فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحلیل محمود واعظی از اوضاع منطقه در گفت وگو با شرق

اختصاصی از فایل هلپ تحلیل محمود واعظی از اوضاع منطقه در گفت وگو با شرق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

تحلیل محمود واعظی از اوضاع منطقه در گفت وگو با شرق

خاورمیانه جدید رایس مرده به دنیا آمد

روز دوشنبه گذشته ساعاتی پس از آتش بس میان حزب الله لبنان و ارتش رژیم اسرائیل و جنگی که ۳۳ روز به طول انجامید، به دیدار دکتر محمود واعظی معاون پژوهش های سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام رفتیم تا با وی در مورد تحولات اخیر خاورمیانه صحبت کنیم. محمود واعظی که دانش آموخته روابط بین الملل است و دکترای خود را در این رشته اخذ کرده در عین حال در رشته مخابرات در دانشگاه های آمریکا تحصیل کرده اما همزمان با انقلاب اسلامی از رساله دکترای خود دفاع نکرده و به ایران بازگشته است. او که پیشتر معاون اروپا، آمریکای وزارت خارجه بوده و دوسال در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی معاونت اقتصادی این وزارتخانه را برعهده داشته در مورد وقایع اخیر خاورمیانه معتقد است که خاورمیانه جدید مورد نظر خانم رایس مرده به دنیا آمد و پیروز جنگ ۳۳روزه حزب الله لبنان بود. واعظی گرچه معتقد است که چارچوب قطعنامه صادر شده در مورد لبنان آمریکایی است اما در عین حال می گوید که پیامد های این قطعنامه به نفع حزب الله است. متن کامل مصاحبه ما با دکتر واعظی در پی می آید.آقای دکتر واعظی، اجازه بدهید از ابتدای جنگ ۳۳ روزه آغاز کنیم، ابتدا حماس یک سرباز اسرائیلی را به اسارت می گیرد و سپس با واکنش سنگین ارتش اسرائیل مواجه می شود. پس از آن حزب الله وارد عمل می شود و دو سرباز اسرائیلی را به اسارت می گیرد که با واکنش سنگین تر اسرائیل مواجه می شود. دلیل این واکنش اسرائیل چه بود و از این حملات پردامنه چه اهدافی را دنبال می کردواکنش اسرائیل به حماس و حزب الله دو مورد متفاوت است. یعنی یک موضوع داخلی و خارجی به شمار می رود. آقای اولمرت و حزب جدیدالتاسیس ایشان برخلاف انتظارها در انتخابات پارلمانی گذشته نتوانستند موفقیت مطلق به دست بیاورند و ناچار به ائتلاف با حزب کارگر شدند. یعنی عملا دولتی مقتدر در اسرائیل بر سر کار نیامد. نکته دیگر اینکه شخصیت اولمرت همواره در سایه شخصیت شارون بود. اولمرت از این فرصت پیش آمده استفاده کرد و به بهانه آزادی یک اسیر اسرائیلی که توسط حماس گرفته شده بود مردم غزه را سرکوب کرد تا اعتباری برای خودش کسب کند. بحث دیگر، بحث عرصه فلسطین است. برخلاف تصور آمریکایی ها و اسرائیلی ها در انتخابات سراسری گذشته در فلسطین، حماس با درصد بسیار بالایی، اکثریت کرسی های پارلمان را به دست آورد و حاکم سرزمین های فلسطینی شد. این موضوع به هیچ وجه برای اسرائیلی ها و آمریکایی ها قابل قبول نبود. بنابراین به دنبال بهانه ای بودند تا به نوعی حماس را سرکوب کنند. بنابراین ابتدا تلاشی سیاسی را آغاز کردند تا میان فتح و حماس اختلاف افکنی کنند. قبل از این درگیری ها در اراضی فلسطینی بحث رفراندوم مطرح بود و مسائلی که حماس و فتح به رهبری ابومازن را در مقابل هم قرار می داد. حتی بسیاری از کشورهای عربی هم تلاش می کردند تا به جای برقراری رابطه با حماس با ابومازن محمود عباس رابطه برقرار کنند. این تلاش های سیاسی با فشارهای اقتصادی هم همراه بود. محدودیت های عجیبی که برای بودجه