فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد برداشت از بناهای تاریخی, خانه حکیم باشی در کاشان

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد برداشت از بناهای تاریخی, خانه حکیم باشی در کاشان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد برداشت از بناهای تاریخی, خانه حکیم باشی در کاشان


تحقیق در مورد برداشت از بناهای تاریخی خانه حکیم باشی در کاشان

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 86

 

اندازه برداری

1 توضیح در مورد شیوه اندازه برداری

نخستین قدم در کار برداشت بنای تاریخی به منظور تهیه پلان ها، نماها و مقاطع و… از ساختمان، بعد از شناسایی دقیق بنا اندازه گیری است. مطمئن ترین شیوه اندازه برداری استفاده از روش مثلث بندی است. در این شیوه با تبدیل پلان به تعدادی مثلث متوالی کار اندازه برداری انجام می شود.

الف: روش مثلث بندی در پلان:

با در نظر گرفتن سه نقطه a,b,c در سه گوشه اتاق کار را آغاز می کنیم. فاصله ac,bc را اندازه می گیریم بعدac(a,ac) و bc(b,bc) محل تقاطع دو کمان موقعیت درست نقطه c را به ما می دهد این کار را بطور متوالی برای هر سه نقطه انتخابی از پلان انجام می دهیم تا زمانی که پلان کامل شود.

در برداشت از خانه حکیم باشی کار اندازه برداری را با حیاط و اتاقهای اطراف آن آغاز کردیم سپس زیر زمین و پلان بام و در آخرین مرحله پلان حیاط پشتی و طویله ها و انبار را برداشت نمودیم.

بعد از برداشت پلان نوبت به نماها رسید در نما شیوه اندازه برداری با پلان تا حدی تفاوت داشت برای اندازه گیری نماها 2 نفر از بچه ها به پشت بام می رفتند و متر را می انداختند برای اینکه متر بطور قائم پایین بیفتد و در بین راه پیچ و تاب نخورد به سر متر یک شاقول آویزان می کردیم. بعد از قرائت اندازه ها متوجه مسأله جدیدی شدیم و آن وجود اختلاف ارتفاع در نقاط بظاهر هم سطح در اندازه گیری نما بود. این موضوع را می شد با امکان نشست ساختمان توجیه کرد که با توجه به قدمت ساختمان طبیعی می نمود. اما مطمئن ترین وسیله در این شرایط استفاده از دوربین نقشه برداری بود. البته برای تعیین اختلاف ارتفاع( تراز یابی) می شد از روش قدیمی و در عین حال ساده و مطمئن تری بهره گرفت. این شیوه استفاده از شلنگ تراز بود. با استفاده از شلنگ تراز میزان اختلاف ارتفاع کوچه با حیاط، حیاط با زیر زمین، حیاط با سطح اتاقها، حیاط ورودی با حیاط پشتی و بالاخره اختلاف ارتفاع پشت بام با سطح حیاط را بدست می آوریم که کدگذاری های مذکور در نقشه شماره(  ) آمده است.

ب: روش استفاده از شلنگ تراز

ابتدا از یک سر شلنگ آب می ریزیم در این حالت شلنگ را بالا نگه می داریم ریختن آب باید کاملاً پیوسته باشد به طوری که هیچ حبابی داخل آن نشود. سطحی را بعنوان بنچ مارک با کد گذاری ارتفاعی 0.00 مشخص می کنیم.

 دو نقطه a,b  را در ارتفاع در نظر می گیریم. یک سر شلنگ را به نقطه a برده خط آب داخل شلنگ باید منطبق بر a  باشد سر دیگر شلنگ را به نقطه b  می بریم ( باید توجه داشته باشیم که هیچ حبابی داخل آب شلنگ نباشد) و آنقدر سر شلنگ را بالا و پایین می آوریم تا خط آب بر نقطه b  منطبق باشد . سپس ارتفاع نقاط a  و b  را از سطح بنچ مارک اندازه می گیریم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ج: مقطع و اندازه برداری طاقها

در ترسیم مقاطع به شکل تازه ای برخورد کردیم که در اندازه گیری های قبلی با آن مواجه نشده بودیم و آن قوسهای سقف و ارتفاع بلند آنها بود که امکان مترکشی بصورت عمودی را از ما سلب می کرد.

برای اندازه گیری قوسها از یک چوب پرده بلند به طول 2 متر استفاده می کردیم که به انتهای آن نخی با اندازه ای معلوم می بستیم و به انتهای نخ شاقول آویزان می کردیم. یکی از بچه ها بر روی چهارپایه می ایستاد و تا جایی که امکان داشت انتهای میله را به نوک قوس یا طاق می چسبانید و بعد یکی دیگر اندازه ها را قرائت می کرد. در اندازه گیری قوسها علاوه بر نوک طاق نقاط دیگری را نیز اندازه می گرفتیم. نقاطی که انتهای قوس در آنجا شکل می گیرد و نقاط وسط هر یک از قوسهای طرفین طاق . این نقاط در شکل صفحه بعد بصورت کروکی دستی نمایش داده شده است.

