فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل هلپ

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق وبررسی در مورد نقش تاریخی زن در تمدن ایرانی اسلامی 20 ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق وبررسی در مورد نقش تاریخی زن در تمدن ایرانی اسلامی 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

نقش تـاریـــخی

زن در تمــــدن

ایــرانی – اســلامی

فهرست

عنوان صفحه

پیشگفتار 2

مقدمه 3

محتوای مقصد و منظور فرهنگی انقلاب 5

مشارکت‌ زنان‌ در جهاد 7

سخن آخر 17

چکیده 18

منابع و مآخذ 19

پیشگفتار

انقلاب اسلامی ایران، تنها یک جهاد و مبارزه سیاسی برای تغییر یک حکومت یا رژیم طغیانگر و ظالم و مستبد نــبود، بلکه نهضت بیداری یک ملت در برابر صف خودکامگی، استعمار و از خودبیگانگی بود. حرکت بیداری برای مقابله با استعمار و برکندن مبانی فرهنگی ، اعتقادی و آئینی یک ملت بود. حـماسه‌ای برای احیاء آئـین و فکر و اندیشه دینی، اعتقادی و باورهای دیرین و پا بر جای یک ملت بزرگ بود. یک حماسه عظیم بود که با همــت و غیـرت مردمی بپاخاسته، برای صیانت از ارزش های دین باورانه خود بسیج شدند. اینچنین حرکتی توانست، با دست آویزی به اصول و آرمان‌هــا و ارزش‌های مکتبی خود، تحـولات بسـیار گســترده‌ای را در سنگرهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و همچنین اقتصادی و منطـقه‌ای مارا در جهان بدنبال داشته است. باید از بهترین تعبیر نهضت‌های اسلامی برای این عملکردها و پیامدهای عظیم و امیدبخــش به دنـبال آن از کلمه تجـدید حیات اسـتفاده کنیم و اینچنین در یک نگاه فرهنگی می‌توانیم این را "حیات طیبه یک ملت " بخوانیم.

و اگر در بحث‌ها و گفتمان انقلاب یا همین حیات طیبه خوب نگاه افکنیم این‌گونه می‌بینیم که: * آرمان‌ها و آئین و اصول فرهنگ اسلامی تکیه گاه و سنگر رهایی بخش برای دست یابی به پیروزی ملت و انقلاب بود.

* بهره‌بری از فرامین و تعالیم اسلام و ائمه هدی

* ایجاد و املای عدالت اجتماعی به ویژه عزت بخشیدن به قشر عظیم زنان و رد زمینه‌های تبعیض در قوانین جامعه

* پرهیز از وابستگی و قطع هرگونه ریشه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی

* گزینه خود باوری به آنچه استعداد و توانایی به حساب آید

* سخت کوشی، همبستگی و جهاد برای استقلال برای رسیدن به تکامل

* ضرورت توجه به خطر از خودبیگانگی فرهنگی

* توسعه تعلیم و تربیت عمومی و عالی در همه نقاط کشور و به حداقل رساندن گزینه بی‌سوادی و خود این اهداف و وجود سرشار گزینه‌های بالا باعث شکل و حجم بخشی به هدف‌های فرهنگی در این راستا است.

مقدمه

شاید بارزترین حقیقتی که بتوان درباره اندیشه اسلامی معاصر در مسائل زنان گزارش کرد، آن است که این نگرش دگرگون یا بازسازی نمی‌شود و به صورتی در نمی‌اید که زنان آن را بپذیرند و با آن هم رای و موافق باشند، مگر اینکه خود بانوان برای دگرگونی و نواندیشی در زمینه‌های معرفتی و علمی نقش داشته و سهیم باشند.

حال پرسش آن است که ایا بانوان توانسته‌اند نواندیشی اسلامی در مسائل زنان،نقش داشته باشند؟ اگر به بررسی میزان سهم و نقش فکری و فرهنگ زنان در زمینه‌ها و بسترهای مربوط به آنان بپردازیم، حتماً بدین سؤال می‌رسیم و باز خواهیم پرسید: ایا این فعالیت‌ها پیشروانه بوده و رنگ و بوی پیشرفت دارد، یا عقبگرد بوده و پسرو شمرده می‌شود، یا اینکه مردّد است؟!

آنچه در این باره به شکل اساسی بدان می‌پردازیم، نگرش زنان و ارزیابی آنان از فعالیت‌های فرهنگی و فکری در این زمینه است.

البته مقصود از این گفتار و مقاله، منحصر کردن فعالیت‌های زناان در قضایا و امور مربوط به خود نیست و نیز مقصود آن نیست که بانوان جز درمسائل متعلق به خویش، آگاهی و تخصص ندارند (این پندار را بانوان نپذیرفته و رد می‌کنند و درحق خود ناروا می‌شمرند) بلکه مقصود آن است که زنان، به مسائل خویش آگاه‌تر و نزدیک‌ترند،

و بیش از همه نسبت بدان قضایا درایت و معرفت دارند، طبق درک و برداشت بانوان، این مسائل گرفتار کژاندیشی و سوء برداشت شده، به گونه‌ای تفسیر و بیان می‌شود که به دور از عدالت اسلامی است،در نتیجه نیازمند بازنگری و تصحیح می‌باشد؛ و این وضع نابسامان وقتی پیش می‌اید که زنان در فعالیت و نظر دادن در مسائل و امور مربوط به خود، کنار نهاده شوند.

در حقیقت وقتی که زنان پیشرفت خود در زمینه‌های فکری و فرهنگی را اعلام کردند درخواست داشتند وقتی از امور و مسائل خویش سخن می‌گویند، بدانان گوش دهند. اینان درک کرده و آگاه شده بودند که در ادای نقش فکری و فرهنگی خود در مسائل مربوط به خویش، بسیار عقب مانده‌اند، بانوان از این وضع به تنگ آمده، می خواستند خود از خویش سخن بگویند، تا بدین وسیله وجود و حضور خود را ابراز کنند و آنچه را در نبود و غیاب‌شان بدانان تحمیل گشته بود، رد نمایند.

از آن زمان که زنان دیدگاه خود را ابراز داشتند (که بیانگر آگاهی‌های نوینی بود که به دست می‌آورد و نیز مبین بیداری فکری و فرهنگی آنان بود)در افکار و تصورات و دیدگاه هایی که طرح می‌کردند دقت داشتند، در نتیجه فهمیده می‌شد بیان آن دیدگاهها مورد نیاز بوده، می‌باید به آنها اهمیت داده و راه را برای طرح‌شان گشود، نیز می‌فهماند آنچه توسط بانوان بیان می‌شود، چه قدر ارزشمند است، چون اندیشه اسلامی را برمی‌انگیزاند و به جدل و بحث‌های جدی وا می‌داشت و باعث می‌گشت به شیوه جدید و متفاوت با گذشته، درباره امور و مسائل زنان بحث و بررسی شود.