حماس برقرار شد و تحریم های بین المللی علیه این دولت، در همین راستا انجام شد. بنابراین تصمیم گرفتند با این هجوم حماس را نابود کنند. اما آنچه که در لبنان اتفاق افتاد برمی گردد به تلاش های نظامی آمریکایی ها در منطقه بعد از یازدهم سپتامبر. در حقیقت این تلاش ها از بعد سیاسی از زمان کلینتون آغاز شد که به نتیجه نرسید و سرمایه گذاری هایی که پس از یازدهم سپتامبر، بوش از نظر نظامی انجام داد. با لشکرکشی به افغانستان و عراق. گرچه حمله به افغانستان ارتباط چندان مستقیمی با وقایع اخیر ندارد اما پیامد این حمله به بهانه مبارزه با تروریسم و تسری آن به گروه های فلسطینی و لبنانی و مبارزین مسلمان در راستای خواست اسرائیلی ها بود. حمله به عراق هم در همین راستا تعریف می شد. یعنی یکی از اهداف آمریکایی ها تسلط بر عراق در کوتاه مدت بود. هدف واشینگتن هم منزوی کردن همه کشورهای مخالف بود و از همه اینها مهمتر، طرح خاورمیانه بزرگ بود که پس از حمله به عراق مطرح شد.یعنی طرح خاورمیانه بزرگ بعد از حمله به عراق مطرح شد یا از قبل طراحی شده بود و با حمله به افغانستان آغاز شدبله، اصولا خاورمیانه یکی از مناطق حساس و تعیین کننده در سیاست خارجی آمریکا است و به همین دلیل آمریکایی ها همواره از طریق سیاسی به دنبال طرحی بودند تا وضعیت خاورمیانه را در راستای اهداف خودشان تغییر دهند. ضمن اینکه اروپایی ها هم از نگاه دیگری برای خاورمیانه طرح داشتند. طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا از طریق سیاسی اجرا نشد لذا آمریکا می خواست که نیروی نظامی آن را پشتیبانی کند. بر این اساس بحث خاورمیانه بزرگ مطرح شد. بحث خاورمیانه بزرگ مفصل است، یکی از اهداف آن امنیت اسرائیل و مشروعیت بخشیدن به آن است. خاورمیانه بزرگ هنگامی تحقق می یابد که کشورهای این منطقه اسرائیل را به رسمیت بشناسند و صلحی در منطقه برقرار شود که تامین کننده خواسته های اسرائیل باشد و روابط اقتصادی این رژیم با کشورهای منطقه عادی شود. اما ناکامی های آمریکا در عراق و اینکه به اهداف حداقلی هم در این کشور دست نیافت و از سوی دیگر پیروزی حماس عملا طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا را به هم ریخت.یعنی به نظر شما پیروزی حماس در فلسطین و روی کار آمدن یک دولت نزدیک به ایران در عراق، برنامه های آمریکا را با مشکل مواجه کردبله، دولتی نزدیک به ایران و دولتی که مستقل عمل می کند. نتایج انتخابات در چندین دوره مردم عراق برخلاف حمایت آمریکا از ایاد علاوی که یک شیعه سکولار است مردم به فهرست ائتلاف یکپارچه عراق دادند. این شکستی برای آمریکا بود در عراق. با همه سرمایه گذاری های نظامی، اقتصادی، تبلیغاتی و غیره سیاست آمریکا در عراق با شکست مواجه شد. در بحث افغانستان هم اگر بخواهیم اشاره کوتاهی بکنیم، امروز در این کشور با همه تلاش ها، طالبان مجددا در حال ظهور است و درگیری ها رو به افزایش گذاشته است و امنیت برقرار نشده و همه اینها برخلاف وعده هایی است که به مردم افغانستان داده شد. بازسازی اساسی در این کشور انجام نشده و از لحاظ اقتصادی هم کاری جدی برای مردم انجام نشده است.