرستان نمی گذشت، چراکه این راه بد، باریک و شیبدار بوده

است، پس جاده  از دشت بابل و از بیستون به فلات ایران می رفته است از

همدان جاده‌ی دیگری از گابای (اسپهان) تا پارس می آمد و تا بندر بوشهر

در خلیج پارس امتداد داشت هم چنین پایتخت ها به همه‌ی کشورهای

شاهنشاهی راه داشته اند در پاختر(شمال)، همدان از راگا (ری) و گرگان به

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد جاده سازی