فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره تاریخ اشکانیان

اختصاصی از فایل هلپ مقاله درباره تاریخ اشکانیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره تاریخ اشکانیان


مقاله درباره تاریخ اشکانیان

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:84

مقدمه

آثاردوره اشکانیان درایران کمترمورد بررسی وکاوش باستان شناسی قرارگرفته است، شناخت ما ازاین عصرتاسده قبل بیشتربراساس منابع یونانی،رومی، چینی وتحقیق برروی سکه های آن دوران بود اما درسده بیستم با رشد کاوشهای باستان شناسی مربوط به این دوره به ویژه درخارج ایران فعلی اطلاعات گسترده تری فراهم ساخت ومحوطه های اشکانی بسیاری دربین النهرین، اسیای مرکزی و... کاوش شده متأسفانه به موازات آن درایران کاوشهای زیادی انجام نشد وتنها درچند محوطه اشکانی مثل کوه خواجه، قومس، قلعه یزدگرد وبرخی قبرستانهای آن عصرکاوشهای مختصری صورت گرفت واطلاعات وگزارشهای محدودی منتشرگردید.

«نام اشکانیان درهیچ کجای کتب مقدس(عهد عتیق: تورات) ذکرنشده است. قدیم ترین نوشته درمورد ساکنان ایالت پارت درسالنامه های آشوری می باشد. آشوریها منطقه پارت را به خوبی می شناختند این مطلب درگزارشی که ازحمله اسرحدون دردست است ذکرشده است. ظاهراً این حمله در673 ق.م واقع شده بود.

بعد ازان نام ایالت پارت را درسنگ نبشته بزرگ داریوش دربیستون به صورت"پرثو" آمده است، دربند سوم سنگ نبشته نقش رستم نزدیک تخت جمشید که داریوش درآن به ذکرنام یکایک ازممالک تابعه خود پرداخته وپارت بعد از مادو ایلام سومین ایالتی است که به وی باج می داده اند نیزآمده است.[1]»

«در تاریخ طبرسی؛ ناماشکانیان «اشغانون» ذکر شده و در بارهآنها چنین تضاوت شده :«مردی بود به قهتان ،اصفهان، و پاریس از این سوی  و جبال هم او داشت نام او اردوان و از اهل بیت ملوک بود از عجم2».

«درمجموع سه نظریه درباره نژاد اشکانیان درتاریخ مطرح است:

  1. ژوستن: مورخ معروف براین باوراست که پارتیان ازمردمان سکایی بودند، وی عقیده دارد که واژه پارت نیز یک واژه سکایی به معنا ومفهوم تبعید شده است.
  2. استرابون: مورخ وجغرافیدان نیزپارتیان را ازمردم داهه دانسته واین مردم نیزاصالت سکایی داشته اند به عقیده او آنها ابتدا درکناردریایی آزف کنونی نشیمن داشتند وسپس ازآنجا کوچیده وبه سوی خوارزم رفته ونیزازگرگان گذشته وبه خراسان مهاجرت کرده اند.
  3. سومین عقیده و نظرازسوی آریان اظهارشده است. براساس عقیده وی آنگاه که سزوستریس فرعون مصربه سرزمین سکاها حمله کرد به هنگام بازگشت پارتیان را با خود آورد و درکوه های واقع شده درمشرق دریایی گرگان مستقرکرد. محققان براین باورند که نظریه وی صحت ندارد.

درکل اشکانیان قبیله ای ازپارتی/ آپارنی(Aparni) بودند وآن تیره ای ازقبیله بزرگ داهه(Dahe) به شمارمی آمد وبه صورت چادرنشین دردشتهای بین جیحون ودریای مازندران زندگی میکردند[2] ».

مختصری از تاریخ اشکانیان

«همانطورکه گفته شد پرثو جزو سومین ایالت هخامنشی بود که بعد ازبه تصرف درآمدن آن توسط اسکندرساتراپ آن ناحیه موسوم به فراتافرتیس درناحیه هیرکانیا تسلیم اسکندرشد واسکندر، امی نا سپس راکه  درمصربود به سمت ساتراپ پارت تعیین کرد،به طور کلی حدود دولت اشکانی بر اساس حدود طبیعی محدود است یعنی از شمال کوه های قفقاز دریای خزر و رود جیحون و سند و دریای عمان و دجله و فرات و... این محدوده طبیعی عمدتا بخشی از سرزمین هخامنشیان را تشکیل می دهد.3 »درعهد اسکندرپارتیا وهیرکانیا باردیگربا هم متصل شدندودرسال 321 ق. م فیلیپوس ازباکتریا به ایالت پارت مامورگردید ولی درسال 318 ق.م ساتراپ ماد ناحیه پارتیا را


[1] دیواز، ن ، تاریخ سیاسی پارت، ترجمه: علی اصغرحکمت، تهران، انتشارات ابن سینا، 1342 ، صفحه 2.