می‌توان گفت اگر اندیشه اسلامی درباره نگرش به مسائل زنان دچار ضعف و کاستی شده بود، به سبب آن بود که زنان در بیان نگرش فکری و فرهنگی خویش گرفتار ضعف و ناتوانی بودند. وقتی این پدیده را درک می‌کنیم که شاهد باشیم چگونه زن وقتی سعی و تلاش کرد بر این ضعف چیره شود و بتواند افکار و تصوراتی را که دارد، بیان کند و از آنها دفاع نماید؛

وضع به‌گونه‌ای گشت که درباره «اندیشه اسلامی در مورد زنان» بدون فهم و دانستن سخنان زنان نمی‌شد سخن گفت و می‌بایست دانست چگونه زن خود را می‌نگرد و باور دارد، نیز باید دانست نظر او درباره مسائل و امور مربوط به خویش چه و چگونه است.

شاید به فهم زنان، رسیدن به چنین برایندی یا نزدیک شدن و توجه بدان، پیروزی فکری و فرهنگی شمرده می‌شد، زیرا باعث می‌گشت به دستآورد و باور اخلاقی و اجتماعی تبدیل شده، بدانجا بینجامد که برای دستیابی به خواسته‌ها و پشتیبانی از حقوق زنان و نیز بهبود زندگی و معیشت بتوان از آن بهره جست.

اما تردیدی نیست که اندیشه اسلامی، سده‌های سخت و طولانی را شاهد بود، چنانکه زنان در سده‌ها گرفتار ناتوانی بودند و به گوشه‌نشینی و عزلت کشانده شدند،درنتیجه تأثیر و فعالیت خود را از دست داده، نمی توانستند به حقوق خویش دست یافته، خود عهده‌دار مسائل خویش گردند، گرچه توان بالقوه داشتند اما نه در تاریخ و نه طی سده‌هایی، شایستگی و کفایت بانوان به منصه ظهور نرسید و در زمینه‌های فکری و اجتماعی، اثری از آن دیده نمی‌شد. با این حال، دیر رسیدن به چنین برایندی، بهتر از هرگز نرسیدن است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد نقش تاریخی زن در تمدن ایرانی اسلامی 20 ص

تحقیق و بررسی در مورد زن در ترازوی سخن سعدی 23 ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق و بررسی در مورد زن در ترازوی سخن سعدی 23 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

عنوان

زن در ترازوی سخن سعدی

کبری حاجی مرادخانی

کارشناس ارشد، دبیر ادبیات فارسی شهرستان گرگان

چکیده

در این مقاله با توجه به کلیات سعدی و در نظر نظر او درباره‌ی زنان مورد بررسی قرار گرفته است. پس از بیان مقدمه‌ای درباره‌ی دیدگاه سعدی و تفاوت زنان معرفی شده در بوستان و گلستان بر اساس همین دیدگاه به نقش‌های گوناگون زنان در آثار سعدی مانند زن در مقام مادر، زن در نقش دختر، و زن در مقام همسر پرداخته می‌شود. سپس با توجه به حکایات مربوط به زنان ملاک‌های جامعه‌ی روزگار سعدی مانند توجه به زیبایی، عدم رعایت هم شأنی، کدخدا منشی پیران و بزرگان در حل مشکلات، تعدد زوجات، ناسازگاری داماد و مادرزن و آزارهای جنسی بررسی شده است. سپس دریافت بعضی از نکات اعتقادی سعدی در مورد زنان از خلال حکایت‌ها بیان شده و پس از آن با توجه به باب هفتم بوستان فضایل و رذایل زنان از نظر سعدی بیان گردیده است. همچنین به بعضی از سخنان سعدی در مورد زنان که به صورت ضرب‌المثل درآمده اشاره شده و سپس مباحث جمع‌بندی و نتیجه‌گیری شده است

کلید واژه‌های: زن، نقش زن، گلستان، بوستان، سعدی، کلیات سعدی

مقدمه

شیخ مشرف‌الدین سعدی شاعری است که شهرتش قلمرو وسیع ایران و تمدن اسلامی را در نور دیده و جهانی گشته است. شهرت آثار سعدی و اسلوب سهل ممتنع او همه‌ی مرزها را در نوردیده است به طوریکه حدود نیم قرن پس از او غزلش را ابن بطوطه از خنیاگران چینی در پکن شنیده است.

تا دل به مهرت داده‌ام در بحر فکر افتاده‌ام

تا در نماز استاده‌ام گویی به محراب اندری(1)

او شاعری رئالیست و واقع گراست به طوری که در آثار او ردپایی از اساطیر، خرافه‌ها، نمادها و عوالم غیررئالیستی دیده نمی‌شود. او شاعری عاشق است و عارفی واصل که در میان مردم و در زمین می‌زید و با وجود داشتن تجربه‌های ملموس مادی و چشیدن عشق زمینی قصد صعود به عوالم بالا را دارد. سعدی در عرصه نویسندگی نیز قلمش را در هر دو عرصه‌ی نظم و نثر دوانده و هنر خویش را به بهترین وجه نمایانده است.

از آنجا که سعدی در مسافرت‌های 35 ساله‌ی خود اطراف و اکناف عالم را دیده و تجربه‌های بسیاری از آن اندوخته است، در آثار و حکایت‌های او شخصیت‌های متفاوتی را می‌توان مشاهده کرد. زن نیز از این قاعده مستثنی نمی‌باشد.

نقش‌های زنان در آثار سعدی بیشتر مربوط به امور خانوادگی و روابط زن و مرد است و از نقش اجتماعی او به صراحت چیزی نیست. لذا شاید بتوان ادعا کرد که بررسی و مطالعه‌ی نقش زنان در آثار سعدی نه تنها آیینه‌ای از زنان در شیراز قرن هفتم بدست می‌دهد بلکه با توجه به زن عربی که سعدی داشته و جهانگردی او تصویری از زنان ممالک اسلامی آن روزگار است.

زنان معرفی شده در بوستان و گلستان مانند دیدگاه کلی سعدی در این دو کتاب با هم متفاوتند. زن مطرح شده در گلستان تصویری است درست و زنده از دنیا با همه تضادها و تناقض‌ها و با همه زشتی‌ها و زیبایی‌ها. زن آنچنان که هست نه آنگونه که باید باشد و این همان دنیایی است که سعدی آن را دیده است نه آن که از خود خلق کرده و آفریده باشد.

اگر در مطالعه‌ی گلستان نقش‌های مطرح شده‌ی زنان منفی یا درجه دوم و سوم است نیز ناشی از حقیقت دنیاست نه آن که سعدی زن ستیز بوده باشد، زیرا اگر در گلستان و بوستان دقیق شویم به ژرف‌نگریهای سخن سعدی پی برده می‌شود.

او در بسیاری از جاها به صراحت خود و نیکی در منش زنان را ستوده است، همانگونه که بازیگران مرد صحنه‌ی حکایات سعدی بد و خوب دارند زنان نیز از همین دو چهره برخوردارند. اما زن به تصویر کشیده شده در بوستان سیمای یک انسان نمونه را دارد مدینه فاضله‌ای که سعدی در بوستان به تصویر کشیده و آرزوهای بزرگ او در وجود زنان هویداست. زنانی شایسته و اخلاقی، زنانی که به سوی صلاح نصیحت‌گرند، شایسته‌اند و از ناشایستگی‌ها برحذر می‌دارند. هر گاه سعدی در مورد زنان حکایتی را مثل زده است بی‌شک قصد بیان افکار عالی اخلاقی را داشته و آن را در قالب حکایاتی مختصر بیان کرده و در آن بدنبال مقصود خاص خویش بوده است حکایت‌های مربوط به زنان اغلب کوتاه، پرمغز و آمیخته به داروی تلخ نصیحت است.

