فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم


تحقیق در مورد جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:22

 

 

 

ضرورت تعلیم و تربیت:

مقدمه:

تربیت در ایران باستان به سه منظور بوده است:

تعلیم وتربیت در اسلام:

نقش دانشگاه در تعلیم و تربیت:

 

 

در این مقاله راهکارهای برای پیشرفت و تولید علم ارائه شده و نقش تعلیم و تربیت به عنوان عامل رشد و تحول اساسی مورد بررسی قرار گرفته است.     

در اسلام «تفکر» زندگی دل و حیات قلب معرفی شده است. زیرا انسانیت انسان و ادراک او از عالم و آدم پروردگار عالمیان اتصالی که با حق برقرار میکند به نحوه ی تفکر اوست. با تفکر قوای درونی انسان شکوفا میشود و زمینه ی حرکت کمالی او فراهم می گردد لذا به همراه علم آموزی و تفکر تربیت یا پرورش اخلاقی و تهذیب نفس نیز مطرح میشود که در اسلام بر این امر بسیار تاکید شده و از همان ظهور اسلام مبادی و مبانی تعلیم و تربیت به عنوان یک علم بنا نهاده شده است. تعلیم و تربیت نه تنها میتواند در رشد اخلاقی، عقلانی، رفتاری و حتی جسمانی فرد موثر باشد بلکه وسیله ای در جهت رفع نیازهای حقیقی و مصالح اجتماعی، به شمار میآید، و عامل رشد و تحول اساسی جامعه میگردد و مسلمانان که در ابتدا به این ضرورت پی برده بودند توانستند در مدت کوتاهی گوی سبقت در زمینهی تولید علم از تمدن های مطرح آن روز بربایند و به دلیل مشکلات و حوادثی که در تاریخ مسلمانان به وقوع پیوست این حرکت سریع آنها را به شدت کند نمود به طوری که تا این قرن مسلمانان جهان در کشورهای مختلف نتوانستند مجددا عرض اندام نمایند و امروز وقت آن رسیده که عوامل محدود کننده و موانع پیشرفت بررسی شود و با دلسوزی و دور از نفع طلبیهای فردی راهکارهای موثر ارائه و جامه ی عمل پوشیده شود. که در این مقاله بعضی از این راهکارهای ارائه شده است که عبارتند از: استقلال فکری- فکر دینی- توسعه ی آموزشی- رفاه مادی و معنوی- تبادل اندیشه و آزادی خرد ورزی که با توجه به اهمیت موارد در قسمت راهکارها و نتیجه آورده شده اند.

مقدمه:

نظام تربیتی اسلام بر تفکر صحیح استوار است و مقصد آن است که تربیت شدگان این نظام اهل تفکر صحیح باشند و پیوسته بیندیشند؛ چنانکه آن نمونه ی اعلایی که همه جهت گیری های تربیتی باید به سوی او باشد این گونه عمل میکرد از امام مجتبی (ع) از هند ابن أبی هاله تمیمی آمده است: «رسول خدا همواره تفکر میکرد». بنابراین سیر تربیت باید به صورتی باشد که متربّی به تفکر صحیح راه یابد و اندیشیدن درست شاکلهٔ او شود تا زندگی حقیقی به او رخ نماید. زیرا نیروهای باطنی انسان و حیات حقیقی او با تفکر فعال میشود و با گشودن دریچه تفکر درهای حکمت و راهیابی به حقیقت بر او گشوده میشود. از این رو در اسلام تفکر، زندگی دل و حیات قلب معرفی شده است. زیرا انسانیت انسان و ادراک او از عالم و آدم و پروردگار عالمیان و اتصالی که با حق برقرار میکند به نحو تفکر اوست. با تفکر قوای درونی انسان شکوفا می شود و زمینه ی حرکت کمالی او فراهم میشود. (۱). امام خمینی میفرماید: «تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است. و مقدمه ی لازمه حتمیه ی سلوک انسانیت است». از نظر علامه طباطبائی: « زندگی انسان یک زندگی فکری است و جز با ادراک که فکر می نامیم قوام نمی یابد و از لوازم بنای زندگی بر فکر این است که هرچه پایبند باشیم و در هر راه رفته شده و یا ابتدائی که قدم برداریم، زندگی پابرجا مربوط به فکر صحیح و قیم و مبتنی به آن است و به هر اندازه که فکر صحیح باشد و از آن بهره گرفته شود، زندگی هم اقوام و استقامت خواهد داشت. (۲) تفکر تجزیه و تحلیل معلوماتی است که ذهن اندوخته است. تفکر سیر در فراورده هایی است که ابتدائاً برای ذهن پیدا شده است. اهل منطق فکر را چنین تعریف میکنند: فکر عبارت است از اجرای عملیات عقلی در معلومات موجود برای رسیدن به مطلوب و مطلوب همان علم به مجهول غائب است. (۳) انسان هیچ وقت خالی و فارغ از تفکر نیست، و از همین روست که میگوئیم تفکر فطری انسان است و قرآن انسان را به روش فطری صحیح تفکری میخواند و سبک خود قرآن و سیره ی معصومین چنین است. در انسان گرایش فطری به حقیقت جوئی و کشف واقعیتها- آن سان که هستند- ودرک حقایق اشیا وجود دارد. یعنی انسان می خواهد جهان را و هستی اشیا را آنچنان که هستند دریابد، دعایی از حضرت محمد روایت شده است که:

پروردگارا موجودات را آنچنان که هستند به ما بنمایان

انسان به ذات خود در پی آن است که حقایق جهان را درک کند و به راز هستی دست یابد. رفتن انسان در پی حکمت و فلسفه تلاشی است در جهت پاسخگوئی به حقیقت جوئی آدمی.(۴) براساس همین میل وگرایش است که نفس دانائی و آگاهی برای انسان مطلوب و لذت بخش است. انسان به فطرت خود از جهل بی زار است و دوستدار دانائی و بینائی است. البته با وجود آنکه حقیقت جوئی امری فطری است اما در تمام انسانها به یک میزان نیست و در نتیجه تاثیر برخی عوامل درونی مانند نفس پرستی و خودخواهی و صفات منفی موروثی و اکتسابی و برخی عوامل بیرونی مانند القائات منفی گوناگون از طرف محیط و اجتماع ، شدت و اصالت خود را از دست میدهد و در بعضی انسانها به حداقل می رسد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم

دانلود مقاله آداب و آئین نگارش و نگاهدارى کتاب که ابزار علم و دانش است

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله آداب و آئین نگارش و نگاهدارى کتاب که ابزار علم و دانش است دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 باب چهارم : آداب و آئین نگارش و نگاهدارى کتاب که ابزار علم و دانش است
آداب و آئین نگارش و موضوعات و مسائلى مربوط به کتاب
مباحث مربوط به آنها در طى بیست و پنج مسئله گزارش میشود.
1- اهمیت کتابت و نگارش و فوائد آن
موضوع کتابت و نگارش از ارجمندترین و مهمترین مطالب دینى و بزرگترین عامل صیانت نگهبانى شریعت مقدس اسلام است ، شریعت مقدس و قوانین الهى که از کتاب (قرآن )، و سنت ، و مجموعه اى از علوم شرعى ملهم از آندو، و نیز آن سلسله از معارف عقلى که فهم و شناخت کتاب و سنت بدآنها وابسته است ، تشکیل مى شود.
حکم و قانون کتابت و نگارش - بر حسب اهمیت علمى که نگارش مى یابد - به چند قسم تقسیم مى گردد:
1- چنانچه فراگرفتن آن علمى که نگارش مى یابد، واجب عینى باشد، نگارش آن نیز واجب عینى است ؛ زیرا حفظ و نگاهبانى چنین علمى ، متوقف بر نگارش ‍ آن مى باشد.
2- اگر تعلم آن علم ، در حد واجب کفائى باشد، کتابت و نگارش آن نیز، واجب کفائى است .
3- و اگر یادگیرى آن علم ، مستحب باشد، نگارش آن نیز مستحب خواهد بود.
ولى باید گفت که مسئله نگارش در رابطه با قرآن و حدیث در زمان ما، یعنى (عصر مؤ لف ) - بطور مطلق یعنى بدون هیچ قید و شرطى - واجب و ضرورى است ؛ زیرا اگر ما مناطق و اقطار مختلف جهان را در نظر گیریم به این حقیقت واقف مى گردیم که کتب دینى ، چنان دچار کمبود کمى و کیفى است که مى توان گفت تاکنون در اداء و اداء چنین تکلیفى - که داراى وجوب کفائى است - کارى رسا و کامل انجام نگرفته و به اداء وظیفه واجب کفائى قیام نشده است ، به ویژه در مورد کتب تفسیر قرآن و حدیث که در واقع آثار این دو علم رو به آشفتگى و فرسودگى نهاده ، و اعلام و رایات آن دستخوش واژگونگى گشته و دچار سرنگونى شده است . لذا در چنین دوره و زمانه اى بر هر فرد مسلمان کارآمد، واجب کفائى است که دست اندر کار نگارش و حفظ و صیانت و تصحیح و روایت مطالب این دو علم گرانقدر شده ، و در این جهت از بذل هر گونه مساعى دریغ نورزد.
از جمله قواعد قطعى و مسلم این است که اگر در اداء تکلیفى که داراى وجوب کفائى است ، در حدى - که حوائج مردم از رهگذر آن تاءمین گردد - قیام و اقدامى نشود باید همه افراد جامعه نسبت به آن ، احساس وظیفه و مسئولیت نمایند و در انجام آن بکوشند؛ و در صورتیکه نسبت به آنها کوتاهى و سهل انگارى شود همگى مجرم و گناهکار خواهند بود.
بنابراین ، تکالیفى که به عنوان واجب کفائى در عهده مردم قرار گرفته است تا وقتى که فرد و یا افراد کارآمد و باکفایتى درباره آنها اقدام نکنند، و نیاز مردم را در رابطه با آن برطرف نسازند، مسئولیت اداء آنها - همسان و هموزن با واجب عینى - بر دوش همه افراد، سنگینى مى کند که باید آنها را انجام دهند.
علاوه بر این ، درباره کتابت و نگارش آثار دینى و علمى ، احادیث فراوانى به چشم مى خورد که بر طبق آنها مسئله نگارش ، مورد تشویق و تحریص قرار گرفته و پاداش مهمى در برابر اداء این وظیفه دینى مقرر شده است ، از آن جمله پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) فرمود:
((علم و دانش را به بند آرید و از آن صیانت و نگاهبانى کنید.)) عرض کردند: راه و رسم به بند کشیدن علم و دانش چیست ؟ فرمود: ((کتابت و نگارش ‍ آن (475) )) (که این کار از تداوم و استمرار و بقاء علم و دانش ، صیانت مى کند).
روایت شده است که مردى از انصار حضور پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) مى رسید و در مجلس او شرکت مى جست و سخنانى از آن حضرت مى شنید که سخت او را به وجد مى آورد و براى او شگفت انگیز مى نمود بطوریکه شیفته سخنان آن حضرت مى شد؛ ولى نمى توانست آنها را به خاطر بسپارد: لذا نگرانى خود را از جهت ضعف و کمبود حافظه ، با حضرت در میان گذاشت ، رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) به او فرمود: براى حفظ و نگاهدارى این سخنان ، از دست خویش مدد گیر و به دستش اشاره فرمود که گفتار و بیاناتش را بنویسد(476) .
حسن بن على یعنى امام مجتبى (علیه السلام ) فرزندان و خواهرزادگان خود را فرا خواند و به آنها فرمود: اگرچه شما هم اکنون به عنوان افراد کوچک و خردسال فامیل و قوم خویش خود به شمار مى آیید، ولى این امید هم وجود دارد که بزرگان قوم و گروهى دیگر باشید؛ لذا بر شما لازم است که علم و دانش را فراگیرید. و اگر در جمع شما کسانى دیده شوند که نتوانند علم و دانش را فراگیرند و یا در خاطر بسپارند باید به نگارش علم قیام کرده و آن نوشته علمى را در خانه هاى خویش قرار داده و از آن نگهبانى کنند(477) .
ابى بصیر مى گوید از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم که مى فرمود: ((براى نگارش (حقایق دینى ) دست به کار گردید؛ زیرا شما نمى توانید این حقایق را - جز از طریق نگارش آن - در خاطر خود حفظ نموده و از آن نگاهبانى کنید(478) )).
و همو فرمود: ((جان و دل و روح انسان ، بر نبشتار تکیه کرده و بدان آرام و اطمینان مى گیرد(479) )).
از عبید بن زراره روایت شده است که امام صادق (علیه السلام ) فرمود: ((کتابها و نبشتارهاى خود را حفظ کنید و از آن نگاهدارى نمائید؛ زیرا در آینده نزدیکى بدان نیاز پیدا مى کنید(480) )).
مفضل بن عمر گفت ، امام صادق (علیه السلام ) به من فرمود: ((دست اندر کار نگارش باش ، و علم و آگاهى خود را میان برادران ایمانى خود منتشر ساز؛ و چون از دنیا بروى ، براى فرزندانت این نبشتارها را به ارث گذار؛ زیرا روزگارى پرآشوب در پیش است که مردم - جز با نوشته ها و کتب خود - نمى توانند خویشتن را با چیز دیگرى ماءنوس و سرگرم سازند(481) )).
مرحوم صدوق در کتاب ((امالى )) با اسناد خود به پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) آورده است که آنحضرت فرمود: ((آنگاه که یک فرد مؤ من از دنیا مى رود حتى اگر برگى از نبشتار از خود باقى بگذارد، نبشتارى که مطالب علمى در آن انعکاس یافته است ، این برگ بصورت پرده و حفاظ و سپرى میان او و میان آتش جهنم خواهد بود، و او را صیانت خواهد کرد. و خداوند متعال در برابر هر حرفى که در آن نگارش یافته است ، شهرى گسترده تر از دنیا و آنچه در آنست به وى عطا مى کند.
و اگر کسى لحظه اى در حضور عالم و دانشمند بسر برد، فرشته اى از جانب خداوند متعال به او چنین خطاب مى کند: ((چون تو در کنار بنده من جلوس ‍ کردى ، به عزت و جلال خود سوگند یاد مى کنم که ترا در معیت او در بهشت سکنى دهم ، و در این کار هیچ ایراد و اشکالى بر من وارد نیست (482) )).
2- باید نویسنده داراى خلوص نیت باشد
بر هر نویسنده اى لازم است که خداوند متعال و خواسته او را خالصانه ، هدف نگارش خویش قرار دهد - چنانکه بر او لازم است در دانش آموختن و طلب علم نیز داراى خلوص نیت باشد؛ زیرا کتابت و نگارش به عنوان یک امر عبادى و نوعى از تحصیل و صیانت علم و دانش به شمار مى آید. اگر کسى در مسئله کتابت و نگارش ، جز خداوند متعال ، امثال : حظوظ و بهره هاى نفسانى و لذتها و بالاخره مطامع دنیوى را هدف و منظور خود قرار دهد، همانند کسى است که در طلب علم ، چنین اهدافى را در مد نظر خود قرار داده باشد. (مسلما چنین فردى - که در کار نگارش و نویسندگى ، خود را به رنج وامى دارد - بهره و نصیبى در آخرت نداشته ، و در مسیر کوشش خود با ناکامى مواجه خواهد بود).
قبلا در بحثهاى مربوط به آداب تعلیم و تعلم ، مطالبى درباره اهمیت اخلاص نیت و حس جهت یابى مشروع ، مطالبى بیان شد که اگر انسان در این مسیر مقدس ، داراى هدفى غیرالهى باشد، شایسته نکوهش است . و بیان شد که این گونه افراد به کیفرهاى اخروى و معنوى تهدید شده اند. و همان گزارشى که قبلا در مسئله لزوم خلوص نیت در امر دانش آموختن بیان شد درباره موضوع کتابت و نگارش نیز جارى است .
تهدید و نکوهش و یا تشویق و ستایشى که در مورد دانش جوئى و علم اندوزى براى غیر خدا یادآورى شد؛ در مورد کتابت و بازده خیر و شر آن فزونى مى یابد؛ به این صورت که کاتب و نویسنده ، با دست خود حقائقى را مى نگارد که ممکن است نبشتار او در روز قیامت به عنوان حجت و دلیلى به نفع و یا ضرر او درآید.
پس باید نویسنده دقت کند که چگونه مطالبى را مى نگارد، و بر نبشتار او چه نتایجى از لحاظ خیر و شر مترتب است ، خیر و شر و یا بدعت و سنتى که همزمان با حیات او و نیز پس از مرگ او، در مدتهاى دور و درازى مورد عمل و استناد قرار مى گیرد.
بنابراین ، نویسنده کتاب و یا نگارنده هر مطلبى باید متوجه باشد که در پاداش کسانى که از نوشته او بهره مند مى گردند و آنرا ماءخذ و دستاویز کار خود قرار مى دهند، و در وزر و گناه مردمى که از رهگذر نوشته او دچار آن مى شوند، سهیم و شریک خواهد بود.
پس باید هر نویسنده اى ، دقیق بنگرد که چه انگیزه و علتى او را به نوشتن وامى دارد، و باید بداند که پاداش نگارش مطالب سودمند دینى - احیانا - در برخى از موارد، فزونتر از پاداش علم و دانش مى باشد؛ چون نبشتار مفید - از لحاظ امکان انتفاع بیشتر، و دوام و استمرار منافع آن - بر علم و دانشى که شفاها به دیگران منتقل مى شود، داراى اهمیت فزونترى است ، به همین جهت است که در منطق حدیث ، نوشته هاى دانشمندان دینى بر خون شهداء و جانبازان راه حق مزیت دارد؛ زیرا نوشته هاى دانشمندان - پس از مرگ آنها نیز - به مردم سود مى رساند، و سود آن استمرار دارد؛ ولى براى خون شهداء - پس از مرگ آنان - چنین منافع و مزایائى پربار و مستمر وجود ندارد.؟!
3- اهمیت جمع آورى کتب مفید و مورد نیاز
باید دانشجو در فراهم آوردن کتب علمى سودمندى که مورد احتیاج او است - به قدر امکانات خویش - اهتمام ورزد، و از راه نگارش و خریدن (483) - و اگر نه ، با اجازه و عاریه گرفتن کتب مورد نیاز - کوشش خود را به کار گیرد؛ زیرا کتب سودمند علمى ، ابزار تحصیل علم مى باشد.
در دوره هاى سابق براى جمع کثیرى از فضلاء و فرزانگان علمى این حقیقت به تجربه رسید، و نیز بسیار اتفاق افتاد که آنان در سایه جمع آورى کتب سودمند و مورد نیاز، از لحاظ علمى به ترقیات و پیشرفتهائى فزاینده و جالب توجه نائل شدند؛ در حالیکه چنین توفیق و پیشرفتى - براى کسانى که موفق به تهیه کتب مورد نیاز نشدند - دست نداد. در این باره داستانهاى فراوانى وجود دارد که نقل و گزارش آنها موجب اطاله سخن خواهد گشت (484) .
ضمنا باید بدانیم که شایسته نیست دانشجو، حظ و نصیب خود را از لحاظ علم و فهم صرفا به فراهم آوردن کتب و افزودن شمار آنها محدود و منحصر کرده و خویشتن را به داشتن کتب متعدد و فراوان ، دلخوش سازد؛ بلکه او - علاوه بر اهتمام به جمع آورى کتب مورد نیاز - به کوشش و تحمل رنج تحصیل علم و مطالعه و جلوس در محضر استادان ، نیازمند است . شاعرى در این مورد (مبنى بر اینکه صرف جمع آورى کتب نمى تواند، توان علمى و حوائج معنوى و روحى انسان را برآورده سازد) مى گوید:
(( اذا لم تکن حافظا واعیا
فجمعک للکتب لاینفع ))
اگر در فهم و درک و دریافت و حفظ مطالب علمى ، کوشا نباشى ، صرف جمع آورى کتب به تو سودى نمى رساند.
4- استنساخ کتب در چه شرائطى روا است ؟
تا وقتى که دانشجو قادر به خریدن و یا امانت گرفتن کتاب و یا امثال آن مى باشد نباید خود را به نسخه بردارى از آن سرگرم سازد؛ زیرا اشتغال به تحصیل علم ، مهمتر و پرارزش تر از استنساخ کتب است .
اما چنانچه خریدن کتب براى دانشجو امکان پذیر نباشد، به این معنى که دانشجو، فاقد امکانات مالى است و یا اینکه افراد دست اندر کار استنساخ کتب ، کمیاب اند، مى تواند کتاب مورد نظر خود را به منظور استفاده خویش استنساخ نماید. و نیز در صورتیکه واجد امکانات مالى براى خریدن و تملک کتاب باشد نباید با عاریه گرفتن آن ، خویشتن را قانع سازد. و اگر ناگزیر به استنساخ کتاب باشد باید بدان همت گماشته و در تکمیل آن بکوشد؛ چون خداوند متعال نیز او را از مدد خویش بهره مند کرده و حظ و بهره او را نسبت به علم و دانش در این مسیر، ضایع نمى سازد؛ زیرا جز به علت کسالت و تن آسانى - حظ و نصیب انسان در زندگانى ، ضایع نمى گردد. اگر کسى وقت و فرصت خود را بپاید و قدر عمر را بشناسد به هدف خویش دست مى یابد. در این باره قبلا مطالبى سودمند و سخنانى مناسب ، به نظر مطالعه کنندگان رسید.
5 - فوائد معنوى عاریه و امانت دادن کتب به دیگران
اگر کسى کتاب را به دیگران عاریه دهد، به گونه اى که خود از رهگذر عاریه دادن کتاب خویش ، متضرر نگردد و شخصى که آنرا عاریه مى گیرد به کتاب زیانى نرساند، چنین کارى بسیار بجا و به مورد مى باشد، و به عنوان یک عمل ((مستحب مؤ کد))، اجر و پاداش جالبى را به دنبال دارد؛ زیرا امانت دادن کتاب ، نوعى از اعانه علمى ، و معاضدت و همیارى در کار نیک ، و مساعدت به احسان و تقوى به شمار مى آید. علاوه بر آنکه عاریه دادن هر چیزى که مورد نیاز دیگران مى باشد، پاداش آفرین و داراى فضیلت است .
یکى از پیشینیان گفته است : ((عاریه و امانت دادن کتب به دیگران ، موجب خیر و برکت و فزونى سرمایه هاى علمى و انسانى مى گردد)).
دانشمند دیگرى گفته است : ((اگر کسى از بذل علم و دانش دریغ کند و از عاریه دادن کتاب ، بخل ورزد؛ به یکى از عواقب و فرجام هاى نامطلوب ، دچار مى گردد: 1- نسبت به آن علم و کتب و یا محتواى آن ، گرفتار نسیان و فراموشى مى شود. 2- و یا تا وقتى که زنده است از این علم و کتب ، سودى نمى برد. 3- و سود نابرده از این کتب ، مى میرد و یا آنکه کتابهاى او از میان مى رود.
