فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد ولایت فقیه در حکومت اسلام

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد ولایت فقیه در حکومت اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد ولایت فقیه در حکومت اسلام


تحقیق در مورد ولایت فقیه در حکومت اسلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه38

 

بِسْـمِ اللَهِ الـرَّحْمَنِ الـرَّحِیمِ

 

مقدمه

              نخستین آتش کینه و عداوتى که در اسلام، بلافاصله پس‏از رحلت پیامبر اکرم(ص) زبانه کشید، اختلاف در مسأله امامت و ولایت سیاسى و چالش انتصاب و انتخاب بود. قاطبه مسلمانان، بردو نکته اتّفاق نظر داشتند و بریک نکته، اختلاف مى‏ورزیدند. در تعریف امامت و در وجوب تعیین امام، همه، یک صدا بودند و امامت را چنین تعریف مى‏کردند:

«ریاسة عامّة فی أُمور الدین و الدنیا».(1)

              تلقى همگانى، این بود که تمامى امور و شؤون دینى و دنیوى مردم، مانند زمان رسول اکرم(ص) باید تحت ولایت و تدبیر یک نفر باشد، امّا در این نکته اختلاف داشتند که: «آیا وجوب تعیین امام، وظیفه و تکلیف جامعه است یا کارى است که از سوى شارع باید انجام شود؟».

              اهل سنّت، به‏نظریه نخست و انتخابى بودن امامت گرویدند و شیعیان، معتقد به‏نظریه نصب شدند و در نتیجه، دو مسیر پرفراز و نشیب تاریخى در مسأله مشروعیّت گشوده شد.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ولایت فقیه در حکومت اسلام

دانلود مقاله حقوق بشر در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله حقوق بشر در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


حقوق بشر که به زبان فرانسه droits lhomme و به انگلیسی Human Rights و به عربی حقوق الانسان نامیده شده است طبق نظریه مکاتب آزادیخواه عبارت است از حقوقی که لازمه طبیعت انسان است , حقوقی که پیش از پیدایی دولت وجود داشته و مافوق آن است و بدین جهت دولت ها باید آنرا محترم بشمارند .
به تعبیر روشن تر , در مکاتب آرمان گرا نظر بر این سات که پاره ای حقوق از لحاظ کرامت و شرافت انسانی , بنیادی و برای اینکه انسان بتواند رسالت خود را انجام دهد ضروری هستند . این حقوق که حقوق بشر نامیده شده اند خارج از حوزه اقتدار قانونگذار بشری می باشند و قانونگذار نمی تواند احدی را از آن محروم کند . وجود چنین حقوق و امتیازاتی مورد انکار مکاتب مادی واقع شده است . مکتب مادیت تاریخی بر آن است که حقوق بشر همواره دستخوش تحول و تکامل است و بالنتیجه قابل تعریف نیست .
بررسی تاریخی , جامعه شناسی و دینی نشان می دهد که اعتقاد به وجود پاره ای حقوق فطری و ضروری برای بشر که قانونگذار بشری نباید آن را نادیده بگیرد از دیرباز وجود داشته است . در اسلام و مسیحیت اعتقاد به این حقوق که ناشی از اراده الهی و لازمه کرامت انسانی است وجود دارد . مکتب حقوق فطری در قرن هفدهم تحرک تازه ای به این فکر داد و همین فکر در عصر انقلاب کبیر فرانسه در اعلامیه حقوق بشر و شهروند 1789 منعکس گردید . این اعلامیه همانند انقلاب کبیر فرانسه متاثر از فلسفه فردگرائی بود که تاکید بر شخصیت و ارزش فرد دارد و فرد را محور اندیشه ها و قانونگذاریها به شمار می آورد . برعکس فلسفه جامعه گرائی در طول قرنهای 19 و 20 برحقوق جامعه تاکید می نماید . لیکن نفی حقوق افراد به نامه حقوق جامعه یا نژاد موجب تجاوزات بزرگ و خشونت های ناروا و اعمال وحشیانه نسبت به افراد در برخی از کشورهای خود کامه می گردد و در نتیجه مساله حقوق بشر در قرن بیستم از نو مورد توجه خاص واقع می شود و بالاخره به تهیه و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 به وسیله مجع عمومی سازمان ملل متحد منتهی می گردد .
در واقع , همانطور که برخی از مولفان حقوق بشرگفته اند , به علت اعمال وحشیانه پاره ای از کشورها در نیمه اول قرن بیستم که با بهره گیری از کلیه وسائل علمی و فنی به شکنجه و نابودی انسانها برخاسته بودند وجدان بشریت بیدار شده با صدای بلند تدوین یک اعلامیه بین المللی حقوق بشر را مطالبه می کرد همچنین در دوره های دیگر ملتهایی که برضد طاغوت ها و رژیم های خودکامه شورش کرده بودند خواهان تضمین حقوق خود از طریق مقررات یا منشورهای ملی یا بین المللی بودند . اعلان رسمی حقوق بشر همواره ادعانامه های رسمی علیه رژیمهای خود کامه گذشته و وعده تضمین حقوق مزبور در برابر تجاوزات احتمالی آینده بوده است .
اعلامیه های جهانی حقوق بشر مبتکر حقوق بشر نبوده بلکه ادیان الهی به ویژه اسلام نخستین اعلامیه های حقوق بشر را در برداشته و فلاسفه و دانشمندان نیز به گونه ای از حقوق بشردفاع کرده اند و قبل از اعلامیه جهانی حقوق بشر این حقوق در برخی از اعلامیه ها و مقررات داخلی کشورها مطرح شده است .
به دیگر سخن , حقوق و آزادیهای مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر ترکیبی است از حقوق و آزادیهای بشری که قبل از تاسیس سازمان ملل متحد وارد قوانین اساسی و دیگر قوانین کشورهای مختلف جهان گردیده بود . همچنین تاریخ تمدن بشر شاهد کوشش پیامبران , فلاسفه و متفکران و انسان دوستان مشرق و مغرب زمین در اعتلای شان و کرامت اسنان و دفاع از حقوق و آزادیهای اساسی اوست . معهذا از قرن هجدهم به بعد با اعلامیه های مختلف حقوق بشر که در امریکا و اروپا به تصویب رسید و با ذکر و تضمین حقوق و آزادیهای اساسی در قوانین اساسی کشورها توجه جهانیان بیش از پیش به این حقوق معطوف شد و بویژه بعد از جنگ جهانی دوم نهضتی در این زمینه پدید آمد که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقها و قراردادهای بین المللی متبلور گشت . بحث از کلیه اسناد بین المللی مربوط به حقوق بشر از حوصله این گفتار خارج است لذا به بحثی مختصر از اعلامیه جهانی حقوق بشر که مبین تفاهم مشترک اکثر ملل جهان در زمینه حقوق بنیادی و غیر قابل نقض اعضای جامعه بشری است و مقایسه آن با حقوق اسلام که از پیشگامان دفاع از حقوق بشر بوده بسنده می کنیم
اعلامیه جهانی حقوق بشر مشتمل بر یک مقدمه و 30 ماده است : مقدمه اعلامیه مبین اندیشه های زیربنایی است که الهام بخش نویسندگان اعلامیه در تدوین مواد بعدی بوده است مانند وحدت خانواده بشری , کرامت و ارزش شخص انسان , حقوق بنیادی ( قانونی و غیرقابل انتقال ) مرد و زن , پیامدهای اسف بار تجاوز به حقوق بشر ,بالاخره رابطه بین احترام و رعایت این حقوق در نظام داخلی و برقراری صلح بین ملتها .
در ماده 1 اعلامیه سه اصل کلی که زیربنای حقوق بشر می باشد مطرح شده که عبارت است از آزادی , برابر و برادری .ماده 2 اعلامیه نیز بر اصل عدم تبعیض تاکید دارد :
هر کس می تواند از حقوق و آزادیهای مندرج در اعلامیه بدون تفاوت از لحاظ نژاد , جنس , زبان , مذهب , چنانکه منشور ملل متحد آرزو می کند , برخوردار گردد , همچنین بدون تفاوت از لحاظ رنگ , عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر , همچنین ملیت , وضع اجتماعی , ثروت , تولد یا هر موقعیت و نیز وضع سیاسی , حقوقی یا بین المللی کشور یا سرزمینی که شخص به آن تعلق دارد .
بقیه مواد اعلامیه به چهار دسته قابل تقسیم است .
ـ دسته اول ( مواد 3 تا 11 ) حقوق و آزادیهای شخصی : که در اعلامیه های قبلی و قوانین اساسی بیشتر کشورها مندرج است مانند حق حیات ( ماده 3 ) که نه تنها شامل حمایت از فرد در برابر هر گونه تجاوز به زندگی و تمامیت جسمی اوست بلکه حمایت از انسان در برابر بینوائی و خطراتی که جسم و جان او را تهدید می کند را نیز در بر می گیرد حق آزادی که نه تنها آزادی جسمی و ایمنی در برابر بازداشت ها و تبعیدهای غیرقانونی و منع بردگی و خرید و فروش انسانها را در بر می گیرد , بلکه آزادی حقوقی یعنی شناخت شخصیت حقوقی انسان و تضمین حق دفاع در برابر دادگاهها , حق مراجعه به دادگاه در قبال خودسری ها و سوء استفاده ها و قانون شکنی ها و عطف به ماسبق نشدن قوانین کیفری را نیز شامل می شود . کرامت انسانی شکنجه , اعمال وحشیانه و غیرانسانی نسبت به افراد را نفی می کند . همه در مقابل قانون برابرند و حق دارند بدون هیچگونه تبعیض از حمایت مساوی قانون برخورداد گردند .
ـ دسته دوم ( مواد 12 تا 17 ) مربوط به حقوق بنیادی فرد در رابطه با خانواده , سرزمین و اشیاء جهان خارج است . مرد و زن به طور مساوی حق دارند با اراده آزاد خود ازدواج کنند , خانواده تشکیل دهند , اقامتگاهی داشته باشند و از یک زندگی خصوصی که دور از مزاحمت دیگران باشد متمتع گردند . خانواده عنصر طبیعی و بنیادی جامعه است وحق دارد از حمایت جامعه برخوردار گردد . هر انسانی شایسته آن است که تابعیتی داشته باشد, آزادانه در محلی مسکن گزیند , کشور خود را ترک کند , به جائی دیگر پناهنده شود . انسان حق دارد به طور فردی یا جمعی سلطه خود را براشیاء جهان خارج اعمال کند واز هیچکس نمی توان بدون مجوز قانونی سلب مالکیت کرد .