برای ترسیم دقیق طاق بر روی کف اتاق خطی می کشیدیم که پایه های ستون های طاق را بر روی زمین بهم وصل کند بعد موقعیت دقیق نقطه وسط طاق را با استفاده از همان چوب پرده و نخ آویزان به آن بر روی خط فرضی مشخص می کردیم با استفاده از ریسمان از این نقطه بر روی خط فرضی تا نقطه ای که در وسط قوس مشخص کرده بودیم، ریسمان کشی می کردیم در واقع روش مثلث بندی را نیز در اینجا تکرار می کردیم. فاصله  و اندازه گیری می شد و بعد کمان های  و  تقاطع این دو کمان محل دقیق نقطه b  را به ما می داد. سایر نقاط طاق را نیز بهمین شیوه مشخص می کردیم .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد برداشت از بناهای تاریخی, خانه حکیم باشی در کاشان

تحقیق در مورد مسجد حکیم اصفهان 59 ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد مسجد حکیم اصفهان 59 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 59

 

پیشگفتار:

مسجد حکیم اصفهان، یکی از شاهکارهای معماری ایران در دوره اسلامی، مسجدی است چهار ایوانی با آجرکاری‌های بسیار متنوع و در حد یکی از بهترین کارهای معماری دوره صفویه می‌باشد. این مسجد دارای محراب‌های متعدد و متنوع که هر کدام نسبت به شبستان خود ساخته شده و ایوان‌های مرتفع و شبستان‌های تابستانی و زمستانی و طاق‌نماهاست که با تزییناتی بسیار عالی همراه است.

این مسجد در محله‌ای قرار گرفته (بازارچه نو انتهای بازار رنگرزان) که دور از دیدگاه جهانگردان و مشتاقان هنر است و سیاحانی که از گوشه و کنار جهان به این شهر زیبا سفر می‌کنند و مشتاق دیدن آثار باستانی اصفهان هستند به دیدن این مسجد نایل نمی‌شوند. باید گفت این بیشتر بدین جهت است که راه ماشین رو ندارد و فاصله این مسجد نسبت به خیابان‌های اطراف آن زیاد است و راهنمایان جهانگردان را نسبت به این امر بی‌توجه کرده است و از به نمایش گذاردن این مسجد صرفنظر می‌کنند.

یک بررسی کوتاه، نشانگر آن است که افرادی که در کارهای خیر قدم می‌گذاشتند، با نیتی پاک و خالی از هرگونه خللی که در آنها بود و نیز با پایبند بودن به معتقدات مذهبی که به آنها اجازه ذره‌ای کج‌روی را نمی‌داد، به کارهای هنری می‌پرداختند.

با توجه باینکه سال‌ها از بنای موردنظر می‌گذرد و هر کدام از این بناها به نوبه خود قابل یک بررسی و تعمیق است، که در این جا نمی‌توان نام یک یک آنها را ذکر کرد، فقط و فقط می‌توان از ذوق درونی هنرمندان یاد کرد.

با زیرورو شدن تاریخ و دست به دست شدن حکومت‌ها و به سامان رسیدن هر حکومتی، تغییراتی پیدا می‌شد که گاه باعث تشویق هنرمندان می‌گردید و گاهی به رکود این بازار کمک می‌کند. هرچه این تغییرات از نوسانات و گسستگی کمتر برخوردار بود، پیشرفت و برتری هنر خود را بهتر نمایان می‌کرد. حکومت‌هایی بودند که هنرمندان را به دور خود جمع می‌‌کردند و با تشویق و آماده نمودن و سایل کار آنها و مراوده بیشتر با هنرمندان دیگر سرزمین‌ها و کمک آنها به ابداع هنری برتر می‌پرداختند.

معماری ایران که از فرهنگ خاصی برخوردار است، گویای تمدن این مرز و بوم از دیرزمان بود و مانند معماری همه جهان که بازگو کننده اندیشه‌های آن سرزمین می‌باشد و از فرهنگ مردم آن دیار سرچشمه گرفته است، سخن می‌گوید.

مقدمه:

اصفهان را نیمه خوانند از جهان صد جهان من دیده ام در اصفهان

تاریخ معماری اصفهان در ادوار گذشته همانند دیگر نقاط کشور، بومی و مورد توجه بوده است، و دست‌‌اندرکاران معماری همیشه با ترتیبی خاص به آن نگریسته اند.

معماری اسلامی بویژه در دوران صفویه که تاریخ‌نویسان و هنردوستان دنیا راجع به آن قلم‌فرسایی‌ها نموده‌اند، هر روز مشتاقانی را به خود جلب می‌کند، و درخور یک بررسی مجدد جهت کشف روابط انسانی و زیباسازی بنا می‌باشد.

اصفهان را می‌توان محفل هنردوستان و هنرمندان نامید، محفلی که پرذوق و شوق‌ترین محفل‌هاست. هنرمندانی که به تمامی هنرهای مختلف آشنایی داشته‌اند در این شهر از زمان‌های بسیار دور کنار معماران و کارگران چیره‌دستی می‌زیستند که هنر آنها همیشه زبانزد جهانیان بوده و است. آثاری که از آنها بجای مانده، می‌تواند مصداق گفتار ما باشد، به مصداق معروف مشت نمونه خروار است. در میان رشته‌های ساختمانی کاشیکاری یکی از نوادر کارهایی بود که می‌توان سرچشمه آن را در اصفهان جست‌وجو کرد. هنرمندانی پرذوق و باقدرت توانسته‌اند یک نگین فیروزه‌ای بر تارک کره زمین نهند و این نگین انگشتری آن را به جهانیان عرضه نمایند. این قدرت هنری درخور توجه است و بدین مناسبت همه ساله مشتاقانی را از گوشه و کنار جهان به این شهر می‌کشاند و همه به را به تحسین وا می‌دارد. بناهای پوشیده به رنگ فیروزه‌ای در نور اطراف خود تاثیر می‌گذارد و با ابهت و رشادت کامل در برابر همه پابرجا و با قامتی استوار خودنمایی می‌کند.

در باره مسجد حکیم اصفهان که کمتر از آن سخن رفته وآثاری بسیار زیبا در آن نهفته است به یک برسی کوتاه می‌پردازیم.

مسجد حکیم در حدود هشت هزارمتر مربع (کمی کمتر از یک هکتار) وسعت دارد ودر مرکز شهر در نزدیکی بازارچه نو و انتهای بازار رنگرزان واقع شده است.

مسجد حکیم اصفهان را حکیم داود ملقب به تقرب خان طبیب شاه عباس دوم بنا نهاده و در سال 1073ه‍.ق ساختمان آن را به پایان رسانیده است.

شاردن در سفرنامه خود می‌نویسد: «حکیم داود که طبیب شاه عباس دوم و شاه‌صفی بود و در نتیجه دسایس اطرافیان مورد بی‌مهری شاه واقع شد و از پیش آمدهای بدتری ترسید ... و به هندوستان گریخت، و در آنجا در اثر ملازمت اورنگ زیب و انجام خدماتی ملقب به تقرب خان به اندازه‌ای ترقی کرد که شخص بسیار معتبری شد. حکیم داود به محض اینکه درهندوستان بر مسند عزت استقرار یافت اموال زیادی برای خانواده‌اش به اصفهان فرستاد و دستور ساختن یک مسجد را داد و با نیتی که داشت این کار را آن قدر ادامه داد تا این مسجد عالی ساخته شد».

«دیگر از مساجد بزرگ عهد صفویه مسجد حکیم داود اسپهانی معروف به هندی است. مسجدی باصفا و مقدس و گشاده، نزدیک به هفت هزار ذرع زمین را مسجد و ملحقاتش اشغال نموده و حکیم داود ملقب به تقرب خان با پولی که از عطا و انعام هند آورده این مسجد را مجاور مسجد جوء جوء ساخته و گویند بسی دقیق بوده که کارکنها به خشنودی باشند تا جایی که جلو راه خران گچ کش علف می‌ریختند که خود خران گچ و آجر و آهک آورند. بنای آن به سلطنت شاه عباس دوم شروع و کاشی‌کاری و زینتش به عهد شاه سلیمان انجام گرفته. تاریخ سر درب 1067 که به تاریخ نوشته (مقام کعبه دیگر شد از داود اصفاهان) و نیز تاریخ کاشیکاری 1085 وارد.»

«دیگر از مساجد کهنه مسجد جوء جوء پهلوی مسجد حکیم است که گویند چنانکه در روضات نوشته بنای آن به روزگار صاحب بن عباد شده و بعد از قرون بسیارحکیم داود هندی مسجد حکیم را جنب آن ساخته و بدان ملحق نموده و جوءجوء سفینه کشتی را گویند و به نظر می‌آید اعراب شهر را بکشتی مانند کرده‌اند و این محل را سینه‌کشتی و از اینکه کوچه پایین‌تر را که منزل پیشین حاج عبدالغفار و حاج محمد حسین کازرونی بود سینه پایینی می‌گفتند، این کوچه بالاتر از سینه بالایی بوده که پس از بنای بزرگ مسجد حکیم به درب مسجد حکیم مشهور شده به هر جهت عوام عجم معنی جوء چوء را ندانسته قسمتی جدا از این مسجد را هنور مسجد جوجه می‌خواند و جوجی می‌نویسند و درست نیست. سر دربش را زمان شاه عباس اول در هزار و هیجده به کاشی معرق تزیین کرده اند و این عبارت است (فی ایام خلافه السلطان الاکرم الاعظم الاعدل الاشجع قهرمان الماء و الطین ابوملوک العرب والعجم ابوالغازی ابوالنصر ابوالفتح ابوالمظفر شاه عباس بها درخان خلد الله ملکه وسلطانه وافاض علی العالمین عدله واحسانه بتوفیق الله تعالی که بانی مکان شریف ملا آقای حوائج دارخاصه شریفه است رقم فقیر جویمری سنه ثمان عشر والف 1018».

ما فروخی در وصف مسجد جوء جوء می‌نویسد: «آن مسجد را مناری بس بلند و متقن بوده و گمان می‌رود یا در فتنه مغول یا در قتل عام امیر تیمور ویران کرده باشند. یا قتل عام امیر جانشاه ترکمان یا جنگ‌های داخلی مذهبی چون غالباً این گونه منارها در شهر و بیابان برای استفاده از خبر یافتن و خبر دادن دشمن و نتایج دیگر ساخته می‌شد. اگر همین محل مسجد جوء جوء باشد. چون صاحب بن عباد کراراً می‌نویسد. نزدیکی دروازه طوقچی که بزرگ‌ترین دروازه‌های کهن اسپهان بود و گنبدی آجری عالی و شیری سنگی داشت مقبره صاحب بن عباد و صندوق لوحش می‌باشد که درحوالی خانه‌های معروف او بوده و چیزی بر آن ننوشته‌اند و چندین ذرع پایین‌تر گنبدی بود که سنگ مرمر بسیار ممتازی با خط نفیسه بر آن منقور شده و بر آن نیز نام صاحب منقور بود، اما لفظ اسمعیل نداشت و تاریخش خوانده نمی‌شد».

