نوشتن برای خواندن
خواندن نیمة دوم نوشتن است. در آغاز خواندن شفاهی بود. آدمی نخست رمز گفتاری کلام را آفرید و سپس رمز نوشتاری آن را. به همین سبب راه تفهیم و تفاهم و اساس همه یادگیریها زمانی بس دراز زبان سمعی یعنی گفتن و شنیدن بود. هنگامی که آدمی رمز نوشتاری کلام را آفرید، تفهیم و تفاهم و یادگیری از راه زبان بصری، یعنی نوشتن و خواندن، نیز برایش امکانپذیر شد. در زبان بصری همان نشانههای زبان سمعی به صورت نشانههای بصری الفباء که جانشین نشانههای صوتی هستند، به کار میروند.
بیسواد کاربردش در تفهیم و تفاهم زبان سمعی است و با سواد هم زبان سمعی و هم زبان بصری. اگر در روزگاران بسیار دور از سخن قصهگو و شاعر و دانشی که سینه به سینه به ما رسیده بود و به زبان میآمد لذت میبردیم، هنوز هم لذت این خواندن شفاهی را، چه از شنیدن سخن گویندگان و چه برنامههای رادیو و تلویزیون و تئاتر و سینما و مانند آن نه تنها از دست ندادهایم، بلکه بر آن افزودهایم.
در ادبیات شفاهی، یا خواندن از راه گوش، هنگامی که گوینده و شنونده رو در روی یکدیگر باشند، ارتباطی مستقیم میان آن دو برقرار میشود. برای مثال، در صحنه تئاتر این ارتباط میان بازیگر و بینندة شنونده دو جانبه است. بازیگر احساسات و معنی و مقصود نویسنده را درک کرده است و آن را بازگو و مجسم میکند. در همان زمان احساسات و برداشت بیننده و شنونده را هم در مییابد و نسبت به آنها واکنشی پیدا میکند و به آنها پاسخ میدهد. اما این به آن معنا نیست که همیشه گوینده بیان کنندة احساسات و عواطف و معنی و مقصود گفتههائی است که شنیده است یا خوانده است. بسیاری از کتابهای مورد علاقة مردم سالهاست که به وسیلة باسوادی برای گروهی بیسواد خوانده میشود. چه بسیار پیش آمده است که خواننده این کتابها بر حسب سواد و فهم و درک و ذوق و برداشت خویش نوشته نویسندهای را برای شنوندگان ترجمه و تشریح و تفسیر کرده است که با معنی و مقصود و احساسات نویسنده تفاوتی فاحش داشته است.
وقتی که نوشته به زندگی اجتماعی ما راه یافت، دیگر ارتباط گوینده و شنونده به صورتی که بیش از آن بود امکانپذیر نشد. هرگز نمیتوانیم یقین داشته باشیم که آنچه خواننده میخواند همان قصد نویسنده است. هر خواننده از آنچه میخواند برداشتی خاص خود دارد. نویسندهای را موفق میدانیم که این برداشت متفاوت را تا آنجا که میتواند به حداقل برساند. به همین سبب است که میگوئیم خواندن نیمه دوم نوشتن است. نوشتن وسیلهای است برای فرستادن و دریافت پیام. نوشتهای که آسانتر خوانده شود، درست فهمیده شود، و بیشتر خوانده شود، به هدف نزدیکتر است.
برای اینکه به اهمیت و راز و رمز نوشتن پی ببریم، ناگزیر باید بدانیم نیمة دوم آن یعنی خواندن، چگونه صورت میگیرد و کمی دقیقتر و از دیدی علمی هنگام نوشتن به خواندن توجه داشته باشیم.
منظور از خواندن و مطالعه چیزی جز درک مطالب نوشته شده و شناخت ارزشها و معانی و مفاهیم کلمهها و عبارتها و جملهها و دریافت دانستنیها و معنی و مقصود و پیامی که نویسنده با رمز کلام نوشته است، نیست. قصد این است که خواننده به اندیشهای که در نوشته پنهان است پی ببرد. اگر هنگامی که مشغول مطالعه هستید کتاب یا نوشته را کنار بگذارید و اندکی به آنچه سبب شده است بتوانید مطالعه کنید بیندیشید، بهتر درخواهید یافت که چگونه بنویسید.
هنگامی که مشغول مطالعه هستید، کاری بس پیچیده انجام میدهید که حاصل سالها تجربه و دانشاندوزی است:
1- با یک نگاه واژهها را باز میشناسید. چرا؟ چون هر یک را صدها بار پیش از آن شنیدهاید، دیدهاید، و شناختهاید. شکل آن واژه در ذهنتان به صورت آوای واژه شناخته میشود. زیرا با قراردادهای رمز گفتاری زبان از پیش آشنا بودهاید و رمز نوشتاری، که در زبان بصری به جای رمز گفتاری به کار میرود، برایتان بیگانه نیست و ذهنتان به آسانی کشف رمز میکند.
2- معنی هر واژه از ذهنتان میگذرد. چرا؟ چون معنی آن واژه را پیش از آن میدانستهاید.
3- از مجموعة معانی واژههائی که خواندهاید معنی تازهای از ذهنتان میگذرد. چرا؟ چون تجربهها و دانشهای قبلی شما برای یافتن این معنی تازه، که در ضمیر عبارت یا جمله است، به شما کمک میکند تا پیام نویسنده را از مجموعة واژههائی که برای بیان اندیشهای بکار برده است دریابید.
4- دربارة آنچه خواندهاید واکنشی نشان دهید. چرا؟ چون تجربهها و دانشهای قبلی شما را به تفکر وا میدارد تا دربارة آنچه خواندهاید اندیشه کنید و به داوری برخیزید.
این گونه خواندن پیشرفتهترین نوع مطالعه است، و نوشتهای ارزش خواندن دارد که سرانجام خواننده را به اندیشیدن و تفکر برانگیزد. اگر نوشتهای دستانداز و دشواری خواندن و فهم و درک نداشته باشد، و اگر خوانندهای راه درست خواندن را از کودکی آموخته باشد، و به تندخوانی- یعنی مهارت در خواندن- خو گرفته باشد، با میدان دید وسیعتری گروهی از واژههای یک جمله را یکجا خواهد دید و خواهد توانست همة یک جمله یا قسمتی از یک جمله را ببیند و بخواند. چنین مهارتی در تندخوانی یکسویه نمیتواند باشد. سوی دیگر دستیابی به این گونه خواندن نوشتة نویسنده است که راه را با دشواریهای نوشته بر خواننده نبندد.
چشم در هنگام خواندن به صورت خطی مستقیم و پیوسته روی واژهها حرکت نمیکند، بلکه حرکت آن بر روی هر سطر از نوشته از لحظههای پی در پی مکث و جهش تشکیل شده است. لحظهای توقف میکند، سپس با سرعت به چپ یا به راست (بسته به جهت خط) جهش دارد و دوباره مکث میکند. چشم فقط وقتی که مکث میکند میتواند ببیند و زمانی که در حال جهش است قدرت بینائی ندارد. چشم در حدود 90% زمانی را که صرف خواندن میکند در حال مکث است. مهارت در خواندن را اگر به درجههائی تقسیم کنیم چشم یک خوانندة ماهر در خواندن یک سطر معمولی (در حدود 12 سانتیمتر) 3 تا 4 بار، یک خوانندة نیمه ماهر 7 تا 8 بار، و یک خوانندة ناتوان 11 تا 12 بار مکث میکند.
نویسندهای که با توجه به میزان مهارت خواننده نمینویسد. حتی خواننده ماهر و تندخوان را ناگزیر به کندخوانی میکند. به همین سبب است که میگوئیم به نوشتههائی نیاز داریم که گذشته از محتوا، راز و رمز نوشتن در آنها درست به کار برده شده باشد و به معنی درست کلمه خوانده شود، نه اینکه فقط نگاه خواننده از روی آنها بگذرد. نوشتهای به درستی خوانده میشود که به راستی نوشته شده باشد، نه اینکه فقط بر کاغذ نقش یا چاپ شده باشد.
نوشتار به جای گفتار
گفتیم که اگر کسی سخنی برای گفتن داشته باشد و راز و رمز کاربرد نشانههای بصری کلام را بداند، سخنی هم برای نوشتن دارد. پس نوشتن برای آنها که میدانند چه بنویسند و چگونه بنویسند ساده و آسان است. گفتار تبدیل اندیشه است به نشانههای صوتی برای انتقال به دیگری. نوشتار هم تبدیل اندیشه است به نشانههای بصری برای انتقال به دیگری. آنها که نوشتن را دشوار میدانند، اگر ریزهکاریهای تبدیل اندیشه به کلام مکتوب را بیاموزند، امکان دارد که جرئت نوشتن را از دست بدهند، ولی دیگر میدانند که در تاریکی قدم بر نمیدارند. نوشتن هم، چون گفتن، آن قدر لذتبخش است که کمتر میتوان پس از پیروز شدن در نخستین نوشته دست از نوشتن برداشت. نوشتن گونهای از خلق کردن است و انسان همیشه از خلق کردن لذت میبرد.
تفاوت میان اندیشیدن و گفتن، اندیشیدن و نوشتن، همان نشانههائی است که برای بیان و تجسم اندیشه به کار میبریم. اگر نوشتن را دشوارتر از گفتن میدانیم، به این سبب است که این دو عمل را از دو مقولة جداگانه میدانیم. حال آنکه نوشتن همان گفتن است، با تفاوتهای زیر:
1- در گفتن، رمزها و نشانههای سمعی کلام را به کار میبریم، و در نوشتن رمزها و نوشتههای بصری را. هر چه این رمزها برای خواننده آسانتر کشف شود، نوشته زودتر و بهتر خوانده و فهمیده میشود.
2- در گفتن گاهی عبارتها یا جملهها را تکرار میکنیم. در نوشتن از تکرارهائی که به آنها نیازی نیست پرهیز داریم.
3- در گفتن، به سبب محدودیت زمان، گاه برای یافتن بهترین و مناسبترین واژه که بیانگر اندیشهمان باشد فرصت کافی نداریم، به همین سبب واژههای مترادف فراوان در بیان به کار میبریم. در نوشتن این فرصت را داریم که مناسبترین واژه را برگزینیم و از آوردن واژههای مترادف، که گاهی فهم اندیشه را پیچیده میکند، بپرهیزیم.
4- در گفتن، زبان محاوره به کار میبریم، یعنی واژهها را به صورت مخفف و شکسته به زبان میآوریم. در نوشتن واژهها را بصورت کامل مینویسیم و حروف اضافه را حذف نمیکنیم.
5- در گفتن گاهی حاشیهروی میکنیم و از محور اصلی موضوع بیرون میرویم. در نوشتن دقت میکنیم که از حیطة موضوع خارج نشویم.
6- در گفتن گاهی برای بیان اندیشه یا موضوع نظم و مراتب خاصی در نظر نمیجگیریم. به همین سبب زمانی بیشتر طول میکشد تا به نتیجه برسیم. در نوشتن میتوانیم برای بیان آنچه در اندیشه داریم طرحی دقیق بریزیم و مقدمه و متن و نتیجه در نظر بگیریم و اجزا و میزان هر یک را معین کنیم.
7 در گفتن فرصت مراجعه به منابع و مراجع نداریم. بیشتر با اشاره از شاهدها و مثالها میگذریم. در نوشتن فرصت داریم تا از منابع و مراجع گوناگون بهره بگیریم و به دقت و اعتبار بیان بیفزائیم.
8- در گفتن، شنونده را پیش رو داریم و از واکنش او درمییابیم که زبان و بیان ما در خور فهم و درک او هست یا نیست، و گاهی به تعبیر و تفسیر بیشتر بیان میپردازیم. در نوشتن واکنش خواننده را از راه شناخت قبلی او و نیازها و میزان درک و فهمش حدس میزنیم.
9- در گفتن پرسشهای شنونده ما را برمیانگیزد تا فهم موضوع را با شرح و تفسیر بیشتر برای او آسانتر و روشنتر کنیم. در نوشتن ناگزیریم پرسشهای اجتماعی خواننده را حدس بزنیم و به آنها پاسخ بگوئیم.
10- در گفتن با تغییر آهنگ کلام و مکثهای زمانی و تغییر حالت چهره و حرکات بدنی فهم مطلب را برای شنونده آسانتر میکنیم. در نوشتن از رنگها، تصویرها، درشتی و ریزی حروف و نشانهای نقطهگذاری و صفحهآرائی نوشته برای رسیدن به این مقصود بهره میگیریم.
11- در گفتن واکنشهای شنونده به ما هشدار میدهد که چه وقت زمان دم فرو بستن فرا رسیده است. در نوشتن خواننده رو در روی ما نیست تا از واکنش و ظرفیت تحمل او آگاه شویم. انصاف و منطق و شناخت قبلی که از خواننده داریم به ما حکم میکند هنگامی که یقین داریم آنچه را میخواستهایم بگوئیم نوشتهایم، نقطة پایان را بگذاریم.
ویژگیهای یک نوشته:
دربارة محتوای یک نوشته پیش از این به اشاره سخن گفتهایم. میتوان راهنمائی برای چگونه نوشتن به دست داد، ولی چه نوشتن را نمیتوان به کسی آموخت. نوشتن بازگوئی اندیشهها و احساسات و عواطف و آفریدن اثری نو است. به ندرت میتوان کسی را یافت که اندیشهاش را بر روی کاغذ بیاورد و آن نوشته را از دیگران پنهان کند. بیشتر آنها که مینویسند هدفشان این است که آن نوشته را دیگران بخوانند. انسان اجتماعی نیاز دارد با دیگران در ارتباط باشد، و نوشتن یکی از ابزارهای این ارتباط است، یکی از مهمترین راههائی است که به یاری آن اندیشهها، احساسات و عواطف، افکار و عقاید، و آگاهیهایمان را به یکدیگر انتقال میدهیم.
به طور کلی در نوشتن فقط یک هدف داریم و آن این است که آنچه را میدانیم با دیگران در میان بگذاریم. نوشتن یک نامة دوستانه، یک داستان، یک گزارش، مقاله و کتابی در زمینههای گوناگون یا سرودن یک شعر در پی رسیدن به همین هدف است، و انگیزة همة این نوشتهها انتقال آگاهیهاست، یعنی آنچه برای زندگی دیگری سودمند باشد.
آیین نگارش
نیاز و احتیاج انسان به ایجاد ارتباط با دیگر همنوعانش، اهمیت و ضرورت نگارش را مشخص میکند؛ زیرا آدمی ناگزیر است که برای رفع احتیاجات روزمرهی زندگی خویش با دیگران ارتباط حاصل نماید و یکی از راههای عادی این ارتباط به وسیله نوشتن صورت میگیرد. اکثر مردم اگر چه بتوانند درست و خوب سخن بگویند، به سادگی از عهدهی نوشتن برنمیآیند، فن نویسندگی و نگارش از جمله فنونی است که هر انسان با آن در زندگی سر و کار دارد و در این صورت طبیعی بوده که چنانچه در این کار مهارت حاصل نکند اشکالات و خللهایی بر امور زندگی او وارد خواهد شد؛ پس بر هیچ صاحب درک و معرفتی پوشیده نیست که اگر آدمی فاقد این نعمت بزرگ بود چه مشکلات بر اثر تبادل افکار خویش با دیگران پیدا میکرد. و روابط انسان به شکل بایسته و شایستهی امروزی امکانپذیر نبود و در کل شاهد بالندگی و رشد و ترقی کنونی وی اکنون نبودیم. پس با توجه به این احساس نیاز لازم است که هر دانش پژوه و دانشجویی با اسلوب و شیوهی نویسندگی آشنایی بیشتر پیدا کند تا از نوشتن باکی نداشته باشد. در این بخش کتاب سعی گردیده به صورت اختصار و مفید به قواعد درستنویسی در نگارش اشاره، و همچنین به شناخت انواع نوشتهها و خصوصیات آنها پرداخته شود.
در ابتدا باید به ارزش اندیشه و سخن پی برد؛ زیرا اگر آدمی اندیشه نداشته باشد نمیتواند سخن بگوید و اگر سخن نباشد، نوشتن معنایی پیدا نمیکند.
بحث و مقوله گفتار پس از اندیشه برای اکثر مردم زبان زد گردیده اما مشکل آن زمانی است که خواسته باشند این سخن ارزشمند را به نوشتار تبدیل نمایند که ذکر شد گاهی دانشجویان و نسل تحصیل کرده را هم به مخاطره میاندازد، اما اگر به مقوله و بحث نگارش به شکل جدی نگریسته شود افراد دچار اضطراب نوشتن نمیگردند، و اجتناب از نوشتن نمینمایند.
برای نویسندگی چه باید کرد؟
گامهای نخست در فراگیری نگارش و نویسندگی عبارتند از:
الف: ارادهی استوار و عزم راسخ برای یادگیری اصول و قوانین نگارش
ب: اختصاص ساعاتی جهت مطالعه و خواندن کتاب و مقالات لازم و مناسب در این جهت.
ج: از نوشتن هراس نداشته باشیم و لو که نوشتهی ابتدایی ما کاری صحیح و مناسب نباشد.
د: به موضوعی در نگارش توجه گردد که مورد علاقهی ماست. آن گاه کار در آن خصوص لذتبخش خواهد بود.
ه: اندیشه و تفکر در مورد موضوع نگارش که شالوده و اساس نگارش آن است.
آن چه ذکر شد، موضوعاتی بود در خصوص فراگیری نگارش و اما هر نوشته را دو موضوع کلی رهبری میکند نخست موضوع و محتوی درونی آن، که نتیجه صورتهای ذهنی و اندیشهی نویسنده است و موضوع دیگر فرم و یا قالب کلی نوشته میباشد که آن اندیشه و موضوع درونی در آن ریخته میشود؛ در این خصوص در بخش انواع ادبی به صورت مفصل بحث گردید، در این قسمت به مثالی کفایت میکنیم؛ مثلا یک نوشته از نظر محتوی گاه ادبی و هنری است و گاه تاریخی و یا موارد دیگر که این صورت و درون مایه باید برای خواننده مشخص باشد و دارای خصوصیات لازم بوده باشد؛ یعنی اگر نوشته اخلاقی است، خصوصیات یک نوشتهی اخلاقی در آن وجود داشته و چنان چه نوشته، انتقادی و طنزی بوده، مشخصات نوشتهی طنزی در آن وجود داشته باشد.
ولی به طور کلی هر نوشته باید دارای ویژگی و اختصاصات ذیل باشد:
الف: رعایت وحدت موضوع در کل نوشته، یعنی از لحاظ معنی و محتوی و پیام، تمام متن هدف واحدی را دنبال کرده و کلمات تناسب معنایی با یکدیگر داشته باشند.
ب: از آوردن جملات طولانی یا دارای «اطناب» پرهیز شود: زیرا نوشتهای که طولانی باشد خواننده را ملول و خسته میسازد.
ج: رعایت آیین سجاوندی یا اصول نقطهگذاری از ویژگیهای مهم دیگر بوده؛ زیرا چنانچه نوشتهای خالی از نقطهگذاری باشد امکان اشتباه خواندن خوانندگان فراوان است.
د: هر نوشته باید از غلطهای املایی مصون و عاری باشد و درستنویسی و انتخاب املایی درست و مناسب هر کلمه از موضوعات مهم نگارش است.
ه: مرتب و خوانا نوشتن هر نوشته موضوع قابل توجه دیگر بوده که در هر نوشته بایستی رعایت شود.
و: اجتناب از کاربرد کلمات عامیانه و محلی در نوشتههای رسمی، همچنین استفاده از کلمات دشوار و بیگانه در نوشته امری ناپسند و مردود است.
ز: ساده و روان بودن هر نوشته از خصوصیات بارز آن نوشته محسوب میشود. پس بایستی در این موضوع دقت شود.
ح: با توجه به این که هر نوشته با آرایههای ادبی آرایش مییابد. اما افراد در کاربرد آرایههای ادبی باعث ملول شدن خواننده از نوشته میشود.
آرایش کلام (کاربرد آرایههای ادبی در نگارش)
ذوق و سلیقهی انسان وی را واداشته که او دنبال زیباییها و مظاهر پررمز و راز طبیعت برود هر نویسنده و اندیشمندی هم میخواهد زیباترین قالب و مفاهیم را در نوشته خود به کار ببرد تا خوانندگان بیشتری را جذب کند و این است که از قریحه و ذوق و زیورها استفاده میکنند و نوشتهای پررمز و راز و زیبا تهیه میگردد، در این قسمت به شناخت آرایه و آرایشهای کلام میپردازیم.
تشبیه
به مانند کردن چیزی به چیز دیگر که در صفاتی با یکدیگر مشابه میباشندع تشبیه گفته میشودک مثلا زمانی میگوییم: قد او در خمیدگی چون کمان میباشد که در آن قد و کمان را در صفت خمیدگی مشترک آوردهایم. هر تشبیهی از چهار رکن تشکیل میشود که عبارتند از: مشبه، مشبه به، وجه شبه، و ادات تشبیه. در این مثال قد او در خمیدگی چون کمان میباشد: قدک مشابه، کمان: مشابه به، در خمیدگی: وجه شبه و چون: ادات تشبیه» است.
در تبادل افکار و بیان معانی، تشبیه از سادهترین موضوعاتی به شمار میآید که از آن استفاده میشود؛ زیرا برخی موارد را نمیتوان تعریف کرد پس آنها را به موضوعهایی که آشناتر و شناختهتر میباشند، تشبیه میکنند. در این ابیات توجه گردد که:
تو شبنمی، تو بهاری، سپیده سحری تو عطر پونهی عشقی، نشاط گلهایی
(دکتر اشرف زاده)
شاعر از کوتاهترین صورت تشبیه استفاده و معشوق را به آنها مانند و تشبیه کرده است.
استعماره
همان تشبیه است که یکی از ارکان آن (مشابه یا مشابه به) ذکر نشود و این که استعماره معنی عاریت گرفتن هم میدهد؛ زیرا کلمهای در استعاره به کار گرفته میشود که مفهوم جدیدی دارد و این گونه هم تعریف شده است که استعاره مجازی میباشد که در آن علاقهی مشابهت وجود داشته باشد.
مجاز
به کار بردن کلمهای در غیر معنی حقیقی خودش، شاعر و نویسنده در نوشتهی خویش کلمههایی را به کار برد که در غیر معنی اصلی کلمه آمده باشد مثلا گل من خندید. گل در غیر معنی حقیقی خود به کار رفته است (آن کودک چون گل خندید)، یا شیر وارد کلاس شد. علی است که به معنی جای او، کلمهی شیر را به کار بردهاند.
کنایه
بیان مطالب و سخنی را به طور پوشیده «کنایه»، گویند و در اصطلاح فن بیان این است که مطلبی چنان بیان شود که معنی حقیقی آن موردنظر نباشد بلکه معنی دوم و دیگر ملاک باشد. مثلا در این جلمه که «دست او کج است»، مقصود اصلی گوینده، معنی مجازی آن میباشد؛ یعنی «او دزد است» کلاه او پشم ندارد؛ «او ابهت و نفوذی ندارد» و ... او فردی است که زیاد دود چراغ خورده است؛ به این معنا که «وی مطالعه زیاد داشته».
ایهام
در معنی به گمان و هم افکندن را گویند و آن کاربرد کلمه و جلمهای است که از آن دو معنی استفاده شود؛ مثلا حکایت شیرین را شنیدهای، معلوم و مشخص نیست که آیا منظور نویسنده حکایت و داستان شیرین و خوب بودن آن است یانه، منظور داستان خسرو و شیرین یا شیرین و فرهاد بوده است.
یا در این بیت:
غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانهی شیرین و به خوابش کردم
آیا افسانهی شیرین و خوب را خوانده یا افسانهی شیرین، معشوق فرهاد را گفته است.
تلمیح (اشاره)
نویسنده در نوشته خویش اشاره به داستان، شعر، یا حکایت مینماید؛ مثلا در این بیت، عطار نیشابوری اشاره دارد به داستان حضرت ابراهیم و موسی.
گاه گل بر روی آتش دسته کرد گاه پل بر روی دریا بسته کرد
یا این بیت که اشاره به داستان پیامبر اکرم (ص) در غار ثور دارد
عنکبوتی را به حکمت دام داد صدر عالم را در او آرام داد
انواع نوشتهها:
چنانچه از نظر گذشت، نوشتهها بر اساس نوع محتوی و قالب و زبان به انواعی تقسیم میشوند؛ مثلا میتوان از جهت کاربرد زبان در نوشته، آن را به علمی، ادبی، محاوره و گفتاری، کودکانه تقسیم کرد، و یا از لحاظ طرز بیان به جد و طنز اشاره کرد و از جهت نوع قالب نوشتاری آنها را به انواع ذیل تقسیم نمود.
1- مقاله 2- گزارش 3- نامه 4- نمایش نامه 5- قطعه 6- داستان 7- سفرنامه 8- رساله، ...
که در این قسمت به چند نمونه از قالبهای نگارشی اشارهای مختصر میشود.
نامه نگاری:
نامه نگاری یکی از راههای اظهار و ایجاد روابط انسانها با یکدیگر است؛ اشخاص با توجه به ضرورت انتقام پیامهای خود و اظهار درخواستها و مقاصد ذهنی، نیاز به نوشتن و فرستادن نامه دارند؛ برای مثال: این ضرورتها شامل کسب اطلاع از احوال یکدیگر، خانه ساختن، طلب کار، تحصیل کردن، ازدواج، معاملات، ...
نامهها اقسامی دارند که به چند نمونه آن اشاره میشود:
الف: نامههای خصوصی (دوستانه)
ب: نامههای اداری
ج: نامههای اجتماعی (اخلاقی، فرهنگی، علمی، تاریخی و ...)
الف: نامههای خصوصی (دوستانه)
این نامهها به مکتوباتی اطلاق میشود که افراد جامعه به یکدیگر مینویسند، موضوع اصلی این نامهها را مسائل و موضوعهای خانوادگی، دوستانه، شرح مسافرتها، اخبار خانوادگی، شرح مشکلات، مصائب و واقعههایی که بین افراد اتفاق افتاده است، تشکیل میدهد.
این نامهها با محدودیت خاصی همراه نبوده؛ زیرا متناسب با سطح فرهنگ و سواد افراد جامعه نوشته میشوند؛ برای مثال، کوتاه و مختصر نوشته گردد یا مفصل و طولانی باشد؛ اما بهتر است برخی ویژگیها را در خود داشته باشد تا در ردیف یک نامهی مرتب و خوب قرار گیرد. در ذیل به برخی از خصوصیات یک نامه پرداخته شده است:
- کاغذ مناسب و خوب انتخاب شود.
- رعایت اختصار در نامه شده باشد؛ زیرا کلام طویل و طولانی ملالت میآورد.
- عنوان گیرنده در پشت پاکت و ذکر تاریخ در داخل نامه الزامی است.
- رعایت احترام و ابراز احساسات در نوشته.
- تاریخ نامه بالای صفحه درج گردد.
- فاصلهی سطرهای نامه رعایت شده و حاشیهی نامه با متن اصلی فاصله لازم داشته باشد.
- نامه ساده، کوتاه و منظم باشد.
ب: نامهی اداری
مکاتبههایی که بین دو اداره و سازمان دولتی یا خصوصی انجام میگیرد، یا بین ادارات با اشخاص و به طور کلی مکاتبات اداری به سه شکل ممکن است صورت پذیرد. که عبارتند از: مکاتبات بین دو اداره و یا موسسه صورت میپذیرد- مکاتبه در داخل اداره یا سازمان و هر موسسه صورت میگیرد یا خارج از آن.
ج: نامههای اجتماعی
در این نامهها موضوع جنبه شخصی پیدا نمیکند و شمول عام دارد، مثلا نامههای گویا که معمولا برای شخصی معین نوشته شده است یا اگر شخصی را مخاطب قرار داده اما افراد زیادی در جامعه مورد خطاب نامه قرار گرفتهاند، مانند نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر یا نامه جواهر لعل نهرو به ایندیرا دخترش، نامه حضرت امام خمینی (ره) به رهبر سابق شوروی...
لازم به ذکر است برخی از نامهها چون پیامهای تبریک، پیام تسلیت، دعوتنامهها تحت عنوان نامههای عاطفی مورد بحث قرار میگیرند که این گونه نامهها اغلب جزء نامههای رسمی محسوب شده؛ زیرا شکل خاص رسمی به خود گرفتهاند؛ هر چند به سازمان، موسسه و ... تعلق نمیگیرند که در ذیل به توضیح این چند قسم نامه پرداخته میشود.
1- نامهی تبریک: در اصطلاح به نامههای کوتاه و مختصر اطلاق میشوند که در آن مضامین مبارک باد گفتن، آرزوی خجستگی و مبارکی کردن، و اظهار مسرت و شادی مشاهده گردد.
2- نامه تسلیت:
این نامه برای ابراز همدردی و تسلیت نوشته میشود مشخصات کلی این نامه همانند نامههای پیام تبریک و دعوتنامه، اختصار و کوتاهی متن آن است.
3- دعوتنامه:
دعوتنامه، نامهی مختصر و کوتاهی است که بدان وسیله فردی یا افرادی به مراسمی دعوت میشوند. برای این گونه نامهها، نمونهی چاپی فراوان وجود دارد که میتوان انتخاب کرده یا مطابق میل خویش متن دعوتنامهای آماده و سپس به چاپخانه داده شود.
4- تلگرام: پیامهای بسیار کوتاهی است که در زمان ضرورت پس از تلفن و فاکس و تلکس مورد استفاده قرار میگیرد. در تلگرام ابتدا آدرس دقیق گیرنده به صورت خلاصه، اما کامل قرار میگیرد سپس عنوان یا نام مخاطب و بعد خلاصه و یا اصل مطلب پیام.
5- تلفنگرام: گاهی ضرورت ایجاب میکند، عین نامهی اداری و رسمی سریع به دست مخاطب برسد که آن را از طریق تلفن میخوانند و گیرندهی نامه که شنوندهی نامه است، آن را یادداشت میکند.
6- تلکس: تقریبا مانند تلفن است؛ یعنی کوتاه و خلاصه آورده میشود؛ در تلکس عین نامه با دستگاه تایپ میشود و در مقصد، دستگاه گیرنده نیز عین کلمهها را دوباره مینویسد.
مقاله نویسی
به نوشتهای اطلاق میشود که دربارهی موضوعی خاص نوشته شود: نوشتهها شامل موضوعهای مختلف و متعدد میشوند؛ مانند: موضوعهای علمی، ادبی، تحقیقی، انتقادی، ... اگر به یک مجله و یا روزنامهای دقت شود به قلمرو گستردهی مقاله پی میبریم، مثلا مقالهی پژوهشی، مقالهی اخلاقی، مقالهی تربیتی و دینی،...
هر چند در خصوص نثر هر مقاله نمیتوان محدودیت خاصی در نظر گرفت اما هر مقاله باید خصوصیات موضوع خود را داشته باشد. چنان که نوشتهی اخلاقی دارای یک وحدت موضوع و شرح و تفصیل است و نوشته طنزی خصوصیات دیگر دارد، به چند ویژگی برای نگارش مقاله اشاره میکنیم:
1- انتخاب موضوع مقاله: مهمترین اصل در نوشتن، انتخاب موضوع است که مطابق با نیازی که در جامعه و محل کار ما پیدا شده گزینش میشود.
2- اندیشه و تفکر پیدا شده در خصوص موضوع انتخاب شده.
3- یادداشت برداری از منابع
4- ذکر منابعی که مورد استفاده در مقاله قرار گرفته است.
5- تعیین عنوان مقاله
خلاصه نویسی
استخراج جوهر اصلی یک نوشته، خلاصهنویسی است. خلاصهنویسی میتواند در مورد یک سخنرانی، کتاب، مقاله، مصاحبه، فیلم، نمایش، رویداد یا خبر باشد؛ در خلاصهنویسی باید این نکات را زیر نظر داشت. الف: متن کتاب یا مقاله را کامل مطالعه نمود و هدف و مفهوم کلی آن را درک کرد، سپس خلاصهی آن را یادداشت کرد ب: ثبت خطوط اصلی کتاب ج: حذف نکتههای زاید د: نوشته یکدست شود سپس آن را انتقال دهیم ه: تنظیم و نگارش خلاصهی متن کتاب
زندگی نامه
به نوشتههایی که در آن شرح احوال کسی یا سرگذشت او و گزارش زندگی وی داده شود زندگینامه (بیوگرافی) گفته میشود. کتابهای فراوان وجود دارد که به شرح زندگی افراد و شخصیتهای مشهور پرداخته شده است؛ مانند: شرح زندگی پیامبر اکرم (ص) به آنها سیره گویند یا کتابهای که در خصوص جنگهای وی نوشته شده که به نام غزوات وی مشهور است.
آثاری که گاهی، به نام یادنامه هم میآید در شمار این نوشته قرار میگیرد؛ مثل یادنامهی شهید مطهری،...
برخی دیگر از نوشتهها، چون نمایشنامه نویسی، فیلم نامه نویسی، متن ترجمه و غیره در قسمت انواع ادبی این کتاب از نظر گذشت، لذا نیازی به آوردن مجدد آنها نبود.
نشانهگذاری و اهمیت آن در نگارش
منظور از آیین سجاوندی (نقطهگذاری) رعایت ضوابط و قوانین سجاوندی است و کاربرد علامتها و نشانههایی که خواندن و درک مطالب را آسان مینماید. نشانههایی که در زبان فارسی معمول میباشند عبارتند از:
1- نقطه (.)
نقطه، نشان ختم کلام و پایان جمله است، پس توقف کامل جمله یا نقطه نشان داده میشود که موارد استفاده آن در جملهها عبارت است از:
- در پایان جملههای کامل انشایی و خبری استفاده میشود. مثل بهروز دیروز به مشهد رفت.
- بعد از هر حرفی که به عنوان نشانهی اختصار میباشد: نظامی متولد سال 535 هـ.ق. یا اداره پست و تلگراف و تلفن را با علایم اختصاری P.T.T نشان میدهند.
2- دو نقطه (:)
موارد کاربرد علامت دو نقطه عبارت است از:
الف: قبل از نقل قول و گفتهی کسی آورده میشود مانند: حافظ میگوید: ... یا رسول اکرم (ص) میفرماید: ...
ج: پس از واژه و لغتی که معنی آن در مقابلش آورده شود مانند: پیل: فیل، خزان ، پاییز
د: پس از کلماتی که توضیح و تفسیر میکنند از قبیل، یعنی، چنان که، مثل، مانند.
3- ویرگول (،)
این علامت جهت نشان دادن مکث و وقف کوتاه است، که اغلب در موارد ذیل به کار میرود.
الف: بین عبارت و جملههای غیرمستقیم که دو جمله یا بیشتر در حکم یک جملهی کامل باشد، مانند: هر کس تخم بدی بکارد، بدی درو میکند.
ب: بین چند کلمه که در حکم موضوع و استاد واحدی باشند مانند: آب، خاک، هوا، در رشد گیاهان مهم است.
ج: میان چند کلمه که هم پایه میباشند، جای حرف ربط را میگیرد، مانند: آقای احمدی مردی است؛ فاضل، انسان، با تقوی،
د: در بین کلمات جمله اگر نباشد خواننده منظور نویسنده را کامل درک نمیکند، یا ممکن است خواننده آن کلمات را با کسره اضافه بخواند.
5- سه نقطه (...)
این علامت برای نشان دادن عبارت و جملههایی است که حذف گردیده یا از عبارت افتاده است؛ همچنین هنگامی که قسمتی از جمله نقل گردد و بخش دیگر آن نقل نشود و جمله قطع شود.
- ... و امروز آمدم، تا به تو حیات دوباره دهم.
- حجت ا... موسوی دانشآموز خوبی بود.
6- خط ممتد (___)
این نشانه برای برجسته و هویدا کردن بعضی از عنوانها و کلمهها در نوشته به کار میرود. مثال: امروز دشمن اصلی مسلمانان آمریکای جنایتکار است.
1- نشانه سوال (؟)
الف- در آخر جملات پرسشی قرار میگیرد؛ مثال: به چه فکر میکنی؟
ب- برای نشان دادن تردید واستهزا داخل پرانتز قرار میگیرد. وفات این شاعر را سال 530 (؟) نوشتهاند.
2- نشانه تعجب (!)
این علامت بیانگر حالات عاطفی و نفسانی انسان است، مانند: «تأکید»، «تعجب»، «تحقیر» «ترحم»: مانند: عجب روزگار غداری! آهسته!، مواظب باش!
3- ستاره (*)
الف- برای ارجاع دادن به زیرنویس در زمانی که عددهای داخل متن به منظورهای دیگر به کار رفته باشد.
ب- نشان دادن فاصله بین دو مصراع شعر، یا بندها یا پاراگرافها که موضوعشان با یکدیگر تفاوت دارد.
12- پرانتز یا دو هلال ( )
الف- جهت نشان دادن عبارتهای توضیحی، مانند: مخزنالاسرار (یکی ازپنج گنج نظامی) به نقلی از شاعران گذشته سروده شده است.
ب- برای ذکر مآخذ در پاین مثالها و شواهد و یا ذکر اسامی کتابها، نشریه و مجلات، ...
تاریخچه نامه نگاری
سابقه نامه نگاری در ایران به دوران هخامنشیان برمیگردد در آن زمان واژهها را با خط میخی بر روی پوست دباغی شده جانوران مینوشتن. سپس آن پوست را به دست چاپار یا پیک میدادند تا به مقصد برساند. چاپارها اسبهای تیزپا و پرورش یافتهای داشتند که میتوانستند به سرعت نامهای یا پیغامی را از جایی به جای دیگر برسانند. در زمان ساسانیان بین راههای شهرها در فواصل معین ایستگاههایی به نام چاپارخانه ساختند که در هر یک از آنها یک یا چند مرد سوارکار به سر میبردند. هر گاه نامهای از سوی یکی از بزرگان یا حاکمان نوشته میشد به دست اولین چاپار میدادند، وی با اسب میتاخت و نامه را به دست چاپار دوم میرساند و او نیز با شتاب خود را به چاپار سوم میرساند و همینطور نامه دست به دست میشد تا به مقصد برسد. البته این چاپارها فقط به حکما و بزرگان اختصاص داشتند. مردم عادی نیز نامههای خود را به وسیله کاروانهایی که از شهری به شهر دیگر یا از دهی به ده دیگر میرفتند، به مقصد میرساندند.
در زمان صدارت امیرکبیر با اقدامات اصلاحی که انجام میداد در فکر ایجاد امکاناتی نیز برای انتظام و گسترش امور ارتباطات دولتی نمود و شخصی به نام شفیع خان چاپارچی باشی را مجبور کرد تشکیلات چاپار دولتی را منظم کند و راههای چاپاری را سر و صورت داده و منازل بین راهی را که خراب شده بود تعمیر کرده و برنامه مرتبی برای چاپارهای دولتی تنظیم نماید که بتوان نامههای دولتی و عموم مردم به وسیله چاپار ارسال گردد و در اواخر سال 1266 هجری قمری دستور داد که چاپارخانههای جدید در تمام ایالات ساخته شود.
(چهار پاره) پرداختند که تا سالهای پس از شهریور 1320 یکی از قالبهای رایج شعر فارسی به شمار میرفت، از نمونههای موفق این گونه اشعارع قطعة «کبوتران من» اثر ملکالشعرای بهار است که بند نخستین آن چنین است:
بیایید ای کبوترهای دلخواه! بدن کافورگون، پاها چو شنگرف
بپرید از فراز بام و ناگاه به گرد من فرود آیید چون برف ...
در همان هنگام که این دسته از شاعران با موازین عروضی قدیم در حدود اعتدال سرگرم ایجاد تحولی بودند، نیما یوشیج در مجلة موسیقی (1318 شمسی) به نشر شعرهایی پرداخت که در آنها علاوه بر تازگی در بیان و تشبیهات و استعارات، موازین عروضی شعر پارسی به شیوة قدیم رعایت نشده بود. این گونه شعرها در سالهای پس از شهریور 1320 طرفدارانی یافت و همان است که اکنون یکی از انواع رایج شعر امروز فارسی است و اصطلاحا آن را «شعر آزاد» و گاهی «شعر نیمایی» میگویند، یعنی شعری که در یکی از وزنهای عروضی قدیم سروده میشود، اما شاعر بر حسب نیاز معنوی در کوتاهی و بلندی مصراعها و همچنین در به کار بردن قافیه، آزاد است.
به عنوان نمونه بخشی از قطعه «مهتاب» نیما یوشیج در زیر نقل میشود:
میتراود مهتاب،
میدرخشد شبتاب،
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس ولیک،
غم این خفتة چند،
خواب در چشم ترم میشکند.
نوع دیگری از شاخة تحول شعر فارسی که در آن وزن مطلقا رعایت نمیشود، بلکه بیشتر کوشش در انتخاب کلمه و توجه به تخیل و اندیشه است، تا چندی قبل دنبال میشد که به عنوان «شعر سپید» از آن نام میبردند.
ناگفته نماند در سالهای پیش از انقلاب اسلامی، گروهی از جوانان که به نام «موج نو» شهرت یافته بودند نه تنها با شعر عروضی مخالف بودند بلکه با شعر نیمایی نیز مبارزه میکردند!
گزارش نویسی
دربارة گزارش، تعریفهای گوناگون شده است که شاید کوتاهترین آنها این تعریف باشد، که: گزارش انتقال پارهای از اطلاعات است به کسی که از آن بیاطلاع است و یا آگاهی کافی ندارد. با این تعاریف، هر کس در هر مقامی که باشد، نیاز به کسب اطلاع در مورد کار خود دارد، به عبارت دیگر، نیازمند گزارش است، اما بدون توجه، به گزارش میپردازد. برای مثال میگوییم که اگر کسی وقت را از شما بپرسد و شما ساعت را به او اعلام دارید، در حقیقت به او گزارش دادهاید. شرح وقایع روزانه برای دوستان و همکاران نیز از نوع گزارش است.
در وهلة اول، گزارش را به شفاهی و کتبی تقسیم میکنند: گزارش شفاهی به آسانی داده میشود و در آن جای بحث نیست. اما تهیة گزارش کتبی کار سادهای نیست و احتیاج به قابلیتهای ویژه دارد که در تمام افراد نیست و مستلزم آگاهیهای مقدماتی میباشد که موضوع این مبحث است. برای تهیه گزارش، لازم است به این چهار مورد توجه شود:
1) انتخاب موضوع 2) گردآوری اطلاعات 3) طرحریزی مطالب 4) عرضه کردن اطلاعات جمعآوری شده.
1- انتخاب موضوع
اولین گام اساسی در تهیة یک گزارش انتخاب موضوع است. موضوع گزارش با توجه به رشته و هدف، فرق میکند. برگزیدن موضوع گزارش باید با کمال دقت صورت گیرد، تا پس از صرف وقت و کار، ناتمام و نیمه کاره رها نشود و نویسندهاش مجبور نباشد، آن را عوض کند. برای این که به چنین مشکلی دچار نگردد لازم است که ابتدا وقت و فرصت خود را طوری تنظیم کند که وقتهای فراغتش، با موضوع گزارش تناسب داشته باشد؛ به عبارت دیگرع تا فرصت مناسب برای گزارش نداشته باشد، به آن نپردازد. فرصت، به شغل و موقعیت افراد بستگی دارد.
بعد از مسأله وقت، توجه به اطلاعات و مطالعات قبلی، امری ضروری است. این مرحله نیز بستگی به وضع تهیه کننده دارد. در مراحل تحصیلی، انتخاب موضوع گزارش تقریبا آزاد است و با توافق استاد و دانشجو انجام میگیرد. در حالی که در اداره با نظر فرد مافوق و خواست او، گزارش آماده میشود. بنابراین، موضوع «توجه به اطلاعات قبلی» بیشتر در مورد دانشجو، مصداق دارد و لازم است که پیش از هر کاری به نکات زیر هم توجه داشته باشد:
- دربارة موضوع انتخابی خود، تا چه اندازه امکان بررسی و تحقیق دارد؟
- آیا اندوختة علمی او بسنده است؟
- آیا به منابع، به قدر کافی دسترسی دارد؟
- حافظة او تا چه حد، اطلاعات لازم را حفظ کرده است؟
علاوه بر موارد یاد شده، علاقه به موضوع انتخابی نیز از شرایط عمدة گزارشنویسی است؛ زیرا اگر تهیة یک گزارش، با اکراه و اجبار همراه باشد، هیچوقت به کمال خود نزدیک نمیشود؛ بلکه بهترین گزارش آن است که نویسنده با علاقهمندی آن را تهیه کرده باشد. در غیر این صورت، معلوم است که کار انجام یافته در حد یک رفع تکلیف و انجام وظیفه خواهد بود. پس خوب است که به دانشجو فرصت داده شود تا از میان موضوعهای پیشنهاد شده از طرف استاد، یک یا دو موضوع را برگزیند و با تکیه به میل باطنی خود به تهیة گزارش بپردازد. دسترسی به منابع تحقیق نیز یکی از ارکان اصلی گزارشنویسی است که کار نویسنده را آسان میکند و اگر این امکان وجود نداشته باشدع امیدی به کامل بودن گزارش نخواهد بود. نویسندة گزارش باید منابع خود را بر اساس درجة اهمیت و ارتباط، طبقهبندی کند و از آنها بهره برگیرد.
2- گردآوری اطلاعات
هر گزارشگری برای تهیة گزارش خود، نیازمند گردآوری اطلاعات است. این اطلاعات از طرق گوناگون به دست میآید. مهمترین راههای گردآوری اطلاعات عبارت است از:
الف) تحقیق مشاهدهای؛
ب) تحقیق عمومی که خود به دو شکل، مصاحبه و پرسشنامه صورت میگیرد؛
ج) تحقیق کتابخانهای یا پژوهش از راه مطالعه.
3- طرحریزی مطالب
در این مرحله، وظیفة نویسندة گزارش بسیار حساس است. گزارشگر مانند مهندسی است که میخواهد بنایی را بسازد. ابتدا وضع زمین و تناسب ساختمان را در ذهن خود مجسم میکند. سپس به طرحریزی آنچه دیده و به نظرش رسیده است، میپردازد و نقشة ساختمان را ترسیم مینماید و بعد از انتخاب مواد لازم، بر حسب تقدم و تأخر به درجهبندی آنها میپردازد.
4- عرضه کردن اطلاعات جمعآوری شده
پس از آنکه به شیوههای سه گانة یاد شده، اطلاعات جمعآوری شد، باید به تنظیم آنها پرداخت. تنظیم اطلاعات کاری آسان است؛ زیرا بعد از جمعآوری مطالب، گزارشگر عناوین کلی گزارش را یادداشت میکند، سپس با توجه به اهمیت موضوع هر یک را در جای مناسب خود قرار میدهد. هنر گزارشنویسی، در این موقع تجلی میکند. او میتواند با تیزبینی و هوشیاری مخصوص، به ربط منطقی مطالب خود دقت و توجه داشته باشد و آنها را با ظرافت و شیوة مطلوب، عرضه دارد، تا نتیجة کار او سودمند واقع شود.
کسانی که با فکر دقیق و منطقی، به نوشتن گزارش میپردازند. به یقین، بهتر از دیگران میتوانند اندیشهها و خواستههای خود را عرضه دارند و برعکس نویسندهای که از این موهبت برخوردار نباشد، به نتیجة دلخواه نمیرسد. از این رو، نویسندة گزارش باید پیش از آغاز نگارش فکر کند که: چه میخواهد بنویسد؟ برای چه کسی مینویسد؟ چه مقدار و چگونه باید بنویسد؟ تا نوشتة او مورد قبول واقع شود.
گزارشهای مفصل، اغلب از بخشهای متمایز تشکیل میشود و به ترتیب ذیل مرتب میگردد:
الف) عنوان، که در آن، موضوع گزارش، نام گزارشگرع نام دریافتکنندة گزارش، تاریخ و نام شهر درج میشود.
ب) پیشگفتار یا سرآغاز؛
ج) فهرست مطالب؛
د) فهرست پیوستها (جدولها، نمودارها، تصاویر)؛
هـ) متن گزارش؛
و) فهرست اعلام؛
ز) فهرست موضوعی (اندیکس)؛
ح) فهرست مآخذ (کتابنامه).
انواع گزارش
گزارش را از نظر نوع، هدف ، اندازه و سایر نکات، میتوان به انواع زیر تقسیم کرد:
1- از لحاظ کاربرد
الف) گزارش تحصیلی و تحقیقی: این نوع گزارش اغلب بر مبنای تحقیق خالص آماده میشود. یعنی انگیزة دانشجو یا محقق در تهیة این گونه گزارشها، صرفا ذوق و علاقه به مطالعه و حل مشکل موردنظر است؛ منظور و هدف از این گزارش، بالا بردن سطح اطلاعات و معلومات دانشجو یا محقق در زمینة موضوع مورد تحقیق و مطالعه و ارائه نتیجة اقدامات تحقیقی و اظهارنظرها و پیشنهادها، به نحو صحیح میباشد.
ب) گزارش اداری: این نوع گزارش، معمولا در سازمانهای مختلف مانند بانکها، شرکتها، وزارتخانهها، و مؤسسات و نهادها تهیه میگردد و گزارشهای مالی و سالانة شرکتها و بانکها و گزارشهای ادواری، همه از نوع گزارش اداری محسوب میشوند. مورد مصرف این گونه گزارشهاع استفاده در جهت برنامهریزی و اتخاذ تصمیمات اداری است.
2- از لحاظ منابع و اندازه، گزارش به اقسام زیر تقسیم میشود:
الف) گزارش ساده: منبع و مأخذ چنین گزارشی صرفا، اطلاعات دست اول است؛ چون: تهیة خلاصة یک کتاب یا تهیة گزارش مصاحبه با یک فرد معروف در یک مورد خاص یا اظهار عقیدة شخصی، دربارة یک مطلب.
ب) گزارش تفصیلی: اطلاعات مورد لزوم این گونه گزارش، علاوه بر منابع دست اول، از منابع و مآخذ دست دوم و سوم نیز تدارک میشود و لازم است با بهترین طریق ممکن و با رعایت اصول جمعآوری اطلاعات، آماده گردد. نتیجة منعکس شده در این گزارش، حقیقیتر و اطلاعات آن قابل اطمینان بیشتر است. در گزارش تفصیلی و طولانی، لازم است از تطویل کلام خودداری شود و در عین حال چندان هم خلاصه و فشرده نباشد که به اصل مطلب لطمه بزند و از رسایی و تأثیر آن بکاهد.
3- گزارش از لحاظ ارزش و رسمیت
الف) گزارش غیررسمی: گزارشی است که برای دادن اطلاعات فوری تهیه میشود و برای نوشتن آن از طرح خاصی پیروی نمیگردد؛ مانند گزارش ساده و اداری، مقالات روزنامهها و مجلات.
ب) گزارش رسمی: در این گزارش، مخصوصا گزارش تحقیقی و رسالههای دانشگاهی که بر اساس تحقیق دقیق، طولانی و مستقل تهیه میشود، دریافتکنندگان آن افراد مطلع و تحصیل کردهاند و باید با رعایت اصول خاص و روش علمی آماده گردد تا مورد قبول و پذیرش یک مرکز و مجمع علمی واقع شود.
4- گزارش از لحاظ نحوة انعکاس اطلاعات و مطالب
الف) گزارش انشایی: اطلاعات و مطالب منعکس شده در این نوع گزارش در کل به صورت متن سادة ادبی یا انشایی است؛ مانند گزارش تحقیقی یک دانشجوی رشتة ادبیات فارسی دربارة سرگذشت و آثار یک شاعر و نویسنده.
ب) گزارش مختلط: در این گزارش، برای انعکاس اطلاعات، علاوه بر متن ساده از ارقام، فرمولها، جداول، منحنیها و تصاویر نیز استفاده میشود. گزارش مطالب ریاضی، مالی و حسابداری، شیمی، فیزیک، فرهنگی و آموزشی و اجتماعی از این گونه است.
مشخصات یک گزارش خوب
اگر چه گزارشهاع از نظر من
دانلود مقاله راز و رمز نوشتن