فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله بررسی تفاوت های جنسی در اضطراب اجتماعی نوجوانان

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله بررسی تفاوت های جنسی در اضطراب اجتماعی نوجوانان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .


مقدمه
اضطراب اجتماعی اضطرابی است که خصوصاً هنگام برخوردهای اجتماعی متقابل افراد با یکدیگر بوجود می‌آید افرادی که از اضطراب اجتماعی رنج می‌برند با افزایش مسائل روانی، ناتوانی در تمرکز حواس و حالتهای عصبی روبرو هستند . اشخاص دچار اضطراب اجتماعی به منبع ناراحتی خود که برخوردهای اجتماعی است که اکنون یا بزودی با آن مواجه خواهند شد آگاه هستند.
اگر چه هر کسی گاهی حداقل کمی از مصاحبه‌ای که قرار است در آن شرکت کند دچار حالت عصبی می‌شود. در واقع یعنی هر یک از ما در اضطراب اجتماعی قرار می‌گیریم ، اضطراب اجتماعی مانند خیلی از مسائلی است که روانشناسان و محققین ارتباطات در آن به تحقیق مشغول هستند.
اسامی که به این نظریه‌ها داده می‌شود عبارتند از :
خجالتی بودن، اضطراب زمانی ، اضطراب ارتباطی، کم‌گویی، وحشت در اثر ظهور در مقابل دیگران.
اگر چه برخی از روانشناسان بین اضطراب اجتماعی و نظریه‌های فوق تفاوتی قایل هستند. اما بیشتر محققین امروزه اصطلاح اضطراب اجتماعی را با خجالت‌زدگی هم معنی بکار می‌برند. نظریه‌های اضطراب زمانی، وحشت در اثر ظهور در مقابل دیگران اغلب به عنوان نمونه های خاص برای نظریه اضطراب اجتماعی عنوان می‌شود. علاوه بر این بررسیهای آماری نشان می‌دهد بین اضطراب اجتماعی و خجالت‌زدگی و دیگر نظریه‌ها ارتباط همبستگی وجود دارد. بنابراین ما اصطلاح اضطراب اجتماعی و خجالت‌زدگی را می‌توانیم در این مقاله بجای همدیگربکار ببریم.
به هر حال باید توجه داشت که اضطراب اجتماعی را نباید با درونگرایی همانند دانست. در حالیکه درونگراها اغلب بجای حضور در اجتماع با خودشان تنها هستند. بیشتر اشخاصی که دچار اضطراب اجتماعی هستند از خجالت‌زدگی متنفر‌اند.
تقریباً دو سوم این اشخاص در یک تحقیق ، خجالتی بودن خود را یک مشکل واقعی بیان نمودند و یک چهارم این افراد تمایل خود را برای یافتن راه‌حل این مشکل بیان نمودند.
(PIKONIS, 1992 A)

بیان مسئله(موضوع تحقیق)
» ویژگیهای اشخاص مبتلا به اضطرابهای اجتماعی«
اشخاصی که از اضطرابهای اجتماعی رنج می‌برند در موقعیتهای اجتماعی که قرار می‌گیرند دچار مشکل می‌شوند. این اشخاص می‌گویند هنگامیکه مجبور به گفتگو با دیگران هستند دچار حالت عصبی و احساس نامطلوبی می‌شوند.(CHEEK , BUSS1981)
آنان به نظر دیگران نسبت به خودشان توجه دارند. آنان وقتی که با افراد جدید آشنا می‌شوند و یا مجبور هستند در مقابل حضار صحبت کنند خیلی خجالتی می‌شوند. اغلب این افراد فکر می‌کنند ممکن است کارشان اشتباه باشد و یا احمقانه بنظر آید. اشخاص خجالتی اغلب دچار لکنت زبان می‌شوند ، درگفتار دچار اشتباه می‌شوند ، علائم عصبی در ظاهرشان دیده می‌شود ، مانند عرق ریختن و لرزش بدن. این احساسات فقط در ذهن اشخاص اضطراب اجتماعی نیست.
اشخاصی که با افراد خجالتی ارتباط برقرار می‌کنند آنان را افراد عصبی و بازداشته شده از احساسات و نیز غیردوستانه می‌دانند. (CHEEK , BUSS 1981) اشخاص خجالتی احتمالاً در موقعیتهای اجتماعی نسبت به بیشتر مردم در آنچه که می‌گویند یا انجام می‌دهند دچار خجالت و دست‌پاچگی می‌شوند و احتمالاً به همین علت است که اشخاص خجالتی نسبت به اشخاص غیر خجالتی بیشتر دچار سرخی صورت در اثر خجالت می‌‌شوند.
اشخاص مضطرب اجتماعی گاهی به این فکر می‌کنند که چگونه می‌توانند ارتباط برقرار کنند و منظور خودشان را به دیگران انتقال دهند. اشخاص خجالتی می‌گویند که گاهی دچار حالت عصبی و خجالتی هستند که نمی‌توانند فکر کنند تا چیزی برای گفتن پیدا کنند آنان ممکن است گفتگو را به سکوت بکشانند که این امر برای آنان خیلی ناراحت کننده می‌باشد(PILKONIS 1877) افراد مضطرب اجتماعی قبل از صحبت کردن و یا بعد از صحبت کردن در مقابل حضار دچار بالاترین سطح اضطراب می‌شوند.
این اشخاص بسختی سخن فردی که قبل یا بعد از آنان گفتگو کرده است را بخاطر می‌آورند . اضطراب مانع شرکت‌دادن آنان و بخاطر آوردن سخنان دیگران می‌شود. چنانچه اخیراً دیده شده افراد خجالتی درونگرا نیستند. برعکس آنان مایل هستند دوستان بسیاری را داشته باشند . خصوصاً افراد خجالتی بیان می‌کنند که هنگام نیاز به کمک مردم دوست دارند افراد بیشتری به آنان کمک کنند.(ZIMBARARDO 1997) خجالتی بودن آنان مانع می‌شود تا دوستان بیشتری داشته باشند و هنگام کمک نیز مانع درخواست آنان از دوستانشان میشود. مطالعه دیگری نشان داده است که دانش‌آموزان خجالتی تمایل کمتری برای گفتگو با مشاورین مشاغل از خودشان نشان می‌دهند.
در یک تحقیق دیگر محققین خواستار انجام کاری شدند که بدون کمک دیگران انجام آن میسر نبود.
(DEPAULT , DULL , GREENBEG , SWAIM) اشخاص مضطرب اجتماعی در این کار کمتر از دیگران تمایل به درخواست کمک از خود نشان می‌دهند ، این عدم درخواست همکاری ریشه در ترس اشخاص مضطرب اجتماعی دارد که دیگران نیز تمایلی به پاسخ کمک آنان ندارند. نه فقط افراد مضطرب اجتماعی در مورد اینکه دیگران نظر خوبی نسبت به آنان نخواهند داشت ترس دارند ، بلکه برداشت دیگران را از خود بطور منفی تعبیر می‌کنند، این موضوع در یک تحقیق از دانشجویان کالج خواسته شده بود که بر روی یک سری از تکالیف کار کنند. سپس از آنان سئوال شده که تصور می‌کنید دانشجویان دیگر در مورد شما چه برداشتی داشته باشند. دانشجویان مضطرب اجتماعی احساس می‌کردند که در انجام کارها نسبت به دانشجویان غیرمضطرب کمتر شایستگی داشتند.
در آزمایش دیگری که ( POZE , CARVER , WELLENS 1991) بصورت ارتباط دوطرفه بوسیله تلویزیون صورت گرفت ، همه افراد یک برنامه از پیش ضبط شده را تماشا کردند. در این حالت همه نوعی ارتباط را برداشت کردند. مضطرب اجتماعی- در شکل حالتهای صورت – از خود تمایل بیشتری برای تعبیر حالتهای صورت نشان میداد. خلاصه اینکه اشخاصی که دچار اضطراب اجتماعی بالایی هستند انتظار دارند برخورد اجتماعی ضعیفی داشته باشند و بدنبال دلیلی هستند که افراد دیگر آنان را مورد تأیید قرار نمی‌دهند. و این حالت بدبینانه با برخوردهای اجتماعی احتمالاً‌ موجب بروز مشکلاتی خواهد شد. اشخاص دیگر مایل نیستند افراد خجالتی اطمینان خود را از دست بدهند که دچار یک عدم پذیرش اجتماعی و موجب ترس آنان شود بعلاوه بدلیل اینکه آنان تصور می‌کنند که دیگران نسبت به آنان متنفر هستند ارتباط گفتاری خود را قطع می‌کنند و در اجتماعات آنان شرکت نمی‌کنند. در نتیجه ممکن است غنچه ایجاد ارتباط متقابل و دوستی نهایی آنان قبل از اینکه شکوفه بزند در اثر سرمازدگی از بین برود.
» توضیح اضطراب اجتماعی«
چرا اشخاص خجالتی در شرایط خاص موقعیتهای اجتماعی دچار اضطراب زیادی میشوند؟ آنان از چه چیزی می‌ترسند؟
بیشتر محققین معتقدند که سنجش درک دیگران علت اصلی اضطراب اجتماعی است. بعبارت دیگر، اشخاص مضطرب اجتماعی از آنچه که دیگران دربارة آنان فکر می‌کنند ترس دارند. مخصوصاً آنان از سنجش منفی دیگران می‌ترسند، اشخاص مضطرب اجتماعی نگران این هستند که اشخاصی که با آنان گفتگو می‌کنند ممکن است آنان را احمق، خسته کننده و یا بی‌تجربه تصور کنند. برخی از موقعیتهای اجتماعی موجب تحریک اضطراب آنان میشود.
موقعیتهای از قبیل:
فکر کردن در مورد قرار ملاقات مردم برای اولین بار ممکن است برای فردی که دچار اضطراب اجتماعی شدیدی است مانند یک کابوس ترسناک باشد.
سنجش درک دیگران موجب میشود تا اشخاص مضطرب اجتماعی ترس خود از اینکه دیگران در مورد آنان چه تصوری دارند را کاهش دهد. اغلب این اشخاص در حضور یافتن در مجامع اجتماعی پرهیز می‌کنند. آنان از مهمانیهایی که در آن اشخاص را نمی‌شناسند گریزان هستند. از ملاقات با افرادی که آنان را نمی‌شناسند پرهیز می‌کنند. ترجیح می‌دهند امتحان کتبی بدهند تا در مقابل دیگران امتحان شفاهی بدهند.
اشخاص خجالتی هنگامیکه نتوانند از وضعیتی که قرار گرفته‌اند خارج شوند میتوانند مقدار برخوردهای خود را کاهش دهند. یک روش برای این کار این است که از تماس چشمهای خود با دیگران پرهیز کنند. ایجاد برقراری تماس چشم با دیگران تمایل و آمادگی گفتگو کردن با دیگران را نشان میدهد. با عدم انجام این کار اشخاص خجالتی به دیگران می‌گویند که ترجیح می‌دهند ارتباط و برخورد اجتماعی نداشته باشند. در این حالت اشخاص مضطرب ارزیابی دیگران را نسبت به خود محدود می‌کنند.
اگر تلاش در جهت پرهیز از موقعیتهای اجتماعی با شکست مواجه شد ، اشخاص خجالتی باید گفتگوهای خود را با دیگران بطور کوتاه انجام دهند. در یک آزمایشی از اشخاص خواسته شده بود تا در مورد خودشان به مصاحبه کننده چهار خاطره تعریف کنند.
(DEPAULO , EPSTEIN , LEMAY , 1990) برخی از این اشخاص تصور می‌کردند که مصاحبه کننده می‌خواهد با شنیدن ، این خاطرات را ارزیابی کند. در حالیکه اشخاص دیگر تصور می‌کردند با گفتن خاطرات خود می‌توانند بدنبال کارشان بروند. اشخاص مضطرب اجتماعی که تصور می‌کردند مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت خاطرات خود را بطور مختصری بیان کرده و در مورد شخصیت خود کمتر از افراد دیگر صحبت کردند. ظاهراً افراد خجالتی نگران بوجود آمدن اثر نامطلوب در ذهن مصاحبه کننده بودند.
در آزمایش دیگری از اشخاص خواسته شده بود تا در یک آشنایی پنج دقیقه‌ای با فردی که قبلاً با او ملاقات کرده بودند گفتگو کنند.
(EARY , KINGHT , JOHNSON 1987) وقتی محقیقن نوارهای ضبط شده را بررسی نمودند متوجه شدند که اشخاص مضطرب نسبت به دیگران تمایل بیشتری به رفتارهای شفاهی دارند، بعنوان مثال، این اشخاص تمایل بیشتری به موافق بودن با آنچه که فرد دیگری می‌گوید از خودشان نشان می‌دهند. و هنگامیکه نوبت صحبت آنان میشد به بازگو کردن و یا توضیح دادن به سخنان آن فرد می‌پرداختند.
این سبک برخورد موجب میشود که آنان بدون اینکه زیاد خودشان را درگیر گفتگو کنند در ذهن آن فرد حالتی از احترام و علاقه‌مندی را بوجود آورند. بدین ترتیب اشخاص خجالتی موجب محدود شدن ارزیابی دیگران از خودشان شده و خصوصاً موجب کاهش شانس دیگران از پیدا کردن مورد ایرادی از خود می‌شدند. بطور خلاصه این سبک برخورد اشخاص خجالتی یک نوع استراتژی حفاظت از خود می‌باشد زیرا آنان به ارزیابی منفی دیگران از خود اهمیت می‌دهند. اشخاص خجالتی بطور عمدی گفتگوها را کوتاه و خوشایند می‌کنند. و از موضوعهایی که موجب بحث جدی و ایجاد خجالت در آنها شود پرهیز می‌کنند. در یک تحقیق چنین پیشنهاد شده است که اشخاص مضطرب ممکن نیست آن طوری که بنظر می‌آیند در انجام یک گفتگو ناتوان باشند.
گاهی محققین به این نتیجه رسیده‌اند که افراد خجالتی در ایجاد برخوردهای اولیه با دیگران دچار مشکلات زیادی نیستند و در برخی افراد خجالتی دیده شده که در یک گفتگو ، آغاز کننده اولیه بوده‌اند.

هدف از تحقیق، اهمیت مسأله :
برکسی پوشیده نیست که آموزش و پرورش در جهت رشد و تعالی جامعه نقش کلیدی و حیاتی دارد لذا در بسیاری از جوامع پیوسته قدمهای حساب شده‌ای در جهت گسترش کمی و کیفی مراکز آموزشی برداشته می‌شود . این در حالی است که ما نه تنها در حال حاضر با کمبود چنین مراکزی در اکثر شهرهای کشورمان بخصوص شهرستانها مواجه هستیم بلکه رشد روزافزون جمعیت باعث می‌شود که این کمبود هر روز بیش از روز گذشته محسوس و ملموس باشد.
به مقتضای فعالیتهایی که در آموزش و پرورش داریم ، ملاحظات و شناخت نسبی از نقاط قوت و ضعف این مجموعه مخصوص اضطراب اجتماعی که امکان دارد در مورد نوجوانان ما صدق کند ضرورتاً ما را بر آن داشت تا موضوع مطرح شده را مورد تحقیق و بررسی قرار دهیم. از آنجایی که بر این اعتقادیم آموزش و پرورش اساسی‌ترین سنگ بنای آینده جامعه را بنیان می‌نهد، اضطراب مانع بروز خلاقیت و رشد شکوفائی استعدادهای دانش‌آموزان میشود . یک موقعیت فشارزا باعث می‌گردد تا رفتارهای هیجان‌زا بروز کند و از یک سازش منطقی با محیط به دور باشند.

بیان مسئله پژوهش:
- آیا بین‌دختران‌و‌پسران در اضطراب اجتماعی تفاوت معنی‌داری وجود‌دارد؟

فرضیه:
- اضطراب اجتماعی در بین دختران در این سن بیشتر از پسران است.