 

ـ دسته سوم شامل آزادی های عمومی و حقوق سیاسی بنیادی است ( مواد 18 تا 21 ) . دراین مواد آزادی اندیشه , عقیده , مذهب و بیان و نیز آزادی تشکیل اجتماعات و همچنین حق هر کس به مشارکت در اداره امور عمومی کشور خود از طریق شرکت در انتخابات و حق اشتغال به مشاغل عمومی اعلام شده است .
ـ دسته چهارم که اهمیت آن کمتر از دسته های پیشین نیست نسبتا\" جدید است و در اعلامیه های پیشین سابقه نداشته است ( مواد 22 تا 27 ) . این دسته مربوط به حقوق اقتصادی , اجتماعی و فرهنگی است . ماده 22 اعلام می کند که هر کس حق دارد از حقوق اقتصادی , اجتماعی و فرهنگی که برای کرامت و گسترش آزاد شخصیت او ضروری است برخوردار گردد . لیکن همان ماده تصریح می نماید که برخورداری از این حقوق در پرتو کوشش ملی و همکاری بین المللی و بر طبق سازمان و منابع هر کشور خواهد بود . مواد 23 تا 27 به پاره ای از این حقوق اشارت دارد : حق کار , حق انتخاب آزاد کار , آزادیهای سندیکائی , حق برخورداری از تامین اجتماعی , دفاع از سلامت , حقوق مادران و کودکان , حق تفریحات , حق تعلیم وتربیت , حق شرکت در زندگی فرهنگی و پیشرفت علمی , حق حمایت از ابداعات علمی , ادبی وهنری .
برفراز این چهار دسته از حقوق , نویسندگان اعلامیه در مواد 28 تا 30 اصولی را ذکر کرده اند که ارتباط بین فرد و جامعه را نشان می دهد . این مواد ضرورت وجود یک نظام اجتماعی و بین المللی را که حقوق و آزادیهای فردی بتواند در آن اثر کامل خود را به بار آورد اعلام کرده اند . همچنین مواد مزبور تکالیف فرد را در برابر جامعه یادآور شده و حدود حقوق وآزادیهای فردی را که انسان نمی تواند از آن فراتر رود مشخص نموده اند : انسان باید به حقوق و آزادیهای دیگران احترام بگذارد و نمی تواند در یک جامعه دمکراتیک بر خلاف اخلاق و نظم عمومی و مصلحت جامعه رفتار کند , همچنین نباید هدفها واصول سازمان ملل را زیرپا گذارد .
بدین سان اعلامیه جهانی به بیان حقوق و آزادیهای فردی بسنده نمی کند بلکه به محدودیتهای آن حقوق و آزادیها و تکالیف فرد در قبال همنوعان خویش نیز اشاره می نماید.
اینک که محتوای اعلامیه جهانی حقوق بشر روشن شد بجاست که مقایسه ای کوتاه بین حقوق بشر در اسلام و آنچه در اعلامیه جهانی آمده است انجام گیرد . البته بحث تفصیلی در این باب از حوصله این گفتار بیرون است . در جلسات تخصصی سمینار موضوعات حقوق بشر مورد بحث وتجزیه و تحلیل واقع خواهد شد . لذا در اینجا فقط به نکاتی چند در باره کرامت انسانی , آزادی و برابری که سه موضوع اساسی در حقوق بشر به شمار می آیند از دیدگاه اسلام اشاره می کنیم .
الف ـ کرامت انسانی
در مقدمه اعلامیه جهانی چنانکه گفتیم به رکامت انسانی اشارت رفته است , گمان نمی رود در هیچ دین و مکتبی به اندازه اسلام بر کرامت انسان تاکید شده باشد . در نظر اسلام انسان دارای مقام و ارزش والائی است و خدا سروری موجودات زمین و آسمان را برای او فراهم ساخته است . روح خدا در آدم دمیده شده و او شایسته تکریم و تعظیم گردیده و حتی فرشتگان مامور شده اند که بر او سجده کنند . انسان در نظر اسلام دارای مقام خلیفه ا..... است . در این زمینه آیات و روایات فراوان است . بویژه آیه 70 از سوره اسراء کرامت انسانی را با وضوح هر چه تمامتر اعلام می دارد : \" ولقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البرو البحر ورزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا . \"

