فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد ریشه های جنگ جهانی دوم

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد ریشه های جنگ جهانی دوم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد ریشه های جنگ جهانی دوم


تحقیق در مورد ریشه های جنگ جهانی دوم

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه23

 

فهرست مطالب

ریشه های جنگ جهانی دوم

ستایش و نیایش خداوند توانا و قادری را که هر سخنی با نام پاک او آغاز می گردد و با لطف بیچونش پایان می پذیرد و آسایش و آرامش در جهان بدست توانایی خالق اوست ستیزه جویی ها ناشی از جنگهای خونین و ویرانگر روزگار از اندیشه پلید و زیان بار مخلوق ناتوان بوجود می آید ،بعقیده نگارنده (گ.دبورین) نویسنده پرتوان کشور روسیه شوروی که توانسته است این مجموعه را با تمام وجود شرح کیفیت و رازهای پشت پرده جنگ جهانی دوم را در نهایت دقت و تفکر به رشته تحریر در آورد. تا به طور روشن و سهل و ساده به حقایق و دقایق رازها نهفته جنگ جهانی دوم پی برده است .زمان وقوع جنگ جهانی دوم ممکن و میسر نبوده تا در آگاهی جوامع قرار گیرد حتی آتش افروزان جنگ جهانی دوم چون بریتانیا – فرانسه – ایتالیا  و بالاخره عامل اصلی و به وجود آورنده جنگ جهانی دوم آلمان نازی (هیتلری ) که کشورژاپن و شوروی را هم به میان آورده اند و نیز وارد جنگ ساختند به صورت کلی در جنگ غیر از ویرانگری فقر –گرسنگی – بی سامانی و بیماریهای گوناگون ناشئ از جنگ است حاصل دیگری بر نخواهد داشت .  


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ریشه های جنگ جهانی دوم

مقاله ریشه دین گریزی

اختصاصی از فایل هلپ مقاله ریشه دین گریزی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ریشه دین گریزی


مقاله ریشه دین گریزی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:1

فهرست و توضیحات:

مقدمه

ریشه دین گریزی جوانان را در عدم تبیین شفاف و فاصله داعیه داران دین و دین مداران باجوانان می دانم".این مدرس دانشگاه معتقد است:" یکی از نیازهای طبیعی و مسلم جوانان تخلیه انرژی است .یعنی نیاز به هیجان و تخلیه هیجان دارند و یکی از دلایل عمده رویکرد جوانان به مصرف قرص های اکس یا موادی از این قبیل نبود مکان ها یا نبود امکان تخلیه است"..

ماده مخدری که حالات احساس خوب بودن و شاد بودن،افزایش انرژی ،احساس عشق و سرخوشی،افزایش حس چشایی و بویایی،احساس نزدیکی به دیگران،بر اثر افزایش انرژی رقص زیاد و ... را در انسان تداعی می کند.تغییرات در بینایی،تو هم بینایی،حرکات غیر طبیعی چشم،اختلال در خواب،کابوس شبانه،اضطراب ،دیوانگی ،فک زدن های طولانی ،عدم تمرکز،فراموشی ،تهوع،استفراغ،سرگیجه ،تشنج و ....همه اینها فاکتورهایی هستند که از آنها به عنوان عوارض ناشی از سوء مصرف اکس نام برده می شود.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ریشه دین گریزی

دانلود مقاله ریشه گیاه و ساختمان آن

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله ریشه گیاه و ساختمان آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

نگاه کلی
ریشه اندامی از گیاه است که معمولا در خاک قرار دارد و موجب ثابت نگاه داشتن ساقه و اجزای آن می‌گردد. عمل مهم دیگر ریشه جذب آب و مواد غذایی اولیه نظیر آب و املاح مختلف از زمین بوده و همچنین ممکن است مواد غذایی مختلف درخود ذخیره کند. علاوه بر این اعمال اصلی ، ریشه نظیر ساقه رشد می‌کند و محل عبور جریانهای شیره‌های غذایی است (شیره خام و شیره پرورده). با توجه به اعمال مشابه و غیرمشابهی که ریشه با ساقه دارد سبب می‌شود که در مواردی ساختمان متفاوتی نیز با آن داشته باشد.

 


اجزای مختلف ریشه
• کلاهک ریشه: قسمت کاملا انتهایی ریشه که کلاهک ریشه نامیده می‌شود. یاخته‌های کاملا راسی و خارجی کلاهک به تدریج و بطور دایم در اثر تماس با خاک و عوامل محیط زیست به صورت پوسته‌های نازکی می‌افتد و درعین حال بطور دائم نیز بوسیله یاخته‌های مریستمی راس ریشه ساخته شده به آن اضافه می‌شود.
• ناحیه نمو ریشه یا منطقه مریستمی: که در مقطع طولی آن را به نام مریستم نزدیک انتهایی ریشه‌ها می‌نامند. سلولهای حاصل از این منطقه ضمن تمایز یابی سلولهای مختلف ریشه را بوجود می‌آورند.
• منطقه طویل شدن: یاخته‌های حاصل از تقسیم یاخته‌های مریستم ریشه در این ناحیه طویل می‌شوند.
• منطقه تارهای کشنده: منطقه تارهای کشنده ، که بیشتر مواد غذایی از این منطقه جذب گیاه اولیه می‌شود. ضمنا یاخته‌های داخلی همین منطقه تغییر شکل و ساختمان داده و موجب تشکیل بافتهای مختلف در ریشه می‌گردد. لذا این منطقه را ناحیه تمایزیابی نیز می‌نامند.
ساختمان داخلی یک ریشه جوان از خارج به داخل در مقطع عرضی
اپیدرم یا بشره
اپیدرم یا بشره یک ردیف یاخته‌هایی است که از پروتودرم منشا می‌گیرد و تشکیل تارهای کشنده را نیز در بعضی از نقاط می‌دهد. در مواردی که محیط مرطوب باشد، تشکیل تار کشنده بیشتر و بهتر صورت می‌گیرد. تارهای کشنده یاخته‌های اپیدرمی هستند که در قسمتهای جانبی ریشه تشکیل می‌گردد. دیواره یاخته‌های تارهای کشنده نازک بوده و معمولا سلولز آن با مواد پکتیکی آغشته شده است. پروتوپلاسم یاخته‌های تار کشنده سرشار از آب بوده و دارای واکوئل بزرگ است. هسته معمولا در انتهای قسمت تار یا مویی یاخته می‌باشد.

 


کورتکس
داخلی‌ترین لایه کورتکس ، آندودرم نامیده می‌شود، که معمولا از مشخصات بارز ریشه‌ها است. آندودرم معمولا جدار نازک داشته به جز در قسمت دیواره‌های شعاعی و عرضی یاخته که ضخیم شده و از نوع کوتینی یا سوبرین درآمده و اصطلاحا نوار کاسپارین نامیده می‌شود که رشته یا نواری است که کوتین یا سوبرین که دور تا دور یاخته‌های آندودرمی را در جهت دیواره‌های شعاعی و عرضی یاخته فرا گرفته است.
دایره محیطیه
در مراحل اولیه از تکامل ریشه یک لایه مخصوص از یاخته‌های پارانشیمی از تغییر شکل لایه خارجی لایه زاینده استوانه مرکزی بوجود می‌آید. این لایه (دایره محیطیه) نسبتا به حالت غیر فعال مریستمی باقی می‌ماند. تا هنگام فعالیت ثانویه ریشه از آن پس ریشه‌های جانبی از این منطقه منشا می‌گیرند. یاخته‌های خارجی آن منتهی به تشکیل لایه زاینده آوندی می‌گردد و قسمتهای دیگر موجب تشکیل لایه زاینده چوب پنبه می‌شود.
استوانه مرکزی
این ناحیه از قسمتهای داخلی حاصل از پروکامبیوم تشکیل می‌شود. در این حالت هیچگونه پارانشیم داخلی و مغزی در ریشه گیاهان دولپه دیده نمی‌شود. فقط در مواردی ممکن است در تک لپه‌ایها دیده شود (پارانشیم مغزی). بعضی اوقات مجموعه دایره محیطیه و استوانه آوندی را که مجموعا از پروکامبیوم منشا می‌گیرند، یک واحد به نام استل می‌نامند. در ریشه‌های اولیه معمولا حبابهای اولیه به صورت توده مرکزی که با چند بازوی منشعب دیده می‌شود، تشکیل و ظاهر می‌گردد که بین هر دو انشعاب آوند چوبی را یک دسته آوند آبکشی اشغال می‌کند. بین این دو دسته آوند (چوبی و آبکشی) یک یا چند لایه سلول به نام لایه زاینده چوب آبکشی تشکیل می‌گردد. در گیاهانی که ساختمان پسین ریشه دیده نمی‌شود. یاخته‌های باقی مانده بین چوب و آبکش به تدریج اسکلرانشیمی می‌گردد.
به هر حال در بسیاری از ریشه گیاهان دولپه ، پارانشیم مغزی دیده نمی‌شود. اما بیشتر تک لپه‌ایها و بعضی گیاهان علفی دولپه که دستجات آوند چوبی در مرکز به هم می‌رسند به صورت پارانشیمی باقی می‌ماند و یک مغز پارانشیمی کاذبی تشکیل می‌دهند که در واقع با پارانشیم مغزی که در ساقه‌ها دیده می‌شود، تفاوت کلی دارد. زیرا که پارانشیم مغزی در ساقه از مریستم زمینه‌ای منشا می‌گیرد. حال آن که اگر پارانشیم مغزی در ریشه‌ای دیده شود، از پروکامبیوم آوندی منشا گرفته است. بطور کلی آوند چوبی اولیه‌ای که در ساقه دیده می‌شود در ریشه‌ها نیز دیده می‌شود. با این تفاوت که آوندهای چوبی مارپیچی و حلقوی در ریشه‌ها نسبتا نادرند. در حالی که در ساقه بیشتر دیده می‌شوند. ولی آوندهای آبکش اولیه در ساقه و ریشه هر دو همانند و یکسان است و هر دو دارای جسمهای غربالی یاخته‌های همراه و پارانشیم می‌باشند.