متغیرهای پژوهش
تعریف اضطراب:
شیوه یادگیری گنجینه لغت بعنوان یک تجربه درونی کاملا ً اتفاقی است ، زیرا از این طریق فرد برای رویدادها برچسبهای مقتضی و مناسب را فراهم می‌آورد و در نتیجه گنجینه لغاتی برای احساسهای خود تشکیل می‌دهد . بنابراین تعجبی ندارد که افراد مختلف برای عکس‌العمل‌های خود در موقعیتهای یکسان اصطلاحات مختلفی بکارببرند. و این امر تعریف هیجان را که در آن اکثریت صاحبنظران اتفاق نظر داشته باشند مشکلتر می‌سازد. تعریف اضطراب نمونه بارزی از این مشکلات است. هر فردی گاه‌گاهی د رزندگی خود اضطراب را تجربه کرده است. اگر چه این تجربه‌ها را بعنوان اضطراب نتوان نامید و نام دیگری بر آن نهاد . چنانکه وقتی اضطراب خیلی شدید باشد اصطلاحاتی همچون وحشت ، هراس ، بیم و ترس مورد استفاده قرار می گیرد . وقتی اضطراب تا حدی ملایم و خفیف باشد اصطلاحاتی همچون پریشانی، نگرانی، ناراحتی و غصه مورد استفاده قرار می‌گیرد. حتی در موقعیتهای وخیم‌تر عکس‌العملهای فیزیولوژیکی نیز از فردی به فرد دیگر متفاوت است. در بعضی از افراد اضطراب باعث خشکی ، انقباض و ناراحتی گلو می شود و در برخی اضطراب باعث فشار قفسه سینه می شود ، در بعضی از افراد در اثر اضطراب کف دستان خیس عرق، احساس پروانه در شکم، سستی روده‌ها ضعف و ناتوانی در زانوها و بیقراری و ناآرامی می‌شود.
فروید اضطراب را بعنوان علامت و نشانه‌ای برای تهدید» خود« می‌داند.
آدلر معتقد است که اضطراب احساس حقارت کردن است.
در نظریه کِلِی اضطراب نتیجه شناخت عدم کفایت و عدم لیاقت در سیستم سازه‌های فرد است. روتر گفت: اضطراب منعکس کننده تفاوت و اختلاف بین نیازهای مبرم و قوی فرد با انتظارات ساده او که با هم برخورد می‌کنند است.
هورنای معتقد است که اضطراب احساس تنهایی و درماندگی کردن در دنیای خصومت آمیز است وراجرز اضطراب را نتیجه ادراک تهدید به مفهوم خودانگاره می‌نامد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  124  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی تفاوت های جنسی در اضطراب اجتماعی نوجوانان

دانلود مقاله بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجو

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و
میزان اضطراب در دانشجویان پسر و دختر
مقدمه:
رویکرد شناختی و روانی شناسی امروزه مورد توجه بسیار قرار گرفته است وبیشتر از هر رویکرد دیگری مورد تجربه واقع می شود.
رویکرد شناختی معتقد است که ریشه رفتارهای انسان در نوع تفکر و نگرش وطرز تلقی می گوید:
‌«نخستین اصل شناخت گرایی است که حال انسان نتیجه شناخت ها و تفکرات اوست.» با استفاده از تئوری ABC درمان شناختی- رفتاری پیشرفت بسیار زیادی از دهه 1970 تاکنون داشته است و اکنون یکی از رایجترین اشکال درمان روان شناختی است (الیس، 1991،ص2) عبارت زیر نیز توضیحی از این موضوع توسط الیس است. «در سالهای اخیر روان درمانیهائی که گرایش شناختی دارند. نه فقط به دلیل پژوهش هایی که اثر بخشی آن را تأئید کرده اند، بلکه به دلیل شهرت عامی که یافته اند، موفقیت زیادی داشته اند و سهولت گرایش شناختی در درمان مستقیم باعث شده است که این شیوه نسبت به سایر شیوه ها مطبوعتر و کمتر تهدید کننده باشد. (الیس، 1989، ص3)
صدها مطالعه در تحقیقی کنترل شده نشان داده اند که RET و CBT مقایسه با سایر روش های روان درمانی به طور معنی دارتری به مراجعان کمک کرده اند تا کمتر پریشان باشند.

چند ده مطالعه دیگر نشان داده اند که آزمون هایی که برای سنجش باورهای غیر منطقی و نگرش مختل بر اساس تئوری ABC ساخته شده‌اند، به طول معنی داری گروه های پریشان و گروه های افراد کمتر پریشان را از یکدیگر متمایز می سازد. (بایسدن 1980، دیجیوسپی، میلروترکسر 1959، الیس، 1979، هرلن و بمیس 1981، شوارتس،1982، وودز به نقل از الیس، 1991 ص2).
اساس شکل گیری نظریه منطقی-هیجانی ارائه مدل ABC درباره پریشانی هیجانی است (الیس 1962 الیس، a1997، b1977 به نقل از الیس، 1991 ص 3) بر اساس این رویکرد پیامدهای هیجانی پریشان کننده (Cها) به طور مستقیم از وقایع فعال ساز (Aها) پیروی نمی کنند.
بلکه تاثیر وقایع فعال ساز بر پیامدهای هیجانی به وسیله باورهای شخص (Bها) تحت تاثیر قرار می گیرد. الیس (شفیع آبادی،1373، ص 126-122) بر مجموعه ای از باورها تاکید می کند.
که فرض می شوند رایجترین منبع های پریشانی هیجانی باشند. این باورها مشتملند:
1- اعتقاد فرد به این که لازم و ضروری است که همه افراد دیگر جامعه او را دوست بدارند و تاییدش کنند.
2- اعتقاد به اینکه لازمه احساس ارزشمندی وجود حداکثر لیاقت، کمال و فعالیت شدید است.
3- اعتقاد فرد به اینکه گروهی از مردم بد و شرور هستند و باید به شدت تنبیه شوند.
4- اعتقاد فرد به اینکه اجتناب و دوری از بعضی مشکلات زندگی و مسئولیت های شخصی فرد، آسانتر از مواجه شدن با آنهاست.
5- اعتقاد فرد به اینکه اگر حوادث و وقایع طوری نباشد که او می خواهد. بی نهایت ناراحتی و بیچارگی می آورد.
6- اعتقاد فرد به اینکه بدبختی و عدم خشنودی او به وسیله عوامل بیرونی به وجود آمده است.
7- اعتقاد فرد به اینکه چیزهای خطرناک و ترس آور موجب نهایت نگرانی می شوند و فرد همواره باید کوشا باشد تا امکان به وقوع پیوستن آنها را به تاخیر بیاندازد.
8- اعتقاد فرد به اینکه باید متکی به دیگران باشد و بر انسان قویتر تکیه کند.
9- اعتقاد فرد به اینکه تجارب و وقایع گذشته و تاریخچه زندگی تعیین کننده مطلق رفتار کنونی هستند و اثر گذشته را در تعیین رفتار کنونی به هیچ وجه نمی توان نادیده انگاشت.
10-اعتقاد به اینکه انسان باید در مقابل مشکلات و اختلالات رفتاری دیگران کاملا برآشفته و محزون شود.
11- اعتقاد فرد به اینکه هر مشکلی همیشه یک راه حل درست و کامل فقط یک راه حل وجود دارد و اگر انسان بدان دست نیابد بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود.
الیس می گوید این باورها منجر به این می شوند که افراد وقایع را بسیار ناراحت کننده تلقی کرده و مطابق با آن پاسخ خواهند داد این مدل اساسی محرک بزرگی برای دیدگاه شناختی که به رفتار درمانی و زمینه های وابسته مربوط می شوند، بوده است (الیس 1977)
اساساً این باورها غیر منطقی تحت چهار عنوان قرار می گیرند:
1- باور وحشتناک بودن
2- باور مربوط به تحمل ناکامی پائین
3- تقاضاها یا خواسته های مستبدانه
4- ارزیابی از خود به صورت کلی
هدف پژوهش حاضر این است که با توجه به نظریه الیس نشان دهد تفکرات غیر منطقی حاکم بر فرد می تواند میزان اضطراب فرد ارتباط داشته باشد.
بیان مسئله
انسان عصر ما به دنبال آرامش روانی است. دنیای امروز با پیچیدگی ها و ویژگی های خاص فرهنگ ماشینی انسان را درگیر و دار اضطرابهای کشنده ای قرار داده است که چهره زندگی را رنگ بس نازیبا زده و آن را غیر قابل تحمل ساخته است. آرزوی هر انسانی آرامشی است که بتواند در آن مسیر زندگی خود را به سوی سعادت طی کند و اضطراب سدی است محیط بر انسان و محاط در انسان که سراسر حیات درون و بیرون او تحت تاثیر خود قرار داده است و این سوال برای هر یک از ما مطرح است که ریشه اضطراب های انسان در چیست؟ و چگونه می توان به مقابله با آن پرداخت؟ با توجه به اینکه هر یک از مکاتب روان شناسی انسان و مشکلات او را از دریچه ای خاص مورد مطالعه قرار می دهد، بر اساس دیدگاه خود راه حل هایی برای مشکلات او مطرح میکند.
اساس طبقه بندی روان درمانی، تمرکز درمان بر روی یکی از جنبه های عملکرد روان میباشد. این سه جنبه عبارتند از رفتار، عواطف و تفکر.
رفتار درمانی با تمرکز بر تئوری یادگیری و تغییر رفتار معتقد است که تمام رفتارها حاصل یادگیری است درمان عاطفی، عواطف متعارض و اظهار نشده فرد را ریشه مشکلات روانی می داند. و درمان بر اساس تفکر معتقد است که رفتار بر اساس معنی که فرد به حوادث و پدیده ها می دهد شکل می گیرد و تغییر می کند.
این پژوهش بر اساس روش درمان عقلانی- عاطفی RET ) الیس 1970 و (Elis پی ریزی و دنبال شده است).
الیس معتقد است که: دو اضطراب و اختلالات عاطفی نتیجه تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی هستند به نظر او افکار و عواطف کنشهای متناوب و جداگانه ای به شمار نمی آیند.
انسان به وسیله اشیای خارجی مضطرب و آشفته نمی شود بلکه دیدگاه و تصوری که از اشیا دارد موجب نگرانی و اضطراب وی می شوند. تمام مشکلات افراد از تفکرات موهومی سرچشمه می گیرند که از نظر تجربی معتبر نیستند. (ناصری، شفیع آبادی1365).

سوال تحقیق:
1- آیا رابطه ای بین سطح تفکرات غیر منطقی و میزان اضطراب وجود دارد؟
ضرورت تحقیق:
کلی می گوید: اختلال روانی عبارت است از استفاده از ساختارهای ذهنی که عدم صحت و کارایی آنها به اثبات رسیده است (شاملو 1368)
اضطراب مفهوم اساسی در همه نظریه های شخصیت و یکی از عوامل مهم در اختلالات رفتاری است. مطالعاتی که در زمینه هایی غیر از آسیب شناسی روانی، به ویژه در حیطه یادگیری و ادراک انجام گرفته نشان می دهد که تاثیر اضطراب فراتر از موارد بالینی بوده است (اسپیلبرگر 1996).
حدود 5 تا 20 درصد از مردم ممکن است از اضطراب حاد یا مزمن ناراحت باشند و زنها دوبار بیشتر از مردها از این اختلال در عذابند. (احمدی 1368)
همچنین گفته می شود که حدود 10 تا 14 درصد مراجعین به متخصصین قلب مبتلایان به نوروز اضطراب هستند.) (توحیدی،1364).
با توجه به اهمیت موضوع تفکر و گستره و حاکمیت آن در زوایای زندگی از طرفی و اهمیت موضوع اضطراب به عنوان ریشه اساسی همه بیماری های نوروتیک (فروید،1369) از طرف دیگر لازم به نظر می رسد که جایگاه تفکر در ایجاد اضطراب مشخص شود تا بتوان از نحوه های تفکر اضطراب زا پیشگیری کرده و به اصطلاح آن بپردازیم.
اهداف پژوهش
1- بررسی ارتباط تفکرات غیر منطقی یا اضطراب
2- معرفی شیوه عقلانی- عاطفی الیس به عنوان یک شیوه درمانی
فرضیه:
1-هرچه تفکرات غیر منطقی در فرد بیشتر باشد میزان اضطراب در فرد بالاتر است.
تعریف عملیاتی واژه ها
تفکر:
ونیکه معتقد است که تفکر به انعکاس، تعمق، عقیده، اندیشه، قضاوت یا خیال پردازی و به آنچه در ذهن می گذرد اطلاق می شود و از دیدگاه روان شناختی تفکر عبارت است از: سازمان یافتگی و دوباره یابی آموخته های گذشته در موقعیت کنونی.
تفکر منطقی:
اسمیت و هرلینش (1371) تفکر منطقی را با اندیشیدن مترادف می دانند و معتقدند که تفکر منطقی با دیگر انواع تفکر از این جهت که به وسیله هدفی (حل مسئله) کنترل و هدایت می شود تفاوت دارد.
تفکر غیر منطقی:
شفیع آبادی (1368) می نویسد: تفکر غیر منطقی از نظر الیس همان اندیشه باطل وهمی و خیالی می باشد که منجر به بروز اختلالات روانی می گردد.
در این تحقیق غیر منطقی آن چیزی است که از طریق تست سنجیده می شود.
اضطراب:
پریشانی در عین حال روانی و بدنی که در اثر ترسی مبهم و احساس نا ایمنی و تیره روزی در فرد آدمی به وجود می آید. معمولا اصطلاح دلهره را به حسهای بدنی که با اضطراب همراهند اختصاص می دهند. (منصور، دادستان راد:1365)
اضطراب در این پژوهش: آن چیزی است که از طریق تست (40 سوالی) اضطراب کامل سنجیده می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


