لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
بلاغت قرآن: از مهمترین ویژگیهای قرآن کریم و زمینهای میانرشتهای در مطالعات قرآنی و ادبی
بلاغت در لغت مصدر "ب – ل – غ" به معنای رسیدن است و بلاغت در سخن نیز به معنای رسیدن به هدف مورد نظر در گفتار است. گاه نیز بلاغت به ابلاغ مصدر باب افعال به معنای رساندن تفسیر شده و بلاغت در سخن به رساندن معنا در بهترین ساختار زبانی به نحوی روشن و آشکار تعریف میشود. بلاغت در مفهوم اصطلاحی آن، گاه عنوان یک دانش از شاخههای علوم ادبی زبان عربی است و گاه بسان اصطلاح بلیغ به عنوان صفت گونه خاصی از سخن یا گوینده آن بکار میرود. دانش بلاغت از زمره دانشهای کاربردی به شمار میرود که هدف از آن مزیت بخشیدن به سخن و یا مصونیت آن از اشتباهات غیر دستوری است که گاه به شیوه بیان معانی و گاه به شیوه هماهنگی سخن با موقعیت بیان آن و گاه به شیوه گزینش کلمات مربوط میشود؛ این سه شاخه به ترتیب در دانشهای بیان، معانی و بدیع بحث میشوند. سخن بلیغ آن است که افزون بر ویژگی فصاحت، ساختارهای گوناگون زبان در موقعیتهای مناسب آن بکار رفته باشد؛ برای مثال در مکان مناسب از تاکید، تکرار، گزیدهگویی و زیادهگویی و... استفاده شده باشد. بنابراین ویژگی بلاغت به واژگان مفرد نسبت داده نمیشود و تنها ترکیبها و عبارات را شامل میشود؛ در حالی که ویژگی فصاحت به کلمه نیز نسبت داده میشود. کلمه فصیح آن است که حروف آن تناسب آوایی داشته و استعمال آن در معنای مورد نظر نامأنوس نباشد و ساختار صرفی آن مطابق با قواعد ساخت کلمات در زبان عربی باشد و سخن فصیح آن است که افزون بر برخورداری تکتک واژگان از ویژگی فصاحت، مجموع سخن نیز ساختار نحوی درست و استواری داشته باشد و کنار هم نشستن واژگان، ناسازگاری آوایی پدید نیاورد و دلالت سخن بر معنای مورد نظر دشوار و پیچیده نباشد.
قرآن خود را "کتاب مبین" که زبانش عربی است، معرفی میکند "والکتاب المبین*انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون" زخرف/ ، 2-3. منظور از این تعبیر، اشاره به ویژگی فصاحت در قرآن دانسته شده است. تعبیر "بلسان عربی مبین" در شعراء/ ، نیز به فصاحت و اعجاز بیانی قرآن تفسیر شده است. تاکید قرآن بر تعبیر "عربی مبین" از نظر برخی مفسران، نشان از برتری زبان عربی از جهت گویایی و رسایی دارد و وجه انتخاب آن به عنوان زبان قرآن از همین روی است؛ گرچه خداوند در بیانی عام زبان هر پیامبر و کتاب را زبان قوم وی معرفی نموده (ابراهیم/14، 4) که میتواند دلیلی بر نبود ویژگی خاصی در زبان عربی برای انتخاب آن به عنوان زبان قرآن باشد. ویژگی "مبین" در دستهای دیگر از آیات در سیاق نفی برخی اتهامات کافران آمده است. برای نمونه در پاسخ به اتهام اخذ قرآن از برخی آشنایان به کتابها و ادیان گذشته، زبان این افراد را اعجمی معرفی کرده و با توصیف قرآن به "عربی مبین" آن را دلیلی بر نادرستی این ادعا شمرده است " ولقد نعلم أنهم یقولون إنما یعلمه بشر لسان الذی یلحدون إلیه أعجمی وهذا لسان عربی مبین" نحل/16، 