 


منشا ریشه‌های جانبی
ریشه‌های جانبی و یا انشعابات ریشه بطور کلی در بازدانگان و نهاندانگان از یاخته‌های دایره محیطیه منشا می‌گیرند. غالبا انشعابات ریشه از نقطه مقابل دستجات آوند چوبی اولیه منشا می‌گیرد. بنابراین می‌توان گفت که به ازای آوندهای چوبی اولیه انشعابات ریشه یا ریشه جانبی خواهیم داشت. مثلا در چغندر که دو دسته آوند چوبی دارد، دو ردیف عمومی انشعاب ریشه‌ای مشاهده می‌شود. سلولهای حاصل از فعالیت یاخته‌ای ، مولد ریشه فرعی که از پریسیکل منشا می‌گیرد، در بافت کورتکس نفوذ کرده تا به بشره می‌رسد. در ضمن عبور سرانجام کشیدگی ، پارگی بافتهای مسیر خود را که در اثر ریشه فرعی و فشار مکانیکی می‌باشد، می‌شود.
مورفولوژی ریشه
مورفولوژی یا ریخت شناسی یکی از شاخه‌های بیولوژی گیاهی است که به مطالعه ساختار بیرونی و ظاهری اندامها و اعضای گیاهان و نحوه نمو آنها می‌پردازد. مورفولوژی ریشه ، یعنی مطالعه ساختار بیرونی و ظاهری ریشه در گیاهان.

 

اطلاعات اولیه
ریشه عضوی از گیاه است که معمولا در داخل خاک قرار داشته، املاح محلول و آب را برای تغذیه گیاه از زمین جذب می‌کند. در تعریف ریشه و مقایسه با ساقه ، ریشه فاقد برگ است. فقدان برگ در ریشه البته ارزش اساسی نداشته و نبودن آن نمی‌تواند به ریشه اصالت عضو مستقلی ر ا بدهد. گر چه ریشه نهاندانگان بطور عادی فاقد برگ است، ولی با اثر دادن هورمونها و تغییر محیط کشت می‌تواند تحول یافته و برگدار شود.
ریشه اصلی در گیاهان دو لپه‌ای از رشد ریشه‌چه حاصل شده و بادوام است و تا آخر عمر گیاه باقی می‌ماند. در صورتی که در گیاهان تک لپه‌ای ریشه اصلی خیلی زود از بین رفته ، ریشه‌های نابجا جانشین آن می‌گردند. ساختمان گیاه متشکل از یک محور است با دو بخش یا دو سیستم ، سیستم Shoot که بخش هوایی محور گیاه را تشکیل می‌دهد. و سیستم Root که بخش زیرزمینی محور گیاه را تشکیل می دهد. Shoot متشکل از ساقه و برگ است.

 

 

 

 

 

Root یا ریشه به عنوان اندام جذب و تثبیت گیاه در خاک ، تخصص یافته است. علاوه بر این ، ریشه‌ها در امر ذخیره و انتقال مواد هم مشارکت دارند. بخشی از مواد غذایی که در برگها ساخته می‌شود به ریشه انتقال یافته و در آنجا ذخیره می‌شود و در برخی گیاهان مثل هویج ریشه به عنوان اندام ذخیره تخصص یافته است. ریشه ، آب و کانیهای جذب شده را به بخشهای هوایی گیاه منتقل می‌کند و در گیاهان علفی و چوبی ، منبع هورمونهاست.
سیستمهای ریشه‌ای
سیستم ریشه‌ای راست
اولین ریشه که در جنین دانه ساخته می‌شود. ریشه‌چه ، رادیکال یا Rootlet گفته می‌شود. این ریشه ، ریشه اولیه یا اصلی در بازدانگان و اکثر دو لپه‌ایها می‌باشد. به این نوع ریشه که نسبت به ریشه‌های فرعی درشت‌تر است، سیستم ریشه راست یا Tap root گفته می‌شود. در این گیاهان ریشه اولیه در طول زندگی گیاه ، باقی می‌ماند و تولید ریشه‌های جانبی می‌کند. ریشه‌های درشت رشد ثانویه دارند و جذب مواد از خاک توسط ریشه‌های جوان صورت می‌گیرد. این ریشه‌ها تا عمق زیاد خاک ، نفوذ می‌کنند.
سیستم ریشه‌ای افشان
سیستم ریشه‌ای در گیاهان تک لپه‌ایها و نهانزادان آوندی از نوع نابجا Adventitious. Root می‌باشد. در این گیاهان ریشه اولیه مدت زمان کوتاهی فعالیت دارد، بلافاصله ریشه‌های نابجا از گرههای پایین ساقه ، تولید می‌شوند. این ریشه‌ها تقریبا یک سیستم یکنواخت ، تشکیل می‌دهند که این سیستم ، سیستم ریشه افشان fibrius root System می‌گویند. این ریشه‌ها رشد ثانویه ندارند و معمولا در لایه‌های سطحی زمین نفوذ می‌کنند. و تفاوتی از لحاظ ظاهری بین ریشه‌های اولیه و ثانویه وجود ندارد.

 

 

 

ریشه نابجا
اگر ریشه ظاهر شده در گیاه ، حاصل از رشد ریشه‌چه گیاهک نبوده ، یا روی اندامهای دیگر نظیر ساقه ، برگ ، لپه‌ها و حتی پوشش گل پیدا شود، آن را ریشه نابجا می‌گویند. ریشه‌های نابجا مانند ریشه‌های فرعی منشا درونی داشته ، یعنی از تقسیم سلولهای دایره محیطیه یا ریشه‌زا که در مقابل دسته‌های چوبی در استوانه مرکزی قرار دارند، حاصل می‌شوند. فقط در برخی از گیاهان مانند علف چشمه منشاء ریشه‌های نابجا ، خارجی است.
ریشه نابجا ممکن است، کار جذب مواد از زمین را به عهده نداشته باشد. مثلا سبب نگاهداری گیاه به درخت دیگر شده (مانند عشقه) و یا مانند برخی از جنسهای خرما به خار تبدیل شود. بدیهی است، گیاهانی که ریشه نابجا تولید می‌کنند به آسانی می‌توانند به قلمه زدن تکثیر پیدا کنند. عده کمتری از گیاهان استعداد تولید ریشه‌های نابجا را دارند، مثلا در مخروطیان ریشه نابجا بوجود می‌آید.
قسمتهای مختلف ریشه از لحاظ مورفولوژی
ریشه از لحاظ مورفولوژی در مقایسه با ساقه ، گره و میان گره ندارد و در نتیجه تولید برگ و جوانه نمی‌کند. در ریشه‌های جوان ، منطقه پر از تار دیده می‌شود که منطقه تارهای کشنده نامیده می‌شود، تارها تا نوک ریشه ، ادامه ندارند. انتهای بدون تار کشنده ریشه شامل منطقه نمو طولی ، منطقه تقسیم سلولی و منطقه کلاهک است.
کلاهک
رشد طولی ریشه مانند ساقه ، نزدیک به انتهاست. در حالیکه انتهای shoot توسط فلسهای جوانه و یا برگهای جوان ، محافظت می‌شوند، محاظت انتهای ریشه یک توده سلول پارانشیمی به نام کلاهک (root cap) انجام می‌شود. کلاهک محافظت مریستم انتهایی ریشه را بر عهده دارد. با رشد ریشه ، سلولهای پیکر کلاهک می‌ریزند و این سلولها تشکیل یک پوشش چسبنده در اطراف ریشه می‌دهند و به نفوذ ریشه در خاک کمک می‌کنند.
عمر سلولهای کلاهک کوتاه است (حدود 5 - 9 روز)، سلولهای پیر می‌ریزند و سلولهای جوان توسط مریستم انتهایی ریشه ساخته می‌شوند. سلولهای کلاهک معمولا نظم خاصی ندارند، ولی در برخی گیاهان ، سلولهای مرکزی یا میانی کلاهک ساختار منظم موسوم به Columena را تشکیل می‌دهد. سلولهای کلاهک ماده چسبنده و آبدار موسوم به موسیژل ترشح می‌کنند که احتمالا وظیفه دیکتیوزومهای دستگاه گلژی این سلولها است.
ماده از پلاسما لک خارج شده و یک محیط کشت خوبی برای باکتریهای خاک ایجاد می‌کند که با ریشه ارتباط دارند و در امر جذب مواد و املاح به ریشه کمک می‌کنند. کلاهک مرکز دریافت جاذبه زمین است. اگر کلاهک را حذف کنیم، رشد ریشه به طرف پایین نخواهد بود. در مورد کلاهک ، ساختارهای دریافت کننده اثر جاذبه، دانه‌های نشاسته هستند که به دلیل نقش آنها در دریافت جاذبه ، استاتولیت نام دارند. سلولهای حاوی دانه‌های نشاسته ، استاتوسیت نام دارند، که در قسمت مرکزی کلاهک قرار دارند.
منطقه تقسیم سلولی
این منطقه متشکل از پرومریستم و مریستم اولیه است. که در بالای کلاهک قرار دارد. در این منطقه سلولها ، تقسیم می‌شوند. مریستم انتهایی ریشه هم وظیفه تولید سلولهای کلاهک را دارد و هم سلولهای جدید را به پیکر گیاه اضافه می‌کند. مریستم انتهایی ریشه منطقه‌ای به نام منطقه آرام یا خاموش دارد. تعدادی از سلولها در قسمت مرکزی آن ، تقسیم میتوزی کمتری دارند و غیر فعال هستند، این منطقه را منطقه راکد یا quiescent center نام دارد. این سلولها به عنوان سلولهای ذخیره هستند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ریشه گیاه و ساختمان آن

دانلود مقاله نقش ریشه و پایه های درختان میوه در سازگاری با عوامل محیطی

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله نقش ریشه و پایه های درختان میوه در سازگاری با عوامل محیطی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

خداى بزرگ را شاکرم که به من توان مجددى براى کسب علم و بالا بردن معلومات در این شرایط خاص عطا نمود.
از راهنمایىهاى استاد بزرگوارم جناب آقاى دکتر کامران اکبرى و دیگر اساتید محترم گروه باغبانى دانشگاه آزاد اسلامى واحد ابهر که در طول4 سال تحصیل اینجانب نهایت لطف را در مورد اینجانب و دیگر دانشجویان
داشتند سپاسگزارم از راهنمایىهاى آقاى مهندس یوسف حیدرى نهایت تشکر را دارم.
از صبر و حوصله اى که در طول مدت تحصیل از طرف خانواده ام محخصوصاً همسر مهربان و فداکارم مشاهده نمودم چیزى نمىتوانم بگویم بجز اینکه بگویم مدرک کارشناسى کشاورزى را مدیون زحمات همسر عزیزم هستم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه
ریشه ها اغلب فراموش شده بوده اما اندام بسیار مهمى از نظام درخت میوه هستند.دلیل فراموش شدگى آنها سختى دیدن آنهاست و اساساً زیر کف باغ دیده شدنى نیستند.ریشه ها اگرچه دیده نمىشوند ولىبطور معنى دارى رشدبوده و کارکرد درختان میوه را تنظیم مىکنند.به دلیل تنگناهاى موجود در دیدن آنها اطلاعات مربوط به سیستم ریشه اى درخت میوه محدود تر از اطلاعات مطالعه شده است.به هر صورت دانش درباره رشد و نمو ریشه و تنظیم ریشه بکار گرفته شده بوسیله پایه به اداره بهتر باغ منجر خواهد شد.هنگام بررسى درختان میوه در باغ باید به یاد بیاوریم که آنها یک نظام واقعى ژنتیکى مرکب هستند.یک درخت ترکیبى از بخش هوایى یعنى رقم میوه یا پیوندک و یک رقم پایه است.ریشه ها باید به همان اندازه مورد توجه قرار گرفته که بخشهاى هوایىمدیریت مىشوند.

