فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

بحران های هویت و هویت بحرانها، قومیت در مقابل ناسیونالیسم (3 )

اختصاصی از فایل هلپ بحران های هویت و هویت بحرانها، قومیت در مقابل ناسیونالیسم (3 ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

عصر بحرانها:

بحران های هویت و هویت بحرانها، قومیت در مقابل ناسیونالیسم (3 )

پژوهش: آراز م. فنی

You see things and ask, "Why?" But I dream things that never were and ask, "Why not?" George Bernard Shaw

Believe those who are seeking the truth. Doubt those who find it.

~Andre Gide

ادامه ی بررسی نظریات ارنست گلنر:

برای بررسی زون پنجم و در نهایت توضیح تئوریک و فلسفی نظریات خود، ارنست گلنرفصلهای آخری کتاب ناسیونالیسم خود را اختصاص به توضیح دو مفهوم، دو جریان فکری و پروسه ی اجتماعی داده است. این دو جریان عبارتند از: احساس و خرد، ریشه ها و خرد و یا به بیان سیاسی و تئوریک قومیت و ملیت (فرهنگ و تمدن). این مفاهیم در نوشته های خیلی از فیلسوف ها و متفکرین علوم اجتماعی دیگر هم حضور داشته و بررسی شده اند. خیلی از پژوهشگران مسایل اجتماعی در برخورد به نگرش فرهنگی، تحلیل فرهنگی و یا سیاسی و اقتصادی از پدیده های اجتماعی؛ به روش دوالیستی عمل کرده و بطریق اولی از این و یا آن برخورد شناخت شناسانه حمایت ویا طرفداری کرده اند.

نگرش دوالیستی در تاریخ و ادبیات ایران باستان وهمچنین سایر تمدن های آسیائی و مذاهب معتبر در خاورمیانه امر متداولی است. اینمورد در فلسفه ی یونان باستان واساسن تکامل سیستم فکری دررنسانس، عصر روشنگری و متاسفانه تا به امروز (حتی در جوامع پسا مدرن) به زندگی خود با شدت وحرارت ادامه داده است. سیاست اقتصادی و اجتماعی سازمان های بزرگی چون بانک جهانی، اتحادیه ی اروپا رهبران سیاسی اروپا و آمریکا (جرج بوش، جونیور) واکثر سخنرانی های ایشان و سایر سران سیاسی کشور های بزرگ، در حمایت از یکی از این پدیده ها (مفاهیم) دور می زد. ناگفته پیداست که چنین تفکری و عمل اجتماعی اساسن سیاه و سفید دیدن پدیده های بغرنج اجتماعی، غیر علمی، غیر دموکراتیک بوده و با روح انسان چند بعدی، حقوق انسانی وبشری در تضاد قرار دارد. انسانها و جوامع انسانی پیچیده تر از این هستند که فقط در با دو ترم، دیسکورس و یا جایگاه توضیح داده شود. متاسفانه این چنین نگرشی یعنی حذف یک نظر، یک جهان بینی و یک راهکار برای حفظ قدرت گروه های مسلط در علوم اجتماعی/طبیعی و به شکل اولی در جوامع مختلف انسانی بوده و در مانع رشد تکاملی اندیشه ی انسانی، اگاهانه و یا نااگاهانه قرار گرفته است.

فرهنگ و تضاد آن با تمدن (قومیت در مقابل ملیت)

گلنر در فصل تئوریک وکلیدی کتاب با عنوان : ریشه ها در مقابل خرد به مقابله ی نظریات دیوید هیوم و ایمانوئل کانت اشاره کرده ومی نویسد که هیوم درمقابل "عقل" و عقل گرائی خشک پیروان جریان روشنگری و راشیونالیسم، "احساس" را قرار می دهد اگر چه تعریف هیوم درباره ی "احساس" با معنی متداول آن فرق اساسی دارد. برای هیوم، مفهوم "احساس" در یک انسان بیطرف نظاره گر، از برداشت شخصی این فرد از احساس و موقعیت قدرت فردی او متمایز است.

بهر جهت این منظر مشخص از تفکرروشنگری در مقابل نظرغالب آن زمان که نظر کانت بود در اقلیت قرار گرفت. بر طبق برداشت کانت و پیروان کانت: احساسات (بخوان فرهنگ، قومیت و تفکر جنسیت غیر مرد) فاقد دلایل منطقی هست، چرا که اگر دربرداشت احساساتی منطقی وجود داشت؛ بایست این "احساس" ویا برداشت مشخص از اتفاقات بیرونی شامل حال همه می شد؛ صف نظراینکه فرد عضو گروه هست یا نیست. به بیان ساده تر "احساس" و درکی که به حواس بستگی دارد نمی تواند عمومی (ینیورسال) باشد در صورتیکه تفکر منطقی (عقلگرائی) پدیده ائی است عمومی. پیروی از "احساس" به فرهنگ و تعلقات گروهی بستگی دارد، در صورتیکه عقل و درک خردمندانه، تعلق به گروه خاصی ندارد و همه گیر (یونیورسال) عمل می کند. گلنر می نویسد: ناسیونالیسم یک باشگاه ویژه ای است که متعلق به اعضای تعریف شده و مشخصی است، در صورتیکه عقل/خرد هیچ مرز جغرافیائی را نمی شناسد. معیار قرار دادن احساسات در روابط اجتماعی، ما را ازهم جدا می کند ولی خردگرائی انسانها را بعنوان یک نژاد و یک ملت ویک امت بحساب می آورد.

