فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره اصول دین اسلام و مذهب شیعه ‏

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره اصول دین اسلام و مذهب شیعه ‏ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره اصول دین اسلام و مذهب شیعه ‏


تحقیق درباره اصول دین اسلام و مذهب شیعه ‏

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 16 صفحه

(( اصول د ین اسلام و مذهب شیعه )) . گیر و بندهائ د ین اسلام، که آنها را "اصول د ین اسلام" می نامند، بد ین قراراند: توحید، نبوت و معاد.برائ مذهب شیعه دو گیره (اصل) د یگر، عد ل و امامت، هم، با آن سه اصل، اضافه شده است. متولیان اسلام براین گمان هستند، که اسلام بر اصول د ین استوار بوده و چنانچه یکی از این اصول محکم باشد، ایمان شخص، در نتیجه اسلام سرنگون می گردد.
این برداشت نا درست است چون ایمان به اسلام، به کردارانسان در این تنگ حصار، امکان پذ یر نمی باشد، ولی اسلام با تحریفات ذهنئ گوناگون در بین مسلمانان ادا مه دارد. اسلام از همان ابتدا بر ناآگاهئ مردم و بر منطقی خلا ف خرد آگاه انسان، بنیاد یافته است.
اسلام هر اند یشه ای را که خارج از حصارهای تعیین شده باشد، چه از مسلمان و چه از نامسلمان تحمل نمیکند. هر مسلمانی هم به یک " اصول دین اسلام" که در ذهن خود پرورانده است اعتقاد دارد، ولی نه به آن "اصول دین اسلام" که محمد نبی بر آنها عرضه داشته است.
با این وجود پیشرفت اجتماعئ، و فرهنگئ مسلمانان در تنگ حصارهای د ین اسلام محد ود مانده است.
د ین اسلام که در قرن هقتم میلادی بوسیلهء محمد ابن عبدالله بر قبیله هائ عرب عرضه شده، افکاری هستند، که از د ینها، سنتها و خرافات مرسوم قبیله هائ اطراف مکه گرفته شده، و محمد در طول 23 سال نبوتش بر حسب نیازهای تازیان آن دوران و موقعیت خود، ترکیب کرده است.
این افکار را با شعارهائ اخلا قی و اجتماعی، و برانگیختن طمع تازیان برائ بد ست آورد ن غنیمت (دارایئ نامسلمانان)، گسترش ترس از الله، وبا زور شمشیر نومسلمانان، بر قبیله هائ دیگر تحمیل کرده است.
محمد باورهائ مرمان با فرهنگ آن زمان را هم، تا اندازه فهم کم رشد آن تازیان مسخ کرده و به رنگ اسلام خودش برگردانده است، تا در اصول د ینش گنجانده شوند.
برای نمونه: پری که در فرهنگ ایران مهرزاد، مهر گستر، زیبا، شادی بخش، دوستدار و دایهء انسان است، به جن تبدیل گشته(1) است.
و یا رام زنخدای باد و موسیقی و آورندهء سروش ، در اسلام بصورت حربه ای در دست الله درآمده که، برای نابودئ و تهدید مرمانی که او را تأیید نکرده یا تأیید نکنند، بکار می رود.
جانشینان محمد هم که دیگر طعم قد رت را چشیده بودند، با سرسختی و ستمکارئ سنتئ خود، د ین اسلام را با زور شمشیر و شعار "الله و اکبر" به مرمان سرزمینهائ د یگر تزریق کرد ند.بهرحال بندهایی را که متولیان اسلام، به نام "اصول د ین" به مردم می فروشند، قیدهایی هستند که اندیشهء مسلمانان از حرکت و جستجو باز می دارد.
در محدودهء این حصارها، خرد آگاه هر فرد خشک، نازا و ناتوان می گردد.
به مسلمانی که اند یشه اش از این اصول تجاوز کند مرتد می گویند.
در اسلام نه تنها ریختن خون مرتد آزاد است، بلکه مرتد حقی بر دارایی خود هم ندارد و چون در اسلام زن بخشی از اموال مرد بحساب می آید، زن شخصی که مرتد خوانده شده، می تواند به تصرف مسلمانان درآید. این به آن معنی هم نیست، که هر کس اند یشهء خود را از ایمان گسست، بطور خود بخودی به آزاد اند یشی می پیوندد.
چه بسا رهایی از این قید و بندها، گرفتاری در زندان و یا مردابی دیگر را به دنبال داشته باشد. آزادی از هر دامی بدون خرد آگاه و زاینده انسان تنها آرزویی است که در آغار خود می ماند.
متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