زمینه مسئله
مقدمه
در این بخش زمینه ای بر روان درمانی و تئوری ها و تحقیقات انجام شده در رابطه با مسئله تحقیق (ارتباط تفکرات غیر منطقی با بروز حالات اضطراب) مورد بحث قرار می‌گیرد.
بشر در ابتدا امراض روانی را پدیده ای ماورا الطبیعه می دانست و از طریق جن گیری به درمان امراض می پرداخت. مثلا جمجمه را سوراخ می کرد و روح پلید را آزاد می کرد.
بقراط (460 تا 370 قبل از م) با تئوری های تازه خود اساس این علم را پایه ریزی کرد. او مرکز فعالیت های بشر را مغز می دانست و اختلال در آن را سبب بروز امراض روانی می دانست.
تلاشی که از زمان بقراط شروع شده بود به وسیله آریتوس Aritus و سورانوس Soranus ادامه یافت اما با مرگ یکی دیگر از علمای آن زمان به نام گالن Gallen (110-130 ق.م) متوقف ماند.
دانشمندان و حکما حالات نوروتیک را از روزگاران باستان می شناخته اند ملای رومی در مثنوی قصه کنیزکی که دچار سودای عشق شده بود را می گوید که چگونه ناکامی و محرومیت حالاتی از بیماری روانی را در او ایجاد کرده بود. طبیب الهی با پرستش و پاسخ نخست از ممالک شهرها و کوی و برزن نام می برد تا به دیار معشوق می رسد و سپس نام معشوق را جستجو می کند و با تدبیر حکیمانه کنیزک را درمان می کند.
بیانات دانشمندان اسلامی چون بوعلی سینا درباره ادراک، احساس، عواطف که برای تبین آنها از زیر بنای زیستی استفاده های دقیقی انجام شده و متاسفانه به دلیل عدم آگاهی دانش پژوهان مسلمان و یا شاید سهل انگاری آنان نادیده گرفته شده است میدان بزرگی از تحقیق را در این زمینه پیش رو قرار می دهد.
در قرن شانزدهم شخصی به نام وایوز Vives یک قرن قبل از هایز و سه قرن قبل از فروید درباره افکار و تاثیر عواطف بر آن بحث می کرد و این نوشته ها شباهت بسیاری با نوشته های فروید دارد. پاراسلوس Paraceluses و وایر Weyer نیز سعی بر جدائی روان شناسی طبی از الهیات کردند.
در قرن نوزدهم هر چند در زمینه آناتومی و فیزیولوژی اعصاب پیشرفت محسوسی روی داد هنوز توسعه روان شناسی در اختیار فلاسفه ای چون: بیکن (قرن 17) دکارت قرن 18 هابز، مالبوانش و اسپینوزا بود.
در1796 م. ویلیام توک Tuke بیمارستانی در انگلستان ترتیب داد و فیلیپ پینل pinel در قرن 18 ریاست بزرگترین بیمارستان روانی فرانسه را به عهده گرفت و فرایک Fricke در سال 1795 در آلمان گامهایی در همین زمینه برداشت بنجامین راش Rash نیز در سال 1800 در آمریکا به اقدامات مشابهی دست زد.
ظهور مسمریزم Mesmerism در قرن نوزدهم و شناخت هیپنوتیزم در ایجاد پیسکوآنالیز و تئوری های جدید شخصیت تاثیر بسزایی داشت.
شارکو و برنهایم به منظور تحقیق و درمان از روش هیپنوتیزم کمک گرفتند. پیرژانه Jonet نیز با تحقیق در زمینه «از هم گسیختگی شخصیت» به پیشرفت این زمینه کمک کرد.
روان درمانی از سه جریان تاریخی ریشه می گیرد:
1- روش جادوئی برخورد با مشکلات انسانی.
2- روش های تداوی مذهبی.
3- روش های علمی در روان درمانی، (احمد احمدی 1363).
با وجود انکه بشر از دیرباز به نقش سازنده و پر اهمیت روابط کلامی در تغییر طرز فکر، احساس و رفتار آدمیان واقف بوده و همیشه این شیوه را در ترغیب افراد به انجام اموری که مقبولیت اجتماعی داشته است به کار می داشته معهذا باید روان درمانی را به معنایی که امروز در روان شناسی بالینی مطرح است دانشی نوخاسته دانست گرچه پینل در قرن 18 با سعی در شناخت هر چه بیشتر بیماران روحی و ایجاد روابط انسانی با آنان اصول روان درمانی را تا حدودی منظور داشت و با وجود انکه در همان قرن مسمر (Mosmer) پدیده روانی هیپنوتیزم را در درمان بعضی از ناراحتی ها به کار بست. معهذا باید اواخر قرن نوزدهم را سالهای آغاز کاربرد منظم تکنیک های روان شناسی در درمان بیماری های روانی بدانیم. شارکو (Charcot) با کاربرد هیپنوتیزم و بروئر با تشویق و ترغیب بیماران به بیان آزادانه آنچه در درون دارند و فراهم داشتن محیطی که در آن بیمار بتواند بدون بازداری های گوناگون آنچه می خواهد بگوید فصل جدیدی را در درمان بیماری های روانی گشودند. فروید که تحت تاثیر افکار شارکو و بروئر بود و خود نیز مدتی هیپنوتیزم را در موارد معینی به کار برده بود با مطالعه دقیق روش های پیشنهادی این دو و تجربیاتی که خود اندوخته بود مکتب روان کاوی را بنیاد نهاد. نهضت او انگیزه ای بود برای روان شناسان اروپائی و امریکائی که فصول جدیدتری بر کتاب روان درمانی بیفزاید و مکاتب نوینی را پیشنهاد نمایند (اخوت،1335)
همزمان با فروید پاولف به قوانینی که حاکم بر ضوابط پاسخ ها و محرک های محیطی بود دست یافت. او نشان داد که چگونه سگها را می توان در وضعیتی قرار داد که باعث بروز رفتار نوروتیک گردد. پاولف بعدا از یافته های خود در مورد بیماری های روانی استفاده کرد. ثورندایک، واتسون و اسکینر در مورد یادگیری و شرطی شدن تحقیق کردند و قوانین یادگیری و شرطی های عاملی را بیان کردند. و نحوه یادگیری رفتار غیر عادی را بیان کردند. راجرز (Rogers)به مفهوم «خود» توجه کرد و مزلو، نیازهای انسانی را مورد تاکید قرار داد و فرانکل اشکال انسان را نداشتن معنایی در زندگی دانست.
مدل درمان علمی ابتدا بیشتر در پزشکی و به وسیله روان پزشکان انجام میگرفت. ولی از اواسط قرن اخیر در رشته های دیگری مثل روان شناسی بالینی نیز پدید آمد.
روان درمانی به عنوان نوعی درمان برای انواع مختلف مشکلات عاطفی و رفتاری به کار رفت. (احمد احمدی 1363).
در روان پزشکی تعدادی نظریه ها یا الگوها به عنوان مدل برای توجیه رفتار انسان مورد استفاده قرار می گیرند. هر نظریه سبب شناسی، روش درمانی مطابق خود را دارد که بر مدلهای توضیحی اساسی مختلف رفتار مبتنی است. مثلا درمان های بیولوژیک، اساسی بیولوژیک برای رفتار قائل است و مداخله های مطابق آن درمان های بیولوژیک، نظیر پسیکوف فارماکونویژک و الکتروشوک درمانی را در بر می گیرد. سایر درمان ها رفتار را از دیدگاه هائی غیر بیولوژیک می بینند. و مداواهایی مطابق آن به طور کلی اصطلاحاً روان درمانی نامیده می شود. (کاپلان و سادوک 1990).
تعریف روان درمانی
لوئیس ولبرگ (Wolberg, Lewis) یکی از بزرگترین روان درمان گری های جهان در تعریف روان درمانی می گوید: «روان درمانی عبارت است از درمان مشکلاتی که ماهیت عاطفی دارند. این درمان بر اساس روش های روان شناختی و به وسیله یک فرد متخصص که با بیمار ارتباط خاص حرفه ای برقرار می کند و به منظور های زیر انجام می شود:
1- برطرف کردن، تغییر دادن و یا متوقف کردن علائم بیماری.
2- مداخله در الگوهای نابهنجار رفتار.
3- تقویت رشد و تکامل جنبه های سالم و مثبت شخصیت.
(سعید شاملو 1367)
منظور از روان درمانی درمان اختلالهای روانی به کمک تدابیر روان شناختی است (و نه تدابیر جسمانی و زیستی) این اصطلاح شیوه های درمانی گوناگونی را در بر میگیرد که همه معطوف به یاری دادن به بیمار روانی است تا قادر شود رفتار و احساساتش را به گونه ای تغییر دهد که بتواند از شیوه های بهتری برای کنارآمدن با فشارهای روانی و مردمان پیرامون خود بهره گیری کند (تکینسون و دیگران 1983).
مایر (Meyer, N-D) از درمان به عنوان داد و ستد یاد می کند و منظور او تمایل و توجه دو جانبه پزشک و بیمار در جریان درمان می باشد و تاکید می کند که پزشک الزاماً باید خود را از هرگونه توجیه ثابت اجباری که ناشی از عقیده به موازین علمی قبلی و روش های سابق است، پرهیز کرده دیدی کلی داشته باشد، به طور خلاصه می توان نظریه درمانی مایر را به شرح زیر بیان کرد:
- درمان روانی باید متوجه رفتار مداوم فرد در محیط یعنی در زمینه اجتماعی فرد باشد. زیرا نمونه های بارز رفتاری در هر زمان فرضی، نماینده مقطعی از شخصیت است. مفهوم این روش ، موضوع تهیه کامل شرح حال بیمار است.
- درمان باید در اطراف هر یک از سطوح تلفیقی شخصیت که می توان آن را به عنوان مبدا اصلی اختلافهای کلی فرد، تصور نمود، متمرکز باشد (ایزدی 1356)
روان درمانی به عنوان یک تکنیک درمانی در واژه نامه روان پزشکی چنین تعریف شده است:
رسیدن به کششها یا سائق های غریزی واپس زده و دفاعهای فرد در برابر این کشش ها از راه تحلیل تداعیهای آزاد، تفسیر رویاها- هیجان ها و رفتارهای فرد. (Rowe , 1984).


اهداف روان درمانی
به نظر می رسد اهداف درمانی در شیوه های مختلف یکسان است اما تفاوت ظاهر آنها ناشی از نقطه شروع برای رسیدن به هدف نهائی است شاید با دقت بیشتر در همه نظریه ها به این نکته برسیم که هدف اصلی تمام شیوه های روان درمانی سازگاری مثبت فرد با محیط و خود و مایه گرفتن در حد ممکن از استعدادهای نهفته در فرد است و این امر حاصل نمی شود الا به دخالت در الگوهای نابهنجار به کار گرفته شده توسط فرد حال چه مستقیماً این دخالت انجام شود مثل رفتارگرائی و چه غیر مستقیم مانند شناخت گرائی به هر حال روان درمانگر می خواهد و باید علائم بیماری مراجع را تشخیص دهدو آنها را متوقف کند و تغییر دهد و فرد در به کارگیری توانائی هایش در جنبه مثبت یاری رساند.
احمدی (1363) اهداف روان درمانی را از نظر نویسندگان زیر چنین عنوان می کند:
راجرز (Rogers.1951) حاصل از روان درمانی اضطراب کمتر مراجع است.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   112 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجو

دانلود پایان نامه بررسی میزان اضطراب در تیپ های شخصیتی مختلف - word

اختصاصی از فایل هلپ دانلود پایان نامه بررسی میزان اضطراب در تیپ های شخصیتی مختلف - word دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه بررسی میزان اضطراب در تیپ های شخصیتی مختلف - word


دانلود پایان نامه بررسی میزان اضطراب در تیپ های شخصیتی مختلف - word

 

عنوان:

 

بررسی میزان اضطراب در تیپهای شخصیتی ‎A و ‎B

 

با فرمت قابل ویرایش word

تعداد صفحات: 87  صفحه

تکه های از متن به عنوان نمونه :

 

فهرست مطالب

 

عنوان

صفحه

- چکیده تحقیق

 

فصل اول

 

- مقدمه

 

- بیان مسأله

 

- ضرورت و اهمیت تحقیق

 

- فرضیات یا سؤالات تحقیق

 

- روش تحقیق

 

- جامعه پژوهش

 

- حجم نمونه

 

- تعریف واژه‎ها و اصطلاحات

 

الف: تعریف نظری

 

ب: تعریف عملیاتی

 

فصل دوم

 

 


 

عنوان

صفحه

«پیشینة تحقیق»

 

بخش اول:

 

- تعریف اضطراب و انواع آن

 

- شدت اضطراب

 

- علل و انگیزه‎های اضطراب

 

- شیوع اضطراب

 

- اضطراب از دیدگاه مکاتب روانشناسی

 

بخش دوم:

 

- تعریف تیپهای شخصیتی (مفهوم الگوهای رفتاری ‎A و ‎B و توسعة آن)

 

- تیپ شخصیتی ‎A و بیماریهای جسمی

 

- رابطه الگوی رفتاری ‎A و ‎B با رفتارها و متغیرهای دیگر

 

بخش سوم:

 

- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور

 

- تحقیقات انجام شده در ایران

 

 


 

عنوان

صفحه

فصل سوم:

 

- روش تحقیق

 

- جامعه پژوهش

 

- نمونه پژوهش

 

- روش نمونه‎گیری

 

- ابزار اندازه‎گیری

 

- روایی و پایایی ابزار اندازه‎گیری

 

- روش آماری

 

فصل چهارم

 

- تجزیه و تحلیل اطلاعات و داده‎ها

 

- جداول آماری

 

- آزمون فرضیه

 

فصل پنجم

 

بحث و نتیجه‎گیری

 

 


 

عنوان

صفحه

بررسی نتایج

 

میزان تعمیم‎پذیری یافته‎های پژوهش به جامعه آماری

 

- محدودیتهای تحقیق

 

- پیشنهادات

 

- ضمائم

 

- منابع

 

 

 

 

چکیدة

در این پژوهش به منظور مطالعه میزان اضطراب در تیپ شخصیتی ‎A و ‎B، 20 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه تربیت معلم تهران (10 نفر تیپ شخصیتی ‎A و 10 نفر تیپ شخصیتی ‎B) را با کمک مقیاس تیپ‎شناسی شخصیت ‎A و ‎B اسپنسر رانوس (که دارای 25 سؤال به صورت بلی‎- خیر ‎- نمی‎دانم) و نیز براساس آزمون اضطراب‎سنج کتل مورد بررسی قرار گرفتند.

مطابق اغلب یافته‎های مطالعاتی پیشین، یافته‎های پژوهش حاضر نشان می‎دهند که در کل آزمودنیهای تیپ شخصیتی ‎A اضطراب بالاتری را از افراد تیپ شخصیتی ‎B تجربه می‎کنند (با اختلاف میانگین = 8/2)

همچنین برحسب نتایج آزمون تحلیل آماری ‎t استودنت در درجه آزادی 18 = d.f و در سطح ‎05/0 = در جهت بررسی فرضیه 2 سویة تحقیق «که بین میزان اضطراب تیپ شخصیتی ‎A و ‎B تفاوت معنی‎داری وجود دارد»، یافته‎ها بیانگر تفاوت معنی‎داری بین میزان اضطراب در 2 تیپ شخصیتی ‎A و ‎B می‎باشند که این یافته‎ها در این پژوهش با یافته‎ها و نتایج تحقیقات مشابه (نظیر تحقیقات فریدمن و روزنمن (1974) یا تحقیقات پرایس (1983)) هماهنگی قابل ملاحظه‎ای را نشان می‎دهند.

مقدمه:

با توجه به ویژگی‎ها و تفاوتهایی که قرون و اعصار با یکدیگر دارند، قرن 17 قرن تنویر افکار و قرن 18 عصر منطق، قرن 19، قرن ترقی و پیشرفت، قرن 20 عصر اضطراب نامیده می‎شود. با غلبه بر بیماریهای جسمی که سالها سرنوشت بشر را در اختیار داشته و بشر هر روز بیش از پیش به تأثیر عوامل روانی در سعادت خوا واقف می‎گردد.

استان متمدن دیگر قربانی قطعی بیماریهای همه‎گیر نمی‎شود طاعون جای خود را به گروهی از بیماریهای روانی از قبیل: تشویش، احساس ناامنی، فریبکاری و تردید داده است.

در اطراف نامردم محنت زده و ناخشنود و مضطربی که نیروی فکری خود را از دست داده و قادر به حل مسائل زندگی خود نیستند، بسیارند. شگفت‎اند که ناراحتی‎های روانی بی شاز جمیع اختلالات جسمی دیگر سلامت بشر را تهدید می‎کند. گاهی این اضطراب به طور نا گهانی و زمانی به طور تدریجی ظاهر می‎شود و زمانی در حد چند ساعت است، اما صرفنظر از چگونگی بروز شدت و حدت آن اضطراب آن اساس و بنیادی است که کمتر کسی با آن بیگانه است. فرد، بی‎پناه و درمانده است و نمی‎تواند معنی‎ای برای این حالت عاطفی بیابد اما وقتی این وهله‎ها و مرا حل اضطراب ظاهرو تکرار می‎شوند پابرجا می‎ماند (دادستان، پریرخ، 1379).

با آنکه اضطراب و ناسازگاری در تمدن و فرهنگ کنونی که بسیار توسعه یافته، معهذا مواردی در روزنامه‎ها و نمایشنامه‎ها به چشم می‎خورد، مانند آنهایی که در تاریخ یا ادبیات دیده می‎شود، نمونه‎های افراطی هستند و نمونه ناسازگاریهایی که اطراف ما را رگفته‎اند، بسیار ملایم‎تر از نمونه‎های فوق هستند و بیشتر به صورت ناتوانی در حل و مقاله با مشکلات و مسائل اجتماعی است، تا اختلالات جدی و سخت روانی (بیرجندی، پروین، 1378).