فردریک نیچه، دیوید هیوم و یوهان هردر از رمانتیست های مشهور دوره ی روشنگری بحساب می آیند و از متفکرین معاصر ادامه دهنده ی چنین تفکری می شود از دلوز و چارلز تایلریا همه ی کسانی که به گونه ای به نقش تعیین کننده ی ایده، فرهنگ، احساس و درک تاویلی و تفسیری از پدیده های اجتماعی و طبیعی اعتقاد دارند یاد کرد– متاسفانه علیرغم فرق های جدی در تفکر و تفسیراز پدیده ها در بین این متفکرین – به گونه ای غلط همه، در یک کیسه گذاشته می شوند و آنهائی که به عقلائی، مادی و استدلال منطقی وتجربی خشک وبدون خون/احساس (به قول گلنر) از مسایل باور دارند در یک کاتگوری فلسفی وعلمی جای می گیرند (گلنر، 92-84 : 2000).

در فصل بعدی کتاب گلنر تاکید می کند که "ناسیونالیسم" پدیده ائی است مدرن و از واژه ی "گسلشافت" (جامعه ی مدرن) که "تونیس" عالم اجتماعی آلمانی با برداشت امروز توصیح داد، استفاده می کند. گلنر می گوید ناسیونالیسم در جامعه ی مدرن محتوی حرکتی خود را از "گمینشافت (جامعه ی سنتی/قومی) کسب می کند (گلنر، پیشین: 95). بدین ترتیب اگر سنت، فرهنگ، وابستگی به تبار/تاریخ مشترک و ریشه های قومی افراد برای انسانها؛ نیرو، هویت و اصالت میدهد، اعلام تعلق به جامعه ی بدون مرز (کسموپلیتین) و دراسینه کردن افراد (کندن افراد از هویت و ریشه ی تاریخی خود) جرم های نابخشودنی بحساب خواهند آمد. بازتاب دیگر به این نظر این است که در جامعه ی مدرن هرگاه نیازی به باورها و سنتهای تاریخی داشته باشد می تواند آن رسم و یا باوری را که لازم است دوباره زنده کرده و بازسازی کند.

علیرغم این تاکید ها گلنر در فصل بعدی کتاب (صفحات 99-98) به بررسی مذهب و خصوصن پرتستانتیسم می پردازد. با توجه به درک فردی پرتستانیسم و فردی کردن مذهب توسط پیروان آن، این رفرم و نوزائی مذهبی را با ناسیونالیسم زون اول، یکی حساب کرده و این پدیده را با مدرنیسم؛ خردگرائی و صنعتی شدن همتراز دیده و می نویسد: پرتستانتیسم و ناسیونالیسم، بطور آشکاری باهم در محتوی و معنی اساسی خود و همچنین نتایج اجتماعی حاصل از آن، پیوند نزدیک دارند. ولی آنچه که در این میان مهم است این است که این دو(تفکر ناسیونالیستی- مدرن و مذهب) دو راه جداگانه ی را طی کرده اند. عصر ناسیونالیسم در اروپا با سکولاریسم در هم آمیخته است (گلنر، پیشین: 99).

در این جا لازم به توضیح می بینم که علیرغم تیز بینی خاص خود و معلومات عمیق و وسیع خود؛ گلنر بین خرد وعقل از طرفی و مدرنیسم وناسیونالیسم از طرف دیگر فرقی نمی گذارد. یا حداقل در خیلی از جاها از این دومفهوم چنان استفاده می کند که آنها قابل تعویض هستند. این مشکل را خیلی های دیگر هم تکرار می کنند. بهر جهت، گلنر دربعضی جاهای کتاب فراتر از دوالیسم تئوریک خود می رود و به یک بدیل سوم هم تاکید می کند.

