فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پرسشنامه سبک تفکر TSI (فرم کوتاه 36 سوالی)

اختصاصی از فایل هلپ پرسشنامه سبک تفکر TSI (فرم کوتاه 36 سوالی) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پرسشنامه سبک تفکر TSI (فرم کوتاه 36 سوالی)


پرسشنامه سبک تفکر TSI (فرم کوتاه 36 سوالی)

پرسشنامه ی سبک های تفکر

برای سنجش سبک های تفکر، از پرسشنامه ی سبک های تفکر استرنبرگ - واگنر (1991) استفاده شده است. با توجه به کثرت سوالات این پرسشنامه و عدم توجه کافی آزمودنی ها هنگام پاسخ دادن به سوالات، اصل پرسشنامه سبک های تفکر توسط محمدی (1389) اجرا و سپس با توجه به نتایج محاسبات آماری، فرم نهایی پرسشنامه ی سبک های تفکر، 9 سبک تفکر را در قالب 36 سوال مورد اندازه گیری قرار می دهد که هر 4 سوال یکی از سبک های تفکر را ارزیابی می کند و پاسخ هر سوال روی یک مقیاس هفت درج ای از اصلاً موافق نیستم (1) تا فوق العاده موافقم (7) مشخص می شود.
در این پژوهش سوال های مربوط به شکل های سبک های تفکر شامل سلطنتی، سلسله مراتبی، الیگارشی و آنارشیست، به دلیل این که در پژوهش رابطه ای در مورد آنها با سایر متغیرها پیش بینی نشده بود، از پرسشنامه حذف شدند. در این پژوهش ضریب پایایی پرسشنامه ها از طریق فرمول آلفای کرونباخ محاسبه گردید و پایایی پرسشنامه ی سبک های تفکر 91%0 و پایایی پرسشنامه ویژگی های شخصیتی 92/0 بدست آمد.
منبع و توضیحات کامل در داخل متن ذکر شده است.

نوع فایل: زیپ (word)

تعداد صفحات: 5

تعداد گویه:36

مقاله پایه: دارد

مولفه: دارد

تفسیر و نمره گذاری: دارد

پایایی و روایی: دارد

منبع: دارد

گارانتی: دارد


دانلود با لینک مستقیم


پرسشنامه سبک تفکر TSI (فرم کوتاه 36 سوالی)

دانلود تحقیق سخنی کوتاه درباره اسطوره 30 ص

اختصاصی از فایل هلپ دانلود تحقیق سخنی کوتاه درباره اسطوره 30 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق سخنی کوتاه درباره اسطوره 30 ص


دانلود تحقیق سخنی کوتاه درباره اسطوره 30 ص

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

 

تعداد صفحات : 30 صفحه

سخنی کوتاه درباره اسطوره اسطوره، معرب واژه یونانی historia به معنی «روایت» و «تاریخ» است.
واژه myth در زبان های اروپایی از واژه یونانی mythos گرفته شده به معنی شرح، خبر و قصه.
دانش اسطوره شناسی را «میتولوژی» میگویند.
اسطوره واقعیت فرهنگی بسیار پیچیده ای دارد که آن را میتوان از دیدگاه های گوناگون بررسی کرد.
جامعه شناسان، قوم شناسان، روان شناسان و دین شناسان از اسطوره ها کمک می گیرند تا بتوانند با جوامع کهن بهتر آشنا شوند.
اسطوره خاستگاه تفکر و عاطفه بشر است و آرزوهای او را باز می تاباند.
از این رو با فلسفه و دین پیوندی نزدیک دارد و در آثار ادبی و هنری تاثیر فراوان گذاشته است.
انسان در جوامع کهن پیچیدگی های جهان و طبیعت را به گونه ای نمادین برای خود رمزگشایی می کرد.
این رمزگشایی های نمادین ساختار اجتماعی اقوام باستانی را به ما نشان می دهند.
هر چند اسطوره ها در جزئیات با هم متفاوتند، اما ساختار شان شبیه به هم است، زیرا همگی طرحی جهانی دارند.
به نظر یونگ امروزه ما «به لطف نمایه ها و اسطوره های به یادگار مانده، در حال کشف تاریخ باستان هستیم».
موضوع مهم در اسطوره شناسی اهمیتی است که نمادها دارند، زیرا نقش خدایان، نیمه خدایان و قهرمانان را در زندگی اجتماعی مردم در دوران گذشته روشن میسازند.

