فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله ژاپن

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله ژاپن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
ژاپن کشوری است که با رشد صنعتی خود در سطح جهان نظر همه محققان را به سوی خود جلب کرده است ، هر فردی خواهان آن است که بداند این کشور کوچک چگونه در مدت کمتر از یک قرن توانسته است بازارهای بزرگ جهان را تسخیر نماید حتی اگر خودمان به پیرامون محل زندگی خویش نیم نگاهی بیندازیم آثار تلاش ها و اختراعات و ابتکارات مردم این کشور را خواهید دید . شکی نیست که پیشرفت هرکشور ریشه عمیق در آموزش و پرورش آن کشور دارد و این امر در کشور آفتاب تابان به خوبی توانسته است با برنامه ریزی دقیق و آموزش جدی بر همه مشکلات فائق آمده و تکنولوژی و صنعت خود را به اعلاء ترین درجه از پیشرفت رساند و نظر محققان آموزشی را به خود جلب نماید .
از آنجایی که یکی از اهداف مقدس نظام جمهوری اسلامی ساختن جامعه ای ایده آل و موفق و الگو می باشد و این امر بدون توجه به آموزش و پرورش امری غیرممکن خواهد بود لذا آشنایی و شناخت آموزش و پرورش کشورهای درحال توسعه و پیشرفته بسیار ضروری بوده و راهگشای ما در پیشرفت علمی و صنعتی کشورمان می باشد . لذا بر آن شدم تا با مطالعه و تحقیق پیرامون سازمان آموزش و پرورش این کشور قدمی هرچند ناقص برداشته و به این ترتیب شناختی مختصر در این زمینه بدست آورم .
این تحقیق شامل سه بخش عمده می باشد . که بخش اول آن به شناخت وضعیت جغرافیایی و تاریخی و خصوصیات فردی ژاپنی ها می پردازد و بخش دوم آن که خود شامل دو بخش دیگر است به آشنایی با آموزش و پرورش گذشته ، قبل از عصر می جی ( miji ) ، سالهای (1868 1630) م و در عصر « می جی » ( 1945 1868 ) م ، پرداخته شده است و در بخش سوم که شامل آموزش و پرورش ژاپن امروز و نظام فعلی می باشد پرداخته شده است .
قابل توجه است که در این نوشته بیشتر سعی بر اختصار و فهرست نگاری از نظام آموزشی کشور ژاپن با مختصری از وضعیت هر موقعیت شده است هرچند که هر عصری دارای فلسفه ها و تعلیم و تربیت خاص مربوطه به خود است که در این تحقیق مجال به پرداختن گسترده آن نبود و بیشتر بر نظام فعلی تأکید شده است .
از خداوند متعال توفیق روزافزون و کسب تجارب ارزنده و پیشرفت همه جانبه همه
دست اندرکاران تعلیم و تربیت را خواستارم .
« و به امید روزی که نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران الگویی برای همه
نظام های دنیا باشد »
هاشم جعفرزاده ـ آبان ماه 85

 

 

 

 

 

 

 

قسمت اوّل

 

شامل مشخصات :
1ـ جغرافیائی
2ـ تاریخی
3ـ خصوصیات فردی اجتماعی

 


1) آشنایی مختصر با وضعیت جغرافیایی ، اقتصادی ژاپن :
ژاپن ، با وسعت 372.313 کیلومتر مربع پنجاهمین کشور جهان است که در نیمکره شمالی و نیمکره شرقی در شرق قاره آسیا بصورت مجمع الجزایر در شمال غرب اقیانوس کبیر و در کنار دریای ژاپن و نزدیکی سواحل روسیه و کره جنوبی واقع شده است و در کمربند زلزله ای اقیانوس کبیر که قسمت اعظم آن را جنگل ها با آب و هوای نسبتاً گرم و پر باران می باشد وجود دارد .
 جمعیت آن در سال 1900 میلادی بالغ بر 180 میلیون نفر و تراکم جمعیت 313 نفر در کیلومتر مربع می باشد . 76% مردم کشور ساکن شهرها بوده و پرجمعیت ترین شهر آن توکیو با بیش از 10 میلیون نفر جمعیت می باشد . 3/24% جمعیت را افراد کمتر از 14 سال و 4/64% را افراد بالاتر از 60 سال تشکیل داده است ، متوسط عمر مردان در سال 1983 معادل 5/72 سال و زنان 80 سال است . 4/99% مردم این کشور از نژاد ژاپن بوده و 5/0% از نژاد کره می باشند .
 زبان رسمی و رایج ژاپنی بوده که با خط مخصوص به خود نوشته می شود .
 دین اکثر مردم بودایی و شینتو بوده و 8/0% مسیحی می باشد و 2/0% مسلمان
می باشند .
 حکومت این کشور امپراطوری است و نخست وزیر و وزراء در عین حال عضو مجلس می باشند . قوه مقننه از دو مجلس که یکی مجلس نمایندگان با 511 عضو که به مدت چهارسال انتخاب شده و دیگری مجلس مشاورین با 252 عضو که به مدت 6 سال انتخاب می شوند ، تشکیل شده است .
 قانون اساسی که در سال 1947 تدوین شد ژاپن را که از 43 ناحیه که هرکدام بوسیله یک فرماندار انتخاب می شود و دارای یک شورای محلی می باشد و اداره می شود به دو ناحیه شهری و یک ناحیه پایتخت نشین تشکیل یافته است قرار داده است .
 صنعت و کشاورزی عبارت است از فولاد سازی ، ماشین آلات ، کشتی سازی ،
هواپیماسازی ، شیمیایی ، الکترونیک ، برنج ، غلات ، سبزیجات ، میوه جات ، سیب زمینی ، توتون مهمترین محصولاتش را تشکیل می دهد .
 نیروی کار بالغ بر 70.000.000 نفر است که 36% آن در صنایع 12% آن در کشاورزی و 52% در بازرگانی و تجارت مشغول می باشند .
 میزان تولید ناخالص ملی در سال 1985 حدود 1057 میلیارد دلار بوده که درآمد سرانه به 170.000 دلار که 8/36% از صنایع 1/8% از کشاورزی 23% از تجارت و 11% از خدمات می باشد بدست می آید .
 ارتباطات در ژاپن به صورت دولتی و خصوصی اداره می شود ، در سال 1976 تعداد 944 فرستنده رادیویی 6117 فرستنده تلویزیونی و 59.650.000 گیرنده رادیویی و 26.545.000 گیرنده تلویزیونی بوده است ( آمار مربوط به سال 1984 می باشد ) در سال 1975 تعداد 14.283.000 رادیو و 12.453.000 تلویزیون تولید شده است .
 نشریات در این کشور بطور متوسط 250 نشریه روزانه با تیراژی حدود 61.081.000 و سرانه 526 روزنامه برای هر هزار نفر منتشر می گردد که مقیاس آن براساس سیستم متریک می باشد ؟
2- تاریخچه مختصر ژاپن :
تاریخ روشن و واضح ژاپن به سال 660 قبل از میلاد برمی گردد که امپراطور ژاپن در این سال بوسیله جیموتنو تأسیس شد و از همان سال امپراطوران ژاپن به خود جنبة الهی دادند ، در قرون اولیه میلادی قبایل مختلفی در جزایر ژاپن سکونت داشتند که حکومت هریک از آنها در دست کاهنان بود . نخستین اروپایی هایی که به ژاپن راه یافتند پرتقالی ها بودند که در سال 1542 با این کشور روابط بازرگانی برقرار نمودند ، در اواسط و اواخر قرن شانزدهم مسیحیت به ژاپن وارد شد در اواخر قرن 16 سه جنگجوی بزرگ یعنی « بوتوناگا ، هیدیوشی ، وایباسو » یکی بعداز دیگری ژاپن را به تسلط خود درآوردند .
ایباسو ، مؤسس سلسله « شوگویی توکوگاوا » بود که در سال « 1867 1603 » بر ژاپن فرمانروایی کرد .
جامعه ژاپن در دوره خاندان « توکوگاوا » طبقه بندی شده بود و حدود و اختیارات آنها سخت رعایت می شد . این طبقات عبارت بودند از : فئودال ها ، سامورایی ها ، دهقانان ، صنعت کاران ، تجار . در قرون 17 و 18 شهرها رونق گرفت و طبقه بازرگانان بر کشور مسلط شدند .
در اواسط قرن 19 رژیم « شوگوتی توکوگاوا » که از داخل و خارج در معرض تهدید بود از پا درآمد و درسال 1868 « شوگون » وقت ناچاراً استعفا کرده و در سال 1868 امپراطوری « موتسوهیتو» به عنوان اولین امپراطوری پس از 700 سال قدرت را در دست گرفت و از این زمان دوره معروف بازگشت « می جی » آغاز گردید . در این دوره فرمانروایان ژاپن به جای خودداری از ورود بیگانگان و عدم تجارت با آنان ، سعی درا ستفاده از فنون و صنایع و تمدن مغرب زمین کرده و در این راه به پیشرفت های فراوانی نائل شدند و به خاطر وجود رهبرانی لایق ژاپن به سرعت به یک مملکت صنعتی نوین و یک قدرت نظامی و قطب اقتصادی مبدل شد .
3) خصوصیات فردی و اجتماعی مردم ژاپن :
به لحاظ اینکه در رابطه با خصوصیات فردی و اجتماعی ژاپنی ها در مقالات ، کتابها ، نقل قولها ، کنجکاوی زیادی نشان داده می شود در این قسمت سعی شده است باتوجه به سخنان وگفته های هیئت های اعزامی ، و فیلم های ژاپنی ، نوشتجات و مجلات و کتابهای گوناگون چکیده ای از این خصوصیات فردی ، اجتماعی را بیان کنیم . اما باید اذعان کنم که هرچند جامعه کنونی ژاپن رفته رفته دچار سرمایه داری غربی گردید . آموزش و پرورش ژاپن هنوز هم نتوانسته است مفاسد اجتماعی که خودبخود در نظام های سرمایه داری بوجود می آید را به کلی از بین ببرد و می توان گفت که مجموعه مفاسدی که در جامعه های غربی سرمایه داری به عیان مشاهده می گردد ، در جامعه ژاپن به صورت جوانه های ناپیدا و مخفی و یا به شکل عیان به چشم می خورد و برنامه های رادیو و تلویزیون و دیگر وسایل ارتباط جمعی خاصه مجلات و روزنامه های خاص در تقویت و اشاعة آن در بین جوانان بسیار فعال هستند ، بدیهی است خصوصیاتی که در ذیل آمده است عموماً به نکات مثبت اشاره شده است ولی به این معنا نیست که کشور ژاپن هیچ مشکلی ندارد بلکه چون ذکر علل پیشرفت مادی و فنی ژاپن مورد نظر بوده است فقط به موارد مثبت اشاره شده است .
به طور خلاصه و کلی خصوصیات فردی ، اجتماعی مردم ژاپن را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد :
1) سخت کوشی و خود اتکایی
2) نظم پذیری و رعایت ضوابط و دستورالعمل ها بطور مؤثر و خودکار
3) برخورداری از روحیه قناعت و صرفه جویی
4) جمع گرایی و وابستگی به خانه و گروه و توجه به « ما » در مقابل دیگران که در سطح ژاپن وجود دارد .
5) رعایت سلسله مراتب و احترام به تجارب و سابقه کار و اطاعت از همدیگر از روی احترام نه ترس .
6) آگاهی دادن و مطلع کردن افراد همه جامعه یا گروه و شرکت از فعالیت ها و اهداف مربوطه و برقراری نوعی سابقه پدرانه .
7) برخورداری از وجدان کاری بسیار بالا و اهمیت قائل شدن برای کار و ارجح شمردن مصالح شرکت و مؤسسه بر منافع شخصی .
8) توجه به نظافت و بهداشت و سرزندگی و نشاط و خنده رویی
9) توجه خاص به زیبایی و طبیعت و گل
10) وطن دوستی و دارابودن عرق مذهبی .
000 با توجه به این اصول درمی یابیم که رمز موفقیت و پیشرفت این کشور چه می تواند باشد .
مقدمه کوتاه :
دلائل انتخاب پرداختن به آموزش و پرورش ژاپن در زمان گذشته بدین علت است که چون پایه و اساس آموزش فعلی بر همان چهارچوبه های نظام آموزشی قبل می باشد . لذا شناخت و آشنایی با نظام گذشته ضروری می نمود به گفته « آقای محمد تقی زاده » استاد ایرانی دانشگاه چیبای ژاپن « شناخت ژاپن امروز» بدون شناخت ژاپن دیروز امکان پذیر نیست ، درواقع آنقدر که « دیروز ژاپن » از نظر بنیادی برای ما آموزنده است « امروز ژاپن » چندان چیزی برای آموختن ندارد » . لذا لازم دیدم مختصری هرچند کوتاه و گذرا از نظام گذشته آموزش و پرورش ژاپن داشته باشم که در ذیل از نظرتان می گذرد .

 

 

 

 

 

قسمت دوّم

 

شامل : آموزش و پرورش ژاپن در گذشته :
1ـ قبل از عصر می جی
( 1868 ـ 1630 )
2ـ در عصر می جی
( 1945 ـ 1868 )

 

1) آموزش و پرورش قبل از عصر می جی « miji »
« 1868 تا 1630 میلادی »
در سال 1615 جنگهای داخلی قبیله ای ژاپن پایان یافت و حکومت سلسله « توکوگاوا » آغاز شد . بنیانگذاران این سلسله دستورالعملی برای ایجاد سربازخانه ها داده بود که به « سامورایی » دستور می داد ، آموختن را مقدم دارند و بدین ترتیب درسال « 1630 م» اولین آکادمی تعالیم کنفوسیوس پایه گذاری شد و سپس بقیه مؤسسات آموزشی جهت پرورش « سامورایی ها » و فئودال ها ایجاد شد . هرچند در این زمان آموزش و پرورش ژاپن بر پایه سلسله مراتب طبقاتی بنا شده بود و فقط برای سامورایی ها آموزش بالاترین رتبه ای بود که بتوانند به عنوان طبقه حاکم کارایی خود را حفظ کنند .
بنابراین آموزش آنها رسماً و دقیقاً تحت کنترل بود و برای عوام هرچند که آموزش برایشان منع شده بود اما از کمک دولت برخوردار نبودند ، آموزش نخبگان دربار در یک مدرسه خاص که تعالیم کنفوسیوس و هنرهای باب طبع درباریانبود به آنها آموخته می شد ، تربیت سامورایی ها با حکمرانان و طبقه اداره کننده کشور در مدارس خاصی که به نام « شوگونالS ho-gunal » شناخته می شدند انجام می گرفت و سامورایی ها مجبور بودند بین 8 تا 15 سالگی این مدارس را طی کنند این مدارس بعدها با پذیرفتن برخی جنبه های غربی از اولین پیشروان معروف آموزش و پرورش غرب در ژاپن شدند که منحصراً جنبه حرفه ای و کاربردی داشتند .
در سال 1740 این مدارس اجازه یافتند که زبان آلمانی تدریس کنند و از آن پس آموزش به طریق غربی آغاز می گردد ، در سال 1756 یک دانشکده طب به شکل غربی گشایش می یابد که بعداً هستة اصلی ایجاد دانشگاه توکیو می شود . در قلمرو هر فئودال که تعدادشان به 280 می رسید حداقل یک مدرسة خاص به عنوان مدارس ایالتی ایجاد گردید که در قرن 19 توسعه فراوان یافت و کلیه مطالب تدریس آن از تعالیم کنفوسیوس مایه گرفته بود و تاریخ چین ، خط ، انشاء ، آداب و تشریفات را شامل می شد ، این مدارس برای هر طبقه از سامورایی ها کلاس خاصی داشت و از لحاظ محتوی نیز آموزش طبقاتی بود . آموزش دیگر مردم ، در مدارس خصوصی بسیار متفاوت صورت می گرفت . مدارسی که تحت عنوان « شی جوکو » خوانده می شد و در آن همه رقم آموزش ابتدایی تاعالی ترین درجات دانش را تدریس می کردند هرچند بسیاری از آنها به سامورایی ها تعلق داشت ولی به تدریج درهای خود را بر روی مردم عادی گشودند .
آموزش مردم عادی تر در مکتب خانه هایی که به نام « تراکویا ـ Terakoya » خوانده می شد صورت می گرفت و کلاً غیرمذهبی بودند و زائیده اشتیاق مردم برای تحصیل بود و از خانه معلم برای مدرسه استفاده می شد و محصلین آن را فرزندان عوام شهری ، تجار ، در شهر و در روستاها فرزندان خانواده های مرفه تشکیل می دادند . این مدارس بطور متوسط بین 30 تا 60 شاگرد داشت که دختران و پسران را با هم می پذیرفتند ورودی به این کلاس ها بین 6 تا 8 سالگی بود و در 11 تا 13 سالگی کارآموزی آنها شروع می شد . در این مدارس کلاس بندی وجود نداشت و عموماً خواندن ـ نوشتن و حساب را آموزش می دادند و حدودی هم درس اخلاق و حسابداری را می آموختند و برخی زبان چینی ، جغرافیا ، و تاریخ را آموزش می دادند . معلمین از احترام خاصی برخوردار بودند و شهریه منظمی را دریافت نمی کردند . در پایان سلسله « توکوگاوا » که یک سلسلة فئودالی بود وضع سواد بدین شرح بود :

 

درصد کل جمعیت
مردان سامورایی 100% طبقات صاحبان حرفه در شهر 50 60
7% 2%
زنان سامورایی 50% طبقات صاحبان حرفه در روستا 40 50%

بازرگانان 80 70% بزرگان دهات 100%
زنان بازرگانان 60 50% 3% طبقه متوسط دهات 50 60% 87%
بازرگانان شهرهای کوچک50 60% روستائیان دورافتاده 20%

 

2) وضعیت آموزش و پرورش درعصر می جی1 « miji »
( 1945 تا 1868 ) میلادی
با سقوط فئودالیسم و استقرار امپراطوری می جی ، فصل جدیدی در آموزش و پرورش ژاپن گشوده می شود و در همین دوره است که باید ریشه های آموزش و پرورش ملی را جستجو کنیم . باید گفت که تعلیم و تربیت در طی دوره امپراطوری « می جی » هدف خود را تربیت انسانهایی ، درست کار ، میهن پرست و باسواد و عاقل قرار داده بود و به تجدید نظر در نظام آموزش و پرورش قبل اقدام کرد و مبنای کار خود را بر دو اصل استوار ساخت .
1- اصل سونو ـ Sonno ـ به معنای تقدس امپراطور و پیروی از تعالیم امپراطوران سابق .
2- اصل ـ کای کوکوـ Kaikoku ـ به مفهوم گشودن درهای باز کشور و بطور خاص غربی کردن جامعه ژاپن می باشد .
در سال 1871 برای آموزش کلیه مردم وزارت آموزش و پرورش تأسیس شد و در سال 1872 فرمان انقلابی « گاکوسة ای » یا فرمان تعلیم وتربیت صادرشد فرمانی که نشانه تغییر اساسی عبور از آموزش و پرورش فئودالی به تعلیم و تربیت انفرادی و نوین بود ـ درهمین سال وزارت آموزش و پرورش فرمان ترجمة آثار ادبی وقانون آموزش کشور را صادر کرد که اقتباسی از آموزش و پرورش فرانسه بود . اما نظریه ها ، روشها و مواد آموزشی از تعلیم و تربیت آمریکایی ها بود .
در این فرمان نخستین دستورالعمل مهم درباب نظام آموزشی بود ، دارای روحیه ترقی خواهی و درصدد آن بود تا علوم نوینی را به کشور ژاپن وارد نماید ، براساس این فرمان کشور ژاپن به 8 بخش دانشگاهی تقسیم شده بود و از نظر آموزش متوسطه شامل 32 بخش می شد و هریک شامل 210 بخش ابتدایی بود که بدین ترتیب در دهه ( 1872 تا 1880 ) م کشور ژاپن دارای 53.760 مدرسه بود ، تا سال 1873 تنها 24/4% دختران به مدرسه راه یافتند اما درسال 1891 با اجرای این طرح می توان ادعا کرد که 50% پسران و 50% دختران به مدرسه می رفتند .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   47 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ژاپن