ضمنا باید متذکر شد که اگر کسى به عاریه گرفتن کتاب از کسى دیگر موفق گشت باید از عاریه دهنده - به خاطر احسانش - تشکر کند، و پاداش نیکى او را عملا و لسانا بپردازد.
6- لزوم صیانت و اعاده سریع کتب عاریتى به صاحبان آنها
کسى که کتابى از دیگرى به امانت و عاریت مى گیرد باید در حفظ و صیانت آن بکوشد که مبادا تلف شود و یا عیب و نقصى در آن پدید آید. او نباید کتاب را حبس کرده و نگاهدارى آنرا طولانى سازد؛ بلکه باید آنرا پس از رفع احتیاج به صاحب آن برگرداند. و آنگاه که نیاز خویش را از کتاب برگرفت به چند دلیلى که ذیلا یاد مى شود نباید آنرا نزد خود نگاهدارد:
1- حبس کتاب ، موجب مى شود که صاحب آن احیانا بدان نیاز پیدا کند، ولى نتواند بهره خویش را از آن برگیرد.
2- این کار باعث مى شود که عاریه گیرنده کتاب در استفاده از آن دچار سستى و ملال خاطر گردد.
3- حبس کتاب و عدم اعاده سریع آن احیانا موجب مى شود که صاحب کتاب از عاریه دادن آن به دیگران استنکاف و دریغ نماید.
اگر صاحب کتاب ، بازگشت آنرا از امانت گیرنده مطالبه کند - از آن پس - حبس و نگاهدارى آن حرام مى گردد، و نیز موجب ضمان او خواهد بود. (به این معنى که حتى اگر بدون افراط و تفریط، کتاب عاریتى از میان برود و یا دچار نقص و عیب گردد امانت گیرنده ، ضامن جبران آن مى باشد).
از بزرگان سلف ، سخنان فراوانى به نظم و نثر، جلب نظر مى کند که آنها را در مقام نکوهش مماطله در رد و اعاده کتب عاریتى اظهار داشته اند. و نیز همان بزرگان یادآور شده اند که افراد زیادى به خاطر حبس کتاب و سهل انگارى در حفظ و صیانت آن و عدم اعاده به صاحبانش و یا مماطله در اعاده آن ، از عاریه دادن کتب به دیگران امتناع ورزیدند.
7- حدود استفاده و بهره گیرى از کتب عاریتى
کسى که کتابى را - به عنوان عاریه و یا اجاره - از دیگرى مى گیرد حق ندارد بدون اجازه صاحب آن ، اشتباهات آنرا اصلاح کند، و یا در حاشیه آن چیزى بنویسد. و نیز مجاز نیست در جاهاى سفید و نانوشته آن - چه در آغاز و چه در پایان صفحه - چیزى را بنگارد، مگر آنگاه که بداند و احراز کند مالک آن به چنین کارى راضى است .
باید نوشتن او نیز همانند نوشتن ((محدث )) باشد که باید به نوشتن بر همان جزئى که شنیده است اکتفاء نماید، یعنى باید عاریه گیرنده بر حسب آنچه شنیده و به همان اندازه اى که اجازه دارد روى کتاب عاریتى بنویسد.
عاریه گیرنده نباید کتاب را سیاه و کثیف کند، و یا آنرا - بدون ضرورت - به عنوان عاریه و یا ودیعه و امانت در اختیار شخص دیگرى قرار دهد؛ حتى در موردى که چنین کارى شرعا جائز مى باشد. او همچنین حق ندارد بدون اجازه صاحب آن ، از روى کتاب نسخه بردارى کند؛ زیرا استنساخ از کتاب ، یکنوع بهره بردارى و استفاده دیگرى است که با بهره بردارى از کتاب به عنوان مطالعه ، فرق دارد و از آن ، سنگین تر و فزون تر است .
اگر کتابى به صورت ((وقف عام )) باشد و بهره بردارى از آن براى افراد مشخصى محدود نباشد، نسخه بردارى از آن - براى کسى که نگاهدارى کتاب وقفى و انتفاع و استفاده از آن براى وى جائز باشد - بلامانع است . البته باید این استنساخ تواءم با حزم و احتیاط انجام گیرد. و اگر ناظر کتاب وقفى و یا کسى که از طرف ناظر، ماءذون و مجاز است داراى اهلیت اصلاح کتاب باشد مى تواند آنرا اصلاح کند؛ بلکه مى توان گفت گاهى چنین اصلاحاتى به سر حد وجوب مى رسد. و چنانچه کتاب داراى ناظر خاصى نباشد، حق نظارت بر آن ، با حاکم شرع خواهد بود.
آنگاه که عاریه گیرنده با اجازه صاحب کتاب و یا ناظر، در صدد استنساخ کتاب برمى آید، نباید (از کتاب عاریتى به عنوان زیردستى استفاده کند و) کاغذ را در میان صفحات آن قرار دهد، و نیز حق ندارد قلمدان را روى آن بگذارد و روى نوشته هاى کتاب ، خط بکشد.
و بطور خلاصه : باید کتاب را از هر گونه ضایعه - که ناشى از مسامحه و سهل انگارى و کوتاهى ورزیدن در نگاهدارى آن است - حفظ و صیانت کند.
کیفیت نگاهدارى و صیانت کتب دیگران با کیفیت نگاهدارى کتبى که ملک شخصى است تفاوت دارد؛ زیرا نوعى از تصرفاتى وجود دارد که درباره کتب ملکى ، جائز و روا مى باشد؛ ولى همان تصرفات در مورد کتب عاریتى و امانتى روا نیست ؛ به ویژه در مورد کسانى که در امر نگاهدارى کتب ، سهل انگار هستند؛ چون بسیارى از مردم بیحال و سردمزاج در مورد کتابهاى خود تصرفات و روش هائى تحقیرآمیز و نامناسب در پیش مى گیرند (و از کتابهاى شخصى به گونه اى بهره کشى مى کنند) که در مورد کتاب هاى امانتى و عاریتى ، اعمال چنین روش هائى به هیچ وجه روا نمى باشد.
8 - دقت در نگاهدارى کتاب به هنگام مطالعه و استنساخ
هنگام نسخه بردارى از کتاب و یا مطالعه آن ، نباید آن را به صورت باز و گسترده بر روى زمین قرار دهد؛ بلکه موظف است - به همان صورتى که معمول و متداول مى باشد - آنرا میان دو کتاب و یا روى میز مخصوص به کتاب ، یعنى ((رحل )) بگذارد تا رشته ها و پیوندهاى اوراق آن از هم گسیخته نشود و جلد و برگهاى آن سائیده و فرسوده و پاره نگردد.
9- کیفیت چیدن کتب و ترتیب آنها
وقتى که مى خواهد کتاب را در کنار کتب دیگر قرار دهد و آنها را پهلوى هم بچیند باید این کار را روى میز و یا تخته چوب و یا تخت بند و امثال آن بگذارد. بهتر است میان کتب و زمین فاصله اى وجود داشته باشد و آنها را در جائى مرتفع تر از زمین بگذارد تا دچار رطوبت و آبدیدگى و سائیدگى نشود.
اگر مى خواهد کتاب ها را روى تخته چوب مرتب سازد باید زیر و روى آن با عائقى صاف پوشانده شود، و نیز باید میان کتاب و چیزى که ممکن است احیانا بدان صدمه اى وارد سازد و همچنین میان کتاب و تکیه گاه آن ، دیواره و مانند آن ، قرار دهد که موجب فرسایش و سائیدگى کتاب نگردد.
لازم است در امر چیدن و نهادن کتب ، ادب و نزاکت را از لحاظ ارزش و حیثیت علوم و شرف آنها و شرف مصنفان و مؤ لفان آنها، رعایت کند. بنابراین باید ارزشمندترین و شریف ترین کتاب را بر روى همه کتابها قرار داده ، و بقیه کتب را بر حسب ارزش و اهمیت مذکور، به تدریج بر روى هم بچیند.
اگر در میان کتب ، قرآن کریم وجود داشته باشد باید آنرا بر فراز همه کتب و بر تارک تمام آنها قرار دهد؛ ولى بهتر است قرآن کریم را در کیف دسته دار بر میخ آهنین و یا هر نوع میخى که بر روى دیوار طاهر کوبیده شده است بیاویزد؛ و به ترتیبى که در زیر یاد مى شود کتابهاى دیگر را بچیند:
کتب حدیث صرف ، (یعنى کتبى که صرفا سخنان معصومین (علیهم السلام ) در آن نگارش شده است )، تفسیر قرآن مجید، شرح و تفسیر حدیث ، اصول دین و اعتقادات ، اصول فقه ، فقه ، قواعد و دستور زبان عربى (صرف و نحو و معانى و بیان و و).
ضمنا باید دانست که نباید کتابهاى داراى قطع بزرگ و پرحجم را بر روى کتابهاى داراى قطع کوچک تر قرار دهد تا مرتبا فرو نیفتند. و نیز نباید دریچه جلد کتاب را - که متصل به جلد طرف چپ مى باشد و روى کتاب را مى پوشاند - مرتب به منظور نشانه گذارى ، در میان اوراق کتاب جا دهد؛ چون زیاده روى در این کار، موجب سرعت فرسایش و شکنندگى کتاب مى گردد، و لذا لازم است براى جلوگیرى از چنین فرسایشى ، در این کار، زیاده روى نشود.
شایسته است نام و عنوان کتاب را در کنار آخر صفحات ، از پائین آن بنویسد. فائده چنین کارى آنست که مى تواند به هنگام نیاز، کتاب مورد نظر را شناسائى کرده و آنرا از لابلاى کتابهاى دیگر بیرون بکشد.
10- نباید کتاب را دست افزار حوائج روزمره قرار داده ، و به آن صدمه اى وارد ساخت
(براى اینکه به کتاب ، صدمه اى وارد نشود) نباید آنرا مخزن و جایگاه ذخیره جزوه ها و کاغذپاره ها و امثال آنها قرار داده و لابلاى آنرا با اینگونه چیزها انباشته نمود. و نیز نباید از کتاب به عنوان : مخده ، بادزن ، ابزار کوبیدن و فشردن ، پشتى ، محل اتکاء، متکا، قتلگاه کک و حشرات دیگر و امثال آنها بهره بردارى کرد؛ به ویژه باید سعى نمود که لابلاى اوراق کتاب از رهگذر کشتن حشرات ، آلوده نگردد.
نباید حاشیه کتاب و دو گوشه اوراق آنرا تا نمود، و براى نشانه گذارى از خرده چوب و یا چیزهاى خشک و زمخت استفاده کرد؛ بلکه باید با کاغذى لطیف و نازک ، محل مورد نظر را نشانه گذارى نمود. و چنانچه بخواهد محل مورد نظرش را با ناخن ، مشخص سازد نباید آنرا به شدت روى اوراق کتاب بفشارد.
11- باید کتب خریدارى شده را - به منظور اطمینان به صحت و تمامیت آن - بازبینى ووارسى کرد
آنگاه که کسى ، کتابى را به عاریت گرفت شایسته است به هنگام گرفتن و نیز هنگام اعاده ، آنرا با دقت نگاه کرده و در شناسائى آن اهمال ننمود. و نیز وقتى کتابى را خریدارى مى کند باید آغاز و انجام و میانه ها و ترتیب ابواب و اجزاء اوراق آنرا وارسى نمود و صفحات آنرا بازبینى کرد، و بالاخره صحت و درستى (و کمال و تمامیت ) آنرا معاینه نمود و بدان اهتمام ورزید.
یکى از طرقى که مى تواند - به هنگام ضیق مجال و فرصت انسان براى بازرسى کتاب - در جهت اطمینان نسبى نسبت به صحت و کامل بودن کتاب ، آدمى را یارى دهد، وجود پیوستها و اصلاحات موجود در خود کتاب است ؛ چون وجود همین پیوستها و اصلاحات ، نمایانگر و شاهد و گواه بر صحت و تمامیت آن مى باشد(485) .
یکى از بزرگان گفته است :
(( ((لایضى ء الکتاب حتى یظلم )) )) :
کتاب نمى تواند درون خود را از لحاظ صحت و تمامیت ، بنمایاند و روشنگر درستى و کمال خود باشد مگر آنگاه که از رهگذر اصلاح و الحاق ، دچار تیرگى گردد (و یا از راه اصلاح و الحاق ، بر آن ستم رود و به حدود نوشته ها تجاوز شود).
منظور این است که انسان با مشاهده حک و اصلاح و تصرف در نوشته ها نسبة مطمئن مى گردد که از طریق ((ضرب و کشط و الحاق ))(486) ، کوششهائى در جهت اصلاح و تکمیل آن انجام گرفته است .
12- باید نگارش نام خداوند متعال و پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) وائمه(علیهم السلام ) و بزرگان دین (رضوان الله علیهم )، باتجلیل و احترام از آنهاتواءم باشد.
بهتر است انسان به هنگام نگارش و استنساخ کتب دینى ، طاهر و رو به قبله بوده ، و بدن و جامه و مرکب و کاغذ (و سایر نوشت افزارهاى دیگر)، پاک و طاهر باشند، و نبشتار خود را با نام خداى مهربان و سپاس و ستایش او، و درود بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) و خاندانش (علیهم السلام ) آغاز کند. به عنوان نمونه : نبشتار خود را با عبارات زیر افتتاح نماید:
(( ((بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب العالمین ، و الصلوة و السلام على رسوله محمد و آله الطاهرین )) )) .
باید استنساخ ‌کننده کتاب با چنان جمله هائى ، کار خود را شروع کند؛ اگرچه مؤ لف کتاب ، این جمله ها را در آغاز کتاب خود نیاورده باشد. در چنین صورتى باید استنساخ ‌کننده کتاب ، مراتب را اعلام نماید و هشدار دهد که مؤ لف در کتاب خود، چنین جمله هائى را به کار نبرده است . به عبارت دیگر: باید استنساخ ‌کننده کتاب - پس از نوشتن نام خداوند متعال و ستایش او، و درود بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) و ائمه (علیهم السلام ) - بنویسد: ((مؤ لف یا استاد، چنین گفته و یا نوشته است )). و بالاخره بدین ترتیب ، یادآور گردد که مؤ لف کتاب ، ((بسمله و حمدله )) را در کتاب خود نیاورده است .
و بدینسان نیز باید با ستایش و سپاس خداوند متعال و درود بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) و درود بر خاندانش ، نگارش و یا استنساخ کتاب را پایان برد. و البته باید این کار را - پس از آنکه کیفیت و کمیت تمام بودن و یا ناتمام بودن مجلدات و اجزاء کتاب را اعلام کرد - انجام دهد. به این معنى که قبل از نگارش ((حمدله و صلوة )) - در صورتى که کتاب به پایان خود نرسیده باشد - چنین بنویسد:
((این است پایان جزء فلان ، و پس از آن جزء فلان ، نگارش خواهد شد)). و سپس بنویسد:
((الحمد لله ... والصلوة ...)).
و اگر کتاب ، به پایان کامل خود رسیده باشد باید بنویسد:
((کتاب ، کامل گشت )) و یا ((جزء فلان از کتاب ، به پایان رسید، و با کامل شدن این جزو، مجموع کتاب ، کامل گردیده و به پایان خود رسیده است ))؛ سپس ‍ بنویسد: ((الحمدلله ، والصلوة ...)).
و امثال اینگونه یادداشتها که متضمن فوائد فراوانى مى باشد.
در هر جا که نام خداوند متعال را مى نگارد باید به دنبال آن ، عباراتى را بنویسد که حاکى از تعظیم و احترام است ، امثال : ((تعالى ))، ((سبحانه ))، ((عز و جل ))، ((تقدس )) و مانند آنها. و یا شایسته است هنگام نگارش نام خداوند متعال ، این اوصاف احترام آمیز را به زبان آورد.
و آنگاه که اسم مبارک پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) را مى نگارد، ((صلوة و سلام ))، یعنى درود و تحیات خداوند بر او و خاندانش را پس از آن بنویسد، مثلا بدینصورت : ((صلى الله علیه و آله )). و همین ((صلوة و سلام )) را - علاوه بر نگارش - به زبان آورد.
در مسئله نگارش ((صلوة و سلام ))، فشرده نویسى نکند و آنرا به رمز ننگارد، و از اینکه ناگزیر مى گردد که ((صلوة و سلام )) را بارها و مکرر بنویسد آزرده خاطر و ملول نشود؛ اگر چه ناچار باشد این ((صلوة و سلام )) را - به خاطر تکرار نام آنحضرت در یک سطر - مکررا بنگارد. چنانکه عده اى از افراد محروم و بى بهره ، یا محررین متخلف ، در ((صلوة و سلام )) و درود بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) به فشرده نویسى پناه مى آورند، مثلا مى نویسند: ((صلعم ))، ((صلم ))، ((صم ))، ((ص -)) و ((صلسم ))(487) که چنین کارى باید به عنوان ((ترک اولى )) و شانه خالى کردن از زیر بار تکلیف و وظیفه اى شایسته ، و مغایر با نصوص دینى (488) تلقى کرد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  95  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آداب و آئین نگارش و نگاهدارى کتاب که ابزار علم و دانش است