گلنرسئوال می کند: چگونه می توان، که یک فرهنگ متعالی که بر یک زبان مادری استوار است،پرورش داده شده و در جامعه رواج داده می شود؛ از اعتقاداتی که به رمزی کردن، محدود کردن (کدگونه کردن) آن فرهنگ ختم می شود جدا کرد؟ و بعدمی پرسد که آیا همین سئوال ما را به باز کردن زون جدید یعنی زون پنجم در تحلیل تکامل مفهوم و پدیده ی ملیت و قومیت یاری میکند؟

پرتستانتیسم و بورکراتیسم

صنعتی شدن جوامع، همانطوریکه قبلن اشاره شد مبنای دگرگونی جوامع اروپائی از جوامع بسته، چندفرهنگی و سنتی به جوامع مدرن، بورکراتیک (موسسه ای شده) و پویا گشت. این امر امکان پذیر نبود اگر زبان مادری عمومن و آموزش دانش انسانی عمومی نمی شد. یکی از ویژگی های استاندارد شدن فرهنگ – گلنر می نویسد – انطباق تکامل سیاسی اجتماعی جامعه ی اروپا شرایط را برای استففاده ی یک زبان سراسری که کارگران، مذهبی ها، کارمندان و به زبانی صحبت کنند که همدیگر را بفهمند.

گلنر سپس به توضیح رشد صنعت، اخلاق و موسسات گوناگون اجتماعی در اروپا اشاره کرده و به فقدان این پدیده ها در کشورهای نوظهور که در آنها "حماقت زندگی روستائی" (اشاره به توضیح مارکس) جایگزین فقر وبدبختی حاشیه نشینی گشته، می نماید. گلنر مینویسد: "این تغییر و تحول که به نوبه ی خود با ایجاد شرایط انفجاری در مناطق پیرامونی بهمراه است توسط مارکس توضیح داده شده و به قدر کافی هم توسط "دو توکویل" که از همان منابع الهام گرفته و پرورده شده است نشان می دهد (البته امروز از فراز گذشت سالها، توضیح نویسنده) که چگونه فاکتور های فرهنگی و قومی دیوارهای بلندی بین "خودیها" و" آن دیگری ها" می کشند. طبقات بدون قومیت کور است؛ قومیت بدون طبقه بی محتوی است" گلنر، 82: 2000).

این امر با توجه به رواج پرتستانتیسم امکان پذیر بود. همانطوریکه میدانیم بر طبق آئین پرتستانتیسم هر کسی کشیش خود هست, یعنی وظیف دارد خوب را از بد و حق را راز باطل جدا کند. همراه با صنعتی شدن، افزایش تولید، ایجاد رفاه نسبی و رفرم مذهبی امکانات برای مردم عادی فراهم شد تا متون کلیسائی را خوانده و خود ترجمه کنند. بدین ترتیب یک قشر واسطه که در حقیقت قدرت زیادی داشتند و بعنوان زبان علم، دانش و یا رابطه ی خدا با مردم معمولی بودند از بین رفت و یا قدرت آنها کاهش یافت. پرتستانتیسم به یک وسیله ی قوی در انتشار یک زبان و به دیگر بیان همه گیر شدن خواندن و نوشتن در بین مردم تبدیل شد.

بدین ترتیب با توجه به نیاز گفتمان مدرنیته که سیستم سرمایه داری از مهمترین عامل های محرکه ی آن بود به یک حکومت مرکزی قوی با ایجاد بوروکراسی اداری که بورکراتها به یک زبان آموزش دیده بودند و برای یک سیستم اداری و سیاسی کار میکردند با غیر مذهبی شدن (سکولار شدن) اعتقادات مردم تبدیل به قدرت محرکه ی ایجاد اروپای مدرن گشت. همانطوریکه در پاره ی بعدی خواهیم دید ماکس وبر نیز خیلی پیشتر از گلنر به توضیح رشد این دو پروسه یعنی تکامل بورکراسی و موسسات جدید در اروپا و نظان سرمایه داری و رفرم در مذهب پرداخته بود. بدین ترتیب و بر طبق نظر گلنر ناسیونالیسم از خیلی جهات بویژه توسط بنیاد های فکری و علمی هدایت کننده درون زای خود به فرم دادن دنیای دموکراتیک و قانونی امروز کمک کردند.

زون پنجم:

عنوان زون پنجم گلنر با تیتر منفی شروع می شود ولی محتوی مثبتی دارد. "بنیادگرائی اسلامی و ناسیونالیسم عربی" تیتری است که زون پنج گلنر توضیح داده می شود.

در توضیح مراحل گوناگون رشد ناسیونالیسم و گفتمان تئوریک خود، گلنر می نویسد که این گفتمان قادر به توضیح ازدواج اتفاقی فرهنگهای اروپائی با یک موسسه ی سیاسی یعنی دولت ویا حزب ناسیونالیستی بود و همچنین دلیل پخش ویروس ناسیونالیسم اروپائی را نیز توانست/می تواند تشریح کند ولی این مدل ساده آنالیز برای تشریح ویا توضیح اشکال خطرناک و افراطی ناسیونالیسم مدل مناسبی نیست.