دانلودمقاله نظام های سیاسی

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله نظام های سیاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
طبقه بندی نظام های سیاسی
نظام های سیاسی برحسب معیارهای مختلفی قابل تقسیم بندی هستند. ارسطو به موضوع طبقه بندی انواع حکومت علاقۀ خاصی داشت . در این کار وی بر دو محور تکیه می کرد: یکی معیار شمار حکام و گروه حاکمه و دوم ویژگیهای اخلاقی نظام ها ؛ از این حیث که در خدمت منافع خصوصی حکام یا مصالح عمومی باشند. با ترکیب این دو معیار سه نوع رژیم به دست می آید: حکومت های تک نفره خوب یا بد ؛ یعنی مونارشی و جباریت ؛ حکومتهای چند نفره خوب یا بد ، یعنی اریستوکراسی و الیگارشی و حکومت های خوب یا بدی که دردست شمار کثیری از مردم باشد ، یعنی پولیتئی و دموکراسی .
همچنین به نظر ارسطو نظام های سیاسی یا قوانین اساسی به حسب روش سازماندهی به سه عنصر حکومت قابل طبقه بندی بودند. سه عنصر حکومت عبارتنداز : عنصر تصمیم گیری در سیاست داخلی و خارجی ، عنصر اداری یعنی کل مناصب اجرایی حکومت و عنصر قضایی . عنصر اول وسوم معمولاً در اختیار حکام اصلی مثلاً پادشاه یاگروه حاکمه در الیگارشی هاست . اماعنصر دوم ممکن است مبتنی بر انتقال موروثی مناصب ، انتخابی بودن آنها و یا قرعه کشی باشد. انتخابات بویژه در اریستوکراسیها معمول بود که بیش از رژیم های دیگر بر فضائل مدنی و سیاسی استوار بودند . روش قرعه کشی نیز در دموکراسیها معمول بود.
درقرون جدید علاوه بر معیار عددی ، ملاک تفکیک و رابطۀ قوای حکومتی با یکدیگر در تقسیم بندی رژیم ها مورد توجه قرار گرفت . شارل لویی منتسکیو (1755ـ1689) نظریه پرداز فرانسوی در کتاب معروف خود روح القوانین استدلال کرد که طبقه بندی قدیمی رژیم های سیاسی به مونارشی ، اریستوکراسی و دموکراسی رسا نیست ، بلکه باید رژیم ها را به مونارشی ، استبداد و جمهوری ( چه دموکراسی و چه اریستوکراسی) طبقه بندی کرد . اساس این طبقه بندی را اصول هریک از آن نظام ها تشکیل می دهند که عبارتند از : افتخارجویی ( مبنای مونارشی ) ، ترس ( اساس استبداد) و فضیلت مدنی ( اساس جمهوری) . همچنین به نظر منتسکیو حکومتهای معقول و معتدل آنهایی هستند که میان سه قوۀ مجریه ، مقننه وقضائیه ، تفکیک و توازن ایجاد کنند. هریک از قوا باید به وسیلۀ نهادهای جداگانه ای اجرا شود و نمایندۀ شأن اجتماعی خاصی باشد . اشراف باید برقدرت و اقدامات عامه مردم نظارت کنند و مردم نیز متقابلاً بر اشراف نظارت داشته باشند. به نظر منتسکیو حکومت مطلوب ، حکومتی مرکب از عناصر سلطنتی، اشرافی و جمهوری بود، زیرا ویژگی اصلی چنین حکومتی ، تفکیک قوا و نظارت آنها بریکدیگر است .
درمباحث پیشنین از دو معیار برای تقسیم بندی انواع کلی نظام های سیاسی سخن گفتیم : یکی طبقه بندی آنها بر حسب غلبۀ یکی از وجوه اساسی دولت و دوم بر حسب نوع رابطۀ دولت با طبقات اجتماعی .با کاربرد این معیارها ویژگیهای بیشتری دربارۀ انواع نظام های سیاسی شناخته می شود. معیار عددی دیگر امروزه بیانگر نوع و سرشت نظام های سیاسی نیست . در همۀ دولتهای مدرن گروههای محدودی درامر عملی حکومت کردن دخیل هستند ، لیکن شیوه به قدرت رسیدن ، نحوۀ اعمال قدرت آنها ، پایگاهها و مبانی اقتدارشان و نوع رابطه ای که با جامعه دارند ، بسیار متفاوتند . همچنین معیار ارسطویی رعایت نفع و مصلحت عمومی وخصوصی دیگر از چشم اندازی صرفاً اخلاقی معنادار نیست ، بلکه باید آن را با توجه به ملاکهای اقتصادی و اجتماعی تکمیل کرد. دو معیار وجوه چهارگانۀ دولت و رابطۀ آن با طبقات اجتماعی ، انواع رژیم های سیاسی را به شکل کامل تر و جامع تری باز می نمایند. چنانکه قبلاً اشاره شد، بر حسب ملاک اول ، چهارنوع کلی نظام سیاسی ممکن است به دست آید: اقتدارطلب ، ایدئولوژیک ، رفاهی و طبقاتی . اقسام مشخص تری از رژیم های سیاسی ممکن است در درون هریک از این انواع کلی یافت شود. برحسب ملاک دوم ، چنانکه قبلاً دیدیم ، دولت ممکن است ابزار طبقۀ مسلط ، نمایندۀ وضعیت تعادل وتوازن طبقاتی و یا دارای استقلال نسبی از طبقات اجتماعی باشد.
با این حال دو معیار اخیر نیز تا اندازۀ زیادی انتزاعی هستند. توصیف رفاهی بودن یا طبقاتی بودن دولت دیگر ابعاد و ویژگیهای آن را آشکار نمی سازد . همچنین بیان نوع رابطه میان دولت و طبقات معین اجتماعی تصویر کاملی به دست نمی دهد. حال با ترکیب مجموعۀ معیارهای فوق در دو معیارکلی تر می توان تصویر جامع تری از انواع رژیم های سیاسی به دست داد: یکی شیوۀ اعمال قدرت حکومتی بر جامعه که ساخت قدرت را تشکیل می دهد ودوم میزان اعمال قدرت حکومتی بر جامعه برای ایجاد تحولات اقتصادی و اجتماعی. از منظر معیاراول نظام های سیاسی بردو دستۀ بزرگ یعنی دموکراتیک و اقتدارطلب تقسیم می شوند و از حیث معیاردوم رژیم های سیاسی چپ گرا و راست گرا قابل تمیزند. تنوع رژیم های سیاسی درعمل از میزان نسبی دموکراتیک بودن یا اقتدارطلب بودن و چپگرا یا راستگرا بودن حاصل می شود.
از لحاظ معیارنخست، ساخت قدرت بر دو نوع است : یکی ساخت قدرت یکجانبه و دیگری ساخت قدرت دوجانبه . درنوع اول قدرت سیاسی مشروعیت خودرا از منابع ماوراء اجتماعی به دست می آورد و نهادهای مشارکت و رقابت درآن ضعیف اند. اشکال مختلفی از رژیم های استبدادی قدیم وجدید ، توتالیتر و دیکتاتوریهای نظامی وغیرنظامی دارای ساخت قدرت یکجانبه اند. درساخت قدرت دو جانبه منبع مشروعیت درون ـ اجتماعی است و در نتیجه امکان مشارکت و رقابت سیاسی درآنها به درجات مختلف وجود دارد . بعلاوه می توان از ساختار قدرتی نام برد که درآن قدرت از لحاظ ظاهری دارای ساختار دوجانبه و نهادهای مشارکت است ، ولی درواقع ساخت قدرت یکجانبه است . دموکراسیهای صوری یا شبه دموکراسیها دارای چنین ساخت قدرتی هستند.
معیار دوم طبقه بندی نظام های سیاسی ، میزان دخالت دولت در اقتصاد و جامعه یا به تعبیر مشهر چپ و راست بودن آنهاست. واژه های چپ وراست برای تفکیک نگرشها و ایدئولوژیهای سیاسی درسطح افراد، احزاب و دولتها به کاررفته است . با این حال این دو واژه از دقت کافی برخوردار نیستند و نمی توانند انواع گوناگون مواضع ایدئولوژیک سیاسی را پوشش بدهند . ریشۀ تاریخی این واژگان به انقلاب 1789 درفرانسه باز می گردد. درجلسات مجلس ملی انقلاب درپاریس اعضاء تندرو تر در سمت چپ و اعضاء میانه روتر در سمت راست جایگاه رئیس مجلس می نشستند. پس از آن مفهوم چپ به تدریج برای توصیف هواداری از انقلاب ، حاکمیت مردم ، حکومت جمهوری و ضدیت با کلیسا ، و مفهوم راست برای توصیف حمایت از تخت وتاج و کلیسا و حکومت اشرافی به کاررفت . دردوران انقلاب صنعتی چپ گرایی به معنای حمایت از منافع طبقۀ کارگر و راستگرایی به مفهوم پشتیبانی از طبقۀ سرمایه دار به کار می رفت . از این رو چپ وراست دو معنای جداگانه و درعین حال بهم پیوسته سیاسی و اقتصادی داشته اند. چپ درمعنای سیاسی بر ارزشهای فرهنگی و اجتماعی تمدن جدید غربی یعنی آزادی، برابری ، خودمختاری فرد، فردیت انسان ، عقلگرایی ، علم گرایی ، ترقی و پیشرفت جامعه ، دموکراسی ، حاکمیت مردم و اصالت انسان تأکید گذاشته است. درمقابل راست در معنای سیاسی آن بر سنت و سنتگرایی ، ارزشهای مذهبی ، کمال ناپذیری انسان ، حفظ آداب ورسوم ، نفی حاکمیت مردم یا صلاحیت مردم درحکومت ، اجتناب ناپذیر بودن نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی ، ضدیت با عقلگرایی و علم گرایی مفرط و اهمیت خانواده به جای اصالت فرد تأکید گذاشته است .
از نظر اقتصادی چپ گرایان بر ضرورت دخالت دولت در اقتصاد برای تأمین عدالت اجتماعی و راست گرایان بر عدم امکان تأمین عدالت اجتماعی ازطریق سیاسی ، ضرورت حفظ بازار آزاد ، دفاع از سرمایه داری و جلوگیری از مداخله گسترده دولت در امور اقتصادی تأکید می گذارند. اگر مفهوم چپ سیاسی و راست سیاسی را به ترتیب با معیار اول یعنی گرایش دموکراتیک و گرایش اقتدارطلبانه منطبق کنیم ، آنگاه از ترکیب دو معیار بالا چهار دسته رژیم های سیاسی به دست می آید که عبارتند از : 1) نظام های دموکراتیک راست ، 2) نظام های اقتدارطلب راست ، 3) نظام های دموکراتیک چپ و 4) نظام های اقتدارطلب چپ .
درپرتو کلی این طبقه بندی اینک به بررسی برخی انواع مهم نظام های سیاسی می پردازیم . نخست دسته بندیهای کلی مثل دموکراسی ، دموکراسی اجتماعی ، اقتدارطلبی ، توتالیتریسم و کورپوراتیسم را توضیح می دهیم و سپس به اشکال عینی دولت و نمونه هایی از نظام های سیاسی محافظه کار، لیبرال ، لیبرال دموکراسی ، دولت رفاهی ، نئولیبرال ، فاشیست و کمونیست می پردازیم .
اشکال عمومی
دموکراسی
دموکراسی قرن بیستم حاصل لیبرالیسم قرن نوزدهم است ؛ البته لیبرالیسم قرن نوزدهم خود ریشه در افکار هیوم ، میل و روسو دارد. برخی دموکراسی را ایدئولوژی سیاسی طبقات متوسط می دانند. به هرحال تفاوت اصلی میان دموکراسی در قرن نوزدهم و بیستم در این است که امروزه اصول و ایدئولوژی سیاسی طبقات متوسط به اقشار گسترده ای از جامعه تسری یافته است . مفهوم اصلی این ایدئولوژی برابری همگان در حوزۀ سیاسی و حقوقی است . درقرن نوزدهم هدف دموکراسی برآوردن خواست های حقوقی و سباسی اقشار متوسط بود و از این رو سرمایه داری ، سیستم اقتصادی متناسب با این ایدئولوژی بشمار می رفت ، اما درقرن بیستم برابری در حوزۀ اجتماعی بیشتر مورد توجه بوده است این نوع برابری با نوع سرمایه داری آزاد قرن نوزدهم مناسبت چندانی ندارد؛ درعوض مفهوم دولت رفاهی پشتوانه و ضامن واقعی دموکراسی سیاسی در قرن بیستم بوده است . از سوی دیگر از نظر اخلاقی ، دموکراسی بر اصل نسبیت ارزشها استوار است ؛ یعنی هیچگونه معیار مطلقی برای تعیین سلسله مراتب ارزشها درکار نیست . نتیجۀ این نگرش انکار عینیت هرگونه حقیقت اخلاقی است ، زیرا با اعتقاد به مفاهیم اخلاقی مطلق ، سلطۀ سیاسی سنتی همچنان برقرار خواهد ماند و اصل درستی نظر اکثریت مردم ( که ممکن است برخلاف اصول اخلاقی قدیم باشد ) مقبول نخواهد بود . برعکس رژیمهای اقتدارطلب و غیردموکراتیک همواره بر اساس ارزشهای مطلق اخلاقی حکم رانده اند .
مظهر فلسفی دموکراسی مکتب پراگماتیسم ( عمل گرایی ) است که بعد از جنگ دوم بخصوص در افکار چارلز پیرس درامریکا پدیدار شد. ویلیام جیمز روانشناس امریکایی و جان دیویی نیز از هواداران این مکتب بودند. نقطه نظر اصلی این مکتب آن است که عنصر اصلی تشکیل دهندۀ حقیقت ، فایده است . مثلاً اموری مثل مذهب و سنت تا آنجا که برای حفظ جامعه فایده دارند ، حقیقت نیز دارند. حقیقت عقاید از نتایج عملی آنها معلوم می شود. به این ترتیب از نگاه این مکتب حل مشکلات اجتماعی جانشین دستیابی به حقیقت مطلق می شود؛ همچنین مکتب عمل گرایی معتقد به نسبیت اخلاق است و به هرگونه اقتدار اخلاقی عینی و مطلق حمله می کند .
درتوضیح ویژگیهای کلی دموکراسی بر چند نکته اساسی معمولاً تأکید می گذارند :
1ـ دموکراسی حکومتی است مبتنی بر آراء و افکار عمومی و باید مستمراً نسبت به آن احساس مسئولیت کند؛ به سخن دیگر صرف دموکراتیک بودن منشأ حاکمیت برای دموکراسی کافی نیست ، بلکه مسئولیت درمقابل مردم باید مستمر باشد و حکومت دائماً منشأ دموکراتیک خود را تجدید کند .
2ـ افکار عمومی به شیوه ای آزاد و آشکار ابراز شود و شیوه های مناسبی برای ابراز آن همچون روزنامه های آزاد ، انتخابات ، تحزّب ، مراجعه به آراء عمومی و غیره وجود داشته باشد.
3ـ درمورد مسائل مورد اختلاف در نزد افکار عمومی ، باید افکار اکثریت عددی را درنظر گرفت و برای تأمین نظر اکثریت ، باید حق رأی و مشارکت سیاسی را به همه گروهها و اقلیت ها بسط داد.
4ـ حکومت دموکراسی در فضایی عمل می کند که سرشار از نهادها و انجمن های مستقل و خودجوش و متعددی باشد که در مقابل خودکامگی احتمالی حکام از حقوق و آزادیهای افراد و انجمن ها پشتیبانی کنند .
5ـ حکومت دموکراسی مستلزم کثرت گرایی اجتماعی است ؛ یعنی این واقعیت که هر جامعه ای مرکب از منافع و علائق و ارزشهای گوناگون است ، باید درنظر گرفته شود. حکومت دموکراسی نمی تواند به سود یکی از این اجزاء عمل کند.
6ـ دموکراسی مستلزم نسبی گرایی ارزشی و اخلاقی است و بنابراین هیچ گروهی حق ندارد درجایگاه حکومت ، هیچ فلسفه یا ایدئولوژی خاصی را برگروههای دیگر تحمیل کند. با تغییر افکار عمومی ، حقایق و اخلاقیات هم دگرگون می شوند. پس دموکراسی حکومتی است که درآن امکان تبدیل اقلیت های فکری به اکثریت همواره وجود دارد.
7ـ شرط عملکرد رضایت بخش نهادهای دموکراتیک رعایت آزادیهای اساسی از جمله آزادی بیان ، انجمن و قلم است ؛ آزادی همچون جریان خون ارگانیسم حکومت دموکراسی است .
بطورکلی سه دسته نظریه دربارۀ حکومت دموکراسی وجود دارد : یکی دموکراسی به معنای حکومت اکثریت مردم ؛ دوم دموکراسی به معنای حکومت قانون و سوم دموکراسی به معنای حکومت متناوب چندین گروه برگزیده.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   112 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نظام های سیاسی

