فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله پشم ورنگهای گیاهی

اختصاصی از فایل هلپ مقاله پشم ورنگهای گیاهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله پشم ورنگهای گیاهی


مقاله پشم ورنگهای گیاهی

پشم ورنگهای گیاهی
فرمت فایل : word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 80

این مقاله در مورد پشم ورنگهای گیاهی می باشد.

فصل اول
پشم:
بخشی از الیاف نساجی از روییش مدیین حیوانات تأمین می شود که در میان آنها پشم گوسفند مهم ترین الیاف حیوانی است و بقیه الیاف حیوانی به طور عموم از انواع بز، شتر و لاما تأمین می شود.
در این اواخر چهار نوع عمده پشم از بین انواع بیشمار آن مشخص شده است:
۱- پشم ظریف مرینوس اسپانیا

۲- پشم متوسط از نژادهای انگلیسی
۳- پشم بلند از نژادهای کاتسولد و شیواتز
۴- پشم بلند قالی
که از بین این نژادها پشم گوسفند مرینوس برجسته ترین آنهاست و به پشم مرینوس معروف است. در تجارت پشم، نوع آن را قبل از همه ظرافت نخ پشمی تعیین می کند.
خواص پشم عمدتاً مربوط به عواملی چون ظرافت، طول، رنگ، درخشندگی و پیچش (جعد) آن

است که بستگی به نوع و نژاد دام دارد. ظرافت پشم مهمترین عامل تعیین کننده ارزش اقتصادی آن می باشد. پشم حاصل از گوسفند حاوی واکس، مواد مترشحه عروق (سونیت)، کثافات و خار و خاشاک است که شستشو و سفیدگری آن را قبل از انجام هر گونه عملی الزامی می نماید. طول الیاف نیز با توجه به نوع دام فرق خواهد نمود و همراه با آن خواص فیزیکی و جعد آن.

پشم به صورت خاص یا مخلوط جزو الیاف مهم پارچه های مرغوب محسوب می شود. آمار نشان می دهد که میزان مصرف پشم در صنایع نساجی به تدریج کاهش یافته و به حدود نیم درصد رسیده است. مقدار مصرف پشم در اروپای غربی حدود دویست هزار تن در سال می باشد، یعنی دوازده و نیم درصد از کل منسوجات تولیدی اروپای غربی را کالای پشمی تشکیل می دهد.
قسمت های مختلف پشم

۱- کیوتیکل بر روی لایه.
در مشاهدات میکروسکوپی، فلسهای مسطح و تقریباً یکنواخت را در سطح لیف نشان می دهد که سطح لیف را پوشانیده است و این پوشش به نام کیوتیکل نامیده می شود. فلسها در جهت طول لیف به طور موازی و از طرف ریشه به طرف سر لیف قرار گرفته اند، لبه فوقانی فلسها روی قسمت تحتانی فلس بالاتر واقع شده است (شبیه فلسهای ماهی). در برخی از پشمها کیوتیکل فقط از یک فلس ضخیم تشکیل شده است و درجه قرار گرفتن لبه فلسها روی یکدیگر بسیار کوچک و کوتاه است. در حالی که در پشم هایی نظیر آلپاکا و یا موی خوک فلسها ضخیم اند و لبه فلسها مقدار زیادتری روی یکدیگر را پوشانیده اند.
ضخامت لایه کیوتیکل نیم تا یک میکرون و عرض آن سی و شش و طول قسمت مویی آن شانزده میکرون است. همه این ابعاد و همچنین ضخامت و تراکم فلسها در قسمتهای مختلف یک لیف و از یک لیف به لیف دیگر و از نژادی به نژاد دیگر تغییر می کند. برای مطالعه فلسها، آنها را با روشهای فیزیکی و شیمیایی و به وسیله ارتعاشات صوتی و اثر آنزیمها از لیف جدا می کند. خاصیت مهم این فلسها صرفنظر از محافظت لیف در مقابل آثار مخرب عوامل خارجی در ریسندگی این الیاف است که سبب درگیری بیشتر الیاف در همدیگر و ایجاد استحکام در نخ ساخته شده است.

۲- کورتکس
قسمت اعظم لیف را از ناحیه کورتکس تشکیل می دهد. در ناحیه کورتکس تقریباً نود درصد ماده تشکیل دهنده لیف متمرکز است. مطالعه مقطع عرضی لیف، این ناحیه را به درستی نشان نمی دهند. اما مقطع بیضوی آن حاکی از وجود سلولهای دوکی شکل در این ناحیه است. سلول‌های دوکی این ناحیه حدود هشتاد تا صد میکرون طول و دو و نیم میکرون قطر دارند، که این مقدار بین یک و دو دهم تا دو و شش دهم تغییر می کند.
با استفاده از آنزیمهایی نظیر تریپزین، یا تجزیه شیمیایی به کمک

 

اسید سولفوریک یا اسید فرمیک، می توان این سلول های دوکی را از هم جدا کرد. این سلول های دوکی کورتیکل نامیده می شوند و هر کدام متشکل از مجموعه ای از لیفچه ها هستند که این لیفچه ها در اثر ایجاد برخی شرایط می تواند به اجزای کوچکتری به نام لیفچه های فرعی از یکدیگر تفکیک شوند و این حالت با استفاده از تصاویر میکروسکوپ های الکترونی به ثبوت رسیده است. به طور کلی عقیده بر این است که این اجزای کوچک نظیر میکروفیبریل ها و فیبریلها به وسیله یک ماده شبه سیمانی به یکدیگر چسبیده اند.
۳- مدولا
در برخی از الیاف ضخیم پشم و مو مخصوصاً موهای زبر و کلفت گوسفند که به پشم زبر معروف است یک ناحیه مرکزی به نام مدولا وجود دارد که از سلولهای بسیاری تشکیل شده است که اکثراً چند ضلعی هستند و روی یکدیگر قرار گرفته اند. از میان فضای مدولا کانالهایی عبور می‌کند که معمولاً حاوی هوا است و در برخی موارد سلول های مدولا از بین می‌رود و یک کانال خالی در مغز لیف باقی می ماند، به طور کلی تغییرات زیادی در شکل و ابعاد این ناحیه لیف دیده می شود.

۴- اپی کیوتیکل
تحقیقات عمیق تر راجع به ساختمان پشم در مورد فلسهای سطحی آن، وجود حبابها یا کیسه های کوچکی را در سطح فلسها به اثبات رسانیده است. بدین ترتیب که پشم عمل شده با آب کلر یا آب برم سبب تورم این حفره ها می شود به طوری که مقداری مایع در این کیسه ها جمع می‌شود. علت جذب این مایع را در وجود غشاء نازکی می دانند که روی فلسها را پوشانیده است. از طریق نیروی اسمزی، این مایع از غشاء نازک عبور می‌کند و درون حفره های کوچک را پر می کند. به طوری که به وسیله سوزن می توان این حفره ها را سوراخ کرد.

این غشاء نازک که اپی کیوتیکل نامیده می شود به نظر می رسد که یک جسم نیمه قابل نفوذ باشد. وجود این غشاء با عکس برداریهای میکروسکوپ الکترونیک به ثبوت رسیده است. به نظر می رسد این غشاء که از باقیمانده های پشم حل شده در سولفور سدیم است از ترکیبی ساخته شده است که این گونه واکنشهایی شیمیایی روی آن بی اثر است و ممکن است یک پلی ساکارید باشد.

اپی کیوتیکل باعث کاهش نفوذ رنگ و اسیدها به داخل لیف می شود و تحقیقات بیشتر نشان داده است که ضخامت این غشاء در الیاف مختلف پشم تغییر می کند و همچنین دیواره این حفره ها را خود غشا‌ء اپی کیوتیکل و حتی در برخی موارد اپی کیوتیکل و کیوتیکل توأماً تشکیل داده‌اند.
ترکیبات شیمیایی پشم
تجزیه های اولیه پشم شسته شده وجود عناصر کربن، هیدروژن، ازت و گوگرد را در آن نشان می دهد. چنانچه اکسیژن را هم در نظر بگیریم این پنج عنصر مایع اولیه کلیه ترکیبات شیمیایی پشم هستند و می توان گفت که در مورد مو و شاخ و پر صدق می کند.
هیدرولیز پشم با اسیدها و قلیاها منجر به تشکیل و پیدایش مخلوطی

از اسیدهای آمینه به نام آلفا آمینو اسید می شود که فرمول کلی آنها NH2CHRCOOH است و با تحقیقات مختلفی که در این زمینه به عمل آمده است هجده نوع اسید آمینه مختلف نتیجه شده است.
باید گفت که تجزیه آنالیتیکی پشم و نتایج محققین مختلف در مورد مقادیر اسیدهای آمینه، تفاوتهایی با هم دارند و این ناشی از پیشرفت تکنیکهای اخیر و همچنین به کار بردن پشم خالص است. زیرا قبل از تعیین مقادیر اسیدهای آمینه باید پشم را بوسیله اتر، آب و الکل شستشو داد تا مواد غیر پروتئینی آن جدا شود. س

اده ترین نوع یک پشم را می‌توان پلی پپتیدی مرکب از اسیدهای آمینه آلفا دانست.
پلی پپتیدیک پلیمر خطی است از اسیدهای آمینه که به وسیله اتصالهای پپتیدی CO-NII به یکدیگر متصل شده اند. ممکن است کلیه اسیدهای آمینه در تمام پلیمر از یک نوع باشند یا اسیدهای آمینه مختلفی پلیمر را تشکیل دهند. در دو طرف اتم کربن آلفا ممکن است دو اتم هیدروژن و یا یک اتم

هیدروژن و یک گروه R جانبی متصل شده باشند. این گروه های جانبی ممکن است از نظر اندازه و ماهیت شیمیایی تغییرات زیادی بکنند، به این معنا که برخی آبدوست (هیدروفیل) و برخی غیر آبدوست (هیدروفوب)، برخی اسیدی و گروهی قلیایی باشند و در مورد بخصوصی اسید آمینه سیستین گروه به وسیله یک اتصال پایل دو زنجیر پلی پپتید را به هم متصل کرده است.

