فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق


تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه10

مولانا، منظومه شمسی عشق

احمد افلاکی در مناقب العارفین آورده است: «حضرت مولانا پیوسته در شبهای دراز، دایم الله الله می‏فرمود و سر مبارک خود را بر دیوار مدرسه نهاده به آواز بلند چندانی الله الله می‏گفت که میان زمین و آسمان از صدای غلغله الله پر می‏شد.»

سودای مولانا، سودای خوش قرب به حضرت حق بود؛ وجودی لبریز از عشق و آتش که نه تاب هجران از دوست را داشت، و نه می‏توانست عافیت نشین سایه‏سار غفلت باشد.

مولانا، جان فرشته‏واری بود که قفس تن را شکسته می‏خواست؛ انگار آدمی از عالمی دیگر بود که غربت خاک، دامنگیرش شده باشد. چگونه می‏توانست زنده باشد، بی‏یار و بی‏یاد یار؛ که تمام زندگی‏اش جلوه‏ای از او بود.

مولانا، زندگی خود را وقف بزرگداشت نام عظیم و اعظم جان جهان کرده بود؛ هر چند به رنگها و گونه‏های متفاوت؛ گاه در کسوت شریعت و زمانی نیز در جامه طریقت.

زندگی مولانا همچون سرود پرشور روحی سرکش بود که با فراز و فرودهای عرفانی ـ حماسی سرشته شده باشد. آیا او اجدادش، نسل در نسل، منظمه روحانی و تابناکی بودند که چراغ دل را به آتش عشق حق زنده نگهداشته بودند. دلدادگانی رها از تعلق خاک، و رهروان راهی که مقصد ان بحر توحید بود.

جلال‏الدین در چنین محیطی سر برافراشت و از همان آغاز کودکی، زبانش با لفظ مبارک الله آشنا و دلش از عشق به حضرت حق لبریز شد. گفته‏اند که هنگام مهاجرت از بلخ، مولانا نج ساله بود. در مسیر هجرت، عطار، عارف شوریده نیشابور پس از دیدار مولانا و پدرش بهاء‏ولد (سلطان العلما)، آینده درخشان معنوی جلال الدین را به وی گوشزد کرد و کتاب الهی نامه خود را همچون یادگاری مقدس به مولانا هدیه داد.

جلال الدین از اوان کودکی تا آن هنگام که دانشمندی محترم و محبوب در شهر قونیه به شمار می‏رفت، با اهل عرفان و طریقت آشنایی و دوستیها داشت و با اساس و اصول نظری و فکری آنان نیز بیگانه نبود؛ اما در وی، از آن شور و شعله درونی که بعدها جانش را به آتش کشید و به سماع عافیت سوز روح مبتلایش کرد، خبری نبود.

علم معقول و منقول زمانه‏اش را به نیکی آموخته بود، مریدان و شاگردان بسیاری داشت، امین مردم و معتقد خاص و عام و مرجع دینی شهر به شمار می‏رفت؛ اما، ... اما هنوز با آن راز مقدس و سر اکبر بیگانه بود و زندگی‏اش همچون دیگران و در سایه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق

خلاصه فصل چهارم کتاب زیبا و الهام بخش \"از دولت عشق \"

اختصاصی از فایل هلپ خلاصه فصل چهارم کتاب زیبا و الهام بخش \"از دولت عشق \" دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

خلاصه فصل چهارم کتاب زیبا و الهام بخش \"از دولت عشق \"


خلاصه فصل چهارم کتاب زیبا و الهام بخش  (از دولت عشق)

کتاب از دولت عشق خانم کاترین پاندر یک کتاب الهام بخش برای دسترسی هر چه بهتر ما به قدرت بی نظیر نیروی عشق است.آنچه بیش از مطالعه این دست از کتابها مهم است عملی کردن  آنها در زندگی است.در اینجا ما در قالب یک پاورپوینت زیبا با آهنگی ملایم نکات مهم فصل چهارم کتاب (قدرت شفا بخش عشق) را آورده ایم.شما می توانید به طور منظم آن را روی دستگاه خود اجرا کرده و با مطالب آن به پیش بروید.


دانلود با لینک مستقیم


خلاصه فصل چهارم کتاب زیبا و الهام بخش \"از دولت عشق \"

خلاصه فصل اول کتاب زیبا و الهام بخش "از دولت عشق " کاترین پاندر

اختصاصی از فایل هلپ خلاصه فصل اول کتاب زیبا و الهام بخش "از دولت عشق " کاترین پاندر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

کتاب از دولت عشق خانم کاترین پاندر یک کتاب الهام بخش برای دسترسی هر چه بهتر ما به قدرت بی نظیر نیروی عشق است.آنچه بیش از مطالعه این دست از کتابها مهم است عملی کردن  آنها در زندگی است.در اینجا ما در قالب یک پاورپوینت زیبا با آهنگی ملایم نکات مهم فصل اول کتاب را آورده ایم.شما می توانید به طور منظم آن را روی دستگاه خود اجرا کرده و با مطالب آن به پیش بروید.