2 بیانی،شیرین ؛شامگاه اشکانیان و بامدادساسانیان؛تهران،انتشارات دانشگاه تهران ،چاپ سوم ،1386

[2] بوسایلی ،ماریو،هنرپارتی و ساسانی،ترجمه یعقوب آژند،تهران انتشارات مولی،1376


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تاریخ اشکانیان

پاورپوینت میراث فرهنگی و تاریخ

اختصاصی از فایل هلپ پاورپوینت میراث فرهنگی و تاریخ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت میراث فرهنگی و تاریخ


پاورپوینت میراث فرهنگی و تاریخ

 

 

 

 

 

 

 

 

19 اسلاید

 

همه چیزهای ارزشمندی که به فرهنگ یک ملت مربوط می شود.

این چیزها حاصل زندگی و تلاش مردمی است که در گذشته زندگی می کردند و از یک نسل به نسل دیگر رسیده است.

 

ایران جایگاه تمدن های کهن بوده است و دارای میراث فرهنگی بسیار زیاد و با ارزشی است.

همانطور که نسل های قبل این میراث را حفظ کردند و به ما سپردند، ما نیز باید آن را حفظ کنیم و به آیندگان بسپاریم.

میراث فرهنگی به همه مردم یک کشور متعلق است. پس همه باید در حفظ آن بکوشند.

 


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت میراث فرهنگی و تاریخ

مقاله در مورد تاریخ ورود اولین اتومبیل به ایران

اختصاصی از فایل هلپ مقاله در مورد تاریخ ورود اولین اتومبیل به ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد تاریخ ورود اولین اتومبیل به ایران


مقاله در مورد تاریخ ورود اولین اتومبیل به ایران

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:6

در مورد تاریخ ورود اولین اتومبیل ‹رولزرویس› به ایران اطلاعات کاملی در دست نیست اما چاپ یک مطلب کوچک در مجله معتبر ‹اتوکار› در سال 1919 ، این گمان را تقویت می کند که این واقعه در سال 1907 اتفاق افتاده است. در این صورت ورود این اتومبیل در زمان حکومت ‹محمد علی شاه قاجار› و مدل آن ‹سیلور گوست› بوده است. از ان تاریخ تا سال 1923 جمعا 13 دستگاه ‹سیلور گوست› دیگر به ایران وارد شدند و رولز رویس بعد از آن به عصر ‹فانتوم› قدم گذاشت و مدل جدید خود را به این نام مزین نمود. ‹رضا خان› در سال 1926 اولین رولز رویس خود را که یک phantom 1 بود دریافت نمود. از ان پس به تدریج تا دهه 70 تعداد معدودی مدل های مختلف ‹فانتوم› و تعداد بیشتری مدل های ارزان قیمت تر (GAMARGUE , CORNICHE , SILVER SHADOW , SILVERWERWRAITH) به ایران وارد گردیدند و پس از ان تاریخ رولز رویس مدتی در ایران حضور نداشت. تابستان امسال گرچه مانند سال 1385 برای اتومبیل دوستان آنچنان شوک آور نبود، اما ورود یک ‹فانتو› جدید به تهران وضعیت را تغییر داد. در این شماره سعی خواهد شد که به بررسی جزئیات این اتومبیل بپردازیم .

در اولین نگاه فانتوم به دلیل ابعاد بزرگش ، جلب توجه می نماید. ممکن است اینطور تصور شود که این خودرو به دلیل داشتن ظاهری جعبه ای ، خیلی به نظر نیاید اما در روز قرار در خیابانی که رولزرویس در ان پارک بود< مقداری خرده شیشه دیدم و بعد فهمیدم که راننده یک مرسدس بنز عبوری< در حال تماشای این خودرو متوجه توقف خودروی جلویی نشده و با آن برخورد کرده بود.

‹فانتوم› جدید را می توان مدل جدید سری VI ‹فانتوم› دانست که بین سالهای 1968 تا 1991 در خط تولید بود و در این مدت تنها 374 دستگاه از آن ساخته شد.

پس از ان که ‹ب ام و› توانست مارک رولزرویس را در سال 1998 تحت مالکیت خود  در آورد، چند سالی طول کشید تا بتواند مدل جدید را که تحت نظارت مستقیم خود طراحی شده بود، روانه بازار کند. رشته ‹دی.ان.ای› در فانتوم جدید از ژن های انگلیسی و آلمانی تشکیل شده و این را در اولین نگاه می توان فهمید.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد تاریخ ورود اولین اتومبیل به ایران

تحقیق و بررسی در مورد تاریخ زبان فارسی 12ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق و بررسی در مورد تاریخ زبان فارسی 12ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

تاریخ زبان فارسی

زبان ایرانی

دانشمندان زبان شناس برآنند که زبان های امروزی دنیا بر سه بخش است :

نخست - بخش یک هجایی (یک سیلابی) و این قسم زبانها را زبان­های ریشگی نامند، زیرا لغات این زبانها تنها یک ریشه است که به اول یا آخر آن هجاهایی نیفزودهاند. زبان چینی، آنامی و سیامی را از این دسته میدانند، در زبانهای ریشگی شمارهی لغتها محدود است، چنانکه گویند چینیان برای بیان فکر خود ناگریزند لغات را پس و پیش کنند یا مراد خود را با تغییر لحن و آهنگ کلمه بفهمانند.