اضطراب مسأله‎ای است که با ویژگی‎های شخصیتی افراد ارتباط نزدیکی دارد. این مسأله نشان می‎دهد که عواملی وجود دارند که ارتباط بین استرس و بیماری را تحلیل یا تشدید می‎کند. در شرایط استرس‎زا، برخی عوامل در نقش متغیرهای مداخله‎گر ظاهر می‎شوند، این عوامل عبارتند از:

- شخصیت افراد

- مهارتهای زندگی در مقابله با مسائل و بحرانها

- انگیزه در تجارب گذشته

ثابت شده است که هیجانهای مثبت، مانند خوش‎بینی، خوش‎طبعی، خلق شاد می‎تواند باعث حفظ سلامتی و افزایش طول عمر شوند (هافمن)[1].

البته در هزاران سال پیش، یعنی در دوران باستان، بقراط بررسی تأثیر شخصیت افراد در بیماریها را مورد بررسی قرار داده بود. و پایه‎های شخصیت را به 4 گروه سوداوی، صفراوی،         بلغی، دموی تقسیم کرده بود و تصویر بر این بود که غلبه یکی از این عوامل در شخص باعث بوجود آمدن خلق و خوی خاصی می‎شود. و افراط و فزونی در یکی از آنها باعث بروز بیماری، مثلاً فزونی رد سودا باعی بروز شخصیت مالیخولیایی می‎شود که در نتیجة آن افسردگی و بیماری جسمی وابسته به آن حادث می‎شوند. (پایان‎نامه، تربیت مقطع تهران، 1379).

همانطور که ذکر شد، یکی از مؤلفه‎های مؤثر دیگر بر واکنش افراد در برابر هیجانها و از جمله فشارهای زندگی و اضطراب، مسئله ویژگی تعصبهای شخصیتی و الگوهای رفتاری خاص‎اند که برای اولین بار فریدمن و روزنمن[2]به سال 1974 پس از سالها تحقیق و مطالعه بر روی بیماران قلبی به این نتیجه رسیدند که بسیاری از افراد به عنوان تیپهای شخصیتی ‎A،‌ نامگذاری شدند که دارای ویژگی‎های خاصی می‎باشند که آنها را از افرادی که این ویژگی‎ها را ندا رند و از لحاظ سازگاری و مقابله با اضطراب و فشارهای زندگی، متمایز می‎کند در این پژوهش به بررسی میزان اضطراب این افراد و مقایسة آن با افرادی که دارای این ویژگی‎ها می‎باشند پرداخته شده است و در پایان باید اذعان داشت که این تحقیق و تحقیقات مشابه این پروژه می‎تواند در صحت و سقم نظریات متعدد و مرتبط، به دانشمندان این حوزه مساعدت نموده و افرادی را که دارای این ویژگی هستند، بخصوص افراد با تیپ شخصیتی A، که میزان اضطراب بالاتری را تجربه می‎کنند،‌در جهت شناخت تیپ شخصیتی خود و نیز کوششی در راستای کاهش میزان اضطراب خود مساعدت نماید.

در این پژوهش تلاش شد تا رابطه میزان اضطراب در تیپهای شخصیتی ‎A و ‎B بررسی کند و سپس در پایان پیشنهاداتی جهت سلامت روان این افراد ارائه می‎گردد.

بیان مسأله:

آیدون[3]، عصر حاضر را دوران اضطراب نامیده است و پیچیدگی‎های جاری تمدن، سرعت تغییرات و بی‎‎توجهی به مذهب و ارزشهای خانوادگی برای افراد و اجتماع، تعارضها و اضطراب‎های تازه‎ای را بوجود آورده‎اند (پورافکاری، ‌نصرت‎ا‎…، 1371)

اضطراب‎ یک هیجان طبیعی است که درجه متوسط آن می‎تواند بسبب افزایش دادن میزان گوش بزنگی نیروی مفیدی به شمار آید. ولی درجات زیاد آن کارایی را کاهش می‎دهد و مانعی در عملکرد سالم به حساب می‎آید. از طرفی رابطه بین استرس و شخصیت افراد هم تاریخ مدون و کوتاهی دارد. اما در واقع دارای قدمتی بسیار طولانی است. یعنی تجربة‌میزان اضطراب تا حدود زیادی به شخصیت افراد بستگی دارد. امروزه هیچ شکی وجود ندارد که استرس روانشناختی شدیداً با برخی بیماریها مرتبط است و شواهد گوناگونی نشان داده‎اند که احتمال بیماری و فرسودگی با با لا رفتن استرس زندگی بالا می‏رود. (فریدمن، بوت و کولی 1987)[4] (پایان‎نامه، تربیت معلم تهران، 1379)

همچنین طبق تحقیقات انجام شده، این مسئله روشن است که بین برخی خصوصیات شخصیتی و واکنش در برابر موقعیتها، رابطه وجود دارد و هر شخصیتی خلق و خوی خاصی را ایجاد کرده و واکنش در برابر موقعیتها و سختی‎ها را متفاوت می‎کند. لذا افرادی که در برخورد با شرایط مختلف، این خلق و خوها در آنجا به صورت پایدار درآمده و جزء شخصیت آنها شده و اگر آنها در برخورد با فشارهای زندگی، مهارت کمتری هم داشته باشند، در نتیجه ابتلا به بیمارهای جسمی و روحی در آنها به فراوانی دیده می‎شود، از جمله بیماریهای قلبی و سرطانها و امثال آنها. این افراد همان افراد تیپ ‎A می‎باشند. که فریدمن اولین فردی است که این ویژگی‎ها را شناسایی کرد و او برنامه متعلق را برای کاهش جنبه‎های فشارزای الگوی رفتاری ‎A بوجود آورده است (ترجمة لدیور، پروین، جوادی، 1381)

این پژوهش، درصدد پاسخگویی به این سؤالات می‎باشد:

1- با توجه به اینکه اضطراب یکی از اختلالات مهم روانی است که وجود آن در انسان مشکلات متعددی را در روند زندگی سالم ایجاد می‎کند، لذا تلاش برای شناخت عوامل مؤثر و طرقی در جهت رفع آن، و ایجاد مقاومت در برابر استرسها و کشمکشهای روانی و یأس و نا کامی از اهمیت ویژه‎ای برخوردار است.

2- دستیابی به اینکه آیا در بین ویژگی‎های تیپهای شخصیتی از لحاظ وجود میزان اضطراب اختلافی دیده می‎شود و اگر هست، آیا این اختلاف از لحاظ آماری معنی‎دار است؟

ضرورت و اهمیت پژوهش:

با توجه به اینکه اضطراب یک بیماری شایع و همه‎گیر است و اکثر افراد جامعه مخصوصاً دانشجویان از این بیماری رنج می‎برند و همان‎طوری که در مبحث مقدمه هم ذکر شد یکی از مؤلفه‎های موثر بر واکنش افراد در برابر هیجانها و از جمله‎ها فشارهای روانی و اضطراب، مسأله تیپهای شخصیتی و الگوهای رفتاری خاص‎اند که برای اولین بار فریدمن و روزنمن، سال 1974 پس از سالها، تحقیق و مطالعه بر روی بیماران قلبی به این نتیجه رسیدند که بسیاری از افرادی که تحت عنوان بیماران قلبی تحت مواط‎اند، طبیعت و خلق و خوی مشابهی دارند و این افراد را به عنوان تیپ شخصیتی ‎A نامگذاری کرده که ویژگی‎های خاصی را دارا بوده و از کسانی که این ویژگی‎ها را ندارند، از لحاظ سازگاری و مقابله اضطراب و فشارهای زندگی متمایز می‎کند. لذا با توجه به این رابطه‎ای که تاکنون در مورد اضطراب و تیپهای شخصیتی وجود داشته و ضرورت این مسأله از نظر سازگاری با هیجانهاو موقعیتهای اضطرابی برای افراد بسیار ضروری است. لذا در این پژوهش، محقق به دنبال بررسی این رابطه و میزان تأثیر در بین دانشجویان دانشگاه تربیت معلم برآمده و شناخت این امر نه تنها از این لحاظ بلکه از جهت پیشگیری از عوارض اضطرابها و یا کنترل آن در افرادی با ویژگی الگوی رفتاری ‎A وجود دارد ایجاب می‎کند تا بدنبال این اثرات از لحاظ علمی پرداخته شود و امید است این پژوهش در راستیا این اهداف موثر واقع گردد. زیرا اهمیت هر پژوهش در نتایج و ثرماتی است که در رفع مشکلات و دستیابی به راه‎حل معضلات حاصل می‎شود.


و.............

دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه بررسی میزان اضطراب در تیپ های شخصیتی مختلف - word