بهمین جهت مدل دیگری لازم است و توضیح دیگری. البته این آنالیز دنباله ی همان تحلیل قبلی است با این تفاوت که نیاز به بررسی جداگانه ای دارد. برای مثال در قرون هیجده، نوزده و بیست آن گاه که الیت مناطق تحت اشغال بلشویسم که تلاش داشتند عقب افتادگی خود را در مقبل گفتمان مدرنیته ی غربی با آلترناتیو جدیدی جایگزین کنند، گزینه ی جدید بازگشت به گذشته و سنت مردمی بود. این سنت همانا فرهنگ باستانی این اقوام را تشکیل می داد. در صورتیکه همان حرکت (یعنی مقابله با سروری مدرنیته و فرهنگ غربی) در اسلام و بازگشت به سنت، بازگشت به سنت مردمی نیست بلکه منظور از سنت، سنت اسلامی است. و هدف بازگشت به صدر اسلام مورد است نه آئین های باستانی مردمی.

گلنر مقایسه ی دیگری دارد بین اسلام و مسیحیت که من به جزئیات این مقایسه نمی پردازم چرا که مقاله بقدر کافی طولانی شده است ولی اهمیت دارد توضیح دهم که به نظر گلنر اسلام یکی از دین هائی است که پویا تر از برای مثال مسحیت کاتولیک و مارکسیسم بوده و هست. چرا که آنگاه که مارکسیسم (منظور گلنر سوسیالیسم واقعن موجود است) در حال فروپاشی وشکست بود اسلام در حال شکوفائی و قدرت گرفتن بود. او همچنین معتقد است که اسلام توانائی و قابلیت مدرن شدن را دارد و در مقابل اسلام سنتی؛ اسلام فردی شده، متجدد و اکادمیک (منظور حوزه ی علمیه ائی) را قرار می دهد. و می نویسد از آن جائیکه دراسلام تقدس و مقام روحنی ارثی نیست و کسب شدنی است لذا قابلیت زیادی برای کسب ارزشهای مدرن را دارد. به نظر گلنر اسلام فاقد پدیده ی پوپلیسم سیاسی است ویا اینکه به ندرت چنین پدیدهای اتفاق می افتد (گلنر، پیشین:106-101).

در مقابل این سئوال که؛ آیا ناسیونالیسم ناف دارد (بدیگر بیان متولد شده و تاریخ مشخصی دارد) و یا نه؟ جواب گلنر دوگانه است. در این قسمت گلنر به یک پلمیک علمی با طرفداران ازلی و ابدی بودن ملیت و یا هویت قومی می پردازد که در نوع خود جالب وقابل توجه است. او علیرغم باور به ثبات و امنیت با اشاره به سقوط امپراطوری های بزرگ وخلق ملت هائی چون استونی و یا پاره ای از کشورهای بالکان و شوروی سابق از بوجود آمدن کشورهائی که فرهنگ پیشرفته علیرغم اینکه قبلن بعنوان کشور مستقلی بودند یا نه حمایت می کند. البته به شرط اینکه ملاک های لازم از قبیل داشتن تاریخ مشخص، سرزمین تعیین شده، زبان و فرهنگ ...دارا باشند. علاقمندان را به متن اصلی در صفحات 124-112 راهنمائی می کنم.

در کتاب ناسیونالیسم، گلنر تعریف مشخصی از ملیت وملیتگرائی نمی دهد. به این دلیل مناسب دیدم که از یک نوشته ی دیگر گلنرتعریفی از این دو مفهوم داشته باشیم. گلنر در تعریف ملیت و قومیت چنین می نویسد:

Two men are of the same nation if and if they share the same culture, where culture in turn means a system of ideas and signs and associations and ways of behaving and communicating.

Two men are of same nation if and only if they recognize each other as belonging to the same nation. In other word, nations make man; nations are artefacts of men’s convictions and loyalties and solidarities. A mere category of persons (say occupants of given territory) becomes a nation if and when members of the category firmly recognize certain mutual rights and duties to each other in virtue of their shared membership of it. It is their recognition of each other as fellows of this kind which turns them into a nation, and not the other shared attributes.

گلنر می گوید: انسان ها آنگاه جزو یک ملت محسوب می شوند که دارای فرهنگ مشترک باشند. که فرهنگ به نوبه ی خود به معنی سیستمی از باورداشت ها، علایم ، سمبولها، پیوستگی ها و روشهای ارتباطی و عملی می باشد.