دوم - بخش زبانهای ملتصق این زبانها یک هجایی نیست چه در لغات این زبان به هنگام اشتقاق هجاهایی بر ریشهی اصلی افزوده میشود ولی ریشهی اصلی از افزودن هجاها هیچگاه تغییر نمی‌کند و دست نمی‌خورد و هرچه بر او افزایند به آخر او الحاق میشود. مردمی که زبانشان را ملتصق خوانند اینانند :

1- مردم اورال و آلتایی که شاخهای از نژاد زردپوست میباشند مانند مغولان و تاتاران و ترکان و مردم دونغوز و فین و ساموئید و بیشتر ساکنان سیبریا و دشت قبچاق

2- مردم ژاپن و اهالی کره

3- دراوید و باسک از مردم هند

4- بومیان آمریکا‌

5- مردم نوبی (جنوب مصر در آفریقا) مردم هُوتْ تِنْ تُتْ مردم کافرْ و سیاه پوستان آفریقا

6- مردم استرالیا

سوم - بخش زبانهای پیوندی، در این زبانها بر ریشه و مادهی لغات هجاهایی افزوده میشود ولی نه تنها به آخر ریشه، بلکه به آخر و اول ریشه هم - دیگر اینکه ریشهی لغت بر اثر افزایش تغییر می‌کند، گویی که ریشه با آنچه بر وی افزوده شده است جوش خورده و پیوند یافته است - به خلاف زبان ملتصق که چون ریشه تغییر نمی‌کند هجاهایی که بر ریشه افزوده است مثل آن است که به ریشه چسبانده باشند نه با او پیوسته باشد.

زبانهای پیوندی اینهاست :

الف - زبانهای سامی مانند عبری، عربی و آرامی که بعد سُریانی نامیده شد، و در عهد قدیم زبانهای فنیقی و بابلی و آشوری و زبان مردم «قرطاجنه» که شعبه بودهاند از فنیقیان و زبان حیمری.

ب - زبانهای مردم هند و اروپایی به معنی اعم: آریاییان هند - آریاییان ایران - یونانیان - ایتالیاییان - مردا سِلْت (بومیان اروپایی غربی) ژرمنی (آلمان و آنگلوساکسون و مردم اسکاندیناوی) - لِتْ و لیتوانی و سلاو (که روس و سلاوهای شرقی اروپا و مردم بلغار و صرب و سایر سلاوهای بالکان باشند)

علمای زبان شناسی برآنند که زبانهای بخش سوم از مراحل زبانهای بخش اول و دوم در گذشته و ترقی کرده تا بدین درجه رسیده است - یعنی این زبانها مستقلا در سیر تطور کمال یافته و به مرحلهای رسیده است که اکنون مشاهده میکنیم و ما در این پاره به تفصیل گفتگو خواهیم کرد.

زبان پارسی

فارسی زبانی است که امروز بیشتر مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و قسمتی از هند، ترکستان، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن میگویند، نامه مینویسند و شعر می‌سرایند.

تاریخ زبان ایران تا هفتصد سال پیش از مسیح روشن و در دست است و از آن پیش نیز از روی آگاهیهای علمی دیگر میدانیم که در سرزمین پهناور ایران - سرزمینی که از سوی خراسان (مشرق) به مرز تبت و ریگزار ترکستان چین و از جنوب شرقی به کشور پنجاب و از نیمروز (جنوب) به سند و خلیج پارس و بحر عمان و از شمال به کشور سکاها و سارماتها (جنوبی روسیه امروز) تا دانوب و یونان و از مغرب به کشور سوریه و دشت حجاز و یمن میپیوست مردم به زبانی که ریشه و اصل زبان امروز ماست سخن می‌گفته‌اند.

زرتشت پیمبر ایرانی میگوید که ایرانیان از سرزمینی که «اَیْرانَ وَیجَ» نام داشت و ویژهی ایرانیان بود، به سبب سرمای سخت و پیدا آمدن ارواح اهریمنی کوچ کردند و به سرزمین ایران درآمدند. دانشمندان دیگر نیز دریافتهاند که طایفه ی «اَیْریا» از سرزمینی که زادگاه اصلی آنان بود برخاسته گروهی به ایران، گروهی به پنجاب و برخی به اروپا شتافتهاند و در این کشورها به کار کشاورزی و چوپانی پرداختهاند و زبان مردم ایران، هند و اروپا همه شاخههایی هستند که از آن بیخ رسته و باز هر شاخ شاخهی دیگر زده و هر شاخهبرگ و باری دیگرگون برآورده است.

در علم نژادشناسی مردم اروپایی را به هشت شعبه بخش کردهاند و زبان آنان را نیز از یک اصل دانستهاند به طریقی که گذشت.

ما را اینجا به سایر زبانها کاری نیست، چه آن علم خود به دانستنیهای دیگر که آن را زبان ‌شناسی و فقه اللغه گویند باز بسته است. ما باید بدانیم که تاریخ زبان مادری ما از روزی که نیاکان ما بدین سرزمین درآمدهاند تا به امروز چه بوده است و چه شده است و چه تطورها و گردشهایی در آن یافته است، از این رو به قدیمترین زبانهای ایران باز می­گردیم.