103. اعجمی به نارسا و عربی مبین به زبان شیوا و رسا تفسیر شده است. تاکید بر ویژگی "مبین" در نفی اتهام شاعری از پیامبر نیز تکرار شده است "وما علمناه الشعر وما ینبغی له إن هو إلا ذکر وقرآن مبین" یس/ ، . در آیه 28 زمر نیز قرآن متنی عربی بدون کژی و ناراستی توصیف شده "قرآنا عربیا غیر ذی عوج" که از نظر مفسران، اشاره به فصاحت قرآن دارد. ویژگی فصاحت و بلاغت در قران، عنصری اساسی در این متن شمرده میشود و لذا ترجمه قرآن و یا بازخوانی معانی آن به بیانی دیگر از نظر مفسران و فقیهان، قرآن نامیده نمیشود. گویاترین آیه در ارتباط با بلاغت قرآن، آیه 23 زمر/ است که قرآن را سخنی نیکو و همسان در راستی و درستی معانی و تناسب و استواری نظم و تالیف، معرفی میکند: "اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِیَ ...". افزون بر این تعبیرهای عام در برخی آیات نیز به جلوههای هنری بخشهای از قرآن چون داستانهای آن توجه شده است "نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذا القرآن" یوسف/12، 3. برخی مفسران نیز منظور از "احسن القصص" را نه تنها داستانها که شامل همه قرآن دانسته و وجه نامگذاری قرآن به قصه را برخورداری آن از نهایت فصاحت و زیبایی و سازگاری الفاظ و معانی آن دانستهاند. افزون بر برخورداری قرآن از برخی ویژگیهای بلاغی که بر زیبایی آن افزوده، برخی مفسران به وجود پارهای ویژگیهای در قرآن توجه نمودهاند که معمولا از سطح هنری هر سخنی میکاهند، اما قرآن با وجود این ویژگیها از جمله: پرهیز از شعر و مبالغات و تشبیهات خلاف واقع و وجود مضامین حقوقی و اخلاقی و تکلیف و بیم و پرهیز، در بالاترین سطح بلاغی و هنری قرار دارد.
قرآن و ادبیات عرب قبل از اسلام
بلاغت قرآن از نگاه تاریخی به جایگاه ادب و سخنوری در بین مردم عرب ارتباط دارد. منطقه شبه جزیره عربی در دوره نزدیک به ظهور اسلام، تحولات بنیادین اجتماعی، فرهنگی و زبانی را به خود دیده است. گشایش مرزهای شبه جزیره به روی مردمان و دولتهای همسایه، زمینه مناسبی برای شکوفایی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی پدید آورده بود. شکوفایی بازرگانی داخلی و خارجی در کنار پیدایش امیرنشینهای عربی در پیرامون شبه جزیره از جمله: دولت کنده، حیره و غسان، بر تحولات اجتماعی و فرهنگی شبه جزیره افزوده بود. این امیرنشینها غالبا مورد توجه شاعران و ادیبان عرب بودند که برای مدح آنان به آن سو عزیمت میکردند. ورود واژگان متنوع و نو نیز از سوی حوزههای فرهنگی و زبانی همسایه، گویشهای قبایل عرب را با تحولی بنیادین مواجه ساخته بود. نمونههای بسیاری از واژگان بیگانه در آثار شاعران و ادیبان عرب قبل از اسلام از جمله: امیة بن ابی الصلت و اعشی به چشم میخورد. این واژگان دخیل در کنار تنوع گویشهای قبایل، امتیازاتی چون وجود مترادفات بسیار و متنوع در زبان عربی را موجب شده است. از سوی دیگر سرعت و گسترش نقل و انتقال بازرگانی در سرتاسر شبه جزیره، روابط عمیق و نسبتا محکمی بین قبایل عرب پدید آورده بود. نقش کاهنان و حکیمان عرب نیز