نکات اساسی در ساختمان پشم
۱- الیاف پشمی از ماده پروتئینی که آن را اصطلاحاً کراتین نامیده می‌شود، ساخته شده است.
۲- کراتین از زنجیرهای پلی پپتید ایجاد شده است که به طور موازی در محور طولی الیاف قرار دارند و جاهایی که تعدادی از زنجیرهای طولی به هم نزدیک می شوند و به موازات هم قرار می گیرند، ایجاد قسمتهای کریستالی می کنند.
۳- زنجیرهای طولی به وسیله پیوندهای عرضی که دارای گروه ترکیبی هستند، به هم متصل می شوند.
۴- زنجیرهای طولی در حالت عادی منقبض شده اند و دارای ساختمان تا شده (آلفا – کراتین) هستند و وقتی که کشیده شوند و توسعه یابند (بتا – کراتین) نامیده می شوند.
واکنش پشم بستگی به گروه های شیمیایی که در مولکول کراتین موجود هستند، دارد و این گروه عبارتند از:
۱- پپتاید (-CO-NH) – که زنجیرهای مولکولی را از طریق طولی پیوند می دهند.
۲- آمینو (-NH2) – که در آخر زنجیرهای پلی پپتاید و همچنین در آخر زنجیرهای عرضی بعد از آمینو اسیدها وجود دارد.

۳- ایمینو (-NH) – که در زنجیرهای طولی و همچنین زنجیرهای عرضی بعضی از آمینو اسیدها وجود دارند.
۴- کربوکسیل (-COOH) – که در آخر زنجیرهای طولی و همچنین در آخر زنجیرهای عرضی بعضی از آمینو اسیدها وجود دارد.
۵- هیدروکسیل (-OH) – که در آخر زنجیرهای عرضی وجود دارند.
۶- دی سولفید (-S-S) که در آمینو اسید سیستین وجود دارد و باعث ایجاد پیوند در زنجیرهای طولی مجاور می شود.
اثر اسید

اثر اسید در پشم بستگی به آسیب دیدگی پیوندهای پپتاید یا پیوند نمکی دارد. اگر اسید در پیوند نمکی اثر بگذارد، باعث تورم الیاف می شود و مقاومت آن در مقابل کشش کاهش می یابد. به علت اینکه زنجیرهای پلی پپتاید به وسیله پیوندهای عرضی نگهداری می شوند، تضعیف می شوند و در نتیجه حرکت زنجیرهای طولی پلیمر افزایش می یابد. اگر چنانچه پیوندهای پلی پپتاید آسیب ببیند، قدرت مقاومت الیاف کاهش می یابد و هیدرولیز شدن کامل پیوندهای پلی پپتاید باعث می شود که به صورت آمینو اسیدهای متفاوت، به حالت دیسپرس در محلول درآید.
آسیب زدن اسید به الیاف بستگی به غلظت اسید، درجه حرارت و زمان عملیات دارد. محلول رقیق اسیدهای معدنی آسیب جدی به الیاف نمی‌رساند و این اساس عملیات کربونیزه کردن پشم را تشکیل می دهد. پشم مقدار زیادی از اسید را در درجه حرارت اتاق جذب می کند و جذب آن در پیوندهای نمکی انجام می گیرد. با شستشوی مجدد با آب، اسید از الیاف خارج می شود و پیوندهای نمکی مجدداً بوجود می آیند.
اثر قلیا
اثر قلیاها در پشم بستگی به عواملی نظیر درجه حرارت و غلظت قلیایی دارد. به عنوان مثال کربنات سدیم برای شستشوی پشم استفاده می شود. ولی قلیای قوی نظیر هیدروکسید سدیم یا هیدروکسید پتاسیم و درجه حرارت ۵ تا ۱۰ درجه سانتیگراد به مدت ۵ دقیقه قرار گیرد، هیچ گونه آسیبی نمی بیند. ترکیبات پشم در محلول قلیایی، ابتدا بوسیله پیوند نمکی انجام می گیرد و قلیای ترکیب شده را مانند اسید می توان به وسیله شستشو با آب از بین برد که بدین وسیله پیوند نمکی بین پیوندهای عرضی دوباره برقرار می شود.

در اثر این ترکیب، مقاومت الیاف در مقابل کشش به دلایلی که قبلاً گفته شد کاهش می یابد، ولی در PH بالاتر از ۱۰ پیوند دی سولفید به کلی آسیب می بیند. اگر عملیات در شرایط سخت تری انجام گیرد پیوند پپتاید میز هیدرولیز می شود. ابتدا فلسهایی که سطح الیاف را پوشانده اند، باز می شوند و در نتیجه مقاومت کورتکس کاهش می یابد و پس از مدتی پشم در محلول قلیایی حل می شود.
اثر اکسیداسیون

چون در عملیات تکمیلی پشم، نظیر ضد جمع شدگی واکنشهای اکسیداسیون انجام می گیرد دقیق نبودن عملیات باعث می شود که پشم آسیب ببیند. معمولاً اکسیداسیون در سپستین پشم اتفاق می افتد و از هیدرولیز شدن پشم اکسید شده اسید سیستیک به دست می آید.
وجود گروه سولفونیک باعث می شود که تمایل آن به رنگهای اسیدی کاهش یابد. اگر عملیات

اکسیداسیون در شرایط معتدلی انجام گیرد آسیبی به پشم نمی رسد و به وسیله شستشوی بعدی می توان آن را خارج کرد. دی آمینه کردن پشم به وسیله اسیدنیتر و (HNO2) انجام می گیرد. این عمل اهمیت پیوند عرضی بین گروه آمینو و کربوکسیل را نشان می دهد. عملیات تثبیت دائمی در بخار با پشم دی آمینه شده امکان پذیر نیست و این نشان دهنده آن است که گروه آمینو نقش مهمی دارند.
اثر هالوژنها

در عملیات ضد جمع شدگی پشم، کلر مورد استفاده قرار می گیرد. اگر عملیات به خوبی کنترل شود تغییراتی در سطح الیاف به وجود می آید و باعث کاهش خصوصیات نمدی شدن پشم می شود. عملیات کلرینه کردن ممکن است به وسیله گاز کلر یا در محلول هیپوکلریت در حالت اسیدی انجام گیرد.
این گونه عملیات باید بدقت کنترل شود؛ چون در غیر این صورت فلسهایی که سطح الیاف را پوشانده اند بلکی باز می کنند و در نتیجه به لمس کردن در زیر دست اثر می گذارند. سرعت جذب بیشتر رنگها روی الیاف کلرینه شده افزایش می یابد و کلر باعث شکستن پیوند دی سولفاید می شود و بعد از عملیات کلرینه شدن پشم ماده اکسید شده رفتار می کند. اکسید شده کامل بوسیله کلر باعث می شود که هفتاد درصد پشم در محلول آمونیاک حل شود.

واکنش با برم کاملاً مورد مطالعه قرار نگرفته است. ولی بنظر می رسد که شبیه واکنش با کلر باشد. ید هم چون کمتر حالت ترکیبی دارد کاملاً باعث اکسیده کردن پشم نمی شود.
شستشوی پشم
معمولی ترین و متداولترین روش بکار برده شده در جهان در مقیاس بسیار وسیع و گسترده، شستن پشم با آب گرم حاوی شوینده و کربنات سدیم می باشد. پساب حاصل از شستشوی پشم از ترکیبات ذیل برخوردار است. واکس نیم تا چهار درصد، صابون یک دهم تا چهار دهم درصد، کثافات یک درصد و PH محلول هم نه تا ده و نیم است.

رنگرزی پشم
پشم را می توان بصورت الیاف، فتیله، نخ، پارچه و یا پوشاک رنگرزی کرد. بدون شک رنگرزی الیاف از نظر اقتصادی کم هزینه ترین و از نظر حصول یکنواختی بهترین شیوه است ولی با توجه به اینکه رنگ نهایی محصول را الیاف رنگرزی شده تعیین می کنند و این الیاف رنگ شده باید مسیری طولانی را تا انتهای خط تکمیل و تبدیل شدن به محصول نهایی طی کند، پس این پروسه زمان بر است. این مشکلات را تأثیرات الیاف می‌نامند و تنها ایراد وارد به این روش می تواند باشد.
در روش رنگرزی نخ، فاصله تا مرحله انتهایی خط تکمیل کمتر بوده و امکان تولید نخ های الوان نیز وجود دارد. اگر رنگرزی نخ به صورت کلافی انجام شود هزینه بر است و علت این امر سرعت پایین چرخش کلاف در محلول رنگرزی و محدودیت ظرفیت ماشین می باشد. در صنعت پشم باقی رنگرزی کالاهای کشباف تاری پودی به صورت پارچه با پوشاک و جوراب نیز طرفداران زیادی دارد. زیرا این کالاها تا مرحله فروش فاصله چندانی ندارد و می توانند به سرعت وارد بازار فروش شوند. در این گونه پروسه ها یکی از فاکتورهای مهم یکنواختی رنگرزی است. کلیه کالاهای پشمی بدون توجه به روش ریسندگی، اجزای مخلوط و روش تولید پارچه یا مرحله ای که در آن رنگرزی می شوند قبل از فروش نیاز به عملیات تکمیلی خشک یا تر دارد.
رنگهای مدرن برای رنگرزی نخ پشم به چندین طبقه تقسیم می شوند که هر یک روش رنگرزی و خاصیت نهایی مختص به خود را دارا می‌باشند. انتخاب هر یک از طبقات رنگهای وفق بستگی به قسمت سهولت کار و دقت یکنواختی و ثبات آن در مقابل نور، شستشو و مالش و غیره دارد.
رنگزاهای طبیعی

به نظر می رسد که انسان ابتدا برای ایجاد تنوع از الیاف رنگی موجود در طبیعت استفاده کرده و به تدریج استفاده از مواد طبیعی برای رنگرزی را تجربه کرده است و برای پاسخ به تنوع طلبی خود به خلق فامهای رنگی پرداخته است. علم نفوذ ماده رنگی به داخل الیاف و ایجاد فام متفاوت به رنگرزی مشهور است. به منظور ایجاد تنوع و جذابیت در فرش باید از رنگ استفاده شود و بنابراین اهمیت رنگ و رنگرزی بر کسی پوشیده نیست.

در سال ۱۸۵۶ دانشمندی به نام پرکین به هنگام تلاش برای سنتز کینین بطور تصادفی رنگ زرشکی پرکین را کشف نمود و این رویداد دریچه ای نو در صنعت شیمی و سایر صنایع گشود. با گذشت زمان و رسیدن به عصر حاضر پای رنگهای شیمیایی به ایران نیز باز شد و این تجربه نخستین بار با استفاده از رنگهای جوهری و گروهی از رنگهای اسیدی قوی، که در برابر نور و شستشو دوام زیادی ندارند به کار گرفته شد و در نتیجه برای همگان این باور پدید آمد که کیفیت رنگهای گیاهی از رنگهای شیمیایی بهتر و مناسب تر است، هرچند که تهیه رنگهای گیاهی دشوارتر است.