 

قابل ذکر است که از نظر اسلام , همانطور که از پاره ای آیات از جمله آیه 29 از سوره بقره , بر می آید همه انسانها صرفنظر از دین و مذهب و اعتقادات و اعمال و رفتار آنها دارای کرامت هستند , هر چند که انسان با تقوی دارای فضیلت و کرامتی بیشتر است . به دیگر سخن , هر انسان دارای کرامت ذاتی است . اما گروهی از انسانها علاوه بر کرامت ذاتی دارای کرامت ارزشی یا اکتسابی نیز هستند که با تقوی به دست می آید .
( ان الله اکرمکم عندالله اتقاکم ) . در اسلام این کرامت بویژه مورد تاکید واقع شده در حالی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر قوانین موضوعه کشورها به این کرامت توجه چندانی نشده است . هرچند که محدودیت آزادیها به موجب قانون چه بسا مبتنی بر ارتکاب اعمال ناشایسته مجرمانه است که از کرامت ذاتی انسان می کاهد .
ب ـ آزادی
در اینجا نخست از حقوق و آزادیهای شخصی که در موارد 3 تا 11 اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شده و سپس از آزادیهای عمومی و حقوق سیاسی که در مواد 18 تا 21 اعلامیه آمده است سخن می گوئیم .
1 ـ حقوق و آزادیهای شخصی
حقوق و آزادیهای شخصی که در مواد 3 تا 11 اعلامیه جهانی , حقوق بشر ذکر شده در اسلام مورد تاکید قرار گرفته است . در حقوق اسلام هر کس حق زندگی , آزادی و امنیت شخصی دارد ( اصل 22 قانون اساسی جمهوری اسلامی ) . از نظر اسلام همه انسانها آزاد آفریده شده اند و حق دارند آزاد زندگی کنند 1 . اسلام با برده داری و برده فروشی موافق نیست و گامهای بزرگی در راه آزادی آنان برداشته است . اگر اسلام بردگی را یکباره لغو نکرد بدان جهت بود که در هنگام ظهور اسلام برده داری یکی از ارکان عمده زندگی اقتصادی و اجتماعی جهان آن روز به شماره می آمد و اسلام نمی توانست یک باره آنرا لغو کند . معهذا در کتاب و سنت هیچ نصی که دستور برده داری بدهد وجود ندارد بلکه برعکس نصوص بسیاری موجود است که به آزاد کردن بردگان دستور می دهد . 2 . اسلام در موارد بسیاری آزاد کردن بردگان را مقرر داشته است که در کتب فقهی ذکر شده اند . اسلام علل بردگی را که در قدیم متعدد بوده محدود کرد . بردگی به علت فقر یا عجز از پرداخت دین یا ارتکاب برخی از جرائم که در میان اقوام و ملل قدیم رواج داشت , در حقوق اسلام وجود ندارد , فقط بردگی به علت اسارت جنگی در صدر اسلام وجود داشته که آن هم یک عمل متقابل بوده است , یعنی اقوام و ملل دیگر نیز هرگاه در جنگ با مسلمانان پیروز می شدند آنان را به بردگی می گرفتند . حتی در این زمینه نیز اسلام گامهای موثری برای آزادی بردگان برداشته است , به گونه ای که نتیجه دستورها و سفارشهای اسلام لغو تدریجی بردگی بوده است . بنابراین می توان گفت لغو بردگی در عصر جدید با اصول و روح اسلام کاملا\" سازگار است .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   17 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حقوق بشر در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر

تحقیق در مورد حقوق اقلیت ها در اسلام

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد حقوق اقلیت ها در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حقوق اقلیت ها در اسلام


تحقیق در مورد حقوق اقلیت ها در اسلام

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه19

 

فهرست مطالب

گفتار اول: قلمرو مفهوم توهین به مقدسات

چکیده:
برخى کشورها از جمله «ایران‏» که روابط حقوقى آنها بر پایه قوانین اسلامى بنانهاده شده است و کشور «انگلستان‏» که بر مبناى نظام کامن لا اداره مى‏شود، نسبت‏به مقدسات دینى به نوعى حمایتهاى قانونى را اعمال مى‏نمایند، و پاره‏اى دیگر از کشورها چنین حمایتى را پیش بینى نکرده و جرم شناختن توهین به مقدسات را مخالف آزادى بیان و حقوق بشر مى‏پندارند.