که با سخنان شیوا و فصیح، نقش دینی و اجتماعی خود را ایفا مینمودند در تحولات فرهنگی و زبانی شبه جزیره حایز اهمیت است. برخی قبایل عرب چون: تمیم، بنیاسد و هذیل در سخنوری و چکامهسرایی شهرت یافته و بازارهای موسمی، محل مناسبی برای هماوردی شاعران و سخنسرایان بود تا آن جا که در وجه نامگذاری بازار "عکاظ" گفته شده که شاعران در آن بازار به تعاکظ: مفاخره میپرداختند. افزون بر آن، رسم شاعران آن بود که از جایی به جای دیگر در سفر و گردش باشند تا محصولات ادبی خود را در هر جای مناسب عرضه نمایند. چنین محیطی به تدریج گویشهای گوناگون قبایل مرکزی شبه جزیره به ویژه در منطقه حجاز و تهامه رو به نزدیکی و تعامل نهاده، گویشی مشترک موسوم به عربی فصیح، ویژه تولید محصولات ادبی چون: شعر و خطابه و... و نگارش متون رسمی و اداری چون: قراردادهای بین قبایل پدید میآید. عربی فصیح به "العربیة العالیة" و "العربیة المبینة" نیز شهرت داشته است. این زبان مشترک در متن مقدس قرآن نیز بکار رفته و لذا برای همه قبایل نسبتا به طور یکسان قابل فهم بوده است. ادبپژوهان زبان عربی در این که عربی فصیح غلبه گویشی مشخص چون گویش قریشی بوده و یا آن که برآمده از تعامل گویشهای گوناگون بوده، اختلاف نظر دارند. عموم مفسران و مورخان اسلامی و به تبع آنها برخی محققان معاصر چون طه حسین به نظر نخست گراییدهاند و به اموری چون سلطه بازرگانی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی قریش در دوره پیش از اسلام استدلال نمودهاند؛ لیکن گروهی دیگر از محققان، غلبه این نظر را متاثر از تلاش سلطهجویانه جناح قریشی در دوره پس از اسلام دانسته، نفوذ همه جانبه قریش در دوره قبل از اسلام را مورد تردید قرار داده، عربی فصحی را نتیجه تعاملات تاریخی گویشهای گوناگونی در شبه جزیره شمردهاند.
زبان عربی در اثر فضای جدید تمدنی و فرهنگی که در آن قرار گرفته بود، محیط بسیار مناسبی برای پرورش و گسترش صناعتهای ادبی گشت و زبان به ابزاری مهم در ساختار اجتماعی و فرهنگی و دینی و مذهبی شبه جزیره بدل شد. جامعه عربی در حالی با متن قرآنی روبرو شد که جملات مسجع کاهنان، سرودههای شاعران بزرگ به ویژه معلقات هفتگانه، رجزهاى موزون جنگاوران دلیر، خطابههای سخنوران چیرهدست و داستانهای افسانهوار گذشتههای کهن و ... همگی در همه جا به گوش میرسید. کاهنان با جملات آهنگین و قافیهدار خود از حوادث گذشته خبر میدادند و پیشگویی آینده میکردند و به حل اختلافات خانوادگی، حقوقی و دینی و مذهبی مردم پرداخته، مشکلات گوناگون جامعه عربی را تنها با ابزار زبان میگشودند. سبک بیان کاهنان به سجع موسوم بود که در تعریفی کوتاه میتوان آن را نثر قافیهدار تهی از وزن معرفی نمود. سجع، کهنترین سبک ادبی زبان عربی است که به نظر برخی ادبپژوهان زبان عربی حلقه ارتباطی نثر به شعر بوده است. اسلوب سجع عبارت بود از بیان عباراتی کوتاه، رسا و محکم با فاصلههایی منظم و هماندازه بین جملات و برخورداری هر جمله از نظم قافیه و گسترانیدن و پیچیدن معنا در طی عبارات با استفاده