فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زندگینامه ی آنتونی رابینز

اختصاصی از فایل هلپ زندگینامه ی آنتونی رابینز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

زندگینامه ی آنتونی رابینز

نام آنتونی رابینز برای بسیاری از ایرانیان، نامی ناآشناست. اما این شخص در ایالات متحده، کانادا و بسیاری از کشورهای اروپایی دارای شهرت فراوان است. وی که تا چند سال پیش در گمنامی و فقر می زیست، توانست در مدت کوتاهی خود را به ثروت موفقیت و شهرت کم نظیری برساند و منشاء خدمات فرهنگی، آموزشی و درمانی ارزنده ای گردد.

انجام فعالیت های روان درمانی سریع و مؤثر، رفع انواع مشکلات فکری و روانی نظیر ترس های واهی و بی دلیل، ارائه سخنرانی های مفید و مؤثر در شهرهای گوناگون، اجرای برنامه های تلویزیونی، تشکیل اردوی تابستانی آموزنده برای دانش آموزان مدارس، تشکیل سمینارهای مرتبط و پر طرفدار بمنظور تقویت روحیه و ایجاد انگیزه تلاش و کوشش های مثبت و سازنده در افراد و بسیاری از فعالیت های خیرخواهانه و مردمی دیگر، گوشه ای از کارهای ثمربخش جوانی است که به تازگی سه دهه از حیات پر بار خود را پشت سر گذاشته است.جالب است بدانید که او به نوعی در عرصه ی سیاسی هم فعال است و بسیاری از رهبران بزرگ سیاسی از "میخائیل گورباچف" گرفته تا "هیلاری کلینتون"، شاگردی اش را کرده اند و در حال حاضر هم دست راست "آرنولد شوارتزنگر"، فرماندار بی نیاز از توصیف ایالت کالیفرنیای آمریکاست.زندگی نامهآنتونی رابینز ( ( Antony robinz در سال 1961 در خانواده ای نسبتاً فقیر به دنیا آمد. پس از گرفتن دیپلم متوسطه به کارهای گوناگون روی آورد، اما توفیق چندانی نیافت. در سن 22 سالگی در آپارتمان 40 متری محقری، زندگی مجرد فقیرانه ای داشت و به گفته ی خودش، ناچار بود ظرفهای غذای خود را در وان حمام بشوید. گذشته از گرفتاری های مالی، بر اثر پرخوری و بد خوراکی، بیش از یکصد و بیست کیلوگرم وزن داشت، و به علت چاقی، دچار تنبلی، بی حالی و خواب آلودگی شده بود. اما در عین فقر و فلاکت، رؤیاها و آرزوهای جاه طلبانه ای داشت، و در عالم خیال، خود را در قصر زیبایی در ساحل دریا و نزدیک جنگل سرسبزی مجسم می ساخت و برای خود همسری شایسته، اتومبیل گران قیمت و امکاناتی رویایی در نظر می گرفت. سر انجام مصمم شد که با چاقی خود، مبارزه کند و برای رسیدن به این هدف به مطالعه ی چند کتاب پرداخت، اما مطالب آنها را ضد و نقیص یافت و آنها را دور انداخت. پس از آن، برای کاهش وزن خود، راهی دیگر جست. به فکر افتاد فردی را که از هر جهت سالم و دارای تناسب اندام باشد، پیدا کند و افکار، اعتقادات، و نحوه ی تغذیه او را سرمشق خود قرار دهد. این شیوه، مؤثر واقع شد و توانست در کمتر از دو ماه، بدون استفاده از رژیم غذایی و عمدتاً با شیوه های روانشناسی و کنترل فکر و ذهن، حدود پانزده کیلوگرم از وزن خود را کم کند، و با توجه به قامت بلند خود که در حدود دو متر بود، تناسب اندام خود را بدست آورد.موفقیتی که در زمینه کنترل وزن نصیب او شد، وی را به اندیشه وا داشت که شاید این شیوه را بتوان در هر زمان، هر جا و هر زمینه، در مورد هر کسی بکار گرفت. ابتدا معتقد شد که برای بدست آوردن و حفظ تناسب اندام، در وهله ی اول باید افکار، تصورات، و رفتارهای فردی را که از نظر وزن متناسب است دریابیم. ببینیم آن فرد چه می خورد، چه اندازه ای می خورد و چگونه می خورد. سپس او را سرمشق قرار دهیم و به همان نتیجه برسیم. پس از آن معتقد شد که ساختمان مغز و اعصاب افراد (بشر)، کم و بیش به هم شبیه است، پس اگر کسی در نقطه ای از دنیا توانسته است کاری بزرگ را به انجام برساند، من هم که دارای مغز و اعصاب مشابه او هستم می توانم عیناً همان کار را انجام دهم و به همان نتیجه برسم، به شرط آن که از همان راهی که او رفته است بروم و طرز تفکر و رفتارم شبیه او باشد.او این طرز تلقی را مورد عمل قرار داد و به دیگران نیز توصیه نمود و نتایج را بررسی کرد و به درستی این عقیده ایمان یافت.در این هنگام به مطالعه عمیق، کتب روانشناسی و شرکت در کلاس های استادان این علم پرداخت و با فنون تازه ای از قبیل « برنامه ریزی عصبی ـ کلامی » و « روش های انجام بهینه کارها » آشنا گردید، و چون این شیوه ها را در مورد خود و دیگران به کار گرفت و به نتایج چشمگیری نایل شد، تدریجاً توجه افراد بسیاری به سوی او جلب گردید.در سال 1984 شیوه های تازه روانشناسی را برای تعدادی از قهرمانان ورزشی مورد آزمایش قرار داد و آثار آن در بازیهای المپیک 1984 نمایان گردید. پس از آن، ارتش آمریکا وی را برای تدریس روش های جدید یادگیری به نظامیان دعوت کرد. ضمن اجرای این طرح متوجه نقایص آموزشی ارتش در زمینه تیراندازی گردید و مدعی شد که می تواند زمان برنامه های آموزشی مزبور را به نصف تقلیل دهد. ارتش با وی قرار داد بست تا چنانچه بتواند ادعاهای خود را عملاً به اثبات برساند، دستمزد قابل توجهی به او بدهد. او نه تنها توانست مدت این دوره را به کمتر از نصف برساند، بلکه درصد قبولی شرکت کنندگان را که تا آن زمان به طور متوسط 70% بود، به 100% افزایش داد. قابل توجه اینکه خود وی تیر اندازی نمی دانست و از اسلحه و جنگ تنفر داشت و آنچه مایع توفیق او شد، اطلاعات عمیق روانشناسی، لحن نافذ و احاطه به اصول آموزش و نحوه یادگیری بود.