دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
واژه «سیره» اسم مصدر از «سیر» است. سیر یعنی حرکت در روی زمین، در زمین راه رفتن و گذشتن و عبور نمودن (ج3، ص120). سه حرف «سین و یاء و راء» به صورت سیر، هم حرکت در روز و هم حرکت در شب را معنا میدهد در حالی که به صورت «اَسری» تنها حرکت در شب را میرساند، چنانکه در آیه نخست سورة اسراء در معنای اخیر آمده است (ج7، ص291). «سیره» بر وزن «فعله» است، در این وزن، بر نوع عمل دلالت میکند (ج16، ص178). همانطور که «فطرت» بر ساختار ویژه انسان از لحاظ جسم و روح دلالت دارد. لذا اهل لغت در توضیح معنای آن گفتهاند سیره، طریقه، هیأت، حالت و نوع حرکت است (ج3، ص231) و آن را سنت، مذهب، رفتار، راه و رسم، سلوک و طریقه معنا کردهاند (4، ص226). سیره حالت و روشی است که انسان و غیر انسان، نهاد و وجودش بر آن قرار دارد، خواه غریزی باشد خواه اکتسابی (3، ص247). «سیره» هنگامی که به عنوان یک رشته از مباحث تاریخی، موضوع بحث مورخان قرار گرفت، آن چیزی را که میبایست در برمیگرفت، شامل نگشت. مورخانی که در احوال پیامبر اسلام (ص) کتاب نوشتند عنوان تاریخ خود را «سیره النبی» گذاشتند و شاید نخستین رشته تاریخی که موردتوجه و نظر مسلمانان قرار گرفت همین «علم السیره» باشد. آنان میخواستند سبک و رفتار یا رفتار شناسی پیامبر را بیان کنند، اما به صرف رفتار قناعت کردهاند و سیره را به معنای شرح وقایع زندگی رسول خدا (ص) به کار بردند: حوادث پیش از بعثت، بعثت و حوادث پس از آن و جنگهای پیامبر (7، ص 13و 12). مارسدن جونز (Marsden Jones) در مقدمه خود بر کتاب مغازی واقدی مینویسد: تردیدی نیست واژه «سیره» به معنای شرح وقایع زندگی پیامبر به کار رفتهاست و این امر پیش از آن که «ابن هشام» آن را در کتاب خود به روایت از «ابن اسحاق» به کار ببرد، استعمال میشده است؛ چنان که از خبر «ابوالفرج اصفهانی» در کتاب «الأنمان» به روشنی برمیآید، استعمال واژه «سیره» در مفهوم اصطلاحی آن (تاریخ زندگی پیامبر) در زمان محمدبن شهاب زُهری (58-124 هـ.ق) معمول و متداول بوده است. بدین ترتیب واژه «سیره» در مفهوم اصطلاحی آن در قالب شرح احوال و تاریخ زندگی پیامبر شکل گرفت و همچنان باقی ماند و به عنوان «رفتار شناسی» و «روش شناسی» مورد عنایت جدی قرار نگرفت (8، ص200).
1. نظم و انضباط
در زمینة جایگاه نظم در مجموعه هستی، همین بس که پروردگار عالم، جهان را سراسر منظم آفرید تا آنجا که هر اندازه، اسرار و شگفتیهای جهان طبیعت، برای دانشمندان، بیشتر مکشوف گردد، نظم و انضباط و هماهنگی موجود در اجزای ریز و درشت جهان بیشتر آشکار میشود. نظم شگفتانگیزی که بر جهان بینهایت بزرگ ما تا جهان بینهایت خُرد حاکم است جملگی حکایت از اهمیت نظم در پیشگاه خداوند و در نظام آفرینش دارد.خداوندی که خود نظمدهنده جهان است دستوراتی را بر قلب پیامبر اعظم (ص) وحی فرمود که در مجموعه این تعالیم، مشحون از توصیه به نظم و انضباط است. اینکه نماز در وقت معینی واجب شده و باید تمام حرکات و سکنات آن با نظم خاصی اجرا شود و این واقعیت که بهم خوردن ترتیب در اجزای نماز، باطلکننده آن است. این واقعیت که روزه را باید از یک زمان خاصی شروع و تا وقت معینی ادامه داد. و اینکه حج تمتع و مناسک مختلف آن را باید با نظم و ترتیب حساب شدهای بجا آورد و صدها عبادت و نیایش و دستورات اخلاقی دیگری که در اسلام آمده، جملگی از اهمیت نظم حکایت دارد و بیانگر این واقعیت است که خداوند خواسته است مسلمانان نظم را محور تمامی فعالیتهای خویش قرار دهند. و در این راه، بر پیامبر اعظم اقتدا کنند که نظم و انضباط در سیره آن بزرگوار جایگاهی بس ویژه دارد. همانطور که هستی منظم است آن جلوه تام حق و وجه ا... الاعظم نیز به