دانلودمقاله فمینیسم

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله فمینیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

راهپیمایی روز جهانی زن در بنگلادش به ابتکار سازمان ملی کارگران زن در ۸ مارس ۲۰۰۵فمینیسم باور داشتن به حقوق زنان و برابری سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی زن و مرد است. فمینیسم مباحثه‌ای است که از جنبش‌ها، نظریه‌ها و فلسفه‌های گوناگون تشکیل شده است که در ارتباط با تفاوت جنسیتی هستند و از برابری برای زنان دفاع کرده و برای حقوق زنان و مسایل زنان مبارزه می‌کند.
واژهٔ فمینیسم را نخستین بار شارل فوریه، سوسیالیست قرن نوزدهمی برای دفاع از جنبش حقوق زنان به کار برد.
فمینیسم مجموعهٔ گسترده‌ای از نظریات اجتماعی، جنبش‌های سیاسی، و بینش‌های فلسفی است که عمدتاً به وسیلهٔ زنان برانگیخته شده‌اند یا از آنان الهام گرفته‌اند، مخصوصا در زمینه شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن‌ها. به عنوان یک جنبش اجتماعی، فمینیسم بیشترین تمرکز خود را معطوف به تحدید نابرابری‌های جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق و مسایل زنان کرده‌است. فمینیسم عمدتاً از ابتدای قرن ۱۹ پدید آمد. زمانی که مردم به طور وسیع این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب می‌شوند.
در طی یک قرن و نیم جنبش رو به رشد زنان هدف خود را تغییر ساختارهای اقتصادی-اجتماعی و سیاسی مبتنی بر تبعیض جنسیتی علیه زنان قرار داده‌ است.
فمینیست‌های اولیه را به اصطلاح «موج اول» می‌نامند. نهضت‌های حق‌طلبانه زنان تا سال ۱۹۶۰ جزء موج اول هستند. اولین آثار زنان در این موج از نقش محدود زنان انتقاد می‌کنند بدون اینکه لزوماً به وضعیت نامساعد آنان اشاره کرده و یا مردان را از این بابت سرزنش کنند. موج اول فمینیستی با روشنگری‌های مری ولستون کرافت و بیانیه ۳۰۰ صفحه‌ای‌اش در سال ۱۷۹۲ در انگلستان آغاز شد.
این جنبش در طول سال‌های بعد، با ظهور موج دوم فمینیسم و موج سوم فمینیسم کامل‌تر شد. فمینیسم سعی می‌کند تا ضمن درک دلایل نابرابری‌های موجود، تمرکز خود را به سیاست‌های جنسیتی، معادلات قدرت و جنسیت معطوف نماید.
موضوع‌های کلی مورد توجه فمینیسم تبعیض، رفتار قالبی، شیء‌انگاری، بی‌داد و مردسالاری/پدرسالاری هستند. فعالان فمینیست به مواردی مانند حقوق تولیدمثلی، خشونت خانگی، برابری دستمزد، آزار جنسی، و تبعیض جنسیتی می‌پردازند.
جوهرهٔ فمینیسم آن است که حقوق، مزیت‌ها، مقام، و وظایف نبایستی از روی جنسیت مشخص شوند. به رغم اینکه بسیاری از رهبران فمینیسم زنان بوده‌اند ولی این بدان معنا نیست که تمام فمینیست‌ها زن بوده‌اند/هستند.
تمام فمینیست‌ها به اصل موضوع تلاش برای احقاق حقوق زنان معتقد هستند ولی در مورد علل این ستم‌دیدگی و روش‌های مبارزه با آن اختلاف وجود دارد و همین مساله موجب همراهی فمینیسم با پسوندهای متفاوت شده‌ است.
فمینیسم (به عنوان جنبش اصالت زنان) بخشی از پدیده یا جنبش توجه به دیگری یا اصالت دیگری است، جنبشی که در قلمرو نژاد، قومیت و جنسیت پدیدار شد‌. فمینیسم در عین حال توجه‌برانگیزترین بخش این جنبش نیز هست که روایت‌های مختلفی چه در جهت موافق و چه در جهت مخالف دارد.[۱]

 

خاستگاه‌ها
در طول تاریخ حامیان برابری جنسیت‌ها و حقوق زنان را می‌توان یافت. برای مثال، ملکه تئودورا از روم شرقی یکی از طرفداران وضع قوانینی بود که موجب حمایت‌های بیشتر از زنان و آزادی‌های بیش‌تر در امور زنان می‌گشت، و کریستین د پیزان، اولین نویسنده حرفه‌ای زن، بسیاری از عقاید فمینیستی را بسیار زودتر از سال ۱۳۰۰ میلادی در مقابله با کوشش‌هایی که جهت محدود کردن ارث‌بری زنان و عضویت در اتحادیه انجام می‌گرفت ارتقا داد. به هر حال، بیش از چند قرن از یکپارچگی فمینیسم به عنوان یک فلسفه گسترده و جنبش اجتماعی نگذشته‌است.
تاریخ فمینیسم مدرن به عنوان یک فلسفه و جنبش اغلب باز می‌گردد به روشنفکری با روشنفکرانی همچون مری ورتلی مونتاگو و مارکوئیز د کاندورست که از تحصیلات زنان پشتیبانی می‌کردند. اولین مجمع علمی زنان در سال ۱۷۸۵ در میدلبورگ، شهری در جنوب جمهوری هلند بنیان نهاده شد. در طی این دوره وجود روزنامه‌هایی برای زنان که مبتنی بر موضوعاتی همچون علم بود به خوبی عمومی گردید. مری ولستن کرفت «یک حمایت کننده از حقوق زنان» در سال (۱۷۹۲) یکی از اولین عاملانی است که بدون شک می‌تواند فمینیست نامیده شود.
فمینیسم در قرن نوزدهم یک جنبش نهادینه شد تا این که مردم به گونه‌ای افزون‌تر نسبت به رفتار ناعادلانه با زنان آگاهی یابند. شارل فوریه سوسیالیست آرمان‌خواه در سال ۱۸۳۷ کلمه «فمینیسم» را اختراع نمود، و معتقد بود که گسترش پشتیبانی از حقوق زنان در همه جوامع زودتر از سال ۱۸۰۸ پیشرفت خواهد کرد. از اولین همایش حقوق زنان در سنکا فالز، نیویورک در سال ۱۸۴۸ جنبشی سازمان‌یافته تاریخ‌گذاری شد. در سال ۱۸۶۹، جان استوارت میل کتاب پیروی از زنان را به جهت اثبات این که «تبعیت قانونی تنها یک جنس از دیگری اشتباه بوده... و ...یکی از رئوس موانع جهت پیشرفت انسان است» منتشر نمود.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم زنان در بسیاری از کشورها توانستند به حق رای و شرکت در انتخابات دست یابند. نیوزیلند در سال ۱۸۹۳ اولین این کشورها بود. با کمک کیت شپارد طرفدار دادن حق رای یا حق انتخاب به زنان، مخصوصا در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول پیشرفت کرد. دلایل این امر متفاوت بود، اما همه آن‌ها یک خواسته را که تصدیق همکاری و مساعدت زنان در طول جنگ بود در بر داشت، و همچنین تحت تأثیر قدرت نطق و بیانی که دو طرف در زمان توجیه تلاش‌های جنگی‌شان استفاده کردند واقع شد. برای مثال از زمانی که نکات چهارده‌گانه وودرا ویلسون خود تصمیم‌گیری را به عنوان اساس جامعه به رسمیت شناخت، تزویر در نظر نگرفتن حق نیمی از جوامع مدرن از دادن حق رای مشکل شد.

 

گرایش‌های فمینیسم
برخی از تئوریهای فمینیستی فرضیات پایه راجع به جنسیت، تفاوت جنسیت و تمایلات جنسی، شامل مقوله خود زنان را به عنوان یک عقیده کل نگر مورد تحقیق قرار می‌دهند، سایر تئوریها (به جای ارائه تعدد جنسیتها) مذکر / مونث بودن را کاملاً به صورت دوشاخه‌ای مورد تحقیق قرار می‌دهند. معذالک دیگر تئوریهای فمینیستی مفهوم «زن» را بصورت عادی تلقی و تحلیلها و مقالات انتقادی خاص از نابرابری جنسیت، تهیه می‌کنند،
و بیشتر جنبشهای اجتماعی فمینیستی حقها، علایق و مسائل زنان را ترویج می‌کنند. سالهاست که چندین زیر مجموعه از ایدئولوژی فمینیستی گسترش پیدا کرده‌است. جنبشهای فمینیستی اولیه و نخستین اغلب موج اولیه فمینیستها، و فمینیستهای حدودا بعد از سال ۱۹۶۰ موج دوم فمینیستها نامیده می‌شوند. اخیرا، در حالی که موج دوم فمینیستها هنوز فعال می‌باشند بعضی از فمینیستهای جوانتر خود را به عنوان موج سوم فمینیستها معرفی کرده‌اند.
وندی کامینر، در کتاب خود «یک آزادی هراسناک: گریز زنان از برابری» تضادهای دیگر میان فرمهای فمینیسم را شناسائی می‌کند: تضاد میان چیزی که او آن را فمینیسم «تساوی گرا» و «طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی» می‌نامد. او فمینیسم تساوی گرا را به عنوان ارتقا دهنده برابری بین زنان و مردان از طریق اهدای حقوق برابر در نظر می‌گیرد. فمینیستهای طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی ترجیح می‌دهند که بر روی حمایتهای قانونی برای زنان، همچون قوانین استخدام و قوانین طلاق که از زنان محافظت می‌نمایند متمرکز باشند، گاه از محدودیت حقوق مردان، همچون سخنرانی آزاد (مخصوصا، حق تولید و مصرف نقاشیهای مستهجن) حمایت می‌کنند

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  34  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله فمینیسم

دانلود مقاله اشکانیان

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله اشکانیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


امپراتوری اشکانی 250 ق.م. 224 م.