فراوان از تلمیحات و استعارات و کنایات و احیانا تعبیرهای معماگونه و رازآلود که امکان فهم چند معنا در آن متصور بود و از مسئولیت کاهن در برابر گفته خویش میکاست. محتوای کلام آنها نیز عبارت بود از مجموعهای مثلها و پند و اندرزها و به اصطلاح منطقیان مسلّمات و مشهورات که در قالبی اطمینان بخش و غیر قابل تردید تدوین مییافت و به مخاطب چنین وانمود میساخت که مشکلی دیگر وجود ندارد و مسئله به طور کامل حل شده است. از این روی کاهنان، اعتباری بیجایگزین در بین مردم عرب یافته بودند و چنین تصور میشد که آنان اخبار خویش را از راه ارتباط با غیب به دست میآورند. بکار گیری اسلوب سجع در تعداد نسبتا وسیعی از آیات قرآن در کنار وجود برخی شباهتهای ظاهری همچون ادعای مشترک پیامبر و کاهنان مبنی بر ارتباط با غیب، زمینه مناسبی برای مخالفان پیامبر پدید آورده بود که او را از زمره کاهنان معرفی نموده، اصالت و انحصار پیام او را نفی نمایند. این اتهام به پیوست پاسخ خداوند مبنی بر نفی این اتهام و بیان تفاوت ماهوی کهانت و نبوت در آیات چندی از قران بازتاب یافته است (طور/52، 29؛ احقاف/69، 42). افزون بر آن در تعداد زیادی از روایات نیز کاهنان نکوهش شده، مراجعه به آنها کفر تلقی شده و منبع دانش آنها شیاطین معرفی شده که پس از نزول پیامبر همین راه ارتباطی نیز بر آنها بسته گردید. مساله اختلاف بین کهانت و نبوت از آن چنان اهمیتی برای اندیشمندان مسلمان برخوردار بود که درباره استفاده قرآن از اسلوب سجع نیز بحثهای اختلافبرانگیز فراوانی مطرح نمودهاند. تعداد نسبتا وسیعی از محققان علوم قرآنی بر این ادعا اصرار ورزیدهاند که هرگز اسلوب سجع در قرآن بکار گرفته نشده است. آنان در پاسخ به این سوال که تفاوت بین سجع و کلام موزون و قافیهدار بسیاری از آیات قرآن چیست، به رابطه لفظ و معنا توجه نموده و سجع را نوعی بازی زبانی شمردهاند که معانی تابع الفاظ آن است و از روی تصنع و تکلف و به صورتی ساختگی بیان میشود؛ اما در کلام موزون و قافیهدار قرآن، الفاظ تابع معانیاند و از روی بلاغت و فصاحت و به صورتی طبیعی، آهنگ و قافیه یافتهاند. پیروان این دیدگاه در تثبیت نظر خویش اصطلاحی جدید و متفاوت بر سبک متناظر با سجع در قرآن ابداع نموده، آن را فاصله نامیدهاند. پیروان نظریه بکارگیری سجع در قرآن، تفاوت گوهری سجع و فاصله را تنها در منبع و خاستگاه آن میشمرند که در سخنان کاهنان از الهامات شیطان و تخیلات بشری برخاسته و در قرآن از خداوند متعال صادر شده است و اما از جهت شکل و اسلوب تفاوتی بین آنها نیست و لذا اطلاق سجع بر اسلوب آیات قرآن درست و بدون مانع است. در واقع سجع، گونهای سبک بیانی زیبا و نیکو است که برخورداری قرآن از آن نه تنها عیب شمرده نمیشود که پسندیده نیز است. اسلوب سجع به آیات قرآن به ویژه در دوره مکی این امکان را بخشیده که پندها و پیامهای متنوع و داستانها و امثال گوناگون را در کوتاهترین عبارات در قالبی منظم به هم دوخته و با برانگیختن پیاپی مجموعه متنوعی از احساسات و عواطف خوانندگان از ترس و شوق و شرم