دانلود مقاله علم اقتصاد، مکتب اقتصادی و سیستم اقتصاد اسلامی‌

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله علم اقتصاد، مکتب اقتصادی و سیستم اقتصاد اسلامی‌ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده‌
اقتصاد اسلامی‌ مقوله‌ای‌ است‌ که‌ از دیرباز مورد بحث‌ و بررسی‌ علماء اسلامی‌ قرار گرفته‌ است‌. دانشمندان‌ اسلامی‌ درباره‌ ماهیت‌ اقتصاد اسلامی‌ بحثهای‌ زیادی‌ داشته‌اند و کتب‌ و مقالات‌ زیادی‌ دراین‌ زمینه‌ به‌ رشته‌ تحریر درآمده است. به‌ رغم‌ مباحث‌ زیاد هنوز بحثهایی حل نشده‌ در این‌ خصوص‌ وجود دارد. بعضی اقتصاددانان اقتصاد اسلامی را علم اقتصاد از نوع« اقتصاد اثباتی» می دانند، در حالی که عده ای آ ن را مکتب اقتصادی « اقتصاد هنجاری » می پندارند و گروهی نیز براین عقیده اند که تفکیک علم اقتصادو مکتب اقتصادی از یکدیگر امری بی حاصل است.
در این‌ مقاله‌ ابتدا تعاریفی‌ از «علم‌»، «مکتب‌» و «سیستم‌ اقتصادی‌» ارائه‌ شده‌ است‌. سپس‌ بحثهای‌ موجود به‌ تناسب‌ در هر یک‌ از این‌ مقولات‌ انجام ‌شده ‌ است‌. و در نهایت‌ با توجه‌ به‌ جامعیت‌ دین‌ اسلام‌ دیدگاهی‌ که‌ به‌ نظر می‌رسد با مجموعه‌ اهداف‌ وآرمانهای‌ اسلامی‌ نزدیکتر باشد تحت‌ عنوان‌ سیستم‌ اقتصادی‌ اسلام‌ معرفی‌ شده‌ است‌. ویژگیهای ‌نگرش‌ سیستمی‌ به‌ اقتصاد اسلامی‌ و نتایج‌ مترتب‌ بر آن‌ بحثهای‌ دیگری‌ است‌ که‌ در این‌ مقاله‌ به آنها پرداخته‌ شده‌ است‌.
واژه‌های کلیدی: اقتصاد، علم، مکتب، اسلام، سیستم اقتصاد.

 



Economics, Economic School, and
Islamic Economic System

 

M. Lotfalipour, Ph.D.

 

 

 

Abstract

 

The subject of Islamic economy has been discussed by Islamic scientists for a long time. Islamic authorities have made various arguments on the nature of the Islamic economy and have written a lot of books and articles. In spite of numerous arguments in the past, still remain unresolved questions in this area. Some scientists think of Islamic economic system as positive economics, while others think of it as normative economics. Still another group believe that division of economics on the basis of positive and normative economics and economic school is useless.
In this article we first define the concepts of economics, school of economic system and then arguments belonging to these terms are provided. Finally due to comprehensiveness of Islam, the Islamic economic system is introduced to match Islamic ideas and targets. Characteristics and results of systematic approach to Islamic economic system are among the issues that are considered.

 

Keywords: Economics, Science, School, Islam, Economic System

 



مقدمه‌
بحث‌ درخصوص‌ اقتصاد اسلامی‌ بسیار زیاد است‌. عده‌ای‌ از دانشمندان‌ اسلامی‌ در پی‌ تئوریزه‌ کردن‌ مباحث ‌اقتصاد اسلامی‌ بوده‌ و هستند. بعضی‌ از اقتصاددانان‌ مسلمان‌ معتقدند که‌ اقتصاد اسلامی‌ از مقولات‌ «اقتصاد دستوری‌» است‌. عده‌ای‌ نیز بر این‌باورند که‌ اقتصاد اسلامی‌ از نوع‌ «اقتصاد اثباتی‌» است‌. بعضی‌ دیگر بر این‌ اعتقادند که‌ در اقتصاد اسلامی‌ نمی‌توان ‌مفاهیم‌ اثباتی‌ و دستوری‌ را از هم‌ تفکیک‌ کرد. علاوه‌ بر نظرات‌ فوق‌ عده‌ای‌ دیگر از علمای‌ اسلامی‌ به‌ نحو دیگری‌ به‌ مسئله‌ نگاه‌ می‌کنند گروهی‌ بر این‌ باورند که‌اقتصاد اسلامی‌ همان‌ «مکتب‌ اقتصادی‌» است‌. عده ای نیز‌ اعتقاد دارند که‌ اقتصاد اسلامی‌ نوعی‌ «سیستم‌ اقتصادی ‌است‌» و گروهی‌ به‌ آن‌ با دیده‌ مسائل‌ اخلاقی‌ می‌نگرند.این‌ مقاله‌ در پی‌ آن‌ است‌ تا ضمن‌ مروری‌ خلاصه‌ بر مفاهیم‌ «علم‌»، «مکتب‌» و «سیستم‌ اقتصادی‌» جایگاه ‌اقتصاد اسلامی‌ و نوع‌ نگرش‌ به‌ آن‌ را در حد توان‌ روشن‌ سازد.

ماهیت‌ اقتصاد اسلامی‌
آیا اقتصاد اسلامی‌ از مقولات‌ علمی‌ است‌؟ یا اینکه‌ اقتصاد اسلامی‌ مقوله‌ای‌ مکتبی‌ یا اخلاقی‌ است‌؟ و یا اقتصاداسلامی‌ یک‌ سیستم‌ اقتصادی‌ است‌؟ برای‌ روشن‌ شدن‌ بحث‌ لازم‌ است‌ هر یک‌ از مفاهیم‌ فوق‌ قدری‌ شکافته‌ شده‌ و مورد بحث‌ قرار گیرند.

 