 

 

 

 

 

 

 

مورفولوژى ریشه
ریشه عضوى از گیاه است که معمولاً در داخل خاک قرار داشته املاح محلول و آب را براى تغذیه گیاه از زمین جذب مى کند.در تعریف ریشه و مقایسه آن با ساقه،ریشه فاقد برگ است.گرچه ریشه نهاند انگان بطور عادى فاقد برگ است ولىبا اثر دادن هورمونها و تغییر محیط کاشت مىتواند تحول یافته و برگ دار شود.ریشه اصلى دو لپه اى ها از رشد ریشه چه حاصل شده با دوام است و تا آخر عمر گیاه باقى مىماند.در صورتیکه در تک لپه اى ها ریشه اصلى زود از بین رفته و ریشه هاى نابجا جانشین آن مى گردند.ریشه هاى نابجا در گیاهان تک لپه مانند گندم و ذرت معمولاً در نزدیک خاک و در محل یقه ظاهر مىشوند.ریشه هاى فرعى در نهاند انگان دو لپه اى با نظم و قاعده ثابتى در اطراف ریشه هاى اصلى ظاهرشده و رشد مىکنند.منشاْ ریشه هاى فرعى در دو لپه اى ها همیشه درونىاست و از تقسیم سلولهاى دایره محیطیه یا ریشه زا که در برابر دسته هاى چوبى قرار دارند حاصل شده به تدریج با هضم و حذف بافت هاى سر راه ریشه اصلىاز آن خارج مىشوند.
ریشه در پایین بطور معمول منتهى به کلاهک است.پس از کلاهک ناحیه تارهاى کشنده و بعد از آن منطقه ریشه هاى فرعى و بالاخره یقه قرار دارد که به ساقه متصل است.
ریشه ها متناسب با اعمال و کارىکه به جز جذب مواد انجام مىدهند ممکن است تغییراتى در زیر به آنها اشاره مىشود پیدا کنند.
الف)ریش هاىغده اى:در این ریشه ها ریشه اصلى و فرعى پس از آنکه رشد معمولى خود را تمام کردند رشد راْسى آنها به تدریج متوقف شده در بافتهاى آنها مواد ذخیره اى متراکم و انباشته مى گردد.ریشه هاى غده اى از ساقه هاى غده اى (مانند سیب زمینى)به علت نداشتن جوانه به خوبى متمایزند.شکل کلى ریشه هاى غده اى تقریباً دوک مانند است.
ب)ریشه هاى مرکب:مانند ریشه ثعلبیها که غده اى ساده یا پنجه اى شکل هستند.هر غده در این ریشه ها از الحاق چندین ریشه فرعى به وجود مىآید.
ج)ریشه هایىکه وظیفه مکانیکى دارند:مانند ریشه هاى خار مانند بعضى از نخل ها و یا ریشه هاى هوایى لوروزانیشلیا که از این دسته به شمار مىروند.
د)ریشه هاى مکنده:گیاهانى مانند دارواش سس و گل جالیز داراى ریشه هاى مکنده اىهستند که وارد تنه گیاه (ریشه- ساقه و حتی برگ) میزبان که ممکن است درخت،درختچه و علفى باشند که شیره غذایى را از آنها جذب مىکنند.
ه)ریشه هاىبرگى:ریشه بعضى از ثعلبهاى نواحى حاره که در سطح خاک یا در هوا قرار دارند مانند برگ یا ساقه هاى جوان داراى کلروپلاست فراوان بوده عمل کربن گیرى را انجام مىدهند.
رشد ریشه هاى درختان:
ریشه هاى جوان یک درخت میوه معمولاً درابتدا به رنگ سفید وآبدار همراه با ریشه هاى مویین کوتاه هستند.بعد از 1 تا 4 هفته به رنگ قهوه اى در مىآیند و ریشه هاى مویین پژمرده مىشوند.قهوه اى شدن در طىیک دوره 2 تا 3 هفته اى در تابستان اتفاق مىافتد.ولى این پدیده در زمستان تا 12 هفته طول مىکشد.قهوه اى شدن قشر پوست در نتیجه تجزیه و فساد صورت مى گیرد.به دنبال از بین رفتن قشر پوست برخى از ریشه ها ضخیم مىشوند که موجب تولید سیستم ریشه دائمىدر درخت مىشود.حداکثر میزان رشد ریشه هاى سیب در حدود یک سانتیمتر در روز است.رشد ریشه عمدتاً در هنگام شب است.بر خلاف قسمت هوایى درخت ریشه ها دوران استراحت ندارند.آغاز رشد ریشه درختان میوه بستگى به درجه حرارت دارد.بر اساس گزارش کولسینکوف(1971) در تحت شرایط کنترل شده رشد ریشه سیب درختى در 5-4 درجه سانتیگراد،گلابى 7-6 درجه سانتیگراد،زرد آلو و هلو در 12 درجه سانتیگراد آغاز مى شوند.
پدیده دوره اى بودن رشد ریشه به طور فزاینده اى بستگى به رشد شاخه و میزان باردهى درخت دارد.معمولاً پایان اوج آغازین رشد ریشه مرتبط با شروع رشد فعال شاخه است و دومین اوج فعالیت ریشه بعد از توقف رشد شاخه آغاز مىشود.تنظیم کننده هاى رشد که رشد شاخه را کاهش مىدهند بالعکس رشد ریشه را افزایش مىدهند.پاکلوبوتازول یک ماده بازدارنده بیوسنتر جیبرلین است که بطور فزاینده اى رشد شاخه سیب را کاهش مىدهد ولى در عوض موجب رشد ریشه ها مىشود.عوامل زیادى بر روى نقش ریشه تاْثیر دارند که بعضى از آنها میزان اکسیژن و دى اکسید کربن خاک،رطوبت خاک،درجه حرارت،سموم بیولوژیکى،بقایاى مواد شیمیایى،تراکم خاک،اسیدیته،وسعت میکوریزه،خصوصیات ژنتیکى ریشه و فیزیولوژى ویژه سیستم ژنتیکى مرکب رقم،پایه مىباشند.خصوصیات ژنتیکى ریشه حائز اهمیت مىباشند زیرا ریشه وسعت کنترل رشد،تحمل به انواع مختلف خاک و محیط،مقاومت به امراض،حشرات و آفات خاکزاد،سازگارى پایه با پیوندک،جذب و توازن مواد غذایى و نهایتاً عواملى چون کیفیت میوه و راندمان محصول را تعیین مىنماید.

 

اعمال ریشه هاى درختان میوه:
ریشه ها چندین عمل کلیدى در درختان انجام مى دهند.آنها با خاک برهمکنش داشته و ساختارى را به منظور نگهدارى درخت فراهم مىکنند.ریشه ها در گرفتن آب و جذب و تحلیل عناصر غذایى از خاک مهم هستند.ریشه ها اندامى مهم در ذخیره کربوهیدراتها بوده و تولید آنها در طول فصل رشد و براى فصول رکود و هنگام ادامه فعالیت زیست شناختى مورد نیاز است.ریشه ها همچنین مقدارى کنترل ژنتیکى بربخش هوایى اعمال مىکنند و مى توانند گسترش گیاه را مانند تاریخ شکفتن گل،مقدار شکوفه روى درخت،زمان به بار نشستن،اندازه میوه،کیفیت و زمان برداشت و مقاومت زمستانى متاْثر کنند.پایه ها در سازگارى با نوع خاک(شنى در برابر رسى)و PH خاک(اسیدى در برابر قلیایى)متفاوت هستند.برخى از پایه ها نسبت به حشرات خاک،مهره داران یا برخى امراض و آفات مقاوم هستند و بنابراین اجازه مىدهند تا باغ ادامه حیات بدهد در حالى که وجود این آفات و امراض عامل محدود کننده مىباشند.یکى از مهمترین امتیازهاى بکارگیرى پایه هاى افزایش یافته از راه همگروهى کنترل ژنتیکى بر بخش هوایى درخت و طبیعت آنها به منظور زود به گل رفتن یا تولید زودتر میوه بوسیله پایه است.اکنون پایه بهینه یا کاملى وجود نداشته و تنوع زیادى در بین وظایف و کنترل رشد درخت بوسیله پایه ها وجود دارد.پایه ها از نظر توانایى پشتیبانى از درخت متفاوت هستند.برخى از ژنوتیپهاى پایه ها به دلیل ماهیت ژنتیکى آنها به داشتن ریشه هاىترد و شکننده گرایش دارند در صورتیکه در دیگر پایه ها ریشه هاى انعطاف پذیرى بیشترى دارند.
ازریشه ها و پایه ها ریشه هایى روى سطح خاک خارج مى شود درحالى که دیگر پایه ها از تنه اصلى خود ریشه هایى با فعالیت محدود یا رشدى بطور ژرف در خاک تولید مىکنند.هنگامى که ریشه ها داراى ویژگى هاى ترد و شکنندگى بوده ریشه ها قطر کمى دارند و یا ریشه هاى ژرف با فرآورده زیاد همراه باشند خاک هاى سنگین و مرطوب و یا بادهاى شدید به شکستن ریشه یا خم شدن درخت به یک سمت مىانجامد که اداره شدنى نیست.در چنین حالتهایى اغلب بکار گیرى قیم به منظور پشتیبانى از توان ژنتیکى پایه ضرورى است و اجازه مىدهد تا درخت بتواند فرآورده بیشینه را حمل کرده و در برابر باد ایستادگى کند.

