لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
شنایی با مفاهیم اساسی حسابرسی عملیاتی (معیار)
در حسابرسی مالی، حسابرسان بیشتر، از استانداردها و اصول پذیرفته شده حسابداری بهعنوان معیار استفاده میکنند. معیارها در حسابرسی عملیاتی، شرایط متفاوتی با حسابرسی مالی دارند، زیرا اولاً این نوع حسابرسی نظامی نوظهور است و دیدگاهها و اسلوبشناسی آن در هر کشور متفاوت است. ثانیاً از پشتوانه دورهای طولانی در کارهای دانشگاهی و حرفهای برخوردار نیست. ثالثاً، حسابرسی عملیاتی در شرایط حاضر سعی در ارزیابی عملکرد واحدهای اقتصادی دارد. معیارها معمولاً درونسازمانی هستند و یا به وسیله حسابرس عملیاتی و با هماهنگی مدیریت تدوین میشوند. یک معیار حداقل در دو شکل عام و خاص قابل ارائه است. معیارهای عام از اصول عقلایی یا تفکر منطقی استنتاج میشود. معیارهای خاص از روشهای دستیابی به هدفهای یک پروژه یا برنامه خاص منتج میشود. ویژگیهای کلیدی معیارها شامل قابل فهم بودن، مربوط بودن، قابل اتکا بودن و مقایسهپذیر بودن است. اصول تعیین معیارهای حسابرسی عملیاتی، اصولی سخت و دست نیافتنی نیستند. مهمترین این اصول شامل آن است که: الف- حسابرسان باید سعی کنند اجزای مختلف برنامه را در درون پروژه یا کارهای محوله شناسایی کنند؛ ب- روشها و سیاستهای واحد مورد رسیدگی را مورد تفحص قرار دهند؛ پ - در موقع نبود هرگونه روش تثبیت شده، حسابرسان باید در واحدهای اقتصادی مشابه به جستجوی چنین روشهایی بپردازند؛ ت - اطلاعات مربوط به گذشته واحد اقتصادی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و با استفاده از تکنیکهای آماری، خود به تعیین معیارها بپردازند؛ ث - گاهی حسابرسان معیارهای حسابرسی را از انتظارات استفادهکنندگان از خدمات واحد اقتصادی کسب میکنند. در بسیاری از موارد ممکن است هیچ معیاری وجود نداشته باشد و از این رو باید معیارهای جایگزین مشخص شود. در این خصوص سه راهکار تجزیه و تحلیل مقایسهای، استفاده از استانداردهای جایگزین و آزمون منطقی بودن عملیات وجود دارد.
نویسنده:سید محمد رضا بنی فاطمی کاشی
آشنایی با مفاهیم اساسی حسابرسی عملیاتی(معیار)
مقدمهمعیارها 1 مجموعهای از شاخصها هستند که حسابرسان یافتههای خود را با آن میسنجند تا به نتیجهگیریهای منطقی دست یابند؛ و به عبارت دیگر استانداردهایی هستند که مدیریت واحد اقتصادی میتواند بهطور واقعبینانه انتظار داشته باشد که به آنها دست یابد.معیار مبنای قضاوت است. حسابرسی عملیاتی نیز شکلی از قضاوت است. هر پروژه، برنامه و واحد اقتصادی، عملکردی خوب، مناسب و یا بد دارد و در نتیجه حسابرسان عملیاتی نیز باید، چه بهطور صریح و چه ضمنی، برای امر قضاوت خود در حسابرسیها از معیار استفاده کنند. از اینرو، این معیارها هسته مرکزی کل فرایند حسابرسی را شکل میدهند. هر مدرکی به خودی خود ارزشی ندارد مگر آنکه با معیاری سنجیده شود.معیارهای حسابرسی را میتوان از جنبههای مختلف عملیات واحد اقتصادی بهکار برد. معیار برای سنجش کیفیت و بموقع بودن اطلاعات بهکار میرود، امانتداری و درستکاری مدیران را ثابت میکند و برای هر سیستم عملیاتی، از کنترل بر موجودیها گرفته تا آموزش کارکنان و ساختار سازمانی کاربرد دارد.هدف این مقاله بحث درباره موضوع <معیارها>ی حسابرسی عملیاتی است و میکوشد حسابرسان را در انتخاب معیارهای مناسب برای حسابرسی عملیاتی راهنمایی میکند.
معیارها در حسابرسی مالیدر حسابرسی مالی، حسابرسان بیشتر، از استانداردها و اصول پذیرفته شده حسابداری بهعنوان معیار استفاده میکنند. این استانداردها و اصول پذیرفته شده طی سالیان متمادی از طریقممارست و کارهای دانشگاهی و حرفهای استنتاج شده است. در نتیجه حسابرسی مالی بهعنوان نظامی مستحکم، رشد میکند و عملکرد آن در سرتاسر دنیا تقریباً یکسان است.
معیارها در حسابرسی عملیاتیمعیارها در حسابرسی عملیاتی شرایط متفاوتی با حسابرسی مالی دارند، زیرا اولاً این نوع حسابرسی نظامی نوظهور است و دیدگاهها و اسلوبشناسی آن در هر کشور متفاوت است. ثانیاً، از پشتوانه دورهای طولانی در کارهای دانشگاهی و حرفهای برخوردار نیست. ثالثاً، حسابرسی عملیاتی در شرایط حاضر سعی در ارزیابی عملکرد واحدهای اقتصادی دارد. این نوع حسابرسی با انواع مختلف اطلاعات مالی و غیرمالی روبهروست. دامنه رسیدگی آن میتواند از درستکاری مدیران، مدیریت صحیح، متناسب بودن سیستم اطلاعاتی و کارایی عملیات تا عملی بودن تصمیمگیریهای گوناگون را دربر گیرد. برای چنین محدوده وسیعی از فعالیتها و عملکردها هیچ معیاری که مورد پذیرش همگان باشد وجود ندارد. بنابراین حسابرسان عملیاتی در زمینهای به مراتب دشوارتر از حسابرسان مالی فعالیت میکنند.با توجه به این مطالب، حسابرسان عملیاتی ناچارند در مورد وظایف محوله معیارهای متناسب با آن را برقرار کنند. این مسئله ممکن است باعث بروز مشکلاتی در روابط موجود با واحد مورد رسیدگی شود. بنابراین حسابرسان باید معیارهای خود را با مدیریت واحد مورد رسیدگی مورد بحث قرار دهند و به نتیجه مشترکی برسند. اجرای عملیات حسابرسی با استفاده از معیارهایی که به وسیله واحد مورد رسیدگی تایید نشده باشد، ممکن است منجر به بروز مجادله بین دو طرف و حتی صدور گزارشهای حسابرسی غیرقابل اعتماد گردد. این وضعیت، در زمانی که حسابرسان تمایلی به توافق با نقطهنظرات رسیدگیشونده نداشته باشند، ممکن است تشدید شود. اگر این مشکل با روشن کردن موضوع در مراحل مختلف حل نشود، آنگاه حسابرس باید عملیات محوله را متوقف کند، یا در صورتی که این کار به دلایل مختلف از جمله الزامات قانونی میسر نباشد حسابرسی را ادامه دهد و موارد اختلاف با واحد مورد رسیدگی را در گزارش خود منعکس نماید. طبق استانداردهای پذیرفته شده دولتی که توسط دیوان محاسبات امریکا تدوین شده، نمونههایی از معیارهای ممکن برای بخش عمومی به شرح زیر بیان شده است:الف- انتظارات یا هدفهای وضع شده به وسیله قوانین و یا مقررات تعیین شده از سوی مدیریت،ب - استانداردها و هنجارهای فنی،پ - نظر کارشناسان،ت - عملکرد سالهای قبل،ث - عملکرد سایر واحدهای اقتصادی مشابه، وج - عملکرد در بخش خصوصی.
انواع معیارهامعیارها معمولاً درونسازمانی هستند و یا بهوسیله حسابرس عملیاتی و با هماهنگی مدیریت تدوین میشوند. نمونههایی از این معیارها به شرح زیر است:الف - معیارهای درون سازمانی: سیاستهای سازمانی، قوانین و مقررات، قراردادها، الزامات تامین مالی، طرحهای سازمانی، مقاصد و هدفهای عملیاتی، بودجهها، جدولهای سازمانی و طرحهای تفصیلی.ب - معیارهای تدوین شده توسط حسابرس عملیاتی: عملکرد سازمانهای مشابه، آمارهای مربوط به صنعت و عملکرد، عملکرد گذشته و حال صاحبکار، استانداردهای مهندسی، تجزیه و تحلیل یا بررسیهای ویژه، قضاوت حسابرسی، روشهای کاری مناسب، عرف تجاری مطلوب.برای مثال اگر هدفهای عملیاتی یک سازمان تهیه اطلاعات مالی قابل فهم، صحیح و بموقع باشد، معیارهای حسابرس عملیاتی ممکن است موارد زیر را دربرگیرد: اطلاعات تهیه شده متناسب با نیازهای مدیریت است، اطلاعات ارائه شده صحیح است، اطلاعات در یک فاصله زمانی مناسب بعد از پایان دوره مورد گزارش ارائه میشود و بدینترتیب در رسیدن به هدفهای مورد نظر مفید واقع میشود، اطلاعات بهطور صحیح درک میشود.یک معیار حداقل در دو شکل عام و خاص قابل ارائه است. معیارهای عام از اصول عقلایی یا تفکر منطقی استنتاج میشود. برای مثال، روش کار در یک سازمان ممکن است بهقدری پیچیده باشد که به هیچوجه در دستیابی به هدفها موثر واقع نشود. در این صورت، حسابرس حتی با بررسی سطحی روش کار چنین سازمانی، بلافاصله میتواند زمینههای بالقوه آسان ساختن روشهای کار را مشخص و پیشنهاد کند. مثال دیگر در این مورد، گستردگی بیش از حد حیطه کنترل سرپرستان روی افراد زیردست است که بررسی کلی در این مورد لزوم تقسیم کار را مشخص میسازد. با این حال، در اکثر موارد معیارهای عام از <رفتارهای عام پذیرفته شده مدیریت2> منتج میشوند. برای مثال، خرید کلان مقرون به صرفهتر از خرید جزئی است؛ مثال دیگر آن که تفکیک وظایف مربوط به سفارش کالا، خرید و پرداخت وجه از یکدیگر، ممکن است کاراتر باشد. معیارهای خاص از روشهای دستیابی به هدفهای یک پروژه یا برنامه خاص منتج میشود. مثلاً در برنامه ریشهکنی یک بیماری خاص، ممکن است روشهایی برای ریشهکنی بیماری در مدت معینی تعیین شود. یا در برنامه سوادآموزی همگانی ممکن است برنامه معینی برای با سواد کردن بیسوادان در مدت مشخصی تدوین شود. اینگونه روشهای تعیین شده بهعنوان معیار برای حسابرسی عملیات آن پروژه یا برنامه بهکار گرفته میشوند.همچنین، معیارهای خاص، وابسته به پروژه یا برنامه معینی در فضای مشخصی هستند، بهطوری که به تعداد پروژهها و یا برنامهها، با هدفهای متفاوت میتوان معیارهای مختلفی را در نظر گرفت. حسابرسان نیاز دارند که از جزئیات آن عملیات به میزان کافی آگاه باشند. به عنوان مثال، در زمان حسابرسی یک پروژه برقرسانی، تعیین معیارهای خاص مستلزم آن است که شاخصها در زمینههایی چون میزان سوخت مصرفی برای تولید انرژی، میزان هزینههای هر
تحقیق درمورد شنابام~1