رنگزاهای طبیعی موجود
اولین مواد رنگزای طبیعی مورد استفاده بشر، گیاهان و تفاله های گیاهی مثل پوست انار بودند. پس از آن انسان آموخت که می تواند از برخی حیوانات و نمک های معدنی نیز به عنوان ماده رنگزا و بهبود کیفیت آن استفاده نماید. به علاوه بشر در طی قرنها یاد گرفت تا با استفاده درست از این مواد طبیعی فام مورد نظر را بر روی الیاف بوجود آورد و ثبات لازم را در آنها ایجاد نماید.

رنگزاهای گیاهی مورد استفاده بیشتر شامل روناس، اسپرک، نیل، حنا، سمه، باشیر، گندل و انواع دیگر گیاهان بوده است. تفاله های گیاهی حاوی مواد رنگزا بیشتر شامل پوست انار، پوست گردو، پوست پیاز و انواع و اقسام تفاله های گیاهان محلی بوده اند. رنگزاهای طبیعی شامل نمک فلزات واسطه یا همان دندانه ها بوده اند که خود می توانند به عنوان ماده رنگزا در رنگرزی نیز مورد استفاده قرار گیرند. در این صورت به ماده دیگری جهت ایجاد پیوند مستحکم بین لیف و ماده رنگی نیاز می باشد.

یکی دیگر از مواد رنگزاهای طبیعی که کاربرد زیادی داشت، ماده رنگزای استخراج شده از درخت بقم بود و به مقدار زیاد رنگرزی با دانه کروم برای ایجاد رنگهای سیاه مورد استفاده قرار می گرفت. قرمز دانه ماده رنگزایی بود که از یک نوع حشره بدست می آید و در رنگرزی با دندانه آلومینیوم، رنگ قرمز سیر (لاکی) روی کالا ایجاد می گردد. این رنگزا تا سالهای اخیر برای رنگرزی اونیفورم مخصوص افسران گارد در جشنها به کار برده می شد. برای ایجاد فام متفاوت از ترکیب این رنگزاها و یا مواد غیر آلی (نمک فلزات چند ظرفیتی) مانند کات کبود، سولفات آهن، دی کرومات پتاسیم و امثال آن بهره می جویند. استفاده از نمک فلزات به عنوان واسطه ایجاد کمپلکس با مولکول رنگزا و جهت

افزایش ثبات های عمومی رنگزا بر کالا صورت می گیرد. این نمکها که دندانه خوانده می‌شوند ممکن است مانند نمک های AL و قلع بی رنگ باشند که در این صورت برای حصول ثبات عمومی رضایت بخش بکار برده می شوند و یا نمکهای رنگی سولفات آهن، سولفات مس و بی کرومات

پتاسیم باشند که در این حال هم افزایش ثبات عمومی و هم فام مورد نظر، می تواند مدنظر باشد.
از قدیم تصور می کردند که دندانه سبب ایجاد خوردگی ناموزون در سطح و از بین رفتن فلسها می شود و در نتیجه سطح ناصاف الیاف می‌تواند سبب نفوذ بیشتر رنگزا به کالا شود. به همین علت از اصطلاح دندانه برای آن استفاده می کردند، ولی امروزه عمل دندانه دادن تنها سبب ایجاد یک کمپلکس دندانه با مولکول ماده رنگزا می شود که در نتیجه مولکول حجیمی از ماده رنگزا و دندانه در لیف تشکیل می شود که به راحتی نمی تواند در اثر شستشو از منافذ لیف خارج و یا در اثر نور تخریب می گردد.

علل تمایل مصرف کنندگان به استفاده از رنگزاهای طبیعی
۱- توجه به مسائل زیست محیطی و خطرات ناشی از فرآیند تولید رنگزاهای مصنوعی و پساب حاصل از آنها.
۲- توجه بیشتر به آرامش آدمی همراه با استفاده از مواد طبیعی
۳- خطرات ناشی از مصرف رنگزاهای مصنوعی به سلامتی انسان
۴- امکان تمام شدن مواد اولیه لازم برای تولید رنگزاهای مصنوعی و لزوم یافتن مواد جایگزین.
مشکلات موجود در راه توسعه استفاده از رنگزاهای طبیعی
۱- اغلب رنگزاهای طبیعی بدون تانن می باشند و به منظور افزایش ثبات عمومی آنها به یک ماده کمپلکس کننده نیاز است. این مواد کمپلکس کننده به مقدار زیادی در فرآیند رنگرزی مصرف می شوند که مقداری از آنها جذب نشده و در پساب باقی می ماند و در نهایت وارد محیط زیست می شوند و مشکلاتی را بوجود می آورند.

۲- با توجه به محدود بودن منابع تولید، لزوم مصرف بسیار زیاد مواد گیاهی در فرآیند رنگرزی از مشکلات دیگر استفاده از رنگزاهای گیاهی است.
۳- عدم امکان دوباره تولید مواد رنگزا و ایجاد فام کاملاً مشابه به روی الیاف، از جمله مشکلات اساسی دیگر در تولید نخ با فام یکسان به صورت انبوه است.
۴- فرآیند رنگرزی طبیعی اغلب یک فرآیند دراز مدت است و گاه چند روز به طول می انجامد.
۵- تولید مواد رنگزا از منابع دیگر مثل جلبکها، از مواردی است که در مراکز تحقیقاتی مورد بررسو توجه قرار دارد و چه بسا ممکن است این روش بتواند جایگزین روشهای شیمیایی گردد.
سازندگان رنگهای صنعتی به واکنش شدید عمومی در مقابل رنگهای مصنوعی بوسیله توسعه خط تولید جدید رنگهای آلی که بطور گسترده ای جانشین رنگهای مصنوعی غیرآلی با پایه فلزات سنگین پاسخ دادند که همان کیفیت رنگی را با پس ماندهایی با درصد سمی کمتر ارائه می کنند.
پیشنهاداتی برای توسعه استفاده از رنگزاهای طبیعی:
با انجام تحقیقات به منظور آسان سازی فرآیند رنگرزی طبیعی، معرفی دندانه های دوستدار محیط زیست (Environmentally Friendly Mordants) ، بهبود کیفیت تولید مواد رنگزای طبیعی، یافتن روشهای نوین برای تهیه رنگزاهای طبیعی با استفاده از کشت جلبکها و شناسایی گونه ها و تفاله های گیاهی ناشناخته حاوی درصد بالای مواد رنگزا، می‌توان به استفاده بیشتر و بهتر از رنگزاهای طبیعی کمک کرد.
اهمیت رنگهای گیاهی
مسلم است که رنگ آمیزی در میان مردم فلات ایران سابقه دیرینه دارد، هر چند که از نقطه آغاز آن بی خبریم و قادر نیستیم به دقت نخستین جماعتی را که در این فلات به کار رنگ آمیزی پرداختند مشخص کنیم.
اما می توان گفت اقوام اولیه در برخورد با گیاهانی که دارای مواد و مایعات رنگین بوده اند توانسته اند وسایل خاصی از لوازم زندگی را رنگ‌آمیزی کنند. به علاوه، با توجه به مدارک باستان شناسی و مردم‌شناسی درخود آرایی نیز این رنگها را به کار می برده اند. این مردمان تن و روی مردگان خود را نیز با رنگ زینت می بخشیند. تا آنان را هر چه با شکوهتر به جهان دیگر روانه کنند و این رسم دیر زمانی پیش، تا هزاره سوم ق.م، در ایران خاصه در نواحی «سیلک» کاشان، معمول بود.

بدیهی است که رغبت خاص جماعات بدوی به رنگ آمیزی لوازم زندگی و همچنین خودآرایی، آنان را به تلاش برای بدست آوردن مواد رنگی برانگیخته است، ولی مشخص نیست چه مدت طول کشید تا برخورد تصادفی با ماده رنگین گیاهان و طبیعی به شناخت رنگها و استفاده مداوم از آنها منتهی شود.
با گذشت زمان و رسیدن به عصر حاضر پای رنگهای شیمیایی به ایران باز شد و این تجربه نخستین بار با استفاده از رنگهای جوهری و گروهی از رنگهای اسیدی قوی، که در برابر نور و شستشو دوام زیادی ندارند، به کار گرفته شد و در نتیجه برای همگان این باور پدید آمد که کیفیت رنگهای گیاهی از رنگهای شیمیایی بهتر و مناسبتر است، هر چند که تهیه رنگهای گیاهی دشوارتر است.
بنابراین، بسیاری از صاحبنظران و دست اندرکاران فرش بر این باورند که رنگهای شیمیایی دارای ثبات خوبی در برابر نور و شستشو و سایش نیستند، در صورتی که رنگهای طبیعی و گیاهی از این ثبات برخوردارند.
تردیدی نیست که کلیه نیازهای بشر از طبیعت تأمین می گردد. این نکته نیز روشن است که بسیاری از این امکانات و ذخایر طبیعی روزی پایان خواهد یافت. افزایش جمعیت و نیاز روزافزون بشر به زمینهای کشاورزی و محصولات خوراکی دیگر جایی برای کشت و پرورش گیاهان صنعتی نمی گذارد. به همین علت با توسعه و پیشرفت علم در تمامی زمینه ها و استفاده بیشتر از طبیعت و دستیابی به روشهای جدید و صرفه جویی در وقت و هزینه، سبب روی آوردن به شیوه های تولید مصنوعی و شیمیایی گردید و در این زمینه تلاشهای بسیاری انجام گرفت. به همین علت در طی چند دهه اخیر در ایران نیز شاهد ظهور و توسعه انواع رنگهای شیمیای (سنتتیک) بوده ایم. غافل از اینکه سرزمین ایران دارای موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد و هوای چهار فصل با گستردگی

عرضی نسبتاً مناسب است و آب و هوای گرم و خشک، معتدل و مرطوب و کوهستانی را توأماً داراست و از این بابت دارای موقعیت ویژه ای است. وجود گیاهان خودرو و امکان کاشت و تکثیر این گیاهان صنعتی، به خصوص گیاهان رنگ دار، و معادن غنی، ایران را به صورت کشوری ثروتمند درآورده که متأسفانه به دلایل متعدد وابستگی به صنایع شیمیایی بهره برداری مناسبی از آن نشده است. به علاوه استفاده از مواد شیمیایی اثرات نامطلوبی بر انسان می گذارد که در صورت استفاده از مواد طبیعی به هیچ وجه مشاهده نمی‌شود.
همچنین استفاده گسترده و بی رویه از مواد و رنگهای شیمیایی موجب آلودگی شدید محیط زیست می شود که رسانه های گروهی بارها از خطرات آن سخن گفته اند. در حالی که به سادگی می توان از بسیاری گیاهان خودرو، که قابلیت رنگ دهی دارد، آن چنان استفاده کرد که هیچ‌گاه با این ضایعات و خطرات مواجه نشد و همچنین با پرورش، کشت و آموزش روشهای کاشت و برداشت آنها، در ترویج و احیای این گیاهان پرارزش همت گماشت.
بازتاب مهم صنعت رنگرزی با مواد طبیعی بیشترین کاربرد خویش را در هنر و صنعت فرش بافی به جای گذاشته است و قالی ایران صنعتی کاملاً مستقل محسوب می شود که ضمن رفع نیازهای مصرفی دارای حالتی هنری نیز هست. دست اندرکاران تولید قالی ایران که از مواد اولیه ارزان و فراوان، فرآورده های گران قیمت به وجود می آورند، از گذشته‌های دور و دراز از شهرتی در خود برخوردار بوده اند و غرق‌آمیز نیست اگر گفته شود که تا سالها، دیگر ممالک، ایران را به عنوان

