فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره تاریخ تشیع در مکه، مدینه

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره تاریخ تشیع در مکه، مدینه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 35

 

تاریخ تشیع در مکه، مدینه و . . .

تالیف : مارکو سَلَتی (MARCO SALATI)/ رسول جعفریان

حمله سلطان سلیم به ممالیک در سال 7 ـ 1516، شریف مکه را بر آن داشت تا تسلط دولت عثمانی بر سرزمین حجاز را به رسمیت بشناسد. اندکی بعد، فتح نخست بغداد (در سال 1534) و بصره (به سال 1536) سبب شد تا دولت عثمانی در قلب سرزمین های کهن اسلامی حضور یابد.

در چشم مردمان عرب، سلیم و جانشینان او سلطان الروم بودند، اما این روشن بود که آنچه امپراطوری عثمانی به دست آورد، تنها یک توسعه جغرافیایی نبود، بلکه صرف نظر از تمایلات و باور مذهبی اجداد سلطان سلیم، بعد سیاسی و مذهبی پیدا کرده بود.

اکنون قیافه دولت عثمانی با مسؤولیت سنگینی جلوه می کرد. موقعیت به دست آمده جدید، دستیابی به مقام «خادم الحرمین»ی; یعنی عنوان متظاهرانه ای بود که از ممالیک خلع شده به ارث رسیده بود و به دلیل داشتن ادعای «خلیفة المسلمین»، نخستین وظیفه این دولت حمایت و حفاظت از دو شهر مکه و مدینه، فراهم کردن وسائل نگهداری و تأمین آسایش آن دو شهر، ایجاد نظمی مطمئن و امنیت سالانه برای حاجیان، دفاع از مذهب و عقیده و حفظ وحدت مؤمنان بود.

در اصل، با توجه به وظایف رسمی یک حاکم عادل، هیچ چیز تازه ای رخ نداده بود. تنها پس از شکست دولت ممالیک و پیوستن آخرین سلسله ترکمان در آناتولی شرقی، مقابله با دولت صفوی که مدعی تسلط بر دارالاسلام در محدوده حق خود بود، مطرح شده بود.1

روی کار آمدن سلطان سلیم اول، کسی که خطر بزرگ قزلباشان را در نخستین روزهای پیش از روی کار آمدنش درک می کرد، به عنوان یک نقطه عطف در حیات مذهبی و سیاسی امپراطوری عثمانی شناخته می شود.2 او و جانشینانش با حمایت سرسختانه از تسنن و پس از آن، حمایت های دینی از نهادها و تأسیسات مذهبی، توانستند بمانند و پس از شکست تهدید قزلباشان صفوی، تمامیت ارضی خود را حفظ کنند. با این حال، طبیعت ناهمگون امپراطوری که از زمان تأسیس، شاهد همزیستی گروه های شیعه و سنی، بلکه بالاتر، بدعتگرا بود، همچنان حفظ شد.

این تصور خطاست که گفته شود پس از تصرف ممالک تحت سلطه ممالیک، نوعی همگونی مذهبی به وجود آمد، به عکس، به جز یک استثنای برجسته مانند مصر، این امر (ناهمگونی) با تبلیغات شدیدتر صفویان دنبال شد، به طوری که صفویه با رد کردن عقاید افراطی و پذیرفتن نوعی تشیع معتدل و میانه رو، امید کسب هواداری جوامع کوچک اما ریشه داری را داشتند که در سراسر سرزمین های عربی امپراطوری پراکنده بودند.

یک نگاه سریع به نقشه مذهبی ِ امپراطوری ِ توسعه یافته، خود گویای این واقعیت است که مذهب شیعه امامی تا حدود زیادی در عراق، بحرین، شرق جزیرة العرب، یمن، حجاز، لبنان، سوریه و نیز میان اکثریت شهرهای مرکزی مانند بغداد، بصره، و شهرهای مقدس عراق، و همچنین حلب، دمشق، صیدا، مرسا و بالأخره دو شهر مقدس مکه و مدینه حضور داشته است.