علم‌ اقتصاد( اقتصاد اثباتی )
تعاریف مختلفی برای علم وجود دارد. چون در اینجا هدف بحث در مفاهیم نیست لذا به اجمال به ارائه بعضی از تعاریف می پردازیم.در یکی از تعاریف علم آمده است: علم‌ شامل‌ مجموعه‌ای‌ از قضایای‌ کلی‌ است‌ که‌ محور خاصی‌ برای‌ آنها لحاظ‌ شده‌ و هر قضیه‌ قابل‌ صدق‌ و انطباق ‌بر مصادیق‌ متعددی‌ است1 با این‌ تعریف‌ علم‌ اقتصاد عبارت‌ از قضایای‌ کلی‌ است‌ که‌ درخصوص‌ پدیده ‌های ‌اقتصادی ‌ مصداق‌ دارند.
تعریف دیگری علم‌ اقتصاد را اینگونه‌ بیان‌ می‌کند. علم‌ اقتصاد بررسی‌روشهایی‌ است‌ که‌ بشر به وسیله پول‌‌ یا بدون‌ آن برای‌ بکار بردن‌ منابع‌ کمیاب‌ تولید به‌ منظور تولید کالاها و خدمات ‌در طی‌ زمان‌ و همچنین‌ برای‌ توزیع‌ کالاها و خدمات‌ بین‌ افراد و گروه‌ها در جامعه‌ به‌ منظور مصرف‌ در حال‌ و آینده‌انتخاب‌ می‌کند2.
در تعریفی‌ دیگر علم‌ اقتصاد ‌، عبارت‌ از علمی‌ است‌ که‌ حیات‌ اقتصادی‌ پدیده‌ها وجلوه‌های‌ آن‌ را تفسیر کرده‌، ارتباط‌ آن‌ پدیده‌ها و جلوه‌ها را با اسباب‌ و عوامل‌ کلی که‌ بر آن‌ حاکم‌ است‌ بیان‌ می‌دارد3. بنابراین دیدگاه علم‌ اقتصاد مسئولیت‌ دارد تا آن‌ پدیده‌های‌ اجتماعی‌ و یا طبیعی‌ را که‌ در زندگی‌ اقتصادی‌ پدید می‌آیند بررسی‌نموده‌ اسباب‌ و علل‌ پدید آمدن‌ وقایع‌ را در خارج‌ بیان ‌دارد4. اگر چه‌ تعاریف ‌ در این‌ زمینه‌ زیاد است‌ لیکن‌ اگر بخواهیم‌ نقاط‌ مشترک‌ آنها را بیابیم به‌ موارد کلی‌ زیر خواهیم‌ رسید. علم‌ اقتصاد در زمینه‌ کشف‌ روابط‌ علّی‌ بین‌ پدیده‌های‌ اقتصادی‌ بحث‌ می‌کند. در این‌ تعریف‌ محور علم‌ اقتصاد، بررسی‌ و کشف‌ روابط‌ بین‌ پدیده‌ها است‌. بر این‌ اساس‌ اگر بجای‌ پدیده‌های‌ اقتصادی‌، هدف‌، بررسی‌ و کشف‌ روابط‌ بین‌خواص‌ ظاهری‌ اجسام‌ باشد، با علم‌ فیزیک‌ سرو کار خواهیم‌ داشت‌. همچنین‌ وقتی‌ راجع‌ به‌ حرکت‌ وقوانین‌ و مقررات‌ حاکم‌ بر آن‌ بحث‌ می‌کنیم‌ در واقع‌ از علم‌ مکانیک یا‌ «علم‌الحرکه‌» بحث خواهیم کرد‌.
یکی از ویژگی‌ های علم‌ اقتصاد این‌ است‌ که‌ نمی‌تواند مبنای‌ قضاوتهای‌ ارزشی‌ قرار گیرد. زیرا خواستگاه‌ مسائل‌ ارزشی ، ‌مکتب‌ است‌ در حالی‌ که‌ علم‌ صرفاً به‌ بررسی‌ روابط‌ و علیت‌ پدیده‌ها‌ می‌پردازد. این‌ روابط‌ وقوانین علت‌ و معلولهایی‌ هستند که‌ در طبیعت‌ وجود دارند و هستی‌ براساس‌ آنها قوام‌ یافته‌ و صیرورت ‌دائمی‌ دارد5.بعضی وابط اقتصادی ‌ثابت‌ و لایتغیرند نظیر نیاز انسان‌ به‌ خوراک‌، پوشاک‌ وغیره. بعضی‌ دیگر از مسائل‌ اقتصادی‌ رنگ‌ محیط‌ و زمان‌ به‌ خود می‌گیرند و تغییر می‌یابند و در ارتباط با شرایط‌ عوض‌ می‌شوند.
ویژگی‌ دیگرعلم اقتصاد ‌ این‌ است‌ که‌ خواست‌ و تمایل‌ افراد در تعیین‌چگونگی‌ شکل‌گیری روابط بین‌ پدیده‌های‌ اقتصادی‌ بی‌تأثیر است‌. گرچه‌ به‌ طور غیرمستقیم‌ می‌توان‌ به‌ نوعی‌ در شکل‌ دهی‌ بعضی‌ ازتغییرات‌ اقتصاد ‌ مؤثر بود وبا تعبیه بعضی سازوکارها در رفتار انسانها تأثیر گذاشت لیکن‌ با فراهم‌ شدن‌ بعضی‌ از اسباب‌ و علل‌، وقوع‌ حوادث‌ تبعی‌ امری‌ حتمی‌ است‌ نظیر افزایش‌ قیمتها که‌ با فراهم‌ شدن‌ بعضی‌ اسباب‌ و علل‌ وقوع آن قطعی‌ است‌ و کسی‌ نمی‌تواند از حدوث‌ آن ‌جلوگیری‌ کند. به‌ عنوان‌ مثال‌ کمبود عرضه‌ نسبت‌ به‌ تقاضا موجب‌ افزایش‌ قیمتها می‌شود این‌ پدیده‌ قضیه‌ای‌ کلی‌ است‌ که‌ در جوامع‌مختلف‌ صدق‌ می‌کند لیکن‌ در هر جامعه‌ای‌ با توجه‌ به‌ شرایط‌ و اوضاع‌ و احوال‌ اقتصادی‌، فرهنگی و سیاسی کم‌ و بیش‌ مقدار آن‌ متفاوت‌است‌. اثر شرایط‌ در این‌ قضیه‌ باعث‌ شدت‌ و ضعف‌ آن‌ می‌شود اما اصل‌ افزایش‌ قیمتها ناشی‌ از کمبود عرضه‌ امری‌ قطعی‌ است‌. در این‌ مثال‌ که‌ کمبود عرضه‌ نسبت‌ به‌ تقاضا منجر به‌ افزایش‌ قیمتها می‌گردد در حقیقت‌ بیان‌ یک‌ واقعیت‌ است‌ که‌اتفاق‌ می‌افتد. حال‌ این‌ پدیده‌ امری‌ پسندیده‌ است‌ یا نکوهیده،‌ مسئله‌ جداگانه‌ای‌ است‌. از این‌ رو علم‌ اقتصاد جنبه‌ مذهبی ‌و مکتبی‌ ندارد و نمی‌توان‌ گفت‌ که‌ علم‌ اقتصاد اسلامی‌ یا علم‌ اقتصاد سرمایه‌داری.‌

مکتب‌ اقتصادی‌
واژه‌ مکتب‌ نیز در معانی‌ متفاوتی‌ به کار رفته است‌. از جمله :‌ مجموع‌ اندیشه‌ها و افکاری که‌ درجمعی‌ نفوذ کرده‌ باشد همچنین یک‌ نظر فلسفی‌ ادبی‌ و نظایر آنها را مکتب‌ گویند همین طور‌ این‌ واژه‌ به‌ ‌ هنرمندان‌یک‌ ملت‌، یک‌ شهر با علایق‌ خاص‌ که‌ در اجرا و بیان‌ هنر اشتراک‌ دارند، اطلاق‌ شده‌ است مثل‌ مکتب‌ فرانسه‌، مکتب‌پاریس6.
در فرهنگهای‌ اقتصادی‌ نیز واژه‌هایی‌ برای‌ یک‌رشته‌ افکار مبتنی‌ بر روش‌ معین‌ در باب‌ جنبه‌های‌ اساسی‌ رفتار اقتصادی‌ که‌ از طرف‌ بعضی‌ اقتصاددانان‌ صاحبنظر ابراز گردیده‌ مثل‌ مکتب‌ کلاسیک‌، مکتب‌ نئوکلاسیک ‌و مکتب‌ کمبریج‌ به‌ کار رفته‌ است7. بعضی‌ از اقتصاددانان‌ مکتب‌ اقتصادی‌ را به‌ هر قاعده‌ اساسی‌ اقتصادی‌ که‌ با ایده‌ عدالت‌ اجتماعی‌ ارتباط‌ یابد تعریف کرده اند.و عدالت را‌ حد فاصل‌ مکتب‌ و علم‌ می دانند. از طرفی عدالت را به‌ منزله‌ شاخصی‌ می دانند که ‌ که‌ افکار مکتبی‌ را ازنظریات‌ علمی‌ جدا می‌کند8. در مکتب‌اقتصادی‌ اسلام‌ اصولی وجود دارند که متضمن‌ رسیدن‌ به‌ اهداف‌ مکتب‌ در ابعاد اقتصادی‌ می‌باشد نظیراصل‌ حرمت‌ ربا9، اصل لا ضرر، قاعده عدم تعاون بر اثم و عدوان10 و نظایر اینها. باید و نبایدهای‌ مکتبی‌ اسلام‌ اموری‌ کلی‌ هستد که‌ رعایت‌ آنها از طرف‌ مکتب‌ توصیه‌ می‌شود.

 

 

 

سیستم‌ اقتصادی
سیستم‌ اقتصادی‌ یعنی‌ طراحی‌، سازماندهی‌ و اجرای‌ یک‌ الگوی‌ عملی‌ اقتصادی‌ متشکل‌ از ابعاد مختلف‌ ونهادهای‌ متفاوت‌ که‌ با یکدیگر هماهنگ‌ باشند. این‌ مجموعه‌ هماهنگ‌ به‌ منظور خاصی‌ طراحی‌ شده‌ و متضمن ‌حصول‌ به‌ اهداف‌ مشخصی‌ است‌. برای‌ ضمانت ‌رسیدن به‌ آرمانهای‌ مورد نظر لازم‌ است‌ روشهای‌ اجرایی‌ و مکانیسم ‌های‌ عملی‌ مبتنی‌ بر واقعیات‌ علمی‌ باشد. بنابراین‌ می‌توان‌ سیستم‌ اقتصادی‌ اسلام‌ را اینگونه‌ بیان ‌ کرد: مجموعه‌ای‌ از دستورالعملهای‌ اجرایی‌ و مکانیسم‌های‌ عملی‌ هماهنگ برای حل‌ مسائل‌اقتصادی‌ جامعه‌ با توجه‌ به‌ واقعیات‌ موجود (علم‌) و در چارچوب‌ اهداف‌( مکتب‌) اسلام‌.سیستم‌ اقتصادی‌ چند ویژگی‌ عمده‌ دارد. اولاً در چارچوبهای‌ کلی‌ تعیین‌ شده‌ از طرف مکتب‌ قرار دارد (مکتبی است). ثانیاً مبتنی‌بر واقعیات‌ و روابط‌ علّی‌ پدیده‌های‌ اقتصادی‌ است‌، (علمی است). زیرا سیستم‌ اقتصادی،‌ رسالت‌ تنظیم‌ امور اقتصادی‌در حال‌ و پیش‌بینی‌ و برنامه‌ریزی‌ برای‌ آینده‌ را بعهده‌ دارد. حصول‌ به‌ این‌ مهم‌ زمانی‌ مقدور است‌ که‌ از مسائل‌ علمی پویا و رشدیابنده در طی زمان ‌در حد اعلای آن‌ استفاده‌ شده‌ باشد. ثالثاً از ویژگیهای سیستم اقتصادی، متحول بودن آن در طی زمان است. یعنی بر اثر گذر زمان مسائل علمی جدیدی حادث می شود و تحولات علمی بر نیازها و خواسته های بشر تأثیر می گذارد بنابر این سیستم اقتصادی نیز که متکفل رفع نیازمندیهای بشر در بستر زمان است دچار تغییر و دگرگونی می شود.

 

دیدگاه‌ها در این زمینه
امروزه‌ بعضی‌ از ‌ اقتصاددانان‌ این علم را به‌ دو بخش‌ «اقتصاد اثباتی11» و «اقتصاد دستوری12» تقسیم‌می‌کنند. اقتصاد اثباتی‌ به‌ شاخه‌ای‌ از اقتصاد اطلاق‌ می‌شود که‌ مطالعه‌، بررسی‌ و کشف‌ روابط‌ موجود بین‌ پدیده‌های ‌اقتصادی‌ را بر عهده‌ دارد. در این‌ شاخه‌ با توجه‌ به‌ ابزار علمی‌، به‌ بررسی‌ و مطالعه‌ پدیده‌های‌ اقتصادی‌ آن‌ طور که‌ هستند پرداخته‌ می‌شود.اقتصاد دستوری‌ یا اقتصاد هنجاری‌ به‌ شاخه‌ای‌ از اقتصاد گفته‌ می‌شود که‌ در آن‌ به‌ بررسی‌ پدیده‌های‌ اقتصادی‌ آنطورکه‌ باید باشند، پرداخته‌ می‌شود.
بعضی‌ از دانشمندان‌ به‌ اقتصاد اسلامی‌ نیز در قالب‌ اقتصاد اثباتی‌ و دستوری‌ نگریسته‌اندو در همان‌ چارچوب‌تحلیل‌ کرده‌اند. این‌ گروه‌ معتقدند ‌که اسلام‌ یک‌ دین‌ است لذا اقتصاد اسلامی‌ پیش‌ از هر چیز اقتصاد دستوری‌ است‌ زیرا اسلام‌ دارای‌ احکام‌ ارزشی‌ است‌. همچنین‌ اسلام‌ از مفاهیم‌ اثباتی‌ درباره‌ واقعیتهای‌ اقتصادی‌ عاری‌ نیست‌.پس ‌می‌توانیم‌ احکام‌ ارزشی‌ اسلامی‌ را جایگزین‌ احکام‌ ارزشی‌ غیر اسلامی‌ کنیم‌ و مفاهیم‌ اسلامی‌ را بر ذخیره‌ مفاهیم‌اثباتی‌ اقتصاددانان‌ بیفزائیم‌ و به‌ نتایجی‌ دست‌ یابیم13.
بعضی‌ از دانشمندان‌ با فرض‌ قبول‌ ‌ چارچوب‌ اقتصاد اثباتی‌ و دستوری‌ نظرشان‌ این‌ است‌ که‌ بیشتر در زمینه ‌شرح‌ و تفصیل‌های‌ اساسی‌ در زمینه‌ یک‌ مسئله‌ اقتصادی‌ خاص‌ مثل‌ ربا و مباحث‌ مربوط‌ به‌ آن‌ به‌ بررسی‌ پرداخته‌ شودو شکل‌ جدیدی‌ به‌ آنها داده‌ شود14. عده ای اعتقاد دارند که‌ مرزبندی‌ بین‌ اقتصاد اثباتی‌ و هنجاری‌ غیر ضروری ‌ بسیار مشکل‌ و احتمالاً غیرممکن‌ است15‌. گروهی نیز بر این باورند که تقریباً همه‌ احکام‌ اساسی‌ علم‌ اقتصاد به‌ گونه‌ای‌ تجویزی‌اند یعنی‌ می‌توان‌ گفت‌ اقتصادمشخصاً نه‌ علمی‌ اثباتی‌، نه‌ علمی‌ توصیفی‌، که‌ علمی‌ هنجاری‌ یعنی‌ تجویزی‌ است‌16.
دفتر همکاریهای ‌ حوزه‌ و دانشگاه، اقتصاد را تحت‌ سه‌ عنوان‌ اقتصاد تشریحی‌، اقتصاد تحلیلی‌ و اقتصاد تدبیری ‌مورد بررسی‌ قرار می‌دهد17. منظور از اقتصاد تشریحی‌ از دیدگاه‌ آنان‌ بخشی‌ از اقتصاد است‌ که‌ به‌ صورت‌ امر و نهی‌هاو یا تفسیر و ارزیابی‌ آنها در یک‌ مکتب‌ ارائه‌ شده‌ است‌. و اقتصاد تحلیلی‌ را معادل‌ علم‌ اقتصاد می‌دانند که‌ رفتارهای‌بشری‌ را در زمینة‌ تولید، توزیع‌ و مصرف‌، تجزیه‌ و تحلیل‌ می‌کند18. و اقتصاد تدبیری‌ را معادل‌ سیاست‌ اقتصادی‌دانسته‌ که‌ هدف‌ آن‌ تدبیر جامعه‌ بر مبنای‌ قواعد اقتصاد تشریعی‌ برای‌ جهت‌ بخشیدن‌ به‌ وضع‌ اقتصادی‌ کشور و رفع‌مشکلات‌ و نابسامانیهای‌ اقتصادی‌ آن‌ است19.