پشتوانه قالیهای نفیس و گران قیمت می شناختند. از آنجا که بافت قالی ترکیبی از هنر و صنعت است و بازتاب سرپنجه های هنرمندان و صنعتگران قالی‌باف، دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که از هیچ جهت به سایر انواع و فرآورده های هنری و صنعتی شبیه نیست. رشد ماشینسم، به رغم آنکه عرصه را بر بسیاری از فرآورده های دیگر هنری تنگ کرده، هنوز موفق به سلب هویت قالی ایران نشده و این صنعت کماکان توان آن را داراست تا حیرت معاصران را برانگیزد و زبانها را به

تحسین بگشاید.
در قالی دستباف، چگونگی ترکیب رنگها با یکدیگر و کیفیت بافت نقش تعیین کننده را به عهده دارد، گو اینکه مصرف مواد اولیه مرغوب‌تر باعث نفاست بیشتر فرآورده ها می شود. ولی آنچه عمدتاً به قالی اهمیت و ارزش می بخشد مواد اولیه آن نیست و در واقع، قالی ایران، علاوه بر اینکه دارای کلیه خصوصیات یک هنر ظریف و یک صنعت قوی است، میتوان آن را آیینه تمام نمای افکار، احساسات، روحیات و خلق و خوی مردمی دانست که در گوشه و کنار کشور به کار تولید مشغول اند.
متأسفانه طی سالهای گذشته به دلیل بالا بودن میزان تقاضای قالی ایرانی، اگر نه همه، ولی بسیاری از دست اندرکاران این حرفه، که اکثراً خود نیز نقشی در تولید نداشتند و بیشتر به صورت واسطه عمل می‌کردند، استفاده از رنگهای بی ثبات شیمیایی را جانشین رنگهای مقاوم و آسیب ناپذیر گیاهی ساختند و تا حد امکان از کیفیت مواد اولیه و تنوع نقوش کاستند. حتی در سرمایه گذاریها در پاره ای از کشور همجوار که برخوردار از نیروی کار ارزان قیمت هستند کوشیدند تا نقشه های ایرانی را اجرا و از این طریق منافع بیشتری کسب کنند.
ولی خوشبختانه هیچ کدام از این عوامل نتوانست به حیثیت فرش ایران لطمه وارد سازد و این هنر و صنعت اصیل و پرسابقه کماکان توانست به حیات سالم خود ادامه دهد.
یکی از علل مرغوبیت و معروفیت قالی ایران زیبایی و ثبات و دوام رنگهای آن است. رنگرزی مواد مورد نیاز فرش بافی کاری است که هم نیازمند ذوق و دید هنری است و هم دقت کارآموز صنعتی را می طلبد. اساتید رنگرزی در فرش با استفاده از مواد رنگی سنتی از قبیل پوست گردو، روناس، پوست انار و دیگر مواد مشابه کم قیمت رنگهای ثابت و ترکیبی را به وجود می آورند که صدها سال از گزند نور و هوا و دیگر عوامل طبیعی مصون مانده و هر قدر به عمر و فرسایش فرش افزوده شود بر درخشش و جلای آن بیفزاید.

روناس
فرمول شیمیایی
ماده رنگی این گیاه در ریشه آن می باشد که دارای یک ساختمان اصلی (آلیزارین ۱۰و ۹ آنتراسن دی اون) و ساختمانهای فرعی مشتق آن است.
مشخصات گیاه روناس:
گیاهی علفی، پایا، به ارتفاع ۰/۵ تا ۱/۵ متر که به حالت وحشی در منطقه مدیترانه از اسپانیا تا آسیای صغیر و همچنین در شمال آفریقا و برخی نواحی آسیا می روید. ساقه خشک این گیاه، چهار گوش و پوشیده از خارهای کوچک و قلاب مانند است که به آن وسیله به تکیه گاهها ارتباط پیدا می کند. این خارها در کناره های برگ و رگبرگ میانی نیز دیده می‌شوند. برگهای آن، بیضوی

دراز و نوک تیز است و با آن که به ظاهر، مجتمع به تعداد شش تائی در طول ساقه دیده می شوند. معهذا بیش از دوتای آنها برگ نیست و بقیه استیپولهایی با ظاهر برگ مانند می باشند. گلهای آن کوچک، زرد و مجتمع بصورت چترهای متعدد در محور ساقه و یا در قسمتهای انتهایی آن است.
میوه آن به صورت سته، گوشتدار و به رنگ قرمز تیره است. قسمت مورد استفاده این گیاه، اعضای زیرزمینی یعنی ریزوم و ریشه آن است که به ضخامت انگشت است و طول آن به یک متر می رسد. زراعت روناس در بسیاری از نواحی اروپا و آسیا بمنظور بدست آوردن ماده رنگی آلیزارین از ریشه آن، در سابق معمول بوده است. ریشه خشک شده روناس، گاهی بصورت قطعاتی بطول ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتر و به قطر ۲ تا ۵ سانتیمتر در بازار یافت می شود. در سطح خارجی این قطعات، خطوط طولی به موازات محور طولی ریشه دیده می شود. پوست ریشه روناس، رنگ قهوه ای قرمز داشته و بسهولت از طبقات پایین خود، که قرمز روشن یا مایل به زرد دارند جدا می شود طعم آن ابتدا ملایم ولی بعد گس و تلخ می شود. زراعت روناس با تهیه آسان آلیزارین در صنعت بسیار کم شد.
تاریخچه گیاه روناس:

رنگ قرمز حاصل از روناس در گذشته رنگ قرمز برتر بوده و اکنون نیز مورد استفاده دارد. البسه رنگرزی شده با آن در گورستانهای یونان مربوط به ۶۰۰۰ سال پیش یافت شده است. این رنگ در گیاه روناس یافت می شود. در سال ۱۹۸۴ تنوع گیاهان شناخته شده به ۵۰ رسید. گونه روبیا تینکتروم و روبیا پریجرینا بیشترین مقدار رنگ از ۱% تا ۲% را دار می باشد. روبیا تینکتروم و سایر نمونه ها در بسیاری از قسمتهای آسیا و اروپا و نواحی استوایی رشد می کنند. روناس قبل از

حداقل ۱۸ ماه و حداکثر ۲۸ ماه برای بدست آوردن حداکثر رنگ نباید برداشت شود. ریشه‌های گیاه روناس از زمین خارج، شسته و خشک می شوند و بصورت پودر به فروش می رسند. قسمتهای بالای گیاه دارای مقدار کمی رنگزا است و اغلب بعنوان علوفه استفاده می شود و گوسفندی که از این علوفه تغذیه کرده شیر زرشکی و ارغوانی خواهد داشت. در فرانسه و هلند کشاورزان می

دانستند که روناس برای ایجاد فام قرمز در شیر حیوان و فام زرد در کره نقش دارد. رنگرزی پنبه با آلیزارین از هندوستان سرچشمه گرفت و سرانجام به ترکیه رسید آلیزارین با آب سخت همراه با دندنه K AL (SO4). 12H2O رنگرزی و رنگ قرمز حاصل ثبات خوبی دارد و برای پنبه و ابریشم و کتان و پشم کاربرد دارد. لیکن فام آن بیشتر مات بوده و شفافیت مواد رنگرزی شده با اسید کرمیسیک را ندارد.

تحقیق علمی مربوط به آلیزارین در سال ۱۸۱۶ آغاز شد. آلیزارین همراه با گلیکوزید در گیاه موجود می باشد و بنام اسید روبریتیک شناخته شده است. هیدرولیز آنزیمی این محصول سبب ایجاد آلیزارین و قندی به نام Primeverose می کند بعدها اسید روبریتریک سنتز شد.
اگرچه رنگرزها از آلیزارین مصنوعی که صد درصد ۱ و ۲ دی هیدروکسی آنتراکینون بود استقبال کردند ولی آلیزارین طبیعی همیشه دارای مقادیر مختلفی از سایر پلی هیدورکسی آنتراکینونها می باشد. امروزه روستاییان ترجیح می دهند که خامه قالی را با رنگزاهای مصنوعی رنگرزی کنند زیرا رنگزاهای مصنوعی به راحتی در دسترس بوده و کاربرد راحت تری دارند. لیکن بعضی از هنرمندان و رنگرزهای خانگی معتقدند که آلیزارین طبیعی فامهای رنگی خاصی دارد که حصول آنها با آلیزارین مصنوعی ممکن نیست.
ترکیبات شیمیایی

ریشه روناس دارای گلوکزیدی به نام آلیزارین (Alizarine) ، پورپورین (Purpurin بمقدار کم)، روبیادین (Rubiadine) ، گلوکز، مواد پکتیک، مواد رزیتی، چربی و غیره است. اسید روبریتریک (Ruberythirque acid) اسید روبریرتینیک (Ruberythrinc acid) ، روبیان (Rubian) ، اسید روبیانیک (Rubianic acid) به فرمول C25H26O13 و وزن مولکولی ۴۶/۵۳۴ ، از ریشه روناس استخراج شده است.
اسید روبریتریک، به صورت بلورهای زرد طلایی، ابریشمی، براق با ظاهر منشوری یا سوزنی دراز، متبلور می شود. نقطه ذوب آن که در آب گرم و قلیایی حل و در بنزن غیرمحلول است.
روبیادین (Robiadine) به فرمول C15H1004 و وزن مولکولی ۲۳/۲۵۴ است. از بعضی از گیاهان تیره روناس مانند Rubia Tinctorunm و Morinda citriofolia Linn بدست می آید.
روبیادین به صورت بلورهای سوزنی شکل درخشان و فاقد بو است که در درجه ذوب می شود. در آب، سولفور کربن و آب آهک، غیرمحلول ولی در الکل، اتر و بنزن به مقادیر زیاد حل می شود.