در حقوق اسلام، مقدسات دینى، مورد حمایت‏حقوقى قرار گرفته و توهین به آن از جرایم مهم به شمار مى‏رود. علاوه بر این، از دیدگاه بسیارى از فقهاى شیعه و اهل سنت، توهین به «سایر پیامبران الهى‏» (ع) نیز جرم محسوب مى‏شود. اما در نظام حقوقى «کامن لا» فقط نسبت‏به مقدسات دین مسیحیت، حمایتهاى حقوقى اعمال گردیده و سایر ادیان الهى مورد پشتیبانى قانونى قرار نگرفته‏اند، به همین دلیل با وجود آن که قضیه توهین «سلمان رشدى‏» به پیامبر گرامى اسلام (ص) در کشور انگلستان واقع شده و این کشور محل وقوع جرم محسوب مى‏گردید ولى دادگاههاى این کشور عمل مزبور را غیر قابل تعقیب اعلام نمودند که این مساله نه تنها موجبات اعتراض شدید مسلمانان را برانگیخته است‏بلکه برخى از حقوقدانان غربى نیز نتوانسته‏اند در مورد تبعیض‏آمیز بودن این قاعده و غیر منطقى و ناعادلانه بودن آن سکوت نمایند.
در این نوشتار به بررسى تطبیقى این موضوع در نظام حقوقى «اسلام‏» و «کامن لا» پرداخته‏ایم.

مقدمه
مقاله حاضر از سه گفتار تشکیل گردیده است، در گفتار اول «قلمرو مفهوم توهین به مقدسات‏» مورد بحث قرار گرفته است‏یعنى بررسى این موضوع که در حقوق اسلام، توهین به مقدساتى همچون «پیامبر» گرامى اسلام (ص) و «ائمه معصومین‏» (ع)، مورد حمایت‏حقوقى قرار گرفته و از جرایم مهم به شمار مى‏رود. علاوه بر این، از دیدگاه بسیارى از فقهاى شیعه و اهل سنت، توهین به «سایر پیامبران الهى‏» (ع) نیز جرم محسوب مى‏شود.
اما در نظام حقوقى «کامن لا» فقط نسبت‏به مقدسات دین مسیحیت‏حمایتهاى جدى اعمال گردیده و سایر ادیان الهى مورد پشتیبانى حقوقى قرار نگرفته‏اند.
در گفتار دوم تحت عنوان «مجازات توهین به مقدسات‏» این موضوع را مورد بررسى قرار داده‏ایم که جرم توهین به مقدسات در حقوق اسلام از این نظر که نسبت‏به «غیر مسلمانان‏» (کافر ذمى) نوعى انعطاف و تخفیف در مجازات را پذیرفته است، از منظر حقوق بشر درخور توجه است زیرا برخلاف مفهوم این جرم در کامن لا، حقوق اسلام در این جرم، نسبت‏به غیر مسلمانان نه تنها تبعیضى روا نداشته بلکه در مقایسه با مسلمانان، براى آنان مجازات خفیف‏ترى مقرر نموده است.
در گفتار سوم با عنوان «فلسفه جرم انگارى توهین به مقدسات‏» به تبیین این مساله پرداخته‏ایم که فلسفه جرم‏انگارى توهین به مقدسات در حقوق اسلام، همانا برخورد با