 

اشکانیان (۲۵۰ پ. م ۲۲۴ م.) که از تیره ایرانی پرنی و شاخه‌ای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود باختر بودند، از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان فعلی بود برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبه‌های داریوش پَرثَوَه آمده است که به زبان پارتی پهلوی می‌شود. چون پارتیان از اهل ایالت پَهلَه بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز می‌توان خواند. ایالت پارتی ها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای مازندران و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود می‌شد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای مازندران می‌زیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیه خراسان مسکن گزیدند.
این امپراتوری در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوه‌های قفقاز تا خلیج فارس توسعه یافت. در عهد اشکانی جنگ های ایران و روم آغاز شد. سلسله اشکانی در اثر اختلافات داخلی و جنگ‌های خارجی به تدریج ضعیف شد تا سر انجام به دست اردشیر اول ساسانی منقرض گردید.

 

ساتراپی پارت

 


سکه آندراگوراس, واپسین شهرب سلوکی پارت . اودر حدود 250 پیش از میلاد ادعای استقلال نمود.

 

پس از فتح ایران به دست اسکندر مقدونی و مرگ او، ایران به سلوکوس سردار مقدونی رسید؛ نخستین برخورد او با همسایگان ایران در مرزهای جنوب شرقی روی داد که نتیجه آن واگذاری بخش خاوری ایران به چاندراگوپتا پادشاه هند از سلسله ماوریا بود. در حدود ۲۸۱ پیش از میلاد اقوام بربر (به گفته منابع یونانی) به شمال شرقی ایران یورش بردند و شماری از شهرها از جمله چند مهاجرنشین یونانی را ویران ساختند. آنتیوخوس یکم پس از دفع این یورشها شمار مهاجرنشینان یونانی را افزایش داد و مرگیان را به صورت سنگر و بارویی درآورد، همچنین دو لشکر کشی به مرزهای شمال شرقی ایران انجام داد، یکی دریایی به فرماندهی پاتروکلس در امتداد کرانه های خاوری دریای مازندران و دیگری زمینی به فرماندهی دموداماس به آن سوی سیردریا (سیحون) که به تأسیس دو استان آنتیوکیس و سلوکیس انجامید. در ۲۵۰ پیش از میلاد آندراگوراس شَهرَب پارت و دیودوتوس شَهرَب (ساتراپی) باکتریا (بلخ) اعلام استقلال نمودند؛ دیودوتوس خود را شاه خواند و قلمرو یونانی - بلخی را تأسیس نمود.

 

پیدایش
که یاد و نام او [اشک یکم] در دستگاه پارت کوچک تر از کورش پارسی، اسکندر مقدونی و رومانیس رومولیس نبود. یوستینوس
به عقیده یوزف ولسکی، ارشک (اشک) در سالهای ۲۳۸/۲۳۹ پیش از میلاد و در زمان پادشاهی سلوکوس دوم کالینیکوس به پارت یورش برد و بر آندراگوراس پیروز شد، سپس بر هیرکانی (گرگان) تاخت و آنجا را تسخیر نمود و شالوده های دستگاه اشکانی و پادشاهی پارت ها را پی ریزی نمود.

 


شاهزاده پارتی, پیدا شده در خوزستان.

 

وی در آساک واقع در استاونه(آستوئن) در بخش شمالی قلمرو پارت که نِسا هم در آن بود تاجگذاری کرد. سلوکوس دوم برای باز پس گیری سرزمینهای از دست رفته پادشاهی سلوکی دست به لشکر کشی به بخش‌های شمال شرقی ایران زد، در تلاش برای دست یافتن به این هدف با دیودوتوس یکم شاه یونانی - بلخی پیمان یگانگی بست اما با مرگ دیودوتوس یکم و تغییر سیاست جانشین او، دیودوتوس دوم، که با اشک یکم متحد شد، سلوکوس دوم تنها ماند. اشک یکم به روش استپ نشینان به درون استپها پس نشست تا شاید در دشتهای هموار آنجا از سواره نظامش بهتر بهره گیرد و سپس وارد نبرد شد. نتیجه نبرد پیروزی اشک یکم بود. از آن پس پارت ها این روز را به عنوان روز استقلال جشن گرفتند. اشک دوم پس از پدر در سال ۲۱۷ پیش از میلاد بر تخت پادشاهی نشست و روند گسترش قلمرو اشکانی را ادامه داد، وی اکباتان را نیز به قلمرو اشکانی افزود. در واکنش به این امر آنتیوخوس سوم پس از در هم شکستن شورش ساتراپهای باختر ایران رهسپار خاور شد؛ اشک دوم به ناچار اکباتان را رها نمود و همچون پدرش به استپ ها پس نشست. آنتیخوس پس از باز پس گیری شهرهای تامبراکس و سورینکس و چند پیروزی بر پارتهای در حال عقب نشینی از پیش روی در استپها خودداری نمود و بنا به دلایل نامعلوم (شاید پس از شکست از اوتیدم (جانشین دیودوتوس دوم شاه یونانی - بلخی) با اشک دوم صلح نمود. نکته جالب توجه در این عقب نشینی پارتها، کشتار همه یونانیان شهر سورینکس بود؛ این مساله در تضاد با جمله های حک شده بر پشت سکه های اشکانی در آن دوره (فیل هلن [یونان دوست]) است و این نشانه دهنده سیاست واقع بینانه شاهان اشکانی و آگاهی آنان از پیوندهای میان یونانیان و سلوکیان می باشد. پس از اشک دوم دقیقا مشخص نیست چه کسی جانشین او شده، نامهایی همچون وَردان، وُنون، بلاش، خسرو و پارتامازیس آمده اند، با این حال بر سر کار آمدن نماینده شاخه فرزند کوچک تر یعنی فریاپیت (حدود ۱۹۱ تا ۱۷۵ پیش از میلاد) امری مسلم است. درباره پادشاهی او و جانشینش فرهاد یکم (حدود ۱۷۶-۱۷۵ پیش از میلاد) تقریباً چیزی نمی دانیم، تنها در دو سند درباره پادشاهی فرهاد یکم آورده شده که او پس از شکست دادن قبیله «مردها» در البرز آیشان را به خاراکس نزدیک دروازه های مازندران کوچاند.
جانشین او مهرداد یکم (حدود ۱۷۱ تا ۱۳۸ پیش از میلاد) نخستین شاه بزرگ اشکانی است که دولت پارت را به جایگاه یک امپراتوری خاوری رساند.

 

شاهنشاهی

 

بازسازی یک کمان دار پارتی کنده کاری شده بر ستون ترایان.

 

مهرداد یکم (۱۷۱ تا ۱۳۸/۱۳۷ پیش از میلاد) با آگاهی از شرایط نابه سامان دولتهای بلخی و سلوکی نخست به خاور لشکر کشی نمود تا سرزمینهایی که اوتیدم در زمان پادشاهی اشک دوم و لشکر کشی آنتیوخوس سوم گرفته بود بازپس گیرد. در آن زمان در بلخ پس از مرگ اوتیدم، فرمانروایی دوپاره شده بود، دمتریوس پسر او دولتی در هند تشکیل داده و اوکراتیدس غاصب قدرت را در بلخ غصب کرده بود. اما مهرداد یورش اصلی خود را نه به خاور بلکه به باختر انجام داد. از مرگ آنتیوخوس چهارم اپیفان پس از یورش ناکامش به ایران که با پارتها تماسی پیدا نکرد، وضع سلوکیان بحرانی شد و شَهرَب ماد به نام تیمارخوس اعلام پادشاهی کرد. تیمارخوس پس از نبردهای طولانی از مهرداد شکست خورد و مهرداد ماد را نیز به فرمانروایی خود افزود و باکازیس نامی را به حکومت آن نشاند. با تسخیر ماد راه ورود به بین النهرین باز شد و مهرداد با بهره جستن از پیکار میان دمتریوس دوم سلوکی و تریفون غاصب به میان رودان تاخت و بابِل و سلوکیه را گرفت، وی در سلوکیه با عنوان «شاهنشاه» تاجگذاری کرد در حالی که منطقه نفوذش در ۱۴۱ پیش از میلاد تا شهر اوروک در جنوب بابل گسترش یافته بود.

 


سوار پارتی. Palazzo Madama, تورین, ایتالیا.

 

دمتریوس پس از غلبه بر تریفون و دلگرمی از دعوت مادها و شهرهای یونانی خود را آماده جنگ با مهرداد نمود. از سوی دیگر خود پارت مورد تهدید سکاها قرار گرفته بود. مهرداد که با جنگی دو سویه روبرو شده بود، خود با بخشی از سپاه به هیرکانیه رفت و وظیفه رودررویی با دمتریوس را بر دوش فرماندهان خویش گذاشت.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  14  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اشکانیان

دانلود مقاله معماری ارگانیک

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله معماری ارگانیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