آلیزارین (Alizarine) به فرمول C14H804 ، وزن مولکولی ۲۰/۲۴۰ که از ریشه روناس بدست می آید. آلیزارین با دو مولکول گلوکز، ایجاد اسید روبریتریک و دو ملکول آب می کند. آلیزارین نخستین بار در سال ۱۸۲۳ میلادی Robiquet Colin شناخته شد. آلیزارین به حالت آزاد در ریشه خشک روناس وجود دارد بطوریکه بوسیله الکل جوشان، می توان آنرا استخراج کرد در حالیکه از ریشه تازه گیاه

، این ماده به صورت بلورهای سوزنی شکل ارتورومبیک و به رنگ نارنجی در الکل مطلق و با روش تصعید متبلور می شود. در گرمای ۲۹۰ درجه ذوب و قابلیت تصعید دارد. در ۳۰۰ قسمت آب جوش و به مقدار کمی در الکل حل می شود. در بنزن، تولوئن، زایلن، سولفور کربن و اسید استیک خالص حل می شود.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله پشم ورنگهای گیاهی

دانلودمقاله بررسی جنبش فدائیان اسلام با تکیه بر الگوهای تطبیقی

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله بررسی جنبش فدائیان اسلام با تکیه بر الگوهای تطبیقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

بررسی جنبش فدائیان اسلام با تکیه بر الگوهای تطبیقی

 

یکی از مهمترین حرکتها و جنبشهای اسلامی در تاریخ معاصر ایران ، جنبش فدائیان اسلام است، چراکه تا قبل از پیدایش این جنبش در سال 1324 ، حرکتها و جنبشهای اسلامی از انسجام ، هماهنگی و هم آوایی برخوردار نبودند.

 

مقدمه
بی تردید در تاریخ معاصر ایران ، دوره تاریخی ( شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 ) از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آنرا دوره تنویر و تنوع افکار سیاسی تلقی می کنند که بسیاری از حرکتها و اندیشه ها از چپ و لیبرال دموکراسی گرفته تا اسلامی و بنیادگرا ، فرصتی برای اظهار وجود پیدا کردند .
بی تردید یکی از مهمترین حرکتها و جنبشهای اسلامی در تاریخ معاصر ایران ، جنبش فدائیان اسلام است . چراکه تا قبل از پیدایش این جنبش در سال 1324 ، حرکتها و جنبشهای اسلامی از انسجام ، هماهنگی و هم آوایی برخوردار نبودند و علما و روحانیت در رأس جریانها ، براساس مقتضای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی موجود ، واکنشهای اعتراض آمیزی از خودشان نشان می دادند و توده ها و اقشار مختلف مردم را به صحنه سیاسی فرا می خواندند که ساختاری ناپایدار داشت و پس از مدتی فروکش می نمود .
در چنین فضایی ، فدائیان اسلام را می توان پیشگام عینیت بخشیدن به جنبشهای متشکل اسلامی در تاریخ معاصر ایران قلمداد کرد که روند تکاملی آن شکل گیری احزابی چون (حزب ملل اسلامی) را دربرداشت.
اما براساس کهن الگوها و معیارهای کلی بررسی جنبشها ، هر جنبش یا حرکت سیاسی پس از تکوین مبانی فکری برای گسترش پایگاه ونفوذ اجتماعی _ سیاسی خود جهت پیروزی در عرصه های گوناگون نیازمند برخورداری از : سازماندهی ، انسجام تشکیلاتی، رهبری و نیز ساختاری متشکل و قدرتمند است .
لذا نگارنده برآن است تا با در نظر گرفتن فرآیندهای فوق الذکر به بررسی تطبیقی و آسیب شناسی جنبش فدائیان اسلام بپردازد .

 

الف ) سازماندهی
فقدان الگوهای موفق پیشین و عدم برخورداری از اساسنامه و مرامنامه مدون ، جمعیت فدائیان اسلام را در عرصه سازمانی به شدت آسیب پذیر می نمود و آنرا از سازماندهی عالی فردی محروم می کرد .
فدائیان اسلام در حقیقت چیزی بنام تشکیلات نداشت و به صورت ( گروهی و هیأتی ) که ترکیب اجرایی آن _ به استناد مواردی مشخص _ همواره حالتی سیال داشت اداره می شد .
و لذا هیچ کس حتی رهبران این جنبش نمی توانستند ارزیابی واقع بینانه ایی از میزان توانمندی جمعیت و حتی تعداد اعضای رسمی و سازمانی خود ارائه دهند .
این امر مانع ارتباط مؤثر و مداوم فدائیان اسلام با جنبشهای همعصرشان ، از قبیل اخوان المسلمین می شد و آنرا در سطح مبادله ، ترجمه و انتشار آثار و نظریات رهبران و رایزنیهای ناپایدار خلاصه می نمود.
هرگاه افرادی ازنقاط مختلف کشور برای عضویت در این جمعیت تلاش می کردند ، پاسخ نواب چنین بود :
(فدائیان اسلام دفتر ندارد ، اسم نویس هم ندارد ، هر مسلمان حقیقی که حاضر به همکاری باشد عضو فدائیان اسلام است .)
بنا برهمین مقدمات ، نیروهایی که عضو جمعیت محسوب می شدند ، اغلب مجذوب قدرت روحی و خصائل کاریزماتیک نواب بودند و به لحاظ سازمانی جایگاه تعریف شده و مشخصی نداشتند .
این عدم سازماندهی ، آموزش و تربیت سیاسی _ فکری و دینی هوادران و اعضاء آنرا همواره در آستانه فروپاشی قرار می داد ، زیرا عدم رشد فکری و بلوغ سیاسی لازم که از خصوصیات مهم مبارزات سازمان یافته است ، در این حوزه دید ه نمی شد .
از آنجا که مجموعه اعضای گردانندگان فدائیان اسلام با هم تعاملات فکری _ سازمانی و سیاسی نداشتند ، اغلب در تحلیل شرایط پیچیده اجتماعی _ سیاسی زمان و جایگاه این جمعیت دچار اشتباه می شدند و این ویژگی سوء استفاده ابزاری از اعضای این جمعیت را بوسیله جریانها و گروههای رقیب فراهم می ساخت و آنان را به عرصه تناقضات فکری و عملی و پارادوکسیها ی منطقی وارد می کرد ، که از آن نمونه می توان به تعاملات با جبهه ملی ، ملی شدن صنعت نفت وتلاش نواب برای نمایندگی مجلس در سالهای پس از کودتای 28 مرداد اشاره کرد .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  10  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی جنبش فدائیان اسلام با تکیه بر الگوهای تطبیقی

دانلود مقاله پروژه ازمایشگاه تکنولوژی بتن – بتن سبک

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله پروژه ازمایشگاه تکنولوژی بتن – بتن سبک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

بتن سبک طبق تعریف مؤسسه بتن آمریکا ( 87-R 116 ACI ) عبارتست از «بتنی که وزن مخصوص آن به طور محسوسی کمتر از مخصوص بتنی است که با سنگدانه های طبیعی یا شکسته ساخته می شود. » بتن دانه سبک در سه نوع طبقه بندی می شود که عبارتند از : بتن سبک ناسازه ای ، بت سبک سازه ای ، بتن سبک متوسط
ـ بتن سبک ناسازه ای که معمولاً بعنوان جداسازهای سبک مورد استفاده قرار می گیرد ، دارای جرم مخصوصی کمتر از می باشد . با وجود جرم مخصوص کم ، مقاومت فشاری آن حدود 35/0 تا 7 نیوتن بر میلی متر مربع است دو نوع از معمولترین سنگدانه های مورد مصرف در این نوع شامل پرلیت (نوعی سنگ آذرین) و ورمیکولیت ( ماده ای با ساختار ورقه ای شبیه سیکا ) هستند .
ـ بتن های سبک سازه ای دارای مقاومت و وزن مخصوص کافی می باشند ، به گونه ای که کاربرد آنها را در اعضای سازه ای مجاز می سازد . این بتن ها عموماً دارای جرم مخصوص بین 1400 الی 1900 کیلوگرم بر متر مکعب بوده و حداقل مقاومت فشاری تعریف شده برای آنها معادل 17 نیوتن بر میلی متر مربع است . در بعضی حالات امکان افزایش ماقومت تا 60 نیوتن بر میلی متر مربع نیز وجوددارد. در مناطق زلزله‌خیز ، آیین نامه ها ، حداقل مقاومت فشاری بتن سبک را به 28 نیوتن بر میلی متر مربع محدود می کنند . بتن سبک اغلب بعنوان جایگزینی مناسب و مکمل برای بتن معمولی و به منظور کاهش وزن سازه به کار می رود هرچند مقاومت فشاری نهایی آن در مقایسه با بتن های معمولی مقدار کمتری است ، معممولاً افزایش هزینه ناشی از اعمال تجهیزات ویژه در ساخت بتن سبک به ازای هر متر مکعب ، با کاهش بار مرده و افزایش مقاومت بتن در مقابل آتش سوزی جبران می شود . کاهش بار مرده در سازه موجب کاهش ابعادی ساختمان ، کاهش ابعاد پی های منفرد و کاهش عرض پی های زیر دیواره ابعاد ستون ها ، تیره ها و همچنین کاهش ضخامت سقف می گردد . این کاهش در جرم بتن مصرفی (کاهش در وزن مخصوص و جرم یکسان است )
موجب صرفه جویی در هزینة ساخت اعضای فوق الذکر و جبران اضافة هزینه ناشی از ساخت بتن سبک خواهد شد. علاوه بر این ، عایق سازی صوتی و حرارتی آن به گونه ای است که در اکثر موارد استفاده از لایه های اضافی جهت عایق بندی جزیی و مالکی را منتفی می سازد که خود از لحاظ اقتصادی به صرفه خواهد بود .

 

دسترسی به مواد اولیه :
در جهان ، فقط در مناطق محدودی معادن کافی برای سنگدانه های سبک طبیعی که برای ساخت بتن سبک مناسب باشندوجود دارد حال آنکه ، دسترسی به رس ، شیل فراسلیت با کیفیت مناسب برای مقاصد بتن سازی در کانهای مختلف ، امکان پذیر است . سنگدانه های طبیعی علاوه ، بر کمبود منابع قابل دسترسی ، در بعضی از خصوصیات نظیر دانه بندی ، میزان خالص بودن ، غاری بودن از مواد آلی ، مقاومت در برابر یخ زدگی دارای نواقص و کمبودهایی می باشند که سنگدانه های سبک مصنوعی برای ساخت بتن سازه ای به سرعت در حال پیشرفت است ، بخصوص که امروز ، امکان ساخت سنگدانه ها از مصالح مختلف و همچنین طراحی فرایند تولید آنها به گونه ای که واجد خصوصیات ویژه باشد ، وجوددارد . این خواص به گونه ای تنظیم و طراحی می شدند که ویژگی مورد نظر در بتن ساخته شده از این نوع سنگدانه خاص کاملاً مشهود باشد کیفیت سنگدانه ها متاثر از خواص نظیر ضریب انتقال حرارتی ، مقاومت فشاری ، مقاومت خمشی مقاومت پیوستگی مقاومت در مقابل یخ زدگی ، مقاومت در برابر سولفاتها ، مدول ارتجاعی ، میزان انقباض و پایداری حجمی، خواص خزشی و خصوصیات مشابه است .