این مقاله تحقیقی ِ عمیق، درباره «اوضاع تشیّع در امپراطوری عثمانی» نیست، بلکه امید آن، تنها مشارکت در بررسی تاریخ تشیع در قلمرو عثمانی در قالب بررسی پنج مورداست که اولا نمونه برخورد دولت عثمانی است باتشیع وثانیا نمودار وضعیت و گرایش های جوامع شیعی است که تحت سیطره حکومت سنی ها زندگی می کنند; مکه و مدینه، جبل عامل، حلب و دمشق.

تشیع در مکه و مدینه

حضور تشیع یا هواداری از علی(علیه السلام) به صورت فردی یا خاندانی در مکه، و نیز به صورت عناصر محلی یا مهاجر از نقاط دیگر، به طور جدی با تاریخ این شهر به نخستین روزهای حضور اسلام در آن باز می گردد. ظهور سلسله خودمختارِ محلیِ خاندانِ شیعی بنی الحسن، به روشنی از موقعیت بالا و ماهیت این حضور خبر می دهد.

مسأله ای که برای مدتی طولانی مورد غفلت بوده، موضع گرایش های شیعی سه سلسله از شرفا است که یکی پس از دیگری از قرن دهم به بعد حاکم بر مکه شدند; جعفری ها، هواشم و بنو قتاده; مسأله ای که اخیراً دریک مقاله عالی توسط R. Mortel مورد بررسی قرار گرفته است.3


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره تاریخ تشیع در مکه، مدینه

پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان داریوش واقداماتش

اختصاصی از فایل هلپ پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان داریوش واقداماتش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

داریوش واقداماتش

51اسلاید

زندگی نامه :نام داریوش در پارسی باستان به صورت «دارَیَوَهوش» (Dārayavauš) تلفظ می‌شده و این نام به معنی «استوار نگاه می‌دارد آنچه نیکوست را»، می‌باشد

—سلطنت داریوش از 521 پ م تا 486 پ م بود.او فرزند گشتاسپ فرزند ارشام فرزند آریا رمنه بود. آریا رمنه نیز با فاصله 5 نسل به هخامنش میرسد. داریوش یکی از سرداران کمبوجیه بود پس از اینکه بردیای دروغین به شاهی رسید ،داریوش به همراه شش نفر از دوستان خود تصمیم به بر کناری بردیای دروغین گرفتند. پس از 7ماه شاهی بردیای دروغین داریوش و همراهانش بر او غلبه کردند و او را کشتند و این جمعیت 7 نفره داریوش را به شاهی بر گزید. در این زمان او به مدت یک سال به جنگهای داخلی درون سرزمینی که کورش فتح کرده بود پرداخت و امپراتوری را که کورش پدید آورده بود را استحکام بخشید. پس از آن به جنگهای خارج سرزمین خود پرداخت.ابتدا با سکاها جنگید. آنها مرتب از سپاه داریوش فرار میکردندوداریوش را به دنبال خود میکشاندند. تا اینکه داریوش از ترس قحطی و به خاطر بی نتیجگی جنگ به ایران باز گشت. هر چند داریوش بر آنها پیروز نشد ولی برای همیشه آنها را از حمله به مرز های ایران منصرف کرد. داریوش در سال 521پ م هند را فتح کرد و از سند گذشت. داریوش جنگهای ناموفقی هم با جزایر یونانی داشت و تاریخ نگاران یونانی آنها را بسیار بال و پر داده اند. داریوش مردی با تدبیر قدرتمند و با هوش بود و به ساختمان بندی دولت هخامنشی شکلی داد که تا انتهای آن باقی ماند.
پس  از وفات پدر پارسیان ( کوروش کبیر) در سال 529 قبل از میلاد، ماجرای قتل بردیاو بر تخت نشینی مغ مادی به نام گئومات روی داد. مردم و درباریان به علت شباهت او به بردیا او را همان شاهزاده ی هخامنشی در نظر گرفتند. داستان از این قرار بود که کمبوجیه پسر ارشد کوروش کبیر ، هنگام لشکر کشی به مصر برای جلوگیری از کودتا و قیام برادر کوچکتر خود دستور داد تا او را مخفیانه  به قتل رسانند. اما یکی از نگهبانان متوجه این موضوع شد و یکی از اقوام خود را که بسیار به بردیا شباهت داشت را از این موضوع با خبر ساخت. او که یک مغ مادی بود و همچنین کینه ای دیرینه از کوروش کبیر  به خاطر بر کناری مادها از قدرت داشت دست به چنین اقدامی زد و چون کسی از این موضوع اطلاعی نداشت .مردم حرف اورا باور کردند و به خاطر محبوبیت بردیا نزد مردم مورد حمایت آن ها قرار گرفت. کمبوجیه که مصر را فتح کرده بود از این موضوع با خبر شد و سریعاً عازم وطن شد ولی در راه به طرز مشکوکی به قتل رسید. در این باره در کتیبه ای متنی به این مضمون آمده است:‌ « او توسط خود کشته شد.» که بعضی از مورخین این جمله را این گونه تفسیر کرده اند که منظور این است که وی خود کشی کرده است و بعضی معتقدند که منظور از خود ، یکی از وسایل خود مثلا شمشیر او بوده است. به این گونهکه مثلا هنگام پیاده شدن از اسب ناگهان شمشیر او بر اثر اتفاق او را مجروح ساخته و باعث مرگ وی شده باشد. امابرداشت من از این کلمه این است که که خود منظور خودی یا خویشاوند است. در هر حال دیری نگذشت که بزرگان هخامنشی متوجه دروغی بودن این بردیا شدند .

دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان داریوش واقداماتش

دانلود تحقیق درمورد تاریخ اسلام

اختصاصی از فایل هلپ دانلود تحقیق درمورد تاریخ اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

مقدمه

از دانشمند عزیز صاحبدلى که مرا به نوشتن این مقاله تشویق کرد، بسیار متشکرم؛ زیرا این دعوت و تشویق نه فقط موجب شد که بعد از مدت‏ها دوباره زمانى ـ هر چند کوتاه ـ به مطالعه در نهج‏البلاغه بپردازم و جان و دل را از عطر و نشاط آن معطر سازم، بلکه مرا برانگیخت که به بعضى شروح نهج‏البلاغه و کتاب‏هایى که درباره على ـ علیه السلام ـ و کلمات و سخنان او نوشته‏اند، رجوع کنم. درباره این بزرگ، بسیار نوشته‏اند و البته صاحبان این نوشته‏ها همگى صاحب‏نظر و محقق نبوده‏اند. مردى که صاحب ولایت عظما است، هرکس به او اندکى نزدیک شود، از بزرگیش دچار هیبت مى‏شود و در دل نسبت به او احترام و محبت حس مى‏کند. طبیعى است که ذکر جمیلش در افواه همه باشد و هرکس میل کند که چیزى راجع به او بگوید یا بنویسد . به این جهت در مورد حضرت على ـ علیه السلام ـ بسیار سخن‏ها گفته شده و در مجموعه این گفته‏ها همه گونه سخن از سنجیده‏ترین و سزاوارترین سخن‏ها تا حرف‏هاى معمولى و سطحى مى‏توان یافت و این از یک جهت شادى‏بخش و ستایش‏انگیز است، و از سوى دیگر تأسف‏آور و مایه دریغ. اگر بعضى از این نویسندگان حسن نیت و قصد اظهار ارادت نداشتند، مى‏توانستیم آنان و ناشران نوشته‏ها و گفته‏هایشان را ملامت کنیم که چرا لا اقل درنیافته‏اند و نگفته‏اند که قصد اظهار ارادت داشته و ران ملخ به حضرت سلیمان پیشکش مى‏کنند.

آیا نوشته من نیز یکى از آنها است؟ امیدوارم که این وجیزه ناچیز در بارگاه فضل و کرمش نامقبول نیفتد. نکته‏اى که باید ذکر شود این است که مضمون این نوشته در آثار متقدمان ظهور تفصیلى ندارد و اگر مطرح شده بر کنار از بعضى سوء تفاهم‏ها نبوده است و به این جهت نتوانسته‏ام چنانکه رسم است به تتبع و رعایت رسوم و شرایط آن بپردازم و به این جهت توقع دارم که این یادداشت را با ملاک‏هاى روش تتبع نسنجند که بر شرمساریم افزوده مى‏شود . نوشته من در حقیقت نه تتبع است، نه گزارش؛ بلکه جست‏وجویى است از روى دلبستگى و وسواس براى درک نگاه تاریخى نهج‏البلاغه و مخصوصا متضمن درخواستى است از فرمانرواى ملک سخن و راهگشاى طریق هدایت که نویسنده این سطور را راهى به درک معناى دشوار تاریخ در نهج‏البلاغه بنماید و او را از زمره محرومان بیرون آورد.