 

جامعیت‌ اسلام‌
جامعیت‌ و همه‌ جانبه‌ بودن‌ از ویژگیهای ‌ مسلم‌ آئین‌ اسلام‌ است‌ که‌ دامنه‌ وسیع‌ آن‌ تمام‌ صحنه‌های‌ زندگی‌ بشر راشامل‌ می‌شود20. در باب‌ جامعیت‌ اسلام‌ لازم‌ است‌ به‌ چند مورد اشاره‌ شود. در روایات‌ از امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌السلام‌ نقل‌ است‌ که‌ ایشان ‌ فرمود: تمام‌ احتیاجات‌ مردم‌ در دین‌ اسلام‌ وجود دارد و مسئله‌ای‌ نیست‌ که‌ در آئین‌ اسلام‌ از آن‌ بحث‌ نشده‌ باشد حتی‌ دیه‌ خراش21‌.
در نهج‌البلاغه‌ این‌ طور می‌خوانیم‌: پیامبر اسلام‌ با تصدیق‌ و اعترافی‌ که‌ در دست‌ داشت‌ با نور هدایت‌ برانگیخته ‌شد آن‌ نور هدایت‌ قرآن‌ است‌. از او بخواهید تا گویا شود ولی‌ او سخن‌ نخواهد گفت‌ و من‌ شما را از آن‌ آگاه‌ می‌سازم‌. بدانید این‌ اخبار گذشته‌ و آینده‌ و درمان‌ دردهای ‌ شما و تنظیمات‌ معیشت‌ زندگی‌ و روابط‌ شما در آن‌ است22‌. از مجموع‌ مطالعات‌ و بررسی‌ها فهمیده‌ می‌شود که‌ شریعت‌ اسلام‌ در زمینه‌های‌ گوناگون‌ زندگی‌نظامی دارد. اگر دین‌ برای‌ کوچکترین‌ مشکلات‌ زندگی‌ حتی‌ خراش‌ حکمی‌ دارد مگر می‌شود درخصوص‌ مسائل ‌اقتصادی‌ و معیشتی‌ مردم‌ که‌ بسیار با اهمیت‌تر است ‌ بی‌تفاوت‌ باقی‌ بماند؟ بنابر موارد فوق ‌الذکر به‌ نظر می‌رسد نگرش‌ اسلام‌ بر اقتصاد از نوع‌ نگرش‌ سیستمی‌ است‌. به‌ این معنی‌ که‌ اقتصاد دراسلام‌ بخشی‌ از مجموعه‌ نظاماتی‌ است‌ که‌ با یکدیگر ارتباط‌ تنگاتنگ‌ و سیستمی‌ دارند‌و هر روز با پیشرفت‌ تکنولوژی ‌این ‌‌ارتباطات‌ پیچیده‌تر می‌شود.
دیدگاه‌ اسلام‌ به‌ اقتصاد یک‌ دیدگاه‌ یکسو نگرانه‌ و اقتصادی صرف‌ نیست‌ بلکه‌ با توجه‌ به‌ جامعیت‌ اسلام‌، اقتصادی ‌مورد نظر است‌ که‌ با فرهنگ‌، جامعه‌، حقوق‌، روابط‌ بین‌الملل‌ و... در ارتباط‌ است‌. کما اینکه‌ امروزه‌ نیز بحثهای‌ مربوط‌ به‌ارتباط‌ اقتصاد با صنعت‌، محیط‌ زیست‌، بهداشت‌ و... در اکثر جوامع‌ در حال‌ بحث‌ و بررسی‌ است23. اقتصاد اسلام‌ صرفاً در حد چند توصیه‌ اخلاقی‌، اجتماعی‌ و عبادی‌ نیست‌. در عین‌ حال‌ که‌ در اقتصاد اسلامی‌ همه ‌موارد فوق‌ وجود دارد و به‌ همین‌ دلیل‌ ارتباط‌ اقتصاد اسلامی‌ با اخلاق‌، اجتماعیات‌، عبادات‌ و... بسیار زیاد است‌ و همه‌اینها دلیل‌ بر جامعیت‌ اقتصاد اسلامی‌ است‌. آنچه‌ در قرآن‌ و مکمل‌ آن‌ در احادیث‌ آمده‌ را می‌توان‌ اصول‌ کلی‌ مکتبی‌تلقی‌ نمود. هر مکتب‌ اقتصادی‌ و از جمله‌ مکتب‌ اقتصادی‌ اسلام‌ شامل‌ مجموعه‌ای‌ از رهنمودهای‌ کلی‌ و باید و نبایدهای‌مکتبی‌ است‌ که‌ متضمن‌ حصول‌ اهداف‌ مکتب‌ در بعد اقتصاد می‌باشد نظیر حرمت‌ ربا24، نفی‌ استثمار و بهره‌کشی‌انسان‌ از انسان‌، نفی‌ ضرر و زیان25، نفی‌ تمرکز مال‌ و ثروت‌ نزد عده‌ای‌ خاص26 و از این‌ قبیل‌. مجموعه‌ این‌ امر ونهی‌های‌ مکتبی به هیچوجه‌ نشانگر چارچوب‌ دقیق‌ عملکرد سیستم‌ اقتصادی نیست‌. سیستمی‌ که‌ در آن‌ همه‌ اجزای اقتصادهماهنگ‌ در ارتباط‌ با هم‌ و منظم‌ عمل‌ نموده و در عین حال همه اهداف مکتب را در بعد اقتصادی تأمین کند. به عنوان مثال در هیچ مکتبی روش‌ مبارزه‌ با حرمت‌ ربا یا نحوه جلوگیری از استثمار مشخص‌ نشده‌ است‌. مکانیسمی‌ که‌ در عین‌ پرهیز از ربا، استثمارو حق کشی، بتواند شکوفائی،‌ رشد و توسعه‌ اقتصادی‌ را نیز بدنبال‌ داشته‌ باشد. همچنین‌ ‌روش یا الگویی برای عملکرد ‌ سیستم‌ بانکی‌ منسجم‌ و هماهنگ‌ که‌ در عین‌ تشویق و تسهیل‌ فعالیتهای‌ اقتصادی‌ بتواند هماهنگی‌ لازم‌ را در ‌بازارهای‌ کار و سرمایه‌، کالا و خدمات‌ ایجاد کند در منابع‌ مکتبی‌ وجود ندارد. زیرا ‌ مکتب‌ خط‌ مشی‌ کلی‌ مسائل‌ راتعیین‌ می‌کند و در حد کلیات‌ باقی‌ می‌ماند در حالی‌ که‌ جزئیات‌ رنگ‌ و بوی‌ زمان‌ و مکان‌ به‌ خود می‌گیرند. به‌ این‌ترتیب‌ نوعی‌ عدم‌ ارتباط‌ و انسجام‌ بین‌ احکام‌ ثابت‌ مکتب‌ وتعینات‌ مسائل‌ کلی‌ در طی‌ زمان‌ و در جوامع‌ مختلف‌ به‌چشم‌ می‌خورد که‌ لازم‌ است‌ به‌ شکلی‌ حل و فصل‌ شود. این‌ امر با توجه‌ به‌ اینکه‌ بین‌ احکام‌ (مکتب‌) اسلام‌ ارتباط‌ وجود دارد، به‌ این‌ مفهوم‌ که‌ حکمتی‌ در ماورای همه‌ احکام‌ اسلامی‌ قرار دارد و آن‌ اداره‌ کامل‌ نظام‌ اقتصادی‌ با توجه‌ به‌ آرمانهای ‌مکتبی‌ است که در سیستم‌ اقتصاد اسلامی‌ قابل‌ حل‌ است‌. به‌ عبارت‌ دیگر تنها از طریق‌ سیستم‌ اقتصادی‌ است‌ که ‌می‌توان‌ هماهنگی‌ و انسجام‌ لازم‌ را بین‌ احکام‌ مکتبی‌ و مسائل‌ مبتلا به‌ جاری‌ برقرار کرد.
سابقه نگرش سیستمی‌ به اقتصاد اسلامی
اندیشه‌ سیستمی‌ برخلاف‌ تفکر تجزیه‌ گرایانه‌ یاعنصرگرایانه‌ که‌ برای‌ عناصر بنیادی‌ اصالت‌ قائل‌ بوده‌ است‌ کل‌ هر پدیده‌ را اساس‌ کار قرار می‌دهد. از این دیدگاه‌ یک‌ ‌ «سیستم‌» خود دارای‌ شخصیت‌ و رفتاری‌ است‌ که‌ در عناصر متشکله‌ آن‌ وجود ندارد وفقط‌ در قالب‌ مجموع‌ آن‌ عناصر و به‌ صورت‌ کلی‌ تبلور تجلی‌ می‌کند27. هدف‌ اصلی‌ نگرش‌ سیستمی‌ دستیابی‌ به‌ تبیین‌ جامعی‌ از جهان‌ و پدیده‌های‌ آن‌ است‌. معتقدین‌ این‌ نظریه‌ بر این باورند که‌ یک‌ ارگانیسم،‌ صرفاً مجموع‌ عناصر جداگانه‌ نبوده‌ بلکه‌ سیستمی‌ است‌ که‌ دارای‌ نظام‌ و کلیت‌ می‌باشد. این‌ سیستم‌بجای‌ آنکه‌ مانند اجسام‌ ظاهراً متشکل‌ از تعدادی‌ اتم‌ باشد، موجودیتی‌ شبیه‌ شعله‌ و یا بلوری‌ است‌ که‌ مرتباً در حال‌تغییر و تبدیل‌ است28. نگرش‌ سیستمی‌ به‌ اقتصاد اسلامی‌ یا به‌ عبارت‌ دیگر سیستمی‌ دیدن‌ اقتصاد اسلامی‌ مسئله‌ جدیدی‌ نیست‌ بلکه‌بعضی‌ از اقتصاددانان‌ مسلمان‌ در گذشته‌ نیز بدان‌ توجه‌ داشته‌اند. لیکن‌ تأکید زیادی‌ بر آن‌ نکرده‌اند و بعضاًسیستم‌ را با مکتب‌ مترادف‌ گرفته‌اند و به‌ نقش‌ و جایگاه‌ این‌ نوع‌ نگرش‌ در اقتصاد اسلامی‌ آنچنان‌ که‌ باید نپرداخته‌اندو متعاقب‌ آن‌ نیز به‌ الزاماتی‌ که‌ این‌ نوع‌ نگرش‌ بدنبال‌ دارد توجه‌ نکرده‌اند. در ذیل‌ به‌ بعضی‌ از این‌ موارد اشاره‌ می‌شود. دفتر همکاریها، نظام‌ اقتصادی‌، سیستم‌ اقتصادی‌ و مکتب‌ اقتصادی‌ را به‌ جای‌ یکدیگر به‌ کار می‌برد و نظام‌اقتصادی‌ را بیان‌ کننده‌ این‌ می‌داند که‌ وضعیت‌ اقتصادی‌ موجود مطلوب‌ است یا نامطلوب‌ و وضعیت‌ مطلوبی‌که ‌برای‌ تأمین‌ عدالت‌ در نظر گرفته‌ است‌، چگونه‌ است29؟ به‌ اعتقاد آنان‌ نظام‌ اقتصادی‌ براساس‌ ارزشهای‌ مورد نظر یک ‌جامعه‌ در بعد اقتصادی‌ عدالت‌ اجتماعی‌ شکل‌ می‌گیرد.آنها نیز این تعریف را از شهید صدر گرفته اند که می گوید: فکر عدالت‌ حد فاصل‌ علم‌ و نظام‌ اقتصادی‌ و علامت‌ فارقی‌است‌ که‌ بوسیله‌ آن‌ افکار مربوط‌ به‌ نظام‌ اقتصادی‌ از نظریات‌ علمی‌ تمیز داده‌ می‌شود30. بعضی مشخصه‌ اصلی‌ هر نظام (سیستم)‌ را نوع‌ قوانین‌ و مقررات‌ و نحوه‌ تصمیم‌گیریهای‌ فردی‌ و جمعی‌ در آن‌ می‌دانند ووظیفه‌ اصلی‌ هر نظام‌ را ایجاد هماهنگی‌ و توازن‌ میان‌ نهادهای‌ مختلف‌ برای‌ حرکت‌ از وضع‌ موجود به‌ سمت‌ مطلوب‌می‌دانند31. آیت الله معرفت معتقد است که اسلام در هر بعدی از زندگی بشر دارای مبانی خاصی است. مبانی اقتصاد از مکتب گرفته می شود اما نظام را باید بسته به شرایط مختلف زمانی و مکانی تنطیم و طراحی کرد32. عده ای از دانشمندان نظام‌ اقتصادی‌ را تحت‌ تأثیر ایدئولوژی ‌ می‌دانند و سه‌ مشخصه‌ اصلی‌ هر نظام‌ یا سیستم‌اقتصادی‌ را ایدئولوژی‌، نهادها و مقررات‌ حاکم‌ می شمارند. به‌ نظر آنها اقتصادها برحسب‌ آنکه‌ تابع‌ کدام‌ ایدئولوژی‌ باشند، نهادهای‌ متفاوتی‌ را بوجود می‌آورند و قواعد متفاوتی‌ را در ارتباط‌ با رفتارهای‌ اقتصادی‌ سامان‌ می‌دهند33. گروهی دیگر ویژگیهای‌ نظامهای‌ اقتصادی‌ مختلف‌ را در سه‌ مقوله‌ چگونگی‌ مالکیت‌ منابع‌ تولید، گونگی‌تصمیم ‌گیری‌ نسبت‌ به‌ مسائل‌ اقتصادی‌ و ماهیت‌ انگیزه‌های‌ پیشنهادی‌ به‌ مردم‌ می‌دانند34.
در حالی که نویسنده ای دیگر معتقد است: در بررسی‌ یک‌ نظام‌ نباید یک‌ جزء را از اجزاء دیگر مجموعه‌ جدا کرد و تنها مورد بررسی‌ قرار داد زیرا اطلاع‌ برمجموعه‌ عظیم‌ شبکه‌های‌ اتصالاتی‌ مستقیم‌ و غیر مستقیمی‌ که‌ یک‌ جزء را احاطه‌ کرده‌ است‌ امکان‌ دیدن‌ تصویرجامع‌ و کلی‌ نظام‌ را میسر می‌سازد و موجب‌ می‌شود تا نقش‌ هر یک‌ از اجزا و کارآیی‌ آن‌ در رسیدن‌ و دستیابی‌ به‌ اهداف‌نظام‌ بخوبی‌ درک‌ شود35. عده ای نیز بر این باورند که: ( سیستم)‌ اقتصاد‌ عبارت‌ از اسلوبی‌ است‌ که‌ جامعه‌ ترجیح‌ می‌دهد در حیات ‌ اقتصادی‌ و حل‌ معضلات‌ عملی‌خویش‌ از آن‌ پیروی‌ کند36.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 49   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله علم اقتصاد، مکتب اقتصادی و سیستم اقتصاد اسلامی‌