دانلود مقاله شیوه های درمانگری اضطراب

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله شیوه های درمانگری اضطراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
فصل اول
اضطراب انواه درمانگیرهای رفتاری و خود نظم جویانه
1-1 نکته های قابل توجه
اضطراب چیست ؟ سطو ح آن کدامست ؟ چه نشانه و انواعی دارد ؟ چگونه رفتارها را تحت تاثیر خود قرار میدهد و چگونه میتوان آن را ارزیابی کرد ؟
سوالهای فوق از محورهایی است که درمانگر باید اطلاعاتی را درباره آنها به مراجع انتقال دهد تا مراجع و درمانگر قبل از شروع شیوه های مداخله در آنها با یکدیگر همسو شوند و مفاهیم آنها یکسان گردد این یکسانی و تفاهم میتواند زمینه تاثیر روشها را گسترش داده دقت کاربرد آنها را کاملا ً تحت تاثیر قرار دهد و انتظارات همسانی در طرفین شکل گیرد
اضطراب مفهومی است چند بعدی و دارای سطوح مختلف که به عنوان پدیده ای بدنی ، شناختی ، عاطفی وبین فردی جلوه گر میشود اضطراب یک علامت هشدار دهنده است و باید خاطر نشان ساخت که اندکی اضطراب برای ادامه بقا و حفظ فرد از خطرات تهدید کننده و حراست از خود لازم است اما با وجود اینکه نوعی عامل انگیزشی محسوب میشود وقتی از حد میگذرد عامل اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارها میگردد بنابراین اضطراب ممکن است ما را از مسیر زندگی خارج کند به نحوی که مهار زندگی را از دست بدهیم براساس یافته های جدید میتوان چنین نتیجه گرفت که تمامی هیجانهای منفی از جمله اضطراب سطوح مختلف و چرخه ای را طی میکنند که میتواند معیوب و آسیب زا باشد
روان درمانگری تعاملی انسان بین درمانگر و مراجع یا مراجعین است هدف این تعامل کمک به مراجعی است که مشکل دارد اختلال رفتاری ، اختلال هاطفی اختلال تفکر و غیره یا مجموعه ای ازآنها حوزه هایی هستند که ممکن است مشکل افراد در آنهاباشد درمانگر بر اساس شناخت خود از شخصیت آدمی حوزه های تخصصی و فرایند روان درمانگری به فرد کمک میکند تا کنش وری خود را بهبود بخشد در هر حال روی آورد درمانگر برای کمک به مراجعین باید از نظر علمی ، اخلاقی و منطقی متناسب باشد .
شیوه های درمانگری اضطراب نیز بسیار متنوعند روی آوردهای روانشناختی مانند آموزش تنش زدایی و شناخت درمانگری به صورت فرایندهای همراه با درمانگریهای پزشکی سنتی در قلمرو اختلالهای جسمانی به کار بسته میشود در حد خطوط کلی میتوان روشهای درمانگری را به رغم تفاوتهای بنیادی آنها به دو گروه عمده تقسیم کرد روشهای درمانگری کلی و درمانگریهای متمرکز بر یک مشکل واختلال . روی آوردهای کلی یعنی دیدگاههایی که یک روش مشخص را در درمان همه اختلالها به کار می بندند ( مانند روی آوردهای روان تحلیل گری ) وروی آوردهایی که مشکل اصلی و ضوابط نشانه شناختی هر اختلال را در نظر میگرند و در مورد هر یک از اختلالها به گونه ای متفاوت عمل میکنند نتایج تحقیقات ، بخصوص در دو دهه اخیر نشان داده اند که درمانگری رفتاری ، شناختی و زیستی یعنی شیوه هایی که در چارچوب روی آوردهای دوم قرار میگیرند در درمان اختلالهای اضطرابی موثرتربوده اند روشهای روان پویشی و درمانگریهای انسانی نگر ـ هستی نگر ) در قلمرو روشهایی قرار میگرند که میتوان آنها را « روشهای درمانگری کلی » نامید .
اضطرای ، تنیدگی ، و سطوح آن
رابطه اضطراب و تنیدگی
تنیدگی و اضطراب مفاهیمی جدا از هم نیستند طیف تنیدگی از حیطه زیست شناختی تا حیطه روانی ـ اجتماعی گسترده است به تنیدگی به عنوان یک وضع بیرونی که خواسته های غیر معمول یا فوق العاده را بر شخص تحمیل میکند توجه کرده است سیل ، توفان ، ناتوانی در یک امتحان مهم ، جدایی از همسر و یا مبارزه از نمونه های بارز تنیدگی اند . همچنین تنیدگی میتواند به عنوان پاسخهای شخص به یک رویداد تنیدگی از اطلاق میشود که موارد زیر را در بر میگیرد
- پاسخهای هیجانی مانند ترس ، اضطراب و یا خشم
- پاسخهای حرکتی مانند اختلالات کلامی ، لرزش و یا تعریق زیاد
- پاسخهای شناختی مانند ناتوانی در تمرکز ، اختلالات ادراکی ومانند آن
- تغییرات جسمانی در ضربان قلب و تنفس
برخی از محققین ترجیح میدهند تنیدگی را با دنیای درون ذهن شخص مرتبط بدانند بدین معنی که حوادث و رویدادها فقط زمانی به تنیدگی منتهی میشوند که یک تهدید به حساب آیند برخی از عوامل تنیدگی زا مانند مصیبتهای طبیعی ، جنگ هسته ای ، توفانهای شدید و زلزله ، صرفنظر از میزان آمادگی شخص ، تهدیدی هستند که فرد رابه وحشت می اندازند البته درجات تنیدگی برای افراد مختلف یکسان نیست این تعامل بین فرد و موقعیت ، لازاروس و فالکمن ( 1984) را بر آن داشت تا تنیدگی را بعنوان «یک ارتباط خاص بین شخص و محیط تعریف کنند ، محیطی که برای فرد به منزله عاملی که به وی تحمیل میگردد و منافع وی را در معرض خطر قرار میدهد ، ارزیابی میگردد » .و ارزیابیهای شخصی از وقایع تنیدگی زا بیش از پیش ذهنی وفاعلی هستند .
پاره ای دیگر از مولفان عوامل تهدید کننده وحدت جسمانی و همچنین عوامل تهدید کننده حرمت خود در شخص رانیز جزء عوامل تسریع کننده احساس اضطراب و تنیدگی دانسته اند .
این نکته را نیز متذکر میشویم که جداکردن اضطراب از تنیدگی به نظر مشکل است و در ادبیات روانشناختی این مشکل در سالهای اخیر بیشتر جلوه گر شده است ه رچند به نظر می آید که تنیدگی بیشتر در ارتباط با عوامل بیرونی به وجود می آید و از اضطراب تا حدی برای فرد هشیارتر است اما به دلیل همین مشابهت شیوه های درمانگری اضطراب را در مورد تنیدگی نیز به کار می برند
سطوح اضطراب
اضطراب را میتوان از لحاظ درجه شدت وبا توجه به اثرات آن در رابطه با محیط به چهار سطح تقسیم کرد 1) اضطراب خفیف 2) اضطراب متوسط 3) اضطراب شدید 4) وحشت زدگی
در اولین سطح اضطراب با تنشهای روزانه زندگی همراه است دراین مرحله فرد هوشیار است و حوزه ادراکی او ( شنیدن ، دیدن و دریافت ) به طور فزاینده ای گسترش می یابد این نوع اضطراب باعث برانگیختگی یادگیری و خلاقیت در فرد میشود.
در سطح دوم تا حدودی حوزه ادراکی فرد محدود میگردد تجربه ها بدون توجه انتخاب میشوند وبر رابطه های فوری و محدود کردن محیط پیرامون خود تمرکز می یابند اما اگر فرد مستقیماً مشغول انجام کاری بادش ممکن است تمرکز و توجه او در این زمینه افزایش یاید .
در سطح سوم حوزه ادراکی شدیداً کاهش می یابد فرد جزئیات امور توجه دارد و واکنشهای او متناسب با محرکهای بیرونی نیست در این سطح او به فکر کسب آرامش و تخفیف اضطراب است سرانجام در سطح چهارم که با حیرت ، رعب و وحشت همراه است ، فرد کنترل خود را بر رفتار خویش از دست میدهد و ممکن است به از هم پاشیدگی ‍‍ « سازمان یافتگی روانی » منجر شود .
سطوح اضطراب را همچنین میتوان بر حسب حرکت و تاثیر آن بر دستگاه جسمی و سیستم اعصاب مشخص کرد به این ترتیب میتوان سه سطح به شرح زیر برای اضطراب همانند سایر هیجانها بر شمرد : 1) سطح عصبی ـ غددی 2) سطح حرکتی ـ عضلانی ـ احشایی 3) سطح هشیاری ـ شناختی . وقتی اضطراب در انسان بر انگیخته میشود ابتدا غدد و اعصاب را دگیر میکند ، برانگیختگی عصبی و غددی سبب درگیر شدن نظام حرکتی ـ عضلانی ـ احشایی میشود و چنانچه اضطراب وتنیدگی ادامه یابد سطح شناختی ـ هشیاری فرد را درگیر میکند ارزیابی اضطراب در این سه سطح به خوبی امکان پذیر است حرکت هیجانها در این سه سطح خود حالتی پسخوراندی دارد یعنی وقتی سطح عصبی ـ غددی بر انگیخته میشود به دلیل عمل یکپارچه سیستم اعصابسمپاتیک ، سطح حرکتی ـ عضلانی ـ احشایی را نیز بر می انگیزد این برانگیختگی باعث افزایش سطح برانگیختگی عصبی ـ غددی شده و آن نیز در یک حرکت دورانی \ سطح دوم را برانگیخته تر می کند به همین ترتیب سطح سوم نیز تحریک میشود و به گفته جاکوبسون حرکتی حلزونی به خود میگیرد بنابراین سطح اضطراب و برانگیختگی سبب برانگیختگی سطوح یاد شده و برانگیختگی سطوح یاد شده سبب برانگیختگی بیشتر تنیدگی و اضطراب میگردد .
در درمانگری اضطراب در سطح اول با مداخله های شیمیایی و دارویی ( غدد ـ اعصاب ) وارد میشوند در سطح دوم با مداخله ه ای بدنی ـ رفتاری به مهار اضطراب میپردازند و با مداخله های شناختی در سطح سوم حرکت دوچرخه را تغییر میدهندبنابراین انواع درمانگریهای ارائه شئه دراین کتاب با توجه به الگوی فوق جایگاه خاص خود را می یابند
که این شیوه درمانگری مبتنی بر عادت دهی نظام دار ، قلمرو گسترده ای از حالتهای روانزاد گوناگون را چه با نشانه های بدنی و چه با نشانه های روانی به خود اختصاص میدهد این ممکن است به عنوان عامل مهمی چه در جریان درمان و چه پس از آن در بسیاری از روان درمانگریها اعم از تلفینی یا ترغیبی استفاده شود در حالی که میتوان از آن به عنوان یک درمان مستقل برای بیمارانی که مشکل چندان عمیقی ندارند استفاده کرد دراین شیوه تلاش میشد بتدریج مواجه بیمار با نشانه ه ای بیماری را بیشتر و شدید تر کنند روش آموزش در این مورد بیشتر مبتنی بر متقاعد سازی دوستانه است ناانضباطی دیکتاتور مآبانه .
هوارد و پاتری بر لزوم آموزش عادت صحیح تاکید داشتند که بویچه برای درمان اختلالات بدنی لازم است و موجب بازشناسی و تشخیص نقاط آسیب دیده یا عقیده ها و خاطرات ، تداعیها و واکنشها میشود که با جایگزینی رفتارها و عواطف لذت بخش تر حساسیت زدایی میشود.
ولبرگ به موضوع از زاویه روان تحلیل گری نگریسته مینویسد «حساسیت زدایی عبارت است از فرایندی که فرد بتدریج قادر میگردد با جنبه های دردناک شخصیت خود رو به رو شود و آن را بپذیرد » به نظر او بسیاری از ارزشهایی که از اعتراف به گناه و برون ریزی حاصل میشوند مبتنی بر این حقیقت اند که مراجع را نسبت به موقعیتها و تعارضهایی که در او اختلال ایجاد کرده اند حساسیت زدایی کنند حساسیت زدایی یکی از کاربردی ترین راهبردهای رفتاری برای درمان اضطراب و هراس است که تحولش را مدیون سالتر ( 1949) و و لپی ( 1958) است . ولپی مفهوم عصب شناختی شرینگتون ( 1947) از بازداری تقابلی را برای رفتار درمانگری به کار برد که اصل بنیادی آن چنین بیان شده است اگر یک پاسخ بازدارنده اضطراب بتواند در حضور محرکهای اضطراب انگیز اتفاق افتد قادر خواهد بود پیوند بین آن محرکها و اضطراب را ضعیف کند » دراین هراس یک واکنش آموخته شده نسبت به محرکه میباشد که اساساً خنثی است این واکنش به نسبت درجه ای که محرک توسط آزمودنی ( حتی به صورت تجسمی ) پیش بینی میشود قوی میگردد حساسیت زدایی میکوشد پاسخ متغایری با نشانه های اختصاصی هراس پیوند دهد پاسخی بازداری کننده که بتواند پ اسخ مربوط به هراس را برطرف نماید از اهداف حساسیت زدایی میتوان به برقراری شیوه یادگیری تداعی پاسخ ضد هراس و اضطراب با استفاده از روش شرطی سازی تقابلی اشاره کرد حساسیت زدایی با کمک آموزش تنش زدایی یا دیگر پاسخهای که مانع ترس و اضطراب میشوند مراجع را با محرکهای که وی نسبت به آنها شرطی شده است رو به رو میکند .
درمانگری حساسیت زدایی دارای سه مرحله آموزش تنش زدایی تهیه سلسله مراتب اضطراب و حساسیت زدایی متناسب با سلسله مراتب است شایان ذکر است که تنظیم ایم مراحل بخصوص تهیه سلسله مراتب از فردی به فرد دیگر متفاوت خواهد بود شیوه های تنش زدایی مورد استفاده بیشتر بر تنش زدایی عمیق عضلات بر اساس روش جاکوبسون مبتنی اند اگر چه از شیوه های دیگر مثل تنش زدایی از طریق هیپنوتیزم ،‌آموزش خودزاد تنش زدایی با استفاده از دارو تمرینهای تنفس پسخوراند زیستی و مراقبه نیز استفاده میشود .
تهیه سلسله مراتب اضطراب عبارت است از مشخص کردن همه وقایع هراس انگیز واقعی در زندگی بیمار که سطوح مختلفی از اضطراب رادر وی به راه می اندازد . متخصص بالینی ابتدا موقعیت های اضطراب انگیز را مشخص کرده ، از بیمار میخواهد فهرست سلسله مراتبی از 10 تا 20 صحنه را به ترتیب افزایش اضطراب ایجاد کند در هر صحنه تنها یک موقعیت اضطراب انگیز مد نظر قرار میگیرد سپس در مرحله بعد به حساسیت زدایی متناسب محرکها در خلال سلسله مراتب موجود می پردازد در حالی که مراجع در عمیق ترین حالات تنش زدایی قرار گرفته است از او میخواهد صحنه ای که کمترین اضطراب را در وی برانگیزد تجسم کند یعنی ابتدا بیمار تنش زدایی میشود سپس وادار به تجسم صحنه ای میگردد که کمترین اضطراب رادر وی بر می انگیزد ، طوری که خود واقعاً در آن صحنه ببیند و تا وقتی که بر اساس نظریه بازداری تقابلی پیوند با پاسخ جدید ( آرامش ) مستحکم تر از پاسخ و اضطراب انگیز نشده است درمانگر بیمار را در حالتی آرام نگه میدارد وقتی که بیمار بتواند هرصحنه را بدون ناراحتی و اضطراب تجسم کند تنش زدایی مرحله بعدی مطابق سلسله مراتب آغاز میگردد کل تعداد مراتبی که نیاز به درمان دارد بستگی به شدت هراس و اضطراب تعداد هراسهایی که نیاز به درمان دارند توانایی بیمار برای رشد مهارت تنش زدایی و تجربه صحنه ها دارد
ولپی ( 1973، 1990) موردی استثنایی را معرفی کرد که د ر آن دو هزار صحنه به عنوان سلسله مراتب اضطراب از نظر حداکثر مراتب ردیف شده بود از طرفی سوین ( 1970) موفقیت در موردی را گزارش کرد که تحت شرایط ویژه ای تنها در طول سه ساعت درمان شد .
در هر حال میزان پیشرفت بیمار در طول فهرست سلسله مراتب ، با توجه به پاسخهای بیمار نسبت به محرکه مشخص میشود اگر فرد بتواند اضطراب انگیزترین صحنه از سلسله مراتب را با آرامش تصویر پردازی کند ، در موقعیتهای واقعی مشابه با آن در زندگی اضطراب بسیار کمی را تجربه خواهد کرد .
گاهی برای تسریع فرایند درمانگری حساسیت زدایی ، از داروهای مختلفی نیز استفاده میشود بیشترین تجربه ها دراین زمینه با باربیتوراتهای سدیم که واکنشهای سریعی را بر می انگیزند صورت گرفته است این دارو به طور وریدی در میزان و وعده های مختلف مصرف میشود معمولاً تا حدود شصت میلی گرم از این دارو با میزان وعده ها ی متفاوت در یک جلسه تجویز میشود دیازپام وریدی ( والیوم ) نیز میتوانید مورد استفاده قرار گیرد اگر این روش با جزئیاتش به دقت دنبال شود تقریباً‌تمام بیماران آن را مطبوع خواهند یافت امتیاز حساسیت زدایی با دارو این است که آموزش تنش زدایی مقدماتی حذف و همه بیماران تقریباً آرام میشوند و درمان ظاهراً سریعتر پیش میرود .
حساسیت زدایی انواع مختلفی دارد و به اشکال مختلف مورد استفاده قرار میگیرد از جمله میتوان به حساسیت زدایی تجسمی حساسیت زدایی واقعی و خ ود حساسیت زدایی اشاره کرد برای کودکان نیز از حساسیت زدایی استفاده میشود ولی توصیه شده است به جای استفاده از تنش زدایی به شکل نافعال بزرگسالی ، از تنش زدایی ویژه کودکان استفاده شود که بیشتر بر فعالیت عضلانی و تصویر پردازیها مثبت شامل غرور و شهامت تأکید دارند .
شیوه آموزش غلبه بر اضطراب ( AMT) به منظور جبران بعضی از نقایص حساسیت زدایی و دیگر درمانگریهای غلبه بر اضطراب ایجاد و تحل یافته است .
آموزش غلبه بر اضطراب ( سوین 77-1970) ابتدا برای مهار اضطراب کلی یا اضطراب فراگیر ( تعمیم یافته ) و سپس برای انواع هراسها نیز مورد استفاده قرار گرفته است .چهارچوب کلی AMT عبارت از آموزش خود مهار گری نظامدار برای پاسخهای تنش زا ست زیر بنای نظری این شیوه این است که پاسخهای اضطرابی خود میتوانند برای فرد کامیاب کننده باشند آموزش غلبه بر اضطراب به مراجع درک چگونگی یا طرق خاص تجربه تنیدگی را یاد میدهد و ضمن شناساندن نشانه های تنیدگی و تجربه آنها( به طور هشیار ) توانایی هشیارانه تقلیل اضطراب را پیدا میکند و اضطراب را پیش از بروز عقیم میگذارد .
اهداف یاددهی غلبه بر اضطراب عبارتند از :
1. مهار همه جانبه مولفه های خود مختار ناشی از تنیدگی
2. یاددهی در جهت و با هدف خودمهارگری .
3. یاددهی چگونگی تعمیم مهارتهای خود غلبه یابی به موقعیتهای متعدد زندگی واقعی .
گامهای واقعی در یاددهی غلبه بر اضطراب چند مرحله است :
1. ارزیابی و آموزش تنش زدایی
2. آموزش تصویر سازی برای هدایت تمرینها
3. هدایت تمرینها از طریق تجسم صحنه های اضطراب انگیز و به دنبال آن کاهش اضطراب از طریق تنش زدایی
4. آموزش فزاینده در جهت خود ابتکاری به جای درمانگرابتکاری به منظور کاهش اضطراب تحت تنیدگی
5. تاکید فزایند در انتقال آموزشها به موقعیتهای واقعی زندگی .
منطق سازوکارها وکاربردها
اضطراب را میتوان با استفاده از اصضول یادگیری مشاهده ای یا جانشینی تقلیل داد روشی که بند ورا و دیگر محققان معرفی و گسترش داده اند در روش تقلید از الگو مراجعی که نگرانی و کنش وری اجتنابی از خود نشان میدهد در معرض الگویی قرار میگیرد که با آرامش رفتار میکند و شیوه مقابله و چگونگی تسلط بر شرایط اضطراب بر انگیز را به درستی میداند البته رفتار الگو باید به نتایج مثبت منتهی گردد نه پیامدهای متغایر .
دلایل اضطراب عبارتند از ندانستن ، نتوانستن ، بازداری از موقعیتهای اضطراب زا و نداشتن استانداردهای واقع گرانه رفتاری . انسان در برابر موقعیتهای نا آشنا اضطراب دارد اگر فرد کسی را در موقعیتهای اضطراب زا با تواناییهای فوق ملاحظه کند و خود را باو همسان کند میتواند بر اضطراب خود غلبه نماید .
الگوگیری پیامدهای مشخصی دارد که اولین آنها تحصیل پاسخ است با مشاهده یک الگو مراجع مممکن است شیوه های رفتاری یا مقابله ای جدیدی را یاد بگیرد که قبلاً نمی دانسته یا در فهرست رفتار او نبوده است .
دومین نتیجه بنیادی الگو گیری عبارت است از تسهیل پاسخ . در اینجا این فرض نهفته ا ست که افراد خود آمادگی انجام رفتار مناسب را دارند اما نمی دانند چگونه آن را به کار گیرند .
سومین نتیجه یادگیری مشاهده ای بازداری زدایی پاسخ است اگر مارجع الگویی را ببیند که وقتی به پاسخ خاص نزدیک میشود ، پیامدهای مغایر به دنبال نداشته باشد بلکه به پیامدهای مثبت نیز منجر شود به خاموشی جانشینی دراو منتهی خواهدشد .
چهارمین نتیجه عبارت است از فراگیری معیارهای واقع نگرانه برای خود نظم جویی . کسانی که اضطراب زیادی را تجربه میکنند خود و رفتارشان با بدون داشتن معیار متغیر در معرض ارزشیابی انتقادی سختی قرار میدهند چنین فردی اگر در معرض الگویی که معیارهای کنش وری او واقع نگرانه و منطقی است و خود مقید به آن معیارهاست قرار گیرد ممکن است به طور قابل ملاحظه ای میزان انتقادات خود ساخته او کم شده و در نتیجه اضطرابش تقلیل یابد.
انواع الگو گیری
شیوه الگو گیری مشارکتی ( بندورا 1969) یا حسیاسیت زدایی مبتنی بر تماس گامی فراتر از الگو گیری تدریجی است به این ترتیب که نه تنها مراجع را در معرض درمانگر ـ الگو قرار میدهد بلکه در عین حال که مراجع فعالانه در هر گام درگیر رفتار مورد نظر میشود از وی حمایت کلامی یا فیزیکی نیز بعمل آید .
در واقع بعضی از محققین عقیده دارند که در حال حاضر شیوه الگو گیری مشارکتی موثرترین شیوه کاهش اضطراب است و از شیوه های الگو گیری به تنهایی حساسیت زدایی یا الگو گیری شناختی موثرتر است ( روزنتال و بند ورا 1978) تحقیقات نشان میدهد که این شیوه درمانگری در انواع اضطراب و مشکلات وابسته به اضطراب موثر و مفید است .
یکی دیگر از انواع الگو گیری ، الگو گیری غیر مستقیم یا نا آشکار است (کاتلا فلانری هنلی 1974) در الگو گیری نا آشکار به جای اینکه فرد مستقیماً با الگو مواجه شود از طریق ویدئو یا فیلم افراد را تجسم میکند فرض بر این است که الگوگیری از طریق تجسم پیامدهای رفتار افراد با الگوگیری مستقیم در حضور افراد اثر مشابهی دارد این شیوه الگوگیری نیز در تحقیقات مختلف اثر مشابهی با شیوه هایی که بیشتر به آنها اشاره شد دارد .
بی فایدگی آشکار داروها ، درمانگران را بر آن داشته است که برای کنترل اضطراب و تنیدگی به تحقیق درباره ابزارهایی بپردازند که پاسخهایی متغایر با پاسخهای اضطراب وتنیدگی در فرد به وجود می آورند .در اینجا حداقل ما به چهار شیوه دراین زمینه اشاره میکنیم که خصوضاً در مهار اضطراب و تنیدگی موثرند هر فرد به طور نظامدار یاد میگیرد که چگونه واکنشهای تنیدگی خود را بروز داده آنها را از طریق تنش زدایی خود نشم جویانه مهار کند یعنی فرد به جای پاسخ خود به خودی همراه با مکانیزم نارسای قدیمی جنگ گریز می آموزد که چگونه آرامش داشته باشد .
این چهار شیوه خود نظم جویی عبارتند از تنش زدایی ، آموزش خود زاد ، مراقبه متعالی و آموزش پسخوراند زیستی . هر چند شیوه های دیگری نیز تا به حال عرضه شده اند ولی این چهار شیوه بیشترین مطالعات رابه خود اختصاص داده اند .
الگوی هم افزایی ( سیبر نتیک ) مهمترین الگو برای تبیین پسخوراند زیستی است هم افزایی دانشی است که نظامهای خود نظم جویی را بررسی میکند فرایندهای دریافت ، نگهداری ، تصحیح و ا نتقال اخبار که مرکز مهار هر نظامی است مورد بررسی هم افزایی قرار میگیرد پسخوراند زیستی دادن اطلاعات از کنش وریهای زیست شناختی به افراد است .