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق سخنی کوتاه درباره اسطوره 30 ص

دانلود10 عدد پیشنهاد کوتاه ویژه مدیر و معلمان(ویژه فرم های ارزشیابی)

اختصاصی از فایل هلپ دانلود10 عدد پیشنهاد کوتاه ویژه مدیر و معلمان(ویژه فرم های ارزشیابی) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود10 عدد پیشنهاد کوتاه ویژه مدیر و معلمان(ویژه فرم های ارزشیابی)


دانلود10 عدد پیشنهاد کوتاه ویژه مدیر و معلمان(ویژه فرم های ارزشیابی)

 

 دانلود10 عدد پیشنهاد کوتاه ویژه مدیر و معلمان(ویژه فرم های ارزشیابی)

نمونه پیشنهاد در مورد معلمان جذاب و عوامل نداشتن جاذبه وخسته کننده بودن کلاس و معلم

نمونه پیشنهاد در مورد استفاده از گروههای یادگیری همیار در کلاس درس

نمونه پیشنهاد در مورد نقش تک مهارتها در فعالیتهای یاددهی

نمونه پیشنهاد در مورد مدیریت رفتار با دانش آموز درکلاس درس ، معلم مهربان یا خشن؟!

نمونه پیشنهاد در اشتباهات دانش آموران را فورا” اصلاح نکنیم!

نمونه پیشنهاد نمونه پیشنهاد در مورد نکاتی در مورد پرسش های کلاسی از دانش آموزان)

نمونه پیشنهاد در مورد روش های افزایش انضباط در بین دانش آموزان دوره ی ابتدایی

نمونه پیشنهاد در مورد شرایط و ویژگی های یک تدریس اثر بخش و راهکارهای کاربردی اجرای آن ها

نمونه پیشنهاد در مشکل کم رویی در دانش آموزان ( به همراه راهکارهایی برای معلمان

نمونه پیشنهاد در مورد اختلالات گفتاری در دانش آموزان ابتدایی ( به همراه پیشنهادها و رهنمودهای کاربردی برای معلمین و والدین

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود10 عدد پیشنهاد کوتاه ویژه مدیر و معلمان(ویژه فرم های ارزشیابی)

دانلود تحقیق کامل درباره داستان کوتاه

اختصاصی از فایل هلپ دانلود تحقیق کامل درباره داستان کوتاه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

داستان

About Me

Name: رضا اغنمی

View my complete profile

 

سیما

سیما

فقره

صدا

خداحافظ

درسالن نمایش

برادران غیرتی

شهرآویزان

پیشواز

آهو

 

April 2005

May 2005

June 2005

July 2005

August 2005

September 2005

October 2005

November 2005

December 2005

January 2006

February 2006

June 2006

January 2007

February 2007

March 2007

April 2007

May 2007

June 2007

July 2007

August 2007

September 2007

October 2007

November 2007

 