 

پایه ها و عوامل محیطی
تحمل خاکهاى مختلف:
تهویه خاک در اعماق مختلف یک عامل کلیدى در رشد ریشه مىباشد.
اکسیژن کم و دى اکسید کربن بالا مىتواند رشد ریشه را کاهش دهد یا متوقف نماید و مانع جذب مواد غذایى گردد.بوینتون(1939)ثابت کرد که در درجات حرارت 1،21 – 12،7 درجه سانتیگراد خاک ، وقتى اکسیژن خاک به زیر حدود 15% رسید کاهش قابل توجهى در تشکیل ریشه هاى کوچک جدید در سیب بوجود آمد.در 10% میزان اکسیژن و تجمع دى اکسید کربن به میزان 5 تا 10 درصد رشد محدود شده ریشه منجر به کاهش رشد قابل توجه قسمت فوقانى گردید.ریشه هاى کوچک براى فعالیت عادى خود به مقدار تهویه بیشترى از ریشه هاى بزرگتر نیاز دارند.بقاى درختان در خاکهاى ماندآبى شده اساساً به دلیل اکسیژن کم مى باشد.ریشه هاى آلو،محیط یا شرایط ماندآبىرا خیلى بهتر از هلو یا زردآلو تحمل مىکنند.زیرا آندو در اثر آزاد شدن هیدرولیکى سیانید هیدروژن از نسوج خودشان در شرایط اکسیژن کم صدمه مىبینند.(روو وکاتلین 1971).بعضى از گونه ها مثل مرکبات در شرایط غیر هوازى تمایل به تولید سولفید هیدروژن در ریشه هاىخود نشان مىدهند که موجب صدمه مىگردد.سیب کلاً خاکهاى مرطوب را بهتر از درختان میوه هسته دار تحمل مىکند و ریشه هاى گلابى متحملترین درخت در بین تمام درختان خزاندار مىباشد.
خاکها ممکن است بصورت منبعى براى بقایاى شیمیایى علفکشها و آفت کشها درآیند و در این صورت امکان دارد مسائل خاصى براى پایه ها به وجود آورند.این که آیا یک گونه بقایاى خاصى را تحمل خواهد کرد یا بوسیله آن صدمه خواهد دید به خصوصیات ژنتیکى ریشه و میکروکلیهاى بستگى دارد.بعضى مواقع خاک را قبل از کاشت تدخین مىنمایند.به خصوص در جایى که زمین قبلاً در زیر محصولات میوه اى بوده باشد.خاک حاوى پاتوژنهاى گیاهى بالقوه زیادى است که شامل انواع قارچها،باکتریها و کرم هاى حلقوى بیماریزا یا نماتدها مىشود.تدخین خاک با متیل بروماید،کلروپکرین و سایر بیوسایدهاى آلى اغلب موجب بهبود رشد گیاهان در طول سال اول یا دوم مىشود.ولى این مواد ضدعفونى کننده براى ریشه ها سمى بوده لذا ضدعفونى کردن باید به قدر کافى قبل از کاشت صورت بگیرد تا پراکنده شدن سم امکان پذیر گردد.یکى از بهترین راه ها براى مقابله به آفات و بیماریهاى خاک،انتخاب یا اصلاح براى مقاومت ژنتیکى است.این راه باعث اجتناب از مشکل کنترل به وسیله مواد شیمیایى مىشود که اغلب مساْله اى به آلودگى محیط اضافه مىنماید.مقاومت ژنتیکى در برابر بعضى آفات پیدا شده است.براى مثال مقاومت در برابر شته هاىریشه سیب و گلابى،نماتدهاى گلابىو میوه هاى هسته دار،فیتوفتراى گلابى و غیره....
راندمان محصول:
نوع پایه شدیداً در روىعملکرد یک رقم معینى تاْثیر مىگذارد.تا 50 درصد یا بیشتر اختلاف عملکرد یک رقم در روىپایه هاىمختلف مىتواند وجود داشته باشد.نه تنها محصول در هر درخت بلکه راندمان محصول یعنى عملکرد در هر واحد اندازه درخت شدیداًبا نوع پایه تغییر مىکند.دلایل این اثرات همیشه آشکار نیست ولى این اثرات را اغلب مىتوان به اختلافات در تحمل پایه ها به خاکهاى نامطلوب،در مقاومت به آفات یا در جذب مواد غذایىمربوط نمود.عملکرد نه تنها به رقم،آب و هوا و عملیات زراعى مربوط مىشود بلکه به نوع پایه اى که بکار مىرود نیز مربوط مىگردد.راندمان یک پایه به عنوان یکى از عوامل ثابت که نمىتوان آنرا بدون کشت دوباره باغ یا تاکستان تغییر داد بلکه مىباید قبل از انتخاب شناخته شود.
کیفیت میوه:
پایه مىتواند به مقدارزیادى روى کیفیت میوه تاْثیر بگذارد.معمولترین اثر پایه روى میوه اختلاف در سفتى،در مقادیر اسیدهاىآلىو در مقدار قند مىباشند.توازن این سه عامل میل به تغییر طعم و بافت میوه را نشان مىدهد.پیوندکهاى سیب معمولاً روى پایه هاىگونه مربوط به خود سیب تکثیر مىشوند.لذا اختلاف در کیفیت حداقل میباشد.پایه هاى آلو ممکن است مقادیر متفاوتى قند و اسید ایجاد کنند ولى بعضى از آنها مى توانند وقوع ناهنجاریهاى قهوه اىشدن داخلى،چروکیدگى انتهاى متصل به شاخه و لکه صمغىمیوه را تحت تاْثیر قرار دهد.کیفیت گیلاس،هلو و میوه هاىآجیلى زیاد تحت تاْثیر پایه قرار نمىگیرد اگرچه بعضىاز مواقع گونه هایى به غیر از رقم مورد نظر بکار مىرود.

 

انواع پایه ها:
پایه هاى سیب:خصوصیات ویژه پایه هاى کلونى باید شناخته شوند تا از مزایاىآنها استفاده شود.صفات مهمى که میباید مورد توجه قرار گیرند عبارتند از:کنترل رشد،تحمل متغیرهاى خاک و آب و هوا،مقاومت به حشرات و امراض،زودرسى و راندمان محصول،استقرار در خاک و آسانىتکثیر.
کنترل رشد:
پایه M-27 حدود نصف اندازه درختان پیوند شده بر روی پایه M-9 میباشد.اندازه قطعی درخت بالغ روی یک ریشه مفروض به وسیله خاک،آب و هوا،سیستم کشت و رقم پیوندک تعیین میشود.قدرت ارثی یک رقم علیرغم نوع پایه منتقل خواهد شد.لذا انواع قوی مثل گراونستین و موتسو روی پایه پا کوتاه M-9 شاید تا دو برابر بزرگتر از جاناتان یا لبنانی زرد روی M-9 خواهند بود.موتانتهای پا کوتاه یا اسپور روی پایه های پا کوتاه خیلی کوچکتر از ارقام والدین میباشد.خاکهای کم عمق و کم حاصلخیز باعث میشود که درختان کلاً کوچکتر از حد متوسط روی پایه مفروض باشند.
استقرار در خاک:
پا کوتاهترین پایه های سیب(M-27, M-9, M-26, M-7)معمولاً نیاز به قیم و یا سیم های نگهدارنده داربستی دارند.به خصوص در سالهای اول و جایی که محصول سالیانه سنگین مطلوب میباشد.ضعف استقرار آنها به دلیل طبیعت شکننده ریشه ها است نه به دلیل سطحی بودن ریشه آنها.آزمایشات نشان میدهد که در خاک های عمیق،عمق ریشه پایه های پا کوتاه،درست به اندازه عمق ریشه پایه های قوی تر مثل M-2, MM-104, MM-109 به اندازه پایه های بذری دارای استقرار خوبی هستند.
تولید پاجوش:
تولید ریشه جوش و پاجوش در بعضی از پایه های کلونی سیب مثل M-7, M-9 یک مشکل میباشد.این مشکل تا حدودی با پیوند نمودن واریته مورد نظر در قسمت بالاتر در خزانه حل میشود،که در این صورت درختان را میتوان عمیق تر کاشت.کشت خیلی عمیق در خاک سفت و بافت ریز ممکن است منجر به رشد و دوام ضعیفی گردد.همیشه باید دقت نمود که محل پیوند 10 تا 15 سانتیمتر بالای سطح خاک باشد،بطوریکه پیوندک از بالای محل پیوند ریشه ندهد.اگر پیوندک ریشه بدهد درخت دیگر پا کوتاه باقی نخواهد ماند و در عرض چند فصل بصورت یک درخت عادی رشد خواهد کرد MM-106 نیمه پا کوتاه تمایلی به تولید پاجوش نشان نمیدهد و از این نظر مطلوب تر از M-7 میباشد.

 

 

 


پایه های سازگار سیب نسبت به عوامل محیطی مختلف
دمای خاک:
گرچه سیستم ریشه درختان به خواب نمیرود ولی وقتی دمای خاک 1-4 درجه سانتیگراد است،رشد فقط در حداقل آن انجام میگیرد.عموماً معتقدند که رشد فعال ریشه زمانی شروع میشود که دمای خاک به 7 درجه سانتیگراد برسد.دمای بالای 28 درجه سانتیگراد خاک ممکن است رشد درختان را بر روی اکثر پایه ها محدود کند.در شرایط کنترل شده،محققان متعدد نشان داده اند که M-7, M-16, M-25, MM-109 و پایه بذری به دمای بالای خاک نسبتاً مقاوم هستند،ولی پایه های M-1, M-2, M-9, MM-104 در دمای 25 درجه سانتیگراد و یا بالاتر از آن کارآیی ضعیفی دارند.پایه M-7 و پایه های بذری به دامنه وسیعی از مناطق پرورش درختان میوه سازگار میباشند.