بنظر گلنراین ویژه گیها برای عضویت فرد در گروه کافی نیستند پیش شرطهای دیگری هم لازم هستند. گلنر ادامه می دهد: دو نفر زمانی عضو یک ملت محسوب می شوند که هردو همدیگر را بعنوان عضو یک موسسه ی بزرگتر یعنی ملت قبول داشته باشند. بدین ترتیب یکطرف قضیه فرد هست که خود را متعلق به یک گروه میداند و طرف مهم دیگر پذیرش فرد توسط گروه هست. خوانندگان آگاه ما می دانند که این دو شرط از شروط مهم تعلق به یک هویت جمعی هستند ولی کافی نیستند.

در رابطه با مسئله ی ملیت از آن جائیکه ملت (در تعریف عمومی آن) یکی از ارکان اساسی دولت ملی محسوب می شود و بنوبه ی خود بعنوان یک بازیگر سیاسی/اقتصادی و فرهنگی درعرصه ی روابط بین الملل نقش مهمی داشته که باید توسط سایر دولتها به رسمیت شناخته شود، لذا برای قانونیت بخشیدن به هستی سیاسی خود، هر ملتی لازم هست که نقشی را در تقسیم کار بین المللی بایست ایفا کند تا عضو رسمی این جامعه به حساب آید. ناگفته پیداست که قطب بندی های قدرت در سیستم بین المللی می توانند ملتی را که همه ی شرایط بالا را دارا هست به عضویت جامعه ی بین المللی نپذیرند و بالعکس.

بدین ترتیب حداقل سه نوع رابطه و پدیده ی اجتماعی را می توان در نظریات بالا تشخیص داد. یکی رابطه ی فرد با گروه، عضویت و سازگاری فرد و ادغام او با گروه، یعنی پذیرش خصوصیات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گروه و سهیم بودن در تاریخ و فرهنگ/زبان مشترک آن و دیگری پذیرش رسمی گروه از فرد هست که در جوامع امروزی با دادن کارت عضویت و یا پذیرش همراه هست و یا پذیرش عرف و غیر رسمی که جذب و ادغام فرد در آئین ها و مراسم گروه را بهمراه دارد.


دانلود با لینک مستقیم


بحران های هویت و هویت بحرانها، قومیت در مقابل ناسیونالیسم (3 )

مقالة: تاثیر ناسیونالیسم بر شاعران و نویسندگان ایران زمین

اختصاصی از فایل هلپ مقالة: تاثیر ناسیونالیسم بر شاعران و نویسندگان ایران زمین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقالة: تاثیر ناسیونالیسم بر شاعران و نویسندگان ایران زمین


مقالة: تاثیر ناسیونالیسم بر شاعران و نویسندگان ایران زمین

مقاله کامل بعد از پرداخت وجه

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 9

 

فهرست:

شاعر اجتماعی کیست؟

تاثیر ناسیونالیسم بر نوسیندگان ایرانی

 

(( تفکر هرگز یک فعالیت جدابافته و بدور از تاثیرهای زندگی گروهی نیست. از همین روی ، تفکر را باید در چهارچوب زمینه اجتماعی اش در نظر گرفت. ))

                                                                                                                       لوئیس کوزر

شاعر اجتماعی کیست؟

شاعر اجتماعی کسی است که بر کلیه جریانهای زمانی و مکانی خود وقوف دارد. یعنی مذهب ، سیاست ، جامعه شناسی ، تاریخ و غیره. چنین شاعری قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را داشته و خود را جدا از مردم و اجتماعش نمی داند. (( باباطاهر درد زمانه خودش را شناخته بود ، خودش سوته دل بود و سوته دلان را خبر می کرد تا گرد هم آیند و غمها وانمایند. )) ۷ شاعر اجتماعی باید به دنبال (( درمان باشد نه تسکین ، به دنبال تفهیم باشد نه تسکین ، طبیب غمخوار باشد نه دلقک بیعار. )) ۸ و به یاری حقیقت هایی
می رود که نیازمند پناه اند و حنجره ای را طلب می کنند که فریادشان را به گوش اهلش برسانند. (( وقتی درست حرف زدی و حرف دلت ، شرفت ، مسولیتت و حرف مردم خود را زدی و حرف تقاضای تاریخ انسانی و شرفمند و پیشرو زمانه ات را زدی ، آن وقت احتمالا بل
یقینا مردم زمانهای بعد هم تو را به عنوان یک سند می شناسند ، یک شاخص. )) ۹ شاعر
وقتی به این نقطه می رسد می داند در کجای زمین ایستاده است و ستا ینده کدامین
معانی و اوضاع است.