در مطالعه نهج‏البلاغه متن عربى را با چهار و گاهى پنج ترجمه از ترجمه‏هاى متأخر پیش رو داشته‏ام؛ اما در نقل مطالب بیش‏تر از ترجمه استاد دکتر سید جعفر شهیدى استفاده کرده‏ام .

تاریخ و عبرت در کلمات و سیره امام على(ع)

مقاله‏اى که پیش روى شما است، متضمن سیر اجمالى در کلمات مولاى متقیان و امیرمؤمنان، حضرت على ـ علیه‏السلام ـ درباره تاریخ است. پژوهنده‏اى که با چنین قصدى در کلمات آن بزرگ نظر مى‏کند، به نکات بدیع بسیار برمى‏خورد که مى‏توان آن‏ها را گوهرهاى تذکر تاریخى دانست. مرد خدا در هرچه نظر مى‏کند و مى‏بیند، در آن جلوه خدا مى‏بیند و از حوادث روزگار درس عبرت مى‏آموزد؛ اما نه مرد خدا بودن یا مرد خدا شدن آسان است و نه بخت دیده عبرت‏بین، یار همه کس مى‏شود. ما چیزها را مى‏بینیم و مى‏پنداریم که چون چشم داریم مى‏بینیم و داشتن چشم براى دیدن و دیدار کافى است. درست است که ما با چشم مى‏بینیم و اگر چشم نداشتیم اشیاى دیدنى و محسوس را نمى‏دیدیم، اما دیدن چشم صرف یک امر مکانیکى و فیزیولوژیک نیست و اگر چنین بود بیننده با آن چیزى دریافت نمى‏کرد؛ یا همه بینندگان هرچه را مى‏دیدند یکسان درک مى‏کردند. اصلا دیدن و شنیدن را نحوه بستگى و تعلق ما و نظم سخن و عالمى که در آن بسر مى‏بریم، راه مى‏برد. به سخن بلند مولاى موحدان بیندیشیم که فرمود: ما رأیت شیئا الا و رأیت‏الله قبله. آن‏که پیش از دیدن با چشم تن، چشم دل باز نکرده است، چیزى نمى‏بیند و اگر ببیند امور پراکنده و آشفته و آشوب مى‏بیند. دیدن چشم را ادراکى مقدم بر آن راه مى‏برد که ملاصدرا از آن به «ادراک بسیط» تعبیر کرده است. نظیر این ادراک در پدیدارشناسى معاصر هم مورد توجه قرار گرفته است و در حقیقت با وجود و عدم این درک بسیط است که گروهى از مردمان، اهل ذکر مى‏شوند و مردمى دیگر در غفلت مى‏مانند یا غفلت و تذکر در اوقات و زمان‏هاى تاریخى یک قوم کم‏تر و بیش‏تر مى‏شود. اشخاص هم، چون به حوادث و پیش‏آمدها مى‏نگرند، آنها را یکسان درک نمى‏کنند؛ یعنى اگر دل عبرت بین نباشد، دیده نیز عبرت بین نمى‏شود.