زبان مادی

قدیم ترین یادگاری که از زندگی نیاکان باستانی ما باقی است «نُسک های اَوسْتا» است که شامل سرودههای دینی، احکام مذهبی و محتوی تواریخی است که شاهنامهی فردوسی نمودار آن است و مطالب تاریخی آن کتاب از «کیومرث» تا زمان «گشتاسب شاه» میپیوندد، و پادشاهی اَپَرداتَه (پیشدادیان)،کَویان (کیان) و زمانهی هفت خدایی را با هجوم بیگانگان، مانند: اژیدهاک (ضحاک) و فراسیاک تور (افراسیاب) ترک تا پیدا آمدن زردتشت سپیتمان شرح میدهد.

در این روایات همه جا میرساند که رشتهی ارتباط سیاسی، اجتماعی و ادبی ایران هیچ وقت نگسسته و زبان این کشور نیز به قدیم ترین زبانهای تاریخی یا قبل از تاریخ میپیوندد و «گاثهی زردشت» نمونهی کهنترین آن زبانهاست.

اما آنچه از تواریخ ایران، روم، نوشتههای سمگ و تواریخ دیگر مردم همسایه بر میآید، دوران تاریخی ایران از مردم «ماد» که یونانیان آن را مدی و به زبان دری «مای» و «ماه» گویند برنمی‌گذرد، و پیداست که زبان مردم ماد یا ماه زبانی بوده است که با زبان دورهی بعد از خود که زبان پادشاهان هخامنشی باشد تفاوتی نداشته، زیرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ایرانیان و مهمترین شهرنشینان آریایی آن زمان بودهاند با زبان فارسی هخامنشی تفاوتی می‌داشت. هر آینه «کورش»، «داریوش» و غیره در کتیبههای خود که به سه زبان فارسی، آشوری و عیلامی است، زبان مادی را هم میافزودند تا بخشی بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشتهها ناکام نگذارند، از این رو مسلم است که زبان مادی خود، زبان فارسی باستانی یا نزدیک بدان و لهجهای از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»، «خشِثَرْیت»، «فْروَرَتْیش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستیاک – اژی دهاک»، «اَرتی سس- اَرته یس- اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز میشود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نیز یکی این دو زبان معلوم میگردد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد تاریخ زبان فارسی 12ص

تاریخ (3)

اختصاصی از فایل هلپ تاریخ (3) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

وضع عمومى ایران مقارن ظهور اسلام

کتاب: فروغ ابدیت، ج 2، ص 99

نویسنده: جعفر سبحانى

براى بدست آوردن ارزش نهضتى که پیامبر اسلام(ص) بنیانگذار آن بود، لازم است و لو در حد اجمال با اوضاع دو محیط آشنا شویم:

1- محیطى که اسلام در آنجا پیدا شد و رشد و نمو کرد.

2- محیط بیرون از جهان اسلام.

در رابطه با محیط دوم، تاریخ ایران و روم را به عنوان درخشانترین نقاط آنروز عالم به ما معرفى مى‏کند و ما در این قسمت پیرامون ایران به بحث مى‏پردازیم و بحث راجع به اوضاع روم و شبه جزیره عربستان را در عناوین دیگر پى‏مى‏گیریم.

ظهور اسلام و بعثت پیامبر اکرم‏«ص‏»،(611 میلادى)،با دوران پادشاهى خسرو پرویز(628-590 م)مصادف بود و در زمان خسرو پرویز،پیامبر اسلام‏«ص‏»از مکه به مدینه هجرت فرمود(روز آدینه 16 ژوئیه 622)و این واقعه،مبدء تاریخ مسلمانان گردید.

در این ایام،دو دولت‏بزرگ و نیرومند(روم شرقى و ایران ساسانى)،بر قسمت اعظم دنیاى متمدن آن روز حکمرانى داشتند.از دیر باز براى تسلط و حکمرانى جهان،با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند. (1)

جنگهاى ممتد ایرانیان با رومیان،از دوران سلطنت انوشیروان(589-531 م)آغاز شد، و تا زمان خسرو پرویز ادامه داشت و مدت بیست و چهار سال به طول انجامید.

خسارات سنگین و مخارج هنگفتى که ایران و روم،در این جنگها متحمل شده بودند،هر دو دولت را از کار انداخت،و جز شبحى از این دو قدرت نیرومند باقى نمانده بود.

براى اینکه اوضاع ایران را از جهات مختلف بخوبى مورد بررسى قرار دهیم،لازم است وضع حکومتها را از پایان سلطنت انوشیروان،تا آغاز ورود مسلمانان به اختصار مورد مطالعه قرار دهیم:

تجمل پرستى در دوران ساسانیان

پادشاهان ساسانى،عموما تجمل پرست و پرتشریفات بودند.دربار پرطمطراق ساسانى و زرق و برق آن،چشمها را خیره مى‏ساخت.

