فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره فرهنگ کار در اسلام

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره فرهنگ کار در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

فرهنگ‌ کار در اسلام

کار چه‌ جایگاهی‌ در مبانی‌ دینی‌ و اعتقادی‌ مادارد؟ آیا فرهنگ‌ موجود کار در جامعه‌ ما بافرهنگ‌ دینی‌ و ملی‌مان‌ هماهنگ‌ و همخوان‌است‌؟ آیا دین‌ اسلام‌ ما را به‌ کار و کوشش‌ و تلاش‌دعوت‌ کرده‌ است‌ یا به‌ تن‌پروری‌؟

کار چه‌ جایگاهی‌ در مبانی‌ دینی‌ و اعتقادی‌ مادارد؟ آیا فرهنگ‌ موجود کار در جامعه‌ ما بافرهنگ‌ دینی‌ و ملی‌مان‌ هماهنگ‌ و همخوان‌است‌؟ آیا دین‌ اسلام‌ ما را به‌ کار و کوشش‌ و تلاش‌دعوت‌ کرده‌ است‌ یا به‌ تن‌پروری‌؟ حقیقت‌ این‌است‌ که‌ هم‌ فرهنگ‌ دینی‌ ما و هم‌ فرهنگ‌ ملی‌ مامشوق‌ کار و کوشش‌ است‌ و فرهنگ‌ کار فعلی‌ ما باباورهای‌ دینی‌ و ملی‌ متضاد است‌. پیامبرعظیم‌الشان‌ اسلام‌ حضرت‌ محمد مصطفی‌ (ص‌)دست‌ کارگر را می‌بوسید و از افراد بیکار و تنبل‌خشنود و راضی‌ نبود و همواره‌ در کارکردن‌ ازدیگران‌ پیش‌ می‌گرفت‌، اما وضعیت‌ امروز جامعه‌ما به‌ جایی‌ رسیده‌ است‌ که‌ کار کردن‌ عیب‌ است‌ وبچه‌های‌ کارگران‌ و کشاورزان‌ ترجیح‌ می‌دهند که‌عنوان‌ کار پدر خود را جایی‌ اعلام‌ نکنند.

این‌ درشرایطی‌ است‌ که‌ سایر ملت‌ها به‌ خصوص‌ملت‌های‌ اروپایی‌ و مردم‌ غیرمسلمان‌ جهان‌ به‌شدت‌ برای‌ کار ارزش‌ قائل‌ هستند و در کار وکوشش‌ و عمل‌ به‌ دستورات‌ و توصیه‌های‌ قرآن‌مجید و روایات‌ پیامبر (ص‌) و ائمه‌ اطهار (ع‌) درزمینه‌ کار از ما پیشی‌ گرفته‌اند.

● جایگاه‌ فرهنگ‌ کار در اسلام‌

یکی‌ از موضوع‌هایی‌ که‌ همیشه‌ مورد تاکیددین‌ اسلام‌ قرار گرفته‌، بحث‌ کار و کوشش‌ و پرهیزاز بطالت‌ و مبنا قرار دادن‌ کار برای‌ شکوفایی‌استعدادهای‌ انسان‌ و تربیت‌ اوست‌ و این‌ امر هم‌در قرآن‌ و هم‌ در سنت‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌.مرحوم‌ استاد مرتضی‌ مطهری‌ در کتاب‌ تعلیم‌ وتربیت‌ در اسلام‌، یکی‌ از بهترین‌ راه‌های‌ تربیت‌افراد را کار می‌داند و حدیث‌ شریفی‌ از نبی‌ اکرم‌(ص‌) نقل‌ می‌کند که‌(النفس‌ ان‌ لم‌ تشغله‌ شغلک‌)یعنی‌ اگر تو خودت‌ را متوجه‌ کاری‌ نکنی‌، نفس‌ تورا مشغول‌ به‌ خودش‌ می‌کند.

بنابراین‌ از نظرمبنایی‌، ما آموزه‌های‌ گرانبهایی‌ درباره‌ کار داریم‌که‌ متاسفانه‌ مانند بسیاری‌ از آموزه‌های‌ دیگر دینی‌ما در کتابخانه‌ها مضبوط و کمتر در میدان‌ عمل‌ به‌آن‌ توجه‌ شده‌ است‌. در قرآن‌ مجید، آیات‌زیادی‌ درباره‌ ارزش‌ کار و تاکید بر عمل‌ صالح‌وجود دارد. قرآن‌ به‌ شدت‌ انسان‌ را از حرف‌زدن‌های‌ بی‌عمل‌ منع‌ و همواره‌ تاکید می‌کند که‌فضل‌ خدا نصیب‌ کسانی‌ خواهد شد که‌ اهل‌ جهد وکوشش‌ و تلاش‌ باشند. در آیات‌ ۳۹ تا ۴۱ سوره‌نجم‌ آمده‌ است‌: و این‌ که‌ برای‌ انسان‌ بهره‌ای‌ جزسعی‌ و کوشش‌ او نیست‌ و سعی‌ او به‌ زودی‌ دیده‌می‌شود و سپس‌ به‌ او جزای‌ کافی‌ داده‌ خواهدشد. در یکی‌ دیگر از آیات‌ آمده‌ است‌: آن‌ کسی‌که‌ سرای‌ آخرت‌ را بطلبد و سعی‌ و کوشش‌ خود رابرای‌ آن‌ انجام‌ دهد، در حالی‌ که‌ ایمان‌ داشته‌باشد، سعی‌ و تلاش‌ او پاداش‌ داده‌ خواهد شد.

(سوره‌ اسراء، آیه‌ ۱۹)

براساس‌ یکی‌ دیگر از آیات‌ قرآن‌، هر کسی‌مسئول‌ کاری‌ است‌، که‌ انجام‌ داده‌ و بایدعکس‌العمل‌ آن‌ را چه‌ خوب‌ و چه‌ بد پذیرا باشد.در آیه‌ ۳۸ سوره‌ مدثر به‌ صراحت‌ این‌ موضوع‌مطرح‌ شده‌ است‌ که‌ هر کسی‌ در گرو اعمال‌خویش‌ است‌. آیه‌ ۹۷ سوره‌ نحل‌ بیانگر این‌مطلب‌ است‌ که‌ هر کس‌ عمل‌ صالح‌ کند، خواه‌ مردباشد، خواه‌ زن‌، به‌ او حیات‌ پاکیزه‌ می‌بخشیم‌ وپاداش‌ آنها را به‌ بهترین‌ اعمالی‌ که‌ انجام‌ داده‌اند، خواهیم‌ داد.

● ارزش‌ کار در سنت‌

در روایات‌ است‌ وقتی‌ که‌ پیغمبر اکرم‌ (ص‌) ازجنگ‌ تبوک‌ برمی‌گشتند،(سعد) یکی‌ از انصار به‌استقبال‌ ایشان‌ آمد و با وی‌ مصافحه‌ کرد. حضرت‌دیدند که‌ دست‌های‌ او زبر و خشن‌ شده‌ و پینه‌بسته‌ است‌، از وی‌ سوال‌ فرمودند چه‌ کار کردی‌ که‌دست‌هایت‌ این‌ قدر خشن‌ شده‌ است‌؟ سعدعرض‌ کرد یا رسول‌ا... زیاد بیل‌ زده‌ام‌. چون‌مجبور بودم‌ برای‌ نان‌ زن‌ و بچه‌ام‌ کار کنم‌.حضرت‌ دست‌های‌ سعد را گرفتند و بوسیدند وفرمودند: این‌ دستی‌ است‌ که‌ در آتش‌ نخواهدسوخت‌. نظیر این‌ مطالب‌ در زندگی‌ پیامبر و ائمه‌اطهار زیاد است‌. این‌ نشان‌ می‌دهد که‌ کار وکارگری‌ در نزد اولیا خدا چقدر ارزش‌ و عظمت‌دارد.