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حقوق اقلیت ها در اسلام

دانلود مقاله نظریه اسلام در مدیریت‏ منابع انسانى‏

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله نظریه اسلام در مدیریت‏ منابع انسانى‏ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 نظریه رشد و مدیریت رحمانى
مدیریت منابع انسانى، که شرح آن رفت، جایگاه مهمى در مکاتب مدیریتى کسب کرده است. در این مدیریت، آن‏چه باید اداره شود، انسان‏ها هستند که رکن اصلى هر سازمان به شمار مى‏ روند. نظریه اسلام در این باره، «نظریه رشد» است که شامل انسان و مواد، هر دو مى‏شود؛ یعنى رشد انسانى و سازمانى را با هم در نظر مى‏گیرد. این نظریه را نخستین بار، استاد شهید مطهرى در بیش از یک دهه پیش از انقلاب، در دو سخنرانى و مقاله «مدیریت و رهبرى» و «رشد» عرضه کرد و با این کار، پیش‏قراول بحث مدیریت اسلامى و عرضه کننده نظریه اسلامى براى آن شد.
نخست خلاصه‏اى از نظریه «رشد» استاد شهید را مى‏آوریم و سپس به استحصال نتایج و قواعدى از آن مى‏پردازیم.
نظریه دوم، که از قرآن کریم و معارف توحیدى استنباط مى‏شود،«مدیریت رحمانى» یا «مدیریت رحیمانه» است که شرح مدیریت خداوند تبارک و تعالى بر انسان و جهان است که مدیریت‏پژوهان اسلامى در روند تکاملى مباحث ادارى اسلام، به آن رسیده‏اند و ما با تعریف و تعمیق و گسترش آن، شاهد کشف یک مکتب مدیریتى وحیانى و فطرى خواهیم بود. این دو نظریه، به کمک هم، مدیریت اسلامى را معرفى مى‏کنند. هر دو نظریه، به اجمال در این تحقیق بررسى خواهند شد.
- نظریه رشد در مدیریت اسلامى‏
اگر بخواهیم براى رهبرى و مدیریت، با همه گسترش و شمولى که یافته است، مرادفى در مصطلحات اسلامى پیدا کنیم، باید بگوییم که ارشاد و رشد یا هدایت و رشد، قدرت رهبرى، همانا قدرت بر هدایت و ارشاد است. در اصطلاحات اسلامى، قدرت مدیریت، همان است که در اصطلاح فقه اسلامى، «رشد» نامیده شده است.
«رشد» در اصطلاحات عرفى و معمولى، کیفیتى جسمى و صفتى براى اندام است. قامت‏ها و اندام‏ها در اصطلاح و زبان فارسى امروزى، متصف به صفت رشد مى‏شوند؛ ولى در اصطلاح فقه اسلامى، کیفیتى روحى، یعنى نوعى بلوغ است، در مقابل بلوغ جنسى. از این رو، گفته مى‏شود که کودک پس از بلوغ جسمى، باید بلوغ روحى نیز پیدا کند تا بتوان اموال او را در اختیارش گذاشت. یا گفته مى‏شود که تنها بلوغ جنسى براى ازدواج کافى نیست، بلکه رشد و بلوغ روحى نیز لازم است. مقصود از رشد و بلوغ روحى، شایستگى و توانایى تشخیص، درک سود و زیان و لیاقت اداره و رهبرى است. به بیان دیگر، رشد عبارت است از شایستگى و لیاقت براى نگهدارى و استفاده و بهره‏بردارى درست از وسایل و سرمایه‏هاى زندگى. تعبیر درست درباره اندام زیبا، «رشاقت» است نه «رشادت».(1)
اگر انسان در یک موضوع به‏خصوص، این لیاقت و شایستگى را داشت، رشد مخصوص به آن موضوع را دارد و براین اساس، مدیریت، یکى از فروع مسأله رشد است.(2)
- انواع رشد
رشد به چهار دسته تقسیم مى‏شود: رشد ملى، رشد فردى و اخلاقى، رشد اسلامى و رشد اجتماعى.
1. رشد ملى، لیاقت و شایستگى یک ملت براى نگهدارى، بهره‏بردارى و سود بردن از سرمایه‏ها و امکانات طبیعى و انسانى خویش است.
2. رشد فردى و اخلاقى، استفاده درست از سرمایه‏هاى فردى و اخلاقى درون یک شخص است. به بیان دیگر، یعنى خود، احساسات و عواطف، غرایز و سرانجام، قلب و دل خود را خوب اداره کردن؛ مانند رشد در عبادت و رشد در مدیریت حافظه، که هر کدام چگونگى بهره‏بردارى بهتر از این دو امتیاز را بیان مى‏کند.
3. رشد اسلامى، احساس مسؤولیت کردن در برابر اسلام، به عنوان یک سرمایه و ثروت معنوى و یک امکان فوق‏العاده است.
4. رشد اجتماعى، توان مجهز کردن، تحریک و آزاد کردن نیروها و در عین حال، کنترل و در مجراى درست انداختن آن‏ها و سامان و سازمان بخشیدن به آن‏ها است.(3)
یکى از سرمایه‏ها و بلکه مهم‏ترین آن‏ها، سرمایه انسانى است و اداره این سرمایه و نگهدارى آن و هدر ندادن آن و استفاده و بهره‏بردارى صحیح از آن. رشد است بهره‏بردارى از سرمایه‏ هاى انسانى، به کار گرفتن آنها، پرورش دادن آنها و بهره‏بردارى از آنها و سامان دادن به آن‏ها، آزاد کردن، حرارت بخشیدن و از سردى و خمودى خارج کردن آن‏ها و باز کردن آن‏ها، یعنى پاره کردن زنجیرهاى معنوى و روحى آن‏ها، یعنى «یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم» .(4) این چنین رشدى همان است که امروز به نام «مدیریت» و یا رهبرى نامیده مى‏شود.(5)
قرآن مجید تعبیر عجیبى درباره پیامبر اکرم(ص) دارد، آن‏جا که مى‏فرماید: «الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التوراة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم».
این پیامبر، که در تورات و انجیل از او یاد شده است، چیزهاى خوب را بر آنان حلال مى‏کند و پلیدى‏ها را حرام مى‏سازد و بار سنگینى را از دوش آنان برمى‏دارد و غل‏ها را از مردم باز مى‏کند. پیغمبر این نیروهاى بسته را باز کرده و از ضعیف‏ترین ملت‏ها قوى‏ترین ملت‏ها را مى‏پروراند و این معجزه رهبرى است. سیره عملى رسول اکرم(ص) در رهبرى و دستورهایى که در این زمینه مى‏دهد، او بسیار عجیب است. روش اداره کردن انسان‏ها را به ما نشان مى‏دهد.(6) این توجه و اهتمام به مدیریت منابع انسانى، مبتنى بر چند امر است:
الف. سرمایه‏هاى انسانى هر اجتماع، بزرگ‏ترین سرمایه آن است. اهمیت وجود انسان، به ذخایر و نیروهایى است که در او نهفته است.
ب. این سرمایه‏هاى انسانى، یعنى انسان‏ها نیازمند مدیریت و رهبرى و اکتشاف و استخراج هستند؛ هم‏چنان که مثلا نفت نیازمند اکتشاف، استخراج، تصفیه و بهره‏بردارى است. بشر برعکس حیوانات، که مجهز به نیروى خودکار غریزه‏اند، فاقد غریزه است و در هدایت نیازمند تحصیل و اکتساب و به بیان دیگر،نیازمند راهنمایى و رهبرى است و مسأله نیازمندى بشر به رهبرى، اساس تعلیمات ایشان و فلسفه بعثت انبیا است. بعثت رسول اکرم(ص) بر اساس فلسفه نیازمندى بشر به رهبرى و مدیریت است.
ج. اصل سوم این است که انسان‏ها و رفتار و حیات روحى آنان داراى قوانین یا راهکارها و فعل و انفعال‏هاى اختصاصى هستند. اگر بخواهیم با آنان کار کنیم، باید راهکار و قوانین حاکم بر رفتار آنان را بشناسیم. انسان‏ها به مثابه صندوق رمزند. گشودن کتاب روح و جلب هم‏کارى آنان بیش از هر چیز، آگاهى و ظرافت مى‏خواهد، نه زور. قوانین رفتار انسانى را باید مانند قوانین فیزیک و شیمى و فیزیولوژى کشف کرد، نه وضع.
در اسلام اهتمام به هر سه اصل، به طور روشن دیده مى‏شود. اهمیت ذخایر انسانى، آن چیزى است که در اسلام درباره مقام انسانى آمده است که خلیفة اللَّه و مسجود ملائک و داراى روح الهى است و پیامبران آمده‏اند که دفاین عقول را ظاهر کنند و این‏که اى انسان! «خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلى» و«سخر لکم ما فى السموات و الارض جمیعا» و «جعلنا لکم فیها معایش» و «هو أنشاکم من الارض و استعمرکم فیها».
اصل دوم، همان فلسفه بعثت انبیا است و اصل سوم، آن چیزى است که امروزه «اصول مدیریت» نامیده مى‏شود.(7)
- مدیریت مبتنى بر رشد از دیدگاه قرآن
قرآن مى‏فرماید:«و ما امر فرعون برشید»؛(8) یعنى کار فرعون -که به تعبیر تفسیر المیزان، اعم از قول و فعل و عبارت از سنت و روش و برنامه حکومتى او بوده است - مطابق رشد و صواب نبوده است؛ یعنى حکومت و مدیریت فرعون داراى رشد نبوده تا به حق و صواب و راه راست دعوت کند، در حالى که او ادعاى رشد مى‏کرد: (قال فرعون ما اریکم الّا ماارى وما اهدیکم الّا سبیل الرشاد)؛(9) یعنى فرعون گفت: من جز آن‏چه معتقدم، به شما ارائه نمى‏دهم و شما را جز به راه صحیح راهنمایى نمى‏کنم.
در حقیقت، خداوند رشد ادعایى او را تکذیب مى‏کند، در حالى که فرعون از لحاظ پیش‏رفت، فناورى، قدرت مدیریت، سیاست، به کارگیرى سازمان‏ها و مردم و اثربخشى حکومتى، بسیار قدرتمند بود. او به هامان مى‏گوید: براى من برج و صرحى بساز تا خداى موسى را بشناسم. اهرام ثلاثه‏اى که ساخته شده است، در نوع خود، یک طرح بزرگ و ملى بوده است که با تدبیر و به کارگیرى نیروى انسانى عظیمى خلق شده است. فرعون حکومت مصر را اداره مى‏کرد و آن‏چنان جذبه و نفوذ داشت که در برابر او سجده مى‏کردند. تمدن مصر،که از تمدن‏هاى بزرگ تاریخ است، ناشى از مدیریت مقتدرانه و پر نفوذ فراعنه بوده است. به شهادت تاریخ و قرآن، حکومت او بسیار پیش‏رفته و قدرت‏مند بوده است. عناصر سیاست‏مدارى چون هامان و مغزى اقتصادى چون قارون در تشکیلات او بوده‏اند؛ اما با وجود این، حکومت او رشید نبوده است، گر چه خود او ادعاى رشد داشته است. قرآن علت عدم رشد او را سه چیز مى‏داند:استضعاف انسان، استخفاف مردم و استعباد زیردستان:
1. استضعاف: «یستضعف طائفة منهم»؛(10) یعنى طایفه‏اى از مردم را به ضعف کشیده بود.
2. استخفاف: «فاستخف قومه فاطاعوه»؛(11) یعنى مردم را خوار مى‏کرد تا او را اطاعت کنند. شخصیت آنان را منکوب مى‏کرد و سپس بر ایشان فرمان مى‏راند.
3. استعباد: «تلک نعمة تمنّ علىّ ان عبّدت بنى‏اسرائیل»؛(12) یعنى آیا این نعمتى است که بر من منت آن را مى‏نهى که بنى‏اسرائیل را به بندگى گرفته‏اى؟
علت عدم رشد حکومت و مدیریت فراعنه، عدم اعتنابه شخصیت انسان‏ها و برده دانستن آنان و ایشان را از تعالى و تکامل باز داشتن است. در این جا مى‏توان قواعدى را در باب مدیریت منابع انسانى، به دست آورد:
اول آن که صرف پیش‏رفت و افزایش تولید و اثربخشى سازمانى، علامت رشد نیست. دوم آن که لازمه مدیریت رشید، توجه ویژه به ابعاد وجودى انسان‏هاى سازمانى است و هرگونه بى‏توجهى به کرامت و شخصیت آنان ضدرشد است و مدیریت و رهبرى نامطلوب را نشان مى‏دهد.
سوم آن که مدیریت رشید، مدیریتى است که رشد مادى و معنوى انسان را همراه با یکدیگر ارائه کند و تأمین هر یک به تنهایى، نشانه رشد نیست.
این خلاصه نظریه «رشد مدیریت منابع انسانى»، برگرفته از آیات قرآن و ارزش‏هاى انسانى است. بر اساس این نظریه، مدیریت غربى، صرفاً با موفقیت‏هاى ظاهرى و پیش‏رفت‏هاى مادى و تولیدى و آمارى نمى‏تواند موصوف به رشید شود ومورد تأیید قرار گیرد. ملاک رشد در مدیریت، توجه به انسانیت انسان است که خوش‏بختانه در مکاتب پیش‏رفته مدیریتى غربى، همواره توجه به انسان بیش‏تر مى‏شود، هر چند این توجه، با هدف رشد خود انسان نیست، بلکه با هدف دست‏یابى به اهداف سازمانى و افزایش تولید و اثربخشى سازمانى است. در حالى که انسان در سازمان در نظریه رشد یا پارادایم رشد، طریقیت به اهداف ندارد، بلکه موضوعیت دارد و باید اعتلاى همه‏جانبه او لحاظ شود، آن گونه که پیامبر خدا(ص) و امیر المؤمنین(ع) مدیریت مى‏کردند و اصر و اغلال را بر مى‏داشتند. قرآن مى‏فرماید: «استجیبوا لّله والرسول اذا دعاکم لما یحییکم»(13)؛ یعنى از خدا و رسول او اطاعت کنید که شما را مى‏خوانند تا به شما حیات ببخشند. زندگى طیبه، حیات، روح و روان و نشاط، دستاورد مدیریت الهى و نبوى است.
- مدیریت رحمانى یا رحیمانه‏
این مدیریت، بر اساس نظریه رحمت است که بیان‏گر اصلى‏ترین محور براى مدیریت خداوند بر جهان و انسان است: «الّا من رحم ربّک و لذلک خلقهم»(14)؛ یعنى مگر آن کس که خدا به رحمت خاص خود، او را هدایت کند و براى همین (رحمت) خلق شدند.