 

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره اصول دین اسلام و مذهب شیعه ‏

تحقیق درمورد تعریف دین از دیدگاه علوم اجتماعی

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درمورد تعریف دین از دیدگاه علوم اجتماعی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 24 صفحه

تعریف دین تعاریف مختلفی از دیدگاه علوم اجتماعی از دین ارائه شده است که برخی از مهمترین آنها در اینجا ذکر می شوند: 1.
دین عبارت است از باور به موجودات معنوی (Reading 1977:175). 2.
دین یعنی تلاش و جستجو کردن برای کمک گرفتن از ارواح از طریق عبادت (فریزر) (Reading 1977:175). 3.
دین عبارت است از مجموعه ای از اعمال و باورهای مربوط به ماوراء الطبیعه که به خودی خود هدف هستند (مالینوفسکی) (Reading 1977:175). 4.
دین ایدئولوژی ماوراء الطبیعه است (پدینگتون) (Reading 1977:175). 5.
دین یک نظام یکپارچه از عقاید و اعمالی است که به اشیای مقدس مربوط می شوند، یعنی اشیای متمایز و ممنوع، عقاید و اعمالی که همه کسانی را که به آن وفادارند، در یک اجتماع اخلاقی به نام کلیسا، متحد می سازند (دورکیم) (بختیاری و حسامی، 113:1382). 6.
دین عبارت است از روابط انسان ها با نیروهای فوق طبیعی که شکل دعا، قربانی و عبادت به خود می گیرند (وبر) (بختیاری و حسامی، 208:1382). 7.
دین نظامی از نمادهاست که می کوشد خلقیات و انگیزش های قوی، فراگیر و پویا در انسان ایجاد کند.
این کار با تنظیم و جهت دادن به تصورات و ذهنیت ها درباره نظام حاکم بر هستی و پوشش دادن این تصورات و ذهنیت ها با هاله ای از حقیقت و واقعیت به گونه ای که فقط خلقیات و انگیزش ها، واقعیت و حقیقت جلوه کند (گیدنز) (بختیاری و حسامی، 250:1382). 8.
دین عبارت است از نظام هایی درباره اعتقاد، عمل و سازمان که جلوه ای اخلاقی را در رفتار پیروان شکل می دهند (گولدوکولب، 427:1382). 9.
دین مجموعه ای از مراسم تبعید شده عقلی به وسیله افسانه است که نیروهای ماوراء الطبیعه را برای مقاصدی مانند ایجاد یا ممانعت از تغییر حالت در انسان و طبیعت بسیج می‌کند (عسگری خانقاه و کمالی،477:1380-476). 10.
دین عبارت است از نظامی از باورها و اعمال که به وسیله آن گروهی از افراد به تفسیر کردن و دادن پاسخ به آن چیزهایی می پردارند که آنها را فوق طبیعی و مقدس احساس می‌کنند (Horton, Hunt, 1984:265). 11.
دین می تواند به عنوان: اعتقاد به امر فراطبیعی؛ ایدئولوژی؛ نظام های اعتقادی و مجموعه ای از مناسک در نظر گرفته می شود (بیتس، پلاگ، 671-677:1375). 12.
دین از نظر لغوی، واژه ای است عربی و معنای فارسی آن آیین، کیش، راه و روش است.
جمع آن ادیان است (فرهنگ معین، 1597:1381). معادل انگلیسی آن (Religion) است.
این لفظ معمولا از فعل لاتین (religere) مشتق شده و به معنای اجرای وظیفه، حرمت، نیروهای برتر و تفکر عمیق است.
اسم وابسته به این فعل، (religio) دلالت دارد هم به موضوع این گونه شیفتگی درونی و هم به غایت فعالیتی که با آن ملازم است.
فعل لاتینی جدیدتر دیگری یعنی (religare) را ریشه این اصطلاح ذکر کرده اند که بر پیوند دلالت دارد (گولد، کولب، 427:1376). نگاهی نسبتاً دقیق به تعاریف ذکر شده نشان می دهد که آنچه به عنوان عناصر اساسی و با اهمیت در تعریف دین لازم است مورد توجه قرار گیرد، عبارتند از: باورها، اعمال و سازمان.
این سه عنصر به شکل مشخص در تعاریف دورکیم و گولد و کولب از دین آمده است. تعریف جامعه شناسی دین جامعه شناسی شاخه ای از علوم اجتماعی است که به مطالعه پدیده های اجتماعی یا واقعیت‌های اجتماعی در