این موفقیت ها، پاداشهای مادی و معنوی فراوانی به همراه داشت. پله های بعدی موفقیت را به سرعت طی کرد و به زودی به همه آرزوها و خواسته های خود رسید. در کمتر از دو سال، با همسر دلخواه خود ازدواج کرد. قصر زیبایی در سواحل سرسبز « سن دیه گو » خرید که از طرفی مشرف به دریا بود. اتومبیل و وسایل زندگی خود را مطابق با آنچه در رویاهای جوانی خود می دید، تهیه کرد. به کمک دوستانش شرکتی را تأسیس کرد که نامش را « بنیاد رابینز » ، گذاشتند که به منظور کمک به افراد برای رسیدن به موفقیتهای فردی و حرفه ای تأسیس شدهاست و سالانه دهها هزار نفر را آموزش می دهد.رابینز برای بهبود عملکرد کارکنان ، با سازمانهایی از قبیل IBM، American express ، MacDaglas ، AT&T و ارتش ایالات متحده و همچنین تیمهای ورزشی لس آنجلس و قهرمانان مدال طلای المپیک همکاری کرد. وی همچنین مورد مشاوره ی بسیاری از چهره های معروف جهانی بوده و درمورد بازسازی شهر شفیلد که چهارمین شهر بزرگ انگلستان است نیز طرف مشورت بوده است. تونی، سمینارها و سخنرانی های متعددی را در شهرهای مختلف اجرا کرد و برنامه های آموزشی فراوان را برای خردسالان، بزرگسالان، معلولین و عقب افتادگان ذهنی ترتیب دادو در سال 1991 بنیادی غیرانتفاعی را بوجود آورد که هدفش کمک به کودکان عقب مانده ، افراد بی خانمان ، سالمندان و زندانیان است . با شیوه های روان درمانی خاص خود، بسیاری ازافراد را از چنگال یأس ها، افسردگی ها و ترسهای بی دلیل ( نظیر ترس از تاریکی، جمعیت، ارتفاع، مرگ و نظایر آن ) نجات داد و به شهرها و کشورهای متعدد مسافرت کرد و مورد مشورت افرادی از طبقات مختلف نظیر رؤسای جمهوری، مدیران، صاحبان صنایع و بازرگانان واقع شد و در سمینارهای او گروه های بیشماری شرکت کردند. از طریق مطبوعات و برنامه های هفتگی تلویزیونی به اشاعه افکار و عقاید خود پرداخت. در ضمن، برنامه ی « عبور از روی آتش » او که بخش کوچکی از محتوای سمینارهای او را تشکیل می داد و به منظور ایجاد اعتماد به نفس در شرکت کنندگان طرح شده بود توجه مطبوعات و رسانه های گروهی را جلب کرد.اجرای سمینارها و برنامه های تلویزیونی نامبرده شده تا این زمان همچنان ادامه دارد و همه ی هفته، بینندگان مشتاق، برنامه های او را از تلویزیون مشاهده می کنند.علاقه ی خاص رابینز به این است تا با کمک به افراد ، جهان را جای بهتری برای زیستن بسازد ، و به افراد جامعه کمک کند تا سرنوشت خود را به دست گیرند ، روابط خود را باافراد جامعه بهتر سازند ، به دنبال هدف های ارزشمند زندگی خود بروند ، بر ناکامی های عاطفی یا مالی غلبه کنند و به سهم خود به جامعه و کشور خدمت نمایند.رابینز، در سال 1986، در حالی که بیش از 25 سال نداشت، حاصل اندیشه ها و تجربه های عملی خود را در کتابش به نام « به سوی کامیابی » به رشته تحریر کشید و در آن رازهای موفقیت خود و بسیاری از افراد موفق را آشکار ساخت. این کتاب در 1987، عنوان پرفروش ترین کتاب را به خود اختصاص داد. در سال 1991 کتاب دیگری به نام بسوی کامیابی 2 ( نیروی عظیم درون را فعال کنید ) به رشته تحریر در آورد. این کتاب نیز مانند کتاب قبلی به عنوان پرفروش ترین کتاب سال انتخاب شد. سال 1371 این دو کتاب توسط آقای مهدی مجرد زاده کرمانی ترجمه و در دسترس ایرانیانی قرار گرفت که به دنبال تغییرات عظیم در زندگی خود و دیگران بودند.خود او در پشت جلد کتاب بسوی کامیابی چنین می نویسد: " شما نیز مانند سایر افراد موفق، می توانید به سوی کامیابی گام بردارید. می توانید به همه خواسته ها و آرزوهای خود در زندگی برسید. می توانید پدر یا مادری بهتر، دوستی صمیمی تر، همسری شایسته ، بازرگانی موفق تر، مدیری کاردان تر یا قهرمانی نیرومند تر باشید. می توانید کلامی نافذ داشته باشید و با اشخاص، فوراً صمیمی شوید. می توانید جسمی سالم و اندامی متناسب داشته باشید. می توانید به کمک پنج کلید طلایی، به ثروت وخوشبختی برسید. می توانید ترس، نگرانی، افسردگی و یا هر نوع عادت نامطلوب را ازخود دور کنید. می توانید با اراده و مصمم باشید و حتی از روی خرمنی از آتش به سلامت عبور کنید."آقای رابینز، در حال حاضر 35 سال دارد و با همسر و فرزندانش در« دلماکالیفرنیا » زندگی می کند. رابینز از روشهای گوناگونی برای بالا بردن سطح زندگی خود و دیگران استفاده می نماید. اعتقاد او بر این است که فرایند تفکر و ارزیابی چیزی جز پرسش و پاسخ درونی نمی باشد. می دانیم که نحوه تفکر و ارزیابی ما ( که خود ارزیابی هم به عوامل گوناگون درموقعیت ارزیابی بستگی دارد ) احساس ما را شکل می دهد و با توجه به اینکه یک شخص هر چه هم که عاقل و بالغ باشد بر اساس احساسات خود ونه بر اساس فکر خود عمل می کند، پس نوع احساس ما در هر لحظه، رفتار ما را شکل داده و این رفتارها و عادت هایی که شاید بسیاری از مواقع متوجه میزان بازدارند گی آنها نیز نمی شویم، نهایتاً سرنوشت ما را شکل می دهند. نام رابینز همواره با کلمه ی موفقیت توأم بوده. اگر در شغل خود موفق نیستید ، اگر در روابط خود مشکلاتی دارید، اگر کسب و کار جدیدی را آغاز نموده اید، اگر در یک سردرگمی در برنامه ریزی برای زندگی روبرو هستید، کارهایتان روی کاغذ می مانند و به عمل تبدیل نمی شوند، بهتر است همین حالا با رابینز آغاز کنید. یکی از کتاب های زیر مطمئناً راهگشای یکی از بن بست های زندگی شما است