«و رحمتى وسعت کل شى‏ء»(15)؛ یعنى رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است. استاد شهید مطهرى در کتاب عدل الهى به بیان اصل رحمت پرداخته است که ما نخست خلاصه‏اى از آن را نقل مى‏کنیم و سپس به پردازش نظریه مدیریت رحمانى مى‏پردازیم. گفتنى است که پردازش این نظریه، از ابعاد گوناگون ممکن است. این نظریه، جوان و تازه است و از این پس، از آن بیش‏تر شنیده خواهد شد. سبک پردازش این نظریه، در این تحقیق، استنباط نگارنده است.
- مبانى مدیریت رحمانى
جاذبه رحمت: براى نیل به سعادت، علاوه بر جریان اعمال و گام‏هایى که خود انسان برمى‏دارد، یک جریان دیگرى نیز همیشه در جهان است و آن، جریان سابقه رحمت پروردگار است. در متون دینى آمده است که «یا من سبقت رحمته غضبه».(16)
در نظام هستى، اصالت از آنِ رحمت و سعادت و رستگارى است و کفرها و فسق‏ها و شرور، عارضى و غیر اصیل مى‏باشند و همواره آن‏چه که عارضى است، به سبب جاذبه رحمت تا حدى که ممکن است، برطرف مى‏گردد. وجود امدادهاى غیبى و تأییدات رحمانى، یکى از شواهد غلبه رحمت بر غضب است.
مغفرت پروردگار و زایل ساختن عوارض گناه، یکى دیگر از شواهد تسلط رأفت و مهربانى و رحمت او بر غضب و قهر او مى‏باشد.
اصل تطهیر: در نظام هستى، یکى از جلوه ‏هاى رحمت الهى، نمود تطهیر است.(17)
اصل سلامت: از شواهد غلبه رحمت بر غضب در نظام هستى، این است که همواره در جهان، اصالت از آنِ سلامت و صحت است و مرض‏ ها و بیمارى‏ها استثنایى و اتفاقى‏اند.(18)
در سرشت هر موجودى، که از مسیر اصلى خود منحرف گردیده است، کششى وجود دارد که او را به سوى حالت اولیه بر مى‏گرداند. همیشه در جهان نیروى گریز از انحراف و توجه به سلامت و صحت حکم‏فرما است.
این‏ها شواهدى از چیرگى رحمت بر غضب است. وجود مغفرت نیز از همین اصل ناشى مى‏شود. رحمت عام: اصل مغفرت، یک پدیده استثنایى نیست، یک فرمول کلى است که از غلبه رحمت در نظام هستى نتیجه شده است. از این جا دانسته مى‏شود که مغفرت الهى عام است و همه موجودات را در حدود امکان و قابلیت آن‏ها فرا مى‏گیرد. و این اصل در فوز به سعادت و نجات از عذاب، براى همه رستگاران مؤثر است. لهذا قرآن کریم مى‏فرماید: «من یصرف عنه یومئذ فقد رحمه»؛ هرکس که در آن روز از عذاب خدا نجات یابد، مشمول رحمت خدا قرار گرفته است؛ یعنى اگر رحمت نباشد، عذاب از احدى برداشته نمى‏شود.(19)
امکان ندارد هیچ‏یک از جریان‏هاى رحمت پروردگار، بدون نظام انجام گیرد. به همین دلیل، مغفرت پروردگار باید از طریق نفوس کمّلین و ارواح بزرگ انبیا و اولیا به گناه‏کاران برسد. این، لازمه نظام داشتن جهان است. به همان دلیلى که رحمت وحى، بدون واسطه انجام نمى‏گیرد و همه مردم از جانب خدا به نبوت برانگیخته نمى‏شوند، هیچ رحمت دیگر نیز بدون واسطه واقع نمى‏شود.(20)
- نظام مدیریتى خداوند
آن‏چه در اصطلاح فلسفه، به نام «نظام جهان» و «قانون اسباب» خوانده مى‏شود، در زبان دین، سنت الهى نامیده مى‏شود؛ یعنى کار خدا شیوه مخصوص و فرمول ثابتى دارد و تغییرپذیر نیست.(21)
پدیده‏هاى جهان، محکوم یک سلسله قوانین ثابت و سنت‏هاى لایتغیّر الهى مى‏باشند. به تعبیر دیگر، خدا در جهان، شیوه‏هاى معیّنى دارد که گردش کارها را بیرون از آن شیوه‏ ها انجام نمى‏دهد.(22)
قانون آفرینش، یک قرارداد و اعتبار نیست؛ زیرا از چگونگى هستى اشیا انتزاع شده است. به همین دلیل، تبدیل و تغییر براى آن نیز محال است.(23)
جهان هستى با یک سلسله نظامات و قوانین ذاتى و لایتغیر اداره مى‏شود و به موجب آن، هر شى‏ء و هر پدیده، مرتبه و مقام و موقع خاصى دارد و تغییر و تبدیل را در آن، راه نیست.(24)
- پردازش مدیریت رحمانى
بر اساس آن‏چه از عبارت استاد شهید مطهرى بر مى‏آید:
اول، هستى داراى نظام است( طولى یاعرضى).
دوم، اداره نظام هستى با خدا است.
سوم، در نظام هستى، اصالت از آنِ رحمت است.
چهارم، هیچ‏یک از جریان‏هاى رحمت پروردگار، بدون نظام و قانون انجام نمى‏گیرد.
پنجم، رحمت خدا بر غضب او سبقت دارد.
ششم، اصول سلامت، تطهیر، مغفرت، وحى و...، فرع بر اصل رحمت و ناشى از آن است.
هفتم، اصول یاد شده بالا، مصادیق و افراد رحمت هستند و هر کدام، یک رحمت محسوب مى‏شوند.
هشتم، این رحمت‏ها بدون واسطه به انسان نمى‏رسند. موارد مذکور، مبانى مدیریت رحمانى خدا بر انسان و جهان را تشکیل مى‏دهند. رحمت‏محورى در اداره هستى، به گونه‏اى است که خداوند خود مى‏فرماید: «واذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم. کتب على نفسه الرحمه انه من عمل منکم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم»؛(25) یعنى و هر گاه آنان که به آیات ما مى‏گروند، نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما باد! خدا بر خود رحمت را فرض نمود که هرکس از شما کار زشتى به نادانى کرد و بعد از آن توبه کند و اصلاح نماید، البته خدا بخشنده و مهربان است.
«قال عذابى اصیب به من اشاء و رحمتى وسعت کلّ شى»؛(26) یعنى گفت: عذاب من به هر که خواهم،رسد؛ ولیکن رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است. طبق آیات فوق، خداوند رحمت را بر خود واجب کرده است و رحمت، فراگیر بوده و عذاب و غضب، ثانوى، موردى و ضرورتى است.
از نشانه‏هاى رحمت‏محورى، آیه شریفه «بسم الّله الرحمن الرحیم» است که به قولى خلاصه همه قرآن کریم بوده و آغازگر سوره‏ها و همه کارها است. این آیه، 114 بار در قرآن تکرار شده است و خدا خود را با آن مى‏شناساند و خود را رحمان و رحیم مى‏داند که هر دو از «رحمت» اشتقاق یافته‏اند. در حقیقت، این آیه، تفسیر آیه «کتب على نفسه الرحمه» است. اگر اصل دیگرى غیر از رحمت، محور بود، بیان مى‏شد.
در سوره حمد، که «فاتحة الکتاب» است، آمده است: «بسم الّله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین. الرحمن الرحیم». خداوند ربوبیت خود را بر عالمیان، بین دو رحمان و رحیم قرار داده است. با توجه به این که ربوبیت، همان مدیریت و مدبریت است، مدیریت خود را بر جهان و انسان (عالمین) در میان دو رحمت زینت داده و محفوف به رحمت کرده است. این همان نظریه مدیریت رحمانى یا رحیمى و مدیریت رحمت‏محور است. مطابق این نظریه، همه قواعد و اصول مدیریتى اسلام، باید مصداقى از «رحمت سابقه» خداوندى باشند. بر اساس اصل رحمت، غضب الهى نیز نوعى رحمت است؛ مانند عضب پدرانه که ناشى از شفقت و دل‏سوزى بر فرزند خاطى است. سیره مدیریتى رسول خدا(ص) در قرآن و سنت، نشان‏گر حضور رحمت در همه ابعاد و زوایاى انسانى و سازمانى است. قواعد ادارى و چگونگى مدیریتى که اعمال مى‏کرد، بازتابى از رحمت بود؛ زیرا خدا او را فقط براى رحمت فرستاده بود: «وما ارسلناک الّا رحمة للعالمین».
ما در این تحقیق، بر آنیم که نظریه مدیریت در اسلام را از دو سیره الهى و نبوى به دست آوریم. روش مدیریت خدا و رسول(ص) قابل تأسى‏ترین نوع مدیریت براى انسان است. مدیریت انسان، به علت ناشناختگى و پیچیدگى او بسیار مشکل است و این امر، مورد اعتراف فرهیختگان و دانشمندان است. برداشت‏هاى گوناگونى که افرادى مانند ماکیاول، نیچه، کانت و دکارت از انسان داشته‏اند، حاکى از ناتوانى آنان در انسان‏شناسى است. مدیریت منابع انسانى، فرع بر شناخت انسان است؛ اما خداوند انسان را خلق کرده و مى‏شناسد و روش اداره او را مى‏داند:
«لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید»؛(27) انسان را خلق کرده‏ایم و از وساوس و اندیشه‏هاى نفس او کاملا آگاهیم و از رگ گردن به او نزدیک‏ تریم.
«ربّکم اعلم بکم ان یشأ یرحمکم او ان یشأ یعذبکم»؛(28) خدا صلاح شما را بهتر مى‏داند. اگر بخواهد، شما را مورد رحمت قرار مى‏دهد و اگر بخواهد، عذاب مى‏کند.
«ربکم اعلم بما فى نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفورا»؛(29) خدابه آن‏چه در دل‏هاى شما است، داناتر است. پس اگر همانا در دل، اندیشه صلاح دارید، خدا هرکس را که از انانیت پاک و به درگاه او تضرع وتوبه کند، خواهد بخشید.
وقتى چنین خدایى به اداره انسان بپردازد، او را بر اساس رحمت رشد خواهد داد. در پارادایم مدیریت رحمانى، که پاسخ‏گوى پرسش‏هاى بدون پاسخ پارادایم‏هاى مدیریتىِ موجود و معدوم است، قواعدى وجود دارد که اصول مدیریتى خداى رحمان هستند. این اصول باید کشف شوند و این تحقیق، تلاشى در این جهت است. این قواعد، همان نظام ارزشى هستند که مبناى نظریه مدیریت در اسلام را تشکیل مى‏دهند.
- چگونگى کشف و تبیین اصول مدیریت رحمانى
مدیریت منابع انسانى، عبارت است از مراحل عضویابى، انتخاب، انتصاب، آموزش و پرورش، انگیزش و تشویق و تنبیه و تأمین روحى و جسمى انسان‏هاى سازمان. این مراحل، داراى قواعد و اصولى است که در علم مدیریت، به آن پرداخته شده است؛ اما این که خداوند چه قواعدى براى گزینش رهبران و مدیران و کارگزاران دارد، به‏خوبى و روشنى از آیات قرآن قابل استنتاج است، که ما ان شاء اللَّه - در فصل خود، به تفصیل به آن مى‏پردازیم؛ مثلاً خداوند مى‏فرماید: «ما کنت متخذ المضلّین عضدا»؛(30) یعنى من گمراهان را به عنوان عضو و کارگزار انتخاب نمى‏کنم. از این آیه، این قاعده استخراج مى‏شود که گمراهان و مضلین نباید گزینش شوند.
در جاى دیگر مى‏فرماید: «ولا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فى الارض و لایصلحون»؛(31) اوامر مسرفان و مفسدان را اطاعت نکنید. به بیان دیگر، مدیران نباید اهل فساد و اسراف باشند.
و درباره انگیزش مى‏فرماید: «قل لعبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الّله».(32) قاعده‏اى که از این آیه استخراج مى‏شود، این است که هر کارگزار و مدیرى که خطا کرد، نباید ناامید شود، بلکه راه جبران براى او باز است.
مهم این است که همه قواعد مدیریت خداوندى، مبتنى بر اصل رحمت هستند. بدین رو، نام این مدیریت و این نظریه، «پارادایم مدیریت رحمانى» خواهد بود. طبق اصل رحمت.
- همه خوبند، مگر این که اثبات شود که بد هستند (برائت).
- عیب‏ها پوشانده و بخشیده مى‏شود (مغفرت).
- همه به اندازه استحقاقشان از تلاش خویش بهره مى‏گیرند. (عدالت و احسان).
- آبروى افراد، محفوظ نگاه داشته مى‏شود(کرامت).
- همه از حقوق مساوى برخوردارند (مساوات).
و هم‏چنین دیگر قواعدى که در این تحقیق به کشف آن‏ها همت گماشته مى‏شود.
- ویژگى ‏هاى قواعد ادارى مدیریت رحمانى‏
1. همگى از روح رحمت برخوردارند (طبق آن‏چه گفته شد).

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  21  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نظریه اسلام در مدیریت‏ منابع انسانى‏

تاریخ آموزش و پرورش در اسلام

اختصاصی از فایل هلپ تاریخ آموزش و پرورش در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تاریخ آموزش و پرورش در اسلام


تاریخ آموزش و پرورش در اسلام

 

 

 

شامل نیمسالهای:

نیمسال اول 89-88

نیمسال دوم 89-88

تابستان 89

نیمسال اول 90-89

نیمسال دوم 90-89

تابستان 90

نیمسال اول 91-90

نیمسال اول 92-91

نیمسال دوم 92-91

نیمسال اول 93-92 + با پاسخنامه

نیمسال دوم 93-92 + با پاسخنامه

تابستان 92 + با پاسخنامه

نیمسال اول 94-93 + با پاسخنامه


دانلود با لینک مستقیم


تاریخ آموزش و پرورش در اسلام