دانلود با لینک مستقیم


خلاصه فصل اول کتاب زیبا و الهام بخش "از دولت عشق " کاترین پاندر

دانلود کتاب قصه عشق نوشته ی صلاح الدین احمد لواسانی

اختصاصی از فایل هلپ دانلود کتاب قصه عشق نوشته ی صلاح الدین احمد لواسانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود کتاب قصه عشق نوشته ی صلاح الدین احمد لواسانی


دانلود کتاب قصه عشق نوشته ی صلاح الدین احمد لواسانی

ماجرا از یک شب سرد اسفند ماه سال ۱۳۵۴ شروع شد.


بالاخره بعد از دو روز زحمت شبانه روزی ,کار تزیین خونه و تدارک تولد تموم شد . درست چند ساعت قبل از جشن.


من که حسابی خسته و کثیف شده بودم به امیر پسر داییم که که تولدش بود و این همه زحمت رو به خاطر جشن تولد اون کشیده بودم. گفتم : من میرم خونه . یه دوش میگیرم . لباسام رو عوض میکنم و بر میگردم .


امیر با اصرار میگفت : تو خسته ای خب همین جا دوش بگیر لباس هم تا دلت بخواد میدونی که هست .


من بهانه آوردم و بالاخره قانعش کردم که باید برم و برگردم.


راستش اصل داستان مسئله کادویی بود که باید براش میگرفتم ،


به هر صورت خودمو به خونه رسوندم و بعد از یه دوش آبگرم که بهترین دوای خستگی من تو اون لحظه بود ، لباس پوشیدم و آماده حرکت شدم.


چون قبلا" تصمیم خودم را در مورد کادو گرفته بودم سر راه یه سرویس بروت که شامل ادکلن ،عطر و لوسیون بعد از اصلاح بود و خودم یه ست مثل همون رو قبلا" خریده بودم . گرفتم و به سمت خونه دایی راه افتادم. هوا خیلی سرد بود و خیابونا حسابی یخ زده بود ، جوری که . من که بین بچه ها تو رانندگی به بی کله معروف بودم جرات نکردم خیلی شلتاق بزنم.


راستش با اینکه تازه هفده سالم بود اما دو سال بود خودم ماشین که داشتم یعنی از پونزده سالگی و رانندگی میکردم البته بدون گواهینامه .


بهر صورت کمی دیر رسیدم و تعدادی از مهمونها اومده بودند مسئول موزیک من بودم و دیر کرده بودم.


نمیدونم چه مرگم شده بود در حالیکه هوا بشدت سرد بود من احساس گرمای شدیدی میکردم. از در که وارد شدم همه یه جیغ بلند و ممتد کشیدن و به این وسیله ورود من رو خوشامد گفتن راستش از اونجایی که من خیلی شیطون و در عین حال فعال بودم همه یه جورایی منو تحویل میگرفتن .


من مرکز موزیک های دست اول بودم و هرچی موزیک تاپ میخواست تو بازار بیاد .حداقل یه هفته قبلش تو بساط من میتونستی پیداش کنی . البته به همه این خواص خوش سرو زبونی منو رو هم اضافه کن . به هر صورت با تشویق بچه ها پشت دستگاه استریو رفتم در همین حال به امیر که منو تا پشت دستگاه همراهی میکرد گفتم من زبونم داره از حلقم در میاد. یه نوشیدنی خنک میخوام


سعید چشم بلند بالایی گفت و بعد از چند لحظه یه لیوان شربت آبلیمو که قطعات یخ توش ملق میزدن . داد دست من . منم لا جرعه سر کشیدم بی خبر از اینکه توی لیوان ودکا هم ریختن.


همه میدونستن من تو زندگیم اهل دو چیز نیستم یکی سیگار و دومی مشروب .اما برای اینکه سر بسر من بزارن با این پلتیک وبا استفاده از تشنگی شدید من اون شب یه لیوان ودکا به خورد ما دادن.


بهر صورت با گرم شدن کله من مجلس هم حسابی گرم شده بود .


یه سری موسیقی تاپ از سری نان استاپ ها که تازه به دستم رسیده بود بچه ها را حسابی کوک کرده بود .


در همین زمان داشتم فکر میکردم برای اینکه بچه ها یه کم خستگیشون در بره یه موزیک تانگو بزارم که یکی از بچه ها به طرفم اومد و گفت : من دوتا آهنگ جدید آوردم که البته شما باید شنیده باشین یکیش مال ستار ودومی رو ابی خونده اگه میشه این دوتارو بزارین.


راستش جا خوردم آهنگ جدید از ستار و ابی .پس چرا بدست من نرسیده . بدون اینکه خودمو لو بدم گفتم آره آره دارم بزار ببینم . که گفت : فرقی نمیکنه اینم مال شماست. من نگاهی کردم و با تشکر نوار رو گرفتم و تو دستگاه انداختم .تا اومدم به خودم بجنبم دیدم هرکس یه پارتنر انتخاب کرده و با اورتور آهنگ شروع کرده به


رقصیدن.