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه ی آنتونی رابینز

تحقیق درمورد زندگینامه سید قطب نویسنده

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درمورد زندگینامه سید قطب نویسنده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد زندگینامه سید قطب نویسنده


تحقیق درمورد زندگینامه سید قطب نویسنده

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 49 صفحه

سید قطب؛ قدرت اندیشه مهدی بخشی شیخ احمد دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی (ره) 1- سید قطب؛ نویسنده و شهید بصام تیبی در کتاب «چالش بنیادگرائی» (The challenge of Fundamentalim) سید قطب را بعنوان یکی از دو «پدر روشنفکر (Intelectual fathers) جنبش بنیادگرائی اسلامی مدرن معرفی می کند.
(1) عرب شناس فرانسوی ژیل کوپل (Gilles Kepel) نیز سید قطب را بزرگترین ایدئولوگ تأثیر گذار بر روی جنبش اسلامگرای معاصر قلمداد می‌کند، (2) و این در حالی است که خاورشناس معروف جان اسپوزیتو (John Esposito) وی را معمار اسلام رادیکال معرفی می کند.
به نظر اسپوزیتو، سید قطب پدر جنبشهای افراطی مسلمانان در سراسر جهان است.
در بسیاری از موارد، حرکت او از یک روشنفکر تحصیل کرده، کارمند دولتی و ستایشگر غرب به سوی کسی که دولتهای آمریکا و مصر را محکوم می‌کند و از مشروعیت جهاد نظامی دفاع می‌کند، تأثیر زیادی بر نظامی گری‌ها، از ترورکننده‌های انورسادات تا پیروان اسامه بن لادن و القاعده، داشته است.
(3) مروری بر ادبیات به جا مانده از اسلام رادیکال از دهة 1980 به بعد نشان می‌دهد که سید قطب تأثیر غیر قابل انکاری بر روی این جنبشها داشته است و یا حداقل یکی از دو شخصیت مهم در این زمینه بوده است؛ نفر دوم نویسندة پاکستانی ابوالاعلی مودودی (5) می‌باشد.
سید قطب در سپتامبر 1906 در روستایی از شهر اسیوط مصر به دنیا آمد.
پس از طی دوران تحصیل ابتدائی در زادگاهش، در سال 1921 به قاهره فرستاده شد.
در سال 1925 در دانشکدة تربیت معلم ثبت نام کرده و پس از فارغ‌التحصیلی در سال 1928 در کلاسهای دارالعلوم حضور می یابد و در سال 1933 از آنجا فارغ‌التحصیل می شود.
قطب برای شانزده سال به استخدام وزارت معارف در‌آمده و به تدریس مشغول می‌شود و در سال 1948 به دلیل مخالفتهایی که با ملک فاروق می‌کند وی را به طور غیر رسمی برای اقامتی نامحدود به ایالات متحده می‌فرستند.
ظاهراً هدف از این نصر این بوده است که وی به مطالعة سیستم آموزشی آمریکا بپردازد.
تجربة نصر به آمریکا به عوض اینکه او را شیفته آمریکا کند، «به اسلام و سپس به اخوان المسلمین نزدیکتر کرد.
«پس از بازگشت از ایالات متحده در سال 1951 عضو شورای مرکزی اخوان المسلمین (مکتب الارشاد) شد.(6) در این مدت و پیش از انقلاب 1952، وی جلسات منظمی با ناصر داشته است.
سازمان افسران آزاد قبل از انقلاب به تعلیم و مسلح کردن اعضای اخوان المسلمین اقدام می‌کرد.
سید قطب نیز به مدت شش ماه به سازمان مشاوره می‌داد و در سیاستگذاری آنها برای کشور مشارکت می نمود.
بعد از اینکه آنها در پذیرفتن عقاید قطب راجع به تأسیس دولتی اسلامی و دادن رهبری آن به کمیته مسلمانان متشکل از اعضای اخوان المسلمین موافقت نکردند، وی نیز سازمان را ترک کرد.
(7) در درگیری بعدی که بین اخوان المسلمین و افسران آزاد رخ داد، سید قطب جانب هضیبی مرشد اعظم اخوان المسلمین را گرفت و در نتیجه به مدت سه ماه در اوایل سال 1954 به زندان افتاد در 26 اکتبر همان سال یکی از اعضای اخوان سعی کرد ناصر را ترور کند.
این عمل بهانه‌ای شد در دست ناصر تا بسیاری از اعضای اخوان از جمله سید قطب را دستگیر کند.
در 25 ژوئیه 1955 وی به بیست و پنج سال زندان با ا

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد زندگینامه سید قطب نویسنده

تحقیق درباره ی زندگینامه ابوبکر 9ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره ی زندگینامه ابوبکر 9ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

زندگینامه ابوبکر

بدالله بن عثمان تیمی نام اصلی ابوبکر است که اهل سنت، او را خلیفه اول بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌دانند. پدرش ابوقحافه عثمان و مادرش ام الخیر سلمی نام داشت. ابوبکر در سال 571 یا 572 میلادی حدود سه سال پس از عام الفیل در مکه و در میان قبیله «تیم بن مره»، یکی از طوایف قریش، به دنیا آمد.

بنا به نوشته مورخان، ابوبکر پیش از اسلام به بازرگانی (در رشته بزازی) اشتغال داشت و مردی ثروتمند بود. برخی مورخان نیز گفته‌اند وی کسب و کاری بی اهمیت داشته است. ابوبکر مدتی پس از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مسلمان شد. برجسته‌ترین حادثه زندگی ابوبکر همراهی با پیامبر در هجرت به مدینه و پنهان شدن در غار ثور است.

وقتی پیامبر از طریق وحی از توطئه قتل خویش آگاه شد، تصمیم به هجرت به مدینه گرفت، که در ابتدای راه به ابوبکر برخورد، و به اتفاق او از مکه خارج شد.

در پی تعقیب مکیان، ابوبکر ترسیده بود اما پیامبر وی را آرام کرد. اهل سنت برای همراهی ابوبکر با پیامبر در هجرت به مدینه، به ویژه اقامت چند روز در غار ثور، اهمیت بسیار قائل شده اند.

اما مفسران شیعه و برخی از اهل سنت با توجه به جمله « لا تحزن » در آیه 40 سوره توبه ( که اشاره دارد به توصیه پیامبر به ابوبکر مبنی بر نترسیدن از چیزی) بر این باورند که این همراهی ابوبکر تصادفی بوده و با توجه به هراس و وحشت او، فضیلتی برای وی به شمار نمی آید.

وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و ابوبکر به قبا رسیدند، ابوبکر اصرار کرد بی‌درنگ رهسپار شهر مدینه شوند ولی پیامبر مدتی برای رسیدن پسر عموی خود، علی بن ابی طالب، به انتظار نشست. این امر بر ابوبکر گران آمد، پیامبر را رها کرد و خود تنها به مدینه رفت و در محله سنح مدینه، به منزل خارجه بن زید اقامت کرد.

محاجه امام علی علیه السلام با ابوبکر درباره فدک:

امام صادق علیه السلام فرمود:

بعد از آنکه ابوبکر فدک را گرفت امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود:

چرا فاطمه را از میراث رسول الله محروم کردی و حال آنکه فدک در زمان خود رسول خدا جزو املاک فاطمه بود؟

ابوبکر گفت:

«فدک غنیمت اسلام و متعلق به همه مسلمین است. اگر فاطمه شاهد بیاورد که رسول الله آن را به او داده قبول است و الا حقی ندارد.»

امیرالمؤمنین فرمود:«ای ابوبکر، آیا بر خلاف حکم خدا حکم می‏کنی؟»

گفت:«نه.»

فرمود:«اگر یکی از مسلمان‌ها چیزی داشته باشد مانند لباسی یا خانه‏ای و من ادعا کنم که متعلق به من است، از چه کسی دلیل و شاهد می‏خواهی؟»

ابوبکر گفت:«از تو.»

امام فرمود:«پس چرا از فاطمه دلیل و شاهد خواسته‏ای در صورتی که فدک متعلق به فاطمه بوده است؟ اگر مسلمان‌ها حقی در آن دارند، آنها باید دلیل و شاهد بیاورند.»

ابوبکر که با جوابی منطقی روبرو شده بود، ساکت و متحیر ماند.

عمر گفت:

«ای علی! ما را رها کن! ما از پس دلائل تو برنمی‏آئیم. اگر شهود عادلی می‏آوری بیاور و الا فدک مال مسلمین است. نه تو در آن حق داری و نه فاطمه.»

امیرالمومنین به ابوبکر فرمود:«ای ابوبکر آیا کتاب خدا را خوانده‏ای؟»

گفت:«بله.»

فرمود:بگو این آیه درباره ما نازل شده یا کسانی غیر از ما: انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. (خداوند اراده کرده است که هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک گرداند.)

ابوبکر گفت:«درباره شما.»

امام فرمود:«اگر کسانی بیایند و شهادت بدهند که فاطمه، دختر رسول خدا، عمل زشتی انجام داده چه می‏کنی؟»

ابوبکر گفت:«بر او حد جاری می‏کنم همان طور که بر سایر زن‏های مسلمین حد می زنم.»

امیرالمؤمنین فرمود:«تو در این صورت کافر می‏شوی!»

گفت:«چرا؟»

فرمود:«چون تو شهادت خدای تعالی را در پاکی و عصمت فاطمه زهرا رد کرده‏ای و شهادت مردم را پذیرفته‏ای؛ همان طور که الان هم حکم خدا و رسولش را رد کرده‏ای و شهادت یک شخص بیابان‏نشین را قبول کرده‌ای، فدک را از او گرفته‏ای و گمان می‏کنی که غنیمت مسلمین است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« مدعی باید دلیل بیاورد و تو سخن رسول خدا را رد کرده‏ای!!»

با این استدلال کوبنده دیگر کسی را یارای جواب نبود و مردم به همهمه افتادند و به یکدیگر نگاه تعجب می‏کردند.

بعضی گفتند:«به خدا قسم علی علیه السلام راست می‏گوید.»

مجلس به هم خورد و امیرالمؤمنین به خانه برگشتند.

ابوبکر به عمر گفت:

دیدی امروز علی علیه السلام با ما چه کرد! به خدا اگر بخواهد چنین کند، خلافت ما را تباه می‏کند؛ چه کنیم؟!

عمر گفت:«نظر من این است که فرمان بدهی تا او را بکشند.»

ابوبکر گفت:« چه کسی می‏تواند او را بکشد؟»

عمر گفت:«خالدبن ولید.»

رفتند و جریان را به خالد گفتند، او هم قبول کرد.

ابوبکر گفت:

علی که به مسجد می‏آید، در موقع نماز در کنارش بنشین. وقتی سلام نماز را دادم، گردن علی علیه السلام را بزن.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ی زندگینامه ابوبکر 9ص

تحقیق درباره ی زندگینامه شهید زین الدین 10ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره ی زندگینامه شهید زین الدین 10ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

زندگینامه شهید زین الدین

مقدمه

به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد.

نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک می‌کرد و به عنوان یک فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری می‌داد.

 ● ویژگیهای اخلاقی

 از خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترین پاتکها به خاطر این روحیه بود. روحیه‌ای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.

مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمی‌شد.

شهید زین‌الدین در کنار تلاش بی‌وقفه‌اش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهه‌های نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا می‌کند. همیشه به رزمندگان سفارش می‌کرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند.

او همواره سعی می‌کرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید می‌نمود که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مانوس بود و به حفظ آیات آن می‌پرداخت.

به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا می‌داشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.

با علاقه خاصی به بسیجی‌ها توجه می‌کرد. محبت این عناصر مخلص در دل او جایگاه ویژه‌ای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی می‌نمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری می‌کرد. همواره به برادران سفارش می‌کرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.

شیفتگی و محبت ویژه‌ای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی که از ولایت فقیه داشت از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق می‌ورزید. با قبلی مملو از اخلاص، ایمان و علاقه از دستورات و فرامین آن حضرت تبعیت می‌نمود. به دقت پیامها و سخنرانیهای ایشان را گوش می‌داد و سعی می‌کرد که همان را ملاک عمل خود قرار دهد و از حدود تعیین شده به هیچ وجه تجاوز نکند. می‌گفت:

ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری می‌رسد، یک جان که سهل است، ای کاش صدها جان می‌داشتیم و در راه امام فدا می‌کردیم.

او در سخت‌ترین مراحل جنگ با عمل به گفته‌های حضرت امام خمینی(ره) خدمات بزرگی به جبهه‌ها کرد.

حفظ اموال بیت‌المال برای شهید زین‌الدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار می‌برد تا اسراف و تبذیر نشود. بارها می‌گفت:

در مقابل بیت‌المال مسئول هستیم.

در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانه‌روی می‌کرد.

او خود را آماده رفتن کرده بود و همواره برای کم کردن تعلقات مادی تلاش می‌کرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینه‌ها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.

برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی می‌توان یافت.

او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمی‌اندیشید. در مناجات و راز و نیازهایش این جمله را بارها تکرار می‌کرد:

ای خدا! این جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پیروز کن.

از آنجا که برادران، ایشان را به عنوان الگویی برای خود قرار داده بودند، سعی می‌کردند اخلاق و رفتارشان مثل ایشان باشد.

او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلی‌ها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق می‌دانستند. زیرا او قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود.

اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئولیتهای نظامی‌اش که دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی که با بسیجیان مواجه می‌شد برادری صمیمی و دلسوز برای آنها بود.

شهید مهدی زین‌الدین در زمینه تربیت کادرهای پرتوان برای مسئولیتهای مختلف لشکر به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بود که در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جریان کارها باشند. می‌گفت:

من خیالم از لشکر راحت است. اگر چند ماه هم در لشکر نباشم مطمئنم که هیچ مسئله‌ای به وجود نخواهد آمد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ی زندگینامه شهید زین الدین 10ص

شریعتی

اختصاصی از فایل هلپ شریعتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

زندگینامه

دکتر علی شریعتی در سال 1312 در روستای مزینان از حوالی شهرستان سبزوار متولد شد. اجداد او همه از عالمان دین بوده اند.... پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حکیم اسرار (حاج ملاهادی سبزواری) محسوب می شد. پدرش استاد محمد تقی شریعتی (موسس کانون حقایق اسلامی که هدف آن «تجدید حیات اسلام و مسلمین» بود) و مادرش زهرا امینی زنی روستایی متواضع و حساس بود. علی حساسیتهای لطیف انسانی و اقتدار روحی و صلاحیت عقیده اش را از مادرش به ودیعه گرفته بود. علی به سال 1319 در سن هفت سالگی در دبستان ابن یمین، ثبت نام می کند، اما به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور ـ تبعید رضا شاه و اشغال کشور توسط متفقین ـ خانواده اش را به ده می فرستد و پس از برقراری آرامش نسبی در مشهد علی و خانواده اش به مشهد باز می گردند. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در 16 سالگی سیکل اول دبیرستان (کلاس نهم نظام قدیم) را به پایان رساند و وارد دانشسرای مقدماتی شد. در سال 31، اولین بازداشت علی که در واقع نخستین رویارویی مستقیم وی با حکومت و طرفداری همه جانبه او از حکومت ملی بود، واقع شد. در همین زمان یعنی 1331 وی که در سال آخر دانشسرا بود به پیشنهاد پدرش شروع به ترجمه کتاب ابوذر (نوشته عبدالحمید جوده السحار) می کند. در اواسط سال 1331 تحصیلات علی در دانشسرا تمام شد و پس از مدتی شروع به تدریس در مدرسه کاتب پور احمدآباد کرد. و همزمان به فعالیتهای سیاسیش ادامه داد. کتاب «مکتب واسطه» نیز در همین دوره نوشته شده است. در سال 1334 پس از تاسیس دانشکده علوم و ادبیات انسانی مشهد وارد آن دانشکده شد. در دانشکده مسئول انجمن ادبی دانشجویان بود در همین سالهاست که آثاری از اخوان ثالث مانند کتاب ارغنون (1330) و کتاب زمستان (1335) و آخر شاهنامه (1328) به چاپ رسید و او را سخت تحت تاثیر قرار داد. در این زمان فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی شریعتی در نهضت (جمعیتی که پس از کودتای 28 مرداد توسط جمعی از ملیون خراسان ایجاد شده که علی شریعتی یکی از اعضا آن جمعیت بود). آشنایی او با خانم پوران شریعت رضوی در دانشکده ادبیات منجر به ازدواج آن دو در سال 1337 می گردد. و پس از چند ماه زندگی مشترک به علت موافقت با بورسیه تحصیلی او در اوایل خرداد ماه 1338 برای ادامه تحصیل راهی فرانسه می شود. در طول دوران نحصیل در اروپا علاوه بر نهضت آزادیبخش الجزایر با دیگر نهضتهای ملی افریقا و آسیا، آشنایی پیدا کرد و به دنبال افشای شهادت پاتریس لومومبا در 1961 تظاهرات وسیعی از سوی سیاهپوستان در مقابل سفارت بلژیک در پاریس سازمان یافته بود که منجر به حمله پلیس و دستگیری عده زیادی از جمله دکتر علی شریعتی شد. دولت فرانسه که با بررسی وضع سیاسی او، تصمیم به اخراج وی گرفت اما با حمایت قاضی سوسیالیست دادگاه، مجبور می شود اجرای حکم را معوق گذارد. وی در سال 1963 با درجه دکتری یونیورسیته فارغ التحصیل شد و پس از مدتی او به همراه خانواده و سه فرزندش به ایران بازگشت و در مرز بازرگان توسط مأموران ساواک دستگیر شد.

شریعتی معلم انقلاب

به کارگیری عبارت «شریعتی معلم انقلاب» از طرف انقلابیون در سال های دوران انقلاب اسلامی بر اساس آگاهی و تعلق خاص به اندیشه و آرمان های او بود. کسانی که این شعار را به کار می بردند نه از کسی دستور گرفته بودند و نه قصد جسارت به دیگری را داشتند.

دکتر علی شریعتی یکی از اندیشمندان جامعه اسلامی ایران است که بیش از اینکه به شرایط بعد از انقلاب و تحول بیندیشد، به شرایط و زمینه های قبل از تحول و فرآیند تحول اندیشیده است زیرا او ضمن اینکه فرزند زمان خود بود و تحت تاثیر شرایط پیرامونی اش قرار داشت، نمی توانست حدس بزند که نتیجه حرکتی که خود او هم بخشی از آن بود، چه خواهد شد. او کمتر می توانست به نوع نظام سیاسی بعد از انقلاب فکر کرده باشد. البته او حتماً از نتایج انقلابات محقق شده- انقلابات کمونیستی و لیبرالی در قرن های گذشته- اطلاع داشت.

بدین لحاظ هم هست که او را می توان یکی از منتقدان اندیشه و آرمان و نظام کمونیستی دانست، همان طور که منتقد اصلی آرمان لیبرالیستی غربی و گرایشات ملی گرایانه افراطی بود. حرکت او در میان اندیشه های جاری جلوه خاصی یافت و مخاطبان فراگیر پیدا کرد. او در عصر مطلق گرایی به نقادی مکاتب بزرگ و پرطرفدار پرداخت و در زمانی که سخن از اسلام حداقل در محافل آکادمیک دون شأن استاد و دانشمند و متفکر دانسته می شود با تمام وجود به بیان باور تمام عیار از اسلام و آن هم اسلام شیعی اقدام کرد و حرکت او موجب شد تفکر و فضای معنایی جدیدی تولید شود و هواداران موجود و لاحق را به نوع خاصی از عمل فراخواند.

به کارگیری عبارت «شریعتی معلم انقلاب» از طرف انقلابیون در سال های دوران انقلاب اسلامی بر اساس آگاهی و تعلق خاص به اندیشه و آرمان های او بود. کسانی که این شعار را به کار می بردند نه از کسی دستور گرفته بودند و نه قصد جسارت به دیگری را داشتند. در ادامه اینکه خمینی رهبر ماست، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، به گفتن شریعتی معلم انقلاب می پرداختند.

به کارگیری همه این شعارها با یکدیگر به طور وسیعی حکایت از معنی و اراده خاصی در میان مردم بود. کمتر دیده شد که در راهپیمایی ها کسی به بیان این شعار اعتراض کند. از شریعتی به عنوان رهبر انقلاب یاد نمی شد بلکه تاکید بر معلم انقلاب بود. از طرف دیگر، هرگز گفته نمی شد که او تنها معلم انقلاب است. در این صورت انقلابی که دامنه ظهور و شکل گیری و توسعه یی فراگیر داشت، می توانست معلمان دیگری هم داشته باشد، همان طور که معلمان دیگری هم داشت. گفته می شد شریعتی هم معلم انقلاب است. البته مدعیان این شعار در اول دانشجویان مسلمان بودند و بعدها از طرف اکثریت مردم هم تکرار می شد. فراگیری شعاری خاص حکایت از اثرگذاری پنهان شریعتی در حوزه فرهنگ و اندیشه جامعه بود. از این بحث می توان به یک نتیجه عمده و اساسی دست یافت؛ شریعتی معلم انقلاب اسلامی بود نه معلم شرایط بعد از انقلاب. معلمی او به راهنمایی قشر تحصیلکرده برای حضور و مشارکت فعال در انقلاب اسلامی بود. بحث ها و دیدگاه های او بسیاری را مجاب کرده بود در این حرکت بزرگ شرکت کرده و هماهنگ با دیگران صدای ضدیت با استبداد و ظلم را سر دهند. در این زمینه کمتر شکی وجود دارد. عدم وجود شک برای کسانی بود که این شعار را به کار می بردند. البته کسانی هم بودند که از ذکر این شعار اجتناب می کردند. در نتیجه شک در معلم بودن شریعتی در انقلاب داشتند. آنها این داعیه را قبول نداشتند. عده یی در زمان حیات شریعتی نیز با او مخالف بودند. او را مبلغ وهابیگری می دانستند. عده یی او را منشاء سکولار شدن می دانستند. عده یی از سکولار ها و بی دین ها هم به دلیل اینکه شریعتی نگاه انتقادی نسبت به مارکسیسم و علم گرایی و ملی گرایی افراطی و خیال پردازی ها داشت، او را مورد لعن و نفرین با ادبیات علمی و دانشگاهی قرار داده بودند. آنها او را درس نخوانده می دانستند در حالی که می دانستند او شاگرد برجسته ترین صاحب نظران علوم اجتماعی زمان بود. عده یی او را مبلغ اسلام انقلابی و مدرن می دانستند.

عده یی هم اندیشه شریعتی را راهی در مشارکت زنان در جامعه می دانستند. چون مشارکت زنان در صحنه های انقلاب ناپسند بود، کار شریعتی هم ناپسند بود. در این صورت عده یی در جامعه ایرانی به دلایل متعدد که به بعضی از آنها در فوق اشاره شد، با او دشمنی کردند و از هیچ کار و اقدام و نسبت ناروایی در مورد او نیز کوتاهی نکردند. این مهم نیست زیرا او با وجود دشمنانش توانست بر اندیشه و رفتار جوانان مسلمان ایرانی اثرگذار بوده و منشاء او تحولات عمده فرهنگی و فکری شود. به همین دلیل هم هست که انقلاب اسلامی را از مناظر متعددی باید بر اساس فهم شریعتی مورد بازخوانی قرار داد.

شریعتی با شرایط و موقعیت قبل از انقلاب اسلامی بسیار مرتبط بود. اندیشه او از طرف هواداران و طرفداران وفادار و منصف او قوتی بود برای جریان انقلاب اسلامی. اکثر کسانی که از طریق اندیشه و آرای شریعتی به فرهنگ و اندیشه اسلامی در این دوران علاقه مند شده و راه دفاع از آن را آموخته بودند، در جریان انقلاب حادثه های مهم ساختند و بعدها هم در جنگ و هم در صحنه های سازندگی موثر واقع شدند.

در اینکه چه کسانی در چه گروه های سازماندهی شده به این عرصه ها وارد شدند، می توان به بحثی تاریخی پرداخت. بدین لحاظ است که می توان با صراحت اعلام کرد شریعتی از طرق گوناگون با شرایط و وضعیت قبل از انقلاب اسلامی مرتبط و موثر بوده است. هرچند در این زمینه بعضی ها به طرح مناقشه هایی پرداخته اند، خود او می گفت فرصت وارد شدن به این مناقشه ها نیست و باید از شرایط برای تقویت بنیه های فرهنگ و اندیشه اسلامی و آماده کردن جامعه در توجه به خود فرهنگی اش استفاده کرد تا درگیر بحث های حاشیه یی شدن. چون شریعتی فرصت حضور در شرایط بعد از انقلاب را نداشت او خود نتوانست به تنظیم رابطه اش با شرایط بعد از انقلاب بپردازد. کاش این شرایط فراهم شده بود و صورت دیگری از عمل مفید و موثر او را در صحنه فرهنگ و اندیشه شاهد بودیم.

در نتیجه در تنظیم رابطه او با شرایط بعد از انقلاب اسلامی وضع به طور کلی متفاوت بود. به عبارت دیگر، تعیین نوع و میزان رابطه شریعتی با شرایط بعد از انقلاب اسلامی بسیار سخت و توأم با مناقشه های متعدد است. بعضی از این مناقشه ها در ادامه مناقشه های قبل از انقلاب اسلامی بود. بعضی هم به لحاظ نوع عملکرد گروه هایی که خود را از یاران شریعتی می دانستند متناسب با اندیشه او عمل نکردند و بعضی از مناقشه ها ساخته شده شرایط جدید بود.

در ایجاد این شرایط چندین دلیل عمده می توان ذکر کرد؛

▪ اولاً شریعتی قبل از وقوع انقلاب اسلامی به دیار باقی شتافته است.

▪ ثانیاً جریان ها و دیدگاه های متعددی از شریعتی بعد از انقلاب اسلامی شکل گرفته و هر یک تعبیری متفاوت از اندیشه او ارائه داده و به دعوت از دیگران در فهم این اندیشه ها اقدام کرده اند. بیان بدون هیچ تغییری از آرا و دیدگاه های شریعتی تا بازخوانی همراه با بازبینی های متعدد وجود دارد. روایت های ارائه شده در مورد شریعتی به او ربطی ندارد، به کسانی که این روایت ها را ارائه دادند بیشتر ارتباط دارد. کسانی که به ادامه فهم ایدئولوژیک از دین اقدام کرده یا کسانی که به نقادی فهم ایدئولوژیک از دین پرداخته اند، دو جریان متفاوت اندیشه یی را ایجاد کرده اند.

اندیشه و آرمان شریعتی افزون بر مخالفان سرسخت اولیه که مدعی بودند او به انحراف اسلام و جامعه اسلامی از فهم سنتی از دین کمک کرده است، مدافعان و مخالفان جدیدی نیز پیدا کرد. عمل او به این دلیل که دنیاپرستان دین گریز را مورد خطاب قرار داده بود، می توانست به آزردگی محافظه کاران و محتاطان معاصر هم بینجامد. این گروه از افراد در ایران که کم هم نیستند در طول بیش از دو دهه اخیر تلاش کردند اندیشه و نام شریعتی به فراموشی سپرده شود. همه تلاش و همت در این بود که از شریعتی در کتب، کلاس درس، کنفرانس و در بحث تاریخی از انقلاب اسلامی یادی نشود. فرض بر این بود که اگر از او یادی نشود اثرگذاری او کم شده و اندیشه رقیب به سهولت و سادگی فراگیر می شود. اینکه هزینه این فراموشی چیست و چه منفعتی برای جامعه در پیش خواهد بود، نیاز به بحث و گفت وگو و دقت نظر بیشتری است.

درست است که شریعتی متعلق به شرایط قبل از انقلاب اسلامی بود و او را معلم انقلاب می خواندند، ولی به دلیل اینکه دارای آثار متعدد بود، بر شرایط بعد از انقلاب اسلامی نیز اثرگذار شده است. آثار باقی مانده از شریعتی بعد از انقلاب اسلامی در یک نگاه کلی عبارتند از؛

۱) کتب به چاپ رسیده

۲) سخنرانی هایی که بعد از انقلاب در قالب مجموعه کتب به چاپ رسید

۳) خاطره هایی که او در تعامل با جریان روشنفکری ایرانی به یادگار گذاشت و از طریق افراد و گروه های اجتماعی نقل شده است

۴) شاگردان و طرفداران تاثیرپذیرفته از حضور در کلاس درس و بحث، خواندن آثار و پیگیری اندیشه اش

۵) ارتباط او با حسینیه ارشاد به عنوان کانونی که در آن داعیه احیاگری اسلامی در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ سر داده شده بود و می توانست به این سنت وفادار بماند و اندیشه دینی در دنیای معاصر را مطرح کند

۶) مخالفان و منتقدان او که سعی کردند یا از طرح اندیشه او جلوگیری کنند یا اینکه او را مورد نقادی قرار دهند

۷) دیدگاه ها و ادعاهای متعددش در حوزه های فکری، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی.

آثار و وقایع فوق به بقای اندیشه شریعتی یا طرح مجدد از او در شرایط بعد از انقلاب اسلامی کمک کرد. البته او دیگر در شرایط جدید نمی توانست معلم بعد از انقلاب اسلامی باشد. اندیشه او- به هر شکل که ارائه شود یا نقد و بررسی شود- حوزه معنایی شد برای نقد شرایط فرهنگی و اجتماعی. در این صورت جامعه با حضور جدیدی از اندیشه شریعتی در شرایط بعد از انقلاب اسلامی روبه رو شد. در این شرایط شریعتی بیشتر با آسیب شناسی فرهنگ اسلامی و تشیع تناسب دارد تا طرح جدید از اندیشه در حوزه دین. او قبل از انقلاب روایت جدیدی از اندیشه دینی را مدعی بود در حالی که در دوره جدید اندیشه او بیشتر با حوزه نقد فرهنگی و نقد دینی و آسیب شناسی دینی و فرهنگی مرتبط و متناسب است. اگر اندیشه او را در این ساحت دنبال کنیم کاری روا انجام داده و ضمن آرام کردن حوزه فرهنگ و اندیشه و جلوگیری از فشارهایی که بوی بنیادگرایی می دهد، فضای اندیشه یی شفاف و متعادل تولید خواهد شد.

در اینکه چه افراد و گروه های اجتماعی و سیاسی در شرایط بعد از انقلاب با اندیشه شریعتی ارتباط و تناسب بیشتری داشته اند، کمی کاوش و بررسی تاریخ معاصر لازم است. اول باید معلوم شود که صف بندی های فکری و سیاسی موجود در جامعه از کدام حوزه فکری و اندیشه یی متاثر هستند. فردیدی ها و غیرفردیدی ها چه کسانی اند؟ پوپری ها چه کسانی اند؟ متاثران از سنت های فکری (فلسفی) فرانسوی در مقابل سنت های فکری آلمانی و انگلیسی و امریکایی چه کسانی هستند و چگونه مسائل جامعه ایران را مورد بررسی قرار می دهند؟ مجموعه گروه های فکری اجتماعی اشاره شده- که البته در جای دیگری نامگذاری شده اند- چه نوع ارتباط و تناسبی با جریان های فکری اجتماعی متعلق به این سرزمین دارند؟ تناسب صدرایی ها و سینایی ها با فردیدی ها و پوپری ها چیست؟ در این میان اندیشه شریعتی چه موضوعیتی دارد؟ اندیشه استاد شهید مرتضی مطهری کجاست و چه تناسبی با هر یک از آنها دارد؟ اقتضائات فکری و فلسفی آنها، الزامات روش شناختی آنها، و نوع بررسی مسائل و میزان تعهدات و عمل به باورها و ارزش های جامعه چگونه است؟ ببینید وارد شدن به اندیشه شریعتی و داوری در مورد او و تعیین رابطه اش با شرایط معاصر آن هم با دو جریان سیاسی و فکری کاری ساده نیست، نیاز به تاملی اساسی در تاریخ معاصر ایرانی دارد.

اینکه گفته شود چه کسی خادم است و کدام فرد و گروه اجتماعی به مارکسیسم وابسته است و کدام ضد آن است بیش از اینکه راهگشای فهم و ارائه پاسخ به سوالات فوق باشد، بر ابهام می افزاید. حوزه فرهنگ و اندیشه هم همان آفت کلی حوزه سیاسی را دارد. در زمانی که وارد بحث و گفت وگو برای درک عمیق تر می شویم عده یی راه می افتند و بانگ خیانت عده یی و خدمت عده یی را سر می دهند. در یک نگاه کلی و گذرا و کمی هم سیاسی در مقابل این سوال که دو گروه صف بندی شده در حوزه سیاسی به نام «محافظه کاران» و «اصلاح طلبان» چه تناسبی با اندیشه شریعتی وجود دارد این دو جناح سیاسی در کل از متن شرایط معاصر درآمده و افت و خیز شرایط به تغییر در سازمان ها و گرایش ها و نیروهای آنها خواهد انجامید. صف بندی دو جناح سیاسی به شرایط نظام جمهوری اسلامی در سطح داخلی و جهانی معطوف است. تنظیم رابطه بین اندیشه شریعتی با این دو جریان سیاسی و فکری خالی از لطف هم نیست.

اندیشه و آرای دکتر شریعتی با هر دو جناح سیاسی مرتبط است زیرا او مدعی تغییر در جامعه بود و قصد داشت بر اساس تعالیم دینی نظامی سیاسی با محوریت شیعه در دوره معاصر شکل بگیرد. او قصد داشت نظام سیاسی جدید متفاوت از نظام های سیاسی دیگر محقق و موجود در جهان پیرامونی اش باشد. این همان خواسته دو جناح سیاسی موجود در جامعه ایران در دوره معاصر است. از طرف دیگر، همان طور که برای شریعتی دین اسلام و اسلام شیعی کانونی بود برای دو جناح سیاسی اسلام شیعی نیز کانونیت دارد و عمل اجتماعی و سیاسی متناسب با این نگاه است که مورد تایید است.

افزون بر موارد فوق، شریعتی داعیه های دیگری هم داشت. یکی از اصلی ترین داعیه های او اصلاح گری دینی بود. اصلاح گری دینی او از طریق آسیب شناسی دینی و تقویت نیروی جدیدی تحت عنوان روشنفکری اسلامی برای احیا و اشاعه اندیشه دینی ممکن می شد. شریعتی مدعی است تحجر و قشری گرایی به انحطاط فکر دینی انجامیده


دانلود با لینک مستقیم


شریعتی