شاعر اجتماعی وابسته به یک حزب و مبلغ یک تفکر ایدئولوژی نیست ، زیرا در غیر این
صورت شعر را که باید در خدمت کل جامعه و خیر تک تک اعضای آن باشد در خدمت گروهی خاص و اهداف ویژه ای در می آورد. چنین رویه ای آزادی را از شاعر گرفته و او را ملزم به  چرخش در یک دایره بسته می کند. (( وقتی که ما از یک آرمان سیاسی حمایت می کنیم می توانیم دچار اشتباه و فریب بشویم و به این ترتیب این اشتباه و فریب را به دیگران منتقل کنیم. )) ۱۰ بنابراین التزام شاعر باید (( فارغ از سیاست و تنها در راه تعالی انسان باشد. )) ۱۱
چنین رویه ای را می توانیم در اشعار شاعرانی چون شاملو ، خوئی ، سپانلو ، اخوان و
نظایر آنها ببینیم.


دانلود با لینک مستقیم


مقالة: تاثیر ناسیونالیسم بر شاعران و نویسندگان ایران زمین

دانلود مقاله کامل درباره ناسیونالیسم 27 ص

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله کامل درباره ناسیونالیسم 27 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

ناسیونالیسم

مهم ترین گرایش سیاسی ای که شیرازه جامعه ما را تهدید میکند، ناسیونالیسم قومی است. این گرایش سیاسی از نظر فکری ضعیف و از لحاظ تشکیلاتی نامنسجم است. اما این ضعف ها نبایستی قشر آزادیخواه و سکولار جامعه را از پتانسیل مخرب  این تفکر غافل بدارد. ناسیونالیسم قومی  طرفدارن فعال و متفکر دارد. تعدادی هستند که، آگاهانه یا ناآگاهانه، بذر کینه قومی میکارند. زمینه ساز بوجود آمدن اردوهای متخاصم قومی هستند. سعی دارند که هویت قومی را جایگزین هویت انسانی شهروندان بکنند.

انواع ناسیونالیسم

ناسیونالیسم بردو نوع است: ناسیونالیسم "مدنی" و ناسیونالیسم قومی.

ناسیونالیسم مدنی به سیستم سیاسی ای گفته می شود که ساختار سیاسی جامعه بعد از اضمحلال سیستم فئودالی را شکل داد. هرچند اشاره به حقوق شهروندی، برابری در مقابل قانون، کم اثر کردن ارزشهای مذهبی و فئودالی و تمایل به اتکا بیشتر به منطق علمی از ویژگیهای این سیستم سیاسی به شمار میرود، اما کلیدی ترین ماموریت ناسیونالیسم "مدنی"، ساختن هویت ملی یا فراقبیله ای بجای هویت عشیره ای، و سازمان دادن دولتهای متمرکز سراسری بجای سیستمهای ملو ک الطوایفی بوده است. بعبارت دیگر، ناسیونالیسم مدنی با ساختن ملیت ها، ساختار جامعه را طوری بازسازی کرد که امکان رقابت سرمایه را در جغرافیاهای سیاسی متفاوت فراهم آورد.اما متفکرین طرفدار جامعه سرمایه داری و یا متاثر از رسانه های اصلی عقیده ندارند که ملت یک پدیده ساخته شده است. طبق این تفکر، ادعا میشود که "ملت" به گروهی از انسانها اطلاق میگردد که دارای نژاد، فرهنگ و تاریخ مشترک هستند.  اما،این تعریف، کامل نیست. زیرا ملتها زیادی هستند که از اقوام مختلف تشکیل و دارای ریشه های تاریخی و فرهنگی متفاوت هستند. امریکا و کانادا نمونه های از این "ملت"ها هستند. از طرف دیگر، جوامع فراوانی هم وجود دارند که فرهنگ، تاریخ و نژاد مشترک دارند اما ملتهای مختلفی را تشکیل داده اند. کشورهای عربی نمونه این ملتها است. این واقعیات روشن نشان میدهد که ملت ساخته و پرداخته عده ای صاحب زور و ثروت است. هرچند پسوند "مدنی" به این نوع ناسیونالیسم اضافه شده است اما واقعیت این است که ناسیونالیسم نیروی محرکه جنگ بین انسانها، و "ملت" محصول جنگها میباشد. برای نمونه ملت کانادا محصول جنگ بین انگلیسی زبانها، فرانسویها و مردم بومی کانادا است. ایالات متحده آمریکا محصول جنگ بین آمریکا، انگلیسیها، مردم بومی آن سرزمین و اسپانیائی ها میباشد. جنگهای ناپلئون ملت فرانسه را ساخت. شکست ولزیها و اسکاتلندیها از انگلیسی ها، منجربه تولد انگلستان گردید. جنگ جهانی اول و قتل عام ارمنی ها ملت ترکیه را بوجود آورد. کشورهای عربی و آفریقایی محصول جنگ و رقابت کشورهای اروپائی هستند. اینها تازه بهترین نمونه های ناسیونالیسم مدنی هستند. پروسه تشکیل دولتهای ملی بروشنی بر این واقعیت تاکید دارد که ملت عبارت است از مجموعه افرادی که در اثر جنگهای مختلف در چارچوبه های سیاسی معینی تحت کنترل تشکیلاتی به نام دولت در آمده اند. پرچم، سرود، آئین های ملی و...علاوه بر مشخص ساختن اردوی گروههای متنوع صاحب ارتش و سرمایه، حکم داروی مسکن برای تخفیف درد پروسه ملت سازی و ملت پروری دارد.