در عهد ساسانیان،ایرانیان پرچمى داشتند به نام‏«درفش کاویانى‏»،که معمولا در میدان جنگ برافراشته مى‏شد و یا در جشنهاى پرتشریفات ساسانیان،بر فراز کاخ آنها نصب مى‏گردید،و این پرچم با جواهرات بسیار گرانبها تزیین شده بود.به قول یکى از نویسندگان:«جواهرات و اشیاء گرانبهاى این پرچم بى‏همتا را به 1200000 درهم یا(30000 پوند)تخمین کرده‏اند» (2) .

در کاخهاى افسانه‏اى ساسانیان،از بس جواهرات و اشیاء نفیس و قیمتى،و نقشه‏ها و تصویرهاى حیرت انگیز فراهم گردیده بود که دیده بینندگان را خیره مى‏کرد.اگر بخواهیم غرائب و عجائب این کاخها را بدانیم،کافى است فقط نظر خود را به یک قالى سپید و بزرگى بیاندازیم که در تالار یکى از کاخها انداخته بودند،به نام‏«بهارستان کسرى‏».«این قالى را زمامداران ساسانى،براى این تهیه کرده بودند که موقع عیش و عشرت سر حال باشند و همیشه مناظر زیبا و فرح انگیز فصل را تماشا کنند» (3) .

به طورى که مى‏نویسند:«این قالى،داراى یکصد و پنجاه ذراع طول،و هفتاد ذراع عرض،و تمام تار و پود آن زربفت و جواهر نشان بود». (4)

در میان پادشاهان ساسانى،خسروپرویز بیش از همه به تجملات علاقمند بود.شمار زنان و کنیزان و خوانندگان و نوازندگان حرمسراى او به چندین هزار تن بالغ مى‏شد.

حمزه اصفهانى،در کتاب‏«سنى ملوک الارض‏»،تجملات خسرو پرویز رابدینگونه شرح داده است:

«خسرو پرویز سه هزار زن داشت،و دوازده هزار کنیزک ساز زن و بازیگر،و شش هزار مرد پاسبان او بودند،8500 اسب مخصوص سوارى او بود،960 فیل،12000 استر مخصوص بردن بنه و هزار شتر داشت‏» (5) .

سپس‏«طبرى‏»اضافه مى‏کند:«این پادشاه بیش از هر کس به جواهرات و ظروف و اوانى گرانبها و امثال آن علاقه داشت‏» (6) .

وضع اجتماعى ایران

وضع اجتماعى ایران در زمان ساسانیان،به هیچ وجه بهتر از وضع سیاست و دربار نبود.حکومت طبقاتى که از دیر زمان در ایران وجود داشت،در عهد ساسانیان به شدیدترین وجهى درآمده بود.

طبقات اشراف و روحانیان،کاملا از طبقه‏هاى دیگر ممتاز بودند.تمامى پستها و شغلهاى حساس اجتماعى مخصوص آنان بود.پیشه‏وران و دهقانان از تمام مزایاى حقوقى اجتماعى محروم بودند.به جز پرداخت مالیات و شرکت در جنگها وظیفه دیگرى نداشتند.

«نفیسى‏»،در باره‏ى امتیازات‏«طبقاتى ساسانى‏»مى‏نگارد:

«...چیزى که بیش از همه در میان مردم ایران‏«نفاق‏»افکنده بود،«امتیازات طبقاتى‏»بسیار خشنى بود که ساسانیان در ایران برقرار کرده بودند.و ریشه آن در تمدنهاى پیشین بوده،اما در دوره‏ى ساسانى،بر سخت گیرى افزوده بودند».

در درجه اول،هفت‏خانواده‏ى اشراف،و پس از ایشان،طبقات پنجگانه،امتیازاتى داشتند.و«عامه‏ى مردم‏»از آن محروم بودند.تقریبا«مالکیت‏»،انحصار به آن هفت‏خانواده داشت.ایران ساسانى...در حدود«صد و چهل میلیون‏جمعیت‏»داشته است،اگر شماره افراد هر یک از هفت‏خاندان را،صد هزار تن بگیریم،شماره مجموع آنها،به‏«هفت صد هزار»مى‏رسد.و اگر فرض کنیم که مرزبانان و مالکان که ایشان نیز تا اندازه‏اى از حق مالکیت‏بهره‏مند بوده‏اند،نیز هفتصد هزار بگیریم،تقریبا از این صد و چهل میلیون،«یک میلیون و نیم‏»حق مالکیت داشته و«دیگران همه‏»از این حق طبیعى خداداد«محروم بوده‏اند». (7)

پیشه‏وران و کشاورزان که از تمام مزایاى حقوقى محروم بودند ولى بار سنگین مخارج اعیان و اشراف را بر دوش داشتند،در حفظ این اوضاع سودى گمان نمى‏بردند.لذا بسیارى از کشاورزان و طبقات پست و پائین اجتماع،کارهاى خود را ترک کرده و براى فرار از مالیاتهاى کمرشکن،به دیرها پناهنده مى‏شدند. (8)