هان اى دل عبرت‏بین از دیده عبر کن هان

ایوان مدائن را آیینه عبرت دان

.1 کیست که دل عبرت بین دارد؟

قبل از این که به این پرسش بپردازیم، باید تصریح شود که قرار نیست از فلسفه تاریخ حضرت على(ع) بحث شود و آن بزرگ در عداد فلاسفه تاریخ قرار گیرد؛ زیرا نکات نهج‏البلاغه و به طور کلى کلمات علوى ـ و یا هر روایتى که از ائمه دین نقل شده است ـ سخن هدایت است، نه زبان عبارت ارباب علوم رسمى. نهج‏البلاغه سراسر درس تذکر و عبرت است. هر درس تذکرى، فلسفه تاریخ نیست. قصد صاحب بزرگ آن نیز تدوین فلسفه تاریخ و هیچ علم خاص دیگر نبوده است. البته مولا فرموده است که «خبر گذشته و آینده و احکام ناظر بر روابط کنونى جامعه‏تان در قرآن موجود است» (1) . با وجود این، نه قرآن و نه نهج‏البلاغه، کتاب فلسفه نیستند. حضرت على(ع) هم نخواسته است فلسفه تاریخ تدوین کند؛ بلکه او دل عبرت‏بین داشته و با مرگ که تقدیر همه آدمیان است، انس یافته و با این انس گذشته و گذشتگان را مى‏دیده و در موقع و مقام ولایت مقتداى اهل نظر و بصیرت و اعتبار شده است.

آنها که مى‏گویند علم با تجربه به دست مى‏آید، درست مى‏گویند؛ اما اگر این گفته را بر فرض وجود بشرى که حقیقت وجودش لوح پاک و عارى از هر نقش است، استوار کنند، راهشان به


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درمورد تاریخ اسلام

مقاله درباره نگرشی بر تاریخ گزیده اثر حمد الله مستوفی

اختصاصی از فایل هلپ مقاله درباره نگرشی بر تاریخ گزیده اثر حمد الله مستوفی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره نگرشی بر تاریخ گزیده اثر حمد الله مستوفی


مقاله درباره نگرشی بر تاریخ گزیده اثر حمد الله مستوفی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:36

مقدمه

در قرن هشتم و در عهد حکومت ایلخانان در سال 685 هجری ، ادیب و مورخ و جغرافی دانی برجسته به نام حمد الله مستوفی دیده به جهان گشود. وی از آغاز جوانی بنابر سیرت آبادی و اجداد خود به خدمت دیوانی اشتغال داشت. از آثار ارزنده‌ی وی “کتاب تاریخ” گزیده است که آن را در سال 730 هـ . در خلاصه‌ی تاریخ عالم بنام خواجه غیاث الدین محمد تالیف نمود . این کتاب در تاریخ عمومی و تاریخ اسلام و تاریخ ایران تا عهد مولف ( دوره‌ی ایلخانان ) است و در پایان آن دو باب در تاریخ علما و شعرای عرب و عجم و دیگری در تاریخ قزوین و ذکر تراجم رجال آن شهر بر کتاب افزوده شد که خاص از باب اطلاع بر احوال و رجال و علم و ادب دارد.[1]

از مراتب اهمیت این کتاب آن است که ادوارد برون [2]و نیکلسن [3] ترجمه‌ی خلاصه‌یی از آن را به انگلیسی ارائه داده اند و نیز ادوارد برون قسمت مربوط به احوال شعرای ایران را از این کتاب جداگانه در سالهای 1900-1901 به انگلیسی ترجمه و در مجله‌ی  انجمن پادشاهی انگلیس منتشر کرد.

حمد الله مستوفی در آثار خویش در خصوص خود و خاندانش اطلاعات ارزنده ای ارائه داده است و در کتاب تاریخ گزیده شرح نسبتاً دقیقی در مورد اصل و خانواده‌ی خود بدست داده است و اصل خود را عرب معرفی می کند و شجره‌ی خود را به حربن یزید ریاحی می رساند.[4] وی از یک خاندان کهن مستوفیان قزوین بود که‌یکی از اجداد او به نام فخرالدوله ابومنصور کوفی در سال 223 هجری به حکومت قزوین منصوب شد و از آن پس ، خاندانش در این شهر باقی ماندند و همه به عنوان مستوفی قزوین ادامه‌ی حیات دادند. پدر وی نیز با همین سمت مستوفی دستگاه ایلخانان بود. وی از حواشی رشیدالدین فضل الله بود و با سمت استیفاء کارهای دیوانی می کرد و برادرانش متصدی مشاغل دولتی و صاحب ثروت و دستگاه بودند و چون استیفاء و مشاغل مهم دیوانی در آن زمان نیاز به داشتن تعلیمات کافی در ادب و تاریخ بود پس افراد خانواده وی و خود او از چنین تربیت با ارزشی بهره مند بودند.