میلر نشان داد نظام اعصاب خود مختار را میتوان با استفاده از پسخوراند مناسب به طور عامل شرطی نمود و بنابراین نظام اعصاب خود مختار بر خلاف نام آن چندان هم خود مختار نیست .
به طور کلی دریافت پسخوراند چه از محیط و چه از خود بدن برای سازگاری زیستی انسان ، امری بنیادی است همچنین دوام تعادل حیاتی و رفتار عصب مزاجی از طریق حلقه های پسخوراند یا نظامهای مهار خود مختار تنظیم میگردد پسخو راند زیستی نوعی خاصی از پسخوراند است که اطلاعات مربوط به فرایندهای زیر آستانهای بیولوژیکی ( زیستی ) یا فیزیولوژیکی ) بهنجار را به صورت اطلاعات برونی و محسوس در اختیار فرد قرار میدهد .
روشهای پسخوراند زیستی : با استفاده از ابزارهای مختلف مراجع اطلاعاتی درباره وضعیت کارکردهای زیستی به ظاهر غیر ارادی خود مانند حرارت پوست قابلیت هدایت الکتریکی پوست ، تنش عضلانی ، فشار خون ، ضربان قلب و فعالیت امواج مغز دریافت میکند سپس به مراجع یاد میدهند یک یا چند پسخوراند ازاین حالتهای زیستی را که در نشانه های بیماری او موثرند تنظیم کند مثلاً ممکن است با استفاده از توانایی بالا بردن حرارت دستهای فرد بتوان فراوانی سر دردهای میگرنی ، تپش قلب یا آنژین قفسه سینه را تقلیل داد سازو کار فرضی این فرایند کاهش فعالیت سمپاتیک و افزایش خود نظم جویی ارادی عروقی و اشخاص مستعد است .
نوع ابزار مورد استفاده در پسخوراند زیستی به نوع مراجع و نوع بیماری خاص او بستگی دارد موثر ترین ابزارها عبارتند از موج نگار عضلانی ( EMG) که پتانسیلهای الکتریکی الیاف عضلانی را اندازه گیری میکند موج نگار مغزی ( EEG) که امواج القایی را که در حالت آرامش به وجود می آیند می سنجد و پاسخ گالوانیک پوست ( GSR) که قابلیت هدایت الکتریکی پوست را در مدت تنش (به دلیل انقباض عروقی پیرامونی حاصل ) اندازه گیری میکند .
پسخوراند زیستی و درمان ترس و اضطراب : روش پسخوراند زیستی به وفور برای درمان تر س و اضطراب مورد استفاده قرار گرفته است . برای این کار ابتدا باید اضطراب و ترس برای مراجع توصیف و سپس دقیقاً‌مورد سنجش و اندازه گیری قرار گیرد .
مطالعات زیادی نشان میدهند که مثلاً‌وقتی بالا بودن ضربان قلب اصلی تری مولفه پاسخ اضطرابی است درمان با پسخوراند زیستی در کنترل آن موثر است همچنین وقتی این مولفه راتنش عضلانی به خود اختصاص میدهد درمان با پسخوراند ( EMG)‌مفید است (گاچل و پرایس ، 1979) درمان با پسخوراند ( EMG) برای مهار اضطراب ابتدا توسط بادزینسکی در سال 1967 به کار رفته است بادزینکسی بیان میدارد که ما ابتدا کار رابا مراجعی شروع کردیم که نمی توانست با روش آموزش مختصر ولپی ـ جاکوبسون که در مانگران به کار میگرفتند به تنش زدایی برسد در طول دوازده سال ما با انواع مراجعینی که به طور مزمن مضطرب بودند کار کردیم نتیجه کلی این بود که در اثر کسانی که از اضطراب تعمیم یافته رنج میبردند پسخوراند زیستی ، افراد را به سطوح قابل قبولی از آرامش میرساند اما بعداً دریافتیم که ترکیب پسخوراند ( EMG) تعیین دستورالعمل تمرین خانگی روزانه به طور متوسط و کاهش اضطراب مزمن مفید و موثر خواهد بود .
مراقبه متعالی (TM)
ایجاد تغییر در حالت هشیاری به وسیله روشهایی مثل یوگا و ذن به وسیله یک راهب ارزش درمانگر ی آنها را از طریق یادگیری این فنون مطرح کرده است مراقبه متعالی ( تی ام ) یک فن تنش زدایی است که بر تکرار مرتب یک کلام مقدس ( مانترا) مبتنی است این شیوه به شکل کنونی را فردی به نام ماهاراشی ماهیش یوجی به دنیای غرب معرفی کرده است این فن بسیار ساده است فرد در یک مکان راحت و با چشمان بسته ، به مدت بیست دقیقه دو بار در روز درباره یک لغت سانسکریت ویژه یا مانترایی که توسط یک مراقبه گر که معلم این فن است به فرد داده میشود فکر میکند
مراقبه انواع مختلفی دارد بعضی از آنها تنها یک قسم مانترا و بعضی انواع مختلفی مانترا را به کار میگرند مراقبه متعالی در ایالات متحده و اروپا عمومیت خاصی یافته است موفقیت این شیوه در بعضی موارد به خاطر ساده بودن آن و گاهی به دلیل ویژگی معنوی و حالت روحانی خود ماهاراشی بوده است همچنین برخی فنون مراقبه فعال مستلزم این است که شخص تلاش جدی برای تمرکز روی یک چیز مشخص داشته باشد و در برخی دیگر شخص غیر فعال است و ذهن او درگیر با یک موضوع یا با هیچ موضوعی نمیگردد و هدف تنها رسیدن به یک حالت آرام درونی است
در جریان تی ام تغییرات نسبتاً با دوام و ثابتی به سرعت در مقایسه با دیگر شیوه ها و تمرینها در مراقبه کننده به وجود می آید .
بطور کلی مراقبه منظم و مداوم حتی اگر تنها چند دقیقه در هر روز انجام شود از نظر کاهش تنیدگی چهار نتیجه اساسی و حیاتی دارد ( فونتانا 1990)
1. فرایند توجه کردن را بهبود میبخشد و تمرکز را افزایش میدهد
2. مهار انسان را در پردازش افکار خود افزایش میدهد
3. توانایی دستکاری هیجانات را افزایش میدهد
4. به تنش زدایی بدن کمک می کند
روی آورد روان ـ پویشی
کمک به مراجعان به منظور درک و حل رویداد ها ی گذشته ، محور اصلی این شیوه درمانگری را تشکیل میدهد این درمانگران با استفاده از روشهایی مانند همخوانی آزاد و تفسیر های کم و بیش القا کننده کوشش میکنند تا مراجعان را در بازشناسی کشاننده های عمقی ، نیازهای و تعارضهایی که زیر بنای هیجانها و رفتارهایشان قرار دارند یاری دهند و انتظار دارند که این هشیاری به بهبود آنها منجر شود
روان تحلیل گری سنتی
در روان تحلیل گری سنتی سعی میشود تا ترس مراجعان از کشاننده های بن کاهش یابد و توانایی مهار کردن موفقیت آمیز این کشاننده ها در آنها ایجاد گردد در خلال تحلیل بزرگسالان تعارضها و مسایلی که در نخستین روابط موضوعی دوره کودکی وجود داشته اند به چهار چوب رابطه با درمانگر انتقال می یابند (روان آزردگی انتقال)گسترش روان آزردگی انتقال بر اساس موضع فعل پذیرانه درمانگر تسهیل میشود و وی براساس تحلیل محتوای این انتقال به بیمار کمک میکند تا به بینش دست یابد و به حل مسائل خود نایل شود .
روان تحلیل گران کودک کوشش کرده اند تا از اصول حاکم بر روان تحلیل گری بزرگسالان به منظور درمان کودکان سودجویند اما از آنجا که ظرفیت کودکان در قلمرو تفکر و تحلیل احساسات و انگیزه هایشان محدود است ، و طراز عقلی ، زبانشناختی و عاطفی آنها نیز کاملاً متفاوت است ، عمه روان تحلیل گران دراین باره اتفاق نظر دارند که در تحلیل کودکان باید از فنون متفاوتی استفاده شود ضمن آنکه درمانگر باید از موضع فعل پذیر خود صرف نظر کند و به گونه ای فعالتر در فرایند درمانگری مداخله نماید بدین ترتیب تحلیل گران کودک به جای آنکه از کودکان بخواهند تا به بیان مسائل خود بر اساس همخوانی آزاد بپردازند با استفاده از روشهایی مانند بازی ، ترسیم ، نقل قصه ها یا ایفای نقشها ، کودک را به بیان تعارضها و احساسات خود به گونه ای غیر مستقیم وادار میکنند .
تحلیل سنتی در کودکان
بازی درمانگری : گرچه بین روان تحلیل گران درباره تفاوت سطح وشیوه بیان کودکان ، اتفاق نظر وجود دارد با این حال در مورد چگونگی رابطه بین بازی و همخوانی آزاد ، روش تفسیر تعارضها وو جود یک روان آزردگی انتقال در خلال کودکی ، تضاد عقیده مشاهده میشود تضادی که انعکاس آن در آثار ملانی کلاین و آنا فروید آشکارا قابل مشاهده است .
کلاین اصطلاح بازی درمانگری را به منظور توصیف یک فرایند درمانگری که بازی کودک را معادل همخوانی ازاد تلقی میکند به کار برده است و عقیده دارد که کودک خیالپردازیها ، امیال و تجربه های کنونی خود را به گونه ای رمزی در بازیهای خویشتن بیان میکند چرا که بازی مهمترین شیوه بیان اوست و عناصری که درآن آشکار میشوند مشابه عناصری هستند که در خوابدیده های بزرگسالان مشاهده میگردند و بنابراین میتوان در خلال فرایند تحلیل گری کئدکان خردسال به تفسیر این داده ها پرداخت همچنین کلاین وجود روان آزردگی انتقال را در خلال تحلیل گری کودکان میپذیرد .
آنا فروید بازی کودک را معادل تداعی آزاد در روان تحلیل گری بزرگسالان نمیداند و گرچه براین باور است که کودک افکار ، احساسات و هیجانهای خود را به وسیله بازی بیان میکند اما عقیده دارد که رفتار کودک در خلال بازی همواره به منزله بیان رمزی تعارضهای او نیست و میتواند دلمشغولیهای کنونی وی را نیز بیان کند و از اینجاست که تفسیر آن به عنوان تعارضهای هیجانی خاص یا سازش نایافتگیهای وی دارای ارزش اندگی ا ست در حالی که به منزله شیوه اصلی بیان کودک دارای ارزش عاطفی غیر قابل انکاری است و میتواند اضطراب عینی و نورزی را در وی کاهش دهد .
اضطراب عینی مولود ترس از جهان برونی است جهانی که کودک خود را در برابرآن ناتوان می بیند بازی با ایجاد تصور قدرت و توانایی مهار کردن دنیای برونی اضطراب عینی را کاهش میدهد کودک در خلال بازی دنیای گسترده و فراتر از حد ظرفیت خود را به جهانی کاهش میدهد که توانایی دستکاری آن را دارد وبدین ترتیب تصور سلطه بر دنیای برونی به طور موقت در وی ایجاد میشود .
باید گفت که موضع آنا فروید درباره همخوانی آزاد تفسیر و روان آزردگی انتقال در حد گسترده ای توسط روان تحلیل گران معاصر ، پذیرفته شده است هدف اصلی تحلیل کودک مانند تحلیل بزرگسالان ، ایجاد تغییر در شیوه ارتباطی و ساختهای بنیادی شخصیت ( بن من فرامن ) است تا بتوانند به گونه ای موزون عمل کنند در تحلیل کودک ، عواملی مانند (من ) رشد نایافته بیمار ناتوانی وی در به کاربردن درون بینی به منزله تداعی آزاد و گرایش وی به مواجه به تعارض ازراه عمل بیش از فکر ، غالباً موجب میشوند که عناصر دیگر رابطه تحلیلی ، نقشی گسترده تر ایفا کنند این عناصر شامل به لفظ درآوری و توصیف افکار سرکوب نشده گسترده تر ایفا کنند این عناصر شامل به لفظ درآوری و توصیف افکار سرکوب نشده ، تلقین مستقیم تحلیل گر ، تصحیح تجربه های هیجانی ناشی از رابطه کودک با تحلیل گر به عنوان یک بزرگسال اهل تفاهم و دستکاری محیط کودک بر اساس توصیه های تحلیل گر بخ والدین هستند .
درمانگری روابط موضوعی
از دیدگاه نظریه پردازان روابط موضوعی تعامل کودک با مادر مهمترین تعیین کننده تحول روانشناختی محسوب میشود .
درمانگران روابط موضوعی که اختلالهای اضطرابی را ناشی از نابسامانیهای این روابط میدانند به بیماران مضطرب کمک میکنند تا به درک و حل اضطرابی که ناشی از مسائل ارتباطی دوره کودکی است نایل شوند .
درمانگریهای انسانی نگر و هستی نگر
درمانگران انسانی نگر و هستی نگر نیز مانند درمانگران روان پویشی در قلمرو و درمان همه اختلالها از روشهای مشابهی سود میجویند
انسانی نگرهایی که مراجع را محور کار خود قرار میدهند کوشش میکند تا توجه مثبت بی قید و شرط و هم احساسی خود را نسبت به او نشان دهند و انتظار دارند که چنین جو توام با توجه و پذیرش کامل بتواند ایمنی لازم را برای بازشناسی نیازهای ذاتی افکار و هیجاناتش در وی ایجاد کند هدف اصلی این درمانگران کمک به مراجع به منظور آزمودن خویش است تا بدین وسیله بتواند به گرایشهای فطری خود اعتماد کند و در مواجه با خویشتن ، آسوده خاطر وصدیق باشد این متخصصان بر این باورند که بدین ترتیب ، اضطراب یا دیگر نشانه های نارسا کنش وری روانشناختی وی کاهش خواهند یافت .
درمانگری هستی نگر به بیمار به منزله مجموعه ای از کشاننده ها ، مکانیزمهای دفاعی و خیالپردازیها نمی نگرد بلکه وی را شخصی میداند که معنای وجودی خود را جستجو میکند بنابراین بیش از آنکه سرکوب گری یا ناهشیاری را مبنی استدلال خود قرار دهد بر نیرو های بالقوه فرد آدمی تاکید دارد و بیش از آنکه به تبیین و تفسیر بپردازد برای احساس فرد و هم احساسی با وی مزیت قائل است بنابراین روانشناسی هستی نگر به صورت یک فن درمانگری نیست بلکه روش را در سطح دوم قرار میدهد و بر کیفیت حضور درمانگر و توجه وی نسبت به شیوه های بیان ارتباطی ( حالتهای چهره ، حرکات ، لحن صدا ... ) در بیمار ، تاکید می ورزد پس اگر نمی توان از یک درمانگری هستی نگر سخن به میان آورد میتوان به وجود نوعی نگرش خاص نسبت به مراجع اشاره کرد :
نخستین نکته این است که روانشاسی هستی نگر ، روان آزردگی را به عنوان یک روش سازش برای حفظ انسجام درونی در نظر گرفته و براین باور است که در فرد روان آزرده به موازات نیاز به حفظ خویشتن ،‌تایید خود و تمایل به تعاون نیازهای دیگری وجود دارند که قربانی نیاز آمرانه به احساس ایمنی میشوند .
نکته دوم اهمیتی است که این دیدگاه برای هشیاری فرد نسبت به خود قائل است چرا که یکی ازعوامل تعیین کننده زندگی فردی ظرفیت فراتر رفتن از موقعیتهای کنونی و نظر افکندن به خود به منزله عنصری در جهان است و درمانگر باید این هشیاری نسبت به خود را در مراجع گسترش دهد .
بدین ترتیب درمانگری هستی نگر یک تجریه پالایشی است که در آن فرد با تعارضهای درونی خود مواجه میشود ، گرایشهای مخرب ونیروهای خلاق خویشتن را کشف میکند احساس میکند که موجودیت و نیروهای بالقو وی مورد تایید قرار گرفته اند و میتواند به عنوان یک انسان آزاد مستقل و توانا مسیر خود را انتخاب کند و به گونه ای که هست جلوه گر شود
درمانگری تعقلی ـ هیجانی (‌الیس )
این روش غالباً در مورد مبتلایان به اضطراب به کار رفته است درمانگرانی که از این روش سود می جویند به مراجعان کمک میکنند تا باورهایی که چنین اضطراب را در آنها ایجاد کرده تغییر دهند گرچه پژوهشهای تجربی معدودی در این قلمرو انجام شده اند اما توانسته اند اثر بخشی محدود این روش درمانگری را در کاهش اضطراب برجسته سازند .
روش شناختی دیگری برای درمان اختلالهی اضطرابی توسط بک فراهم شده است بک بر این باور است که تصور خطرهای قریب الوقوع در زیر بنای معتقدات مبتلایان به اضطراب قراردارد و در صورتی که این افراد بخواهند خود را از احساسات اضطرابی رها سازند باید این معتقدات تغییر داده شوند .
با استفاده از این روش که تا اندازه ای نظامدار تر از روی آورد الیس است درمانگر به مراجع کمک میکند تا افکار خودکار یعنی تصاویر یا افکاری را که بر انگیزاننده اضطراب هستند بازشناسد منطق و باورهای غلطی را که در زیر بنای این افکار قرار دارند مشاهده کند واعتبار آنها را به آزمون بگذارد وقتی بیمار بتدریج به نادرست بودن افکار وباورهای خود پی میبرد ، انتظار میرود که کمتر مستعد دیدن خطر در جایی باشد که وجود ندارد .
روشهای مهار تنیدگی
پاره ای از متخصصان بالینی بر این باورند که افراد مبتلا به اختلال اضطراب تعمیم یافته هرگز نیاموخته ا ند که چگونه اضطراب خود را در موقعیتهای تنیدگی زا مهار کنند ، بنابراین مهارتهایی را به مراجعان می آموزند تا با استفاده از آنها در موقعیتهای تنیدگی مانعی در راه تجلی اضطراب مهار نشده خود ایجاد کنند متداولترین روش های مهار یا اداره تنیدگی ، روشهای خود آموزش دهی ، تنش زدایی و پسخوراند زیستی هستند .
درمانگری رفتاری ـ شناختی مایشن بام
اهداف و مراحل تنیدگی زدایی
به طور اختصاصس ترین آموزش تنیدگی زدایی برای رسیدن به هدفهای زیر طراحی شده است .
1. آموزش به مراجعین درباره ماهیت تعاملی تنیدگی . مقابله با آن .
2. آموزش به مراجعین برای خود نظارتگری افکار سازش نایافته ، تصورات ، احساسات و رفتارها به منظور تسهیل ارزیابیهای سازش یافته .
3. آموزش حل مشکل به مراجعین به معنی تعریف مشکل پیامد پیش بینی ، تصمیم گیری و ارزشیابی
4. سرمشق دادن و تمرین کنش مستقیم مهار هیجان و تمرین مهارتهای مقابله ای و خود مهارگری
5. آموزش مراجعین به منظور استفاده از پاسخهای سازش نایافته وبه عنوان نشانه هایی برای به کارگیری خزانه های مقابله ای
6. ارائه فزاینده شیوه های عملی تصویر سازی آزمایشگاهی وتمرین رفتاری و تکالیف تدریجی به طور واقعی به منظور پرورش و تقویت مراجعین واستفاده از خزانه های مقابله ای آنها .
7. کمک به مراجعین برای کسب دانش کافی ، خود فهمی و مهارتهای مقابله ای برای تسهیل راههای دستکاری موقعیتهای پرتنیدگی مورد انتظار .
برنامه آموزش تنیدگی زدایی به منظور درمان و پیشگیری در گروههای وسیع و متنوعی از جمعیتهای بالینی و غیر بالینی به کار رفته است آموزش تنیدگی زدایی با توجه به مشکلات افراد زوجها و گروهها از نظر زمان متنوع است یعنی طیف آن از آموزش کوتاه یک ساعتی برای بیمارانی که تحت عمل جراحی قرار میگیرند تا چهل جلسه یک ساعتی برای بیماران روان پزشکی ویا بیماران دارای مشکلات بالینی مزمن همانند کمر درد گسترده است در اغلب موارد آموزش تنیدگی زدایی شامل 12-15 جلسه است که جلسات تقویت مثبت وپیگیری در طول یک دوره شش ماهه پس از اتمام دوره آموزشی را در پی دارد .
بدیهی است شیوه مدیریت سه مرحله آموزش تنیدگی زدایی ) مفهوم سازی ، اکتساب مهارتها و تمرین کاربرد و پیگیری مستمر ) بستگی به طول مدت درمان و ماهیت گروه دارد محتوای مرحله مفهوم سازی مهارتهای ویژه ای است که باید آموزش داده شود و ماهیت مرحله کاربرد با توجه به مشکلات جمعیت آماج آماده میگردد در حقیقت در اشکال آموزشی همپوشی کافی برای گروههای مختلف وجود دارد .
آموزش تنیدگی زدایی شامل سه مرحله است که با نامهای گوناگونی مشخص شده اند در ابتدا این سه مرحله را تعلیم ، تمرین و کاربرد نامگذاری کردند ولی دیری نپایید که آشکار شد کل روش آموزش تنیدگی زدایی ماهیت تعلیمی دارد و بنابراین نامگذاری فوق موجب سوء تفاهم میشود بعدها مرحله ابتدایی را مرحله مفهوم سازی نامیدند زیرا این مرحله بر ایجاد یک رابطه همکارانه با مراجعین کمک به آنها برای بهتر فهمیدن ماهیت تنیدگی و تاثیر آن بر هیجانها و عملکرد وسپس مفهوم سازی مجدد آن متمرکز است مرحله دوم را مرحله اکتساب مهارتها نامیدند که طی آن مراجعین با انواه مهارتهای مقابله ای آشنا میگردند و سپس آنها را ابتدا در کلینیک و بعد بتدریج در محیط واقعی تمرین میکنند البته این نکته را نباید نادیده گرفت که برخی از مراجعین مهارتهای مقابله ای خاص در خزانه رفتاری خود دارند ولی عوامل بین فردی یا درون فردی مانع اجرای این مهارتها میشوند گاهی اوقات وظیفه درمانگر این است که با همکاری مراجعین به شناسایی ، درک ورفع عوامل بازدارنده این مهارتها بپردازد مرحله سوم را مرحله کاربرد و پیگیری مستمر نامیدند که نشان دهنده اهمین نقش جلسات تقویتی و پیگیری به منظور پیشگیری از عود مجدد است این مرحله شامل دو قسمت است یعنی هم کار در آزمایشگاه و هم رویارویی تدریجی باواقعیت .
انعطاف پذیری و انتقال پذیری یکی دیگر از نقاط قوت آموزش تنیدگی زدایی محسوب میگردد هدفهای آموزش ممکن است با گذشت زمان تغییر کنند به عنوان مثال در اموزش تنیدگی زدایی برای بیماران جسمانی در ابتدا ممکن است هدف درمان کاهش نشانه باشد ولی با گذشت زمان هدفهای درمان هم برای بیمار و هم برای اعضاء خانواده اش تغییر کنند یعنی به صورت حل تعارضهای زناشویی ویا سازگاری مجدد حرفه ای درآیند در خلال این تغییرات مجدداً سه مرحله آموزش باید از سر گرفته شوند شایان ذکر است که سه مرحله مذکور بتدریج و در پی هم اراوه نمیشوند چرا که این مراحل غالباً با یکدیگر همپوشانی دارند .
درمانگر تمامی تلاش خود را بر یک فن خاص متمرکز نمیکند بلکه از میان فنون مختلف یکی را کخ مناسب بیشتری دادر انتخاب میکند در خلال آموزش ارزشیابی مجدد و تجدید نظر در اهداف همزمان صورت پذیرد .
درمانگری شناختی ـ رفتاری
1. رفتار به طور دو جانبه توسط افکار و احساسات فرایندهای فیزیولوژیک و پیامدهای حاصل از آن در مراجع تعیین میشود .
2. شناختها به وجود آورنده مشکلات هیجانی نیستند بلکه بیشتر بخش از یک فرایند درون فعال ساز پیچیده اند
3. وظیفه اصلی درمانگر شناختی رفتاری کمک به مراجعین است تا دریابند که چگونه واقعیتهای زندگی را خود میسازند و تفسیر میکنند .
4. درمانگری شناختی ـ رفتاری به مساله از دیدگاه خاص خود می نگرد دیدگاهی که با واقعیت نگری یا عینیت نگری منطبق است .
5. یک وجه برجسته درمانگری شناختی ـ رفتاری تاکید بر همکاری و فرایندهای اکتشافی است .
6. پیشگیری از عود بعد اصلی درمانگری شناختی ـ رفتاری را تشکیل میدهد .
7. درمانگری شناختی ـ رفتاری ارتباط شاخص بین درمانگر و مراجع به منظور دستیابی به فرایند تغییر را گسترش میدهد ابعاد ارتباطی مهمی که راجرز مورد تاکید قرارداده است همانند مهارت همدلی و گوش دادن اهمیت ویژه ای دارد .
8. هیجانها نقش مشخصی در درمانگری شناختی ـ رفتاری ایفا میکنند .
9. امروزه درمانگران شناختی ـ رفتاری بر فرایند درمانگری این روش در جهت هدایت زوجهت و خانواده ها تاکید دارند .
10. درمانگری شناختی ـ رفتاری میتواند در قلمرو و پیشگیری و درمان به کار بسته شود.
به طور کلی شیوه تنیدگی زدایی فن سودمندی است که به مراجعین می آموزد چگونه به طور موثر با تنیدگی مقابله کنند ( مایشن بام 1985) این برنامه آموزشی شامل موارد زیر است :
1. کمک به مراجعین به منظو