Saturday, November 24, 2007

سیما

2پدرم از سادات وعلمای معروف تبریز بود. مسجد دایر و پر رونقی دربازار تبریز داشت. بخش عمده ای از بازاریان و تجار و اصناف را دور خود جمع کرده بود. مسئلۀ مرید و مرید بازی ازمیرات های بدخیم دور و درازگذشته های فرهنگی - اجتماعی دراین سرزمین است که هنوز ادامه دارد، اما پیداست که به تنگیِ نفس افتاده. بگذریم. پدرم درسال های آخراقامتش در نجف، با مادرم، که دختر یکی ازعلمای معروف آن دیار بود و اهل کربلا، ازدواج میکند. مادرم زن باسواد وآگاهی بود. مسلط به علم کلام. وقتیکه برمیگردند به تبریز، مدتی بعد پدرش فوت میکند. پدرم گفته بود : «خوب شد»! پسر، جانشین پدر میشود. و امام جماعت همان مسجد را برعهده میگیرد.دوپسر و سه دختر ومن آخرین دختر، اززن اول پدرم هستم. ایشان وقتی شرایط زندگی را بروفق مراد میبیند و خیل مریدان را حلقه زده دراطرافش، شروع میکند به ازدواج با چند زن جوان، عقدی. ولی صیغه ها بیوه های پولدار و سر شناسان شهربودند. مادرم میگفت: سید، که در چهار محله شهر در چهار خانه به تولید مثل پرداخته بود، در اندک مدت صاحب هفده پسر ودختر میشود. طبیعی ست که دراین تجدید فراش ها، «نو که آمد به بازار کهنه میشه دل آزار». زن های قبلی ازچشمشان میافتد و دیدارها نیز رنگ میبازد. همزمان با تولد من، دو دختر و دو پسر دیگر از نامادری های من چشم به جهان گشودند.پنج ساله بودم که مادرم اززنبارگی های شوهر جان به لب شده بعد ازمدتی بگو مگو از همدیگرجدا میشوند. عدّه که تمام شد مادرم با مؤذن مسجد پدر که جوان خوش اندامی بود ازدواج میکند. مجتبا ثمرۀ آن ازدواج است.اردواج مادرم، به صورت انتقام بر سر زبان ها افتاده و درگوشه و کنارشهر میپیچد. آقا تاب نیاورده به بهانۀ معالجه به تهران کوچید و سه سال بعد از دنیا رفت. دروصیّتنامه، از دو منطقه درحوالی تبریز نام برده و به وراث پسر و دخترش اکیدا توصیه کرده که مبادا درآنجاها با کسی ازدواج کنند. ...سیما حرف مادر را قطع کرده میپرسد:"برای چه این وصیّت را کرده مادر؟"مادر با خندۀ تلخی میگوید :" بس که آقا درآن دو منطقه زن عقدی و صیغه ای داشته و بچه پس انداخته حساب از دستش دررفته. ترسش ازآن بوده که مبادا اولادش، با خواهران و برادران خود ازدواج کنند!شیرفهمت شد دخترم"!چشمان مادر پرمیشود و با بغض میگوید:"برادربزرگم جانشین پدر شد اما قبل ازتصدی امامت مسجد، درتصادفی درتهران جان باخت. میگفت پدر دق مرگ شد. راست میگفت. پدر دق مرگ شد . اما هروقت یاد آن رفتار مادر میافتم ازشجاعت کم نظیرش به خود میبالم و به روانش درود میفرستم."

