پاورپوینت در مورد درس 8 : آسمان در شب منظومه شمسی
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 12
پاورپوینت در مورد درس 8 : آسمان در شب منظومه شمسی
پاورپوینت در مورد درس 8 : آسمان در شب منظومه شمسی .
پاورپوینت در مورد درس 8 : آسمان در شب منظومه شمسی
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 12
پاورپوینت در مورد درس 8 : آسمان در شب منظومه شمسی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
افسانه : در شب تیره ، دیوانه ای کاو دل به رنگی گریزان سپرده در دره ی سرد و خلوت نشسته همچو ساقه ی گیاهی فسرده می کند داستانی غم آور در میان بس آشفته مانده قصه ی دانه اش هست و دامی وز همه گفته ناگفته مانده از دلی رفته دارد پیامی داستان از خیالی پریشان ای دل من ، دل من ، دل من بینوا ، مضطرا ، قابل من با همه خوبی و قدر و دعویاز تو آخر چه شد حاصل من جز سر شکی به رخساره ی غم ؟آخر ای بینوا دل ! چع دیدی که ره رستگاری بریدی ؟ مرغ هرزه درایی ، که بر هر شاخی و شاخساری پریدی تا بماندی زبون و فتاده ؟ می توانستی ای دل ، رهیدن گر نخوردی فریب زمانه آنچه دیدی ، ز خود دیدی و بس هر دمی یک ره و یک بهانه تا تو ای مست ! با من ستیزی تا به سرمستی و غمگساری با فسانه کنی دوستاری عالمی دایم از وی گریزد با تو او را بود سازگاری مبتلایی نیابد به از تو افسانه : مبتلایی که ماننده ی او کس در این راه لغزان ندیده آه! دیری است کاین قصه گویند از بر شاخه مرغی پریده مانده بر جای از او آشیانه لیک این آشیان ها سراسر بر کف بادها اندر ایند رهروان اندر این راه هستند کاندر این غم ، به غم می سرایند او یکی نیز از رهروان بود در بر این خرابه مغازه وین بلند آسمان و ستاره سالها با هم افسرده بودید وز حوادث به دل پاره پاره او تو را بوسه می زد ، تو او را عاشق : سال ها با هم افسرده بودیم سالها همچو واماندگی لیک موجی که آشفته می رفت بودش از تو به لب داستانی می زدت لب ، در آن موج ، لبخند افسانه : من بر آن موج آشفته دیدم یکه تازی سراسیمه عاشق : اما من سوی گلعذاری رسیدم در همش گیسوان چون معما همچنان گردبادی مشوش افسانه : من در این لحظه ، از راه پنهان نقش می بستم از او بر آبی عاشق : آه! من بوسه می دادم از دور بر رخ او به خوابی چه خوابی با چه تصویرهای فسونگر ای افسانه ، فسانه ، فسانه ای خدنگ تو را من نشانه ای علاج دل ، ای داروی درد همره گریه های شبانه با من سوخته در چه کاری ؟ چیستی ! ای نهان از نظرها ای نشسته سر رهگذرها از پسرها همه ناله بر لب ناله ی تو همه از پدرها تو که ای ؟ مادرت که ؟ پدر که ؟ چون ز گهواره بیرونم آورد مادرم ، سرگذشت تو می گفت بر من از رنگ و روی تو می زد دیده از جذبه های تو می خفت می شدم بیهوش و محو و مفتون رفته رفته که بر ره فتادم از پی بازی بچگانه هر زمانی که شب در رسیدی بر لب چشمه و رودخانه در نهان ، بانگ تو می شنیدم ای فسانه ! مگر تو نبودی آن زمانی که من در صحاری می دویدم چو دیوانه ، تنها داشتم زاری و اشکباری تو مرا اشک ها می ستردی ؟ آن زمانی که من ، مست گشته زلف ها می فشاندم بر باد تو نبودی مگر که همآهنگمی شدی با من زار و ناشاد می زدی بر زمین آسمان را ؟ در بر گوسفندان ، شبی تار بودم افتاده من ، زرد و بیمار تو نبودی مگر آن هیولا آن سیاه مهیب شرربار که کشیدم ز بیم تو فریاد ؟ دم ، که لبخنده های بهاران بود با سبزه ی جویباراناز بر پرتو ماه تابان در بن صخره ی کوهساران هر کجا ، بزم و رزمی تو را بود بلبل بینوا ناله می زد بر رخ سبزه ، شب ژاله می زد روی آن ماه ، از گرمی عشق چون گل نار تبخالع می زد می نوشتی تو هم سرگذشتی سرگذشت منی ای فسانه که پریشانی و غمگساری ؟ یا دل من به تشویش بسته یا که دو دیده ی اشکباری ؟ یا که شیطان رانده ز هر جای ؟ قلب پر گیر و دار منی تو که چنین ناشناسی و گمنام ؟ یا سرشت منی ، که نگشتی در پی رونق و شهرت و نام ؟یا تو بختی که از من گریزی ؟ هر کس از جانب خود تو را راند بی خبر که تویی جاودانه تو که ای ؟ ای ز هر جای رانده با منت بوده ره ، دوستانه ؟ قطره ی اشکی ایا تو ، یا غم ؟یاد دارم شبی ماهتابی بر سر کوه نوبن نشسته دیده از سوز دل خواب رفته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
پاسها از شب گذشته است
پاسها از شب گذشته است.میهمانان جای را کرده اند خالی. دیرگاهی استمیزبان در خانه اش تنها نشسته.در نی آجین جای خود بر ساحل متروک میسوزد اجاق اواوست مانده.اوست خسته. مانده زندانی به لبهایشبس فراوان حرفها امابا نوای نای خود در این شب تاریک پیوستهچون سراغ از هیچ زندانی نمی گیرندمیزبان در خانه اش تنها نشسته.