از وی سه اثر برجای مانده که در جای خود به ویژگیهای آنها اشاره می شود ولی کتاب تاریخ گزیده‌ی وی یک اثر تاریخی و ادبی محسوب می گردد که در این مقاله سعی شده است تا به صورت اجمالی مورد بررسی قرار گیرد .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره نگرشی بر تاریخ گزیده اثر حمد الله مستوفی

گذری بر تاریخ دانشگاه

اختصاصی از فایل هلپ گذری بر تاریخ دانشگاه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 33

 

گذری بر تاریخ دانشگاه

روزی روزگاری فی ما بین دهه ی 80- 79 مکانی دانشگاه نام در مکانی چاله سرخه نام بنا گردید که در سنه های اول حاکمی عادل و دانا بر این بنا حکومتک می راند مظاهری نام .

سربازان این بنا را اهالی شهر ، دانشجو خواندنی و کمی با ایشان حضرت را ندندی که طی گذشت سنه های بعدی این خصومت رخت بر کندی و جای خود را به محبت و دوستی فی ما بین اهالی و دانشجو دادندی .

پس از سپری شدن سنه های اول ، حکومت بدون هیچ جنگ و جدالی تغییر یافت و مردی شجاع و دلیر و دانشجو دوست که کوله بار علم طبابت را بر دوش خود حمل می کرد به مسند حکومت نشست و با سعی و تلاش بی وقفه ی خود آن بنا را آباد نمودندی البته بدون دار و درخت و به روش نوین مدیریت .

حضور این حاکم جدید عادل باعث شدندی که با جنگهای نسبتا بلند رشته های فراوانی را به تسخیر این دانشگاه در آورندی و بالتبع کیسه های زر فراوانی نیز وارد خزانه ی دانشگاه شدندی که حاکم را وادار کردندی که به مکانی دیگر فکر کردندی . آری بعد از کش و قوس های زیاد در مکانی پشت رشته کوهی که اهالی آن را بوجه نامیدندی در نصفم آذر 84 تأسیس گردندی این دانشگاه شرقا به بیابان ، غربا به بیابان ، شمالا به بیابان و جنوبا نیز به بیابان های قاره ی کمره ( خمین ) منتهی می شود .

البته این مکان در رویای ماکتی طبقه ی بالاتر از سوم بسیار زیبا بودندی یا حداقل می شود گفتندی که از مکتب خانه ی قبلی که به تسخیر قوم سماء به پادشاهی مهندس بن قیصر در آمد ، زیباتر بودندی و به قول یکی از بچه های راستگوی ! رشته ی عمران صد دیناری بیشتر هزینه برای ساخت این دانشگاه نشده استندی ؟ !

و اما چند وزیر شمس بزرگ یا معاونه کردندی که مجبوریم وزیر اول را وزیر آموزش معرفی کردندی چون با حاکم رابطه ای ریاضی داشتندی او را خسروی نام خواندندی که فردیست مدبر و به دور از حاشیه .

وزیر دوم را بهتر است داروغه ی مالی بنامیم که به گفته مورخین دستور داده برای دانشجو جماعت جیب ندوزندی می گویید چرا ؟ چون خیر و صلاح دانشجو را خواستندی تا دانشجو دل به جیب خود نبندندی که او را هاشمی نام گویندی .

یکی دیگر از وزرا که بیشتر دست در کار پژوهش بردندی خلیلی استندی که فردی است که مورد علاقه ی بیشتر دانشجویان حسابداری بودندی که می گویند وی فردیست دلسوز و . . .

و اما بشنوید از وزیر فرهنگی که علاقه ی زیادی به تقسیم کار داشتندی و معمولا هم دور و بر او شلوغ بودندی و عده ی کثیری او را حل المشاکل خواندندی .

وزیر دیگری نیز هستندی که به ما توصیه شدندی خیلی به ورود ممنوع وارد نشویم فقط به این بسنده کردندی که محمدی نامی سکان آن را به عهده دارد و فردی مثل شیر او را معاونت کردندی .