معماری ارگانیک
بینش معماری ارگانیک ریشه در فلسفه رمانتیک دارد.رمانتیسم یک جنبش فلسفی هنری و ادبی در اواخر قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی در شمال غربی اروپا بودکه به سایر نقاط اروپا و آمریکا سرایت کرد. این جنبش واکنشی در مقابل خرد گرایی عقل مدرن بود. رمانتیک ها همانند پیروان تفکر کلاسیک به ذهن انسان اعتقاد داشتند. ولی رمانتیک ها به آن بخش از ذهنتوجه داشتند که بیشتر در باره احساس وعواطف بود.درصورتی که برای فلاسفه کلاسیک عقل و منطق اهمیت داشت.
نکته حائز اهمیت این که اکثر فلاسفه رمانتیک شاعر بودند و به تجلیل از طبیعت عواطف وتخیل می پرداختنددر حالی که اکثر فلاسفه کلاسیک ریاضیدان بودند. برای نطریه پردازان قرن نوزدهم آمریکا که به دنبال زیبایی مدرن بودند طبیعت تنها فلسفه صحیح تلقی می شدهنرمند می بایست ترکیبی می ساخت که به موازات طبیعت باشد و پروسه حیات و رشد و توسعه را به صورتی انتزاعی نشان دهد.
رالف والدو امرسون نویسنده شاعر و کشیش آمریکایی هنرمندان را تشویق می کرد که از طبیعت الهام بگیرند.وی هنرمندان را برای یافتن رابطه بین فرم و عملکرد در طبیعت هدایت می کرد او می نویسد :طبیعت سیستمی از فرم ها و روش های به وجود آوردن را خلق می کند که مستقیما قابل تطبیق در هنر است. همچنین ویوله لودوک معمار معروف فرانسوی معماران را ترغیب می کرد که قوانین طبیعی خلقت را به کار گیرند همانند مجسمه سازان قرون وسطی که گیاهان و حیوانات را مطالعه می کردند تا بفهمند که چگونه فرم های آنها یک عملکردی را نشان می دهند و یا خود را با خصوصیات ارگانیسم تطبیق می دهند.
معماری ارگانیک در آمریکا در قرن ۱۹ توسط فرانک فرنس و لویی سالیوان شکل گرفت.اوج شکوفایی این نظریه را می توان در نیمه اول قرن بیستم درنوشتارها وطرح های فرانک لوید رایت مشاهده کرد. به اعتقاد فرانک فرنس بر اساس نظریه ارگانیک همه فرمها طبیعی پویا هستند.نیروها وفشارهایی که در ساختار یک حیوان دخیل هستند کشش ماهیچه ها و مفاصل هنگامی که موجود حرکت می کند طرح رشد و گسترش که در فرم گیاهان و صدف ها دیده می شود تصویری از یک شکل زنده است.اگر یک کار هنری بخواهد بیان کننده باشد باید به صورت ارگانیک ساخته شود.اجزا آن نمی توانند به صورت بخش های مجزا باشند بلکه آنها باید در یک سیستم پویا و شکل پذیر در یکدیگر ادغام شده باشند بیان در معماری باید در حل کردن نیروهای فیزیکی که در یک کالبد ارگانیک عمل می کند صورت می گیرد. سالیوان از پایه گذاران مکتب شیکاگو ومعماری مدرن درآمریکا بود وی اعتقاد بسیار زیادی به فرم های طبیعی و سبک ارگانیک داشت.سالیوان به روشی معتقد بود که مشابه پروسه به وجود آوردن در طبیعت بود.او برای اولین بار اصطلاح فرم تابع عملکرد را بیان نمود.یعنی سالیوان فرم تابع عملکرد را در پروسه رشد و حرکت طبیعی می دید.
سالیوان در مورد مصالح می گفت :سنگ و ملات در ساختمان ارگانیک زنده می شود.موضوعی که فرانک لوید رایت شاگرد وی بهتر از هر معمار معاصر دیگری آن را در ساختمان هایش نشان داده است. رایت اگر چه با تکنولوژی مدرن مخالفتی نداشت ولی وی آن را به عنوان غایت و هدف تلقی نمی نمود.به اعتقاد رایت تکنولوژی وسیله ای است برای رسیدن به یک معماری والاترکه از نظر وی همانا معماری ارگانیک بود.
رایت در ۲۰ مه ۱۹۵۳ در تلیسین معماری ارگانیک را در نه عبارت ذیل تعریف کرد:
۱- طبیعت: فقط شامل محیط خارج مانند ابرها درختان و حیوانات نمی شود بلکه شامل داخل بنا و اجزا و مصالح آن می باشد.
۲- ارگانیک: به معنای همگونی و تلفیق اجزا نسبت به کل وکل نسبت به اجزا است.
۳- شکل تابع عملکرد:عملکرد صرف صحیح نمی باشد بلکه تلفیق فرم و عملکرد و استفاده از ابداع وقدرت تفکر انسان در رابطه با عملکرد ضروری است.فرم و عملکرد یکی هستند.
۴- لطافت:تفکر و تخیل انسان باید مصالح وسازه سخت ساختمان را به صورت فرم های دلپذیر و انسانی شکل دهد.همان گونه که پوشش درخت و گل بوته ها شاخه های آنها را تکمیل می کند.مکانیک ساختمان باید در اختیار انسان باشد و نه بالعکس.
۵- سنت: تبعیت و نه تقلید از سنت اساس تفکر معماری ارگانیک است.
۶- تزئینات: بخش جدائی ناپذیر از معماری است.رابطه تزئینات به معماری همانند گل ها به شاخه های بوته می باشد.
۷- روح: روح چیزی نیست که به ساختمان القا شود بلکه باید در درون آن وجود داشته باشد و از داخل به خارج گسترش یابد.
۸- بعد سوم: بر خلاف اعتقاد عمومی بعد سوم عرض نیست بلکه ضخامت و عمق است.
۹- فضا: عنصری است که دائما باید در حال گسترش باشد.فضا یک شالوده پنهانی است که تمام ریتم های ساختمان باید از آن منبعث شود و در آن جریان داشته باشد.
شاهکار معماری فرانک لوید رایت ونظریه ارگانیک را می توان در خانه آبشار در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا دید.موارد طراحی و اجرایی را که رایت برای این خانه ویلایی در نظر گرفته بود می توان درهشت مورد زیر اشاره کرد.
۱- حداقل دخالت در محیط طبیعی
۲- تلفیق حجم ساختمان با محیط طبیعی به گونه ای که هر یک مکمل دیگری باشد.
۳-ایجاد فضاهای بین ساختمان و محیط طبیعی
۴- تلفیق فضای داخل با خارج
۵- نصب پنجره های سرتاسری و از بین بردن گوشه های اتاق
۶- استفاده از مصالح محیط طبیعی مانند صخره ها و گیاهان چه در داخل بنا چه در خارج بنا
۷- نمایش مصالح به همان گونه که هست چه سنگ چه چوب و یا آجر
۸- استمرار نمایش مصالح از داخل به بنا
از نظر رایت ارگانیک یعنی تلفیق شدن کل مجموعه و در مورد ساختمان ارگانیک معتقد بود: ساخته شده توسط افراد از درون زمین با تمهیداتی که خود در نظرمی گیرند و با توجه به زمان مکان محیط و هدف. از جمله معماران مطرح این سبک در آمریکا در حال حاضر فی جونز است.هرچند معماری ارگانیک بر خلاف کارهای میس و کوربوزیه صورتی جهانی به خود نگرفت ولی با این حال پیروانی در سایر کشورها پیدا کرد.در اروپا می توان از هوگوهرینگ و هانز شارونآلمانی آلوار آلتو فنلاندی وگروه دیستیل در هلند نام برد.در ایران هم می توان در کارهای مهندس هوشنگ سیحون – مهندس پاسبان – مهندس مهرداد ایروانیان نمونه هایی ازاصول طراحی معماری ارگانیک را مشاهده کرد.
ارتباط معماری با ارگانیسم های طبیعی به طور موثر به ۴ مورد محدود میشود:
۱- رابطه ی ارگانیسم ها با محیط خود
۲-وابستگی بین ارگانها با یکدیگر
۳- رابطه ی بین فرم و عملکرد
۴- اصل حیات
خانه آبشار ( کوفمن )
معماری فقط نوعی فعالیت رویداد یا مجموعه ای از دست سازها نیست حتی هنر صرف هم نیست . معماری برای تمام امور انسانی بنیادی و اساسی است و از همان آغاز تمدن ایجاد شده است چرا که بدون آن امکان بوجود آمدن تمدن یا فرهنگی وجود نداشت. معماری اجتناب ناپذیر جهانی بی پایان و نیاز ابتدایی است . دامنه ی معماری از بدوی ترین شکل سکونت در غارها تا پیچیده ترین نوع ساختمانها را در بر می گیرد.
به عقیده ی بن فارمر معماری هنری است که نمی تواند خود را از شرایط بافت پیرامون جدا نگه دارد شرایطی که نا گزیر باید به آن توجه کند هر مکانی ویژگی خاص خود را دارد و پاسخ منحصر به فرد را می طلبد . با رشد توسعه ی سرمایه و ثروت تعداد مشتریان معماری افزایش یافت و مسئله ی دست یافتن به خصوصیات اصیل در معماری بومی باشدت بیشتری نمایان گشت .علیرغم اینکه مسائل اقتصادی در نهایت اثرات خود را به موضوع معماری وارد نموده اند اما منبع اصلی و بی واسطه ی موثر دگرگونی ایده ها و نظریات در معماری را بیشتر فلسفی باید دانست.
آرمان های عملکردگرایانه
یکی از کنجکاو ترین و دور از دسترس ترین پدیده های نیمه ی قرن نوزدهم نیاز گسترده و مصرانه در تقاضای یک معماری جدید بود که در حدود سال۱۸۹۰ به اوج خود رسید زمانیکه گستره ی تجاری فولاد و بتن مصلح توصعه ی قابل ملاحظه ای یافت. نیاز به پاسخ گویی به خواسته ها ی جدید از جمله نیاز به ساختمان های صنعتی ، راه آهن ، مرکز خرید، زندان ها ، بانک ها ، کار خانه جات، خانه های شهری ، خانه های کارگری …که ناشی از صنعتی شدن بود عمدتا خطوط و فرمها تناسباتی منتهی شد که در الفبای معماری ما جایی نداشته بود .
مبلغینی نظیر جیمز فرگوسن در نظریه های خود پا را از تحول تدریجی فرمهای کلاسیک و قرون وسطایی فراتر نهاده اند او معماری معاصر شرقی را به واسطه ی تداوم ظهورش در تطابق با یک سنت پایدار میشود و آنچه فرگوسن و پیروانش میخواستند دگرگونی بود در راستای دگرگونی های اجتماعی و فنی که در تمدن جدید در شرف وقوع بود و سفارش دهندگان و مشتریان آخرین افرادی بودند که در طلب یک دگرگونی بودند . در قرن نوزدهم معماران و اندیشمندان برای به ظهور رسانیدن معماری جدید به نتیجه ی مهمی رسیدند و به قیاس معماری با مقوله های مختلف پرداختند که قیاس های عملکردی مهمترین قیاس بودند که عبارت است از
قیاس معماری با موجودات زنده
قیاس زیست شناسی
قیاس معماری باماشین مکانیکی
قیاس زیست شناسانه
شاید بتوان گفت که برای اولین بار این بوفن بود که در سخنرانی خود در آکادمی فرانسه در باغ موضوع سبک از قیاس های زیست شناسانه در توضیح مقصود خود استفاده کرد گفت : ذهن انسان هرگز قادر به خلق چیزی نیست مگر اینکه ذهن او از طریق انجام تجربیات و تمرکز افکار پرورانده شده باشد بدان معنی که ادراکات او نطفه های محصول او را شکل میدهد.
فرانک لوید رایت در مقتله ای باد عنوان در باب علت معماری گفت : منظور من از معماری ارگانیک آن است که این معماری از درون به بیرون در هماهنگی با شرایطی که ایجاد آن را میسر میدارد توسعه میابد .همچنین از ایده ی تکامل تدریجی به مثابه یک تفکر نوین در قیاس زیست شناسانه میتوان استفاده کرد این تکامل تدریجی عینا در مورد معماری نیز مصداق دارد.
همانطوریکه معماری رم تکامل یافته ی معماری یونان با معماری دوره های بعد از مسیحسیت تکامل یافته ی دوره های قبل خود میباشد نظریه ی تکامل نظریه ی مکتبتبعیت عملکرد از فرم را تائید میکند و این نظریه را ارائه میکند که ابتدا فرمها بوجود آمدند سپس عملکردها و اگر دگرگونی در فرمها به وقوع میپیوندد به واسطه ی عدم توانایی عملکردی فرمها به وقوع میپیوندد و فرمهای فاقد عملکرد قادر به بقا نیستند.
این قیاس سرانجام منجر به پیدایش معماری ارگانیک درقرن ۱۹ شد.
رابطه ی ارگانیسم با محیط خود و قیاس آن با معماری
فون هامبولت معتقد است که گیاهان را نباید با توجه به ویژگی های ذاتی طبقه بندی کرد بلکه بر اساس محیط و اقلیم پرورش آن را باید بررسی کرد که در این زمینه بسیار شبیه معماری است. به این ترتیب که معماتری را باید با توجه به موقعیت منطقه ای بررسی کرد نه نوع عملکرد آن ویژگی های محیطی درفرم تاثیر مستقیم دارد به عنوان مثال معابد یونان با معابد ژاپن تقریبا دارای یک نوع عملکرد ولی ساختار و فرم کاملا متفاوتی دارند.
وابستگی بین ارگانها و رابطه ی آن ها با یکدیگر شاید بتوان آن را به مثابه ارتباط بین بخش های مختلف یک ساختمان توجیه کرد به نظر ویکدو ازیر بخش های یک ساختمان را به مثابه دندان های یک حیوان تشبیه کرده است که گویای نوع خاصی از ساختار زنده و روند هضم می باشد و منطبق بر نحوه ی زندگی او شکل یافته و دقیقا هر قسمت تکمیل کننده ی قسمت دیگر است بخشها و ارتباطات بین بخشها بیانگر نوع عملکرد یک بنا می باشد .
رابطه ی بین فرم و عملکرد
مهمترین واقعیت مهم زیست شناسانه ای که در ارتباط با معماری قابل قیاس مینماید مقوله ی ارتباط فرم با عملکرد را شامل می شود . نظریه ای که گویای تبعیت فرم از عملکرد است به شدت توسط آن دسته که به تبعیت عملکرد از فرم معتقد بودند مورد اعتراف قرار میگیرد و هیچ کس ارتباط بین فرم و عملکرد را انکار نمیکرد از لحاظ قیاس عملکردی رابطه ی بین فرم و عملکرد به مثابه ضرورتی برای زیبا بودن قلمداد می شود. همانگونه که به لحاظ قیاس زیست شناسانه این رابطه به معنی داشتن حیات است.
بودلر در سال ۱۸۵۵ گفت : زیست شناسان بهترین کسانی هستند که میدانند بین فرم و عملکرد چه ارتباط تحسین بر انگیزی است و بسته به موقعیت و نوع عملکرد هر حیوان ، ارگانیسم اعضا و فرم آن ارگانیسم تغییر می کند. به نظر فرانک لوید رایت معماری ارگانیک به معنی معماری زنده است معماری که درآن هر گونه فرم بی خاصیت همانند بخشی از روند رشد یک موجود از سیستم حذف می شود و معماری در آن هر عنصر و هر جزئی از عناصر در ارتباط با وظیفه ای که بایستی به انجام برسانند شکل می گیرد .
سر دبیر یکی از مجلات معماری در سال ۱۸۶۳ گفته بود که ما این معماری را معماری ارگانیک مینامیم زیرا این معماری در ارتباط با مکاتب تاریخی والتقاطی حاوی همان رابطه ایست که زندگی سازمان یافته ی حیوانات و گیاهان با موجودیت سازمان نیافته ی زمین و محیطی که جهان را شکل داده است بر قرار نموده است .
در آخر اینکه معماری دیگر بهانه ای برای فراموشی همجواری خود با دیگر عناصر موجود در دست ندارد ولی از طرف دیگر با پذیرش کلی فلسفه ی عملکرد گرایی دیگر نیازی به ارتکاب به آنچه که در دوران معماری انقلابی که بی توجهی به نیازمندی های کاربردی و منطق ساختاری و توجه به ایده های فرمال به گونه ای اسف بار و اهانت آمیز هنر خوانده میشد وجود ندارد . وقتی چنین ساختمان هایی در شهرهای ما پهلوی هم گذاشته میشوند مصداقی مسرت بخش از پی ریزی شایستگیها و مناسب بودن جلوه گر میشود ولی در عین حال حاوی پیام هشدار دهنده نیز هستند وآن اینکه در معماری ضرورتا تنها شایستگی و مناسب بودن نیست که بقا را تضمین می کند .
قیاس مکانیکی
از جمله قیاس هایی که اهمیت زیاد دارد قیاس بین ساختمان و ماشین مکانیکی به لحاظ تاریخی حتی میتوان گفت که این قیاس برتری و ارجحیت خاصی دارد بخصوص زمانیکه ما حاوی بودن یک عملکرد را به مثابه یک نظریه یی بنیادی در وجود زیبایی مد نظر داشته باشیم. در اوایل قرن نوزدهم هنری میلن -ادواردز سعی کرد به ویژگیهای ارگانیک فرمها از طریق بررسی انها به مثابه یک ماشین دست یابد .
امروزه با قیاس های مکانیکی عمدتا به واسطه ی نظریات لوکوربوزیه که در کتابی با عنوان به سوی یک معماری جدید منتشر شده است و آنچه که او نمایانده است حاوی یک پیشینه ی متمایز و طولانی است و نام لوکوربوزیهن غالبا با کلمه ی عملکرد گرایی تشخص یافته و خانه را یک نوع ماشین فرض می کند .
فردریک اچلر به عنوان مقدمه در ترجمه ی انگلیسی کتاب لوکوربوزیه نوشت در مهندسی مکانیکی مدرنو فرمهاد عمدتا در ارتباط با عملکردشان توسعه می یابند بدین لحاظ طراح یا مخترع شاید حتی کوچکترین توجهات خود را به اینکه در نهایت فرمهایی که طرح می کند چگونه خواهد بود معطوف نمی دارد و از آنجایی که او دارای یک غریزه ی طبیعی نا خود آگاه خواهان نظم می باشند و برای اچلر اصالت مندرجات کتابهای لوکوربوزیه این بود که خواننده را وادار می ساخت که به پارتنون یا سن پیترو یا رم به گونه ای نگاه کند که به یک اتوموبیل خیره می شود چنانچه این ساختمان ها با توجه به خصوصیات عملکردی و تجسمی آنها مورد مطالعه قرار گیرند با ظاهری کاملا نوین جلوه خواهند کرد .
تردیدی نیست که شعار لوکوربوزیه مبمنی بر اینکه یک خانه ماشینی است برای زندگی کردن در تاثیری بسیار قویی و تعیین کننده ای برتمایل طبیعی قرن بیستم گذاشته باشد . در قیاس مکانیکی یکی از فاجعه آمیز ترین نتایج حاصله از این قیاس ضروری است که ذکر شود و آن این واقعیت است که با ساختمان غالبا به عنوان موجودات یا اشیا تنها ومنزوی رفتار میشود که به گونه ای اختیاری در محوطه یا نقطه ای از شهر استقرار یافته است نه به عنوان بخشی از محیط که در آن جایگزین شده است.
در قیاس مکانیکی به گونه ای نا خواسته و ندانسته بر نقطه نظری کاملا متضاد تکیه زده میشود کشتی ها هواپیماها ، اتومبیل ها برای مکان جغرافی دقیق و خواصی طراحی نشده و با نقطه نظر ضرورت وجود ارتباط فضایی بین آنهاد طراحی نمیشوند و این نحوه ی بر خورد است که منجر به افزایش تمایل به طراحی ساختمان به صورت منفک و مجرب به مثابه موجودی تنها در فضا شده است.
معماری ارگانیک