ناسیونالیسم قومی به گرایش سیاسی ای اطلاق میشود که قومیت، زبان و آداب و رسوم جامعه منتسب به قوم "خودش" برایش مقدس بوده و برای گرفتن سهمی از قدرت این ویژگیها را به پلاتفرم سیاسی تبدیل میکند. تقدس خون، خاک و زبان، کهنه پرستی، منزه جلوه دادن قوم "خود"، اهریمن سازی از ا قوام دیگر، اشاعه تنفر قومی از ویژگیهای فکری ناسیونالیسم قومی است. برای اشاره به محصول ناسیونالیسم قومی میتوان به وقایع افغانستان ،یوگسلاوی در دهه نود میلادی، نسل کشی رواندا و کشتار در فلسطین و اسرائیل و وقایع چچن اشاره کرد. برای روشن شدن بیشتر موضوع، سعی خواهد شد، درک ناسیونالیسم قومی را ازجایگاه زبان، قومیت و فرهنگ مورد بررسی قرار گیرد .

تقدس زبان از نظر ناسیونالیسم قومی، زبان مکالمه حکم یک بخش مقدس از هویت قومی را دارد که بایستی از آن به هر قیمتی پاسداری نمود.1. برخلاف نظر ناسیونالیسم، زبان یک وسیله برای ارتباط انسان با افراد پیرامونش است. این وسیله فرهنگی هم متغیر است. مدام و هم زمان با تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه در حال تغییر و دگرگونی است، بوجود می آید و محو میشود و یا تبدیل به چیز دیگر میگردد. این نکته را هم یاد آور شوم که فراگیری زبانی غیر از زبان محلی هر کسی را با فرهنگ تر میکند. اما علت اینکه طرفداران ناسیونالیسم قومی آنرا "بی فرهنگی" قلمداد میکند در جائی دیگر بایستی جستجو کرد. 2. زبان های فارسی وپشتو به دلایل قابل توضیحی به عنوان زبانهای رسمی کشور انتخاب شده است. متعاقب گسترش سرمایه داری و ضرورت استفاده از تکنولوژی و علوم جدید و سازمان دادن جامعه مدرن و تشکیل دولتهای متمرکز


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره ناسیونالیسم 27 ص

تحقیق ناسیونالیسم

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق ناسیونالیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 82

 

شاه قصد داشت از ((بار ارزشی )) مثبت در ضدیت با منفی که در سیاست موازنه منفی دکتر مصدق به کار رفته بود استفاده کند و هم چنین لفظ ناسیونالیسم را انتخاب کرد تا در برابر وجهه ناسیونالیستی جبهه ملی چیزی کمتر از آنها نداشته باشد از نظر شاه ((هرکس فکر ناسیونالیسم منفی را تبلیغ می کند باید او را مظنون و مشکوک شمرد )) خلاصه آنکه از نظر محمدرضا شاه سیاست عدم تعهد دکتر مصدق عبارت بود از (( سیاستی است که بی طرفی منفی سیاستی که هم (عقیم )بود و هم (منفی ) .

ص 42 : امنیت درگیری پیوند با غرب : در سالهای اجرای سیاست ناسیونالیسم مثبت که به نوشته مارک گازیوروسکی ، سالهای استقرار دولت دست نشاندة آمریکا در ایران بود از نظر محمدرضا شاه نمیتوان آمریکا را بعنوان یک کشور امپریالیستی تلقی کرد چرا که این کشور برخلاف امپراطوریهای سابق هیچگاه در اندیشه تصرف و تسلط برملت ما نبوده است . رفتار آمریکایی ها با ما براساس تساوی و احترام متقابل بوده و از کمکهای اصل چهار نظامی آمریکا تنها از آن جهت خرسندیم که این کمکها ما را به توسعه و پیشرفت اقتصادی ایران و تامین آزادی جهانی موفق می سازد شاه با اظهار این نکته که روابط فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ایران با دموکراسی های غربی چندین قرن سابقه دارد و (( مانند عشقهای افر وخته آنی نیست )) چه از بعد نظری و چه از جنبه کارکردی سیاست موازنه منفی و عدم تعهد و بی اعتبار می داند و آشکارا اعلام می کند حال که مردم و دولتهای کشورهای آزادی غربی ابراز علاقه کرده اند ما را در زمینه های مالی ، فنی و اقتصادی یاری دهند (( چرا باید از این کمک محروم بود و چرا نباید با آنها متحد شد ))

ص 53 : دموکراسی - دیکتاتوری : محمد رضا شاه از سویی بر ضرورت تحقق دموکراسی به سبک و سیاق غربی تاکید دارد و از سوی دیگر علاقمند است نقش پادشاهی سلطنتی اقتدار گر را بازی کند و در نهایت به اصول پارلمانتاریستی ناشی از قانون اساسی مشروطیت پایبندی نشان نمیدهد .