posted by رضا اغنمی | 2:54 AM | 0 comments  

سیما

دختر جوان و رنگ پریده جلو میوه فروشی توقف کرد. با نگاه زیرچشمی به پشت شیشه، موزی برداشت و در آستین بلندش فرو برد. بعد با تردید، سیب سرخ بزرگی را لمس کرد و گذاشت توی جیبش. راه افتاد برود که مردی از پشت سرمچش را گرفت. فشار داد. با خشونت گفت پولش؟ دخترترسید. دستپاچه شد. با نگاه ترحم آمیز دهن بازکرد بگوید که ... رهگذری سکه ای گذاشت دست فروشنده. با مکثی کوتاه لحظه ای دختر را پائید. تیز نگاهش کرد. از ذهنش گذشت: "با این قیافه نباید دزد باشد." دخترجوان سرش را انداخت پائین، غبار شرم صورتش را مهتابی کرد. آهسته گفت "گرسنه ام" ! پشت به ویترین مغازه ایستاد موزرا با عجله پوست کند وبلعید. با نگاهی ازسپاس میخواست چیزی بگوید که رهگذرراه افتاد. گامی برنداشته بی اختیارایستاذ. حس ناشناخته ای مانع رفتنش شد. بهت زده، دختررا تماشا کرد، درتلاقی باچشمان میشی او دلش لرزید. به ناگهان ازدهنش پرید :"با من بیا" !نمیخواست بگوید ولی دیرشده بود. با تردید راه افتاد. شانه به شانۀ دختر.چند قدم پائین تر دراولین غذاخوری فرورفتند. روبروی هم نشستند به غذا خوردن.دخترتند تند میخورد. پیدا بود که شدیدا گرسنه است. وقتی نگاه های مرد را دید، گفت "دوروز است که غذا نخورده ام." بعد ازمکث کوتاهی ادامه داد:"بیکارم جایی برای خواب ندارم. صاحب خانه امروز جوابم کرده است."مرد بعد از چند سئوال وقتی مطمئن شد که دختر دانشجوی دانشگاه لندن است گفت:یک هفته برای آزمایش کاری بهت میدهم. درصورت رضایت همیشه کارخواهی داشت.و جا بجا کارش را معلوم کرد. قبل از جداشدن پرسید " چقدربه صاحبخانه بدهکاری؟"دختر که فکر میکرد عوضی شنیده، نگاهش کرد. مرد با نگاه مهربان سئوال قبلی را تکرار کرد. دختر که سرش پائین بود مقداربدهی اش را گفت .مرد چند تااسکناس بهش داد و گفت تو جیبت باشد. حساب میکنیم. در دفترچه جیبی اش چیزی نوشت و بعد پرسید اسمت چیست؟دختر گفت: " سیما."- سیما؟ سیما چی؟- سیما همسایه .مرد، دستپاچه شد. خیره به نکتۀ نامعلومی به فکر فرو رفت. بعد صورت دختر را کاوید. واو که هنوزدرفکر پولی بود که داده بود. " به چه اطمینانی ؟ منظوری دارد حتما؟ پرتش کنم تو صورتش. نکند با این سن و سالش مرا عوضی گرفته با یه عوضی ..." و دراین جدال بود که شنید مرد زیر لب چیزی گفت. جباب های عرق پیشانی اش را با دستمال کاغذی که از روی میز برداشته بود گرفت. نگاهش رو صورت دختر به فکر فرو رفت. به صدای آژیر ماشین پلیس که به سرعت رو به پائین میرفت به خود آمد، با مهربانی پرسید :خانه ای که زندگی میکنی امن است ؟- دو سال است که آنجا هستم غیراز من عده ای از دختران دانشجو هم زندگی میکنند. نزدیک دانشگاه است. به محل و آدمها عادت کرده ام. محیط آرام و خوبی دارد.- همانجا باش با همان دوستانت.قبل از رفتن گفت: "اسم من ریچارد است. ریچارد بل ."دست دختر رافشا ر داد و رفت .درجشن فارغ التحصیلی دانشگاه، مادرش راکنار آن مرد دید. با تعجب خیره شد به آن دو که دست دردست هم لبخند میزدند. درچشمهایشان شادی مفرطی از مهروعاطفه موج میزد. سیما را بوسیدند و تبریک گفتند. تا آمد بپرسد " مامان این آقا را که مدتی ست حامی من است، تو ازکجا میشناسی؟ گفت "پدرت ریچارد بل را معرفی میکنم."گیج و بهت زده، انگار تالار جشن دانشگاه را با آن همه آدم و سروصدا کوبیدند سرش!با لکنت زبان پرسید :"پس آن آقای همسایه که چندسال پیش فوت کرد کی بود؟مادر خیلی خونسرد پاسخ داد:- آن آقا را هم میبینی آن گوشه تکیه داده به میز استادان! با ریش بزی؟- آری مسیو ساموئیل فرانسوی را میگین؟- آری دخترم آن هم بابای برادرته. برادرت سهراب!دختر با ناباوری چنگ به صورت خود انداخت و خواست جیغ بکشد که آن دو سیما را آرام کردند و بردند بیرون..مادر گفت باقی داستان را بگذار برای گاه دیگری که شنیدنی ست!