تمامت منظم بوده است به گونهای که نظم در تمام عرصههای زندگی آن حضرت کاملاً مشهود بود. امام علی (ع) درباره زندگی داخلی پیامبر (ص) میفرمایند: برنامهریزی پیامبر (ص) در منزل به اختیار خود ایشان بود. هنگامی که به منزل تشریف میبردند اوقات خویش را به سه جزء تقسیم میکردند: قسمتی را برای عبادت خدا، قسمتی را برای اهل بیت خود و جزیی را به امور مربوط به خود اختصاص میدادند و آن جزیی که مربوط به خود ایشان بود را میان خود و مردم تقسیم میکردند و بخشی از آن را به مردم اختصاص میدادند و آن بخش را صرف صادر کردن دستورهای لازم به خواص اصحاب و تکلیف نمودن آنان برای رسیدگی به کارهای عمومی مردم میکردند و از آن قسمت چیزی را به کارهای شخصی خود اختصاص نمیدادند (8، ص215). به این ترتیب رسول خدا (ص) از آغاز رسالت تا پایان عمر شریفشان رسالت خود را با نظم پیش بردند و مدیریت ایشان مدیریتی منظم و منضبط بود. زیرا لازمه پیشبرد صحیح کارها و رساندن آن به هدف موردنظر، رعایت انضباط و جدیت در کارهاست و بدون چنین نظمی هیچ جامعهای به هدف خود نمیرسد. اصولاً بینظمی در زندگی، از نبود هدف و بدنبال آن عدم برنامهریزی حکایت دارد. زیرا به طور قطع انسان هدفدار که دغدغه و دلمشغولی رسیدن به هدف را دارد، زندگی خود را به بهترین نحو تنظیم میکند تا حصول و دستیابی به هدف میسر گردد. لذا شخص پیامبر (ص) که دارای مهمترین هدف، یعنی اعتلای کلمه توحید بودند در زندگیشان هم پدیده نظم را در همه عرصهها اعم از فردی و اجتماعی و ... شاهد میباشیم (8، ص215). در مسجد مدینه که محل تجمع مؤمنان، خانه عبادت و بندگی، سرای تعلیم و تربیت، مأمن فقیران و مسکینان، جایگاه شور و مشورت و تصمیمگیری، پایگاه بسیج نیروها، مرکز رفع اختلافات و مرافعات، مکان دیدارهای رسمی و ... بود یک روح حاکم و یک رنگ زده میشد و آن صبغه الهی میبود. آن همه عزت و قوت و عظمت از این همسویی و هم جهتی قوا بود. در آن مسجد کوچک و ساده ستونهایی وجود داشت که هر یک معرف امری خاص بود. "ستون تهجّد" جایگاهی ویژه برای شبزندهداری و عبادت شبانه پیامبر خدا، "ستون وفود" جایگاهی ویژه برای ملاقات با هیأتهای نمایندگی و ... گویا چنین بود که رسول خدا (ص) کنار هر ستونی مینشست معنایی خاص داشت و مسلمانان میدانستند هنگام چه کاری است. ستونی خاص مردم، ستونی برای خلوت، ستونی برای شور و مشورت و ... مسجدی کوچک و بیپیرایه با این همه نظم! این نظم از کجا برمیخاست؟ جز از پیامبری که نظم الهی آن چنان وجود و رفتار و حرکاتش را فرا گرفته بود که همه چیز او در جای خود قرار داشت، پیامبری که راه و رسمش این بود که همه چیز را نام میگذاشت. چنان که دربارهاش نوشتهاند: (و کان من خلقه تسمیه دوابه و سلاحه و متاعه) (احیاءالعلوم، ج2، ص345). " از اخلاق آن حضرت بود که حیوانات و اسلحه و اثاث خود را نامگذاری میکرد". پیامبری که صفهای نماز را همچون تیرهای کمان مرتب و منظم میساخت و بر این امر سخت تأکید داشت و میفرمودند: (سوّ وایین صفوفکم و فاذوا ابَیْنَ مناکبکم لایستعوذ علیکم الشیطان) (تهذیبالاحکام، ج1، ص333) " میان صفها را پرکنید و دوش به دوش یکدیگر بایستید تا شیطان بر شما غلبه نکند" . رسول خدا (ص) پیروان خود را منظم و منضبط میخواست و تلاش میکرد تا آنان را در جهت الله هم سو کند و به نظمی الهی رساند و از این رو یادآور میشد: (یا ایها الناس اقیمو صفوفکم و امسحوا بمناکبکم لئلا یکون بینکم خلل و لاتخالفو فیخالف ا... بین قلوبکم، الا و انّی أراکم من خلفی) (المحاسن، ص82). " ای مردم صفهایتان را منظم کنید و دوش به دوش بایستید تا فاصله و جدایی و خللی میان شما نباشد و نامرتب نباشید وگرنه خداوند دلهایتان را از یکدیگر دور میکند و بدانید من شما را از پس سر میبینم".
2. بهداشت فردی
رعایت نظافت و بهداشت نیز از نکاتی است که در دین مبین اسلام به آن سفارش شده است. چرا که رعایت بهداشت باعث سلامتی و تندرستی انسان و در امان بودن از بیماریهای مختلف میگردد. لذا لازمه داشتن تن سالم، رعایت پاکیزگی و نظافت است. در تفکر دینی، حقیقت آدمی، همان جان و روح اوست. و آنچه گوهر وجود او را تشکیل میدهد بعد غیرمادی انسان است؛ جسم و بدن خدمتگزار روح تلقی میشوند و روزی فرا میرسد که باید روح الهی را به صاحب اصلیاش بازگرداند؛ به تعبیر حافظ:
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم روی او کنم
با اینحال جسم نیز از احترام برخوردار است تا آنجا که مسلمان حق ندارد به بدن خود یا مسلمان دیگری صدمه وارد کند. و بر مسلمانان واجب کفائی شده است تا بدن میت مسلمان را با کمال احترام، غسل و کفن نمایند و با تشریفات خاص، دفن نمایند. بنابراین در تفکر اسلامی که نشأت گرفته از معارف قرآن و سیره پیامبر اعظم (ص) است هم روح شرافت دارد و هم جسم، هم باید در طهارت روح کوشید و هم در طهارت جسم، هم نظافت روح را از آلودگیها موردعنایت ویژه قرار داد و هم بهداشت جسم را از آلودگیها، بیماریها و غیره. لذا در برخی از عبادات اسلامی، که هدفشان طهارت روح است طهارت جسم هم به عنوان مقدمه، واجب شمرده شده است. از قبیل پاک بودن بدن و لباس نمازگزار، وجوب شستن دست و صورت به عنوان وضو قبل از ورود به نماز. با مروری کوتاه بر احکام طهارت که در رسالههای علمیه مراجع تقلید آمده، و دستورات بهداشتی فراوانی که وارد شده است بخوبی میتوان دریافت که توجه به نظافت و بهداشت فردی، در اسلام، نسبت به سایر ادیان کاملاً بینظیر است. با توجه به این اصل است که پیامبر اعظم (ص) همواره به رعایت بهداشت بسیار توصیه میفرمودند مانند توصیههای فراوان ایشان به مسواک زدن، شانه کردن مو، حمام کردن و خود نیز بسیار مقید به رعایت نمودن نکات بهداشتی بوده و به پاکیزگی و آراستگی ظاهرشان نیز توجه مینمودند. در مورد رعایت نظافت و نکات بهداشتی توسط پیامبر اعظم (ص) امیرالمؤمنین (ع) این گونه میفرمایند: (کان رسول الله صلی الله علیه و الله و سلم یرجّل شعره و اکثر ما کان یرجل شعره بالماء و یقول کفی بالماء طیباً للمؤمن) رسول خدا موی خود را شانه میزد و اغلب با آب صاف میکرد. میفرمود آب برای خوشبوکردن مؤمن کافی است. آن حضرت به عطر زدن و خوشبو کردن خود اهتمام جدی داشتهاند. امام علی (ع) در این زمینه فرمودهاند: (و کان محمد صلی الله علیه و اله و سلم ... اطیبه ریحاً). و در روایت دیگری آمده است: کف دستهای پیامبر (ص) مانند کف دست عطرفروشان معطر بود (24). از دیگر نکات بهداشتی که امام علی (ع) در مورد رسول اعظم (ص) نقل نمودهاند این است که: (ان رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم. کان اذا اراده یتنخّع غطّا رأسه، ثم دَقنَهُ و اذا اراد ان یبزق فعل مثل ذالک و کان اذارادالکنیف، غطارأسه) رسول خدا (ص) چون میخواستند آب دهان و بینی خود را بگیرند سر خود را از مردم میپوشانیدند و بعد آن را دفن میکردند و چون میخواستند قضاء حاجت نمایند، سر خود را میپوشانیدند. اصولا اسلام که دین انسانسازی بوده و برای همه ابعاد مختلف انسانی، طریق هدایت را ارائه نموده است، نه تنها توجه به امر بهداشت و حفظ حیات جسمانی داشته بلکه اهتمام بسیاری نیز به آن ورزیده است. روایت مشهور "النظافه من الایمان" که توجه به بهداشت را از ثمرات ایمان به خدا معرفی میکند، نکته مذکور را به خوبی تبیین میکند. لذا سیره مبارک نبوی نیز مشحون از توجه به بهداشت و نظافت فردی بوده است که با تبعیت از آن ضمن برخورداری از اثرات فردی، از اثرات اجتماعی آن نیز که عامل جذب و محبوبیت انسان در اجتماع میگردد، بهرهمند میشویم.
جمع بندی و نتیجهگیری
مسأله نمونه از مسایل بسیار مهم و اساسی دین است. زیرا نمونه طلبی و نمونهپذیری امری فطری است. و انسان بدون اسوه و مقتدا، توانایی سیر به سوی کمال را ندارد. نظم و انضباط و رعایت بهداشت فردی در سیره پیامبر از جایگاهی ویژه برخوردار بود. عدم نظم در زندگی حاکی از عدم هدفمندی و غایت مداری است. رسول خدا (ص) پیروان خود را منظم و منضبط میخواست و تلاش میکرد تا مسلمانان همسو با نظام خلقت و آفرینش، نظم را محور فعالیتهای خویش قرار دهند. رعایت بهداشت فردی نیز از نکاتی است که در دین مبین اسلام به آن سفارش شده است. چرا که لازمه داشتن تن سالم، رعایت پاکیزگی و نظافت است، و پیامبر اعظم نیز اهتمام جدی به این مهم داشت. امید آنکه ما مدعیان پیروی از آن حضرت، در تمامی ابعاد زندگی هم نظم را سرلوحه کار خویش قرار دهیم و رعایت بهداشت فردی را، تا آنجا که این دو دستور دینی، به یک فرهنگ تبدیل شود و در سراسر جامعه اسلامی، از خانه و خانواده و کوچه و بازار و ترافیک گرفته تا مدارس و دانشگاهها و مراکز مختلف دولتی و خصوصی، نظم و بهداشت کاملاً مشاهده شود. پایه نظم در سیره پیامبر اعظم آنقدر بلند است که کاملترین شاگرد مکتب او، یعنی مولای متقیان علی (ع) در وصیتنامه الهی خویش میفرماید: الله الله فی نظم امرکم شما را توصیه میکنم به رعایت نظم در کارها. مسلمان واقعی کسی است که تمام فضایل اخلاقی و دستورات دینی را بطور هماهنگ در خود احیاء و اجرا نماید. پیامبر اعظم (ص)، پیروانی را میطلبد که در دنیای مدرن و پیچیده امروز هم ارتباط خویش را با مبدأ هستی در قالب نماز و روزه و نیایش و حج و زکات و خمس و غیره مستحکم سازند و هم به نظم و بهداشت و رعایت حقوق دیگران، احترام به همنوع و سایر فضایل اخلاقی توجه کافی نمایند. و جامعه مسلمان نیز جامعهای است که هم فرهنگ ارتباط با خدا فرهنگ غالب باشد و هم فرهنگ بهداشت فردی و نظم در کارها و غیره. برماست که همواره در راه باشیم و در راه بودن خود را رصد کنیم. چه اینکه بین ادعا تا عمل فاصله، بسیار است.
فهرست منابع
1. ابوالحسن احمدبن فارس، معجم مقاییس اللغه، مصر، 1389 ق.
2. ابوعبدالرحمن خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، قم 1405 ق.
3. ابومحمد عبدالملک بن هشام، سیره النبی، دارالفکر، بیروت.
4. جارالله الزمحشری، اساس البلاغه، تحقیق عبدالرحیم محمود، دارلمعرفه، بیروت.
5. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، منطق عملی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1376.
6. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، منطق عملی، تهران، انتشارات دریا، 1383.
7. طباطبایی سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالکتاب الاسلامی، قم، 1393 ق.
8. نقیبپور، سید علی، پیامبرنامه، انتشارات وثوق، قم، 1379.