▪ حضرت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص‌) :

کسی‌ که‌ برای‌تامین‌ زندگی‌ خانواده‌اش‌ زحمت‌ می‌کشد،همچون‌ کسی‌ است‌ که‌ در راه‌ خدا جهاد می‌کند -بر امت‌ خویش‌، بیش‌ از هر چیز از شکم‌ پرستی‌ وپرخوابی‌ و بیکاری‌ بیمناکم‌ - از رحمت‌ خدا دوراست‌ هر کس‌ که‌ بار زندگی‌ خویش‌ را به‌ روی‌دوش‌ مردم‌ افکند - خداوند متعال‌ دوست‌ داردهنگامی‌ که‌ یکی‌ از شما مسلمانان‌ کاری‌ را انجام‌می‌دهد با دقت‌ لازم‌ کارش‌ را ارائه‌ دهد - آن‌کس‌ که‌ از زحمت‌ و تلاش‌ و دسترنج‌ خویش‌خورد، در روز قیامت‌ مثل‌ برق‌ از پل‌ صراطمی‌گذرد.

▪ حضرت‌ علی‌ (ع‌):

برترین‌ کار آن‌ است‌ که‌رضای‌ خدا در آن‌ خواسته‌ شود - انسان‌ مومن‌همیشه‌ اوقات‌ مشغول‌ کار است‌ - کسی‌ که‌ کار کند،نیرویش‌ افزون‌ گردد. روزی‌ها دارای‌ وسیعه‌ وسببی‌ هستند، بنابراین‌ در به‌ دست‌ آوردن‌ روزی‌،به‌ روش‌ خوب‌ و پسندیده‌ عمل‌ کنید و نیکویی‌ رابکار برید - خداوند انسان‌ دارای‌ شغل‌ و حرفه‌ که‌امانتدار باشد را دوست‌ می‌دارد - بر شما باد که‌دست‌ از کار و تلاش‌ برندارید چه‌ در حال‌ نشاط وچه‌ در حال‌ کسالت‌ - به‌ وسیله‌ کار و کوشش‌، ثواب‌و پاداش‌ بدست‌ می‌آید نه‌ با کسالت‌ و تنبلی‌ - به‌وسیله‌ کارهای‌ شایسته‌ و نیک‌، درجات‌ وارزش‌های‌ انسان‌ها بالا می‌رود - عمل‌ و کارمعرف‌ انسان‌ مومن‌ است‌ - هیچ‌ کس‌ از شما در راه‌خدا شب‌ را به‌ صبح‌ نرسانید که‌ با ارزشتر از کسی‌ که‌برای‌ رفع‌ نیازهای‌ خود و خانوده‌اش‌ تلاش‌می‌کند - هر کسی‌ به‌ استقبال‌ کارها رود، دارای‌بصیرت‌ می‌شود - از تاخیر در کارها بپرهیزید،همچنین‌ از دست‌ دادن‌ فرصت‌ انجام‌ کارهای‌خوب‌، زیرا آن‌ موجب‌ پشیمانی‌ خواهد بود -کسالت‌ و تنبلی‌ آخرت‌ را نابود می‌کند.

▪ امام‌ جعفرصادق‌ (ع‌):

ملعون‌ است‌ کسی‌ که‌ بار زندگی‌ خودرا بر دوش‌ دیگران‌ افکنده‌ باشد. در طلب‌ روزی‌خود سستی‌ نورزید، زیرا پدران‌ شما زحمت‌می‌کشیدند و تلاش‌ می‌کردند تا آن‌ را به‌ دست‌آورند. با اعمال‌ خود دعوت‌ کننده‌ مردم‌ باشید ونه‌ با زبان‌تان‌.

▪ امام‌ باقر (ع‌):

هرگز به‌ آن‌ چه‌ نزد خداوندمتعال‌ است‌ دست‌ پیدا نمی‌کنید مگر به‌ وسیله‌عمل‌.

● ارزش‌ کار در فرهنگ‌ ملی‌ ما

کار در فرهنگ‌ ملی‌ ما نیز جایگاه‌ بسیار باارزشی‌دارد. ادبیات‌ ما مملو از مطالبی‌ است‌ که‌ مشوق‌ وموید پرکار بودن‌ انسان‌ است‌. تعلیم‌ و تربیت‌،اخلاق‌ و فرهنگ‌ ایرانی‌ نیز همواره‌ بر این‌ نکته‌تاکید داشته‌ است‌ که‌ کار سرمایه‌ جاودانی

‌انسان‌است‌. تا همین‌ چند سال‌ پیش‌ اکثر خانواده‌هاوقتی‌ بچه‌های‌شان‌ به‌ سن‌ و سال‌ نوجوانی‌می‌رسیدند، آنها را با کار و کارگری‌ آشنا می‌کردندو اکثر دانش‌آموزان‌ و حتی‌ دانشجویان‌ تا دو دهه‌پیش‌ در ضمن‌ تحصیل‌ کار می‌کردند و این‌ یک‌افتخار بزرگ‌ برای‌


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره فرهنگ کار در اسلام

مقاله استقلال قضایی در نظام حقوقی اسلام و اهمیت آن

اختصاصی از فایل هلپ مقاله استقلال قضایی در نظام حقوقی اسلام و اهمیت آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله استقلال قضایی در نظام حقوقی اسلام و اهمیت آن


مقاله استقلال قضایی در نظام حقوقی اسلام و اهمیت آن

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:111

مقدمه:

مردم در آغاز یک دسته بودند و اختلافی در میان آنها وجود نداشت کم کم دسته ها و قبایل بوجود آمدند و چون که بخاطر گذراندن زندگی روزمره با یکدیگر داد وستد داشتند اختلافات و تضادهایی در میان آنها پدیدار شد که باید رفع خصومت می‌شد. هر گاه اختلاف در میان خانواده بود رییس خانواده رفع خصومت می‌کرد و اگر بین دو نفر در اجتماع اختلافی پیش می‌آمد ابتدائاً ممکن بود طرفین خودشان توافق کنند یا اینکه شخص ثالثی را برای داوری بین خود انتخاب کنند و شخص منتخب طرفین باید با رعایت بی طرفی و از روی عدالت و راستی قضاوت می‌نمود و معمولاً به اشخاصی رجوع می‌کردند که از نقطه نظر اجتماعی در موقعیت بالاتری باشد این افراد در اجتماعات بیشتر روحانیون و پادشاهان بودند روحانیون بدلیل اینکه کمتر در امور عادی و دنیوی دخالت می‌کردند مورد اعتماد مردم بودند و شاه نیز بعلت سلطه و قدرتی که بر افراد جامعه داشت خواه نا خواه به عنوان فیصله دهنده اختلاف لقب گرفته بود و با توجه به اینکه شاه به تنهایی نمی‌توانست رفع اختلاف نماید مردم برای تسریع در احقاق حق خود به روحانیون و علماء دینی و آگاهان و مطلعین روی آوردند و این افراد موثق و قابل اعتماد بودند و عمده دلیل این اعتماد استقلال اندیشه و رأی و قضات بی طرفانه آنها بود و این استقلال برای شخص قاضی امری فطری و از اعتقادات قلبی انسان بوده است و با تکامل اجتماعات انسانی به عنوان اصلی اجتناب ناپذیر در دستگاه قضایی هر کشور جایگاه ویژه ای پیدا کرد. استقلال در تصمیم گیری لازمه قضاوت است و استقلال دادرس امنیت قضایی را تضمین می‌کند. و با اعتماد به مصونیت و امنیت شغلی به حمایت از حق و درگیری با فشارها و افراد صاحب نفوذ می‌پردازد هسته مرکزی دستگاه تأمین کننده عدالت هر کشور، دادگستری است که مرکب از عده‌ای قضات می‌باشد که دادرسان واقعی جامعه می‌باشند و باید مستقل و بی طرف باشند تا بتوانند وظیفه خطیر و سنگین خود را به نحو احسن انجام دهند. استقلال قضایی، و افکار عمومی‌را شامل می‌شود. وقتی شخصی پس از طی مراحل مختلف به تصدی شغل قضا رسید شأن قضاوت و موقعیت و جایگاه ویژه آن اقتضا دارد که چنین فردی مصونیت شغل داشته باشد و با این تضمین قاضی عدالت گستر جامعه خویش خواهد بود

دین اسلام در چهارده قرن پیش اصل فوق الذکر را به رسمیت شناخته است و برای آن ارزش والا قائل شده است در کشور ما ایران پس از بروز اندیشه های قانون خواهی وارد قانون اساسی و متون مدون قانونی گردید هدف از این تحقیق بررسی استقلال قضات در قوانین و مقررات کشور ایران است که ببنیم روند قانونگذاری در مورد این اصل چگونه است و چه راه هایی و مکانیسم هایی را برای حفظ این اصل پیش بینی نموده اند.

از آنجا که دین مبین اسلام یکی از اولین ادیان تعیین کنندة اصل استقلال قضات بوده است در بخش اول پس از ارائه تعاریف قضاوت به بررسی این اصل در اندیشه و متون اسلامی‌خواهیم پرداخت و در ادامه مباحث این بخش به بررسی استقلال قوه قضاییه می‌پردازیم و در بخش دوم مسیر تحول قوانین و مقررات در مورد اصل استقلال قضات مورد تحقیق و پژوهش قرار خواهد گرفت و در بخش پایانی مسئولیت، مصونیت و تعقیب انتظامی‌قضات مورد بررسی قرار خواهد گرفت قسمت اخیر این تحقیق نیز نتیجه گیری می‌باشد.


بخش اول :

 

فصل اول: اهمیت استقلال قضایی در نظام حقوقی اسلام

مبحث اول: اهمیت قضاوت در اسلام

دین اسلام شأن والای قضاوت را به گونه ای ممتاز متمایز ساخته و موقعیت ویژه آنرا در میان سایر بخشهای اجتماعی با ارائه تعاریف و تحلیل های مختلف مستند نموده است.

قرآن مجید به عنوان اولین و بزرگترین منشور زندگی مسلمانان، تعریفهای متنوعی از قضاوت بیان داشته است و احکام دینی، تمام زوایای این محکم را بررسی نموده اند علماء و اندیشمندان اسلامی‌نیز به تبع آن به شرح و تفسیر آن پرداخته اند.

در این مبحث ابتدا به تعریف قضاوت پرداخته و سپس اهمیت قضاوت مورد بحث قرار می‌گیرد.

بند اول: تعاریف قضاوت از نظر اسلام و فرق آن با داوری:

قضا به فتح قاف در لغت به معنی فرمان دادن، حکم کردن، فتوا دادن، رأی دادن، به حاجت کسی رسیدن و روا کردن، آگاهانیدن و پند دادن می‌باشد.[1] در قرآن مجید لفظ قضا بر معنای متعددی اطلاق گردیده است[2] که به شرح ذیل می‌باشد.

1- اراده نمودن مانند آیه شریفه « و اذا قضی امراً فانما یقول له کن فیکون»[3]

2- امر کردن مانند آیه شریفه!« و قضی ربک ان لاتعبد الا ایاه»[4]

3- حکم کردن مانند آیه شریفه! « ثم لا تجدوافی انفسهم حرجاً مما قضیت»

4- خلق کردن و آفریدن مانند آیه شریفه: فقضهن سبع سموات فی یومین[5]

5- فعل مانند آیه شریفه: فاقص ما انت قاض[6]

6- اعلام کردن مانند آیه شریفه: و قضینا الیه ذلک الامر[7]

اگر چه در قرآن معنای زیادی از قضاوت بکار برده شده است اما معنی اصلی و مشهور آن که در میان حقوقدانان اسلامی‌همان حکم کردن و دادرسی است.

فقهای عالی مقام اسلام با عنایت خاص به موضوع قضاوت در بیشتر کتاب فقهی خود مبحث قضاوت را مورد بررسی قرار داده و براساس معیارهای اسلامی‌و استدلالات اصولی خود تعاریفی را برای قضاوت بیان داشته اند. شهید اول درکتاب دروس آنرا چنین تعریف کرده است: « القضا هو ولایه شرعیه علی الحکم والمصالح العامه من قبل امام علیه السلام[8] مرحوم نراقی در کتاب مستند می‌گوید: « القضا هو ولایه حکم خاص فی واقعه مخصوصه و علی شخص مخصوص با ثبات، یوجب عقوبه دنیویه شرعا او حق من حقوق الناس»[9] سید محمد کاظم یزدی در کتاب عروه الوثقی قضاوت را اینچنین تعریف کرده است: دادرسی میان مردم به هنگام ستیز و برخورد و برکنار ساختن اختلاف و پایان دادن موضوع اختلاف میان و آنان»[10]

شیخ محمد حسن نجفی در کتاب معروف جواهرالکلام در تعریف قضاوت می‌گرید: در ولایت شرعی در صدور حکم از سوی کسی که بتواند در مسائل جزئی شرع فتوی دهد شیخ ضیاءالدین عراقی در کتاب قضا در تعریف قضاوت آنرا از میان بردن ستیز و دعوی میان دو یا چند نفر می‌دادند. حضرت امام خمینی نیز در کتاب تحریر الوسیله در تعریف قضاوت می‌فرماید: « و هو حکم بین الناس للرفع التنازع بینهم با شرایط الاتیه» آن حکم بین مردم است جهت رفع تنازع بین آنان با شرایطی که می‌آید[11].

بنابراین باید گفت قضاوت منصبی از مناصب حکومت که قاضی به مقتضای این منصب به احکام و اشخاص ولایت و سلطة پیدا می‌کند تا بتواند استیفاء حقوق واجرای حدود و تعزیرات نماید و آن سمت از طرف کسی به قاضی داده می‌شود که اولاً خود صلاحیت تصدی به چنین امری را داشته باشد و ثانیاً شایستگی واگذاری آنرا به دیگران نیز داشته باشد. برابر عقید مسلمین. این شخص همان صاحب رسالت و نبوت است زیراولایت قضا بخشی از ولایت مطلقه صاحب رسالت، و شاخه‌ای از درخت پربار ریاست عامه پیغمبران و جانشینان بر حق آنهاست.