جابری انصار می‌نویسد: «اسمعیل بن عباد مسجدی به نام جوء جوء ساخت که در محل گلبهار بوده بعد از ویرانی‌های قرون، حکیم داود هندی اساس آن مسجد را تغییر داد و بزرگ‌تر نموده و به مسجد حکیم معروف شده. محمدمهدی هم آن را به حکیم داود هندی نسبت داده که در زمان شاه عباس آن را بناء و به اتمام رسانیده است. سیدجلال می‌نویسد: «می‌گویند این مسجد را صاحب بن عباد بنا نموده و حکیم داود هندی تعمیر نموده است.»

در زاویه جنوب غربی مقبره‌ای معروف به مقبره سادات است و پشت مسجد قبر مرحوم ملامحمدجعفر ولد مرحوم ملامحمدباقر سبزواری و مقابل درب شرقی مقبره مرحوم آیت الله حاج محمدابراهیم کلباسی است که آفتاب عالم زهدش جهان را گرفت.

چنانکه روایت شده یا سینه به سینه آمده است حکیم داود پول‌هایی به اصفهان فرستاد و مسجد را بنا نهاد. روزی به قصدسرکشی از عملیات ساختمانی به محل مسجد آمد و با تیز هوشی تمام کارها را از مدنظر


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مسجد حکیم اصفهان 59 ص

تحقیق وبررسی در مورد اثر جاویدان حکیم ابوالقاسم فردوسی 15 ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق وبررسی در مورد اثر جاویدان حکیم ابوالقاسم فردوسی 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

اثر جاویدان حکیم ابوالقاسم فردوسی

بزرگترین شاعر دوره سامانی و غزنوی، حکیم ابوالقاسم فردوسی است.  فردوسی در طبران طوس به سال 329 هجری بدنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و در آن ولایت مکنتی داشت. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی نداریم؛ اینقدر معلوم است که در جوانی از برکت درآمد املاک پدر بکسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی افتاده است.

فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات راجع به گذشته ایران علاقه می ورزید. همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را بفکر نظم شاهنامه انداخت.

چنانکه از گفته خود او در شاهنامه بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بود. مدتی را که بر سر این کار رنج برد بتفاوت 25، 30 و 35 سال ذکر میکنند. آنچه محقق است این است که وی برای نظم کتاب نه از روی ترتیبی که اکنون در توالی داستانها است کار کرده و نه اینکه بدون وقفه مشغول نظم و تصنیف آن بوده است.

 به هر حال فردوسی نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خویش را وقف شاهنامه کرد و بر سر اینکار جوانی خود را به پیری رسانید. به امید اتمام شاهنامه تمام ثروت و مکنت خود را اندک اندک از دست داد. در اوایل شروع این کار، هم خود او ثروت و مکنت کافی داشت و هم بعضی از رجال و بزرگان خراسان وسایل آسایش خاطر او را فراهم می کردند. اما در اواخر کار که ظاهراً قسمت عمده شاهنامه را به اتمام رسانده بود در دوران پیری گرفتار فقر و تنگدستی گردید، و در دوران قحطی و گرسنگی خراسان که در حدود سال 402 هجری قمری روی داد، از ثروت و دارائی عاری بود.

 باید دانست بر خلاف آنچه مشهور است، فردوسی شاهنامه را صرفاً بخاطر علاقه خویش و حتی سالها قبل از آنکه سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، در صدد برآمد که آنرا بنام پادشاهی بزرگ کند و بگمان اینکه سلطان غزنین چنانکه باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را بنام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت. اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن شاعر را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.

 سبب آنکه شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. بعضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بد دینی متهم گشته بود و از این رو سلطان باو بی اعتنائی کرد. ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود که بر لطف طبع و تبحر استاد طوس حسد می بردند خاطر سلطان را مشوب کرده و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر وی پست و ناچیز جلوه داده بودند. بهر حال گویا سلطان شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم بزشتی یاد کرد و چنانکه مؤلف تاریخ سیستان می گوید، بر فردوسی خشم آورد که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".

 و گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی محمود بر آشفت و آزرده خاطر گشت و بیتی چند در هجو سلطان محمود گفت و از بیم محمود غزنین را ترک کرد و با خشم و ترس یک چند در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر میرفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود طوس درگذشت. تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند.

گویند که چند سال بعد، محمود را بمناسبتی از فردوسی یاد آمد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان گردید و در صدد دلجوئی از او برآمد و فرمان داد تا مالی هنگفت برای او از غزنین به طوس گسیل دارند و از او دلجوئی کنند. اما چنانکه تذکره نویسان نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند؛ از وی جز دختری نمانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر وفات یافته بود و استاد را از مرگ خود پریشان و اندوهگین ساخته بود.

 شاهنامه نه فقط بزرگترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی بیادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبیات فارسی است.

فردوسی طبع لطیف و خوی پاکیزه داشت. سخنش از طعن و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا میتوانست الفاظ  ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد. در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن آداب نیک ایران قدیم عشق می ورزید؛ و از تورانیان و رومیان و اعراب به سبب صدماتی که بر ایران وارد آورده بودند نفرت داشت.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد اثر جاویدان حکیم ابوالقاسم فردوسی 15 ص

تحقیق در مورد زندگینامه فردوسی 21 ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد زندگینامه فردوسی 21 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

شرح زندگی نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی

استاد بزرگ بی بدیل ، حکیم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسی، حماسه سرای بزرگ ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامبردار ملت ایرانست که به علت همین عظمت مقام و مرتبت ، سرگذش مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه و روایات مختلف در آمیخته است

استاد بزرگ بی بدیل ، حکیم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسی، حماسه سرای بزرگ ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامبردار ملت ایرانست که به علت همین عظمت مقام و مرتبت ، سرگذش مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه و روایات مختلف در آمیخته است. مولد او قریه باژ از قراء ناحیه طابران (یا: طبران) طوس بود، یعنی همانجا که امروز آرامگاه اوست، و او در آن دِه در حدود سال ۳۲۹ – ۳۳۰ هجری، در خانواده ای از طبقه دهقانان چشم به جهان هستی گشود.چنان که می دانیم "دهقانان" یک طبقه از مالکان بودند که در دوره ی ساسانیان (و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامی) در ایران زندگی می کردند و یکی از طبقات اجتماعی فاصل میان طبقه کشاورزان و اشراف درجه اول را تشکیل می دادند و صاحب نوعی "اشرافیت ارضی" بودند . زندگانی آنان در کاخهایی که در اراضی خود داشتند می گذشت . آنها به وسیله ی "روستاییان" از آن اراضی بهره برداری می نمودند و در جمع آوری مالیات اراضی با دولت ساسانی و سپس در عهد اسلام با دولت اسلام همکاری داشتند و حدودا تا زمان حمله مغول به تدریج بر اثر فتنه ها و آشوبها و تضییقات گوناگون از بین رفتند. اینان در حفظ نژاد و نسب و تاریخ و رعایت آداب و رسوم ملی، تعصب و سختگیری خاص می کردند و به همین سبب است که هر وقت در دورهی اسلامی کسی را "دهقان نژاد" می دانستند مقصود صحت نژاد ایرانی او بود و نیز به همین دلیل است که در متون فارسی قرون پیش از مغول "دهقان" به معنی ایرانی و مقابل "ترک" و "تازی" نیز استعمال می شده است .فردوسی به خاطر تعلق به این طبقه از جامعه، از تاریخ ایران وسرگذشت نیاکان خویش آگاهی داشت، به ایران عشق می ورزید، به ذکر افتخارات ملی علاقه داشت. وی از خاندانی صاحب مکنت و ضیاع و عقار بود و به قول نظامی عروضی صاحب چهار مقاله، در دیه باژ «شوکتی تمام داشت و به دخل آن ضیاع از امثال خود بی نیاز بود» . ولی این بی نیازی پایدار نماند ؛ زیرا او همه سودهای مادی خود را به کناری نهاد و وقتی تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته آن را در خطر نیستی و فراموشی یافت زندگی خود را به احیاء تاریخ گذشته مصروف داشت و از بلاغت و فصاحت معجزه آسای خود در این راه یاری گرفت . از تهیدستی نیندیشید، سی سال رنج برد، و به هیچ روی، حتی در مرگ پسرش، از ادامه کار باز نایستاد، تا شاهنامه را با همه ی رونق و شکوه و جلالش، جاودانه برای ایرانی که می خواست جاودان باشد، باقی می گذارد «که رحمت بر آن تربت پاک باد»فردوسی ظاهراً در ابتدای قتل دقیقی (حدود ۳۶۷- ۳۶۹ ه) به نظم داستانهای منفردی از میان داستانهای قدیم ایرانی سرگرم بود، مثل داستان "بیژن و گرازان"، که بعدها آنها را در شاهنامه ی خود گنجانید و گویا این کار را حتی در حین نظم شاهنامه ابومنصوری یا بعد از آن نیز ادامه می داد و داستانهای منفرد دیگری را مانند اخبار رستم، داستان رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، داستانهای مأخوذ از سرگذشت بهرام گور، جداگانه به نظم در می آورد . اما تاریخ نظم این داستانها مشخص نیست و تنها بعضی از آنها دارای تاریخ نسبتا روشن و آشکاری است. مثل داستان سیاوش که در حدود سال ۳۸۷ ه. سروده شده و نظم داستان نخجیر کردن رستم با پهلوانان در شکارگاه افراسیاب که در ۳۸۹ شروع شد. آغاز نظم شاهنامه: اما نظم شاهنامه، یعنی شاهنامه ای که در سال ۳۴۶ هجری به امر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالار خراسان فراهم آمده بود، دنباله ی اقدام دقیقی شاعرست در همین مورد. دقیقی بعد از سال ۳۶۵ که سال جلوس نوح بن منصور سامانی بود، به امر او شروع به نظم شاهنامه ابومنصور کرد ولی هنوز بیش از هزار بیت آن را به نظم در نیاورده بود که به دست بنده ای کشته شد. بعد از شهرت کار دقیقی در دهه ی دوم از نیمه ی دوم قرن چهارم و رسیدن آوازه ی آن و نسخه ای از نظم او به فردوسی، استاد طوس بر آن شد که کار شاعر جوان دربار سامانی را به پایان برد. ولی مأخذی را که دقیقی در دست داشت مالک نبود و می بایست چندی در جست و جوی آن بگذراند . بر حسب اتفاق یکی از دوستان او در این کار وی را یاری کرد و نسخه ای از شاهنامه منثور ابومنصوری را بدو داد و فردوسی از آن هنگام به نظم شاهنامه دست یازید، بدین قصد که کتاب مدون و مرتبی از داستانها و تاریخ کهن ترتیب دهد. تاریخ این واقعه ، یعنی شروع به نظم شاهنامه ، صریحاً معلوم نیست ولی با استفاده از قرائن متعددی که از شاهنامه مستفاد می گردد و با انطباق آنها بر وقایع تاریخی، می توان آغاز نظم شاهنامه ابومنصوری را به وسیله استاد طوس سال ۳۷۰ – ۳۷۱ هجری معلوم کرد.این کار بزرگ، خلاف آنچه تذکره نویسان و افسانه سازان جعل کرده اند، به امر هیچ یک از سلاطین، خواه سامانی و خواه غزنوی، انجام نگرفت بلکه استاد طوس به صرافت طبع، بدین مجاهدت عظیم دست زد و در آغاز کار فقط از یاوری دوستان خود و یکی از مقتدرین ایرانی نژاد محلی در طوس بهره مند شد که نمی دانیم که بود ، ولی چنانکه فردوسی خود می گوید او دیری نماند و بعد از او مردی دیگر، هم از متمکنان و بزرگان محلی طوس، به نام "حیی" یا "حسین" بن قتیبه ، شاعر را زیربال رعایت گرفت و درامور مادی، حتی پرداخت خراج سالانه، یاوری نمود، و مردی دیگر به نام "علی دیلمی" هم در این گونه یاوریها شرکت داشت. اما اینان همه از یاوران و دوستان و بزرگان محلی طوس یا ناحیه طابران بودند و هیچ یک پادشاه و سلطان نام آوری نبودند. تذکره نویسان در شرح حال فردوسی نوشته اند که او به تشویق سلطان محمود به نظم شاهنامه پرداخت . علت این اشتباه آن است که نام محمود در نسخه موجود شاهنامه، که دومین نسخه شاهنامه فردوسی است، توسط خود شاعر گنجانیده شد و نسخه اول شاهنامه ( که منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ابومنصوری ) ، موقعی آغاز شده بود که هنوز ۱۹ سال از عمر دولت سامانی باقی بود و اگر فردوسی تقدیم منظومه خود را به پادشاهی لازم می شمرد ناگزیر به درگاه آل سامان، که خریدار این گونه آثار بودند، روی می نمود نه به درگاه سلطانی که هنوز روی کار نیامده بود. محمود ترکزاد غزنوی نه تنها در ایجاد شاهنامه استاد طوس تأثیری نداشت بلکه قصد قتل گوینده آن، به گناه دوست داشتن نژاد ایرانی و اعتقاد به تشیع، را داشت .اتمام اولین نسخه شاهنامه: گفتیم که فردوسی، مدتی پیش از به دست آوردن نسخه ی شاهنامه منثور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی، در دوران جوانی و پیش از چهل سالگی، سرگرم نظم بعضی از داستانهای قهرمانی بود و بنا بر شرحی که گذشت در حدود سال ۳۷۰-۳۷۱ هجری نسخه شاهنامه منثور ابومنصوری را به یاری یکی از دوستان طوسی خود به دست آورد و به نظم آن همت گماشت، و پس از سیزده یا چهارده سال، در سال ۳۸۴ یعنی ده سال پیش از آشنایی بادربار محمود غزنوی، آن را به پایان رسانید. تاریخ مذکور درپاره ای از نسخ قدیمی شاهنامه دیده می شود.

سهراب سپهری

 

سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر

یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود

مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت.

دوره کودکی سپهری در کاشان گذشت. سهراب دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان خیام این شهر گذرانید.

سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت و به خوش نویسی علاقه مند بود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد زندگینامه فردوسی 21 ص

دانلود مقاله کامل درباره حکیم ابوالقاسم فردوسی

اختصاصی از فایل هلپ دانلود مقاله کامل درباره حکیم ابوالقاسم فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره حکیم ابوالقاسم فردوسی


دانلود مقاله کامل درباره حکیم ابوالقاسم فردوسی

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :21

 

بخشی از متن مقاله

حکیم ابولقاسم فردوسی

حکیم ابولقاسم فردوسی ، حماسه سرا و شاعر بزرگ ایرانی در سال 329 هجری قمری در روستایی در نزدیکی شهر طوس به دنیا آمد . طول عمر فردوسی را نزدیک به 80 سال دانسته اند، که اکنون حدود هزار سال از تاریخ درگذشت وی می گذرد.
فردوسی اوایل حیات را به کسب مقدمات علوم و ادب گذرانید و از همان جوانی شور شاعری در سر داشت . و از همان زمان برای احیای مفاخر پهلوانان و پادشاهان بزرگ ایرانی بسیار کوشید و همین طبع و ذوق شاعری و شور و دلبستگی او بر زنده کردن مفاخر ملی، باعث بوجود آمدن شاهکاری برزگ به نام «شاهنامه» شد .
شاهنامه فردوسی که نزدیک به پنجاه هزار بیت دارد ، مجموعه ای از داستانهای ملی و تاریخ باستانی پادشاهان قدیم ایران و پهلوانان بزرگ سرزمین ماست که کارهای پهلوانی آنها را همراه با فتح و ظفر و مردانگی و شجاعت و دینداری توصیف می کند .
فردوسی پس از آنکه تمام وقت و همت خود را در مدت سی و پنج سال صرف ساختن چنین اثر گرانبهایی کرد ،در پایان کار آن را به سلطان محمود غزنوی که تازه به سلطنت رسیده بود ، عرضه داشت ، تا شاید از سلطان محمود صله و پاداشی دریافت نماید و باعث ولایت خود شود.سلطان محمود هم نخست وعده داد که شصت هزار دینار به عنوان پاداش و جایزه به فردوسی بپردازد. ولی اندکی بعد از پیمان خود برگشت و تنها شصت هزار درم یعنی یک دهم مبلغی را که وعده داده بود برای وی فرستاد.
و فردوسی از این پیمان شکنی سلطان محمود رنجیده خاطر شد و از غزنین که پایتخت غزنویان بود بیرون آمد و مدتی را در سفر بسر برد و سپس به زادگاه خود بازگشت.
علت این پیمان شکنی آن بود که فردوسی مردی موحد و پایبند مذهب تشیع بود و در شاهنامه در ستایش یزدان سخنان نغز و دلکشی سروده بود ، ولی سلطان محمود پیرو مذهب تسنن بود و بعلاوه تمام شاهنامه در مفاخر ایرانیان و مذمت ترکان آن روزگار که نیاکان سلطان محمود بودند سروده شده بود.همین امر باعث شد که وی به پیمان خود وفادار نماند اما چندی بعد سلطان محمود از کرده خود پشیمان شد و فرمان داد که همان شصت هزار دینار را به طوس ببزند و به فردوسی تقدیم کنند ولی هدیه سلطان روزی به طوس رسید که فردوسی با سر بلندی و افتخار حیات فانی را بدرود گفته بود و در گذشته بود و جالب این است که دختر والا همت فردوسی از پذیرفتن هدیه چادشاه خودداری نمود و آن را پس فرستاد و افتخار دیگری بر افتخارات پدر بزرگوارش افزود.معروف ترین داستانهای شاهنامه : داستان رستم و سهراب ، رستم و اسفندیار ، سیاوش و سودابه زال و رودابه است.

هویت ایرانی در شاهنامه

هویت ایرانی ریشه در اسطوره‌هایی دارد که از هزاران سال پیش نیاکان ما آن‌ها را خلق کردند و استمرار بخشیدند و داستان‌های حماسی درباره شاهان و پهلوانان آرمانی ایرانیان چون کیخسرو و گرشاسپ و آرش و رستم، در تاریخ ایران پشتوانه‌های فکری و معنوی نیرومندی بود که همبستگی ملّی را سخت تقویت می‌کرد. از سپیده‌دم تاریخ تاکنون به‌رغم آن‌که ایران بارها در معرض هجوم دشمنان خود بوده، و گاه شکست‌های وحشتناکی متحمّل شده و سرتاسر کشور به‌دست بیگانگان افتاده، ولی ایرانیان هیچ‌گاه هویت خود را فراموش نکردند و در سخت‌ترین روزگاران که گمان می‌رفت همه‌چیز نابود شده، حلقه‌های مرئی و نامرئی هویت ملّی چنان آنان را با یک‌دیگر پیوند می‌داد که می‌توانستند ققنوس‌وار ازمیان تلی از خاکستر دگربار سر برآورند.

شاهنامه منبعی بسیار غنی از میراث مشترک ایرانیان است که در آن می‌توان استمرار هویت ایرانی را از دنیای اسطوره‌ها و حماسه‌ها تا واپسین فرمان‌روایان ساسانی آشکارا دید. فردوسی بی‌گمان در احیای زبان فارسی که از ارکان هویت ملّی است، نقش بی‌چون‌وچرایی داشته‌است و محتوای شاهنامه دارای ویژگی‌هایی است که سبب شده‌است تا هویت ملّی تا امروز استمرار یابد. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

  1. یک‌پارچگی سیاسی: در سراسر شاهنامه هیچ دوره‌ای نیست که ایران بدون فرمان‌روا باشد حتّی فرمان‌روای بیگانه‌ای چون اسکندر را از تاریخ حذف نکرده، بلکه هویت ایرانی بدو داده‌اند.
  2. یک‌پارچگی جغرافیایی: از آغاز شاهنامه تا دوران فریدون، فرمان‌روایان ایرانی بر کلّ جهان فرمان می‌رانند و از ایرج به بعد بر ایران‌شهر که تا پایان شاهنامه کانون رویدادهاست، هرچند در دوره‌های مختلف مرزهای ایران‌شهر تغییر می‌کند. مثلاً زمانی ارمنستان بخشی از قلمرو ایران است و زمانی دیگر نیست.
  3. یک‌پارچگی روایات: در شاهنامه برخلاف دیگر منابع فارسی و عربی دربارة تاریخ ایران روایات یک‌دست است. بدین‌معنی که خواننده هیچ‌گاه با روایات گوناگونی از یک رویداد واحد روبه‌رو نمی‌شود.

این ویژگی‌ها به خود شاهنامه مربوط نمی‌شود، بلکه هرسه در کتابی به پهلوی به نام خودای نامگ (xwadāy-nāmag) ، تاریخ رسمی دورة‌ ساسانی که در زمان خسرو انوشیروان مدوّن شده، جمع بوده‌است . این کتاب از قرن دوم هجری به بعد به عربی و فارسی ترجمه شد و منظومه‌های گران‌قدری براساس تحریرهای منثور فارسی شکل گرفت و فردوسی کاخ بلند نظم خود را بر پایة یکی از تحریرهای فارسی خدای‌نامه، یعنی شاه‌نامه ابومنصوری تألیف یافته به سال 345 هجری پی افکند. بنابراین هنرِ اصلی فردوسی در انتخاب مهم‌ترین منبع در زمینة تاریخ و حماسة ملّی است که حاکی از نبوغ اوست در درک شرایط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایران در آن روزگاران.

در عصر تاریخی شاهنامه، ایده ایرانی یک‌پارچه به‌لحاظ سیاسی و دینی در سه مقطع آشکارا قابل تشخیص است و در سرتاسر دورة ساسانی به‌عنوان جریانی مستمر حضور دارد: مقطع نخست، زمانِ دارای دارایان، آخرین پادشاه کیانی در تاریخ ملّی است که داریوش سوم، آخرین پاده هخامنشی را فرایاد می‌آورد و برخی رویدادهای مربوط به پادشاهی اوست که در دوران این پادشاه کیانی بازتاب یافته‌است. دوران این پادشاه در خدای‌نامه محلّ تلاقی دو ایده کلیدی در اندیشه ایرانیان باستان است: یکی ایده ایرانی یک‌پارچه به‌لحاظ سیاسی با مرکزیت ایران‌شهر و دیگری ایده دینی واحد در سراسر قلمرو پادشاهی. تدوین‌کنندگان خدای‌نامه ایرانی یک‌پارچه به‌لحاظ سیاسی و دینی در عصر هخامنشی را در دوره دارای دارایان تجسّم بخشیدند. به گـزارش دینـکرد و ارداویراف‌نامه ، دارای دارایان 2 نسخه از همة نسک‌های اوستا را در اختیار داشت که یکی در خزانة شاهی نگهداری می‌شد و دیگری در دز نِبِشت، ولی اسکندر مقدونی آن‌ها را برآورد و سوخت. بنابراین اسکندر هم یک‌پارچگی سیاسی ایران‌شهر را درزمان دارای دارایان نابود کرد و هم یک‌پارچگی دینی را. هم‌چنان‌که از زمان اسکندر، قلمرو ایران‌شهر مرکزیت خود را ازدست داد و به ایالت‌هایی با شاهان مختلف تقسیم شد، اوستا نیز که نماد یک‌پارچگی دینی آن دوران بود، پراکنده گشت و ازهمین‌رو فرمان‌روایان سراسر دوران اسکندر تا اردشیر یکم ساسانی را «ملوک‌الطّوایف» خوانده‌اند. مقطع دوم، پادشاهی اردشیر بابکان است که از یک سو به گزارش تاریخ طبری ، مدعی بود به کین‌خواهی پسرعم خود دارای دارایان برخاست و بنابر گزارش کارنامه اردشیر بابکان ، سراسر ایران‌شهر را در نظام پادشاهی واحدی متمرکز ساخت و از دیگر سو به هیربدان عصر خود، تنسر یا توسر دستور داد تا متون پراکنده اوستای عهد اشکانی را گِرد آورد و سامان بخشد. متون پهلوی، شکل‌گیری دوباره یک‌پارچگی سیاسی و دینی در زمان ساسانیان را با عباراتی چون: abāzārāyīh ī Ērānšahr و Abāz ō ewxwadāyīh بیان کرده‌اند. ولی دراین‌باره مسئله بحث‌انگیز این است که در شاهنامه و خدای‌نامه، گذشته از خاطره مبهمی از داریوش سوم هخامنشی که در دارای‌دارایان کیانی باقی مانده، سخنی از پادشاهان ماد و هخامنشی نیست و مسئله‌ای که ذهن پژوهش‌گران تاریخ ملّی را مشغول داشته این است که آیا ساسانیان از پادشاهان هخامنشی اطّلاعی نداشته‌اند؟ در حالی که آنان از همان ایالتی برخاستند که سالیان سال موطن و تخت‌گاه هخامنشیان بوده‌است. نخست این فرضیه پیش کشیده شد که علّت خالی بودن تاریخ ملّی از ذکر پادشاهان ماد و پارس این است که داستان‌های مربوط به نواحی جنوب و مغرب ایران در دورة اشکانیان به‌تدریج جای خود را به داستان‌ها و روایاتی سپرد که هستة اصلی آن از قوم اوستایی یا کیانی برخاسته بودند. تأثیر و نفوذ محافل دینی زردشتی در تدوین خدای‌نامه سبب شد تا ساسانیان از هخامنشیان بی‌اطّلاع بمانند . بی‌گمان تأثیر محافل زردشتی را در حذف تاریخ هخامنشی از تاریخ ملّی نمی‌توان نادیده گرفت ولی برخی ایران‌شناسان شواهدی عرضه کرده‌اند که نشان می‌دهد برخلاف آن‌چه در تاریخ رسمی دوره ساسانی گزارش شده، ساسانیان از هخامنشیان بی‌اطّلاع نبوده‌اند ، برخی از این شواهد عبارت‌اند از:

  1. در مجموعة مانوی کلن، قطعه‌ای هست که در آن مانی اردشیر یکم را « دارا اردشیر» نامیده‌است و این نامِ ترکیبی گواه کوشش آگاهانة ساسانیان است که خود را با دودمان شاهی هخامنشی پیوند دهند.

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره حکیم ابوالقاسم فردوسی