آقای دکتر بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که ارتش اسرائیل از چندین ماه قبل آماده این حمله بود. یعنی معتقدند که این واکنش سنگین یک شبه اتفاق نیفتاده است، نظر شما در این مورد چیستدقیقا، به نظر من هم حزب الله آمادگی حمله اسرائیل را داشت و هم اسرائیل طرح داشت برای حمله به لبنان. دلایل آن هم مشخص است: ۱ بحث داخلی سرزمین های فلسطینی، روی کار آمدن حماس و اینکه اولمرت به دنبال مشروعیت بخشیدن به خودش بود. اما بحث دیگر اینکه اسرائیل به دنبال خلع سلاح حزب الله بود. ۲ ظرف چند روز تا رودخانه لیطانی پیشروی کند. ۳ به دنبال اجرایی کردن قطعنامه ۱۵۵۹ بود و حاشیه امنیت کامل برای خودش ایجاد کند. ۴ نیروهای چندملیتی با مجوز اجرایی را در جنوب لبنان مستقر کند و ۵ به هر حال در شرایط جدید به لبنان و سوریه و کشورهای دیگر منطقه زهر چشم نشان دهد. اینها از روز اول جنگ روی صحبتشان حزب الله نبود. ولی منظورشان ایران و سوریه بود.آمریکایی ها هم از سوی دیگر اهدافی بزرگتر از اهداف اسرائیل دنبال می کردند و هماهنگی بسیار نزدیکی میان آمریکا، انگلیس و اسرائیل در وهله اول و در دایره ای دیگر بین برخی از کشورهای عربی و قدرت های بزرگ وجود داشت. دلیل آن هم اینکه کشورهای عربی از فردای حمله به لبنان سکوت پیشه کردند که انگار هیچ خبری در دنیا نیست. اما آمریکایی ها و انگلیسی ها از همان روزهای اول با حمایت از اسرائیل صحبت از نابودی حزب الله و خلع سلاح کامل آن می کردند. برخی از کشورهای عربی هم به جای موضع گیری علیه اسرائیل، صحبت از ماجراجویی حزب الله می کردند. به نظر من هماهنگی نانوشته میان این کشورها وجود داشت. عملا اسرائیل با پشتوانه نظامی و سیاسی بسیار گسترده علیه یک گروه به نام حزب الله وارد عمل شد. ارتش لبنان هم که اقدامی نکرد ولی در داخل لبنان گروه هایی از حزب الله وجود داشت. حمایت سوریه و ایران هم وجود داشت. اما پس از آن دو اتفاق افتاد: اول کشته شدن مردم بی دفاع لبنان به ویژه حمله به قانا و دوم استفاده از همه ابزارها برای محدود کردن حزب الله، یعنی همه تلاش خودشان را کردند تا جلوی دارو، غذا و غیره را بگیرند. این عوامل باعث شد افکار عمومی جهان علیه اسرائیل بسیج شود. نتیجه اینکه در یک زمان ۱۵ روزه در کشورهای عربی و اسلامی، لحن عوض شد. دولت های عربی و اسلامی حقایق را درک نکردند، بلکه تغییر لحن آنان به دلیل فشار افکار عمومی مسلمانان بود. به طور خلاصه اینکه اسرائیل اهدافی را در منطقه با هدف تثبیت مشروعیت خودش، مرعوب کردن لبنان و سوریه و ایران و حتی کشورهای عرب با توجه به سابقه جنگ های گذشته دنبال می کرد. در گذشته همه جنگ های اسرائیل علیه کشورهای عربی به یک هفته نکشیده بود. اسرائیلی ها تصور نمی کردند که یک گروه مورد حمایت شیعیان این گونه مقاومت کند. آنها فکر می کردند حزب الله را نابود خواهند کرد و این یک اشتباه محاسباتی اطلاعاتی بود. اگر آنها تحلیل امروز را از حزب الله داشتند، قطعا در آغاز جنگ این گونه صحبت نمی کردند و این گونه وارد جنگ نمی شدند. به هیچ کدام از اهداف تعریف شده شان هم دست پیدا نکردند. نه توانستند اسرایشان را آزاد کنند، نه حزب الله خلع سلاح شد. نیروهای ناتو و چندملیتی هم جای خود را به نیروهای حافظ صلح سازمان ملل داد. بنابراین من معتقدم که این جنگ شکست ارتش اسرائیل بود که با این عملیات هیمنه اش فروریخت. وعده دولت اسرائیل به مردمش هم تحقق نیافت. اما در نقطه مقابل حزب الله نشان داد که یک گروه چریکی کوچک سی و چند روز می تواند در مقابل ارتش اسرائیل که خود را چهارمین یا پنجمین ارتش دنیا می نامد مقاومت کند. به اعتراف خود اسرائیلی ها و آمار رسمی شان ۱۲۶ نظامی اسرائیلی کشته شده اند که قطعا همراه با سانسور است. بسیاری از مردم شهرهای شمالی اسرائیل برای بیش از یک ماه در پناهگاه ها زندگی کردند. اما حزب الله تنها ۶۱ کشته داد و بیش از ۱۰۰ تانک مرکاوای ارتش اسرائیل را هم منهدم کرد. اسرائیلی ها ۱۰۴۵ لبنانی غیرنظامی را کشتند که ۳۵۰ نفرشان کودک بودند و تعدادی از آنها هم پیرزن و پیرمرد بودند. منهدم شدن سه ناوچه ارتش اسرائیل هم اتفاق بزرگی بود. تا به امروز در هیچ کدام از جنگ های گذشته نیروی دریایی اسرائیل ضربه ندیده بود.