 

طرح اختلاط و روش اختلاط بتن سبک :
بعلت سبکی میزان اسلامپ در تولید بتن سبک برای تأمین کارآیی در حدود بتن معمولی باید در حدود تا اسلامپ بتن با سنگدانه های معمولی باشد برای مثال در صورتی که میزان اسلامپ مورد استفاده برای بتن باشن و ماسه معمولی با سنگدانه شکسته معادل 15 سانتی متر باشد اسلامپ بتن سبک معادل 5/7 الی 10 سانتی متر خواهد بود دیگر میزان مصرف مواد حباب زا برای حصول کارایی مناسب در بتن معمولی 4 درصد باشد در بتن با سنگدانه های سبک بسته به وضعیت ظاهری و متخلخل سنگدانه ها در حدود 6 الی 8 درصد خواهد بود افزایش زبری سطح سنگدانه‌ها موجب افزایش میزان حباب هوای مورد نیاز در بتن هوازا خواهد شد . در این موارد استفاده از افزودنی های نظیر سوان کننده ها یا کاربرد توأم روان کننده ها و کندگیر کننده ها به منظور جبران اثر کمبود آب مصرفی ، افزایش حالت خمیری بتن با یک اسلامپ شخص و افزایش کارآیی و سهولت پرداخت سطح بتن توصیه می شود.
معمولاً طرح مخلوط بتن دانه سبک شامل ساخت مخلوطهای آزمایشی با استفاده از سه عیار مشخص سیمان به جای سه نسبت آب به سیمان ( که معمولاً در طرح اختلاط بتن های با سنگدانه معمولی به کار می رود می باشد نسبت بندی ریزدانة سبک و درشت دانة سبک بر اساس وزن آنها ممکن است برای شخص تازه وارد به صنعت بتن ، غیر طبیعی به نظر برسد . نتیجه نهایی نسبت بندی این است که حدود 50 درصد از حجم سنگدانة کل مصرفی ریزدانه می باشد به طور تقریبی 0/1 مترمکعب سنگدانه سبک ( 50 درصد ریزدانه ، 50 درصد درشت دانه ) برای ساخت یک متر مکعب بتن لازم است چون ریزدانه ها دارای وزن مخصوص بزرگتری نسبت به درشت دانه ها هستند نسبت وزنی در بتن سبک در مقایسه با آنچه که برای بتن معمولی تعریف شد غیر متعارف است . وزن ریزدانه ها در یک پیمانه 50 درصد از وزن درشت دانه ها می باشد .

 

جادادن و علم آوری بتن دانه سبک سازه ای :
اسلامپ بتن سبک باید حدود نصف اسلامپ توصیه شده برای بتن با سنگدانه های معمولی باشد ، استفاده از مواد حباب هوازا و حداقل مقدار آب بهینه برای تأمین کارآیی لازم جهت جادادن صحیح ومناسب بتن و پرداخت آن بخصوص در مورد سنگدانه های شکسته ، غیر منظم و با ساختمان بسیار متخلخل ، لازم و ضروری است آب انداختگی سطح بتن ، جدایی دانه ها و وجود حفره های هوای ناخواسته در سطح بتن با افزایش اندازه سنگدانه های مصرفی به یک مقدار حداقل کاهش می یابد .
ارزش بتن های سبک با دقت ویژه ای انجام می گیرد تا از جدایی سنگدانه ها و جداشدن مصالح دانه ای در لایه های مختلف اجتناب شود در هنگام پرداخت سطح بتن دانه سبک از مالة خاصی که شامل یک شبکه سیمی درشت می باشد استفاده می شود با استفاده از این شبکه سنگدانه های درشت به زیر سطح مورد پرداخت فشار داده می شود استفاده می شود تا سطح مورد نظر به راحتی قابل پرداخت گردد و سنگدانه های درشت مزاحمتی ایجاد نکنند انجام عمل آوری بتن سبک از لحاظ زمان و روش ، مشابه به روش اتخاذ شده برای بتن معمولی است .
بعلت خاصیت جذب آب زیاد سنگدانه ها ، بتن سبک به طور ذاتی توانایی عمل آوری حجمی بزرگتر را دارا است و زمان قابل توجهی برای تبخیر آب موجود در حجم بتن مورد نیاز است که طی همین زمان واکنش نیدراتاسیون کامل می شود . اما در عمل آوری سطحی عکس موضوع فوق صادق است و توانایی تبخیر آب سطحی در بتن سبک بزرگتر است و نیاز بعمل آوری شدیدتری احساس می شود بنابراین در عمل آوری سطوح مثل بتن کف غشاء مراقبت باید بلافاصله بعد از پرداخت زده شود .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پروژه ازمایشگاه تکنولوژی بتن – بتن سبک

