فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

عارف قزوینی 10 ص

اختصاصی از فایل هلپ عارف قزوینی 10 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

عارف قزوینی

عارف پسر ملاهادی متخلص به عارف در شهر قزوین تولد یافت، تحصیلات خود را در هفده‌سالگی بپایان رسانید، غزلیات واشعار دیگرش شورانگیز وحاوی مضامین ملی ووطن‌پرستی بود، در اواخر عمر گوشه‌گیری کرد به تصنیف شکلی نوداد.

کلیات دیوان عارف چاپ شده است مشتمل بر 97 غزل، 89 تصنیف و12 شعر هجویه میباشد.

با اینکه تعداد اشعار این شاعر کم است، با اینحال مسأئل اجتماعی وسیاسی یک ربع قرن رادربردارد.

عارف درآغازکارادبی خود ازدرک اهمیت وقایع سیاسی بسیاردور بود،نخست بشیوه متقدمان با همان مضمون ومحتوی وقالی، شعرمیسرود. امارفته رفته با آشنائی بیشتر بامحیط واوضاع واحوال اجتماعی وبروز وقایع انقلابی، بشاعری انقلابی، میهن‌پرست، مبارزه راه سعادت وجلوگیری ازستم ستمگران بدل میگردد وسرانجام مدافع سرسخت آزادی میشود.

انقلاب مشروطه درشکل گرفتن شخصیت حق‌طلبی وآزادیخواهی عارف نقشی عمده داشت ومبارزه بارژیم سلطنت رابشدت دنبال میکردوحکومت جمهوری رامی‌ستود وبدست آوردن آزادی ملی واجتماعی رامنوط به بدست گرفتن اسلحه وبرانداختن ریشه استبداد می‌پنداشت0 شعارانقلابی عارف درخدمت هدفها وآرمانهای آزادیخواهانه وروشنفکرانه روزگارش بود0 عارف بااستفاده ازقالب تصنیف وآمیختن اشعار خویش باامثال وحکم وضرب‌المثل‌های عادی مردم شعر خود راهر چه بیشترساده وروان ساخت وبقول د0 س کامیسلروف:“ آثار عارف قزوینی نمونة مناسبات جدید انقلابی نسبت بشعرونمودار پرهیز ازتفنن وشاخص تبدیل ادبیات بیک وسیله واقعی مبارزه درراه آرمانهای ملی است0

نقل ازکتاب عارف شاعر مردم ترجمه غلامحسین متین

عشق به میهن درتمامی دوران‌های زندگانی دشوار شاعر بچشم میخورد0 درست قبل ازمرگ نوشت: من یک ایرانی پاک که برای اوهیچ چیز گرانبهاتر ازوطنش نیست بوده وباقی خواهم ماند، بگذار که درگمنامی بمیرم وآرزوی من این است که ملتم نیرومندتر وسر‌بلند وکشورم شکوفا باشد کلیات دیوان عارف ص457 نقل از کتاب عارف شاعرمردم تألیف گ‌گ‌گامین ترجمه غلامحسین متین

در دوران انقلاب مشروط عارف بیشتر درتهران بود، مدتی کوتاه نیز درگیلان، اصفهان واراک بسر برد“ ظاهراً“ وقایع انقلابی، بقدری شاعر جوانرا تحت سیطره خود گرفته بودند که بقیه مسائل زندگی اورادردرجه دوم اهمیت قرار میداده است0 اوتمامی استعدادخویش رادر موسیقی درخوانندگی وشاعری، وقف انقلاب میکند دکتر رضازاده شفق مینویسد“ عارف ازنخستین روزهای نهضت مشروطه درایران، همراه ملت درمبارزه باآن روبروبود0

درین احوال اشعار عارف درجراید چاپ ودرمعابر بوسیله مردم خوانده میشدوازهمین دوره بعنوان شاعر ملی، وطن‌پرست ومبارزه شهرت بسیار یافت0

پیام دوشم از پیر می‌فروش آمد

بنوش باده که یک ملتی بهوش آمد

هزارپرده زایران درید استبداد

هزار شکر که مشروطه پرده پوش آمد

زخاک پاک شهیدان راه آزادی

ببین که خون سیاوش چنان بجوش آمد

برای فتح جوانان جنگجو، جامی

زدیم باده وفریاد نوش آمد

زخواب غفلت هر آن دیده‌ای که بیدار است

بدین گناه اگرکور شد،سزاوار است

زده است یکسره خود رابراه بدمستی

قسم بچشم تو، ما، مست وخصم بدبیدارست

نالة مرغ اسیر، این همه، بهروطن است

مسلک مرغ گرفتار قفس، همچو من است

خانه‌ای کوشودازدست اجانب آباد

زاشک ویران کنش آن خانه، که بیت‌الحزن است

جامه‌ای کونشود غرقه بخون بهروطن

بدرآن جامه، که ننگ تن وکم ازکفن است

آن کسی را که دراین ملک سلیمان کردیم

ملت امروز یقین کرد که اواهر من است

همه اشراف بوصلت خوش، همچوخسرو


دانلود با لینک مستقیم


عارف قزوینی 10 ص

تحقیق در مورد عارف بجنوردی 11 ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد عارف بجنوردی 11 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

عارف بجنوردی

عارف بجنوردم و ثنای تو گویم

ای چمن آرای باغ دانش و عرفان

نامه مدح و ثنا به حضرتت آرم

ران ملخ می برم به نزد سلیمان

در برابرارباب ذوق گفته عارف

نقل همان زیره بردن است به کرمان

اهل خراشایم وز خطه جاجرم

عارف بجنوردم ودیار خراسان

«سید مرتضی رضوی نژاد» متخلص به «عارف» در سال 1284 هجری شمسی در روستای خراشا از توابع جاجرم از محال بجنورد چشم به جهان گشود. خواندن و نوشتن و قرآن را نزد جد پدری اش «میرزا هدایت» که مکتب دار آبادی بود, آموخت. عارف برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و در مدرسه نواب شروع به تحصیل نمود. عارف برای مدتی مدیریت مدرسه ای را در چناران مشهد به عهده گرفت. سرانجام پس از چند سال دوری از بجنورد, به شهر خود بازگشت و به معلمی پرداخت. عارف پس از چندی از کار معلمی دست کشید و بقیه عمر را درویش وار بدور از آوازه طلبی, در سرودن و گاه نوشتن گذراند. عارف بجنوردی فوق العاده به بجنورد علاقه داشت و در قالب شعر اشاراتی به این موضوع دارد. عارف بجنوردی تسلط به دستور زبان فارسی و عربی و آشنایی کامل به قرآن و مضامین حکمی که در اشعار او مشهود می باشد است. عارف برای سروده هایش اهمیت قائل نبود و انها را بر روی تکه های متفرقه کاغذ و پاکت سیگار یادداشت می کرد و یا به حافظه می سپرد. هنگامی که حالی خوش داشت و شعری قرائت می کرد و اهل ذوق شعری از ایشان تقاضا می نمودند خودداری کرده و حتی اجازه نمی داد که هنگام قرائت شعر, شعرش یادداشت شود. عارف در سال 1353 هجری شمسی در سن 69 سالگی درگذشت.

نمونه ای از اشعار عارف بجنوردی:

من که اندر شمار اوباشم

عارف مست و رند و قلاشم

از گدایان خانه بردوشم

لاابالی و ساتکین نوشم

صوفی جرعه نوش و درویشم

خرقه پوشی است مسلک و کیشم

از قلندروشی ابا نکنم

زهد نفروشم و ریا نکنم

رهسپار ره خراباتم

بر بسته از خرافاتم

سالک مسلک طریقم من

همدم باده رحیقم من

ساتکین را کشند در دم

عارف نکته سنج بجنوردم.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد عارف بجنوردی 11 ص

دانلودمقاله عارف قزوینی

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله عارف قزوینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

عارف قزوینی
عارف پسر ملاهادی متخلص به عارف در شهر قزوین تولد یافت، تحصیلات خود را در هفده‌سالگی بپایان رسانید، غزلیات واشعار دیگرش شورانگیز وحاوی مضامین ملی ووطن‌پرستی بود، در اواخر عمر گوشه‌گیری کرد به تصنیف شکلی نوداد.
کلیات دیوان عارف چاپ شده است مشتمل بر 97 غزل، 89 تصنیف و12 شعر هجویه میباشد.
با اینکه تعداد اشعار این شاعر کم است، با اینحال مسأئل اجتماعی وسیاسی یک ربع قرن رادربردارد.
عارف درآغازکارادبی خود ازدرک اهمیت وقایع سیاسی بسیاردور بود،نخست بشیوه متقدمان با همان مضمون ومحتوی وقالی، شعرمیسرود. امارفته رفته با آشنائی بیشتر بامحیط واوضاع واحوال اجتماعی وبروز وقایع انقلابی، بشاعری انقلابی، میهن‌پرست، مبارزه راه سعادت وجلوگیری ازستم ستمگران بدل میگردد وسرانجام مدافع سرسخت آزادی میشود.
انقلاب مشروطه درشکل گرفتن شخصیت حق‌طلبی وآزادیخواهی عارف نقشی عمده داشت ومبارزه بارژیم سلطنت رابشدت دنبال میکردوحکومت جمهوری رامی‌ستود وبدست آوردن آزادی ملی واجتماعی رامنوط به بدست گرفتن اسلحه وبرانداختن ریشه استبداد می‌پنداشت0
شعارانقلابی عارف درخدمت هدفها وآرمانهای آزادیخواهانه وروشنفکرانه روزگارش بود0
عارف بااستفاده ازقالب تصنیف وآمیختن اشعار خویش باامثال وحکم وضرب‌المثل‌های عادی مردم شعر خود راهر چه بیشترساده وروان ساخت وبقول د0 س کامیسلروف:“ آثار عارف قزوینی نمونة مناسبات جدید انقلابی نسبت بشعرونمودار پرهیز ازتفنن وشاخص تبدیل ادبیات بیک وسیله واقعی مبارزه درراه آرمانهای ملی است0
نقل ازکتاب عارف شاعر مردم ترجمه غلامحسین متین
عشق به میهن درتمامی دوران‌های زندگانی دشوار شاعر بچشم میخورد0 درست قبل ازمرگ نوشت: من یک ایرانی پاک که برای اوهیچ چیز گرانبهاتر ازوطنش نیست بوده وباقی خواهم ماند، بگذار که درگمنامی بمیرم وآرزوی من این است که ملتم نیرومندتر وسر‌بلند وکشورم شکوفا باشد کلیات دیوان عارف ص457 نقل از کتاب عارف شاعرمردم تألیف گ‌گ‌گامین ترجمه غلامحسین متین
در دوران انقلاب مشروط عارف بیشتر درتهران بود، مدتی کوتاه نیز درگیلان، اصفهان واراک بسر برد“ ظاهراً“ وقایع انقلابی، بقدری شاعر جوانرا تحت سیطره خود گرفته بودند که بقیه مسائل زندگی اورادردرجه دوم اهمیت قرار میداده است0 اوتمامی استعدادخویش رادر موسیقی درخوانندگی وشاعری، وقف انقلاب میکند دکتر رضازاده شفق مینویسد“ عارف ازنخستین روزهای نهضت مشروطه درایران، همراه ملت درمبارزه باآن روبروبود0
درین احوال اشعار عارف درجراید چاپ ودرمعابر بوسیله مردم خوانده میشدوازهمین دوره بعنوان شاعر ملی، وطن‌پرست ومبارزه شهرت بسیار یافت0
پیام دوشم از پیر می‌فروش آمد
بنوش باده که یک ملتی بهوش آمد
هزارپرده زایران درید استبداد
هزار شکر که مشروطه پرده پوش آمد
زخاک پاک شهیدان راه آزادی
ببین که خون سیاوش چنان بجوش آمد
برای فتح جوانان جنگجو، جامی
زدیم باده وفریاد نوش آمد
زخواب غفلت هر آن دیده‌ای که بیدار است

 

بدین گناه اگرکور شد،سزاوار است
زده است یکسره خود رابراه بدمستی

 

قسم بچشم تو، ما، مست وخصم بدبیدارست
نالة مرغ اسیر، این همه، بهروطن است

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   10 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله عارف قزوینی

پایان نامه بررسی زندگی واحوال رابعه عدویه (بانویی عارف در قرن دوم هجری)

اختصاصی از فایل هلپ پایان نامه بررسی زندگی واحوال رابعه عدویه (بانویی عارف در قرن دوم هجری) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی زندگی واحوال رابعه عدویه (بانویی عارف در قرن دوم هجری)


پایان نامه بررسی زندگی واحوال رابعه عدویه (بانویی عارف در قرن دوم هجری)

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 220 صفحه می باشد.

 

چکیده
حاصل این پژوهش، گشت و گذاری در بوستان ادب عرفانی است.و رهاورد آن آشنایی با صاحبدلی وارسته که ولای دوست یافته و از سر خواجگی کون و مکان بر خاسته و از هرآنچه غیر اوست سر بر تافته است.
رابعه عدویه عارفة نامدار قرن دوم هجری است منابع نام پدرش را «اسمعیل» ذکر کرده اند.او یکی از سه عارفة نامدار بصره است.اوضاع سیاسی بصره در عهد وی مقارن با حکومت عباسیان بود.بصره در آن روزگار ،موقعیت تجاری ویژه ای داشت.رابعه در این شهر می زیست.وی به جهت مزیتی که در کسب کمالات انسانی و فضایل نفسانی داشته و عموم سالکان طریقت نیز برآن اذعان دارند،نسبت به بسیاری از مردان عارف در عصر خویش برتری یافته است.
وی همواره به تهجّد و شب زنده داری می پرداخت. او مقامات عرفانی را از اولین مقام، مقام توبه تا تا آخرین مقام، مقام رضا طی کرد. اندیشة عرفانی وی در موضوع «محبت الهی» مشهور است.و اشعاری در این زمینه از او نقل شده است.«ابن عربی» حال و مقام وی را از مردان بالاتر می داند.
«وحدت وجود » از دیگر اندیشه های عرفانی اوست. چراکه اصطلاح«فنا» از عرفای قرن دوم آغاز گردید.که در حقیقت بنیان این اندیشه بود.
«حج» در نظر او با معنای حج در دیدگاه دیگران متفاوت است.او فقط به قصد دیدار روی دوست به حج می رود.زیرا به مرحله ای از سلوک معنوی رسیده است که وجودش جوهر الهی را متجلی می کند.
او حالات عرفانی،چون خوف الهی،ذکر الهی و مشاهده را درک کرده است. رابعه در موضوع ازدواج، تجرد را بر تأهل برگزید. تا با به دست آوردن آزادی و استقلال،فرصت انجام اعمال طریقت را داشته باشد.
در تاریخ تصوف افرادی هم نام و هم مسلک رابعه وجود دارند که در متون عرفانی ومنابع مختلف از آنان سخن رفته است.
آشنایی با بسیاری از عرفای همعصر وی، کمک بسزایی در شناخت این بانوی عارف خواهد ،نمود.به طوری که در این تحقیق به شرح احوال گروه کثیری از ایشان پرداخته شده است.
سخنان،اشعار، حکایات و کرامات بسیاری از رابعه نقل شده است. او فردی فاضل و خردمند بود.اغلب صاحب نظران در این مورد اتفاق نظر دارند و این نکته را در کتب خویش آورده اند.
تاریخ درگذشت رابعه عدویه را به سال(۱۳۵ یا ۱۸۵ ه.ق) دانسته اند. آرامگاه وی در بصره بوده ،اما در تحولات این شهر به کلی ویران شده است.
آشنایی با زندگانی و اندیشه های این بانوی پارسا ،می تواند سرمشق سالکان طریق عشق و معرفت الهی قرار گیرد وزنان عصر مارا از غفلت و بی خبری به کسب فضایل و کمالات معنوی رهنمون گردد.
این پایان نامه ابتدا به بحث عرفان و تصوف و رابطۀ آن با اسلام میپردازد.سپس زندگی یکی از زنان عارف بصره،به نام«رابعه عدویّه»(متوفی ۱۸۵یا۱۳۵ه.ق)را مورد بررسی قرار می دهد.که با عبادات خویش و ورود به طریقت الهی به مقامات عارفان دست یافت. گویند،او اولین کسی است که معنی و مفهوم حقیقی «حبّ الهی»را در تصوف اسلامی وارد کرده است.«حج»در دیدگاه وی فقط به قصد دیدار روی دوست انجام می شود.او «حال مشاهده» را درک کرده است واز جمله زنانی است که تجرّد را بر تأهل برگزید تا با آزادی و استقلال خویش در طریق تصوف به بالاترین درجات نائل شود.وی با صوفیان نامدار همعصر خویش چون:معاذةعدویه،حسن بصری،سفیان ثوری و…معاشرت داشت. رابعه را صاحب کراماتی دانسته اندکه برخی در تذکرةالاولیا عطار آمده است. او زنی فاضل و خردمند بود،اشعار استواری به وی نسبت می دهند.مناجات وسخنان حکمت آمیز وی در کتب عرفانی نقل شده است.در برخی اشعار پارسی نیز از وی سخن رفته است.
هدف این پایان نامه،تبیین افکار و ابعاد شخصیّتی«رابعه عدویّه»عارفۀ نامدار قرن دوم هجری می باشد که در طریق سیر و سلوک حق، معادن وجود خویش را کشف نموده و با نیروی عشق و ایمان وبا سلاح معرفت،به سیمرغ حقیقت دست یافته است.
از آنجا که از شرح زندگانی وی ،اطلاع چندانی در دسترس نیست،ومسأله با وجود افرادی به همین نام در عصر وی وهمچنین به دلیل قلّت منابع و مآخذ،کاررا دشوار و تحقیق را محدود می گرداند.با این وجود، به قدر وسع و توان علمی سعی شده تا گامی در جهت معرفی این بانوی پارسا برداشته شود. روش پژوهش،به صورت تحقیق کتابخانه ای و فیش برداری از متون عرفانی است که در کتب متعدد، شرح حال و آراء و نکات برجستة زندگی وی مورد بررسی قرار گرفته است.
واژه های کلیدی: عرفان،تصوف، رابعه عدویّه، اسلام،
فهرست مطالب
چکیده ۱
پیشگفتار: ۳
مقدمه: ۵
فصل اول ۹
کلیات طرح ۹
۱-۱ بیان مسئله ۱۰
۱-۲ اهمیت تحقیق ۱۰
۱-۳ سؤال مورد تحقیق ۱۱
۱-۴ زمینه تحقیق ۱۱
۱-۵ تعریف واژگان ۱۱
۱-۶- محدودیت ها و مشکلات تحقیق ۱۲
۱-۷ پیشینة تحقیق ۱۲
۱-۸ روش کار ۱۲
فصل دوم ۱۳
عرفان و تصوف ۱۳
۲-۲ تصوف و منشأ آن ۱۶
۲-۳ رابطه تصوف و اسلام ۱۸
۲-۴ سیر تصوف در قرون و ادوار ۱۹
۲-۵ تصوف عاشقانه و تصوف زاهدانه ۲۳
۲-۶ تصوف و زنان صوفی ۲۵
فصل سوم ۲۶
رابعه عدویه ۲۶
۳-۱ نام و کنیه ۲۸
۳-۲ اوان زندگی رابعه ۳۰
۳-۳ اوضاع سیاسی عصر رابعه ۳۳
۳-۴ بصره در عهد رابعه ۳۵
۳-۵ ورود رابعه به طریقت الهی ۳۹
۳-۶ عبادات رابعه عدویه ۴۲
فصل چهارم ۴۸
مقامات عارفان ۴۸
۴-۱ مقام اول: توبه ۵۱
۴-۲ مقام ورع ۵۷
۴-۳ مقام زهد ۵۸
۴-۴ مقام فقر ۶۱
۴-۵ مقام صبر ۶۴
۴-۶ مقام توکل ۶۷
۴-۷ مقام رضا ۷۲
فصل پنجم ۷۷
اندیشه های عرفانی رابعه عدویه ۷۷
۵-۱ محبت الهی ۷۸
۵-۲ رابعه و مقام محبت ۸۴
۵-۳ وحدت وجود ۹۱
۵-۴ ابن عربی ۹۴
۵-۵ ابن عربی و وحدت وجود ۹۵
۵-۶ رابعه عدویه و وحدت وجود ۹۶
۵-۷ حج از دیدگاه عرفا ۹۸
۵-۸ حج از دیدگاه رابعه ۱۰۰
فصل ششم ۱۰۶
حالات رابعه ۱۰۶
۶-۱ رابعه وخوف الهی ۱۰۷
۶-۲ رابعه و ذکرالهی ۱۰۹
۶-۳ رابعه و حال مشاهده ۱۱۱
فصل هفتم ۱۱۵
ازدواج از دیدگاه رابعه ۱۱۵
فصل هشتم ۱۲۲
رابعه های تاریخ ۱۲۲
۸-۱ رابعه شامیّه ۱۲۳
۸-۲ رابعه بنت کعب ۱۲۵
۸-۳ رابعه دختر شیخ ابوبکر بخاری ۱۳۰
فصل نهم ۱۳۱
معاشران رابعه ۱۳۱
۹-۱ مردان صوفی ۱۳۲
۹-۱-۱- حسن بصری ۱۳۲
۹-۱-۲ مالک دینار ۱۳۴
۹-۱-۳ سفیان ثوری ۱۳۵
۹-۱-۴ ابراهیم ادهم ۱۳۷
۹-۱-۵ شقیق بلخی ۱۳۹
۹-۱-۶ ریاح عمرو قیسی ۱۴۱
۹-۲ زنان صوفی ۱۴۲
۹-۱-۱ مریم بصری ۱۴۲
۹-۲-۲ عفیره عابده ۱۴۳
۹-۲-۳ معاذه عدویه ۱۴۴
۹-۲-۴ حیونه ۱۴۶
۹-۲-۵ عبده بنت ابی شوال ۱۴۸
فصل دهم ۱۵۰
کرامات و خرق عادات ۱۵۰
۱۰-۱ کرامات اولیا ۱۵۱
۱۰-۲ کرامات رابعه ۱۵۴
فصل یازدهم ۱۶۱
فضایل رابعه عدویه ۱۶۱
۱۱-۱ خردمندی رابعه ۱۶۲
۱۱-۲ اشعار رابعه ۱۶۳
۱۱-۳ مناجات رابعه ۱۶۹
۱۱-۴ حکایت و سخنان رابعه ۱۷۱
فصل دوازدهم ۱۸۳
در گذشت رابعه عدویه ۱۸۳
۱۲-۱ مرگ از دیدگاه عرفا ۱۸۴
۱۲-۲ رحلت رابعه ۱۸۵
۱۲-۳ تاریخ درگذشت رابعه ۱۸۶
۱۲-۴ آرامگاه رابعه ۱۸۷
۱۲-۵ خواب دیدن عرفا ۱۸۹
فصل سیزدهم ۱۹۴
رابعه د ر شعر پارسی ۱۹۴
۱۳-۱ رابعه در اشعار فرید الدین عطار ۱۹۵
۱۳-۲ رابعه در شعر خاقانی ۲۰۵
۱۳-۳ رابعه در سخن مولانا ۲۰۷
فصل چهاردهم ۲۰۸
نتیجه گیری ۲۰۸
فهرست مآخذ و منابع ۲۱۱
فرهنگ ها و لغت نامه ها ۲۱۴

 


مقدمه:
منزلت و پایگاهی که اسلام و پیامبر گرامی آن محمد(ص) برای زنان قائل شدند، سبب شد که در همان دوران حیات رسول اکرم(ص) و حتی سالها پس از ایشان، زنان همچون مردان در عرصه های مختلف، حضوری شایسته داشته باشند. همسران و دختران نبی اکرم(ص) و صحابه گرانقدر ایشان در زمره پارساترین زنان بودند. گروهی از ایشان در عرصه های نبرد حضوری درخشان داشتند و عده ای در کلاسهای درس مشغول وعظ و تذکر بودند و شماری از آنان نیز از راویان حدیث بودند به گونه ای که از فصاحت و بلاغت آنان در اغلب کتب عرفانی سخن رفته است و نام ایشان در صدر این آثار متجلی است. از آن جمله: عبدالرحمن سلمی در «ذکر النسوة المتعبدات الصوفیات» و ابن جوزی در «صفه الصفوه» و عبدالرحمن جامی در «نفحات الانس» و بسیاری دیگر.
زنان عارف و صوفی در میان مسلمانان از نخستین سالهای هجرت تاکنون، نقش بسزایی در پیشبرد نهضت تصوف و عرفان اسلامی داشته اند. آنان همچون مردان عصر خویش، به آموختن علم و معرفت پرداختند. عده ای در خدمت مشایخ صوفیه بودند و نزد ایشان تلمذ می کردند، گروهی در زمره عارفان شاعر بودند و گروهی به تدریس معارف دینی و وعظ اشتغال داشتند.
زنان عارف مسلمان در سراسر بلاد اسلامی پراکنده بودند. در قرن دوم هجری در بصره در میان ایشان چهره هایی برجسته چون رابعه عدویه و معاذه عدویه و شعوانه و عده ای دیگر، درخشش خاصی دارند. پارسا زنانی که در ریاضت و عبادات، بی مانند و در علم و معرفت، نامور زمان خویش بودند. و با عنوان استاد یا مجتهده از آنان نام برده می شد.
«سفیان ثوری که از بزرگترین فقیهان و بر مذهب ثوری بود، رابعه عدویه را استاد خود می دانست و از وی مسائل می پرسید و در جلسات موعظه وی حاضر می شد.» (سلمی،۷۵،۱۹۹۹) و(جامی،۶۱۳،۱۳۷۵).
سهروردی در کتاب گرانسنگ خود می نویسد: «حسن بصری، ابراهیم ادهم و ابوهاشم صوفی و رابعه عدویه از بزرگان مکتب زهد بوده اند.»(سهروردی،۴،۱۳۷۴)
در واقع در دو قرن اول و دوم هجری که آغاز ظهور مذهب تصوف است نشانی از عناصر واقعی که سازنده تصوف باشد، نمی توان دید و اصطلاحاتی چون «عشق الهی» و «فناء فی الله»و «وحدت وجود» که در قرون بعد محور تصوف اسلامی است، مدتها بعد از این دوره بوجود می آید. در قرن دوم یگانه شخصیتی که اندیشه را به سوی خود معطوف می سازد، رابعه عدویه است که با عشق الهی خود، مفهوم تازه ای به تصوف می بخشد.
دکتر غنی در کتاب «تاریخ تصوف در اسلام» چنین می گوید:
«تنها کسی که در بین این جماعت بیشتر از عشق و محبت الهی دم میزند، «رابعه عدویه» است که ظاهرا تصوف واقعی با ظهور «رابعه» شروع شده است. به این معنی که می توان گفت از اواسط قرن دوم که زمان رابعه است، تخم تصوف واقعی کاشته می شود ولی به طوری که گفته شد ثمر این تخم در قرنهای بعد آشکار می گردد.» (غنی،۳۱،۱۳۶۹)
بنابراین شناخت «رابعه عدویه» سرآغاز بسیاری از مسائل اساسی مربوط به تصوف و عرفان است از آن جمله، مسئله «وحدت وجود» که در طول تاریخ اندیشه اسلامی موجب کشته شدن و یا تکفیر جماعتی بیشمار گردیده، از رابعه عدویه آغاز می شود.
ظر دکتر زرین کوب در این مورد، چنین است:
«می گویند از رابعه عدویه- پارسا زنی از اهل بصره که از پیشروان قدیم صوفیه است- پرسیدند: «که آیا در عبادت خویش خدا را می بیند؟» گفت: «بی شک می بینمش که اگر نمی دیدم، نمی پرستیدمش.» نظیر این سخن را به علی بن ابیطالب(ع) – که صوفیه او را نیز از پیشروان خویش می خوانند- نسبت داده اند و البته خدایی که پرستنده او را – هر چند نه به چشم سر- می بیند به خوبی می تواند نه فقط مورد پرستش، بلکه مورد عشق نیز واقع شود و این عشقی است که رابعه و شبلی و حلاج- و همچنین شعرای صوفی- با آن همه شور و حرارت از آن سخن گفته اند و مولوی در بیان سوز و درد آن، نی را به شکایت می آورد و از زبان او سخن های دردناک می گوید.» (زرین کوب،۱۳۷۳، ۳۸-۳۷)
حسین بن منصور حلاج در اواخر قرن سوم هجری، طریقی را می پیماید که این بانوی عارف، پیشوای آن بوده است. او در وادی وحدت وجود، آشکارا انا الحق، می گوید، او یک جان دارد و آن جان هم همه «او» است. سرانجام نیز بر سر عقیده جان می بازد. او در کلام خود از اتحاد انسان و خدا می گوید و سخنان اوست که قرون بعد محور اصلی در اندیشه محیی الدین ابن عربی می گردد.
در زندگی رابعه ابهامات بسیار به چشم می خورد با این وصف او همان کسی است که در موردش نوشته اند: بعد از توبه، مجذوب عشق الهی گردید و در تمام عمر شعله های آتش این عشق او را آن چنان گرم نگاه داشت که حرارت این عشق و شور او را به وادی شهود کشاند.
امام محمد غزالی در «احیاء علوم الدین» رابعه عدویه را در مرتبه فایزان و عاشقان حضرت حق قرار می دهد. آنها که جز دیدار خدای کریم، آرزوی چیزی را نمی برند. چه آن غایت سعادت ها و نهایت لذت هاست. «از رابعه عدویه پرسیدند که رغبت تو به بهشت چگونه است؟ گفت: «الجار ثم الدار» یعنی نخست همسایه آن گاه سرای. پس این جماعت قومی اند که دوستی خداوند سرای ایشان را از سرای و آرایش ان مشغول کرده است. بلکه از هر چیزی که جز اوست، تا به حدی که نفس های خود و مثال ایشان مثال عاشقی است که به معشوق خود مولع باشد. (غزالی،۱۳۶۶، ۴/۵۱)
رابعه عدویه به شهادت اغلب بزرگان در کشف حقایق عرفانی، مقام والایی یافته است. و با توجه به اقداماتی که کرده و تحولاتی که در عرفان بوجود آورده، مورد عنایت و اهتمام خاص و عام بوده است و بزرگان عرفان،او را در عصر خود «حجت» می دانسته اند. در مقام او این نکته لازم به ذکر است که اگر آدمی عبادات را توفیق الهی دانسته، بر آنها پایداری نماید، و برانجام آن سپاسگزاری، به یقیین به مرتبه اولیاء الهی رسیده است. اصطلاح «اولیاء الله» به معنی دوستان خدا، در قرآن نیز چند بار ذکر شده است.
کلمه «ولی» در زبان انگلیسی معمولا به معنای کسی است که تحت « saint » [یعنی: حفاظت ویژه دوست] ترجمه می شود. خانم «شیمل» در کتاب ابعاد عرفانی اسلام می نویسد:
«ولی» لقبی است که شیعیان به حضرت علی علیه السلام داده و آن جناب را «ولی الله اعظم» می دانند.(شیمل، ۱۳۷۷، ۳۳۶)
«مولی» کسی است که کارها و امورش از جانب خداوند هدایت می گردد و این امتیاز در اثر اطاعت و عبادت خالصانه به منظور قرب به خدا به او داده می شود. حکایاتی از تذکره الاولیا، مؤید این مطلب است: که هر گاه حسن بصری به منبر شدی و رابعه حاضر نبودی، فرود آمدی. یک بار گفتند، «چندین بزرگان و محتشمان حاضرند، اگر پیرزنی نباشد، چه شود؟» گفت: شربتی که ما از برای حوصله پیلان ساخته باشیم، در سینه موران نتوان ریخت و هرگاه که مجلس شدی و آتش در دلها افتادی و آب از چشم ها روان شدی، روبه رابعه کردی و گفتی: «هذا من جمرات قلبک یا سیده» [این همه گرمی از آتش دل توست، ای سیده،](عطار، ۱۳۸۳، ۹۲-۹۳)
خانم اسمیت می نویسد:«او عمیقآْ و به شدت مورد احترام و ستایش همه صوفیان بزرگ عصر خود بود و نسبت به معاصرانش نفوذ انکار ناپذیری داشت. وی از پیروی دیگران و پذیرفتن عقاید و نفوذ ایشان در مسائل مذهبی و دینی بر خلاف اغلب صوفیان خشنود نبود. به نظر می رسد هیچگاه تحت تعلیم و ارشاد شیخ استاد روحانی نبوده است ولی به یک تجربه صریح و بیواسطه و شخصی از خدا دست یافت.»(اسمیت، ۱۹۲۸، ۲۱۸)
آن چنانکه گفته اند: از تحولات و دگرگونی های زندگی وی و به طور کلی شرح حال او، اطلاع چندانی در دست نیست و مسأله با وجود افرادی به همین نام در تاریخ عصر وی، کارا بر ما دشوارتر و دامنه تحقیق را محدود می گرداند، ولی با این وجود به قدر وسع و توان علمی، کوشش شده تا گامی در جهت شناساندن این بزرگ بانوی عارف برداشته شود. اگر چه برخی از مورخین او را ایرانی الاصل دانسته اند، لیکن در ایران و میان فارسی زبانان چندان معروف نیست. باوجود این در بسیاری از متون قدیم عرفانی اهل تصوف، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این پایان نامه، تحقیقی است درباره رابعه عدویه و اسطوره زندگی وی و حالات و اندیشه های عرفانی وی و نیز کسانی که با او در ارتباط بوده اند.
فصل اول
کلیات طرح
۱-۱ بیان مسئله
در بوستان ادب عرفانی، بسیاری از متون به معرفی چهره های درخشان عرفان و تصوف پرداخته اند.در میان عارفان مسلمان،زنانی پارسا به چشم می خورند که در زمان خود سرآمد و در تاریخ تأثیر گذار بوده اند.زنان و مردان عارفی که در طول تاریخ تصوف نقش بسزایی ایفا نموده اند و هریک در پیشبرد اهداف این نهضت سهم داشته اند.با این وجود در وادی عرفان و تصوف از زنان کمتر سخن رفته است.و آنچنان که بایسته و شایسته است برای دیگران شناخته شده نیستند. پارسا زنانی که در علم و فضیلت و تقوی بر مردان بزرگ عصر خویش برتری یافته بودند.برای مطالعه احوال برخی از ایشان به قرن دوم هجری می رویم، به شهر بصره. به جستجوی پارسا زنانی می پردازیم که زندگی هر یک بیانگر کرامت نفس و جایگاه ابدی زن در جامعه است.چهره ای که بیش از دیگران توجه را به خود معطوف می دارد،بانویی به نام رابعه عدویه است.که نه تنها در عصر خویش،که تا کنون نیز شگفتی و تحسین صاحب نظران را برانگیخته است،و بسیاری از بزرگان عرفان در بارة وی سخن ها گفته اند.
۱-۲ اهمیت تحقیق
رابعه عدویه یکی از شخصیتهای مؤثر عرفان است که در حوزه های گوناگون معرفت بشری از جمله،عشق الهی،وحدت وجود و سیر در مقامات معنوی نقش ویژه ای دارد.او با عبور از ظواهر و تعلقات دنیوی وچشم پوشی از نعمات اخروی ،فقط به پرستش حق می پردازدو عشق او را برمی گزیند.وی یکی از بنیانگذاران نظریه وحدت وجود است که با سیر وسلوک خویش به مقامی دست یافته که مورد غبطه و ستایش بزرگان عرفان شده است. بررسی زندگی واحوال چنین شخصیتی می تواند راهنمای بسیاری از سالکان طریقت باشد.
۱-۳ سؤال مورد تحقیق
در هر تلاش و تحقیق علمی می باید ابتدا سؤال تحقیق را مشخص نمود تا پژوهش درمسیر آن قرار گیرد و در جریان تحقیق برای یافتن پاسخ، تمام همت خود را صرف آن نماید. این پرسش ها در واقع انگیزه اصلی در انتخاب موضوع می باشد و پاسخ به آن بسیاری از ابهامات را شرح حال وروش زندگی شخصیت مورد تحقیق روشن می سازد.با توجه به آن چه در اهمیت تحقیق ذکر شد،سؤال این تحقیق چنین مطرح می شودکه، رابعه عدویه کیست؟ اهمیت و جایگاه وی در چه مرتبه ای قرار دارد؟ اندیشة وی در عرفان چگونه مورد بررسی قرار می گیرد؟
۱-۴ زمینه تحقیق
علت جستجوی شرح حال بانویی عارف در قرن دوم هجری، نخست آن که،عرفان وتصوف چیزی جز عشق مطلق نیست.و عشق، خمیر مایة وجود انسان است.و ازر آن جا که عشق و به بیان دیگر عرفان و تصوف با آغاز خلقت و سرشت انسان عجین است،بنابراین در طول زندگی با انسان همراه بوده است.آغازگر این طریق آدم(ع) وکمال آن در وجود رسول گرامی اسلام می باشد.این موضوع بهترین بهانه برای یافتن این علت است. چرا که آشنایی با صاحبدلان و عاشقان همچون گام نهادن در بوستانی است که هر گلی عطری خاص دارد.بویژه آن که آشنایی با زنان عارف که کمتر از آنان سخن رفته است،می تواند راهگشا و سر مشق سالکان و مشتاقان قرار گیرد.انتخاب این موضوع ،علاقة شخصی نگارنده به این مقوله است.
۱-۵ تعریف واژگان
ازآن جا که موضوع این تحقیق عبارت است از«رابعه عدویه عارفة نامدار تاریخ تصوف و اندیشه های عرفانی وی» در گام نخست آن چه مورد بررسی قرار می گیرد،نیازمند جستجوی کتابخانه ای است.بنابراین به جستجوی شرح زندگانی بزرگانی پرداخته شده که به نحوی با موضوع عرفان و مقامات عارفان و نیز رابعه عدویه و اندیشه های الهی وی مربوط است.تا بدین طریق بتوان به منابعی دست یافت که به نحوی بیانگر شرح احوال وی یا مبیّن نظریات وی و شخصیت عرفانی اوست.در مسیر تحقیق به بسیاری از اصطلاحات عرفا و ذکر مقامات ایشان پرداخته شده است.و نیز شرح حال بسیاری از زنان و مردان به اختصار آورده شده است.
۱-۶- محدودیت ها و مشکلات تحقیق
از تحولات و شرح احوال و زندگی«رابعه عدویه»اطلاع چندانی در دسترس نیست واز سوی دیگر،در تاریخ به زنان عارفی هم نام رابعه نیز بر می خوریم،که در بسیاری موارد به دلیل تشابه اسمی صحت و سقم حکایات و سخنان منسوب به وی محل تردید قرار می دهد و کار تحقیق را دشوار و محدودتر می گرداند.دو عامل دیگر،کمبود منابع تحقیق و پژوهش در این زمینه و نیز فقدان کتابخانه های تخصصی در حوزه عرفان و تصوف است.
۱-۷ پیشینة تحقیق
موضوع عرفان وتصوف یکی از مهمترین مباحث در ادیان وجوامع بشری است. زنان عارف همپای مردان از نخستین سال های هجرت تا کنون نقش بسزایی در پیشبرد نهضت عرفان اسلامی داشته اند.بسیاری از محققین و پژوهشگران به مطالعه شرح احوال عرفا پرداخته اند. و کتب و رساله های بی شماری در این زمینه نگاشته شده است که هر یک به سهم خود در معرفی این چهره های درخشان کوشیده اند.چرا که عدة کثیری از مردم فقط نام این عرفا را شنیده اند و اطلاع کافی از ایشان ندارند. بنابراین پژوهش هایی از این دست، مفید خواهد بود.
۱-۸ روش کار
روش پژوهش، به صورت تحقیق کتابخانه ای و فیش برداری از متون عرفانی است.در کتب متعدد شرح حال و آراء و نکات برجستة زندگی وی را مورد بررسی قرار داده ام تا از طریق آشنایی با نظرات اهل، فن مجموعه ای گردآوری شود و حتی المقدور شخصیت و اندیشة عارفة بزرگ قرن دوم هجری ،«رابعه عدویه» را به طور مفید و موجز معرفی نماید.
فصل دوم


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی زندگی واحوال رابعه عدویه (بانویی عارف در قرن دوم هجری)

دانلود مقاله چند شاعر و عارف

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله چند شاعر و عارف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


ای برادر،
در این اشارات،زبده حقایق حکمت را بر تو ایثار کردم
پس این (گنج معرفت) را از دسترس جاهلان(وبیخردان)
و افرادی که آن را ب خاطر هدفهای ناچیز طلب می کنند
وآنها که از هوش وذکاوت وجرات وشجاعت بهره ای نبرده اند،
وآنان که میلشان به جانب اکثریت است،
یا از سوفسطلائیان وفیلسوفان ملحد تبعیت می کنند، دورنگهدار،
اما هرگاه جوینده ای روشن ضمیر وبا همت یافتی که از وساوس شیطانی برکنار مانده وحق را به چشم رضا واخلاص می نگرد، این حقایق را بر روی عرضه کن.
چنانکه از مطالب ما قبل مباحث بر او روشن گردد.
واز او در پیشگاه خداوند عهد وپیمان گیر که در اشاعه آنچه می آموزد طریق تو را اختیار کند.
پس اگر این علوم را به گوش نااهل رساندی وضایع گردانیدی،
خداوند بین من وتو حاکم خواهد بود، واو به داوری کافی است.
از اشارات وتنبیهات بوعلی سینا
ترجمه دکتر حسین الهی قمشه ای

شرح رباعیات خیام
آسانا یوگانندا
ترجمه دکتر حسین الهی قمشه ای
سالها پیش در هندوستانیک شاعر کهنسال ایرانی را ملاقات کردم که به من گفت شعر پارسی اغلب دارای دومعنی ظاهری و باطنی است و به یاد دارم که از شرح او در بیان معنی دوگانه چندین قطعه شعر فارسی چه لذت وابتهاجی در خاطر من حاصل گردید.
یک روز هنگامی که با تمرکزی عمیق رباعیات خیام را از نظر می گذرندم ناگهان احساس کردم که دیوارهای معنی ظاهر پیش رویم فرو ریخت وقله زرین گنجهای روحانی عظیم و گسترده در پیش چشم من هویدا گردید.
گویی یک قانون اسرارآمیز الهی از آثار معنوی وروحانی در روی زمین حراست می کند چنانکه رباعیات خیام را با وجود قرنها سوءتعبیر همچنان حفظ کرده است.
عمرخیام در سرزمین خویش پیوسته به عنوان عارف و معلمی بلند مرتبه شناخته شده ورباعیات وی به عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است.
پرفسور چارلز.اف.هورن .در مقدمه ای بر رباعیات خیام که در جلد هشتم از سری کتب مقدمه وادبیات کلاسیک قشری طبع گردیده می نویسد: ایه تاسف است که خیام در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب زمین به عنوان یک شاعر ملحد وشهوت طلب و یک مست لایغل که تنها شوق او شرب خمر وبرخورداری از لذات دنیوی است شناخته شده است. و این همان اشتباه رایجی است که به طور کلی در باب تصوف رخ داده است.
در حقیقت غرب خیام را (با قیاس به نفس) از دیدگاه خودنگریسته است واگر ما بخواهیم ادبیات شرق را آنچنانکه هست دریابیم یابد ببنیم مردم آن کشورها خود چه دریافتی از آثار ادبی خویش دارند، برای غریبان شاید مایه تعجب باشد اگر بشنوند که در ایران بحث و جدالی در حقیقت معانی رباعیات خیام وجود ندارد و همه به اتفاق او را یک شاعر بزرگ متدین می شناسند.
سوالی که اغلب طرح می شود این است که پس از اینهه مدح وثنای شراب وعشق د ررباعیات چیست؟پاسخ این است که این الفاظ ونظایر ان استعارات وکنایاتی است که در زبان صوفیان معانی خاص دارد واز جمله شراب و مستی کنایه از لذت روحانی است و عشق پیوند درستی و اخلاص و ارادت وبندگی انسان در پیشگاه معشوق ازل است.
خیام دانش ومعرفت خود را به جای آشکار کردن در پرده های گوناگون مستور داشته (و پرده از اسرار نهان برنداشته است) و تصور غریبان از خیام به عنوان مردی بیکاره و عیاش تصوری باطل وبیهوده است. زیرا اینهمه خرد وحکمت د رباعیات با آن درجه از کم عمقی و ظاهر پرستی در تناقض آشکار است.
خیام وسایر شاعران متصوف تشبیهات واستعارات رایج زمان را به کار گرفته و صورت لذات عادی دنیوی را برای بیان لذات متعالی حیات معنوی استخدام کرده اند تا عامه مردمان را به سبب این مشابهت لفظی از استغراق در لذات حقیقی آسمانی منتقل کنند ووجه استفاده ازاستعاره شراب وغیره این است که چون شخص با نوشیدن این شراب مجازی غمها و مصائب غیرقابل تحمل زندگی را بطورموقت از یاد می برد مکتب عرفان شهدی لذت بخش عرضه می کند و آن شراب معرفت الهی وشهد شهود جمال ازلی است که چنان وجد ومستی وقدرت وشجاعتی می آفریند که رنگ غم واندوه را به کلی و برای همیشه از صفحه دل پاک می کند.
و بی تردید نامعقول تصور کنیم که خیام اینهمه رباعیات نغز و دلاویز را صرفا برای آن سروده است که به مردم بگوید برای فرار از غمها حواس خود را با خوردن شراب تخدیر کنید.
جی لی نیکلاس که ترجمه اش از رباعیات خیام مشتمل بر 464 رباعی درسال 1867 یعنی چند سال پس از انتشار اولین چاپ ترجمه ادوارد فیتز جرالد منتشر گردید در مقدمه کتاب با نظر فیتز جرالد مبنی بر اینکه خیام یک فیلسوف مادی است مخالفت کرده است.
فیتزجرالد در مقدمه چاپ دوم رباعیات با اشاره به نظر نیکلاس چنین گفته است:
ترجمه نیکلاس بسیارنکته ها را به خاطر من آورد و در مسایلی برای من آموزنده بود خیام شاعری مادی اپیکوری آنچنانکه من از روی معانی تحت اللفظی کلمات برداشت کردم نیست بلکه ازجمله صوفیانی است که عالم قدس ربوبی و لذات عالم بالا را در کنایه شراب و ساقی وغیره بیان داشته وچنانچه درباره حافظ نیز چنین قضاوت می شود.از انجا که اینگونه تعبیرات از دیرباز درباره این شاعران رواج داشته و به تحقیق مردمان دانشمندی نیز براین نظر بوده و خیام را صوفی بلکه از قدسیان دانسته اند مرا اصراری نیست آنها که مایلند به هر گونه که می خواهند شراب وساقی را تعبیر و تفسیر کنند.
خیام گاهی به وضوح وصراحت بیان میدارد که شراب رمزی از وجد ومستی و عشق الهی است وبسیاری از رباعیات او چنان خالص وپاک رائحه عالم روح درد که به سختی میتوان هیچگونه معنی مادی دنیوی از آن اخذ کرد برای مثال رباعیات شمار 44-66 را میتوان نام برد..
من با یاری یک دانشمند ایرانی رباعیات را از متن فارسی به انگلیسی ترجمه کردم اما دریافتم که هرچند از نظر امانت ترجمه دقیق ودرستی است لیکن روح پرخروش خیام را منعکس نمی کند و پس از مقایسه آن با ترجمه فیتز جرالد دریافتم که فیتز جرالد علیرغم دریافت مادی از رباعیات باالهام الهی توفیق یافته است که روح وجوهر پیام خیام را در قالب انگلیسی پرشکوه و خوش آهنگ متجی سازد.
از این رو بر آن شدم تا به جای ترجمه خود یا دیگران معانی باطنی و رمزی اشعار خیام را از ترجمه فیتزجرالد بیان کنم فیتز جرالد پنج نسخه مختلف از رباعیات عرضه نمود که من اولین آنها را برگزیدم. زیرا اولین الهامات اورا منعکس می سازد و اولین الهامات عموما از صمیمیت وسادگی بیشتر برخوردار است واغلب خالصترین وعمیقترین بیان رااز درک واحساس شاعر عرضه می دارد. در ضمن شرح عرفانی رباعیات خود نیز در میانه راههای پیچ درپیچ حقیقت قرار گرفتم چندانکه با شور وجذبه و حال در عالم حیرت غرق شدم اختلفای حقایق متافیزیکی وحکمت عملی در رباعیات الهامات قدیس یوحنای الهی را در خاطرمن می آورد از اینرو رباعیات عمر خیام را میتوان به حق الهامات عمرخیام نامید..

 

شرح رباعیات
خورشید کمند صبح بر بام افکند کیخسرو روز باده در جام افکند
می خور که منادی سحرگه خیزان آوازه اشربوا در ایام افکند

 


ترجمه فیتزجرالد
Awake ;for morning in the bowl of night
Has flung the stone that puts thes stors to flight
And to; The hunter of the East has cought
The sultans turret in a noose of light.

 

برگردان ترجمه فیتزجرالد
هان بیدار شو،زیرا که صبح سنگی درجام شب افکند وستارگان هر یک به سویی گریختند و آن صیاد مشرق بلندای قصرسلطان را باکمندی از نور درربود.

 

تفسیر روحانی حکیم یوگانندا
بیدار شود وسر از خواب جهل وبیخبری بردار، زیراسپیده دم حکمت و خرد سر برآورده است برخیز وسنگ سخت ریاضت برجام تیره جهل انداز وانوار رنگ باخته ستارگان را که مظهر امیال وهوسهای بی شمار دنیوی است گریزان ساز.
بنگر حکمت مشرق را و تماشا کن آن صیاد حقیقت وآن ویرانگر فریبها و بر هم زن اوهام باطل را که چگونه دستار سلطان رو را باکمندی از نور در ربوده ورنگ سیاهی از آن زدوده است..
به من چنین الهامی شده است که این رباعی اول به حقیقت شیپور بیدار باش خیام برای خفتگان عالم پندار است که:
«ای ساکنان شهر فریب و خیال از خواب برخیزید که خورشید پیم عرفانی حکمت بیدارکننده من در افق شهر شما طالع شده است. برخیزید و به سنگ ریاضت روحانی سیه کاسه نادانی را در هم شکنید و این لذات ناپایدار دنیوی را که لحظه ای می درخشد و خاموش می شود از خود برانید
و با شک و آرزو بنگرید که چگونه صیاد حکمت کمند صید برگردن بلندپروازان و گردن فرازان و سلطان حقیقت جوی در افکنده و روحه آنان را در هاله ای از نور ابدی آزادی در پیچیده است ..

 

رباعی خیام
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی باده گلرنگ نمی یابد زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست؟

 


ترجمه فیتزجرالد
And we that now make merry in the Room
They left ,and summer dresses in new bloom,
Ourselves must we beneath the couch of Earth
Desecend ,ourselves to make a Couch –for whom?

 

تفسیر رباعی فیتزجرالد
زندگی درگذر است وفراخنای جهان به مثابه تماشاخانه ای است که هرزمان بازیگرانی چون ما درصحنه پرزیب و زیور آن نقش خود را بازی می کنند و بی خبرند که پایان بازی آنها کی خواهد بود وما که اکنون لباس نمایش به تن کرده و در تابستان حیات برصحنه می خرامیم نیز باید نقش خود را ایفا کنیم زیرا این جامعه تن را بزودی از ما باز خواهند گرفت وآن را بر تن بازیگران تازه ای خواهند آراست پس تا آن هنگام که در این حیات نقشی به عهده ماست باید آن را به زیباترین وجه ایفا کنیم.پس نخست باید هدف نمنایش را دریابیم و بدانیم که نقش خاص ما در ان چیست و نباید نسل پس از نسل در جهل وبی خبری بر صحنه آییم وبگذریم آنچنان که حیوانات می آیند ومی روند بلکه ما باید از طریق همراز شدن با خدای خویش رمز و راز حیات را کشف کنیم و بدانیم که اینهمه موجودات چرا از مرگ به حیات و از حیات به مرگ می روند واین چه قانونی است که علی الدوام گروهی می آیند و غوغا حیات ادامه می دهند چون این رمز را دریابیم و احساس کنیم که لحظه دیگر نوبت ما برای خروج از صحنه نمایش فرا خوانند رسید فرصت را غنیمت خواهیم شمرد واز اینهمه مواهب زیبای طبیعت بهره خواهیم گرفت و نخواهیم گذاشت شادیهایی غفلت آمیزگذاران ما را از لذت وسعادت جاودانه که تنها در وصال با حضرت حق میسر است محروم کنند.

 

رباعی خیام
ای دوست بیا تاغم فردا نخوریم وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا چو از این دیر فنا درگذریم با هفت هزارسالکان همسفریم

 

ترجمه فیتزجرالد
Ah ;my Beloved ,fill the Cup that clears
To- day of past Regrets and future Fears
Tomorrow ?-why ,Tomorrow I may be
Myself with Yesterday s Sev n Thousand Years.

 

برگردان ترجمه فیتزجرالد
محبوب من جام را از آن شراب پرکن.
که غصه های دیروز واندیشه های فردا را از دل فرو شوید
فردکجاست؟ که وعده آن می دهی
شاید فردا من به قافله هفت هزار سالگان دیروز پیوسته باشم

 

معانی رمزی بعضی لغات:
محبوب : کنایه از نفس قدسی انسانی است که همان نفس روحانی وتجلی نام الهی در انسان است.
جام شراب: رمز هستی وکنایه از وصول به معرفت حقیقی که شوینده غمها وآفریننه شادیهاست.
هفت هزار سالگان دیروز: گذشته بی نهایت که همه رفتگان طریق فنا را همسفر وهمزمان ومعاصر کرده است.

 



تفسیر روحانی حکیم یوگانندا
ای روح قدسی من ای حقیقت جان من جام ادراک مرا از شراب معرفت و باده شهود لبریز کن.همان شراب که از خرابات وجد ومستی وخمخاله الستی نشات گرفته است.
زیرا غصه های دیروز وخوف وهراس فردا که زندگی آدمیان را تلخ کرده است به هیچ شراب دیگر از دل نمی رود. پس من کار امروز به فردا نمی گذارمونقدحال غنیمت می شمارم وهم اکنون شراب عشق را می نوشم ودر صحبت معشوق می نشینم زیرا برای فردا از روزگار خط امانی ندارم اگر امروز جای هستی خود را از باده ذوق ومعرفت لبریز کنم و به آرامش درون ودارالسلام عشق راه یابم دیگر مرا از درآمدن به قافله هفت هزار سالگان که به سوی دوست در حرکت است بیم وهراسی نیست.زیرا پرمرکب عشق سوارم زاد وتوشه من وبهشت من با من است.

 



شیخ احمد غزالی
شیخ احمدغزالی برادر کهتر امام حمدغزالی بین سالهای 452تا 454 در طابران طوس تولد یافت. وی نیز مانند برادرش بعد از فوت پدر تعهد ونگاهداشت احمد رادکانی قرا رگرفت ومقدمات تحصیل علوم دینی را به همراه برادرش نزد او آموخت.
دوران جوانی را به تحصیل علم فقه گذارند،وعلم طریقت را نزدشیخ خود ابوبکر نساج طوسی (متوفای 487) فرا گرفت. او فقیهی شافعی بود که روی به تصوف آورد. به شهرها و آبادیها سفر می کرد و به ارشاد وتربیت صاحبدلان می پرداخت.نوشته اندکه در سخنرانی شیرین بیان بوده است و مورد قبول خواص وعوام. خواجه یوسف همدانی که ازمخالفین اونیز بوده است گفته که :سخنان احمد غزالی به مثابه شراره های آتش مشتعل وفروزان می باشد شیخ به مدت ده سال از 488 تا 498 به نیابت برادرش به تدریس در نظامیه بغداد پرداخته است.نوشته اند تحولی روحی که در امام محمد بوجود آمد و وی به عرفان وتصوف گروید معلم وبانی اش برادر او شیخ احمد بوده است.
حضرت شمس الدین تبریزی در مقالات از اوستایش می کند و وی را بر برادر مهرش محمد ترجیح می دهد. حتی شیخ احمد را استاد امام غزالی می داند:«کار این شیخ محمد نزدیک استاد تمام شد» و شمس الدین افلاکی از قول مولانا می نویسد که :«امام محمد نزدیک استاد تمام شد» و شمس الدین افلاکی از قول مولانا می نویسد: که«امام محمد غزالی رحه الله علیه در عالم ملک گرد از دریای عالم برآورد علم علم را برافراشته مقتدای جهان گشت وعالم عالمیان شد چه اگر همچون احمدغزالی ذره ای عشقش بودی بهتربودی وسر قربت محمدی را چون احمد معلوم کردی از آنکه درعالم همچون عشق استادی ومرشدی و موصلی نیست» یکی از تربیت یافتگان برجسته شیخ عین القضاه همدانی است که مکاتبات بین شیخ و اومعروف است.همچنین نوشته اند که سنایی، آمدی،صاحب غررالحکم و دررالکلم ،شیخ روز بهان کبیر وابونجیب سهروردی از تربیت یافتگان او بوده اند.
شیخ مصنفات ورسائل زیادی دارد، آثار فارسی او عبارتنداز:سوانح،بحرالحقیعه،رساله عینیه،رساله الطیور،پندنامه ونامه ها.هیچکس به اندازه دوستم دکتر احمد مجاهد بر روی آثار شیخ احمد غزالی تحقیق وتتبع نکرده و زحمت نکشیده است . وفات احمدغزالی بسال 517 در قزوین اتفاق افتاد.

می فرماید:
1
روح چون از عدم بوجود آمد،
بر سر حد وجود،عشق منتظر موکب روح بود.
2
تا عاشق،مست جام شراب عشق است،
از دایره عذر وعتاب بیرون است،
و بروی تکلیف ومواخذت نه.
3
عشق به تحقیق آن بود که:
صورت معشوق ،پیکر جان عاشق آید.
4
در عشق،
رنج اصلی است و راحت عاریتی.
5
عقول را دیده بسته اند از ادراک وماهیت و حقیقت روح.
وروح، صدف عشق است.
پس چون به صدف،علم را راه نیست،
به جوهر مکنون که در آن صدف است، چگونه راه بود؟
6
حقیقت عشق،
جز بر مرکب جان سوار نیاید.
7
عاشق کدام است و معشوق کدام؟
این سری بزرگ است،
زیرا امکان دارد که اول کشش او بود، آنگاه انجامیدن این.
8
گریز معشوق از عاشق برای این است که:
وصال نه اندک کاری است.
9
اگر چه عاشق باعشق آشناست،
با معشوق هیچ آشنایی ندارد.
عاشقی همه اسیری است ومعشوقی همه امیری.
میان اسیر وامیر چه مناسبت است؟
10
بارگاه عشق،ایوان جان است،
و بارگاه جمال،دیده عاشق،
وبارگاه سیاست،دل عاشق،
وبارگاه درد،دل عاشق.
نشان کمان عشق آن است که: معشوق بلای عاشق گردد.
11
هر زمان عاشق ومعشوق از یکدیگر بیگانه تر باشند.
هر چند عشق به کمال رسد،بیگانگی بیشتر بود.
شیخ روزبهان بقلی شیرازی
شیخ روزبهانی بقلی فسائی شیرازی معروف به شیخ شطاح از اعاظم عرفان قرن ششم هجری است. وی در سال 522 ولادت یافت. شیخ خود می نویسد که :«ولادت من در میان جهال بود، از اهل خمر و ضلال، و پرورشم میان عامه بود»شیخ از نوجوانی به سلوک در مسالک طریقت پرداخت و سفرها کرد و به کمال رسید. نوشته اند «چهره ای بغایت نیکو داشته،هر که در وی نگرستی روحی و راحتی به دلش رسیدی، ولایت در جبین مبینش بدیدی.»
وی 50سال در جامع عتیق شیراز وعظ می کرد، سخنی گرم وگیرا داشته که اهل دل مشتاق وخواهان آن بوده اند. نوشته اند که شیخ در اواخر عمر فالج گشتهف ویکی از مریدان برای آوردن روغن بلسان به مصر رفته، ولی چون بازگشته است.شیخ دارو را در کرده وگفته است که : درد روزبهان به هیچ روغن دنیاوی به نشود،که آن بندی است از بندهای عشق.
شیخ در نیمه محرم سال 606درگذشته است.قبر او با چند ن از بازماندگانش در شیراز باقی است.
شیخ روزبهان تصنیفات متعددی به عربی وتفسیر وفقه واصول دارد، آثار فارسی او عبارتنداز:عبهرالعاشقین،شرح شطحیات، رساله القدس و...
می فرماید:
شاهان عشق را،
رایت سعادت معرفت درعالم مشاهدت افراخته باد.
زیر وبم شهرود صفات به زخمه اسرار،
نزد روح مقدسشان نواخته باد.
سرای عروس تجلی شان در وقت معاشرت جان با جانان،
از اوباش طبیعت پرداخت باد.
چتر عصمت ازل بر سر خسرو وروحشان در میدان ابد گشاده باد.
آن بلبلان قیومی را، گل حسن به اغصان جلال بروباد.
عندلیب الست با آن مرغان عرشی، رازهای عشق بگویاد.
دست خزان قهر از باغ بهارعشقشان کوتاه باد.
ماه مهرشان در منزل وصال، از میغ هجر جدا باد.
آنها که طراز شعر معارف بوند،در عتبه غیب پنهان شدند.
آن سیارگان افلاک اسرار،از مشارق ازل برامدند،
و به نور یقین، ظلمت طبایع از طریق جان به جانان زایل کردند،
و به مغارب ابد فروشدند.
به غروب ایشان، آسمان معراج ارواح به لیالی هجران مستورشد.
دلهای مریدان عشق،از جریان دربحر معرفت منقطع گشت ورنجورشد.
کاروان طالبان معشوق،از وصل مطلوب مهجور شدند،
زیرا که شموس حقایق بودند واقمار دقایق/
در کدام برج سیر دارند که نه زمانی اند؟
در کدام کنج ساکنند که نه مکانی اند؟
ما ماندیم بی یار وبی سالار،میان مشتی ناهموار،آه.
لکن خداوند راست جل و جلاله
عروسان وحدت در اطراف واکناف واقطار عالم.
که روی خوبشان به غبار اغیار متغیر نشده است،
وچهره مبارکشان به چشم زخم نااهلان مرتهن نگشته است.
اما چه سود دارد دجله وفرات در بغداد مر بادیه نشینان را؟
ماییم که مستسقیان شراب هجرانیم،
ماییم که چهره زیبای دردمندان محبت را عاشانیم،
در این خشک رود،ماهیان تازه را طالبانیم
این قدر مار است که،
نسیم سعادتشان در اسحار خلوت به ما می رسد،
واندوه نایافت از جان این خسته دل می برد.
پیوسته خبر می داد دلم که در اقالیم زمین سوختگان هستند،
که ایشان هم از نایافت یاران،از یاران مهجورند،
و دردست مفلسان زمانه رنجورند.
در همه ایام، از هر جایی که آینده ای آمدی،
از راهروان معرفت استخبار کردمی،
واز عاشقان این کار باز پرسیدمی ،
که کجاست فقیری،صادقی،عیاری،دلیری،مستی،عاشقی،
تا به یادش بیاسودمی؟
وقاعده در دعایم این بودی که هرگاه ما را مشکلی افتادی،
شاهان عرب وسروران عجم،اولیای شام و رفتگان عراق،
نهفتگان روم و تندان زنگبار، امیران خراسان وسلطانان سند،
خلفاء هندوسراندازان غزنین،
چابکان ،بدخشان وعیاران ماورالنهر،
پیران ترکستان وظریفان تبت و چین وعاشقان غور،
که در حیات ظاهر و باطن اند،
به شفاعت به درگاه بدمی تا آن مشکل را حلی پیدار آمدی.
با آنکه از ایشان به ظاهر خبری نیافه بودمی،
لیکن دل از این یافت بیگانه نبودی.

 

شاد باد آن دلی که به شما راه داند،
واز دفتر غریب شما حرفهای عشق برخواند،
واز گنج معرفت شما نکته حکمت بنماید،
و از صدف شما سلک لالی فطنت بگشاید
سعادت باد شما را در همه احوال معانی
دولت باد شما را در همه احوال معالی.

شیخ شهاب الدین سهروردی
شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق وشیخ مقتول به سال 549 در سهرورد تولد یافت. شاگرد او شمس الدین شهرزوری در کتابش نزه الارواح می نویسد:
درصغر سن به طلب حکمت مسافرت گزید تا به مراغه رسید ودرآنجا در خدمت مجدالدین جبلی به تحصیل مشغول گشت، و از آنجا به اصفهان ونواحی متعدد سیر و سفرنمود. در این اثناء با جماعت صوفیان نیز ملاقات کرد وصحبت داشت و از ایشان استفاده ها نمود به فکر وانفراد از جهت نفس، تا آنکه استقلال حاصل نمود.
بصورت بزی قلندران می زیست و مرتکب ریاضات شاقه بودف به نوعی که ابنای زمان از ارتکاب واحتمال امثال آنها عاجز وقاصر بودند.در هفته یک نوبت افطار می کرد وطعامش زیاده برپنجاه درم نبود.واگر در طبقات حکما سیر کنی وتفحص احوال ایشان نموده منزلت هر یک را شناسی، نزدیک است که زاهتر و یا فاضلتر از او نیابی اصلا.
التفات بجانب دنیا نمی گذاشت واهتمام بحصول مرادات آن نداشت. دربعضی احیان کسانی وکلاه سرخ درازی بر سر می نهاد، وبعضی عبادتش گرسنگی وبیداری فکر وتامل در عوالم الهی بود،وقلیل الالتفات بود به رعایت خلق،کثیرالسلوک بود ومشغول به خود بودسماع و موسیقی را بغایت دوست می داشت.وصاحب کرامات وآیات بود.بسیار سیر وکثیر الطواف بود درشهرها ،وشوق بسیار داشت که از برای خود شریکی در تحصیل حقایق بهم رساند، بهم نرسید.در بعضی اوقات دیار بکر می بود و در برخی به شام وگاهی به روم بسر می برد.
وسبب کشته شدن او چنانچه به ما رسیده است این است:او چون از روم برآمد و به جلب رسید،بحسب اتفاق میان اووملک ظاهربن صلاح الدین یوسف که صاحب مصر و یمن وشام بود ملاقات افتاد، وملک شیخ را دوست ومعتقد بود. علمان حلب بر شیخ جمع آمدند وکلمات او می شنیدند،واو در بحثها تصریح می کرد به عقاید حکما و تصویب آنها وتزییف آرای مخالف حکما، ودرآن باب مناظره می کرد والزام میداد واسکات می فرمود. و در آن هنگام بقوت روح القدس چون عجایب بسیاراظهار می ساخت،علاوه زیادتی کینه وعداوت ایشان می شد. پس از ان جماعت بر تفکیر وکشتن اواتفاق کردند،وچیزهای بزرگ به اونسبت دادند چنانچه گفتند که اودعوی پیغمبری می کند.سلطان را بر قتل او تحریک کردند او اباکرد نوشتند به پدر او صلاح الدین که:اگر این مرد ماند، دین و دنیا را بر شما می شوراند وفاسد می گرداند صلاح الدین به پسر خودنوشت که اورا بکش،او نکشت.مرتبه دیگر بازنوشت وتهدید برآن اضافه نمود که : اگرنکشی حکومت حلب را از توباز گیرم.
ودر کیفیت قتل او سخنان مختلف شنیده ام، بعضی را گمان آنکه او را در بندیخانه انداختند وطعام و شراب از او باز داشتندتا فوت شد برخی می گویند که او خود منع نفس از طعام وشراب کرد تا به مبدا خود پیوست وبعضی برآنند که او را خفه نمودند و دیگری می گوید که به شمشیر کشتند. وقومی برآنند که از دیوار قلعه به زیر انداختند وسوختند.
میان او و میان فخرالدین مار دینی صداقت ویاری بود وصحبت ها داشتند.فخرالدین به اصحاب خود می گفت:چه ستوده و پاکیزه است این جوان،من ندیده ام مثل او.ومی ترسم بر او از کثرت تهور وشهرت وبی ملاحظگی او، که مبادا اینها سبب فوت وتلف او شوند.
عمر او بحسب بعضی روایات سی وهشت سال بود،برخی پنجاه سال نیز گفته اند. معتدل قامت و محاسن نه انبوه، بصورت سرخ رنگ بوده ، واگر مسافرت او پیاده روی بود و درسال 586 هجرت بقتل رسید.
به من چنین رسید که در باب فخر رازی از او پرسیدند،گفت: ذهن او فسرده نیست.ودرباب او از فخرالدین پرسیدند.گفت:ذهن او از غایت ذکا وفطنت چون آتش مشتعل می شود...»
ابن خلکان گوید: شیخ سیف الدین آمدی گفت: سهروردی را در شهر حلب ملاقات کردم، به من گفت: من ناگزیرروزی به همه روزی زمین پاشاهی خواهم یافت. من به او گفتم: اوسخن را از کجا می گویی؟
گفت : در خواب دیدم که گویی آب دریا را نوشیده ام.
گفتم:شاید تعبیر این است که دردانش شهرت جهانگیر خواهی یافت،یا چیزهایی از این گونه اما دیدی او از این فکری که بخاطرش راه یافته باز نمی گردد. سهروردی را مردی دیدم که دانش او افزون تراز خردش بود»
و حضرت مولانا شمس الدین تبریزی می فرماید:
«شهاب سهروردی که مقتول می گویند، سخت مقبولوعزیز بود پیش سلطان حلب.
گفتند: ملک پیش فلان نام بنویس باتفاق تا در منجیق نهیم.
چون نامه بخواند دستارش فرو گرفت سرکش ببریدند.
در حال پیشمان شد،بر وی ظاهر شد مکر دشمنان او را خود لقب ملک ظاهر گفتندی.
بافره وشان تا چون سگ خون اورا بلیسیدندی و دو از ایشان را بکشت که شما انگیختند.
آن جزوکش را بروی آورد ودر مزاداد پنهان به چهل دینار خریداری می کردند.
مصحفی نیکو به پنج درم زیرا مصحف را فهم نمی کنند!
این شهاب الدین می خواست که این درم ودینار برگیرد که سبب فتنه هاست و بریدن دستها وسرها، معاملت خلق به چیزی دیگر باشد. و ترک متابعت دین محمد(ص) گفت:!
اگر از من می پرسند متابعت خود اومی کرد؟ نی نمی کرد!
آن روز با او صفت لشگری کرد ملک ظاهر را گفت: تو چه دانی لشگر چه باشد!؟
نظر کردبالا وزیر لشگرها دید ایستاده شمشیرها برهنه کشیده اشخاص با هیبت وبام وصحن و دهلیز.
برجسبت ودر خزینه رفت تاثیرآتش در دل بود که قصداو کرد پییش از تفحص
آن شهاب را علمش برعقلش غالب ود عقل می باید که بر علم غالب باشد حاکم باشد دماغ که محل عقل است ضعیف گشته بود.»
شیخ اشراق تالیفات متعددی به عربی دارد خاصه شاهکار او حکمه الاشراق آثار پارسی او عبارتنداز: رساله عقل سرخ، آواز پرجبرئیل، روزی با جماعت صوفیان، لغت موران، صفیر سیمرغ و...
می فرماید:
1
بدن پرستان لذت روحانی را انکار کنند،
از بهر آنکه ایشان درنیافته اند.
چنانکه عنین لذت جماع در نیافته است
چون شواغل وموانع تن وقوای او برخیزد ونفس عارف شود به حقایق،
لذتی عظیم یابد به مشاهده ملکوت و به اشراق انوار حق تعالی،
چنانکه درقرآن آمد: وجوه یومئذ ناظره
وآیتی دیگر: فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر.
2
برهمه عاقلان واجب می باشد که روی به شرایع الهی آرند
و دست در معارف حکمی زنند.
واز این حالت بترسند که فردای روز قیامت فریادرسی نباشد.
وامروز ترک این عالم طبیعت بگویند
و همت عالی تر از آن دارند که در تحصیل خاک وسنگ وسفال همه عمر بسربرند
الا مگر آنکه ضروری بکار آید.
واین روزکی چند که اینجا موجود است به غنیمت شمرند.
واین وجوهر علوی را که بدین بزرگی وشریفی به تو داده اند،
او را به علم وعمل به درجه فریشتگان مقرب می توانی رسانیدن،
و سعادت ابدی در حضرت سرمدی حاصل می توان کردن.
چرا تربیتآن به ضدکنی واو را به درجه خر وخوک وسگ رسانی،
واز برای خوردنی و پوششی و جایی که چند روزی به عاریت بنشینی،
این بیچاره را در شقاوت وهلاک ابدی افکنی؟
مرد حقیقت آن است که مردانه وار روی به کار آن جهانی آرد
چنانکه روز قیامت مر او را ندامتی نباشد
واین حالت روحانی به معنی ویقیناو را حاصل آید:
فکشفنا عنک غطاءک فتبصرک الیوم حدید.
3
هر چه مانع خیر است ،بد است.
وهر چه حجاب راه است، کفر مردان است.
راضی شدن از نفس بدانچه او را دست دهد،
وبا اوساختن، در طریق سلوک عجز است
و به خود شاد بون تبه است، واگر نیز هر حق باشد
بکلی روی به حق آوردن خلاص است.
شیخ سیف الدین باخرزی
سیف الدین باخرزی از عارفان اواخر قرن ششم هجری است. وی از مریدان وشاگردان عارف و فرزانه بزرگ شیخ نجم الدین کبری بوده، وگفته اند که شیخ نجم الدین او را به بخارا فرستاد و وی تا اواخر عمر در بخارا زیست وبه نشر آراء وعقایداستاد خویش اشتغال داشت تا در سال 629 هجری درگذشت. از وی چند رباعی ورساله ای در عشق بر جای مانده است.
شیخ سیف الدین می فرماید:
1
جمال سلطان عشق،
هنوز در نقاب است.
2
هیچ صحرای سینه از خارخار محبت خالی نیست.
هیچ روضه دلی بی عشق گل جانان نیست
اما معشوقه بقدر همت عاشق باشد.
3
دفترها در شرح عشق چون زلف معشوق و گلیم عاشقان سیه کردند
هنوز این نعره بگوش می رسد که:
مشکل عشق ترا تفسیر چیست؟
خواب سودای مرا تعبیر چیست؟
4
ترا که به هر گوشه ای از ریشه دستار خود عشقی است،
بر هر ترکی از کلاه جاه خود میلی است،
بر هر تکمه ای از قبای بقای خود تکیه ایست،
دعوی محبت از تو چگونه درست آید؟
در این راه، منزل اول دل دادن است،
ومنزل دوم، شکرانه را جان برسرنهادن.
5
هرکس که دولتی یافت، از عزیز داشت وقت یافت
وهر که وقت را عزیز ندانست، هیچ نیافت.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   47 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله چند شاعر و عارف