اگر شربتی بایدت سودمند

ز سعدی ستان داروی تلخ پند (3)

به پرویزن معرفت بیخته

به شهد ظرافت در آمیخته

«در بوستان و گلستان هر حکایتی را که نوشته بخوانیم از آن معنایی عمومی را ملتفت می‌شویم و دانسته می‌شود آنچه در هر حکایت واقع شده نمونه‌ای است از آنچه در باورها واقع می‌شود و در زندگی بسیار کسان اتفاق می‌افتد(4).

«به گفته بعضی‌ها سعدی پسندهای قومی و اجتماعی و آنچه را که رسم مطلوب زمانه‌اش بوده بیان نموده است»(5)، اما باید اقرار نمود ویژگی‌های مثبت زنان یا ذکر صفات رذیله آنان(6) حکایت مردی که زن صاحب جمالش در گذشته و مادرزن در خانه بود(7) یا عدم تناسب سنی زن و شوهر مانند حکایتی پیرمردی که دختری خواسته و حجره به گل آراسته بود (8) و همچنین حکایت منجمی که از رفتار ناشایست همسر خویش در خانه خبر نداشت(9).

امروزه مصادیق فراوانی دارد و گرد کهنگی به آن پاشیده نیست. بعضی از حکایات مربوط به زنان، در آثار سعدی «برای انجام پندها و نصایح کلی و عمومی بوده است»(10).

مانند اشارات زیر که می‌تواند تداعی‌گر راضی بودن به قضا و قدر و پذیرفتن حقیقت وجودی خویش و آینده‌نگری باشد. مثلا از زبان زنی که طفلش دندان در آورده به همسرش که در غم مخارج طفل است می‌گوید هر آن کس که دندان دهد نان دهد(11).

یکی مرد درویش در خاک کیش

نگو گفت با همسر زشت خویش (12)

چو دست قضا زشت رویت سرشت

میندای گلگونه بر روی زشت

که حاصل کند نیک‌بختی به روز

به سرمه که بینا کند چشم کور

به دختر چه خوش گفت بانوی ده

که روز نوا برگ سختی بنه (13)

همه وقت بردار مشک و سبوی

که پیوسته در ده روان نیست جوی

زن در کلیات سعدی رسالت‌های چندگانه‌ای را ایفا می‌کند. زن در نقش همسر، زن در نقش مادر، زن در نقش دختر، زن مظهر پارسایی، زن مظهر عشق و دلدادگی، زن در مقام توکل، زن مظهر پرهیزکاری، و زن مظهر خردمندی و ... حکایات مربوط به لیلی، زلیخا، شیرین، عذرا، ... نیز به دفعات در کلیات سعدی مشاهده می‌شود.

این اشارات فراوان نیز خصوصا در غزلها با چنان تازگی بیان شده است که به جرأت می‌توان گفت تنها شاعر بزرگی چون سعدی به آن دست یافته است و معلوم می‌نماید که زنان عاشق مهمترین گروه مموردنظر سعدی بوده‌اند.

«نقش‌های مختلف زنان در آثار سعدی»

1- زن در مقام مادر

سعدی که در کودکی پدر خود را از دست داده و در آغوش دلپذیر مادر بزرگ شده است علاوه بر آنکه با یتیمان درد آشناست و سروده:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد زن در ترازوی سخن سعدی 23 ص

دانلود تحقیق بررسى فقهى زن و مرد در طلاق

اختصاصی از فایل هلپ دانلود تحقیق بررسى فقهى زن و مرد در طلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

بررسى فقهى - حقوقى وضعیت متفاوت زن و مرد در طلاق

- دکتر حسین مهرپور (1)

چکیده:

وضعیت طلاق در حقوق ایران، شاید مانند بسیارى از کشورها، فراز و نشیبهایى را طى کرده است و هنوز هم آن گونه که باید و شاید، وضع تثبیت‏شده و کاملا مشخص و روشنى ندارد. بحث ما در این بخش بررسى همه ابعاد و احکام طلاق نیست‏بلکه در مورد تفاوتهایى که در خصوص توسل به این وسیله براى برهم زدن عقد نکاح در حقوق ایران وجود دارد و مبانى آن که همانا موازین اسلامى فقه جعفرى است مختصر بحث و تجزیه و تحلیلى خواهیم داشت و شاید نتیجه‏گیرى و نظر قطعى هم ارائه ندهیم بلکه نفس شرح و تحلیل و شکافتن موضوع را براى بهره‏گیرى خوانندگان و علاقمندان این مباحث مفید و مطلوب مى‏دانیم.

ابتدا سیرى اجمالى در قوانین مختلف موضوعه در حقوق ایران و سایر کشورهاى اسلامى در مورد طلاق خواهیم داشت و آنگاه به شرح چگونگى اختیار و حق مرد و زن در توسل به این طریق پرداخته و مقدارى پیرامون مباحث فقهى آن بحث مى‏نماییم.

وضعیت زن و مرد نسبت‏به طلاق در قوانین موضوعه ایران

طبق قوانین موضوعه و معمول فعلى على‏الاصول اختیار طلاق در دست مرد است، یعنى مرد هر وقت‏بخواهد مى‏تواند اقدام به طلاق دادن زن خود بنماید یعنى ملزم نیست جهت‏خاصى را براى تصمیم خود نسبت‏به طلاق دادن ذکر کند ولى این محدودیت‏براى مرد وجود دارد که اگر بخواهد طلاق دهد حتما باید به دادگاه مراجعه نماید و دادگاه به امید رسیدن به سازش و منصرف کردن مرد از طلاق موضوع را به داورى ارجاع مى‏نماید و طبعا براى مدتى مانع اجراى تصمیم او مى‏شود; اما به هر حال اگر مرد مصمم بر طلاق باشد و کنار نیاید سرانجام دادگاه گواهى عدم امکان سازش صادر مى‏کند و با در دست داشتن آن مى‏تواند رسما طلاق را واقع و ثبت نماید.

بنابراین اختیار مطلق و غیر محدود مرد براى طلاق دادن طبق ماده‏1133 قانون مدنى، مطابق آخرین قانون مصوب در مورد طلاق فقط از لحاظ شکلى تا این حد محدود شده که مرد نمى‏تواند راسا اقدام به طلاق دادن همسر خود نماید بلکه باید به دادگاه رجوع کند و طبعا مدت اعمال این اختیار اندکى به عقب افتد. همچنین با توجه به نحوه تعبیر ماده واحده مصوب سال 1371 و مذاکرات جانبى هنگام بررسى و تصویب به نظر مى‏رسد اگر مردى ریسک واقع ساختن طلاق به صورت غیر رسمى را بنماید و بدون مراجعه به دادگاه با ملاحظه شروط ماهوى صحت طلاق طبق قانون مدنى زن خود را طلاق دهد; طلاقش صحیح و معتبر است. ولى البته امروزه کمتر کسى ریسک این عمل و تبعات آن را مى‏پذیرد و حاضر به واقع ساختن طلاق به صورت غیر رسمى مى‏شود.

با این ترتیب مى‏توان گفت در حقوق ایران، عملا، محدودیتى در اعمال اختیار طلاق براى مرد ایجاد شده است، زیرا براى ثبت طلاق ناگزیر باید به دادگاه مراجعه و اجازه دادگاه را که همانا گواهى عدم امکان سازش است دریافت نماید.

ولى زن اگر متقاضى طلاق باشد، علاوه بر آن که باید به دادگاه مراجعه نماید، درخواست طلاق خود را نیز باید در قالب یکى از موارد خاص پیش‏بینى شده در قانون مدنى، یعنى ترک انفاق یا عسر و حرج مطرح نماید و آن را ثابت کند یا در ضمن عقد بر شوهر شرط یا شروطى کرده و وکالت گرفته که در صورت تخلف از آن شروط خود را مطلقه نماید و در دادگاه، گرفتن وکالت و تخلف از شرط را اثبات نماید تا موفق به اخذ گواهى عدم امکان سازش شود.

همچنین زن مى‏تواند با بخشیدن مهریه یا بذل مال دیگرى به شوهر، موافقت او را براى طلاق جلب کند و در این صورت با توافق از دادگاه درخواست طلاق نمایند.

بررسى فقهى - حقوقى وضعیت متفاوت ...

به هر حال، در اصل درخواست طلاق، این تفاوت بین زن و مرد، در حال حاضر وجود دارد. تفاوت دیگر این که پس از گرفتن گواهى عدم امکان سازش نیز اگر زن به موقع در دفترخانه حاضر نشد، مرد مى‏تواند با حضور در دفتر طلاق، صیغه طلاق را جارى و آن را به ثبت‏برساند. ولى اگر مرد حاضر نشد، زن باید روند جدیدى را طى کند و به دادگاه مراجعه نماید و از نو حکم دادگاه را بر اجراى صیغه طلاق بگیرد.

تفاوت دیگر بین زن و مرد در مورد طلاق، مساله حق رجوع است که همچنان طبق ماده واحده قانون طلاق مصوب سال 1371 نیز براى مرد شناخته شده است و جز در موارد طلاق بائن، مرد این حق را دارد که در ایام عده یک طرفه تصمیم به برگرداندن وضع به حال اول یعنى برقرارى وضع نکاح نماید و در واقع طلاق را منتفى سازد و موافقت زن هم شرط نیست.

تقریبا مى‏توان به این نتیجه رسید که در حقوق ایران و طبق مقررات موجود فعلى اگر مردى از زن خود به هر علت و جهتى خوشش نیاید و مایل به ادامه زندگى زناشویى با او نباشد، مى‏تواند با طرح درخواست‏خود در دادگاه و مؤثر واقع نشدن نصایح دادگاه و مساعى داوران، گواهى عدم امکان سازش دریافت و زن را مطلقه نماید. فقط طبق تبصره‏6 ماده واحده قانون اصلاح مقررات طلاق سال 1371 اگر وقوع طلاق به خاطر سوء رفتار و قصور زن نبود شوهر به حکم دادگاه ملزم است‏به تناسب سنوات زندگى زناشویى و وضع مالى شوهر و نوع خانه دارى زن، مبلغى را به زن بپردازد.

ولى اگر زن از شوهرش کراهت دارد و خوشش نمى‏آید، در صورتى مى‏تواند از دادگاه، گواهى عدم امکان سازش دریافت کند که یا بتواند ثابت کند وضعیت‏به گونه‏اى است که ادامه زندگى زناشویى با شوهر عادتا غیر قابل تحمل است و طبعا براى این کار باید امورى از قبیل بیمارى خطرناک، یا اعتیاد مضر یا سوء رفتار غیر عادى شوهر و امثال آنها را ثابت نماید. و یا باید با دادن مالى به شوهر نظر و موافقت او را جلب کند و در واقع شوهر را حاضر به دادن طلاق بنماید (از طریق خلع یا مبارات) و طبعا اگر شوهر حاضر نشد با گرفتن مال، زن را طلاق دهد، گواهى عدم امکان سازش صادر نخواهد شد. این معنى در قانون پیش‏بینى نشده که اگر زن به هر علت از شوهر، خوشش نیامد و با انصراف از مهریه خود، خواستار طلاق بود، دادگاه بتواند گواهى عدم امکان سازش صادر کند و به تعبیرى مرد را ملزم به طلاق نماید. البته اگر مبناى فقهى این مساله حل شود، شاید بتوان با تفسیر موسعى از ماده واحده قانون طلاق سال 1371، این معنى را برداشت نمود. در بحث مبانى فقهى مربوط به طلاق خلع متعرض این مساله خواهیم شد.

اشاره‏اى به وضع طلاق در قوانین دیگر کشورهاى اسلامى

قوانین خانواده و احوال شخصیه عمده کشورهاى اسلامى نیز على‏الاصول طلاق را در اختیار مرد مى‏دانند ولى بسیارى از آنها از یک سو سعى کردند با الزام مراجعه به دادگاه و یا بیان علل و موجبات درخواست طلاق محدودیتهایى در اعمال این اختیار ایجاد کنند و از سوى دیگر تلاش کردند تسهیلاتى براى درخواست طلاق و جدایى از جانب زن در مواردى که ادامه زندگى زناشویى برایش دشوار و موجب ضرر است فراهم آورند، به عنوان نمونه اشاره‏اى به کشورهاى زیر که قوانین آنها در اختیار ما قرار داشت مى‏نماییم:

مصر: از ملاحظه مقررات مربوط به نکاح و طلاق و تفسیرهاى آن این گونه برمى‏آید: على‏الاصول طلاق ایقاع است و مرد مى‏تواند مستقلا طلاق را واقع سازد ولى زن هم مى‏تواند براى دفع ضرر از خود از دادگاه درخواست طلاق نماید. (2) از ماده 5 قانون‏اصلاحى طلاق مصوب سال 1985 چنین مستفاد است که حتى ممکن است‏شوهر، زن را طلاق دهد بدون این که زن از آن مطلع گردد ولى البته آثار و حقوق مالى مترتب بر طلاق از زمان اطلاع زن حاصل مى‏شود. (3) به هر حال طبق ماده‏6 قانون مزبور که در بحث فسخ هم‏به آن اشاره شد، (4) زن مى‏تواند در صورتى که مدعى باشد ادامه زندگى زناشویى براى اوزیان‏آور است درخواست طلاق نماید.

سوریه: طبق قانون احوال شخصیه سوریه نیز اختیار طلاق در دست مرد است و ماده 85 قانون مزبور مصوب سال‏1953 مردى را که داراى 18 سال تمام باشد داراى اهلیت کامل براى طلاق دادن مى‏داند. زن نیز طبق ماده 105 در دو مورد یکى در صورت وجود عیوب مانع از عمل زناشویى و دیگرى در مورد حدوث جنون شوهر بعد از عقد.

البته غیبت غیر موجه بیش از سه سال و محکومیت‏به حبس بیش از سه سال و ترک انفاق نیز از موجبات درخواست طلاق از جانب زن مى‏باشد. (مواد109 و 110) و طبق ماده‏117 در صورتیکه پس از وقوع طلاق از ناحیه مرد، معلوم شود که مرد بدون جهت موجهى زن را طلاق داده و زن از این جهت دچار سختى معیشت‏شده است، دادگاه مى‏تواند مرد را با توجه به اوضاع و احوال به پرداخت مبلغى تا حد نفقه یک سال در حق زوجه محکوم نماید. (5)

الجزایر: طبق قانون خانواده الجزایر (6) نیز على‏الاصول طلاق در دست مرد است ولى‏زن هم در مواردى مى‏تواند درخواست طلاق نماید. ماده 48 قانون مزبور مصوب سال 1984 مى‏گوید: «طلاق عبارت است از انحلال عقد ازدواج و این امر یا به اراده زوج و یا با توافق طرفین و یا با درخواست زوجه در حدود مقررات مواد53 و 54 صورت مى‏گیرد، طبق ماده‏49 طلاق باید پس از گرفتن حکم از دادگاه صورت گیرد.

ماده 55 این قانون پیش‏بینى کرده است که نشوز هر یک از زوجین مى‏تواند موجب صدور حکم طلاق از ناحیه دادگاه گردد. (7)

لبنان: قانون احوال شخصیه مصوب سال‏1917 با اصلاحات سال 1362، (8) طلاق رادر اختیار شوهر مى‏داند (ماده 102: الزوج المکلف اهل للطلاق) و او را ملزم مى‏داند که پس از واقع ساختن طلاق، مراتب را به اطلاع دادگاه برساند. (ماده 110) (9) عراق: طبق قانون احوال شخصیه عراق مصوب سال‏1959 که در سال 1978 و سالهاى بعد اصلاحات عمده‏اى مخصوصا در زمینه طلاق در آن بعمل آمده (10) و دامنه‏درخواست طلاق قضایى افزایش یافته است، على‏الاصول طلاق در دست مرد است و ممکن است‏با وکالت‏به زن واگذار شود و یا با حکم قاضى صورت گیرد. (ماده 34).

ماده‏39; مراجعه به دادگاه احوال شخصیه و گرفتن حکم از دادگاه را براى دادن طلاق لازم مى‏داند و در عین حال مقرر مى‏دارد که اگر مراجعه به دادگاه براى مرد میسور نبود مى‏تواند طلاق دهد ولى لازم مى‏داند در زمان عده به دادگاه مراجعه کند و طلاق را ثبت نماید.

در همین ماده پیش‏بینى شده که اگر مردى زنش را طلاق داد و براى دادگاه روشن شد که در این امر بر زن ستم روا داشته و زن دچار ضرر شده است‏به درخواست زن، دادگاه شوهر را به پرداخت مبلغى که مى‏تواند تا حد نفقه دو سال زن باشد، محکوم نماید.

قانون احوال شخصیه عراق تحت عنوان تفریق قضایى، مواد مختلفه‏اى را که هر یک از زوجین و بخصوص زوجه مى‏تواند درخواست طلاق کند بر شمرده است (ماده‏43)کویت: طبق قانون احوال شخصیه کویت نیز اصولا طلاق در اختیار مرد است و ماده‏97 قانون مزبور مى‏گوید: «طلاق عبارت است از انحلال عقد نکاح صحیح به اراده زوج یا قائم مقام او به لفظ مخصوص‏». (11)

در این قانون از لزوم مراجعه به دادگاه و گرفتن حکم محکمه براى واقع ساختن طلاق از ناحیه مرد سخنى نرفته است ولى تحت عنوان تفریق قضایى مواردى که زن مى‏تواند از دادگاه درخواست صدور حکم طلاق نماید مانند ترک انفاق، ایلاء (12) ضرر، غایب بودن، و محبوس بودن ذکر شده است.

اندونزى: قانون ازدواج اندونزى مصوب سال (13) 1974 دف ایجاد اصلاحات و بهبودوضعیت‏حقوق زن در امر نکاح و طلاق و به تعبیر مقدمه قانون ملاحظه مقررات اسلامى و مقتضیات زمان و تحولات عصر حاضر تنظیم و تصویب شده و در مورد طلاق دیدگاهى متفاوت - از بسیارى از قوانینى که به آنها اشاره کردیم - دارد. به هرحال طبق قانون طلاق، الزاما باید طلاق در حضور دادگاه و پس از انجام مساعى لازم براى اصلاح و سازش صورت گیرد. هنگامى اجازه طلاق داده مى‏شود که دلایل کافى و موجهى بر عدم امکان ادامه زندگى زناشویى وجود داشته باشد (ماده‏39) درخواست طلاق نیز حتى اگر از سوى زوج باشد باید ضمن داد خواستى تقدیم دادگاه گردد و موجبات در خواست طلاق در آن ذکر گردد (ماده 14 آیین نامه اجرایى قانون ازدواج سال 1975). ماده‏19 همان آیین نامه موجبات درخواست طلاق از قبیل ارتکاب جرم، اعتیاد به الکل و مواد مخدر، قمار، ترک زندگى خانوادگى، محکومیت 5 سال به زندان، سوء رفتار و امثال آنهاست در چندین بند ذکر شده است.

تقریبا قانون ازدواج اندونزى در قسمت طلاق نظیر قانون حمایت‏خانواده مصوب سال‏1353 ایران است.

مالزى: با این که مالزى یک کشور بزرگ اسلامى است که اکثریت‏سکنه آن را مسلمانان تشکیل مى‏دهند و دین رسمى و یا به تعبیر قانون اساسى مالزى، (14) دین دولت،دین اسلام است، ولى اقلیت‏بزرگ و معتنابهى غیر مسلمان نیز در آن زندگى مى‏کنند، مالزى داراى دولت فدرال است که مرکب از سى ایالت مى‏باشد. برخى از قوانین و مقررات تابع حکومت فدرال است و در بعضى از زمینه‏ها هر ایالت مقررات خاص خود را وضع و اجرا مى‏نماید. در زمینه مسائل مربوط به نکاح و طلاق در مالزى یک سلسله مقررات عرفى و مربوط به فدرال وجود دارد و در عین حال در ایالات مختلف مقررات مذهبى اسلامى در دادگاهها رایج و قابل اجرا است. (15)

در ارتباط با طلاق، قانون ازدواج و طلاق سال‏1976 و اصلاحات بعدى آن بطور کلى حاکم است که طبق آن قانون، طلاق باید با حکم دادگاه صورت گیرد و درخواست طلاق قبل از انقضاء دو سال از تاریخ ازدواج، در دادگاه پذیرفته نمى‏شود.

درخواست طلاق از سوى هر یک از زوجین ممکن است مطرح شود و در صورتى دادگاه حکم طلاق مى‏دهد که ادعاى متقاضى طلاق، بر غیر قابل تحمل شدن ادامه زندگى زناشویى با دلایل و رسیدگیهاى لازم ثابت‏شود. مواردى چون ارتکاب زنا، سوء رفتار شدید، ترک زندگى خانوادگى براى مدت دو سال، از جمله علل موجه، درخواست طلاق مى‏باشد.

در صورتى که پس از گذشت‏حداقل 2 سال از تاریخ ازدواج، زوجین متفقا متقاضى طلاق باشند و درخواست مشترک خود را به دادگاه تقدیم نمایند و دادگاه مطمئن شود که طرفین آزادانه بر درخواست طلاق، توافق کردند، حکم طلاق را صادر مى‏نماید. (16)

در ایالات مسلمان نشین على‏الاصول طلاق تابع مقررات اسلامى است و عمدتا شوهر حق دارد زن را وفق موازین اسلامى طلاق دهد ولى هر یک از ایالات، برخى مقررات خاص خود را دارند که شبیه مقرراتى است که از قوانین دیگر کشورهاى اسلامى نقل کردیم. در بعضى از ایالات، شوهر مجاز است طبق موازین مذهبى زن خود را طلاق دهد ولى باید مراتب را به ثبت محل اقامت‏خود گزارش دهد که به ثبت‏برسد. در بعضى از ایالات طلاق باید حتما در حضور قاضى و پس از بررسى و رسیدگى او و سعى در اصلاح و سازش صورت گیرد. طبق مقررات برخى از ایالات (سلانگر (selangor درخواست طلاق باید در فرمهاى مخصوص به دادگاه تقدیم شود و جز با موافقت زن و تایید دادگاه، طلاق صحیح نیست. (17)

با ملاحظه تعدادى از قوانین کشورهاى اسلامى و مقررات مختلف آنها در مورد طلاق، چنین به نظر مى‏رسد که قوانین مزبور نیز عمدتا اختیار طلاق را در دست مرد مى‏دانند ولى در بسیارى از آنها سعى شده موارد درخواست طلاق از سوى زن نیز افزایش یابد و محدودیتهایى هم براى اعمال مطلق این اختیار از سوى مرد پیش‏بینى شده که حداقل آنها الزام مراجعه به دادگاه و گرفتن حکم یا اجازه طلاق از سوى دادگاه است. طبیعتا برداشت کلى این است که از لحاظ موازین اسلامى حق طلاق با مرد است که بدون رضایت و موافقت زن مى‏تواند طلاق را واقع سازد و در موارد خاص و استثنایى، زن مى‏تواند با مراجعه به دادگاه طلاق بگیرد.

قوانین موضوعه کشورهاى مختلف اسلامى عمدتا با توجه به اوضاع و احوال و مقتضیات زمانى و مکانى و تحولات پیش آمده در روابط اجتماعى زن و مرد و سوء استفاده مردان، در عمل، از این اختیار و با تکیه بر دستورات اخلاقى اسلام و روح عدالت‏خواهى و انصاف، سعى کردند با حفظ اساس این نظر به تناسب، تلطیفى در آن به وجود آورند. و حال باید وضعیت طلاق را در مبانى اسلامى و فقهى بررسى کنیم.

طلاق در مبانى اسلامى و فقهى

در این بخش ابتدا نگاهى اجمالى به نظر فقها در خصوص وضعیت طلاق از لحاظ ارتباط آن با مرد و زن و حدود اختیار هر یک از آنها در استفاده از این حق مى‏افکنیم و سپس وضعیت آن را در قرآن و سنت مورد بررسى قرار مى‏دهیم.

استنباط عمومى فقیهان از مبانى اسلامى بر مطلق بودن اختیار مرد در طلاق

برداشت عمومى و مورد اتفاق فقها و مفسرین این است که از دیدگاه اسلامى، اختیار طلاق در دست مرد است و على‏الاصول مرد هر وقت‏بخواهد، اعم از این که جهت موجهى داشته باشد یا نه، مى‏تواند زن را طلاق دهد، و همانطور که در صفحات پیش در مورد وضعیت طلاق در قانون مدنى ایران اشاره شد، شرایط محدود کننده‏اى که وجود دارد تعدادى از آنها مربوط به اهلیت مرد به عنوان اجرا و استیفاى این حقى که قانون براى او شناخته، مى‏باشد از قبیل داشتن بلوغ، اختیار و یا نحوه اجراى صیغه طلاق و یا شرایط و وضعیت مربوط به حالات زن از قبیل بودن در طهر غیر مواقعه مى‏باشد. البته از لحاظ اخلاقى هم توصیه‏هایى براى پرهیز از طلاق و در واقع عدم استفاده غیر موجه از این حق شده است. ولى به هر حال با قطع نظر از محدودیتها و ممنوعیتهاى اخلاقى، از لحاظ فقهى، و حقوقى، برداشت فقها از احکام قرآن و مبانى اسلامى این است که طلاق حق مرد و در اختیار اوست. شاید بتوان گفت صریح‏ترین و جامع‏ترین بیان در این خصوص از قاضى ابن البراج طرابلسى، فقیه و قاضى شیعى قرن پنجم هجرى است که در کتاب المهذب در ابتداى بحث طلاق با نقل آیه شریفه: (یا ایها النبى اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن...) (18) مى‏گوید:

«خداوند طلاق را در اختیار مرد قرار داده نه زن و آن را براى مردان مباح کرده است. بنابراین اگر مردى، خواست زنش را طلاق دهد، او را مى‏رسد که چنین کند، خواه علتى براى این کار داشته باشد یا بدون علت‏بخواهد طلاق دهد، زیرا طلاق دادن براى او مباح شمرده شده است. البته طلاق دادن زن بدون جهت مکروه است. بنابراین اگر بدون جهت اقدام به طلاق نموده ترک افضل کرده است ولى گناه و خطایى به حساب او نمى‏آید.» (19)

نحوه بیان مطلب از سوى سایر فقیهان نیز هر چند به این صراحت و شفافیت نباشد ولى به هر حال همین تلقى را از حکم اسلامى و آیات قرآنى از جانب آنها نشان مى‏دهد، اغلب آنها با مفروغ عنه دانستن حق و اختیار یک طرفه مرد، در مورد طلاق مبحث طلاق را با بیان شرایط مربوط به طلاق دهنده (مرد) و اجراى صیغه طلاق و حالت و وضعیت مورد طلاق یعنى زن و اقسام طلاق، آغاز کرده‏اند. همین تلقى و برداشت، در مورد رجوع در ایام عده نیز وجود دارد، یعنى وقتى از جانب مرد، طلاق واقع شد، غیر از موارد ششگانه‏اى که طلاق باین محسوب مى‏شود و حق رجوع براى مرد وجود ندارد. اصولا مرد این حق انحصارى را دارد، که در ایام عده رجوع کند یعنى همان اراده‏اى که به تنهایى نکاح را بر هم زده است، مى‏تواند، طلاق را نیز از اثر بیاندازد و باز وضعیت را به حال نکاح درآورد، بدون این که عقد جدید و موافقت و رضایت زن لازم باشد، و همانطور که در بحث پیشین به آن اشاره شد هر لفظ و هر نوع عملى که از مرد سرزند و نشان دهنده قصد رجوع باشد، حالت نکاح مجددا برقرار مى‏شود.

از بیان بعضى از فقها بر مى‏آید که ارتکاب برخى از اعمال در دوران عده از سوى مرد ولو معلوم نباشد که همراه با قصد رجوع است، رجوع به حساب مى‏آید، البته براى رجوع، بر خلاف طلاق، حضور شاهد نیز لازم نیست‏بلکه مستحب است. در این قسمت هم بد نیست، به عنوان نمونه، بیان «قاضى ابن البراج‏» را نقل کنیم. وى پس از اشاره به برخى آیات که دلالت‏بر حق رجوع مرد در طلاق دارد مى‏گوید:

«زنى که به طلاق رجعى، مطلقه شده است، بوسیدن و آمیزش با او براى مرد، حرام نیست، و اگر مرد، اقدام به این اعمال نمود، همین امر، رجوع محسوب مى‏شود، شاهد گرفتن نیز، شرط صحت رجوع نیست ولى مستحب و مطابق با احتیاط است. و هرگاه مرد به زن بگوید: به تو رجوع کردم اگر تو بخواهى، این رجوع، صحیح نیست، زیرا خواست زن در مورد رجوع، اعتبارى ندارد». (20) شیخ طوسى نیز در کتاب نهایه رجوع را حتى با انکارطلاق، از سوى مرد یا با تقبیل و تماس با زن در ایام عده، (21) محقق مى‏داند و گرفتن شاهد را لازم نمى‏داند ولى آن را مستحب مى‏داند و مى‏گوید: بودن آن در صورت اختلاف در وقوع رجوع کارساز خواهد بود. (22)

فقهاى اهل سنت نیز عموما طلاق را حق مرد و او را مالک طلاق مى‏دانند و همه بحثها در کتب فقه و تفسیر در مورد چگونگى و شرایط استفاده از این حق است. (23) البته درطلاقهاى رجعى، در مورد رجوع نیز، خواست و رضایت زن، شرط دانسته نشده و صرفا حق مرد شناخته شده است. (24)

در دوره‏هاى اخیر بعضى از فقیهان مخصوصا فقهاى عامه در مقام توجیه و بیان حکمت قرار ندادن اختیار طلاق در دست زوجه برآمده‏اند و دو چیز را علت عمده قرار گرفتن اختیار طلاق در دست مرد دانسته‏اند


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق بررسى فقهى زن و مرد در طلاق

تحقیق در مورد زن در جامعه

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد زن در جامعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

موقعیت زن در جامعه

مقتضیات ایجاب می کند که بسیاری از مسائل بعداً مورد ارزیابی قرار می گیرد و به ارزیابیهای گذشته بسنده شود.

«نظام حقوق و تکالیف خانوادگی» از جمله این سلسله مسائل است. در این عصر به عللی فوض شده که مسئله ای اساسی در این زمینه «آن دی» زن و «تساوی حقوق» او با عدد است، همه ی مسائل دیگر فرع این دو مسئله است. قدهای فلاسفه، فلسفه ی زندگی خانوادگی را بخش مستقلی از «حکمت علمی» می شوند و معتقد به منطق و معیار جداگانهای برای این بخش از حیات انسانی بوده اند. افلاطون در رساله جمهوریت، و ارسطو در کتاب سیاست و بوعلی در کتاب اشفا با چنین دیدی و از این زاویه به موضوع نگریسته اند.

در مورد حقوق زن در اجتماع نیز قطعاً چنین تردید و پرسشی در اجتماع هست که آیا حقوق طبیعی انسانی زن و مرد همانند و متشابه است یا نا همانند و نا متشابه یعنی آیا خلقت و طبیعت که یک سلسله حقوق به انسان ها ارزانی داشته است. آن حقوق را دو جنسی آفریده است یا یک جنسی؟ آیا «ذکوریت» و «انوثیت» در حقوق و تکالیف اجتماعی راه یافته است یا از نظر طبیعت و در منطق تکوین و آفرینش، حقوق یک جنسی است؟ در دنیای غرب، از قرن هفدهم به بعد، پا به پای نهضتهای علمی و فلسفی، نهضتی در زمینه ی مسائل اجتماعی و به نام «حقوق بشر» سورت گرفت. نویسندگان و متفکران قرن هفدهم و هجدهم افکار خویش را درباره ی حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر با پشنکار قابل تحسینی در میان مردم پخش کردند.

ژان ژاک روسو و ولتر و منتسکیو از این گروه نویسندگان و متفکرانند. این گروه حق عظیمی بر جامعه بشریت دارند. شاید بتوان ادعا کرد که حق اینها بر جامعه بشریت از حق مکتشفان و مخترعان بزرگ کمتر نیست.

اصل اساسی مورد توجه این گروه این نکته بود که انسان بالفطره و به فرمان خلقت و طبیعت، واجد یک سلسله حقوق و آزادی هاست. این حقوق و آزادی ها را هیچ فرد یا گروه به هیچ عنوان و با هیچ نام نمی توانند از مرد یا قومی سلب کنند، حتی خود صاحب حق نیز می تواند به میل و اراده ی خود، آن ها را به غیر منتقل نماید و خود را از این ها عریان و منسلخ سازد. و همه ی مردم: اعم از حاکم و محکوم، سفید و سیاه، ثروتمند و مستمند در این حقوق و آزادی با یکدیگر «متساوی» و برابرند.

این نهضت فطری و اجتماعی. ثمرات خود را ظاهر ساخت، اولین بار در انگلستان و سپس در امریکا و بعد در فرانسه به صورت انقلابها و تغییر نام ها و امضاء اعلامیه بروز و ظهور نمود و به تدریج به نقاط دیگر سرایت کرد.

در قرن نوزدهم افکار تازه ای در زمینه حقوق انسانها در مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی پیدا شد و تحولات دیگری رخ داد که منتهی به ظهور سوسیالیزم و لزوم و لزوم تخصیص منافع به طبقات زحمتکش و انتقال حکومت از طبقه ی سرمایه دار به مدافعان طبقه ی کاگر گردید.

تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، آنچه درباره حقوق انسان ها گفتگو شده و یا عملاً اقدامی صورت گرفته مربوط است به حقوق ملتها در برابر دولت ها و یا حقوق طبقه ی کاگر و زحمتکش در برابر طبقه ی کارفرما و ارباب. در قرن بیستم مسئله «حقوق زن» در برابر «حقوق مرد» مطرح شد و برای اولیت بار در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر که پس از جنگ جهانی دوم در سال 1938 میلادی از طرف سازمان ملل متحد منتشر گشت تساوی حقوق زن و مرد صریحاً اعلام شد.

در همه نهضتهای اجتماعی غرب، از قرن هفدهم تا قرن حاضر، محور اصلی دو چیز بوده «آزادی» و «تساوی» و نظر به اینکه نهضت حقوق زن در غرب، دنباله ی سایر نهضت ها بود، و بعلاوه تاریخ حقوق زن در اروپا از نظر آزادی ها و برابری ها فوق العاده مرارتبار بود، در این مورد نیز، جز درباره «آزادی» و «تساوی» سخن نرفت.

پیشگامان این نهضت، آزادی زن و متساوی حقوق او با مرد مکمل و متصم نهضت حقوق بشر که از قرن هفدهم عنوان شده بود دانستند و مدعی شدند که بدون تأمین آزادی زن و تساوی حقوق او با مرد سخن از آزادی و حقوق بشر بی معنی است، و بعلاوه، همه ی مشکلات خانوادگی ناشی از عدم آزادی زن و عدم تساوی حقوق او با مرد است و با تأمین این جهت، مشکلات خانوادگی یک جا حل می شود.

آنچه اذهان را به خود معطوف ساخته بود همان تعمیم اصل آزادی و اصل تساوی در مورد زنان نسبت به مردان بود. به عبارت دیگر: در مورد حقوق زن نیز تنها موضوع بحث «حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر» بود و بس. همه ی سخن مادر اطراف این یک مطلب دور زد که زن با مرد در انسانیت شریک است و یک انسان تمام عیار است. پس باید از حقوق فطری و غیر قابل ساب بشر، مانند مرد، و برابر با او برخوردار شود.

زن از آن جهت که انسان است مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوق مساوی بهرمند است، ولی زن انسانی است با چگونگی های خاص و مورد انسانی است با چکونگی های دیگر، زن و مرد در انسانیت «برابرند» ولی دو گونه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد زن در جامعه

تحقیق در مورد زن و پوشش اسلامی 30 ص

اختصاصی از فایل هلپ تحقیق در مورد زن و پوشش اسلامی 30 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

زن و پوشش اسلامی

●لزوم حجاب از دیدگاه عرف متشرعین ۱ ـ پایه و اساس زوجیت در اسلام, بر وحدت و الفت طبیعی و مکتبی استوار است. رعایت حجاب و فرهنگ آن باعث می شود که عواطف جنسی و محبت خانوادگی زن و شوهر به یکدیگر اختصاص یابد و بیگانگان به هیچ وجه در آن مشارکت نداشته باشند. دین مقدس اسلام در مقام چاره اندیشی, از یک طرف پوشیدن مواضع زینت و مراکز جذاب اندام را بر زن واجب کرده و از جانب دیگر, نگاه های آلوده به صورت و دست های او را حرام دانسته است. تا چه رسد به مواضع زینت و مراکزی که اگر انسان با نیت پاک هم نگاه کند, جایز نخواهد بود. از این رو پوشش همواره با حرمت نگاه به مواضع زینت زن توأم می باشد, زیرا این مسئله, مقدمه استحکام بنیان خانواده و باعث پیدایش نسل پاک و مطمئن می گردد. شاید مرد و زنی نتوانند حداکثر بهره برداری جنسی را از یکدیگر بنمایند, ولی بسیار با هم دوست و مهربان باشند. طبعاً محبت متقابل چنین مرد و زنی باعث صمیمیت بچه ها با والدین و سایر بستگان خواهد شد. ۲ ـ از نظر اسلام پیوند و ایثار متقابل در زندگی خانوادگی بر اساس اتحاد و محبت است, نه قانون و عدالت که بر محور بیگانگی مردم تنظیم و فرض می شود; ولی محبت و عواطف متقابل نیز همواره یگانگی را می طلبد, چرا که محبت شریکان با مختصر اختلافی از بین می رود, ولی محبت زوجین حتی بعد از دعوا و مرافعه نیز برقرار است. انسان به هنگام غضب دیوانه می شود و عقلش مغلوب و عواطفش مسلوب می گردد. از این رو دست به اعمال و گفتار جنون آمیزی می زند. ولی پس از این که آتش خشمش فرو نشست, عقل و عواطف مجدداً به صحنه می آیند و وجدان اخلاقی و دینی, او را سخت مورد ملامت قرار می دهند. صحیح است که در جوامع بزرگ, قانون و عدالت اساس سعادت است, اما در اجتماع کوچک خانواده, وحدت و صمیمیت رکن خوش بختی می باشد. عواطف زن و شوهر در کشورهای غربی غالباً همانند عواطف دو شریک در یک شرکت است. به همین دلیل با مختصر اختلافی از میان می رود, ولی در اسلام پیوند و پیمان زناشویی بر پایه عشق و ایمان استوار است. خـلـل پذیـر بـود هـر بـنـا کـه مـی بینـی به جز بنای محبت که خالی از خلل است پروفسور فیروز در آلمان در میان جمعی از ایرانی ها می گفت: بسیاری از آلمانی ها از جنگ دوم جهانی تاکنون آرزو دارند مثل گذشته ها با خانواده و بچه های خود سر یک سفره غذا بخورند, اما هنوز موفق نشده اند, چرا که شالوده خانوادگی شرکتی این گونه ایجاب می کند. این یکی از ارمغان های فرهنگ غرب است که متأسفانه شرقی ها سعی می کنند از آن تقلید کرده, به تمدن غرب نزدیک شوند. به جای آن که در بعد علمی و صنعتی خود را به آنان برسانند, می کوشند در بعد فرهنگی و اخلاقی مقلد آنان باشند و این بسیار فاجعه بار است. گلوی غرب برون دار چون صدای تمدن به گوش شرق رسانید چون ندای تمدن وفا و عاطفه و رحم و مهر و صدق و صفا شدند جمله به قربان خاک پای تمدن مکن سؤال زتقوا که او شتاب کنان وداع کرد و روان گشت در صفای تمدن شراب و رقص و ملاقات های نامشروع وفور یافته از پرتو لقای تمدن هزار گونه خیانت, هزار فسق و فجور به هر دقیقه برآید زلابه لای تمدن منطقه عقل و قانون, غیر از حوزه عشق و مودّت است; از این رو اسلام برای استحکام بنای زوجیت و بقای دوستی متقابل, چاره جویی هایی را اعلام داشته است: ۱ ـ اگر مرد بترسد از این که نتواند میان زنان عدالت برقرار کند حق ندارد یک زن بیشتر بگیرد. ۲ ـ ارتباط نامشروع, از گناهان کبیره است. ۳ ـ معاشرت با زنان اجنبی, قلب را از نور ایمان تهی می سازد و عاطفه و رقت قلب را تضعیف می نماید. ۴ ـ اگر معاشرت با اجنبی به روابط نامشروع کشیده شود, گفت و گو و معاشرت مقدماتی آن حرام خواهد بود. ۵ ـ گفت و گوهای غیر ضروری با زن های نامحرم, جایز نیست. ۶ ـ بر اساس آیه قرآن که می فرماید: (اگر از زنان پیامبر چیزی خواستید, از پشت پرده بخواهید)۱, بهتر است این موضوع از سوی همه بانوان اسلامی رعایت گردد, چرا که تجربه نشان داده اختلاط و معاشرت با زنان اجنبی غالباً به فساد و انحلال خانواده ها منجر گردیده است. به ویژه اگر حجاب ظاهری و فرهنگ آن مراعات نگردد, مفسده آن بیشتر خواهد بود. ۷ ـ چشم چرانی و نگاه های مکرر زنان و مردان به یکدیگر جایز نیست. البته اگر مردی بخواهد با زنی ازدواج کند, هر کدام می توانند به مواضع


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد زن و پوشش اسلامی 30 ص