شما فرمودید که اسرائیل در گذشته در همه جنگ های کلاسیک پیروز شده است. اما در تنها جنگ چریکی در برابر همین حزب الله در جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ شکست خورد. مگر اسرائیل تجربه شکست در جنگ های غیرکلاسیک را نداشت، پس چرا وارد جنگ شدبه نظر من اسرائیل کاملا حساب شده عمل کرد. در یک هفته اول همه مسیرهای منتهی به جنوب لبنان را بست و حزب الله را محاصره کرد. یعنی حتی مسیرهای جنوب لبنان به خود لبنان را هم مسدود کرد. مسیر دارو و غذا را هم به جنوب مسدود کردند. اما حزب الله مقاومت کرد. این اشتباه محاسباتی اسرائیل بود. اسرائیل فکر نمی کرد که حزب الله بتواند با سلاح دیگری جز کاتیوشا شهرهای دورتر از فاصله ۲۰ تا ۲۵ کیلومتری را با مرز هدف قرار دهد. وقتی هم که هدف قرار داد، اسرائیل سعی کرد مقر پرتاب موشک حزب الله را نابود کند که باز هم چیزی پیدا نکردند. چون حزب الله از مناطق مسکونی ضربه می زد. بعد از آن هم فکر کردند که موشک های حزب الله تمام خواهد شد اما نشد. ضمن اینکه اسرائیلی ها فکر می کردند که با شروع جنگ حزب الله با فشار افکار عمومی لبنان مواجه می شود که این هم اشتباه بود. یعنی حزب الله که در گذشته با طایفه سنی به دلایل مختلف و مسائلی مانند ترور رفیق حریری مشکل داشت، در این قضیه بدنه سنی ها از راس بریدند و از حزب الله حمایت کردند. مسیحی های لبنان هم حمایت کردند. پس فشار افکار عمومی هم اشتباه محاسباتی بود. در ابتدای جنگ آنها می گفتند که حزب الله به دستور ایران و تحت الشعاع قرار دادن موضوع هسته ای وارد جنگ با اسرائیل شده است. ولی انصافا سید حسن نصرالله در نطق های تلویزیونی اش به قدری با مردم منطقی صحبت کرد که آنها قانع شدند جنگ لبنانی است. دوم اینکه آنها در هفته دوم جنگ آنقدر در جنوب لبنان آتش ریختند که فکر نمی کردند چریکی بتواند در آنجا باقی بماند. اما وقتی پس از آتش باری به قصد پیشروی به سمت رودخانه لیطانی با مقاومت چریک های حزب الله مواجه شدند و شروع به عقب نشینی کردند، حزب الله می دانست که اسرائیل توسعه طلب است و چشم به خاک لبنان دارد. بنابراین در زیرزمین سنگرهایی بتونی درست کرده بودند.آقای دکتر سئوال من اینجاست. چه لزومی داشت که حزب الله در این موقعیت زمانی وارد جنگ با اسرائیل شود در حالی که الان به هرحال زیرساخت های لبنان ویران شده است یعنی حزب الله انتظار این واکنش را از اسرائیل داشت و اگر داشت وارد این جنگ می شداین جنگ با انتخاب حزب الله نبود بلکه جنگی طراحی شده از قبل از سوی اسرائیل بود و به بهانه اسارت دو سرباز اسرائیلی آن را آغاز کردند. اما حزب الله معتقد است تا وقتی که حتی یک متر از خاک لبنان تحت اشغال است باید برای آزادی آن جنگید. مزارع شبعا در اشغال اسرائیل است و باید مقاومت کرد. حزب الله معتقد است که سربازان اسرائیلی را در خاک خودش به اسارت گرفته. این ایده اساسی حزب الله است. اما


دانلود با لینک مستقیم


تحلیل محمود واعظی از اوضاع منطقه در گفت وگو با شرق