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد تعریف دین از دیدگاه علوم اجتماعی

مقاله درباره دین

اختصاصی از فایل هلپ مقاله درباره دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره دین


مقاله درباره دین

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  تعداد صفحات:24

تعریف دین

تعاریف مختلفی از دیدگاه علوم اجتماعی از دین ارائه شده است که برخی از مهمترین آنها در اینجا ذکر می شوند:

  1. دین عبارت است از باور به موجودات معنوی (Reading 1977:175).
  2. دین یعنی تلاش و جستجو کردن برای کمک گرفتن از ارواح از طریق عبادت (فریزر) (Reading 1977:175).
  3. دین عبارت است از مجموعه ای از اعمال و باورهای مربوط به ماوراء الطبیعه که به خودی خود هدف هستند (مالینوفسکی) (Reading 1977:175).
  4. دین ایدئولوژی ماوراء الطبیعه است (پدینگتون) (Reading 1977:175).
  5. دین یک نظام یکپارچه از عقاید و اعمالی است که به اشیای مقدس مربوط می شوند، یعنی اشیای متمایز و ممنوع، عقاید و اعمالی که همه کسانی را که به آن وفادارند، در یک اجتماع اخلاقی به نام کلیسا، متحد می سازند (دورکیم) (بختیاری و حسامی، 113:1382).
  6. دین عبارت است از روابط انسان ها با نیروهای فوق طبیعی که شکل دعا، قربانی و عبادت به خود می گیرند (وبر) (بختیاری و حسامی، 208:1382).
  7. دین نظامی از نمادهاست که می کوشد خلقیات و انگیزش های قوی، فراگیر و پویا در انسان ایجاد کند. این کار با تنظیم و جهت دادن به تصورات و ذهنیت ها درباره نظام حاکم بر هستی و پوشش دادن این تصورات و ذهنیت ها با هاله ای از حقیقت و واقعیت به گونه ای که فقط خلقیات و انگیزش ها، واقعیت و حقیقت جلوه کند (گیدنز) (بختیاری و حسامی، 250:1382).
  8. دین عبارت است از نظام هایی درباره اعتقاد، عمل و سازمان که جلوه ای اخلاقی را در رفتار پیروان شکل می دهند (گولدوکولب، 427:1382).
  9. دین مجموعه ای از مراسم تبعید شده عقلی به وسیله افسانه است که نیروهای ماوراء الطبیعه را برای مقاصدی مانند ایجاد یا ممانعت از تغییر حالت در انسان و طبیعت بسیج می‌کند (عسگری خانقاه و کمالی،477:1380-476).
  10. دین عبارت است از نظامی از باورها و اعمال که به وسیله آن گروهی از افراد به تفسیر کردن و دادن پاسخ به آن چیزهایی می پردارند که آنها را فوق طبیعی و مقدس احساس می‌کنند (Horton, Hunt, 1984:265).
  11. دین می تواند به عنوان: اعتقاد به امر فراطبیعی؛ ایدئولوژی؛ نظام های اعتقادی و مجموعه ای از مناسک در نظر گرفته می شود (بیتس، پلاگ، 671-677:1375).
  12. دین از نظر لغوی، واژه ای است عربی و معنای فارسی آن آیین، کیش، راه و روش است. جمع آن ادیان است (فرهنگ معین، 1597:1381).

معادل انگلیسی آن (Religion) است. این لفظ معمولا از فعل لاتین (religere) مشتق شده و به معنای اجرای وظیفه، حرمت، نیروهای برتر و تفکر عمیق است. اسم وابسته به این فعل، (religio) دلالت دارد هم به موضوع این گونه شیفتگی درونی و هم به غایت فعالیتی که با آن ملازم است. فعل لاتینی جدیدتر دیگری یعنی (religare) را ریشه این اصطلاح ذکر کرده اند که بر پیوند دلالت دارد (گولد، کولب، 427:1376).

نگاهی نسبتاً دقیق به تعاریف ذکر شده نشان می دهد که آنچه به عنوان عناصر اساسی و با اهمیت در تعریف دین لازم است مورد توجه قرار گیرد، عبارتند از: باورها، اعمال و سازمان. این سه عنصر به شکل مشخص در تعاریف دورکیم و گولد و کولب از دین آمده است.

تعریف جامعه شناسی دین

جامعه شناسی شاخه ای از علوم اجتماعی است که به مطالعه پدیده های اجتماعی یا واقعیت‌های اجتماعی در جوامع متحول و پیچیده می پردازد. جامعه شناسی در آغاز بر اساس الگوی علوم طبیعی شکل گرفته بود و در واقع نوعی فیزیک اجتماعی بود که در مطالعه پدیده های اجتماعی به دنبال کشف قانون مندی های طبیعی این پدیده ها بود و بر روی های عینی و شناخت خصوصیات ظاهری و خارجی پدیده ها تأکید می نمود و هدفش به دست آوردن شناخت عینی و به دور از داوری های ارزشی و بیطرفانه بود.

برخی ویژگی های پدیده های انسانی نظیر آگاهی،‌ اراده مند بودن، داشتن ذهنیت، قصد و نیت و معنا و تأثیر آنها بر روش شناخت پدیده های انسانی باعث به وجود آمدن بینشی دیگر در علوم انسانی شد که به جای شناخت خصوصیات ظاهری پدیده ها به روش عینی بر شناخت معانی پدیده ها به روش های درونی، ذهنی و همدلانه تأکید می نمود و به جای آنکه به دنبال تبیین پدیده های انسانی بود و به جامعه شناسی تفهمی و یا تفسیری و یا هرمنوتیکی معروف گشت.

جامعه شناسی دینی (The sociology of religion) یکی از شاخه های جامعه شناسی است که در هر دو نحله اثبات گرا و تفهم گرا گسترش یافته است. هم دورکیم و هواداران او به دنبال مطالعه جدی پدیده های دینی از دیدگاه جامعه شناسی بوده اند و هم «وبر» و طرفداران او رفتارهای دینی را از منظر جامعه شناسی پژوهش نموده اند. اگر گفته ریمون آرون، جامعه شناس فرانسوی، را بپذیریم که به تعداد جامعه شناسان می تواند تعریف جامعه شناسی وجود داشته باشد؛ می توان گفت که به تعداد جامعه شناسان دینی، تعریف جامعه شناسی دین وجود دارد. در اینجا نمونه هایی از تعریف های جامعه شناسی دین ذکر می شوند:

  1. جامعه شناسی دینی شاخه ای از جامعه شناسی است که به مطالعه دین با عنوان واقعیت‌های اجتماعی یا پدیده های اجتمااعی می پردازد. واقعیت های اجتماعی دارای سه ویژگی عمومی بودن، خارجی بودن و الزام آور بودن هستند.
  2. جامعه شناسی دینی به عنوان شاخه ای از جامعه شناسی است که به مطالعه دین به عنوان یک نهاد اجتماعی می پردازد و تعامل آن را با سایر نهادهای اجتماعی مورد تأکید قرار می‌دهد. می دانیم که از دیدگاه جامعه شناسان پنج نهاد اجتماعی اولیه و اساسی در همه جوامع وجود دارد که جوامع بدون حضور آنها نمی توانند ادامه حیات بدهند. این پنج نهاد اجتماعی عبارتند از: خانواده، آموزش و پرورش، اقتصاد، حکومت و دین.

دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره دین

تحقیق درباره رابطه عقل و دین

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره رابطه عقل و دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره رابطه عقل و دین


تحقیق درباره رابطه عقل و دین

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

   فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

   تعدادصفحه:37

سپاس خداى را که رداى عقل را بر قامت رساى انسان برافراشت و با عنصر عقل و نور وحى، او را بر سایر کاینات برترى داد. مسئله ى عقل و دین، عقل و وحى، نقل و عقل، عقل و ایمان و خرد و شریعت، از کهن ترین و پرسابقه ترین موضوعات کلامى است که تاریخ بر سابقه ى دیرین آن گواهى مى دهد. در چالش هاى بین فیلسوفان و متکلمان، حکیمان و عارفان و اهل حدیث و متکلمان و نزاع اشراقیان و مشائیان در تاریخ دین پژوهى مسیحیت و اسلام و نیز در دوران ترجمه ى آثار فلسفى یونان به زبان عربى شاهد بوده ایم که ریشه ى تمام مسائل کلامى به مسئله ى عقل و دین باز مى گردد. در دوران معاصر نیز با عقلانیت جدید از جمله عقلانیت روشن گرى، عقلانیت ابزارى، عقلانیت مدرنیته و عقلانیت انتقادى رو به رو هستیم و به ناچار باید رابطه ى دین با مدل هاى جدید عقلانیت را بازگو کنیم.

چیستى عقل :

تبیین موضوع مسئله ى عقل و دین و ایمان و وحى، تا حد زیادى محقق را از اشتباه و مغالطه باز مى دارد; به ویژه واژه اى مانند عقل که از معانى اصطلاحى گوناگونى برخوردار است.

الف. عقل در لغت

عقل در لغت عرب به معناى حبس و ضبط و منع و امساک است; وقتى در مورد انسان به کار مى رود به معناى کسى است که هواى نفس خویش را حبس کرده است.[1] به انسانى که زبان خود را محفوظ نگه دارد، گفته مى شود که زبان خود را عقال کرده است.[2]عقل به معناى تدّبر، حسن فهم، ادراک و انزجار نیز استعمال شده است.[3] نتیجه آن که عقل در معناى لغوى، همان عقال کردن و بستن هواى نفس است تا انسان به تمییز حق از باطل و فهم صحیح نایل آید. هم چنین عقل در لغت به معناى علمى است که توسط قوه ى عقل به دست مى آید; یعنى مدرکات قوه ى عاقله. معناى دیگر آن، کارى است که قوه ى نفس انجام مى دهد; یعنى ادراک. این واژه به معناى قوه ى نفس که وظیفه ى ادراک را به عهده دارد، نیز استعمال شده است. هم چنین در معناى عملى که مقدمه ى انجام خیرات و اجتناب از بدى ها است، به کار رفته است

ب. عقل در اصطلاح حکیمان و متکلمان

عقل در اصطلاح حکیمان و متکلمان نیز از معانى مختلفى برخوردار است :

ـ عقل غریزى: عقل به این معنا، فصل ممیّز انسان از حیوان و وسیله ى کسب علوم نظرى است و همه ى انسان ها نسبت به آن از سهم یک سانى برخوردار نیستند

ـ عقل نظرى: عقل در مقابل عقل عملى، قوه اى است از قواى ادراکى نفس که هست ها و حقایقى را که مربوط به افعال آدمى نیستند، درک مى کند.[6] عقل نظرى انسان از مراتب چهارگانه ى عقل هیولانى، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد تشکیل شده است.[7] کارکردهاى عقل نظرى عبارتند از: استدلال و استنباط، تعریف و تحدید شىء، ادراک کلیات اعم از تصورات و تصدیقات کلى، تطبیق مفاهیم بر مصادیق، تطبیق کبرى بر

 

صغرى و تقسیم و تحلیل

ـ عقل عملى: قوه اى از قواى نفس آدمى که بایدها و حقایقى را که مربوط به افعالى آدمى است، درک مى کند.

ـ عقل، بر ادراک معقولات و بر عاقل یعنى ذات موصوف به تعقل و معقولات و مدرکات نیز اطلاق مى شود

ـ عقل در اصطلاح متکلمان، به معناى مشهوراتى است که نزد جمیع یا اکثر انسان ها اشتراک دارد; یعنى قضایاى که واجب القبول اند

ـ عقل به معناى قضایاى یقینى که تشکیل دهنده ى مقدمات برهان اند; اعم از این که آن قضایا بدیهى باشند یا نظرى

ـ عقل جوهرى: موجودى مجرد که ذاتاً و فعلا تجرد دارد

ـ عقل به کلیه ى معلومات و معارفى اطلاق مى شود که از راه هاى عادىِ کسب معرفت و علم یعنى از راه حس و تجربه ـ اعم از حس ظاهرى و حس باطنى و تفکر و استدلال ـ حاصل آمده است; بدین معنا، عقل علاوه بر ادراکات کلى، ادراکات حسى و تجربى را شامل مى شود

ـ عقل هدف ساز: عقلى که هدف نهایى زیستن را مشخص مى کند.

ـ عقلانیت ابزارى: جایگاه یک عقل در شبکه اى از مقاصد و برنامه هایى که انسان را به هدف مى رساند. این مفهوم از عقلانیت کاملا نسبت به ارزش ها خنثى است و از خوب و بد سخن نمى گوید.

جامعه شناسانى چون ماکس وبر، در تبیین نظام سرمایه دارى، از عقلانیت ابزارى در مقابل عقلانیت ذاتى استفاده مى کنند.

ج. عقل در کتاب و سنت

عقل در کتاب و سنت نیز به کار رفته و نسبت به آن سفارش شده است; بنا بر این، دانستن معناى آن نیز لازم است. بى شک، معناى لغوى عقل که حبس و ضبط نفس است، در اکثر موارد قرآنى و روایى مورد توجه قرار گرفته است. و اما در زمینه ى معانى اصطلاحى عقل، صاحب نظران به بحث و گفت و گو پرداخته اند; صدر المتألهین معانى عقل نظرى و عقل عملى و عقل جوهرى را در روایات به عقل نسبت مى دهد.[16] غزالى در «احیاء علوم الدین» عقل را به معناى عقل عاقبت اندیش مى داند;[17] ولى با توجه به این که راه شناخت مفاهیم الفاظ قرآن، تبادر و تفاهم عرفى است و معناى عرف زمان نزول ملاک است پس بى شک نمى توان از عقل قرآنى، عقول اربعه و عقل نظرى را استنباط کرد; زیرا عقل به این معنا در عرف آن زمان نبوده است. با دقت در معانى ده گانه، روشن مى شود که مراد از عقل در مسئله ى رابطه ى عقل و دین، عقل برهانى است که بر قضایاى یقینى مبتنى مى باشد; یعنى آیا معلومات یقینى و برهانى با دین تعارضى دارند؟ و در نتیجه، آیا معلومات غیر یقینى با آموزه هاى دینى یا ایمان دینى تعارض دارند؟ و در این جا عقل به معناى عقلانیت ابزارى و مطلق معلومات بشرى در نظر گرفته شده است. خلاصه ى سخن آن که عقل در این مسئله به معناى عقل استدلال گر، عقل ادراکى، عقل برنامه و برنامه ریز و عقل هدف ساز است.

چیستى دین، وحى و ایمان :

تعاریف مختلف دین در این نوشتار گذشت; مراد ما از دین، مجموعه ى آموزه هایى است که از ناحیه ى خداوند متعال به وسیله ى وحى به پیامبران جهت هدایت انسان ها نازل شده است. آموزه هایى که به دو دسته ى اخبارى و انشایى تقسیم مى شوند; آموزه هاى اخبارى از حقایق حاکى از هست و نیست ها، و آموزه هاى انشایى از حقایق مشتمل بر بایدها و نبایدها تشکیل شده اند.

ایمان همانند امید، مفهومى غیر محسوس و حالتى نفسانى است که با مراجعه به درون، قابلیت درک و توصیف را پیدا مى کند; آن گاه مى توان آن را به صورت علم حصولى توصیف کرد; پس حقیقت ایمان از سنخ علم حضورى است که شخصِ مؤمن، با متعلَق ایمان پیوند بر قرار مى کند. این حقیقتِ ذو مراتب که با عوامل مختلفى افزایش یا کاهش پیدا مى کند،[18] نزد متکلمان و حکماى اسلامى و غربى مورد کاوش جدى قرار گرفته است. ایمان نزد اشعرى، با قلانى و فخر رازى، تصدیقى است که عمل در آن هیچ دخالتى ندارد.[19]در مقابل، معتزله بر این باورند که عمل در معناى ایمان دخالت جدى دارد; بر این اساس، مرتکبان کبایر از دایره ى ایمان خارج اند. متکلمان و حکماى شیعه نیز ایمان را با معرفت معادل و عمل را از حقیقت ایمان خارج دانسته اند و الزام و تصدیق قلبى و اذعان نفسانى را در تعریف ایمان کافى شمرده اند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره رابطه عقل و دین

دین و حقوق بشر

اختصاصی از فایل هلپ دین و حقوق بشر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

دین و حقوق بشر

مانی که جایزه ی صلح نوبل سال 2003 میلادی به شیرین عبادی اختصاص یافت و او در اظهار نظری به این مناسبت، اسلام را با حقوق بشر سازگار دانست، بحث در این باره بالا گرفته است. هدف نوشته ی زیر زدودن برخی ابهامها در بررسی گفتمانهای مربوط به این موضوع است. در این نوشته، که موضوع اصلی آن روش تحلیل گزاره ها با نظر به گفتمان بستر ساز آنهاست، گزاره ی سازگاری دین و حقوق بشر در سطح گفتمانهای نظری، همگانی و ایدئولوژیک استراتژیک بررسیده شده و برنموده می شود که برخورد متناسب با هر گزاره ای تابع تشخیص گفتمانی است که بستر آن را تشکیل می دهد.

موضوع سازگاری دین و حقوق بشر به لحاظ نظری

نکته ی نخست در مورد سازگاری یا ناسازگاری دین با حقوق بشر این است که دینها عمدتاً باستانی اند، حقوق بشر اما پدیده ای است نو که درست در آنجایی رخ نموده و بالیده، که جایگه گسست از حقوق کهن دینی ـ عرفی و نحوه ی نگرش آن به انسان بوده است. حقوق بشر مفهومی است شکل گرفته در عصر جدید. پیشینه ای که در گذشته دارد تا همان حدی است که شیمی در کیمیاگری دارد، یا اگر بخواهیم گشاده دست باشیم، می توانیم بگوییم تا آن حدی که فلسفه ی عصر جدید ریشه در فلسفه ی سده های میانه و دوران کهن دارد. فلسفه ی جدید با گسستهای انقلابی آغاز شده است. نامهای فرانسیس بیکن، رنه دکارت، دیوید هیوم و ایمانوئل کانت همه یادآور گسستهایی قطعی اند. گسست شاخص عصر جدید، گسست از عبودیت است، باور به آزادی انسان است و تلاش انسان برای این که سرفراز باشد و خود سرنوشت خویش را تعیین کند. دین یعنی عبودیت و عبادت. عصر جدید گسست از دین است.

مشخصه ی عمده ی این گسست اما نه دین ستیزی و دین زدایی، بلکه دستکاری هایی در دین است تا باورهای دینی در کار انسان عصر جدید بی سامانی پدید نیاورند. دستکاری دین همیشه وجود داشته است، هر سلطانی دین را متناسب با سلطنت خود می کرده و هر فرقه ای تفسیری از آن به دست می داده، تا همخوانش کند با بنیادهای فکر فرقه ای و جریان و الزامهای رقابت با پیرامونیان دستکاریهای جدید از دستکاری های کهن “ صادقانه “ ترند : تفسیر جدید معمولاً با حق انسانی تفسیر می آغازد و لزوم تداوم منش دینی و در نتیجه لزوم همخوان شدن آن با نیازهای تازه. دستکاری های کهن این چنین نبودند. می گفتند این است و جز این نیست و همیشه این گونه بوده است. عده ای گردن می نهادند، عده ای سرکشی می کردند و عده ای نیز سکوت می کردند و منتظر تغییر وضعیت می ماندند. بندگی خاستگاهی زمینی دارد. اگر جامعه ی بشری به گونه ای شکل می گرفت و تکامل می یافت که در آن کسی بنده ی کسی نمی شد، در صورتی که دینی وجود داشت، کاملاً متفاوت با این شکلهای شناخته شده ی آن بود. آن دین مفروض مشکلی با حقوق بشر ـ که فرض می کنیم انسانهای از آغاز آزاد نیز می دانستند چیست ـ نداشت، یا اگر داشت از جنسی دیگر بود، یعنی مشکل جز اینی بود که بر ما آشناست و در نهایت از آن رو پدید آمده که حقوق بشر مفهومی است با خاستگاهی بیرون از قاموس دینی و بیرون از آن محیط سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی ای که پذیرای پیدایش و رشد عبودیت بوده است.

این غریبگیای است تا حد تقابل، اما نه از نوع تقابل کیهان شناسی جدید با آن کیهان شناسی کهنی که هر چند تقدسی دینی داشت و درمتنهای کانونی دینی بازتاب یافته بود، اما می شد آن را فرعی و عارضی دانست و بطلان آن را ضربه ای به دستگاه اندیشگی دینی تلقی نکرد. حقوق بشر مشکل دارد با اصل دین، که عُبودیت است. از دیدگاه عبودیت ذاتی انسان، این موجود هیچ حقی ندارد، نه در برابر فرمانروای کیهانی و نه فرمانروای زمینی که سایه ی اوست، دست کم در آنجایی که علمای دین تأییدش می کنند.از دیدگاه عبودیت، انسان فاقد مصونیت است ؛ نه مصونیت روانی. شخصیتی دارد، نه مصونیت جسمی. باید معروف را بپذیرد و از منکر دوری جوید، و گرنه مجازات می شود. در این حال مجاز نیست اصل آزادی فردی را در برابر فرمان دین بگذارد.

موضوع حقوق بشر، انسان چونان انسان است. در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر مجموعه ای از آزادیها برشمرده شده که حق هر انسانی اند. ماده ی نخست اعلامیه با صراحت می گوید : « تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابرند. » و ماده ی دوم بر این مبنا قید می کند : « هر کس می تواند بی هیچ گونه تمایزی، به ویژه از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دین عقیده ی سیاسی یا هر عقیده ی دیگر، و همچنین منشأ ملی یا اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر وضعیت دیگر، از تمام حقوق و همه ی آزادی های ذکر شده در این اعلامیه بهره مند گردد. »این بینش با نگرش دینی، خاصه در نوع توحیدی، آن ناسازگار است. دینهای توحیدی فقط با یکتادانی آفریدگار و یکتاپرستی مشخص نمی شوند. مشخصه ی تاریخی و تاریخ ساز آنها این بوده است که پیروانشان فقط خود را بر حق دانسته و خارج از دایرهی آیین خویش را گمراهی و تباهی میدانستهاند. از منظر این دینها، در دورهای که هنوز عصر جدید آنها را وادار به همسازی با پیامدهای ادراک آزادی نکرده، نمی توان حکم کرد که همه ی انسانها، با هر دین و عقیده ای، از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابر اند

حقوق بشر را اگر نه به انسان چونان انسان، بلکه به انسانهای مشخصی برگردانیم که به عنوان شهروند تابع نظم سیاسیِ مشخصی هستند، به سخنی دیگر اگر نه از یک ایده ی انتزاعیِ حق، بلکه از نظم سیاسی و تلاش برای دموکراتیک کردن جامعه و سیاست عزیمت کنیم، باز در مورد برداشت دین از حقوق بشر به نتیجه ی مشابهی می رسیم. نظم سیاسی و اجتماعی ای که دین ارزشهای خود را در آن متجلی می بیند، آنی نیست که بتوان آن را دموکراسی ای دانست که بودش یابیِ حقوق بشر تابع بودش یابیِ آن است. پس کلاً می توان گفت که دین اصیل سنتی، یعنی آن دینِ دستکاری نشده توسط عصر جدید، درکی از حقوق بشر نداشته است، زیرا حقوق بشر با گسست از منشِ عبودیت پا گرفته است، اما آن دین بر بنیادِ عبودیت بوده است. اگر منشِ عبودیت با انقلابهای فکری و سیاسی عصر جدید در هم نمی شکست، هزاران سال هم اگر می گذاشت در واتیکان یا قم مفهومی به نام حقوق بشر زاده نمی شد.

موضوع در سطح گفتار همگانی

پس می توانیم برنهیم که دین با حقوق بشر سازگار نیست. این برنهشت اما فقط آن هنگام درست است که هر دو مفهوم دین وحقوق بشر را با محتوایی شفاف و با مرزهای تیز ـ جدا گشته از پیرامونشان تعریف کنیم. این دو مفهوم در کاربست روزمره ی خود چندان شفاف نیستند، به سیالیت تفسیری میدان می دهند و تابع برداشتهای مختلف می شوند. آنها به اموری انسانی ارجاع می دهند و از این نظر سیالیت تفسیری در بود آنهاست. پیش می آید که با تفسیری خاص، به صورت آگاهانه یا فقط در واکنش تجربی و بی هیچ مقدمه چینیِ گفتمانی ِمشخصی، گفته شود : “ دین با حقوق بشر سازگار است.“ این سخن معمولاً بیش از آن که بخواهد مدعی ثبت واقعیت در گزاره ای آغازگر یک بحث نظری باشد، بیان یک خواست،آرزو، انتخاب و سلیقه است. گزارنده با این گزاره می گوید، که دینی می خواهد یا دینی را می پسندد و آن ادراکی از دین را درست می داند که با حقوق بشر سازگار باشد. گزارنده ممکن است مفهوم حقِ بشری را نیز به همین صورت ناشفاف در ذهن داشته باشد و تصور کند آزادی به عنوان مقوله ی بنیادی در ایده ی حقوق بشر، سازگاری کامل دارد با ارزشهای دینی، که بنا بر برداشت وی سمت آزادگی را برنموده اند.


دانلود با لینک مستقیم


دین و حقوق بشر