حال نیم نگاهی داشته باشیم به سیر تاریخی آموزش .

آموزش را فردی ادارت هستندی حمزه لویی نام ، صاحب ارج و مقام خوش رو و خوش تیپ نزد همگان و برنز دار آزمون مقررات آموزشی فی ما بین 30 واندی واحد دانشگاهی که هم دستان وی دالایی مردی زحمت کش که یکی از دوستداران مدیر و سردبیر نشریه استندی و خانم هایی که ما را از نام آنها بر حذر باد ولی به آنها دست مریضاد گفته آرزوی پیروزی و کامروایی در امر آموزش را برای آنان داشتندی .

نوبتی هم که باشد نوبت خزانه دار دانشگاه است . خزانه داری را آقای اکبری نام حکومتک راندندی که از این خزانه خیلی خفن محافظت نمودندی و چه شب هایی که در خواب ، سکه های طلا را بر روی هم می چیدندی به خیال باطل که آنها بهر اوست و با صدای ( دیدید ساعت ) و سپس پرسش ارتفاع از خواب ، به خیال باطل خود پی برده ، ولی همچنان حافظ مال و منال دانشگاه در گرفتن هو وی جدید تار سبیل که کاغذ نیست . تاریخ خورده و مبلغ درج شده به نام چک ، بسیار بسیار سخت گیر و بدهی سردبیر به وی همیشه برقرار از خروس خوان صبح تا . . .

حال به سراغ خوشمزه ترین فرد در دانشگاه رفتندی که مسئولیت شکم دانشجویان را بر عهده گرفته و جواب سلام سردبیر را نیز به سختی دادندی او را نامیست زیبا و در خور ( شعیب نام ) که به گفته ی همکاران قبلی با ترم بالایی ها با حال و با سفر کیلومترها و به قول انسانهای آینده ( آک بندها یا . . . ) سر سنگین .

می خواهیم از جایی بگوییم که زندگاهی همه ی ما همچنان که بگویی نگویی به آن وابسته بودندی آری ( نعم ) منظورمان همان سلف استندی که از آن به جز مناظری از ظروف انباشته شده بر روی میزها و البسته ی پاکیزه ی کارکنان آن چیزی به خاطر نمی آید و در آخر جا دارد که از رئیس راهنمایی و رانندگی دانشگاه یعنی آقای شریفی و دوستان تشکر کنیم .

پس سخن کوتاه باید والسلام

مشکل ارائه واحد

خدا را شکر مشکل ارائه ی واحد هم حل شد خداییش یه معظل خیلی بزرگی شده بود که با اراده ی جوانان و دانشمندان جوان دانشگاه حل شد . البته این دانشمندان با دانشمندان هسته ای یه فرق اساسی دارن . دانشمندان هسته ای به تمام ملت خدمت می کنند ولی این دانشمندان دانشگاه آزاد به دانشجو فقط خدمت می کنن . خدا خیرشون بده به قول خودشون میگن که ما حاضریم جونمونو برای دانشجو جماعت بدیم . این کارشون واقعا در خور پاداش . مشکل ارائه ی واحدهای درسی رو می گفتم . تا ترم های قبل گزینش واحدهای ارائه شده برای مدیر گروه ها خیلی دردسر داشت چون می بایستی چه شب هایی رو تا صبح بیدار می موندند و مثل شمع در راه علم می سوختند و اونم چی صبح کی می شد واحدهای ارائه شده با هم تداخل داشت . شنیدید میگن نابرده رنج گنج میسر نمی شود این قضیه ی همین مدیر گروه هاست . وقتی که دیدند ارائه واحد هم همزمان با علم باید پیشرفت کند . جلسه ای اضطرای در پشت درهای بسته برگزار گردند در این جلسه که از حضور خبرنگاران جلوگیری شد تقریبا 5 ساعت آزگار طول کشید . سرانجام پس از 5 ساعت مدیر گروه ها از اتاق اجلاس بیرون آمدند و خبرنگاران در جلو در منتظر نتیجه ی کار مانده بودند . در این هنگام سخنگوی


دانلود با لینک مستقیم


گذری بر تاریخ دانشگاه