دانلودمقاله جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
در این مقاله راهکارهای برای پیشرفت و تولید علم ارائه شده و نقش تعلیم و تربیت به عنوان عامل رشد و تحول اساسی مورد بررسی قرار گرفته است.
در اسلام «تفکر» زندگی دل و حیات قلب معرفی شده است. زیرا انسانیت انسان و ادراک او از عالم و ‎آدم پروردگار عالمیان اتصالی که با حق برقرار میکند به نحوه ی تفکر اوست. با تفکر قوای درونی انسان شکوفا میشود و زمینه ی حرکت کمالی او فراهم می گردد لذا به همراه علم آموزی و تفکر تربیت یا پرورش اخلاقی و تهذیب نفس نیز مطرح میشود که در اسلام بر این امر بسیار تاکید شده و از همان ظهور اسلام مبادی و مبانی تعلیم و تربیت به عنوان یک علم بنا نهاده شده است. تعلیم و تربیت نه تنها میتواند در رشد اخلاقی، عقلانی، رفتاری و حتی جسمانی فرد موثر باشد بلکه وسیله ای در جهت رفع نیازهای حقیقی و مصالح اجتماعی، به شمار میآید، و عامل رشد و تحول اساسی جامعه میگردد و مسلمانان که در ابتدا به این ضرورت پی برده بودند توانستند در مدت کوتاهی گوی سبقت در زمینهی تولید علم از تمدن های مطرح آن روز بربایند و به دلیل مشکلات و حوادثی که در تاریخ مسلمانان به وقوع پیوست این حرکت سریع آنها را به شدت کند نمود به طوری که تا این قرن مسلمانان جهان در کشورهای مختلف نتوانستند مجددا عرض اندام نمایند و امروز وقت آن رسیده که عوامل محدود کننده و موانع پیشرفت بررسی شود و با دلسوزی و دور از نفع طلبیهای فردی راهکارهای موثر ارائه و جامه ی عمل پوشیده شود. که در این مقاله بعضی از این راهکارهای ارائه شده است که عبارتند از: استقلال فکری- فکر دینی- توسعه ی آموزشی- رفاه مادی و معنوی- تبادل اندیشه و آزادی خرد ورزی که با توجه به اهمیت موارد در قسمت راهکارها و نتیجه آورده شده اند.
مقدمه:
نظام تربیتی اسلام بر تفکر صحیح استوار است و مقصد آن است که تربیت شدگان این نظام اهل تفکر صحیح باشند و پیوسته بیندیشند؛ چنانکه آن نمونه ی اعلایی که همه جهت گیری های تربیتی باید به سوی او باشد این گونه عمل میکرد از امام مجتبی (ع) از هند ابن أبی هاله تمیمی آمده است: «رسول خدا همواره تفکر میکرد». بنابراین سیر تربیت باید به صورتی باشد که متربّی به تفکر صحیح راه یابد و اندیشیدن درست شاکلهٔ او شود تا زندگی حقیقی به او رخ نماید. زیرا نیروهای باطنی انسان و حیات حقیقی او با تفکر فعال میشود و با گشودن دریچه تفکر درهای حکمت و راهیابی به حقیقت بر او گشوده میشود. از این رو در اسلام تفکر، زندگی دل و حیات قلب معرفی شده است. زیرا انسانیت انسان و ادراک او از عالم و آدم و پروردگار عالمیان و اتصالی که با حق برقرار میکند به نحو تفکر اوست. با تفکر قوای درونی انسان شکوفا می شود و زمینه ی حرکت کمالی او فراهم میشود. (۱). امام خمینی میفرماید: «تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است. و مقدمه ی لازمه حتمیه ی سلوک انسانیت است». از نظر علامه طباطبائی: « زندگی انسان یک زندگی فکری است و جز با ادراک که فکر می نامیم قوام نمی یابد و از لوازم بنای زندگی بر فکر این است که هرچه پایبند باشیم و در هر راه رفته شده و یا ابتدائی که قدم برداریم، زندگی پابرجا مربوط به فکر صحیح و قیم و مبتنی به آن است و به هر اندازه که فکر صحیح باشد و از آن بهره گرفته شود، زندگی هم اقوام و استقامت خواهد داشت. (۲) تفکر تجزیه و تحلیل معلوماتی است که ذهن اندوخته است. تفکر سیر در فراورده هایی است که ابتدائاً برای ذهن پیدا شده است. اهل منطق فکر را چنین تعریف میکنند: فکر عبارت است از اجرای عملیات عقلی در معلومات موجود برای رسیدن به مطلوب و مطلوب همان علم به مجهول غائب است. (۳) انسان هیچ وقت خالی و فارغ از تفکر نیست، و از همین روست که میگوئیم تفکر فطری انسان است و قرآن انسان را به روش فطری صحیح تفکری میخواند و سبک خود قرآن و سیره ی معصومین چنین است. در انسان گرایش فطری به حقیقت جوئی و کشف واقعیتها- آن سان که هستند- ودرک حقایق اشیا وجود دارد. یعنی انسان می خواهد جهان را و هستی اشیا را آنچنان که هستند دریابد، دعایی از حضرت محمد روایت شده است که:
پروردگارا موجودات را آنچنان که هستند به ما بنمایان
انسان به ذات خود در پی آن است که حقایق جهان را درک کند و به راز هستی دست یابد. رفتن انسان در پی حکمت و فلسفه تلاشی است در جهت پاسخگوئی به حقیقت جوئی آدمی.(۴) براساس همین میل وگرایش است که نفس دانائی و آگاهی برای انسان مطلوب و لذت بخش است. انسان به فطرت خود از جهل بی زار است و دوستدار دانائی و بینائی است. البته با وجود آنکه حقیقت جوئی امری فطری است اما در تمام انسانها به یک میزان نیست و در نتیجه تاثیر برخی عوامل درونی مانند نفس پرستی و خودخواهی و صفات منفی موروثی و اکتسابی و برخی عوامل بیرونی مانند القائات منفی گوناگون از طرف محیط و اجتماع ، شدت و اصالت خود را از دست میدهد و در بعضی انسانها به حداقل می رسد.
ضرورت تعلیم و تربیت:
تعلیم و تربیت صحیح میتواند فرد را به اوج ارزشها برساند و یا اینکه وی را به سقوط بکشاند.
«و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالی که هیچ نمی دانستید و برای شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد تا شکرگزار باشید.»(۶)
از این رو مکتب اسلام برای تربیت در تمام مراحل و مقاطع زندگی دستورهای ویژهای داده است تا انسان از کدر کانون خانواده و در آغوش والدین و معلم و فرهنگ تعلیم و تربیت مناسب و لازم را ببیند و برای مراحل عالی تر زندگی انسانی آماده شود و پرورش یابد . تعلیم و تربیت از آغاز زندگی بشر بر فراز کره خاکی و تصرف او در طبیعت و تاثیر وی در جامعه وجود داشته است و همواره شناسایی نیازهای مادی و معنوی انسان و روش ارضای آنها از طریق تعلیم و تربیت به دست می آمده و به نسل بعد منتقل شده است، تا رفته رفته دامنه ی این شناخت به رشد و تکنولوژی امروز رسیده است. تعلیم و تربیت (اعم از رسمی و غیر رسمی، عمدی و غیر عمدی) نه تنها میتواند در رشد اخلاقی، عقلانی، رفتاری حتی جسمانی فرد موثر باشد بلکه وسیله ای است در جهت رفع نیازهای حقیقی و مصالح اجتماعی به شمار میآید، یعنی نقش تعلیم نه تنها در عینیت بخشیدن به زندگی مادی و معنوی فرد متوقف و محدود نمیشود، بلکه تمام شئون اجتماعی او را دربر میگیرد و عامل رشد و تحول اساسی جامعه میگردد.
لذا مشخصه یک جامعه ی سالم و رشد یافته، تنها داشتن موقعیت جغرافیایی خوب و معادن متنوع و منابع مالی نیست بلکه نظام تعلیم و تربیت زنده و مترقی است که انسانهایی آزاده و مستقل، خلاق، مبتکر و تلاشگر میسازد تا جامعه را در زمینه های علوم، صنایع، اقتصاد، سیاست و غیره از عقب ماندگی نجات دهند، زیرا همه ی اصلاحات و فعالیتها، به وسیله اندیشه و تلاش انسان انجام میگیرد.
ابوحامد محمد غزالی گفته است: اگر علما و معلمان نبودند مردم همچون بهایم و چهارپایان زیست میکردند، یعنی مردم در سایهی تعلیم از مرحلهی حیوانی به مقان انسانی ارتقاء مییابند. (۷)
پس سعادت و تکامل انسان، نیازمند تلاش و توجه و حرکت است، و اگر او را رها کنند و به خود واگذارند، انحطاطش شروع میشود.
یکی از عوامل دیگری که ضرورت تعلیم و تربیت را شدت می بخشد، و از آن ویژگی تأثیر پذیری انسان و سرایت عقاید و عادات و به طور کلی فرهنگ یک جامعه به معاصران و نسلهای آینده است. براین اساس تاثیر تعلیم و تربیت، مثبت یا منفی در انسان جنبه ی تصاعدی می یابد و علاوه بر خانواده و فامیل میتواند جامعه ای را در عصری تحت تأثیر قرار دهد و در طول قرنها از نسلی به نسل دیگر منتقل شود یا تمدنی را ایجاد کند و یا از بین ببرد. در زندگی معاصر دلایل فراوانی موجب شده است که تعلیم و تربیت اهمیت بیشتری پیدا کند از جمله:
۱- دگرگونیهای علم و صنعت و گسترش و رشد تمدن و نیاز به تخصص و مهارتها و توانایی های جدید برای داشتن روابط اجتماعی صحیح و توان رقابت و موفقیت در کار و مدیریت اجتماعی.
۲- صنعتی شدن زندگی بشر و تغییر شیوه ی زندگی از سنتی به مدرن و لزوم یادیگری این شیوه از زندگی نحوه ی استفاده از تولیدات جدید و نتایج حاصله از علوم تجربی.
۳- تهدید سرنوشت بشر به وسیله ی بحرانهای روحی، ضایعات اخلاقی تبلیغات گمراه کننده و نابسامانی های زجر دهنده تمدن جدید انسانی و افزایش دائمی و مستمر آنها با توجه به انعکاس سریع حوادث و ارتباطات جهانی و تبدیل شدن جهان به دهکده ی جهانی.
۴- نارسایی های مکتب های تربیتی موجود در حل بحرانها و نابسامانی های اسفبار انسانها زیرا که دانشمندان و فیلسوفان تربیتی امروز با تکیه بر علم تجربی و علم مداری و اندیشه های الحادی از رهنمودهای منابع آسمانی و وحی الهی محروم شده اند و نظام تربیتی با خلائی موهوم روبرو شده است. لذا یک مکتب تربیتی مبتنی بر علم و وحی و جامع و فراگیر برای نجات جامعه بشری ضرورت پیدا میکند.تعلیم و تربیت در ایران باستان:
تمدن ایرانی تاریخی بسیار طولانی دارد و چنانکه از تحقیقات باستان شناسان و مورخان بر میآید قریب به پنج هزار سال پیش از میلاد اقوامی در فلات ایران زندگی میکردهاند که از تمدن و فرهنگ نسبتاً پیشرفت های بهره مند بودند. اقوام آریایی نیز در حدود دو هزار و پانصد سال تا یازده قرن پیش از میلاد به این سرزمین کوچ کردند و تمدنی را بنیاد نهادند که به تمدن آریایی معروف است. برای پی بردن به هدفها و تشکیلات و روشهای آموزش و پرورش در ایران باستان در حقیقت باید علاوه بر عقاید دینی به وضع اجتماعی و سیاسی این دوران نیز توجه داشت به علاوه باید نهاد تربیتی در را در دوره های مختلف مانند دوره ی هخامنیشی، اشکانی و ساسانی به طور جداگانه مطالعه کرد. که پرداختن به همه ی این جزئیات، مجال و امکان نیست لذا مختصری درباره ی هدفها و سازمان و روشهای آموزش و پرورش بسنده میکنیم.
اگر دین ایرانیان باستان را دین زرتشت بدانیم و آئینهای دیگری را نیز که تا نفوذ اسلام در ایران به وجود آمده متاثر از دین زرتشت بشماریم، میتوانیم بگوییم درهمه ی این دوره ها نخستین آموزشگاه پس از خانواده آتشکده ها بود و پیشوایان دینی پس از پدر مادر نخستین آموزگاران به شمار می آمدند و مهمترین برنامه نیز آموزشهای دینی بود. در دین زرتشت ، را پیروزی اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک است که سه اصل مهم این دین به شمار می آید. به این ترتیب هدف اصلی آموزش و پرورش آماده کردن کودکان و جوانان برای اجرای اصول سه گانه ی مذکور است. هدف دیگر آموزش و پرورش انجام وظیفه در خانه و کشور است.
تربیت در ایران باستان به سه منظور بوده است:
۱- خدمت به اجتماع.
۲- خدمت به خانواده و رفع مسئولیت از پدر و مادر.
۳- بهبودی حال و برتری بر دیگران.
بنابراین میتوان گفت که هدف اساسی همان تربیت دینی و اخلاقی است که به صورت انجام دادن وظایف خانوادگی و اجتماعی و پیشرفت شخصی تحقق می یابد. سازمان آموزش و پرورش در طی چندین هزار سال به یک حال نبوده است پس نمیتوان گفت که سازمان واحدی در این دوره وجود داشته است اما خانواده و آتشکده و آموزشگاههای دربار مراکز مهم تعلیم و تربیت در این دوره به شمار می آمده اند. در دورهی ساسانی دانشگاههایی نظیر جندی شاپور نیز بر این مراکز افزوده می شود. در دانشگاه جندی شاپور که در قرن سوم میلادی به دستور اردشیر بابکان تاسیس شد کتب علمی و ادبی را که از هند و یونان آورده بودند به پهلوی ترجمه کردند و پزشکانی را از یونان برای تدریس در این دانشگاه به کار گماشتند. این دانشگاه تا اواخر قرن سوم هجری وجود داشت و یکی از مراکز بزرگ علمی و فرهنگی آن روزگار بود. کودک تا پنج سالگی در خانواده و در میان زنان تربیت میشد و آموزش دینی و علوم و فنون در سن هفت تا پانزده سالگی که آن سن را تمیز عقلی می نامیدند انجام میگرفت. روش عمده آموزش و پرورش، شفاهی و حفظی و تلقینی بود و گاه نیز مطلوب نادرستی را به کودکان تلقین میکردند. به طور مثال به اطفال تلقین میشد که شاه به خواست خدا و موهبتی الهی بر تخت سلطنت نشسته و نمایندهی او بر روی زمین است و برحسب اراده ی او امور کشوری را سامان میدهد. بنابراین همگی باید چشم بر حکم و گوش بر فرمان او نهند و او را تا حد پرستش دوست بدارند. آموزش و پرورش که شمه ای از آن را بیان کردیم بیشک دارای محاسنی بود که از مهمترین آنها می توان ایجاد روحیه گذشت و سعه صدر و علاقه به علوم و فنون را نام برد و این دو جنبه سبب شد که مردم این سرزمین در دوره هایی از تاریخ، امپراطوری بزرگی را ایجاد و ارائه کنند و در پیشبرد دانش و هنر سهیم باشند. اما از سوی دیگر نظام تربیتی ایران باستان به ویژه در سالهای پیش از ظهور دین اسلام دارای عیب هایی بود که مهم تر از همه طبقاتی بودن آموزش و پرورش و ایجاد روح فرمانبرداری از قدرتمندان و پیروی کورکورانه از حاکمان را میتوان ذکر کرد. این نوع تعلیم و تربیت همراه با ستمگریها و تندرویهای حاکمان دورهی ساسانی، به سقوط این سلسله منجر شد و ایرانیان را برای پذیرش دین جدید آماده ساخت. (۸)
تعلیم وتربیت در اسلام:
تعلیم و تربیت اسلامی با نزول قرآن تولد یافت و پیامبر اسلام (ص) که پروردگار او را به نیکی تربیت کرده بود، معلم و مربی آن شد. توالی این دو رویداد میمون و مبارک پرده از یک راز برمیدارد و آن اهمیت بسیار بالا یا کلیدی بودن دو عنصر برنامه و معلم در مجموعه نظام تربیتی اسلامی است. این سخن هرگز به معنی سبک انگاشتن دیگر عناصر نیست بلکه دقیقا تأکید بر این نکته است که این دو یعنی برنامه و معلم در حکم عود استوار این خیمه ی بلندند. معلم، نقش برگشت ناپذیر و غیر قابل انکاری در چرخه ی آموزش ایفا می کند، معلم کانونی است که چرخه ی آموزشی بر محور آن می چرخد و قوام و دوام این چرخه به موقعیت و جایگاه معلم بستگی دارد. به همین دلیل معلم مقام رفیع وارزشمندی را به خود اختصاص داده است. از این رو در روایات و مستندات دینی ما، بر نقش معلم و جایگاه وی به طور جدی تأکید شده و کار او را همانند نقش پیامبران و مصلحان الهی شمرده اند. مسلمانان بحثهای جستجوگرایانه ی خود را از قرآن که اولین و مهمترین سند مدون تعلیم و تربیت است آغاز کرده اند و همین منبع بود که دروازه های علوم و دانش را در معنی عام کلمه، که اعم از علوم شرعی و مذهبی و نیزدستاوردهای مادی و تجربی است به روی آنان گشود. مقصود آن است که مسلمانان با الهام از قرآن و به ویژه اولین آیات وحی، در زمینه ی علوم و معارف بشری به یک بینش یا دیدگاه کاملاً تازه و بی سابقه رسیدند و آن مسأله اتحاد یا وحدت در علوم بود. در این بینش، علوم ودانش های مختلف همه از یک منبع، که همان فیض بخشی خواست الهی است سرچشمه می گیرند؛ بنابراین نه تنها با یکدیگر در تضاد نیستند 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   24 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم

علم دامپزشکی

اختصاصی از فایل هلپ علم دامپزشکی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت فایل: WORD (قابل ویرایش)

تعدادصفحات:107

دامپزشکی علم شناخت بیماریهای دامی اعم از بیماریهای مشترک بین انسان و حیوان یا بیماریهای خاص دام، پیشگیری از بیماریها و همچنین علم تغذیه انسان و دام می باشد.

در نشریه سازمان بهداشت جهانی آمده است هدف نهایی دامپزشکی درمان حیوانات نیست بلکه دقیقا تامین مواد غذایی و بهداشت انسان می باشد چرا که با واکسیناسیون دامها می توان از مرگ و میر آنها جلوگیری کرد و بر میزان فرآورده های دامی افزود.

در نتیجه مواد پروتئینی لازم را برای جیره غذایی انسان تامین نمود موادی که مقاومت انسان بخصوص کودکان را در مقابل کلیه بیماریها افزایش می دهد و نه تنها باعث کاهش قابل ملاحظه هزینه های درمان می شود بلکه جامعه ای سالم و فعال بوجود خواهد آورد.

یک دامپزشک علاوه بر دانش بسیارو قدرت تجزیه وتحلیل باید زیرک و هوشیار باشد تا بتواند نوع بیماری دام را تشخیص دهد و در درس زیست شناسی قوی باشد.

همچنین بر زبان انگلیسی مسلط باشد. رشته دامپزشکی در دو مقطع دکتری و کاردانی دامپزشکی دانشجو می پذیرد . در زیر به شمه ای از فعالیتها و اهداف تاسیس این رشته اشاره می نماییم .

توجه و رعایت حال حیوانات باتوجه به احادیث : احادیثی زیاد از پیامبر و دیگر امامان وجود دارد و همین توجه بزرگان بود که موجب گسترش دامپروری و ازدیاد ثروت دامی در ممالک اسلامی بوده است .

از پیامبر اسلام نقل شده است :« در هر خانه ای که 3 گوسفند باشد فرشتگان براهل آن خانه شب تا صبح دعا می کنند».و حدیثی دیگر از امیرالمونین (ع )‌منقول است که :یکی ازحاملین عرش به صورت گا و است و گا و سید بهترین حیوانات است ».

رعایت حقوق حیوانات نیز در احادیث نبوی بسیار سفارش شده است و حال می بینیم که کشورهای غربی تازه به اهمیت حیوانات پی برده اند و انجمنهای حمایت از حیوانات تشکیل داده اند و اگر بر فرض در جایی به حیوانی ستمی روا گردد، تنها با صدور بیانیه آنرا محکوم می کنند ویااگر خیلی لطف نمایند محلی جهت نگهداری آنها اختصاص می دهند.

بااین حال ، بر هر فرد مسلمانی وظیفه است که به اعمال سفارش شده توسط قرآن و بزرگان دین عمل کنند و از آن جمله رعایت حقوق حیوانات می باشد. به امید آن روز….


دانلود با لینک مستقیم


علم دامپزشکی