وی در توجیه نادیده گرفتن قانون و زیرپا گذاردن اصول دموکراسی می گوید : اگر قرار باشد که عقب ماندگی چند ساله را جبران کند و کشور را به پیش برد آنهم در کوتاهترین مدت به کارگیری منابع ملی ضرورت دارد . محمد رضا شاه به جای ایجاد شرایط مناسب برای مشارکت تمامی آحاد مردم در سازندگی کشور متاثر از ذهنیت خویش به تمام نیروها و سازمانها و شخصیتها به چشم دشمن می نگرد او می نویسد : برای اینکه کشوری بسیج شود باید تربیت شود به حرکت در آید ، به جلو برده شود و در زمانی که مشغول بکار است در بر ابر آنان که مخالف پیشرفتش هستند محافظت گردد 000 این عناصر عبارتند از : مرتجعین و زمین داران بزرگ و کمونیستها و محافظه کاران و دسیسه گران بین المللی .

ص 58 : محمد رضا شاه اصرار داشت که بالاخص ایالات متحد آمریکا در توسعه صنعتی و تقویت بنیه نظامی ایران را حمایت نماید از سوی دیگر صنعتی شدن ایران و تبدیل آن به سبک قدرت نظامی منطقه ای از چندین جهت برای ایالات متحده سود توسعه صنعتی و تبدیل ایران به یک قدرت منطقه ای از طریق فروش اسلحه و اعزام مستشار نظامی در درجه اول موجب گردید که از منافع آمریکا و غرب بدون آنکه مخارجش را بپردازند دفاع شود .

ص80 : سیاست غیر عقلایی رضا شاه :

با شروع جنگ جهانی در دهم شهریور ماه 1381( اول سپتامبر 1939) دولت ایران با صدور اعلامیه ای رسما بی طرفی خود را در برابر کشورهای درگیر جنگ اعلام کرد و ابزار امیدواری نمود که دولت ایران بتواند با کلیه کشورها رابطه دوستانه خود را حفظ نماید در بیانه محمود جم نخست وزیر مورخ 11/شهریور/1381 آمده است که : دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم می رساند که در این کارزار بی طرف مانده و بی طرفی خود را محفوظ خواهد داشت . در همان روز علی اصغر حکمت وزیر کشور با انتشار اعلامیه ای به اتباع خارجی در رابطه با ضرورت رعایت مقررات بی طرفی هشدار می دهد در این اعلامیه به خارجیانی که به هر عنوان در ایران زندگی می کنند هشدار داده یم شود از ابزار هرگونه احساساتی که منافی بی طرفی کشور ایران باشد جدا خودداری کرده و متوجه باشند که مبادا برخلاف مقررات بی طرفی حرکتی از آنها ناشی شود .

بی طرفی به سیاسیت عدم شرکت در جنگ و درگیری های مسلحانه منطقه ای و جهانی اطلاق می شود .

اعلام بی طرفی توسط یک کشور و یا چند کشور در برابر شرایط بحرانی منطقه ای و یا جهانی به هیچ وجه الزامی نیست ولی اگر کشور آزادانه اعلام بی طرفی نمود ، در این صورت مجاز نمی باشد وارد اتحادیه نظامی شود و یا از کمکهای تسلیحاتی و مالی کشورهای درگیر بصورت یکجانبه و یا چند جانبه بهره مند گردد و کشور بی طرف موظف است روابط خود را با کشورهای درگیر حداقل تا پایان مخاصمات یا کاملا قطع کند و یا اینکه روابط یکسانی در تمام زمینه های اقتصادی ، نظامی و سیاسی و مالی داشته باشد .

برطبق ماده 2 و 6 قرارداد لاهه مورخ 18 اکتبر 1907 کشورهای بی طرف ازجمله ایران نمیتوانند در سرزمین خود اسلحه و مهمات انبار کنند و به تقویت نیروهای نظامی خود اقدام ورزند و یا اینکه امکانات مالی تسلیحاتی در اختیار کشورهای ثالثی قرار دهند کشور بی طرف موظف است با خودداری از موضع گیری جانبدارانه به سود یک طرف و به ضرر طرف دیگر شرایط تسریع در اتمام درگیریها و استقرار صلح را تضمین نماید بنابراین رضا شاه می بایست اصول سیاست خارجی خودرا براساس موضعی کاملا بی طرف در تئوری و


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق ناسیونالیسم