برف
زردها بی خود قرمز نشده اندقرمزی رنگ نینداخته استبی خودی بر دیوار.صبح پیدا شده از آن طرف کوه "ازاکو" اما"وازانا" پیدا نیستگرته ی روشنی مرده ی برفی همه کارش آشوببر سر شیشه ی هر پنجره بگرفته قرار.وازانا پیدا نیستمن دلم سخت گرفته است از اینمیهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریککه به جان هم نشناخته انداخته است:چند تن خواب آلودچند تن نا هموارچند تن نا هشیار
منت دونان
زدن یا مژه بر مویی گره ها به ناخن آهن تفته بریدن ز روح فاسد پیران نادان حجاب جهل ظلمانی دریدن به گوش کر شده مدهوش گشته صدای پای صوری را شنیدن به چشم کور از راهی بسی دور به خوبی پشه ی پرنده دیدن به جسم خود بدون پا و بی پر به جوف صخره ی سختی پریدن گرفتن شر ز شیری را در آغوش میان آتش سوزان خزیدن کشیدن قله ی الوند بر پشت پس آنگه روی خار و خس دویدن مرا آسان تر و خوش تر بود زان که بار منت دونان کشیدن
شب همه شب
شب همه شب شکسته خواب به چشممگوش بر زنگ کاروانستمبا صداهای نیم زنده ز دورهم عنان گشته هم زبان هستم.*جاده اما ز همه کس خالی استریخته بر سر آوار آواراین منم مانده به زندان شب تیره که بازشب همه شبگوش بر زنگ کاروانستم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
ای شب
هان ای شب شوم وحشت انگیزتا چند زنی به جانم آتش ؟یا چشم مرا ز جای برکن یا پرده ز روی خود فروکشیا بازگذار تا بمیرم کز دیدن روزگار سیرم دیری ست که در زمانه ی دون از دیده همیشه اشکبارم عمری به کدورت و الم رفت تا باقی عمر چون سپارم نه بخت بد مراست سامان و ای شب ،نه توراست هیچ پایان چندین چه کنی مرا ستیزه بس نیست مرا غم زمانه ؟ دل می بری و قرار از من هر لحظه به یک ره و فسانه بس بس که شدی تو فتنه ای سخت سرمایه ی درد و دشمن بخت این قصه که می کنی تو با من زین خوبتر ایچ قصه ایچ نیست خوبست ولیک باید از درد نالان شد و زار زار بگریست بشکست دلم ز بی قراری کوتاه کن این فسانه ،باری آنجا که ز شاخ گل فروریخت آنجا که بکوفت باد بر در و آنجا که بریخت آب مواج تابید بر او مه منور ای تیره شب دراز دانی کانجا چه نهفته بد نهانی ؟بودست دلی ز درد خونین بودست رخی ز غم مکدر بودست بسی سر پر امید یاری که گرفته یار در بر کو آنهمه بانگ و ناله ی زار کو ناله ی عاشقان غمخوار ؟در سایه ی آن درخت ها چیست کز دیده ی عالمی نهان است ؟ عجز بشر است این فجایع یا آنکه حقیقت جهان است ؟ در سیر تو طاقتم بفرسود زین منظره چیست عاقبت سود ؟ تو چیستی ای شب غم انگیز در جست و جوی چه کاری آخر ؟بس وقت گذشت و تو همانطور استاده به شکل خوف آور تاریخچه ی گذشتگانی یا رازگشای مردگانی؟تو اینه دار روزگاری یا در ره عشق پرده داری ؟ یا شدمن جان من شدستی ؟ ای شب بنه این شگفتکاری بگذار مرا به حالت خویش با جان فسرده و دل ریشبگذار فرو بگیرد دم خواب کز هر طرفی همی وزد باد وقتی ست خوش و زمانه خاموشمرغ سحری کشید فریاد شد محو یکان یکان ستاره تا چند کنم به تو نظاره ؟بگذار بخواب اندر ایم کز شومی گردش زمانه یکدم کمتر به یاد آرم و آزاد شوم ز هر فسانه بگذار که چشم ها ببندد کمتر به من این جهان بخندد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
فهرست مطالب
عنوان صفحه
پیشگفتار....................................................................................................................................1
مقدمه....................................................................................................................................... 2
منطقه بافت...............................................................................................................................3