قاضی بر دو قسم است قاضی تنصیب که مراد قاضی منصوب از ناحیه امام و حکومت است دوم قاضی تحکیم که چنین تعریف شده است.

هر گاه طرفین نزاع بر داوری فردی که بعنوان قاضی منصوب نگردیده رضایت دهند داوری وی را قضاء تحکیم و چنین دادرسی را قاضی تحکیم، حکم و یا محکم نامند حکم قاضی تحکیم از دیدگاه فقهای شیعه و سنی:

صرفنظر از اختلاف آرایی که در احکام و برخی صفات قاضی تحکیم مطرح می‌باشد فی الجمله قضاء تحکیم به نظر تمامی‌فقهای شیعه جایز می‌باشد. در مقام فتوا عموم فقهای شیعه اعتبار تمام شرایط اساسی قضاء نظیر بلوغ، عقل، اسلام(ایمان)، عدالت، علم، طهارت مولد، ذکوریت و ... را در قاضی تحکیم معتبر و لازم دانسته اند.


[1] - دهخدا، علی اکبر، لغت نامه جلد 38، تهران1339، انتشارات دانشگاه تهران، ه ش ص 335.

[2] - سنگلجی محمد، قضا در اسلام-چاپ دوم- انتشارات دانشگاه تهران- تهران مهر، 1347 ص 5تا8

[3] - سوره مبارکه بقره آیه 117: هستی بخش آسمانها و زمین اوست و هنگامی‌که فرمان وجود چیزی را صادر می‌کند می‌گوید: موجود باش و او فوراً موجود میشود.

[4] - سوره مبارکه اسری آیه 23: پروردگارت فرمان داده که جز او چیزی را نپرستید.

[5]- سوره مبارکه آیه 12، آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید.

[6]- سوره مبارکه طه آیه 65، هر فعلی که می‌خواهی بکن.

[7]- سوره مبارکه حجر آیه 66، ما به لوط چگونگی این امر را اعلام کردیم.

[8]- شهید اول، دروس، کتاب القضا، چاپ سنگی، بی‌تا، بی‌صفحه.

[9]- نراقی، احمد، مستند الشیعه، به نقل از سنگلجی، محمد، ص 10.

[10]-  بزدی، سید محمد کاظم، عروه الوثقی، جلد 3، ص2.

[11]- امام خمینی، تحریر الوسیله، جلد چهارم، کتاب قضا، ترجمه علی اسلامی، ص 80.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله استقلال قضایی در نظام حقوقی اسلام و اهمیت آن

اهمیت و ضرورت مدیریت از نظر اسلام 21 ص

اختصاصی از فایل هلپ اهمیت و ضرورت مدیریت از نظر اسلام 21 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

اهمیت و ضرورت مدیریت از نظر اسلام

مقدمه

چنانچه تاریخ زندگی بشر را مطالعه کنیم خواهیم دید آنچه را که ما امروزه مدیریت می نامیم از دیرباز به عنوان یک ضرورت برای انسان مطرح بوده و در اغلب فعالیت های وی حضور داشته است . از ایام گذشته نظریه های مدیریت و سازمان بدون آنکه مدون و منظم شده باشند ، به کار گرفته می شدند و در شرح احوال و اعمال رسولان ، رهبران ، سرداران و بزرگان در اعصار گذشته کاربرد آن مشهود است . نظریه های مدیریت ، پدیدة نوینی نیستند که بشر در عصر جدید به آن دست یافته باشد ، بلکه آنچه در قرون اخیر در زمینه سازمان و مدیریت انجام گرفته ، مجموعه سازی و جامة عمل پوشاندن به نظریات و اندیشه های پراکنده ای است که از قبل موجود بوده است . این کار اغلب به دست غربیان و ملل پیشرفته صنعتی انجام شده و به همین دلیل این توهم را برای بعضی ایجاد کرده که مدیریت یک علم یا فن بیگانه و غربی است ، در حالی که ملل شرق ، به ویژه مسلمانان ، اگر به مواریث غنی و تاریخ تمدن خود نگاهی کاوشگر و دقیق بیندازند ، می توانند اندیشه ها و کاربردهای مدیریت را به وضوح ببیند و آنچه خود داشته و دارند از بیگانه تمنا نکنند . در واقع بین مدیریت و فرهنگ ملتها در هر جامعه رابطه ای مستقیم وجود دارد . مثلاً در چین باستان ، هدف ، تربیت کردن پیشوایانی بود که به فرهنگ و دانش قدیم آشنایی داشته باشند و در ژاپن امروز هدف پرورش ناموران و کارکنانی است علاقه مند به دولت از طریق تربیت عواطف آنها که احیاناً از ناحیه علم و دانش سود آنها به دولت برسد . البته مدیریت پدیده ای مشترک بین همة ملت هاست ولی شیوه های آن عمومیت و یکنواختی نداشته و به خصوصیات فرهنگی و قومی هر جامعه بستگی دارد نیازهای انسانی همواره در حال گسترش اند و آگاهی بشر نسبت به بهره برداری از عوامل طبیعی و طبیعت منظماً رو به افزایش است .

مدیریت نیز با روشهای خود شبیه سایر دانش هاست ، که هدف غایی دارد . اما این هدف امکان دارد در آغاز ظهور هر علم ، بلافاصله و در طول یک نسل و حتی بیشتر تحقق نیابد . اگر هدف دانشی شناخت پیوندها ، قانون و شیوه هایی برای بهبود شرایط زندگی انسان و تلطیف پیوندها در جامعه و کاستن از رنجها و فرونشاندن عناصر خشونت و دست یافتن به سعادت و رفاه است به ناچار این دانش بی نیاز از پرداختن به جست و جویی دائمی نیست . بخصوص علوم انسانی که روز به روز با افزایش نیازمندی های مادی و معنوی ، احتیاج به گسترش اطلاعاتی دارند که همواره رو به تکاملند . فرهنگ هر قوم ، فقط مجموعه ای از آگاهی های علمی و شناخت روش ها نیست ، بلکه داشتن روحیة تحقیق و قدرت دریافت واقعیت های نو و انطباق جامعه با دگرگونی های جهانی است که بی تردید ، بخش مهم فرهنگ ملی به شمار می آید . مدیریت نیاز اجتناب ناپذیر همه ملت ها و سازمان های صنعتی و اجتماعی است ، چراکه هیچ جامعه ای بی سازمان نیست ( هر چند که سازمان نیز خود نوعی از جامعه است ) و هیچ سازمانی نیست که بی نیاز از مدیریت و رهبری مطلوب باشد ، مدیریت کاردان و پر تحرک می آفریند و این مدیریت فعال به تدریج موفق به گشایش فضای بازتر در رسیدن به هدف می شود . هیچ چیز به اندازة هرج و مرج برای آدمی پریشانی ببار نمی آورد . ستم پیشه ترین حکومت ها بهتر از بی حکومتی است و هرج و مرج بزرگ ترین آفت سعادت بشریت است . مادر همة مصیبتهای عمومی که جوامع بزرگ را تهدید می کند ، بی نظمی است و مدیریت نظم آفرین شگفتی هاست .

آنچه که ما در این گفتار به دنبال آن هستیم ، شناخت ضرورت و اهمیت موضوع مدیریت از نظر دین مبین اسلام است راه گشای ما در این راستا ، استناد به کلام وحی ، اخبار و احادیث معصومین سلام الله علیهم اجمعین و سیره ایشان می باشد . بدین منظور به بررسی عواملی که زمینه ساز مدیریت است ، خواهیم پرداخت .

حیات اجتماعی انسان

یکی از خصائص و ویژگیهای مهم در حیات انسان ، اجتماعی بودن و گرایش او به سوی همزیستی است که دارای نقش بسزایی در رشد و تعالی اوست و استعدادها و قوای انسانی در صحنة اجتماع است که شکوفا شدن و به کمال خود واصل می گردد . در قرآن مجید سورة حجرات ، آیه 13 آمده است :

« یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله انقیکم »

ای مردم ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبه ها و فرق مختلف گردانیم تا یکدیگر را بشناسید ، بزرگترین شما نزد خدا با تقوا ترین مردمند .

در آیه شریفه فوق این خصیصه انسان صریحاً مورد اشاره واقع می گردد و معلوم می دارد که نوع انسان به صورت اجتماعی زندگی می کند .

در تشکیل اجتماع نوع انسان روی یک عامل اساسی تأکید می شود که همانا نیاز متقابل افراد نسبت به یکدیگر می باشد و این نیز ناشی از اختلاف امکانات و استعدادهای درونی هر شخص است که مشیت الهی بر آن قرار گرفته است و به این موضوع نیز آیات قرآن اشعار دارد از جمله آیه 165 از سورة انعام : « و هو الذی جعلکم خلائف الارض و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فی ما آتیکم ان ربک سریع العاقب و انه لغفور رحیم . » اوست کسی که شما را خلیفه های زمین قرارداد و برخی را به درجاتی بر بعض دیگر برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده آزمون کند ، پروردگارت کیفر کردار را به زودی می دهد و همانا او آمرزنده مهربان است .

آدمی علاوه بر اینکه تمامی اشیاء را در حد امکان در خدمت خود قرار می دهد ، از همنوعان خود نیز در رسیدن به اهدافش استفاده می کند . بدین ترتیب اجتماع شکل یافته و افراد جامعه هرکدام نقشی را ایفاء می نماید و صاحب جایگاه خاصی می شوند و مسؤولیت ویژه ای را متقبل خواهند شد .

مفهوم مدیریت و رهبری


دانلود با لینک مستقیم


اهمیت و ضرورت مدیریت از نظر اسلام 21 ص

مقاله اصول و روش های تربیت در اسلام

اختصاصی از فایل هلپ مقاله اصول و روش های تربیت در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله اصول و روش های تربیت در اسلام


مقاله اصول و روش های تربیت در اسلام

این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 45 صفحه می باشد.

 فهرست

مقدمه. ۱

روش های تربیت در نهج البلاغه. ۵

روش تربیت فرزند. ۵

انتخاب همسر. ۵

ایّام بارداری. ۸

دوران کودکی.. ۹

دوران هفت سالگی یا آغاز تعلیم. ۱۲

همراه تربیت: ۱۲

۱ـ تعلیم قرآن و دانش.. ۱۳

۲ـ تقویت عاطفی، با تلقین محبت.. ۱۳

۳ـ تعلیم امور فنی نظامی و دانش روز ۱۴

۴ـ جدا سازی. ۱۴

۵ ـ وفا به وعده‏ها ۱۴

۶ـ تعلیم عبادات.. ۱۵

نوجوانی یا حساسترین دوران تربیت.. ۱۵

نامه به امام حسن. ۱۶

۱ـ پدر قبل از دیگران دل جوانش را فتح کند. ۱۶

۲ـ بیان احکام حلال و حرام. ۱۷

۳ـ الگو دهی.. ۱۸

۴ ـ تحکیم اعتقادات.. ۱۸

۵ ـ تشویق به عمل و بندگی.. ۱۹

۶ـ ساده بیان کردن مسائل. ۲۰

۷ ـ تعلیم مکارم اخلاق. ۲۱

الف: انصاف و دیگران را چون خود پنداشتن. ۲۱

ب: هر حرفی نگفتن: ۲۲

ج: دوری از خود بزرگ بینی و حرص… ۲۲

د: حفظ کرامت انسانی.. ۲۳

۵ ـ حفظ حرّیت انسانی.. ۲۳

پی‏نوشت‏ها: ۲۴

روش های تربیتی کودکان. ۲۸

بررسی روشهای تربیتی از نگاه قرآن. ۳۲

معنی تربیت.. ۳۲

اهمیت تربیت.. ۳۳

بررسی روش های تربیتی.. ۳۷

آسان گیری. ۳۷

لطیف سخن گفتن. ۳۸

معرفی نمونه های ناپسند. ۳۹

منابع و مآخذ. ۴۱

روش های تربیت در نهج البلاغه

روش تربیت فرزند

تربیت فرزند از بنیادی‏ترین مسائل تربیتی شمرده می‏شود، و سنگ زیرین تربیت‏های بعدی است، به همین جهت در دین مقدّس اسلام، سخنان معصومین، مخصوصاً امیرمؤمنان سخت بر این امر تکیه و تأکید شده است.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم؛(۱) فرزندان خود را گرامی دارید، و آنها را نیکو تربیت کنید.»

و علی(ع) فرمود: «حقّ الولد علی الوالدان یحسّن اسمه و یحسّن ادبه و یعلّمه القرآن؛(۲) حق فرزند بر پدر این است که اسم نیکو برای او انتخاب کند، و نیکو تربیتیش نماید، و قرآن را به او بیاموزد.» و حضرت امام سجّاد (ع) نیز در مقام تربیت فرزند و مسئولیّت سنگین الهی آن از پیشگاه خدا استعانت می‏جوید و عرضه می‏دارد: «و اعنی علی تربیتهم و تأدیبهم و برّهم؛(۳)(بارالها!) مرا در تربیت و تأدیب و نیکی فرزندانم یاری نما.» معلوم می‏شود مسئله به حدّی سنگین است که حضرت سجاد(ع) که امام معصوم است با آن عظمتش طلب استمداد از خداوند می‏نماید. منتهی نکته در خور دقت این است که در اسلام برنامه تربیت فرزند از دوران قبل از ازدواج شروع می‏شود، یعنی از زمان انتخاب همسر هم مرد و هم زن باید برنامه ریزی داشته باشند که پدر و مادر خوب و تربیت صحیح یافته انتخاب نمایند.

انتخاب همسر

صلاحیّت متقابل مرد و زن و یا همان پدر و مادر آینده سخت بر فرزند اثر دارد، زیرا اخلاق و اوصاف والدین طبق قانون «وراثت» به فرزندان منتقل می‏گردد. گرچه علم ژنتیک در غرب علم نو ظهوری است امّا قانون وراثت به صورت کلّی چهارده قرن است که در اسلام مطرح شده است.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «در خانواده صالح ازدواج کنید زیرا اخلاق (و خصوصیات) روحی به ارث می‏رسد.)(۴) در جای دیگر فرمود: «تخیّروا لنطفکم، فانّ النّساء یلدن اشباه اخوانهن و اخواتهنّ؛(۵) (همسر مناسبی) برای نطفه هایتان انتخاب کنید، زیرا زنان همانند برادران و خواهران خود فرزند به دنیا می‏آورند.» و در روایت دیگری می‏خوانیم: «انظر فی ایّ شی‏ءٍ تضع ولدک فان الزق اساسٌ؛(۶) ببین نطفه خود را در چه محلی مستقر می‏کنی، زیرا اخلاق اجداد و پدران، به فرزندان به ارث می‏رسد.»

به همین جهت است که علی(ع) بعد از وفات فاطمه(س) می‏خواست همسر اختیار کند به عقیل برادرش ـ که اطلاعات وسیعی از نسب قبائل عرب و تاریخ گذشته آن روز داشت ـ سفارش فرمود که از اقوام اصیل و شجاع عرب همسری برای من انتخاب کن که زاده شجاعان و وارث دلاوری و شهامت باشد؛ زیرا می‏خواهم از این ازدواج فرزند شجاع و دلیری به دنیا بیاید، عقیل پس از بررسی و جستجو «ام البنین کلابیّه» را پیشنهاد کرد، چرا که که در جامعه (آن روز) شجاع و دلیرتر از اجداد و پدران او نبود(۷) این نشان می‏دهد که پدری چون امیرمؤمنان که معصوم است و شخصیت دوم عالم هستی است، برای تربیت فرزندان سالم نیاز به همسری دارد که از خانواده پاک و عفیف و اصیل و شجاع باشد.

و در طرف مردان هم سفارش شده است، که به غیر متدین، شرابخوار، بی‏نماز دختر ندهید، چرا که بر نسل و فرزندان خویش اثر می‏گذارد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هرگاه کسی نزد شما به خواستگاری آمد که دین و امانت داری او را می‏پسندید، پس (دخترتان را به او) تزویج دهید، وگرنه فتنه و فساد بزرگی ایجاد می‏شود.»(۸)

و امام حسن مجتبی(ع) به مردی که درباره ازدواج دخترش با او مشورت نمود، فرمود: «زوّجها من رجلٍ تقیٍّ، فانه ان احبّها اکرمها و ان ابغضها لم یظلمها؛(۹) به مرد باتقوای او را تزویج کن پس اگر او را دوست بدارد گرامی می‏دارد و اگر از او نفرت پیدا کرد در حق او ستم روا نمی‏دارد( زیرا تقوای او چنین اجازه نمی‏دهد) لذا هم مرد باید دارای تقوا و دامن پاک باشد و هم زن عفیفه و پاکدامن. به این جهت اسلام از کار خلاف عفّت سخت نهی نموده، چرا که آینده نسل‏ها را فاسد و جامعه را به فساد می‏کشاند. به این تحقیق توجّه کنید:

«در سال ۱۷۲۰ م در سواحل آمریکا مردی در خانواده فاسد و بی‏بندو بار (و از پدر و مادر بی عفّت و فاسد) متولد (شد) و تمام عمر خود را به رذالت و می‏خوارگی سپری کرد و از راه دزدی زندگی خود را تأمین می‏نمود، از این مرد پنج دختر باقی ماندند که همه همانند پدر به دور از تربیتی سالم (و بی عفت) و خانواده‏ای عاری از محبّت بودند، در نسل پنجم افراد این خانواده به ۱۲۰۰ نفر رسیدند که طبق آمار گرفته شده، افراد أناث( و زن) این خاندان همگی اهل فحشاء بوده ۲۴۰ تن از آنان به سفلیس مبتلا شدند، و ۱۳۰ نفر از مردها دزدهایی جنایت پیشه و ماهر گردیدند، از این خانواده هفت نفر آدمکش حرفه‏ای و سیصد نفر دیگر همگی دارای مشاغل ممنوعه بودند، به جامعه تحویل داده شد و در طی مدّت هفتاد سال ۰۰۰/۷۰۰/۱ دلار زیان مالی توسط این خانواده به دولت آمریکا وارد شده بود.»(۱۰) اینجاست که عمق دستورات اسلام درک می‏شود که این همه درباره پاکی و تدیّن و حفظ نسل سفارش نموده است. و در قرآن کریم از زبان نوح می‏خوانیم: «ای خدا! کافران را از بین ببر و اگر آن‏ها بمانند، همانند خود را به دنیا می‏آورند و بندگانت را گمراه می‏کنند زیرا آنان جز فرزند فاجر و کافر به دنیا نمی‏آورند.»(۱۱)

عاقبت گرگ زاده گرگ شود   گرچه با آدمی بزرگ شود

و پزشکان امراض روحی و روانی نیز ثابت کرده‏اند که ۶۶% کودکان مبتلا به امراض روحی، بیماری را از مادران خود به ارث برده‏اند.(۱۲)

ایّام بارداری

گام دوم تربیت فرزند مربوط به ایام عمل زناشویی و ایام بارداری می‏شود، در آغاز ازدواج، اسلام دستوراتی از دعا و ذکر و نماز و طهارت و امثال آن دارد که سخت برآینده فرزند اثر می‏گذارد.

پزشکان می‏گویند: اگر هنگام تولید نطفه پدر مسموم باشد، تمام سلول‏های بدن او مسموم بوده و در نتیجه علیل خواهد بود، و از این نطفه مسموم و علیل، جنین ناقص و علیل به وجود می‏آید، این مسمومیت ممکن است در اثر غذای فاسدی، چون خوردن مشروب، کشیدن تریاک، کشیدن چرس و بنگ و غیره باشد، پس در هنگام مسمومیت، مخصوصاً مستی، بایستی از تولید مثل خودداری کرد.(۱۳) در اسلام هم سفارش شده که از لقمه حرام پرهیز شود، و همین طور از مجامعت بعد از احتلام بدون غسل، مجامعت در ایام حیض و عادت ماهانه، حرف زدن در حال مجامعت، تصور و فکر شیطانی داشتن و…نهی شده است.(۱۴)

و همین طور بر کنترل اوصاف و اخلاق و رفتار مادر در ایام بارداری سخت سفارش و توصیه شده است، چرا که آینده تربیت صحیح یا ناصحیح فزرند از همین دوران ورق می‏خورد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «الشقی شقیٌ فی بطن امّه و السعید من سعد فی بطن امّه؛(۱۵) انسان بد و شقی در شکم مادر، بد و شقی می‏گردد و انسان صالح و سعید در شکم مادر رستگار و صالح می‏گردند.» یعنی با توجه به رفتار آینده جنین و با توجه به اخلاق و رفتار پدر و مادر که به او منتقل می‏شود از همان دوران جنین بودن و قرار داشتن در «رحم مادر» آینده او مشخص می‏گردد. و حتی تغذیه مادر بر تربیت روحی و اخلاقی او مؤثر است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «به زنان باردار، بِه بخورانید زیرا این میوه مایه زیبایی کودک و حسن خوی او خواهد بود.»(۱۶) و در روایت دیگر می‏خوانیم: «اطعموا نساءکم الحوایل اللبان فانّه یزید فی عقل الصّبی؛(۱۷) به همسران باردار خود کندر بدهید، زیرا کندر در افزایش خرد بچّه مؤثر است» از زبان مادر سید محمد حسین طباطبائی حافظ کلّ قرآن، دکتر هفت ساله (که اکنون بیش از سیزده سال دارد) نقل شده است که راز آن همه استعداد و نورانیّت او این بوده که من در دورانی که به او باردار بودم از گفتن و شنیدن غیبت پرهیز می‏کردم و مرتب قرآن می‏خواندم.

این که در حدیث آمده: «الجنّة تحت اقدام الامّهات؛(۱۸)بهشت زیر پای مادران است.» معانی برای این حدیث بیان شده از جمله می‏توان گفت: شاید مراد این باشد که بهشت رفتن فرزند بستگی به اوصاف و خصوصیات و پاکی و تربیت مادر دارد، یعنی این مادر است که فرزند را بهشتی می‏کند، همان تعبیری که در عرف می‏گویند این عمل زیر سر فلانی است، یعنی بهشت رفتن هم زیر سر تربیت مادر است.

دوران کودکی

دوران کودکی آغاز دوران تربیت مستقیم والدین است نسبت به فرزند، چرا که در دوره‏های قبلی اوصاف و اخلاق اصالت و پاکی و یا اوصاف مقابل آنها عهده دار تربیت بودند، و مستقیماً والدین دخالت نداشتند امّا در دوران کودکی تربیت مستقیم و مسئولیت اصلی و جدید آن‏ها شروع می‏شود، در این دوره، مخصوصاً تا دوران سه سالگی مربّی اصلی مادر است، هر چند برخی دستورات مستحبی مثل نام گذاری نیکو، عقیقه، خواندن اذان و اقامه در گوش راست و چپ متوجه پدر است،(۱۹) اما سرسلسله جنبان تربیت فزرند مادر است چرا که او با شیر دادن مخصوصاً اگر با طهارت باشد، و عطوفت و مهربانی، و تلقین برخی کلمات، از همه مهمتر با رفتارهای عبادی و اخلاقی خویش شاکله درونی و اخلاقی او را مهندسی می‏کند، به این جهت مادر توجّه کند که خیلی از مطالب را می‏تواند به فرزندش در این دوران تلقین نماید، شاهد این ادّعا اشعاری است که فاطمه زهرا(س) به هنگام بازی دادن حسنش می‏خواند، و به این طریق به تربیت روحی و پرورش جسمی او می‏پرداخت.

«اشبه اباک یا حسن   و اخلع عن الحقّ الرّسن»

«حسن جان! مانند پدرت علی(ع) باش و ریسمان را از گردن حق بردار»

«واعبد الهاً ذا المنن     ولاتوال ذاالاحن»

«خدای احسان کننده را پرستش کن و با افراد دشمن و کینه توز دوستی مکن.»

و آن گاه که حسین(ع) را بر روی دست نوازش می‏کرد می‏فرمود:

«انت شبیهٌ بابی         لست شبیهاً بعلیٍ»

«تو (حسین جان) به پدرم رسول خدا(ص) شباهت داری و به پدرت علی(ع) شبیه نیستی»(۲۰) و همین طور در روایات سخت سفارش شده که عمل زناشوئی در اطاقی که حتی بچه شیرخوار بیدار است انجام نگیرد، و اگرنه اثرات زیانباری بر روحیه او خواهد گذاشت این نشان می‏دهد که کودکان شیرخوار از حسّ و درکهایی برخوردارند و گفتار و رفتار اطرافیان کاملاً بر آن‏ها تأثیر می‏گذارد.

نکته دیگر این است که اگر مادر به هر علّتی نمی‏تواند بچه را شیر دهد، و یا نیست، باید در انتخاب دایه و کسی که به او شیر می‏دهد سخت دقت شود، امیرمؤمنان در این زمینه چنین سفارش می‏کند: «انظروا من ترضع اولادکم فانّ الولد یشبّ علیه؛(۲۱) دقت کنید چه کسی فرزندان شما را شیر می‏دهد، چرا که فرزند بر اساس همان شیر و اوصاف صاحب او رشد می‏کند.» و در حدیث دیگر فرمود: «ما من لبنٍ یرضع به الصبّی اعظم برکة علیه من لبن امّه؛(۲۲) هیچ شیری با برکتر از شیر مادر برای کودک وجود ندارد.» و در این دوران پدر و مادر به شدّت از تنبیه بدنی طفل پرهیز نمایند، چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اطفال را بخاطر گریه نمودن نزنید، زیرا گریه آنها تا چهارماه شهادت بر یگانگی خداوند است، و در چهار ماه دوّم صلوات بر نبی و آل نبی است، و در چهار ماه سوم دعا برای والدین است.»

مسئولیت مشترکی که در این دوره متوجه والدین است جهت سلامت روحی و روانی فرزند اوّلاً، اظهار محبت به فرزندان و بوسیدن آنان است پیامبر اکرم(ص) فرمود: «احبّوا الصبیان و ارحموهم؛(۲۳) کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنها مهربان باشید.» و امام صادق(ع) فرمود: «خداوند بنده را مورد لطف قرار می‏دهد، بخاطر شدّت محبتی که به فرزندش دارد.»(۲۴) و درباره بوسیدن و خوشحال نمودن فرزند فرمود: «کسی که فرزندش را به بوسد خداوند به او حسنه می‏دهد، و کسی که او را خوشحال کند، خداوند در روز قیامت خوشحالش می‏کند.»(۲۵)

و ثانیاً تبعیض قائل نشدن بین آنان است، مثلاً پسران را بهتر از دختران ندانند، امام صادق(ع) فرمود: «پسرها نعمتند و دختران حسنه، خداوند از نعمت می‏پرسد، ولی در مقابل حسنات پاداش می‏دهد.»(۲۶) و همین طور بین پسران و یا خود دختران تبعیض قائل نشوند، و اگر هم برخی دارای لیاقت‏هایی است که نیاز به تشویق و احترام بیشتری دارد، به گونه‏ای باشد که ایجاد حساسیت و حسادت نکند.

رسول اکرم(ص) درباره مسابقه خطّاطی به حسن و حسین(ع) سفارش فرمود: هر کس خط او زیباتر است قدرت او نیز بیشتر است، حسنین(ع) هر کدام خط زیبایی نوشتند، ولی رسول خدا بین آن دو بزرگوار قضاوت نکرد، و آن دو را به مادرشان راهنمائی فرمود، تا نگرانی قضاوت با عاطفه مادری جبران شود.

حضرت زهرا(س) دید که هر دو خط زیباست و هر دو در این مسابقه هنری شرکت نموده‏اند، چه باید کرد؟ و من چگونه میان دو کودکم داوری کنم؟ با ژرف نگری و رعایت مسائل دقیق تربیتی، قضاوت نهایی را به تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود: «ای نور دیدگانم! من دانه‏های این گردنبند را با پاره کردن رشته آن بر سر شما می‏ریزم و میان شما دانه‏های گردنبند را پخش می‏نمایم هر کدام از شما دانه‏های بیشتری بگیرد خط او بهتر و قدرت او بیشتر است.»(۲۷)


دانلود با لینک مستقیم


مقاله اصول و روش های تربیت در اسلام

مقاله درباره حقوق جزای عمومی اسلام

اختصاصی از فایل هلپ مقاله درباره حقوق جزای عمومی اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 86

 

حقوق جزای عمومی اسلام (قسمت اول)

مقدمه- حقوق- که واژه ای است عربی- جمع حق است. حق در لغت به معانی متعددی است که چه بسا جامع بین آن معانی به اعتبار معنای مصدری آن, ثبوت , یعنی وجود حقیقی, و به اعتبار معنای وصفی آن, ثابت, یعنی موجود حقیقی, می باشد.