posted by رضا اغنمی | 9:52 AM | 0 comments  

فقره

سحر، دخترده ساله سرشام ناگهان چیزی یادش آمد که توی دفترچه اش نوشته بود، از سر سفره بلند شد و رفت اتاقش با دفترچه برگشت و از پدرش پرسید: "بابا فقره یعنی چی؟"پدر که لقمه رابرده بود نزدیک دهنش، با دهن بازخیره شد به دختر و لقمه را گذاشت توی بشقاب و خشمگین زیر لب گفت لا اله الا الله ... پسر بزرگش که میدانست پدر هروقت چنین کند بلافاصله قشقره ای راه میاندازد! بلافاصله گفت: "این کلمه دربازار بین تجار و کاسبکارها بیشتر رواج دارد. مثلا چند فقره جنس از خارج وارد شده. دولت اجازه داده که چند فقره میوه و سبزی صادر شود. معنای فقره بیشتر شامل تعداد میشود. مثلا خان دایی ازخارج چند فقره سوغاتی آورده بود! همانطور که گفتم فقره را به جای دفعه و عدد بکار میبرند. مثلاعوض اینکه بگوییم دوسه مرتبه به جمکران نامه نوشتم پولم هدررفت، میگوییم چند فقره نامه نوشتم نتیجه نداد. و خلاصه بهت بگویم که فقره جایگزین عدد و دفعه دراین قبیل اصطلاحات ... " مجید که این حرف ها را میزد زیر چشمی مواظب پدربود، وقتی دید لقمه را برداشت وشروع کرد به غذا خوردن، نفس راحتی کشید و روبه مادرش گفت :" راستی شنیدید که حمید آقا به زودی داماد میشود؟"دختر که سراپاگوش بود وازشنیدن حرفهای برادرش قانع نشده بود یک مرتبه داد کشید "داداش همونه دیگه. خوب شد که گفتی. پس تو هم شنیدی. اصلا فقره ازآنجا درآمده. توی کلاس پیچیده که حمید فقره اش تصادفی ست! خواهرش حمیده زده تو گوش ملیحه که فقزۀ بابات تصادفییه! دعوا را افتاده سر فقره! حالا من این فقره را میخواستم ازبابا بیرسم نه اونا را که تو گفتی و بیخودی پریدی وسط حرف نذاشتی بابا درست توضیح بدهد!"این بار پدر که از وراجی دخترش به خنده افتاده بود گفت :"آنهایی که مجید گفت هم درسته و هم نادرست، معنای دیگری هم دارد که نگفت. دخترم: فقره بین عوام، یعنی آلت مردانگی!" (اصلش را گفت.) مادر زد تو صورت خودش "خاک عالم این حرفهاچیست سرسفره میزنین شماها!؟" سحر پرید وسط حرفش: مثل اهلیل!چشمان مادر گرد شد خواست فریاد بکشد، سحر ادامه داد:"اصلن این داداش مجید همیشه آدرس غلطی به من میده. آن روزهم که ازش پرسیدم: داداش «کاندوم» یعنی چی؟" گفت: "پوشش، مثلن، یعنی مثل پتو یا ملافه!" گفتم: "داداش مطمئنی؟"گفت:" آری. " گفتم: "پتو و ملافه که تو کیف مامان جا نمیگیره,!"

