پایان نامه کارشناسی ارشد فلسفه
گرایش منطق
103 صفحه
چکیده:
هیدگر برای نشان دادن اینکه چگونه هر منطقی در بستری مابعدالطبیعی شکل میگیرد، در کتاب بنیادهای مابعدالطبیعی منطق، نظریهی حکم لایبنیتس را به عنوان نمونه مورد تحقیق و بررسی قرار داده است. او پس از پرسش دربارهی نسبت وجود و تفکر، به توصیف ساختار حکم در نظریهی مذکور و اشاره به خاستگاه تاریخی آن میپردازد و نشان میدهد که مفاهیمی چون موضوع و محمول و نسبت این دو در گزاره یا همان حکم و همچنین تعریف صدق در تفکر لایبنیتس تا چه حد متأثر از آموزههای مابعدالطبیعی اند؛ حال آنکه یکی از اصلیترین دغدغههای لایبنیتس، استقلال منطق از مابعدالطبیعه و بنیان نهادن مابعدالطبیعهی خویش بر پایهی چنان منطقی است. از اینرو در بخش نخست این رساله نشان داده خواهد شد که چگونه هیدگر نظریهی حکم لایبنیتس را مورد بررسی قرار میدهد و درهم تنیدگی منطق و مابعدالطبیعه را در تفکر او اجتناب ناپذیر میداند. همچنین در بخش دوم با رجوع به درسگفتارهای هیدگر، مفهوم صدق و انواع آن در تفکر لایبنیتس مورد بررسی قرار خواهد گرفت و نشان داده خواهد شد که چگونه حکم، صدق و آموزههای مابعدالطبیعی دربارهی علم خداوند، در تفکر لایبنیتس با یکدیگر مرتبطند. در فصل چهارم پرسشهایی در رابطه با اصل دلیل، رابطه اش با اصل عدم تناقض و معانی و وجوه چندگانهی این اصل مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در فصل آخر این پژوهش به بررسی نسبت رویآورندگی و استعلا با صدق و بنیاد در تفکر هیدگر پرداخته خواهد شد.
واژگان کلیدی: منطق، متافیزیک، جوهر، حکم، موضوع، محمول، صدق
نسبت منطق و مابعدالطبیعه نزد هیدگر