 

رطوبت خاک:
پایه های M-26, MM-106 عملاً به شرایط زهکشی کاملاً ناقص حساس میباشند.
MM-111 مقاومت کمی نسبت به شرایط غرقابی دارد ولی مقاومترین پایه برای شرایط خشکی محسوب میشود و میتوان در مناطق خشک از آن به عنوان پایه کلونی استفاده نمود.در حالیکه M-9, M-26 پایه های غیر مقاوم به خشکی تعیین شده اند.پایه MM-111 به علت داشتن ریشه های مویین فوق العاده زیاد میتواند رطوبت را از خاک کاملاً جذب کند.اما کمبود اکسیژن در یک محیط آب گرفته باعث میشود در سیستم ریشه مویین این پایه کاهش تنفسی سریعتر اتفاق بیفتد.آزمایشها نشان میدهد که غرقاب شدن،سبب تشکیل ریشه های نابجا بر روی پایه MM-106 میشود که ممکن است تا حدودی مقاومت بیشتر آنرا تحت این شرایط توضیح دهد.
سرما:
در بین پایه های سیب از نظر مقاومت به سرما تفاوتهای ژنتیکی وجود دارد.عموماً پایه های مالینگ و مالینگ مرتون از نظر تجاری به مقدار کافی به سرما مقاوم میباشند.در آمریکا مشاهدات مزرعه ای به دنبال دمای 31 تا 34 درجه سانتیگراد زیر صفر آشکار نموده است که گروهی از پایه ها مقاومت نسبتاً خوبی از خود نشان داده اند که عبارتند از :
1-مقاومت نسبتاً زیاد:M-12, M-16, M-1, M-2, M-3, M-4, M-5, M-7
2-کمترین مقاومت:M-9, M-13
3-بدون مقاومت:M-10, M-15, M-6, M-8
یکی از مهمترین روشهایی که پایه ها میتوانند مقاومت ارقام پیوندی را تحت تاْثیر قرار دهند،تسریع بلوغ در پاییز و تاْخیر در شکست خواب جوانه در بهار میباشد.پایه هایی که زودتر حالت بالغ شدن را در پیوندکها را القاء میکنند مثل پایه های پا کوتاه کننده M-7, M-9 باعث میشوند که درختان پیوند شده بر روی آنها از سرمای پاییزه محافظت گردند.پایه های M-7, M-5, M-4, M-1 دو ماه زودتر از پایه M-2 به مرحله بلوغ میرسند.بنابراین پایه M-2 بیشترین حساسیت به سرما را در اوایل پاییز دارد.پایه های متعددی از قبیل M-13 و یا M-16 وقتی که دیرتر گل میدهند،با وجود این زمان گل دهی از پایه به درختان پیوند شده منتقل نمیشوند.
حشرات:
شته مومی سیب برای پایه هایی که در مناطق گرمتر به عمل میایند یک مشکل به شمار میرود.سیب نورسرن اسپای به شته مومی سیب مقاوم است،و سری پایه های مالینگ مرتون(MM)که از یک برنامه اصلاحی با استفاده از نورسرن اسپای به عنوان والدین به وجود آمده دارای مقاومت به شته مومی هستند.سوسکها اغلب بر روی گره های پوست زیر خسارت وارد میکنند.بنابراین پایه هایی مثل M-9 و M-26 و M-7 و MM-111 که مساعد برای تولید گره های پوست زیر هستند بیشتر تحت تاْثیر قرار میگیرند.
جوندگان:
پایه M-9 با داشتن پوست ضخیم برای موشها جالب توجه هستند.ولی اخیراً پایه ای تحت عنوان نوول(NOVOLE)مقاوم به موش خوردگی،لکه سیاه سیب،پوسیدگی یقه و آتشک،معرفی شده است.
پایه های گلابی:
بر خلاف پایه های سیب که همگی malus pumila میباشند.پایه های گلابی از چندین گونه متفاوت pyrus بوده و حتی تعدادی از آنها به جنس دیگری متعلق میباشند.به همین دلیل در گلابی مسائل ناسازگاری پایه و پیوندک و مسائل کیفیت میوه بیشتری وجود دارد.پایه های گلابی عموماً به خاکهایی با زهکشی ضعیف و بافت ریز تحمل بیشتری از هر درخت میوه دیگر دارند.پایه های گلابی در خاکهای رسی که برای تولید سیب و میوه های هسته دار نا مناسب میباشند،رشد و عملکرد خوبی دارند.
مقاومت به آفات و مراض:
بیماری جدیدی با نام زوال گلابی(pear decline)،پایه های حساس p.ussuriensis و p.pyrifolia را از بین برده است.زوال گلابی یک ناسازگاری پایه و پیوندک تحریکی است که بوسیله انتقال میکوپلاسما توسط حشرات پسیل گلابی به درختان به وجود می آید.عامل بیماریزا از طریق آوندهای آبکش به طرف محل پیوند پایین می آید.اگر پایه حساس باشد،آوندهای آبکش درست زیر محل پیوند از بین رفته و بطور مؤثری تنه را حلقه می اندازند و به مرور ریشه ها دچار گرسنگی شده و سپس پژمرده شده و از بین میرود.پایه های بذری از نظر تحمل به زوال گلابی متفاوت به نظر میرسند،به استثنای پایه های p.betulaefolia که تماماً مقاوم میباشند.
آتشک جدی ترین بیماری گلابی بوده که تولید گلابی را به مناطقی که در تابستان هوای خشک دارند و از گسترش آتشک جلوگیری میکند،محدود شده است.ریمر(1925،1950)چندین منبع ژنتیکی مقاومت به آتشک را شناسایی کرده است که در این میان p.communis, p.calleryan, p.ussuriensis دیده میشوند.درختان پیوند شده روی ریشه ای که در خاک خوب زهکشی نشده و مرطوب کشت شده اند به دلیل شرایط خاک دچار زوال گردیدند.

 

کنترل رشد:
به پایه پا کوتاه استانداردی برای گلابی میباشد،ولی یک کلون دورگ اولدهم X فارمینگدل(OHxF51) به عنوان یک p.communis پا کوتاه انتخاب گردیده است.سایر کلونهای دورگ FxOH که نیمه پا کوتاه هستند شماره های 69،9،87،333،217 میباشند.تمام این پایه ها در مقابل مقاومت به آتشک آزمایش شده اند.سایر پایه های کنترل کننده رشد زالزالک(گونه های ( Crataegus ،زبان گنجشک کوهی(گونه های Sorbus)و pyrus fauriei میباشند.گونه های اخیر به خاکهای خیلی مرطوب مقاوم میباشند ولی خشکی طولانی را تحمل نمیکنند.
P.betulaefoila عموماً قویتر از هر پایه دیگر میباشد و بهتر است در خاکهای ضعیف که به دست آوردن رشد کافی سخت میباشد،بکار برده شود.این گونه دارای ریشه عمیقی بوده و به همین دلیل خاکهای خشک را تحمل میکند،ولی به کلروز ناشی از آهک حساس میباشد.

 

پایه های گیلاس:
معمولیترین پایه هایی که برای تکثیر گیلاس بکار میرود،مازارد(prunus avium)، محلب(p.mahaleb) و استاکتون مورلو(p.cerasus) میباشند.علیرغم آزمایشات زیادی که با گیلاسها روی اختلاف نظر قابل توجهی بین باغداران،خزانه کاران و محققین وجود دارد مبنی بر اینکه کدام یک از گونه های فوق رضایت بخشترین پایه میباشند؟شاید هیچکدام از پایه ها برای تمام موقعیتها بهترین پایه نیستند.بعضی از اختلاف نظرها در مورد سازگاری گیلاس و پایه و عملکرد ممکن است به دلیل وجود یک یا چند ویروس باشد.
بیشتر باغداران،مازارد را ترجیح داده و معتقدند که محلب اثر پا کوتاه کنندگی دارد.محلب پایه ارجح برای آب و هوای خشک و خاک شنی یا ریگ دار میباشد.در حالی که استاکتون مورلو در سازگاری گیلاس به خاکهای رسی مرطوب کمک میکند.مازارد در خزانه به شته لکه برگ حساس تر میباشد و نهالها به سرما حساس ترند.بطور کلی گیلاس های پیوند شده روی محلب در باغ مقاوم تر بوده و کمتر از درختان پیوند شده روی مازارد در معرض سرمازدگی قرار میگیرند.جذب پتاسیم توسط محلب کمتر از ریشه مازارد است.
استاکتون مورلو یک کلون p.cerasus است و بهترین پایه پا کوتاه کننده شناخته شده برای گیلاس میباشد.درختان پیوند شده روی این پایه زودتر از درختان پیوند روی پایه مازارد باردهی را آغاز خواهند کرد.آنها همچنین خاک سنگین با زهکشی ضعیف را بیشتر از سایر پایه ها تحمل مینمایند.مقاومت این پایه به گموز باکتریایی استفاده از آن را در شرایط آب و هوایی مرطوب دریایی امکان پذیر میسازد.

 

پایه های آلو:
از نظر تاریخی،آلوها عمدتاً روی پایه های هلو تکثیر شده اند.پایه های گوجه میروبالان و ماریانا،خاکهای سنگین و زهکشی ضعیف را بهتر از پایه های هلو و زرد آلو تحمل مینمایند.ولی حتی پایه های آلو در خاکهای با بافت ریز(سنگین)و مرطوب خوب عمل نمی آید.ریشه های هلو،بادام و زردآلو در خاکهای بافت درشت اب زهکشی خوب بهتر رشد میکنند.ریشه بادام به خاکهای مرطوب خیلی حساس است.پایه های بادام مقاومترین پایه به برزیاد در خاک بوده و بعد از آن گوجه میروبالان است.برعکس،پایه های هلو و زردآلو در جذب براز خاکهایی که کمبود بر دارند کارآمدتر میباشند.بادام مقاومترین پایه به کلروز ناشی از آهک بوده و هلو کمترین مقاومت را دارا است.
موقعی که باید درختان جدیدی در زمین یک باغ قدیمی که در آن درختانی با پایه هلو کشت گردیده بود،بازکشت گردد.نباید از پایه های جدید هلو استفاده نمود،زیرا ماده ای سمی بوسیله ریشه های هلوی قدیمی در خاک آزاد میشود که از رشد ریشه هلوهای جدید روی نهال های بازکشت شده جلوگیری مینماید.در چنین موقعیتهایی یک پایه مناسب آلو بهتر از هلو رشد خواهد کرد.