هر چی چشم انداختم دیدم کسی نیست که من با هاش برقصم نا امید داشتم پشت دستگاه بر می گشتم که دیدم دختر داییم نازیین یه کوشه نشسته و سرش رو انداخته پایین و داره گلهای قالی رو نگاه میکنه. به طرفش رفتم و گفتم افتخار می........


سرش رو بلند کرد ولبخند تلخی زد ،درست همین موقع چشمامون تو هم گره خورد....ستار می خوند


آه ای رفیق


آه ای رفیق


نان گرم سفره ام را


باتو قسمت کردم ای دوست


هرچه بود از من گرفتی


غیر آه سردم ای دوست





آه ای رفیق


آه ای رفیق





من و نازی همدیگرو محکم بغل کرده بودیم و میرقصیدم اصلا متوجه دور ورمون نبودیم. البته بعدا فهمیدیم کسی هم متوجه ما نبوده. من گیج و مبهوت از حالتی که بهم دست داده بود به نازی گفتم : من یه جوری شدم. اونم در حالیکه اشک تو چشماش جمع شده بود مستقیم تو چشمام نگاه میکرد گفت : من مدتهاست تو رو دوست دارم. اما....


دستم رو آرام رو لباش گذاشتم ودوباره بغلش کردم.در همین زمان آهنگ دوم نوار که ابی خونده بود شروع شد.





نازی ناز کن که نازت یه سرو نازه


نازی ناز کن که دلم پر از نیازه


شب آتیش بازی چشمای تو یادم نمی ره


هر غم پنهون تو یه دنیا رازه...


منو با تنهاییام تنها نذار دلم گرفته








بله اسیر شدیم و رفت


اسیر دو تا چشم سیاه که دوتا ستاره درخشان وسطش سو سو میزد


ما اصلا" متوجه نبودیم دور و ورمون چی میگذره . بچه ها خودشون موزیک میگذاشتن و میرقصیدند. جیغ و داد میکردند اما نه من و نه نازنین اصلا" اونجا نبودیم ، کجا بودیم ؟ اینو فقط کسایی میفهمند که عاشق شدند. تو ابرا ، تو آسمونا ، تو کهکشون ، نمیدونم ، توصیفش خیلی مشکله.


بچه ها به خیال اینکه ودکا هه دخلم رو آورده با هام کاری نداشتن. اینقدر شلوغ بود حتی متوجه نشدن که منو نازنین چنان دستامون تو هم گره خورده که عظیم ترین نیروها هم نمیتونن اونارو از هم جدا کنن.


دستاش تو دستم بود ،داغ داغ.


اما این داغی فقط بخش کوچیکی از حرارت سوزان عشقی بود که تو رگ وریشه های وجودمون خونه کرده بود.

 

 

شامل 61 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود کتاب قصه عشق نوشته ی صلاح الدین احمد لواسانی

تحقیق درمورد احساس نگرانی در عشق میان دختران و پسران

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درمورد احساس نگرانی در عشق میان دختران و پسران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد احساس نگرانی در عشق میان دختران و پسران


تحقیق درمورد احساس نگرانی در عشق میان دختران و پسران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:20

فهرست مطالب:

تفاوت عشق و هوس

 پیامدهای روابط افراطی دختر و پسر پیش از ازدواج

تفاوت عشق و هوس

– عشق معطوف به غیر از خود است. در حالیکه محور هوس خود فرد و لذت اوست. جملات زیر را مقایسه کنید:

- ( من) دوستت دارم

- ( من) برات می میرم                                                    

- (برای من) هیچکس مثل تو نمیشه

- ( من ) همیشه به فکر توام

-( من) را فراموش نکن

- ( من ) از تو رنجیدم

در حالیکه در عشق، توجه به حالتها و لذتهای خود نیست. و خواست و شرایط معشوق جایگزین خودخواهی فرد می شود.

جمله معشوق است و عاشق پرده ای

زنده معشوق است و عاشق مرده ای

2 – هوس پاسخ به یک نیاز جسمانی و روانی است، مثل نیاز به آب، نیاز به اکسیژن ، نیاز به غذا. ولی عشق فراتر از یک چنین نیازی هست. عشق فراهم آورنده رشد و خودشکوفایی فرد است. لذا فردعاشق خود را خوار نمی کند، کوچک نمی کند. عشق عزت و احترام دارد و این احترام از روی بی نیازی و بزرگی عشق حاصل می شود. شاید در فیلم ها دیده و شنیده باشید که فردی می گوید« من عشق را گدایی نمی کنم».

هر چه جز عشقست، شد ماکولِ[1] عشق

دو جهان یک دانه پیش نَولِ[2] عشق

دانه یی مر مرغ را هرگز خورَد؟

کاهدان مر اسب را هرگز چَرَد[3]؟

3 – عشق محدود کننده و زندانی کننده معشوق نیست. عشق آزاد کننده است. اگر فردی را مجبور کنیم که همه علائق ، سلیقه ها و تفکراتش را فقط متوجه ما کند و فقط به ما بیندیشد، او را محدود به خودمان کرده ایم، نه اینکه عاشق خودکرده باشیم. در واقع این عشق نیست، این یک هوس است و ما را وابسته به شخص دیگری نموده است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد احساس نگرانی در عشق میان دختران و پسران