معماری ارگانیک فلسفه معماری است که هارمونی را میان مسکن انسان و جهان طبیعی ترویج می دهد، به وسیله طرحی که کاملا مخلوط و موافق با سایتش نزدیک می شود که ساختمان ها ، مبلمان و محیط ها بخشی از ترکیب متحد وابسته به یکدیگر شده اند .معماران Imre makovecz , Hundertr wasser , Bruno zevi , rudulf steiner , bruce goff , Louis Sullivan , frank liyod wright , antoni gaudi , gustav stickly و غالب اخیر anton alberts و laurie backer همه در کارشان در معماری ارگانیک مشهور هستند.
همچنین معماری ارگانیک به همه طبیعت از مراحل طراحی فرانک لوید رایت ترجمه شده است. متریال ها، اشکال عمده و ترتیب اصلی مطالب مهم ادامه پیدا می کنند که خودشان را به عنوان یک چیز کلی در سراسر ساختمان تکرار کنند .
ایده معماری ارگانیک فقط به لفظ ارتباط ساختمان با محیط های طبیعی اشاره نمی کند، بلکه چگونگی طراحی ساختمان ها تفکر دقیقی هست درباره اینکه آیا اینها ارگانیسم یکپارچه ای بودند.
هندسه در سراسر ساختمان های رایت حالت و منشا مرکزی را درست می کند.
همچنین ضرورتاً معماری ارگانیک طراحی تحت اللفظی از هر جزء ساختمان است. از پنجره تا کف سازی ها، تا صندلی های شخصی، قصد دارد که فضا را پر کند.
هر چیزی که با دیگری ارتباط دارد بازتاب سیستم های مرتب همزیستی با طبیعت است .اصطلاح معماری ارگانیک به وسیله فرانک لوید رایت معمار معروف ابداع شد گرچه هیچ وقت سبک پنهانش با نوشته به صورت خوبی بند بند نشده بود :
"در نتیجه من اینجا می ایستم قبل از موعظه کردن شما برای معماری ارگانیک :
شناساندن معماری ارگانیک برای داشتن یک هدف مدرن و آموزش آن بسیار نیازمند است، اگر ما اکنون برای دیدن کل زندگی هستیم و پذیرایی کل زندگی، نگه داشتن سنت های ضروری برای یک سنت عام ( مهم ) ،همچنین گرامی نداشتن هیچ شکل متعصبانه که برای ما در گذشته حال و آینده پا برجا مانده است. اما در عوض تمجید از قوانین ساده عقل سلیم یا حس فوق العاده ای که شما ترجیح می دهید از راه عناصر طبیعی تعیین کنید." ( فرانک لوید رایت ، معمار ارگانیک ، سال 1939 ) .
تئوریسین ، دیوید پیرسون لیستی از قوانین درباره طراحی معماری ارگانیک پیشنهاد کرد که به عنوان gaia charter برای طراحی و معماری ارگانیک شناخته شده است که می گوید بگزارید طراحی :
- الهام گرفته از طبیعت و قابل تحمل ، شاداب نگه داشته شده از گزند و گوناگون باشد
- آشکار مانند یک ارگانیسم ، از دانه درون
- پیرو جریان ها و قابل انعطاف و قابل انطباق
- ارضا کننده نیاز های اجتماعی ، مادی و معنوی
- رویاننده سایت و بی همتا
- تجلیل کننده از روح جوانی ، بازی و سورپرایز
- بیان کننده ریتم موزیک و قدرت رقص
یک نمونه شناخته شده از معماری ارگانیک خانه آبشار است .محل اقامتی که فرانک لوید رایت برای خانواده کافمن در روستایی در پنسیلوانیا طراحی کرده است .رایت انتخاب های بسیاری داشت تا محل خانه را در این سایت بزرگ تعیین کند اما خواست که خانه را با وجود سر و صدای شلوغ از هجوم آب و شیب سایت ، مستقیما بالاتر از آبشار و نزدیک نهر ایجاد کند . خط بندی افقی بنایی سنگی ،با پایه های جسورانه از بتون زرد رنگ ،با صخره محلی بیرون زده و محیط پوشیده از درخت ترکیب می شود .
تاریخچه معماری ارگانیک
ادگار کافمن یک تاجر موفق اهل پترزبورگ و موسس فروشگاه بزرگ کافمن بود . پسرش ، معماری را به طور خلاصه زیر نظر رایت آموخت . ادگار به وسیله رایت و پسرش ترغیب شده بود که هزینه مدل شهر رویایی اش را جزء به جزء برشمرد. وقتی کامل شد ، در فروشگاه بزرگ کافمن نشان داده شد و رایت در خانه کافمن «برجی کوچک» مهمان بود ، جایی که شاهکار شهر نورمان فرانسه به وسیله معمار معروف پترزبورگ بنوجانسن (1964-1874) ، در کلیسای شیک fox در حومه شهر را در سال 1923 برای کافمن به وجود آورد. رایت و فامیل کافمن در برج کوچک از نوشیدنیها لذت می بردند تا وقتی که رایت ، کسی که هیچ موقعیتی را برای فریفتن مشتری از دست نمی دهد ، با لحنی به ادگار گفت که بزرگتر فامیل کافمن قصد استراق سمع را دارد ، «ادگار ، این خانه لایق والدین تو نیست ...» این گفته علاقه کافمن را به چیزی شایسته تر تحریک کرد، نتیجه نهایی خانه آبشار شد .
کافمن مقداری مایملک همراه با آبشار و چندین کلبه در خارج پترزبورگ داشت . کلبه ها در کمپشان شروع به خراب شدن کردند تا جایی که اسباب باید دوباره سازی می شدند، کافمن با رایت تماس گرفت. در نوامبر 1934 رایت از Bear Run (جاده ای روستایی در یک مایلی شهریتان stewart ، استان Fayette ، پنسیلوانیا) دیدن کرد. او بررسی محیط پیرامون آبشار را خواست، که در مارس 1935 به دستش رسید . این بررسی به وسیله مهندس شرکت Fayette از Union town ، پنسیلوانیا تهیه شده بود و شامل همه تخته سنگها، درختها و توپوگرافی بود. رایت 9 ماه برای نظراتش درباره سایت وقت گرفت تا به طرحی که به سرعت اسکیس زده بود شکل بدهد، برای بررسی و تطابق با آنان در سال 1935 .پس از آن بود که کافمن برای اولین بار متوجه شد که طرح رایت برای خانه قرار است در بالای آبشار ساخته شود به جای پایین آبشار ، جایی که او فکر می کرد .