چادر شب بافی..........................................................................................................................4
نحوه تهیه نخ چادر شب و ابزار مورد استفاده در تولید آن........................................................5
دستگاه مورد استفاده در چادر شب و نحوه بافت آن................................................................7
رنگ های مورد استفاده در چادر شب.......................................................................................8
طرحهای چادرشب.....................................................................................................................10
نتیجه گیری................................................................... .........................................................12
منابع و مآخذ........................................................................................... .................................13
پیشگفتار:
تحقیق من در مورد چادر شب قاسم آباد است. قاسم آباد یکی از روستاهای دور افتاده استان گیلان است و چون این تحقیق یک کار میدانی بوده مسلما رفتن به یک چنین روستایی دور افتاده ای و پیدا کردن فرد با تجربه ای در این زمینه خیلی کار راحتی نیست. با توجه به این که در مورد چادر شب آنچنان مطلب کتابی وجود ندارد. فکر می کنم این مطلب گواه مشکلات این تحقیق باشد.
مقدمه :
در قاسم آباد دو گونه دست بافت بسیار زیبا بافته می شود یکی از ابریشم است که از هزار و چهارصد سال پیش، از چین به ایران آورده شد و در خود منطقه به عمل می آید و دیگری از پنبه است.
این گونه فرآورده ها برای مصرف محلی است و هیچ گاه برای داد و ستد بازرگانی عرضه نمی شود. ابریشم طبیعی، چادرشب برای دوخت پرده و پوشش رخت و خواب تهیه می شود ولی آن را بیشتر زنان محلی می پوشند یا به دور کمرشان می بندند. دلیل این نوع پوشش زنان نوع کارشان است چون زنان گیلانی در کشاورزی ( چیدن چای، منشا و برداشت برنج ) مجبورند ساعتها به شکل خمیده مشغول به کار باشند. آنها عقیده دارند این نوع بستن محکم چادر شب به کمر باعث می شود که هم کمرشان گرم باشد و هم از کمر درد جلوگیری می نماید. در ضمن زنان منطقه قاسم آباد در فصل مرکبات نیز مجبورند در مناطق سرد برای چیدن میوه به باغ مرکبات بروند و این نوع پوشش بدن آنها را گرم می کند.
منطقه بافت :
قاسم آباد یکی از دهات استان گیلان است که در شهرستان رودسر قرار دارد از شرق به بخش چابکسر و از غرب به بخش کلا چای مرتبط است از قسمت شمالی به دریای خزر و از قسمت جنوبی به سلسله جبال البرز ختم می شود. ده قاسم آباد شامل قسمت های پایین محله ( قاسم آباد سفلی ) و بالا محله ( قاسم آباد علیا ) بند بان ، خانه سر، ملک میان و شام محلهمی باشد. بالا محله تقریبا دارای 150 خانوار سکنه دارد و در هر خانوار حداقل یک دستگاه دست بافی ( چادر شب بافی ) وجود دارد.
در حمله ( قاسم آباد سفلی) در حدود 10 نفر زن و دختر خانه دار به بافت چادر شب نقش دار با استفاده از گجین و ابریشم طبیعی و در حدود 60 نفر به بافت چادر شب معمولی و ساده مشغول هستند. اغلب دختران قاسم آباد چادر شب مرغوب را که با مخلوطی از گجین بافته می شود به منظور تهیه جهیزیه شان ( که به زبان محلی به نام « داشتی » خوانده می شود.) بافته و آماده می نمایند و این نوع محصول به ندرت برای فروش عرضه می شود. حدود 60% چادر شب در این منطقه بافت می شود.
1- گجین: ابریشمی است که از انتهای الیاف باقی مانده در پیله تهیه می شود و اصطلاحا ابریشم گجین نامیده می شود و مرغوبیت کمتری دارد.