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  48  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شیوه های درمانگری اضطراب

دانلودمقاله کامل بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب

اختصاصی از فایل هلپ دانلودمقاله کامل بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله کامل بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و
میزان اضطراب در دانشجویان پسر و دخترمقدمه:
رویکرد شناختی و روانی شناسی امروزه مورد توجه بسیار قرار گرفته است وبیشتر از هر رویکرد دیگری مورد تجربه واقع می شود.
رویکرد شناختی معتقد است که ریشه رفتارهای انسان در نوع تفکر و نگرش وطرز تلقی می گوید:
‌«نخستین اصل شناخت گرایی است که حال انسان نتیجه شناخت ها و تفکرات اوست.» با استفاده از تئوری ABC درمان شناختی- رفتاری پیشرفت بسیار زیادی از دهه 1970 تاکنون داشته است و اکنون یکی از رایجترین اشکال درمان روان شناختی است (الیس، 1991،ص2) عبارت زیر نیز توضیحی از این موضوع توسط الیس است. «در سالهای اخیر روان درمانیهائی که گرایش شناختی دارند. نه فقط به دلیل پژوهش هایی که اثر بخشی آن را تأئید کرده اند، بلکه به دلیل شهرت عامی که یافته اند، موفقیت زیادی داشته اند و سهولت گرایش شناختی در درمان مستقیم باعث شده است که این شیوه نسبت به سایر شیوه ها مطبوعتر و کمتر تهدید کننده باشد. (الیس، 1989، ص3)
صدها مطالعه در تحقیقی کنترل شده نشان داده اند که RET و CBT مقایسه با سایر روش های روان درمانی به طور معنی دارتری به مراجعان کمک کرده اند تا کمتر پریشان باشند.