مؤلف کتاب‏«ایران در زمان ساسانیان‏»،پس از آنکه از بدبختى کشاورزان و کارگران ایران مى‏نویسد:سپس از قول یکى از مورخان غرب به نام‏«امیان مارسیلینوس‏»،چنین نقل مى‏کند:کشاورزان و کارگران ایران در زمان ساسانیان در نهایت ذلت و خوارى و بدبختى بسر مى‏بردند.در موقع جنگ،پیاده از عقب لشکر حرکت مى‏کردند.طورى آنان را خوار و بى‏ارزش مى‏شمردند که گویا بردگى براى آنان براى همیشه نوشته شده است و هیچ اجر و مزد در مقابل کار خود دریافت نمى‏کردند. (9)

در امپراطورى ساسانى،تنها اقلیتى کمتر از یک و نیم درصد از جمعیت،صاحب همه چیز بوده‏اند ولى بالغ بر نود و هشت درصد مردم ایران،همانند بردگان حق حیات نداشتند.

حق تحصیل ویژه طبقات ممتاز بود

در دوره ساسانیان،تنها اطفال توانگران و خاندان جاه و نعمت،حق تحصیل علم داشتند.توده و طبقات متوسط از دانش و کسب فضیلت محروم بودند.

این عیب بزرگ در فرهنگ ایران باستان،به قدرى واضح و روشن است که حتى‏«خداینامه پردازان‏»و«شاهنامه نویسان‏»،با اینکه هدف آنها حماسه سرائى است،به آن نیز تصریح کرده‏اند.

«فردوسى‏»،حماسه سراى معروف ایران،در«شاهنامه‏»داستانى آورده است که بهترین شاهد این مطلب است.این داستان در زمان انوشیروان اتفاق افتاده،یعنى درست در زمانى که امپراطورى ساسانى،دوران طلائى خود را مى‏گذرانده است.و این داستان نشان مى‏دهد که در دوره او نیز اکثریت قریب به اتفاق مردم،حق تحصیل نداشتند و حتى انوشیروان دانش دوست،هم حاضر نبود به طبقات دیگر مردم،حق تحصیل علم بدهد.

«فردوسى‏»مى‏گوید:کفشگرى حاضر شد براى مصارف جنگ ایران و روم،گنج‏سیم و زر نثار کند،با آنکه در آن زمان انوشیروان به کمک مالى احتیاج بیشترى داشت،زیرا حدود سیصد هزار سپاهى ایران،دچار کمبود غذا و اسلحه بودند،داد و فغان از لشکریان برمى‏خیزد،جریان را به خود شاه مى‏رسانند.انوشیروان،از این وضع،پریشان خاطر مى‏گردد و بر فرجام خویش بیمناک مى‏شود.بلافاصله‏«بزرگمهر»،وزیر اندیشمند خود را براى چاره‏جوئى فرا مى‏خواند و دستور مى‏دهد هم اکنون باید به سوى مازندران رود و هزینه جنگ را فراهم کند.ولى‏«بزرگمهر»مى‏گوید:خطر،نزدیک است،باید فورى چاره کرد. آنگاه بزرگمهر،قرضه‏ى ملى پیشنهاد مى‏کند،انوشیروان پیشنهاد او را مى‏پسندد و دستور مى‏دهد هر چه فورى اقدام شود.بزرگمهر به نزدیک‏ترین شهرها و قصبات مامور مى‏فرستد و جریان را با توانگران آن محل در میان مى‏گذارد.

کفشگرى حاضر مى‏شود تمام هزینه جنگ را بپردازد.فقط توقعى که دارداینست که به یگانه پسر او که مشتاق تحصیل است،اجازه تحصیل داده بشود.بزرگمهر درخواست او را نسبت‏به عطاى او کوچک مى‏شمارد،به پیشگاه خسرو مى‏شتابد و آرزوى پیر کفشگر را به شاه مى‏رساند.انوشیروان خشمگین مى‏شود و به وزیر خود بزرگمهر پرخاش مى‏کند و مى‏گوید:این چه تقاضائى است که تو مى‏کنى؟و این کار مصلحت نیست،زیرا با خروج او از طبقه‏بندى،سنت طبقات مملکت‏بر هم مى‏خورد و زیان آن بیش از ارزش این سیم و زرى است که او مى‏دهد.

سپس فردوسى،از زبان انوشیروان،به تشریح‏«فلسفه ماکیاولى‏»او مى‏پردازد:

چو بازارگان بچه گردد دبیر هنرمند و با دانش و یادگیر

چو فرزند ما بر نشیند،به تخت دبیرى ببایدش،پیروز بخت

هنر یابد ار مرد موزه فروش سپارد بدو چشم بینا و گوش

بدست‏خردمند مرد نژاد نماند جز از حسرت و سرد باد...

بدین ترتیب،به فرمان‏«خسرو دادگر!!»،درم‏هاى مرد کفشگر را پس مى‏فرستند.«کفشگر بى‏چاره‏»،افسرده خاطر مى‏گردد و شبانگاه،دست تظلم وزارى که عادت مظلومان است، از این همه ستمکارى و حق کشى،بر درگاه داور بى‏پناهان بلند مى‏کند و زنگ عدل الهى را به صدا در مى‏آورد.

...فرستاده برگشت و شد با درم دل کفشگر زان درم،پر زغم

شب آمد،غمى شد ز گفتار شاه خروش جرس خواست از بارگاه (10)

با همه اینها،دستگاه عریض و طویل تبلیغاتى انوشیروان،وى را عادل قلمداد نموده و به جامعه ایرانى تحمیل کرده است.ولى این شاه به اصطلاح عادل،نه تنها گره اساسى را در جامعه ایران آن روز نگشود،بلکه سبب شد بدبختیهاى اجتماعى زیادى دامنگیر ایرانیان گردد.تنها در غائله مزدک هشتاد هزار و به قولى صد هزار ایرانى را زنده بگور کرد (11) ،تا به خیال خود این فتنه را از ریشه برکند!غافل از اینکه این‏«فتنه‏»ریشه کن نگردید.زیرا این گونه مجازاتها از بین بردن‏«معلول‏»است نه‏«علت‏»،به اصطلاح مبارزه بر ضد بزهکار است نه جرم!!ریشه فتنه نابسامانى اجتماع و اختلاف طبقاتى و احتکار ثروت و مقام،در دست طبقه خاص و محرومیت اکثریت قاطع مردم و مفاسد دیگرى بود و او با کمک سرنیزه و فشار مى‏خواست تا مردم،خود را راضى جلوه دهند.

«ادوارد براون‏»،در مورد نسبت عدالت که به انوشیروان مى‏دهند،مى‏نویسد:«اقدامات شدیدى که بر ضد«زنادقه‏»به عمل آورد و موافقت و ستایش مؤبدان مجوس را جلب کرد و تواریخ ملى نیز به دست همین مؤبدان تنظیم شد...» (12) در همین تواریخ رسمى،انوشیروان، پادشاهى نمونه‏ى عدل و انسانیت معرفى شده است،حکایاتى نقل کرده‏اند از قبیل اینکه: زنجیرى در بیرون بارگاه شاهى آویخته بود،تا مظلومان دست‏بر آن زنند و با صداى زنگ،شاه را به داورى فراخوانند. (13)

شگفتا!در این مدت طولانى،هیچ مظلومى جز الاغ پیرى،این زنگ را به صدا درنیاورد. البته معلوم است،الاغ،جرم شهامت و جرئت‏خود را نمى‏دانسته و گرنه هرگز به سیم عدالت نزدیک نمى‏شد.

و نیز مى‏گویند:«سلطان روم،سفیرى به جانب سلطان عجم،انوشیروان مى‏فرستد.چون چشم سفیر،بر عظمت‏سلطان عجم و بزرگى طاق کسرى مى‏افتد،مى‏بیند سلطان بر سریر نشسته و ملوک در خدمت او حاضرند،نگاهى به اطراف ایوان مى‏اندازد،ایوان را خیلى با شکوه مى‏بیند،در اطراف ایوان اعوجاج و کجى است.از درباریان جریان را مى‏پرسد،به او مى‏گویند:این کجى را که ملاحظه مى‏کنى،براى این است که در این جا خانه پیرزنى بود که شاه خواست آن را بخرد و داخل ایوان نماید.آن زن حاضر به فروش نشد، انوشیروان هم او را مجبور نکرد.لذا خانه آن پیرزن باعث اعوجاج و کجى این ایوان گردید.آن سفیر قسم خورد که‏این کجى بهتر از راستى است. (14)

واقعا شگفت انگیز است کسى که مى‏خواهد همچو بنا و ایوان با شکوهى بسازد آیا قبلا نقشه آن را تهیه نمى‏کند و بدون نقشه و زمین کافى اقدام به ساختن چنین ساختمانى مى‏کند؟!و در نتیجه کاخ به صورت بناى کج درمى‏آید،آیا این مطلب باور کردنى است؟

بعید نیست این نوع داستانها را درباریان و موبدان،به پاس خدمات گرانبهائى که خسرو با نابود کردن مزدکیان به آنها کرده،به نفع خسرو جعل کرده باشند.

به قول مؤلف کتاب‏«ایران و اسلام‏»،از اینها عجیبتر این است که برخى براى آنکه عدالت او را شرعى و مستند جلوه دهند،ناچار احادیثى از زبان رسول گرامى و پیشوایان اسلام در این باب ساخته‏اند.مانند آن حدیث معروف‏«ولدت فی زمن الملک العادل‏» (15) «من در زمان شاه دادگر چشم به جهان گشودم‏»پیامبر افتخار مى‏کند که در زمان پادشاه عادل انوشیروان به دنیا آمده است،غافل از اینکه عدالت او چه ربطى به پیامبر دارد.