دانلودمقاله تاریخ زبان فارسی

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله تاریخ زبان فارسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
دانشمندان زبان شناس برآنند که زبان های امروزی دنیا بر سه بخش است :
نخست - بخش یک هجایی (یک سیلابی) و این قسم زبانها را زبان­های ریشگی نامند، زیرا لغات این زبانها تنها یک ریشه است که به اول یا آخر آن هجاهایی نیفزودهاند. زبان چینی، آنامی و سیامی را از این دسته میدانند، در زبانهای ریشگی شمارهی لغتها محدود است، چنانکه گویند چینیان برای بیان فکر خود ناگریزند لغات را پس و پیش کنند یا مراد خود را با تغییر لحن و آهنگ کلمه بفهمانند.
دوم - بخش زبانهای ملتصق این زبانها یک هجایی نیست چه در لغات این زبان به هنگام اشتقاق هجاهایی بر ریشهی اصلی افزوده میشود ولی ریشهی اصلی از افزودن هجاها هیچگاه تغییر نمی‌کند و دست نمی‌خورد و هرچه بر او افزایند به آخر او الحاق میشود. مردمی که زبانشان را ملتصق خوانند اینانند :
1- مردم اورال و آلتایی که شاخهای از نژاد زردپوست میباشند مانند مغولان و تاتاران و ترکان و مردم دونغوز و فین و ساموئید و بیشتر ساکنان سیبریا و دشت قبچاق
2- مردم ژاپن و اهالی کره
3- دراوید و باسک از مردم هند
4- بومیان آمریکا‌
5- مردم نوبی (جنوب مصر در آفریقا) مردم هُوتْ تِنْ تُتْ مردم کافرْ و سیاه پوستان آفریقا
6- مردم استرالیا
سوم - بخش زبانهای پیوندی، در این زبانها بر ریشه و مادهی لغات هجاهایی افزوده میشود ولی نه تنها به آخر ریشه، بلکه به آخر و اول ریشه هم - دیگر اینکه ریشهی لغت بر اثر افزایش تغییر می‌کند، گویی که ریشه با آنچه بر وی افزوده شده است جوش خورده و پیوند یافته است - به خلاف زبان ملتصق که چون ریشه تغییر نمی‌کند هجاهایی که بر ریشه افزوده است مثل آن است که به ریشه چسبانده باشند نه با او پیوسته باشد.
زبانهای پیوندی اینهاست :
الف - زبانهای سامی مانند عبری، عربی و آرامی که بعد سُریانی نامیده شد، و در عهد قدیم زبانهای فنیقی و بابلی و آشوری و زبان مردم «قرطاجنه» که شعبه بودهاند از فنیقیان و زبان حیمری.
ب - زبانهای مردم هند و اروپایی به معنی اعم: آریاییان هند - آریاییان ایران - یونانیان - ایتالیاییان - مردا سِلْت (بومیان اروپایی غربی) ژرمنی (آلمان و آنگلوساکسون و مردم اسکاندیناوی) - لِتْ و لیتوانی و سلاو (که روس و سلاوهای شرقی اروپا و مردم بلغار و صرب و سایر سلاوهای بالکان باشند)
علمای زبان شناسی برآنند که زبانهای بخش سوم از مراحل زبانهای بخش اول و دوم در گذشته و ترقی کرده تا بدین درجه رسیده است - یعنی این زبانها مستقلا در سیر تطور کمال یافته و به مرحلهای رسیده است که اکنون مشاهده میکنیم و ما در این پاره به تفصیل گفتگو خواهیم کرد.
زبان پارسی
فارسی زبانی است که امروز بیشتر مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و قسمتی از هند، ترکستان، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن میگویند، نامه مینویسند و شعر می‌سرایند.
تاریخ زبان ایران تا هفتصد سال پیش از مسیح روشن و در دست است و از آن پیش نیز از روی آگاهیهای علمی دیگر میدانیم که در سرزمین پهناور ایران - سرزمینی که از سوی خراسان (مشرق) به مرز تبت و ریگزار ترکستان چین و از جنوب شرقی به کشور پنجاب و از نیمروز (جنوب) به سند و خلیج پارس و بحر عمان و از شمال به کشور سکاها و سارماتها (جنوبی روسیه امروز) تا دانوب و یونان و از مغرب به کشور سوریه و دشت حجاز و یمن میپیوست مردم به زبانی که ریشه و اصل زبان امروز ماست سخن می‌گفته‌اند.
زرتشت پیمبر ایرانی میگوید که ایرانیان از سرزمینی که «اَیْرانَ وَیجَ» نام داشت و ویژهی ایرانیان بود، به سبب سرمای سخت و پیدا آمدن ارواح اهریمنی کوچ کردند و به سرزمین ایران درآمدند. دانشمندان دیگر نیز دریافتهاند که طایفه ی «اَیْریا» از سرزمینی که زادگاه اصلی آنان بود برخاسته گروهی به ایران، گروهی به پنجاب و برخی به اروپا شتافتهاند و در این کشورها به کار کشاورزی و چوپانی پرداختهاند و زبان مردم ایران، هند و اروپا همه شاخههایی هستند که از آن بیخ رسته و باز هر شاخ شاخهی دیگر زده و هر شاخهبرگ و باری دیگرگون برآورده است.
در علم نژادشناسی مردم اروپایی را به هشت شعبه بخش کردهاند و زبان آنان را نیز از یک اصل دانستهاند به طریقی که گذشت.
ما را اینجا به سایر زبانها کاری نیست، چه آن علم خود به دانستنیهای دیگر که آن را زبان ‌شناسی و فقه اللغه گویند باز بسته است. ما باید بدانیم که تاریخ زبان مادری ما از روزی که نیاکان ما بدین سرزمین درآمدهاند تا به امروز چه بوده است و چه شده است و چه تطورها و گردشهایی در آن یافته است، از این رو به قدیمترین زبانهای ایران باز می­گردیم.
زبان مادی
قدیم ترین یادگاری که از زندگی نیاکان باستانی ما باقی است «نُسک های اَوسْتا» است که شامل سرودههای دینی، احکام مذهبی و محتوی تواریخی است که شاهنامهی فردوسی نمودار آن است و مطالب تاریخی آن کتاب از «کیومرث» تا زمان «گشتاسب شاه» میپیوندد، و پادشاهی اَپَرداتَه (پیشدادیان)،کَویان (کیان) و زمانهی هفت خدایی را با هجوم بیگانگان، مانند: اژیدهاک (ضحاک) و فراسیاک تور (افراسیاب) ترک تا پیدا آمدن زردتشت سپیتمان شرح میدهد.
در این روایات همه جا میرساند که رشتهی ارتباط سیاسی، اجتماعی و ادبی ایران هیچ وقت نگسسته و زبان این کشور نیز به قدیم ترین زبانهای تاریخی یا قبل از تاریخ میپیوندد و «گاثهی زردشت» نمونهی کهنترین آن زبانهاست.
اما آنچه از تواریخ ایران، روم، نوشتههای سمگ و تواریخ دیگر مردم همسایه بر میآید، دوران تاریخی ایران از مردم «ماد» که یونانیان آن را مدی و به زبان دری «مای» و «ماه» گویند برنمی‌گذرد، و پیداست که زبان مردم ماد یا ماه زبانی بوده است که با زبان دورهی بعد از خود که زبان پادشاهان هخامنشی باشد تفاوتی نداشته، زیرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ایرانیان و مهمترین شهرنشینان آریایی آن زمان بودهاند با زبان فارسی هخامنشی تفاوتی می‌داشت. هر آینه «کورش»، «داریوش» و غیره در کتیبههای خود که به سه زبان فارسی، آشوری و عیلامی است، زبان مادی را هم میافزودند تا بخشی بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشتهها ناکام نگذارند، از این رو مسلم است که زبان مادی خود، زبان فارسی باستانی یا نزدیک بدان و لهجهای از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»، «خشِثَرْیت»، «فْروَرَتْیش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستیاک – اژی دهاک»، «اَرتی سس- اَرته یس- اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز میشود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نیز یکی این دو زبان معلوم میگردد.
«هرودوت» در جایی که از دایهی کورش اول یاد میکند میگوید، نام وی «سْپاکُو» بوده، سپس آورده است که «سپاکو» به زبان مادی، سگ ماده را گویند و معلوم است که نام سگ «سپاک» بوده است و (واو) آخر این کلمه حرف تأنیث است که هنوز هم این حرف در واژهی بانو و در پسرو، دادو، دخترو و کاکو به عنوان تصغیر یا از روی عطوفت و رأفت باقی است، یکی از رجال آن زمان نیز (سپاکا) نام داشته است که واژهی نرینهی سپاکو باشد.
بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است که گاثهی زردشت به زبان مادی است و نیز برخی برآنند که زبان کردی که یکی از شاخههای زبان ایرانی است از باقیماندههای زبان ماد است بالجمله چون تا امروز هنوز کتیبهی سنگی یا سفالی از مردم ماد به دست نیامده است نمیتوان زیاده بر این دربارهی آن زبان چیزی گفت مگر از این پس چیزی کشف گردد و آگاهی بیشتری از این زبان بر معلومات بشر چهره گشاید.
اوستا و زند
زبان دیگر زبان «اَوِسْتا» است.
اوستا در اصل «اَوْپِسْتاکْ» است به معنی بنیان جا افتاده و محکم، کنایه است از آیات محکمات و شریعت پابرجای و به صیغهی صفت مشبهه است، در «تاریخ طبری» و دیگر متقدمان از مورخان عرب «ابستاق» و «افستاق» ضبط شده است و در زبان دری «اُوسْتا - اُسْتا - وُسْت - اُسْت» به اختلاف دیده میشود و همه جا با لفظ «زند» ردیف آمده است - کاف آخر «اوپستاک» که از قبیل کاف «داناک» و «تواناک» است در زبان دری حذف میشود و تلفظ صحیح این کلمه بایستی «اوْپِستا» باشد ولی به تقلید شعرایی که بضرورت این کلمه را مخفف ساختهاند ما آن لفظ را «اوْسِتْا» خوانیم.
اما لفظ زند از آزنتی «Azanti» و به معنی گزارش و ترجمه است و مراد از زند کتب پهلوی است که نخستین بار کتاب اوستا بدان زبان ترجمه شده است و پازند مخفف «پات زند» میباشد که با پیشاوند «پات» ترکیب یافته و به معنی دوباره گزارش یا ترجمه و برگردانیدن زند است به زبان خالص دری.
پازند عبارت است از نُسکهایی که زند را به خط اوستایی و به زبان فارسی دری ترجمه کرده باشند و از این رو متأخران خط اوستایی را خط پازند نامند و ما باز از آن صحبت خواهیم کرد.
قسمتی از اوستا عبارت بوده است از قصیدههایی (سرودهایی) به شعر هجایی در ستایش اورمزد و سایر خدایان اَرْیایی (امشاسپنتان) که سمت زیردستی یا مظهریت نسبت به اورمزد و خدای بزرگ یگانه داشتهاند و اشاراتی داشته در بیان بنیان خلقت و وجود کیومرث و گاو نخستین «ایوداذ» و کشته شدن گاو و کیومرث به دست اهرمن و پیدا شدن نطفهی کیومرث در زیر خاک به شکل دو گیاه که نام آن دو (مهری و مهریانی - مردی و مردانه - ملهی و ملهیانه - میشی و میشانه - به اختلاف روایات) بوده است و مورخان آن را از جنس «ریواس» دانند و ظاهرا مرادشان همان «مهر گیاه» معروف باشد. و نیز مطالبی داشته در پادشاهی هوشنگ (هوشهنگ)، طهمورث، جمشید، ضحاک (اژدهاک)، فریدون، سلم، تور، ایرج، منوچهر، کیقباد، کاوس، سیاوخش، کیخسرو، افراسیاب، لهراسب، گشتاسب، زرتشت، خانوادهی زرتشت، جمعی دیگر از وزرا و خاندانهای تورانی و ایرانی و نیز اوراد، دعاها، نمازها، احکام دینی، دستورالعملهای پراکنده در آداب و اصطلاحات مذهبی و امثال اینها و پیداست که این کتاب از اثر فکر یک نفر نیست و یا قسمتهایی از اوستا بعدها نوشته شده است و چنین گویند که «گاثه» قدیمترین قسمت اوستا است و سایر قسمت ها به آن کهنگی نیست.
اینک شرحی که راجع به جمع آوری اوستا از روایات مختلف و از اسناد پهلوی در دست است یادآوری مینماییم :
گویند اوستای قدیم دارای 815 فصل بوده است منقسم به 21 نسک یا کتاب و در عهد ساسانیان پس از گردآوری اوستا از آن جمله 348 فصل به دست آمد که آن جمله را نیز به 21 نسک تقسیم کردند و دانشمندان محقق 21 نسک ساسانی را به 345700 کلمه برآورد کردهاند و از این جمله امروز 83000 کلمه در اوستای فعلی موجود و باقی به تاراج حادثات رفته است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله تاریخ زبان فارسی

دانلود مقاله تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


ابوالفضل رشید الدین میبدی
صاحب کتاب«کشف الاسرار و عده الابرار» از خاندان اهل علم در میبد در اواخر قرن پنجم دیده به جهان گشود . به جهت رواج فضل و فضیلت در خاندانش مقدمات علوم دینی را فرا خواند . ذوق اموختن او را به هرات، که در آن روزگار از رونق علمی و دینی بهره مند بود کشاندو از محضر خواجه عبدا ... انصاری بهره مند گشت .
میبدى و تفسیر کشف الاسرار
ابو الفضل رشید الدین میبدى
براى شناخت ابوالفضل رشید الدین میبدى مؤلف تفسیر کشف‏الاسرار و عدة الابرار به کتابهاى متعدد و متنوعى مانند طبقات المفسرین سیوطى، طبقات الشافعیه سبکى، طرائق القائق معصوم علیشاه، ریحانة الادب مدرس شذرات الذهب ابن عماد حنبلى، البدایة والنهایة ابن کثیر، العبر ذهبى، روضات الجنات میرزا محمدباقر موسوى، الکنى و الالقاب قمى(ره)، الکامل فى التاریخ ابن اثیر، سیر اعلام النبلاء ذهبى، معجم البلدان و معجم الادباء یاقوت و الانساب سمعانى مراجعه شد، ولى متاسفانه شرح حالى از وى به دست نیامد.
تتبع انجام گرفته، حکایت از آن دارد که ابوالفضل میبدى شخصى است گمنام، که در نزد اکثر قریب به اتفاق ارباب تراجم و شارحان احوال علما و مؤلفان و مفسران و عرفا، شناخته شده نبوده است; زیرا در هیچ یک از کتابهایى که تا قرن یازدهم در شرح حال علما و مؤلفان و مفسران، فقها و محدثان، مشاهیر و بزرگان، ادیبان و عارفان و صوفیان نگاشته شده است از او ذکرى به میان نیامده است، و حتى در کتابهایى مثل معجم البلدان و الانساب با اینکه بعضى از علمایى را که داراى لقب میبدى بوده‏اند ذکر کرده‏اند، از ایشان سخنى به میان نیاورده‏اند. کتابهایى مانند طبقات المفسرین، طرائق الحقائق، العبر، روضات الجنات، الکامل فى التاریخ و البدایة والنهایة با اینکه در شرح حال خواجه عبدالله انصارى مطالبى را یادآور شده‏اند، حتى نام ابوالفضل میبدى را هم ذکر نکرده‏اند.

