فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسی

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

روانکاوی یا روان تحلیل گری و نام زیگموند فروید در سرتاسر دنیای نوین برای بیشتر مردم آشناست. گر چه سایر چهره های پیشرو در تاریخ روان شناسی، مانند فخنر، وونت و تیچنر خارج از روان شناسی حرفه ای کمتر شناخته شده اند، فروید در میان عامه مردم از شهرت فوق العاده ای برخوردار است. بیش از چهل سال پس از مرگ فروید نیوزویک نوشت که بدون او تفکر قرن بیستم به دشواری قابل تصور است. او یکی از معدود افرادی است که در تغییر شیوه تفکر ما درباره خودمان نقش اساسی داشته است.
روانکاوی با سایر مکاتب روان شناسی همزمان است. وضعیت را در سال 1985 در نظر بگیرید، سالی که فروید نخستین کتابش را انتشار داد و آغاز رسمی جنبش نوین خود را مشخص کرد. وونت در ان زمان 63 سال داشت. تیچنر که تازه 28 ساله شده بود فقط دو سال پیش از ان به دانشگاه رفته بود و تدوین نظام ساخت گرایی اش را به تازگی آغاز می کرد. روح ساخت گرایی در آمریکا در حال رشد بود. روان شناسی رفتار گرایی و روان شناسی گشتالت هیچ کدام شروع نشده بود. واتسون در ان هنگام 17 سال و ورتایمر 15 سال داشتند.
با وجود این در هنگام مرگ فروید در سال 1939 ، چشم انداز کلی روان شناسی تغییر یافته بود. روان شناسی وونت، رفتارگرایی و کارکردگرایی به صورت تاریخ درآمده بودند. روان شناسی گشتالت از سوی آلمان به سوی ایالت متحده ریشه می دوانید، و رفتارگرایی شکل مسلط رفتار در آمریکا شده بود.
بر عکس دیگر مکاتب، روانکاوی نه محصول پژوهش های دانشگاهی بود نه محصول علم محض، ‌بلکه از درون روانپزشکی برخاست که تلاش می کرد کسانی را که جامعه به آنان برچسب بیماران روانی می زد، درمان کند. بدینسان روانکاوی یک مکتب فکری روان شناسی که به طور مستقیم با سایر مکاتب قابل قیاس باشد نبود، و هنوز هم نیست.

 


روانکاوی از نظر هدف، موضوع مطالعه، و روش از همان ابتدا از خط فکری روان شناسی دور شد. موضوع مورد مطالعه آن رفتار نابهنجار است، که تا اندازه ای از سوی مکاتب مورد غفلت قرار گرفته بود، روش اولیه آن به جای آزمایش کنترل شده آزمایشگاهی، مشاهده بالینی است. همچنین روانکاوی با ناهشیاری سرو کار دارد، موضوعی که از سوی سایر مکاتب فکری در روان شناسی اساساً نادیده گرفته شده بود.
با این وجود روانکاوی ویژگی های زمینه ای مشترکی با کارکردگرایی و رفتارگرایی دارد. همه آنها از روح ماشین گرایی، از کارهای فخنر در پسیکوفیزیک و از افکار انقلابی داروین تأثیر پذیرفته بودند.(داون پی شولتز، سیدنی الن شولتز1384)
اهمیت مطالعه روانکاوی:
بانظر به این که روانکاوی اولین نظامی است که به طور کامل به بررسی نیروی انگیزشی و شخصیت پرداخته است وهمچنین این تئوری مسائلی را که تا زمان پیدایش آن به صورت تابو به آن نگریسته می شد ولی در عین حال در تکوین شخصیت ، مبین چگونگی رابطه فرد با دیگران و احتمالاً نیرومند ترین نیروی انگیزشی انسان یعنی مسائل جنسی را به دقت مورد بررسی قرار داد و بر آن تاکید کرد که به علت همین تاکید مخالفتهای جدی با این نظریه صورت گرفت. این مسائل چیزی جز امر جنسی نبود که بنا برمدل روانکاوی مسائل جنسی از بدو تولد تاثیر چشم گیری بررشد شخصیت دارد .
علاوه بر این، مکاتب بعد از نظام روانکاوی که فروید آغاز گر آن بود، به نحو چشم گیری تحت تاثیر روانکاوی بوده اند . همچنین، این نظریه به دلیل ارائه تصویر جدیدی از انسان، روانشناسی را دستخوش انقلاب و مسیر آینده آن را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داده است .به دلیل این حقیقت که این تصویر تفاوت بسیاری با تصویر مورد قبول عام داشت، روانکاوی نه تنها روان شناسی را، که بسیاری از حوزه های دیگر اندیشه و حیات انسانی را تحت تاثیر قرار داد، به ویژه حوزه هایی از قبیل ادبیات ،هنر ،تعلیم و تربیت ،اخلاق ،جامعه شناسی ،انسان شناسی والهیات.

 


گفته اند که روانکاوی درست به اندازه نظریه های کوپرنیک و داروین تصور انسان را از خویش تغییر داده است.همچنان که کوپر نیک توهم مربوط به وضعیت مرکزی زمین و انسان را در جهان از بین برد و داروین هم توهم یگانه بودن انسان در طبیعت زنده را نابود ساخت ،فروید نیز ضربه ای مهلک بر احتمالاً بزرگترین توهم انسان نواخت ،تصور این بود که انسان حاکم بر اعمال و افکار خود است.
روانکاوی، بالاخص از رهگذر کار زیگموند فروید، جامع ترین و منسجم ترین نظریه درباره انگیزش و آسیب شناسی روانی را ارائه نموده است، نظریه ای که هنوز طراوت و تازگی خود را حفظ کرده است. در واقع بینش ها و تحلیل های فروید درباره جبرگرایی روانی، اوایل کودکی،و فرایند های ناهشیار، تاثیر زایل نشدنی بر روانشناسی گذاشته است(کورچین، 1983). مفاهیمی مانند آسیب (ضربه)،سوگ، دفاع،روابط شیئی،اظطرب جدایی،و دوره های حساس در اوایل کودکی، برای طرز تفکر روان کاوی درباره مشکلات مراجع بسیار تعیین کننده هستند.مع هذا، انواع دیگر روان درمانی و روش های رفتاری تنها در این اواخر توجه جدی به این اصطلاح ها مبذول داشته اند (بالبی،1982).
افزون بر این، روانکاوی فراتر از یک نوع روان درمانی صرف است؛ روان کاوی همچنین نظریه ای درباره رفتار انسان و روش مشاهده است.اس.فروید (1923) در تعریفی کلی به این نکته اشاره کرده است((شیوه ای برای تحقیق درباره فرایندهای ذهنی به ویژه پدیده ناهشیار، روش درمان مبتنی بر این شیوه، و مجموعه ای از مشاهدات و واقعیت های گردآوری شده که درمجموع ساختار منسجم و یکپارچه نظریه ای در خصوص رفتار انسان را پدید می آورند))(ارگل،1995؛ص523). روانکاوی، به عنوان نظریه ای در خصوص رفتار انسان، بر دو فرضیه بنیادی متکی است:(الف)جبرگرایی روانی- همه رخدادهای ذهنی علت دارند و هیچ رخدادی به طور تصادفی روی نمی دهد ؛(ب)ناهشیاری پویا- بسیاری از نیازها،آرزوها، وتکانه های اساسی بیرون از آگاهی شخص قرار دارند(برنر، 1973)اما هدف روانکاوی، به عنوان فرایند درمانی، این است که افراد کمک کند رشد و تکامل شان را تحقق ببخشند؛روانکاوی عمدتاً برای انجام این کار سعی می کند محتوای قسمت ناهشیار ذهن رابه

 


بخش هشیار بیاورد و سازمان ساختارهای روانی (خود)را که دنیای واقعی، به ویژه دنیای واقعی روابط بین فردی،را دریافت نموده و با آن کنش متقابل دارد،نیرومند سازد(گرینسون،1967).
در اینجا بی مورد نیست یادآوری شود که چنانچه توضیح داده شد روانکاوی فروید فلسفه لهو و لعب نیست. راست است که فروید جنسیت را پایه مهم شخصیت انسانی معرفی کرده و بخصوص در هیستری سرکوب شدن آنرا علت کسالت دانسته است، اما درمان را غرق شدن در عیاشی جنسی ندانسته است (بیماری به علت قوی بودن غریزه جنسی در این اشخاص پیدا نمی شود بلکه به علت غیر صحیح با آن ایجاد می گردد) (جرالد اس . بلوم ، 1352).
قبلا دیدیم که در قرن نوزدهم پزشکان اعصاب می خواستند علل جسمانی بیماری های روانی را کشف و به وسیله رفع آنها بیمار را درمان کنند .فروید در جهت معکوس آنها رفت . یعنی با روش روانی، به کشف علل روانی بعضی بیماریها ، (روش و طرز برخورد شخص بیمار با موانع زندگی)پرداخت و نشان دادن که بعض عوارض جسمانی همراه با بیماریهای روانی علت روانی دارند. مثلا در بیماران مبتلا به هیستر فلجهای جسمانی زیادی دیده می شود که آزمایشهای پزشکی نمی توانند آنها را تایید کنند .مثلا بیمار قادر نیست دستش را حرکت دهد، در حالیکه عضلات و اعصاب دستکاملا سالم اند؛ یا درست نمی بیند، در حالیکه چشم پزشک هیچ ضایعه عضوی در چشم او تشخیص نمی دهد؛ یا مرتب قی می کند و قادر به غذا خوردن نیست، در حالیکه پزشک متخصصدستگاه گوارش علت موجهی برای این حالت نمی یابد. پیش از آن بیماران هیستریک را درغگو می شناختند.فروید نشان داد که در این بیماران اعضای بدن تحت تاثیر بیماری روانی واقعا قدرت عمل خود را از دست می دهند. روش درمان فروید خیلی ثمربخشتر بود.معذلک او رقیب و مخالف پزشکان اعصاب نبود و راهی را که آنها دنبال می کردند مورد تحقیر قرار نداد . چه روش فروید محدود به یک دسته از بیماریهای روانی است که آنها را نوروز می نامید و در مورد دسته دیگر بیماریهای روانی به نام پسیکوز موثر نیست. فروید نخستین کاشف ضمیر ناخوآگاه نیست، چنانچه اشاره شد قبل از او دیگران آن را درک کرده بودند ولی او نخستین کسی است که نقش آن را در ساختمان و و طرز کار روان نشان داده است.یک دسته از پیروان او که مهم ترین آنها فرانتس

 

الکساندر رئیس سابق موسسه روانکاوی شیکاگو است با پیروی از قسمتی از نظریات فروید و تکمیل آنها پایه و علت عده زیادی از بیماریها را که ظاهرا جزء بیماریهای عمومی به نظر می آمد ند روانی معرفی کردند. الکساندر می گوید مثلا ظهور مرض قند حلقه آخر یک سلسله پدیده هایی است که تجزیه ادرار و خون مریض حلقه های پیشین را نمی تواند معرفی کند. این بیماریها را بیماریهای "روانی- تنی" و این رشته مهم جدید پزشکی را "پزشکی-تنی"می نامند.
فروید روشی برای درمان نوروزها ساخته که تا امروز در این راه وسیله منحصر به فرد است. در حقیقت همه روشهای روان درمانی که به وسیله تماس اجتماعی می کوشندفرد را معالجه کنند، بر پایه روش فروید ساخته شده اند. مترجم در اینجا نمی خواهد وارد بحث درباره ارزش پزشکی آن شود. یقینا اگر روانکاوی فروید جز یک روش درمانی چیزی دیگری نبود، سازنده آن در طول زمان اینقدر شهرت پیدا نمی کرد و آثار او مورد بحث و جدال واقع نمی گشت . فروید علاوه بر روش درمانی یک سلسله اطلاعات وسیع راجع به طرز کار روان انسانی داده است. اگر چه از نظر علمی بر روش تحقیق او به حق انتقادهایی کرده اند، با اینهمه این انتقاد پذیری روش پژوهشهای او خود یک دلیل نبوغ این مرد بزرگ است. چه استخوان بندی نظریات او نقطه حرکت بسیاری از تحقیقات علمی روان شناسی شده است که نتیجه گیریهای اورا به رغم ضعف روش پژوهشش تایید کرده اند. بنا بر این فروید نه فقط پدر روانپزشکی نوین است بلکه روانشناسی امروز نیز فوق العاده مدیون اوست. درباره ارزش پزشکی کشف او نظرهای فراوانی ابراز شده است . خود او متواضعانه روانکاوی را فقط در نوروز موثر می دانست و می گفت برای موفقیت بیشتر باید منتظر کشفیات زیستشیمی شویم.امروزه هم روانپزشکان مجرب و محتاط استعمال روانکاوی را در مورد بیماریهای روانی واقعی مانند اسکیزوفرنی و پارانویاو صرع و پسیکوزتحریک- افسردگی و آشفتگی روانیو جنون پیری و کم هوشی شدید مضر و خطر ناک می دانند.
فروید از 1902 در وین در میان پزشکانپیروانی یافت. از 1906 بر تعدادآنها افزوده شد. از طرفداران او آدلر اطریشی و یونگ و بلولر سویسی و کار آبراهام مقیم برلین و رانک اطریشی فرنتسی مقیم بوداپست را می توان نام برد که اغلب آنها در سالهای بعد با او اختلاف عقیده پیدا کردند و از او

 

جدا شدند. آدلر پایه تحریک شخصیت انسانی را میل به توانایی قرار داد. یونگ چنانچه در متن کتاب دیده خواهد شد، از " ضیر ناخودآگاه احتماعی" سخن گفت.
فروید در سالهای آخر عمر از بیم دستگاه هیتلری به انگلستان مهاجرت کردو در سال 1939 در آن کشور درگذشت. اما روانکاوی در کشورهای متمدن جهان رشد و تحول بسیار یافته و از آن شعب مختلفی منشعب شده اند . در خود روانکاوی سه تمایل مهم و اصلی می توان تشخیص داد:
1) روانکاوانی که در درمان می کوشند به اعماق دور ضمیر ناخودآگاه مراجعه کنند. این روانکاوان برای سال اول زندگی نقش اصلی را در شخصیت قائلندو توضیح برخوردهای عاطفی بعدی مانند اودیپ و اضطراب اختگی و غیره را توضیحات سطحی می شمارند. مظهر این تمایل ملانی کلاین انگلیسی است.
2) روانکاوی که تقریبا خطی مشی فروید را می پیمایند و پیرو وفادار او مانده اند نمونه آنها دختر فروید به نام آنا فروید است.
3) روانکاوی که به روشهای دفاع بیمار در برخورد با حالات فعلی اش توجه دارند. سر دسته های آنها را می توان رانک و کارن هورنای معرفی کرد.(جرالد اس.بلوم،1352).
مقایسه روانکاوی و روانشناسی
چنانچه دیده شد روانکاوی و روانشناسی علمی شانه به شانه هم در آخر قرن نوزدهم به وجودآمدند و در قرن بیستم رشد کردند.با اینهمه این دو دانش، که باهم ارتباط بسیار دارند، هم موضوعشان از هم مختلف است هم طرز تحقیقاتشان.
روانکاوی با تفسیر تداعی افکار، تفسیر رویاها، تفسیر اعمال سهوی و شخصیت، انسان بیمار را به منظور معالجه او مورد تحقیق قرار می دهد. لذا روانکاوی در اصل یکی از شعبه های روانپزشکی است. معهذا اطلاعاتی که ضمن این روش درمان بدست آمده وارد روانشناسی و هنر شناسی شده است. روانکاوی به نمایلات ناخودآگاه انسان دسترسی دارد. آزمونهای برون افکن که بعد در روانشناسی ساخته شده اند ملهم از نظیه های روانکاوی اند. تا کنون تنها روانکاوی توانسته است ساختمان و طرز رشد جنبه عاطفی شخصیت انسان را توضیح دهد.

 

نباید روشهای روانکاوی را با روشدرون نگری که قبلا بی اعتباری آن مورد بحث قرار گرفت اشتبا کرد. روانکاوی بر اساس شهادت صریح شخص نیست. روانکاو از گفته های بیمارش مطالبی درک می کندکه خود بیمار متوجه نیست. آنچه بیمار برای روانکاو نقل می کند ولو اینه دروغ باشدبرای روانکاو دلااتگر است. خلاصه روانکاو به ساختمان درونی "ساختمان عاطفی" شخص توجه دارد، به روانکاوی در طرز تحقیق قوانین و خصوصیات رفتار و شخصیت انسان انتقادهایی شده است، چه همواره در تفسیر رویا و تفسیر تجسمهای بیمارو اعمال سهوی او از بین روانکاوان مختلف، به رغم وجود قوانین کلی برای آنها تفات نظرهایی موجود خواهد بودکه نظر درمانی مهم نیستند ولی از نظر پژوهشهای علمی یک نقطه ضعف مهم تلقی می شوند. از اینرو در سالهای اخیر برای کسب اطمینان از استحکام استنتاجهای رو.انکاوان، نظریه های روانکاوی را با روش روانشناسی مورد پژوهش قرار می دهند.
روانشناسی با مشاهده و آزمایش، رفتار خارجی موجود زنده را به منظور پیش بینی استعدادها و واکنشهای آن مورد پژوهش قرار می دهد. روانشناس نتایج مشاهدات و آزمایشهای خود را به کمک روشهای ریاضی تفسیر می کند، از این رو روش پژوهش روانشناسی به روشهای پژوهش علوم فزیک و شیمی نزدیکتر است. با این همه چون در روانشناسی تعداد عوامل مسبب خیلی بیشتر است تا در فزیک و شیمی، بعلاوه اندازه های روانشناسی هنوز دقت اندازه های فیزیک و شیمی را ندارند، در حال حاضر رفتار، بخصوص رفتار انسان صد در صد پیش بینی پذیر نیست بلکه به عنوان احتمال قوی بیان می شود. هدف روانشناسی شناختن انسان سالم است به منظور هدایت او در زندگی. روانشناسی رفتار حیوانات رابخصوص به منظور بهتر شناختن رفتار انسان مطالعه می کند، چه مطالعه رفتار حیوان آسانتر است و در عین حال رفتار حیوان و انسان تابع قوانین واحدند. روانشناسی بیشتر به منظور خارجی شخصیت انسان توجه دارد.وجه اشتراک روانکاوی و روانشناسی این است که هر دو شخصیت انسان را مطالعه می کنند.

 

 

 

ابداع روانکاوی
هیچگونه شرح تاریخی یا جامعه شناختی از پیشرفت علم قادر نیست ظهور ناگهانی روانکاوی و کشفیات آن در مورد جریانات ناخودآگاه روانشناتسی را تشریح کند .در بخش نهایی قرن نوزدهم بسیاری از مردمانی که در وین یا شهرهای مهم دیگر اروپایی رشد یافته بودن و تعلیمات پزشکی را گذرانده بودند، در جهت روانشناسی فیزیولوژیک سنتی گام برداشته بودند ولی فقط فروید بود که به کار در عصب شناسی پرداخت ،بعد درمان با خواب مغناطیسی را در موارد هیستری به کار گرفت و در تهایت روانکاوی را ابداع کرد .تغییر جهت فکری او بخشی به دلیل شرایط اجتماعی و موقعیت دانش علمی زمان او بود ولی از سویی هم نبوغ او و مشکلات خصوصی او بود که او را نسبت به مشکلات مشابه در دیگران حساس کرده بود .
فروید اولین گام کوچک خود را به سوی ابداع روانکاوی نه به صورت طراحی آن بلکه در پاسخ به درخواست یکی از بیمارانش برداشت .این بارونس فنی موزر بیوه چهل ساله ای بود که فروید در کتاب مطالعات راجع به هیستری او را خانم امی فون ان نامیده است.این خانم در سال 1889هنگامی که از پرش عضلات چهره ،او مارهای پرپیچ و تاب و موش های مرده، خواب های ترسناکی در مورد کرکس ها و حیوانات وحشی درنده، قطع پی درپی کلامش به وسیله سرو صداهایی که با دهانش ایجاد می کرد، ترس از اجتماع و نفرت از بیگانگان در رنج بود به دنبال فروید فرستاد .
فروید به مرور زمان با استفاده از روش روان پاک سازی بروئراو رااز بسیاری از عوارضش رهانید-این خانم اولین بیماری بود که فروید این روش را در باره اش به کار برد-او همچنین از روش نانسی در نظریه پس از خواب مغناطیسی نیز بهره گرفت. همان گونه که بعد ها در مطالعات نوشت:
موفقیت درمانی در مجموع قابل توجه بود، ولی پایا نبود .تمایل بیمار به درگیر شدن در بیماری با روش مشابه و بر اثر آسیب روانی جدید از بین نرفته است .هرکس بخواهد درمان قطعی چنین مواردی از هیستری را به عهده بگیرد ،باید خیلی بیشتر از آنچه من سعی داشتم وارد آن پدیده پیچیده بشوم.ولی او از خانم امی چیز بسیار پر اهمیت تری را یاد گرفت .وقتی از او خواست تا ان ماجرای آسیب زا را که در او عوارضی ایجاد کرده بود به یاد بیاورد، خانم امی اغلب با خستگی و مکررگویی،

 

بدون بازگویی چیزی مربوط به قضیه، وقت کشی می کرد .یک روز فروید از او پرسید که چرا مشکلات سوء هاضمه دارد و اینها از کجا ایجاد شده است :
پاسخ او که با قدری تمجمج همراه بود این بود که نمی داند .و من از او درخواست کردم که فدا جواب بدهد .او سپس با لحنی حاکی از اعتراض و غرولند به من گفت که من نمی بایستی مداماز او سئوال کنم که اینها از کجا آمده اند بلکه می بایستی بگذارم آنچه را می خواهد بگوید .
این به نفع فروید بود و او احساس کرد این مسئله درخواست مهمی بوده و اجازه داد او طبق میلش عمل کند.آن خانم راجع مرگ همسرش صحبت کرد و درآن مرحله قدری سرگردان شد،بالاخره به تهمت های رسید که به وسیله افراد خانواده همسرش و یک((روزنامه نویس مجهول))مبنی بر این که او همسرش را مسموم کرده است بر سر زبان افتاده بود.با این که این ماجرا با مشکلات سوءهاضمه او هیچ ارتباطی نداشت،برای فروید مشخص شد که چرا او این قدر منزوی و غیر اجتماعی است.و چرا این همه از بیگانگان نفرت دارد؛اصرارهای قبلی این افکار مهم را بیرون نیاورده بود ولی وقتی بیمار آزاد گذاشته شد،این نتیجه به دست آمد.او تشخیص داد که به رغم ظاهر خسته کننده ای که دارد، اگر بگذارد بیمار هرچه به ذهنش می رسد بگوید،راه موثر تری برای نفوذ به خاطرات پنهان شده است تا ترغیب و کاوش کردن،این امر در نهایت او را به سوی استفاده از روش ((تداعی آزاد))که هم برای درمان و هم درتحقیق بسیار پر اهمیت است راهنمایی کرد.
فروید همچنین تشخیص داد که این شیوه شاید او را از استغاده از خواب مغناطیسی در بیمارانی که نمی توانستند به خواب مغناطیسی بروند،برهاند.او از بیمارش درخواست می کرد- و بعد از چندی از چندی از همه بیمارانش- که در دفتر کار او روی کاناپه ای دراز بکشند، چشمانشان را ببندند،برای یادآوری افکارشان را متمرکز کنند،و هر آنچه به ذهنشان می رسد به زبان بیاورند.
اغلب اوقات ذهنشان بی خواب بود؛هیچ چیزی به ذهن خطور نمی کرد،یا اگر هم چیزی به ذهن می رسید نامربوط بود. دلیل آن هم مشخص بود،فروید متوجه شده بود که خاطرات فراموش شده که تنها با اشکال بسیار زیاد باز می گشتند،همان هایی بودند که شخص تشخیص می داد فراموش کند- خاطراتی که حاوی شرمساری، سرزنش کردن خود،((دردهای جسمانی))،یا صدمات حقیقی بودند.

 

بیمارانی که قادر نبودند وقایع آسیب زا را به یاد بیاورند،ناخودآگاهانه از خودشان در برابر درد دفاع می کردند.
فروید این ناتوانی در به یادآوری خاطرات دردناک را (مقاومت)نامید و راهی ابداع کرد تا آن را درهم بشکند.او اولین مرتبه این شیوه را در 1892 درمورد زن جوانی به کار گرفت که نمی توانست به خواب مغناطیسی برود و خاطرات مفیدی را باز گو کند.فروید پیشانی او را فشار داد و به او اطمینان داد که این حرکت بدون لغزش، خاطرات را بیرون میریخت.و این اتفاق رخ داد.آنچه بار اول به ذهن آن زن آمد،یادآوری شبی بود که او از یک مهمانی به منزل برگشته بود و در کنار تختخواب پدر بیمارش ایستاده بود؛از آنجا به بعد آهسته و با پیچ و خم به باز گویی افکارش پرداخت و پس از لحظه ای این درک برایش پیش آمده بود که از خوشگذرانیش احساس گناه می کرد چون پدرش با بیماری شدیدی بستری بود. تالاخره با تلاش بسیار فروید او را وادار کرد که یکی از عوارضش را تشخیص بدهد،درد شدید پاهایش یکی از دلایلی بود که از آن طریق احساس گناه را که درنتیجه خوشگذرانی پیدا کرده بود از خود دور کند. آن زن بعدها بکلی بهبود یافت و ازدواج کرد.جنبه اساسی این جریان در این نبود که فروید با دست هایش او را لمس کرده بود بلکه موافقت خود بیمار اصل ماجرا بود.بعدها فروید چنین شرح داد :
من بیمار اطمینان می دهم که درتمام مدت فشار باقی می ماند. او درمقابل خود یک اثر یادآوری کننده به شکل یک عکس و یا عقیده ای راکه فکرش به وجود می آید مجسم می کند و من او را وادار میکنم که این عکس یا آن عقیده را،هر چه هست به من منتقل کند.او نباید آن را برای خودش نگاه دارد چون ممکن است فکر کندکه آنچه می خواسته نباشد،یعنی درست همان خواسته او نباشد،با این که ممکن گفتن آن برایش بسیار ناخوشایند باشد.درباره آن هیچ انتقادی یا سکوتی نباید ایجاد بشود، یا به جهات احساسی یا به دلیل این که بی اهمیت دانسته شده است.فقط به این طریق قادریم آنچه را به دنبالش هستیم بیابیم، و تقریبا با این روش آن را بدون کمترین لغزش در می یابیم.
آنچه پیش آمد به ندرت یک خاطره دردناک محوب می شود بلکه اغلب حلقه ای در زنجیره تداعی استکخ اگر پی گیری شود، آرام آرام به فکر بیماری زا و به مفهوم پنهان آن می رسد.در

 

مطالعات،فروید این جریان را"تحلیل"نامید و سال بعد یعنی در 1896استفاده از عبارتروانکاوی را آغاز کرد.
چندی بعد فروید عنوان کرد که شیوه فشار که خود شکلی دیگر از پیشنهاد کردن بود، قابل توصیه نیست، برای این که یادآور خواب مغناطیسی بود و در زمانی که که بیمار سعی داشت برروی خاطراتش تمرمز پیدا کند،حضور پزشک بسیار محسوس می شد. او در سال 1900 این روش را رها کرد و پس از آن بر روی پیشنهادهای شفاهی تکیه می کرد.
بدین ترتیب در سال 1900 عوامل اساسی این روش عبارت بودند از آرام دراز کشیدن در روی کاناپه، پیشنهاد مکرر درمان گر مبنی بر این که تداعی آزاد افکار مفیدی را آزاد می سازد،موافقت بیمار برای ابراز کردن هر آنچه به ذهنش می آید بدون خوداری از بیان یا خودسانسوری و تداعی های ناخوآگاهی که این جریان در خاطرات و افکار بیمار ایجاد می کرد.ثابت شد که این روش نه تنها در مورد هیستری کاربرد دارد بلکه درمورد سایر بیماری های عصبی نیز مفید است.فروید ده ها سال این شیوه را جفت و جور می کرد ولی اساس آن به منظور دست یافتن به بینش درمانی با توجه به روان پویایی ضمیر ناخودآگاه همه در مدت دوازده سال بعذ از زمانی رخ داد که او برای اولین بار بیماری را بدون استفاده از خواب مغناطیسی درمان کرد.البته در مورد شیوه روانکاوی مطلب بسیار زیادتری موجود است که اغلب آنها پوشیده و پیچیده است.چون منظور اصلی ما توسعه علوم روانشناختی و نه مداوای اختلالات روانی است، لازم نیت در اینجا بر روی جزئیات درمان با روانکاوی یا روش های گوناگونی که به وسیله پیران فروید در مخالفت با نظریه ها و روش های درمانی او ایجاد گردید،تکیه کنیم.ولی باید دو عنصر دیگر درمان با روانکاوی را که فروید ابداع کرد در نظر بگیرم،چون این دو عنصر نه تنها در مورد درمان بیمارانش اساسی بودند بلکه در استفاده او از روانکاوی به عنوان روش تحقیقی که طبق آن او به کشفات اصلی روانشناختی خود نائل گردید نیز اهمیت داشتند.
اولین عنصر پدیده انتقال است.فروید آن را به اختصار وبه حالت محدودی در مطالعات ذکرکرده بود ولی پنج سال بعد در 1900 یک درمان ناموفق او را بر آن داشت تا از آن بیشتر استفاده کند.در

 

آن زمان او درمان دختر هجده ساله ای را آغاز کرده بود که درگزارش هایش از او به نام دورا نام برده است.آن دو باهم عوارض هیستریک او را زمانی برگرداندند که دورا به وسیله همسایه اش آقای ک سوء استفاده جنسی قرار گرفته بودولی دورا بعد از سه ماه درست وقتی که داشت به پیشرفت خوبی می رسید،درمان را قطع کرد.فروید که سخت یکه خورده بود، مدتی طولانی و با تعمق فکر کرد که او چرا باید این کار را کرده باشد.هنگامی که یکی از رویاهای اورا درمورد ترک کردن درمان- که قیاسی از فرار کردن او از خانه آقای ک در زمان پیشروی جنسی بوده مورد بررسی قرار داد-فروید به این نتیجه رسید که چون خود او زیاد سیگار می کشید و نفسش بوی تنباکو می داد او را به یاد آقای ک انداخته که او هم سیگاری بودو احتمالا دورا احساساتی را که نسبت به آقای ک داشته به فروید انتقال می داده است.اگر غیر از این بود،او اساسا به شکست مواجه شده بود.فروید چنین بیان می کند:
من می بایستی به هشدارهایی که احساس می کردم گوش می دادم.می بایستی به او می گفتم((حالا تو از آقای ک به من نقل مکان کرده ای.آیا تو متوجه چیزی شده ای که باعث سوءظن تو شده که ممکن است من هم مقاصد شیطانی مشانهی داشته باشم(چه به وضوح و چه پوشیده)که شبیه آقای ک باشد؟یا ایا در من متوجه چیزی شده ای یا می خواهی چیزی درباره من بدانی که با رویای تو مطابقت کندو قبل از این مورد آقای ک داشته ای ؟))
فروید می گوید یک چونین کاری می توانست دورا را در اصطلاح احساساتش نسبت به فروید کمک کند تا درمان را ادامه بدهد و در خودش عمیق تر بنگرد و سایر خاطراتش را هم پیدا کند.فروید نتیجه گرفت که انتقال را نمی توان متوقف کرد؛پیدا کردن چاره کار مشکل ترین بخش کار است ولی گامی اساسی است در شکستن مقاومت تا ضمیر ناخودآگاه را به آگاه تبدیل کند:
فقط بعد از این که مسئله انتقال حل شد، بیمار به مرحله پذریفتن اعتبار ارتباطی می رسد که در طول زمان تحلیل شکل گرفته شده است...‌"در درمان"تمامی تمایلات بیمار،از جمله تمیلات خصمانه بیدار می شوند،سپس آنها از طریق ایجاد آگاهی به جانب مقاصد مورد نظر تحلیل سوق پیدا می کند

 


...انتقال که به نظر می رسد بزرگ ترین مانع و سد راه روان کاوی باشد، قدرتمندترین متحا آن می شود،به شرط این که حضورش هر بار کشف شود و برای بیمار تشریح گردد.
تحلیل انتقال،از نقطه نظر درمان،تجربه ای اصلاح شده است که آسیب را آشکار و ترمیم می کند.اگر فروید به موقع عمل می کرد،دورا می فهمید که او،بر خلاف آقای ک(و احتمالا بسیاری از مردان دیگر)می تواند مورد اعتماد قرار گیردو دورا لازم نیست از احساسات آنها نسبت به خودش و یا احساسات خودش نسبت به آنها وحشت داشته باشد.با توجه به دیدگاه روانشناختی، تحلیل انتقال یک طریقه تحقیق و تشریح فرضیه انگیزه های ضمیر ناخودآگاه است که درپس رفتار غیر قابل شرح قرار می گیرد.
دومین عنصر شیوه تحلیلی که برای فروید روش اصلی تحقیق روانشناختی گردید تعبیر رویاهاست. به رغم این که او نتوانست از رویای دورا نشانه انتقال به خودش را دریافت کند، با استفاده از رویاهای بیمارانش به مدت پنج سال توانسته بود به ذخایر ضمیر ناخوآگاه دست یابد؛او بعدها تعبیر رویاها را ((راه سلطنتی به دانش ضمیر ناخودآگاه در زندگی روانی ))نامید.فروید اولین روانشناسی نبود که رویاها توجه نشان داد؛ در کتاب تعبیر رویاها(1900)او به 155 مورد بحث اولیه در این موضوع اشاره نموده است. ولی اغلب روانشناسان رویاها را افکاری بی اعتبار،مزخرف و بی معنی دانسته اند که از جریان روح نشات نگرفته است بلکه متاثر از جریانات جسمی است که خواب را آشفته می کند.فروید ضمیر ناخودآگاه را تنها افکار و خاطرات بیرون از هشیاری نمی دانست بلکه آن را جایگاه تجمع احساسات و وقایع دردناکی می دانست که با وارد آوردن فشار به فراموشی سپرده می شوند و رویاها را ماده نهفته اصیلی می دانست که آنها را به نمایش می گذارند واین درحالی است که ضمیر ناخودآگاه محافظ از خدمت معاف شده است.
او فرض کرد که رویاها آرزوهایی را براورده می سازند که در غیر آن صورت ما را دنبال می کنندو مقصود اصلی آنها وادار کردن ما به ادامه خوابیدن است. بعضی از رویاها نیازهای ساده جسمانی را بر طرف می کنند. فروید در تعبیر گفته است که هروقت غذای پر نمک خورده استدر طول شب تشنه می شود. و در خواب می دیده جرعه های بزرگ آب می نوشد. همچنین او رویای یک

 

دوست پزشکش را بازگو می کند که دوست داشت شب ها دیر بخوابدو یک روز صبح صاحبخانه اش از پشت در صدا کرد ((بلند شو آقای پپی.وقت رفتن به بیمارستان است.))آن روز صبح پپی تصمیم گرفته بود در رختخواب باقی بماندو در خواب دید که در بیمارستان بیمار و بستری است، در آن موقع او به خودش گفته بود((چون در بیمارستان هستم، دیگر لازم نیستکه به آنجا بروم ))وبه خوابش ادامه داده بود.
ولی برآورده شدن آرزو در بسیاری از رویاها ظریف تر و پیچیده تر است.اغلب آرزوهایی که در ضمیر ناخودآگاه پنهان مانده اند در طول وضعیت آرام خواب برای برای ورود به خودآگاه حمله می کنند؛اگر این طور بشود، به قدری ایجاد تنش می کنند تا شخص خوابیده را بیدارکنند. فروید اظهار داشته استکه در حفاظت از خواب،ذهن ناخودآگاه عوامل ناراحت کننده را پوشیده نگاه می داردو آنها را به شکل عوامل نسبتا بی ضرر تغییر شکل می دهد. رویادقیقا پر راز و رمز است چون درباره آنچه به نظر می رسد باشد،واقعا نیست. ولی به وسیله تداعی آزاداز آنچه از رویا به خاطر می آوریم ممکن است بتوانیم محتویات حقیقی آنچه را پوشیده نگاه داشته شده است تشخیص بدهیم و بدین ترتیب به درون ذهن ناخودآگاهمان نظر بیندازیم.
فروید پس از تحلیل یکی از رویاهای خودش به این دیدگاه رسید.در جولای 1895 او درباره(ایرما)که زن جوانی تحت مداوای او بود خوابی دید. این خواب پیچیده است و تحلیل فروید از آن بسیار طولانی است (درحدود یازده صفحه).به طور خلاصه،او ایرما را در سالن بزرگی که مهمانان بدان جا وارد می شوند ملاقات می کند و از گفته های ایرما در می یابد که در گلو،شکم و معده اش دردهای خفه کننده ای دارد؛فروید می ترسیدکه سر بی توجهی یکی از مشکلات جسمی ایرما را نادیده گرفته باشد؛و بعد از تفاصیل بسیار در می یابد که دوست پزشکش اوتو،به ایرما دارویی را در یک سرم آلوده تزریق کرده است و منشا مشکل او همین بوده است.
فروید در پیگیری مفاهیم حقیقی بسیاری از بخش های این خواب از طریق تداعی آزاد به یاد آورد که روز قبل دوستش اسکاررای متخصص کودکان را دیده بوده است که ایرما را می شناسد و رای به فروید گفته است(او حالش بهتر است ولی کاملا خوب نیست.)این به فروید برخورده بود و آن

 

را انتقادی پوشیده دانسته بود به این معنی که درمان ایرما فقط مقداری موفقیت کسب کرده است.او در خواب حقیقت را پوشیده نگاه داشت و اسکار رای را به اوتو تبدیل کردو بقای عوارض عصبی ایرما را به عوارض جسمانی مبدل نمود و او تو را مسئول وضعیت او قرار داد- به عکی خود او که همواره در مورد سوزن هایی که مصرف می کرد خیلی وسواس به خرج می داد.نتایج فروید از این قرار بود:
اوتو در حقیقت با تذکراتش در مورد درمان ناقص ایرما مرا ناراحت کرده بود،و این رویا برگرداندن آن ملامت به سوی او،برای من انتقام جویی کرد.این خواب مرا از مسئولیت وضع ایرما به وسیله نشان دادن سایر عوامل موثر،مبرا کرد...این خواب حالت خاصی از امور را متجلی می کرد که من آرزو داشتم آنگونه باشد.بنابرین محتویات آن براورده شدن یک آرزو بود و انگیزش هم آرزو بود.
فروید از طریق خودآزمایی بی رحمانه و اعتبار دادن به انگیزه های کم اعتبارش در رویا شیوه ای را کشف کردکه ارزش آن قیاس کردنی نیست.او در طی پنج سال بعد حدود هزار رویای بیمارانش را تحلیل کرد و در تعبیر رویا گزارش نمود که این روش یکی از مفیدترین ابزار درمان به وسیله روانکاوی و تحقیق بر روی کارکرد ذهن ناخودآگاه است.
استفاده از جریانات روانکاوی به منظور تحقیق بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است چون آن را از جهت روش شناسی نامطمئن می دانند.تداعی آزاد بیمار و روانکاو را به تغییر رویا راهنمایی می کند ولی شخص چگونه می تواندثابت کند که تعبیر صحیح است؟در بعضی موارد ممکن است شواهد تاریخی مبنی بر وجود آسیب که از یک نماد رویا بازسازی شده است دیده شود که در حقیقت رخ داده است ولی در اغلب موارد مثل رویای فروید درباره ایرماهیچ دلیلی وجود ندارد تا عینا اثبات گردد که تعبیر واقعا محتوای حقیقی رویا را آشکار کرده است.
با وجود این همان گونه که هرکس که رویاهایش در روانکاوی تعبیر شده است می داند،درضمن تلاش لحظه ای پیش می آید که شخص دچار حیرت شناسایی می شود،یک تجلی، یک احساس لغزیدن بر روی حقیقی احساس .در پایان، تحلیل خواب به وسیله پاسخگویی خود تحلیل شونده-

 

یعنی بگوید(بله-این باید معنای حقیقی آن باشد چون احساس می کنم درست باشد)-برای این که آن پاسخ او را قادر می سازد تا با مشکلی که از ناحیه رویا بروز کرده است دست و پنجه نرم کند.
در مورد فروید،تداعی آزاد و تحلیل خواب او را به سمت تجارت اشراقی هدایت کردو از اقدام به یک خطای جدی علمی نجات داد.اودر اوایل اقدام به روانکاوی در این فکر بود که مشکلات جنسی اساس اغلب اختلالات عصبی است.با این که جامعه وینی هنوز در امور جنسی کوته فکر و متعصب بودند،این مسئله در مراکز پزشکی و عملی بسیار مورد توجه قرار گرفته بود.
ولی همه تحقیقات درباره امور جنسی بزرگسالان بود،فکر می شد که کودکان بیگناه،پاک و از نظر خواهش ها و تجارب جنسی بکر هستند.ولی فروید بارها از بیمارانش شنیده بود که انها پس از کوشش بسیار به یاد می آورند که در کودکی هم احساسات جنسی داشته اند و در کمال حیرت اعلام می کردند که به وسیله بزرگسالان مورد آزار جنسی قرار گرفته اندو تجارب آنها شامل موارد نوازش تا تجارب می شود.هیستری یکی از نتایج آن بود و وسواس های عصبی، ترس ها و پارانویا هم نتایج دیگر آن به حساب می آمدند. این بزرگسالان تقصیر کار عبارت بودند از پرستارها،کدبانوها،خدمتکاران،معلمان،برادران بزرگترو حیرت انگیز تر از همه در بیماران مونث،پدرها بودند.
فروید غرق در حیرت شدو به این فکر افتاد که کشف بزرگی کرده است. تاسال 1896 پس از ده دوازده سال درمان با خواب مغناطیسی و تجارب تحلیلی،او نظریه اغوایی خودش را به صورت مقاله چاپ شده،و در طی یک سخنرانی در مقابل انجمن محلی روانکاوی و نورولوژی که تحت ریاست کرافت ابینگ بزرگ تشکیل شده بود،ارائه داد.سخنرانی او با سردی روبه رو شدو کرافت ابینگ به او گفت(مثل یک داستان علمی پریان است)در هفته و ماه های بعد از سخنرانی فروید احساس می کرد که جامعه پزشکی از او دوری می کند و او را کاملا منزوی کرده اند،مراجعات بیماران هم به مقدار محسوسی کاهش یافت. ولی با این که او تا مدتی به باورهایش معتقد بود،خود او هم به تدریج در صحت آن به تردید افتاد.

 


یکی از علل آن این بود که او در میان بیمارانی که خاطرات مربوط به تجاوز را برملا کرده بودند تنها به بخشی از موفقیت نایل آمده بود و در حقیقت بعضی از آنها که فروید فکر می کرد دارند موفق می شوند،قبل از مداوا کامل درمان را رها می کردند.دیگر این که گستردگی دامنه سوءاستفاده جنسی پدران از دخترانشان برای فروید حیرت آور و باور کردنی بود.چون هیچ گونه ذکر حقیقت غیر قابل بحثی در ناخودآگاه وجود نداشت،چنین یادآوری هایی از تجاوز می توانست ساختگی باشد.و این فکر دلسرد کننده ای بود؛ آنچه را او یک کشف عظیم می پنداشت و (راه حل یک مشکل قدیمی هزاران ساله)،ممکن بود نادرست باشد.
با این که او این اواخر توانسته بود خانواده پرجمعیتش را به آپارتمان وسیعی در خیابان برگاس شماره 19 منتقل کند و کارش به قدری خوب شده بود که می توانست به فکر خوشایندتری لذتش باشد که سفر سالانه به ایتالیا بود،به دلایل بسیار دیگری حق داشت دلسردو مضطرب باشد. مرگ پدرش در سال 1896 بیش از آنچه فکر می کرد فروید را تحت تاثیر قرار داد(او احساس می کرد ریشه هایش از هم دریده شده است)؛دوستی دیرپایش با بروئر که این همه به او کمک کرده بود ولی حاضر نبود عقاید انقلابیش را در مورد بیماری های عصبی و درمان بپذیرد داشت از هم فرو می پاشیدو با این که هنوز هم موقعیت محترمانه ولی بدون مزد سخنران در آسیب شناسی اعصاب را به مدت تقریبا دوازده سال حفظ کرده بود،ولی هنوز به مقام استادی نریسده بود.این مقام سطح محترمانه بالا تری داشت که به دوام زندگی حرفه ای اش هم بسیار کمک می کرد.به این دلیل عوارض عصبی عصبی فروید تشدید شد، بخصوص نگرانی هایش در مورد پول،ترس از بیماری قلبی،وسواس در مورد فکر کردن به مرگ و ترس از سفر که دیدارش را از رم غیر ممکن ساخته بود.او شدیدا به این سفر علاقه مند بودولی غرق در وحشت های غیر قایل تشریح می کرد.
فروید چهل ویک ساله در تابستان 1897 روانکاوی از خود را آغاز کرد تا سعی کند روان رنجوری خودش را درک کند وبا آن بجنگد. او تا این زمان از طریق تحلیل خواب هایش توانسته بود تا حدودی این کار را انجام دهدولی حالا دیگر او همه روزه خودش را به سبکی قدرتمندانه و روشمندانه به دقت تحت نظر قرار می داد.دکارت، جیمز و حتی سقراط هم ذهن های آگاه خودشان را

 

بررسی کرده بودند ولی فقط فروید بود که در جستجوی گشودن رازهای ذهن ناخودآگاهش تحقیقاتش را پی گیری می کرد.
تحلیل کردن از خود ممکن است از نظر لغوی دارای مغایرت باشد. چگونه شخص می تواند هم راهنمایی کند و در یک زمان هم تحلیل گر باشد و هم تحلیل شونده؟
چگونه شخص می تواند هم مریض باشد و هم درمانگری که بیمار احساساتش را به او منتقل می کندتا او آنها را تحلیل کند؟ ولی هیچ کس دیگر نمی توانست یا آن گونه تعلیم ندیده بود تا به عنوان تحلیل فروید عمل کند و او می بایستی خودش این کار می کرد. ولی او تا حدودی ویلهلم فلاس را که نسبت به او تعلق خاطری احساس می کرد، به عنوان تحلیل گر جانشینانتخاب کرده بود. فلاس با این که متخصص گوش و حلق و بینی بود،علاقه مندی های فراوان از جمله به روانشناسی داشت و در این مورد اخیر نظریاتی هم ارائه داده بود که تعدادی برجسته و بعضی دیگر نامربوط و اسرار آمیز بودند.فروید مرتبا و اغلب به فلاس نامه می نوشت و برایش توضیح می داد که در تحقیقاتش و در تحلیل از خودش چه اتفاقی رخ می دهد و گاه به گاه او را ملاقات می کرد و این ملاقات ها را (کنگره)می نامید- که عبارت بود از دو یا سه روز بحث عمیق درباره کارهاو نظریه های فلاس و خودش.جواب های فلاس به فروید موجود نیست و هیچ اثری هم از آنچه او در این کنگره ابراز نموده ندارد ولی کلا عقیده بر آن است که او در تحلیل شخصی فروید کمک کرده است یا این که لاقل فروید افکار خودش را بیان نتایج تحلیل از خود به یک شخص قابل اعتماد روشن نموده است.
فروید به مدت چند سال همه روز از تداعی آزاد و بازبینی رویاهای شبانه اش برای کاویدن خاطرات پنهان مانده، تجارب اولیه و انگیزه های پنهان در ورای آرزوهای روزمره،هیجان ها،لغزش های زبانی و گریز های کوچک خاطرات استفاده کرد.او در جستجوی درک کردن خود بود.
و از آن طریق می خواست پدیده های فیزیولوژیکی محاط بر نژاد بشر را کشف کند. او در اوایل این کار به فلاس نوشت:" این تحلیل از هر تحلیل دیگر مشکل تر است ولی اعتقاد دارم که باید انجام شود و در کار من یک مرحله الزامی است." بارها به این فکر افتاده بودکه کار تمام شده ولب

 

بعد خلاف آن مشخص گردیده بود، بارها به مرحله توقف کامل رسیده بودو برای پیشرفت کار جنگیده بود- و بالاخره همانطور که در نامه می گوید، موفق شد:
من حالا دارم چیزهایی را تجربه می کنم که به عنوان سوم شخص شاهد انجام شدنش در بیمارانم بوده ام- روزهایی هست که من به حالت افسرده این طرف و آن طرف می روم چون هیچ چیزی در مورد رویاها، اوهام یا حالات آن روز یا سار روزها در نیافته ام تا این که 1رتوی از نور، وابستگی هارا می نمایاندو آنچه در گذشته رخ داده است برای امروز تمهیدی می گردد.
بدون شک کار سختی بود. او داشت از میان آنگونه که خودش می گوید"انبوهی از پهن" خاطراتی را که عمیقا پنهان مانده بودند بیرون می کشید چون آنها دافع بودند و گناه می آفریدند،مثل حسادت دوران کودکی او به برادر کوچکترش (که در کودکی درگذشت و آثار دائمی احساس گناه را در فروید باقی نهاد)، احساسات در هم ستیز او از محبت و نفرت نسبت به پدرش و یخصوص در زمانی که در دوسال و نیمگی مادرش مادرش را لخت دیده بودو از نظر جنسی برانگیخته شده بود.
ارنست جونز در زندگینامه ماندنیش از فروید گفته است که تحلیل او از خود هیچ گونه نتایج سحرآمیزی ایجاد نکردو عوارض عصبی فروید و وابستگی او به فلایس در سال اول یا دوم که مطلب آزاردهنده ای افشا می شود شدت بیشتری یافت. ولی تا سال 1899 عوارض فروید بهبودبیشتری یافته بودو او خیلی بیش از چهار یا پنج سال قبل احساس عادی بودن داشت. در سال 1900 این کار عمدتا کامل شده بود ولی او تا آخر عرش همواره نیم ساعت آخر هر روزش را به تحلیل حالات و تجاربش می گذارنید.
تحلیل از خود، با اینکه چندان کامل نبود، فواید شخصی قابل ملاحظه ای داشت، ولی طبق نظر بسیاری از شاگردان فروید یک نتیجه خیلی بزرگ تر هم ارائه داد. فروید از طریق این اقدام به بسیاری از نظریه هایش در مورد طبیعت انسان دست یافت و بسیاری از نظریه های را که از راه تجربه با سایر بیمارانش به دست آورده بود، تاکید نمود.
مهمترین این نظریه ها این بود که کودکان حتی در ساله های اولیه زندگی احساسات قوی جنسی دارند بخصوص گرایش جنسی را به پدریا مادر که معمولا باید جنس مخالف باشند برانگیز.

 

ولی بچه ها می فهمند که این امیال و اوهام در چشم پدر و مادرش یا سایر بزرگتر ها به قدری شیطانی است که آنها را در ضمیر ناخودآگاه پنهان می کنندو بدون آن را کاملا به فراموشی می سپارند.
حالا سرانجام فروید درک می کردکه چرا بسیاری از بیمارانش می گفتند که در کودکی به آنها تجاوز شده است. آن"خاطراتی" که آنها عریان کرده بودند اوهام کودکی بودند نه اغوای حقیقی. او در مسیر درستی قرار گژرفته بود، فقط راه را به قدری کافی نپیموده بود تا به حقیقت روحی برسد.جفری میسون می گوید که فروید نظریه اغواگری را برای این رها کرد چون به همکارانپزشکش بر می خوردو برای حرفه اش زیان آور بود ولی در حقیقت همعصران فروید نظریه جدید او را در موردخواسته های جنسی کودکان و تمایلات زنا با محارم نفرت انگیزتر از نظریه اغواگری می دانستند. ولی فروید به رغم نگرانی های مادی،احساس انزواو اشتیاق به قبول شدن در جامعه، برای انتشار حقایق احساس اجبار می کردو همین کار را هم انجام داد، بخشی در سال1900 و به طورکامل تر در1905.
تا سال 1900 او بجز ابداع راه درمان جدیدی برای روان جدیدی برای روان رنجوری و کشف تمایلات جنسی دوران کودکی، موفقیت های به دست آورده بود. او چند نظریه پر بر آیند در مورد روانشناسی انسان عادی ارائه نمود. وقتی که آخرین یاقته ها و افکار بعضی از روانشناسان را مورد نظر قرار داد(روانشناس فرانسوی پیر ژانه حتی فرویدرا محکوم به سرقت افکارش درباره"ضمیر ناخوآگاه"طبق روالی که او می نامید نموده بود).آنچه در کارهای فروید اصیل دانسته می شد- و بسیاری از کارهایش این گونه بود- مبتنی بود بر آنچه او از ذهن خود و بیمارانش به شکلی که در تاریخ روانشناسی سابقه نداشت، جمع آوری کر

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسی

پایان نامه تاریخ

اختصاصی از فایل هلپ پایان نامه تاریخ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه تاریخ


پایان نامه تاریخ

 

 

 

 

 

 

 

فرمت فایل:word  (قابل ویرایش)

تعداد صفحات :129

فهرست مطالب :فصل اول:

اوضاع سیاسی، اجتماعی و ادبی 29-9
بخش اول: اوضاع سیاسی 9
بخش دوم: اوضاع اجتماعی 15
بخش سوم: اوضاع فرهنگی و ادبی 19
الف: نقش آل بویه در نهضت فکری و ادبی قرن چهارم 21
ب: مظاهر فرهنگی و ادبی قرن چهارم 22
1- شعر 23
2- نثر 27
3- نقد 28
4- علم لغت 28
فصل دوم: سید رضی شاعری از تبار علی(ع) 77-30
بخش اول: زندگینامه ی سید رضی
الف: ستاره ای از افق بغداد 30
ب: شجره نامه 31
1- پدر( ابواحمد) 32
2- مادر( شیرزنی از تبار ناصرللحق) 37
3- ناصر کبیر یا فاتح مازندران 38
ج: روزگار وصل و غنچه های پیوند 39
د: غروبی نابهنگام 41
هـ: ویژگیها و خصوصیات بارز اخلاقی رضی 44
بخش دوم: زندگی علمی، ادبی و اجتماعی سیدرضی
الف: اساتید و مشایخ رضی 49
ب: دانش آموختگان و تربیت یافتگان و روایت کنندگان مکتب رضی 56
ج: مجتمع علمی« دارالعلم» یا اولین دانشگاه علوم اسلامی 58
د: مناصب (نقابت، قضاوت، ریاست « امیرالحاج» 61
هـ: تألیفات 63
1- شعر( دیوان اشعار) 64
2- سیره نویسی 65
3- رسائل( مجموعه ی مکاتبات) 65
4- فقه 65
5- نحو 65
6- تفسیر 66
الف: حقائق التأویل فی متشابه التنریل 66
ب: معانی القرآن 66
7- بلاغت 67
الف: تلخیص البیان فی مجازات القرآن 67
ب: نهج البلاغه 67
ب1: گردآورنده ی نهج البلاغه واقعاً کیست؟ 68
ب2: ادبیات نهج البلاغه 74
ب3: پژوهش های دانشمندان در اقیانوس نهج البلاغه 75
باب دوم:
نقد و بررسی دیوان سیدرضی 256-78
فصل اول: دیوان رضی 79
الف: نسخه های دیوان در کتابخانه های ایران و جهان 85
ب: شروح یا نگاره هایی بر دیوان 89
ج: اغراض و موضوعات موجود در دیوان 90
فصل دوم: مدایح 92
الف: ممدوحان رضی 94
ب: ساختار قصیده های مدح 109
ج: مضامین و مفاهیم مدیحه های رضی 114
ج1: شجاعت 114
ج2: بخشش و بخشندگی 116
ج3: خردورزی و نیک اندیشی( عصاره ی چهار خلیفه) 119
ج4: مقام ومنزلت اجتماعی 121
ج5: تبریک اعیاد و مناسبتها 124
ج6: بلیغان در نگاه بلیغ 125
مدیحه های رضی در یک نگاه 126
فصل سوم: رثاء« سوگنامه» 130
الف: افرادی که شاعر در سوگ آنها مرثیه سرایی کرده است 133
ب: فرهنگ عاشورا در سوگنامه های حسینی (5 مرثیه با بررسی محتوایی آنها) 138
ج: غمنامه ی مادر و تجلیل از مقام و منزلت زن مسلمان 153
د: بررسی ساختار سوگنامه های رضی 158
هـ : مضامین و موضوعات سوگنامه ها 162
هـ 1: سرانجام و سرنوشت انسان 164
هـ 2: پدیده ی مرگ و تأثیر آن بر مرثیه های رضی 165
هـ 3:بزرگداشت و بیان فضائل متوفی 167
هـ 4: تسلیت و همدردی با بازماندگان متوفی 171
هـ 5: اعلان جنگ با مرگ 172
هـ 6: تجلی رثای دوران جاهلیت در سوگنامه های شاعر 173
نقد وبررسی سوگنامه های سید سوگوار 174
فصل چهارم: فخر و حماسه 178
الف: بررسی ساختار فخریات 181
ب: مضامین فخریه های رضی 182
ب1:افتخار به اصل ونسب( شجره ی طیبه) 183
ب2: شاعری الگو در میدان اخلاق و عمل 189
ب3: قله ی عظمت در کوهسار ادب 195
ج: ابعاد و ویژگی های فخریات رضی 197
د: مقایسه ای میان فخریه های رضی و متنبّی 200
فصل پنجم: غزلیات و حجازیات 204
ترانه های سرزمین یار( حجازیات) 206
الف: بررسی ساختارغزلیات 210
ب: مضامین وموضوعات غزلهای رضی 213
ج: ابعاد و ویژگی های غزلهای رضی 215
حجازیات یا ترانه های سرزمین یار: 218
الف: ساختار ترانه های سرزمین یار( غزلهای حجازی) 218
متن و ترجمه غزل« لیلة السفح» 219
نقد وبررسی غزل« لیلة السفح» 224
برگزیده غزل« یا ظبیة البان...» 229
ب: بررسی مکانهای سرزمین حجاز در حجازیات 232
ج: مضامین و موضوعات غزلهای حجازی 233
د: جایگاه حجازیات و تأثیرآن بر ادبیات عرب 234
فصل ششم: هجویات 237
الف: موضوعات و مضامین هجوهای رضی 238
1) هجو اخلاقی 238
2) هجو سیاسی 240
ب: نمونه هایی از هجویات رضی 241
فصل هفتم: پند و اندرز و حکمتها
الف: نمای کلی حکمتهای رضی 243
ب: نمونه هایی از سخنان حکیمانه ی رضی 244
زبدة البحث (چکیده پایان نامه به زبان عربی) 249
منابع 265
چکیده انگلیسی 269
مقدمه
موضوع: برای شناخت و شناساندن شخصیتهای برجسته علمی، یکی از بهترین روشها بررسی آثار مکتوب آنان است که بازتاب آرا و اندیشه ها و تجلیگاه علم و دانش آنهاست از آنجائیکه شناخت دقیق افکار و اندیشه های هر یک از بزرگان می تواند چراغ روشنگری فراروی نسل جوان باشد ما را بر آن داشت تا برای تحقق این آرمان مقدس، دست به دامن آسمان پرستاره ی علم ادب ببریم تا چراغی برگیریم.
لذا در این کهکشان، ستاره ای را رصد کردیم که هرچند غبار غرض ورزی وجهل آمیخته با گذشت زمان، چهره ی عالمتاب او را تا حدودی پوشانده است و آنگونه که شایسته شخصیت او بوده برای جهان علم و ادب شناخته نشده است.
وی شخصیت بی نظیری است که با داشتن مناصب فقاهت و زعامت و نقابت علویان و مناصب مختلف سیاسی، هیچگاه شیفته مظاهر و زخارف دنیوی نشد و لذا بواسطه ی اتصال به حقیقت هستی، اهل دل بود. عاطفه ی سرشار، روحیه ی حساس، وقریحه ی وقاد او باعث گردید که برای بیان حقایق و ثبت وقایع سلاح قدرتمند خود را بکار گیرد و در جهت تحقق اهداف و آرمانهایش گوش به ندای دل دهد که نتیجه آن اشعار نغز و دلنشین و سخنان زیبای اوست که دیوان شعری با چنین گلهایی فراهم آورد. با توجه به اینکه دیوان اشعار این نادره ی دوران بازتاب اندیشه های عمیق و آئینه ی تمام نمای سلوک عرفانی اوست ایجاب می کند که برای شناسایی اندیشمند فرزانه و شاعر گرانمایه، دیوان اشعار او را درکنار آثار گرانبها و ارزشمند فقهی و کلامی اش کاملاً مورد نقد و بررسی علمی و ادبی قرار گیرد.
اهداف: لذا در این کار تحقیقی هدف ما بر آن بوده است که آرا و اندیشه های یگانه ی دوران را از میان اثر ارزنده ی ادبی اش( دیوان اشعار) مورد ارزیابی و نقد بررسی قرار داد تا از میان اشعار به بازخوانی نظریات و افکار عالمانه ی « شاعر فقیه» بپردازیم. بنابراین در شناخت ابعاد شخصیتی این ادیب گرانقدر نیازمند آن هستیم که پاسخ های قانع کننده ای در قبال پرسش های زیر داشته باشیم:
1- نحوه ی تجلی افکا رو اندیشه های رضی در دیوان چگونه بوده است؟
2- تأثیر شریف رضی بر ادبای پس از خود و ادبیات عرب به چه میزان بوده است؟
3- جلوه های انتساب به دودمان علوی و میزان تأثیر آن بر شخصیت وی چقدر می باشد؟
4- گردآورنده نهج البلاغه واقعاً کیست؟ و تأثیر آن بر ادبیات عرب چگونه و تا چه اندازه ای بوده است؟
فرضیه ها:
با توجه به اینک رضی یک فقیه برجسته و آشنا به ظرایف علوم اسلامی است ولی اشعار خود را مرکب اندیشه های علمی و ادبی و مباحث فلسفی قرارداده و برای بیان مقاصد وتشریح مسائل علمی و عملی بهره های فراوان از آن برده است و در هر جائی که نیاز بوده به طرح مباحث اخلاقی و مبانی فلسفی انسان شناسی و معادشناسی پرداخته است. سبک منحصربه فرد او در هجویات نمونه ی بازر اخلاق اسلامی است. و یا غزلهای عاری از وصف« می» و توصیف نوازندگان و خوانندگان زیباروی، حاکی از محتوای مکتب و تعالیم عرفانی وی است.
وی با تأسیس اولین دانشگاه مدرن علوم اسلامی و تربیت شاگردان فاضل و فقهای نامداری چون شیخ طوسی(ره) و نگارش و گردآوری کتاب گوهربار
« نهج البلاغه» تأثیر انکارناپذیری بر ادبیات جهان اسلام و عرب و ادبای پس از خود برجای گذاشت. لذا او با این اقدام خدمت ارزنده ای به جهان ادبیات و علم و اندیشه ی بشری نمود. ولی کار پرثمر او دچار تردید واقع شده و در برخی از محافل سخن از گردآورنده و یا نگارنده نهج البلاغه به میان می آید که او واقعاً کیست؟
ما نیز د راین مجموعه با توجه به اسلوب نگارش نهج البلاغه و تطبیق آن با سبک نوشتاری رضی در کتابهای ماندگارش و با بیان دلایل وشواهد و قرائن ثابت نمودیم که افتخار گردآوری نهج البلاغه همچنان برای رضی بوده و خواهد بود.
انتساب رضی به خاندان علوی وشرافت ذاتی این خاندان باعث گردید که نیروی عجیبی در رضی بوجود آید و چنان مقتدرانه پا به عرصه گذاشت ک در مطالبه ی علنی حقوق خانوادگی خویش در امر خلافت از هیچ مقامی و منصبی هراس به دل نداشت و لذا جسورانه خلیفه ی عباسی را مورد خطاب قرار می دهد و گاهی هم خواسته های قلبی خود را در قالب ستایش پدر به منصه ی ظهور می رساند.حتی برای ابراز انزجار از خلافت عباسی به خلیفه ی فاطمی که در جد و مرام تا اندازه ای با او مشترک بوده اظهار علاقه و محبت می کند.
مرثیه های رضی هم از این خواسته ی او خالی نیست و شاید اوج قدرت او در نکوهش خلافت اموی و عباسی باشد. وی در ضمن سوگنامه های حضرت سیدالشهداء(ع) با شیوه ای نو، به بیان وقایع تاریخی و ستم های قدرتمندان غاصب می پردازد.
محتوا:
پایان نامه ی حاضر در قالب دو باب تدوین شده است که در باب اول به بررسی اوضاع اجتماعی و ادبی قرن چهارم پرداخته که در این فصل علاوه بر بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی، به نقش آل بویه در حرکت فکری و فرهنگی قرن چهارم و مظاهر فرهنگی و ادبی این قرن در قالب محصولات فرهنگی نظیر: شعر، نثر، نقد و علم لغت می پردازد.
در فصل دوم این باب به بررسی زندگی نامه ی سیدرضی از ولادت تا وفات می پرازد که در این میان به شجره نامه ی او ، پدر، مادر، و فرزندان بطور کامل توجه شده است و مطالب مفصلی را در باره مقام و منزلت پدرش سیدابواحمد موسوی و نقش اصلاح گرانه ی او در جامعه آن روز و وساطت میان خلفا و سلاطین و بزرگان آورده ایم و در ضمن نکاتی هم درقالب همین بحث درباره ی خصوصیات اخلاقی او بیان کردیم.
در ادامه ی سخن از اساتید و مشایخ رضی و تربیت یافتگان مکتب او و نقش مجتمع عظیم علمی، فرهنگی «دارالعلم» در نهضت فکری و تأسیس مجامع شبیه به آن بطور مفصل بحث شده است. رضی در کنار مناصب و مشاغل رسمی و اشتغال کامل، دست از تدریس و تألیف برنداشت و لذا علاوه بر بیان اسامی تألیفات و فعالیتهای علمی و بررسی شاگردان از اثربسیار ارزشمند او« نهج البلاغه» هم غافل نشده و لذا به بررسی نگاره ها و پژوهش های صورت گرفته در زمینه ی نهج البلاغه و پاسخ به شبهات مطرح شده درباره ی متن و گردآورنده آن نیز پرداخته ایم.
در باب دوم که به موضوع اصلی تحقیق مرتبط می شود به بررسی ونقد دیوان اشعار رضی و نسخه های خطی کتابخانه های ایران و جهان می پردازد و دیوان اشعار او را از جهت محتوایی با استفاده از مفاهیم و مضامین وموضوعات قصاید مورد نقد کامل قرار می دهد.
این باب از شش فصل به ترتیب موضوعات شعری و حجم آنها تدوین یافته است که در هرکدام از این فصول، با طرح مباحثی به بیان ابعاد و ویژگی ها و ساختار و موضوع و مضامین قصاید دیوان و قالبهای شعری پرداخته ایم که عبارتند از: مدایح، رثا و سوگنامه ها، فخرو حماسه، غزلیات و حجازیات، هجویه ها و پند و اندرزهای حکیمانه.
لازم به یادآوری است که در هر فصل به تناسب نیاز به شرح و ترجمه ی برخی قصاید و غزلیات نیز اهتمام تمام صورت گرفته است.
رضی با سرودن ترانه های سرزمین یار(حجازیات) به همه ی دلسوختگان عاشق و عاشقان دلسوخته فهماند و نشان داد که می توان بی آنکه آلوده ی ناپاکی و فساد شوند در مسیر عشق الهی قدم بردارند؛ و در حقیقت از عشق زمینی راهی به وسعت هستی بسوی معشوق اصلی گشود. او ثابت کرد که می توان شب را درکنار محبوب بسر برد بی آنکه به گناه آلوده شد. رضی با طرحی ابتکاری در هجویات بی آنکه متعرض عیوبی شود که احساسات را جریحه دار می سازد، دست به روشی زد که در آن از روش هجویات برای اصلاح اخلاق ناپسند و رفتار زشت مخاطب استفاده نمود. وی عیبهای اشخاص را متذکر می شود نه اینکه متعرض آبروی او شود بلکه وضعیتی پیش آید که خود شخص به اصلاح خویش بپردازد.
بخش اول : اوضاع سیاسی و اجتماعی و ادبی
شکوفایی ادب عربی در عصر و دوران حکومت چندین قرن عباسیان در تاریخ اسلام از جایگاه بسزایی برخوردار است ودستآوردهای این دوران بر هیچ صاحبنظر منصفی پنهان و ناشناخته نیست ولی امپراطوری عظیم عباسیان با تمام توان و قدرتی که داشت بالاخره دوران اقتدار و عظمتش به سرآمد و دستگاه عظیم خلافت با همه ی شکوه و جلال ظاهری اش دچار ضعف و ناتوانی شدید گردید و خلفا دیگر آن نفوذ و قدرت سابق را نداشتند. اختلافات داخلی در ارکان قدرت و نفوذ و فشار قدرتهای رقیب و خارجی چون ایرانیان، فاطمیان، و ... باعث ناتوانی خلفا و در نتیجه سلب اختیار از آنان شد. با پیروزی دیلمیان و نفوذ در بغداد، از خلیفه ی عباسی جز نام و تشریفات ظاهری و گاهی مذهبی چیزی باقی نمانده بود؛ و در حقیقت قدرت مطلقه در حوزه ی حکومت امپراطور عظیم عباسیان در دست سلاطین آل بویه که به میل خود و به تناسب شرایط خلیفه ای را عزل می کردند و خلیفه ی دلخواه خود را بجای او برمی گزینند. نیمه دوم قرن چهارم شاهد وقایع بسیار بزرگی بود که در خلافت فرسوده ی عباسیان تأثیرات بسزایی داشت. این دوره که بنام «عصر دویلات» نیز معروف شده است، قدرت سیاسی عباسیان تقریباً به چند بخش تقسیم گردید که هر یک دولتهای کوچکی بودند که در حفظ حاکمیت خود همیشه با یکدیگر در ستیز و کشمکس بودند که مهمترین آنها عبارت است از: عباسیان در عراق، فاطمیان در شمال آفریقا، آل بویه در عراق و ایران، حمدانیان در حلب و موصل، امویان در اندلس، غزنویان در هند وافغانستان، سامانیان در بخارا، آل زیار در گرگان، عقیلی ها در موصل، و خاندان شاهین در بطائح و برخی از قبایل عرب نیز بر اطراف عراق و شام سلطه یافته بودند. علاوه بر آن تهاجم های رومیان بر مرزهای سرزمینهای اسلامی وزدوخوردهای قرمطیان عراق نیز وجود داشت.
از وقایع مهم این قرن درواقع روی کارآمدن دولت آل بویه در عراق و ایران است که حتی به نام آنان سکه کردند.
با سرکارآمدن دولتهای متعدد تحولات گسترده ای در سرزمینهای اسلامی بوجود آمد چنانچه اشاره کردیم دائماً بین این دولتهای کوچک اختلافات و کشمکش بود که نمود اصلی این اختلافات به جهت اختلاف مذهبی در ایام برگزاری حج ابراهیمی بود و گاهی منازعات چنان اوج می گرفت که باعث می شد برخی از کاروانهای وابسته به دیار مورد مناقشه آن سال به مراسم حج نبایند و عملاً مانع آنها می شدند و از طرفی اختلافات میان آنها موجب گردید که به علت عدم تسلط کافی به راهها، راهزنان و دزدان حرفه ای زیادی وجود آیند که راه کاروانیان را می بستند و تمامی دارائیهای آنان را به غارت می بردند.
از میان همه دولتهای مذکور، تا اندازه ای دولت فاطمیان مصر د ر بلاد مقدسه ی مکه ی مکرمه و مدینه ی منوره از قدرت نفوذ قابل توجهی برخوردار بودند و اکثراً به نام آنان خطبه خوانده می شد. حتی« القادر بالله عباسی برای فرستادن کاروان عراقی به مکه ی مکرمه در سال 396 هجری از ابوالفتح کاردار فاطمینان در مکه اجازه گرفت و او هم به شرط ایراد خطبه به نام فاطمیان به آنها اجازه داد و خلیفه ی عباسی نیز پذیرفت.»
در ضعف خلافت و خلفای عباسی همین کافی است که آنها حتی اختیار انتخاب وزیر و وکیل را نیز برای خود نداشتند؛ این در شرایطی بود که سلاطین آل بویه هرکسی را که می خواستند عزل ونصب می نمودند. ضعف خلفا در اصل از زمان المقتدر آغاز شد که در زمان خلافت بیش از سیزده سال نداشت، و آنچنان خلفا ناتوان شدند که خلیفه ای چون «المستکفی» و «الطائع» را از تخت پائین کشیدند و عمامه ی آنها را بر گردنشان پیچیدند و با وضعیت فضیحت بار و تحقیرآمیزی به زندان بردند. اما آل بویه خود نیز از آفت قدرت و ثروت در امان نماند و لذا پس از مدتی برای تصاحب قدرت یا افزایش قدرت و ثروت به جان هم افتادند. اولین طمع کار خاندان بویه عضد الدوله بود که برای افزایش سلطه و نفوذش به ملک پسر عمویش بختیار( عراق) حمله کرد و پس از پیروزی ابن بقیه وزیر بختیار را به پای فیل بستند و پس ازمرگش چندین روز به دار آویختند.
از میان خاندان آل بویه صمصام الدوله نیز چندان اقبال خوبی نداشت و مورد تهاجم سپاه ایرانی به فرماندهی برادرش شرف الد وله قرار گرفت که ناچار به واگذاری تخت و تاج به وی شد بعد از وفات شرف الدوله برادرش بهاءالدوله زمام حکومت را بدست گرفت و خانواده و بستگانش تلاش زیادی کردند، تا قدرت را از چنگ او خارج سازند، ولی موفقیتی به دست نیاوردند. بنابراین بهاءالدوله از سال 379 هـ. تا سال 403 هجری نزدیک به بیست وچهار سال سلطان بلامنازع عراق بود .


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه تاریخ

پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی رشته تاریخ

اختصاصی از فایل هلپ پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی رشته تاریخ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی رشته تاریخ


پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی رشته تاریخ

 

 

 

 

 

 

دانلود متن کامل پایان نامه مقطع کارشناسی با فرمت ورد word

 

فصل اول

مفهوم قدرت

معنی لغوی قدرت :

در لغت «قدرت» توانستن ، توانایی داشتن ، توانایی ، نیرو ، توانایی انجام دادن کاری یاترک آن معنی شده است . (فرهنگ لغت عمید جلد یک)

مفهوم قدرت از دیدگاه اندیشمندان

قدرت از مقوله های مهم و اساسی جامعه شناسی سیاسی و علم سیاست می‌باشد که بدون در نظر گرفتن آن مطالعات و پژوهشها در این رشته ها ناقص خواهد بود . اهمیت قدرت به حدی است که برخی صاحبنظران در تعریف علم سیاست آنرا علم مطالعه قدرت دانسته اند . بطوریکه هـ رولد لاسول می گوید :

«علم سیاست بصورت یک نظام تجربی عبارت است از مطالعه چگونگی شکل گفرتن قدرت و سهیم شدن در آن است و عمل سیاسی عملی است که بر اساس قدرت انجام می گیرد .» (اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری صفحه 32)

موریس دوورژه محور اصلی عرصه سیاست را قدرت می داند . بولاتسکی می گوید : مفهوم قدرت محور تئوری سیاسی و مطالعه پروسه های سیاسی مشخص و کلید درک نهادهای سیاسی ، جنبشهای سیاسی و خودسیاست .(اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری ، صفحه 33 ، 34 ، 37)

برتراند دوژوونل سیاست را بررسی و شناختن زیست هر گونه اعمال قدرت و نموذ قلمداد کرده است .

این اظهار نظرها از اهمیت قدرت در بررسیهای سیاسی و جامعه شناختی حکایت می کند . حال با توجه به این مهم مفهوم قدرت را از دیدگاه صاحبنظران بررسی می نماییم .

فیودوربورلاتسکی :

فیودوربورلاتسکی می گوید : قدرت ، توانایی واقعی اعمال اراده یکی بر دیگران در حیات اجتماعی ، و در صورت لزوم از راه تحمیل آن بر دیگران است . قدرت سیاسی یعنی یکی از مهمترین جلوه های توانایی و استعداد واقعی یک طبقه ، گروه یا فر معین برای اعمال اراده اش قدرت از سوی بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی به عنوان مفهوم مرکزی سازمان یک نظام مورد توجه قرار گرفته است . شاید عینیترین حامی این وضع هانس . . . ج مور کنت در کتاب سیاست میان ملل اظهار می دارد که قدرت هدف فوری سیاست حتی در صحنه سیاست بین الملل است و هرچه که متضمن این نباشد سیاسی نبوده و نباید سیاسی در نظر گرفته شود . با وجود سادگی ظاهری از واژه قدرت درک یکسان و هماهنگی بین افراد وجود ندارد‌. برداشت یک سیاستمدار از قدرت با استنباط یک حقوقدان از این واژه متفاوت است‌. تلقی قدرت نزد مردم با تعبیر آن پیش عالم دانش استراتژی تفاوت بسیاری دارد . نقش و اثر قدرت نیز در سطح جامعه متفاوت از کاربرد آن در روابط بین الملل است‌. قدرت ، نفوذ و اقتدار واژه هایی هستند که در دنیای سیاست بسیار شنیده می‌شود . اما استفاده از آن منحصر به این قلمرو نیست . در تمام سطوح زندگی اجتماعی با عامل قدرت سروکار داریم . (اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری ، صفحه 163)

برتراندراسل :

برتراندراسل معتقد است که «قوانین علم حرکات جامعه قوانینی هستند که فقط بر حسب قدرت قابل تبیین هستند نه بر حسب این یا آن شکل از قدرت» راسل برخلاف نظریه مارکسیسم کمونیسم حرکت اصلی اجتماع را مسئله اقتصادی نمی‌داند بلکه معتقد است که هدف اساسی و مقصد اصلی در قاموس اجتماع کسب قدرت و سیادت است به همان ترتیب که در علم فیزیک «انرژی» عامل اصلی و مولد اساسی پدیده هاست ، قدرت خواهی و سیادت طلبی هم مانند انرژی دارای صور گوناگون است که تمول ارتش مهمات جنگی ، قدرتهای غیرنظامی ، قوه تحلیل بر اعتقاد است و بسیاری دیگر از این قبیل انواع مختلف آنرا تشکیل می دهند بدین ترتیب راسل «قدرت طلبی» را محرک ، زیربنا و اساس و محور هر حرکت اجتماعی می داند . که تنها می توان با تبیین «قدرت» نه این یا آن شکل از آن به قوانین علم حرکات جامعه دست یافت در همین راستا او می گوید : «برای کشف این قوانین لازم است که نخست اشکال مختلف قدرت را طبقه بندی کنیم و سپس به مطالعه نمونه های تاریخی مهمی بپردازیم که نشان می دهند چگونه سازمانها و افراد بر زندگی مردمان تسلط یافته اند . بدین ترتیب برتراندراسل به نوعی قدرت راه امکانات و توانمندی می داند اومی نویسد : «قدرت را می توان به معنای پدید آوردن آثار مطلوب تعریف کرد . به این ترتیب قدرت مفهومی است کمی .»

وی عطف به قیاس فیزیکی «قدرت» هم مانند انرژی دائماً در جریان تغییر شکلهای اجباری از حالتی به حالت دیگری دارند و می افزاید : تلاش در جهت شناخت «قدرت بنیادی» و اصرار در جهت توجیه اینگونه قدرت در مکاتب اجتماعی و فلسفی موجبات بروز انحراف در مطالعات تاریخی را فراهم آورده است .»

اینگونه به نظر می رسد که وی سعی دارد از یک سو با تأکید بر قدرت به عنوان پدید آورنده آثار مطلوب» و از سوی دیگر با تشبیه آن به مفهوم انرژی در فیزیک از «قدرت» به عنوان کمیت قابل سنجش نام برد و تبع آن از انگیزه قدرت طلبی نیز به عنوان یک کمیت قابل سنجش استفاده نماید . (تبیینی نوین از مفهوم قدرت (‌مطهرنیا صفحه 68)

کارل مارکس

از دیدگاه مارکس قدرت پدیده ای است که در ارتباطات میان طبقه ای تجلی پیدا می کند . به عبارت دیگر به ظاهر در فلسفه مارکس برعکس دیدگاه راسل قدرت یک پدیده کمیت پذیر نیست و همان مفهوم «ارتباطی» را داراست که در آن عناصر جبار و زور نیز وجود دارد . به نظر وی رابطه سلطه آمیز اجباری و زوری طبقه دارنده سرمایه ابزار و وسایل تولید ، منبع قدرت می باشند به عقیده مارکس عامل ثبات و دوام «نسبی» قدرت همانا دگرگونی همیشگی ابزار تولید و روابط مشخصه آن است «بورژوازی نمی تواند بدون آنکه ابزار تولید و بنابراین روابط تولیدی و در نتیجه مجموعه شرایط تولیدی را سراپا دگرگون کند به هستی خویش ادامه دهد .»

از طرفی دیگر وی افزایش دلایل تولید و در نتیجه افزایش تعداد کارگران و میزان فقر آنها را عامل فروپاشی) قدرت می داند پس به عقیده مارکس باید تعریف قدرت را کنترل طبقه زحمتکش توسط طبقه دارنده سرمایه دانست) و آنرا در رابطه میان طبقه دارنده عوامل تولید و طبقه فاقد این عوامل جستجو کرد. (تبیینی نوین از مفهوم قدرت ، مطهرنیا ، صفحه 73)

ماکس و بر

جامعه شناسی ماکس و بررا باید «جامعه شناسی سلطه» نامید و بر سیاست را اعم از دوست دانسته آنرا فعالیت عمومی انسان شمار می آورد . به عقیده وی تاریخ مشحون از رفتارهای سیاسی است که در مکانها و زمانهای گوناگون مبانی و اصول متفاوتی داشته و نهادهای بسیار متنوعی را بوجود آورده است . سیاست را نباید با دولت که یکی از تظاهرات تاریخی سیاست و دقیقاً مهمی از آن با جنبش عقلانی شدن تمدن جدید متناظر است اشتباه کرد . در طول تاریخ واحدهای سیاسی سوای دولت وجود داشته است . از دولت شهر تا امپراطوری بنابراین حتی اگر امروزه فعالیت سیاسی یا فعالیت نمونه ای از آن به فعالیت دولتی محدود گردد سیاست قدیم تر از دولت است به نظر و بر دولت عبارت از ساخت یا گروه بندی سیاسی است که به موفقیت انحصار فشارهای فیزیکی مشروع را در اختیار دارد این خصلت نوعی آن است و صفات دیگری نیز به آن اضافه می شود .

در جامعه شناسی و بر وجود سه مرحله را در روند «سیاست» یا «سیاسی شدن» می توان درک نمود .» در وهله نخست فعالیت سیاسی بوسیله جریان داشتن در درون یک سرزمین معین شناخته می شود ضرورتی نیست که مرزهای سرزمین دقیقاً مشخص بوده باشد ممکن است متغیر باشند اما بدون وجود سرزمین که به گروه هویت می دهد نمی توان از گروه سیاسی دم زد . نتیجه مترتب بر آن جدایی بارز میان درون و بیرون است این که صورت مراتب درونی با صورت روابط بیرونی چگونه باشد مهم نیست این جدایی ذاتی مفهوم سرزمین است . در وهله دوم کسانی که در درون مرزهای این گروه بندی سیاسی سکونت دارند رفتاری اختیار می کنند که به طرز معناداری به اقتضای این سرزمین و مردم آن جهت می گیرد . در این معنی رفتار هر یک از آنان بوسیله اقتداری که مأمور برقراری نظم است و احیاناً بوسیله امکان استفاده از فشار و ضرورت دفاع از موقعیت فردی شان مشروط شده است در عین حال اعضای گروه سیاسی در آن به موقعیتهای ویژه ای دست می یابد که امکانات نوینی برای فعالیتشان به طور کلی عرضه می کنند . در وهله سوم ابزار سیاست «زور» است و احتمالاً «خشونت» البته گروههای سیاسی برای آنکه وظایف خود را به نحوه مطلوبی انجام دهند از وسایل دیگری استفاده می کنند اما در صورت مؤثر واقع نشدن وسایل دیگر زور حربه نهایی است زور وسیله اختصاصی گروه سیاسی است . از این تبیینات نتیجه می شود که سلطه در مرکز سیاست» است و گروه بندی سیاسی قبل از هر چیز یک گروه بندی سلطه است . بنابراین می توان سیاست را چنین تعریف کرد فعالیتی که برای اقتدار مستقر در یک سرزمین خواهان تسلط با امکان استفاده در صورت نیاز از زور و خشونت است خواه برای حفظ نظم درونی و مواهبی که بر آن مترتب است خواه برای دفاع از جماعت در برابر تهدیدهای خارجی کوتاه سخن آنکه فعالیت سیاسی عبارت است از فعل و انفعال دائمی در تشکیل توسعه ایجاد تنگنا جابه جا کردن یا زیروروکردن روابط تسلط

بنابراین به عقیده ماکس و بر «قدرت شانس بر کرسی نشاندن اراده خود به رغم مقاومت در برابر آن و بدون توجه به مبنی و اساس این در چهارچوب یک رابطه متقابل اجتماعی است»

بدین ترتیب سلطه مظهر عینی و ملموس قدرت است و بر قدرت را چنان شانسی که یک فرد در بطن روابط اجتماعی بدست آورده و بوسیله آن موفق می‌شود خواست شخصی اش را در برابر مقاومت دیگران به کرسی بنشاند تعریف می کند و سلطه را چونان شانس روبرو شدن با اشخاص در درون روابط اجتماعی که آمادگی اطاعت از امری را که به آنان داده نمی شود داشته باشند .

نه قدرت و نه سلطه تنها ویژه سیاست نیستند زیرا موقعیت ها یا ضرورتهای دیگر (اقتصادی ـ تربیتی) هم وجود دارند که در آنجا نیز انسان لازم می بیند اراده‌اش را به کرسی بنشاند

آنها «قدرت و سلطه» وقتی خصلت سیاسی پیدا کردند که اراده به طرز معناداری به تبع یک گروه سرزمینی به منظور تحقق هدفی که تنها به سمت هستی این گروه با معنی است جهت گیری می کند .

وبر نیز مانند دیگر اندیشمندان علم اجتماع ، قدرت را زاییده جمع و اجتماع می داند که عناصر اجبار ، قهر و زور در آن وجود دارد . اما آنچه و بر بیشتر روی آن تأکید می ورزد عناصر جبر ، قهر یا به عبارت وسیع آن «سلطه» است . «قدرت»‌در دیدگاه وی عبارت می باشد از «تحمیل اراده یا سلطه فرد یا گروهی بر رفتار جمع دیگر» وی محور اساسی «قدرت» را سلطه دانسته نهایت آن «سلطه» را نیز همان تحمیل اراده یک فرد بر اجتماع می داند . نکته دیگری که در اندیشه ماکس و برمهم است عمومیت دادن قدرت و سلطه بر موضوع های دیگر مانند اقتصاد می باشد . بدین معنی وی مفهوم قدرت را تنها در سیاست محدود ندانست بلکه آنرا لازمه موقعیت ها یا ضرورتهای دیگری مانند (اقتصادی ـ تربیتی) نیز می داند که در آنها نیز انسان می خواهد اراده اش را بر کرسی بنشاند . جامعه شناسی وبر برای قدرت و سلطه در محدوده سیاست کارکرد وسیعتری نسبت به حوزه های دیگر قائل است و معتقد می باشد که قدرت و سلطه آنگه خصلت سیاسی پیدا می کند که اراده به طرز معنی داری به تبع یک گروه سرزمینی و به منظور تحقق هدفی که تنها به سبب هستی این گروه با معنی است جهت گیری کند به همین دلیل است که در تعریف سیاست می گوید : «فعالیتی که برای اقتدار مستقر در یک سرزمین خواهان حق تسلط با امکان استفاده در صورت نیاز از زور و خشونت است خواه برای حفظ نظم درونی و مواهبی که بر آن مترتب است خواه برای دفاع از جماعت در برابر تهدیدهای خارجی»‌. ماکس وبر معتقد است که در بطن هر سلطه سیاسی رابطه بنیادی فرماندهی و فرمانبری وجود دار تا وقتی که اوامر اطاعت می شود شخص صاحب سلطه دارای اقتدار است . دلایل اطاعت افراد در این پدیده اجماعی ـ سیاسی مهم نیست چه باشد (ترس ، احترام ، سنت و . . . ) زیرا هیچ فرقی را در حاصل امر بوجود نمی آورد در اینجا عقیده وی با نظر دوگی و پیرامون تز «رابطه ای بودن قدرت» کاملاً منطبق گردد . هرچند که وبر نیز به سان آرنت یا تاکلوت پارلنز مارکس و دیگران بر این موضوع تصریح ندارد اما بحث شانس به کرسی نشاندن اراده یا تحمیل آن در برآوردن خواسته ها و رابطه بنیادی فرماندهی و فرمانبری حاکی از این مطلب است . ماکس وبر معتقد بود که رابطه رهبری واطاعت موجب می شود که هر سلطه ای توسط یک شمار اندک اقلیتی که برخلاف یا بهمان شیوه نظرهایش را بر اکثریت تحمیل می کند اعمال گردد حکومت همه بر همه و حتی حکومت اکثریت ممکن است هیئت رهبری را تعویض کند . اما مانع از آن نمی شود که همیشه یک اقلیت تصمیم گیرنده باشند و به مقتضای نظرهایشان سیاست کلی گروه را هدایت کنند . (تبینی نوین از مفهوم قدرت ، مطهرنیا ، صفحه 74)

چایلد :

چیلد نیز با یک تقلیل مفهومی قدرت را کشف بزرگ بشر می داند و می‌گوید : بالاخره پدیده جنگ به کشف بزرگی نیز انجامید و آن این است که انسان را هم چون حیوان می تواند زیرفرمان آورد و دشمن مغلوب را به جای کشتن می‌توان اسیر کرد . در قبال بازپس گرداندن زندگی ، به کارش واداشت . پس از این کشف است که قدرت به عنوان یک پدیده اجتماعی و مستقل وارد فعل و انفعال اجتماعی گردید . (مقاله اقتدار در اسلام ، شجاعی زند)

مهدی مطهرنیا

مهدی مطهرنیا نویسنده کتاب تبیین نوین از قدرت در سیاست و روابط بین الملل ، پس از آوردن و بررسی تعاریف و نظریات گوناگون اندیشمندانی چون مارکس ـ راسل و ماکس وبر . در باب قدرت ، تعاریف آنان را از مفهوم قدرت جامع و مانع نداسته و خود به تعریف جدیدی از قدرت مبادرت می ورزد به نظر وی سلطه میان رهبران و رهروان ، زور ، انرژی ، توان ، امثالهم مواردی است که قدرت در برگیرنده اینهاست ولی در معنای دقیق ، هیچ کدام از اینها نیست . وی می‌گوید : زور ، انرژی ، توان و عوامل اقتصادی ، سیاسی ، نظامی ،‌جغرافیایی به همراه ایدئولوژی تجلی «قدرت» هستند نه به معنای اخص کلمه ، بلکه در معنای عام آن ، پیوسته بیرونی قدرت هستند که به جهت تجلی بارز و آشکاری که دارند «قدرت» نام یافته اند ، چنانچه مولکول پیوسته بیرونی اتم و اتم پوسته بیرونی نوترون ، پروتون و الکترون می باشد ، هسته مرکزی این پوسته باید در کنه تعاریف‌، نظریات و آنچه که به اصطلاح از آنها به عنوان عناصر یا عوامل قدرت یاد می شود جستجو کرد . و آن «حرکت آفرینی» یا «تولید حرکت»‌در ذات یا هسته مرکزی اینها می باشد .

 

 متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی رشته تاریخ

دانلود پایان نامه رشته تاریخ بررسی بیوگرافی خاندان ابی وقاص و نقش آنها در تحولات مهم تاریخ اسلام در مقاطع مختلف

اختصاصی از فایل هلپ دانلود پایان نامه رشته تاریخ بررسی بیوگرافی خاندان ابی وقاص و نقش آنها در تحولات مهم تاریخ اسلام در مقاطع مختلف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه رشته تاریخ بررسی بیوگرافی خاندان ابی وقاص و نقش آنها در تحولات مهم تاریخ اسلام در مقاطع مختلف


دانلود پایان نامه رشته تاریخ بررسی بیوگرافی خاندان ابی وقاص و نقش آنها در تحولات مهم تاریخ اسلام در مقاطع مختلف

فرمت فایل: word (قابل ویرایش)

تعداد صفحات: 150

 

 

 

 

 

 

طرح‌ تحقیق‌

1ـ طرح‌ موضوع‌

          یکی‌ از دوران‌های‌ حساس‌ تاریخ‌ جهان‌، عصر بعثت‌ و نبوت‌ آخرین‌ پیامبر خدا حضرت محمد بن عبدالله (ص) است. مردی که‌ توانست‌ انسان‌ هایی‌ را پرورش‌ داده‌، بر روند تاریخ‌ تأثیر گذارد و مسیر آن‌ راتغییر دهد. در راستا بررسی‌ زندگانی‌ برخی‌ از این‌ کارگزاران‌ و همراهان خواندنی‌ و قابل‌ بررسی‌است‌ که‌‌ از میان آن‌ها سعد ابی‌ وقّاص‌، فرزندش‌ عمربن سعد و پسر برادرش‌ هاشم‌ بن‌ عتبه‌ ابن‌ابی‌ وقّاص‌ هستند که زندگی پرفراز و نشیبی دارند. از آنجایی‌ که‌ پدر در زمان‌ رسول خدا(ص) از مسلمانان‌ اولیه‌ بوده‌ و یکی از اصحاب بشمار می‌رود و پس‌ ازرحلت‌ آن حضرت تغییراتی‌ هر چند به‌ مرور در این خانواده بوجود آمده‌ تا جایی‌ که‌ فرزندش‌عمربن‌ سعد فرمانده‌ سپاهی‌ است‌ که‌ امام حسین‌(ع‌) نوه‌ همان‌ پیامبر(ص) را با وضع‌فجیعی‌ به‌ شهادت‌ می‌رسانند اما از سوئی دیگر و پسربرادرش‌ هاشم‌ که‌ از پدری‌ کافر بوده‌ از شیعیان‌مخلص‌ علی‌ (ع‌) می‌شود. پژوهش‌ حاضر بررسی‌ فراز و فرودهای‌ این‌ خانواده‌ درتحولات‌ قرن‌ اول‌ هجری‌ است‌.

2ـ اهمیت‌ موضوع‌ و علت انتخاب آن

          بررسی بیوگرافی خاندان ابی وقاص که در تحولات مهم تاریخ اسلام و مقاطع مختلف آن نقش ایفا نمودند باعث شده است که برای فهم این تحولات پژوهشی  ترتیب داده شده  و ضمن بررسی بیوگرافی این خاندان و نقش و جایگاه آنان را در تاریخ اسلام مشخص شود.

3ـ سابقه‌ی‌ پژوهش‌

          با توجه‌ به‌ دوره‌ زندگانی‌ این‌ اشخاص‌ که‌ با صدر اسلام‌ همزمان‌ است‌  در منابع‌اصلی‌ تاریخ‌ اسلام‌ به‌ صورت‌ پراکنده‌ مطالبی‌ یاد می‌شود و پژوهش‌ هایی‌ صورت‌ گرفته‌ اما به نظر می‌رسد تاکنون به‌ طور مستقل‌ این‌ موضوع‌ با چنین‌ طرح‌ سوالی‌ مورد تحقیق‌ و بررسی‌ قرار نگرفته‌است‌. به‌ همین‌ علت تلاش‌ می‌شود این‌ پژوهش‌ با استفاده‌ از منابع‌ اصلی‌ و بررسی پژوهش‌‌های پراکنده‌ی‌ که‌ موجود است‌، سعی شده که به‌ این‌ سوال‌ پاسخ‌ داده‌ شود.

4ـ سؤال‌ اصلی‌ پژوهش‌

          به طور قطع همه صحابه‌ و کارگزاران‌ بزرگ‌ رسول خدا(ص) یکسان نبوده‌اند بلکه برخی از آنها تأثیرات‌ و نقش‌ مثبت‌ و احیاناًبعضی‌ از آنها نیز نقش‌ منفی‌ ایفا نموده‌اند. در این‌ پژوهش‌ سوال‌ اصلی‌ این‌ است‌:

نقش‌ خاندان‌ ابی‌ وقّاص‌ در تحولات سیاسی، اجتماعی تاریخ‌ اسلام‌ چه‌ بوده است‌؟

5ـ فرضیه‌ پژوهش‌ فرضیه‌ اصلی‌:

این خاندان با دارا بودن روحیة نظامی در یکی از بزرگترین صحنه‌های نظامی تاریخ اسلام یعنی قادسیه راه ورود فیزیکی اعراب و اندیشه اسلامی را در شرق کشور گشود. پس از فتوحات در شرق سرزمین‌های خلافت به نوعی دوری از نظامی‌گری روی آورد، با این همه همواره در مسایل مهم تأثیرگذار بوده، خصوصاً در روی کار آمدن خلیفه سوم و همچنین در خلافت علی (ع) که خود را کنار کشیده، با آن حضرت همراهی نکردند و نسل دوم این خاندان نقش متفاوتی را ایفا نمودند یکی همراه علی (ع) و یکی قاتل فرزند آن حضرت و در زمرة آل ابی‌سفیان درآمد.

فرضیه‌ رقیب‌: سعد و خانواده‌ وی‌ از خاندان مهم نبوده و در جریان خلافت علی(ع) زمانه مشحون فتنه بوده و سعد کار خبطی انجام نداده و کناره‌گیری از خلیفه کار خطایی نبوده است.

6ـ مفاهیم‌ و متغیرها الف‌) مفاهیم‌

خاندان‌ ابی‌ وقّاص‌: منظور سعدبن‌ ابی‌ وقّاص‌ و پسرش عمربن‌ سعد ابی‌ وقّاص‌ و پسر برادر سعدیعنی‌ هاشم‌ بن‌ عتبه‌ ابن‌ ابی‌ وقّاص‌ است‌.

حیات‌ سیاسی‌ نظامی‌: زندگانی‌ سیاسی‌ سعدابی‌ وقّاص،‌ هاشم‌ بن‌ عتبه‌ و عمر بن‌ سعد وهمچنین‌ سمت‌های‌ نظامی‌ که‌ این‌ افراد به‌ آن‌ دست‌ یافتند.

تحولات‌ تاریخ‌ اسلام‌ منظور قرن‌ اول‌ هجری‌ قمری است‌.

ب‌) متغیرها

متغیر مستقل‌:

حیات‌ سیاسی‌ نظامی‌ خانواده‌ ابی‌ وقّاص‌

متغیر وابسته‌:

تأثیرات‌ این‌ خانواده‌ در تحولات نظامی  سیاسی‌ جامعه‌ی‌ قرن‌ اول‌  هجری قمری.

7ـ سوالات فرعی‌

1) خاندان‌ ابی‌ وقّاص‌ از چه‌ طائفه‌ای‌ بودند و نسبتشان با پیامبر(ص)؟

2)چگونگی اسلام آوردن‌ سعد ابی‌ وقّاص‌ و چگونگی‌ زندگانی‌ وی‌ در زمان‌ رسول خدا(ص)؟

3) چگونگی‌ دست‌ یابی‌ به‌ مقامات‌ نظامی‌ و سیاسی‌؟

4) اعتقادات‌ آنان‌ پس‌ از رحلت‌ پیامبر(ص)؟

5) زندگی‌ آنان‌ در زمان‌ خلفای‌ سه‌ گانه‌؟

6) زندگی‌ و حیات‌ سیاسی‌ آنان‌ در زمان‌ خلافت‌ امیرالمؤمنین(ع)؟‌

7) زندگی‌ و حیات‌ سیاسی‌ آنان‌ پس‌ از شهادت‌ امیرالمؤمنین‌(ع)؟

8) چگونگی‌ ورود عمربن‌ سعد به‌ واقعه‌ی‌ کربلا؟

9) عاقبت‌ زندگانی‌ سعدابی‌ وقّاص‌؟

10) عاقبت‌ زندگانی‌ هاشم‌ بن‌ عتبه‌ بن‌ ابی‌ وقّاص‌؟

11) عاقبت‌ زندگانی‌ عمر بن‌ سعد؟

8ـ مفروضات‌ تحقیق‌

1) براساس‌ نقل منابع ‌ و پژوهش‌ها سعد ابی‌ وقّاص‌ از صحابه‌ پیامبر(ص) و مسلمانان‌ اولیه‌ است‌.

2) در زندگانی‌ سعد بن‌ ابی‌ وقّاص‌ فراز و فرود وجود دارد.

3) هاشم‌ بن‌ عتبه‌ یکی‌ از شیعیان‌ علی‌ (ع‌) بوده‌ و در جنگ‌ صفین‌ به‌ شهادت‌ رسید.

4) عمربن‌ سعد از طرف‌ عبیداله‌ بن‌ زیاد فرمانده‌ی‌ لشگری‌ است‌ که‌ به جنگ‌ با امام‌حسین‌ (ع‌) پرداخت و نتیجه آن به شهادت‌ رسیدن امام (ع) و یارانش در عاشورای‌ سال‌ 61 هجری‌ بود.

9ـ روش‌ پژوهش‌

          روش‌ این‌ پژوهش‌ تاریخی است که با بررسی و نقد وقایع به توصیف و تحلیل موضوع می‌پردازد‌ و بصورت‌ کتابخانه‌ای‌ می‌باشد.

10ـ سازماندهی‌ پژوهش‌

          این‌ پژوهش‌ به‌ بررسی‌ نقش‌ سیاسی‌، نظامی‌ خاندان‌ ابی‌ وقّاص‌ می‌پردازد. در مقدمه‌به‌ طرح‌ تحقیق‌ و معرفی‌ و نقد منابع‌ پرداخته‌ می‌شود و در فصل‌ مقدماتی‌ به بیان کلیات‌ و مفاهیم ‌نظری‌ که‌ همان تبیین نقش‌ شخصیت‌ در تاریخ‌ باشد، اشاره‌ خواهد شد.

این‌ پژوهش‌ علاوه‌ بر مقدمه‌ و فصل‌ مقدماتی‌ دو بخش‌ مستقل نیز دارد، که‌ در بخش‌ اول‌ به‌ زندگانی‌ ونقش‌ سعد بن‌ ابی‌ وقّاص‌ خواهد پرداخت‌ که‌ نسل‌ اول‌ این‌ خانواده‌ است‌ و آن‌ نیز چند فصل‌دارد. فصل‌ اول‌ زندگانی‌ وی‌ در دوران‌ مکه‌، فصل‌ دوم‌ زندگی‌ و نقش‌ وی‌ در دوران‌ مدینه‌ وفصل‌ سوم‌ سعد در دوران‌ خلفای‌ راشدین‌ و فصل‌ چهارم‌ نیز به عزلت‌ گزینی‌ سعد اشاره‌خواهد‌ شد، و‌ ضمن‌ این‌ فصول‌ نقش‌ هائی‌ که‌ وی در دوره‌های مختلف ایفا نموده‌ است‌، آشکار خواهد شد.

در بخش‌ دوم‌ به‌ زندگانی‌ و نقش‌ نسل‌ دومی‌های‌ این‌ خاندان‌ یعنی‌ هاشم‌ بن‌ عتبه‌ بن‌ ابی‌وقّاص‌ و عمربن‌ سعد بن‌ ابی‌ وقّاص‌ پرداخته خواهد شد. در این‌ بخش‌، که‌ دو فصل‌ دارد و طی‌چند گفتار حیات‌ سیاسی‌ نظامی‌ و نقش‌ آنان‌ روشن‌ می‌شود.

و نیز طی‌ این دو بخش‌ خبط‌ و خطاهای‌ این‌ خاندان‌ و نیز نقش‌ مثبتی‌ که‌ در تاریخ‌ اسلام‌ ایفا نمودند بیان‌ می‌شود و در پایان‌ جمع‌ بندی‌ ارائه‌ خواهد شد.

 

این تنها بخشی از متن پژوهش حاضر با عنوان موصوف (بنحو نمونه) می باشد. جهت دسترسی به ادامه مطالب و متن کامل، می توانید از طریق زیر آن را با 50 درصد تخفیف در پرداخت، دانلود آنی نمایید...


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه رشته تاریخ بررسی بیوگرافی خاندان ابی وقاص و نقش آنها در تحولات مهم تاریخ اسلام در مقاطع مختلف

تاریخ آموزش و پرورش در اسلام

اختصاصی از فایل هلپ تاریخ آموزش و پرورش در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تاریخ آموزش و پرورش در اسلام


تاریخ آموزش و پرورش در اسلام

 

 

 

شامل نیمسالهای:

نیمسال اول 89-88

نیمسال دوم 89-88

تابستان 89

نیمسال اول 90-89

نیمسال دوم 90-89

تابستان 90

نیمسال اول 91-90

نیمسال اول 92-91

نیمسال دوم 92-91

نیمسال اول 93-92 + با پاسخنامه

نیمسال دوم 93-92 + با پاسخنامه

تابستان 92 + با پاسخنامه

نیمسال اول 94-93 + با پاسخنامه


دانلود با لینک مستقیم


تاریخ آموزش و پرورش در اسلام