چند ده مطالعه دیگر نشان داده اند که آزمون هایی که برای سنجش باورهای غیر منطقی و نگرش مختل بر اساس تئوری ABC ساخته شده‌اند، به طول معنی داری گروه های پریشان و گروه های افراد کمتر پریشان را از یکدیگر متمایز می سازد. (بایسدن 1980، دیجیوسپی، میلروترکسر 1959، الیس، 1979، هرلن و بمیس 1981، شوارتس،1982، وودز به نقل از الیس، 1991 ص2).
اساس شکل گیری نظریه منطقی-هیجانی ارائه مدل ABC درباره پریشانی هیجانی است (الیس 1962 الیس، a1997، b1977 به نقل از الیس، 1991 ص 3) بر اساس این رویکرد پیامدهای هیجانی پریشان کننده (Cها) به طور مستقیم از وقایع فعال ساز (Aها) پیروی نمی کنند.
بلکه تاثیر وقایع فعال ساز بر پیامدهای هیجانی به وسیله باورهای شخص (Bها) تحت تاثیر قرار می گیرد. الیس (شفیع آبادی،1373، ص 126-122) بر مجموعه ای از باورها تاکید می کند.
که فرض می شوند رایجترین منبع های پریشانی هیجانی باشند. این باورها مشتملند:
1- اعتقاد فرد به این که لازم و ضروری است که همه افراد دیگر جامعه او را دوست بدارند و تاییدش کنند.
2- اعتقاد به اینکه لازمه احساس ارزشمندی وجود حداکثر لیاقت، کمال و فعالیت شدید است.
3- اعتقاد فرد به اینکه گروهی از مردم بد و شرور هستند و باید به شدت تنبیه شوند.
4- اعتقاد فرد به اینکه اجتناب و دوری از بعضی مشکلات زندگی و مسئولیت های شخصی فرد، آسانتر از مواجه شدن با آنهاست.
5- اعتقاد فرد به اینکه اگر حوادث و وقایع طوری نباشد که او می خواهد. بی نهایت ناراحتی و بیچارگی می آورد.
6- اعتقاد فرد به اینکه بدبختی و عدم خشنودی او به وسیله عوامل بیرونی به وجود آمده است.
7- اعتقاد فرد به اینکه چیزهای خطرناک و ترس آور موجب نهایت نگرانی می شوند و فرد همواره باید کوشا باشد تا امکان به وقوع پیوستن آنها را به تاخیر بیاندازد.
8- اعتقاد فرد به اینکه باید متکی به دیگران باشد و بر انسان قویتر تکیه کند.
9- اعتقاد فرد به اینکه تجارب و وقایع گذشته و تاریخچه زندگی تعیین کننده مطلق رفتار کنونی هستند و اثر گذشته را در تعیین رفتار کنونی به هیچ وجه نمی توان نادیده انگاشت.
10-اعتقاد به اینکه انسان باید در مقابل مشکلات و اختلالات رفتاری دیگران کاملا برآشفته و محزون شود.
11- اعتقاد فرد به اینکه هر مشکلی همیشه یک راه حل درست و کامل فقط یک راه حل وجود دارد و اگر انسان بدان دست نیابد بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود.
الیس می گوید این باورها منجر به این می شوند که افراد وقایع را بسیار ناراحت کننده تلقی کرده و مطابق با آن پاسخ خواهند داد این مدل اساسی محرک بزرگی برای دیدگاه شناختی که به رفتار درمانی و زمینه های وابسته مربوط می شوند، بوده است (الیس 1977)
اساساً این باورها غیر منطقی تحت چهار عنوان قرار می گیرند:
1- باور وحشتناک بودن
2- باور مربوط به تحمل ناکامی پائین
3- تقاضاها یا خواسته های مستبدانه
4- ارزیابی از خود به صورت کلی
هدف پژوهش حاضر این است که با توجه به نظریه الیس نشان دهد تفکرات غیر منطقی حاکم بر فرد می تواند میزان اضطراب فرد ارتباط داشته باشد.
بیان مسئله
انسان عصر ما به دنبال آرامش روانی است. دنیای امروز با پیچیدگی ها و ویژگی های خاص فرهنگ ماشینی انسان را درگیر و دار اضطرابهای کشنده ای قرار داده است که چهره زندگی را رنگ بس نازیبا زده و آن را غیر قابل تحمل ساخته است. آرزوی هر انسانی آرامشی است که بتواند در آن مسیر زندگی خود را به سوی سعادت طی کند و اضطراب سدی است محیط بر انسان و محاط در انسان که سراسر حیات درون و بیرون او تحت تاثیر خود قرار داده است و این سوال برای هر یک از ما مطرح است که ریشه اضطراب های انسان در چیست؟ و چگونه می توان به مقابله با آن پرداخت؟ با توجه به اینکه هر یک از مکاتب روان شناسی انسان و مشکلات او را از دریچه ای خاص مورد مطالعه قرار می دهد، بر اساس دیدگاه خود راه حل هایی برای مشکلات او مطرح میکند.
اساس طبقه بندی روان درمانی، تمرکز درمان بر روی یکی از جنبه های عملکرد روان میباشد. این سه جنبه عبارتند از رفتار، عواطف و تفکر.
رفتار درمانی با تمرکز بر تئوری یادگیری و تغییر رفتار معتقد است که تمام رفتارها حاصل یادگیری است درمان عاطفی، عواطف متعارض و اظهار نشده فرد را ریشه مشکلات روانی می داند. و درمان بر اساس تفکر معتقد است که رفتار بر اساس معنی که فرد به حوادث و پدیده ها می دهد شکل می گیرد و تغییر می کند.
این پژوهش بر اساس روش درمان عقلانی- عاطفی RET ) الیس 1970 و (Elis پی ریزی و دنبال شده است).
الیس معتقد است که: دو اضطراب و اختلالات عاطفی نتیجه تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی هستند به نظر او افکار و عواطف کنشهای متناوب و جداگانه ای به شمار نمی آیند.
انسان به وسیله اشیای خارجی مضطرب و آشفته نمی شود بلکه دیدگاه و تصوری که از اشیا دارد موجب نگرانی و اضطراب وی می شوند. تمام مشکلات افراد از تفکرات موهومی سرچشمه می گیرند که از نظر تجربی معتبر نیستند. (ناصری، شفیع آبادی1365).

سوال تحقیق:
1- آیا رابطه ای بین سطح تفکرات غیر منطقی و میزان اضطراب وجود دارد؟
ضرورت تحقیق:
کلی می گوید: اختلال روانی عبارت است از استفاده از ساختارهای ذهنی که عدم صحت و کارایی آنها به اثبات رسیده است (شاملو 1368)
اضطراب مفهوم اساسی در همه نظریه های شخصیت و یکی از عوامل مهم در اختلالات رفتاری است. مطالعاتی که در زمینه هایی غیر از آسیب شناسی روانی، به ویژه در حیطه یادگیری و ادراک انجام گرفته نشان می دهد که تاثیر اضطراب فراتر از موارد بالینی بوده است (اسپیلبرگر 1996).
حدود 5 تا 20 درصد از مردم ممکن است از اضطراب حاد یا مزمن ناراحت باشند و زنها دوبار بیشتر از مردها از این اختلال در عذابند. (احمدی 1368)
همچنین گفته می شود که حدود 10 تا 14 درصد مراجعین به متخصصین قلب مبتلایان به نوروز اضطراب هستند.) (توحیدی،1364).
با توجه به اهمیت موضوع تفکر و گستره و حاکمیت آن در زوایای زندگی از طرفی و اهمیت موضوع اضطراب به عنوان ریشه اساسی همه بیماری های نوروتیک (فروید،1369) از طرف دیگر لازم به نظر می رسد که جایگاه تفکر در ایجاد اضطراب مشخص شود تا بتوان از نحوه های تفکر اضطراب زا پیشگیری کرده و به اصطلاح آن بپردازیم.
اهداف پژوهش
1- بررسی ارتباط تفکرات غیر منطقی یا اضطراب
2- معرفی شیوه عقلانی- عاطفی الیس به عنوان یک شیوه درمانی
فرضیه:
1-هرچه تفکرات غیر منطقی در فرد بیشتر باشد میزان اضطراب در فرد بالاتر است.
تعریف عملیاتی واژه ها
تفکر:
ونیکه معتقد است که تفکر به انعکاس، تعمق، عقیده، اندیشه، قضاوت یا خیال پردازی و به آنچه در ذهن می گذرد اطلاق می شود و از دیدگاه روان شناختی تفکر عبارت است از: سازمان یافتگی و دوباره یابی آموخته های گذشته در موقعیت کنونی.
تفکر منطقی:
اسمیت و هرلینش (1371) تفکر منطقی را با اندیشیدن مترادف می دانند و معتقدند که تفکر منطقی با دیگر انواع تفکر از این جهت که به وسیله هدفی (حل مسئله) کنترل و هدایت می شود تفاوت دارد.
تفکر غیر منطقی:
شفیع آبادی (1368) می نویسد: تفکر غیر منطقی از نظر الیس همان اندیشه باطل وهمی و خیالی می باشد که منجر به بروز اختلالات روانی می گردد.
در این تحقیق غیر منطقی آن چیزی است که از طریق تست سنجیده می شود.
اضطراب:
پریشانی در عین حال روانی و بدنی که در اثر ترسی مبهم و احساس نا ایمنی و تیره روزی در فرد آدمی به وجود می آید. معمولا اصطلاح دلهره را به حسهای بدنی که با اضطراب همراهند اختصاص می دهند. (منصور، دادستان راد:1365)
اضطراب در این پژوهش: آن چیزی است که از طریق تست (40 سوالی) اضطراب کامل سنجیده می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


زمینه مسئله
مقدمه
در این بخش زمینه ای بر روان درمانی و تئوری ها و تحقیقات انجام شده در رابطه با مسئله تحقیق (ارتباط تفکرات غیر منطقی با بروز حالات اضطراب) مورد بحث قرار می‌گیرد.
بشر در ابتدا امراض روانی را پدیده ای ماورا الطبیعه می دانست و از طریق جن گیری به درمان امراض می پرداخت. مثلا جمجمه را سوراخ می کرد و روح پلید را آزاد می کرد.
بقراط (460 تا 370 قبل از م) با تئوری های تازه خود اساس این علم را پایه ریزی کرد. او مرکز فعالیت های بشر را مغز می دانست و اختلال در آن را سبب بروز امراض روانی می دانست.
تلاشی که از زمان بقراط شروع شده بود به وسیله آریتوس Aritus و سورانوس Soranus ادامه یافت اما با مرگ یکی دیگر از علمای آن زمان به نام گالن Gallen (110-130 ق.م) متوقف ماند.
دانشمندان و حکما حالات نوروتیک را از روزگاران باستان می شناخته اند ملای رومی در مثنوی قصه کنیزکی که دچار سودای عشق شده بود را می گوید که چگونه ناکامی و محرومیت حالاتی از بیماری روانی را در او ایجاد کرده بود. طبیب الهی با پرستش و پاسخ نخست از ممالک شهرها و کوی و برزن نام می برد تا به دیار معشوق می رسد و سپس نام معشوق را جستجو می کند و با تدبیر حکیمانه کنیزک را درمان می کند.
بیانات دانشمندان اسلامی چون بوعلی سینا درباره ادراک، احساس، عواطف که برای تبین آنها از زیر بنای زیستی استفاده های دقیقی انجام شده و متاسفانه به دلیل عدم آگاهی دانش پژوهان مسلمان و یا شاید سهل انگاری آنان نادیده گرفته شده است میدان بزرگی از تحقیق را در این زمینه پیش رو قرار می دهد.
در قرن شانزدهم شخصی به نام وایوز Vives یک قرن قبل از هایز و سه قرن قبل از فروید درباره افکار و تاثیر عواطف بر آن بحث می کرد و این نوشته ها شباهت بسیاری با نوشته های فروید دارد. پاراسلوس Paraceluses و وایر Weyer نیز سعی بر جدائی روان شناسی طبی از الهیات کردند.
در قرن نوزدهم هر چند در زمینه آناتومی و فیزیولوژی اعصاب پیشرفت محسوسی روی داد هنوز توسعه روان شناسی در اختیار فلاسفه ای چون: بیکن (قرن 17) دکارت قرن 18 هابز، مالبوانش و اسپینوزا بود.
در1796 م. ویلیام توک Tuke بیمارستانی در انگلستان ترتیب داد و فیلیپ پینل pinel در قرن 18 ریاست بزرگترین بیمارستان روانی فرانسه را به عهده گرفت و فرایک Fricke در سال 1795 در آلمان گامهایی در همین زمینه برداشت بنجامین راش Rash نیز در سال 1800 در آمریکا به اقدامات مشابهی دست زد.
ظهور مسمریزم Mesmerism در قرن نوزدهم و شناخت هیپنوتیزم در ایجاد پیسکوآنالیز و تئوری های جدید شخصیت تاثیر بسزایی داشت.
شارکو و برنهایم به منظور تحقیق و درمان از روش هیپنوتیزم کمک گرفتند. پیرژانه Jonet نیز با تحقیق در زمینه «از هم گسیختگی شخصیت» به پیشرفت این زمینه کمک کرد.
روان درمانی از سه جریان تاریخی ریشه می گیرد:
1- روش جادوئی برخورد با مشکلات انسانی.
2- روش های تداوی مذهبی.
3- روش های علمی در روان درمانی، (احمد احمدی 1363).
با وجود انکه بشر از دیرباز به نقش سازنده و پر اهمیت روابط کلامی در تغییر طرز فکر، احساس و رفتار آدمیان واقف بوده و همیشه این شیوه را در ترغیب افراد به انجام اموری که مقبولیت اجتماعی داشته است به کار می داشته معهذا باید روان درمانی را به معنایی که امروز در روان شناسی بالینی مطرح است دانشی نوخاسته دانست گرچه پینل در قرن 18 با سعی در شناخت هر چه بیشتر بیماران روحی و ایجاد روابط انسانی با آنان اصول روان درمانی را تا حدودی منظور داشت و با وجود انکه در همان قرن مسمر (Mosmer) پدیده روانی هیپنوتیزم را در درمان بعضی از ناراحتی ها به کار بست. معهذا باید اواخر قرن نوزدهم را سالهای آغاز کاربرد منظم تکنیک های روان شناسی در درمان بیماری های روانی بدانیم. شارکو (Charcot) با کاربرد هیپنوتیزم و بروئر با تشویق و ترغیب بیماران به بیان آزادانه آنچه در درون دارند و فراهم داشتن محیطی که در آن بیمار بتواند بدون بازداری های گوناگون آنچه می خواهد بگوید فصل جدیدی را در درمان بیماری های روانی گشودند. فروید که تحت تاثیر افکار شارکو و بروئر بود و خود نیز مدتی هیپنوتیزم را در موارد معینی به کار برده بود با مطالعه دقیق روش های پیشنهادی این دو و تجربیاتی که خود اندوخته بود مکتب روان کاوی را بنیاد نهاد. نهضت او انگیزه ای بود برای روان شناسان اروپائی و امریکائی که فصول جدیدتری بر کتاب روان درمانی بیفزاید و مکاتب نوینی را پیشنهاد نمایند (اخوت،1335)
همزمان با فروید پاولف به قوانینی که حاکم بر ضوابط پاسخ ها و محرک های محیطی بود دست یافت. او نشان داد که چگونه سگها را می توان در وضعیتی قرار داد که باعث بروز رفتار نوروتیک گردد. پاولف بعدا از یافته های خود در مورد بیماری های روانی استفاده کرد. ثورندایک، واتسون و اسکینر در مورد یادگیری و شرطی شدن تحقیق کردند و قوانین یادگیری و شرطی های عاملی را بیان کردند. و نحوه یادگیری رفتار غیر عادی را بیان کردند. راجرز (Rogers)به مفهوم «خود» توجه کرد و مزلو، نیازهای انسانی را مورد تاکید قرار داد و فرانکل اشکال انسان را نداشتن معنایی در زندگی دانست.
مدل درمان علمی ابتدا بیشتر در پزشکی و به وسیله روان پزشکان انجام میگرفت. ولی از اواسط قرن اخیر در رشته های دیگری مثل روان شناسی بالینی نیز پدید آمد.
روان درمانی به عنوان نوعی درمان برای انواع مختلف مشکلات عاطفی و رفتاری به کار رفت. (احمد احمدی 1363).
در روان پزشکی تعدادی نظریه ها یا الگوها به عنوان مدل برای توجیه رفتار انسان مورد استفاده قرار می گیرند. هر نظریه سبب شناسی، روش درمانی مطابق خود را دارد که بر مدلهای توضیحی اساسی مختلف رفتار مبتنی است. مثلا درمان های بیولوژیک، اساسی بیولوژیک برای رفتار قائل است و مداخله های مطابق آن درمان های بیولوژیک، نظیر پسیکوف فارماکونویژک و الکتروشوک درمانی را در بر می گیرد. سایر درمان ها رفتار را از دیدگاه هائی غیر بیولوژیک می بینند. و مداواهایی مطابق آن به طور کلی اصطلاحاً روان درمانی نامیده می شود. (کاپلان و سادوک 1990).

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   116 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله کامل بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب