این مقاله نقد و بررسی بازشناخت در دو داستان رستم و اسفندیار و رستم و سهراب می باشد.
استفاده از این مقاله با ذکر منبع بلامانع می باشد.
دانلود مقاله بررسی و مقایسه ی بازشناخت در دو داستان رستم و اسفندیار و رستم و سهراب
این مقاله نقد و بررسی بازشناخت در دو داستان رستم و اسفندیار و رستم و سهراب می باشد.
استفاده از این مقاله با ذکر منبع بلامانع می باشد.
چکیده
سازمان ها توسط روایت ها و داستان ها به خاطر سپرده می شوند. مقالات مربوط به این موضوع خاص، وجه مشترک بین مطالعات سازمان، مطالعات خاطره، و تاریخ نگاری را بررسی میکنند . آنها بر تکنیک هایی برای بیاد سپاری سازمانی تمرکز دارند. بطور کلی این مقالات شباهت ها و تفاوت های بین روشهای نژادشناسی و تاریخی برای مطالعه خاطره در سازمان ها را بررسی میکنند، که نشاندهنده همکاری با جنبه تاریخی در مطالعات سازمان است.
کلمات کلیدی: قوم شناسی، تاریخ نگاری، تاریخ، داستان، خاطره سازمانی
سازمان ها بصورت عمدی یا غیر عمدی، و در درجات متغیر، پیوسته فرهنگ ها و هویت های خاص خود را از طریق خاطره و تاریخ ایجاد می کنند. سازمان ها در حال حاضر دانش جدیدی را ایجاد میکنند اما دانش دیگری را نیز از طریق داستان های مربوط به گذشته خود به فراموشی سپرده اند. استفاده استراتژیکی از تاریخ، یا تاریخ معانی، بتدریج بعنوان یک عامل مهم در تئوری سازمان و همچنین بازاریابی شناخته می شود، که اغلب میراث مؤلفه ای از مارک های تجاری شرکتی ایجاد میکنند. فرآیند بیاد سپاری و فراموش کردن بصورت انتخابی است (چه هوشیارانه باشد و چه ناهوشیارانه)، و سازمان ها پیوسته تاریخ خود را ایجاد و یادآوری میکنند تا مبادا فرد دیگری اینکار را برای آنها انجام دهد. سازمان ها توسط داستان های گذشته خود فعال تر یا محدودتر می گردند، که مفاهیم عمیقی برای تغییرات فرهنگی آنها دارد چون سازمان ها میتوانند در داستان های عالی از ملت ها و سرمایه داری قفل گردند.
مفهوم خاطره سازمانی توسط مدیریت دانش و رسم های مشاوره داستان توصیف می گردد که همانطور که بوژه (2008) می گوید، داستان ها، خاطره و تاریخ بصورت دارائی های دانش در نظر گرفته می شوند که باید در هنگام نیاز به آنها مراجعه شود. در نتیجه، فرمول بندی سیستماتیک اولیه خاطره سازمانی بطور گسترده در مطالعات سازمانی ذکر شده است، اما بندرت مورد انتقاد قرار گرفته است. البته همانطور که کیسی (1997) می گوید، مسئله مدل ذخیره غالب خاطره سازمانی اینست که خاطره جمعی مانند یک کتاب یا کامپیوتر نیست که در هر زمانی بتوان آنرا به همان شکل اولیه خود بازیابی کرد. در میدان وسیع تری از مطالعات خاطره اجتماعی، معمولاً این مسئله مورد قبول است که تجربه ها دوباره ایجاد می گردند تا اینکه از طریق خاطره دوباره بازیابی گردند. مطالعات خاطره اجتماعی با مجلات تخصصی و مجموعه های ویرایش شده خود توسعه سریعی داشته است، اما همچنان بر روی خانواده، نژاد شناسی، و ملت بعنوان جوامع یادآور متمرکز می ماند و توجه کمی به شیوه ای دارد که شرکت ها از خاطره اجتماعی استفاده کرده اند. بنابراین مقالات در این موضوع تخصصی در وجه مشترک مطالعات سازمان، مطالعات خاطره و تاریخ نگاری و با تمرکز بر داستان های گذشته در سازمان ها قرار دارد.
همانطور که آدوریسیو (2014) پیشنهاد میکند، تمرکز بر داستان، انتقادهای مختلفی از مطالعات خاطره سازمانی را به دنبال دارد و آنها را در پیرامون مفهوم به خاطر سپاری سازمانی ترکیب میکند. هر کدام از مقالات بر تکنیک های مختلفی برای به خاطر سپاری در سازمان ها تأکید دارند. کروز (2014) توضیح میدهد که چطور در محتوای پس از اختلافات کشور لیبریا، شکل های ثانوی از سازماندهی ترجیحی توسط زنان بازاری در گروه های سوسو خاطره های خود را از آسیب های روانی شکل دادند. یما (2014) اثبات میکند که اعضای سازمان چطور می توانند یک دوران بندی را ایجاد کنند که آنها را از طریق تکنیکی که یما آنرا انتقالات اختراعی مینامد، از گذشته جدا میکند. مفهوم انتقالات اختراعی این مفهوم را مورد سوال قرار میدهد که اعضای سازمان همواره برای تداوم به گذشته نگاه میکند. هامفریز و اسمتی (2014) با توجه به تئوری عامل-شبکه بررسی میکنند که یک شیء (زیراکس 914) چطور میتواند داستان اداری یک سازمان را بیان کند. دکر (2014) خود ساختار شرکتی و همچنین رخدادهای یادبودی شرکتی همرابه با ساختمان های خاص را بعنوان تکنیک های یاد آوری سازمانی بررسی میکند. استراتژیکی ترین تکنیک ها برای استفاده از گذشته توسط مکلین و همکارانش (2014) مورد بررسی قرار گرفته است که در Procter & Gamble، منابع آرشیوی مانند سخنان مدیران اجرایی ارشد P&G ضبط شده اند و بعنوان بخشی از گذشته سازمان استفاده می گردند.
بطور کلی، یکی از جالب ترین همکاری های مقالات در این موضوع خاص در رابطه با دامنه روشهایی است که میتوان برای مطالعه داستان و خاطره در سازمان ها، و خصوصاً رابطه بین روشهای تاریخی و نژادشناسی استفاده کرد. یما اثبات میکند که روشهای تاریخی و نژادشناسی را چطور میتوان برای یک مطالعه موردی از خاطره در یک سازمان ترکیب کرد، و هامفریز و اسمیت یک موقعیت روش شناختی را پیشنهاد میکنند که در آن، داستان ها از اشیاء غیر انسانی مانند دستگاه زیراکس جمع آوری می شوند. چهار مقاله دیگر را میتوان مطابق با تأکید آنها بر راهکارهای نژادشناسی یا تاریخی تقسیم بندی کرد. ترغیب مشارکت در یک سازمان و روشهای آرشیوی-تاریخی کار جالبی است. البته اگر ما نگاه دقیق تری به این مسئله داشته باشیم که در واقع تحقیقات آنها چطور انجام شده است، این تمایزها وضوح کمتری خواهند داشت.
از لحاظ نژادشناسی، نژادشناسی فمنیست آفریقایی کروز بر اساس یک درک تاریخی از کشور لیبریا پس از اختلافات پیش بینی می گردد، که آفریقایی ها نیاز به محتوای تاریخی و قدردانی از غیر یکنواختی آفریقا را نشان میدهد. موساکیو آدوریسیو بصورت واضح تری روشهای تاریخ میکرو را نشان میدهد که از آثار تاریخدانانی مانند گینزبرگ برای دنبال کردن قسمت های داستانی از مصاحبه ها گرفته می شود. موساکیو آدوریسیو موازی بودن بین تاریخ میکرو و داستان های خارجی یا قبل از سلطه را مشاهده میکند. هم کروز و هم موساکیو آدوریسیو از روشهای نژادشناسی استفاده میکنند، نه برای اینکه خود گذشته را بازیابی کنند بلکه برای اینکه تکنیک ها و داستان هایی را بررسی کنند که توسط آنها گذشته در خاطره نشان داده می شود. توجه به روشهای تاریخی مانند تاریخ میکرو را میتوان بعنوان گسترشی از گردش تاریخی در تئوری سازمان مشاهده کرد.
در موازات گردش تاریخی در مطالعات سازمان، گردشی برای تئوری سازمان نیز در تاریخ تجارت، و همچنین گردشی بسوی فرهنگ و داستان وجود داشته است، که شامل خاطره نیز می باشد. با اینکه تاریخ تجارت زمانی بعنوان شاخه ای از تاریخ اقتصادی مشاهده میشد، با اینحال تجارت های برتر پیوسته به فرهنگ و داستان گذشته توجه دارند، که به ارتباط با تئوری سازمانی منتهی می گردد. دکر (2014) بعنوان یک تاریخدان تجارت بر جنبه های نژادشناسی انجام تحقیقات آرشیوی در نیجریه و غنا تأکید میکند، که مشاهدات او در مورد آرشیوهای ملی، و انعکاس در شرایط کاری او، بطور واضح تفسیر معماری و یادآوری سازمانی در غرب آفریقا را به او نشان میدهد. شرایط کاری مکلین و همکارانش (2014) در حین انجام تحقیق خود در آرشیوهای Procter & Gamble در شهر سین سیناتی احتمالاً راحت تر از شرایط کاری دکر بود، اما آنها از تأثیر ایدئولوژیکی محیط اطراف خود آگاهی داشتند. نکته ای که باید در اینجا بر آن تأکید شود اینست که در هر دو حالت، غوطه ور شدن دکر و مکلین و همکاران، در منابع آرشیوی خود نیز نیازمند نوعی سفرهای میدانی و روابط اعتماد بود که نژادشناسی سازمانی معمولاً با آن همراه است، بجای اینکه تحقیقات دفتری در مورد متون منتشر شده موجود با آن همراه باشد که نژادشناسان تصور می کنند که تاریخدانان اینرا انجام می دهند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 4 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:html
خلاصه پیشگفتار
امتیاز تاریخ غنى و درخشان اسلام نسبت به سایر ادیان و مذاهب و اقوام و ملل ، به اینست که از هر جهت کامل مى باشد. به طورى که در هر قسمت به تفصیل حق مطلب را ادا کرده ، و ثروت معنوى بزرگى براى آیندگان برجاى گذارده است .
پیدایش و انحطاط ملتها و سقوط دولتها و انقراض اقوام روى زمین و علل و اسباب آن ، جنگها و کشمکشها و تصادمها، قهرمانیها و دلاوریها و رشادتها، شهامت ها و بلندنظرى ها، لئامت ها و تنگ نظرى ها، محبت ها و دوستیها، وفاها و مداراها، انحرافها و فسادها و عیش و نوشها، خوشیها و لذتها و کامرانیها، بدبختى ها و ناکامى ها و نگرانى ها و حمله ها و شکستها و پیروزى ها، امیدها و آرزوها، حرمانها و ناامیدى ها، و جز اینها، همه و همه را با شرح و بسط مجمل و مفصل نوشته است .
از طرفى با ذکر مآخذ و سلسله سند، کلیه رویدادها، حتى امور جزئى را با ریزه کارى و موشکافى مخصوصى یادداشت نموده و آنچه مربوط به دنیا و آخرت ، فرد و جمیعت ، جوان و پیر، زن و مرد، آقا و نوکر، دارا و ندار، شاه و گدا، سیاه و سفید، عشق و عاشق ، قهر و آشتى ، وصال و فراق ، عدل و ظلم ، حسن و قبح ، خشم و مهربانى ، پریشانى و شادمانى و غیرها بوده ، همه را ثبت کرده است .
این معنى چنان روشن و آشکار است که خواننده مى تواند تمام موضوعاتى را که در زندگى بشر روى داده ، و مردم گذشته با آنها ارتباط داشته اند، در تاریخ اسلام بیابد. انسان مى تواند با مطالعه تاریخ اسلام در راه خودسازى و نیل به مقام عالى علمى و عملى و کمال والاى انسانى و اکتساب اخلاق پسندیده و صفات برجسته ، جوانمردى و ایثار و گذشت و فداکارى و جانبازى و شهادت در راه خدا و دفاع از حق و مظلوم و ایستادگى در مقابل باطل و ظالم را به نحو چشمگیرى در آن بیابد، و راز تجلى مسلمان واقعى ، به معنى درس عالى زندگى است که در تاریخ اسلام و این گونه صحنه ها و سرگذشتها آموزنده جلوه گر است .
اسلام این امتیاز را نیز دارد که دانشمندان آن بیش از هر ملت دیگر در تاریخ کتاب نوشته اند، و به این علم پرارزش پرداخته و نظر دوخته اند. زیرا در آن روز که علماى اسلامى اقدام به تاءلیف کتابهاى بزرگ و کوچک در تاریخ جهان و عرب و اسلام نمودند و آنرا به رشته تحریر در آوردند، از سایر ملتها در این خصوص خبرى نبود، و اگر بود امتیازات تواریخ اسلامى را نداشت .
اهمیت و توجهى که مسلمانان نسبت به تاریخ مبذول داشتند از قرآن مجید کتاب آسمانى خود گرفتند و تحت تاءثیر وقایع تاریخى آن بود که به این فکر افتادند.
زیرا مى دانیم که قسمت عمده قرآن را قصص و سرگذشت ملتهاى پیشین و مردم عرب قبل و بعد از اسلام تشکیل مى دهد.
قرآن مجید از پیغمبران و امتهاى آنان و حوادثى که در قلمرو تبلیغات ایشان به وقوع پیوسته است ، سخن گفته و علل و جهات پیدایش آنها و عکس العمل اقوام را نسبت به آنان بازگو کرده است .
قرآن سوره هائى را اختصاص به نقل وقایع گذشتگان و افکار و کردار و رفتار آنان داده است . سوره آل عمران ، سوره هود، سوره یوسف ، سوره کهف ، سوره ابراهیم ، سوره مریم ، سوره لقمان ، سوره احزاب ، سوره انبیاء، از این قبیل هستند.
قرآن سوره اى هم به نام قصص یعنى نقل کردن داستان و سرگذشت مشتمل بر وقایع زشت و زیباى اقوام گذشته دارد، و آنچه را در خلال سوره هاى متعدد از تاریخ گذشتگان آورده و آنچه در سوره هاى نامبرده گفته است ، کافى ندانسته و چنانکه گفتیم یک سوره را هم به نقل داستانها و سرگذشتها موسوم کرده است .
حتى در آغاز سوره یوسف مى فرماید: ما زیباترین نقل داستان را به تو وحى نمودیم !
این وقایع را که قرآن مجید بیان مى کند از نظر تاریخى و شناخت اقوام گذشته و ملتهاى از میان رفته بسیار پرارزش است ، تا جائى که بسیارى از نقاط مجهول و مجمل زندگى انبیا و امتهاى ایشان را که در تورات و انجیل آمده است ، روشن ساخته و تصحیح کرده است .
داستانهاى ما از این رهگذر سرچشمه مى گیرد. بر اساس این بناى عظیم استوار است و از دو منبع سرشار آن و اخبار و احادیث و تواریخ غنى اسلام الهام گرفته است .
داستانهاى دیگران پایه و مایه محکمى ندارد. در نقل آن درست رعایت صحت و سقم نشده و لزومى هم نمى دیدند. داستانهاى آنها یا براى سرگرمى یا به منظور گرفتن نتیجه اخلاقى و اجتماعى بوده است ، و چندان کارى به صحت و سقم آن نداشته اند.
ولى داستانهاى ما که ریشه هاى اساسى داشته است گذشته از این که وقایع حتمى و رویدادهاى واقعى را بازگو مى کند، از افرادى مطلع و با خدا نقل شده یا به وسیله نویسندگانى سرشناس به رشته تحریر در آمده است . بنابراین نتایجى روشن و گرانبها را ارائه مى دهد.
داستانهاى ما این فرق را با سایر داستانها دارد که از تواریخ اسلامى گرفته شده است . تواریخى که نویسندگان آن سعى داشته اند وقایع و حوادث واقعى را ثبت کنند و نتایج تلخ و شیرین و زشت و زیبا و خوب و بد آنرا در معرض استفاده خوانندگان قرار دهند، تا از آن براى دگرگونى خویش و اصلاح اجتماع بهره گیرند.
بدین منظور نویسنده این سطور از همان اوائل که قلم به دست گرفت ، در صدد برآمد که در فرصت هاى مناسب داستانهائى آموزنده و جالب را از تاریخ اسلام بیرون آورده و از زبان عربى ترجمه نموده یا با جزئى تغییرى در عبارت فارسى آن منتشر سازد، تا ضمن سرگرمى هاى سودمند و تفریحات سالم ، خوانندگان از این رهگذر هم بهره مند شوند و بر کمالات خویش بیفزایند.
دو جلد از این داستانها به نام داستانهاى اسلامى تاکنون چند بار منتشر شده است . قسمتى از آنها نیز از سال 1338 شمسى به بعد در مجله درسهائى از مکتب اسلام چاپ شده بود.
پس از چاپ جلد دوم داستانهاى اسلامى یادداشت هاى زیادى از تواریخ اسلامى و کتب مختلف عربى برداشتیم تا پس از ترجمه و تنظیم آن به صورت مجلدات بعدى چاپ و منتشر گردد.
جلد سوم را چون ناشر دیگرى منتشر کرد به نام داستانهاى ما موسوم نمودیم . یکبار از طرف ناشر مربوط و یک یا چند بار هم توسط شخصى یا ناشرى گمنام و سودجو منتشر شد! ولى مدتهاست که از چاپ و انتشار آن خبرى نیست .
از این گذشته در دو جلد داستانهاى اسلامى هم اغلاط بسیار وجود دارد و با اینکه بارها به اطلاع ناشر آن رساندیم . مع الوصف با همان اغلاط منتشر مى گردد که مایه کمال تاءسف است ! از همه اینها گذشته نشر آنها هم محدود و به شیوه خاصى انجام مى گیرد.
لذا با تقاضاى مکرر خواستاران و تجدید نظر در پاره اى از عبارات و برخى از عناوین آنها که پس از سالها ضرورت داشت ، و افزودن 20 داستان دیگر و حذف 4 داستان از آنچه چاپ شده است ، جمعا 120 داستان زنده و آموزنده و سازنده را از مآخذى که در پایان هر داستان نقل مى شود، به صورت سه جلد در آوریم ، و در اختیار خوانندگان قرار دادیم .
به طورى که مى بینید تعدادى از داستانها از گلستان سعدى بدون کم و کاست نقل شده ، و فقط ما عنوانى براى آنها قرار داده ایم . زیرا سعدى در گلستان آنها را به عنوان حکایت نگاشته است .
علت نقل این تعداد داستان از گلستان سعدى اینست که نویسنده آنها را از مجموع هشت باب گلستان انتخاب کرده و شایسته نقل به منظور استفاده عموم دانسته است .
زیرا بقیه داستانهاى گلستان سعدى هر چند مشتمل بر امثال و حکم و پند و اندرز و عبارات شیوا و اشعار زیبا و کم نظیر و شاید بى نظیر مى باشد، ولى چون از سیرت پادشاهان و امرا و حکام عرب و عجم و ارباب زور و زر و کشف و کرامات مشایخ صوفیه و مدح و ستایش در اویش سخن به میان آورده ، و گاهى روایات ضعیف و تعبیرات منافى اخلاق اسلامى در آن هست که شایسته خواندن و بازگو کردن نیست ، لذا ما از مجموع آنها آنچه را مناسب دیدیم آوردیم ، آنهم با عین عبارات شیرین و نمکین سعدى . همچنین چند داستان از مولوى و حافظ و لطائف الطوائف فخرالدین على صفى را.
نیز از کشکول شیخ بهائى و زهرالربیع سید نعمت الله جزائرى داستانها نقل کرده ایم . شاید در نظر بعضى ها نقل مطالب از این دو کتاب در مقابل کتب حدیث و تواریخ مشهور اسلامى ، چندان اهمیت نداشته باشد، ولى باید دانست که این دو کتاب تاءلیف دو تن از دانشمندان بزرگ اسلام و تشیع است ، و به همین جهت کتب آنها از بسیارى از منابع تاریخى ، معتبرتر و داستانهاى آن پر ارزشتر مى باشد. بخصوص که برخى از آنها را خود نقل مى کنند، و برخى دیگر را با یک واسطه از افراد موثق گرفته اند، و آیا تاریخ جز اینها است ؟!
این داستانها را ما تقریبا بر اساس سابقه و زمان از بالا به پائین تنظیم کرده ایم ، مگر داستانهاى سعدى که در خلال آنها به عنوان چاشنى و به مناسبت آورده ایم .
هر چند گفته اند مشک آنست که خود بوید نه آنکه عطار گوید ولى براى تشیحیذ اذهان مى گوئیم این 120 داستان بحمدالله به صورت گنجینه اى از علوم و فنون و تاریخ و ادب و اخلاق در آمده است . تا چه قبول افتد و چه در نظر آید؟
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
زینب کبری (س) روز پنجم جمادی الاول سال ۵ یا ۶ هجرت در مدینه چشم به جهان گشود.
خبر تولد نوزاد عزیز به گوش رسول خدا (ص) رسید.
رسول خدا برای دیدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فرمود:
دخترم فاطمه جان نوزادت را برایم بیاور تا ببینم.
فاطمه (س) نوزاد کوچکش را به سینه فشرد بر گونههای دوست داشتنی او بوسه زد
و آنگاه به پدر بزرگوارش داد.
پیامبر (ص) فرزند دلبند زهرای عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به
صورت او گداشت و شروع به اشک ریختن کرد.
فاطمه ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالی که شدیداً ناراحت بود از پدر پرسید...