posted by رضا اغنمی | 1:35 AM | 0 comments  

صدا

تصادف غیرمنتظرۀ آن روز سبب شد که سروقت به فرودگاه نرسد. سارا قبلا بهش گفته بود که ساعت شش درفرودگاه همدیگرراملاقات کنند تا امانتی را به احمد بدهد. اما او به علت تصادف دربین راه نتوانست سر قرار حاضرشود و سارا، با دلهره و نگرانی کشور را ترک کرد.چند شب بعد شاهرخ باعده ای از دوستان درخانه ش به میگساری جمع شده بودند. شاهرخ قبلا به احمد که ازهمه زودتررسیده بود سفارش کرد که با این دو نفر تازه آشنا شده برای احتیاط هردو را زیر نظرداشته باشد. بعد اضافه کرد که خوب نمیشناسمشان .سروقت زنگ درخانه به صدا درآمد. آن دوبا دسته گلی وارد شدند. بعد ازمعارفه، شاهرخ مقداری ازعشق وعلاقه خود و همسرو سابقه آشنائی با سارا وعلت مسافرت همسرش را توضیح میداد، که همسرش سارا برای چکاپ به فرانسه رفته. یکی پرسید مسئله جدی ست؟ شاهرخ گفت هم آری و هم نه! نمیتواند حامله شود. خواهرم میگوید کاش مرض سارا را من داشتم واین قدر کور وکچل دوربرم نبودند! احمد، که ازغفلت وحماقت شاهرخ خنده اش گرفته بود گفت مگر دست خودشان نبود؟ شاهرخ گفت حتما نبوده دیگه! همه شان زدند زیر خنده .آن دو میهمان با لیوان های آبجو رفتند توی سالن. یکی گفت صدای رادیورا ببربالا. آواز خوش شجریان درساختمان پیچید.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره داستان کوتاه

پروژه تاثیر مسلح کردن با میله های فولادی کوتاه استخوانی شکل. doc

اختصاصی از فایل هلپ پروژه تاثیر مسلح کردن با میله های فولادی کوتاه استخوانی شکل. doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پروژه تاثیر مسلح کردن با میله های فولادی کوتاه استخوانی شکل. doc


پروژه تاثیر مسلح کردن با میله های فولادی کوتاه استخوانی شکل. doc

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 30  صفحه

 

مقدمه:

بتون غیرمسلح دارای توان انبساطی( یا کششی) پایین و استحکام کم می‌باشند.این ساختار متداول معمولاً در زیرساختارهای مهندسی سیویل( راه و ساختمان) از قبیل پیاده‌روها ، خیابانها، بزرگراهها، استادیوم‌ها وپلها و فونداسیون خانه‌ها بکار می‌رود.تنش‌های حرارتی که توسط تغییرات دما و نیز تنش‌هایی که در اثر استفاده بوجود می‌آیند غالباً سالهای بعد از ساخت این ساختارها ایجاد ترک در آنها می‌گردد.ویژگی‌های مکانیکی  خاص که برعملکرد ساختار بتونی اثر می‌گذارد شامل مقاومت در برابر ایجاد اولین ترک حداکثر استحکام و دوام می‌گردد.در کاربرد بتونی که ایمنی نقش اساسی و حیاتی ایفا می‌کند از قبیل پل‌ها و ساختمانهای مسکونی از میله‌های فولادی دارای استحکام بالا بمنظور مسلح نمودن بتون برای ایجاد مقاومت در برابر ترک و تقویت استحکام و دوام کلی آن استفاده می‌گردد.در هر حال در این روش میله‌ها بوسیله دست به یکدیگر متصل( وصل) می‌گردند تا قبل از ریختن بتن ساختار فولادی محکمی ساخته شود که در مجموع هزینه نیروی کار وزمان ساخت را افزایش می‌دهد.

 

فهرست مطالب:

خلاصه مطالب

مقدمه

هدف از انجام این تحقیق

مراحل روش‌های تجربی

عکس‌العمل بار- جابجایی

مشاهدات پس از شکست( نمونه)

تحمل بار مؤثر توسط مفتول

تجزیه و تحلیل و توصیه‌ها

نتیجه‌گیری و تحقیقات آینده


دانلود با لینک مستقیم


پروژه تاثیر مسلح کردن با میله های فولادی کوتاه استخوانی شکل. doc