 


طراحی و ساخت
طرح ساخت خانه آبشار به رایت با مشارکت Mendel Glickman و Willian Wesley peters ، کسانی که مسئول طراحی ستونهای انقلابی، که خصیصه طراحی رایت بود ، سپرده شد. در 15 اکتبر 1935 پلانهای اولیه برای تائید به کافمن فرستاده شد ، پس از دیدار مجددی که رایت از سایت کرد و برآورد هزینه را برای مشتری اش تهیه کرد . در اکتبر 1935 یک معدن سنگ قدیمی در غرب آبشار برای تهیه سنگهای مورد نیاز برای دیوارهای ساختمان باز شد . رایت در دوره ساخت فقط از سایت دیدارهای دوره ای می کرد . در عوض باب موشر (Bob Mosher) ، یکی از شاگردانش رابه عنوان نماینده ثابت در سایت ، تعیین کرد . در مارس 1936 ترسیم نهایی کار به وسیله رایت با آغاز کار در روی پله و اصل خانه بیرون آمد . کار ساخت با کشمکش بین رایت ، کافمن و پیمانکار ساختمان دچار دردسر شده بود.
کافمن طراحی رایت را به وسیله فیلمی از مهندسان مشاور مرور می کرد به طوری که شک کرد که آیا رایت تجربه کافی برای استفاده از بتون مسلح را دارا است . رایت به محض دریافت خبرشان ،دلخور شد و بلافاصله از کافمن خواست تا طراحی هایش را برگرداند و نشان داد که درحال صرف نظر از پروژه است . کافمن عذرخواهی کرد و متعاقبا گزارش مهندس را در داخل دیوار سنگی خانه دفن کرد.
در ژوئن 1936 رایت پس از بازدید از سایت ، کار با بتون برای پل را که داشت ساخته می شد ، رد کرد . برای کف سازی پایه ای ، رایت و تیمش از میله هایی به صورت وارونه با ورقه صاف استفاده کردند . برای ساخت فرم زیرین سقف فضای پایین ، پیمانکار ، والترهال ، که یک مهندس بود ، محاسبات مستقلی را ارائه داد و برای افزایش تقویت پوشش سقف طبقه اول دلیل آورد . رایت ، مانع پیمانکار شد . تا وقتی که چندین منبع توضیح دادند که این پیمانکار بوده که بی سروصدا کار تقویت را دو برابر کرد ، به عقیده دیگران این تقاضای کافمن بود که مهندسان مشاورش طراحی های تقویتی رایت را دوباره طراحی کنند و مقدار فولاد تعیین شده به وسیله رایت را مضاعف کنند . فولاد اضافی نه فقط وزنی به slab (تخته سنگ) اضافه نکرد بلکه بسیار نزدیک به یکدیگر گذاشته شد که بتون اغلب نمی توانست چنانکه باید و شاید بین فولاد را پر کند . که slab را سست کرد افزایش پیمانکار نتوانست چارچوب پایه در را در شیب ناچیز رو به بالا درست کند، تا نشست و سستی پایه را جبران کند، تا باردیگر بتون بهبود یابد و چارچوب برداشته شود . در نتیجه سستی قابل ملاحظه ای را گسترش داد. به محض فهمیدن اینکه چه کاری انجام شد ، رایت موقتا موشر را با ادگار تافل جایگزین کرد .
مهندسان مشاور با موافقت کافمن برای پیمانکار ترتیب دادند که دیوار پشتیبان را در زیر تیر اصلی تکیه گاه برای تراس غربی اجرا کند . وقتی رایت در بازدید از سایت آن را فهمید، موشر را احتیاطاً از هدایت بر سنگها برکنار کرد . بعدا وقتی کافمن اعتراف کرد که چه کار کرده است رایت به او کاری را که موشر انجام داده بود، و پایه بالا نگه داشته شده در طی ماه گذشته در تست بارگذاری بدون پشتیبانی دیوار را، نشان داد .
در اکتبر 1937 اصل خانه کامل شد .
هزینه
در زمان ساخت جمعاًَ 155000 دلار برای خانه هزینه شد . پی آمد می آید : خانه 75000 دلار ، اتمام و مبله 22000 ، خانه مهیمان ،گاراژ و اقامتگاه خدمتکاران 50000 دلار ، دستمزد معمار 8000 دلار ، با حساب تورم می شود 3/2 میلیون دلار درسال 2007 .
استفاده از خانه
از سال 1937 تا 1963 خانه آبشار ،خانه تعطیلات آخر هفته فامیل بود . در سال 1963 کافمن کوچک مایملک را به Western Pennsylvania conservancy بخشید . در سال 1964 به عنوان موزه بر روی عموم باز شد و تا ژانویه 2008 نزدیک به 5 میلیون نفر از خانه بازدید کردند . در حال حاضر هر ساله پذیرایی بیش از 120000 بازدید کننده است.
سبک
خانه آبشار به عنوان یکی از بهترین شاهکارهای رایت ، به عنوان پویایی و همچنین برای یکپارپگی اش با محیط برجسته طبیعی قرار گرفته است . وسعت نبوغ رایت در اتمام هر جزء از این طرح ، تنها می تواند در این عکسها اشاره کند . این طرح ارگانیک اقامتگاه شخصی ، قصد دارد که انزوای طبیعت برای دارندگانش را داشته باشد . خانه برای ارتباطاش با سایت شناخته شده است . بر روی آبشار فعالی که در زیر خانه جاری است ساخته شده است . اجاق شومینه در اتاق نشیمن از تخته سنگهای یافته شده در سایت ترکیب شده است و به محض اینکه خانه ساخته شد ، یک گروه از تخته سنگها که در محل جا مانده بود مختصراً در میان کف اتاق نشیمن پیش امد . رایت در آغاز قصد داشت که این تخته سنگها هم سطح با کف زمین برش خواهد خورد ، اما آن ، یکی از مکانهای آفتابی مورد علاقه خانواده کافمن شد ، بنابراین آقای کافمن اصرار کرد که آن همانطور که هست بماند . همزمان با اینکه آتشدان به صورت عادی باقی ماند ، و اثر بخشیدن صخره های خشک جلو آمده از جویبار ، کف های سنگی زیاد شد .
به انضمام گسترش محیط تا کوچکترین جزئیات ، به عنوان مثال در مکان برخورد شیشه با دیوارهای سنگی فریم آهنی وجود ندارد و بلکه ، شیشه مستقیما آب بندی شده (بتونه شده) تا سنگ . راهروهایی مستقیما به پایین تا آب وجود دارد و در پلی که خانه اصلی را به ساختمان میهمان و خدمتکار ارتباط می دهد ، تخته سنگ طبیعی که آب از داخلش می چکد،به خارج باز می گرداند . اتاقهای خواب کوچک هستند ، بعضی حتی با سقف کوتاه، چه بسا برای تشویق مردم به خارج ، به طرف فضای باز اجتماعی ، سطوح و فضاهای خارج .
جویبار فعال (که کاملا از داخل و خارج خانه شنیده می شود)، سریع فرا می گیرد (احاطه می کند) ، و توده دیوارهای سنگی محلی و تراسهای پایه شده (مشابه شکلهای صخره ای در همان حوالی) می خواهند که درهارمونی باشند ، در ردیف علاقه رایت در ساختن ساختمانهایی که بیشتر ارگانیک هستند و بنابراین به نظر می رسد که بیشتر با محیطشان در تداخل باشند .
بنابراین خانه آبشار در تمام خانه می تواند شنیده شود ، و نمیتواند بدون خارج رفتن دیده شود . طرح، پهنای عریض پنجره ها را به هم آمیخت و بالکنها ازواگذاری به اتاقهای اصلی ، در احساس نزدیکی با محیط ،خارج شدند .
اوج تجربه بازدید از سایت پلکانی داخلی هست که از اتاق نشیمن به پایین هدایت می کند که دسترسی را به هجوم جویبار در پایین خانه مستقیما اجازه می دهد .
دیدگاه های رایت از آنچه که باید باشد یک ورودی بحث شده است در اینکه : هنوز ، دری که استاد رایت مطرح کرده به عنوان در اصلی ، در یک گوشه پنهان شده ، و خیلی کوچک است . ایده رایت از نمای باشکوه برای این خانه، از پرسپکتیو تمام عکس های مشهور خانه های جمع آوری شده از پایین رود و مشاهده زاویه های مقابل از در اصلی است .
در دامنه کوه در بالای خانه اصلی چهار گاراژ بدون سقف هست (با وجود اینکه خانواده کافمن درخواست گاراژ کرده بودند) با مسکنی برای خدمتکاران، و یک خواب میهمان . این ساختمان دور افتاده ضمیمه شده ، یک سال پس از استفاده ، از مصالحی با کیفیت مشابه و دقت در جزئیات مانند خانه اصلی ، ساخته شده است .
مشکل آن فقط یک استخر کوچک است که دائما به وسیله آب طبیعی خورده شده و به رودخانه پایین لبریز می شود .
مفهوم رمانتیک
انسان ها به خصوص انسان های اولیه، خردمندانه با طبیعت زندگی کرده اند که حاصل عشق و تمایل او به ارتباط همزیستانه آثار هنری، ادبی و معماری بوده است. این عشق باعث ایجاد جنبش های هنری و گرایش های رمانتیک در هنر و معماری شد.هنرمندان رمانتیک تفکرات و احساساتی فراتر از زمان و مکان خود داشتند و علت اصلی مخالفت با رمانتی سیسم همین مسأله است که فرآیندها و راه حل ها پاسخگوی نیاز مردم آن عصر نمی باشد و ذهن مردم متوجه گذشته ای می شود که بهتر بود. خلاقیت بشری که اساساً به امور اسطوره ای وابسته است باید به نوعی رمانتیک دانست. و هر کسی را که معتقد باشد معماری علاوه بر تمام امور باید احساسات انسان را نیز ارضا کند باید رمانتیک دانست.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  57  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله معماری ارگانیک