برنامه درسی مجموعه فرصت هایی برای یادگیری است؛ اما آنچه واقعیت یادگیری است در حال تغییر است. بدین نحو که تلقی ما از یادگیری بر فرصت هایی که برای دانش آموزان فراهم می آوریم، تاثیر خواهد گذاشت. یکی از زمینه هایی که بر کمفهوم یادگیری تاثیر می گذارد، پژوهش های مربوط به مغز است. در این دیدگاه مغز کلیتی بی نظیر است که در نظام های آموزشی تکه تکه شده و تفاوت میان آن ها مورد غفلت قرار گرفته است. از این رو آگاهی ما در مورد مغز ممکن است دانش برنامه ی درسی را متاثر سازد. به عنوان مثال این که ما بدانیم واقعیت یادگیری حاکی از فرآیند برقراری مجدد شبکه عصبی است، به این پرسش منتهی خواهد شد که آیا برنامه درسی چنین فرصتی را فراهم می آورد. در این مقاله کوشش شده است که دیدگاه مطالعات مغز را نسبت به عناصر برنامه درسی آشکار سازد.
نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که اهداف برنامه درسی باید با زندگی واقعی دانش آموزان مرتبط گردد. در این برنامه درگیر ساختن تمام قسمت های مغز از تهمیت ویژه ای برخوردار است، ضمن آن که بر نقش هنر و موسیقی تاکید می شود. ارزشیابی به فرآیند یادگیری معطوف است و خود ارزیابی دانش آموزان را ارج می نهد. از آن جا که مغز شبکه ای منحصر به فرد و آهنگ رشد کودکان متفاوت است، بنابراین برنامه درسی را صرفا متناسب با سن زمانی دانش آموزان نمی توان تهیه کرد. این نوع برنامه به غنی سازی محیط یادگیری تمایل دارد و بر فضای عاطفی مناسب تاکید می کند. همچنین این برنامه زندگی اجتماعی در مدرسه را پشتیبانی می کند و تفاوت سبک ها و ترجیحات دانش آموزان را مورد توجه قرار می دهد.
تعداد صفحات: 23
مغز و یادگیری(برنامه درسی مبتنی بر مغز) مقاله کامل+منابع+نمودارها(23ص)