و خشم و... آنها را در فضایی شورانگیز به دام انداخته، ناخودآگاه به ایمان و تسلیم وادارد. این گروه در پاسخ از پارهای روایات نبوی در نکوهش سجع و پرهیز از بکارگیری آن را این گونه توجیه میکنند که پیامبر به منظور پاکسازی حافظه مسلمانان از خاطرات دوران جاهلی و برهمزدن تداعی ذهنی بین قرآن و سجع کاهنان، چنین دستوراتی داده بود و لذا پس از مدت زمانی دوباره شاهد رواج سجع در بین مسلمانان و حتی صحابه و تابعان هستیم. به عبارت دیگر پیامبر در صدد نکوهش شیوه خاص کاهنان در سجعگویی و نه مطلق اسلوب سجع بوده است. شعر نیز در کنار سجع رواج بسیاری داشت. شاعران بسیاری در نقاط مختلف شبه جزیره، ترانههای عاشقانه یا حماسههای جنگی و یا مداحی و مرثیه میسرودند. شعر به دلیل نظم و آهنگ و بعد زیباشناختی آن در فرهنگ شفاهی مردم عرب جایگاهی بیجایگزین داشت؛ زیرا بر خلاف متون نثری به راحتی در حافظهها میماند و به سرعت جغرافیا را درمینوردید. با این حال قرآن هرگز از سبک شعر استفاده ننموده و حتی پیامبر نیز بنابر پارهای روایات از خواندن شعر پرهیز مینمود. تحلیل سبک شعر در کنار نقش اجتماعی و فرهنگی شاعران در جامعه عرب میتواند به حل این پرسش یاری رساند. شعر ابزار بسیار خوبی برای بیان احساسات شخصی و موردی شاعران است؛ اما هرگز نمیتواند سبک مناسبی برای بیان گزارههای کلی و عمومی در یک متن مرجع با زمینههای عقیدتی و دینی باشد. از سوی دیگر پیامبر بی آن که از شعر استفاده کرده باشد به دلیل آهنگین بودن پارهای آیات و نیز ادعای ارتباط با غیب به شاعری متهم بود؛ در ذهنیت مردم عرب هر شاعری با جنی در تماس بود که اشعار را بر او الهام مینمود. در واقع سجع شیوهای میانه بین نثر خشک و بیروح و شعر به شمار میرفت و لذا مناسبترین سبک برای بیان در متنی چون قرآن به شمار میرفت. با این حال تداعی بین سجع و کهانت نیز زمینهساز تکذیب پیامبر بود و شاید همین عامل یکی از دلایل آن بود که سبک بیانی قرآن به تدریج و به ویژه در دوره مدنی با بکارگیری جملات بلند و احیانا بدون قافیه در قالب سورههایی بلند و با موضوعاتی نسبتا مشخصتر و محدودتر و انسجامی بیشتر، اختلافی محسوس نسبت به دوره مکه یافته، به سبک خطابه و نیز متون نوشتاری نزدیک شود؛ سبکی که امکان بیان تفصیلی را بیشتر در اختیار گوینده مینهد. خطابههای عرب معمولا در موضوعاتی چون: مفاخره و هماوردی بین افراد و قبایل و.. صورت میگرفت؛ گرچه در بین احناف در اثر ارتباط با اهلکتاب، بیان خطابههای اخلاقی با مضامین پند و اندرز و دعوت به خردگرایی و سنتهای شایسته گذشته و زدودن آیینهای ناروا نیز رواج یافته بود. امثال از دیگر گونههای ادبی رایج بین عرب قبل از اسلام بود. مثل در تعریف اصطلاحی به عبارتی کوتاه با معنایی رسا گفته میشود که از راه تشبیهی گویا و کنایهای نیکو بیان میشود. امثال عرب یا از نوع واقعی بوده و به واقعهای حقیقی اشاره داشتند و یا از نوع تخیلی و از زبان حیوانات و ... بیان میشدند. مثل در هر دو حالت به تجربهای واقعی و عینی در زندگی
تحقیق درباره بلاغت قرآن