در خبر دیگر آمده است:على‏«ع‏»به مدائن تشریف آورد و در ایوان کسرى فرود آمد،و انوشیروان را زنده کرد و از حال او پرسید،او به امیر مؤمنان خبر داد به خاطر کفر خود از بهشت محروم است،ولى به جهت عدل در جهنم هم معذب نیست (16) .اکنون ببینیم ساسانیان چه ظلمهائى مى‏کردند؟

پرده‏اى از جنایت‏خسروپرویز

یکى دیگر از کارهاى ظالمانه و دیوانه‏وار او رفتار با بزرگمهر معروف بود،که در دربار انوشیروان سیزده سال خدمت کرد و باعث‏حسن شهرت او شد،تا سرانجام خسرو پرویز او را به زندان افکند.وى نامه‏اى به بزرگمهر در زندان چنین نوشت:«بهره دانش و خردمندى تو این شد که تو را کشتنى ساخت‏».بزرگمهر در پاسخ نوشت:«تا بخت‏یار من بود از خرد خود بهره مى‏بردم،اکنون که نیست از شکیبائى خود بهره‏مند مى‏گردم. اگر نیکوکارى بسیارى از دست من رفته از بدکارى‏هاى بسیار،نیز آسوده شده‏ام. اگر منصب وزارت از من سلب شده است،رنج‏ستمکارى آن نیز از من دست کشیده،پس مرا چه باک است؟»

تا این نامه به دست‏خسرو پرویز رسید،فرمان داد بینى و لب‏هاى بزرگمهر را ببرند. هنگامى که این فرمان را به او گفتند،پاسخ داد:آرى لبهاى من بیش از این سزاوار است.خسرو گفت از چه رو؟گفت از آن رو که نزد خاص و عام تو را به صفاتى ستودم که داراى آن نبودى و دلهاى رمیده را رو به تو نمودم،و خوبى‏هائى از تو پخش کردم که تو سزاوار آن نبودى.اى بدکارترین خسروان،با آنکه یقین بر پاکى و نیکى من داشتى،مرا به گمان بد مى‏خواهى بکشى؟پس که را به دادگرى تو امیدى تواند بود و به گفته تو دل تواند بست؟

خسرو پرویز،از این سخن برآشفت و فرمان داد بزرگمهر را گردن زدند. (17)

مؤلف کتاب‏«تاریخ اجتماعى ایران‏»،که خود از پیشتازان ناسیونالیسم است، آنجا که از علل انحطاط و آشفتگى و نابسامانى عصر ساسانى سخن مى‏گوید،حق انحصارى آموزش و پرورش را براى طبقات ممتاز چنین ترسیم مى‏کند:

«...در این دوره،تعلیم و تربیت و فراگرفتن علوم متداول،انحصار به مؤبدزادگان و نجیب زادگان داشته و اکثریت نزدیک به اتفاق فرزندان ایران،از آن محروم بوده‏اند». (18)

آرى این سنت جاهلى،بقدرى در نظر ساسانیان اهمیت داشت،که‏نمى‏خواستند به هیچ عنوانى از زیر بار آن شانه خالى کنند.

از این رو،به خاطر تامین هوسهاى خام و نابجاى این اقلیت ناز پرورده، اکثریت مردم ایران از حق تحصیل علم و سایر حقوق اجتماعى محروم بودند.

داورى تاریخ درباره پادشاهان ساسانى

حکمرانان ساسانى غالب و در حکومت‏خود،سیاست‏خشنى پیش گرفته و به زور شمشیر مى‏خواستند مردم را مطیع خود سازند.

مالیاتهاى بسیار سنگین و کمرشکن از مردم مى‏گرفتند،از این نظر مردم ایران عموما ناراضى بودند ولى از بیم جان خود نمى‏توانستند،سخنى بگویند.حتى مردمان مطلع و اشخاص کاردان نیز در دربار ساسانیان ارزشى نداشت.

زمامداران ساسانى،بقدرى مستبد و خودراى بودند که هیچ کس قدرت اظهار نظر در هیچ کارى نداشت.

تاریخ،با اینکه همیشه به وسیله صاحبان قدرت و زور تحریف مى‏شود،ولى بساط ظلم آنچنان گسترده بود که در گوشه و کنار تاریخ از ظلم و بى‏دادگرى ستمگران، داستانهایى نقل کرده‏اند.

قساوت قلب خسرو پرویز به حدى بود که ثعالبى مى‏نویسد:خسرو را گفتند:که فلان حکمران را به درگاه خواندیم تعلل ورزید،پادشاه بلافاصله امر کرد که اگر آمدن او پیش ما به تمام بدن دشوار است،ما به جزئى از تن او اکتفا مى‏کنیم،تا کار بر او آسانتر شود.بگویید:فقط سر او را به درگاه ما بفرستند (19) !

آشفتگى در حکومت‏ساسانى

در اواخر دوران ساسانیان،چیزى که نباید از ذکر آن غافل شد،موضوع آشفتگى حکومت، رواج خودکامگى،و دسیسه بازى و هرج و مرج در رژیم دولت‏ساسانى بود.

شاهزادگان،اعیان و اشراف و سرداران سپاه به جان هم افتاده بودند و هر دسته، شاهزاده‏اى را برمى‏گزید و دسته دیگر او را از میان بر مى‏داشت و کسى دیگر را انتخاب مى‏کرد.


دانلود با لینک مستقیم


تاریخ (3)