فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد ازبکان 5ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد ازبکان 5ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 5 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

ازبکان

اُزبکان می‌تواند در موارد زیر بکار رود:ازبکان، یک قوم ترک تبار ساکن در ازبکستان و شمال افغانستان است.

ازبکان، در تاریخ ایران به دولت ازبکان یا شیبانیان به سرکردگى محمد شیبانی گفته می‌شود.

روابط ایرانیان و ازبکان در دوره شاه طهماسب صفوی

بحث در عوامل رویارویی‌

مرگ شاه اسماعیل اول و جوان بودن طهماسب و نزاعهای سران قزلباش در دربارفرصتی فراهم ساخت تا بلا انقطاع خوانین اوزبک بر سرزمینهای ایران بتازند. هرچندمرگ محمدخان شیبانی در خراسان در سال 916 ه¨ . ق . 1510 م به‌عنوان مقتدرترین‌رهبر اوزبک‌، بر حیات سیاسی اوزبکان در ماوراءالنهر تأثیر تضعیف‌کننده نهاد، لیکن‌عبیدالله‌خان اوزبک با داشتن فقیهی برجسته و شیعه‌ ستیز (ابن‌روزبهان‌)، که طرح‌حکومت اسلامی را بر مبنای خلافت در سلوک‌ الملوک‌ گرد آورده بود، همچنان روحیات‌رزمنده مذهبی و عقیدتی را در قوم اوزبک حفظ کرد. این جانشین پرتوان و قدرتمند، که‌وارث شکست سنگین مرو بود، با پیروزی در ماوراءالنهر و قتل یار احمد اصفهانی‌،(5 . ص‌174ـ170) مقام وکالت‌، که قدرتمندترین امیر تاجیک ایرانی بود، نشان داد که مرگ‌بنیانگذار دولت اوزبکان بر فروکش کردن ایدئولوژی مذهبی و سیاسی آنان درماوراءالنهر تأثیری نکرده است و آن دولت همچنان به ریاست عبیدالله‌خان اوزبک‌دوران جدیدی را در حیات سیاسی اوزبکان گشود و با گردآوری علما و فقیهانی چون‌خنجی بر حیات مذهبی پیشین و امیال ناکام محمدخان شیبانی تداوم بخشید. لذا دردوران شاه طهماسب در شرق ایران بحران مذهبی و سیاسی مشتعل بود.

اندکی بعد، هم صفویان و هم اوزبکان به‌تدریج بعد از فروکش کردن حرارتهای‌اولیه که زاییده برپایی دولتهای نوبنیاد بود از دید صرفاً مذهبی در برخورد با رقیبان دوری‌گزیدند و «ملکداری و جهانداری‌» چهره بارزتری یافت‌. ادعاهای موروثی بودن خراسان وکوشش برای کسب مشروعیت تاریخی‌، که در دوره‌های بعدی در مناقشات اوزبکان وصفویان طرح شد، نشان از روند تدریجی دگرگون شدن استدلالهای توسعه‌طلبانه بود.

طبیعی است که نخستین هدف این تاخت و تازها علاقه‌مندی به تجملات وعناصر تمدن شهری از سوی بیابانگردانی بود که به‌سوی زندگی پیشرفته‌تری گام نهاده‌بودند و با دنیای جدیدی جدای از صحرا ارتباط یافتند. استقرار در ماوراءالنهر وخراسان و قرار گرفتن در بخشی از یک حوزه تمدنی گسترده که پهنه وسیعی از دنیای‌باستان تا سده‌های میانه را در بر گرفته بود، طبعاً می‌بایست عناصر متحرک و دور ازفرهنگ شهرنشینی را تحت تأثیر عمیق قرار دهد. این تأثیر در شکل مناسبات فرهنگی واقتصادی بروز نیافت‌، بلکه در قالب روابط خونین نظامی از جنبه حساسیتهای عقیدتی و«جاه‌طلبی‌»(7) دولتها تجلی کرد.

از نظر مذهبی‌، جنگ بر ضد شیعیان رافضی برای برانگیختن علایق و تعصبات‌مذهبی مردم عاملی قاطع و مؤثر بود. ایمان مذهبی‌، مردم را در زیر لوای خان اوزبک وحتی صفویان گرد آورده بود، زیرا بنیان هر دو جامعه بر مذهب استوار بود. جنگ ومبارزه‌، جهاد و مجاهده در راه خدا قلمداد گردید و عنوان «غزا» یافت و از این‌رو سپاهیان‌را غازی خواندند، همان اصطلاحی که از دوره پیامبر و سده‌های اولیه قرون اسلامی به‌ارث مانده بود.

تحولات سیاسی و نظامی شرق ایران‌

در دوران شاه طهماسب شش تهاجم عمده از جانب اوزبکان به شرق ایران صورت‌گرفت‌. اما هر بار با رهسپار شدن شاه صفوی به خراسان‌، اوزبکان به‌سوی ماوراءالنهر ودشت باز گشتند و بیش از یک دهه با لگدکوب کردند خراسان‌، آسایش و امنیت منطقه رابرهم زدند.

با مرگ شاه اسماعیل اول‌، اتحادیه‌ای از سلاطین اوزبک متشکل ازکوجونجی‌خان و ابوسعید سلطان و سونجک محمد سلطان به رهبری عبیدالله‌خان‌اوزبک در بخارا شکل گرفت و هرات و دورمیش‌خان شاملو، لله سام میرزا و بیگلربیگی‌خراسان‌، را در محاصره نافرجام قرار دادند. در جانب دیگر ایران‌، نزاعهای امیران درپایتخت مانع فرستادن نیروی امدادی به هرات گردید و دیوسلطان روملو در رقابت باچوهه‌سلطان تکلو به بهانه دفع اوزبکان در لار اردو زد، لیکن اردوی لار به‌جای‌رویارویی با اوزبکان در جنگ داخلی قدرت به‌کار گرفته شد. مرگ دورمیش‌خان و قتل‌خواجه حبیب‌الله و اختلاف دو طایفه تکلو و استاجلو بر سر فرمانروایی خراسان‌، باردیگر فرصت مناسبی به عبیدالله‌خان اوزبک داد، اما به جهت قلت آزوقه و شیوع قحطیدر مشهد ناکام ماند.

در محاصره شهر طوس در سال 932 ه¨ . ق . 1526 م به‌رغم مقاومت مردم وارتزاق آنان ار چرم جوشیده و تغذیه اسبان خود با چوب تراشیده به‌جای علوفه‌، به‌سبب عدم یاری حکام خراسان‌، طوس سقوط کرد و اندکی بعد عبیدالله‌خان اوزبک‌استرآباد را متصرف شد و در بسطام دو امیر قزلباش‌، دمری‌سلطان و اخی‌سلطان‌، راشکست داده و به قتل رسانید و سپس حسین‌خان شاملو را با مسدود ساختن مسیرآزوقه و آب در محاصره سخت قرار داد. در مقابل این شیوه جنگی اوزبکان‌، بزرگان‌هرات و خان شاملو صلاح در آن دیدند که جمعی از «اوساط الناس و ادانی و آنانی که به‌تشیع شهرت ندارند»، (12 . ص‌177 و 4 . ص‌144ـ143 و 17 . ص‌346) برای حفظ آزوقه ازشهر رانده شوند. در واقع اهل سنت و جماعت می‌بایست جلای وطن کنند و از اوزبکان‌،همکیشان سنی‌مذهب خود، ارتزاق نمایند. مشابه این اقدام را ما در آزار شیعیان به‌هنگام استیلای اوزبکان می‌بینیم‌. در نهایت‌، با استقرار شاه طهماسب در خراسان وشکست اوزبکان در استرآباد، عبیدالله‌خان


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ازبکان 5ص

تحقیق درمورد مطهری 5ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درمورد مطهری 5ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 5 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

مطهری، آموزگار علم و اخلاق

مرتضی مطهری از برجسته‌ترین علما، فلاسفه و متفکران ایران در قرن چهاردهم هجری به شمار می‌رود. وی در خانواده‌ای روحانی در شهر فریمان استان خراسان در 1301ش. به دنیا آمد. پدرش شیخ محمدحسین مطهری نیز از علمای آنجا بود.او خواندن و نوشتن را در مکتب و نزد پدرش آموخت. در فریمان به مدارس جدید رفت و علاقه فراوانی به آموختن از خود نشان داد. در 1311 در حالی که بیش از ده سال نداشت جهت فراگیری علوم اسلامی، عازم حوزه علمیه مشهد شد. در طول بیش از چهار سال اقامت در آن شهر، مقدمات علوم، فقه، اصول و منطق را فراگرفت و خود را آماده فراگیری حکمت و فلسفه نمود. از این رو برای شرکت در مجلس درس میرزا مهدی شهیدی رضوی، مدرس فلسفه الهی، روزشماری می‌کرد؛ اما این آرزو محقق نشد زیرا میرزا مهدی شهیدی در درگذشت و مطهری جوان نیز در پانزده سالگی برای ادامه تحصیل عازم حوزة علمیه قم گردید و از درس استادان بزرگی چون حضرات آیات: سید محمد‌تقی خوانساری، سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر، سید محمد‌داماد، حاج‌آقا حسین بروجردی به مدت پانزده سال استفاده کرد. همچنین از درس اخلاق، فلسفه و عرفان امام خمینی، علامه طباطبایی و آقا میرزا علی شیرازی سال‌ها بهره‌مند گردید. علاوه بر آن وی در یک حوزه درس خصوصی که علامه طباطبایی برای بررسی فلسفه مادی دراواخر دهه 1320 تشکیل داده بود، حضور یافت. کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ـ که بعدها با پاورقی‌های استاد مطهری منتشر گردید ـ محصول همان جلسات است.هوش و استعداد فراوان و وسعت دانش و عمق اندیشه وی، او را به عنوان یکی از برجسته‌ترین فضلای حوزة علمیه قم مشهور ساخت و احترام و جایگاه خاصی نزد استادان خود احراز کرد. آیت‌الله مطهری، عالمی دردآشنا و آگاه به نیازهای فکری زمان خود بود. در دهه بیست که اندیشه‌های الحادی کمونیستی توسط حزب توده درمیان مردم، به ویژه جوانان و دانشگاهیان ترویج می‌شد، وی آثار فلاسفه ماتریالیست را به دقت مطالعه کرد و با فلسفه مارکسیسم ـ از طریق آثار فارسی ـ آشنا شد و سپس به نقد علمی آن پرداخت.آیت‌الله مطهری در 1331 به تهران مراجعت کرد و در مدارس دینی مروی و سپهسالار تدریس کرد و در 1334 رسماً در دانشکده الهیات و معارف اسلامی تهران آغاز به کار نمود. وی در کنار تدریس، در مجامع مذهبی، انجمن‌های اسلامی دانشجویی و دانشگاهی سخنرانی می‌کرد و به تألیف و تصنیف نیز اشتغال داشت. همه سخنرانی‌ها و آثار نوشتاری آیت‌الله مطهری، برخاسته از نیازهای فکری و اجتماعی زمانه اوست که فراروی مردم، به ویژه نسل تحصیلکرده و دانشگاهی قرار داشته است. از همین رو حوزه موضوعات سخنان و نوشته‌های او متنوع بوده و شامل مباحث فلسفی، کلامی، اجتماعی، اقتصادی،... و حتی داستان نیز می‌شود.در سال‌‌ها‌ی 1339 تا 1341 وی به همراه محمد ابراهیم آیتی محفل ماهانه‌ای در تهران تشکیل داد که صدها نفر از طبقات گوناگون مردم در آن شرکت می‌کردند. این محفل که «انجمن ماهانه دینی» نام داشت دو سال و نیم ادامه یافت و در آن سی سخنرانی توسط عالمان مبرز اسلامی حوزه و دانشگاه ایراد شد که بعداً به صورت سه جلد کتاب تحت عنوان گفتار ماه انتشار یافت.با شروع نهضت امام خمینی در 1341 وی به تقویت و ترویج آن کمک کرد و در شب 15 خرداد 1342 به همراه گروه زیادی از علما و وعاظ تهران و شهرستان‌ها دستگیر و به مدت چهل و سه روز زندانی گردید. پس از واقعه 15 خرداد، هیأت‌های مؤتلفه اسلامی که به منظور سازماندهی و گسترش نهضت امام در میان تودة مردم به طور مخفی تشکیل شده بود، با استاد مطهری که از سوی امام خمینی به عنوان نماینده ایشان معرفی گردیده بود، ارتباط برقرار کردند. استاد مطهری برای تقویت مبانی ایدئولوژیک و سیاسی آنها به طرح یک سلسله مباحث اساسی کلامی و تاریخی پرداخت که بعداً تحت عنوان انسان و سرنوشت و علل انحطاط مسلمین انتشار یافت.پس از دستگیری و تبعید امام خمینی در آبان 1343، آیت‌الله مطهری درصدد برآمد تا به تبیین و تعمیق ایدئولوژی اسلامی ـ‌که زیربنای حرکت اسلامی امام خمینی بود ـ بپردازد و از اینرو فعالیت‌های تبلیغی خود را در محافل سنتی و دانشگاهی بیش از پیش گسترش داد. آثار گفتاری و نوشتاری استاد مطهری از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی عمدتاً حول چند محور بود: اول، پاسخگویی به کج فهمی‌‌ها، برداشت‌های نادرست و تحریف‌آمیز از قوانین و مقررات اسلامی. وی با منطقی قوی، علمی و مستدل به رفع این شبهات می‌پرداخت. کتاب‌های حجاب در اسلام، نظام حقوق زن در اسلام، خدمات متقابل اسلام و ایران و کتابسوزی ایران و مصر و ده‌ها سخنرانی دیگر محصول این حوزه از فعالیت اوست. دوم، رد اتهامات دروغین مارکسیست‌ها بر ضد اسلام و بر ملا نمودن بی‌پایگی ماتریالیسم تاریخی و مارکسیسم. کتاب‌های علل گرایش به مادیگری، نقدی بر مارکسیم،‌ جامعه و تاریخ، و... از این قبیل است. سوم، نفی برداشت‌های غلط و زدودن خرافات از اعتقادات اسلامی و تبیین اندیشه ناب اسلامی که عمده آثار استاد را تشکیل می‌دهد. ویژگی بارز استاد مطهری آن بود که به طرح درست و دقیق مطلب می‌پرداخت و سپس پاسخی مناسب، قوی و محققانه و با زبان و قلمی سلیس و روان که قابل فهم عموم بود عرضه می‌داشت. از همین رو ‌آثار استاد مطهری هم برای خواص و هم برای عموم مردم قابل فهم و استفاده است.در 1346ش. استاد مطهری «حسینیه ارشاد» را با همکاری تنی چند، تأسیس کرد. هدف او آن بود تا از متفکران و دانشمندان مسلمان حوزه و دانشگاه دعوت به عمل آورد تا پیرامون ابعاد گوناگون مسائل فرهنگی، اجتماعی، فلسفی، تاریخی و کلامی اسلامی که مبتلابه نسل جوان آن روز بود به سخنرانی بپردازند. گرچه مدیریت آیت‌الله مطهری بیش از یک سال و اندی به طول نیانجامید، اما توانست که جمع قابل توجهی از آن گروه را فراهم آورد که با استقبال فراوان و روزافزون جوانان دانشگاهی روبرو شد. کتاب محمد خاتم پیامبران (دو جلد) محصول کار مشترک تعدادی از افراد همین گروه است. وی در اواخر 1347ش. از مدیریت حسینیة ارشاد استعفا داد و در 1349 ش. از آن به کلی کناره گرفت، اما کم و بیش به عنوان مدعو، سخنرانی می‌کرد. او در عاشورای 1390ق./ اسفند 1348ش. نطقی تاریخی علیه صهیونیسم ایراد کرد و


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد مطهری 5ص

دانلود مقاله کامل درباره یعقوب و خلافت عباسیان 5ص

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله کامل درباره یعقوب و خلافت عباسیان 5ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

 

عنوان تحقیق :

عباسیان

معلم ارجمند :

گرد آورنده :

پاییز 1386

یعقوب و خلافت عباسیان

از ابتدا، امارت و تسلط و پیشروى‌هاى یعقوب بر قدرت و لیاقت خود و سپاهیان او متکى بود و بدون اجازه و دستور خلیفه انجام مى‌گرفت. عملکرد خلفاى عباسى نیز در سیر زمان نشان‌دهندهٔ مخالفت و عدم اعتماد آنان به یعقوب است که هربار با قدرت‌یابى بیشتر یعقوب، رعب و وحشت خلفا نیز افزون مى‌گشت و در صدد برمى‌آمدند تا با اعطاء امتیازات و بهاء دادن به خواسته‌هاى یعقوب از پیشروى‌هاى بعدى او ممانعت کنند. اولین‌ بار، خلیفه معتز، براى سرکوبى و دفع خوارج از یعقوب کمک گرفت و سپس با دادن حکومت کرمان به او و همزمان به على‌بن حسین در صدد دفع یکى از دو تن مدعیان شجاع و گستاخ و نافرمان برآمد.

یعقوب نیز بارها هدایائى نزد خلفا فرستاد؛ البته مسلم است قصد او اظهار اطاعت نبوده بلکه مى‌خواسته قدرت خود را به آنان بنمایاند و به حق این بیم در معتز و پس از او در معتمد ایجاد شده بود. زمانى که معتمد از لشکرکشى یعقوب به فارس، در سال ۲۵۷ هـ.ق که با اظهار اطاعت محمدبن واصل همراه گردید، خشمگین شد یعقوب با فرستادن هدایائى که از پیروزى بر رتبیل به‌دست آورده بود، او را راضى و در حقیقت بیمناک کرد. معتمد فرمان حکومت بلخ، طخارستان، سند و سیستان را به‌وسیله برادر خود، موفق، براى او فرستاد، تا او را از پیشروى و نزدیک شدن به مقر حکومت دور کرده در شرق سرش را گرم کند. متعاقباً یعقوب از رفتن به فارس منصرف شد.

در سال ۲۵۹ هـ.ق چون یعقوب بر طاهریان مسلط گردید، نمایندگان خود را با سر عبدالرحمان خارجى که قبلاً بر او نیز غلبه یافته بود نزد خلیفه معتمد فرستاد تا به او خبر ماوقع را بدهند. خلیفه با اینکه از لشکرکشى یعقوب به طبرستان و سرکوبى علویان خشنود شده بود غلبه او را بر طاهریان جایز ندانست و آن را دلیل مخالفت یعقوب با دستگاه خلافت عباسى تلقى کرد به همین سبب در سال ۲۶۱ در جمع حاجیان خراسان و طبرستان یعقوب را یاغى و اقدامات او را خودسرانه دانست و براى مقابله با او، سامانیان را که مطیع و فرمانبردار خلیفه بودند، قدرت بخشید. اعمال خلیفه حاکى از عدم اعتماد او به یعقوب بود و نشان مى‌داد که خلیفه در صدد است تا به گونه‌اى یعقوب را کنار بگذارد. ولى چون در میدان کارزار هماورد مورد اعتنائى نمى‌شناخت تا از عهده یعقوب برآید، چاره‌اى جزء رفتار مسالمت جویانه با او نداشت و به همین دلیل، چون از قصد یعقوب به جانب بغداد آگاه مى‌شود، از بیم فرمان حکومت خراسان، طبرستان، فارس، کرمان، سند، هند و شرطگى مدینه را به او مى‌سپارد ( تاریخ الامم و الملوک،ج ۹، ص ۵۱۶، تاریخ سیستان، ص ۲۲۸). و براى جلب رضایتش یاران او را که از زمان تسلط یعقوب بر طاهریان و اسارت محمدبن طاهر در زندان بودند آزاد مى‌کند (تاریخ الامم و الملوک، ج ۹، ص ۵۱۶، الکامل فى التاریخ، ج ۷، ص ۲۹۰).

همه این اعمال نشان‌دهندهٔ ترس خلیفه از پیشروى یعقوب است و اگر اجبار و تحریک بزرگان بغداد نبود، به جنگ با او اقدام نمى‌کرد و یعقوب بدون بروز جنگ پیروز مى‌شد و اگر دیده مى‌شود که یعقوب با اطمینان به پیروزی، بدون آمادگى کامل به‌سوى بغداد مى‌رود، تأیید همین عقیده از سوى یعقوب است.

مؤلف تاریخ سیستان خبر مى‌دهد که خلیفه رسولانى براى مذاکره نزد یعقوب فرستاد و یعقوب آنها را به قتل رساند و در همین زمان، رسولانى نیز از جانب ملوک ترکستان، هند، سند، چین، زنگ، روم، شام و یمن براى اظهار اطاعت و تقدیم هدیه نزد یعقوب آمدند و او را ملک الدنیا لقب دادند (تاریخ سیستان، ص ۲۳۰و ۲۳۱. البته به نظر مى‌رسد دربارهٔ بعضى مناطق اغراق شده است).

دلایل عزیمت یعقوب به‌سوى بغداد عبارت است از:

- گفتیم خلیفه در سال ۲۶۱ هـ.ق به حاجیان خراسان و طبرستان پیغام فرستاد و اقدامات یعقوب را خلاف نظر خلیفه و خودسرانه دانست. ”چون اهالى خراسان توهم بسیار از یعقوب داشتند او را از مافى الضمیر خلیفه آگاه ساختند“ (احیاءالملوک، ص ۵۹). زمانى که یعقوب از نیات درونى خلیفه علیه خود با خبر شد، تصمیم به تسخیر فارس و سپس پیشروى به‌سوى بغداد را گرفت.

- بزرگان خراسان، به‌خصوص نیشابور، بارها از یعقوب دربارهٔ داشتن عهد و منشور خلیفه سؤال کرده بودند. در نظر آنان، خلیفه به منزلهٔ جانشین پیامبر (ص) محسوب مى‌شد و اطاعت از او و حکام او ضرورى بود ولى اهداف یعقوب بالاتر از اتکا به خلیفه بود و چون مى‌دانست معتمد به او اعتماد ندارد تصمیم به خلع او گرفت و براى جانشینى او برادر و ولیعهد معتمد، موفق، را در نظر داشت؛ زیرا موفق در سال ۲۵۷ هـ.ق نزد او آمده بود و بعدها نیز مکاتباتى بین آن دو جریان داشت. ”و یعقوب اندر سر نامه‌هائى سوى موفق همى نوشتی“ (زین‌الاخبار، ص ۱۴۱). یعقوب با اعتماد به موفق تصمیم به این مهم گرفت. در تأیید این نظر به گفته ابن خلکان استناد مى‌کنیم که یعقوب وقتى از سوى اطرافیان مورد مؤاخذه و سؤال قرار مى‌گیرد که چرا خامى کرده و به جنگ اقدام کرده است در جواب مى‌گوید: ”به جنگ فکر نمى‌کردم و شکى در پیروزى نداشتم و گمان مى‌کردم که با رفت و آمد نمایندگان کار به انجام مى‌رسد و تقدیر این‌چنین رقم خورده بود (ابن خلکان، و فیات الاعیان و انباء ابناء الزمان ص ۴۱۵).

این فکر از جانب یعقوب بعید مى‌نماید مگر اینکه کاملاً به قول و قرار و وعده و وعید موفق اعتماد کرده باشد. مؤلف زین‌الاخبار نیز به‌طور صریح قصد یعقوب را خلع معتمد و نشاندن موفق به‌جاى او اعلام مى‌کند (زین‌الخبار؛ ص ۱۴۱) و به نظر مى‌رسد این امر بدون تبانى و موافقت با موفق امکان‌پذیر


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره یعقوب و خلافت عباسیان 5ص