 

پایه های هلو و زردآلو:
ارقام هلو روی پایه هلو بهتر به عمل می آید ولی بعضی مواقع هلو روی نهال های بذری زردآلو یا بادام پیوند زده میشوند.اگرچه ریشه های زردآلو و بادام به کلروز ناشی از آهک مقاومتر از هلو هستند،به دلیل سازگاری مشکوک آنها با هلو هیچکدام توصیه نمیشود.
زردآلو معمولاً بهترین پایه برای ارقام زردآلو در خاکهای خوب میباشد.ولی پایه های هلو و گوجه نیز رضایت بخش هستند،ولی به دلیل استقرار و رشد ضعیف درختان،پایه های هلو را نباید در زمین باغ قدیمی بعد از هلو دوباره کاشت.پایه های آلو برای زردآلو فقط موقعی بکار میروند که خاک برای کشت پایه هلو یا زردآلو خیلی مرطوب باشد.
پایه های درختان آجیلی:
استفاده از گونه های مختلف گردوی سیاه به دلیل اینکه محل پیوند تمایل به توسعه یک ناسازگاری به تاْخیرافتاده،بنام خط سیاه نشان میدهد،متوقف گردیده است.در آمریکا juglans hindsii سیاه که بومی کالیفرنیای شمالی است.به دلیل اینکه نمکهای موجود در خاک یا آب آبیاری را تحمل مینماید و به خاطر مقاومت آن به پوسیدگی ریشه در اثر Armillaria mellia ، هنوز بکار میرود.
دو رگهای J.hindsii. XJ regia بنام پایه های پارادوکس به خاطر اینکه به نظر میرسد آنها در خاکهای ضعیف تپه ها بهتر از J.hindsii بوده و به پوسیدگی طوقه و نماتدهای مولد زخم ریشه مقاومترند،به عنوان پایه بکار میرود.
بادام معمولاً روی ریشه بادام خوب رشد میکند ولی پایه هلو نیز در خاکهایی که برای بادام کمی مرطوب هستند یا در خاکهای شنی که نماتدها ممکن است مساْله ساز باشند،رضایت بخش است.پایه بادام به کلروز ناشی از آهک و سمیت سدیم یا بر مقاومتر از پایه هلو میباشد.همچنین درختان بادام پیوند شده روی هلو به اندازه درختان پیوند شده روی بادام عمر نمیکنند.

 

 

 

پایه های انگور:
مساْله مرگ Vitis vinifera د ر مستعمره های آمریکای شمالی در امتداد اقیانوس اطلس سبب نا امیدی مستعمره نشینان شده بود،اما فاجعه عظیم وقتی رخ داد که مرگ مشابهی در مؤهای فرانسه مشاهده شد.عامل این مرگ تا زمانی که پلنچون فیلوکسرای،مؤ را بر روی یک مؤ آلوده در سال 1968 کشف کرد،ناشناخته بود.
فیلوکسرایی که به ریشه حمله میکند بسیار خطرناکتر است.این حشره پس از گذراندن چندین نسل بر روی برگها،بعضی از حشرات به روی زمین افتاده،خاک را سوراخ کرده و با رسیدن به ریشه از آن تغذیه میکند.این عمل موجب تشکیل گال در ریشه میشود.این تغذیه به علت تخلیه مواد غذایی ریشه بطور مستقیم به ریشه خسارت زده و نیز موجب خسارت فیزیکی و فیزیولوژیکی به بافتهای ریشه میشود.در اثر این آفات حدود یک سوم باغهای فرانسه قبل از یافتن راه های کنترل آفت از بین رفتند.

 

پایه های مقاوم به فیلوکسرا:
گونه های آمریکایی انگورها بیش از هزار سال در جوار این حشره قرار داشتند و نتیجه آن مقاومت مؤها در برابر آن بوده است.این قضیه وسیله ای را برای حل مشکل اریه نمود.پس از تعداد زیادی آزمایش و خطا،سلکسیونهایی از V.ripariaو V.rupestris به دست آمدند و دوتا از آنها به نامهای - -riparia Gloria و Rupestris st.georgeپذیرفته شدند،اما اخیراً میزان استفاده از هر دوی آنها در فرانسه کاهش یافته است.
این دو گونه و V.berlandieri سه گونه مهم مقاوم به فیلوکسرا هستند و به این دلیل است که اکثر ارقام پایه های مطلوب از تلافی بین این سه گونه میباشند.
پایه های مقاوم به PH خاک:
اثرآهک زیاد در گونه های غیر متحمل،ظاهر شدن کلروز آهک است.در صورتی که PH بالا موجب کاهش آهن قابل استفاده در مؤ میشود،که نتیجه آن بروز علائم کمبود آهن میباشد.انگور V.vinifera نسبت به آهک و PH خاک مقاوم است.این رقم به فیلوکسرا حساس است لذا بعد از آزمایشات متعدد رقم V.berlandieri معرفی شد.محاسن این رقم عبارتند از:به عنوان پایه در خاکهای آهکی خیلی خشک موفق بوده،به فیلوکسرا مقاوم و عمر زیادی دارد.این پایه عموماً دارای یک نقص جدی است و آن اشکال ازدیاد از طریق قلمه زدن است.بدین دلیل اکثر پایه های برلاندیری را به عنوان قسمتی از والدین با rupestris و riparia و vinifera تلاقی میدهند.پایه هایی که بیشترین مقاومت را در برابر آهک دارند 41B و 333EM میباشند.هریک از اینها از تلاقی بین berlandieri x vinifera حاصل شده اند و هرکدام از اینها بیش از 40 درصد آهک فعال در خاک را تحمل میند.
پایه هایی که به نماتد خاک مقاوم هستند از تلاقی V.riparia و V.berlandieri حاصل شده اند و به نامهای SO 4و 5C نامگذاری شده اند.
پایه های مقاوم به خشکی نیز از همین تلاقی حاصل شده اند و بنامهای 110 R و 140 RU معرفی شده اند.از پایه های مقاوم به نمک میتوان 1616 C و 1202 C را نام برد که به ترتیب از تلاقی riparia x Solonis و rupestris x vinifera حاصل حاصل شده اند.
پایه های آمریکایی که در انگور مورد استفاده قرار میگیرند:
الف) Vitis riparia :اینگونه شدیداً به فیلوکسرا،سفیدک سطحی،پوسیدگی سیاه و تنش یخبندان مقاوم است.این پایه در بین انگورهای آمریکایی مقاومترین پایه به سرما است.
ب) Vitis rupestris :عموماً آنرا انگور شن زار یا انگور ساحل شنی مینامند.این گونه شدیداً به فیلوکسرا،سفیدک سطحی،پوسیدگی سیاه و تنش یخبندان مقاوم است.
ج) Vitis berlandieri :عموماً آنرا انگورکوچک کوهی مینامند. شدیداًبه فیلوکسرا،سفیدک سطحی،پوسیدگی سیاه و تنش خشکی مقاوم است.بطور متوسط در برابر تنش یخبندان مقاوم است.در خاکهای آهک دار و شنی رشد قوی دارد.
د) Vitis champini :به انگورهای زمینهای رسی مشهور است.در خاکهای خشک رسی و آهکی گونه قابل قبولی است و در برابر فیلوکسرا خیلی مقاوم میباشد.مقاوم به پوسیدگی سیاه بوده به یخبندان در حد متوسط است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   40 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقش ریشه و پایه های درختان میوه در سازگاری با عوامل محیطی

پایان نامه ریشه های معماری مدرن

اختصاصی از فایل هلپ پایان نامه ریشه های معماری مدرن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ریشه های معماری مدرن


پایان نامه ریشه های معماری مدرن

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 68 صفحه می باشد.

 


چکیده
معماری مدرن بدین‌خاطر پا به عرصه حیات نهاد که به انسان یاری رساند که در دنیای جدید همچون کاشانه خود احساس آسایش کند. مفهوم این احساس آسایش، فراتر از نیاز به سرپناه، پوشاک و غذاست؛ و در وهله نخست به مفهوم همانند پنداشتن خود با محیط زیست طبیعی و اجتماعی است. این مفهوم در عین حال نوعی احساس تعلق ومشارکت را نیز دربردارد، یعنی تملک جهان آشنا و درک شده. انسان باید احساس کند که از جمله درمعرض چیزهای شناخته شده و با معنی قرار دارد. ما همه آگاهیم که این تعیین هویت در جهان مدرن مشکل‌آفرین شده است. محیط‌های بسته و امن گذشته فروپاشیده‌اند، و ساختارهای جدیدی را می‌طلبند.
معماری مدرن یکی از این صور است. هدف کلی معماری مدرن این است که برای انسان سکونتگاه جدیدی تدارک ببیند. این سکونتگاه جدید باید نیاز به شناسایی را برآورده سازد و بدین ترتیب تجلی «رابطه دوستانه» جدید بین انسان و محیط زیست اوباشد. لوکوربوزیه در سال ۱۹۲۳ نوشت:« مسئله خانه، مسئله عصر است.»، «تعادل اجتماع به این مسئله بستگی دارد. معماری، در این دوره نوسازی، نخستین وظیفه‌اش تجدید نظر در ارزش‌ها و عناصر تشکیل دهنده خانه است.»
بنابراین مقاله حاضر در رابطه به ریشه های معماری مدرن می باشد. در این مقاله به مواردی از قبیل ریشه های معماری مدرن، دنیای جدید و معماری جدید، سوراخ سوزنی هنر مدرن، معماران مطرح خارجی، چارلز جنکس، منتقدان چارلز جنکس چه می‎گویند؟ می پردازند. آثار و سخنان نظریه‎پردازان معماری معاصر بیانگر این واقعیت است که نظریه‎های جنکس در خصوص ارتباط تئوری‎های علمی جدید و معماری تنها برخاسته از مشاهدات شخصی اوست، چرا که سایر منتقدین و معماران در نقد گفته‎های وی، نظریات دیگری مطرح نموده‎اند که در ادامه مقاله به برخی از آنها اشاره می‎شود. در ادامه مقاله چارلز جنکس بر اساس ارزیابی خاص خود از آثار معماری جهان، پاردایم‎ها (Paradigm) یا الگوواره‎های مطرح معماری (از ابتدا تا دوران معاصر) را در هفت پارادایم طبقه‎بندی می‎کند، که مورد بحث قرار می گیرد.
واژه های کلیدی: معماری مدرن، چارلز جنکس، پارادیم مطرح معماری،
فهرست
ریشه های معماری مدرن ۱
دنیای جدید و معماری جدید ۳
تصور فضایی جدید ۶
سوراخ سوزنی هنر مدرن ۱۱
ریشه های معماری مدرن ۱۴
مکان جدید ۲۴
معماران مطرح خارجی ۲۷
چارلز جنکس ۳۸
منتقدان چارلز جنکس چه می‎گویند؟ ۴۴
پیتر آیزنمن: ۴۵
پل شپارد: ۴۵
مایکل سورکین: ۴۵
ریچارد وستون: ۴۵
آلبرتو پرز گومس: ۴۶
پیتر دیوی: ۴۶
پارادایم‎های معماری ۴۷
۱٫ الگوهای مکانیکی ۴۷
۲٫ معماری ارگانیک ۴۷
۳٫ معماری مبتنی بر کامپیوتر ۴۸
۵٫ معماری مبتنی بر اشکال زمین ۴۸
۶٫ معماری کیهان‎شناختی ۴۹
۷٫ الگوواره دال معماگونه ۴۹
خداوند زیباست ۵۰
۱- ( پل رودخانه سورن – ابراهام داربی – ۱۷۷۹ انگلستان ) ۶۰
۲- قصر بلورین ( Crystal palace ) – جوزف پاکستون ۱۸۵۱ – انگلیس – لندن ۶۱
۳- ( برج ایفل (iffel Tower ) – گوستاو ایفل ۱۸۸۹-۱۸۸۸ – فرانسه – پاریس ۶۲
۴- ( تالار ماشین The machin hall – دوترت و کنتمین – ۱۸۸۹ – فرانسه – پاریس ) ۶۲
ریشه های معماری مدرن
آنچه در پیش روست تاریخ معماری مدرن نیست، بلکه نگره‌ای نظریه پردارانه است و تلاشی را برای توصیف اینکه معماری مدرن درباره چیست به دست می دهد. آنچه ممکن است تا حدّی متظاهرانه به نظر رسد، ولی باید اذعان داشت که کژفهمی ها و سوء تعابیری که در کاراست که این‌گونه روشنگری‌ها را به چیزی ضروری بدل می‌سازد. محض رعایت بی‌طرفی باید آنچه را که جنبش مدرن واقعاً خواهان آن بود یادآوری کرد و آنچه را هم که در عمل به آن رسید خاطر نشان ساخت.
امروزه برخی از نویسندگانی که به این موضوع می‌پردازند، حتی مدعی‌اند که جنبش مدرن حکم نوعی «کلاف سردرگم» را دارد؛ آنان اظهار می‌دارند که معماران مدرن در عالم واقع «ایدیولوژی» مشترکی نداشتند و به طریق اولی معماری مدرن نمی‌توانست اصولاً وجود داشته باشد. جنبش مدرن بی‌تردید مبنا و جهت‌گیری خاص خود را داشته است، و تنها آن دم که این به درستی درک گردد، امکان رسیدن به ارزیابی منصفانه‌ای از پیامدهای آن، و از جمله کوشش‌های پسامدرن اخیر، فراهم می‌آید. به این طریق می‌توان به نقطه عزیمتی برای جست و جو و پیگیری معماری‌ای دموکراتیک در عصری که در آن به سر می‌بریم، دست یافت.
رویکرد اتخاذ شده، رویکردی است عینی و پدیدارشناختی. ازطریق نوشتن، «پیرامون» معماری، و با اولویت اصلی را به مسائل اجتماعی و سیاسی دادن، چیزی حاصل نمی‌آید. معماری را باید با مناسبات خود معماری درک کرد. البته این بدین معنی نیست که معماری را رشته‌ای «مجزا و خود مختار» برشمریم. معماری به مثابه نوعی هنر، به زندگی تعلق دارد. هدف آن نیز عبارت است از فراهم آوردن مکان‌هایی که زندگی بتواند در آن «به وقوع پیوندد». مکان، مجموعه‌ای از منابع یا احیاناً ظرفی خنثی وبی‌طرف نیست؛ بل درواقع محیطی است عینی و ملموس که نوعی نظم و منش و ویژگی در خود دارد. بدین ترتیب چنانچه در سویی راجع به زندگی سخن رانده شود، و در سوی دیگر از مکان، چنین چیزی بی معناست. «طراحی برای زندگی» به واقع شعاری بود که برای بیان هدف کلی جنبش مدرن به کار می‌رفت.
تفصیل این امر، با توصیفی از جهان نو و نیاز انسان برای جهت‌گیری و تعیین هویت در آن، آغاز می‌گردد. معماری به طور کلی این نیاز را از طریق سازماندهی فضایی و بیان صوری، برآورده می‌سازد. اهمیت بنیادین این مفاهیم، مدت‌ها پیش تشخیص داده شد لیکن تا امروز هیچ‌گاه بحث شایسته و درخوری در مورد آن صورت نپذیرفت.
واژه «ریشه‌ها» در این مقاله اشاره به ساختارهای ماندگار (و نه زودگذر) و الگویی، و همچنین تجارب و یافته‌های دوره‌های تاریخی مربوط به آنها دارد. در برهه کنونی که ابعاد تاریخی معماری مجددا نقشی عمده یافته‌اند، مشخصاً مباحثی از این دست اهمیت می‌یابند. برای ممکن ساختن طرح این‌گونه مباحث، در هر فصل بخش‌هایی نظری با ماهیتی کلی گنجانده شده است. شیوه عرضه این‌گونه مباحث، گاهشمارانه یا زمانبندی شده نیست بلکه برحسب مسائلی که جنبش مدرن را متأثر می‌ساخت، سازماندهی شده است و به دنبال آن، مسیر تکوینی که گیدیون آن را «سنّت جدید» می‌نامید درج گردیده است. با این حال نوعی گاهشماری و یا زمان‌بندی نیز تلویحاً به چشم می‌خورد که با عناوینی همچون «پیش از مدرن»، «مدرن» و «پسامدرن» نشان داده شده است.
دنیای جدید و معماری جدید
معماری مدرن بدین‌خاطر پا به عرصه حیات نهاد که به انسان یاری رساند که در دنیای جدید همچون کاشانه خود احساس آسایش کند. مفهوم این احساس آسایش، فراتر از نیاز به سرپناه، پوشاک و غذاست؛ و در وهله نخست به مفهوم همانند پنداشتن خود با محیط زیست طبیعی و اجتماعی است. این مفهوم در عین حال نوعی احساس تعلق ومشارکت را نیز دربردارد، یعنی تملک جهان آشنا و درک شده. انسان باید احساس کند که از جمله درمعرض چیزهای شناخته شده و با معنی قرار دارد. ما همه آگاهیم که این تعیین هویت در جهان مدرن مشکل‌آفرین شده است. محیط‌های بسته و امن گذشته فروپاشیده‌اند، و ساختارهای جدیدی را می‌طلبند.
معماری مدرن یکی از این صور است. هدف کلی معماری مدرن این است که برای انسان سکونتگاه جدیدی تدارک ببیند. این سکونتگاه جدید باید نیاز به شناسایی را برآورده سازد و بدین ترتیب تجلی «رابطه دوستانه» جدید بین انسان و محیط زیست اوباشد. لوکوربوزیه در سال ۱۹۲۳ نوشت:« مسئله خانه، مسئله عصر است.»، «تعادل اجتماع به این مسئله بستگی دارد. معماری، در این دوره نوسازی، نخستین وظیفه‌اش تجدید نظر در ارزش‌ها و عناصر تشکیل دهنده خانه است.»
نخستین اعلامیه مهم بین‌المللی معماری جدید، وایسنهوف در اشتوتگارت –۱۹۲۷- در واقع نمایشگاهی با عنوان «سکونتگاه» بود. جنبش مدرن با در نظر گرفتن سکونتگاه به عنوان نقطه عطف، سلسله مراتب سنتی کارهای ساختمانی را دگرگون کرد. کلیسا و قصر، به عنوان مهم‌ترین کارهای گذشته، اهمیت خود رااز دست دادند، و از آن زمان به بعد موسسات عمومی دولتی ، «توسعه» خانه را مورد توجه قرار دادند. به موجب همین امر نوعی نگرش دموکراتیک جدید، بر طبق ساختار دنیای جدید پدید آمد.
بارها پیشگامان معماری مدرن تازگی جهان مدرن را متذکر شدند، و تأکید ورزیدند که اکنون معماری نمی‌تواند با فرم‌های گذشته به کار رود. در این باره، شعار لوکوربوزیه بسیار شناخته شده است: «عصر مهمی آغاز شده است. روحیه جدیدی به وجود آمده… سنت‌ها و رسوم باعث سرکوب معماری شده‌اند. «سبک‌ها» دروغ اند… عصر متعلق به ما، و سبک متعلق به آن ، روز به روز معین می‌شوند.» و «میس ون دروهه» می‌افزاید:« نه دیروز، نه فردا، بلکه فرم را تنها در همین اامروز می‌توان معین ساخت.» این عقیده که بیان شد بی‌توجه به عقاید سیاسی بود، گرچه هر دو با نگرشی ریشه‌ای با یکدیگر پیش‌می‌رفتند. هانس مه یر مارکسیست در مقاله‌ای با عنوان «دنیای جدید» نوشت: «هر عصری فرم جدید خود را می‌طلبد. رسالت ماست که به دنیای جدید، شکلی جدید با معانی امروز بدهیم. اما دانش ما از گذشته باری است که بردوش ما سنگینی می‌کند…» نتیجه آنکه، معماری باید از نو دست به‌کار شود «انگار هرگز پیش از این نبوده است»، و این هدفی است که پیش از این درباره آغاز قرن مطرح نشده بود.
در ۱۹۱۴ ، آنتونیو سنت الیا پیرو فوتوریسم اظهار داشت: «معماری با سنت قطع رابطه می‌کند؛ ضرورت ایجاب می‌کند که معماری دوباره از اول آغاز گردد… تضاد شدیدی بین دنیای مدرن و قدیم با چیزی مشخص می‌شود که پیش از این وجود نداشت…» تمام اظهار نظرهایی که نقل قول شد، به پرسش میانه رو و بی‌پیرایه شینکل به سال ۱۸۲۶ برمی‌گردد: «آیا نباید بکوشیم که سبک متعلق به خود را بیابیم؟»
در واقع معماری جدید به عنوان چیزی از بیخ و بن جدید ظاهر شد. به نظرمی‌رسد فرم‌های آن از گردآوری‌های شتابزده، همچون مظاهر نگرش جدید دنیا، ابداع شده بودند. طرح «بازار مکاره جهان» هکتور هرو، در پاریس ۱۸۷۶ ، پیشاپیش همین موضوع را نشان می‌دهد. در این طرح فرم‌های بسته و سنگین ساختمان‌های گذشته از بین رفته‌اند؛ فضا، بی‌نهایت در تمام جهت‌ها گسترش یافته، به گونه‌ای با افق نامحدودی نشان داده شده است، و ساختمان به مثابه حجم باز و شفافی ظاهر می‌شود که به نوعی جزء سازنده‌ای از کل فضاست. حجم ساختمان با عضوهای باریک چدنی مشخص شده است، که هر چند مانعی برای فضای باز و پیوستار اساسی آن هستند ولی در عوض ضرباهنگ و مقیاسی را به دست می‌دهند. بدین ترتیب، ساختمان وضعیت «جهانی» جدیدی را بیان می‌کند که نقطه عطفی برای نمایشگاه‌هایی از این دست می‌شود و انسان را به مشارکت در جهانی که ویژگی آن آزادی جدید حرکت و انتخاب است ، دعوت می‌کند. ما هدف ها وپیامد‌های معماری مدرن را درک می‌کنیم، بنابراین باید «تازگی» جهان مدرن را هم در نظر بگیریم و جویا شویم که چگونه معماری در آشکار ساختن آن به کار می‌آید.
تصور فضایی جدید
سنت الیا، کلیدی برای بحث تازگی جهانی مدرن پیشنهاد می‌کند و می‌گوید که جهان مدرن با « چیزی که پیش از این نبود » مشخص می‌شود . هانس مه یر در مقاله‌ای که پیش‌تر عنوان شد، چیزهایی را توصیف می‌کند که قبلاً نبوده‌اند، مانند «اتومبیل‌هایی که با سرعت در خیابان‌ها می‌روند، و هواپیماها که در هوا به پرواز در می‌آیند و دامنه حرکت و فاصله بین ما و زمین را عریض تر می‌کنند.» اما تحرک، تنها یکی از جنبه‌های درک جدید فضا و زمان است. مه‌یر همچنین اشاره می‌کند که «همزمانی رویدادها» به وسیله تبلیغات و نمایشگاهها (امروز ما می‌گوییم «رسانه‌ها») به منصه ظهور می‌رسند، و ارتباط به وسیله «رادیو, تلگراف وبی‌‌سیم» سبب می‌شود که «ما از انزوای ملی رهایی یابیم و جزئی از اجتماع جهانی شویم.» دست آخر، مه‌یر خاطر نشان می‌کند که «خانه‌های ما متحرک تر از همیشه‌اند. بلوک‌های بزرگ آپارتمانی ، واگن‌های تختخواب‌دار، قایق‌های تفریحی خانوادگی، کشتی‌های مسافربری بین اروپا و امریکا، مفهوم محلی وطن را به تدریج ضعیف می‌کنند. ما جهان وطنی می‌شویم.» مه‌یر در سال ۱۹۲۶ اضافه‌ می‌کند، آنچه که در حال به‌دست آمدن است – و او به توصیف آنها می‌پردازد- پیش از اینها یعنی در حدود نیمه قرن نوزدهم به آن پی‌برده‌ بودند، و وضعیت مسلماً از امروز چندان متفاوت نیست. جهان فراگیر و باز همین است، و زمان آن فرار رسیده است که به همین صور باقی بماند. در ۱۹۳۰ میس ون دروهه گفت:« عصر جدید واقعیتی است که جدای از نظر مثبت یا منفی ما، وجود دارد.»
«چیزهای» جدید مسلماً برای خودشان چیزهای جالبی‌اند، اما تغیرات کلی در روابط میان انسان و محیط‌زیستی که در پی این امر شکل می‌گیرد، مهم‌ترند. بنابراین ما درباره «آشکارگی»، «تحرک»، «ارتباط» و «همزمانی» صحبت می‌کنیم. تمام این واژگان به ساختارهای وابسته به فضا و زمان اشاره دارند و به نظر می‌رسد که تازگی جهان مدرن اساساً باید در شرایط چنینی درک شود. برای بسیای این درک ناممکن به نظر می‌رسد. وجود جهانی «پیچیده و متناقض » که در جست و جوی وجوه اشتراک یا خصیصه‌ای ساختاری است، عبث به نظر می‌رسد. با این حال، این پیشگامان ظاهراً معتقد بودد که چنین خصیصه‌هایی وجود دارند، و در نتیجه درک آنها را به عنان نقطه عطفی در نظر می‌گرفتند. آنها به ویژه توجهشان را به «تصورفضایی جدید» متمرکز داشتند و فرض‌ کردند معماری هنری است که «مکان‌مندی» جهان را ظاهر می‌سازد.
به طور کلی، تصور فضایی جدید، در مقایسه با «مکان‌های» مجزا از هم و نیم‌ مستقل که ساختار فضایی دنیاهای گذشته را تشکیل می‌دادند، توجهی خاص به آزاد بودن و پیوستگی می‌دهد. این آزاد بودن هر چند اساساً افقی است، اما به وضعیت کلی‌ای دلالت دارد مبنی بر اینکه ظاهر زمین منسجم است، در صورتی که جهت عمودی بر همین قیاس اهمیتش را از دست می‌دهد. رابطه با آسمان و «بعد مذهبی» ساختارهای گذشته، زمانی که زمین امکانات ایجاد گسترش افقی را فراهم می‌کند، به دست فراموشی سپرده می‌شوند.
معماری باروک برای غلبه بر گسترش افقی پدید امد. در طول قرن هفدهم، امر مطلقی که جهان قرون وسطی را نظم می‌بخشید، با انبوهی از سیستم‌های متضاد، یعنی سیستم‌های مذهبی، سیاسی، یا اقتصادی در آمیخته بود. به دلیل رقابت آشکار یا ضمنی، تکثیر نقشی اساسی به دست آورد، و الگوهای پویا و مرکز گریز رواج بافت. تکثیر تنها در مرکز، معنا و تأثیر می‌یابد و به همین ترتیب اصول بدیهی اساسی سیستم نشان داده می‌شود. در این مرکز، ارجاع عمودی، ترفندی برای ایجاد سیستمی است ک به مثابه نقطه کانونی ظاهر می‌گردد. سیستم باعزیمت از این نقطه می‌تواند بی‌اندازه گسترش یابد. نقشة شهرهایی مانند ورسای و کارلسروهه نمونه‌هایی از شهرهای آزادند که در عین حال بر درک فضایی باروک متمرکزند.
تصور فضایی جدید که در طول نیمه دوم قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفت، زمام تصورات گسترش و تحرک را نیز در دست گرفت، اما مرکز نمادین را از بین برد. در جهان مدرن درک انسان دیگر به وسیلة چیزی که در رأس موضوع قدرت قرار دارد هدایت نمی‌شود، بلکه دست کم از بعد نظری، آزادی معینی وجود دارد و در دسترس هرکسی نیز قرار می‌گیرد. با این حال «نبود مرکز» درک ما از جهان را شدیداً دشوار می‌سازد. حال امکان تشخیص موقعیت و تعیین خویت انسان در جهان پویای ارتباط و دگرگونی چگونه خواهد بود؟ حل این مسئله، وظیفه معماری مدرن است.
زمانی که پیشگامان معماری «فرم‌های گذشته» را رد کردند، قصدشان تنها نقوش خاص نبود، بلکه تصورات عادی فضایی مانند پرسپکتیو خطی رنسانس یا الگوهای یکه‌تاز باروک را نیز دربر می‌گرفت. اینان به ویژه با ترکیب‌های معماری رسمی آکادمیک قرن نوزدهم نیز که محورها و مراکز هدفمند شهرسازی باروک را به حدّ بازی اشکال صوری نزول داده بودند ، مخالفت می‌ورزیدند. ظاهراً چنین ترکیب‌های مصنوعی و ایستا نمی‌توانست با شکل زندگی جهان آزاد و پویا کنار بیاید. مهم‌تر اینکه، آنها سبک‌ها را به عنوان سیستم‌های انواع ساختمان و عناصر نمادین رد کردند. با سبک‌ها تصورات فضایی گذشته در کارها مشخص بودند. سبک‌ها به عنوان سیستم‌هایی منظم، اجزای به هم پیوسته‌ای را تشکیل می‌دادند که درک جهان را همچون سلسله مراتبی بازتاب می‌داد و در آن میان هر جزء جایگاه و ارزش خاص خودش را داشت. در طول قرن نوزدهم، اجزاء خارج از بافت خود قرار داشتند، و تاریخ به «فروشگاه بزرگی» تقلیل داده شده بود، به طوری که فرم‌ها هر زمان که «نیاز بود» به عاریه گرفته شوند. گیدیون این التقاط گرایی را به عنوان «کاهش ارزش نمادها» توصیف می‌کند، و نشان می‌دهد که چگونه این التقاط گرایی برای به دست دادن «انسان خود ساخته جدید»، نوعی «بهانه انسان گرایانه» را به خدمت می‌گیرد. شارل بودلر در حدود سال ۱۸۵۰ چنین می‌نویسد: «مهم‌ نیست که او تا چه حد می‌تواند باهوش باشد، مهم این است که فردی التقاطی چیزی جز انسانی نالایق نیست؛ برای او انسان نه ستاره است و نه قطب نما. فرد التقاطی همچون کشتی‌ای است که به یکباره در برابر هر باد، بادبان برمی‌افرازد. پس جای تعجب نیست که لوکوربوزیه به نقل از هانری وان دو ولد، سبک ها را «دروغ» می‌نامد.
رد کردن سبک‌ها به طور ضمنی دلالت بر آن داشت که زبان جدید فرم‌ها به منظور تثبیت تصور فضای جدید در کارها ضروری می‌نمود. «معماری معاصر باید راه دشواری را بپیماید. معماری نیز مانند نقاشی و مجسمه سازی باید از نو آغاز کند. معماری باید بر ابتدایی ترین چیزها از نو غلبه کند؛ انگار که چیزی پیش از این نبوده است. معماری نمی‌تواند به فضای یونان، روم، یا باروک برگردد و به تجربة آنها دل خوش کند. انسان باید در بحران‌های خاص در انزوا زندگی کند تا از احساسات و اندیشه‌های درونی‌اش آگاه شود. این بود وضعیت تمام هنرها در حدود سال ۱۹۱۰٫ با این حال، این می‌توانست در تعبیر نیاز به روش جدیدی برای بیان به مثابه مسئله‌ای صرفا« صورت‌ گرایانه»، نقشی سطحی داشته باشد. پیش از این تأکید شد که معماری جدید در نظر داشت کمک کند تا انسان پایگاه وجودی ‌اش را به دست آورد. کاهش ارزش نمادها در واقع بخشی از بیگانگی کلی انان بود که درطول قرن نوزدهم نمود یافته بود. انسان با محروم شدن از نمادهای معنادار، دیگر نمی‌توانست با محیط‌زیست خود احساس نزدیکی کند، و بدین ترتیب حس تعلق خود را از دست داد. تصور فضایی جدید نویدی را نشان می‌داد، اما به دلیل ذوق و سلیقه حاکم که در تحرک‌ها و انگیزه‌های احساساتی و خیال‌برانگیز پناه‌گرفته بود، شدیداً در حالت سرکوب به سر می‌برد برای غلبه به این حالت بیگانگی، به هنر جدیدی نیاز بود، که بتواند دستیابی انسان عاطفی را نسبت به «چیزی که پیش از این وجود نداشت» ممکن سازد، و او را آماده کند تا با آزاد بودن و تحرک احساس امنیت کند. معماری مدرن بخشی از این هنر است، و به طور کلی هماهنگ با تحول هنر مدرن، به ویژه همراه با نقاشی و مجسمه‌سازی مدرن، شکل گرفته است.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ریشه های معماری مدرن