 

اولین کسى که نام او را در زمره مؤلفان آورده حاجى خلیفه است که از طریق تحفة الصلاة ملاحسین کاشفى سبزوارى معروف به واعظ از تالیف وى با اطلاع شده است. این کتابشناس معروف اهل تسنن در کتاب کشف الظنون مى‏نویسد: «کشف الاسرار للامام رشید الدین ابى الفضل احمد بن ابى سعید المیبدى ذکره الواعظ فى تحفة الصلاة‏».
کسانى که پس از حاجى خلیفه درباره معرفى میبدى و اثر وى سخنى گفته‏اند، منبع اطلاعشان همان کلام حاجى خلیفه و تفسیر کشف الاسرار و دیباچه و مقدمات آن است. پس شناخت ما از میبدى از طریق غیر کشف الاسرار بسیار اندک و در حد کلام حاجى خلیفه است، و نه تنها میزان دانش و طرز تفکر و بینش او نامعلوم است، بلکه تاریخ تولد و وفات و محل دفن او هم مجهول است و حتى در نام و نسب او هم اختلاف است. راه دیگرى که براى کسب اطلاعات بیشتر سبت‏به میبدى وجود دارد، مطالعه و تتبع در تفسیر کشف الاسرار و مقدمات آن است، زیرا تالیف هر دانشمندى تا حد زیادى معرف شخصیت وى مى‏باشد.
براساس ما در اینجا پس از معرفى تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار و اثبات اینکه مؤلف آن میبدى است، شناسایى او را از طریق اثر مهم او پى مى‏گیریم.
تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار
تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار تفسیر نسبتا مفصلى است‏به زبان فارسى آمیخته به عربى که تا سالهاى اخیر به صورت اجزائى پراکنده با نسخه‏هاى گوناگون در حالت گمنامى به سر مى‏برد. بنابر آنچه آقاى محمد محیط طباطبایى و آقاى على اصغر حکمت اظهار کرده‏اند، قسمتهایى از آن در تهران در کتابخانه شهید مطهرى ره، (سپهسالار سابق) کتابخانه ملى و کتابخانه شخصى مرحوم محیط طباطبایى بوده و قسمتهایى از آن در کتابخانه آستان قدس رضوى، و دو قسمت آن در کابل و نسخه کاملى از آن در استانبول وجود داشته است.
ملاحسین کاشفى سبزوارى مؤلف تفسیر مواهب علیه متوفاى (910 ه) در موارد بسیارى از تفسیر خویش قسمتهاى متعددى از این تفسیر را با اسم و لفظ نقل کرده است و در تفسیر روح البیان تالیف اسماعیل حقى بروسوى، متوفاى (1137 ه) نیز بعضى از عبارات این تفسیر دیده مى‏شود و از این نقلها معلوم مى‏شود که همه یا قسمتى از این تفسیر در نزد آنان هم بوده و مورد استفاده آنان قرار گرفته است.
به هر حال این تفسیر همچنان در گمنامى به سر مى‏برد، تا آنکه در دهه چهارم قرن چهاردهم (1331 - 1339) به سعى و اهتمام آقاى على اصغر حکمت اجزاى پراکنده و نسخ گوناگون آن جمع‏آورى و در ده مجلد به زیور طبع آراسته گردید.
تفسیر یاد شده به خاطر لطافت نثر و ارزش ادبى‏اش مورد توجه دانشگاهیان و دانشمندان فارسى زبان قرار گرفت و تحقیقات متعدد و مختلفى پیرامون آن انجام گرفت که به آن اشاره مى‏شود:
1 - آقاى محمد مهدى رکنى، در سال 1340 هجرى شمسى تحقیق درباره این تفسیر را موضوع پایان نامه خودقرار داده و حاصل پنج‏سال متناوب مطالعه وپژوهش‏خود در مورد آن تفسیر را در کتابى با عنوان لطائفى از قرآن کریم، منتشر نموده است. در دفتر دوم این کتاب 105 قطعه برگزیده از النوبة الثالثه این تفسیر که از نظر ایشان در زیبایى انشا و قدرت بیان برجسته‏ترین قسمتهاى این تفسیر به شمار مى‏آید، نقل کرده و در آخر آن نوشتار، واژه‏نامه‏اى در شرح لغات و اصطلاحات این تفسیر عرضه شده که براى مطالعه‏کنندگان این تفسیر سودمند است.
2 - آقاى حبیب‏الله آموزگار در طول سالهاى 1344 تا 1349 به مطالعه این تفسیر پرداخته و آن را در دو مجلد تلخیص نموده و با نام «تفسیر ادبى و عرفانى قرآن مجید» اثر خواجه عبدالله انصارى، تالیف احمد میبدى معرفى کرده است.
3 - بار دیگر آقاى رکنى آن دسته از روایات این تفسیر را که در فضائل حضرت على علیه‏السلام است، همراه با روایاتى که از ائمه اطهار علیهم السلام در معنى آیات نقل شده، جمع‏آورى نموده و در ده بخش دسته‏بندى کرده ودر مقاله‏اى با عنوان جلوه‏هاى تشیع در تفسیر کشف الاسرار در ضمن یادنامه علامه امینى(ره) در سال 1352 در معرض استفاده شیفتگان ولایت قرار داده است.
4 - آقاى محمد جواد شریعت از سال 1350 ه . ش. براى سهولت استفاده از این تفسیر به تهیه فهرستى همت گماشت و حاصل زحماتش را در سال 1363 در اختیار علاقه مندان به این تفسیر قرار داد.
5 - آقاى رضا انزابى‏نژاد از بخش سوم این تفسیر مجموعه‏اى را برگزیده و در هفده فصل دسته‏بندى کرده وهمراه با اشاره‏اى به جهات صرفى و نحوى، سبک سخن و واژگان این کتاب در نوشته‏اى به نام گزیده تفسیر کشف الاسرار در سال 1363 هجرى شمسى به بازار علم و دانش عرضه نموده است.
6 - آقاى بهروز ثروتیان روایات فارسى آن تفسیر را (که 581 روایت است)، در مجموعه‏اى به نام «روایات گهربار گزیده از تفسیر کشف الاسرار» گردآورده ومشکلات لغوى و کلامى آن را در ذیل صفحات توضیح داده و اعلامى را که در آن روایات به کار رفته، در پایان آن نوشتار با شرحى مختصر شناسانده است.
7 - قرآنى با ترجمه نوبت اول از کشف الاسرار با پیشگفتار مرحوم سید حسن سادات ناصرى در سال 1384ه . ق. توسط انتشارات ابن سینا منتشر گردیده است.
مؤلف کشف الاسرار
پیش از آنکه اجزاى پراکنده تفسیر کشف الاسرار توسط آقاى حکمت، جمع‏آورى و به صورت یک دوره کامل ده‏جلدى عرضه گردد، درباره مؤلف این تفسیر، ابهامهایى وجود داشت. آقاى محیط طباطبایى، در مورد قسمتى از این تفسیر که در کتابخانه‏اش بوده، مى‏گوید: «نشانى از نویسنده و نام کتاب در دست نبود، تا آنکه ضمن جستجو در فهرست کتابخانه آستان رضوى، به قسمت دیگرى از این تفسیر به نام تفسیر خواجه عبدالله انصارى برخوردم، و در مشهد ضمن تفتیش نسخ تفسیر فارسى قدیمى، با قسمت دیگرى از این تفسیر آشنا شدم که مربوط به اول کتاب و مشتمل بر مقدمه و نام کتاب دیگرى از این تفسیر و سال تالیف آن بود. ولى چون حاجى خلیفه در کشف الظنون، تفسیرى فارسى به همین نام را به سعد الدین تفتازانى نسبت داده، نویسنده فهرست کتابخانه آستان‏قدس،نام‏مؤلف‏این‏تفسیر را که در مقدمه آن صریحا کشف‏الاسراروعدة‏الابرار،خوانده‏شده، سعدالدین مسعود بن عمر تفتازانى متوفاى 791 هجرى، نوشته است‏».
مرحوم معین هم در مقاله‏اى، آن را با نام تفسیر فارسى انصارى معرفى کرده است; و محمد سرور مولایى در مقدمه طبقات الصوفیه، در سه نوبت، تفسیر کشف‏الاسرار را به خواجه نسبت داده و بعد مى‏گوید:
«ممکن است تنظیم کتاب به صورتى که اکنون در دست است، تلاش مرید و شاگرد او، ابوالفضل رشید الدین میبدى باشد» و آقاى عبدالحى حبیبى نیز در مقدمه‏اى که براى طبقات الصوفیه نگاشته است، کشف الاسرار را از تالیفات خواجه به شمار آورده است. در پاورقى تفسیر مواهب علیه نیز یک جا به مناسبت ذکر عبارتى از تفسیر کشف الاسرار آمده است: «این کشف الاسرار از سعدالدین مسعود بن عمر تفتازانى است‏»; و در جاى دیگر، تفسیر کشف‏الاسرار را به خواجه عبدالله انصارى نسبت داده است. در فهرست کتب خطى آستان قدس رضوى (1304) ذیل حرف «تاء» چنین آمده است: «تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار، اثر تفتازانى است و کشف الظنون، آن را اشتباها به رشیدالدین میبدى نسبت داده است.» در قسمت مخزن کتب خطى کتابخانه مذکور، دو نسخه از این تفسیر وجود دارد، در صفحه اول یکى از آنها که کتاب خطى نسبتا قطورى است، چنین نوشته است:
اسم کتاب: کشف‏الاسرار وعدة‏الابرار فارسى از آیه اول بقره تا 192 آن - اثر: میبدى، تالیف: سعدالدین تفتازانى و در صفحه اول دیگرى چنین آمده است:
اسم کتاب: کشف الاسرار وعدة الابرار فارسى، اثر: خواجه عبدالله انصارى، تالیف: میبدى .
ولى پس از جمع‏آورى و چاپ اجزاى آن، دیگر آن ابهامها برطرف شده و اکنون این تفسیر از تالیفات ابوالفضل رشیدالدین میبدى شناخته شده است.
لیکن مقتضاى تحقیق آن است که در مورد دلیل این استناد دقت‏شود، چرا با اینکه این تفسیر به تفسیر خواجه عبدالله انصارى معروف است، از تالیفات او به شمار نمى‏آید; و چرا با اینکه حاجى خلیفه در کتاب «کشف الظنون‏» تفسیرى را به همین نام به سعدالدین تفتازانى نسبت داده، این تفسیر از تالیفات او نباشد؟ براى اثبات اینکه مؤلف این کتاب شخصى غیر از تفتازانى و خواجه انصارى است، سه دلیل مى‏توان ذکر کرد:
1 - مؤلف همه جا در نوبت ثالثه با عنوان پیر طریقت‏یا شیخ الاسلام انصارى و گاهى هم با قید رحمت‏بر او باد، از خواجه یاد مى‏کند و این خود دلیل آن است که این تفسیر پس از او نوشته شده و مؤلف آن، غیر از خواجه است.
2 - از دو مورد در این کتاب، استفاده مى‏شود که در قرن ششم نوشته شده و در دیباچه کتاب نیز تصریح شده است که آغاز تالیف کتاب 520 هجرى قمرى بوده است. از سوى دیگر خواجه عبدالله انصارى در سال 481 وفات کرده است و تفتازانى نیز متوفاى 791 هجرى است. بنابراین، نمى‏توان این کتاب را از تالیفات تفتازانى یا خواجه عبدالله انصارى دانست.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  26  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار