لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 31
طبقه بندی روانشناسی ورزش
پاورپوینت روانشناسی ورزش
لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 31
طبقه بندی روانشناسی ورزش
فرمت ورد قابل ویرایش
نگارش حرفه ای براساس اصول پروپوزال نویسی: منبع نویسی داخل متن و پاورقی
تعداد صفحات: 30
شامل:
مقدمه
بیان مسئله
پیشینه تحقیق کامل: خارجی و داخلی
ضرورت و اهمیت موضوع
اهداف تحقیق: اهدف اصلی و فرعی
سوالات تحقیق: سوالات اصلی و فرعی
فرضیات تحقیق: فرضیات اصلی و فرعی
روش تحقیق
جامعه، نمونه ی آماری
روش تجزیه و تحلیل داده ها
جدول زمانبندی شده انجام پایان نامه
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل
پروپوزال دارای تعداد منابع زیاد می باشد
ما در این بخش علاوه بر منابع پروپوزال منابع کلی دیگری رو برایتان در نظر گرفتیم تا همواره در نوشتن پایان نامه از این منابع بهره مند گردید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
موضوع تحقیق:
روان درمانی
گروهی
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
گروه درمانی
2
تاریخچه گروه درمانی
3
ویژیگی افرادی که تحت گروه درمانی قرار میگیرن
3
مراحل طبیعی در فرآیند گروه درمانی
4
روان درمانی گروهی
7
اطلاعاتی در مورد خدمات گروه درمانی
9
روان درمانی
14
بررسی نمونهای از روان درمانی
15
منابع
29
گروه درمانی
انسانها در گروههای اجتماعی متنوعی زندگی میکنند و فعال هستند. در این شرایط عجیب نیست که بسیاری از مسائل احساسی و عاطفی آنها از روابط مخدوش شده این گروهها ناشی میشود. با پی بردن به اهمیت روز افزون روابط اجتماعی و میان فردی در سالهای اخیر بجای توجه به عوامل درون شخصی توجه به عوامل حاکم میان افراد گروههای اجتماعی از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. و بر این اساس در محیط بیمارستانهای روانی ، کلینیکها ، دفاتر مشاوره و روان درمانی و ... به شکل بندیهای گروهی توجه خاص مبذول میشود. امروزه انواع شیوههای گروه درمانی از جمله متداولترین شیوههای روان درمانی هستند. در مقابل گروه درمانی ، روان درمانی انفرادی قرار دارد.
تاریخچه گروه درمانی
استفاده منظم از گروهها در روان درمانی پدیده نسبتا تازهای است. هر چند التیام یابی گروهی سابقهای به قدمت تاریخ دارد که نمونههای بارز آن را در تعالیم مذهبی میتوان مشاهده کرد. ژوزف پرات (1974) پزشک اهل بوستون را اغلب پدر گروه درمانی میدانند، در آغاز قرن بیستم ژوزف پرات مسأله گردهم آوری بیمارن معلول و آموزش جنبههای پزشکی بیماری آنها بطور دسته جمعی را مطرح ساخت. او صرف نظر از کار تعلیم ، فضایی گروهی بوجود آورد تا بیماران در سایه آن در مقام کمک متقابل به یکدیگر برآیند. چندین سال بعد ، تعدادی از روانپزشکان آمریکایی نقطه نظرهای پرات را در زمینه درمان روانی بکار بردند.از جمله لازل و مارش که از یک شیوه آموزشی به صورت گروهی برای درمان ناخوشیهای دماغی استفاده میکردند. این شیوه به زودی منسوخ گردید و جای آنرا روان تحلیلی گران پر کردند. فروید شخصا به کار گروه درمانی نپرداخت، اما مقالاتی که در زمینه روان شناسی گروهی و تحلیل خود منتشر کرد، حاکی از اطلاع او از اهمیت پدیده گروهی بود. آدلر شخصا از برنامههای گروه درمانی در مراکز هدایت کودکان و نیز معتادان به الکل استفاده نمود. جنگ جهانی دوم به گروه درمانی وسعت تازهای بخشید. گروه درمانی برای تودههای عظیم بیماران روانی که به ارتش بریتانیا فرا خوانده شده بودند، نقش مهم درمانی ایفا نمود. بیمارستان نظامی نورت فیلد بخصوص مرکز مهمی برای ابداع شیوههای مختلف گروه درمانی بود. از جمله سایر بانیان گروه درمانی در آمریکا میتوان به گروهی از روانشناسان اجتماعی به سرپرستی کورت لوین اشاره نمود. چه مشکلاتی با استفاده از گروه درمانی میتوانند درمان شوند؟مشکلات و مسائلی که با استفاده از گروه درمانی قابل هستند گسترش وسیعی دارند، از جمله مشکلات مرتبط به خود انگاره ، نداشتن احساس هویت ، عزت نفس و هدف و مقصود. مشکلات نشانهای شامل اضطراب ، افسردگی روان تنی ، عملکرد ضعیف شغلی ، برخورد غیر مؤثر با فشارهای روانی ، مشکلات عاطفی ، ناتوانی در ابراز اهمیت ، ناتوانی در کنترل احساسات ، پرخاشگری ، روابط اجتماعی نامناسب ، ناراحتی در مجمع ، ناتوانی در اعتماد به دیگران ، وابستگی شدید به دیگران ، ابراز وجود بیش از حد ، ناتوانی در برقراری ارتباط با جنس مخالف ، اعتیاد ، مشکلات زنانشویی مثل اختلافات و مشاجرات همسران و ... .
ویژیگی افرادی که تحت گروه درمانی قرار میگیرند.
بسیار باید از انگیزه لازم برخوردار باشد، میل به تغییر داشته باشد و در راستای رسیدن به این هدف بکوشد. ورود به برنامه گروه درمانی باید داوطلبانه باشد و بیمار به صرف توصیه دوستان و اقوام و مسئولین روان درمانی به این کار وادار نشود. بیمار باید به گروه درمانی معتقد باشد و آنرا یک شیوه درمانی درست و مناسب بداند. معتقد باشد که گروه نیازهای او را برآورده میسازد و مفید واقع میشود.
نظر به اینکه گروه درمانی اصولا فرآیند کلامی است، بیمار باید از مهارتهای کلامی و مفهومی کافی برخوردار باشد. در گروه درمانی برای بیماران شدیدا افسرده ، بیمارن مبتلا به اسکیزوفرنی حاد ، اختلال شخصیتهای پارانوئید ، اختلال شخصیت اسکیزوئید شدید ، اختلال شخصیت جامعه ستیز ، افراد مبتلا به بیمار انگاری و اختلال شخصیت خود شیفته در صورتی که گروه درمانی بلند مدت باشد، نمیتوانند مفید باشند.
مراحل طبیعی در فرآیند گروه درمانی
در آغاز تشکیل گروه ، گروه هنوز کاملا روشن نشده است. به درمانگر وابسته است چرا که درمانگر را بوجود آورده و ادامه فعالیت گروه به نظر اعضاء گروه به درمانگر ارتباط دارد. اعضاء گروه در انتظار راهنمایی و دستور العمل درمانگر هستند. در نظر آنها درمانگر شخصی با معلومات و متخصص است و اعضاء خود را وابسته به درمانگر احساس میکنند و نیز تلاش میکنند رفتارهای مناسب داشته باشند تا بتوانند در گروه ماندگار شوند، هر چند آگاهی کامل از اهداف گروه ندارند. در مرحله دوم وابستگی تغییر شکل میدهد و گروه یاد میگیرد که وابسته به درمانگر نباشد و مسئولیت پذیر باشد.
در مرحله سوم صمیمت بیشتری بین گروه ایجاد میشود. احساسات خود را بیان میکنند و واکنشهای مناسب در مقابل احساسات دیگران نشان میدهند. درمانگر در جلسه درمان حضور دارد، اما تنها اداره کننده جلسه نیست. سعی میکند به عنوان یک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
روانشناسی زن - مردچرا برخی مردان در برابر ابراز عشق خست میورزند؟نانسی گودمترجم: فروزنده داورپناهبه نظر میرسد بعضی از زوجها هیچگاه همزمان در وضعیت خلقی یکسانی قرار ندارند. زمانی که یکی از آن دو سرحال است دیگری گرفته است؛ یا در حالی که وجود یکی از آن دو از ملایمت موج میزند، دیگری غضبناک و خشمگین است. چنین حالتی گاه و بیگاه در هر رابطهای پیش میآید. اما معمولاً طرف گرمتر هر رابطه را زنان تشکیل میدهند. شما همواره به راحتی، کلمات حاکی از تحسین و عشق خود را نسبت به او به زبان میآورید که با عشق صادقانه شما همراه است. اما شوهرتان تنها در سالگردهای ازدواج یا در تعطیلات دوستت دارم را به زبان میآورد. و زمانی لب به تحسین و قدردانی میگشاید که به این کار وادار شده باشد. «معلوم است، قشنگ شدهای» «آره، شام عالی بود» در بیشتر مواقعی که به کمک او نیاز دارید، اوسکوت اختیار میکند. در شرایطی که شما عشق خود را به زبان میآورید، او از ابراز علاقه دست میکشد؛ در واقع شما، به طور ناخودآگاه عاطفی از نوع سادومازوخسیتی (خودآزاری – دیگر آزاری) درگیر شدهاید. طرفی که زبان برای ابراز علاقه میبندد، نقش تنبیهگر (سادیست و دیگر آزار) را ایفا میکند و طرفی که علاقهاش را به زبان میآورد در نقش فرد تنبیه شده (مازوخیست، خودآزار) قرار دارد. برخی زوجها تا پایان این دو نقش را ایفا میکنند. زوجهای دیگر هم هستند که در عین حال که الگوی خودآزاری – دیگرآزاری میان آن دو پا برجا است به جان میآیند و در مواردی به ایفای نقشهای متفاوتی رو میآورند. این تقابل عادت و احساسات میتواند در زندگی شغلی هر دو طرف هم انعکاس پیدا کند. ممکن است مرد مورد نظر شما در کار خود موفق و رضایتمند باشد، در حالی که شما در انتخاب میز شغلی خود سر در گم مانده باشید.معمولاً جاکوب، طرف دهنده (دیگرآزار) و آنا، طرف گیرنده (خودآزار) بود، تا آنکه آن دو موقعیت خود را جابهجا کردند. نوع روابط آنها که هر دو درویشان در اوایل سنین چهل سالگی خود قرار داشتند و پانزده سال از ازدواجشان میگذشت، کاملاً قابل پیشبینی بود، آنا آرام، صبور، سهلگیر و خوشاخلاق بود. او صرف نظر از آن که جاکوب چه میگفت یا چه رفتاری میکرد، با انتقادهای او با تسامح و گذشت روبرو میشد و سعی میکرد با خوشرویی، افسردگی را از وجود جاکوب بزداید. جاکوب تقریباً هیچگاه به این خاطر از آنا تشکر نمیکرد و احساس میکرد که این حق اوست که از حمایت آنا از خود برخوردار باشد. او در ابتدا به کار معماری مشغول بود و از شغل خود لذت میبرد. اما چند سال بعد همین کار، برایش برای او تکراری شد؛ به گونهای که در عین حال که نمیتوانست خود را از آن رها سازد، دیگر از آن لذت نمیبرد. در طی همین سال ها، آنا به شغل پرستاری اشتغال داشت که درآمد چندانی هم نداشت. اگرچه آنا هر روز به انبوه شکایتهای شغلی جاکوب گوش میداد، اما او علاقهی خاصی به شنیدن مسایل شغلی آنا نداشت.چهار سال پیش آنا در دوره مراقبتهای پیشرفته شرکت کرد و از آن پس به عنوان مسؤول درمانگاه به کار پرداخت که همان کاری بود که آن را دوست میداشت. طی این چند سال، علاقه او به جاکوب تغییر کرد. دیگر حوصله شنیدن شکایتهای او را نداشت و از رفتار اجتناب جویانه و خشک او با خود، به خشم میآمد. به جاکوب گفت که تمایلی ندارد که به مشکلات او گوش بدهد و دو سال پیش به او اقرار کرد که دیگر او را مثل قبل دوست ندارد و احتمال دارد که از او جدا شود. اما چنین نکرد. حال که به گفته خود، نقش زنی «غرغرو» را ایفا میکند جاکوب به راستی تغییر کرده است. او دیگر معمولاَ به زبان میآورد که چقدر او را دوست دارد! اینکه او زنی فوقالعاده است و کمابیش به احساسات او توجه نشان میدهد. آنا از این ناراحت است که همسرش، زمانی مهربانی با او را آغاز کرده است که او دیگر علاقهی سابق را به وی ندارد؛ زیرا احساسات گذشتهاش نسبت به او تغییر کرده است.اگرچه شاید چنین به نظر برسد که عامل اختلاف در اینجا «ناهماهنگی زمانی» است، اما در زندگی مشترک آنا و جاکوب، به واقع هیچ نوع هم زمانی وجود ندارد. گویی قرارداد ناگفتهای که بر این ازدواج سایه افکنده، مستلزم آن است که یکی از دو طرف همواره از خود مایه بگذارد و ببخشد، و دیگری همواره بستاند. البته هیچ یک از آن دو هشیارانه از چنین توافقی آگاهی ندارد، اما در عین حال به آن عمل میکند و در نتیجه حالت سادومازوخیسم (خودآزاری – دیگرآزاری) میان آن دو برقرار میماند. در چند سال اول ازدواج، جاکوب عشق و حمایت خود را از آنا دریغ میداشت و آنا طرفی بود که بدون آنکه توقعی داشته باشد همواره ایثار میکرد. اما در این چند سال اخیر، موقعیت آن دو جابهجا شده است؛ حال آنا عشق و محبت خود را از جاکوب دریغ میدارد در حالی که او در این رابطه در نقش فرد خوشرو عمل میکند. در صورتی که در ارتباط میان شما و مرد مورد نظرتان شما در نقش ایثارگر خستگیناپذیر قرار دارید و او عشق خود را ابراز نمیکند، میتوانید همین که از علل روانی زیربنایی این حالت آگاهی پیدا کردید، این الگو را تغییر دهید.نخستین این علتها، به آموزش خانوادگی مربوط میشود. هر گاه افراد به صورتی بزرگ شوند که نشانی از ابراز تحسین، عشق، و قدرشناسی مشاهده نکرده باشند، به سختی میتوانند این حالتها را در بزرگسالی خود، ظاهر سازند. پدر و مادرها علت ابراز محبت خود را به گونههایی برای فرزندانشان توضیح میدهند که دیگر به صورت کلیشه درآمدهاند: «اگر خیلی از تو تعریف کنم، کلهات پر از باد میشود»، «او که هیچ کاری را درست انجام نمیدهد»، «با این کار، مثل بچه کوچولوها دل نازک بار میآید.» و ... تمامی این توضیحات برای کودکان منطقی و غیرقابل تردید به نظر میرسند. پدر جاکوب، زمانی که او شش ساله بود آنها را ترک کرد. و او که با پدری طرد کننده و مادری سختگیر و همواره خسته روبرو بود، هیچ الگویی از ابراز علاقه در برابر خود نداشت. او مشاهده کرده بود که هر گاه ساکت و عبوس بود، رفتار مادرش با او ملایمتر میشد؛ به همین دلیل طبیعتاً انتظار داشت که همسرش نیز به همانگونه با این نوع رفتار او برخورد کند. و آنا هم به دلیل پیشینه خانوادگی خود، به این کار تمایل نشان میداد. پدر او از آن قبیل مردانی بود که فکر میکرد اگر فرزندانش را تنبیه بدنی نکند، آنها فاقد تربیت درست به بار میآیند، و مادرش هم همانند فرزندان خانواده هم از او میترسید و هم به او وابسته بود. او با همسرش نه به منزله شوهر که همانند پادشاه رفتار میکرد. اگرچه والدین او به وجود آنا افتخار میکردند و هر یک در عمل و کلام به او محبت میورزیدند، اما او همان الگوی حاکم بر روابط پدر و مادرش را به خانه همسر آورده بود. یعنی زوجی که یکی از آن دو سلطهجو پرخاشگر و ممسک بود و طرف دیگر، همسری مطیع، مهربان، و کمتوقع بود. حال روشن است که چرا در بررسی چنین وضعیتهایی هم نحوهی برخورد والدین با فرزندان و هم شیوهی برخورد آن دو با یکدیگر اهمیت دارد.