حق در اصطلاح حقوق اسلامی: توانائی خاصی است که برای کس یا کسانی نسبت به چیز یا کسی اعتبار شده و بمقتضای آن توانائی می تواند در آن چیز یا کس تصرفی نموده و یا بهره ای برگیرد. کسی که این تونائی برای او اعتبار شده صاحب حق ( یا ذوالحق یا من له الحق), و کسی که صاحب حق این توانائی را نسبت به او دارد من علیه الحق نامیده می شود.

مثلاً حق قصاص توانائی ولی دم است نسبت به قاتل , می تواند اعدام او را از دادگاه بخواهد. همینطور: حق قذف حق تعزیر, حق دیه و غیره.

حق پیوسته با تکلیف و وظیفه توام است, بدیهی است چنانچه کسی به گردن دیگری حقی دارد من علیه الحق موظف است به رعایت حق او کار یا کارهائی را انجام دهد, ملاحظه حق و الدین بر فرزند, حق فرزند و بر والدین, حق همسایه بر همسایه و سایر حقوق این حقیقت را بخوبی آشکار می سازد. بلکه نه تنها من علیه الحق است که در مقابل صاحب حق وظائفی دارد, خود صاحب حق هم بپاس توانائی که دارد وظائفی را که اجتماع و احیاناً قانون به عهده او گذاشته است باید انجام دهد, والدین باید در حضانت, تعلیم و تربیت, تهذیب اخلاق, تهیه و سائل معیشت و بطور کلی در تحویل یک فرد سالم و مفید به جامعه بکوشند, و حتی همه افراد جامعه وظیفه دارند حق صاحب حق را محترم بشمارند.

و چون بین حق و احکام ترخیصی جامع قریبی وجود دارد که احیاناً ممکن است موجب اشتباه و عدم تمیز این دو از یکدیگر گردد, چنانکه در مورد حقوق, صاحبان حق می توانند کاری را انجام دهند و می توانند انجام ندهند د رمورد این احکام نیز انسان می تواند کاری را انجام دهد یا انجام ندهد, لذا در مقام فرق بین این دو, مناسب است در آغاز بطور مختصر حکم و احکام ترخیصی شناخته شود انگاه به فرق بین این دو اشاره می گردد.

حکم چیست؟

هر یک از مقرراتی را که شارع مقدس برای موضوعات مختلف وضع کرده است حکم شرعی گویند و جمع ان احکام شرعیه است مانند: لزوم اقامه حدود و تعزیرات نسبت به مجرمان و وجوب اجراء قصاص درباره جانیان.

حکم تکلیفی و حکم وضعی

حکم شرعی چنانچه مستقیماً به فعل یا ترک مکلفان تعلق گرفته باشد حکم تکلیفی نامیده می شوند مانند: وجوب نعقه عیال واجب النفقه و وجوب اجراء حدود و قصاص و حرمت تعطیل آنها. و چنانچه مستقیماً به فعل یا ترک مکلفان تعلق نگرفته باشد بلکه به شیء یا شخص تعلق گرفته باشد حکم وضعی نامیده می شود مانند: مالکیت شیء یا زوجیت شخص.

اقسام حکم تکلیفی

حکم تکلیفی بر پنج قسم است که احکتم پنجگانه تکلیفی ( احکام خمسه تکلیفیه) نامیده می شود. این احکام عبارت است از:

وجوب- خواستن شارع مقدس کار یا ترک کاری را به نحوی که به هیچوجه به خودداری از آن کار یا انجام کاری که ترک آن خواسته شده است راضی نباشد وجوب نامیده می شود مانند: وجوب اجراء حدود حرمت- تنفر شدید شارع مقدس از کار و یا ترک کاری به نحوی که به هیچوجه به انجام آن کار و یا ترک راضی نباشد حرمت نامیده می شود مانند: حرمت غصب و دزدی و خودداری از اداء شهادت.

استحجاب- خواستن شارع مقدس کار و یا ترک کاری را لیکن نه به اندازه وجوب بلکه به اندازه ای که از خود داری از ان نیز اراضی باشد استحجاب نامیده می شود مانند: خواستن دستگیری از بینوایان و توسعه بر عیال و غیر ذلک.

گراهت- ناپسند داشتن شارع کار و یا ترک کاری را لیکن نه به اندازه حرمت بلکه به اندازه ای که از انجام کار و یا ترک نیز راضی باشد کراهت نامیده می شود مانند: کراهت کارهای جلف و سبک و خوردن گوشت برخی از حیوانات مانند : اسب و الاغ.

اباحه- اذن شارع مقدس در فعل و ترک عملی را بطور متساوی بطوری که هیچیک را بر دیگری ترجیحی نباشد اباحه نامند مانند: خوردن, آشامیدن, رفت و آمد کردن و نشیت و برخواست نمودن در مواردی که شارع مقدس هیچیک از فعل و ترک این اعمال را بردیگری مزیت ننهاده است.

دو حکم اول را از این جهت که در مورد انها از ناحیه شارع الزام به فعل یا ترک است حکمهای الزامی گویند و سه حکم دیگر را از این جهت که شارع مقدس در مورد آنها در فعل و ترک عمل رخصت داده است احکام ترخیصیه گویند. و به همین مناسب این سه حکم را اباحه بمعنای اعم گویند چنانکه قسم اخیر را که مورد آن, فعل و ترک کاملاً متساوی است اباحه بمعنای اخص گویند.

موضوعاتی را که به آنها این احکام تعلق گرفته است به ترتیب: واجب, حرام, مستحب, مکروه و مباح گویند.

فرق میان حق و حکم

در احکام الزامیه گرچه از این جهت که اختیار وضع و رفع انها در دست شارع مقدس است می توان انها را حق الله نامید ولی از این جهت که مکلف در مورد آنها هیچگونه اختیاری ندارد: اگر حکم, وجوب است ملزم است متعلق آنرا انجام دهد و اگر حرمت است ملزم است آنرا انجام ندهد به هیچوجه بین آنها و حق اشتباهی رخ نخواهد داد.

اما در مورد احکام ترخیصیه ( استحجاب, کراهت و اباحه) ممکن است گفته شود: اگر در مورد این احکام مکلف می تواند عمل را انجام دهد و می تواند ترک کند پس چه فرق است بین این احکام و حقوق, چنانکه در مورد ماکول مباح مثلاً مکلف می تواند انرا بخورد و یا نخورد در مورد حقوق, مثلاً: حق قصاص, ولی دم می تواند اعدام قاتل را از دادگاه بخواهد و یا نخواهد پس چرا یکی را اباحه و دیگری را حق می نامیم؟ آیا نمی توان هر دو را اباحه و یا هر دو را حق بنامیم؟ فرق بین آن دو چیست؟

ممکن است در پاسخ گفته شود: درست است که حکم و حق دارای دو مفهوم متفاوتند ولی مصداق هر دو یکی است: اباحه مباحات را از این جهت که یکی از مقررات شرعیه است حکم و از این جهت که مکلف در مورد ان می تواند عملی را انجام دهد و می تواند ترک کند حق می نامیم همینطور حق القصاص را مثلا از این جهت که از مقررات شرعیه است حکم و از این جهت که ولی دم در مورد آن میتواند مطالبه قصاص کند و می تواند نکند حق می نامیم.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره حقوق جزای عمومی اسلام